پیام محمدعلی افندی به مناسبت در گذشت عبدالبهاء

0 859

این پیام بلافاصله پس از مرگ عباس افندی ، در سال 1921 ، توسط برادر خوانده او، محمدعلی بهائی نوشته شد و انتشار یافت و قصدش این بود که از سوی تمامی بهائیان خوانده شود . مشخص نیست که واقعاٌ چه تعداد از بهائیان این پیام را خواندند ، زیرا اکثر بهائیان محمدعلی را بعنوان ناقض ” عهد و میثاق ” طرد کرده بودند، و تنها طرفداران گروه بهائیان وحدتگرا ، شامل فرزندان و نوادگان بهاءالله و برخی دیگر این مقاله را خواندند . این سند در بخشی از کتاب دست نویس شعاع الله قرار گرفته ، که او ترجمه انگلیسی تعدادی از تالیفات پدرش را گرد آوری کرده است . تیترهای فرعی را ما به متن افزوده ایم .

این پیام را باید نخستین بیانیه علنی محمدعلی در سمت دومین جانشین بهاءالله – آن گونه که محمدعلی ، بر اساس وصیت بهاءالله ، چنین جایگاهی برای خود قائل بود –  دانست . گرچه اکثر بهائیان هیچگاه او را به رسمیت نشناختند ، ولی او در این پیام طوری صحبت می کند که ارزشها و سبک رهبری اش بر دوری از تنش و درگیری فرقه ای، و درس گرفتن از تجربیات و اشتباهات گذشته است و نه نمک پاشیدن بر زخمهای کهنه .

اگرچه برخی ممکن است این یادداشت بسیار کوتاه درباره شخصیت و خصایص عبدالبها را نوعی تحقیر عبدالبها تلقی نمایند ؛ ولی محمدعلی ، به هیچ روی ، تمایلی برای بی اهمیت و یا نامشروع نشان دادن رهبری عبدالبها بر بهائیان، و یا قصدی برای انتقاد علنی از برادری که 30 سال درباره موضوعات دینی با هم اختلاف داشتند ، ندارد .

     ویراستار

***********

به بهائیان دور و نزدیک ،

از یادآوری رویداد تاسف بار فقدان غصن اعظم ، عباس افندی ، سر عبدالبها 1 ، که ستون فقرات و حامی دوستان و مایه ی مباهات پیروانش بود ، عمیقاً متاثرم . حس می کنم هرچه بیشتر برای توصیف او و ابراز غم و اندوه خود تلاش کنم ، قلم و زبان خود را ، در توصیف شخصیت او ناتوانتر می یابم . از درگاه الهی صبر و رحمت و هدایت به راه راست معرفی شده از سوی مولای خود ، بهاءالله ، که همانا راه وحدت قلوب و وحدت نظر ، بر اساس مفاد و مندرجات کتاب عهدی او است ، مسئلت دارم .

غلبه بر نفرت از طریق عفو و سخن نیکو

احبّای گرامی ،

            پیش از این دو بار شما را مورد خطاب قرار داده ام2 ، و مایلم برای سومین بار مطالبی را به اطلاع شما برسانم ، زیرا این امر را وظیفه حساس خود میدانم ، وظیفه ای به مراتب مهمتر از قبل . هدف من تنها یادآوری دستورات و احکامی است که مکلّف به انجام آنها هستیم . شما ، و همه جهان ، آگاهید که سرور و مولا و پیشوای ما ، بهاءالله ، همه وقت و انرژی خود را صرف تربیت و وحدت قلوب ، و بیان آنچه که به نفع مردمان جهان است، کرد . او در وصیتنامه خود ، خواسته ها و آرمانهایش را یادآور شد ، که همان اهداف ربانی از ارسال ظهورات جسمانی است ، که عبارتست از تحمل مشکلات و سختی ها به منظور خاموش کردن آتش نفرت در قلوب مردمان ، و پیروی دقیق و مو به مو از مظاهر الهیه .

از جمله توصیه های او موارد زیر است : زبان برای بیان گفتار نیکو است ، آنرا با کلام زشت آلوده نکنید . امید که خدا آنچه را گذشته است ببخشاید . از این پس ، هر کس باید با نیکویی صحبت کند ، و از کلام زشت ، غیبت، و هر گونه گفتار زننده بپرهیزد .

” کتاب عهدی ” پر از عبارات و احکامی شبیه به این است و با اطلاع ازشناخت و آشنایی شما به متن آن ، به نکته مورد نظر خود میپردازم . با ذکر این مطلب قصد ندارم به موضوع حق خود در کتاب عهدی اشاره کنم، زیرا در سالهای اخیر شما درباره آن مکرّر شنیده و خوانده اید ، و به خوبی از مضمون آن آگاه هستید ؛ به این معنی که بهاءالله دو سِمت را تعیین کرد و دارندگان آن مناصب را معرفی کرد ، که نفر اوّل ، غصن اعظم ، عباس افندی است ، و نفر دوّم ، غصن اکبر ، محمدعلی افندی . بنابراین ، در اینجا ضرورتی برای بیان و تکرار این مطلب نیست . بلکه امروز قصد دارم با شما بر اساس ظرفیت اخلاقی خود صحبت کنم . و به این وسیله از شما دعوت کنم  براساس مفاد قانونی مرتبط با متحد ساختن قلوب نوع بشر ، و هماهنگ ساختن اندیشه آنان ، و تلاش برای حذف نفرت از قلوب طرفین، اقدام نمایید .

    مسئولیت بهائی بودن

 احبای عزیز ،

 شما بخوبی از اخلاقیات و اینکه ، هر لحظه ممکن است مرگ به سراغ انسان بیاید ، آگاه هستید . لذا اجازه دهید تا به مسئولیتهای افراد بپردازیم ، چرا که اگر مسئولیتهای خود را نادیده بگیریم باید از این بابت متاسف باشد و مسئولیت خود را در برابر خداوند و انسانیت خویش بپذیرد .

ای اهل فضل و علم ، بر اساس علم و دانش خود عمل کنید ، به گونه ای که مورد رضایت مولا و سرورتان باشد .3 از تاریخ گذشته درس بگیرید ، تا تاریخ آینده درباره شما به خوبی یاد کند . دستورات و فرامین مولای ما ، حاکی از تربیت و آموزش، بهبود و تقویت اعتبار، ایجاد وحدت، عشق ، اخلاق پسندیده، و ریشه کن کردن نفرت میباشد . بطورخلاصه ، دستورات او تاییدی بر صفات و خصایص انسانی و نکوهش خصایص غیرانسانی است . بنابراین ، اگر در این زمینه تلاش کنید خیر و پاداش خوبی در انتظار شما است ، و بزرگترین پاداش رضایت مولا و سرور شما ( بهاءالله ) است که بیش از پنجاه سال برای تربیت ما تلاش کرد و سختی ها و گرفتاریها را تحمل نمود تا این امر تثبیت شود و انتشار یابد .

این مطلبی است که توجه مرا جلب کرد ، و عقیده دارم امروز مسئولیت من ارائه محبت و صداقت است . همانگونه که در ضمن مطالب بالا گفتم ، و امیدوارم  تک تک شما تلاش کنید به وظایف و مسئولیت خود عمل کنید و از هر آنچه که در نوشته های بهاءالله منع شده ، اجتناب کنید ، تا به این ترتیب از شما نامی نیکوتر از نور ، و خاطره ای خوش رایحه تر از عطر ، ایجاد شود.

امیدورام خداوند شما را در اجرای مقدراتش توانمند سازد ، و از آنچه مورد خشم و غضب او است محافظت نماید .

والسلام علیکم

 

 

یادداشتهای فصل 12

1- عبدالبها به خاطر اقدامات عام المنفعه نسبت به نیازمندان در فلسطین ، از سوی امپراتوری بریتانیا ، به افتخار ” شوالیه گری ” نائل گردید و از اینرو به او لقب ” سِر ” اعطاء شد . از آنجا که خود عبدالبها این لقب را برای خود استفاده نکرد ، لذا بهائیان هم به ندرت این لقب را برای او استفاده کرده اند .

2- این عبارت نشان میدهد که محمد علی بهائی قبل از آن دو نامه دیگر نوشته و در بین جامعه بهائی منتشر کرده است . احتمالاً اولین نامه همان بیانیه ” اساس وحدت ” باشد که منجر به طرد و تکفیر فوری او از سوی عبدالبها شد ( نگاه کنید به فصل 16 ، بخشی با عنوان ، ” بهائیان وحدتگرا طرد و تکفیر شدند ! ”  و  ” دیدگاههایی درباره طرد و رهبری بهائی ” )

          نامه دوم احتمالاً ” پیام به بهائیان امریکا ” میباشد که به همراه بدیع الله ، برادر جوانترش نوشتند     ( فصل 11 ) البته کاملاً قطعی نیست ؛ شاید سند دیگری بوده است . هیچیک از دو پیام قبلی آقای بهائی ، در مجموعه اسناد گردآوری شده توسط شعاع الله برای کتابش ، آورده نشده است .

3- محمد علی بهائی به دفعات بهاءالله را ” مولا ”  و ” حضرت آقا خطاب میکند ، ولی هیچگاه این عناوین را برای عبدالبها بکار نمی برد ؛ در حالیکه امروزه ، جامعه بهائیان اکثریت ، این عناوین را بطور عادی برای عبدالبها بکار میبرند .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دو × سه =