مقدمه:
در مسیر زندگی، انتخاب های متعددی در مسیر انسان ها قرار دارد. گاهی اوقات انسان به نقطهای میرسد که نیاز به بازنگری و تأمل در انتخابهای گذشته خود دارد. در این مقاله به بررسی این داستان برگشت از بهائیت و چالش ها و نظرات برخی از افرادی که از بهائیت توبه و بازگشتند میپردازیم؛ افرادی که پس از رو به رو شدن با پوچی یک باور، در جستجوی راه بازگشت و بازیابی روابطشان با سنتها، باورها، و معنویات گم شده خود بودند.
آینده مبهم سیاسی و دینی، دلیل برگشت از بهائیت:
اینگ بارتل Inge Barthel
دلیل من برای برگشت از بهائیت و خروج از جامعه بهائیان، به شروع تفکرات من درباره چهارچوب آینده سیاسی / دینی باز میگردد.
در شرایط و وضعیت ایده آل بهائی، پس از آنکه مردم فوج فوج بهائی شده و اکثریت جمعیت جهان بهائی شدند، بیت العدل جهانی موظف خواهد بود تمام احکام و قوانین موجود در کتاب اقدس را، که در حال حاضر امکان اجرا و تنفیذ ندارد، یک به یک، به مورد اجراء بگذارد. تا آنجا که من متوجه میشوم، هر بیت العدلی که بر سر کار باشد – صرفنظر از نحوه انتخاب و مدت زمان اشتغال آنها، که یک دوره یا چند دوره باشد – هیچ چاره ای ندارد جز آنکه احکام و قوانین موجود در کتاب اقدس را به اجرا بگذارد؛ زیرا آنها صلاحیت نسخ و تغییر احکام و نوشته های صریح بهاءالله را ندارند. بنابراین، همه اعضای جامعه بهائی تابع قوانین کتاب اقدس گشته و محافل محلی بهائی حاکم و مجری احکام اقدس بر آنها خواهند شد. به عبارت دیگر، این شرایط، موجب وضعیت ” دولت در دولت ” خواهد شد. اگر این مطلب را هم اضافه کنیم که بهائیان از مشارکت در فعالیت های سیاسی (سکولار) جامعه منع شده اند – مگر رای دادن در کشورهایی که رای دادن در آنجا الزامی است – آن گاه میتوانیم تصور کنیم که حکومت بهائی (حکومت مبتنی بر احکام دینی بهائی) بطور غیر مستقیم پدیدار گشته است!
اگرچه شخصاً عقیده دارم که قوانین و روش و برنامه بهائیان قابلیت اجرایی ندارد، ولی بهرحال این نتیجه منطقی طرحی است که توسط بهاءالله تدوین و تنظیم شده است. بنابراین، چرا باید آنجا می ماندم؟! من نیازی به بحث درباره مطالب و مفاهیم روحانی و اخلاقی در آثار و نوشته های بهاءالله و عبدالبها، و حتّی بعضاً شوقی افندی و بیت العدل نمی بینم.
با توجه به چالشی که برای سلامتی من بروز کرد و برایم امکان مرگ ناگهانی وجود دارد، نظر و دیدگاهم عوض شده و دانستم که دیگر مایل نیستم بعنوان فردی بهائی بمیرم، زیرا در آنصورت ترتیبات پس از مرگ، و ارث و میراث من تابع احکام و قوانین بهائی می بود، نه آنطور که خود مایل به آن بودم. آنجا بود که تصمیم گرفتم بهائت را ترک کنم. (1)
توبه از بهائیت به دلیل تفکرات اشتباه بهائیان از سایر ادیان:
یونا وینترز JONAH WINTERS
من برای مدت 8 سال بهائی فعالی بودم. ولی به مرور اعتقاد و باورم نسبت به بهاءالله را از دست دادم، و به عقیده مسیحی خود بازگشتم و عضو کلیسای کاتولیک شدم. تقریبا دوران زندگی بهائی خود را فراموش کرده بودم، تا آنکه اخیراً چند گفتگو درباره توبه از بهاییت داشتم.
این گفتگوها مرا متوجه دو نکته کرد ، که انگیزه ایجاد این وبلاگ گردید :
1- قبلا لزومی برای بیان استدلال درباره برگشت از بهائیت نمی دیدم؛ لذا، الان که به آن دوران نگاه می کنم، گاهی در تبیین و تنظیم دلایل و استدلال دچار مشکل میشوم. این وبلاگ، عرصه ای برای تفکر و یادآوری آن استدلالها است.
2- بهائیانی که من می شناسم عموماً دچار بی اطلاعی فاحش و یا دارای اطلاعات نادرست و غلط درباره سایر ادیان هستند. و آنچه را که میدانند(یا فکر می کنند که میدانند) یا بطور افواهی و عامیانه، و یا از طرق دوستان و مبلغان بهائی کسب کرده اند. چون من خودم مسیحی هستم در این خصوص به نگرش آنها درباره مسیحیت حساس شده ام. لذا وبلاگ من محلی برای توضیح و تشریح مسیحیت برای بهائیان میباشد. (و منظورم از مسیحیت، شاخه کاتولیک – ارتدکس مسیحی است که تقریباً اکثریت قاطع جهان مسیحی را در بر میگیرد.) (2)
برخورد خشن با افرادی که تصمیم به خروج از بهائیت میگیرند:
استیون شول Steven scholl
نامه ای از یکی از مشاورین قاره ای دریافت کردم که من در صف افراد اعلامی بعنوان ناقض عهد و میثاق هستم! آنقدری که خانواده ام ناراحت شدند، این حرف در من اثر نداشت. همسرم، و بسیاری از بستگانش بهائی هستند . . . تهدید و مشکل خطرناک این بود که پس از برگشت از بهائیت، اگر من بعنوان ناقض عهد و میثاق اعلام میشدم، آنوقت همسرم هم بعنوان تماس و رابطه با چنین فردی در معرض طرد و تکفیر قرار می گرفت! همچنین بسیاری از بستگان و آشنایان نزدیک ما. او باید یا مرا انتخاب می کرد و یا سایر بستگان و تشکیلات دینی اش را. همسرم به هیچ وجه قصد طلاق و جدایی از مرا نداشت و میخواست زندگی ما ادامه پیدا کند. ولی اگر خواهرش هم به ارتباط با ما ادامه میداد او نیز به همراه همسر و فرزندانش بطور اتوماتیک، بعنوان ناقضین عهد و میثاق معرفی میشدند. بسیاری از دوستان نزدیک من هم، به اتهام ارتباط با من باید عنوان فرد مرتد و کافر را پذیرا میشدند.
تمام این داستان، بحث پوچ و قرون وسطایی است. ولی واقعیت همین است! و چطور میتوان عضو سازمان و تشکیلاتی بود که تا این حد میتواند علیه شما خشن و ظالمانه تصمیم بگیرد؟ این دلیل اصلی کناره گیری داوطلبانه من و برگشت از بهائیت بود. نه برای اینکه از مجازاتی فرار کنم، بلکه از آن جهت که جامعه بهایی، به لحاظ معنوی و روحانی دچار بیماری و انحطاط گردیده است. بسیار غمگین و متاسف شدم که خانه و کاشانه ای که برای مدت 25 سال آنرا جهت امور دینی و معنوی خود انتخاب کرده بودم تبدیل به زندان و کابوسی شده است . . . (3)
معنویت گم شده در هیاهوی عملکردهای پوچ بهائیت:
جنیفر تایدوِل Jenifer Tidewell
این عصاره و چکیده مقاله جنیفر درباره علت او برای برگشت از بهائیت است . زنی که زمانی عضو محفل محلی بهائیان و لجنه ( کمیته ) تابع آن بود؛ ولی متعاقباً از بهاییت کناره گرفت و دوباره به مسیحیت بازگشت. او چند دلیل برای خروج از بهائیت ذکر کرده است:
1- جلسات ضیافت بهائی فاقد روحانیت و بار معنوی است.
2- در بهائیت، فرد روحانی ای که تذکر اخلاقی و معرفتی بدهد، وجود ندارد.
3- جامعه بهائی دچار “خستگی مزمن” شده و از پا افتاده است.
4- فشار زیادی برای کار تبلیغ روی بهائیان است.
5- شکاف ناخوشایندی بین بهائیان و غیر بهائیان ملاحظه میشود.
6- بهائیت مبانی عقلانی و کلامی متزلزلی دارد.
7- فقدان محیط آزاد برای بحث و گفتگوی عقلانی و روشنفکری در درون جامعه بهائی.
8- تاکید بیش از حد بر یک صدایی و وحدت، بعنوان هدف نهایی.
9- آثار و ادبیات بهائی فاقد جنبه های معرفتی عمیق است؛ برای همه چیز پاسخهای ساده و روشن تهیه شده است! (4)
برگشت از بهائیت به دلیل تسخیر آزادی اندیشه افراد و شستشوی مغزی:
فرانسوا خاویر مارتین دِ لاسال
فرانسوا عقیده دارد تعالیم بهائی چیزی جز توهمات و شستشوی مغزی نیست!
اولین بار وقتی با بهائیت آشنا شدم، تصور کردم که یک دین آسمانی باشد. دینی که برای اولین بار می دیدم مدارا و روا داری را تبلیغ می کند و من در آن احساس خوبی داشتم. بهاءالله خود را دنباله روی راه زرتشت، موسی، مسیح، محمد(ص)، و تعالیمش را دنباله تعالیم آنها می دانست. و این بسیار عالی بود. به نظر من، نظم جدید جهانی عالی، و تصمیمات بیت العدل هوشمندانه می آمد.
ولی هنگامی که متوجه شدم آنچه آموزش میدهند با تحریف و دستکاری توام است، به نظرم کار آنها نوعی شستشوی مغزی، و عملکرد آنها فرقه گرایانه به نظر رسید. ناچار شدم از جامعه بهائی خارج شوم تا بتوانم آزادی اندیشه و فکر خود را حفظ کنم.
از عملکرد آنها متاسفم و امیدوارم که روش آموزش تعالیم خود ( روش کلاسهای روحی ) را ترک کنند . . . و من بتوانم دوباره به آنها ملحق شوم .
با تقدیم احترامات خالصانه،
تیریل
کنترل شدید تشکیلات بهائیت و برتری طلبی آنها نسبت به بهائیان:
دیوید و. لِنینگ David w.Lehning
من از پیروان و اعضای پیشین بهائیت هستم که بر اثر روحیه نسبتاً برتری طلبانه، و روش کنترل تشکیلاتی در جامعه امر، از آن اخراج شدم. به نظر میرسد شرایط اقتدارگرایی و کنترل تشکیلاتی، از زمانی که من از جامعه امر خارج شدم، بدتر شده است. آدرس بهائیان اصلاح طلب امریکا را در وبسایت یک بهائی دیگر دیدم و به آن مراجعه کردم. من به مطالب عرفانی و معنویت گرایی، و نیز ابعاد عرفانی نصوص مقدسه علاقمندم؛ ولی همین چند سال پیش بود که مرا به اتهام “تفسیر غیر رسمی” نصوص اصلی بهائی متهم به نقض عهد و میثاق کردند. و من سرانجام گفتم دیگر کافی است، از جامعه امر خارج شدم و دیگر علاقه ای به بازگشت به آن ندارم! ولی البته دوست داشتم بدانم که سرنوشت همجنسگرایان در بهائیت به کجا رسید؟ و این موضوع مرا به گروه بهائیان اصلاح طلب رساند. به نظر میرسد که افراد در جامعه بهائی چند چهره دارند. آنها میتوانند چهره دوستانه بهائی مهربان را به نمایش بگذارند؛ و سپس چهره فردی که نسبت به دیگران قضاوت قاطع میکند، و یا چهره بهائی قدرت طلب و اقتدارگرا! از نظر من، بهائیت، به هیچ روی بهتر از گروههای فرقه ای و مذهبی کالتی نیست. جامعه بهائی نیز همچون گروههای مشابه، اقدام به کنترل و نظارت شدید بر اعضایش، و نگاه تعصب آمیز دارد. من مایلم آزادی فکر و عقیده، پرسشگری، و معنویت گرایی خود را، فارغ از جزمیت ها و اقتدارگرایی دینی، حفظ کنم.
وبسایتی از مفاهیم و تفکرات نادرست در آیین بهائی:
کارن حایر باکت ( باکِه ) Karen Hayer Bacquet
خانم کارن باکت وبسایتی حاوی مقالات درباره مباحث و تعارضات موجود در آیین بهائی دارد. او یکی از تاثیرگذاران بر روند اصلاحگرایی و اندیشه پردازان درباره سازمان و تشکیلات و فرهنگ بهائی است.
سلسه مقالات او موجب توجّه و تفکر بسیاری از افراد نسبت به مطالب و مفاهیم نادرست و غلط در سنّت و آیین بهائی میباشد. او عقیده دارد بهائیان در حرف و ادعا، پر مدّعا، و در عمل، ضعیف و ناکارآمد می باشند. مقالات مشار الیها بسیار ارزشمند و آگاهی بخش است: “شورشیان در جامعه امر”، “متلاشی ساختن گروه تالیسمان”، “خروج فوج فوج از جامعه بهائی”، “بهائیت آیینی بدون توازن”، “بنیادگرایی بهائی”، “هر کس دوست دارد بر جهان حکومت کند ، ولی بعضی افراد برابر تر از دیگران میباشند!”، “باکره بهشتی”، و . . .
آدرس سایت او: bahai Rants میباشد. (5)
محتوای پوچ، دلیل برگشت از بهائیت:
سوشی تومو Sochi Tomoe
به نظر او بهائیت آیینی به غایت بی محتوا و کسالت بار، و فاقد هرگونه راه حل برای مشکلات و آلام جوامع بشری است. لذا او تصمیم به برگشت از بهاییت گرفت و سپس به جامعه مسلمانان پیوست.
خروج از بهائیت به دلیل ناهمخوانی ادعاها و عملکرد بهائیان:
گرگ ساوت ورث Greg Souhtworth
من نیز برای مدت حدود 4 سال بهائی بودم، در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 90، با ملاحظه ناهمخوانی و تعارض بین تعالیم و ادعاهای بهائیان درباره مترقیانه و باز و روشن بودن دیدگاههای بهائی، و آن “استبداد و تنگ نظری و تفتیش عقاید جدیدی” که در عمل به اجرا گذاشته بودند، از خواب و خیال بیدار و متوجه حقایق شدم. این آگاهی و توجه هم از ملاحظه تعارض بین تعالیم و شعارها و آنچه در عمل مشاهده می کردم بوجود آمد؛ مثل تعلیم تساوی حقوق مردان و زنان؛ ولی زنان نمی توانند به عضویت بیت العدل در آیند. همچنین تفکر و نگرش مخالفت با همجنسگرایان، مغایر با ادعا و ایده وحدت عالم انسانی میباشد. البته من خودم چنین مشکلی ندارم، ولی میدانم که افراد دگرباش، در جامعه بهائی دچار مشکل شده اند.
آخرین تعارضی هم که مشاهده کردم دو جنبه داشت. یکی از آنها برخی نوشته های عبدالبها و تلاش پرهیاهوی او درباره علم و علمی نوشتن است. شاید بتوان برخی از نوشته های او را، با این توجیه که جنبه “مثال و استعاره” دارد، توجیه کرد؛ ولی قطعاً بسیاری از آنها اشتباه و غلط است. همچنین، بنظرم، حالت از خود راضی بودن و لحن حق بجانب گفتار او مناسب نیست. شاید با این توجیه، که او طرز فکر قدیمی و نگاه قرن نوزدهمی به مباحث و مطالب داشته، میتوانستم خود را تسکین دهم ولی لحن غرور آمیز او مرا اذیت میکند.
بخش دوم، البته تا حدی شخصی است. من در زندگی سختی و مشکلات زیادی تحمل کرده ام، و شاید چشم انتظار اندکی حمایت عاطفی بودم. ولی آنچه که با آن مواجه شدم اصرار برای پرداخت پول و تبرعات و اعانه برای پروژه های مختلف، و فشار برای تبلیغ و بهائی کردن دیگران بود! ما در شهر کوچکی بودیم و جامعه بهائی کوچکی داشتیم، و لذا فشار بیش از حد برای تبلیغ و بهائی کردن دیگران بسیار زننده بود، اگر نگویم که میتوانست موقعیت شغلی و اجتماعی مرا با خطر مواجه سازد. در هر صورت، این کار تجربه و حس بسیار منفی در من به جا گذاشت.
پی نوشت:
1-http://bahaiblog1919.blogspot.com/2008/01/reason-why-i-left-faith
2-http://bahaicaTholic.wordpress.com/about
3-http://www.fghaysher.com/Bahaicensorship/scholl3
4-http://www.mit.edu/NJtidwell/letterlsa.html
5-http://www.angelfire.com/ca3/bigquestions/themestream.html