انتخابات محافل و بیت العدل ،نمایش یا واقعیت
یکی از افتخاراتی که بهائیت برای خود بر می شمرد فرایند انتخابات در گزینش افراد در محافل محلی و ملی و اعضای بیت العدل است.این که این انتخابات چقدر جدّی است و میزان مشارکت بهائیان در آن چقدر و چند درصد است و نقش عصبه انتخابی بیشتر است یا عصبه انتصابی(کسانی که بیت العدل برای رسیدگی های مختلف مالی و تبلیغی و مشاوران و معاونین و …منصوب می کندکه همگی انتصابی هستند و عملا همه کار های اصلی در بهائیت ،بدست عصبه انتصابی است که از سوی بیت العدل تعیین می گردند)و بازخورد انتخابات بین بهائیان چگونه است از بحث های جالبی است که تحقیقش نکات مهمی را روشن خواهد ساخت…
جدّیت قضیه به حدّی است که یکی از بهائیان به نام خانم دوستدار در وبلاگش متعرض آن شده و نوشته است:
” تنها گروه بسیار کوچکی از بهائیان” برای عضویت و خدمت در محافل و مدیریت موسسات امری، بصورت مکرّر ، انتخاب می شوند. اینکار معمولاً باعث شده که عضویت افراد در محافل ومناصب بالا، مادام العمر بنظر برسد…”!
به مقاله او توجه فرمایید:
“چگونه می توانیم انتخابات بهتری داشته باشیم؟
معمولاً بیت العدل اعظم جهانی در آستانه هر کانونشن و انتخابات پیامی میدهد و سعی می کند نشان دهد جوش و خروش و تحولی در پیش است:
از میان افراد واجد شرایطی که انتخاب کننده مناسب تشخیص داده و لیست آنها را گرد آورده، و آنها را شایسته خدمت دانسته، با لحاظ کردن فاکتورهای دیگری چون تنوع سنّی ، جنسیتی، و اقلیمی، افراد مناسب را گزینش نمایید”.ولی در پایان هر انتخابات می بینیم که کارها همچون موارد گذشته ، ساده و بدون تغییر صورت می گیرد. می توان گفت که نظم اداری دچار تصلّب شده و از این بابت باید با معهد اعلی همدردی کرد.در همه جوامع بهائی ، کوچک و بزرگ، کشور پیشرفته و جهان سوّمی با فرهنگ و ملیتهای مختلف، ” تنها گروه بسیار کوچکی از بهائیان” برای عضویت و خدمت در محافل و مدیریت موسسات امری، بصورت مکرّر ، انتخاب می شوند. اینکار معمولاً باعث شده که عضویت افراد در محافل ومناصب بالا، مادام العمر بنظر برسد.
بدین ترتیب عملاً جلوی ورود ایده های جدید گرفته شده، و یا در مواردی، همچون محفل ایتالیا، فساد و رسوایی هم بروز می کند.تاریخچه سالهای عضویت اعضای بیت العدل جهانی، و نیز “پا س کاری “که بین بیت العدل و دارالتبلیغ جهانی گشوده شده، موید این شیوة ناموفق است.
لذا می توان اندوه و یاس مستمر در پیام ها را دریافت. باید کاری کرد، نباید به این شیوه ادامه داد. حضرت ولی امراله دربارة نحوة انتخابات می گوید: “… من فکر نمی کنم که ایجاد محدودیت در آزادی انتخاب احبّاء ، کسانیکه از نژاد، ملیت، و روحیات مختلفی باشند و واجد شرایط اساسی عضویت در موسسات اداری باشند؛ با روح دیانت بهائی سازگار باشد. آنها باید صرفنظر از اسم و رسم، توجه خود را به کیفیت و مقتضیات نوع خدمت، بدون تعصب و جانبداری، معطوف نمایند. اعضای محفل باید نمایندة و نمایانگر عوامل و عناصر در هر جامعة بهائی باشند”.
نامه ولی امراله به یکی از احبّاء 11 اوت 1933
این البته با آنچه که بیت العدل اخیراً بیان داشته کمی تفاوت دارد.ما می دانیم که امر بهائی برای اقلیتها احترام خاصی قائل است.
” اگر قرار است تبعیضی باشد، باید این تبعیض به نفع، و نه بر علیه اقلیت ها چه نژادی یا…، باشد… بنابراین این نکته مهم و حیاتی است که در چنین شرایطی، اگر در انتخابات تعداد آراء بین اعضای نژادها، ادیان، و ملیت های مختلف در درون جامعه بهائی، مساوی باشد؛ در اینصورت اولویت بدون هیچ تردیدی باید به فرد نمایندة اقلیت داده شود و این قابل نقض نیست….” ( شوقی افندی- ظهور عدل الهی، ص 34)
بنابر آنچه که شوقی ربانی بیان می دارد پروسه انتخابات بهائی باید با هدف انتخابات بهترین فرد برای آن منصب خاص باشد. و اگر احیاناً درموردی با آرای مساوی مواجه شویم، باید فرد نماینده گروه اقلیت را انتخاب کنیم. و این البته متفاوت از آن چیزی است که بیت العدل جهانی می گوید، یعنی لحاظ کردن ملاحظات و تنوع سنّی ، جنسیتی و نژادی!
بهرصورت فکر می کنم احبّای عزیز باید درباره بهبود روش و روند انتخابات بهائی شور و مشورت نمایند. منهم مایلم پیشنهاداتی ارائه کنم. اخیراً در ایالات متحده، جناب ویلیام دیویس،پس از 21 سال خدمت مداوم در محفل ملّی ، به علت مسائل خانوادگی و سلامتی استعفاء داد؛ و این زمینه¬ای را فراهم کرد تا ضرورتاً و بالاجبار تغییری در اعضای محفل ملّی امریکا پدیدار شود!
اینکه تغییر اعضای محافل، در تمامی جوامع بهائی، عموماً اضطراری و ناچاراً صورت می گیرد، تقریباً در همه کشورها و جوامع قطعی و غیر قابل تردید است. در حقیقت، تغییرات اجباری و از روی اضطرار نه تنها موضوعی سراسری ، بلکه در کلیه سطوح عصبة انتخابی ( محفل محلی، محفل ملّی ، و بیت العدل جهانی) قابل مشاهده و اثبات است. چرا وضع اینگونه است؟ شاید بررسی و مطالعه وضع فعلی، راهنمای ما بسوی راه حلی برای برون رفت از مخمصه باشد.
چند علّت برای انسداد و تصلّب در مناصب جوامع بهائی قابل ذکر است. ساده¬ترین دلیل آنست که عضویت در هر کدام از این موسسات، خود نوعی کاندیداتوری و کسب شهرت است. اعضای کنونی محافل، در سطح جامعه بهائی بیشتر از دیگران “دیده” می شوند. رفت و آمدها ، بازدیدها، جلسات و مذاکرات….حضور آنها در تصمیم گیریهای فردی-جمعی، به نوعی آنها را در ویترین و معرض دید احباء قرار می دهد، که این فرصت برای دیگران وجود ندارد. این دینامیسم در همه سطوح انتخابی فعال است.
حتی امروزه در انتخابات محفل محلی شهرها و حوزه ها، در امریکای شمالی، نام اعضای محفل محلّی را بعنوان لیست ” افراد واجد شرایط” در محل رای گیری، در معرض دید قرار می دهند. اینکه چرا اینکار انجام می شود، خیلی روشن نیست؛ ولی نتیجه غیر قابل تردید آنست که احتمال انتخاب مجدّد آنها بیش از سایرین است.
بنظر می رسد ماهیت انتخابات بهائی، دلیل مهمتری باشد. زیرا هیچگونه فعالیت و رقابت انتخاباتی وجود ندارد ( اگرچه مسافرت و سرکشی اعضای محفل ملّی به شهرها، و بررسی وضعیت شهرها ،قبل از برگزاری کانونشن ملّی را شاید نوعی سفر تبلیغاتی ارزیابی کرد.) و از آنجا که بطور رسمی فعالیت و رقابت انتخاباتی وجود ندارد، لذا نمی توان فرصت مشابه ومساوی به دیگران داد که به صحنه بیایند و خود را در همان وسعت، در معرض دید و شناخت جامعة بهائی قرار دهند.
ممکن است گفته شود افرادی که به کارهای تبلیغی و خدماتی فردی و اجتماعی هم می پردازند به نوعی شناخته می شوند.ولی باید توضیح داد که در انتخابات بهائی شما نمی توانید برعلیه کسی رای بدهید. به عبارت دیگر، افرادی ممکن است در سطوح پائین و محدود شناخته و مشهور باشند؛ ولی عملاً رای به نفع اینگونه افراد آنقدر پراکنده و متشتّت است که با آرای به نفع افراد ” مشهور در معرض دید” عموم جامعه قابل مقایسه نیست. بنابراین همچنان افراد قبلی و پیشین انتخاب خواهند شد، منتهی با آرای کمتر. و از آنجا که در سیستم انتخاباتی امر، هیچگاه حداقل آرای قابل قبول در انتخابات ذکر نشده؛ لذا آن 9 نفر ولو با درصد بسیار اندکی از مجموع آرا، دوباره انتخاب خواهند شد.
این تئوری و نظریه نیست. این چیزی است که عملاً در سالهای اخیر، مکرراً آنرا مشاهده کرده ایم. برای مثال ، می توان انتخابات اخیر محفل محلی یکی از بزرگترین جوامع بهائی در امریکای شمالی را ذکر کرد. در آنجا 1430 نفر فرد وجود داشت، که عملاً 385 نفر رای خود را دادند. تعداد آرای فردی که بالاترین رای را آورد 205 عدد بود، و 3 نفر آخر پذیرفته شده، کمتر از 85 رای کسب کردند.
مشکل اول، تعداد اندک افرادی است که در رای دادن مشارکت می کنند، یعنی کمتر از 30% در این جامعه. ولی آیا این علت قضیه است و یا خود معلول مباحث دیگری است؟ آیا دلیل عدم مشارکت مردم آن نیست که فکر می کنند آرای آنها نقشی نخواهد داشت و صدای آنها شنیده نخواهد شد؟ یا صرفاً نوعی بی-علاقگی به امور جامعه است؟ آیا باید احباء را سرزنش کنیم یا روش سازماندهی و برگزاری انتخابات را؟
بنظر می رسد راهی که می تواند به بهبود انتخابات بهائی کمک کند به نوعی با آمارها و درصدهای ارائه شده در مثال بالا مرتبط است.بنظرم باید با شور و مشورت، بدنبال پیشنهادات و تغییراتی بود که بتواند دیگر نامزدها را نیز روی صحنه نشان دهد.”