پرسش
آیا بیت العدل بدون ولی امر، مشروعیت دارد؟
پاسخ نخست
اصل کلی در بررسی موضوع ولایت امرالله در دیانت بهائی اعتقاد به حقانیت این دیانت وخدشه ناپذیری عهد ومیثاق حضرت بهاءالله وقبول الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء بعنوان سندی الهی و دستور نظم بدیع است، غیراز این صورت کار بررسی عملی بی معنی وکوششی بیهوده خواهد بود.
در مورد بیست و چهار نفر به هر ترتیب که حساب کنند خود دلیل ادامه واستمرار ولایت امرالله ا ست اگر نوزده نفر مشخص شده اند وباید پنج نفر دیگر نام برده شوند تنها ولی امرالله دارای چنین ا ختیاری ا ست وباید توسط ولات امر در مستقبل ایام اعلام شود.
در الواح وآثار بهائی غصن واغصان صدها بار بمعنی اصلی خود (شاخه درخت) ومعانی دیگر (بخش، قسمت وشعبه) وهمچنین به معانی استعاره ای بکار رفته است بعلاوه حضرت بهاءالله مومنین را اغصان واوراق شجره مبارکه اعلام وپسرا ن خود را به عناوین اختصاصی (غصن اعظم، غصن اکبر، غصن اطهروغصن انور) ملقب فرموده وهمچنین از کلمه اغصان در اشاره به جمع آنها استفاده فرمودند وهیچگونه سند یا مدرکی وجود ندارد که تائیدی بر این تفسیرغلط وغیر مجاز بیت العدل بدلی باشد که میگویند:
” حضرت بهاءالله سلاله ذکور خود را به این کلمه ملقب فرمودند ”
حال نصوص را ملاحظه فرمائید:
حضرت بهاءالله میفرمایند:
“آنچه از اسامی در کتاب الهی از ذکرطوبی وسدره منتهی وشجره قصوی وورقه وثمره وامثال آن مشاهده مینمائی موهوم مدان مقصود از جمیع این اسامی عندالله مومن بالله بوده وخواهد بود ومومن تادرظل سدره الهیه ساکن از صدره طوبی وعلیین عندالله محسوب وبعد از اعراض از سدره نار سجین مذکور و در حین ایمان افنان واغصان واوراق واثمار او جمیع از ا ثبات مشهود وبعد از اعراض جمیع از نفی محسوب میشود”
(مائده آسمانی ج7 ص 21)
همچنین میفرمایند:
“چون مومنین ومحبین بمنزله اغصان واوراق این شجره مبارکه هستند لهذا هرچه بر اصل شجره وارد گردد البته بر فرع واغصان واوراق وارد آید اینست که در جمیع اعصار ا ینگونه صدمات وبلایا از برای عاشقان جمال ذوالجلال بوده وخواهد بود”
(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص 343 – مائده آسمانی ج4 ص42 )
حضرت عبدالبها میفرمایند:
” ملاحظه نمائید که باغبان الهی شاخه خشک یا ضعیف را از شجره طیبه قطع می نماید وشاخ درخت دیگر را به این شجره پیوند می نماید هم فصل میکند هم وصل میکند “
( مکاتیب عبدالبها ج3 ص 422 )
همچنین میفرمایند :
” اغصان محصور در اشخاص نه تسلسل دارد هریک ثابت مقبول وهریک متزلزل ساقط چنانچه در الواح و زبر منصوص است “
(مائده آسمانی ج3 ص 76 )
پاسخ دیگر
مطلب قبلی خودم را تصحیح میکنم مبنی بر اینکه آقای Joel Bray Marangella جانشین میسن ریمی به عنوان ولی امر سوم بهائیان هم اکنون در استرالیا زندگی میکند .
ایشان قبل از آن رئیس محفل ملی روحانی بهائیان فرانسه بوده است و بعد از مطالعه افکار میسن ریمی به همراه پنج نفر دیگر از اعضای نه نفری آن محفل به ریمی پیوستند ولی از طرف تشکیلا ت ایادیان امر به عنوان ” پیمان شکنان – Covenant Breaker ” از جامعه بهائی طرد شدند .وی از سال 1965 رسما به عنوان جانشین ریمی تا به حال مشغول به فعالیت است و طرفداران او تحت عنوان The Orthodox Bahai دارای نزدیک به 80 جامعه بهائی در نقاط مختلف جهان و اکثرا در آمریکا هستند . مرکز فعالیت آنان در آمریکا در Espanola واقع در ایالت نیو مکزیکو می باشد . این تشکیلات در آمریکا تحت عنوان The Mother Bahai Council of the United States مشهور می باشد و سایت رسمی آنان عبارت است از : www.rt66.com .
پاسخ دیگر
حضرت شوقی ربانی از ابتدای جلوس بر کرسی ولایت امرالله بموجب نصوص صریحه مصمم بودند بر حسب دستوری که در الواح وصایا تصریح و تاکید کرده بود :
“” ای احبای الهی ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد. “”
اقدام به تعیین من هو بعده فرمودند ولی چون در بدو امر شرایط لازم فراهم نبود این امر به تاخیر افتاد تا تاریخ 1951 که طی تلگراف مشروحی خطاب به محفل ملی امریکا می فرمایند :
“” رشد کنونی محافل نه گانه ملیه من را بر آن می دارد که تصمیم تاریخی خویش را اتخاذ نمایم و آن تصمیم خطیر تاریخی تعیین هیات بین المللی بهایی بود که بعنوان بیت عدل جنینی تعیین و تسمیه گردید “”
و خط مشی آن هیات را تعیین فرمودند و ان هیات می بایست مراحلی را طی نماید و بعد خود آن هیات تبدیل به بیت عدل عمومی گردد و در اخر می فرمایند
“”در کور پانصد هزار ساله بهایی هیچیک از تشکیلات امری از حیث رتبه و مقام به پای آن هیات نمی رسد “”
و تاکید می فرمایند:
“” بشارت این تاسیس را بوسیله لجنه ارتباط به عموم یاران شرق و غرب ابلاغ نمایید “”
همچنین در لوح 105 که به افتخار احبای شرق صادر فرمودند میفرمایند:
“” این نظم بدیع … بر دو رکن رکین استوار رکن اول و اعظم رکن ولایت الهیه که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیت عدل اعظم الهی که مرجع تشریع است “” –
تا انجا که میفرمایند
-“” انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال “”” ( لوح 105 صفحه 21)
و همچنین میفرماید:
” هر گاه ولایت امر از نظم بدیع حضرت بهاالله منتزع شود اساس این نظم متزلزل …بدون این موسسه وحدت امرالله در خطر افتد و بنیانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فیضی که بر عواقب امر در طی دهور احاطه دارد بی نصیب ماندو هدایتی که جهت تعیین حدود و وظائف تقنینیه منتخبین ضروری است سلب شود.”
کتاب دور بهایی به قلم ولی اولای امرالله “” با حذف موسسه ولایت امر نظم جهانی نظم جهانی حضرت بهاالله تحریف شده و برای همیشه از آن اصل موروثی که طبق نص حضرت عبدالبها همیشه مورد حمایت قانون الهی بوده است محروم میگردد.””
کتاب نظم جهانی صفحه 21
به هر حال براساس نصوص فوق ودهها نص دیگر چون ولی اول امرالله اولادی نداشتند برای حفظ سلسله اولیای امرالله جناب چارلز میسن ریمی ولی ثانی امرالله را که بزرگترین و صالح ترین فرد جامعه بهایی بودند به سمت رییس بیت عدل جنینی تعیین و تنصیص فرمودندو ایشان از سال 1951 به ریاست بیت عدل جنینی منصوب و به خدمات عالیه امریه منصوب گردیدند
پاسخ دیگر
چارلز میسن ریمی در سال 1974 فوت نمود و شخصی به نام joel Bray Marangellaکه ساکن ایالت نیو مکزیکو است به عنوان سومین ولی امر (The Third Guardian) راه میسن ریمی را ادامه و طرفدارانی هم دارد.
علاوه بر این افراد دیگری هم به شرح زیر مدعی جانشینی میسن ریمی و مقام ولی امر بهائیت شده اند :
1 – دونالد هاروی متوفی به سال 1991
بعد از وی دو نفر خود را جانشین ولی امر چهارم معرفی کرده اند که عبارتند از :
– ژاک ا سوقومو نیان
– برنت ام رید
2 – رکس کینگ متوفی به سال 1977
وی در ایالت لاس وگاس در نیو مکزیکو جامعه تربیت بهائی را راه اندازی کرد و بهائیان را
به دور خود جمع نموده بود.
3 – للاند جنسن متوفی به سال 1996
وی نیز در ایالت مونتانا تشکیلاتی تحت عنوان بهائیان وفادار به میثاق امری تاسیس نمود
ه است .
این مواردی که ذکر شد به عنوان شاهد مثال مطالب فوق الذکر بیان گردید .
متاسفانه هموطنان بهائی ما در ایران یا به این منابع و موضوعات دسترسی ندارند و یا به خود اجازه و جرئت فکر کردن در ماورای تعلیمات تشکیلات نمی دهند .
خوشبختانه به مدد پیشرفت علم ارتباطات امکان دسترسی به همه اطلاعات و اخبار پنهان و آشکار فراهم شده است . همین رهبران انشعابی بعد از فوت شوقی دارای سایت اینتر نتی هستند که علاقمندان می توانند به آنها مراحعه و از نقطه نظرا ت آنها آگاه گردند .
ضمنا آقای اسماعیل رائین مورخ مشهور نیز کتابی تحت عنوان ” انشعاب در بهائیت بعد از مرگ شوقی ” نوشته که دارای مطالب مفیدی می باشد .
پاسخ دیگر
مساله ی ولی امر چیزی نیست که به این سادگی بتوان از کنار آن گذشت. منتهی در باره ی جناب ریمی و پیروان ایشان یک چالش جدی وجود دارد که اگر آن هم حل شود، در دعوای درونی بهائیان به راستی حق با ریمی هاست و آن مساله ی بکر بعد بکر و موروثی بودن مقام عظمای ولایت امر است. البته بحث دیگری هم که هنوز به نظر بنده جای سخن دارد، موضوع 24 نفری است که حضرت عبدالبهاء به روشنی از آن سخن گفته است . همان گونه که مستحضرید، بهائیان برای گریز از این مخمصه، مدعی اند که آن 24 نفر عبارتند از هژده نفر حروف حی باضافه ی خود باب که می شوند 19 نفر و البته در پنج نفر بعدی مانده اند که همین امر باعث شده است که یک گروه بهائی پدید آیند که نام پیروان پیران خمس بر خود نهاده اند و سایت مفصلی هم دارند که آدرس آن چنین است: www.5leders.com این گروه گویا معتقدند که آن پنج ولی امر باید باشند و حتی معتقدند که آن ها باید زن باشند بحث هایی در این باره دارند که شنیدنی است. البته می دانید و می دانیم که بهائیان پیرو بیت العدل به قول شما بدلی، از شنیدن این سخنان رعشه و لرزه بر اندامشان می افتد و به هیچ روی طاقت شنیدن این حرف ها را ندارند چون بیت العدل در گوششان چنان فرو خوانده است که در عالم امر هیچ نفس کشی مخالف بیت العدل نیست و اگر هم باشد، همان است که قبلا گفته اند: بوی نقض می وزد. یعنی او را متهم به نقض عهد امر مبارک می کنند که به دنبالش صاعقه ی وحشتناک طرد که هزار بار از کشتن بدتر است، بر سرش فرود می آید. به هر صورت من مایلم در این باره نیز نظرات سرکار را بشنوم.
پاسخ دیگر
کلمه غصن وجمع آن اغصان میتواند مانند همتای فارسی خود شاخه و شاخه ها
بمعنی بخش، قسمت یا شعبه در نوشتن ا ستفاده شود.
در الواح وآثار بهائی غصن واغصان صدها بار بمعنی اصلی خود (شاخه درخت) ومعانی دیگر (بخش، قسمت وشعبه) وهمچنین به معانی استعاره ای بکار رفته است بعلاوه حضرت بهاءالله مومنین را اغصان واوراق شجره مبارکه اعلام وپسرا ن خود را به عناوین اختصاصی (غصن اعظم، غصن اکبر، غصن اطهروغصن انور) ملقب فرموده واز کلمه اغصان در اشاره به جمع آنها استفاده فرمودند.
متاسفانه ایادی سابق امر وبیت العدل بدلی ساخته آنان بمنظور خاتمه دادن به ولایت امرالله با تعبیر وتفسیر غیر مجاز خود به ترویج این تصور ناثوا ب که
اغصان مانند نام فامیلی است و از پدربه پسر منتقل میشود پرداختند. آنها هنگام انتشار کتاب اقدس، تحت عنوا ن یادداشتها وتوضیحات بیشرمانه به تفسیر وتعبیر این مقدس ترین کتاب بهائیان پردا ختند و از جمله درخصوص اغصان چنین نوشتند: “حضرت بهاءالله سلاله ذکور خود را به این کلمه ملقب فرمودند” درهیچیک ا ز آثار ایشان ذکری از اینکه ایشان چنین چیزی فرموده باشند دیده نمیشود حال آنکه حضرت بهاء الله فقط پسران خود را به کلمه غصن همراه بایک صفت تفضیلی به ترتیبی که در فوق اشاره شد ملقب فرمودند ولی بهیچوجه چنین لقبی به نوه های خود اعطا نفرمودند.
پاسخ دیگر
به استحضار میرسانم که شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی درکتاب Dispensation of Baha’u’llah ازhereditary principle (اصل موروثی) در بیان سیستم نظم اداری بهائی صحبت می نمایند، گرچه کلمه موروثی در ذهن اکثر ایرانیان رابطه والدین وفرزاندان را تداعی مینماید ودلیل آن می تواند این باشد که طبق قوانین ایران درصورت فوت والدین حتی اگروصیتنامه ای موجود نباشد مایملک به فرزندان میرسد در بسیاری از کشورها اگر وصیتنامه ای وجود نداشته باشد فرزندان سهمی نخواهند داشت وترکه به دولت میرسد.
در فرهنگ لغات در تعریف کلمه موروثی و لغات مرتبط تاکیدی بر رابطه جسمانی نشده است.
فرهنگ معین:
موروثی: منسوب به موروث، آنچه که به ارث رسیده، ارثی
ارثیه: آنچه از کسی به ارث به دیگران میرسد.
فرهنگ عمید:
موروث: مالی که بارث بکسی برسد، کسی که ارث بجا گذاشته.
ارث: آنچه ازمال مرده که برای بازماندگانش بماند.
اصل یا سیستم موروثی در دیانت بهائی از سایر سیستم های جانشینی وجایگزینی مانند سیستم انتخابی وسیستم انتصابی بوسیله گروه یا هیئتی به این ترتیب متمایز میگردد که هر ولی امرالله جانشین خود را تعین می نماید “درزمان حیات خویش”
یعنی فقط ولی امرالله میتواند ولی امرالله بعدی را انتخاب نماید بهائیان نمی توانند ولی امرالله را انتخاب نمایند هیچ شخص یا هیئت وتشکیلات دیگری هم نمی تواند.
طبق الواح مبارک وصایا:
“ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهرتقدیس وتنزیه وتقوای الهی وعلم وفضل وکمال باشد لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله مظهر الولد سر ابیه نباشد یعنی از عنصر روحانی او نه وشرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نیست باید غصن دیگر را انتخاب نماید”
ملاحظه میفرمایند که ولی امرالله موظف است ” باید” در زمان حیات خود (نه بصورت وصیتنامه متعارف) چانشینش را تعین کند بنا بر این حتی اگر شوقی افندی اولین ولی امرالله پسری هم میداشت در صورت عدم تعین آن پسر، او بصورت اتوماتیک جانشین نمیگردید. و ملاحظه میفرمایند ولات امر در تعین جانشین خود آزادی کامل دارند البته ” شخص معین باید مظهرتقدیس وتنزیه وتقوای الهی وعلم وفضل وکمال باشد”.
طبق الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء اصل کلی اینست که
” باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید” و ارتباط جسمانی ملاک وشرط جانشینی نیست.
موضوع ” من بعده بکرأ بعد بکر” مربوط به تعین شوقی افندی به مقام ولایت امرالله است. میفرمایند:
“ای یاران مهربان بعد از مفقودی این مظلوم باید اغصان وافنان سدره مبارکه و ایادی امرالله واحبای جمال ابهی توجه بفرع دو سدره …یعنی شوقی افندی نمایند زیرا آیت الله وغصن ممتاز وولی امرالله ومرجع جمیع اغصان و افنان وایادی امرالله واحباءالله است ومبین آیت الله ومن بعده بکرأ بعد بکر یعنی در سلاله او” این بخش از الواح مبارک وصایا فقط مربوط به تعین شوقی افندی به مقام ولایت امرالله بوده “ومن بعده بکرأ بعد بکر یعنی درسلاله او” تاکیدی بر این انتصاب بوده وبهیچوجه به این معنی نیست که تسلسل ولایت امرالله تنهااز طریق ارتباط خونی با شوقی افندی میسر است
پاسخ دیگر
بنا بر دهها مدرک روشن و قطعی صادره از جانب حضرت عبدالبها و شوقی افندی اولین ولی امر بهایی ولایت امر در ایین بهایی باید ادامه داشته باشد چون ولی امر مقام تبیین را دارد و مهمترین مقام راجع است به ریاست دایمی بیت العدل
بیت العدل فعلی هرگز مشروعیت نداشته زیرا ولی امر بر تصمیمات ان نظارتی ندارد
بیت العدل فعلی انچه که تشریع میکند لازم الاتباع برای بهاییان نیست چون ولی امر ی در راس ان دیده نمیشود
بیت العدل فعلی در امان از اشتباهات در تصمیم گیریهایش نیست ولی امر تنها مرجع تذکر دهنده و اخراج کننده فرد خاطی از مجمع فوق است
توصیفات فوق تنها بخش کوچکی از آثار حذف ولایت امر از رهبری جامعه بهایی است که گریبان گیر بیت العدل فعلی است
جناب میسون ریمی ولی امر دوم بهایی طی پیامهای مفصل هم ایادیان امر و هم جامعه بهایی را به این امر خطیر اگاه نمودند که بنده سعی خواهم نمود با توجه به هدف این سایت در پژوهش در ایین بهایی نکاتی را برای اطلاع عرض نمایم
در خاتمه این پیام کوتاه کلام روشن شوقی افندی در کتاب دور بهایی را بعرض میرسانم:
هرگاه ولایت امر از نظم بدیع حضرت بهالله منتزع شود اساس این امر متزلزل
حال اهل نظر ملاحظه نمایند که اهل بها تمسک به چیزی دارند که حضرت ولی امرالله صحه بر متزلزل بودن ان دارند
پاسخ دیگر
دوستان گرامی امروز وقت آن رسیده که بیت العدل بدلی وکلیه کسانی که مانند ایشان تصور میکنند با توسل به ارعاب وتهدید به طرد میتوا ن ا فکار را محدود نمود بیدار گشته و این حقیقت را دریا بند که اکنون مانند چهل وهفت سال پیش نیست که از ا نتشار بیانیه وپیام میسن ریمی جلو گیری نموده وبا طرد مومنین و تهدید وارعاب بقیه ا ز آگاه شدن بهائیان به ا ینکه شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی به مهمترین وظیفه الهی خود یعنی تعین ” من هو بعده ” جامه عمل پوشانیده ا ست جلوگیری نمودند.
در دیانت بهائی الواح مبارک وصایای عبدالبهاء مانند وصیتنامه یک فرد عادی نیست که در آن معمولأ اشخاص ترتیب ا نتقا ل دارائیهای خود را پس از مرگشان به وارث یا وارثین مشخص مینمایند، در حقیقت در الواح وصایا ذکری از مال واموال در میان نیست این سند که بگفته ا ولین ولی امرالله جزو لایتجزی کتاب اقدس محسوب میگردد میتوان آنرا بمنزله دستور نظم بدیع عالم وبعنوان اساس نظم اداری بهائی ( قانون اساسی ) تلقی نمود.
در الواح وصایا چند مبحث اساسی را میتوان بصورت جداگانه ملاحظه کرد. بخشی که به نصیحت وانذار به بهائیان اختصاص دارد که فعلا از موضوع بحث ما خارج ا ست.
قسمتی که به ا نتصاب جانشین خود یعنی شوقی افندی اختصا ص داده اند:
“ای یاران مهربان بعد از مفقودی این مظلوم باید اغصان وافنان سدره مبارکه و ایادی امرالله واحبای جمال ابهی توجه بفرع دو سدره …یعنی شوقی افندی نمایند زیرا آیت الله وغصن ممتاز وولی امرالله ومرجع جمیع اغصان و افنان وایادی امرالله واحباءالله است ومبین آیت الله ومن بعده بکرأ بعد بکر یعنی در سلاله او”
این بخش از الواح مبارک وصایا فقط مربوط به تعین شوقی افندی به مقام ولایت امرالله بوده ” ومن بعده بکرأ بعد بکر یعنی درسلاله ا و” تاکیدی بر این انتصاب بوده وبهیچوجه به ا ین معنی نیست که تسلسل ولایت امرالله تنهااز طریق ارتباط خونی با شوقی ا فندی میسر است چه که در قسمت بعدی که بنظرتان میرسد این موضوع را روشن فرموده اند.
سه مبحث دیگر در الواح وصایا مربوط به موسسات نظم اداری بهائی است که عبارتند از ولایت امرالله بیت العدل وایادی امرالله.
در خصوص ولایت امرالله میفرمایند:
” حصن متین امرالله باطاعت من هو ولی امرالله محفوظ ومصون ماند واعضای بیت عدل و… باید کمال اطاعت و تمکین وانقیاد وتوجه وخضوع وخشوع را بولی امرالله داشته باشند اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت بحق کرده…”
همچنین:
ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهرتقدیس وتنزیه وتقوای الهی وعلم وفضل وکمال باشد لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله مظهر الولد سر ابیه نباشد یعنی از عنصر روحانی او نه وشرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نیست باید غصن دیگر را ا نتخاب نماید”
در پیامهای قبلی با ارائه شواهد غیر قابل ا نکار از الواح و آثار مشخص گشت که ” غصن دیگر” نشان دهنده یک رابطه جسمانی نیست
” مومنین ومحبین بمنزله اغصان واوراق این شجره مبارکه هستند “
(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص 343 – مائده آسمانی ج4 ص42 )
حتی به فرض محا ل که اگرتفسیر غلط وغیر مجاز بیت العدل بدلی درست باشد بیان خود حضرت عبدا لبهاء اجازه میدهد که ولی امرالله صالح ترین مومنین را به جانشینی تعین نماید به این بیان توجه فرمائید:
” ملاحظه نمائید که باغبان الهی شاخه خشک یا ضعیف را از شجره طیبه قطع می نماید وشاخ درخت دیگر را به این شجره پیوند می نماید هم فصل میکند هم وصل میکند “
( مکاتیب عبدا لبها ج3 ص 422 )
” ای یاران ایادی امرالله را باید ولی امرالله تسمیه وتعین کند جمیع باید در ظل او باشند ودر تحت حکم او ”
” وظیفه ایادی امرالله نشر نفحات الله و تربیت نفوس وتعلیم علوم وتحسین اخلاق عموم و تقدیس وتنزیه در جمیع شئون است از اطوار و احوال و کردار وگفتار باید تقوای الهی ظاهر وآشکار باشد ”
” مجمع ایادی در تحت اداره ولی امرالله است که باید آنان را دائمأ بسعی وکوشش وجهد در نشر نفحات الله و هدایت من علی الارض بگمارد زیرا بنور هدایت جمیع عوالم روشن گردد و روی زمین بهشت برین شود و نزاع وجدال امم وملل وشعوب وقبائل ودول از میان برخیزد کل من علی ا لا رض ملت واحده وجنس واحد و وطن واحد گردد ”
ملاحظه میفرمایند که بدون ولی امرالله ایادی امرالله نیز که یکی دیگر از موسسات نظم اداری بهائی است وجود نخواهد داشت.
پاسخ دیگر
البته مانعی ندارد که بنا به فرموده ی حضرات، اغصان معنای مؤمنان به امر مبارک را هم بدهد. اما با توجه به سیاق سخن و سیر مبحث ولی امر در آن چه در الواح وصایا آمده است، از ظاهر عبارت چنان مستفاد است که اگر پسر بزرگ تر ولی امر مصداق« الولد سر ابیه » نباشد، باید غصنی دیگر یعنی پسر دیگر انتخاب شود. چون جای دیگر به اصل موروثی بودن تاکید شده است. خلاصه آن که به قول معروف قرینه ی حالیه و لفظیه و معنویه حکایت از آن می کند که ولی امر باید از نسل جناب شوقی باشد. منتهی مطلب از آن قرار است که به نظر ما مسلمانان چون جناب عبدالبهاء یک بشر معمولی بوده و با عالم بالا ارتباطی نداشته ، نمی دانسته که ممکن است جناب شوقی عقیم باشد. بنده از جناب یک پرسش ساده دارم: بفرمایید اگر جناب شوقی فرزند پسر می داشت و آن فرزند هم مصداق« الولد سر ابیه » می بود، ولی امر نمی شد؟ یا اگر چند پسر می داشت و فرضا پسر بزرگتر صالح نمی بود، فرزند بعدی در صورت صلاحیت، ولی امر نمی شد؟ تمام سخن و گرفتاری بهائیت آن است که جناب شوقی عقیم بود و همین امر موجب شد تا امثال حضرت عالی که از یک سو به حق وجود ولی امر را ضروری می دانستید و از سویی دیگر با فقدان ولی امر مواجه بودید، پیرو جناب میسون ریمی شوید و بکوشید مساله ی اغصان و موروثی بودن و بکر بعد بکر را توجیه « ما لا یرضی صاحبه» بفرمایید. یعنی توجیهی که صاحب سخن به آن راضی نیست
پاسخ دیگر
جنابعالی مرقوم داشتید:
” با توجه به سیاق سخن و سیر مبحث ولی امر در آن چه در الواح وصایا آمده است، از ظاهر عبارت چنان مستفاد است که اگر پسر بزرگ تر ولی امر مصداق« الولد سر ابیه » نباشد، باید غصنی دیگر یعنی پسر دیگر انتخاب شود. چون جای دیگر به اصل موروثی بودن تاکید شده است. خلاصه آن که به قول معروق قرینه ی حالیه و لفظیه و معنویه حکایت از آن می کند که ولی امر باید از نسل جناب شوقی باشد.”
البته بر جنابعالی که بهائی نیستید حرجی نیست که هر گونه تعبیر وتفسیری را که دوست دارید بنمائید وبهرنحوکه بخواهید متون را در جهت اهداف خود معنی نمائید ولی یک بهائی حد ا قل باید بداند که تبین وتفسیر در هر زمان انحصارأ جزو اختیارات ولی امرالله است وهیچ بهائی حق ندارد مطالبی را که فرمودید بیان کند حتی یک بیت العدل واقعی هم نمی تواند زیرا در هیچ جا ذکرنشده ا ست که غصن دیگر یعنی پسر دیگر، ا لبته ا ین به ا ین معنی نیست که غصن دیگرنمی تواند پسر دیگرباشد
حضرت بهاءالله میفرمایند:
” مومنین ومحبین بمنزله اغصان واوراق این شجره مبارکه هستند”
لهذا چنانچه شوقی افندی اولین ولی امرالله هفت پسر هم داشت ولی هیچیک از مومنین نبودند از نظر تعیین جانشین مثل این بود که هیچ پسری نداشت در هر حال اوبهترین مومنین را تعین مینمود همانطور که نمود.
جنابعالی مرقوم داشتید:
” بنظر ما مسلمانان چون جنا ب عبدا لبهاء یک بشر معمولی بوده وبا علم بالا ارتباطی نداشته نمیدانسته که ممکن است جناب شوقی عقیم باشد”
جناب جویا همانطور که قبلأ نیز عرض کردم اختیار نظر خود را دارید میتوانید بهرنحو که مایلید فکر کنید ولی بهرحال از اینکه نظر خود را ابراز میدارید متشکرم متاسفانه بیت العدل بدلی عملآ ودر لفافه با گفته شما همراهی دارد، عدم قبول جانشین تعین شده ا ز سوی شوقی افندی اولین ولی امرالله با ابراز ا ین بهانه که فرزند او نبوده یا نسبت خونی نداشته به همان معنی است.
هربشر معمولی می داند که فرزند دا شتن امری حتمی نیست هربشر معمولی میداند که حتی در صورت فرزند دا شتن تضمینی وجود ندارد که فرزندان پسر باشند این احتیاجی به علم بالا ندارد آیا جنابعالی این را نمی دانید؟ آیا همسایه شما این را نمی داند؟ آیا کاسب محلتان این را نمی داند؟ آیا یک عرب، چینی، فرانسوی این را نمی داند؟ کدامیک از خوانندگان این سطور این را نمی دا نند؟ ا لبته بر جنابعالی حرجی نیست ولی تصور چنین فکری که حضرت عبدالبهاء حتی بقدر یک بشر معمولی هم نمیدانستند فکری باطل وقبیح است، چنین تصوری برای یک بهائی واقعی ممکن نیست
جنابعالی سئوال فرمودید:
” بفرمائید اگر جناب شوقی فرزند پسر می داشت و آن فرزند هم مصداق« الولد سر ابیه » می بود، ولی امر نمی شد؟ یا اگر چند پسر می داشت و فرضا پسر بزرگتر صالح نمی بود، فرزند بعدی در صورت صلاحیت، ولی امر نمی شد؟ “
پاسخ ا ینست که در هر صورت کسی تعین میگردید که از تمام مومنین صالحتر میبود چه پسر ولی امرالله چه شخص دیگروتشخیص این موضوع با ولی امرالله است.
پاسخ دیگر
دوست عزیز، خراب شد! خیلی معذرت می خواهم به شتر گفتند: گردنت کج است. گفت: کجایم راست است! قربان شما بروم به همین راحتی مساله ی بکر بعد بکر( پسر ارشد پس از پسر ارشد) و نیز اصل موروثی بودن ولایت امر را ماله کشی می فرمایید؟ یا للعجب! چرا اعتراف نمی کنید که پیشگویی جناب عبدالبهاء غلط از آب در آمده است؟ چرا نمی فرمایید ایشان باورش نمی شده که شوقی عقیم از آب در آبد؟ ریمی چه کاره است که جای ولی امر را بگیرد. خدایا به داد بهائیت برس! عجب آشفته بازاری است!
پاسخ دیگر
شوقی ربانی اولین ولی امر جامعه بهایی در مقایسه بین رهبری در این دیانت و سایر حکومت ها می فرماید :
” بعلاوه نفسی که در این ظهور اعظم بر حسب اصل توارث بر کرسی ولایت جالس است خود مبین کلمه الله است ودر بالنتیجه بر حسب سلطه واقعی که به وی تفویض گشته مانند هیچ یک از سلاطینی که در حکومات مشروطه معموله قدرتی نداشته – جز مقام اسمی ندارند- نیست.”نتیجه فرمایش فوق را جهت اطلاع دوستان عزیز خلاصه می نمایم
1- در این ظهور اعظم بر حسب اصل توارث باید مبین کلمه الله برای همیشه وجود داشته باشد
2- مقام تبیین اصلی است که تفویض می شود.
3- مقام ولی امر تمامی قدرت را در دست دارد و کس دیگری مالک آن نیست.
ملاحظه می فرمایید که انفصال ولی امر از جامعه بهایی – که بعد از درگذشت اولین ولی امر بهایی انجام شد- به تعبیر میسون ریمی توطئه طراحی شده ایادیانی بود که جام خیانت را سر کشیدند و الواح وصایا را با عمل خود از جامعه سلب نمودند.
انفصال ولایت امر از جامعه بهایی از سوی ایادیان – به واسطه حسادتی که نسبت به میسون ریمی به عنوان ولی امر دوم داشتند– صورت پذیرفت.
ولی امر دوم از این عمل ایادیان در دشمنی با او به توطئه و عناد با امرالله یاد مینماید.
به تعبیر دیگر این انفصال و حذف رکن ولایت امر گناهی است نابخشودنی که متوجه ایادیانی است که هرگز دارای چنین اختیاری نبودند تا امر مبارک را از مقام عصمت مصون از خطا محروم نمایند.
میسون ریمی ولی امر دوم بهایی در پیام 1958 خود می فرماید:
“…. امر اعظم جمال کبریا با حذف مقام ولایت امرالله از صیانت اصلییه و عصمت کبرای الاهیه محروم شده … “