نگاهی به حضور و فعالیت بهائیان در امریکا، فاز3، 1958-2000 (7)

0 1,038

بهائیان مهاجرایرانی در امریکا

            مهمترین رویداد آن دوران ، به لحاظ تاثیربر آرایش نژادی جامعه بهائی امریکا ، انقلاب 1979 ایران بود. در فوریه آن سال، حکومت شاه کاملاً از هم پاشیده شده بود ، و با بازگشت آیت الله خمینی از تبعید ( پاریس ) جنگ به پایان خود رسید . آیت الله خمینی با کسب حمایت و پشتیبانی مردم وجمع کثیری از افسران ارتش ، توانست جمهوری اسلامی ایران را تاسیس کند که در آن حامیان تشیع سنتی به قدرت رسیدند . ناخشنودی  بسیاری از رهبران دینی نسبت به بهائیان ایران ، موجب برخورد نسبت به جامعه بهائیان گردید . حملات به شکل محدودیت اقتصادی و سیاسی ، بسته شدن بسیاری از موسسات بهائی ، و در مواردی بازداشت و مجازات آنها صورت گرفت. این اقدامات باعث خروج عده زیادی از بهائیان از ایران گردید . 12000 تا 15000 نفر ازاولین موج مهاجرت بهائیان به امریکا آمدند .

            محتوای یک پیام صادره از بیت العدل جهانی در سال 1980 ، خطاب به بهائیان ایرانی مهاجر روشن میسازد که نهاد عالی بهائی از مشکلات بالقوه ناشی از هجوم ناگهانی بهائیان ایرانی برجوامع بهائی غربی آگاه و مطلع بوده است . بیت العدل با یادآوری وظایف و مسئولیتهای بهائیان ایرانی ، اضافه کرد :

            بنابراین نیازی نیست که احبای ایرانی در یک محلّ گرد آیند . غالبا  چنین گردهمایی ها مشکل آفرین هستند . برای مثال ، اگر تعداد ایرانیان ، در یک محل، از تعداد بهائیان محلّی بیشتر شود ، یکی از مشکلات احتمالی اینست که دیگران خواهند گفت این آیین خاص ایرانیان است ، و این موضوع ممکن است به پیشرفت امرالله و توفیقات جهانی آن لطمه وارد کند . رفع این سوء تفاهم برای بهائیان وغیر بهائیان، وقت گیر و اسباب زحمت است . در چنین شرایطی ، احبای عزیز ایرانی نه از اقامت در آن محل لذت میبرند ، و نه میتوانند بطرز مطلوبی به خدمت امر بپردازند . لذا ، قاطعانه امیدواریم که تا حد امکان ، احبای ایرانی ، تنها در شهرها و روستاهایی که اهداف مهاجرتی بهائی محسوب میشوند ، ساکن گردند ، تا از طریق حضور آنها ، پایه های امر استحکام یابد! 38

            تعداد زیادی از پناهندگان در کالیفرنیای جنوبی ساکن شدند و تاثیرعمیقی بر جوامع محلی بهائی گذاشتند . به یکباره ، محافل محلی خود را با بهائیان پناهنده ای مواجه دیدند که باید به آنان کمک مالی ، فرهنگی و اداری ( بحث مهاجرت و تابعیت … ) ارائه کنند . از آنجا که بسیاری از بهائیان ایرانی اسناد و مدارک عضویت بهائی خود را همراه نداشتند ، لذا تایید هویت آنها هم موضوعی شده بود. نهایتاً سیستمی وضع شد که به موجب آن ، هر دو نفربهائی اگر هویت و بهائی بودن فرد ثالثی را تایید می کردند ، محفل هم بهائی بودن آن فرد را می پذیرفت .

            یکی از موضوعات پیش پای جوامع بهائی ، در بحث حیات بهائی ، مشکل و مانع زبان بود. بسیاری از مهاجران نمی توانستند به زبان انگلیسی گفتگو کنند و این موضوع به مشکلی برای جلسات ، خصوصاٌ ضیافت های 19 روزه بهائی تبدیل شد .

محفل ملی امریکا برای آنکه جوامع بهائی به دو دسته ایرانی و غیرایرانی تقسیم نشود ، درخواست کرد که جلسات و گردهمایی های بهائی به زبان انگلیسی برگزار گردد . لذا لازم بود که مطالب جلسه به فارسی ترجمه شود و این پروسه باعث کند و سنگین شدن جلسات میشد . در طول زمان ، به میزانی که تازه وارد ها شروع به فراگیری زبان انگلیسی کردند ، این مشکل هم کاسته میشد .

            همانطور که میتوان انتظار داشت غالباً بین مهاجران ایرانی و بهائیان امریکایی سوء تفاهم فرهنگی اتفاق می افتاد .به گفته پیام افشاریان ، یک تاجر امریکایی ایرانی تبار ، که عضو محفل محلی بهائیان در سانتا مونیکا بود ، نظر ایرانی ها درباره امریکایی ها این بود که آنها  ظاهر دینی مناسبی ندارند . آداب و رسوم امریکایی ها ، که اسم افراد اصلی بهائی را بدون لقب و احترام خاصی ذکر می کردند و یا کتابهای ادعیه را بدون احترام جابجا می کردند، برای بهائیان ایرانی غیر قابل قبول بود!39 امریکایی ها هم ، به نوبه خود ، برخی ویژگیهای فرهنگی ایرانی ها ، از قبیل عدم توجه به سر وقت بودن و یا ضوابط  رسمی را، نشانه ای از تنبلی و حقه بازی آنها میدانستند . بعضی ویژگی ها و مطالب هم درباره ایرانیان بر سر زبان افتاد، از جمله اینکه چون بهائیان ایرانی از ” مهد امرالله ” آمده اند ، لذا قداست و روحانیت آنها بیش از همتایان امریکایی آنها است . 40  این عقیده و باور هم وجود داشت که معلومات امری بهائیان ایرانی بیش از میزبانان  امریکایی بود . 41

            یکی از موضوعات بالنسبه مهم در میان ایرانیان بهائی ، حس وابستگی و تعلق طبقاتی آنها بود . بر طبق یک سند منتشره از سوی اداره پناهندگان محفل ملی امریکا ، ” ایرانیها برای کمک به سایر احباء و افراد خانواده خود ، فداکاری زیادی دارند . ولی کسانی که خارج از حیطه فامیل و گروه اجتماعی آنها هستند ، چنین گذشت و فداکاری را دریافت نخواهند کرد!” 42

          چنین رفتارهایی موجب شد تا برخی بهائیان امریکایی آنرا نوعی تعصب اجتماعی قلمداد کنند. ” گرچه برخی بهائیان ایرانی را متهم به نژاد پرستی می کنند ، ولی ایرانی ها معمولاً متهم به تحقیر و کوچک شمردن دیگران ، به ویژه سیاه پوستان بهائی لس آنجلس میباشند .” 43

                در سطح کشوری ، نمایندگان محفل ملّی بهائیان امریکا توانستند کنگره امریکا را متقاعد کنند تا ( در سالهای 1982 ، 1984 ، 1988 ، 1990 ، 1992 و 1994 ) چند قطعنامه در تقبیح اقدامات دولت ایران علیه جامعه بهائی صادر کند . از این گذشته ، حجم گسترده تماس با رسانه ها و دستگاههای دولتی و وزارتخانه ها منجر به ایجاد دفتر امور خارجه بهائیان در واشنگتن دی سی شد . مدیریت مباحث داخلی توسط اداره پناهندگان بهائی حل و فصل میشد ، که در سال 1984 در ویلمت ایجاد گردیده بود .

          تقریباً در همان زمان، که برخی جوامع محلی بهائی سرگرم تجربه کردن تاثیرات هجوم پناهندگان بهائی بودند ، رهبری بهائیان امریکا با موضوع دیگری مواجه شد: بچه ها و نوزادانی که بزرگ و بالغ شده و به تاریخ بهائی ، مطالعات اسلامی ، مطالعات تطبیقی دین و سایر حوزه های علوم انسانی، و علوم اجتماعی علاقمند بودند . یکی از نتایج این تکاپوی فکری و اندیشه ، شروع به توسعه حوزه مطالعات بهائی بود . در سال 1979 موسسه مطالعات بهائی تاسیس شد؛ و در سال 1982 موسسه انتشاراتی کلمات پرس ، موسسه انتشاراتی مستقل بهائی ، اولین شماره ها ، از سری کتابهای مطالعات بهائی را عرضه کرد .

تشکیلات بهائی و مشکل روشنفکران بهائی

            ظهور و پیدایش یک گروه کوچک از روشنفکران و پژوهشگران بهائی امریکایی، کم کم به مشکلی برای تشکیلات بهائی تبدیل شد . از حدود 1976 ، یک گروه مطالعاتی 12-10 نفره ، به منظور تبادل نظر و اندیشه با یکدیگر ، در لس آنجلس ایجاد شد . 44 گروه یک خبرنامه تهیه و منتشر می کرد که حداکثر به دست 120 نفر می رسید . همان مطالب و موضوعاتی که در جلسات بهائی مورد بحث قرار می گرفت، در بین آنها هم مورد تبادل نظر بود ، مطالبی مثل ماهیت مصونیت از خطای بیت العدل ، که همچون باد در خرمن و پوشال ویلمت افتاد ! در 1979 ، یکی از اعضای محفل ملی، از یکی از کلاسها بازدید کرد و به اعضای آن درباره لحن گفتگو و بحث آنها اخطار داد . او اظهار داشت که بحثها و خبرنامه آنها موجب بروز مخالفت در جامعه شده ، و چنین فعالیتهائی مغایر با عرف و سنت بهائی است . متقابلاً محفل ملی درخواست کرد مطالب خبرنامه توسط یک هیئت بررسی و سانسور ، زیر نظر محفل محلّی کنترل شود.45  تقریباً اعضای گروه اتفاق نظر داشتند که روند کنترل و نظارت عملاً غیرممکن است ، و سرانجام تصمیم گرفتند از انتشار خبرنامه خودداری کنند .

            در اواسط دهه 1980 ، موضوع آزادی فکر و اندیشه ، اهمیت بیشتری یافت . در 1986 ، گروهی از بهائیان کالیفرنیا ، اولین شماره از نشریه بهائی دیالوگ را منتشر کردند . به نوشته سردبیر نشریه ، آقای استیون شول Steven Scholl، ” هدف از این فصلنامه ، تشویق بهائیان به توجه به مباحث اجتماعی و فکری کنونی جهان، از جمله خلع سلاح و صلح ، حقوق بشر ، گفتگوی بین ادیان ، تساوی جنسیتی ، محیط زیست ، و توسعه کشورهای جهان سوم بود .” 46 

            همانگونه که طبق مقررات جاری تشکیلات، تمام مقالات و نوشته هایی که به موضوع بهائی اشاره ای دارد ، باید مورد بررسی و کنترل قرار گیرد، از آنها خواسته شد تا مقالات دیالوگ جهت کنترل و بررسی در اختیار مقامات تشکیلاتی بهائی قرار گیرد. در اولین شماره،  دفتر منشی محفل ملی امریکا ، اعلام کرد که محفل اجازه استفاده از عنوان ” جنگ و صلح ، یک دیدگاه بهائی ” را نمی دهد ! به عقیده او، چنین عنوانی اینطور به ذهن خواننده متبادر میکند که مقاله ، یک بیانیه رسمی بهائی است .

          سوژه دیگری که موضوع بحث و مناقشه دبیران نشریه ولجنه (کمیته) بازبینی نشریات و کتب قرار گرفت، مقاله دیگری بود با عنوان ” عدم سرمایه گذاری : آیا این یک موضوع بهائی است ؟ “. این مقاله هم  بخاطر مطالب و عباراتی همچون: ” جنبش ضد اپارتاید همگام با اصول بهائی است و ما باید با تمام وجود از آن حمایت و پشتیبانی کنیم ” مورد انتقاد قرار گرفت. لجنه بررسی کتاب احساس کرد که این عبارت نه تنها نقدی برحکومت های امریکای جنوبی است ، بلکه بیانگرنوعی مشارکت فعال بهائیان علیه حاکمیت ها و دولتها است . پس از چندین بار جرح و تعدیل ، نهایتاً مقاله پذیرفته شد .

            علیرغم موفقیت دیالوگ ( این نشریه در بهترین حالت 2000 مشترک داشت ) به مرور زمان نوعی عدم اعتماد نسبت به خط سردبیری نشریه در ویلمت (محفل ملی بهائیان امریکا) ایجاد شد . در بهار 1988 نویسندگان نشریه، با انتشار بیانیه ای خواهان اجرای برنامه اصلاحات 9 بندی شدند : یک پیشنهاد منطقی . که انتقاداتی نسبت به سانسور و بازبینی مقالات و تالیفات علمی ابراز میداشت ، و نیز خواهان محدودیت در مدت حضور و خدمت اعضای محفل ملی بهائیان شده بود .

در مقابل، محفل ملی از هیئت تحریریه نشریه خواست تا آنها را بصورت انفرادی و تک تک ، در هتلی نزدیک فرودگاه لس آنجلس ملاقات و درباره علت و انگیزه انتشار چنین پیشنهادی از آنها پرسش کند . متعاقبا، در کانونشن ملّی سال 1988 در ویلمت ، هیئت تحریریه مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفت و به انجام اقدامات و تحرکات تخریبی متهم شد . نویسندگان دیالوگ هم با اظهار اینکه چنین فضا و انتقادات رسمی را تحمل نمی کنند ، اقدام به تعطیل نشریه کردند .

            گرچه موضوع تعطیلی نشریه دیالوگ ، به لحاظ افراد درگیر در آن ، رویداد کوچکی بود ، ولی پیام بزرگ و گسترده ای را به مخاطبان مخابره کرد که اولا سیاست انتشاراتی محفل امریکا نباید مورد چالش واقع شود ؛ و ثانیا  محفل اجازه انتقاد علنی از خود را به کسی نمی دهد . از این زاویه ، بنظر میرسد که این رویداد هم ، صحنه و اپیزود دیگری از تنش و چالش طولانی مدت، در درون  جامعه بهائیان امریکا، دربارة آزادی فردی و اقتدار و حاکمیت تشکیلات باشد . این موضوع ، همچنین نشانه و پیش درآمدی از ناسازگاری و اختلافات آتی، بین روشنفکران لیبرال و پژوهشگران و دانشگاهیان ، از یک سو ، و نمایندگان  تشکیلات و نظم اداری بهائی ، از سوی دیگر ، بود .

  دهه 1990 و پس از آن

            در آخرین دهه از قرن بیستم ، چند رویداد مهم بهائی در امریکا اتفاق افتاد . این سالها همچنین شاهد ایجاد موسسات جدید اداری و برنامه های آموزشی ، گسترش حجم ادبیات بهائی ، و تداوم دوری و جدایی برخی از پیشگامان و رهبران فکری و پژوهشگران و نخبگان علمی و اکادمیک ازجامعه بهائی بود .

            در 1991 ، محفل ملّی بهائیان امریکا بیانیه چشم انداز وحدت نژادی را که حاوی درک و برداشت بهائیان از مباحث نژادی پیش روی جامعه بهائی امریکا بود ، منتشر ساخت . پس از آن، اقدام گسترده و وسیعی هم برای انتشار و توزیع آن تدارک شد ، که به موجب آن صدها نسخه از این سند به مسولان دولتی و صاحبان فکر و اندیشه ارائه گردید . یکی از نتایج حضور رو به افزایش جامعه بهائی در حوزه روابط نژادی ، انتخاب نماینده محفل ملی بهائیان برای عضویت در کمیسیون تعطیلات فدرال مارتین لوترکینگ بود . به درخواست کورِتا کینگ Correta King، بیت العدل به تمام جوامع محلی بهائی دستور داد تا بطور رسمی این روز را گرامی بدارند . به این ترتیب ، بهائیان ، نقش و حضور رسمی برای شناساندن این روز در سطح کشوری ، برعهده گرفتند .

            درنوامبر1992،دومین کنگره جهانی بهائی،درمرکزجاکوب جاویتسJacob Javits Center ، در نیویورک سیتی برپا شد. این بزرگترین تجمع بهائی تا آن زمان بود، و حدود 30000 بهائی، از 180 کشور، به یادبود یکصدمین سال درگذشت بهاءالله ، به آنجا آمده بودند . یکی از اهداف کنگره ، اعلام اهداف و مقاصد عهد و میثاق بهاءالله به جهانیان بود . این تجمع 4 روزه ، که حاوی برنامه های هنری و موسیقی ، و نیز سخنرانی های عمومی بود با پوشش رسانه ای کامل برپا شد و آیین بهائی را به بسیاری از اهالی شهر و بازدیدکنندگان معرفی کرد. اوج برنامه کنگره خواندن پیام بیت العدل بود که در آن به چالشهای پیش روی جامعه بین المللی بهائی ، در سالهای باقیمانده از این قرن اشاره داشت . از جمله نکات جالب کنگره ، قرائت پیام تبریک جرج بوش بود . در پیام جرج بوش همچنین اضافه شده بود : ” تعالیم بهائی درباره مدارای دینی ، وحدت عالم انسانی ، رفع تعصب ، تساوی رجال و نساء ، و صلح جهانی، دربرگیرنده اصولی است که همه انسانهای خیرخواه  به تائید و جانبداری از آنها می پردازند .” 47

            این سال همچنین شاهد انتشار، اولین ترجمه رسمی از منتخب کتاب قوانین بهاءالله ، کتاب اقدس، بود . انتظارمیرفت که انتشار آن کتاب محرکی برای بهائیان باشد تا اهمیت تعالیم بهائی را به غیربهائیان امریکایی گوشزد کنند ، به ویژه که به بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعی معاصر ، پرداخته است! اندکی بعد ، بیت العدل ، برای اولین بار در خارج از منطقه خاورمیانه، لزوم پرداخت حقوق الله را مطرح کرد ؛ دستوری که موجب پرداخت داوطلبانه 19% از سود خالص سالانه فرد بهائی به مرکز جهانی میباشد  ( رجوع شود به فصل 3 ) .

            بیت العدل جهانی ، در سال 1997 ، درتلاش برای تمرکز زدایی از برخی مسئولیتهای مرتبط با تبلیغ و برنامه های آموزشی ، از جامعه بهائی امریکا خواست تا چهار شورای منطقه ای بهائی در کشور ایجاد نماید . در نوامبر همان سال ، شوراهای 9 نفره ، برای شمال شرق ، جنوب ، مرکز و مناطق غربی ، انتخاب شدند . براساس نوشته محفل ملی : “مهمترین وظیفه آنها تنظیم و اجرای برنامه های تبلیغ و تحکیم ، بر اساس برنامه کلی محفل ملی ، و ایجاد محافل محلّی قوی و قدرتمند میباشد.” 48 شوراها برای اجرا و پیشبرد برنامه های تبلیغی و تحکیم از هدایت و مشورت مشاورین قاره ای خاصی استفاده می کردند ، که آنها را بر اساس چهارچوب برنامه توسعه بین المللی حیفا ( بیت العدل ) راهبری می کردند .

            انگیزه ایجاد شوراهای منطقه ای تمایل به یافتن توازن بین تمرکز و عدم تمرکز تشکیلاتی و اداری بود ، زیرا تمرکز آشکار قدرت مقامات ، همواره یکی از موارد اعتراض و شکایت در سراسر تاریخ جامعه بهائی امریکا بوده است . تصور این بود که سطحی از تصمیم گیری در بالاتر از محافل محلی و پایین تر از محفل ملّی صورت گیرد . پیش بینی شده بود که این سطح میانی از موسسات اداری ، اجازه مشارکت مردمی بیشتر در ایجاد ترتیبات و تصویب برنامه های تبلیغ و تحکیم را بوجود خواهد آورد، بدون اینکه جوّ عدم وحدت ایجاد گردد .

            حرکت بسوی راهکار تشکیلاتی منطقه ای، در سال 2001 با معرفی سیستم کلاستری ( خوشه ای ) آغازشد. درآن سال، نهادها و موسسات بهائی شروع به تقسیم بندی نقشه های کشوری بر اساس سیستم کلاستر کردند . مقرر گردید موسسات بهائی در هر کلاستر ، با همکاری یکدیگر برای تحقق اهداف مرتبط با تبلیغ و گسترش همکاری کنند . همچنین تصمیم گرفته شد کلاسترها محدوده ای از عمل اجتماعی و خدمت اجتماعی را ارائه نمایند .

            یکی از مسائل و مشکلات پیش روی جامعه بهائی امریکا در دوره رشد سریع ، رشد استعفاء و خروج از جامعه امر، بطورهمزمان، بود . حدود یک سوم تا نیمی از تازه بهائیان ، جامعه را ترک کردند.49   سایر تازه بهائیان هم مشارکت فعالی در حیات جامعه نداشتند ، ولی هرگز شرایط و وضعیت خود را به مرکز ملّی بهائی منعکس نکردند .

            در تلاش برای پیشگیری از چنین وضعی در آینده ، تاکید مجددی بر عرضه سیستماتیک برنامه های تزیید معلومات امری به بهائیان صورت گرفت . مثال مناسب این روش ، ارائه مدل کشوری از موسسات آموزشی و کلاسهای مطالعاتی است که در آنها ، دوره های آموزشی استاندارد شده و یکسان ، معروف به روحی ، به کار گرفته شد . دوره تعمیق مطالعات ، ابتدا در موسسه روحی ، در کلمبیا پیاده شد و سپس در تمام جوامع بهائی ، در سراسر دنیا ، مورد استفاده قرار گرفت . این دوره شامل درس هایی همچون تفکری دربارهحیات روح،” مظاهر دوگانه ” ، و” تبلیغ امر” میباشد . برنامه آموزشی روحی بر مطالب تعلیم داده شده توسط بهاءالله متمرکز است ، که بصورت قدم به قدم و روش کتابخوانی تدریس میشود. مدرسان کلاسهای روحی برای هدایت شرکت کنندگان درکلاسها ، و آموزش مطالب کتابهای روحی آموزش می بینند . دو هدف عمده پروسه روحی،عبارتست از کمک به بهائیان برای درک و فهم نصوص بهائی، و یافتن راهی که بتوان اصول روحانی مندرج در نصوص را در زندگی روزانه  متجلّی ساخت . زمان و طول دوره کلاسهای روحی ، بر اساس نظر گروه تنظیم میشود ، و برای تمرکز بر هدف و رعایت سرعت پیشرفت برنامه ریزی میکند . هر یک از افراد شرکت کننده در کلاس ، باید متعهد به ارائه نوعی تبلیغ و خدمت اجتماعی بشود .

            برنامه های روحی مورد توجه و تایید همگان نمی باشد . برخی از بهائیان عقیده دارند دوره های روحی، یادآور روش های آموزشی شاهدان یهوه میباشد و بیم آن دارند که روشهای آموزشی یکجانبه و حزبی ، جایگزین دیالوگ و گفتگوی انتقادی ، بعنوان روش پذیرفته شده در آموزش بهائی شده ونهادینه شود .

کسانی که از این روش دفاع میکنند ، پاسخ میدهند که میتوانند از سبک آموزش حزبی و گروهی بکاهند،  و متذکر شده اند کسانی که دارای تحصیلات دانشگاهی نیستند ، از روش نسبتاً آموزش مستقیم ، که در کتابهای روحی بکار رفته، بهتر استفاده می کنند . بهر روی ، تا اواخر دهه 1990 (و تا حال حاضر- مترجم)، حلقه های مطالعاتی روحی، روش آموزشی منتخب رهبری بهائیان امریکا بوده ، و کلاسهای روحی عنصر حیاتی سیستم کلاستری نوین جوامع بهائی میباشد .

            دهه هشتاد شاهد رشد آرام چاپ و نشر کتب بهائی بود ، ولی در دهه 1990 شاهد افزایش شدید و انفجاری درعرضه کتب بهائی به بازار بودیم . نه تنها موسسه انتشاراتی رسمی بهائی ، بلکه موسسات خصوصی و مستقل کوچکتر ، همچون کلمات پرس و انتشارات جرج رونالد در لندن ، کتابهای متنوعی را در حوزه های تفسیر ، اجتماعی ، داستان ، تاریخ برای همگان، بیوگرافی ، … به چاپ رساندند . این انتشارات گسترده ، عمق و گستره حیات فرهنگی بهائی را افزایش داد .

            دراواسط دهه نود ، تعداد قابل توجهی از بهائیان ( امریکایی ) ، برای گفتگو درباره آیین خود از ایمیل و فضای اینترنتی استفاده میکردند .یکی از گروههای اینترنتی، تالیسمان9 (Talisman9) بود که در اکتبر 1994 ، بوسیله جان والبریج Walbridge استاد دانشگاه ایندیانا ، برای بحث و پژوهش علمی درباره تاریخ ، دکترین و عقاید، و امور و موضوعات جاری بهائی ، ایجاد شد . در پایان سال اول ، تعداد اعضای گروه به یکصد نفر بالغ گردید و گروه بخاطر بحثهای صریح و روشن درباره موضوعاتی همچون تفسیر نصوص بهائی ، ابعاد مصونیت از خطا در امر بهائی ، حضور زنان در بیت العدل جهانی ، و امیدواری به حذف و تعطیل سانسور و بررسی کتب ، بسیار مشهور شد . 50 بعضاً انتقاداتی هم درباره سیاستها و خط مشی های گذشته و فعلی تشکیلات امری صورت می گرفت .

            درآوریل 1996 ، مشاورین قاره ای بهائی اتهاماتی را متوجه بعضی از نویسندگان تالیسمان کرده  و مدعی شدند برخی از نوشته ها و عبارات آنها برخلاف عهد و میثاق است.51 با برخی از این افراد ، بصورت شخصی و خصوصی ، تلفنی ، و بعضاً در اواخر شب تماس گرفته شد و سوالاتی از آنها بعمل آمد. شاید مهمترین و شاخص ترین فرد گروه آقای خوان . ر . کول ، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه میشیگان بود ،که در اوایل دهه 1970 بهائی شده و سپس به لبنان مهاجرت کرده بود . کول در پاسخ به مشاورین قاره ای، هرگونه چالش با عهد و میثاق بهائی را رد کرد، و ازعضویت درجامعه بهائی خارج شد.52   تعداد دیگری از پژوهشگران و عالمان هم از این روش تبعیت کردند . متعاقباً پیامی از بیت العدل در نشریه امریکن بهائی منتشر گردید که در آن تالیسمان را همسو و در راستای نشریه دیالوگ خطاب کرده بود . پیام بیت العدل تا آنجا پیش رفت که محققان و پژوهشگران تالیسمان را بعنوان ” گروهی بهائی معاند ، معرفی کرد که در صددند تا به تحریک و نارضایتی گسترده در جامعه بهائی دامن بزنند ؛ و ساختار و اصول تشکیلات بهائی را دچار تغییر و انحراف کنند، و آنها را همسو با خواسته های فردی خویش    نمایند .” 53 پس از آن ، دیدگاه مشابهی توسط یک نویسنده بهائی هم ابراز شد :

” … لازم است تکرار کنیم که دخالت مشاورین قاره ای اصولاً برای هدایت و اصلاح بود و نه شناسائی افراد . ورود مشاورین نوعی فراخوان برای دعوت به روش مناسب است و نه فشار و اصرار به سوی روش صحیح دینداری ! در حقیقت،  مشاور ممکن است درباره دیدگاه یک شخص صحبت کند و تلاش کند تا اشتباهات برداشت او را نشان دهد . درعین حال ، در تحلیل نهایی ، فرد بهائی میتواند به برداشت خود پایبند باشد ، مادام که  نخواهد عقایدش را به دیگران تحمیل نماید، یا به متحریان اطلاعات غلط بدهد! 54

            به نظر میرسد محتوای هر دو عبارت اینست که تعدادی عالم و پژوهشگر در تالیسمان بودند که نمی خواستند صرفاً نظرات خود را ارائه کنند ، بلکه رفتاری از خود نشان می دادند که هدف آن تقلیل جایگاه تشکیلات و نظام اداری بهائی بود. افرادی که مورد اتهام قرار گرفتند ، در مقام دفاع از خود ، با رد ادعای مخالفت با گفتمان عمومی ، اظهار داشتند که موسسات امری خود را فراتر از جایگاهی که بهاءالله و عبدالبها برای آنها در نظر گرفته اند، قرار داده اند. و ثانیا اینکه روش و گفتمان روشنفکری و عالمانه ، نوعی از گفتمان قابل قبول بهائی میباشد. بنظر میرسد که عالمان لیبرال از یکطرف، و مسولان محافظه کار از سوی دیگر- همچون مورد کلیسای عیسی مسیح مقدّسین آخرالزمان – خود را چنان از نظر ایدئولژیک جدا از هم می بینند که گروه اول تصور می کنند برای آنها تنها دو راه وجود دارد : یا ساکت شوند و یا ناقض عهد و میثاق اعلام شوند!

            والبریج در سال 1996 تالیسمان را تعطیل کرد . پس از مدت کوتاهی ، کول گروه اینترنتی جدیدی به نام تالیسمان 9 ایجاد کرد ؛ سپس گروه اینترنتی  H-Bahai را بعنوان بخشی از شبکه گفتگوی H-Net در دانشگاه دولتی میشیگان راه اندازی کرد . گروه اخیر بعنوان اولین مجمع اکادمیک مجازی برای بحث درباره موضوعات و مطالعات شیخی ، بابی ، و بهائی شناخته شد . متعاقباً جان والبریج ، و همسرش لیندا ( مردم شناس و استاد دانشگاه ایندیانا ) از جامعه بهائی استعفا کرده و خارج شدند .

بهائیان و یازده سپتامبر

            مثل بیشتر گروههای امریکایی ، بهائیان هم از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 شوکه شدند . در روزهای پس از آن تراژدی ، جوامع بهائی در سراسر کشور ، به مسیحیان ، مسلمانان ، یهودیان ، مورمونها ، سیکها ، هندوها ، و سایرین پیوستند و برای آمرزش روح کسانی که ناگهانی جان خود را از دست دادند ، طلب آمرزش و مغفرت کردند  .

            برای مثال ، در 12 سپتامبر ، بهائیان در اتلانتا یک برنامه عزاداری در ” مرکز وحدت بهائی ” تشکیل دادند ؛ و چند روز بعد ، در دیتون اوهایو ، بهائیان به 60 رهبر مذهبی محلی پیوستند و پیامی را در مخالفت با خشونت دینی امضاء کردند که خاتمه آن چنین بود : ” با هدف ساختن جامعه ای بهتر در زمینه روابط نژادی ، من از هیچ کوششی برای تحقق تساوی ، عدالت ، آزادی و صلح فروگذار نمی کنم . و خود را متعهد میدانم که این اهداف را از طریق محبت ، نه نفرت ، از طریق درک و تفاهم ، نه خشم و خشونت ، و از طریق صلح ، و نه جنگ ، محقق گردانم .” 55 بسیاری از جوامع بهائی همچنین در تلاش برای توجیه این نکته که عملکرد افراطی ها را نباید به پای اسلام و مسلمانان نوشت؛ فعال بودند .

            در روز یکشنبه ، 23 دسامبر 2001، بیانیه ای از سوی جامعه بهائی امریکا ، با عنوان ” سرنوشت امریکا ، و وعده صلح جهانی” در نیویورک تایمز منتشر شد . مقاله از تهدیدات و آزمونهایی سخن می گفت که امریکا را تبدیل به کشوری متمایز و قهرمان عدالت خواهد کرد . عبارت زیر بخشی از آن بیانیه است :

            در این لحظه بحرانی ، ما اعتقاد راسخ خود را به سرنوشت و مقدرات امریکا اعلام می داریم . ما بخوبی آگاهیم که مسیر این سرنوشت ، طولانی و توام با سختی و شکنجه میباشد ، ولی اطمینان داریم که امریکا ، از این آزمایشها ، یکپارچه ، متحد و شکست ناپذیر، ظاهر خواهد شد. 56

            بعضی بخشهای جامعه بهائی مایل بودند که حوادث 11 سپتامبر را  نوعی حوادث آخرالزمانی تلقی کنند ، چرا که این حوادث ، بسیار شبیه رویدادهایی بود که پیش از این، شوقی افندی در خصوص بحرانهای کرة ارض ، ناشی از امتناع سران جهانی از پذیرش و تبعیت از بهاءالله و هشدارهای او ، ترسیم کرده بود! البته چنین برداشت و تفسیرهایی از سوی بهائیان بی سابقه نبوده ، و چنین اظهاراتی ، در زمان وقوع هر دو جنگ جهانی ، از سوی آنها مطرح شده بود ! بطورکلی ، بنظر میرسد که در میان جامعه بهائی امریکا       ( همانطور که درمقاله نیویورک تایمز به آن اشاره شده ) این دیدگاه وجود دارد که بخشی از نقشه الهی برای جامعه بشری ، مستلزم انهدام واز میان برداشن نظم قدیم جهان است ، پیش از آنکه نظم جدید مستقر شود .

            اگرچه پیام بیت العدل بهرهبران ادیان جهان ” به تاریخ آوریل 2002 ، اشاره مستقیمی به حوادث یازده سپتامبر نداشت ، ولی به عواملی اشاره کرده که در ایجاد آن تراژدی موثر بوده است : مهمترین آنها عبارت بودند از ناتوانی رهبران دینی جهان از قبول این اصل که تمام ادیان بزرگ جهان از حیث ماهیت و ریشه ، یکسان و مساوی هستند . مقاله تا آنجا پیش میرود که ادعا میکند که دین های سازمان یافته فلج و بی تحرک شده و قابلیت تحرک و انعطاف در آینده را ندارند. و از آنجا که مدعی شده اند  دسترسی خاصی به حقیقت دارند، مسئول ایجاد درگیریهای تلخ ، و جدا سازی وانشقاق و تفرقه ساکنان کرة ارض میباشند.57 بیت العدل ، در خاتمه اینطور جمع بندی میکند که رهبران ادیان جهانی باید رابطه خود را از گذشته  تعصب الود خویش قطع کنند . و سپس هشدار داده  که ” با گذشت هر روز، این خطر افزایش می یابد که آتش های برافروخته از تعصبات دینی موجب شعله ور شدن چنان جهنمی خواهد شد که ابعاد و عواقب آن غیر قابل تصور خواهد بود.”58

 

محافل محلی بهائی در امریکا

            باز گردیم به بحث محافل محلّی ، که در فصل قبل مورد بررسی قرار گرفت . در 1960 ، کمیته تبلیغ منطقه ای،درمناطق مرکزی امریکا ، از جامعه بهائی کینوشا بعنوان جامعه ای کهنسال ، که نیازمند کمک و مساعدت از بیرون است ، صحبت به میان آورده است . یک مبلّغ مهاجر برای برپایی فایرساید و کلاس های مطالعاتی به آنجا اعزام شد ، که ابتدا شور و هیجانی ایجاد کرد ، ولی پس از مدتی دوباره شرایط به وضعیت رکود سابق برگشت . در حالی که بسیاری از جوامع محلّی در اواخر دهه 60  و اوایل دهه 1970 شاهد رشد بودند ، ولی کینوشا برای حفظ شرایط ثبات و بقای خود ، دست و پنجه نرم میکرد . تا 1970 ، تعداد اعضاء جامعه بهائی کنوشا به 15 نفر تقلیل یافت ، که تنها 10 نفر از آنها کمترین میزان مشارکت و وابستگی را از خود نشان میدادند ، و در 1979 بهائی سنتر آنجا تعطیل شد . در دهه 1980 اندکی بهبودی مشاهده گردید ، ولی این بهبود چندان نپایید . به این ترتیب ، جامعه بهائی کینوشا ، که کمک و نقش موثری در تاریخچه بهائیان امریکا داشت ، عملاً همچون بقیه جوامع بهائی، برای جلوگیری از مرگ و اضمحلال، تلاش و تقلّا می کرد . 59

            در حالی که جامعه کینوشا به رکورد گرایید، امر بهائی دربالتیمور، به سطح جدیدی از آگاهی مدنی رسیده است . برای مثال ، در 5 سپتامبر 1963 ، بهائیان بالتیمور سالگرد روز جهانی صلح را با برگزاری مراسمی که بخوبی پوشش خبری شد ، گرامی داشتند . حدود 900 نفر از مردم نژادهای مختلف در مراسم حضور یافتند . در نتیجه چنین تلاش هایی ، آمار تصدیق امر، اگرچه با رشد اندک ، در نیمه اوّل دهه 60 ، افزایش یافت .

            پس از شورشهای پیش آمده در بالتیمور ، که بدنبال حادثه ترور مارتین لوترکینگ در 1968 روی داد ، بهائیان مرکزفعالیت خود را از مرکز شهر به مناطق حومه بالتیمور منتقل کردند . همچون سایر جوامع بهائی در سراسر امریکا، در این سالهای پر آشوب اجتماعی ، جوانان زیادی در جلسات فایرساید شرکت می کردند ، که در نتیجه آن ، جوامع بهائی در حومه شهرها ، رشد روز افزون تصدیق امر را تجربه کردند . به نوشته یک بهائی ، ورود و تسجیل مردم جوان به جامعه بهائی، در جلسات فایرساید آنچنان منظم شده بود ، که اگر در یک جلسه فایرساید ، فرم تصدیق امری امضاء نمی شد ، همگی احساس شکست و ناکامی می کردند .60

            پس از پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 ، تعداد قابل توجهی از بهائیان ایرانی وارد منطقه شهری بالتیمور شدند . حضور آنها موجب افزایش تنوع نژادی موجود در جامعه بهائی بالتیمور گردید . در اوایل دهه 1990 ، در آنجا چهار جامعه بهائی ، یکی در مرکز شهر ، و سه جامعه بهائی نیز در حومه بالتیمور شکل گرفته بود . با  وجود همه مسائل و مشکلات ناشی از سوء تفاهمات نژادی ، هنوز میتوان گفت که جامعه بهائی بالتیمور از وحدت مناسبی برخوردار بود ، که در میان اهالی خود بالتیمور غیر عادی می نمود. 61

            بین سالهای میانی دهه 1960 تا اوایل دهه 1990 ، جامعه بهائی ساکرامنتو هم نوسانات زیادی را از حیث حجم فعالیت ها و تعداد اعضای فعال ، تجربه کرد. در سال 1965 ، ورود چند مهاجر فعال و با روحیه، موجب شد که جلسات فایرساید منظمی راه اندازی شود ، که هر شب حدود 50 نفر را به خود جلب میکرد . تا سال 1967 ، سی و پنج فرد جدید به عضویت جامعه بهائی در آمدند و جمع اعضاء به پنجاه و پنج نفر رسید . بزودی بین افراد موجود و تازه واردین، بر سر روش های تبلیغ و سبک زندگی اختلاف بوجود آمد . این عدم توافق ها ، در بخشی عادی ، و در بخشی ناشی از تفاوتهای نژادی و طبقاتی بود .62    مسائل و مشکلات به حدّی بالا گرفت و جدّی شد که از محفل ملّی برای حل آنها درخواست کمک بعمل آمد . در نتیجه این شرایط ، در پایان سال 1968 ، عملاً تمام فعالیتهای بهائی متوقف شده بود .

            با شروع دهه 1970 ، ساکرامنتو تاثیرات جنبش جوانان را تجربه کرد . با وجود مسائل و مشکلات جامعه بهائی ، طی چند سال آتی ، حدوداً بیست جوان به جامعه بهائی پیوستند و شروع به انجام تغییردر حیات جامعه بهائی کردند . یک ساختمان اجاره ای در مرکز شهر ساکرامنتو ، بعنوان بهائی سنتر تعیین ، و تقریباً هر شب جلسات فایرساید ، حلقه مطالعاتی ، و جلسات اداری درآن برپا بود . این مرکز ، محل عرضه و پاتوق انواع فرهنگ ها بود . بنابراین ، تعجبی نداشت اگر در آنجا جوانانی را با مدلهای لباس و آرایش و موی مختلف ببینی ، که چهار زانو ، روی زمین نشسته باشند و عود و اسفند و عنبر دود کنند و به سبک شرقی ها دعا بخوانند. 63   و جالب آنکه سرانجام ،بر طبق  روال و سنت فرهنگی جوانان ، شاهد افت شدید و تعطیلی عضویت در آن جامعه شدیم و جامعه بهائی ساکرامنتو به دوره دیگری از عدم فعالیت نسبی قدم گذاشت . همان سبک و فرهنگ زندگی، که جوانان بسیاری را به شهر کشانده بود ، در اواسط دهه 1970 ، موجب خروج و ترک شهر گردید . بعضی از آنها فرم مهاجرت بهائی را پر کردند ، و برخی دیگر بدون اطلاع و هماهنگی ، شهر را بسوی مقصد جدید ، ترک کردند . آنها هم که باقی ماندند گویا خاکستری باقیمانده از آتش هیجان سالهای پیش بودند . پایان سمبلیک این سلسله حوادث و رویدادها ، در 1974 ، با تخلیه و ترک بهائی سنتر ، رقم خورد . از این گذشته، طی این سالها ، از اهمیت منطقه شهری کاسته شده ، و مناطق حومه شهر رونق بیشتری پیدا کرد . در نتیجه ، شهرکهای حومه ساکرامنتو مراکز ایجاد جوامع بهائی مستقل تری شد .

            در بیشتر سالهای دهه 1980 ، جامعه بهائی ساکرامنتودر حالت خواب زمستانی بود . گرچه روی کاغذ بیش از شصت نفرعضو بودند، ولی تشکیل جلسات ضیافت 19 روزه با 6-5  نفر هم غیرعادی نبود.64  در سالهای آخر این دهه ، با تغییر مدیریت و رهبری جامعه ،با ورود جمع قابل توجهی از مهاجرین بهائی ، از جنوب شرق آسیا ، و همچنین تسجیل چند اسپانیایی زبان محلی، اوضاع اندکی تغییر یافت . جامعه متحول شده ، تصمیم به برگزاری برنامه های عمومی گرفت که از جمله آنها ، برپایی سالگرد بازدید عبدالبها از ساکرامنتو  بود . در نتیجه ، تعدادی از بهائیان غیرفعال هم وارد صحنه اجرایی شدند ، و در اوایل دهه 1990 ، میانگین حضور در ضیافت 19 روزه به 30 نفر رسید . و سرانجام ، اگرچه هرگز میزان حضور  و مشارکت در حیات بهائی ساکرامنتو در دوره سالهای دهه 60 و اوایل دهه 70 ، تکرار نشد ، ولی به نظر میاید در سالهای اخیر ، نوعی ثبات و عدم تنش و درگیری را در آنجا شاهد هستیم .

            جامعه بهائی اتلانتا نیز همچون بسیاری دیگر از مناطق در امریکا ، طی دوره آخر دهه 60 و اوایل دهه 70 ، شاهد رشد و افزایش بود ، و سپس در دهه 80  بخشی از عضویتها را از دست داد . همچون سایر شهرها ، در اتلانتا هم شاهد خارج شدن از مرکز و حرکت بسوی حومه بودیم . به نحوی که درسال 1992 ، در بزرگ شهر ( متروپول ) آتلانتا شاهد حضور هفده جامعه بهائی مستقل از یکدیگر بودیم  . کل آمار عضویت در جوامع بهائی اتلانتا نزدیک به 500 نفر بود .

            یکی از طنزهای تاریخ بهائیان امریکا اینست که در دهه 1990 ، جامعه بهائی امریکا، که زمانی دچار تجزیه و تفرقه شده بود ، دوباره نمونه ای از اصل وحدت نژادی گردید . جلسات هم نژادی هفتگی ، معروف به مردمک چشم ، در سراسر کلانشهر برپا ، و مطالب مرتبط با پیام ” نگاه محفل ملی به موضوع وحدت نژادی ” مورد بحث و بررسی صریح قرار می گرفت . اگرچه بحثها گاهی تند میشد ، ولی اصل وحدت نژادی،اجازه بیان آشکار و صادقانه نقطه نظرات و دیدگاههای مختلف شرکت کنندگان را میداد.65  در سطح کشوری ، اتلانتا ،در میان بهائیان، پیشگام برگزاری روز ملّی مارتین لوتر کینگ بود . در سال 1993 ، منشی محفل ملی بهائیان امریکا ، رابرت هندرسون ، که اتفاقاً سیاهپوست و اهل اتلانتا بود ، بعنوان یکی از افراد اصلی شرکت کننده در مراسم بزرگداشت انتخاب شد ، و در سال بعد از آن ، نطقی درباره تغییرات اجتماعی غیرخشونت آمیز ، در مرکز مارتین لوتر کینگ ، ایراد کرد . گروه کُر انجیلی بهائیان اتلانتا هم از اعضای ثابت تعدادی از برنامه های موسیقی هفته مارتین لوتر کینگ بود  . در سالهای بعد ، محفل ملی امریکا ، اتلانتا را بعنوان شهر پایلوت و نمونه برای یک کمپین رسانه ای، با عنوان ” تصویری از وحدت نژادی ” انتخاب کرد .

            به نظر میرسد  اتلانتا ، برخلاف جوامع بهائی کالیفرنیای جنوبی ، همسو با جامعة بالتیمور ، مشکلاتی در تلفیق و همسان سازی بهائیان ایرانی و امریکایی داشته است . ضمن وجود مشکلاتی که قبلاً برشمردیم ، بنظر میرسد نوعی حالت خود برتر بینی در یکسو ، و نوعی رنجش و عصبانیت در سوی دیگر ، گاه و بیگاه مشاهده گردیده است . لذا ، در مجموع ، احساس بهائیان امریکایی در اتلانتا این بود که سرازیر شدن بهائیان ایرانی به آنجا ، باعث بهتر شدن جایگاه و موقعیت آنها شده است . 66

جامعه بهائی امریکا ، به هنگام ورود به هزارة جدید ، قرن گذشته را دوره مهمی برای توسعه و تغییر خود می بیند . جامعه ای که در ابتدا شامل گروه انگشت شماری پروتستان متحری حقیقت بود ، به گروهی متشکل از افرادی با پیشینه دینی و نژادی مختلف ، تغییر و گسترش یافته است . بنابر آمار رسمی بهائیان ، در جولای 2000 ، تعداد کل بهائیان امریکا 142245 نفر بوده است . 67 (براساس گزارش محفل ملی بهائیان امریکا به کانونشن ملی سال 2017، تعداد جمعیت بهائی امریکا،اعم از کودک و بزرگسال،ایرانی و مهاجرو…  77803 نفر میباشد.) که از این تعداد حدود 15- 10 درصد سیاهپوست ، و حدود 8% دارای پیشینه و ملیت آسیای جنوب شرقی میباشند . در سه دهه اخیر ، 2 یا 3 نفر از نه عضو محفل ملّی بهائیان امریکا ازسیاهان بهائی بوده ، و دو تن از منشی های محفل هم سیاهپوست بوده اند : گلن فورد میچل و رابرت هندرسون ( منشی فعلی ) . به علاوه ، 12000 تا 15000 بهائی ایرانی هم عضو جامعه بهائیان امریکا میباشند . همچون سایر گروهها و جوامع آیینی در امریکا ، در دوران معاصر ، بهائیان هم با موضوعات و مسائلی مواجه میباشند ، که برخی از آنها مرتبط با امور داخلی جامعه بهائی ، و بعضی دیگر مشکلات اجتماعی ناشی از مدرنیته است . در بخش آینده نگاه دقیقتری به برخی از مسائل و موضوعات مهم آنها می اندازیم .

 

38- ” پیام بیت العدل به مهاجران ایرانی پس از انقلاب 1979 ایران”،ترجمه عنایت روحانی ،نشریه بهائی ورلد، سال 18(حیفا،مرکز جهانی بهائی،1986)،ص 360

“Letter to Iranian Expatriates Following 1979 Iranian Revolution,” trans. Inayat Rawhani, in Baha’i World, vol. 18 (Haifa: Baha’i World Centre, 1986), 360.

39- مصاحبه شخصی، صورت گرفته با پیام افشاریان،در تاریخ 12 مه 2004

40. Wyman, “Becoming a Baha’i,” 133.

41- مصاحبه شخصی، صورت گرفته با پیام افشاریان،در تاریخ 12 مه 2004

42-فرانک لوئیس و پوران استیونس،پناهندگان ایرانی در امریکا،یک رویارویی فرهنگی

Frank Lewis and Puran Stevens, Iranian Refugees in America: A Cross-Cultural Perspective (Wilmette, IL: U. S. Baha’i Refugee Office of the National Spiritual Assembly of the Baha’is of the United States, 1986), 19.

43. Ron Kelley and Jonathan Friedlander, eds., Irangeles: Iranians in Los Angeles (Los Angeles: University of California Press, 1993), 130.

44. “Los Angeles Baha’i Study Class Newsletter” (November 9, 1976), 2, Documents on the Shaykhi, Babi and Baha’i Movements 4, no. 4 (November, 1998), at http://www.hnet.msu.ed u/-bahai/docs/vol2/lastudy/lastudyl .htm.

45- خوان ر.کول، بنیادگرایی درجامعه بهائی معاصر

Juan R. I. Cole, “Fundamentalism in the Contemporary Baha’i Community,” Review of Religious Research 43 (March, 2002): 209.

46- مصاحبه شخصی، صورت گرفته با استیو شول،در تاریخ 22دسامبر2003

47- پیام جرج بوش به بهائیان امریکا در آدرس زیر:

  http://www.bahainyc.org/presentations/worldcongress/bush.html.

48. “Letter From the National Spiritual Assembly of the Baha’is of the United States to the American Baha’i Community, November 23, 1997,” Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/nsa/regional.election.html.

49. Robert Stockman, “United States of America History of the Baha’i Faith,” Baha’i Library Online, at http://bahailibrary.com/?file=stockman_ encyclopedia_usa.html.

50- خوان ر.کول،”بهائیان در امریکا،همه جا تحت نظر،1997-1963

Juan R. I. Cole, “The Baha’i Faith in America as Panopticon, 1963-1997,”The Journal for the Scientific Study of Religion 37 (June 1998): 246.

51- برای ملاحظه شرحی از این دوره زمانی نگاه کنید به مقاله ک پل جانسون، ” رهبران بهائی،آزرده و خشمگین از انتقادات آنلاین”

     For an account of this episode, see K. Paul Johnson, “Baha’i Leaders Vexed by On-Line Critics,” Gnosis Magazine 42 (Winter 1997): 9-10.

52- متعاقبا دکتر خوان کول مقاله ای حاوی عبارت زیر منتشر کرد :…. در حال حاضر،من مشغول مطالعه و بررسی و ترجمه آثار بهاءالله و سایر رهبران بهائی هستم، و در هیچیک از آنها هرگز توجیه و دستاویزی برای اقدامات صورت گرفته علیه خود و سایر دوستان، درسال 1996،درسایت تالیسمان نیافته ام. همچنین دریافتم کورسوی محبتی که در اوت 1972 در قلبم نسبت به بهاءالله پیدا شد هنوز وجود دارد.لذا لازم میدانم اعلام کنم که هوادار و پیرو بهاءالله هستم … و لذا انکار پیشین خود را رد میکنم…. در مورد واکنش دیگران هم میتوانم حدس هایی بزنم. آنچه میتوانم بگویم این است که باور و دنباله روی من از بهاءالله شبیه آن چه که درتصور بهائیان تندرو و محافظه کار می گذرد،نیست .

 In Juan R. I. Cole, “Personal Statement on Baha’u’llah, 3 Years On,” at          http://www-personal.umich.edu/-jrcole/bahai/1999/persdec.htm.

53. Quoted in Johnson, “Baha’i Leaders Vexed by On-Line Critics,” 10.

54. Ian Kluge, “A Review of Juan Ricardo Cole’s ‘The Baha’i Faith in America as Panopticon, 1963-1997,'” point # 18, Baha’i Library Online at http://bahai-library.com/ reviews/panopticon.kluge.html# 1.

55. “Religious Leaders Issue Plea for Peace,” Dayton Daily News, September 16, 2001, in 2001 Baha’i Newsletter Archives at http://www.uga.edu/bahai/News/09l601-5.html.

56- سرنوشت امریکا و وعده صلح جهانی:

“The Destiny of America and the Promise of World Peace,” New York Times, December 23, 2001 (Sunday edition), 29.

57- بیت العدل جهانی ،”پیام به رهبران دینی جهان”

Universal House of Justice, “Letter to the World’s Religious Leaders, April 2002,” Baha’i Library Online at http://bahai-library.com/?file=uhj_religious_leaders_2002.html.

58. Universal House of Justice, “Letter to the World’s Religious Leaders, April 2002.”

59. Roger Dahl, “History of the Kenosha Baha’i Community,” in Hollinger, Studies in the Babi and Baha’i Religions: Community Histories, 46.

60. Clark, “Baha’is of Baltimore, 1898-1990,” 143.

61. Clark, “Baha’is of Baltimore, 1898-1990,” 145.

62. Caton, “Sacramento Baha’i Community, 1912-1987,” 265-66.

63. Caton, “Sacramento Baha’i Community, 1912-1987,” 269.

64. Caton, “Sacramento Baha’i Community, 1912-1987,” 271.

65. Michael McMullen, The Baha’i: The Religious Construction of a Global Identity (Piscataway, NJ: Rutgers University Press, 2000), 168.

66. McMullen, The Baha’i, 171.

67. Ellen Wheeler, Assistant Director of the Office of Public Information for the Baha’is of the United States, The Pluralism Project at        http://www.pluralism.org/resources/statistics/index.php.

ejt

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 + 12 =