معرفی: مارگیت واربرگ جامعه شناس دین در دانمارک است. از سال ۲۰۰۴، وی استاد جامعهشناسی دین در گروه مطالعات بین فرهنگی و منطقهای در دانشگاه کپنهاک است. وی از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۴ دانشیار همان دانشگاه بود. او چندین کتاب و مقاله در موضوع آئین بهائی دارد.
چکیده
مطالعه دربارۀ آیین بهائی در حوزههای پدیدارشناسی، جامعهشناسی، تاریخنگاری و الاهیاتی در میان پژوهشگران غربی، دارای قدمتی به درازای این آیین یعنی حدوداً صدوپنجاهساله است. خانم واربرگ در کتاب شهروند جهانی کوشیده است تا بخشی از این مطالعات را منعکس کند و سوار بر نتایج این تحقیقات، به بررسی و معرفی این آیین اقدام نماید. شناسایی منابع و مراجع غربیان در حوزۀ بهائیشناسی و چالشهای پیش روی آنان، چه برای محققان آکادمیک دارای باور بهائی و چه برای سایر پژوهشگران مستقل مسألهای است که در این مقاله از دیدگاه خانم واربرگ موردتوجه قرار گرفته است.
مقدمه
«بیستوپنج سال مراوده و نگارش اختصاصی دربارۀ بهائیان، انبوهی از مطالب را برای تدوین این کتاب فراهم کرده است.» این جمله، گفتۀ خانم دکتر مارگیت واربرگ در معرفی کتاب شهروند جهانی است که در سال ۲۰۰۶ در اروپا منتشر شده است. او توانست با بسیاری از سطوح بهائیان جهان در ارتباط باشد و این جایگاه ویژهای به تحقیقات او بخشیده است. او در این زمینه نوشته است:
این مطالب (کتاب شهروند جهانی) شامل مصاحبههای گسترده با اعضای جامعۀ بهائی دانمارک در سالهای ۲-۱۹۸۱، مشارکت منظم و مشاهدۀ عینی در جلسات و مجامع آنان، از سال ۱۹۸۰ تاکنون و بررسی تحلیلی و جمعیتشناسانه در سال ۱۹۹۹، است. همچنین مطالب زیادی از مطالعات میدانی خود در مرکز جهانی بهائی در حیفا، در سالهای ۱۹۸۷و ۸۹-۱۹۸۸ ، مطالعۀ آرشیوی و کتابخانهای در شیکاگو، حیفا و کپنهاگ و بازدیدهای متعدد از مؤسسات بهائی و جوامع بهائی، در اطراف و اکناف جهان، ازجمله دیدار پنج مشرقالاذکار قارهای، گردآوری کردهام. هدف از انجام مطالعات جهانی، توسعه و عمق بخشیدن به مطالعه بود، زیرا در ابتدای مطالعه و بررسی جامعۀ بهائی دانمارک، من خیلی زود دریافتم که جامعۀ بهائی در سطوح جهانی و محلّی، بهطرز معناداری به هم مرتبط هستند.
برای شناخت کامل آیین بهائی، شناخت ایدئولوژی، مؤسسات و نهادها، مناسک و مراسم دینی، اعضای آن و استراتژی آن برای نفوذ بیشتر و جلب طرفداران بیشتر این آیین حائز اهمیت است. در دنیایی که بهسرعت در حال جهانیسازی است، این مطالعه باید در سطوح محلی و بینالمللی انجام شود.
ارتباط نزدیک خانم واربرگ با جامعۀ بهائی البته مشکلاتی هم برای شناخت او پدید آورده است، چراکه همۀ دادهها و منابع او اغلب از سوی جامعۀ بهائی ارائه شده است و نگاه دیگران به این باور موردتوجه قرار نگرفته است. حتی در بخش مطالعات اسلامی و تاریخی، دسترسی خوبی به منابع اسلامی به ایشان داده نشده است. در اغلب موارد، برای معرفی دیانت اسلام و مذهب تشیع برای یک فرد مسیحی، مسائل ترسیمشده، تماماً نشأتگرفته از منابع بهائی است و نه منابع اسلامی و شیعی که طبعاً منصفانه، دقیق و کافی نبوده است. بااینحال ویژگی منحصربهفرد این تحقیق، کمک ارزشمندی به شناخت بهائیت در سطوح بینالمللی خواهد کرد، زیرا در هیچ مورد دیگری، هیچ غیربهائی دیگری تا این حد به لایههای گوناگون نظام بهائیت دسترسی نداشته است. بهعنوان مثال خانم واربرگ دو بار به حیفا و “مرکز جهانی بهائیت” سفر کرده و توانسته به بخشهایی از منابع آنجا دسترسی پیدا کند که این مورد اگر بینظیر نباشد، قطعاً کمنظیر است.
در این مقاله کوشش شده تا بخشهایی از تحقیقات کتاب «شهروند جهانی» با هدف آشنایی با نگاه محققان غربی و چالشهای آنان نسبت به بهائیت گردآوری شود. منابعی که برای نقلقولها ذکر میشود، عموماً از همان کتاب نقل شده است. این کتاب که درواقع رسالۀ دکتری جامعهشناسی ایشان بوده با توجه به حجم زیاد تا این لحظه به فارسی منتشر نشده است تا در دسترس محققان این حوزه قرار گیرد، درنتیجه هرجا نیازی ضروری حس شده، توضیحاتی هم ارائه شده است.
معرفی کوتاهی از بهائیت در تحقیقات خانم واربرگ
بهائیت در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم پدید آمد و شکل گرفت، یعنی دورهای که گفتمان جهانیسازی در بیشتر مناطق جهان بر حوزههای مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تأثیرگذار بود. از مهمترین آفتهای فرایند جهانیسازی که در بیشتر مطالعات جامعهشناسی موردتوجه قرار گرفته است، کم اهمیت شدن ملیت و وطندوستی است. بهائیان، ازاینجهت که در سراسر جهان پراکنده هستند ماهیت جهانوطنی دارند و عنوان میکنند که نظام جهانی متحّدی در آینده ايجاد خواهد شد.
آنها غالبأ خود را شهروند جهانی مینامند. در جزوات و کتابها این عبارت را بهکار میبرند و در سرودها و آهنگها، خود را چنین میخوانند و مصرانه پیشنهاد میکنند که سازمان ملل ایدۀ «شهروند جهانی» را ترویج کند.
جمعیت بهائیان در جهان
در اوایل قرن بیستویکم تعداد بهائیان در اروپا بین سی تا چهلهزار نفر و تعداد بهائیان امریکایی به هفتادهزار نفر میرسد. بنا بر ادعای منابع رسمی بهائی، از کمتر از نیممیلیون نفر آمار افراد بهائی در ابتدای دهه ۱۹۶۰، تعداد آنها به پنجمیلیون نفر در دهه ۱۹۹۵ رسیده است که کمتر از یکهزارم جمعیت جهان را تشکیل میدهند. بااینحال بهائیان بهشدت در جهان پراکنده هستند. آنها همواره ادعا میکنند که دومین آیین گسترشیافته در سراسر جهان هستند و این ادعا را از کتاب سال بریتانیکا در ۱۹۹۱ مستند میکنند. تنها منبع کتاب دانشنامۀ بریتانیکا دربارۀ جمعیت بهائیان، خود منابع و تشکیلات رسمی بهائی است و یک دور باطل در اینجا وجود دارد.
میان بهائیان مناطق مختلف، تفاوتهای منطقهای و جغرافیایی قابلملاحظهای وجود دارد؛ همچنین مناطق و کشورهای کوچکی در امریکای لاتین و اقیانوسیه وجود دارند که گزارش شده از ۱ تا ۱۰درصد جمعیت آنها بهائی هستند. بههرصورت این بخشی از استراتژی و مأموریت بهائیان است که در هر کشور، حداقل چند بهائی، حضور داشته باشد. بنابراین، آنها بهجای آنکه در نقاط خاصی متمرکز باشند، در کشورها یا شهرهای جهان پراکنده شدهاند.
پیدایش بابیان
جنبش باب نخستین بار حرکت خود را در سال ۱۸۴۴ آغاز کرد. امروزه بر این باوریم که بابیان مدعی شدند که رهبرشان، علیمحمد شیرازی باب (۱۸۵۰-۱۸۱۹)، پیامبر جدید و منبع وحی الهی است. معنای تلویحی این ادعا آن بود که دورۀ اسلام سپری شده است. در شرایط و جوی ناآرام، گروهی به آنها پیوستند و از سال ۱۸۴۸ درگیر نبردهای خونینی با قوای حکومتی شدند.
در سال ۱۸۵۲ بهنظر میرسید که تشکل بابیان متلاشی شده و بازماندگان به شهرهای مختلف در امپراتوری عثمانی، تبعید شدند. این البته بعد از ترور نافرجام ناصرالدینشاه، پادشاه جوان قاجاری توسط بابیان بود. آنها ابتدا به بغداد و سپس در سال ۱۸۶۳ به استانبول و به فاصله اندکی به ادرنه، در قسمت اروپایی ترکیه امروز منتقل شدند. در دوران تبعید، تنش در میان جامعۀ بابی و ازجمله بین بهاءالله و صبح ازل، که رهبری جامعه را در دست داشت (۱۹۱۲-۱۸۳۰) و برادر ناتنی کوچکتر بهاءالله بود، پدیدار شد. سرانجام، این تنشها در سال ۶۷-۱۸۶۶ در ادرنه، هنگامیکه بهاءالله آشکارا، ادعای من یظهره اللهی کرد، منجر به تفرقه و دودستگی گروه شد.
براساس تعالیم باب، «من یظهره الله» مقامی بود که قرار بود در آیندۀ بسیار دور (حدود۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال بعد از آن) ظهور کند و رسالت باب را تکمیل نماید. بهنظر میرسد که بیشتر بابیان، بهاءالله را بهعنوان مظهر جدید خویش پذیرفتند و اقلیتی از بابیان از صبحازل جانبداری نمودند. ازلیان چندان رشد و توسعه نیافتند و بهطور پراکنده در کشورهای مختلف، روزگار میگذراندند و در قرن بیستم، ظاهراً از عرصۀ فعالیت و گسترش خارج شدند.
در سال ۱۸۶۸، شورشها و ناآرامیهایی که منجر به شکاف و دودستگی میان بابیان شد، حکومت عثمانی را برآن داشت تا بهاءالله را به عکّا در شمال حیفا ــ که امروزه در سرزمینهای اشغالشدۀ فلسطینیان قرار دارد ــ تبعید کند. بهاءالله تا پایان عمر در آنجا ماند و همۀ تلاش خود را برای تغییر میراث بابی به آیین بهائی بهکار بست. خانواده و جمعی از طرفداران بهاءالله در عکا همراه او بودند.
استقرار مرکز رهبری بهائیان در حیفا
در ابتدای قرن بیستم، مرکز بهائیان به جایگاه کنونیاش در حیفا منتقل شد. بهائیان این زمینها را در سالهای آخر قرن ۱۹، در دامنۀ کوه کرمل، خریداری کردند. سپس با ابتكار عبدالبهاء (۱۹۲۱-۱۸۴۴) فرزند و جانشین اول بهاءالله، از طریق فعالیت منظم تبلیغی و میسیونری، بهائیان شروع به توسعه کردند. میسیونرها و مبلغهای بهائی طی دهه ۱۸۹۰ به امریکا و کانادا و در حدود ۱۹۰۰ به اروپای غربی اعزام شدند. البته رشد و پیشرفت چندانی حاصل نشد تا آنکه پس از جنگ جهانی دوم، نواده و جانشین عبدالبهاء، شوقیافندی (۱۹۵۷-۱۸۹۷) گروه تبلیغی ویژهای را برای اروپا سازماندهی کرد که در آن بهائیان امریکایی متعددی حضور داشتند و بهعنوان مسیونری یا مهاجران بهائی فعالیت میکردند.
در نمودار ۱، زمانبندی مختصر دورههای بابی و بهائی و نام رهبران اصلی در اولین مرحلۀ توسعۀ آیین بهائی ارائه شده است. شوقیافندی آخرین «فردی» بود که به رهبری بهائیان رسید. پس از صعود (مرگ) او در سال ۱۹۵۷، یک هیأت رهبری جمعی موقت، اساس رهبری کنونی جامعۀ بهائی، یعنی بیتالعدل جهانی را پایهگذاری کرد.
این حقیقت که اکثریت قاطع بابیان ادعاهای دینی بهاءالله را پذیرفتند، عامل اصلی پیوند و تداوم آیینهای بابی و بهائی است. باب همچنان نقش مرکزی و مهمی در آیین بهائی دارد و بقايای او در جایگاه مهمّی، زیر گنبد طلایی، در دامنه کوه کرمل، در حیفا دفن شده است. (مطابق آموزههای بهائی) مرقد باب، مکان مقدس شمرده شد و شاهکار معماری مجموعه باغ بهائی و تراس است. سال ۱۸۴۴، سالی که باب ادعای خود را اعلان کرد، بهعنوان سال شروع تقویم بهائی تلقی میشود. قابلتوجه است که شروع سال بهائی (تقویم بدیع)، همان نوروز باستانی ایرانی، منطبق با تقویم شمسی است. برای مثال سال ۱۶۳ بدیع (عصر بهائی) در غروب روز ۲۰ مارس ۲۰۰۶ شروع و در غروب روز ۲۰ مارس ۲۰۰۷ به پایان میرسد. بنابراین یک سال بهائی در اصل باید براساس دو سال میلادی معرفی شود که در اینجا ۲۰۰۶-۲۰۰۷ میشود. بهمنظور راحتی فقط یک سال میلادی در نمودارها و جدولها ذکر شده است، که به سالی در تقویم بهائی برمیگردد که با آن شروع شده است. لذا سال ۲۰۰۶ میلادی نشاندهندۀ ۱۶۳ بدیع است.
نمودار ۱ ــ دورههای زمانی زندگی رهبران بابی و بهائی
باب | (۱۸۱۹-۱۸۵۰) |
بهاءالله | (۱۸۱۷-۱۸۹۲) |
عبدالبهاء | (۱۸۴۴-۱۹۲۱) |
شوقیافندی | (۱۸۹۷-۱۹۵۷) |
رهبری موقت | (۱۹۵۷-۱۹۶۳) |
بیتالعدل | (۱۹۶۳– تاکنون) |
عقاید و مناسک آیینی بهائیان معاصر
موارد ذیل نشاندهندۀ عقاید و آداب بهائیان کنونی است که بهطور رسمی از سوی بیتالعدل جهانی، مثلاً در نشریه بهائی ورلد، یا دانشنامههای بهائی و سایر آثار و کتبي که بیانگر رسمی عقاید بهائی است، ابراز شده است.
اعتقاد به بهاءالله بهعنوان مظهر الهی، از عقاید بنیادین و اصلی بهائی است و همین عقیده است که بهائیان را، چه از چشم مسلمانان و چه از منظر بهائی، از دایرۀ اسلام و مسلمانان خارج میکند. این مشابه همان عقیدهای دربارۀ عیسی مسیح است که یهودیان و نصرانیان را از هم جدا میسازد. بهائیان عبدالبهاء را بهعنوان مظهر جدید الهی نمیشناسند، بلکه او را مفسر رسمی آثار و نوشتههای پدرش میدانند و لذا ارزش و جایگاهی بیش از یک انسان معمولی دارد.
نوشتههای باب و بهاءالله و عبدالبهاء متون و نصوص خدشهناپذیر بهائی را تشکیل میدهند. این متون به عربی یا فارسی نگاشته شدهاند. بخشهایی از نوشتههای بهاءالله به بیش از ۸۰۰ زبان ترجمه شده است.[۱] اگرچه باب و بهاءالله و عبدالبهاء کتابهای خود را به زبانهای فارسی و عربی تألیف کردند، ولی جامعۀ جهاني بهائي متن زبان اصلی این کتابها را (فارسی و عربی) بهعنوان متون رسمی منتشر نکرده است. همه متنها بهدقت حذف و اضافه و اصلاح و گزينش و ویرایش شده و سپس به انگلیسی ترجمه شدهاند و از سوی بیتالعدل بهعنوان متن رسمی بهائی تأیید و توسط مؤسسات انتشاراتی شناختهشده بهائی، منتشر گردیدهاند. این ترجمههای رسمی انگلیسی از کتب مقدس امری، بعداً ماخذی شد برای ترجمه به سایر زبانها، حتی به زبان عربی و فارسی![۲]
تصور عموم بهائیان بر آن است که روح انسانی، پس از مرگ بیولوژیک انسان، به حیات خود ادامه میدهد. آنها به تناسخ عقیده ندارند. از منظر الاهیات بهائی، روح انسان پس از مرگ به بهشت و جهنم هم نمیرود. البته عباراتی بهکار میبرند که مثلاً روح در یک عالم غیرمادی، مثلاً ملکوت ابهی، اقامت ميیابد. روح در ملکوت ابهی رشد میکند تا آنکه به قرب الهی نائل شود. دعا و مناجات برای متوفی مفید و باعث ارتقای اوست، ولی درعینحال وضعیت او به عملکرد و رفتار او در عالم خاکی نیز بستگی دارد. در تعالیم بهائی توجهی به رستگاری روح و جسم در این دنیا یا دنیای دیگر نشده است.
بهائیان بیشتر به زندگی این دنیايي و جمعی فکر میکنند. فعالیت اصلی حیات دینی بهائی، اگرچه دربرگیرندۀ مناجات روزانه و خواندن هرروزۀ متون کوتاه دینی است، ولی درعینحال مشارکت در زندگی اجتماعی، اهدای کمک مالی به تشکیلات بهائي و البته تبلیغ، جایگاه و اهمیت ویژهای دارد. دعا و مناجات، راههای شناختهشده برای ارتقای کیفیت روحانی است.
قوانین بهائی مصرف الکل و داروهای روانگردان را منع میکند. آنها هرساله مدتی نیز روزه میگیرند، ولی درباره موارد منع غذایی مقررات دیگری از اسلام اخذ نشده است. مراسم آیینی و دستهجمعی اندکی وضع شده است، مراسم مختصری برای ازدواج و یک نماز جماعت برای اموات. درواقع بهائیان سرود و آهنگ دستجمعی را جایز و نماز و عبادات جمعی را نفی میکنند.
دربارۀ احکام و مناسک دینی، همچون نماز و مناجات، روزه و حج و زیارت اماکن مقدسه و حقوق الله، اقتباسی کامل از احکام و مناسک مشابه اسلامی مشاهده میشود. قوانین بهائی بسیاری از خصوصیات و ویژگیهای اسلامی را حفظ کرده است. قانون بهائی به نماز روزانه و ضوابط روزه و صیام توصیه دارد. ضمن آنکه مقرراتی برای ارث و برخی قوانین مدنی، پرداخت مالیات دینی و برخی دیگر از امور اجتماعی بهائیان وضع کرده است. قوانین بهائی ازاینجهت که هم به امور روحانی و هم امور جاری و غیرروحانی زندگی بهائیان میپردازد، به «قانون شریعت اسلامی» شبیه است.
بهموجب احکام بهائی، بهائیان موظفند از ارکان حکومت و قوانین هر کشوری که در آن زندگی میکنند، اطاعت کنند. بنابراین، موضع بهائی حاکی از آن است که بسیاری از قوانین بهائی، تنها زمانی قابلاجراست که اکثریت افراد جامعۀ بشری، بهائی شوند و نظم جهانی بهائی محقق گردد[۳] (و عملاً هم آنها سعی میکنند با بهائی کردن همۀ جامعه، زمینه را برای ایجاد یک حکومت بهائی و پیادهسازی قوانین بهائی فراهم کنند).
دوران ریاست شوقیافندی
وقتی شوقیافندی جانشین عبدالبهاء شد، نیاز به تقویت تشکیلات و سازمان بهائی را حس کرد. او ساختار سازمانی بهائی را، که نظم اداری خوانده میشود، بنا نهاد. نظم اداری در جلوگیری از شکاف و تفرقههای بزرگ، در مقاطع حساس، در عصرتکوین، کارآیی خود را نشان داد و رهبری بهائی توانست میراث دینی واحدی را از دو مدعی پیامآوری، باب و بهاءالله، ایجاد کند.
بهائیان مدعی هستند در دورۀ سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۶، توانستهاند تعداد پیروان خود را ۱۰ برابر کنند و از دهه ۱۹۹۰ به این سو، همواره این ادعا را تکرار مینمایند که بیش از ۵ میلیون نفر پیرو دارند؛ البته گاهوبیگاه این آمارها موردتردید واقع میشود.
ملاحظات جمعیتشناختی و دموگرافیک نشان میدهد که ایجاد یک جامعۀ دینی عمده و بزرگ جدید، هدف والایی است و تنها معدودی از ادیان توانستهاند به جمعیت بالا برسند.
تحلیلهای مقایسهای جمعیتشناختی تعدادی از جوامع بهائی اروپایی نشان میدهد که روند توسعه کمّی جامعۀ بهائی دانمارک، طی دوره ۱۹۹۹- ۱۹۶۰، مطابق و متناسب با روند حاکم بر سایر کشورهای اروپای غربی و شمالی بوده است.[۴] تحلیلهای درباره جامعۀ بهائی دانمارک را میتوان، بهطور کلی، به جوامع بهائی اروپای غربی و تا حدود زیادی به جوامع بهائی درسایر مناطق و کشورها تعمیم داد.
چگونگی مطالعات بابی و بهائی
تاریخ مطالعات بابی و بهائی بدون فرازونشیب نیست. مطالعات محققان علاقهمند از سالهای دهه ۱۸۶۰آغاز و تا اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ ادامه داشت. از حدود سال ۱۹۲۰ مطالعات آکادمیک بابی و بهائی شروع شد و تنها چند اثر مختصر منتشر گرديد، تا آنکه در دهۀ ۱۹۷۰ میلادی، کار مطالعه و تحقیق دربارۀ عقاید و تاریخ بابی و بهائی مجدداً گسترش یافت.
بهنظر میرسد این مطالعات در قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ توسط شرقشناسان غیربهائی و به دلیل علاقه شخصی آنها دربارۀ حرکت بابیه انجام شده باشد. این مطالعۀ تاریخی ـ متنی در اواخر دهه ۱۹۷۰ دچار تحول شد و چند نویسنده محقق و پرکار بهائی به این کار دست زدند. تمرکز مطالعات آنها بر روند تاریخی و نیز تحلیلهای متون و نصوص بابی و بهائی است.
چند نفر از جامعهشناسان دینی با قرار دادن آیین بهائی در میان سایر گروههای دینی، به مطالعۀ تطبیقی آنها پرداختند. برای مثال، رادنی استارک و ویلیام باین بریج، رشد و توزیع جغرافیایی علوم مسیحی، الهیات فلسفی، لیبرال کاتولیک، علوم الهی و بهائیت را در قرن بیستم پرآشوب موردمقایسه قرار دادند.[۵] نویسندگان دیگری نیز به مبحث تاریخ و عقاید بهائی علاقهمند شدند. آثار آنها عمدتاً متشکل از تاریخ عینی جامعۀ بهائی، مبتنی بر سنت جامعهشناسی و مردمشناسی است. بیشتر این کتب تاریخی نیز مطالعات پایاننامهای در مقطع کارشناسی ارشد و دکتراست؛ ضمن آنکه بخش عمدهای از این آثار، مربوط به تاریخ بهائی در آمریکا و کاناداست.
گرچه تاکنون کتاب جامعی دربارۀ تاریخ بابی و بهائی منتشر نشده، ولی دنیس مکاوئن در یک اثر ۵۰ صفحهای منتشرنشده، بررسی دقیقی از سير مطالعات بهائی تا ۱۹۷۹ عرضه کرده است.[۶] یکی از ویژگیهای این اثر، ذکر کتابها و آثار نوشتهشده در ایران است. از سایر آثار منتشرشده، میتوان به اثر تألیفی موژان مومن (نویسنده بهائی) دربارۀ کتب منتشره درغرب، دربارۀ آیینهای بابی و بهائی، تا سال ۱۹۴۴ اشاره کرد.[۷] کتاب تاریخ بابی و بهائی، تألیف پیتر اسمیت (بهائی)، حاوی فهرست کتابشناسی مفیدی تا تاریخ ۱۹۸۵ است.[۸] سرانجام، ویلیام کالینز(بهائی)، از مسؤولان ارشد کتابخانهی مرکز جهانی بهائی، کتاب جامع و مفیدی دربارۀ کتابشناسی کتب انگلیسیزبان، دربارۀ آیینهای بابی و بهائی تا تاریخ ۱۹۸۵ تهیه کرده است؛ مجموعهای از کتب پایاننامه کارشناسی و دکترا.[۹]
بهجز چند استثناء، مطالعات بهائی صورتگرفته، صرفاً از سوی خود بهائیان انجام شده است. البته، اصولاً، اعتقاد و باور شخصی فرد محقق نسبت به بهاءالله، نباید در کیفیت و بیطرفی کار تحقیقی او تأثیرگذار باشد ولی واقعیت این است که نویسندگان و محققان بهائی موظفند آثار خود را قبل از انتشار، برای بررسی و اخذ تأییدیه، به کمیتۀ مخصوصي وابسته به تشکیلات بهائی، ارائه کنند. لازم است دراینمورد و تأثیرات احتمالی آن بحث و بررسی مستقلی صورت گیرد.
نگاهی کوتاه به تاریخچۀ مطالعات بابی بهائی
پس از اعلان دعوت باب در سال ۱۸۴۴، به فاصلۀ اندکی، آگاهی عمومی غربیان دربارۀ او آغاز شد.[۱۰] در حدود سال ۱۸۶۰، ژان البرت برنارد دُرن (۱۸۸۱- ۱۸۰۵) شرقشناس اهل سن پترزبورگ به شمال ایران سفر کرد. او اولین محقق اروپایی بود که در زمینۀ جمعآوری دستنوشتههای بابی تلاش کرد. یادداشتهای بابی جمعآوریشده توسط دُرن، به همراه دستنوشتههای جمعآوریشده توسط شرقشناس دیگری به نام نیکولا ولادیمیرویچ خانیکوف (۷۹-۱۸۱۹)، مجموعۀ قابلملاحظهای از دستنوشتههای بابیِ گردآوریشده در سن پترزبورگ را شکل داد.[۱۱]
پروفسور روسی و استاد مطالعات شرقشناسی، ویکتور روزن (۱۹۰۸-۱۸۴۹)، این مجموعه دستنوشتههای بابی متعلق به دُورن ـ خانیکوف را، همراه با تعدادی از دستنوشتههای بهاءالله، ویرایش و منتشر کرد.[۱۲] اولین کتاب دربارۀ آیین بابی را نیز یک شرقشناس اهل سن پترزبورگ، الکساندر کاظمبیگ، (۱۸۷۰-۱۸۰۲) در سال ۱۸۶۵ نوشتهاست. این کتاب خیلی زود به فرانسه ترجمه شد و در مجموعۀ مقالات ژورنال آسیایی منتشر گردید.[۱۳]
دوگوبینو، پیشگام مطالعات بابی ــ بهائی در غرب
البته شرقشناسان حرفهای روسی نبودند که در مطرح کردن حرکت باب نقش بسزایی در غرب ایفا کردند، بلکه یک نویسندۀ آماتور فرانسوی در رشتۀ تاریخ و فلسفه بود که بر آیندۀ مطالعات بابی و بهائی تأثیر گذاشت. ژوزف آرتور دوگوبینو (۱۸۸۲-۱۸۱۶) دیپلمات فرانسوی، که چند سال (۳-۱۸۶۲و۱۸۵۸-۱۸۵۵) را بهعنوان مأمور سیاسی، در ایران گذرانده بود، نیمی از کتاب خود به نام «آیینها و فلسفههای آسیای میانه» را که در سال ۱۸۶۵ نوشت، به شرح جذابی از جنبش بابی، گفتمان، رهبران اصلی و جنگهای اصلی بین بابیان با نیروهای حکومتی اختصاص داد.[۱۴]
عقاید و ایدههای نژاد پرستانه گوبینو و اعتقاد او به برتری اروپاییان، تأثیر زیادی بر دیدگاههای او نسبت به ایران و سایر کشورهای آسیایی داشت[۱۵] ولی بههرحال، او با دقت و تیزبینی، امور ایران را بررسی کرده بود و کتاب او، اثری سودمند قلمداد شد.[۱۶] چاپ دوم کتاب، سال بعد منتشر شد که برای کتابی با آن محتوا و موضوع، غیرعادی بود.[۱۷] کتاب گوبینو، همچنین الهامبخش دو نویسنده و محقق برجستۀ حوزۀ بابی ـ بهائی بود: ادوارد براون و ا.ل.م نیکولا.
ادوارد براون و تاریخ نگاری بابی ــ بهائی
ادوارد گرانویل براون، شرقشناس جوان انگلیسی (۱۹۲۶-۱۸۶۲) در حدود سال ۱۸۸۴، کتاب گوبینو دربارۀ بابیان را خوانده و به آنها علاقهمند شد. این آغازی بود بر بیش از ۳۱ سال اشتغال او به مطالعات بابی ــ بهائی، که او را به یکی از برترین محققان این حوزه بدل ساخت. او چندین سفر به ایران کرد و دستنوشتههای زیادی را گرد آورد و مجموعۀ ارزشمندی از دستنوشتههای بابی ــ بهائی را در دانشگاه کمبریج فراهم ساخت.[۱۸]
براون در سالهای ۸۸-۱۸۸۷ به ایران سفر کرد که شرح این سفر در یکسال در میان ایرانیان بیان شده است.[۱۹] در ایران، او چندین بار با بابیان و بهائیان ملاقات کرد و برخی از اولین نوشتهها و ملاحظات خود را در سال ۱۸۸۹، در دو مقالۀ مفصل، که هنوز هم از آثار مهم در حوزۀ تاریخ، ادبیات و تعالیم بابی است، عرضه کرد.[۲۰] در همان سال مقالهای در بررسی جنبش بابی، در مجموعهاي با مضمون بررسی تطبیقی دین نگاشت.[۲۱] او در سال ۱۸۹۰ به خاورمیانه سفر کرد و با بهاءالله در خانهاش، در بیرون شهر عکّا (فلسطین) و با صبحازل در فاماگوسا (قبرس) ملاقات داشت.[۲۲] شرح و توصیف وی از یکی از مصاحبههایش با بهاءالله، همواره در متون بهائیان نقل میشود.[۲۳]
براون شناخت دقیقی از ایران داشت و گفته شده که او مطالعه در حوزۀ تاریخ و ادبیات و فرهنگ ایران را از هر جهت، متحول کرده است.[۲۴] آثار او نهتنها مطالعه و تحقیق در حوزۀ بابی ــ بهائی را تقویت کرد، بلکه موجب گسترش خود این آیین شد. آنگونه که رابرت استاکمن (عضو محفل ملی آمریکا) نشان داده، اولین مبلغ بهائی در غرب، ابراهیم خیرالله، از آثار ادوارد براون، که قبل از سال ۱۸۹۲ منتشر شد، استفاده زیادی درسفر خود به امریکا برده بود.[۲۵] درواقع اطلاعات زیادی که خیرالله درباره تاریخ و عقاید بهائی داشت، از مطالعه کتابهای ادوارد براون حاصل شده بود.
در مقدمۀ کتاب تاریخ جدید (سال ۱۸۹۳)، ادوارد براون صحت و اصالت تاریخ جديد را در مقایسه با کتاب نقطةالکاف، بهعنوان منبعی برای مطالعه درباره جنبش بابی، موردتردید قرار میدهد. او در آنجا مجموعهای از مطالب دینی و آکادمیک را مطرح میکند که تا به امروز هم بر نگرش و مطالعات بهائیان دربارۀ تاریخ و تعالیم بهائي اثر گذاشته است. چند محقق دراینمورد اظهارنظر کردهاند، ولی بهترین این بررسیها از آن دنیس مکاوئن در کتاب منابعی برای مطالعه و بررسی تاریخ و عقاید اولیه بابی منتشرشده در سال ۱۹۹۲ است. در ادامه، بخشی از خلاصهای از تحلیل او را میآوریم:
تاریخ جدید یک منبع متأخر است (حدوداً تألیف ۱۸۸۰م) نوشته میرزاحسین همدانی، یک بهائی که قبلاً در دستگاه دولت خدمت میکرده است. همدانی برای تألیف کتاب خود چند منبع داشته، ولی منبع اصلی او، تاریخ منسوب به میرزاجانی کاشانی است، یک تاجر بابی که با باب و چند تن دیگر از بابیان آشنایی و مراوده داشته است.[۲۶]
براون در سال ۱۸۹۲، دستنوشتۀ بابی موسوم به کتاب نقطة الکاف را در یک مجموعۀ دستنوشتههای بابی، متعلق به گوبینو، که به کتابخانه ملی پاریس فروخته شده بود (۱۸۸۴) پیدا کرد.[۲۷] بخش اول این کتاب، درواقع یک رسالۀ اعتقادی است و قسمت بعدی آن، چیزی است که به عقیده براون، همان نسخۀ اولیۀ تاریخ میرزاجانی کاشانی است. براون کشف خود را بسیار مهم میداند، زیرا در آن زمان نسخههای دیگری از آن کتاب تاریخ موجود نبود. براون همچنين متوجه شد كه در کتاب تاریخ جدید همدانی دستكاريها و تحریفهايي در متن اصلي ميرزاجاني كاشاني ايجاد شده است. درحاليكه اين دو متن در بیشتر قسمتها یکسان هستند، ولی چند عبارت از نقطةالکاف، که به صبحازل و جانشینی و وصایت او در جنبش بابی میپردازد، در تاریخ جدید حذف شده است.[۲۸] این مطلب، براون را به این نتیجهگیری هدایت کرد که تفاوتها و تعارضها بین دو تاریخ، حاصل یک توطئۀ ظریف و هدفمند طرفداران بهاءالله بوده، تا ادعاهای صبحازل را دربارۀ رهبری جنبش بابی، تخطئه و بیاثر کنند.[۲۹] بهائیان نیز نتیجهگیری براون را بهشدت رد کردند و ازلیان را به تحریف منابع تاریخی متهم کردند.[۳۰] ازاینرو، عبدالبهاء اظهار داشت که ازلیان یک نسخۀ تحریفشده از کتاب میرزاجانی کاشانی تهیه و عرضه کرده و براون را تشویق به انتشار آن کردهاند![۳۱] این فرضيه چند سال بعد توسط تاریخنگار بهائی، حسن موقر بالیوزی، در كتاب ادوارد براون و آیین بهائی تکرار شده است.[۳۲] نظر حسن بالیوزی، نزدیکترین نظر به مواضع رسمی بهائیان است.
رهبری بهائی همواره نسبت به این موضوع حساس است و حتی پس از این همه سال، براون را بهعنوان «فرد نامطلوب» تلقی میکنند. از يك طرف بهائيان مطالب و دانش ارائهشده از سوي ادوارد براون را در زمينۀ مطالعات بابي و بهائي مهم میدانند و از سوی دیگر، براون را بهخاطر بهاصطلاح اشتباه در تفسیر و تعبیر برخی متون و رویدادها موردانتقاد قرار میدهند.[۳۳]
نیکولا و سایر شرقشناسان اروپایی
ا.ل.م. نیکولا، فرزند یک دیپلمات فرانسوی (۱۹۳۹-۱۸۶۴) در ایران متولد شد و ۳۵ سال در این کشور زندگی کرد. او تاریخ جنبش بابی تا سال ۱۸۵۴ را منتشر کرد و ۳ کتاب اصلی باب ــ دلایل سبعه، بیان عربی و بیان فارسی ــ را ترجمه کرد. ترجمههای نیکولا در مجموعۀ مطالعات بابی حائز اهمیت است، بهویژه که او توانسته متون سخت باب را ترجمه و تفسیر کند.[۳۴]
چند محقق دیگر هم در توسعه مطالعات بابی و بهائی کمک کردهاند، ولی نقش هیچیک به اندازۀ براون و نیکولا عمیق نیست. شرقشناس برجستۀ فرانسوی، کلمنت هوارت (۱۹۲۶-۱۸۵۴) کتاب آیین باب را عمدتاً با استفاده از منابع ازلی نگاشت. او مقالات زیادی در دانشنامهها دربارۀ جنبشهای بابی و بهائی داشته است.[۳۵] در سال ۱۹۱۱، هرمان رومر، محقق آلمانی رشته الهیات، تز دکترای خود را که تاریخ عینی بهائی بود، منتشر ساخت. این کتاب در سال ۱۹۱۲ تجدید چاپ شد.[۳۶]
مطالعات بابی ـــ بهائی در نیمه نخست قرن بیستم
درحالیکه دو دهه از قرن بیستم گذشته بود، علاقه و توجه محققان آکادمیک درباره موضوع بابی ــ بهائی دچار سکون شد البته با چند استثناء. شرقشناسان علاقۀ خود را به بهائیان ایران از دست داده بودند. آیین بهائی هم جای پایی در غرب نیافته بود تا توجه محققان پدیدههای اجتماعی ــ دینی را به خود جلب نماید. حدود نیم قرن طول کشید تا در دهه ۱۹۷۰ کمکم تحقیقات بابی ــ بهائی دوباره از سر گرفته شد.
آثار نویسندگانی که مواضع ضد بهائی دارند هم بخش خاصی از ادبیات بهائی را شکل داده است. کتاب بهائیت و ادعاهای آن، اثر ساموئل گراهام ویلسن، منتشره در سال ۱۹۱۵، براساس اطلاعات دستاول ویلسن از آثار و ادبیات بهائی نوشته شده، که البته تماسها و ملاقاتهای مستقیم او با بهائیان، که در طول سالهای زندگی وی در ایران، بهعنوان مبلغ مسیحی، برای او حاصل شده بود هم به این کار کمک کرده است.[۳۷] هدف ویلسن از انتشار کتابش، «هشدار علیه نیروی جدید و مهاجمی بود که قصد تبلیغ آیینی در غرب را داشت و دشمن صليب مسیح بود و پیش از این هم چندهزار تن از همکیشان مسیحی را فریب داده بود.»[۳۸]
ویلیام مک الوی میلر، که خود سالها در ایران به کار تبلیغ مسیحیت اشتغال داشت، فرد دیگری بود که با منطقی مشابه ویلسن و عمدتاً با استفاده از منابع و آثار ازلی، به بهائیان حمله كرد.[۳۹]
آخرین مثال از این دست، کتاب پایاننامه دکترای یک فرانسوی، به نام عبدالرحمن تاج، در سال ۱۹۴۲ به نام «بابیت و اسلام» است.[۴۰] تاج از منظری اسلامی، به آیین بابی حمله کرده و آن را فرقهای انحرافی و شبهدین تلقی کرده است.
در سال ۱۹۵۹، الساندرو بوسانی (بهائی)، شرقشناس ایتالیایی، گزارشی دربارۀ ادیان ایرانی نوشت. بخشی از این کتاب به آیینهای بابی و بهائی اختصاص داشت.[۴۱]
اثر او یک کتاب کلاسیک است و در سال ۲۰۰۰ بهائیان آن را به انگلیسی ترجمه کردند.[۴۲]
مطالعات بابی ـــ بهائی جدید در غرب
البته کارهای اخیر آنقدر ناچیز بودند که نمیتوان از آنها بهعنوان ایجاد سنت علمی تحقیق دربارۀ موضوع بابی ــ بهائی یاد کرد. سنت مطالعات علمی و آکادمیک بابی ــ بهائی در حدود سال ۱۹۷۵ از سر گرفته شد، زمانیکه گروهی از جوانان عمدتاً انگلیسی بهائی، بهصورت حرفهای به تحقیق دربارۀ آیینهای بابی ــ بهائی پرداختند.
یکی از آنها پیتر اسمیت از دانشگاه لنکستر بود که سمینارهای ۶ ماه یک بار برای بررسی و مطالعۀ بابی ــ بهائی ترتیب داد.[۴۳] ازجمله محققانی که در این سمینار شرکت کردند عبارتند از: خوان کول ـ که در سال ۱۹۹۶ از جامعۀ بهائی استعفا کرد؛ استفن لمبدن؛ دنیس مکاوئن (که در سال۱۹۸۰ از عضویت در جامعۀ بهائی کناره گرفت) و موژان مومن.
دنیس مکاوئن، بر دورۀ تاریخی بابی تمرکز کرد و پرکارترین و مطلعترین محقق در دورۀ مدرن، در زمینۀ جنبش بابی است.[۴۴] مطالعۀ شخصیت کاریزماتیک، بخش اصلی مطالعه تاریخی ـ جامعهشناختی او دربارۀ موضوع بابی ـ بهائی در حوزه تشیع است.[۴۵] او با تمرکز بر شخصیت باب، مطالعات خود را به ۲ قسمت متوالی تقسیم میکند: دوره اولیه بابی (۱۸۵۰-۱۸۴۴) و دوره پس از مرگ باب در سال ۱۸۵۰ تا اعلام و انتشار ادعای مظهریت الهی توسط بهاءالله در سال ۱۸۶۶[۴۶]بهخصوص قسمت دوم این مطالعه، دورهای را موردتوجه قرار داده که در اکثر مطالعات بابی ـ بهائی نادیده گرفته شده است.
در ۱۹۹۲ مکاوئن یک بررسی کامل و جامع دربارۀ جنبش باب منتشر کرد و به ارزیابی صحت مدارک و مستندات آن پرداخت.[۴۷] این کتاب، «منابع مربوط به تعالیم و تاریخ اولیه بابی»، هنوز هم یک منبع و مرجع اصلی برای هرگونه مطالعه و بررسی عالمانه و جدّی دربارۀ آیین بابی است.[۴۸] مکاوئن در کتاب دیگرش، «مراسم و مناسک در آیینهای بابی و بهائی»، به بررسی آداب و سنن خاص بهائی، از قبیل منشأ و استفاده از علائم خوشنویسی و سوابق و ریشههای آن در قبل از جنبش بابی میپردازد.
مکاوئن علاوهبر نگارش چندین مقاله درباره امور بابی، چندین عنوان مرتبط را نیز در دانشنامۀ ایرانیکا و دانشنامۀ اسلام و ایرانیکا نوشت. او سپس، در کنار مطالعات بابی و ایرانشناسی، به نقد و بررسی بهائی پرداخت[۴۹] و بعضی مطالب درباره بهائیان را در داستانها و رمانها بهکار گرفت.[۵۰]
تاریخ جوامع بهائی غربی
اولین مطالعۀ تاریخی جوامع بهائی غربی به نام آیین بهائی در آمریکا، که جلد اول آن دوره ۱۹۰۰-۱۸۹۲ و جلد دوم آن سالهای ۱۹۱۲-۱۹۰۰ را پوشش میدهد، توسط رابرت استاکمن (بهائی) نوشته شده است و قرار است جلد سوم آن به شرح و بیان رویدادهای دوره ۱۹۲۱-۱۹۱۲ بپردازد.[۵۱]
در این کتابها، معرفی و گسترش بهائیان در امریکا، تحت پوشش قرار گرفته است. پیتر اسمیت هم کتاب مختصر ۱۴۰ صفحهای دربارۀ همین دوره نوشته است.[۵۲] ریچارد هالینگر هم کتاب محققانهای دربارۀ توسعۀ تشکیلاتی بهائیان، بهویژه درمورد امریکا و اشارات کمتری دربارۀ سایر جوامع بهائی غربی عرضه کرده است.[۵۳] تعداد قابلتوجهی از کتب تاریخی نوشتهشده دربارۀ جوامع محلی بهائی در امریکای شمالی، درواقع پایاننامههای تحصیلی بوده و یا از سوی مؤسسۀ انتشارات بهائی کلمات پرس، در مجموعه کتابهای «آیینهای بابی و بهائی» (جلدهای ۱ تا ۵ این کتابها تحتعنوان مطالعاتی درباره تاریخ بابی و بهائی انتشار یافته) منتشر شده است.[۵۴]
ویل وَن دِن هونار (بهائی)، مطالب مفصلی دربارۀ تاریخ جامعۀ بهائی کانادا بین سالهای ۱۹۴۸ تا۱۹۸۹ نوشته است.[۵۵] کتاب تحقیقی او، سرشار از اطلاعات ارزشمند جامعهشناسی و تاریخی دربارۀ جامعۀ بهائی کانادا است. کانادا دارای دومین جامعۀ بهائی پرجمعیت درغرب است.
پیتر اسمیت (بهائی) نیز به مطالعۀ ایجاد و گسترش جامعۀ بهائی انگلیس تا سال ۱۹۵۰ با تأکید ویژه بر سازمان و تشکیلات آن، پرداخته است.۱۰۵ گراهام هاسل (بهائی) دربارۀ تاریخ بهائیان استرالیا مطالبی نوشته و مارگارت راس، در پایاننامه دوره فوقلیسانس خود، به جامعۀ بهائی نیوزیلند پرداخته است.
از زمان ترورها و جنگهای بابیان (و بهائیان) ــ بین سالهای ۱۸۴۴تا ۱۸۵۳ــ بهائیان ایران روابط بغرنجی با اکثریت مسلمانان و حکومت ایران داشتهاند. در مقاطعی مورد محدودیت قرار گرفتند و در زمانهایی محدودیت آنها متوقف شد و حتی به مشاغل و مناصب مهم دولتی هم دست یافتند. دنیس مکاوئن این فرایند تحول تاریخی را در اثر خود به نام «مردمِ جدا: جامعۀ بهائی ایران در قرن بیستم» ترسیم کرده است. او عقیده دارد یکی از عوامل تنش و درگیری دائمی این است که بهائیان آموزه و مفهوم منجی اسلامی و شیعی را بهصورت تحریفشدهای اقتباس کرده و در تعالیم خود گنجاندهاند.[۵۶] همان کسی که قرار است در آخرالزمان، جهان واحد و متحد را زیر پرچم دین اسلام و یک حکومت فراگیر عدالتگستر ایجاد کند.
در سالهای ۱۹۶۶و۱۹۷۱ آقای اریک کوهن، مردمشناس، یک تحقیق میدانی دربارۀ بهائیانی که در عکّا زندگی میکردند ولی هرگز رهبری شوقیافندی را نپذیرفتند، انجام داد. آنها طبق وصیتنامۀ بهاءالله، از برادر ناتنی عبدالبهاء، محمدعلی افندی پیروی کردند؛ قاطبۀ افراد این جامعه ایرانی بودند ولی این گروه دیگر فعالیت تبلیغی ندارند و فعالیت اجتماعی این شش خانواده، که جامعه را تشکیل میدهند، محدود است. به عقیدۀ کوهن «این تهمانده و باقیمانده جامعه هم، از طریق ازدواج با مسلمانان، مسیحیان و یهودیان محلی از بین خواهد رفت.»[۵۷]
د ر سال ۱۹۸۹، موژان مومن (پژوهشگر بهائی) سفر کوتاهی به فاماگوستا در قبرس انجام داد تا مطالعهای درباره فعالیت و سرنوشت ازلیان داشته باشد که در سال ۱۸۶۸ به آن شهر تبعید شده بودند.[۵۸] این گروه عمدتاً متشکل از خانوادۀ بزرگ صبحازل بود. او در طول زندگی مجموعاً هفده همسر اختیار کرد. ازلیان تلاشی برای تبلیغ و تغییر دین مسلمانان قبرسی نداشتند، ضمن آنکه صبحازل نیز در فاماگوسا، همچون بهاءالله و عبدالبهاء در عکا، تظاهر به مسلمانی میکرد و اهالی محل او را فردی روحانی و مسلمان میشناختند.
یک مطالعه مردمشناسانه هم از بهائیان هند در سالهای دهه ۱۹۷۰ صورت گرفت. انگیزۀ اصلی کار هم رشد غیرعادی آمار افراد بهائیشده در مالوا، منطقهای در هند مرکزی است. ویلیام گارلینگتن و استیو گریک این تحقیق و مطالعه را انجام دادند.[۵۹]
در ۱۹۵۴، پیتر برگر، جامعهشناس دین، مدرک دکترای خود را از مدرسۀ جدید تحقیقات اجتماعی نیویورک، با تزی به نام: «از فرقه تا کلیسا : یک تفسیر جامعهشناسانه از گروه بهائي» اخذ کرد.[۶۰] تز او نخستین تحلیل جامعهشناسانه از یک جامعه محلّی بهائی (جامعۀ بهائیان نیویورک) بود. البته این پایاننامه منتشر نشد و برگر هم هرگز جز در یک مقاله که براساس پایاننامهاش نوشت، دیگر به حوزۀ مطالعات بهائی بازنگشت.[۶۱] شاید به همین جهت باشد که کار تحقیقی او دربارۀ آیین بهائی هم کمتر تأثیرگذار بوده است و ظاهراً به غیر از خود برگر، تنها اریک کوهن و پیتر اسمیت، در نوشتههای خود از این اثر نقل قول کردهاند.[۶۲]
آقای جمیز کین، در یک تحقیق آماری جامعهشناختی دربارۀ جامعۀ بهائیان آمریکا، با ۶۸۱ نفر مصاحبه کرده که ۱۱۲ نفر از آنها بهائی بودند.[۶۳] او نهایتاً جمعبندی میکند که بهائیان ذهنِ دنیاطلبتر و صلحطلبتری نسبت به بقیه افراد مصاحبهشده (یهودیان، پروتستانها، کاتولیکها و افرادی که علقۀ دینی خود را ذکر نکردهاند) داشتهاند. اگرچه اگه هانن دا باراتی، از جیمز کین بهخاطر تحقیق براساس مفروض از قبل تعیینشده، انتقاد میکند.[۶۴] این انتقاد کاملاً بجا است، زیرا روشن است که بعضی از سؤالات کین متناسب با دکترین بهائیان تهیه و تنظیم شده و در این تحقیق قصد دارد چهرۀ بهتری از بهائیان نشان دهد.
در ایالت مونتانای امریکا، یک گروه انشعابی بهائی، به رهبری «داک للاند جنسن» پیشبینی کرده بود که تا تاریخ ۲۹/۴/۱۹۸۰ یک کشتار جمعی اتمی اتفاق میافتد و یکسوم جمعیت جهان نابود خواهد شد. قبل و بعد از آن تاریخ موعود، جامعهشناسان به مطالعه روحیات اعضای گروه پرداختند و مشاهده کردند که اعضای گروه قادر به توجیه عدم وقوع پیشگویی نشدند و این موجب بحران و جدا شدن برخی از اعضاء گردید.[۶۵]
تحلیلهای آماری و کمّی دربارۀ رشد بهائیان در مقالۀ موژان مومن و پیتر اسمیت و نیز در یک پایاننامه دکترا، به قلم آرتور همپسون موردبررسی قرار گرفته است.[۶۶] آنت زهرایی نیز به تحلیل آماری گرایش به بهائی شدن در آمریکا و ارتباط بین آمار تسجیل و متغیرهای عملی جامعهشناسی پرداخته است.[۶۷]
پیتر اسمیت نیز در کتاب خود به موضوع گسترش بهائیان پرداخته است[۶۸] و به نقش مهم مهاجرتها، خصوصاً مهاجرت از ایران، در افزایش آمار بهائیان در اروپای غربی نیز اشاره کرده است.
در دهه ۱۹۸۰ محفل بهائیان لس آنجلس دچار مشکلات اقتصادی و تنش نژادی شد و محفل ملّی، در عمل کمسابقهای، اقدام به انحلال محفل محلّی نمود. تحلیل خوان کول از این روند و جروبحثهای پس از آن، شناخت کمنظیری نسبت به برخی تعارضات درونی جامعۀ بهائی آمریکا ارائه میکند.[۶۹]
نگارش تاریخ توسط رهبران بهائی
از اواخر قرن ۱۹، رهبری بهائی برای نوشتن تاریخ آیین خود به تلاش و تکاپو پرداخته است. اولین تلاش در این زمینه نوشتن یک متن تاریخی توسط عبدالبهاء در سال ۱۸۸۶ بود (که سفرنامهای خیالی نگاشت). او بعداً نسخهای از این کتاب را به ادوارد براون داد و براون آن را اصلاح و ترجمه کرد که تحتعنوان «خاطرات شخصی سیاح» در سال ۱۸۹۱ به انگلیسی منتشر شد تا زوایای مقطع تاریخ باب را روشن کرده باشد.[۷۰]
متن ادوارد براون حاوی یادداشتهای سودمندی است. این کتاب گزارش سیر تاریخی از زمان ادعای باب در ۱۸۴۴ تا اعدام دو بهائی در سال ۱۸۷۹ را دربر میگیرد.[۷۱] کتابی که هم مطالب اعتقادی و هم مباحث تاریخی مربوط به توسعۀ آیینهای بابی و بهائی را منعکس میکند.[۷۲]
در همان دوران، بهاءالله در سال ۱۸۸۸، یکی از نزدیکان خود را که محمد زرندی نام داشت و به نبیل اعظم معروف بود، مأمور كرد تا كتاب تاریخی بنويسد كه بعداً به نام تاریخ نبیل معروف شد. این نویسنده در سال ۴۹-۱۸۴۸ بابی شده بود و کتاب را براساس «یافتههای خود و دستنوشتهها و مصاحبههای خود با شاهدان زنده حوادث دوران بابی» نوشت.[۷۳]
شوقیافندی نیمه اول کتاب تاریخ نبیل را ـ که حوادث و رویدادهای تا سال ۱۸۵۲ را پوشش میدهد ـ با اصلاح و تعدیل و تغییرات شدید و سپس تلخيص آن، به انگلیسی ترجمه کرد و نام “The Dawn Breakers” (شبشکنان) برآن نهاد.[۷۴] تاریخ نبیل جامعترین و مفصلترین تاریخ و روایت بهائیان از دوران بابی است، اگرچه آن هم، بهنوعی با نگاه حزبی و جانبدارانه به شرح زندگانی قدیسین و شهدای بابی پرداخته است.[۷۵] یکی از موانع و مشکلات در مطالعه و بررسی تاریخ اولیه بابی و بهائی آن است که متن اصلی تاریخ نبیل، که ادعا میشود کتاب «شبشکنان» شوقیافندی براساس آن نوشته شده، در دسترس هيچ پژوهشگري نيست و فقط در اختيار اعضای دارالآثار بهائی، در مرکز جهانی بهائی است و آن را به شخص دیگری نشان ندادهاند.[۷۶]
شوقیافندی همچنین روایت و برداشت خود را از تاریخ بابی و بهائی طی سالهای ۱۸۴۴ تا ۱۹۴۴، در کتاب قرن بدیع به رشته تحریر درآورد.[۷۷] این کتاب اطلاعاتی دربارۀ بسیاری از رویدادها ارائه میکند که برای آنها منبع دیگری وجود ندارد. به دلیل آنکه کتاب فاقد یادداشت و مرجع و توصیف روشن ازمنابع مورداستفاده شوقیافندی است، ارزش آکادمیک ندارد ولی درعینحال، به لحاظ آنکه کتاب مذکور روایت قابلقبول بهائیان دربارۀ رشد و توسعۀ آیین بهائی و تعالیم و گفتمان آن است، برای بهائیان متن مهمی در تاریخ بهائی محسوب میشود.
بیتالعدل جهانی تاکنون تاریخ عمومی بهائی را منتشر نکرده است ولی یکی از اعضای فقید آن (ادیب طاهرزاده) کتاب عهدومیثاق بهاءالله را نوشته است.[۷۸] طاهرزاده در بیش از ۴۰۰ صفحه بررسی توسعۀ بهائی، از دوران باب تا حدود سال ۱۹۹۰، به تبیین مفهوم «عهدومیثاق» پرداخته است. کتاب او درخصوص حوادث و رویدادهای تا سال ۱۹۴۴ همان خط و روایت شوقیافندی در کتاب قرن بدیع را دنبال میکند و لذا اثر طاهرزاده، بهعنوان كتابی دربارۀ تاریخ بهائی از ارزش ناچیزی برخوردار است.
برای رهبری بهائی تاریخ بسیار حائز اهمیت است و بسیاری از نویسندگان بهائی مرتباً تاکید کردهاند که پیدایش کیش بهائی بهخوبی مستند شده است.[۷۹] بهخصوص کتابهای شبشکنان و قرن بدیع، در نگاه بهائیان تقریباً «حقیقت مطلق» تاریخ بابی و بهائی را ارائه کرده است.[۸۰] البته واضح است که دانشجویان رشتۀ تاریخ ادیان، شبشکنان (مطالعالانوار) را نه تاریخ جنبش بابی، بلکه قصهپردازی و اسطورهسرایی شوقیافندی دربارۀ منشأ آن میدانند. این تاریخ را بهاءالله و عبدالبهاء نقل کردهاند و شوقیافندی حک و اصلاح و ویرایش کرده و تغییرات دلخواه و کامل در آن داده است. لذا بهائیان آن را غيرقابلنقد و فراتراز تاریخ علمی و آکادمیک دانسته و آن را ارج ویژهای مینهند. یک نمونه از این برخورد آراء در سالهای ۶-۱۹۸۵ بین دنیس مکاوئن از یکسو و محمد افنان و ویلیام هچر از سوی دیگر روی داد. بحث بر سر دیدگاه جنگافروزانه و جهادی در جنگهای بابی بود.[۸۱]
در این مناظره، افنان و هچر (که بهائیانی برجسته، ولي غيرکارشناس و غیرمتخصص در تاریخ بابی هستند) اصرار داشتند که کتاب مطالعالانوار دارای ارزش و اعتبار بالا و فراوانی بهعنوان منبع مطالعه و بررسی تاریخ بابی است؛ بدون توجه به اینکه موازین و معیارهای علمی و آکادمیک در ارزشیابی منابع و مَراجع به آن چه امتیازی میدهد![۸۲]
نتیجهگیری
با بررسی گزارشهای مختلفی که خانم واربرگ از مطالعات جامعۀ بهائی گردآوری نموده، میتوان به این نتیجه رسید که موضوع بابیت و بهائیت هرچند اصولاً برای جامعه غرب جذاب و مفید بهنظر نیامده، ولی طی سالهای مختلف، عنوان برخی از تحقیقات و مطالعات گسستۀ شماری از محققان بهائی و غیربهائی بوده است؛ گرچه همچنان ابهامهای بسیاری در منابع و گزارشهای تاریخی باقی مانده که عموماً یا بهشدت تحت سانسور بهائیت قرار گرفته و یا حاوی مطالبی جانبدارانه و غیرعلمی است و نیاز به بازخوانی اسناد و مدارک دستاول از روند پیدایش و روابط حاکم بر این گروه همچنان وجود دارد. برخی از این موانع، که خانم واربرگ برشمردهاند، عبارتند از:
– تردید محققان غیربهائی در قرار دادن بهائیت در زمرۀ فرقهای از اسلام، یک آیین مستقل، یک کالت یا سازمان شبهدینی. بهعنوان مثال، دیدگاه مردم قبرس به پیروان صبح ازل، که از تحقیقات موژان مومن بیان شد. خانم واربرگ هم اظهار داشته «بهنظر میرسد آیین بهائی یک مورد خاص و لب مرز است، که با هیچیک از موارد فوق انطباق کامل ندارد.»
– عدم دسترسی به منابع دست اول، به علت انتشار و ترجمۀ آثار باب و بهاءالله (بهعنوان متون مقدس بهائیت) بهصورت گزینشی و محدود و صرفاً توسط بیتالعدل و عدم دسترسی پژوهشگران به متون اصلی موردنیاز برای کشف حقایق؛ بهگونهای که آثار بهاءلله در زبان عربی هم بهجای استفادۀ مستقیم نوشتههای بهاءالله، از متون انگلیسی موردتأیید بیتالعدل ترجمۀ مجدد شده است. همچنین نیمۀ اول کتاب تاریخ نبیل، که حوادث و رویدادهای تا سال ۱۸۵۲ را پوشش میدهد، توسط شوقیافندی تغییر و تعدیل یافته، به انگلیسی ترجمه شده و نام شبشکنان (مطالع الانوار یا تلخیص تاریخ نبیل) بر آن نهاده شده است.
– عدم توفیق بهائیت در رشد و توسعه در برهههای زمانی مختلف باعث رویگردانی محققان دانشگاهی از مطالعه این جریان شده است ( دهه ۱۹۲۰ و رکود تحقیقات).
– عدم آشنایی محققان غربی با مبانی اسلامی مرتبط با بهائیت، موجب شد آنها به ناچار از تاریخ و روایت یکسویه نویسندگان بهائی استفاده کنند. تحقیقات دنیس مکاوئن، که شخصاً به زبانهای فارسی و عربی آشناست و به متون اسلامی و بابی ـ بهائی دسترسی دارد، یک استثناء مثبت تلقی میشود.
– وجود تعدادی تحقیق جهتدار مانند اثر جمیز کین و جانبداری محققان بهائی به علت لزوم تأیید مطالب قبل از انتشار توسط تشکیلات بهائی از موانع انتشار تحقیقات بیطرفانه درون جامعۀ بهائی است. واقعیت این است که نویسندگان و محققان بهائی موظفند آثار خود را قبل از انتشار، برای بررسی و اخذ تأییدیه، به کمیتۀ مخصوصي ارائه دهند و ملزم به انجام ممیزیهای کمیتۀ مذکور پیش از انتشار نتیجۀ تحقیقات هستند.
– انشعابات مکرر در طول پیدایش این جریان (شیخیه، بابیان، ازلیان، بهائیان، ریمیها، بهائیان غیربیتالعدلی و…) موجب شده منابع تاریخیِ در دسترس هر گروه، موردتأیید و توافق گروه مقابل نباشد. مانند نظریۀ براون در تحریف و دستکاری کتاب «تاریخ جدید» علیرغم وجود مؤیدات فراوان، توسط بهائیان رد شده است.
– گستردگی بسیار زیاد تشکیلات بهائی در سطح جهان و در تمام قارههای جهان، باعث پیچیدگی ارتباط بین جوامع ملی و محلی و بینالمللی بهائی شده است و درعینحال مطالبۀ بسیاری از خواستههای پژوهشگران برای انجام تحقیقات بیطرفانه از منابع دستاول بهائی را غیرممکن ساخته است.
پی نوشت:
[۱]. این در حالی است که بسیاری از آثار باب و آثار تاریخی دستاول بهائی که به تأیید بهاءالله رسیده است ــ مانند اصل کتاب تاریخ نبیل ــ و همچنین بسیاری از دستنوشتههای بهاءالله، هرگز از سوی بهائیان منتشر نشده است و نمیتوان درمورد آنها قضاوتی داشت. هرچند عدم انتشار آنها در عصر انفجار اطلاعات، نمایانگر نوعی ترس و دلهره در میان رهبران جامعۀ بهائی از پیدا شدن تعارضات بیشتر در میان آثار آنان یا وجود عبارتهایی غیرقابلتوجیه و پذیرش برای جوامع انسانی در عصر حاضر تلقی میشود.
[۲]. یک نمونه از این موارد در فصل ۵ کتاب خانم واربرگ موردبحث قرار گرفته است ولی اصولاً کتب اصلی بابی و بهائی بهصورت «منتخب و گزیده» چاپ میشود.
[۳]. William S. Hatcher and J. Douglas Martin, The Bahá’í Faith. The Emerging Global Religion, San Francisco, Harper and Row, 1989, p. 140.
[۴]. Margit Warburg, “Growth Patterns of New Religions: The Case of Bahai ,in Robert Towler (ed.), New Religions and the New Europe, Aarhus, Aarhus University Press, 1995, pp. 177–۱۹۳٫
[۵]. Rodney Stark and William Sims Bainbridge, “Secularization and Cult Formation in the Jazz Age”, Journal for the Scientific Study of Religion, vol. 20, 1981, pp. 360–۳۷۳; Rodney Stark and William Sims Bainbridge, Religion, Deviance, and Social Control, New York, Routledge , 1996, pp. 109–۱۱۱٫
[۶]. [Denis MacEoin], The Development of Babi and Baha’i Studies up to 1979, file index Pam 138–۲۳۳۳, n.d. (BWC-L).
[۷]. Moojan Momen, The Bábí and Bahá’í Religions 1844–۱۹۴۴٫ Some Contemporary Western Accounts, Oxford, George Ronald, 1981.
[۸]. Peter Smith, The Babi and Baha’i Religions. From Messianic Shia to a World Religion, Cambridge, Cambridge University Press and George Ronald, 1987.
[۹]. William P. Collins, Bibliography of English-Language Works on the Bábí and Bahá’í Faiths 1844–۱۹۸۵, Oxford, George Ronald, 1990.
[۱۰]. Momen, The Bábí and Bahá’í Religions 1844 –۱۹۴۴٫ Some Contemporary Western Accounts, pp. 3–۱۴٫
[۱۱]. B. Dorn, “Die vordem Chanykov’sche, jetz der Kaiserl. Öffentlichen Bibliothek zugehörige Sammlung von morgenländischen Handschriften”, Bulletin de L’Académie Impériale des sciences de St.-Pétersbourg, vol. 8, 1865, cols. 246–۳۰۰; B. Dorn, Die Sammlung von morgenländischen Handschriften, welche die Kaiserliche öffentliche Bibliothek zu St. Petersburg im Jahre 1864 von Hrn. v. Chanykov erworben hat, St. Petersburg, Buchdruckerei der Kaiserlichen Akademie der Wissenschaften, 1865; B. Dorn, “Die wissenschaftlichenSammlungen des Grafen de Gobineau”, Bulletin de L’Académie Impériale des sciences de St.-Pétersbourg, vol. 16, 1871, cols. 340–۳۴۶٫
[۱۲]. Baron Victor Rosen, Les Manuscrits Arabes de l’Institut des Langues Orientales, Collections Scientifiques de l’Institut des Langues Orientales du Ministère des Affaires Étrangères, vol. 1, St.Petersburg, Imperial Academy of Sciences, 1877, pp. 179–۲۱۲; Baron Victor Rosen,Les Manuscrits Persans de l’Institut des Langues Orientales, Collections Scientifiques de l’Institut des Langues Orientales du Ministère des Affaires Étrangères, vol. 3, St. Petersburg, Imperial Academy of Sciences, 1886, pp. 1–۵۱; V. Rosen, “Manuscrits Bâbys”, in MM.D.Günzburg, V. Rosen, B. Dorn, K. Patkanof, and J. Tchoubinof (eds.), Les Manuscrits Arabes (non compris dans le No. 1), Karchounis, Grecs, Coptes, Éthiopiens, Arméniens, Géorgiens et Bâbys de l’Institut des Langues Orientales, Collections Scientifiques de l’Institut des Langues Orientales du Ministère des Affaires Étrangères, vol. 4, St. Petersburg, Imperial Academy of Sciences,1891, pp. 141–۲۵۵; Baron V. Rosen, Pervyî sbornik poslaniî Babida Bekhaullakha [A first collection of the tablets of the Babi Beha’u’llah], St. Petersburg, Imperial Academy of Science, 1908.
[۱۳]. Mirza [Alexandr] Kazem-Beg, “Bab et les Babis, ou Le soulèvement politique et religieux en Perse, de 1845 à ۱۸۵۳”, Journal Asiatique, vol. 7, 1866, pp. 329–۳۸۴,pp. 457–۵۲۲; vol. 8, 1866, pp. 196–۲۵۲, pp. 357–۴۰۰, pp. 473–۵۰۷٫
[۱۴]. [ Joseph A.] de Gobineau, Les Religions et les Philosophies dans l’Asie Centrale, Paris,Librairie Académique, 1866, pp. 141–۳۵۸٫
[۱۵]. Gobineau, Les Religions, pp. 1–۲۱٫
[۱۶]. Gobineau, Les Religions, pp. 175ff.Sammlungen des Grafen de Gobineau”, Bulletin de L’Académie Impériale des sciences de St.-Pétersbourg, vol. 16, 1871, cols. 340–۳۴۶٫۱۰ Baron Victor Rosen, Les Manuscrits Arabes de l’Institut des Langues Orientales, Collections Scientifiques de l’Institut des Langues Orientales du Ministère des Affaires Étrangères, vol. 1, St.Petersburg, Imperial Academy of Sciences, 1877, pp. 179–۲۱۲; Baron Victor Rosen,Les Manuscrits Persans de l’Institut des Langues Orientales, Collections Scientifiques de l’Institut des Langues Orientales du Ministère des Affaires Étrangères, vol. 3, St. Petersburg, Imperial Academy of Sciences, 1886, pp. 1–۵۱; V. Rosen, “Manuscrits Bâbys”, in MM.D.Günzburg, V. Rosen, B. Dorn, K. Patkanof, and J. Tchoubinof (eds.), Les Manuscrits Arabes (non compris dans le No. 1), Karchounis, Grecs, Coptes, Éthiopiens, Arméniens, Géorgiens etBâbys de l’Institut des Langues Orientales, Collections Scientifiques de l’Institut des Langues Orientales du Ministère des Affaires Étrangères, vol. 4, St. Petersburg, Imperial Academy of Sciences,1891, pp. 141–۲۵۵; Baron V. Rosen, Pervyî sbornik poslaniî Babida Bekhaullakha [A first collection of the tablets of the Babi Beha’u’llah], St. Petersburg, Imperial Academy of Science, 1908.
[۱۷]. Momen, The Bábí and Bahá’í Religions 1844–۱۹۴۴٫ Some Contemporary Western Accounts, p. 22.
[۱۸]. Denis MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History. A survey, Leiden,Brill, 1992, pp. 29–۳۰٫
[۱۹]. Edward Granville Browne, A Year Among the Persians. Impressions as to the Life ,Character, and Thought of the People of Persia Received during Twelve Months’ Residence in that Country in the Years 1887–۱۸۸۸, London, Century Publishing, 1984.
[۲۰]. Edward Granville Browne, “The Bábís of Persia. I. Sketch of their History and Personal Experiences Amongst them”, Journal of the Royal Asiatic Society, [vol.21], 1889, pp. 485–۵۲۶٫ Edward Granville Browne, “The Bábís of Persia. II. Their Literature and Doctrines”, Journal of the Royal Asiatic Society, [vol. 21], 1889, pp.881–۱۰۰۹٫
[۲۱]. Edward G. Browne, “Bábíism”, in W. M. Sheowring and Conrad W. This (eds.), Religious Systems of the World. A Contribution to the Study of Comparative Religion,London, Swan Sonnenschein, 1908, pp. 333–۳۵۳٫
[۲۲]. Edward G. Browne (ed., trans.), A Traveller’s Narrative written to illustrate the Episode of the Báb. Edited in the Original Persian, and Translated into English, with an Introduction and Explanatory Notes, vol. 2, Cambridge, Cambridge University Press, 1891, pp. xxxix–xl.
[۲۳]. Browne, A Traveller’s Narrative, vol. 2, pp. xxiv–xxvi, pp. xxxix–xl.
[۲۴]. R. A. N[icholson], “Edward G. Browne” [Obituary], Journal of the Royal Asiatic Society, vol. 58, 1926, pp. 378–۳۸۵٫
[۲۵]. Robert H. Stockman, The Bahá’í Faith in America. Origins. 1892–۱۹۰۰, vol. 1, Wilmette, Baha’i Publishing Trust, 1985, pp. 43–۴۷٫
[۲۶]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, p. 151, p. 159, suggests that Mirza Jani Kashani’s history was written in Baghdad about 1853–۵۴ and he dates the first drafting of the Táríkh-i-Jadíd to 1879–۱۸۸۱٫
[۲۷]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 140–۱۴۴٫
[۲۸]. بر اساس ص ۱۵۶ “The Sources for Early Babi Doctrine and History”، مقایسه اولیه دو تاریخ توسط براون که در پیوست ۲ تاریخ جدید در صص۳۶۰-۳۶۸ آمده، به گونه ای گمراه کننده است، چرا که یک مقایسه صفحه به صفحه بین دو متن فارسی نشده است.
[۲۹]. Browne, Táríkh-i-Jadíd, p. xviii, p. xxix; Browne, Nuq†atu’l-Káf, pp. xxxvi–xlvii.
[۳۰]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 136–۱۴۰, provides a detailed presentation of these disputes.
[۳۱]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 139–۱۴۰٫
[۳۲]. H. M. Balyuzi, Edward Granville Browne and the Bahá’í Faith, Oxford, George Ronald, 1975, pp. 62–۸۸٫
[۳۳]. Balyuzi, Edward Granville Browne, p. 6.
[۳۴]. Momen, The Bábí and Bahá’í Religions 1844–۱۹۴۴٫ Some Contemporary Western Accounts, p. 37
[۳۵]. M. Clément Huart, La religion de Bab. Réformateur persan du XIXe Siècle, Paris,Ernest Leroux, 1889. A list of Huart’s reviews appears in Momen, The Bábí and Bahá’í Religions 1844–۱۹۴۴٫ Some Contemporary Western Accounts, p. 40.
[۳۶]. Hermann Roemer, Die Babi-Beha’i. Eine Studie zur Religionsgeschichte des Islams, Potsdam, Verlag der Deutschen Orient-Mission, 1911; Hermann Roemer, Die Babi-Beha’i. Die jüngste mohammedanische Sekte, Potsdam, Verlag der Deutschen Orient- Mission, 1912.
[۳۷]. Samuel Graham Wilson, Bahaism and Its Claims. A Study of the Religion Promulgated by Baha Ullah and Abdul Baha, New York, AMS Press, 1970.
[۳۸]. Wilson, Bahaism and Its Claims; the first two quotations are from p. 11, the last one from p. 286. Many Christian missionaries in Iran saw the Baha’is as competitors to their own missions. Moojan Momen, “Early Relations Between Christian Missionaries and the Bábí and Bahá’í Communities”, in Moojan Momen (ed.), Studies in Bábí and Bahá’í History, vol. 1, Los Angeles, Kalimat Press, 1982, pp. 49–۸۲٫
[۳۹]. William McElwee Miller, The Baha’i Faith: Its History and Teachings, South Pasadena, William Carey Library, 1974.
[۴۰]. Abd El-Rahman Tag, Le Babisme et l’Islam (Recherches sur les Origines du Babisme et ses Rapports avec l’Islam), Paris, Faculté de Lettres de l’Université de Paris, 1942.
[۴۱]. Alessandro Bausani, Persia Religiosa da Zaratustra a Bahâ’ullâh [The religious Persia from Zoroaster to Baha’u’llah], Milan, Il Saggiatore, 1959, pp. 458–۴۹۲٫
[۴۲]. -Alessandro Bausani, Religion in Iran: From Zoroaster to Baha’ullah, New York, Bibliotheca Persica Press, 2000.
[۴۳]. [Peter Smith], Bahá’í Studies Seminars at the University of Lancaster 1977–۱۹۸۰, file index Pam 140–۳۷, n.d. [1980]. (BWC-L).
این یک لیست از ۱۸ مقاله اصلی ارائه شده در ۴ سمینار دو روزه برگزار شده در دپارتمان اجتماعی دانشگاه لنکستر است.
[۴۴]. مقالات اصلی مکاوئن در موضوع بابیت در کتابشناسی کتاب واربرگ فهرست شده است.
[۴۵]. D. M. MacEoin, “Changes in charismatic authority in Qajar Shi’ism”, in Edmund Bosworth and Carole Hillenbrand (eds.), Qajar Iran. Political, social and cultural change 1800–۱۹۲۵, Edinburgh, Edinburgh University Press, 1983, pp. 148–۱۹۶٫
[۴۶]. Denis MacEoin, “Hierarchy, Authority, and Eschatology in Early Bábí Thought”, in Peter Smith (ed.), In Iran. Studies in Bábí and Bahá’í History, vol. 3, Los Angeles, Kalimat Press, 1986, pp. 95–۱۵۵; D. MacEoin, “Divisions and Authority Claims in Babism (1850–۱۸۶۶)”, Studia Iranica, vol. 18, 1989, pp. 93–۱۲۹٫
[۴۷]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History.
[۴۸]. Denis MacEoin, Rituals in Babism and Baha’ism, London, British Academic Press,1994
[۴۹]. Denis MacEoin, “Emerging from Obscurity? Recent developments in Bahaism”, Religion Today, vol. 3, no. 1, 1986, unpag.; Denis MacEoin, “The Crisis in Babi and Baha”i Studies: Part of a Wider Crisis in Academic Freedom?”, British Society for Middle Eastern Studies Bulletin, vol. 17, 1990, pp. 55–۶۱٫
[۵۰]. Daniel Easterman, “The New Religions: A Growing Force in Politics?”, in Daniel Easterman, New Jerusalems. Reflections on Islam, Fundamentalism and the Rushdie Affair, London, Grafton, 1992, pp. 178–۱۹۱; Daniel Easterman, The Seventh Sanctuary, New York, Doubleday, 1987, pp. 61–۶۲٫
[۵۱]. Robert H. Stockman, The Bahá’í Faith in America. Origins. 1892–۱۹۰۰, vol. 1, Wilmette, Baha’i Publishing Trust, 1985; Robert H. Stockman, The Bahá’í Faith in America. Early Expansion, 1900–۱۹۱۲, vol. 2, Oxford, George Ronald, 1995.
[۵۲]. Peter Smith, “The American Bahá’í Community, 1894–۱۹۱۷: A Preliminary Survey”, in Moojan Momen (ed.), Studies in Bábí and Bahá’í History, vol. 1, Los Angeles, Kalimat Press, 1982, pp. 85–۲۲۳٫
[۵۳]. Richard Hollinger, “Introduction: Bahá’í Communities in the West, 1897–۱۹۹۲”,in Richard Hollinger (ed.), Community Histories. Studies in the Bábí and Bahá’í Religions, vol. 6, Los Angeles, Kalimat Press, 1992, pp. vii–xlix.
[۵۴]. William P. Collins, “Kenosha, 1893–۱۹۱۲: History of an Early Bahá’í Community in the United States”, in Moojan Momen (ed.), Studies in Bábí and Bahá’í History, vol. 1, Los Angeles, Kalimat Press, 1982, pp. 225–۲۵۳; Mark Lloyd Perry, The Chicago Baha’i Community, 1921–۱۹۳۹ (Ph.D. diss.), Chicago, University of Chicago,1986; Roger Dahl, “A History of the Kenosha Bahá’í Community, 1897–۱۹۸۰”, in Richard Hollinger (ed.), Community Histories. Studies in the Bábí and Bahá’í Religions, vol.6, Los Angeles, Kalimat Press, 1992, pp. 1–۶۴; Duane L. Herrmann, “The Bahá’í
Faith in Kansas, 1897–۱۹۴۷”, in Richard Hollinger (ed.), Community Histories. Studies in the Bábí and Bahá’í Religions, vol. 6, Los Angeles, Kalimat Press, 1992, pp. 67–۱۰۸;Deb Clark, “The Bahá’ís of Baltimore, 1898–۱۹۴۷”, in Richard Hollinger (ed.),Community Histories. Studies in the Bábí and Bahá’í Religions, vol. 6, Los Angeles, Kalimat Press, 1992, pp. 111–۱۵۰; Will C. van den Hoonaard, “The Development and Decline of an Early Bahá’í Community: Saint John, New Brunswick, Canada,1910–۱۹۲۵”, in Richard Hollinger (ed.), Community Histories. Studies in the Bábí and Bahá’í Religions, vol. 6, Los Angeles, Kalimat Press, 1992, pp. 217–۲۳۹; Peggy Caton, “A History of the Sacramento Bahá’í Community, 1912–۱۹۹۱”, in Richard Hollinger (ed.), Community Histories. Studies in the Bábí and Bahá’í Religions, vol. 6, Los Angeles, Kalimat Press, 1992, pp. 241–۲۸۰٫
[۵۵]. Will C. van den Hoonaard, The Origins of the Bahá’í Community of Canada,1898–۱۹۴۸, Waterloo, Wilfrid Laurier University Press, 1996.
[۵۶]. Denis MacEoin, A People Apart: The Baha Community of Iran in the Twentieth Century, Occasional Paper 4, London, School of Oriental and African Studies, University of London, 1989.
[۵۷]. Erik Cohen, “The Bahá’í Community of Acre”, Folklore Research Center Studies, vol. 3, 1972, pp. 119–۱۴۱٫
[۵۸]. Moojan Momen, “The Cyprus exiles”, Baha’ i Studies Bulletin, vol. 5–۶, ۱۹۹۱, pp. 84–۱۱۳٫
[۵۹]. W. Garlington, “The Baha Faith in Malwa”, in G. A. Oddie (ed.), Religion in South Asia. Religious Conversion and Revival Movements in South Asia in Medieval and Modern Times, London, Curzon Press, 1977, pp. 101–۱۱۷; Steve L. Garrigues, The Baha’is of Malwa: Identity and Change among the Urban Baha’is of Malwa (Ph.D. diss.),
Lucknow, Department of Anthropology, Lucknow University, 1976.
[۶۰]. Peter Ludwig Berger, From Sect to Church. A Sociological Interpretation of the Baha’I Movement (Ph.D. diss.), New York, Faculty of Political and Social Science, New School for Social Research, 1954.
[۶۱]. Peter L. Berger, “Motif Messianique et Processus Social dans le Bahaïsme”,Archives de socioloque des religions, vol. 2, 1957, pp. 93–۱۰۷٫
[۶۲]. Peter L. Berger, “Sectarianism and Religious Sociation”, The American Journal of Sociology, vol. 64, 1958, pp. 41–۴۴; Cohen, “The Bahá’í Community of Acre”; Smith, The Babi and Baha’i Religions.
[۶۳]. James J. Keene, “Religious Behavior and Neuroticism, Spontaneity, and Worldmindedness”, Sociometry, vol. 30, 1967, pp. 137–۱۵۷; James J. Keene, “Baha’I World Faith: Redefinition of Religion”, Journal for the Scientific Study of Religion, vol.6, 1967, pp. 221–۲۳۵٫
[۶۴]. Agehananda Bharati, “Baha’i Statistics and Self-Fulfilling Design. Comment on James J. Keene’s ‘Redefinition of Religion’ ”, Journal for the Scientific Study of Religion,vol. 7, 1968, p. 281.
[۶۵]. Karl W. Schmiedeskamp, How I learned to stop worrying and love the Bomb: An Ethnography of Speaking of a Millenarian Movement (M.A. diss.), Montana, Department of Anthropology, University of Montana, 1982; Robert W. Balch, Gwen Farnsworth, and Sue Wilkins, “When the Bombs Drop: Reactions to Disconfirmed Prophecy in a Millennial Sect”, Sociological Perspectives, vol. 26, 1983, pp. 137–۱۵۸٫ Festinger’s theory was first published in Leon Festinger, Henry W. Riecken, and Stanley Schachter,When Prophecy Fails. A Social and Psychological Study of a Modern Group that Predicted the Destruction of the World, New York, Harper & Row, 1956, pp. 25–۳۰٫
[۶۶]. Peter Smith and Moojan Momen, “The Baha’i Faith 1957–۱۹۸۸: A Survey of Contemporary Developments”, Religion, vol. 19, 1989, pp. 63–۹۱; Arthur Hampson, The Growth and Spread of the Baha’i Faith (Ph.D. diss.), Honolulu, Department of Geography, University of Hawaii, 1980.
[۶۷]. Annette Riis Zahrai, Evolution of the Baha’i Faith in the United States since 1960/ Evolution du Mouvement Baha’i aux Etats Unis depuis 1960 (M.A. diss.), Paris, l’Université Paris X, 1986.
[۶۸]. Peter Smith, A Concise Encyclopedia of the Bahá’í Faith, Oxford, One world, 2000, pp. 137–۱۵۴٫
[۶۹]. Juan R. I. Cole, “Race, Immorality and Money in the American Baha’I Community: Impeaching the Los Angeles Spiritual Assembly”, Religion, vol. 30, 2000, 109–۱۲۵; Mike McMullen, “Response”, Religion, vol. 30, 2000, 127–۱۳۱; Robert H.Stockman, “Response”, Religion, vol. 30, 2000, 133–۱۳۹; Juan R. I. Cole, “Reply”,
Religion, vol. 30, 2000, 141–۱۴۷٫
[۷۰]. Browne, A Traveler’s Narrative. For a discussion of this history see also Browne, Táríkh-i-Jadíd, p. xxxi and MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 169–۱۷۰٫ The Persian text was first published anonymously in Bombay in 1890.
[۷۱]. دو بهائی برادر بودند به نامهای محمدحسن و محمدحسین، و در متون بهائی بهعنوان «سلطان الشهداء» و «محبوب الشهداء» معروف هستند. (قرن بدیع، ص۲۷۱)
Shoghi Effendi, God Passes By, pp. 200–۲۰۱; Cameron and Momen, A Basic Bahá’í Chronology, p. 110.
[۷۲]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 169–۱۷۰٫
[۷۳]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 166–۱۶۹٫
[۷۴]. Shoghi Effendi (ed., trans.), The Dawn-Breakers. Nabíl’s Narrative of the Early Days of the Bahá’í Revelation, Wilmette, Baha’i Publishing Trust, 1974. See Shoghi Effendi’s introduction, p. xxxvii.
[۷۵]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 166–۱۶۹٫
[۷۶]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 166–۱۶۹٫
[۷۷]. Shoghi Effendi, God Passes By, Wilmette, Baha’i Publishing Trust, 1995
[۷۸]. Adib Taherzadeh, The Covenant of Bahá’u’lláh, Oxford, George Ronald, 1995.
[۷۹]. See for example the introductory book by Hatcher and Martin, The Bahá’í Faith, pp. xiv–xv.
[۸۰]. MacEoin, The Sources for Early Babi Doctrine and History, pp. 130–۱۳۱, pp. 166–۱۶۹٫
[۸۱]. Muhammad Afnan and William S. Hatcher, “Western Islamic Scholarship and Bahá’í Origins”, Religion, vol. 15, 1985, pp. 29–۵۱; Denis MacEoin, “Baha’I Fundamentalism and the Academic Study of the Babi Movement”, Religion, vol. 16,1986, pp. 57–۸۴; Muhammad Afnan and William S. Hatcher, “Note on MacEoin’s ‘Bahá’í Fundamentalism’ ” Religion, vol. 16, 1986, pp. 187–۱۹۲; Denis MacEoin, “Afnán, Hatcher and an Old Bone”, Religion, vol. 16, 1986, pp. 193–۱۹۵٫
[۸۲]. احتمالا استیفن لمبدن واضح کننده ترین تحلیل از این مسأله را در یادداشت یک و نیم صفحه ای ارائه کرده است.
Stephen Lambden, “An Episode in the Childhood of the Báb”, in Peter Smith (ed.), In Iran. Studies in Bábí and Bahá’í History, vol. 3,Los Angeles, Kalimat Press, 1986, pp. 1–۳۱ (note 37).