بهائیت و خداوند

0 793

آقای میرزا حسینعلی تراشیدن موی سر را جایز ندانسته و دستور داده موی سر از حد گوشها تجاوز نکند (1) عکس‌هایی که از جناب بهاء در دست است نشان می‌دهد ریش آقا بلند و خرمنی از موی بر روی شانه آن بزرگوار ریخته است (2) این هم نمونه ای از دستورات بهاء که فقط برای اغنام صادر نموده و شخصا اجرا نمی کرده است. برای اینکه مو یا پشم‌های صورت سهمی از خدایی (بهاء ) برده باشد به یاران سفارش نموده است در موقع دعا این جمله را تلاوت کنید . اللهم انی اسئلک بشعراتک التی یتحرک علی صفحات الوجه (3) « بگوئید خدایا قسم می‌دهم تورا به موهائی که بر صورتت می جنبد » 

بهائیان دربرابر این ایراد نظیر صدها سوال و اشکال جوابی ندارند جز اینکه مانند سید مهدی گلپایگانی که بهائیت به بزرگی و عظمت او افتخار و قلم فرسائی کرده در برابر این پرسش غافلگیر شود و با پاسخ خود دانش و فضلش را به مردم بنمایاند اینک شرح مباحثه سید مهدی گلپایگانی بهائی با یکی از معترضین… 

« آخوندها اعتراض می کنند درباره اللهم انی اسئلک بشعراتک … سید مهدی می‌گوید خدائی که دست دارد و چشم دارد مگر نباید مو داشته باشد و شما می‌دانید اگر خدا با داشتن سایر اعضاء سرش بی مو باشد البته کچل خواهد بود و ما بهائیان به خدای کچل اعتقاد نداریم (4)از گفتار سید مهدی(بهایی) چنین استنباط می‌شود خداوند جسم است و ریش هم باید داشته باشد در صورتیکه مبلغان بی جهت خود را به زحمت انداخته و دست و پا می‌کنند به نحوی بهاء را تبرئه نمایند غافل از اینکه آقای‌ میرزا حسینعلی این جمله را در شان خود گفته است . 

بدیهی است خدای جهان جسم نیست و جا ومکان معینی نداشته همه جا هست، عِلمش بر همه چیز و هر جا احاطه دارد گوش و دست و پا و ریش ندارد دست او اشاره به قدرت و توانایی آن ذات مقدس و شنیدن و دیدن ایزد تعالی همان علم پروردگار بر تمام مخلوقات و کائنات است. 

« فتبارک الله الذی لا یبلغه بعد الهمم و لا یناله حدس الفطن الاول الذی لاغایة له فینتهی ولا اخر له فینقضی » ص 278 نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام

با ذکر این مطالب مُسَلم است بهائیان یا لااقل آنان که به گفته های رهبران و نویسندگان بهائی ایمان دارند مشرک‌ند و جایشان در آتش خواهد بود «انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة و ماویه النار وما للظالمین من انصار – هرکس به او شرک آورد خدا بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش دوزخ باشد و ستمکاران عالم را هیچ کس یاری نخواهد کرد آیه72 سوره مائده‌». پس دانستیم خدای ریش دار همان جناب میرزا بهاء هستند، ضمناً لازم است بهائیان در چاپ‌های بعدی کتاب مصابیح گفته گلپایگانی را « که اشخاص ناشناس تصور می‌کردند فکرش مغشوش بوده (5) بدین طریق اصلاح کنند و بنویسند اگر صورت خدا بی مو باشد کوسه خواهد بود و ما بهائیان به خدای بی ریش اعتقاد نداریم. 

 

* * * * 

«پیغمبران و کتاب‌های آسمانی، فرستادگان خدای خدایان یعنی بهاء هستند» 

میرزا حیدر علی اصفهانی ظاهراً از بهائیان دو آتشه و طرفدار پرو پا قرص میرزا حسینعلی و عباس‌ عبدالبهاء و از مبلغان طراز اول این طایفه بوده، وی عقیده خود را در کتابی بنام بهجة الصدور نوشته و از قول بهاء‌الله یاد آور شده هر چه می‌گوئیم و می نویسیم تفسیری ندارد و فقط مقصود معنای ظاهری کلمات است. 

می‌نویسد : فانی (میرزا حیدر علی ) و این نفوس (بهائیان) موقنیم که حضرت بهاء‌الله آسمانی است که از آفاقش شموس انبیا و مرسلین اشراق نموده مرسل رسل و منزل کتب رب الارباب و سلطان مبدا و‌ مآب است و بقدر یک صندوق نوشتجات و صحف و الولح و آیات از حضرت احدیتش موجود و منتشر است و جمیع را کتب آسمانی و صحف ربانی و تورات صمدانی و انجیل رحمانی و قرآن یزدانی و بیان جلیل واجب الاتباع می‌دانیم و در همه بیانات مبارکش صریح است که آیاتش تاویل و باطن ندارد و ظاهرش مقصود و مامور… (6) 

از بهائیان می‌پرسیم یک صندوق کتاب نوشته های بهاء کجاست؟ و در دست چه کسی می باشد؟ جواب می‌دهند مگر نمی‌دانید وظیفه بهائیان فقط این است ادعاهای میرزا بهاء و عباس افندی و شوقی را بپذیرند تا راه برای سوء استفاده عده‌ای شناخته شده هموار نگردد. وای بر آن مردمی که بدروغ مدعی شوند رهبرشان یک صندوق کتاب نوشته است !! اگر مکررات نوشته های بهاء را حذف کنیم چیزی جز شرح ادعاها (خدا آفرینی تا فانی و عبد و ذلیل بودن ) و… باقی نمی ماند راستی محتویات آن کتابها چیست؟ شهر فرنگ و از همه رنگ….. باید خواند و پی برد. 

 

نویسندگان بهائی و شوقی افندی نوشته‌‌اند به دستور میرزا حسینعلی بسیاری از نوشته‌هایش در شط ریخته میشد (7) چرا؟ و چرا جناب خدا( بهاء)! که مرسل رسل و منزل کتب بود ! و از هزاران سطر کمتر از یک دهم آن را انتخاب می‌کرد؟ زیرا پس از مطالعه نوشته‌هایش می دید برای حفظ آبروی نویسنده باید در شط]اب یا رود [بریزد. می‌پرسیم برای چه میرزا حسینعلی تحریرات خود را در آب می ریخت؟ می‌گویند مردم لیاقت شنیدن آن را نداشتند. یعنی آقای بهاء کار بی‌هوده‌ای انجام می‌داد که پس از نوشتن مجبور می شد نوشته‌هایش را نابود کند. دست‌هائی که باب و بهاء را عَلم کردند استثمار‌کنندگان و مُزدورانی بودند که می دانستند اعتقاد به توحید سبب همبستگی مسلمانان است و اتحاد موجب میشود راه برای غارت و چپاول و سوء استفاده های گوناگون بسته شود لذا دست به دامن این مدعیان کاذب شدند که خود را رب الارباب « یعنی پروردگار پروردگاران جهان و آفریدگار معرفی کنند (8) 

 

چنانکه ملاحظه می‌فرمائید خواستیم معنی رب الارباب را از قول یکی از نویسندگان بزرگ بهائیت (اشراق خاوری) نقل کنیم و به اطلاع برسانیم او هم پیدایش بهاء را ظهور‌ الله و میرزا حسینعلی را منزل کتب و مرسل رسل دانسته نه رسول و نبی (9) 

 

* * * * 

« سجده در مقابل بهاء » 

با توجه به شواهد و دلایل مندرج در صفحات پیش به عقیده بهائیان نسبت به شخص میرزا حسینعلی پی بردیم و به یقین دانستیم نویسندگان بهائی او را خدای جهان و خالق هستی ها و مرسل پیغمبران و…. می دانند. 

میرزا حیدر علی مبلغ بهائی موقعی خواست به عشق آباد روسیه برود اما از جانب میرزا بهاء به او اطلاع داده شد از آن مسافرت صرف نظر کند. از طرفی دوستانش پیشنهاد کردند بنا به مصلحت و مقتضیات روزگار به شیراز و یزد نرود. حیدر علی ناراحت شد و نامه‌ای برای بهاء نوشت و متذکر شد خد‌ایا چه کنم اصفهان تهران و عشق آباد را تو نهی فرمودی شیراز و یزد هم دوستانت صلاح ندیدند(10) 

 

آیا میرزا حیدر علی نمی فهمید بهاء نمی تواند مرسل پیامبرن ومنزل کتابهی آسمانی باشد؟ آیا ماموریت داشت با این حزب ودسته همکاری کند؟ در شماره های بعد طبق مدارکی که از کتابهای بهائیت نقل می شود این موضوع روشن خواهد شدو 

 

روزی میرزا حیدر علی خواست پای آقای بهاء را ببوسد اینک شرح ماجرا از قول میرزا حیدر علی: 

«…فانی(حیدرعلی)خواست پای مبارک (بهاء) را زیارت کند و ببوسد …. چون روبروی فانی تشریف می‌آوردند جای نقش دیوارم بود و چون روی مبارک را به طرف آخر می فرمودند…یک قدم،دوقدم و سه قدم بقصد و عزم خود را انداختن روی پای مبارک و بوسیدن و سجده نمودن از جای حرکت می‌نمود چون توجه به طرف فانی می فرمودند هیمنه جمال وجلال، فانی را به مقر خود راجع و جمادش می فرمود. سه چهار مرتبه این قسم پیش رفت و برگشت را ملاحظه فرمودند و…فرمودند همانجا بایست… بقدری این بیان مبارک مسرت بخشید که تا ذرات تراب جسدش را باد به هر طرف ببرد از آن کلمه مسرور و فرخنده و متباهی است (11) 

 

هر چه آن خسرو کند شیرین بود 

بشر تا چه حد در دریای بی خبری و انحطاط غوطه می خورد که حاضر است در برابر شخصی ضعیف و ناتوان سجده کند و با شنیدن کلمه « بایست» آن چنان شاد می گردد و ادعا می کند تا باد ذرات خاک بدنش را به این سو و آن سو می برد خوشحال است. در حالیکه همین نویسنده اعتراف نموده آقای میرزا حسینعلی تحت تسلط دولت روس قرار گرفته و بهائیان از حمایت بی دریغ دربار روسیه برخوردار بوده‌اند(12) 

«ختم الله علی قلوبهم وعلی سمعهم وعلی ابصارهم غشاوة ولهم عذاب عظیم – قهر خدا بر دلها و گوشهای ایشان مهر نهاده و بر دیده‌هاشان پرده افکنده که فهم حقایق و معارف الهی را نمی‌کنند و برای ایشان عذاب سختی است – آیه 7 سوره بقره» 

 

* * * * 

«بهاءالله به راز دلها آگاه است» 

یکی از مبلغان بهائیت به نام محمد طاهر یزدی در عکا در نظر گرفت که در حضور مبارک با لسان قلب بعرض برساند زیرا می دانست که هر فکری به خاطرش خطور کند جمال قدم (بهاء) به آن آگاه است و هر مسئلتی که در قلب داشته باشد بدون آنکه بر زبان جاری سازد از لسان مبارک (بهاء صادر خواهد شد.(13) 

 

اطاعت و بندگی و ستایش مخصوص و برای یکتا خدای جهان آفرین می باشد. تنها خداوند بزرگ است که هر چه در پنهان و آشکار است میداند «والله یعلم ما تسرون و ما تعلنون-آیه19 سوره نحل» و آنچه خلق در دل پنهان کنند یا آشکار سازند همه آگاه است «و ربک یعلم ما تکن صدورهم و ما یعلنون-آیه69 سوره قصص». مسلمانان معتقدند مطابق آیات قرآن (آیه50سوره انعام-قل لا اقول لکم عندی خزائن الله و…- آیه65سوره نمل – قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله و…و…) علم غیب مخصوص خداوند است و پیامبران باذن پروردگارمی توانند با عالم غیب مرتبط گردند (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداالا من ارتضی من رسول….-آیه26سوره جن 

 

از آقایان بهائیان می پرسیم با توجه به اینکه آقای میرزا حسینعلی خود را رسول و نبی ندانسته گاه مدعی خدایی شده ،گاه مظهر خدا و بالاخره خدا آفرین و ناگهان مظلوم ،عبد ذلیل ،بی علم فانی و خلاصه آنکه هر لحظه به رنگی در آمده چگونه میتوان باور نمود الاقل این موجود بدستور خداوند بزرگ از سر ضمیر آگاه بوده،جز اینست که بگوئیم پروردگار متعال درباره چنین افرادی وعده عذاب وجهنم داده است 

 

این فصل را با ذکر دو سطر از مقدمه یکی از کتابهای بهائیان خاتمه میدهیم .عزیز الله سلیمانی بهائی می نویسد:«نگارنده خاکسار جبین ستایندگی بر زمین بندگی نهاده به کمال عجز و انکسار از آستان جمال قدم (بهاء) مسئلت مینماید که این بینوا (عزیزالله سلیمانی) را دربقیه ایام زندگی نیزمشمول تاییدات خویش گرداند» (14). با توجه به کلیه مطالب پیش که بدون شک مورد قبول بهائیت است آنانکه عقلا الوهیت انسانی عاجز را نمی پذیرند انفصال خود را از جرگه بهائیان اعلام و از این حزب که در زمان ضعف حکومت قاجار بدست استعمار گران برایرانی تحمیل شده کناره گیری نمایند از لجاجت بپرهیزند و به صف خدا پرستان و دینداران واقعی بپیوندند به امید آن روز. 

——————————————————— 

پی نوشت ها : 

 

1-صفحه 313 گنجینه حدود و احکام 

2-در صفحه 240 کتاب بهاء الله تالیف فیضی به افشان بودن گیسوان و محاسن میرزا حسینعلی اشاره شده است 

3-کتاب ادعیه محبوب صفحه 123 

4-صفحه 26 و 27 مصابیح هدایت جلد سوم 

5-صفحه 18 مصابیح هدایت جلد سوم بهائیان در چاپ دوم این کتاب جمله مذکور را خذف کردند 

6-صفحه399 بهجة الصدور

7-صفحه 6 مقدمه گنج شایان 

8-صفحه44 لغات آخر کتاب قاموس ایقان جلد4 

9-صفحه305 قاموس ایقان جلد اول 

10-صفحه231 بهجة الصدور 

11-صفحه249 بهجة الصدور 

12-صفحه128 بهجة الصدور 

13-صفحه316 مصابیح هدایت جلد پنجم 

14-مقدمه جلد 5 کتاب مصابیح هدایت جوابی ندارند جز اینکه مانند سید مهدی گلپایگانی که بهائیت به بزرگی و عظمت او افتخار و قلم فرسائی کرده در برابر این پرسش غافلگیر شود و با پاسخ خود دانش و فضلش را به مردم بنمایاند اینک شرح مباحثه سید مهدی گلپایگانی بهائی با یکی از معترضین… 

 

منبع:http://www.13rajab.ir 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

1 × 5 =