پیشگوئی های رهبران بهائی:
یکی از ویژگیهای پیامبران الهی ارتباط با جهان غیب و آگاهی از اسرار نهان هستی میباشد. پیشگویی پیامبران یکی از علائم صدق گفتار و از نشانه های حقانیت آئین آنها میباشد. لذا گزارشاتی که مبنی بر پیش گویی وقایع در جهان میدهند، محک خوبی برای تشخیص درستی ادعاهای آنان مبنی بر ارتباط با خداوند جهان است. بر این اساس، رهبران فرقه بهائیت نیز مدعی دریافت وحی میباشند و پیشگویی هایی نیز نمودهاند. همین موضوع ما را بر آن داشت تا ببینیم پیشگویی های رهبران بهائی چقدر تحقق یافته و بعضا چقدر عکس آن اتفاق افتاده است. بدیهی است که برای بررسی منصفانه این موضوع ما به کتب خود رهبران بهاییان مراجعه نموده و پیشگوییهای آنها راتبیین مینماییم.
پیشگوئی های علی محمد باب:
۱- پیشوای بابیان در کتاب مشهور خود “دلائل السبعه” مدعی است که آیین وی مثل دین اسلام در اسرع وقت، عالمگیر شده و عُلما به آن روی میآورند. وی مینویسد:«…. و عن قریب فوق اکراس بیان و اعراش آن، متدققین از علمای آن و محققین از حکمای آن، به ذکر آن افتخار نمایند. چنانچه امروز میبینی که کل (مردم) به ذکر رسول الله چگونه مفتخرند، ولی در بدء ظهور آن حضرت چه کلماتی نگفتند ….»[۱]
نکته قابل توجه اینکه اکنون حدود ۱۷۰ سال از این ادعای میرزا علی محمد باب میگذرد. اگر زمان نوشتن این کتاب سال ۱۳۶۲ باشد، تاکنون بیش از یک قرن و نیم از آن می گذرد. این کلمه عن قریب (به زودی) چه مدتی است؟! چند دهه یا چند قرن و یا بیشتر…؟؟؟ اگر منصفانه بخواهیم به این سخن توجه کنیم، آیا میتوان آن را به دیده قبول نگریست؟؟!!
جالب این است که رهبر اصلی بهائیت جناب میرزا حسینعلی حدود بیست سال بعد از ادعاهای میرزا علی محمد در کتاب ایقان صفحه ۶۸ اعتراف میکند که به جز تعداد معدودی از مردم به باب ایمان نیاوردند!
۲- در پیشگویی دیگری باب اعلام میدارد که به زودی جمیع مردم اروپا به آئین وی ایمان میآورند. وی این سخنان را زمانی بیان داشت که در سال ۱۳۶۵ قمری از پاسخگویی به سؤالات علمی علمای تبریز درمانده شده و به دلیل یاوهگوییهای باب، علما دچار اختلاف شدند که آیا وی مشاعر خود را از دست داده است یا نه؟ لذا طبیب مخصوص دکتر کورمیک به دیدار وی میرود. دکتر کورمیک مینویسد: باب به سؤالات من هیچ جواب نداد مگر یک دفعه و آن موقعی بود که به او گفتم، من مسلمان نیستم و مایلم از دین شما چیزی بدانم، شاید من هم به دین شما بگروم، در آن موقع نظر دقیقی به سوی من نمود. گفت: «هیچ شک نکنید که به زودی جمیع اروپاییان به من ایمان خواهند آورد.»[۲]
اگر به کلمه به زودی دقت کنید، در مییابید که این پیشگویی چقدر با حقیقت فاصله دارد! و آیا حتی میتوان پیشگویی کرد که در چند صد سال آینده نیز این پیشگویی محقق شود.
پیشگوئی های میرزا حسینعلی نوری:
از دیگری موارد پیشگوئی های رهبران بهائی میتوان به نقل میرزا حبیب اله یکی از همراهان حسینعلی بهاء در موقع تبعید در عراق اشاره کرد: «یکی از روزها، بهاء درباره بعضی از علمای شیعه دربار ناصرالدین شاه بیاناتی فرموده، اضافه نمودند که: به زودی خواهید دید که جمیع ملل عالم در ضل خیمه الهی مجتمع خواهند شد.»[۳]
و در لوحی از حسینعلی نوری بهاء ضمن بدگویی به علمای ایران می گوید: «اگر چه الیوم علمای عصر، حجاب شدهاند بین حق و خلق و لکن زود است که کل به خسران خود اعتراف نمایند و به ذکر احبای الهی ناطق گردند.»[۴]
در مورد این افاضات جناب بهاء چند نکته قابل توجه است:
·مراد آقایان از کلمه به زودی چند سال یا چند صد سال است؟!
·این پیش گویی چه مدت دیگر به وقوع میپیوندد؟!
جناب میرزا حسینعلی نوری در باب جهانی شدن بهاییت همان سخنان علیمحمد باب را به زبان جاری ساخته و میگوید:
«عن قریب است که اعلام قدرت الهی را در همه بلاد مرتفع بینی و آثار غلبه و سلطنت او را در جمیع دیار ظاهر مشاهده فرمایی»[۵]
جالب اینجاست که بعد از ۱۷۰ سال خود تشکیلات بهائیت آمار بهائیان دنیا را حدود شش میلیون نفر اعلام میکند! ولی هرگز آمار رسمی و به تفکیکی از بهائیان کشورهای دنیا نتوانسته اند ارائه دهند. جالب تر اینکه منابع معتبری نظیر ویکی پدیا جمع آمار بهائیان اروپا را حدود فقط یکصد هزار نفر!!! و آمار رسمی بهائیان آمریکا را نزدیک به یکصد و پنجاه هزار نفر!!! اعلام کرده است.
احتمالا بایستی چند قرن ( عن قریب!) بگذرد تا بهائیت عالمگیر شود!
بهاءاله و تاسیس بیت العدل:
تشکیلاتی به نام بیتالعدل که از دستورات اکید بهاءاله است نه تنها در زمان وی انجام نشد، بلکه در زمان جانشین های وی مانند “عبدالبهاء” (فرزند بهاء) و شوقی افندی (نوه دختری عباس افندی) نیز تشکیل نشد.
بهاءاله در کتاب اقدس صفحه ۵۰ هنگام بحث از بیتالعدل، خطاب به رجال بیتالعدل می گوید: «اذا اختلفتم فی امر فارجعوه الی الله ما دامت الشمس مشرقه من افق هذه السماء و اذا غربت ان ارجعوا الی ما نزل من عنده انه لیکفی العالمین (هنگامی که در امری اختلاف یافتید، تا من زنده هستم، به من مراجعه کنید و پس از من به کتاب و تعلیماتم.) »
بر این اساس وی پیش بینی میکند که در هر شهر تشکیلاتی به نام “بیت العدل” تاسیس گردد. جالب است که جناب بهاءاله (با همه مقام غیب الغیوبی) نمیدانسته است که تا سه نسل پس از وی نیز بیتالعدل برقرار نخواهد شد.[۶]
پیشگوئی های رهبران بهائی و مسئله جانشینی بهاء:
۱- بهاء طبق وصیت نامه کتبی، جانشینان پس از خود “عباس افندی” و “میرزا محمد علی” (دو نفر فرزندان ناتنی اش) را به عنوان رهبران بهائیت پس از خود قرار داد. به دین گونه که ابتدا عباس افندی بر مسند جانشینی بهاء تکیه زند و پس از مرگ او، برادرش محمد علی رهبر بهاییان گردد. البته در عمل چنین نشد و عباس افندی برادرش را کنار گذاشت و حتی او و یارانش را ناقضان (شکنندگان عهد و پیمان الهی) نامید و شدیداً طرد و لعن کرد. و آنان نیز او را منحرف و مشرک خواندند!
پس از مرگ عباس افندی هم، نوهی دختریاش یعنی شوقی افندی، همچنان میرزا محمدعلی را از ریاست بر بهاییان محروم ساخت و خود به جای او بر مسند ریاست فرقه تکیه زد و حتی ادارهی مراقد بهاییان در فلسطین را از چنگ محمدعلی خارج ساخت و آنها را از خانههایی که دهها سال در آن ساکن بودند، بیرون انداخت.
موضوع وصیت میرزا حسینعلی بهاء مبنی بر ریاست محمدعلی پس از مرگ عباس افندی بر بهاییان امری مسلم بوده و خود شوقی در قرن بدیع بر این موضوع تصریح داشته است. این مسئله، خود سندی بر سست بودن پیشگوئی های رهبران بهائی است.[۷]
با این اوصاف سؤالی که مطرح است، این است که اگر حسین علی نوری رهبری آسمانی بود و با وحی و عالم غیب ارتباط داشت، چگونه نفهمید که فرزندش محمدعلی فردی منحرف و قدرت طلب و بی ایمان و ناقض پیمان الهی است و بنابراین شایستگی جانشینی و رهبری پس از بهاء را ندارد؟!
چرا با انتخاب وی به عنوان جانشینی دوم خود موجب اختلاف و کشمکش چند ده ساله میان فرزندان و پیروان خود را فراهم کرد؟!
میرزا حسینعلی نوری ادعا میکرد که علم ماکان و ما یکون را دارد! (یعنی از حوادث و امور گذشته و آینده خبر دارد) وی در لوح فردوس [۸] خطاب به جمعی از مخالفان خویش میگوید:
«قل موتوا بغیظکم یا اهل النفاق من لا یعزب عن علمه من شئی (ای اهل نفاق از غیظ خود بمیرید که همانا ظاهر شد کسی که هیچ چیزی از علم او غایب نمیباشد).»[۹]
علی رغم این ادعای بزرگ جالب است که بدانیم میرزا حسینعلی نوری به گفته خود متن آیات قرآن را فراموش میکرده است. وی با صراحت در صحیفه شطیه میگوید: «آیات قرآن یادم نیست مضمونشان در خاطرم هست.»
۲- در کتاب اقدس نیز به بهاییان خراسان (ارض الخاء) وعده فتح و نصرت داده است. ولی هنوز پس از حدود یک قرن و نیم هیچ خبری حتی از مقدمات این فتح و ظفر مشهود نیست!
نشریه بهایی آهنگ بدیع می نویسد: کتاب مستطاب اقدس، خراسان به خطاب یا ارض الخاء مخاطب گشته و به ظهور رجال مومن و توسعه عظیم امر الهی در آن خطه بشارت داده است.[۱۰]
این چنین است پیشگوئی های رهبران بهائی…
پیشگوئی های عباس افندی:
۱- عباس افندی پیشگویی نموده که به زودی ایران مهد بهاییت خواهد شد. وی در الواح کثیره درباره عظمت ایران و مستقبل درخشان آن میگوید:«عن قریب خواهی دید که آن کشور به نفخات قدس معطر است و آن اقلیم به نور قدیم منوّر»[۱۱]
بیش از ۸۰ سال از گذشت این پیشگویی هنوز بر اساس آمارهای مورد تایید بهاییان تعداد آنها در ایران به نسبت جمعیت ۷۵ میلیونی ایرانیان بسیار ناچیز است و گو اینکه ایرانیان بنا ندارند که به پیشگوییهای عباس افندی جامعه عمل بپوشانند!
۲- البته پیشگویی عباس افندی به ایران منحصر نشده و معتقد است که کل جهان به زودی به بهاییت گرایش خواهند یافت! وی میگوید: «عن قریب ملاحظه نمایید که فوج الهی – قطعات خمسه عالم (پنج قاره) را قطعه واحده کرد. و اقالیم سبعه را اقلیم واحد نمود.»[۱۲]
با توجه به تعداد اندک بهاییان در جهان و به نسبت جمعیت چند میلیاردی جهان تقریباً نزدیک به صفر است!
۳- عباس افندی پیشگویی نموده بود که پس از مرگ وی ۲۴ تن از فرزندان پسرش به عنوان ولی امراله زمام جامعه بهایی را در دست خواهند گرفت. و حتی بر بیتالعدل ریاست خواهند کرد. اما علیرغم این ادعا، عباس افندی هر دو پسرش را در کودکی از دست داد.[۱۳]
لذا فرزند پسری از وی به جای نماند و جانشین وی به نوه دختری اش به نام شوقی افندی رسید. و جالب است که شوقی نیز اساساً فرزندی نیاورد و در کل مقطوع النسل بود و ناگزیر سالها پس از مرگ وی، اداره امور بهاییان به دست هیئت نه نفری سپرده شد که با عنوان “بیتالعدل” در حیفای اسرائیل به سر می برد و بیش از نیم قرن است که عملا از ریاست فرزندان پسر عباس افندی تحت عنوان ولی امر محروم است. همین مسئله باعث پیدایش انشعابی بزرگ تحت عنوان گروه میسون ریمی (بهائیان حقیقی یا اورتودوکس بهائی) در بهاییت گردید که به اعتبار نصوص معتبر بهایی، تشکیل بیتالعدل بدون وجود ولی امر را نامشروع و فاقد اعتبار می شمارند.
عبدالحسین آیتی (مبلغ و نویسنده توبه کرده بهائی) فهرستی از پیشگوییهای عباس افندی را که عمدتاً وارونه از آب درآمده، اینگونه بیان میکند:
·او وعده داد که امریکا داخل جنگ جهانی نمیشود.
·او وعده داد که مشروطه ایران برقرار نمیگردد به سبب اینکه دست علما در کار است، ولی برقرار شد.
·او وعده داد بود که محمد علی میرزا پادشاه عادل و منصوص کتاب اقدس است و بهاییان لازم است از او اطاعت کنند، ولی او ظالم و مخلوع و بیپایه از کار درآمد.
·او وعده داده بود که از خاندان قاجار سلاطین با اقتدار برخیزند و مخالفت ناصرالدین شاه را جبران نموده و مروج بهاییت شوند، آن ها نه تنها بهائی نشدند؛ حتی متعرض بهائیت گشتند.
·او وعده داد بود که تزار روس ملک الملکوک گردد، نه تنها نشد بلکه اساس سلطنت تزاری روسیه مضمحل گردید .
·و …
طبق آنچه گفته شد، با استناد به کتب و متون بهائیت، دیدیم که پیشگوئی های رهبران بهائی پوچ و غلط و حتی وارونه از آب در آمدند که این موضوع خود سندی بر ادعای دروغین این فرقه و رهبرانش مبنی بر الهی بودن و دریافت وحی می باشد.
منابع
[۱] دلائل سبعه، ص۳۰-۳۱
[۲] حضرت نقطه اولی، محمدعلی فیضی، ص۲۹۴-۲۹۵
[۳] بهاءاله شمس حقیقت، حسن موقر بالیوزی، ترجمه مینو ثابت، ص۵۳۱
[۴] لئالی الحکمه، مجموعه من آلاثار المنزله من قلم حضره بهاءاله جل ذکره، ج۱ ص۱۷۷
[۵] ایقان، چاپ سنگی، ص۲۹
[۶] فلسفه نیکو، میرزا حسن نیکو، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷
[۷] قرن بدیع، ج۴ ص۲۶۸
[۸] کلمات فردوسیه، ص۵۲
[۹] رحیق مختوم، عبدالحمید اشراق خاوری، ج۱ص۳۵۰
[۱۰] آهنگ بدیع سال ۱۳۴۸
[۱۱] مجله امری سال پنجم و هفتم، ش۱۳، (۱۳ آذر – دی- ۱۳۵۷) ص۲۶۱
[۱۲] دائره المعارف الواح، کتابخانه محفظه ملی آثار امری ایران (تاسیس ۱۳۲ بدیع)
[۱۳] مصابیح هدایت، عزیز سلیمانی، ج۱ ص۵۰۰-۴۹۹
منبع::http://www.omidenoor14.com/index.php?option=com_k2&view=item&id=329