چرا خاله زنک داریم ولی دایی مردک نداریم؟!

1

پرسش

چرا خاله زنک داریم ولی دایی مردک نداریم؟!

پاسخ نخست

از دیدن فیلمای کره ای خوشم میاد!

یه نظم و دیسیپلینی توش می¬بینم که برام خوشاینده، به همین خاطر دوستام که منو می¬بینن هر چی فیلم خوب در سطح شرق دور ساخته شده باشه بهم معرفی می¬کنن.

چند روز پیش به خودم اومدم و دیدم داره تیتراژ پایانی فیلم Mulan (مولان) پخش میشه.

چرا به خودم اومدم؟

چون از وسطای فیلم چنان خانوم مولان دست افکارمو گرفته بود و داشت همراه اسب خودش می¬تاخت که افسار تمرکزم از دستم رفته بود. حالا به چی فکر می¬کردم؟

اول به موضوع فیلم… که انگار بلندگوی دغدغه های خانوم هاست! که بابا ما رو هم به بازی بگیرین خب…

و وقتی به بازی گرفتین، وایسین و تماشا کنین که چه جوری ازتون جلو می¬زنیم…

داستان فیلم از این قرار بود که یه دختری ذاتاً توانایی های رزمی خارق العاده¬ای داره و خانواده¬اش از این بابت خیلی ناراحتن که نمی¬تونه ازدواج موفقی داشته باشه چون به قولی دخترونه نیست.

در این حین یه جنگ داخل کشورشون اتفاق میفته و از هر خانواده ای باید یه مرد به جنگ بره… و اون برای اینکه پدر سالخورده اش به میدون نره، موهاشو از ته می¬تراشه و به عنوان پسر خانواده به جنگ می¬ره و دشمنانش رو مغلوب و همه رو از این حجم از توانایی متحیر می¬کنه.

اما چی می¬شه که یه دختر باید در قامت یک پسر، توانایی هاش پذیرفته بشه؟ ما خانوم ها چقدر مولان های فراوونی بین خودمون داریم و کسی نگاه به تأثیراتمون نمی¬کنه تا زمانی که در یک پوست دیگه ظاهر بشیم…

ما خانومایی که گره موهامون رو برای بهتر شدن دنیا که محکم کنیم، می¬شیم مادام کوری و دست شوهرمونو می¬گیریم و علم شیمی رو یه تکون اساسی می¬دیم و نوبل، می¬شه گلدونِ وسط میز شاممون. یا می¬شیم رابعه بلخی و گردی توی ادبیات ایران به پا می¬کنیم یا در قامت انوشه انصاری ظاهر می¬شیم و فضا رو فتح می¬کنیم و پشت خودمون یه جاده می¬سازیم به آسمونا… اما می¬دونی چی عجیبه برام؟ چرا این حجم از توانایی و دستاورد ما خانوم ها به چشم هیچ کس نمیاد؟

چرا هر چقدرم آدما عینک روشن فکری بزنن ما بازم اون جنس ضعیف تره ایم؟ چرا روزانه هزار تا آقا باعث ویران شدن ماشین ها می¬شن اما ما تا یه کم بد بپیچیم این جمله تحقیرآمیز «باز یه زن نشست پشت فرمون» رو یا ارجاع پر تمسخر به آشپزخونه که «تو برو قرمه سبزیتو بپز چیکار به رانندگی داری» می¬شنویم… اصلاً چیه این تصور زشت از خانومای خانه دار؟!

فکر می¬کنین کم کاریه مدیریت سکون و آرامش اهل خونه و پروروندن یه سری جوونه سالم؟

اصلاً این تصور مشمئز کننده از خانومای بیکار دور هم بشین و سبزی پاک کن و غیبت بکنِ خاله زنک از کجا به وجود اومده؟!

اصلا گفتم خاله زنک…

چرا ما خاله زنک داریم ولی دایی مردک نداریم؟!

چرا هر چی جای شلوغ پلوغِ بو گندوعه می¬شه حموم زنونه اما پای قول و قرار بستن که می¬شه باید قول مردونه ببندیم؟

چرا جهانو که زیر و رو کنی پر از فرقه هاییه که با افکار کج و معوجشون ما خانوما و انگیزه و افکار و عزتمون رو خاک کردن؟!

مثل قبیله ای در تایلند عزیز که وقتی آقایون فوت می¬کنن، خانومای بی نواشون رو هم زنده زنده با اون¬ها دفن می¬کنن!! یا ایرلند به ظاهر متجدد که عروس خانوم رو با هزار آرزو می¬برن سر سفره عقد و برای اینکه توانش در کنترل زندگی رو بسنجن، تمام مهمونا به صورتش تخم مرغ و نوشیدنی پرتاب می¬کنن و ظاهرش رو کامل کثیف می¬کنن!!

یا قبیله¬ای در اندونزی که با فوت هر عضو از قبیله باید زن¬ها زجر بکشن و یکی از انگشتاشون رو قطع کنن!!

یا گروهک بهائیت که ایدئولوژی فکری¬شون اینه که زن انقدر موجود خوار و ذلیلیه که اگر سرکرده گروه رو کامل بتونه بشناسه جایزه اش این می¬شه که به درجه مردانگی می¬رسه!! (*)
واقعاً متحیرم از خروارها توان و استعداد و قدرتی که ما موجودات مؤنث داریم اما زیر چکمه¬های افکار تباه آقایون دفن شده…

پانوشت:
عقیده رهبر اول بهائیان، میرزا حسینعلی نوری در مورد ارزشمندی زنان (!) چنین آمده: «امروز هر یک از زنان که به شناخت من برسد جزو مردان محسوب می شود.»
(اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 232)

نظرات بسته شده است.