در ایران 99 درصد از جمعیت مسلمانان هستند . از این تعداد بیش از 90 درصد پیروان شیعه دوازده امامی (اثنی عشری یا دوازده امامی)1 میباشند که بزرگترین فراکسیون شیعه است. حدود 8 درصد سنی میباشند . بقیه جمعیت بین مسیحیان شرقی (بیشتر ارمنی، آشوری ، کلدانی ) و پروتستان ، با جمعیتی حدود 250.000 نفر تقسیم میشوند . اقلیت های کوچکتر یهودیان و زرتشتیان هستند. حدود 100.000 نفر خود را بهائی میدانند و بدین ترتیب انها خود را بزرگترین اقلیت غیر مسلمان در ایران میدانند. در اسلام ، یهودیت و مسیحیتِ قائل به انجیل، بعنوان ادیان اهل کتاب 2 به رسمیت شناخته میشوند. از نظر روحانیت اسلامی و شریعت ، با اندکی محدودیت در حقوق با آنها مدارا میشود. اگرچه وضعیت آنها در بسیاری از کشورهای اسلامی دشوار است ولی با آنها بیشتر مدارا میشود. در عمل کم و بیش ، و در اعمال عبادی و احوال شخصیه خود ازاد هستند. بعضی اوقات محدودیتهایی نیزگزارش شده است . ادیانی که دارای بیش از یک خدا هستند ، مشرک شناخته شده و به رسمیت شناخته نمیشوند.
درقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در 3 نوامبر 1979 ، شیعه دوازده امامی بعنوان دین رسمی انتخاب شد . درکنار آن بعضی از اقلیت ها (یهودی ، مسیحی ، زردتشتی) از طرف دولت به رسمیت شناخته شدند. بعضی اقلیتها از این گروه بندی مستثنی شده و پیروان آنها از نظر اسلام مرتد میباشند مانند بابیان و بهائیان .
از ابتدای تشکیل، این دو گروه همواره تحت پیگرد بودند . در بعضی زمانها پنهانی مورد مدارا قرار میگرفتند. در زمان حکومت رضا شاه پهلوی سکولار(1941 – 1925) و جانشین او محمدرضا شاه پهلوی (1979-1941) بهائیان توانستند با وجود محدودیت ها و خصومت های عمومی و مردمی تا حدودی شکوفا شوند.
ورود به موسسات دولتی یا خصوصی (مدیریتی ، آموزشی ، دانشگاهی ، نظامی ، تحقیقاتی ، سیاسی و دیپلماتیک) برای آنها ممنوع نبود.3 با وجود این، هر دو پادشاه نتوانستند در مقابل فشار مردم و روحانیت شیعه بایستند، تا جایی که در زمان آنها درگیری های خونینی علیه بهائیان بوقوع پیوست.
با آغاز انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی (اوایل 1979) وضعیت دشوار بهائیان به وخامت گرائید. پیروان آنها از برخی حقوق شهروندی محروم شدند و نزدیک بود که وسایل زندگی آنها غارت شود. آنها از خدمات دولتی اخراج ، و مدارس و مراکز مذهبی و مغازه های آنها تعطیل شد. برخی محصولات آنها و خانه هایشان اسیب دید.حسابهای بانکی آنها بسته شد. برگزاری اجتماعات عمومی ممنوع، برخی از قبرستان های آنها تخریب و ورود به دانشگاه ها و تحصیلات عالیه برای انان ممنوع شد.
طبق آمار منابع و مؤسسات بهائی، بیش از 200 بهائی اعدام شدند و صدها نفر بازداشت و حداقل 10 هزار بهائی از کشور خارج شدند. پس از درگذشت آیت الله خمینی (1989) وضعیت بسیار آرام شد، البته اقدامات ضد بهائی باقی بود. بعضی اوقات حملاتی توسط ارگانهای دولتی و یا گروه های غیردولتی بر علیه آنها انجام میشد. به مرور زمان دستگیری ها به وضوح کم شد و تا اوایل سال 2009 به 30 نفر کاهش یافت.4
با تمام گلایه ها و شکایاتی که بهائیان به خاطر وضعیت سخت خود داشته اند مستندات فراوانی در رد و انکار وقایع توصیف شده فوق وجود دارد. با اینحال بهائیان از تکرار اینکه در اوایل تاریخ بابی و بهائی 20000 شهید داده اند، خسته نشده اند، در حالی که تاریخدانان این آمار را به 2000 تا 2300 نفر تقلیل داده اند.5 بطور کلی گرایش آشکاری وجود دارد تا تاریخ بابی و بهائی را قهرمانانه معرفی کند، به گونه ای که بخشی از آن تاریک و ناپیدا باشد یا آن را به نحوی مرتب و روتوش کنند که چهره ترسیم شده خوب آنها را خدشه دار نکند.6 این مطالب یک نمایش تبلیغاتی و احساسی ایده آل است که به خوبی میتوان آن را نمایش داد.
دنیس مک اوئن می نویسد: مؤسسین و مقامات بهائی با تأکید بر آزار و اذیت سال 1955 در ایران ، و از سرگیری قتل و کشتار در جمهوری اسلامی ، نه تنها بر مفهوم شهادت تأکید کردند، بلکه از قدرت آن در جهت ترویج و تبلیغ تعالیم خود، به خصوص در سطوح مقامات دولتی و فرا دولتی در دیگر کشورها استفاده کردند. در اوت 1955 شوقی افندی خطاب به بهائیا ن امریکا آزار و اذیت اخیر در ایران را توضیح داده و میگوید از سازمان ملل درخواست کرده تا مداخله کند. و مینویسد: از زمان آغاز تاریخ کوتاه امر بهائی، چنین تبلیغ گسترده ای برای امرالهی سابقه نداشته و یا بسیار کم نظیر بوده است. با چنین اقبالی… در جهت گسترش و افزایش حجم این تبلیغات … جامعه بهائی امریکا… باید کاملاً و به طور قطع همکاری ومشارکت نماید.8
در سال بعد، او با اشاره دوباره به آزار بهائیان در ایران، از تدارک مالی جهت استخدام یک نماینده تبلیغاتی حرفه ای صحبت می کند تا بتواند تبلیغی را که از قبل در رسانه های عمومی وجود داشته تقویت کند.9
رویکردی مشابه آن 30 سال بعد تکرار شد. بیت العدل اعظم در پیامی در ژانویه 1982 نوشت : ” آزار اخیر بهائیان در ایران، باعث شده تا نام و خصلت دیانت محبوب ما بطوری مورد توجه جهانیان قرار گیرد که در تاریخ بی سابقه بوده است… روزنامه های مهم دنیا و همچنین رسانه های محلی، پیام های همدردی با بهائیان را با میلیونها خواننده خود در میان گذاشتند و ایستگاه های تلویزیونی و رادیویی، آزار و اذیت در ایران را موضوع اخبار خود قرار داده اند.” 10
چند ماه بعد بیت العدل اظهار داشت : ” اثرات این تحولات (آزار بهائیان در ایران) فرصتی طلایی برای تبلیغ و انتشار بیشتر امر است که اگر با قوت و غیرت انجام شود، میتواند به همبستگی و افزایش جمعیت بهائیان بیانجامد.” 11
اینکه چنین اقدامات و روشهایی از سوی بیت العدل – تا آنجا که نویسنده میداند – اعتراضاتی را در جامعه بهائی به دنبال نداشته، نشانه مهمی است که چقدر اهداف تبلیغاتی و تلاش برای بهائی کردن دیگران بر اهداف دینی اولیه پیشی گرفته است. ناشر آلمانی، هنریک.م برودر، که سالها منتقد سرسخت اسلام و متخصص جامعه بهائی بود، به این آتش هنگامی دامن زد که وضعیت همکیشان خود را با وضعیت یهودیان در دوران رایش سوم یکی دانست.12 با توجه به تمام اعتراضات به تحت فشار بودن بهائیان، چنین مقایسه ای مناسب و مقبول نیست. تعداد کشته شدگان بهائی از سال 1848 تا به امروز با قربانیان بیشمار در المان قابل مقایسه نیست.همچنین در ایران هیچ محله خاص بهائی نشین، بازداشتگاه اسرا، قتل عام با گاز، برنامه ریزی قتل افراد معلول و ناعلاج، نسل کشی نژادی و دینی ، و یا آزمایش داروهای جدید خطرناک بر روی زندانیان بهائی نبوده و نیست. تعقیب و پیگرد بهائیان به خاطر نژادپرستی و یا فقط به خاطر مسائل مذهبی نبوده است.انها در ایران قبل از انقلاب دارای مقامات سیاسی بودند که در قضاوت ناظران غربی کاملاً از قلم افتاده است.
هنگامیکه علی محمد باب در سل 1844 اعلام کرد که او باب امام دوازدهم شیعیان ، مهدی، است و چند سال بعد ، در 1848،خود را امام زمان معرفی کرد13 ، در همان ابتدای تبلیغ خود را در مقابل جریان اصلی مذهب قرار داد. همینطور در اولین نوشته اش ، «قیوم الاسما» برای رسیدن به اهداف خود اعلام جهاد کرد.14 و در کتاب دیگرش «دلایل سبعه» پروایی نداشت که با لفظی پرخاشگرایانه، نه فقط بر ضد اسلام، بلکه برعلیه تمام ادیان به میدان آمده و آنان را سرزنش کند که چرا پیامبر خدا را به رسمیت نمیشناسند و به همین خاطر محکوم به نابودی هستند.15
علی محمد باب در سال 1846 دستگیر و در سال 1850 ، به جرم بر هم زدن امنیت اجتماعی از سوی حکومت اعدام شد. پس ازمرگ او ، پیروانش تهییح شده، حکم جهاد باب بر علیه مذهب شیعه و قوای دولتی را به اجرا گذاشتند. 16 هدف آنها برپایی دولت دینی بابی در کل ایران بود که در آن پیروان هیچ آیین دیگری (اسلام ومسیحی و یهودی) حق زندگی نداشتند. 17
طی سالهای 1853/1850-1848 در مناطق مختلف ایران ، جنگهای سختی بین بابیان و قوای دولتی درگرفت که همه آنها به نفع قوای دولتی به پایان رسید. دو سال بعد (1852) تروری نا فرجام بر علیه پادشاه مملکت – ناصرالدین شاه قاجار- انجام دادند. در کجای دنیا چنین اعمالی بدون واکنش و عکس العمل شدید میماند؟
پس از شورشهای نافرجام ، بابیان نفوذخود را از دست داده و جای خود را به بهائیان تحت رهبری بهاءالله (1817-1892) دادند. این مطلب قابل توجه است که گرچه دیانت بهائی در سال 1866 18 تاسیس شد ، ولی تاریخ تقویم خود را از سال 1844 ، یعنی سال تاسیس جنبش بابی قرار میدهد و بدین ترتیب از نظر تاریخی خود را به عملکرد و تعالیم بابیان پیوند میزند و سرنوشت خود را با پیامد عقاید رادیکالی دوران باب 19 مرتبط میسازد.
به علت تجربیات تلخ گذشته ، بهاءالله خود را از موضوع جهاد مذهبی دور کرد . با این وجود ، خصومت عمیق بین اکثریت شیعه و اقلیت بهائی تا کنون حل نشده است. از دیدگاه مسلمانان ، بهائیان مرتد بوده و در زمانهای ضعف و فتور کشور لطمات و خسارات زیادی وارد و در خدمت اهداف دشمنان دین و کشور قرار گرفته اند و لذا باید با آنها مبارزه کرد. در همین حال بابیان وبهائیان دین اسلام را منسوخ میدانند. آنچه که بیشتر جلوه میکند این است که بابیان و بهائیان خود را کاملاً از ریشه اسلامی جدا میکنند، چیزی که در چشم مسلمانان، خوش نمی آید. جنبش بابی گرچه برحقوق الهی و نظم اجتماعی تکیه میکند ، با وجود خویشاوندی ادعایی ، با اسلام مطابقت ندارد . علاوه بر آن ، در ایران هنوز بقایای باقیمانده از شورشهای بابیان وجود دارد 20 که هدفش از بین بردن تمامیت ارضی کشور به نفع دولت دینی بابی و اخراج تمام پیروان ادیان دیگر بوده است . همچنین ترور نافرجام شاه (1852) تاکیدی بر جنگ طلبی و افراطی گری بابیان است. طبیعی است که چنین وقایعی همواره در حافظه تاریخی ایرانیان باقی بماند.21
طرز تفکر بهائیان در مورد ایران و ایرانی از اظهارات تحقیر آمیز آنان در نوشته هایشان پیداست.شوقی افندی ربانی که از سال 1921 تا 1957 رئیس و ولی امر جامعه بهائی بود ، ملت ایران را بعنوان ملتی رو به انحطاط در دنیای مدرن ، بسیار ناآگاه ، وحشی ، سنگدل ، اسیر پیش داوریها و نوکر صفت نامید. 22 مشابه چنین زخم زبانهایی در بقیه منابع بهائی نیز وجود دارد که هرگز مورد قبول جامعه ایرانی نخواهد بود.23 بنابراین موضع خصمانه ایران علیه بهائیان ، نتیجه یک رشته اختلافات دینی ، تاریخی و سیاسی و همچنین به دلیل دشمنی و خصومت گسترده از سوی جامعه بهائی است.این مطالب، آزار بهائیان در ایران را توجیه میکند و نشان دهنده این است که موضوع بسیار پیچیده تر از حدس و گمان ناظران غربی است.
پاورقی
1- شیعه دوازده امامی در قرن شانزدهم میلادی در دوره صفویان به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام شد.
2- طبق نظر اسلام، ادیان دارای کتاب الهی (کتاب های مقدس، مانند تورات، انجیل و غیره) میباشند اگرچه در طول زمان دچار تحریف شده اند.
3- «روزنامه زوریخ» مورخ 10/11/1978، امیرعباس هویدا که از سال 1965 تا 1977 نخست وزیر ایران بود، عضو جامعه بهائی بود. او در اواسط 1977 بر خلاف میلش از طرف محمدرضا شاه پهلوی (979تا1941) از صدارت عزل و به سمت وزارت دربار منصوب شد. او در مارس 1979 در دادگاه انقلابی اسلامی محاکمه و در آوریل 1979 اعدام شد. بهائی بودن او از طرف بهائیان رد میشود ولی اینکه او از یک خانواده بهائی بوده است را تأیید میکنند.در کیفرخواست و حکم اعدام او نیز به بهائی بودن او اشاره ای نشده است.
4- اعلامیه رسمی دپارتمان حقوق بشر وزارت خارجه دولت امریکا مورخ 13/2/2009 http://www.state.gov/r/pa/prs/ps/2004/02/117332.htm)د مک اوئن، از دیانت بابی تا بهائی، در مجله دین، قسمت 13/1983/ ص236
5- د مک اوئن، همان مدرک،ص232-235-f238
6- همان مدرک، ص238
7- شوقی افندی، دژ ایمان، صf139
8- شوقی افندی، همان مدرک، ص144، همچنین درپیام دنیای بهائی، ص89 و 97
10- پیام به بهائیان جهان، 26 ژانویه،1982،ص2
11- پیام به بهائیان جهان، رضوان(12-21 آوریل) 1982: همچنین پیام به بهائیان جهان، مارس 1981، کمیته ملی بهائیان انگلیس، بولتن انتخاباتی، شماره یک، ص2، محفل روحانی ملی بهائیان انگلیس، سرویس خبری ماهنامه بهائی، 7:2 (فوریه1981، ص5)
12- گفتار در تلویزیون، (تلویزیون ARD 22/12/2008)، در آنجا خود را بهائی اعلام کرد.
13- د مک اوئن، بابیسم در: ” دائرةالمعارف آکسفورد دنیای اسلام مدرن، ص147،پ.اسمیت، مهدی در: دائرةالمعارف بهائی، ص229، م هوتر، دیانت بهائی، ص11
14- م.هوتر، ص 8 و9
15- م.هوتر، صf10
16- م.هوتر، صf11
17- د مک اوئن، باب، در: دائرةالمعارف ایرانیکا، جلد سوم، ص284، م.هوتر، ص10
18- این سال، سال جدایی صبح ازل، جانشین باب و بهاءالله است و بهاءالله این موقعیت را در طول سالها کشمکش و جدال به خود نسبت داد.
19- دنیس مک اوئن، بابیسم، در: دائرةالمعارف ایرانیکا، جلد سوم، صf315
20- اگرچه بابیان بودند که در مقابل حکومت و مذهب دست به اسلحه بردند ولی در انزمان خود بهاالله در گروه بابیان، در اقدامات خشن و تروریستی دخالت داشت.قوای دولتی ایران کاری را انجام داد که هر دولت دیگری در این جایگاه انجام میداد. دولت تمام سعی خود را کرد تا اتحاد کشور را حفظ کند و در مقابل شورش های مسلحانه دینی ایستادگی کند.
21- شوقی افندی، قرن بدیع ص371 و 413، عبدالبهاء، مفاوضات، بخش 45، 3؛ بهاءالله، کتاب اقدس، ایه 49، توضیح215
22 – شوقی افندی، قرن بدیع، ص4، او در طول زندگیش هیچگاه به ایران نیامد.
23- دنیس مک اوئن، از باب تا بهاءالله ، در: ژورنال دین، 13/193، صf240
tarikh