مصاحبه با دکتر پژوهش درباره تعلیم “وحدت عالم انسانی”(2)

0 951

بهائی پژوهی:دکتر پژوهش من در تکمیل فرمایشات شما درباره تناقضات بحث وحدت عالم انسانی در عمل و گفتار رهبران بهائیت یک نمونه دیگر را الان پیش روی خودم دارم این نمونه هم مجدد از جناب عبد البهاء است که در یک توقیع خطاب به فردی به نام حاج میرزا اقاسی می گویند که” اتروکو التروک ولوکان ابوک ان احبوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک ” تُرک ها را رها کنید هرچند که پدر شما باشند اگر شما را دوست بدارند شما را خواهند خورد و اگر دشمن بدارند شما را خواهند کشت. این جمله شاید جمله خیلی جالبی نباشد اما این را هم به عنوان نمونه دوم شاید عنوان تناقض دیگری از بحث وحدت عالم انسانی در گفتار و رفتار خصوصاً جناب عبد البها بشود دید حالا من از شما خواهش می کنم اگر نمونه های دیگری هم در این زمینه وجود دارد که روشنگر محتوا و حقیقت بحث عالم انسانی است بیان بفرمائید بعد من سوالات دیگری خدمتتان مطرح بکنم.

دکتر پژوهش:بله نمونه ای هم که فرمودید شبیه همان چیزی هست که در مورد سیاهان آفریقایی گفتند وقتی که ایشان قراراست در مورد یکی از شخصیتهای سیاسی ان موقع صحبت بکنند می گویند: اندیشیدم که ترک است باید متناسب با او صحبت کرد. در واقع اهانت میکند به او و نوع شخصیت مخاطب. یعنی چه او ترک است؟ یعنی چه او آفریقایی است؟ یعنی چه او فارس است؟ مگر شما خودت چه کسی هستی که به یک مخاطب خودت که مثلا ترک است اینطور تلقی بکنی؟ و بعد مثلا انها را قومی وحشی تلقی بکنی که بگویی که اگر اینها تو را دوست داشته باشند می خورندت و اگر دشمن داشته باشند تو را میکشند!

بهائی پژوهی:این بحث را جناب فاضل مازندرانی در صفحه 42 ج 3 اسرارالاثار خودشان آوردند.

دکتر پژوهش: بله ، من از شما می پرسم اگر کسی بیاید اهانت را به شما آنچنان بالا ببرد که در واقع اصل شخصیت شما را زیر سوال ببرد، خوب میدانید برای ما خیلی مهم است که یک شخصیت را پاک نهاد بدانیم و یک شخصیت را دارای  خبث نهاد! یعنی چه؟ یعنی، معمولا بحث حلال زادگی و حرام زادگی برای ما خیلی مهم است ،که بالاترین توهین به کسی این است که به کسی بگوئیم تو حرام زاده ای! من خیلی متاسفم که این را بگویم و واقعا  خیلی سخت است برای یک پژوهشگر بگوید که جناب بهاء الله  گفتند هرکس دیانت بهائی را قبول نداشته باشد و حرفهای من را قبول نداشته باشد باید برود احوال خودش را از مادرش بپرسد! یعنی در واقع حرام زاده است!

جناب بهاء الله این حرف را میزند که هرکس من را قبول نداشته باشد میبایست برود احوال خودش را از مادرش بپرسد درواقع نسبت حرام زادگی میدهد به تمام آدمهایی که بهائی نباشند و یا حرفهای بهاء الله را نپذیرند.

بهائی پژوهی:در حالی که  میگویند که چون همه انسانها با هم برادر و برابرند بنابراین تعصبات دینی و مشخص نمودن مرزهای عقیدتی نیز یکی  از موانع  اصلی تحقق وحدت عالم انسانی است اینکه ایشان می گویند اگر کسی بهائیت را قبول نداشته باشد حرام زاده است پس به نوعی  خودشان دارند به نوعی مرزی را قائل میشوند برای وحدت عالم انسانی.

دکتر پژوهش:بله،چه مرزی بالاتر از اینکه امدید خودتان را خط کش کردید، شما میگویید ای مردم نژادتان،رنگ پوستتان،تفاخرها، شاه و گدا بودن خودتان را کنار بزارید، همه شما انسانید و هیچ مرزی برای انسانیت شما وجود ندارد. آنوقت می ایید یک مرز میگذارید که اگر بهائیت را قبول داشتند حلال زاده و اگر قبول نداشتند حرام زاده اند.

 از این موارد بسیار زیاد داریم جناب بهاء الله برادرش یحیی را، وقتی با او مخالف میشود انواع اهانت ها را به او میکند و بعد عبد البها برادر خودش، محمد علی را که قرار بود بعد از او رهبر بهائیان باشد به انواع اهانت ها مفتخر میکند و به او میگوید ناقض اکبر است در حالیکه  بهاء الله این پسر خودش را غصن اکبرنامیده بوده و گفته بود که غصن اکبر باید بعد از عبد البها که اسمش غصن اعظم است سر کار بیاید، یعنی چه؟ یعنی بهاء الله اشتباه کرده بود که یک آدم ناقض اکبر را به عنوان رهبر بعد از عبد البها معین کرده بود.اینها هیچکدام با وحدت عالم انسانی سازگار نیست.

یک بحث دیگر که با وحدت عالم انسانی سازگار نیست مساله طرد است ، طرد یک مکانیسم برخورد با مخالفان است که همین الان در بهائیت ساری و جاریست.طرد یعنی جدا کردن این آدم از همه نظامات اداری در درجه اول و نظامات انسانی و روحانی در درجه دوم. در طرد اداری او را در تشکیلات راه نمی دهند!

 مگر شما نمی گویید همه با هم برابرند؟حالا اگر کسی با شما مخالف است در هیچ جای دیگر هم نباید راهش بدهید؟ جناب عبدالبهاء می گوید:” گرگان خونخوار را همچون آهوان ختن بنوازید” حالا چطور شد که برادر شما از گرگان خونخوار بدتر بود که به او می گویید ناقض اکبر است؟ بعد از طرد اداری، طرد روحانی میکنند یعنی این آدم از کلیه مقامات روحانیت و معنویت و عاطفی هم طرد می شود.عبارتشان این است که: سلام و کلام جایز نه ! یعنی شما حق نداری به پدرت اگر مخالف بهائیت باشد کلامی تکلم کنی.

یکی از کسانی که مقامات بالایی در بهائیت داشت و نویسنده و کاتب عبدالبها شده بود فضل الله صبحی است. بعد از اینکه عبد البها فوت کرد و شوقی سرکار آمد، ایشان شوقی را نپذیرفت ، به هر حال به مجرد اینکه چنین اعتقادی پیدا کرد دستور دادند که او را طرد اداری و روحانی کنند. صبحی نقل میکند که من امدم خانه، پدرم به من نیمه شب با چشم گریان گفت دستور به طرد تو را داده اند و از خانه برو بیرون. گفتم پدر، من فرزند تو هستم! پدرم گفت چون دستور داده اند و در آئین بهائیت است وقتی کسی طرد روحانی میشود دیگر ما نباید با او ارتباطی داشته باشیم همنشینی داشته باشیم. گفتم: پدر شما ذره ای  بدی از من دیدی ذره ای بی ادبی از من مشاهده کردی؟ گفت:نه ! ولی ما بهائی هستیم و الان تو طرد شدی و از خانه برو بیرون.

صبحی در کتابش میگوید نصف شب پدرم من را از خانه بیرون کرد در خیابانها سرگشته قدم میزدم و هوا هم سرد بود و من گرسنه بودم نه سرپناهی داشتم نه جایی که بروم گرم شوم نه جایی که بروم غذا بخورم همینطور در خیابانها بی هدف قدم میزدم بعد گرسنه شدم هیچی هم نداشتم بخورم دیدم  یک خانمی سطل اشغالی را بیرون گذاشت ، منتظر شدم تا ان خانم برود در خانه تا از کیسه آشغال ها پوست خیاری یا پوست سیبی بخورم تا از گرسنگی نجات پیدا کنم، بالاخره رفتم  و دیدم اتفاقاً توی این کیسه زباله ها چیزی برای خوردن نیست…

 

این نتیجه مهر و محبت کسانی است که مدعی وحدت عالم انسانی هستند، آیا طرد با وحدت عالم انسانی سازگاراست؟آیا طرد مجازاتیست که برای این دوره است؟ 

 

 

 

برای شنیدن و یا دانلود فایل صوتی این مصاحبه، بر روی آیکون ذیل کلیک نمایید:

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیست − 11 =