توضیح بهائیشناسی
مرگ نابهنگام شوقی در میان برخی از بهائیان ایجاد سؤالاتی کرده است. یکی از افراد سرشناس بهائی در زمان شوقیافندی و پس از او در ایران، سرهنگ یدالله ثابت راسخ بود. وی از آئین بهائی طرفداران بیتالعدل رویگردان شد و ابتدا به گروه ریمی پیوست و سپس مسلمان شد. با توجه به اینکه او اطلاعات و اخبار مهمی را دربارة آئین و رهبران بهائی داشت، گزارشها و نوشتههایی که از او بهجای مانده است، میتواند راهگشای محققان علاقهمند به تاریخ و محققان حوزة آئین بهائی باشد. پیش از این، انتشارات گوی کتابی از او با عنوان نشیب و فراز منتشر کرده است که در آن برخی از نوشتهها و خاطرات او آمده است. یکی از موارد مهم و قابلتوجهی که او ذکر میکند، حکایت قتل و کشته شدن شوقیافندی، رهبر سوم بهائیان، بهدست نزدیکان او است. در ذیل نامهای دیگر از او که در این زمینه در زمان حیات خود منتشر کرده، آمده است. سرهنگ ثابت راسخ اين مطالب را وقتى نوشته است كه هنوز يك بهائي محكم بوده و از بهائيت دفاع مىنموده است؛ لذا سخنان او درمورد مرگ نابهنگام و به قول او شهادت شوقى از اسناد قابلتوجه در تاريخ بهائى بهشمار مىرود. نظر خوانندگان عزيز بهائىشناسي را به مطالب او در اين زمينه جلب مىنمایيم.
شرح شهادت حضرت شوقی ربانی و انحراف ایادی امرالله
تاریخ: اول اردیبهشت ماه ۱۳۴۷
دوستان عزیز چون چند نفر از یاران جانفشان آستان جمال اقدس ابهی از این عبد ناتوان راجع به شهادت حضرت شوقی ربانی افندی و نقشة دهساله و عمل حضرات ایادی سؤال فرمودهاند؛ لذا مختصری از واقعة تأثرآمیز شهادت ولی اولیای امرالله زیب این نامه میشود تا موضوع بیش از پیش واضح و روشن گردد.
حضرت عبدالبهاء نوة ارشد خود شوقی ربانی افندی به شناسنامه 5 قنسولگری ایران در فلسطین را طبق الواح وصایا به مقام عظیم ولی امرالله تعیین نمودند، چنانکه در صفحة دوازده نظم جهانی میفرماید «طبق پیشبینیهای الواح وصایا، اینجانب نوة ارشد ایشان (حضرت عبدالبهاء) بهعنوان اولین ولیّ دیانت بهائی و رئیس بیتالعدل اعظم، که باید به مشارکت و معیت اینجانب امور امری را در جوامع مختلف بهائی در شرق و غرب عالم طبق اصول مدوّنه به وسیلة حضرت بهاءالله تنظیم و هدایت نماید، تعیین شدهام».
در صفحة یازده کتابچهای که برای کمیتة ملل متحد مخصوص در فلسطین تعیین فرمودهاند، میفرماید: «صعود حضرت عبدالبهاء خاتمة عصر رسولی دیانت بهائی را مشخص فرموده و شروع عصر تکوین را اعلام مینماید. در طی عصر تکوین مقدر است که نظم اداری بهائی که تأسیس آن را حضرت باب بشارت داده و قوانین آن را حضرت بهاءالله تشریع فرموده و نقشة آن را حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا تنظیم کرده و اساس آن را هیئتهای محلی و ملی که از طرف پیروان این دیانت انتخاب میشوند گذاشته و راه را برای تشکیل یک هیئت بینالمللی هموار میسازند که قرار است بعدها بهاسم بیتالعدل اعظم موسوم شود و به مشارکت و معاونت اینجانب که رئیس منصوبه و مبین مجاز آن میباشم، امورات جامعة بهائی را تنظیم و اداره نماید، تأسیس گشته و مرکز خود را بهطور دائم در ارض اقدس در مرکز روحانی جهانی و مراقد مؤسسین این آئین یزدانی تأسیس نماید».
حضرت شوقی ربانی قبل از تنظیم نقشة دهساله و پس از تعیین مَن هُوَ بَعدَه و تشکیل هیئت بینالمللی که همان بیتالعدل اعظم جنینی است و تعیین و تسمیة ایادی مبادرت بهصدور پیام مفصلی در ۲۰ ژوئن ۱۹۵۲ فرمودند.
«یاران و دوستان را به دماء مطهری که در سبیل امر الهی و مبارزان بیشماری که جام فدا نوشیدهاند و به جانبازی و شهادت کبرای مبشّر اعظم الهی و به مصائب و بلایایی که شارع مقدس این امر نازنین بهکمال تسلیم و رضا قبول فرمودهاند، قسم میدهم که هر قدر حصول فتح و فیروزی نهایی بعید و هر اندازه وظایف یاران دشوار و مسئولیت آنان جسیم و خطیر و ساعات و دقایق بر انقلابی که بشر هراسان و مضطرب در حالحاضر طی مینماید مُظلم و تاریک و امتحانات نفوسی که جهت نجات و استخلاص عالم «یعنی بهائیان» قیام نمودهاند عظیم و سیل سهام [= تیرها] دشمنان فعلی و همچنین اعدایی که خداوند از روی اسرار و حِکم بالغه از داخل و خارج امر برخواهد انگیخت شدید و هرچند امتحان جدایی موقت آنان از قلب و مرکز اعصاب دینشان که در اثر تحولاتیکه نمیتوان آنها را پیش بینی کرد، بهوجود خواهد آمد، ناگوار باشد؛ باز مؤکداً قسم میدهم که چون این ساعت مبارک یعنی حلول جهاد کبیر اکبر روحانی فرا رسد با عزمی راسخ و تصمیمی قاطع قیام نمایند و تا مراحل باقیه را نپیموده و یکیک اهداف نقشهای را که بعداً اعلام خواهد گردید بهموقع اجرا نگذارند از پا ننشینند و آسایش و راحت آرزو ننمایند».
حضرت شوقیافندی در تاریخ هشتم اکتبر ۱۹۵۲ الی مورخ اکتبر ۱۹۵۷ طبق توقیعات مبارکه اقدام به طرح و اجرای نقشة دهساله فرموده در تاریخ ۲۰ اکتبر ۱۹۵۷ به اتفاق «روحیه خانم ماکسول» وارد لندن گردیدند و در یکی از هتلها تحتنظر قرار گرفتند و چون تسلیم به تغییر نقشهی دهساله و برهم زدن هیئت بینالمللی تعویض رئیس عالیة آن، که مَن هُوَ بَعدَه بود نشدند؛ لذا با مشارکت جان فرابی و حسن بالیوزی افنان مسموم و روز یکشنبه ۲۷ اکتبر سموم اثر خود را نموده بندهای انگشتان مبارک متألم میگردد. روحیه خانم سؤال میکند: «آیا هیکل مبارک درد دیگری هم احساس میفرمایند؟» فرمودند: «خیر فقط انگشتها درد میکنند و منقبض شده است.» و بعد اضافه فرمودند: «من خیلی خستهام خیلی خستهام.» آنشب هیکل مبارک تب داشتند و روز بعد به ۳۹ درجه میرسد و با بودن محفل ملی و تشکیلات بهائی در لندن و طبیبهای حاذق و بیمارستانهای مجهز و دو نفر ایادی و معاونین ایادی، روحیه خانم موفق به یافتن یکنفر طبیب ناشناس میگردد و نسخة دوایی بدون دیدن بیمار و معاینه اخذ و سر شب که طبیب مزبور از کار مریضخانه فارغ میشود به عیادت هیکل مبارک میآید. پس از معاینه اظهار میکند که هم حضرت شوقی ربانی و هم روحیه خانم مبتلا به آنفلوانزای آسیایی شدهاند. با وجود این، شورای پزشکی تشکیل نمیدهند و مرکز جهانی امر را مطلع نمیسازند. روز سه شنبه، حال روحیه خانم بهطوری خوب میشود که دکتر اجازه میدهد برای امر مهمی به خارج بروند، ولی این امر مهم معلوم نشده است برای چه کاری بوده است و چون متعاقب آنفلوانزا، ایشان به ذات الریه مبتلا شده بودند، دکتر پس از آنکه از عیادت حضرت ولی امرالله فارغ شد، به پرسش حال روحیه خانم میپرداخت و روحیه خانم بهطور دقیق از نظریة دکتر نسبت به وضع مزاجی حضرت شوقیافندی مستحضر میشدند.
هیکل مبارک میل داشتند که زودتر لندن را ترک گفته طبق نقشة اولیه به حیفا مراجعت نمایند و لکن دکتر جداً مانع میشود و باز روحیه خانم که عضو رابط بین حضرت ولی امرالله و هیئت بینالمللی بودند، مراتب را به مرکز جهانی بهائی، یعنی هیئت بینالمللی و ولیّ امر ثانی اطلاع نمیدهد و جان فرابی هم که ایادی امر و منشی محفل ملی بهائیان لندن بود با حسن بالیوزی افنان که او هم ایادی امر و عضو محفل ملی بهائیان لندن بود، تشکیلات بهائی را مطلع نمیسازند و از اعلام کسالت و تشکیل شورای پزشکی خودداری مینمایند. بهناچار صبح شنبه دوم نوامبر هیکل مبارک عرصه را به خود تنگ دیده، از روحیه خانم خواستند نقشة دهساله را ارائه دهند تا تکمیل نمایند و جهان فانی را وداع کنند. روحیه خانم درصدد ممانعت و انصراف خاطر مبارک برآمده، حضرت ولیّ امرالله فرمودند: «خیر من باید آن را تمام کنم؛ زیرا فکر من را ناراحت کرده و جز مقابله چیز دیگری باقی نمانده است، یکی دو اسم دیگر هم با پست امروز رسیده که باید به آن اضافه شود و آن را تمام کنم» باز در ضمن تکمیل نقشه فرمودند: «این کار مرا از بین میبرد، چگونه ممکن است به آن ادامه دهم…» آن روز حضرت ولیّ محبوب پس از فراغت از کار نقشه، خسته بهنظر میرسیدند و در موقع ناهار به یک لقمه قناعت فرمودند و هنگام شب بهکلی از تناول غذا امتناع نمودند. در آن شب طرز صحبت مبارک حاکی از افسردگی زیاد بود، هیکل مبارک بسیار بسیار غمگین و افسرده بودند و مدت مدیدی بیانات میفرمودند و این بار چنان با حرارت و تأثر و شدت بهتفصیل بیان فرمودند که حتی خاطر مشارکین در این اعمال شنیعه را پریشان و مضطرب و مشوش نمودند.
شبهنگام دکتر به عیادت آمده و گفت صبح سهشنبه قطعاً میتوانند عزیمت فرمایند. چون یکشنبه روز تعطیل و استراحت دکتر بود یوم پیش باز فرمودند که تصور نمیرود آمدن وی ضرورتی داشته باشد. در شب یکشنبه و دوشنبه روحیه خانم با شنیدن بیان دکتر که صبح سهشنبه قطعاً میتواند عزیمت نمایند، از اضطراب و وحشت به خواب نرفته در نیمههای شب ساعتهای متوالی بیدار ماندند و دلتنگ و محزون از همکاری خود در این اعمال سیئه نسبت به حضرت شوقی ربانی محبوب عزیز بودند. صبح روز دوشنبه چهارم نوامبر روحیه خانم به سوی اطاق حضرت ولیّ امرالله رفته آهسته درب زدند و وقتی جوابی نشنیدند داخل شده مشاهده نمود که حضرت ولیّ امرالله بر پهلوی چپ آرمیدهاند و وجه مبارک به سوی او ناظر است، درحالیکه دست چپ مبارک بر شانة راست نهاده شده و دست راست به وضع بسیار ناراحت بر دست چپ قرار گرفته است، چشمهای مبارک باز بود. روحیه خانم با تلفن به دکتر اطلاع میدهد و پس از اطمینان از صعود مبارک به ایادی امرالله حسن بالیوزی افنان و بعد به جان فرابی منشی محفل ملی لندن و ایادی امرالله که همدستان وی بودند اطلاع میدهد و جان فرابی تلفن میکند که آرامش و سکوت خود را حفظ نموده تا هرچه زودتر خود را برساند. پس از ورود به مشاوره و تبانی تلگراف ذیل را تهیه و به امضاء روحیه خانم بعدازظهر دوشنبه به حیفا مخابره مینماید:
«حضرت ولیّ امرالله بهوضع مخطری به عارضهی آنفلوانزای آسیایی مبتلی گردیدهاند به لروی بگویید محافل ملیه را مطلع نمایند بهیاران اطلاع دهند با دعا و مناجات عون و صون الهی را جهت محافظت امرالله مسئلت نمایند».
سپس به وسیلة تلفن با ایادی امرالله یوکوجیاگری در رم ارتباط حاصل میشود و شب سهشنبه ساعت ۸ وارد لندن میشود که به وسیلة رادیو شهادت حضرت شوقی ربانی اعلام و روحیه خانم مکلف میگردد مخابرة قبلی خود را تکذیب و اعلام صعود به شرح ذیل نماید:
«حضرت شوقی افندی محبوب قلوب احباء و امانت مقدسی که ازطرف حضرت عبدالبهاء به یاران الهی سپرده شده بود به عارضة آنفلوانزای آسیایی بر اثر حملة بغتی قلبی در حالت خواب صعود فرمودند. به یاران تأکید نمایید به استقامت قائم و به مؤسسة ایادی امرالله که در ظل عنایت مبارک پرورش و اخیراً از طرف ولیّ محبوب مؤکداً تقویت و تحکیم یافته، تمسک جویند. تنها وحدت قلوب و وحدت مقصد و منظور میتواند بهطور شایسته بر وفاداری تمام محافل ملیه و یاران الهی نسبت به حضرت ولیّ امرالله که تمام حیات خود را فدای خدمت به امرالله فرموده شهادت دهد – روحیه».
با توجه به اینکه روحیه خانم از ظاهر و باطن امر و نقشة دهساله مطّلع بود و میدانست که هیئت بینالمللی چه مقام و اهمیتی را در نظر حضرت ولیّ امرالله دارد و باز میدانست که بعد از صعود مبارک مصدر امور و مرجع اهل بهاء باید قرار گیرد و همچنین میدانست که رئیس آن را شخص حضرت ولیّ امرلله با استفاده از اصل وراثت تعیین فرمودهاند و همان رئیس هیئت بینالمللی ولیّ امر تقدیری است که به تدریج میبایستی مقام و کیفیت او بر احباء معلوم و مکشوف گردد؛ با تبانی و بدون دلیل مهمترین تشکیلات و مرحلة سیر تکاملی بیتالعدل اعظم را که مرجع منصوص و مرکز مخصوص بهائی بود، معلق و تشکیلات را منحرف نموده با خدعه و نیرنگ متوجه مجمع ایادی ـ که کوچکترین سمتی را در تشکیلات اداری طبق الواح وصایا و توقیعات مبارکه نداشته و ندارند ـ نمود و اوّلین ضربه را به ولیّ امر ثانی و بیتالعدل جنینی و الواح وصایا و توقیعات مبارکه و نظم بدیع جهانآرای جمال اقدس ابهی وارد ساخت.
جهت ممانعت حمل جنازه به حیفا صبح روز سهشنبه مستقیماً با ادلبرت مولشاگل ایادی امرالله به وسیلة تلفن ارتباط حاصل و او را اغفال نموده ضمن واگذاری تغسیل عرش مطهر بر ایشان، بدون تشکیل شورای پزشکی و حضور هیئت بینالمللی و اخذ نظر نسبت به شهادت حضرت شوقی ربانی به لندن احضار و روز پنجشنبه ساعت ۲ بعدازظهر جسد مطهر را تغسیل و در یک صندوق سربی محکم گذارده و آن را در صندوق دیگر از برنز قرار داده که وزن آن نیم تن گردید. با توجه به نص صریح کتاب مستطاب اقدس که باید صندوق چوب یا سنگ یا بلور باشد، کوچکترین ایراد به این عمل ناشایست ننمودند.
سپس روز نهم نوامبر را که روز شنبه بود، جهت تشییع عرش مطهر در نظر گرفته و تلگراف ذیل به کلیة محافل روحانیه ملیه مخابره گردید:
«محبوب قلوب عموم احباء ولیّ عزیز امرالله دیروز متعاقب آنفلوانزای آسیایی در نهایت آرامش صعود فرمودند. از ایادی امرالله و محافل ملیه و هیئتهای معاونت رجا دارم احباء را در پناه خود گیرند و آنان را در مواجهه با این امتحان جانگداز عظیم یاری نمایند. مراسم تشییع روز شنبه در لندن به عمل خواهد آمد. از حضرات ایادی و اعضاء محافل ملیه و هیئتهای معاونت دعوت میشود حضور یابند. هر خبر مطبوعاتی باید مشعر بر این باشد که ایادی امرالله بهزودی در حیفا اجتماع نموده و درمورد نقشههای آینده، عالم بهائی را مطلع خواهند ساخت. تأکید میشود که محافل یابود روز شنبه منعقد گردد – روحیه».
در این مخابره هم املاء از هیئت بینالمللی انتصابی حضرت شوقی ربانی که مرکز منصوص و مرجع مخصوص بوده است ذکر نشده است و در تمام این مدت گردانندگان کار جان فرابی و همسرش با حسن بالیوزی افنان بوده است که در حظیرة القدس لندن متوقف و با تلفن تماس حاصل مینمودند و اوضاع و احوال را دقیقاً کنترل میکردند که مبادا به نحوی از انحاء کشف جرم گردد و هیاهو ایجاد نماید و با توجه به اینکه ایادی یک هیئت مدیرة تشکیلاتی و مستقلی نبوده و حتی وظایف مخصوصة حراست و تبلیغ خود را باید تحتنظر مستقیم ولیّ امرالله انجام دهند، این دستور مبارک در تلگراف ۶ آوریل ۱۹۵۴ راجع به وظایف ایادی صادر شده است: «مقدر است که دو وظیفة مقدس خود، یعنی حفاظت و تبلیغ امر حضرت بهاءالله را تحتنظر مراقبت ولیّ امرالله انجام دهند» و در الواح وصایا میفرماید: «جمیع باید در ظل او باشند و در تحت حکم او … این مجمع ایادی در تحت ادارة ولی امرالله است» و بدون ولیّ امرالله ایادی عضو عاطل و باطل و بلاتکلیفاند.
با این وصف پس از ادای تشییع جنازه و مستور نمودن حقایق امر، مجمع ایادی در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۵۷ در حیفا با حضور ۲۶ نفر ایادی تشکیل و به صدور اوّلین ابلاغیة ۲۵ نوامبر ۱۹۵۷ مبادرت نمودند و صریحاً معترف و مقر شدند «… حضرت شوقیافندی با تعیین ایادی امرالله و همچنین انتصاب هیئت بینالمللی بهائی، یعنی مؤسسهای که باید مآلاً به بیت عدل عمومی تبدیل یابد، اساس نظم جهانآرای حضرت بهاءالله را به کمال اتقان پایهگذاری نمودهاند.» و حتی معترف شدند و تأکید نمودند که «…هیئت بینالمللی بهائی که از طرف حضرت ولیّ امرالله تعیین و در توقیع مبارک خطاب به عالم بهائی به آن بشارت داده شده، این هیئت به مرور ایام، عاقبت با تشکیل بیتالعدل عمومی ـ آن هیئت عالیهای که به فرمودة حضرت مولیالوری در الواح وصایا به موهبت مصونیت از خطا مخصص و به بیان جعله الله مصدر کل خیر و مصوناً من کل خطا مخاطب گردیده ـ مقصد و هدف خویش را به مرحلة تحقق خواهد رسانید» ولکن به تدلیس و تدبیر، دست به موقوفات و اماکن متبرکه و وجوه خیریه انداخته در تاریخ ۲۶/۷/۱۳۳۷ اقدام به حصر وراثت نموده و موقوفات و اماکن متبرکه را که طبق وصیتنامة حضرت شوقی ربانی و الواح صادره متعلق به عالم انسانی و جامعة بهائی بود به حسینافندی و ریاضافندی و روحانگیز و مهرانگیز مطرود انتقال و با خدعه و نیرنگ شرکتی به نام شرکت سهامی امناء تشکیل و جمیع موقوفات و اماکن متبرکة اراضی موقوفه و وجوه خیریه را طبق نامههای مورخة ۲۲/۶/۳۸ و متحد المآل ۳۶۲ ۸/۱۰/۳۹ محفل ملی ایران به نام شرکت مزبور به ثبت رسانیده و بین ۱۶ نفر طبق صورتجلسة روز پنجشنبه ۳۰ خرداد ماه ۴۷ که در اداره کل ثبت اسناد شرکتها و مالکیت صنعتی موجود است تقسیم مینماید و بدون دلیل و مدرک خود را مرجع اهل بهاء قرار دادند و دو سال هیئت بینالمللی را به حال تعلیق عاطل و باطل نگهداشته و در نوامبر ۱۹۵۷ جان فرابی را بهجای ایادی امرالله رئیس هیئت بینالمللی جناب میسن ریمی انتخاب و به مرکز جهانی امرالله آورده و سپس هیئت بینالمللی انتصابی را منحل نموده و نقشة حضرت شوقی ربانی را که حتی به اقرار و اعتراف جان فرابی و روحیه خانم در موقع شهادت تا تکمیل و امضا نفرمودند، آسوده نشدند بر هم زده و به دستور خود یک هیئتی به نام هیئت بینالمللی انتخابی که اصلاً ذکری از آن در الواح و آثار الهی نشده و در طرحهای حضرت شوقی ربانی وجود ندارد، تشکیل دادند و ولیّ ثانی امر را طرد و الواح و آثار و توقیعات مبارکه و نظم بدیع جهانآرای ابهی را ابطال و کأن لمیکن پنداشتند و با صدور پیام مجمع سالیانه ایادی امرالله در سال ۱۱۸ که ذیلاً درج میگردد:
«دوستان بسیار عزیز…. عصر تکوین پس از گذشتن یک عقد مملو از اثمار بدیعه وارد مرحلة نهایی خود شده و شورای بینالمللی انتصابی به شورای انتخابی تبدیل گشت. جمیع محافل ملیه و ناحیهای در انتخاب این شورا شرکت نمودند و این هیئت است که سرانجام به بیتالعدل اعظم منتهی میگردد و اکنون جلسات مرتب خود را در ارض مقصود تشکیل میدهد و طبق وظایفی که هیکل اطهر برای آنان مقرر فرمودهاند مشغول کار وحدت میباشند…».
هیئت انتخابی را به جای هیئت انتصابی گذارده و هیئت انتصابی را منحل و رئیس لاینعزل آن را که ولیّ امر ثانی و رئیس عالیة جامعة بهائی بود، طرد و نقشة دهساله را منحل و جشن بغداد را به لندن محول و دین خود را ادا نمودند. و در سال ۱۹۶۳ هیئت بینالمللی که باید به محکمة علیا استحاله شود منحل و یک بیتالعدل اعظم بشرساختهای بهوجود آوردند که در هیچیک از ادوار و الواح و آثار الهی وجود نداشته و نخواهد داشت و با صدور قرار بیاساس ذیل باب ولایت و نور هدایت را مسدود و مقطوع دانستند:
«قرار بیتالعدل اعظم الهی دربارة وصیّ ولیّ امرالله»
محافل روحانیة ملیه در شرق و غرب عالم بهائی شیدالله ارکانه
۱۶ اکتبر ۱۹۶۳
بیتالعدل اعظم متوجهاً مبتهلاً بعد از غور و تمعّن دقیق در نصوص مقدسة مبارکه راجع به تعیین وصیّ حضرت شوقی ربانی ولیّ امرالله و بعد از مشاورات مفصل و همچنین ملاحظه آراء حضرات ایادی امرالله مقیم ارض اقدس به این نتیجه رسید که طریق تعیین ولی ثانی امر بهائی وصی حضرت شوقی ربانی افندی به کلی مسدود و امکان تشریع قوانینی که تعیین مَن هُوَ بَعدَه را میسر سازد بالمره مفقود است. این قرار به جمیع یاران ابلاغ نمایید – بیت العدل اعظم
دوستان عزیز! حضرت ولیّ محبوب امرالله در یکی از الواح صادره به اهل غرب میفرمایند: «هر چند انقلابات این ظهور اعظم که در اثر پیشرفت و تقدم دائم التزایدش احداث گشته فیالحقیقه بهقدری شدید و جسیم است که با وقایع هیچیک از ظهورات گذشته آن را مقایسه نتوان نمود، ولی این انقلابات و اختلافات، برخلاف ادیان عتیقه، هرگز اساس وحدت اصلیه را متزلزل ننمود و در جامعة پیروان ولو برای مدت قلیله انشقاق ایجاد نکرد. امرالله نهتنها از این اختلافات مصون و محفوظ ماند؛ بلکه در نتیجة این حوادث، ذیلش از لوث نفوس غیر زکیه، مطهر گردید و استعداد بیشتری حاصل نمود که با انقلابات عظیمتر آتیه که منبعث از پیشرفت قاهر مؤسسات امریه است مواجهه نماید و بر آنها فائق گردد».
قوهای که وحدت امرالله را محافظه نموده و سبب پیشرفت و فتح و فیروزی گشته قوة میثاق است حضرت عبدالبهاء میفرماید: «محور وحدت عالم انسانی قوة میثاق است و بس» و نیز میفرماید: «اگر عهد و پیمان نبود و اگر میثاق الهی منصوص قلم اعلی نشده بود و اگر کتاب عهد به انوار شمس حقیقت عالم را روشن نکرده بود، قوای امرالله بهکلی متشتت و نفوس اسیر نفس و هوی و تیشه بر ریشة امرالله میزدند و هر شخص را هوایی و هر سری را رأی مخصوص بود. با وجود این میثاق عظیم معدودی از نفوس غافله در میدان جولانی نمودند به گمان اینکه شاید اساس امرالله را متزلزل نمایند، ولی الحمدلله کل خائب و خاسر شدند».
از این بیانات مبارکه اهمیت و لزوم ثبوت بر عهد و میثاق کاملاً واضح و آشکار است و در سنه ۱۹۴۱ حضرت ولیّ عزیز امرالله در یکی از الواح مبارکه به یاران امریکا رابطة بین ظهور نصرت امرالله را از یک طرف و بحران امتحانات الهیه را از طرف دیگر چنین بیان میفرماید: «… هر صفحه از صفحات تاریخ متلاطم امرالله حکایت از وقوع یک انقلاب جدید و یا یک بلای جدید و یا شرح یکی از اعمال خائنین پرکین و یا آلوده به داستان یکی از فجایع عجیبه ارباب ظلم و عدوان است، ولی از خلال این وقایع این نکتة مهمه و حقیقت کلیه بهکمال وضوح ظاهر و آشکار میگردد که مخالفت هر مخالفی چه از داخل و چه از خارج جاذب تأییدی جدید از ملکوت رب مجید میشود، حامیان امرالله را پشتیبان است و دشمنان را سبب حیرت و خسران؛ امرالله را اسباب تقدم و انتشار است و شریعتالله را وسیلة نصرت و اشتهار. ولی این تقدم و نصرت و انتشار و اشتهار بنفسه محرک مسبب مخالفتی تازه و عدوانی جدید از طرف نفوس و مقاماتی میگردد که هنوز متوجه عظمت و منزلت تعالیم مقدسه نبودند و این مخالفت و عدوان جدید به نوبت خود مغناطیس امدادات جدیدهی الهیه و مواهب شدیدهی ملکوتیه میشود و ممدّ و مؤیّد مجاهدین امر نازنین میگردد تا به فتوحاتی عظیم نائل شوند و به مراتبی اکمل برسند و بالنتیجه با اعدایی لدودتر و شریرتر مواجه گردند و مآلاً امرالله را به مقامي رسانند که از برکت ظهور و بروز قوای مکنونه جلوهاي ابدع و اکمل بر کليه مشاكل و غوائل غالب گردد و دشمنان را مقهور و منکوب سازد و عاقبت الامر باکليل نصرت و ظفر نهایی مكلل شود. تقدم و پیشرفت امر اعز ابهی نتیجة عوامل منبعثه از جهالت اعداء و مستمد از قوة دافعة قدسیة مکنونه در هویت شریعتالله چون نوسان نبض انسان دارای ضربانهای منظمه متتابعه است. حملات عنیفة دشمنان از یک طرف و تصرفات قوای قدسیة ملکوتیه از طرف دیگر این امر نازنین را بر شاهراه تقدیر که به اصبع رب قدیر ترسیم شده با سرعتی متزاید سوق میدهد و مآلاً به سر منزل مقصود میرساند».
حال در این موقعی که بر آستانة اعظم فتوحات امر عزیز الهی قرار گرفتهایم باید خود را آماده امتحانات ناشيه از اين فتوحات نماییم و به یاد آریم که حضرت وليّ عزیز امرالله در تلگراف منیع مقدس به تاريخ ۴ ژوئن ۱۹۵۷ به مناسبت بشارات و انتصارات آن سنه چنین فرمودند: «… آثار ازدیاد تعدیات معاندین از خارج و استمرار تحریكات محركين در داخل مقدمة تصادم شدیدی است که بنابه پیشبینی حضرت عبدالبهاء بین سپاه نور و قوای ظلمت از سیاسی و دینی به تقدیر الهي واقع خواهد شد. اعظم دشمن بشر که باید با او مبارزه نماید نفس و هوای انسانی است این نفس و هوی بروزات مختلف دارد؛ گاهی انسان را وادار میکند که ناظر به کمالات خود باشد و یا مشغول به آرزوهای نفساني گردد و یا تعلق شدید به نظریات شخصیه خود یابد و یا به هزار حیله وسیلة انحراف و ضلالت بشر میشود. اعدای امرالله با این دشمن همداستاناند و از این طریق میکوشند و میتوانند سموم خود را در جامعة بهائیان تزریق و تلقین نمایند.
هیچ نفسی مجبور به اقبال و ایمان نیست. ظهور الهی موهبت و عطیة رب منان به نوع انسان است، چنانچه میفرماید: «فمن شاء فلیعرض عن هذا النصح و من شاء فلیتخذ الی ربه سبیلاً» ولی پس از اینکه به کمال آزادی و استقلال ظهور الهی را قبول نمودیم و از پیروانش محسوب شدیم چارهای جز اطاعت صرفه و انقیاد صمیمانه نداریم.
در ادوار گذشته افراد مغرور خودخواه توانستند زمام امور را بهدست گیرند و اسباب ضرّ امرالله شوند، ولی در این دور اکرم و اعظم قوة میثاق حفظ و صیانت میفرماید، چه که حضرت عبدالبهاء مؤسسات مقدسه و مجاری فیض و هدایت ربانیه را در الواح وصایای مبارکه مقرر فرمودند و احدی هرگز قادر بر تغییر و تبدیل آن نیست و برای اینکه وحدت جامعة بهائی و اصالت شریعت رحمانی و صیانت امر الهی از ضرّ اهل کبر و غرور محفوظ و مأمون باشد، در آخر الواح وصایا به کمال قدرت دربارة اهمیت این مؤسسات چنین میفرماید: «این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود، هر ناقض ناکثی بهانهای کند و علم مخالفت برافرازد و خودرایی کند و باب اجتهاد باز نماید. نفسی را حقّ رأی و اعتقاد مخصوص نه. کل اقتباس از مرکز امر و بیتعدل نمایند و ما عداهما کل مخالف فی ضلال المبین».
به این ترتیب اهل بهاء خواهند توانست در مقابل امتحانات الهیه ثابت و راسخ مانند.
الواح وصایا:
۱- حصن متین امرالله به اطاعت مَن هُوَ ولیّ امرالله محفوظ و مصون ماند.
۲- اعضای بیتالعدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امرالله باید کمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجه و خضوع و خشوع را به ولیّ امرالله داشته باشند.
۳- ایادی امرالله باید بیدار باشند. به محض اینکه نفس بنای اعتراض و مخالفت با ولیّ امرالله گذاشت، فوراً آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابداً بهانهای از او قبول ننمایند چه بسیار که باطل محض بهصورت خیر درآید تا القای شبهات کند.
۴- ای احبای الهی باید ولیّ امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نمایند تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد.
۵- ای یاران ایادی امرالله را باید ولیّ امرالله تسمیه و تعیین کند، جمیع باید در ظل او باشند و در تحت حکم او … .
۶- در جمیع بلاد بیتعدل خصوصی تشکیل شود و آن بیوت عدل بیتعدل عمومی انتخاب نماید. این مجمع مرجع کل امور است و مؤسس قوانین و احکامی که در نصوص الهیه موجود نه و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد و ولیّ امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود نایب و وکیلی تعیین فرماید.
۷- اگر چنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتکاب نماید که در حق عموم ضرری حاصل شود، ولیّ امرالله صلاحیت اخراج او را دارد؛ بعد ملت شخص دیگر انتخاب نماید.
۸- حقوقالله راجع به ولیّ امرالله است.
حضرت شوقی ربانی برابر توقیعات مشروحة ذیل من هو بعده را با بیتالعدل اعظم و ایادی را تسمیه و تعیین فرمودهاند.
توقیع منیع مبارک نوامبر ۱۹۲۷:
«ای احبای الهی؛ تعیین ایادی امرالله و تنفیذ احکام مقدسة شریعت الله و تشریع قوانین متفرعه از منصوص کتابالله و انعقاد مؤتمر بینالمللی پیروان امر حضرت بهاءالله و ارتباط جامعة بهائی به انجمنهای متفرعه علمیه و ادبیه و دینیه و اجتماعیه، کل به تشکیل و استقرار بیتعدل اعظم الهی در ارض اقدس در جوار بقاع مرتفعة منوّرة علیا منوط و معلق؛ زیرا این معهد اعلی سرچشمة اقدامات و اجرائات کلیة بهائیان است و معین و مرجع این عبد ناتوان».
تلگراف ۹ ژانویه ۱۹۵۱:
«به محافل ملیه در شرق و غرب تصميم خطیر تاریخی تأسیس اولین شورای بینالمللي بهائی را ابلاغ نمایید. این شوری طلیعة مؤسسة کبرای اداری است که در میقات معین در جوار مقامات عليا در ظل مركز روحانی جهانی امرالله که در دو شهر حیفا و عکا استقرار دارد تشکیل خواهد گردید. تحقق نبوّاتی که دربارة تأسیس حکومت اسرائیل از فم مطهر شارع امر الهی و مرکز میثاق صادر و حاکی از پیدایش ملت مستقلی در ارض اقدس پس از مضی دو هزار سال میباشد و پیشرفت سریع مشروع تاریخی ساختمان قسمت فوقانی مقام اعلی در کوه کرمل و درجة رشد کنونی محافل نهگانه ملیه که با کمال جدّیت در سراسر عالم بهائی به خدمات امریه قائماند، مرا بر آن میدارد که تصمیم تاریخی فوق را که بزرگترین قدم در سبیل پیشرفت نظم اداری حضرت بهاءالله در سی سال اخیر محسوب، اتخاذ نمایم.
این شورای جدیدالتأسیس عهدهدار انجام سه وظیفه میباشد. اول آنکه با اولیای حکومت اسرائیل ایجاد روابط نماید. ثانیاً مرا در ایفای وظایف مربوط به ساختمان فوقانی مقام اعلی کمک و مساعدت کند. ثالثاً با اولیای کشوری در باب مسائل مربوط به احوال شخصیة داخل مذاکره شود و چون این شوری که نخستین مؤسسة بینالمللی و اکنون در حال جنین است توسعه یابد، عهدهدار وظایف دیگری خواهد شد و به مرور ایام بهعنوان محکمة رسمی بهائی شناخته شده، سپس به هیئتی مبدل میگردد که اعضایش از طریق انتخاب معین میشوند و موسم گل و شکوفة آن هنگامی است که به بیتالعدل عمومی تبدیل و ظهور کامل ثمرات آن وقتی است که مؤسسات متفرعه عدیده آن تشکیل گشته، بهصورت مرکز اداری بینالمللی بهائی در جوار روضة مبارکه و مقام اعلی که مقرّ دائمی آن خواهد بود انجام وظیفه نماید. با قلبی مملو از شکرانه و سرور، تشکیل این شورای بینالمللی را که پس از مدتها انتظار بهوجود میآید تهنیت میگویم. این تأسیس در صفحات تاریخ بهمنزلة بزرگترین اقدامی است که مایة افتخار عهد دوم عصر تکوین دور بهائی محسوب خواهد شد، بهطوریکه هیچ یک از مشروعاتیکه از آغاز نظم اداری امرالله از حین صعود حضرت عبدالبهاء تا به حال به انجام آن مبادرت گشته بالقوه به این درجه از اهمیت نبوده است و صرفنظر از اقدامات باهرة جاودانی در دور مبشر و شارع و مرکز میثاق یعنی در عصر اول از دور مشعشع کور پانصدهزارسالة بهائی، این تأسیس رتبة اول را حائز است. شایسته است که این ابلاغیه را بهوسیلة لجنه ارتباط منتشر نمایید».
شوقی ـ حیفا ـ اسرائیل ۹ ژانویه۱۹۵۱
در توقیع ۱۱۰ میفرمایند:
«هیئت بینالمللی بهائی که مقدمة تأسیس محکمة علیا در ارض میعاد و منتهی به انتخاب اعظم هیئت تشریعیة عالم بهائی است و تأسیس دیوان عدل الهی خواهد گشت، تکمیل و وظایف اعضایش و هیئت عاملهاش کاملاً تعیین گردید».
در تلگراف منیع مبارک مورخ ۸ مارچ سنه ۱۹۵۲ میفرمایند:
«بشارت ثانی افزایش تعداد اعضای هیئت بینالمللی بهائی است. در حالحاضر اعضای هیئت عبارتاند از: امة البهاء روحیه که واسط بین این عبد و آن هیئت است و چهار نفر از ایادی امرالله میسن ریمی رئیس هیئت؛ خانم امیلیا کالینز نایب رئیس؛ یوگوجیاگری عضو سیار و لروی ایواس منشی و نیز خانم چس رول امین صندوق؛ ایشل رول معاون منشی برای اقطار غربیه و لطفالله حکیم معاون منشی برای ممالک شرقیه».
در توقیع ۱۱۰ میفرمایند:
«هدف دهم تأسیس محکمة بهائی در ارض اقدس که مقدمة انتخاب و تشکیل اعظم هیئت تشریعیة جامعة پیروان امر الهی و استقرار بیتعدل اعظم در ارض اقدس خواهد بود».
در مرقومه هیئت بینالمللی بهائی حیفا به محفل روحانی بهائیان ایران مورخ اوّل ژانویه ۱۹۵۲ مینویسند: «حضرت ولیّ امرالله کراراً به اعضای هیئت خاطرنشان فرمودهاند که اقدامات روحانی و اداری امرالله در این کشور باید مبتنی بر لوح کرمل باشد که از سماء مشیت حضرت بهاءالله در کوه کرمل عزّ نزول یافته است. مدینةالله که در این لوح مذکور و باید پس از طی مراحل متوالی به بیتالعدل عمومی تبدیل و در همین کوه مقدس مستقر گردد و وظایف مقدسة خود را انجام دهد، اسماء اعضاء هیئت بینالمللی بهائی به شرح ذیل است:
ایادی امرالله امة البهاء روحیه خانم: عضو رابط بین حضرت ولیّ امرالله و هیئت
ایادی امرالله چارلز میسن ریمی: رئیس
ایادی امرالله امیلیا کالینز: نایب رئیس
ایادی امرالله یوگوجیاگری: عضو سیار
ایادی امرالله لروی ایواس: منشی
امة الله چس رول: امین صندوق
امة الله ایشل روی: معاون منشی برای مکاتبه با غرب
جناب دکتر لطفالله حکیم: معاون منشی برای مکاتبه با شرق
امة البهاء سیلوا آیواس طبق تلگراف مورخ ۴ می ۱۹۵۵ تعیین شدهاند
با تحیات ابدع ابهی
سرهنگ بازنشسته ثابت راسخ
null