آیین بهائی تحت رهبری شوقی افندی

این فصل بازنویسی فصلی از کتاب دستنویس شعاع الله بهایی است با عنوان ساده” شوقی افندی ربانی”. تیترهای فرعی مقاله را هم به آن افزوده ایم. بخش مفصلی از این فصل، تحت عنوان ، ” لوئیس استُوی وسان شانلر”(Lewis Stuyvesant Chanler) از مقاله اصلی حذف شده ، که آنرا میتوانید در فصل 21 کتاب فعلی بخوانید .

شوقی ربانی ، که بهاییان غربی او را معمولاً شوقی افندی خطاب می کنند ، نوه بزرگ عبدالبها بود . او در سال 1897 بدنیا آمد و به سال 1957 درگذشت ؛ بیش از ده سال، پس از آنکه شعاع الله دستنویس کتابش را نوشت . گرچه رهبری شوقی افندی بر آیین بهائی ، سالها پس از نوشتن مطالب این فصل ادامه یافت ؛ درعین حال مهمترین سوالات و موضوعات درباره ” ولایت امری” او درمطالب بهائیان وحدتگرا ، مورد توجه و بررسی قرار گرفته است :

1– نصب او به رهبری بهائیت ، برخلاف تصمیم بهاءالله، مبنی بر تعیین محمدعلی بهائی برای رهبری جامعه بهائی ، پس از عبدالبها ؛

2– اختلاف و برخورد بین طرفداران وفادار به او (که بهائیت تشکیلاتی و بسیار سازمان یافته ای را به وجود آوردند ) و از سوی دیگر ، بهائیان لیبرالی که مخالف این اقدامات بودند ؛

3– طرد و تکفیر و اخراج همه بستگان و تعداد بیشماری از بهائیان از جامعه بهائی ؛

4– تلاش ناموفق تشکیلات او برای تعقیب قضایی بهائیان مخالف ، بمنظور وادار ساختن آنها به سکوت یا تسلیم .

                                                                                           اریک استتسون

*******************

 

   انتصاب شوک آور شوقی افندی

شوقی افندی ربانی فرزند میرزا هادی افنان و ضیائیه خانم1 ، بزرگترین دختر عبدالبها ، بود . شوقی افندی در وصیتنامه عبدالبها ، و در تعارض با احکام و فرامین ” بهاءالله بزرگ ” ، در وصیتنامه اش موسوم به کتاب عهدی ( کتاب عهدو میثاق من ) ، که در آن پسر دوم بهاءالله، محمدعلی ، غصن اکبر ، بعنوان جانشین عبدالبها ، تعیین شده بود ، بعنوان جانشین تعیین گردید .

بهاءالله می گوید : بدرستی که خداوند جایگاه غصن اکبر را پس از غصن اعظم مقرر فرموده است . بدرستی که او حکیم و بهترین حاکم است . ما ، بدرستی ، و بر اساس حکم و فرمان خداوند قادر و حکیم ، غصن اکبر را پس از غصن اعظم انتخاب و اختیار نمودیم .

به نظر میرسد وصیتنامه عبدالبها زمانی نوشته شده که  شوقی افندی تنها 10 یا 11 سال بوده است.2 

   عقب نشینی و مخالفت

پس از ریاست شوقی افندی بر امور بهائی رویدادهای ناخوشایندی اتفاق افتاد . در مناطق مختلف ، در شرق و غرب ، نارضایتی در میان بهائیان پدیدار شد . مبلغان بهایی برجسته ای ، ارتباط خود را با مرکز بهائی قطع کردند . بهائیت ، در چند کشور ، یعنی ایران ، ترکیه ، و آلمان از سوی دولتها ، ممنوع اعلام شد .

دو مبلغ بهائی سرشناس ایرانی ، عبدالحسین آواره3  و حسن نیکو4 ، بطور کامل با امر قطع رابطه کردند . حتی آقای آواره ، فامیلی خود را به آیتی تغییر داد . آن دو، کتابها و مقالات زیادی علیه بهائیت نوشتند و شرق عالم را با تبلیغات خود بر علیه بهائیت ، تحت تاثیر قرار دادند .

در ایالات متحده امریکا، مجله ریالیتی ( واقعیت )5 ، اولین نشریه ای بود که برعلیه اقتدارگرایی و برتری جویی تشکیلات بهائی قیام کرد ، و این بحث و اختلاف نظر با تصمیم ناخوشایندی به پایان رسید ، که عبارت بود از طرد و تکفیر هیئت مدیره آن موسسه انتشاراتی .

 

 

    سازمان و تشکیلات بهائی ، زیر نظر گاردین تاسیس شد

بیانیه و آیین نامه اجرایی محفل ملی بهائیان امریکا و کانادا ، پس از چند سال کار سخت از سوی چند تن از کارشناسان تعیین شده از سوی آن سازمان ، در سال 1926 تنظیم شد . ذیلاً بخشی از بیانیه و آیین نامه سازمان مذکور را می آوریم . 6

آگهی تاسیس موسسه

ما … محفل روحانی ملی بهائیان ایالات متحده امریکا و کانادا ، با اختیارات کامل ، موسسه ای را تاسیس می نماییم که شرح آن در پایین می آید ، و بدینوسیله اعلام می داریم که از این تاریخ به بعد ، اختیارات ، مسئولیتها ، حقوق ، امتیازات و تعهدات تعیین شده از سوی بهاءالله ، موسس آیین بهائی ، عبدالبها ، مفسر و مثل اعلای بهائیت ، شوقی افندی ، ولی امرالله بهائی ، برای بهائیان امریکا و کانادا ، توسط محفل روحانی ملّی فوق الذکر ، و جانشینان واجد شرایط آنان ، بر اساس این بیانیه ، به مورد اجراء و عمل گذاشته خواهد شد …

ماده II

… ما اعلام میداریم که مقاصد و اهداف این موسسه ،همانا اداره امور بهائی در جهت حفظ منافع بهائیان ایالات متحده و کانادا ، بر اساس تعالیم موسسات بهائی و نهادهای وابسته آن است ، آنگونه که بهاءالله آنرا تاسیس و ایجاد کرده ، عبدالبها به توضیح و تبیین آن پرداخته ، و توسط شوقی افندی و جانشین و جانشینان بر حق او ، که به موجب الواح و وصایای عبدالبها مقرر گردیده اند ، تاسیس و فعالیت خواهد نمود و توسعه خواهد یافت …

آیین نامه محفل روحانی ملّی

ماده II

بهائیان امریکا و کانادا ، که این موسسه برای تامین منافع آنها تاسیس شده است ، شامل همه ساکنان ایالات متحده و کانادا میباشد ، که از سوی محفل روحانی ملّی واجد شرایط عضویت و رای دادن در یک محفل بهائی محلّی ، شناخته شده باشند …

ج- تاسیس محفل روحانی محلی ، مشروط به تایید محفل ملّی – که ویژگیهای استاندارد مورد نظر آیین بهائی را داشته باشد که عبارتست از تاییدکامل جایگاه باب بعنوان مبشّر ، بهاءالله ( موسس )، و عبدالبها، بعنوان الگو و نمونه امر بهائی ؛ پذیرش و قبول تسلیم بی قید و شرط هر آنچه از قلم اعلی نازل شده ؛ وفاداری و پایبندی کامل به بند بند مطالب الواح وصایای عبدالبها ، و همراهی و نزدیکی با روح و همچنین چهارچوب و ظاهر تشکیلات اداری بهائی ، در حال حاضر ، در سراسر جهان – میباشد  …

مادهVII

بخش 3 . از جمله وظایف خاص محفل روحانی محلی ، صلاحیت قضایی کامل آن برای رسیدگی به کلیه فعالیتها و امور ، در درون یک جامعه محلّی بهائی است ، که البته ، همانگونه که قبلاً بیان شد ، محفل روحانی ملّی اختیار و صلاحیت قطعی و نهائی در آن امور خواهد داشت …

          بخش 6 – محفل محلی صلاحیتهای هر عضو جامعه بهائی را ، قبل از آنکه به آن فرد حق رای اعطاء شود، بررسی و تصویب خواهد کرد . ولی چنانچه فردی از تصمیم و نتیجه بررسی محفل محلّی، درباره صلاحیت بهائی بودن خود ناراضی و معترض باشد، میتواند درخواست استیناف خود را به محفل ملّی ارائه کند، که صلاحیت رسیدگی کامل در این موضوع را دارد و رای و تصمیم نهایی را اتخاذ خواهد کرد …

          بخش 12 – . . . هرگونه اختلاف نظر درباره حوزه صلاحیت هر محفل محلی بهائی ، یا درباره وابستگی هر فرد بهائی ، یا هر گروه از بهائیان در ایالات متحده و کانادا ، به محفل روحانی ملّی ارجاع خواهد شد ، که تصمیمش در این باره قطعی و نهایی خواهد بود …

          ماده IX

محفل روحانی ملّی ، به موجب این آیین نامه دارای صلاحیت کامل و نهایی و مقام اجرایی عالیه در همه امور مرتبط با فعالیتها و امور امر بهائی در ایالات متحده و کانادامیباشد، ولی هرگونه تصمیم اتخاذ شده، یا اقدام صورت گرفته در این موارد، در هر زمینه ، تابع بررسی و تایید نهایی ولی امر یا بیت العدل جهانی خواهد بود.7

قدرت و اختیارات اعطاء شده به رهبر (منظور شوقی افندی ، گاردین  )و مسولان محفل ملی بهائیان، به موجب آگهی تاسیس موسسه و آیین نامه آن، موجب تشویش و اضطراب بهائیان روشنفکر و آگاه در سراسر جهان گردید ، چرا که این موارد را ناقض اصول و تعالیم بهائی میدانستند . در واقع ، این بیانیه ، همچون دینامیت، افکار آزاد اندیشان را پریشان ساخت ، و موجب کناره گیری و یا گوشه گیری بسیاری از نفوس پاک و برجسته گردید . برخی دیگر از بهائیان هم این مطلب را نپذیرفتند و تا آنجا به مخالفت پرداختند که صحت و اصالت الواح  وصایای عبدالبها را انکار کردند .

عقاید ، اظهارات و ادعاهای روت وایت

در سال 1929 ، که سفری به ویسکانسین رفته بودم ، یک دوست بهایی عزیر، کتابی به من داد که توسط خانم روت وایت نوشته شده بود تحت عنوان ” آیین بهائی و دشمن آن : تشکیلات بهائی “. هدف آن دوست از هدیه کتاب به من آن بود که به برخی از اتهامات مطروحه در آن کتاب برعلیه پدرم، محمدعلی ، غصن اکبر ، جواب بدهم .

با مطالعه دقیق کتاب ، دریافتم که نویسنده نسبت به اوضاع و شرایط بدبین بوده و بدون تحقیق کافی اقدام به قضاوت کرده است . پس از مشورت با وجدان خود ، دیدم چاره ای نیست جز آنکه پرونده را به دست وکیلی بدهم و از او بخواهم برعلیه نویسنده کتاب ، بخاطر نشر اکاذیب ، اعلام شکایت کند . ولی از آنجا که چنین اقدامی ناقض تعالیم و اصول بهایی، و روح تعالیم بهاءالله بود ، لذا تصمیم گرفتم که سکوت کنم و کار را به خدا واگذار نمایم ! 8

در سال 1937 ، طی بازدید از ارض اقدس ، به هنگام مصاحبه با غصن اکبر ، چند سوال از او کردم ، که او با مهربانی به آنها پاسخ داد. در اینجا، سوال و جواب مربوط به این موضوع را ذکر می کنم .

سوال : خانم روت وایت ، یکی از بهائیان امریکایی معترض به تشکیلات محفل ملّی بهائیان امریکا و کانادا ، در کتاب انتشار یافته خود ، بنام ” آیین بهائی و دشمن آن : تشکیلات بهائی “موکداً صحت و اصالت الواح وصایای عبدالبها را نفی میکند و با قاطعیت جنابعالی را متهم به همدستی با شوقی افندی برای تولید و جعل وصیتنامه میکند؟

پاسخ : من هیچگاه شوقی افندی را بطور حضوری ندیده ام و آشنایی شخصی با او ندارم . اتهامات خانم روت وایت ( علیه من ) نادرست است . تعجب می کنم که غربیهای مترقی خودشان را با شایعات دلخوش کرده ، و بدون تحقیق کافی به قضاوت میپردازند .

به واقع نام کتاب بسیار خوب و مناسب انتخاب شده است ، ولی متاسفانه من نمی توانم با همه محتویات آن موافقت نمایم . من شخصاً با دیدگاههای خانم روت وایت هم عقیده هستم ( درباره خطر تشکیلات بهائی برای خود آیین بهائی ) ولی ایشان باید قبل از قضاوت نهایی ، تحقیق کافی بعمل آورد . هیچ دادگاهی ، قضایی یا کلامی ، بدون استماع ، قضاوت و صدور رای ندارد . تحری حقیقت یکی از تعالیم اصلی بهائی است ، ولی متاسفانه اجرا نمی شود!

مقامات بهائی از بحث و گفتگوی عمومی جلوگیری می کنند

چند سال پیش ، دقیقاً سال 1923 ، بحثی در میان بهائیان مطرح شد که مویّد ادعای پیشین من بود . در مجله واقعیت ( ریالیتی ) ، سال ششم ، شماره 12 ، صص 34-33 ، دسامبر 1923 ، از سوی یکی از دبیران نشریه، دکتر ریچارد م .بولدن9 ،  نامه ای به موسسه انتشارات ریالیتی  نوشته شد، که منتشر گردیده است ( منتخبی از آنرا در اینجا می آورم )

ازچند روز پیش ، که یکی از مسولان امر بهائی را در امریکا ملاقات کردم ، به من اطلاع داد ، طی مشورت با سایر مسولان بهائی ، به این جمع بندی رسیده اند که پُست من بعنوان دبیرمشورتی در نشریه ریالیتی ، موجب شده که من به یکی از دشمنان امر بهایی تبدیل شوم …

من به آن نماینده گفتم اگر چنانچه مطالبی که به من گفت به منظور عقب نشینی من از مواضعم میباشد ، باید بگویم که تاثیر اندکی در من داشته ، و همچنان عقیده دارم که حقایق و واقعیات درباره امر بهائی باید در نشریه ریالیتی منتشر شود . پاسخی که به من داده شد این بود که روش مقابله بهائی با اشتباه و خلاف ، همان روشی است که آنها با من داشته اند ، نه آنکه مطلب را در عرصه افکار عمومی مطرح نمایند .

بازسازی بحث برانگیز خانه بهاءالله

موضوع دیگر عبارت بود از تملّک خانه محل سکونت بهاءالله  در ده سال آخر حیاتش . این خانه قصر بهجی نامیده میشد . طبقه پایین این خانه ، توسط عبدالله پاشا ، حاکم آن منطقه، در اواخر قرن هجدهم ، برای سکونت مادرش ساخته شده بود . خانه مذکور ، در قرن نوزدهم ، توسط یک مسیحی خریداری گردید و او طبقه بالا را هم ساخت . طرحی از آن خانه ضمیمه میباشد . 10

در زمان بهاءالله ، قصر از فرد مسیحی اجاره شد. صعود ( مرگ ) بهاءالله در قصر اتفاق افتاد ، و او را در قسمت شمالغرب بهجی، که در آن زمان متعلق به حاجی سید علی افنان، همسر فروغیه خانم، کوچکترین دختر بهاءالله ، بود، دفن کردند . آن خانه ، توسط سید علی افنان ، از یکی از بستگان مسیحی فوق الذکر خریداری شده بود ؛ و این اولین خانه ای بود که در آن محلّه ، در زمان بهاءالله خریداری شده بود . بعدها ، خانه دوّم ، که در قسمت جنوب مزار بهاءالله قرار داشت ، توسط سید علی افنان خریداری گردید ، و در حال حاضر ، هر دو منزل بنام ورثه او ، سند خورده است .

پس از فوت بهاءالله ، قصر بهجی ، به تدریج ، توسط عبدالبها ، محمدعلی ، و دو تن از بستگان بهاءالله – آقا میرزا مجدالدین ، شوهر صمدیه خانم ، دختر دوم ، و یکی از منشی ها و نویسندگان ؛ و برادر او ، آقا میرزا علیرضا ، از بستگان آن فرد مسیحی خریداری شد – و در حال حاضر سند قصر به نام ورثه عبدالبها ، ورثه محمدعلی ، و دو نفر فوق از بستگان بهاءالله ثبت شده است .

پس از صعود ( فوت ) بهاءالله ، مهد علیا ، بیوه بهاءالله ، سه تن از اغصان ( پسران ) غصن اکبر ، محمدعلی ، ضیاءالله افندی ، و بدیع الله افندی ، ورقه علیا صمدیه خانم ، و اعضای خانواده در قصر بهجی ساکن شدند.

شش سال پس از مرگ عبدالبها ، در سال 1927 ، شوقی افندی از محمدعلی و سایر اعضای خانواده بهاءالله ، با این بهانه که خانه احتیاج به تعمیرات دارد ، درخواست کرد که آنجا را خالی کنند . از آنجا که ورثه عبدالبها سهم بیشتری از قصر را در کنترل داشتند ، این خواسته شوقی افندی اجابت شد و آنها خانه را پس از تخلیه کردن در اختیار او گذاشتند ؛ گرچه ، امکان انجام تعمیرات با حضور سکنه هم وجود داشت .

پس از صعود بهاءالله ، اتاق محل زندگی بهاءالله ، همیشه از سوی خانواده مرتب نگهداری میشد و بازدیدکنندگان و زایران ، برای بازدید از اتاق مقدس ، با خوشامدگویی استقبال میشدند .

پیش از جابجا کردن اثاثیه اتاق بهاءالله ، شوقی افندی عکاسی را به آنجا فرستاد و او از اتاق عکس گرفت ، و پس از جابجایی ، یک کابینت ساز فرستاد و مبل هایی شبیه مبلهای اولیه آنجا ساخته شد ، یعنی دو نیمکت و یک میز . او همچنین از طریق ورقه علیا ، بهیّه خانم ، تقاضا کرد طرح پرده و یراق دوزی و کوسن ها و نیمکتی که در قسمت جنوبی اتاق قرار داشت تهیه و یکسری شبیه آنها ساخته و آماده شد .

به این ترتیب  اتاق بهاءالله با اجناس و محصولات شبیه سازی شده ، دوباره مبله و تزیین شد . همه مبلمانهای اصلی ، فرش ها و رختخواب ، … در حال حاضر جزو ارثیه و در مالکیت وارثان محمدعلی میباشد ، که بطور دقیق و مرتب ، در اتاقی ، در طبقه بالا، بخش شمال غربی ، که در اختیار ورثه محمدعلی است ، در مجاورت مقبره بهاءالله ، نگهداری میشود .

بقیه اتاقهای قصر بهجی تبدیل به کتابخانه و موزه بهائی شده است . چهار اتاق تبدیل به اتاق خواب با امکانات و تجهیزات مدرن گردیده ، و برای استفاده زایران ویژه ، در سفرشان به ارض اقدس ، در نظر گرفته شده است . در واقع ، هیچیک از اتاقها وضعیت مشابه آنچه در زمان بهاءالله داشتند ، ندارد ، به جز یک اتاق ، که او قبلاً در آن سکونت داشت ، و متاسفانه تمام امکانات و تجهیزات آن اتاق هم غیر اصیل ، و مشابه سازی شده است .

ظاهر سازی و ظاهر فریبی در این مورد ، مرا ناگزیر ساخت تا به بیان واقعیات ، برای روشن کردن افکار بهائیان پیشرو و تاریخ نگاران آینده ، بپردازم . عکس کالاهای مربوط به اتاق مقدس بهاءالله ، که اینک در اختیار ما است ، در این کتاب ارائه گردیده است،11   و ما در همه حال آماده ایم تا این کالاها مورد بازرسی قرار گیرند . 12  

صداقت و درستکاری وظیفه هر فرد درست و با اخلاص است . اگر ما ، بهائیان ، بخواهیم از حقیقت طرفداری کنیم ، باید به همین نحو عمل نماییم . باید یک تابلوی خوانا ، در جای مناسبی از اتاق بهاءالله در قصر بهجی قرار داده شود به این مضمون که محتوا و اثاثیه اتاق اصلی نیست ، بلکه کپی سازی شده است ، این مطلب میتواند مردم را به سوی حقیقت رهنمون سازد .

شوقی افندی بستگان و منسوبین خود را تکفیر و طرد میکند

اتفاق دیگر طرد و تکفیر و اخراج اعضای خانواده عبدالبها و اکثریت بهائیان ساکن در شهرهای عکّا و حیفا ، در فلسطین ، بود .

چند سال پس از صعود ( مرگ ) بهیه خانم ، خواهر عبدالبها ، و پس از آنکه مقام و اختیارات عالیه و مصون از خطا ، طبق آگهی تاسیس موسسه و آیین نامه محفل ملی بهائیان امریکا و کانادا برای شوقی افندی تثبیت شد ، فضای مخالفت در میان اعضای خانواده عبدالبها پدیدار شد . دختران دو قلوی او ، طوبا خانم و روحا خانم ، همراه با خانواده های خود ، به بیروت رفتند و در آنجا ساکن شدند . دختر کوچکتر او، منور خانم ، به همراه شوهرش، آقا احمد یزدی ، اکثراً در مصر و اروپا زندگی می کردند .

پس از وقوع جنگ جهانی دوم ، آنها ناگزیر شدند به فلسطین بازگردند . ولی در ناظره و منطقه کوه کرمل خانه گرفتند ، و هیچیک از آنها با شوقی افندی معاشرت نداشتند .

عملاً همه اعضای خانواده عبدالبها ، شامل دو خواهر و دو برادر شوقی افندی و همسران آنها توسط شوقی افندی طرد و تکفیر ، و یا از حلقه فامیلی اخراج شدند .13

دستورات شوقی افندی برای مهاجرتهای دستجمعی و یا طرد و تکفیر و اخراج

          علاوه بر خانواده های فوق ، بیش از هفتاد مرد و زن و کودک بهائی زاده ، ساکن عکّا و حیفا ، طرد و تکفیر شده ، و از جامعه امر اخراج گردیدند .

          غالب افرادی که در عکّا و حیفا سکونت داشتند و تکفیر شدند ، فرزندان بهائیان مومن و وفاداری بودند که همراه بهاءالله از بغداد به ادرنه ، و از آنجا به زندان بزرگ عکّا ، مهاجرت کردند ؛ و ترتیب طرد و تکفیر آنها به این شرح بود :

          چند سال قبل از آن شوقی افندی در اروپا بود ، و از طریق برادرش ، حسین افندی ، به تعدادی از بهائیان ساکن عکّا ، که شغلی در عکّا و حیفا نداشتند ، و از نظر اقتصادی باری بر دوش شوقی افندی بودند ؛ دستور داد تا به کشورهای ایران ، سوریه ، لبنان ، یا مصر مهاجرت کنند ، با این قول و تضمین که از سوی جوامع بهائی مقصد به آنها مساعدت و کمک شود . قرار بود به کسانی که به ایران رفتند مبلغ 50 پوند فلسطینی14( معادل 200 دلار امریکا ) هزینه سفر پرداخت شود15 ، و کسانی که به سوریه ، لبنان ، و مصر می رفتند ، مبلغ 20 پوند ( معادل 80 دلار ) دریافت کنند .

          برخی از خانواده ها اطاعت کردند و از فلسطین خارج شدند . کسانی که به ایران رفتند ، تنها رها شدند و از کمک و مساعدت وعده داده شده به آنها خبری نبود . وقتی آنها از محافل درخواست کمک کردند ، به آنها گفته شد که آنها از فلسطین تبعید و اخراج شده اند ، و در آن شرایط ، دیگر چه توقع و انتظاری دارند ؟! سرانجام ، پس از تحمل و مشقت فراوان ، چند نفر از آنها شغل و درآمد اندکی کسب کردند . ولی بقیه ، بوسیله نامه به شوقی افندی متوسل شدند و تقاضا کردند که به آنها اجازه بازگشت به فلسطین داده شود ، ولی با درخواست آنها مخالفت شد .

 پس از چند ماه ، دستور دیگری آمد تا خانواده های بیشتری عکّا و حیفا را ترک کنند . این بار ، دستور شامل حال کسانی شد که دارای شغل بودند . مغازه دار قدیمی بودند، و یا شغل خود را از پدرانشان به ارث برده بودند . تعداد کمی از بهائیان معتقد، از دستورات اطاعت کردند ، کار و تجارت خود را با ضرر و زیان فروختند و و اگذار کردند و از آنجا خارج شدند . ولی تعدادی دیگری از خانواده ها عذر آوردند و تقاضای اغماض و استثناء کردند ؛ آنها توضیح دادند که در آنجا متولد شده اند و بزرگ شده اند ، و نمیتوانند به یک کشور خارجی بروند و زندگی جدیدی را شروع کنند . ولی درخواست و استدعای آنها رد شد ، و تهدید شدند که در صورت نافرمانی از دستور ، طرد و تکفیر و اخراج خواهند شد ؛ و به این ترتیب ، همه آنها طرد و تکفیر شدند .

پس از مدتی، نوبت به بقیه پیروان شوقی افندی رسید که افراد پولدار و کارمندان دولت بودند . این بار اکثر بهائیان اعتراض کردند و از اجرای دستور شوقی سر باز زدند ؛ و به این ترتیب ، همه آنها طرد و تکفیر و از جامعه بهائی اخراج شدند .

 شکایت گروه شوقی افندی علیه بهائیان مخالف، و شکست در دادگاه

درسال 1939، محفل ملی بهائیان امریکا و کانادا،با تائید شوقی افندی، شکایتی برعلیه انجمن تاریخ جدید مطرح کرد و خواهان جلوگیری قانون از کاربرد نام بهائی و تبلیغ بهائیت از سوی انان شد.

برای اطلاع کامل از این پرونده ، دوستان عزیز و خوانندگان گرامی را به کتاب ارزشمند سکوت شکسته: داستان تلاش امروزین برای آزادی دینی ، نوشته میرزا احمد سهراب ، ارجاع میدهم . این کتاب در سال 1942، از سوی موسسه انتشاراتی یونیورسال ، نیویورک ، به سفارش انجمن تاریخ جدید، چاپ و منتشر شد .16

گرچه موجب تاثر و تاسف است که بهائیان اجازه دهند اختلاف نظر آنها از سوی دادگاه حل و فصل شود ؛ ولی از نقطه نظر پیشرفت آینده امر ، این رویداد ، اتفاق مبارکی بود .

همه بهائیان ، صرف نظر از وابستگی گروهی و جناحی خود ، باید کتاب فوق الذکر را ، بدون تعصب و جانبداری مطالعه کنند . در حقیقت ،کتاب فوق حاوی حقایقی است که تا کنون در جایی بازگو نشده است . و از سوی دیگر ، شاهد و نشانه ای از فعالیتهایی است که در حال حاضر ، تحت رهبری شوقی افندی ، صورت میگیرد .

من به خانم لوئیس شانلر و همکارش ، جناب میرزا احمد سهراب ، بخاطر موفقیت و پیروزی در پرونده حقوقی تبریک می گویم . آنها برای تحقق این کار بزرگ ، تلاش زیادی به خرج داده اند .

 

یادداشتهای فصل 32

1- عبدالبها به آقا و خانم افنان دستور داد برای فرزندان خود نام خانوادگی ” ربّانی ” انتخاب کنند .

2- الواح و وصایای عبدالبها ، طی چندین سال ، و در سه بخش تدوین و نوشته شده است . به نظر میرسد بخش اول آن ، که در آن شوقی افندی به سمت ولی امر آیین بهائی تعیین گردیده ، در زمانی نوشته شده ، که شوقی حدود 7 تا 10 ساله بوده است . سن دقیق او نامشخص میباشد .

3- عبدالحسین آیتی ، که بهائیان او را به نام آواره می شناسند ، مبلّغ ، نویسنده و معلم دبیرستان بود . عبدالبها او را بعنوان ایادی امرالله منصوب نمود ، و به او ماموریت داد تا کتاب تاریخ رسمی بهائی درباره تاریخ آیین بابی – بهائی در ایران را بنویسد ؛ که کتاب مزبور در سال 1923 ( 1344 شمسی ) چاپ و نشر یافت . او سپس عقیده بهائی را رها ، و جامعه بهائی راترک کرد ، و از سوی شوقی افندی بعنوان ناقض عهد و میثاق اعلام شد . آقای آیتی در کتابی که پس از این وقایع نوشت و دلایل ترک بهائیت را بیان کرد؛ مدعی شد که عبدالبها به او دستور داده بود که در کتاب تاریخی که نوشته برخی واقعیات تاریخی را تحریف کند و تغییر دهد و مطالب و رویدادها را مطابق تمایل عبدالبها بنویسد . بهائیان تلاش کرده اند تا خاطره و سوابق مربوط به جایگاه و خدمات مهم آواره را حذف و محو کنند . مستندات این رویه در کتاب وَنس سالیسبوری ، بنام بررسی انتقادی ادبیات بهائی در قرن بیستم موجود است ، که میتوانید آنرا در آدرس زیر مشاهده کنید :

http://bahai-library.com/salisbury_criticat-examination-literature

4- حسن نیکو از مبلغان برجسته و پیشگام بهائی ایرانی بود که پس از ترک بهائیت، در کتابی دلایل کناره گیری خود را از گروه بهائی بیان داشته است. از جمله موارد انتقادی که می نویسد جاه طلبی های دنیایی و مادی عبدالبها و پول دوستی بیش از اندازه او بود . نیکو از الواح چاپلوسانه و تملق آمیز عبدالبها به افراد ثروتمند و متنفّذ ، با این امید که در سلک طرفداران او در آیند ، انتقاد کرده است .

5- نشریه ریالیتی یک مجله تجاری بود که در سال 1919 توسط بهائیان لیبرال شروع به کار کرد ،و  به مباحث مرتبط با بهائیت و سایر موضوعات مورد علاقه ، همچون متافیزیک و سوسیالیسم می پرداخت . نشریه به تدریج انتقاد خود را از عقاید و رهبری جامعه بهائی سازمان یافته بیشتر کرد ، به ویژه در اوایل دهه 1920 که شوقی افندی در سمت ولی امرالله بهائیان قرار گرفت . پس از 1926 ، مجله توجه خود را از مباحث بهائی تغیر داد و از سال 1929 به بعد ، انتشار آن متوقف شد .

6- انتشار یافته در نشریه بهائی ورلد ، جلد 3 . ( سالهای 30-1928 ) ، تالیف محفل ملی بهائیان امریکا و کانادا ( نیویورک ، کمیته انتشاراتی بهائی ، 1930 ) ص ص 104- 96 ، موجود در آدرس اینترنتی زیر :http://bahai-library.com/usnsa_bahai_world_3.همان متن ، با تغییرات اندکی، بعنوان الگویی برای سایر محافل ملّی ، در سراسر دنیا به کار گرفته شد. نگاه کنید به  http://bahai-library.com/nsa_bw_18.

7- بیت العدل جهانی در هنگام نوشتن این آیین نامه هنوز تشکیل نشده بود ، ولی در نوشته های بهاءالله و عبدالبها درباره آن صحبت شده بود .

8- بهاءالله مراجعه به دادگاه مدنی و طرح دعوی را ممنوع نکرده است . ولی خانواده های بهائی علاقه ای به احقاق حق از این طریق ندارند؛ زیرا این طریق را مناقشه آمیز و برای بهائیان نامناسب میدانند. ضمن اینکه بهاءالله منازعه و درگیری را منع کرده ، و بر روابط دوستانه میان طرفدارانش تاکید داشت .

9- ریچارد م . بالدِن همزمان هم در کلیسای امانویل و هم در محفل بهائیان نیویورک عضویت داشت . او نمونه ای از بهائیان لیبرال اوایل قرن بیستم بود که، مثل بسیاری دیگر، ضمن قبول عقاید و تعالیم بهائی ، همچنان پیوندهای مسیحی خود را حفظ کردند .

10- همراه کپی نسخه دستنویسی که به این ویراستار ارائه شد ، طرحی ضمیمه نشده بود .

11- همراه کپی نسخه دستنویسی که به این ویراستار ارائه شد ، عکسی همراه نبود .

12- قطعاً برخی از بستگان آقای بهائی این اسباب و لوازم را به ارث برده اند ، ولی بنده صاحبان فعلی و محلی نگهداری آنها را نمیدانم .

13- دلیل اصلی طرد و اخراج این افراد ازدواج آنها با کسانی بود که شوقی افندی آنها را تایید نکرد ، و یا پس از طرد فرد اول از سوی شوقی ، پدر و مادر و خواهر و برادر و نزدیکان فرد با او قطع رابطه نکردند ! مباحث عقیدتی هم ممکن است در این مورد دخیل بوده باشد ؛ مباحثی از قبیل میزان حاکمیت و اختیارات ولی امر بهایی و آزادیهای فردی بهائیان ، بهر روی ، برخلاف فامیل و بستگان نسل پیشین ، که از سوی عبدالبها تکفیر و طرد شدند ؛ آندسته از اولاد و فرزندان عبدالبها ، که از سوی شوقی افندی تکفیر و طرد و از جامعه بهائی اخراج شدند ، تلاشی برای رقابت و ابراز مخالفت ، و یا تشکیل یک سازمان موازی نکردند ؛ در واقع ، برای چند دهه ، از هرگونه اقدام و صدور بیانیه عمومی علیه بهائیت خودداری نمودند . ولی نوشته ها و مطالب راجع به طرد و اخراج اولاد و فرزندان عبدالبها ، سرانجام در سال 2013 چاپ و منتشر شد . http://www.abdulbahasfamily.org

14- ارز رایج در فلسطین ، در دوران قیمومت انگلستان ، پوند فلسطین بود .

15- ارزش این پول ، به نرخ برابری در سال 2014 ، معادل 3000 دلار امریکا میباشد .

16- در این حکم  دادگاه عالی نیویورک آمده است : ” شاکیان هیچ گونه حق انحصاری در استفاده از نام یک آیین ندارند .” و به این ترتیب ثبت تجاری شماره 245271 ( برای کلمه بهائی ) ، که درسال 1928 ، در اداره ثبت علائم ایالات متحده انجام شده بود را ، ملغی الاثر کرد . با وجود این حکم ، گروه بهائیان حیفایی دو بار دیگر اقدام به طرح شکایت علیه بهائیانی کردند که زیر چتر جامعه بهائی حیفایی نبودند ، تا بتوانند با تمسک به قانون ، آنها را از اینکه خود را ” بهائی ” بخوانند ، منع نمایند . اخیراً ، در سال 2010 ، آنها بار دیگر ، یک پرونده حقوقی را ، در همین موضوع ، در برابر یک گروه کوچک بهائی ، بنام گروه بهائیان ارتدکس ، باختند .

 

نوشته شعاع الله بهائی