خدا در بند زندان!

11

پرسش

خدا در بند زندان!

پاسخ نخست

خدا ! به اتهام قتل به زندان مى یوفته! اونوقت چه كسى خدای مظلوم رو از بند نجات ميده؟
یکباره ابر قدرتى به غيرتش بر مى خوره و خدا رو از دست حكومت آزاد می کنه! مدتى خدا مخفى مى مونه تا آب ها از آسياب بيفته! از بد روزگار جای خدا لو میره. قبل از رسیدن نیروهای امنیتی پیک مخصوص ابر قدرت سر میرسه، وساطتی می کنه که خدا زنده بمونه و تبعید بشه به بغداد! ماجرا به این سادگی تموم نمیشه، خدا با یه گارد محافظ از طرف ابر قدرت، به سلامت به بغداد می رسه و سرانجام سر از عكا در فلسطین در مياره!
خدا وقتی که از حکم اعدام قطعی نجات پیدا می کنه، شخصاً برای ابر قدرت نامه ای می نویسه و تشکر ویژه می کنه.
داستان از این قراره که حسینعلی نورى رهبر بهائی ها که خودش رو خدا می دونسته، در تهران با یه نقشه طراحی شده اقدام به ترور شاه مملکت ایران می کنه تا جايى كه خودش شخصا اسلحه رو خریداری می کنه و به بابی ها میده (1) تا ترور شاه مثل نقشه جلو بره.
ناصرالدین شاه قاجار دستور میده افراد مظنون از جمله حسینعلی نوری دستگير و زندانی بشن. حکم اعدام دادگاه که صادر میشه سر و کله كاردار سفارت روسيه پرنس دالگورکی معروف پیدا میشه و با تهديد ايران به جنگ، رهبر آينده بهائی ها رو از زندان نجات مى ده. دالگورکی سفیر روسیه در حمایت از حسینعلی بهاء، از اون با لقب «امانت روس» نام می بره تا از سالم موندنش کاملاً مطمئن باشه. (2)
به راستى چرا رهبر بهائیا قصد داشت شاهی که کشور ایران رو می خواست با اقتدار، كاردانى و مشورت های اميركبير به خوبى نظم و ساماندهی کنه به قتل برسونه؟!
چرا یه دفعه حسینعلی نورى میشه امانت روسیه؟
چرا روسیه براى رهايى رئیس بهائیت از حکم اعدام، دولت ايران رو تهديد به قتل عام عمومی و جاری کردن نهرهای خون مى كنه؟ (3)
روسیه با چه سودی پشت رهبر آينده بهائیا در میاد؟ و با گارد محافظ اونو تا بغداد همراهى مى كنه؟
بیخود نیست که میگن هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیره…

پاورقی:
1-میرزاحسینعلی نوری رهبر بهائیان، کریم خان مافی را با پرداخت پول و شمشیر و اسب مآمور ترور ناصرالدین شاه می کند. وی از ترس جانش به ترکیه فرار می کند. مجدد موضوع را یک بابی دیگر به نام محمد صادق تبریزی که تربیت شده جناب عظیم بوده در میان می گذارد تا ماموریت ترور انجام شود. تنبیه النّائمین، سید مقداد نبوی، ص 163
2-«و کاغذی به صدراعظم نوشت که باید حضرت بهاءالله را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاءالله برسد و حادثه ای رخ دهد، شخص تو در مقابل سفارت روسیه مسئول خواهی بود.» تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 648
3-در رهایی میرزاحسینعلی نوری دخالت سفیر روسیه از بدیهیات است که شرح آن را دخترش بهائیه خانوم یا ورقه علیا چنین می نگارد؛ در کتاب فتنه باب نوشته اعتضاد السلطنه صفحه ۲۰۲ آمده «کنسول روس بدون اندک بیمی قیام نمود و اعضای محکمه را مخاطب ساخت و گفت: من تصمیم دارم این شریف زاده یعنی میرزا حسینعلی را تحت حمایت دولت روسیه، درآورم. بر حذر باشید اگر یک مو از سر او کم شود نهرهای خون در این شهر جاری خواهد شد. امیدوارم به اخطار من توجه کنید!»

نظرات بسته شده است.