با روشنفکران و دگر اندیشان!

0 725

کنفرانس شیکاگو و پی آمدهاى آن، تایید عملى بود بر آنچه بهائی پژوهى مؤدبانه و مشفقانه و پژوهشگرانه و با استناد به متون اصلى در نزدیک به هشت سال  در تالارهاى گفتگوى شبانه روزى و مقالات تحقیقى بر آن پاى مى فشرد که” بین تعالیم بهائی و عملکرد آنها تناقض آشکار وجود دارد” و نمونه هاى تاریخى براى این موضوع ارائه می نمود.اما کنفرانس شیکاگو، عملا این موضوع را اثبات کرده ودر منظر همگان قرار داد. سالیان سال بهائیان بر اساس متون اصلى رهبران خود ادعا مى نمودند در سیاست دخالت نمى کنند و اگر یک نفر در سیاست دخالت نمود همین دلیل بر بهائی نبودن او کافى است، اما در کنفرانس شیکاگو سه هزار نفر بهائی و تعدادی میهمان از اپوزیسیون خارج کشور را از کشورهاى مختلف جمع کردند و در سیاست دخالت نمودند و سخن از تغییر رژیم و زیرساخت هاى آن گفتند و آقاى شاپور راسخ رئیس کنفرانس در سخنرانى افتتاحیه و اختتامیه و نیز سخنرانان

میهمان از بى فایده بودن اصلاحات و لزوم تغییر حکومت و قانون اساسی سخن گفتند که با کف زدن حضار از سوی آنها تایید هم شدند.این تناقض آشکار از چشم بهائیان متحیر، دور نماند و در وبلاگ ها و محافل خصوصى اعتراضاتى را بر انگیخت و از رهبران  کنفرانس و در رأس آنها بیت العدل خواستار اعلام موضع شدند. سه ماه سکوت حاکم بود و کسی به این اعتراضات پاسخى نمى داد. پس از سه ماه ، یک خانم بهائی جرأت کرده نامه سرگشاده اى نوشت و خیلى مودبانه این تناقض را بیان و با طرح سوالات و بیان گمانه هائی خواستار توضیحات پیرامون کنفرانس شیکاگو شد.ظاهرا این نامه که حرف دل بسیارى از بهائیان بود انعکاس وسیعى یافت و أنطور که بیت العدل بعدا نوشت دست به دست بین بهائیان رد و بدل می شد. پیام این نامه که خیلى مودبانه و مستدل و مستند نوشته شده بود آنچنان سهمگین بود که یکباره سکوت سه ماهه شاپور راسخ و یک روز بعد بیت العدل را شکست و هر دو شتابزده پیام هائى صادر کردند و نویسنده نامه را مجعول و مغرض و مزوّر و… خواندند و در لفافه، تهدید به عواقب نقض پیمان و طرد نمودند تا دیگران حساب کار خود را بفهمند و اعتراضات را ادامه ندهند بدون اینکه پاسخى به سوالات و گمانه هاى نامه سرگشاده داده باشند. شاپور راسخ منکر حرف هاى خود شد و به نوعى آنها را نظرات شخصى خود شمرد، بیت العدل هم خود را بى اطلاع از کنفرانس قلمداد نمود و چند فحش از نوع آنچه ذکر شد حواله نویسنده نامه سرگشاده نمود و از اینکه نامه  بین  بهائیان دست به دست مى گردد سخن گفت و معترض را کوبیده ولى شاپور راسخ را یک بهائی ” مجرّب” نامید یعنى مى داند که چه مى کند!

اما با این اشتلم ها و گرد و خاک هاى بیت العدل ، موضوع پایان نیافت و سر از شبکه هاى تلویزیونى خارج در آورد. شبکه مردم تى وى، که مدتى نقش شبکه اجاره اى خود بهائیان را ایفا نموده بود از موضوع مطلع شد و از نویسنده نامه در خواست نمود که در استودیوی شبکه حاضر شود و مطالبش را بگوید.ظاهرا نویسنده بدلیل حملات تشکیلات به او پس از پیام بیت العدل اظهار می کند که بدلیل عدم تأمین جانى توان حضور ندارد و خواست که مجری برنامه نامه او را بخواند و سخنرانى شاپور راسخ را هم پخش کند. مجری در برنامه اى چنین مى کند و از جامعه بهائی توضیح مى خواهد که جواب یک نامه مودبانه و مستدل که تهدید جانى نیست و اگر پاسخى دارند ارائه دهند. از ایجا به بعد موضوع جالب تر مى شود. نماینده بهائیان به نام ” بیژن یگانه” حاضر مى شود و ضمن ادامه همان فحش ها و بد و بیراه ها به خانم نویسنده نامه( بهاره مقدم) و خانم دیگری به نام ( عهدیه دارابى) شاپور راسخ را فاقد هنر سخنوری نامیده و گفته  سن بالاى هفتاد سال سن ناتوانى و فراموشی و ضعف قواى عقلى ومعافیت است و خلاصه از شاپور هشتاد ساله انتظار کار معقول نیست!

(غافل از آنکه بیت العدل او را مجرّب نامیده است) و سپس شروع می کند به بد و بیراه گفتن به میهمانان کنفرانس مثل نورى علاء و همه کاسه کوزه ها را سر او می شکند. در حالیکه نورى علاء و نوری زاده و جهانبگلوئى وتنى چند از اپوزیسیون خارج از سه ماه قبل دعوت شده و مقاله خود را هم ارسال نموده بودند… بعد شروع می کند بد و بیراه گفتن به امثال فریدون آدمیت و هما ناطق و اسماعیل رائین و مورخان دیگر به جرم تاریخ نگاری خلاف مذاق بهائیان و حتى به هلاکوئی مبلغ قدیمى بهائی که ظاهرا طرد شده هم رحم نمى کند….

این همان چیزى است که بهائی پژوهى اصرار بر آن داشت و علاقمند بود روشنفکران و دگر اندیشان را مطلع کند که فریب شعارهاى قشنگ و حقوق بشری تشکیلات بهائی را نخورند چون به محض اولین انتقاد، همان به سرشان خواهد آمد که بر سر بهاره مقدم بهائی آمد و القابى مثل معاند و مغرض و مزور و مکار و… نصیبشان خواهد شد و فحش هائی مثل فحش هائی که به آدمیت و هما ناطق و رائین و نوری علاء و…نثارشان خواهد گردید.

 

از این دوگانه ها در بهائیت بسیار است. وقتى بهاء الله و عبدالبها برادرانشان ازل و محمد على را به انواع فحش ها مى نوازند، راه براى پیروان براى فحاشى به روشنفکران و دگر اندیشان گشوده است…

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 13 =