چکیده: دعوت پیامبران همیشه همراه با آیات و نشانههایی بوده است. از جمله این نشانهها بینه یا معجزه است. بینه یا معجزه امری شگفت است که فقط فرستادگان الهی، به اذن خدا، قادر به ارائه آن هستند و بهواسطه ارائه آن، ارتباط با خداوند و صدق گفتارشان ثابت میشود. رهبران بهائی وقتی در بین مردم ادعای نبوت کردند، برای اثبات پیامبری خود، در مقابل افرادی که طبق سنت انبیاء پیشین از آنان تقاضای بیّنه میکردند، از ارائه معجزات درخواستی، سرباز زدند. معجزاتی که اگر ارائه میشد، حقانیت ایشان برای مردم عادی بهراحتی اثبات میشد. درعینحال، مبلغان بهائی در حجیت ارائه معجزه در اثبات نبوت، اصل ارائه معجزه و استناد به آن تشکیک کرده و معجزات انبیای پیشین را به اموری دیگر تأویل کردهاند. این مقاله ضمن بررسی تطبیقی میان جایگاه معجزه در ادیان ابراهیمی و بهائیت، نظرات مبلغان بهائی درمورد معجزات انبیای پیشین را مورد نقد و بررسی قرار داده است. این مقاله درعینحال به مقاله شماره ۱۹ جزوه رفع شبهات با عنوان «معجزه دیانت بهائی چیست» نیز پاسخ میدهد.
کلید واژه: بینه، معجزه، ادعای پیامبری، بهائیت، باب، بهاء الله
مقدمه:
هرگاه یک مدعی نبوّت، ادعای پیامآوری از سوی خداوند را مطرح میکند، باید بر صدق ادعای خود دلیل بیاورد تا مردم باور کنند که راست میگوید. یکی از قانعکنندهترین دلایل صدق ادعای مدعیان پیامبری در طول تاریخ ادیان، معجزات ایشان بوده است. هرچند در میان متکلمان دیدگاههای متفاوتی درباره دلالت عقلی معجزات بر صدق ادعای نبوت وجود دارد، اما بهعنوان حداقل مسئله قابل قبول در میان ایشان، دلالت معجزه بر حقانیت مدعی پیامبری بهعنوان یک دلیل اقناعی مورد پذیرش قرار گرفته است (فخار نوغانی، بررسی و نقد دلالت عقلی معجزات بر صدق ادعای نبوت، ۶). این درحالی است که بسیاری از متکلمان مسلمان، دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت را با دلایلی چون دلیل حکمت، دلیل حکم الامثال و دلیل نقض غرض اثبات میکنند (خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۳۷؛ کریمی، قلمرو دلالت معجزه، ۵۵).
متألهین مسیحی دلالت معجزه بر وجود خداوند، ادعای نبوت مدعی پیامبری و صحت تعالیم او را پذیرفتهاند، اما فلاسفه مسلمان، دلالت معجزه را تنها برای تصدیق ادعای مدعی پیامبری به رابطه با خداوند، کافی دانستهاند (براتی و جوادی، مدلول معجزه از دیدگاه علامه طباطبایی و سویین برن، ۳۶).
معجزه از سویی دیگر، وجه ممیز میان مدعیان راستین پیامبری و دروغگویانی است که به ناحق این صفت را به خود منتسب میکنند. همانگونه که ارسال پیامبران ازسوی خداوند برای هدایت بشر، امری سابقهدار و مورد قبول انسانها در طول تاریخ بوده است، سوار شدن بر موج عواطف انسانی از طریق پیامبر جلوه دادن خود نیز، مسئلهای سابقهدار در تاریخ بشر بوده است. لذا مردم چارهای ندارند تا وسیلهای برای آزمایش مدعیان راستین از دروغین برگزینند و با توجه به سنت اکثر رسولان در ارائه معجزه، این ملاک در تشخیص پیامبران راستین موردتوجه عموم قرار گرفته است (خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۳۷).
این نوشتار، ضمن ارائه گزارشی از معنا و مفهوم و مشخصههای اصلی معجزات پیامبران، بهدنبال بیان جایگاه و ارزش آن از منظر دیانت اسلام است. توضیح این نکته در این مقدمه ضروری است که بهائیت، آیین اسلام را آیینی الهی و آسمانی میداند و کتاب قرآن را نیز، از جانب خداوند معرفی میکند. لذا مفاد این کتاب آسمانی درجهت ایجاد همدلی و همزبانی میان بهائیان و مسلمانان، سودمند است. درعینحال بهائیان متن تورات و انجیل را نیز از جانب خداوند میدانند و هیچگونه تحریف لفظی در آن را نمیپذیرند (بهاءالله، ایقان، ۵۷؛ اشراق خاوری، محاضرات، ج۱، صص ۱۳۰ و ۱۳۱؛ اصفهانی، بهجت الصدور، ۱۹۹). لذا استناد به متن این دو کتاب، هرچند مورد پذیرش کامل مسلمانان نیست، اما برای خوانندگان بهائی، سودمند خواهد بود.
در ادامه این مقاله به بررسی جایگاه و مفهوم معجزه در معتقدات بهائی میپردازیم تا ببینیم رهبران و مبلغان بهائی، چگونه این مسئله را مورد توجه قرار میدهند و آیا از این طریق، راهی برای اثبات ادعای نبوت جناب باب و بهاءالله وجود دارد؟
بهعنوان بررسی سابقه بحث، میتوان به کتاب آیت الله احمد شاهرودی با عنوان «راهنمای دین» اشاره کرد که فصلی را به این موضوع اختصاص دادهاند. مقاله ارزشمند «نقد شبهات بهائیت درباره اعجاز» از سید محمدحسن جواهری که به بررسی دلایل اعجاز قرآن کریم و پاسخ به برخی از شبهات گلپایگانی در کتاب فرائد پرداخته، نیز قابل معرفی است. هرچند این مقاله به معجزات سایر پیامبران در اثبات مدعای نبوت کمتر پرداخته و تمرکز خود را بر جلوههای اعجاز قرآن کریم قرار داده است. مهدی هادیان نیز در کتاب «مسأله مشروعیت» به موضوع معجزه و جایگاه آن در الهیات اسلامی و مقایسه جایگاه آن با دیدگاه دیانت بهائی پرداخته است. همچنین بخشی از فصل ششم کتاب «درسنامه شناخت بهائیت» تألیف حسین رهنمایی به همین موضوع اختصاص یافته است.
معجزه و ویژگیهای آن
شایسته است در ابتدای این بحث به معرفی معجزه، ویژگیهای آن در قرآن و کتب الهی پیشین و چگونگی بهرهبرداری پیامبران از آن، در اثبات نبوت خویش، بررسی مختصری انجام پذیرد.
تعریف معجزه
معجزه به کار خارقالعادهای گفته میشود که مدعیان نبوت برای اثبات مدعای خود – که ارتباط با عالم غیب و خدای عالم هستی بوده – انجام میدهند و دیگران را نیز به مقابله و معارضه و آوردن مثل آن دعوت میکنند(تحدّی)، و چون کسی مانند آن را نمیتواند بیاورد و عاجز از انجام آن است، بدان معجزه میگویند (سبحانی، منشور جاوید، ۳/۳۳۴).
قرآن کریم برای این مفهوم از واژه «آیت» یعنی نشانه و علامت، و نیز «بینه» و «برهان» استفاده کرده است و در روایات (و فرهنگ متکلمان ) از آن نظر که این نشانه، ناتوانی سایر افراد را در اثبات ادعای پیامبری آشکار میسازد، به «معجزه» تعبیر شده است.
نمونههایی از اعجاز پیامبران در تورات
در بخش چهارم از سفر خروج تورات چنین میخوانیم:
«آنگاه موسی به خدا گفت: «اگر بنیاسرائیل مرا نپذیرند و سخنان مرا باور نکنند و بگویند: چگونه بدانیم که خدا بر تو ظاهر شده است؟ من به آنان چه جواب دهم؟ خداوند از موسی پرسید: «در دستت چه داری؟» جواب داد: «عصا». خداوند فرمود: «آن را روی زمین بینداز!» وقتی موسی عصا را به زمین انداخت، ناگهان عصا به ماری تبدیل شد و موسی از آن فرار کرد. خداوند فرمود: «دستت را دراز کن و دمش را بگیر.» موسی دست خود را دراز کرد و دم مار را گرفت و مار دوباره به عصا تبدیل شد. آنگاه خداوند فرمود: «این کار را بکن تا سخنان تو را باور کنند و بدانند که خداوند، خدای اجدادشان ابراهیم، اسحاق و یعقوب بر تو ظاهر شده است.»
ادامه این بخش از تورات و بیان سایر معجزات موسی مانند یدبیضاء و ریختن آب نیل بر زمین و تبدیل شدن آن به خون، خواندنی است. اما آنچه در این میان مهم است، آن است که بنابر تصریح تورات، خداوند این نشانهها را برای اثبات حقانیت موسی و پذیرش بنیاسراییل در اختیار او قرار داد تا بنیاسرائیل با دیدن این معجزات، بدانند که او در ادعای پیامبری و ارتباط با خداوند صادق است. شایان ذکر است که بیان انجام خوارق عادات توسط انبیای الهی بهویژه حضرت موسی علیهالسلام در تورات تنها منحصر به این موارد نیست و این یک نمونه بهعنوان شاهد مثال از تورات بیان شد.
معجزات عیسی مسیح به نقل از انجیل
انجیل کتاب مقدس مسیحیان نیز معجزات زیادی برای حضرت عیسی نقل کرده است. از آن جا که بیان تمام آنها خارج از حوصله و هدف این نوشتار است. اما بهعنوان نمونه میتوان از خبر دادن عیسی علیهالسلام به یک زن اهل سامری از پنج شوهر پیشین او و عدم نسبت همسری میان او و مردی که در آن موقعیت با او زندگی میکرد، یاد نمود (انجیل یوحنا، بخش چهارم). اِخباری که موجب تحیر شدید آن زن شد و باعث شد بلافاصله بعد از آن بگوید: «آقا نکند شما پیغمبرید؟!» درواقع اِخبار اعجازگونه عیسی را نشانهای دانست که میتوانست دلیل پیامبری او باشد. این درحالی بود که عیسی در آن ماجرا هنوز خود و مقام الهیاش را برای آن زن معرفی نکرده بود. در بخش پنجم همین انجیل ماجرای شفا یافتن افلیجی به دست عیسی علیهالسلام بهطور کامل بیان گردیده است.
آنچه در بحث ما از بیان این معجزات در انجیل بهکار میآید، تلقی اطرافیان مسیح از چرایی بروز این معجزات است. به این بخش از انجیل که شرح سرگذشت عیسی مسیح علیهالسلام به بیان یوحنا است، توجه کنید: «یک شب یکی از روحانیون بزرگ یهود برای گفتوشنود نزد عیسی آمد. نام او نیفودیموس و از فرقه فریسیها بود. نیفودیموس به عیسی گفت: استاد، ما روحانیون این شهر، همه میدانیم که شما از طرف خدا برای هدایت ما آمدهاید، دلیلش نیز معجزات شما است.» (انجیل یوحنا، بخش سوم).
ملاحظه میشود که به بیان انجیل ارائه معجزات بسیار ازسوی عیسی مسیح علیهالسلام، بهعنوان دلیلی بر حقانیت ایشان از سوی دانشمندان یهودی پذیرفته شده بود و این خود نشان دهنده دلالت معجزه بر صدق گفتار مدعی پیامبری در آیین مسیحیت است.
مشخصات معجزه با الهام از آیات قرآن کریم
قرآن کریم نقل میکند که مردم هر زمان، از پیامبران زمان خویش تقاضای «آیت» و «دلیل» میکردند تا حقانیت دعوت آنان بر ایشان اثبات شود. پیامبران نیز به درخواستهایی که معقول و منطقی و در راستای حقیقتجویی بود، پاسخ مثبت میدادند.
شاهد این مطلب در بین آیات بسیار است، مثلاً آیه ۱۵۴ سوره شعراء که میفرماید:
مَا اَنْتَ اِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآیَة اِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ
تو جز بشری مانند ما [بیش] نیستی. اگر راست میگویی آیه و نشانهای بیاور.
در قرآن این نشانههای پیامبری به عناوین مختلف ذکر شده است. در برخی آیات کلمه «آیه» بهعنوان دلیل پیامبری بیان شده (الاعراف، ۱۰۶)، در برخی دیگر، لغت «بینه» ذکر شده (البقره، ۸۷) و در جایی کلمه «سلطان» به کار رفته است (ابراهیم، ۱۰).
آیات بسیاری در این زمینه است که بررسی کامل آنها در این نوشتار نمیگنجد، اما چیزی که مسلم است ادعای پیامبری نمیتواند بدون نشانه و بینه باشد. این بینات البته انواع مختلف دارند.
یک نوع بینه که بسیار در قرآن ذکر شده اقدام یا عملی خارقالعاده ازطرف نبی است که ما از آن به «معجزه» تعبیر میکنیم. این معجزات چند خصوصیت دارند که برای توضیح هرکدام از آنها آیاتی از قرآن را شاهد میآوریم:
تنها با اذن و مشیت الهی صورت میگیرد؛
مَا کانَ لِرَسُول اَنْ یأْتِیَ بِآیَة اِلاّ بِاذْنِ اللَّهِ (الرعد، ۳۸)
برعهده رسول نیست که آیهای بیاورد مگر به اذن خدا.
وَ رَسُولاً إِلى بَنيإِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ (آل عمران، ۴۹)
و من (عیسی علیهالسلام) فرستادهای بر بنیاسرائیل هستم که با آیهای از پروردگارتان به سوی شما آمدهام. من برای شما از گِل شکل پرندهای را خلق میکنم، سپس در آن میدمم، پس به اذن خدا پرندهی زندهای میشود.
همراه با ادعای پیامبری است؛ یعنی آورنده آن، بهعنوان یک سند زنده، آن را برای اثبات رسالت انجام میدهد و همراه آن نبی بودن خود را اعلام میکند.
فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا. قالَ إِنِّي عَبْدُاللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا (مریم، ۲۹ و۳۰)
مریم به آن کودک اشاره کرد. گفتند: چطور ممکن است طفل در گهواره سخن بگوید. عیسی در گهواره فرمود: همانا من بنده خدا هستم که کتاب به من داده و مرا نبی خود قرار داده است.
در برخی مواقع بروز معجزه همراه با تحدی است؛ یعنی فراخواندن به معارضه و مقابله بهمثل؛ به این ترتیب که از تمام انسانها دعوت کند که اگر میتوانند و قدرت دارند، مانند آن را بیاورند.
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ (الاسراء، ۸۸)
بگو اگر همه انسانها و جنیان جمع شوند که بخواهند مثل این قرآن را بیاورند، هیچگاه نمیتوانند.
عقل با دیدن آن صادق را از کاذب تشخیص میدهد.
«وَ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهتَزُّ کَأنَّها جآنٌّ ولّی مُدبِرًا و لَم یُعَقِّب یمُوسی اَقبِل وَ لا تَخَف اِنَّکَ مِنَ الامِنینَ اسْلُکَ یَدَکَ فی جَیبِکَ تَخْرج بَیْضَآءَ مِنْ غَیْرِ سُوء واضْمُمْ اِلَیکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِکَ بُرهَانَانِ مِنْ رَبِّکَ اِلی فِرعونَ» (قصص، ۳۱ و ۳۲)
و تو (در اين مقام) عصاى خود را بيفكن. چون (عصا افكند و) بر آن نگريست و ديد كه گويى اژدهايى مهيب و سبكخيز است رو به فرار نهاد. (در آن حال بدو خطاب شد) اى موسى پيش آى و مترس كه تو از ايمنان هستى. دست خود را در گریبان کن تا سفید و درخشنده و بیعیب بیرون آید و از برای هر هراسی دست را به خود بچسبان. پس این دو برهانهایی است از جانب پروردگارت به سوی فرعون.
نمونه دیگر داستان اقرار ساحران به الهی بودن قدرت حضرت موسی علیهالسلام و ایمان آوردن ایشان به خدای موسی و هارون است:
وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرينَ وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (الاعراف، ۱۱۷ تا ۱۲۲)
به موسی وحی کردیم که عصای خود را بیفکن. پس بهناگاه همه آنچه ساحران به دروغ ساخته بودند بلعید. پس حقیقت جا افتاد و کردار آنان باطل شد. پس همه آنان خوار و شکستخورده شدند و جادوگران بیاختیار به سجده افتادند و گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، همان پروردگار موسی و هارون.
ملاحظه میشود که ساحران، با عقل و وجدان خود دریافتند که کاری که عصای موسی با سحر آنان کرد، از جنس کارهای خودشان نبود و کاری فوق بشری و خارقالعاده بود. لذا دریافتند که منشأ چنین قدرتی، جز خداوند متعال نیست و موسی و هارون، در گفتار خود دربارهی رسالت ازسوی خداوند، صادق هستند.
ویژگی معجزات پیامبران و اولیاء الهی در روایات
در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز موضوع معجزات پیامبران مورد توجه قرار گرفته و ویژگیهای آن بیان شده است. در روایات چرایی اعطای معجزه به پیامبران مورد گفتگو قرار گرفته است.
معجزه، نشانه صدق مدعی پیامبری
عن أبي بصير قال: قلت لابيعبدالله(ع): لاَي علة أعطى الله عزوجل أنبيائه و رسله و أعطاكم المعجزة؟ فقال: ليكون دليلاً على صدق من أتى به، والمعجزة علامة لله لايعطيها إلا أنبيائه و رسله و حججه ليعرف به صدق الصادق من كذب الكاذب (ابن بابویه، علل الشرایع، ج۱ ص ۱۲۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص ۷۱).
ابوبصیر گفت: به ابیعبدالله امام صادق علیهالسلام عرض کردم: به چه علتی خدای عزوجل معجزه را به انبیاء و رسولانش اعطا کرد؟ حضرت فرمود: برای اینکه دلیلی بر راستی آنچه به آنها داده است باشد. و معجزه علامتی از خداست که به هیچکس غیر از انبیاء و رسولان و حجتهایش نمیدهد به این علت که راستی صادق از دروغ دروغگو شناخته شود!
تناسب معجزات پیامبران با احوال قوم خویش
معجزات پیامبران همواره با ویژگیهای قوم ایشان در هر عصر متناسب بوده است. در روایت دیگری به نقل از ابن سکیت از امام رضا علیه السلام از چرایی تفاوت میان معجزات پیامبران سؤال شد. چرا معجزه موسی علیهالسلام تبدیل عصا به مار و ید بیضا بود و معجزه عیسی علیهالسلام، شبیه کارهای طبیبان بود و معجزه رسول الله صلیالله علیه و آله از جنس کلام و خطابه بود؟ امام رضا علیهالسلام در پاسخ فرمودند: خداوند تبارك و تعالى وقتى موسى عليهالسّلام را مبعوث فرمود زمانى بود كه اغلب مردم در آن عصر ساحر بودند، لذا جناب موسى از جانب حقّ جلّوعلا نشانهای آورد كه در وسع و طاقت مردم نبود و علاوه برآن، سحر ساحران را با آن باطل كرد و بدين وسيله حجّت را بر آنها تمام نمود.
و هنگامى كه جناب عيسى عليهالسّلام را بهسوى مردم فرستاد، عصرى بود كه بيمارى زمينگيرى، در بين مردم شيوع داشته لاجرم به طب نيازمند بودند، لذا حضرتش از جانب حقّ عزّوجلّ با داشتن طبّى كه نظيرش در بين مردم نبود مبعوث شد، آن جناب مرده را زنده مىكرد، كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را با اذن خدا شفا مىداد و بدينوسيله خداوند حجّت را بر مردم آن عصر تمام فرمود.
و در زمانى كه وجود مبارك خاتمالأنبياء صلّىاللَّه عليه و آله را به پيغمبرى فرستاد، بازار سخنورى و خطبهخوانى و فصاحت و بلاغت رائج بود (راوى مىگويد: گمانم اين است كه امام دنبال «كلام و خطب» شعر را نيز آوردند)، لذا پيامبر اكرم صلّىاللَّه عليه و آله از جانب خدا قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و احكام شرع -با كلامى درنهايت فصاحت و بلاغت است- آورد و بدين ترتيب اقوال و سخنان آنان را باطل نمود و حجّت حقّ عزّوجلّ را بر مردم اثبات فرمود. ابن سکیت در پایان از امام رضا علیه السلام پرسید: امروز چگونه حجت خدا بر بندگان برپا میشود؟ امام فرمودند: به واسطهی عقل (حجت درونی)؛ که به وسیلهی آن مدعی راستین الهی را تصدیق و مدعی دروغین را تکذیب نمایی. (ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۲ ص ۷۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص ۷۰).
پس در مجموع دریافتیم معجزه، کار شگفتی است که پیامبران الهی فراتر از قوانین عادی و جاری طبیعت، بهمنظور اثبات ادعای نبوت خویش انجام میدهند. کارهایی که انسانهای عادی از انجام دادن آن ناتوان هستند. ازجمله ویژگیهای معجزه، تحدی، عدم معارضه و مغلوب نشدن و تناسب معجزه با موقعیت قوم هر پیامبر است و هیچکس غیراز فرستادگان الهی قدرت انجام آن را ندارد و به همین دلیل از جایگاه بالایی برخوردار است، چون باعث تشخیص صادق از کاذب برای عموم انسانها میشود.
جایگاه معجزه در بهائیت
هنگامی که باب ادعای قائمیت و در پی آن ادعای نبوت کرد، مردم آن زمان طبق سنت پیشینیان به او ابراز کردند که از طرف پیامبران گذشته بشارتی برای ظهور خود نمایش دهد و یا معجزه یا عمل خارقالعادهای ارائه کند تا برای مردم اثبات شود که ایشان از طرف خداوند متعال مبعوث شدهاند (گلپایگانی، کشف الغطاء، ۲۰۲؛ آیتی، الکواکب الدریه، ج۱ ص ۲۳۶).
باب در شرایطی مدعی پیامبری شده بود که از دیدگاه مسلمانان، نبوت به حضرت محمد صلیالله علیه و آله پایان یافته بود و طبیعتاً کتب آسمانی پیشین وعده ظهور او را نداده بودند. باب عمل خارقالعادهای که طبق سنت پیامبران قبل، مطابق شرایط روز مردم باشد ارائه نکرد. اگر او میخواست چنین معجزهای ارائه کند، لاجرم باید معجزهاش متناسب با عصر پیشرفت تکنولوژی و صنعت میبود (هادیان، مسأله مشروعیت، ۹۸).
تلاشهای رهبران بهائی در خروج معجزه از معنای خرق عادت
باب اما ادعای جدیدی کرد. او گفت: معجزه من کلام و پیام من است و این جملاتی که به زبان میآورم. او در کتاب بیان فارسی نوشت: «…نظر کنید در قرآن، هرگاه خداوند در مقام اثبات رسول خدا بهغیر آیات احتجاج فرموده، شماها هم تأمل فرمایید…» (باب، بیان فارسی، ۱۷). با این گفتار، باب عملاً احتجاج به معجزاتی خارج از آیات نازله را بیفایده معرفی کرد.
بعداز او، بهاءالله معجزه پیامبران را در کتاب ایقان تأویل و با آن برخورد کرد. در این کتاب بهاءالله منظور از مار و ثعبان را قدرت موسی دانست و منظور از یدبیضاء را معرفت حضرت موسی معرفی کرد (بهاءالله، ایقان، ۷). او همچنین نار نمرود که میخواست ابراهیم علیهالسلام را با آن بسوزاند، به آتش حسد و اعراض و مخالفت او تأویل کرد (همان). مبلغان بعدی بهائی که در تشریح کتاب ایقان تلاش کردهاند، معنای ظاهری این عبارات قرآن و تورات را بهکلی منکر شدهاند و تنها معنای قابل قبول از این معجزات و خوارق عادات را همان تأویلات بهاءالله دانستهاند (اشراق خاوری، قاموس ایقان، ج۱ ص ۳۶۲ و ۴۸۰؛ ج۲ ص ۱۰۲۲؛ جمعی از نویسندگان، جزوه رفع شبهات، صص ۱۱۹-۱۲۳).
عبدالبهاء نیز هرچند توانایی پیامبران بر انجام امور خارقالعاده را انکار نکرده است، اما آن را نسبت به هدایت انسانها کماهمیت دانسته است. این جملات از او نشان دهنده تلاش رهبران بهائی برای خروج از ظاهر تورات، انجیل و قرآن کریم و نشاندن مراد تأویلی خود بهجای معنای ظاهری در آیات الهی است. او مینویسد: «مقصد این نیست که مظاهر ظهور (=پیامبران) عاجز از اجرای معجزاتند، زیرا قادر هستند. لکن نزدشان بصیرت باطنی و گوش روحانی و حیات ابدی مقبول و مهم است. پس در هرجایی از کتب مقدسه که مذکور است: «کور بود، بینا شد» مقصد این است که کور باطن بود، به بصیرت روحانی فائز شد؛ و یا جاهل بود، عالم شد؛ و یا غافل بود، هشیار گشت؛ و یا ناسوتی بود، ملکوتی شد؛ چون این بصیرت و سمع و حیات و شفا ابدی است. لهذا اهمیت دارد و الا حیات و قوای حیوانی را چه اهمیت و قدر و حیثیتی؟» (عبدالبهاء، مفاوضات، ۷۹).
این تأویل و خروج از ظاهر، هرچند که میتوانست در برخی آیات مورد پذیرش قرار گیرد، اما اطلاق کلی آن با ظاهر آیات در تعارض بود و درصورت تأویل برخی آیات قرآن کریم با چنین پیشفرضهایی مفاهیم آن آیات بهکلی گنگ و ناموجه مینمود. بهعنوان نمونه معجزه حضرت صالح علیهالسلام که بیرون آمدن شتر از دل کوه و تعیین روزهای مقرری برای آب نوشیدن او از رودخانه بود و یا کشته شدن شتر توسط مخالفان حضرت صالح (الشعراء، ۱۰۵؛ الاعراف، ۷۳ تا ۷۷؛ الشمس، ۱۳) با هیچ تأویلی از این جنس، سازگار نبود. یا آنکه احتجاجات حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام به بینات و آیات الهی برای اثبات حقانیت دعوت خود، لغو و بیهوده بود، چراکه درصورت پذیرش هدایت ازسوی قوم، دیگر نیازی به احتجاج به آیات نبود و درصورت عدم پذیرش هدایت ازسوی قوم، امر هدایت محقق نگردیده بود تا نجاتبخشی آن وجدانی شود. یادآوری این نکته در این بخش خالی از لطف نیست که حجیت ظاهر متن بنابر سیره عقلا و متشرعان از اصحاب اهل بیت علیهمالسلام اصلی پذیرفته شده است (غروی اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة ج ۳ ص ۳۳؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲ ص ۱۵۹) و عدول از معنای ظاهری بدون دلیل، موجه نیست، چراکه لازمه آن نقض غرض خداوند از ارسال آیات قرآن کریم است. بدین معنی که ظاهر آیات قرآن تا آنجا که معارض با ظاهر آیات دیگر و یا عقل قرار نگیرد، حجت است و اگر از معنای ظاهری صرف نظر شود، بدان معنا است که خداوند، آیاتی را فرو فرستاده و هزاران سال مردم را با ظاهر آن سرگرم کرده، حال آنکه مرادش از ارسال آن آیات، مطلبی دیگر بوده و در تمام این مدت، انسانها را از فهم مراد اصلی خویش محروم کرده است.
نقد دیدگاه گلپایگانی در پاسخ به چرایی عدم بروز خوارق عادات از باب و بهاءالله
ابوالفضل گلپایگانی از مبلغان بزرگ بهائی در یکی از مشهورترین کتابهای خود به نام فرائد، به توجیه این عقیده در بهائیت پرداخته و دلایل بسیاری آورده که چرا رهبران بهائی معجزهای نداشتهاند.
او ابتدا همان ادعای باب را تکرار کرده و احتجاج قرآن را فقط به آیات نازلشده ازسوی خداوند دانسته و منکر احتجاج قرآن کریم به سایر معجزات شده است. او مینویسد: «و اگر نفسی در جمیع قرآن تفحص نماید موضعی را نتواند یافت که حضرت رسول علیهالسلام برای اثبات رسالت خود به معجزات احتجاج فرموده باشد. بل در اکثر مواضع کثیره به صراحت دلیلیت معجزات را رد فرموده… و مقصود خداوند تبارک و تعالی این است که سبب اینکه ما معجزهای نمیفرستیم و معجزات را دلیل تو قرار نمیدهیم این است که امم ماضیه مانند عاد و ثمود و غیرهما معجزات انبیاء را تکذیب کردند و آیات الهیه را حمل بر سحر و باطل نمودند و ما آن اقوام طاغیه را هلاک نمودیم و به نزول سخط، ایشان را محو و معدوم کردیم، زیرا که ما نمیفرستیم معجزات را الا برای اخافت[=ترساندن] و انذار[=بیم دادن] به نزول عذاب و هلاکت. و چون وجود مبارک حضرت خاتمالانبیاء، رحمة للعالمین بود و اراده الهیه بر این تعلق یافته بود که نسل قریش و سایر عرب و قبائل یهود و سایر فرق انقراض نیابد و از اعقابشان اهل ایمان به ظهور آید، این بود که از اظهار معجزات و آیات قهریه ابا نمود و هلاکت ایشان را روا نداشت و حجت را به کتاب که رحمت و هدایت در آن ودیعه نهاده شده است و احدی مثل آن را نتواند آورد، منحصر نمود (گلپایگانی، فرائد، صص ۸۰ و ۸۱). مبلغان بهائی با این استدلال بهظاهر قرآنی، کلیه روایاتی را که انجام معجزات اقتراحی توسط رسول اکرم صلیالله علیه و آله را تأیید میکند، بیاعتبار معرفی میکنند و آن را معارض قرآن کریم میخوانند (همان، ۸۹).
در پاسخ به این ادعا باید گفت که اولاً، انکار معجزات و ایمان نیاوردن به پیامبران، همواره موجب نزول بلا برای قوم انکارکننده نبوده است. بهعنوان نمونه یهودیانی که با دیدن معجزات حضرت عیسی به او ایمان نیاوردند و برای قتل او تلاش و برنامهریزی کردند، پس از اتمام مأموریت حضرت عیسی، نابود نشدند و عذابی بر بنیاسرائیل فرود نیامد که باعث نابودی تمام منکران عیسی شود (هادیان، مسأله مشروعیت، ۱۴۰).
دو دیگر آنکه به گواه قرآن، انجیل و تورات، پیامبران بههنگام ارائه معجزات، آن را دلیل الهی بودن دعوت خود معرفی میکردند و انجام آن معجزات را به اذن خداوند میدانستند. تلقی مردم و اطرافیان پیامبران نیز از ارائه معجزات همین بود که نمونههایی از آن، در صفحات پیشین ارائه شد.
سوم آنکه هرچند قرآن معجزه جاودان و بزرگترین نشانه پیامبری حضرت محمد صلیالله علیه و آله است، اما تنها معجزه ایشان نیست (خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۱۰۷). پیامبر نیز بعضاً و به سبب اتمام حجت با مخالفان، به انجام معجزات اقتراحی دست یازیدهاند. نمونههایی مانند شکافته شدن ماه (القمر، ۱ و قمی، تفسیر قمی، ج۲ ص ۳۴۱) و حرکت درخت در زمین به دستور رسول خدا (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲). از نمونههای چنین معجزاتی است.
آیه مورد استناد گلپایگانی (الاسراء، ۵۹) نیز برای این استدلال او تکافو نمیکند. متن آیه شریفه چنین است:
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً.
ترجمه: و ما را از فرستادن آیات و معجزات (دلخواه آنان) جز تکذیب پیشینیان چیزی مانع نبود، و به ثمود (قوم صالح) آن ناقه را که آیتی روشن بود (و همه مشاهده کردند) بدادیم، اما درباره آن ظلم کردند (و ناقه را پی نمودند)، و ما معجزات و آیات را جز برای آنکه (مردم از خدا) بترسند (و هدایت شوند) نمیفرستیم.
ملاحظه میشود که در این آیه شریفه، خداوند متعال به عدم ارسال آیات اشاره فرموده و آن را با الف و لام به صورت «الآیات» بهکار برده است. منظور از این آیه چنان نبوده است که خداوند هیچ آیه و نشانهای بر حقانیت دراختیار رسول اکرم صلیالله علیه و آله قرار نخواهد داد. زیرا مسلمانان و بهائیان هردو بر اعجاز قرآن، اتفاقنظر دارند و چنین برداشتی با اعجاز قرآن کریم در تعارض است (خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۱۰۷). بلکه ادامه آیه نشاندهنده آن است که خداوند امتناع از ارسال آیات را برای دسته خاصی از معجزات، یعنی معجزات اقتراحی اختصاص داده و با الف و لام عهد، به آن آیات اشاره فرموده است. یعنی خداوند از ارسال تمام معجزات اقتراحی و مورد درخواست مشرکان مکه امتناع فرموده و دلیل آن نیز روشن است؛ چرا که خداوند متعال، ارسال بعضی از معجزات مورد درخواست قوم پیامبر را برای اثبات حقانیت دعوت او کافی میدانسته و بدینوسیله، از مسخره قرار گرفتن آیات الهی و زیادهخواهی مشرکان در انجام هرروزه معجزه جلوگیری فرموده است.
نقدی بر نظریه گلپایگانی دربارۀ عدم دلالت معجزات بر الهی بودن دعوت پیامبران
مبلغان بهائی در بخش دیگری از استدلالهای خود، معجزات را دلیل صدق ادعای پیامبری نمیدانند. آنان معتقدند که دلیل حقانیت و الهی بودن دعوت هر پیامبر، فقط در مطالبی که بیان میکند و کتاب او نهفته است و حتی به فرض ارائه کاری خارقالعاده، آن کار دلیلی بر الهی بودن دعوت مدعی نیست. آنان عدم استدلال پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در قرآن کریم را شاهدی بر گفتار خود قرار دادهاند (گلپایگانی، فرائد، ۸۸) و مدعی شدهاند که در سرتاسر قرآن کریم، خداوند هیچ نشانهای به جز قرآن کریم را دلیل الهی بودن دعوت پیامبر معرفی نکرده است (همان). به بیان این نویسندگان بهائی «بین ادعای پیامبری با قدرت معجزات ظاهری، منطقاً ارتباطی وجود ندارد. به این معنی که فیالمثل از کسی که مدعی پزشکی است، درمان بیماریها انتظار میرود، نه اینکه بتواند پرواز کند و یا آنکه سنگ را به سخن گفتن وادارد. چه که حتی اگر چنین کارهایی را بتواند انجام دهد و باعث تعجب همگان نیز بشود، اثبات پزشکی او نخواهد بود.» (جمعی از نویسندگان، جزوه رفع شبهات، صص ۱۲۳ و ۱۲۴). بنابر نظر این نویسندگان، تنها دلیل و نشانه صدق دعوت پیامبران، آثار و کتابهای ایشان است و دلیل صدق دعوت باب و بهاءالله نیز کتابها و تعالیم آنان بوده است.
در بررسی و نقد این استدلالها نکات ذیل قابل توجه است.
خداوند متعال در قرآن کریم، به معجزات دیگری از رسول اکرم صلیالله علیه و آله اشارت فرموده و آن را دلیل الهی بودن دعوت او و آیه و بینهای در جهت تصدیق دعوی او معرفی کرده است. بهعنوان نمونه، آیه شریفه: «قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ في فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ في سَبيلِاللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ في ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصار: نشانه و آیتی برای شما در این بود که چون دو گروه با یکدیگر روبرو شدند (در جنگ بدر)، گروهی در راه خدا جهاد میکردند و گروه دیگر کافر بودند، و گروه کافر، مؤمنان را دوبرابر خود به چشم میدیدند، و خدا توانایی و یاری دهد به هرکه خواهد، و بدین آیت الهی اهل بصیرت عبرت جویند.» (آل عمران ۱۳).
ملاحظه میشود که برخلاف نظر گلپایگانی، دوبرابر دیده شدن تعداد سپاه مسلمانان در جنگ بدر، درنظر کافران – که خرق عادتی آشکار است- بهعنوان یک نشانه برای اهل بصیرت بیان شده است.
بروز نشانههایی دال بر حقانیت رسول اکرم صلیالله علیه و آله در کنار قرآن کریم، در آیات دیگر قرآن مورد استناد قرار گرفته است (شاهرودی، ۴۱). بهعنوان نمونه میتوان به این آیه شریفه اشاره کرد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط: همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.» (آل عمران، ۱۳).
در این آیه نیز ملاحظه میگردد که علاوه بر نزول کتاب برای پیامبران، آیات و نشانهها و معجزاتی برای ایشان بوده است که قطعاً پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله، از شمول این آیه خارج نیست. بهنظر میرسد انحصار نشانه پیامبری در کلمات یک پیامبر و کتاب آسمانی او و انتساب این استدلال به قرآن کریم، انحصاری نابجا و مغایر با آیات این کتاب آسمانی باشد.
ارائه معجزات از سوی باب و بهاءالله برای اثبات حقانیت
بهنظر میرسد تلاشهای گلپایگانی در بیاثر دانستن معجزه در اثبات پیامبری مدعیان پیامبری، چندان کارساز نبوده است. چون سؤالات بسیاری را پاسخگو نبوده و در ضمن، محتوا و حتی نثر نوشتههای باب و بهاء الله، ر از اشکالاتی بود که درنظر بسیاری از مخاطبان، هیچ شباهتی به معجزات فرستادگان الهی نداشت و نوعاً خارقالعاده بودن آن کتابها محل تردید جدی بود.
کار به آنجا رسید که رهبران بهائی بدون توجه به این اصل اعتقادی، خود مبنی بر نداشتن هیچ معجزهای غیراز کلام، برای اثبات حقانیت خود علاوه بر محتوای پیام، ادعای کارهایی خارقالعاده برای خود کردند. هرچند در ادامه مقاله به بررسی این معجزات خواهیم پرداخت، اما یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که بیان هریک از این معجزات و خوارق عادات، بهمثابه مثال نقضی بر ادعای عدم لزوم ارائه معجزه و کارا نبودن معجزات در اثبات حقانیت انبیا قابل بحث و بررسی است.
در ادامه ضمن بررسی مسائل مطرحشده بهعنوان معجزه از سوی باب و بهاءالله، ملاحظه خواهیم کرد که آیا ویژگیهای یادشده در مقدمه این مقاله در این موارد صادق است یا آنکه نمیتوان با قواعد ارائه شده، نام معجزه بر این موارد نهاد؟
حجیمنویسی و تندنویسی باب و بهاء الله
شوقیافندی سرسلسله اولیاء امرالله مینویسد: «… اعظم و اقدم آن، کتاب مستطاب ایقان است که در سنین اخیره دورهی اقامت بغداد (۱۲۷۸ ه. ق. مطابق ۱۸۶۲ م. ) طی دو شبانهروز از قلم مبارک نازل گردید…» (شوقیافندی، قرن بدیع، ۲۸۵).
شبیه همین ادعا را باب در کتاب بیان کرده است. او مدعی است که یکی از دلایل پیامبری من این است که پیامبر اسلام قرآن را در طی ۲۳ سال عنوان کرد ولی من درعرض پنج ساعت ۱۰۰۰ بیت مطلب نازل کردم و تازه رعایت کاتب را میکنم وگرنه تندتر هم میتوانم بگویم! (باب، بیان فارسی، ص ۱۷).
اصلاً تندنگاری و حجیمنگاری را یکی از دلایل صدق پیام خود میدانند. اصل این ادعا شبیه ادعای انبیاء است. آنها هم کارهایی خلاف عادت انجام میدادند و آن را بینه و نشانهای برای صدق ادعای خود معرفی میکردند. اما مسئله اینجا است که این دو ادعا قابل خدشه است و ثانیاً به فرض صحت، دلیل اعجاز نیست. بهعنوان نمونه باید گفت که از مطالعه متن ایقان به این نتیجه میرسیم که این کتاب در بازه زمانی بیش از یک سال به نگارش درآمده است، چرا که بهاءالله در جایی از ایقان، مینویسد: باری هزار و دويست و هشتاد سنه از ظهور نقطه فرقان گذشت و جميع اين همج رعاع در هر صباح تلاوت فرقان نمودهاند و هنوز به حرفی از مقصود فائز نشدند. (بهاءالله، ایقان، ۱۱۴). از این عبارت برمیآید که او این جملات را در سال ۱۲۸۰ قمری نوشته است. اگر هم مبدأ ظهور پیامبر را ۱۳ سال قبل از هجرت، یعنی بعثت، درنظر بگیریم، این جملات در سال ۱۲۶۷ نوشته شده است که با قطعی بودن نگارش ایقان در شهر بغداد قابل جمع نیست. در عین حال در جای دیگری از ایقان میخوانیم: «با اينکه امر آن حضرت از صبح تا ظهر بيشتر امتداد نيافت وليکن اين انوار مقدّسه هيجده سنه میگذرد که بلايا از جميع جهات مثل باران بر آنها باريد.» (بهاءالله، ایقان، ۱۵۰). از این عبارت درمییابیم که سال نگارش این جملات، سال ۱۲۷۸ بوده که هجده سال از ادعای اولیه باب میگذشته است. همین دو عبارت نشان دهنده اشتباه بودن ادعای شوقیافندی در مورد نزول دو روزه کتاب ایقان است.
تندگویی و زیادگویی باب نیز خرق عادت نیست. بهفرض که او در ادعای خود صادق باشد – که منبع مستقل غیربهائی چنین ادعایی را تأیید نمیکند- نمونههایی از فراموشی آیات نازله (آیتی، الکواکب الدریه، ج۱ صص ۲۳۵-۲۳۷) یا وجود اشتباهات فراوان معنایی و شکلی در آثار او (هادیان، مسأله مشروعیت، صص ۱۰۲ – ۱۰۴) و بیان برخی عبارات بیمعنی در کلماتش، همگی نمونههایی از بطلان ادعای اعجاز است. اگر باب واقعا تمام نوشتههایش منطقی و معقول مینمود و اشکالات ادبی و اغلاط محتوایی در آثارش نبود، میشد تندگویی و زیادگویی را اعجاز او بهشمار آورد؛ اما زیاد گفتن و درعینحال نابجا گفتن، نه از نشانههای یک پیامبر الهی، بلکه از نشانههای نادانی و جهالت است. به قول نظامی:
با اینکه سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن ثواب است
آب ارچه همه زلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر
لاف از سخن چو در توان زد
آن خشت بود که پر توان زد
دانستن دلیل خواب برای ایمان
بهعنوان شاهد مثال دیگر، میتوان به ایمان آوردن برخی چهرههای شاخص بابی یا بهائی، به صرف دیدن یک خواب اشاره کرد. اکثر حروف حی بنابر نقل منابع بهائی بر مبنای خواب و یا بهواسطه برخی مشاهدات در عالم رؤیا به باب ایمان آوردهاند که مهمترین آنها طاهره قرةالعین است. او در عتبات بود، خوابی دید و در آن خواب جملاتی را از سید بزرگواری شنید و آن را دفتر خود یادداشت کرد. هنگامی که همان جمله را بعدها در کتاب قیوم الاسماء دید، به باب ایمان آورد (محمدحسینی، حضرت باب، ۳۴۲. ) نمونه دیگر از حروف حی که خواب دیدن در ایمان آوردن او مؤثر بوده، ملاعلی بسطامی است (گهرریز، حروف حی، ۴۸). ملایوسف اردبیلی از حروف حی نیز بر اثر خواب یک شبان متوجه شد که برای پیمودن راه صحیح و یافتن قائم موعود باید به شیراز سفر کند (همان، ۶۴). نمونه دیگر درویش هندی است که در خواب باب را دید و از او دستور گرفت تا جاه و مقام و ثروت خود رها کند و به سمت باب بشتابد. او نیز بعد از دیدن این خواب بهسوی باب روانه شد (شوقیافندی، قرن بدیع، ۷۴).
در نقد این نمونهها باید گفت که شاید خواب و رؤیای صادقه برای برخی دلیل حجیت قول یک مدعی پیامبری باشد، اما برای دیگران حجت نیست و نمیتوان آن را نمونهای از معجزات بهشمار آورد، چرا که ممکن است افراد دیگری خوابی برخلاف این خوابها ببینند و به بطلان ادعای یک مدعی یقین کنند. درعینحال خواب دیدن خرق عادت نیست، چرا که بسیاری از انسانها، در خواب مطالب زیادی میبینند و بسیاری از آن مطالب اضغاث و احلام است و ارزشی ندارد. حتی به فرض صحت رؤیت خوابهایی اینچنینی، دلیلی وجود ندارد که خوابهایی از ایندست را از دسته خوابهای بیاعتبار ندانیم.
ادعای امی بودن باب و بهاءالله
بهائیان مدعی هستند که باب و بهاءالله نیز مانند انبیاء گذشته «امی» بودهاند. این ادعا را خود باب و بهاءالله هم در کتب خود بیان کردهاند. عبدالبهاء بر این درسناخوانده بودن تأکید میکند و مینویسد: «نورانیت مظاهر مقدسه بذاتهم است… حضرت باب و بهاءالله در هیچ مدرسهای داخل نشدند (عبدالبهاء خطابات بزرگ، ص ۷).
هرچند غیرواقعی بودن این ادعا با توجه به مطالعات تاریخی انجامشده در مورد تحصیل باب مسئلهای ثابتشده است (حاج قربانی، پیامبران درس ناخوانده، سراسر مقاله)؛ اما بیان این نمونه، شاهد مثالی برای تمسک مبلغان بهائی به بروز خرق عادت توسط مظاهر ظهور است که با ادعای اولیه آنان سازگاری ندارد.
ادعای قدرت شفای بیماران
بههنگام اقامت باب در قصر منوچهرخان معتمدالدوله گرجی، مردم برای شفا یافتن بیماریهایشان به باب مراجعه میکردند و این مسئلهای است که در نوشتههای تاریخی بهائی به آن اشاره شده است (شوقی، تلخیص تاریخ نبیل، ۱۷۳). همچنین تاریخهای بهائی ادعا کردهاند که بهاءالله یک بار بیماری لاعلاج میرزا آقاخان نوری را شفا داده است (همان، ۴۸۵)
در کتب تاریخی بهائیان آمده که وقتی محمدشاه بیمار بوده و پای او مرض لاعلاجی داشته. باب فقط کتابش را معجزه نمیداند که با کتاب نزد او رفته و ادعای پیامبری کند، بلکه میگوید من را ببرید تا شاه را ببینم و پای او را شفا دهم تا بفهمد که من با بقیه فرق دارم! که البته آقاسی مانع این کار میشود.
۵-ادعای معجزه بهاءالله در بغداد:
بهاءالله در مواضع متعددی خواسته بود که شککنندگان در حقانیت ادعای او، در جایی جمع شوند و از او بخواهند تا معجزهای انجام دهد و به لوازم انجام آن معجزه پایبند باشند و او را تصدیق کنند. به نمونه ذیل توجه کنید: «شخصی شهير از علما که مسمّی به ميرزاحسن عمو بود انتخاب کردند، به حضور مبارک فرستادند و بهواسطه زينالعابدين خان فخرالدّوله مشرّف شد. اوّل سؤالات علميّه نمود، جوابهای کافی شنيد. عرض نمود که در مسئله علم مسلّم و محقّق است هيچ کسی حرفی ندارد جميع علما معترف و قانعاند، لکن حضرات علما مرا فرستادند که امور خارقالعاده ظاهر شود تا سبب اطمينان قلب آنان گردد. فرمودند بسيار خوب… امّا من ميگويم خيلی خوب ولی شماها متّفق شويد و يک مسئله معيّن کنيد که اگر ظاهر شد برای ما شبههای نمیماند و بنويسيد و مهر کنيد و تسليم نمایيد، آن وقت من يک شخصی را ميفرستم تا آن معجزه را ظاهر نمايد (خطابات مبارکه، ج۳، ص ۷۶؛ جمعی از نویسندگان، جزوه رفع شبهات، ص ۱۲۳). نمونههای دیگری مشابه با این در تاریخ بهائیت و کتابهای استدلالی ایشان به چشم میخورد. نکتهی مهم آن است که در هیچکدام از این موارد، وقوع معجزه محقق نشده و نویسندگان بهائی تصریح میکنند که جلسهای برای ارائه معجزه بهاءالله تشکیل نشده است (گلپایگانی، فرائد، صص ۹۲-۹۵).
آنچه از بیان نمونههای فوق مدنظر این پژوهش است آن است که علیرغم آنکه مبلغان بهائی، معجزه و انجام کار خارقالعاده را دلیل پیغمبری یک مدعی نمیدانند، اما به گفته خود، برای انجام آن اعلام آمادگی کردهاند و آنچه که مانع بروز این معجزات شده است، سستی، کمانگاری یا ترس مخالفان این دیانت از بروز معجزه اعلام شده که قابل تأیید توسط منابع مستقل تاریخی نیست. همین اعلام آمادگی نشان میدهد که برخلاف نظریه گلپایگانی و نویسندگان جزوه رفع شبهات، بهاءالله نیز اثبات نبوت با ارائه معجزه را پذیرفته بود و قصد داشت با انجام آن، الهی بودن دعوت خود را آشکار سازد، اما هیچگاه زمینه بروز این معجزات فراهم نشده است.
نتایج تحقیق
-معجزه انجام عملی خارقالعاده است که گاهی با تحدی همراه میشود. معجزه از آن جهت که نشانهای از ارتباط مدعی پیامبری با عالم غیب است، در اقناع مخاطبان یک پیامبر و تصدیق الهی بودن دعوت او نقش بهسزایی دارد.
-تورات، انجیل و قرآن کریم، نمونههای بسیاری از معجزات را برای پیامبران الهی نقل کردهاند و ارائه این معجزات را دلیل حقانیت آنان ذکر کردهاند.
-بهائیان تلاش کردهاند تا خوارق عادات انجامشده توسط انبیاء الهی را فاقد دلالت بر حقانیت آنان جلوه دهند. در این مسیر گاهی از تأویل این معجزات مدد گرفتهاند، اما ظاهر بسیاری از آیات قرآن و تورات و انجیل، با این تأویلات سازگاری ندارد و بنابر اصل حجیت ظاهر، چنین تأویلاتی پذیرفته نیست.
-بهائیان مدعی شدهاند انجام معجزاتی که با ادعای پیامبران سازگاری نداشته باشد، نمیتواند دلیلی بر صدق ادعای الهی بودن ایشان باشد. اما این مسئله با بسیاری از آیات قرآن، و بخشهایی از تورات و انجیل درتعارض است و نمیتواند مورد پذیرش پیروان ادیان ابراهیمی قرار گیرد.
-بهائیان تلاش کردهاند درعینحال نمونههایی از خرق عادت را در رفتار رهبران خود به نمایش بگذارند و آن را دلیل ایمان آوردن برخی چهرههای بابی یا بهائی قلمداد کردهاند. حال آنکه اولاً، بسیاری از این موارد از شمول معجزه و خوارق عادات خارج است و ثانیاً، با ادعای مورد اشاره در بند قبلی نتایج درتعارض است.
فهرست منابع:
قرآن کریم با ترجمه مهدی الهی قمشهای.
عهدین، ترجمه تفسیری، بی تا، بی نا، بی جا.
آیتی عبدالحسین، الکواکبالدریه فی مآثرالبهائیه، بی تا، مصر: مطبعة السعادة.
ابنبابویه محمدبنعلی، ۱۳۸۵ ه. ق. قم: کتابفروشی داوری.
اشراق خاوری عبدالحمید، قاموس ایقان، ۱۲۸ بدیع، بی جا: مؤسسه ملی مطبوعات امری.
اشراق خاوری عبدالحمید، محاضرات، ۱۲۰ بدیع، بی جا: مؤسسه ملی مطبوعات امری.
اصفهانی میرزا حیدرعلی، بهجت الصدور، ۱۳۳۱ قمری، بمبئی: بی نا.
باب میرزا علی محمد شیرازی، بیان فارسی، بی تا، بی جا، بی نا.
براتی فرج الله – جوادی محسن، مدلول معجزه از دیدگاه علامه طباطبایی و سویین برن، ۱۳۹۴، دوفصلنامه علمی پژوهشی جستارهای فلسفه دین، سال چهارم، شماره اول.
بهاءالله میرزا حسینعلی نوری، ایقان، ۱۵۵ بدیع-۱۹۹۸ میلادی-۱۳۷۷ شمسی، آلمان، هوفمایم: لجنه ملی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی.
حاج قربانی نرگس، پیامبران درس ناخوانده، ۱۳۹۵، تهران: فصلنامه بهائیشناسی، سال اول، شماره اول.
جمعی از نویسندگاه بهائی، جزوه رفع شبهات، ويرايش دوم، پائيز ۱۳۸۸ از سایت rafe-shobahat. ning. com
جواهری سید محمدحسن، نقد شبهات بهائیت درباره اعجاز، ۱۳۸۸ شمسی، کتاب نقد، سال یازدهم، شماره ۵۲ و ۵۳٫
خویی سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، بی تا، قم: بی نا.
رهنمایی حسین، درسنامه شناخت بهائیت، ۱۳۹۵، تهران: انتشارات گوی.
سبحانی جعفر، منشور جاوید، جلد سوم، ۱۳۹۰ شمسی، قم: مؤسسه امام صادق علیهالسلام.
شاهرودی احمد، راهنمای دین، ۱۳۴۳، بی جا: چاپخانه حیدری.
شوقی ربانی، قرن بدیع، ۱۴۹ بدیع- ۱۹۹۲ میلادی، کانادا: مؤسسه معارف بهائی بلسان فارسی.
شوقی ربانی – اشراق خاوری عبدالحمید، تلخیص تاریخ نبیل.
صدر سید محمدباقر، دروس فی علم الاصول، ۱۴۰۶ قمری-۱۹۸۶ میلادی، بیروت: دارالکتاب اللبنانی.
عبدالبهاء عباسافندی، خطابات بزرگ، فرجالله زکی، مصر ۱۳۴۰ق.
عبدالبهاء عباسافندی، مفاوضات، ۱۹۰۸، هلند: مطبعه بریل.
غروی اصفهانی محمدحسین، نهایة الدرایة فی شرحالکفایة، ۱۳۷۴ شمسی، قم: چاپخانه امیر.
فخار نوغانی وحیده- حسینی شاهرودی سیدمرتضی، بررسی و نقد دلالت عقلی معجزات بر صدق ادعای نبوت، ۱۳۹۶، دوفصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه کلام، سال چهارم، شماره ششم.
کریمی مصطفی، قلمرو دلالت معجزه، ۱۳۷۷، ماهنامه معرفت، شماره . ۲۶
گلپایگانی ابوالفضل، فرائد، ۲۰۰۱ میلادی، هوفمایم آلمان: مؤسسه ملی مطبوعات امری.
گلپایگانی ابوالفضل – گلپایگانی مهدی، کشفالغطاء، ۱۹۱۹، تاشکند: بی نا.
گهرریز هوشنگ، حروف حی، ۱۹۹۳، هندوستان، موسسه چاپ و انتشارات مرآت.
مجلسی محمدتقی، بحارالانوار، ۱۴۰۳، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
هادیان مهدی، مسأله مشروعیت، ۱۳۹۲، تهران: انتشارات گوی.
محمدحسینی نصرتالله، حضرت باب، ۱۵۲ بدیع-۱۹۹۵ میلادی، کانادا: مؤسسه معارف بهائی.
null