فیروز کاظمزاده استاد برجستهی تاریخ ایران و روسیه در دانشگاههای ییل و هاروارد و از جمله مدافعان حقوق بشر در دنیا بود. در سال ۱۹۹۸، رئیس جمهور آمریکا او را به عضویت «کمیتهی آزادی دینی آمریکا» برگزید. این مقاله نگاهی به کارنامهی تلاشهای فرهنگی او میاندازد. وی اخیرا ، در 93 سالگی درآمریکا درگذشت.
پدر فیروز کاظمزاده کارمند سفارت ایران در مسکو بود. کاظمزاده در سال 1924، در همین شهر به دنیا آمد و به مدرسه رفت. در سال 1944، در بحبوحهی جنگ جهانی دوم، به سمت آمریکا حرکت کرد و در دانشگاه استنفورد مشغول به تحصیل شد. در سال 1950 موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد شد. یک سال پس از اتمام تحصیلات و در حالی که جوانی 27 ساله بود، کتاب قفقاز در کشاکش جنگ و انقلاب (1921-1917) را منتشر کرد.
او در این کتاب تصویری از وضعیت قفقاز در دوران پرآشوب فروپاشی امپراتوری تزاری، تشکیل جمهوریهای خودمختار، و در نهایت برچیده شدن آنها به دست بلشویکها، ارائه میکند. کاظمزاده به بررسی تأثیر متقابل نیروهای محلی، منطقهای، و بینالمللی پرداخته و درهمتنیدگی عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و ایدئولوژیک را آشکار میکند. سبک نگارش او روشن و استوار است. اثر بعدی او تلاشی بود برای بررسی پیشینهی تاریخی و لایههای عمیقتر تقابل بین نیروهای امپریالیستی. این کتاب را با عنوان روس و انگلیس در ایران (1914-1864): پژوهشی در باب امپریالیسم در دانشگاه ییل در سال 1968 منتشر کرد. او با انتشار این آثار به انگلیسیزبانان کمک کرد تا دریابند قفقاز منطقهای دورافتاده و سرشار از منازعات مبهم بین مردمانی باستانی با نامهای دشوار نیست بلکه این منطقه برای امنیت اروپا، آمریکا، روسیه، و ایران نقش محوری دارد.
نقش کاظمزاده بعنوان استاد و معلم هم اهمیت دارد. او پس از دو سال تدریس در هاروارد، در سال 1958به ییل نقل مکان کرد و تا سال 1991 که بازنشسته شد، در همین دانشگاه به تدریس مشغول بود. در طول این سی سال، کاظمزاده از فعالترین اعضای دانشکده بود. دانشجویان از این که میدیدند فردی میتواند به شش زبان صحبت کند بسیار شگفتزده میشدند. کاظمزاده اوقات زیادی را با دانشجویان صرف میکرد و بر سر میز صبحانه، عصرانه و شام با آنها دربارهی مسائل مختلف جهان صحبت میکرد.
او فردی بهائی و از سال 1966 تا 2000، سردبیر «World Order»، نشریهای متعلق به جامعهی بهائی، بود. او همچنین در مدارس بهائی آمریکا و اروپا تدریس و سخنرانی میکرد. او ازبنیانگذاران مطالعات ارمنی در آمریکا بود،و نسبت به وضعیت مسیحیان ارمنی ایران نیز ، توجه نشان میداد.
کاظمزاده در سال 1998 از سوی رئیسجمهور وقت، کلینتون، به عضویت «کمیتهی آزادی مذهبی آمریکا» انتخاب شد. او در این مسئولیت،از حقوق اقلیتهای دینی دفاع میکرد. به باور او حکومتها باید به «استقلال اندیشه » شهروندان خود احترام بگذارند.
بدون شک مهمترین عملکرد جناب کاظم زاده در حوزه استقلال اندیشه و خردگرایی، حمایت و پشتیبانی او و جناب امین بنانی، و تعدادی دیگر از روشنفکران بهائی از اقدام دکتر خوان کول ، در انتشار اسناد تاریخی امری، و مخالفت با خواست و تمایل بیت العدل جهانی (بالاترین رکن تشکیلات اداری بهائی) برای حذف و سانسور بخشی از محتوای آن آثار میباشد. هر چند این رویداد و تصمیم کم سابقه ،باعث تنزل جایگاه کاظم زاده و همفکران او در نزد تشکیلات بهائی شد ،و او پس از آ ن بتدریج جایگاه و مناصب تشکیلاتی بهائی خود را از دست داد؛ ولی اجازه نداد فکر و شخصیت او بازیچه و پلکان قدرت بیت العدل و تصمیمات تندرو های بهائی شود. چکیده ماجرا از این قرار است:
دكتر خوان ريكاردو كول ، امريكايي ، استاد و محقق علوم اسلامي و تاريخ خاورميانه ( كه در زمان تهيه اين مقاله بهائي بود) با استناد به تعليم تحري حقيقت ، به انتقاد از بيت العدل جهاني در پنهان ساختن ا آن بخش از تاريخ بابي و بهائي ، كه با قرائت رسمي بهائي مغايرت دارد، پرداخته است . اقدام بعضي از نويسندگان بهائي براي ” حذف بخشي ” و ” تلخيص و گزينش ” بخش ديگري از كتب تاريخي و روايات تاريخي دست اول بابي و بهائي – با سفارش و تائيد بيت العدل اعظم – كه منجر به حذف بخشي از واقعيات، و تنظيم كتابهايي مطابق با قرائت رسمي بهائي ،میشد، بخش ديگري از انتقاد خوان كول به بيت العدل ميباشد .
منتخبی از پاسخ برخی از روشنفکران بهائی در خصوص نامه بیت العدل به دكترخوان کول
1 – فیروز کاظم زاده،عضو محفل ملی امریکا و مورخ دانشگاه ییل،از وقایع بوجود آمده بر اثر انتشار یک منبع تاریخی اولیه برآشفته شده و خواستار تهیه نامه ای در حمایت از موسسه انتشارات کلمات پرس، در این رابطه شد.
2 – پروفسور امین بنانی از دانشگاه کالیفرنیا، که مقدمه ای بر خاطرات سلمانی را نگاشته ،اصرار داشت که نامش از روی مقدمه برداشته شود، زیرا به هیچ روی راضی نبود تا نامش در ارتباط با یک اثر سانسور شده باشد.
3 – روشنفکربهائی دیگری مطالب زیر را آورده است:
این مطلقاً ناصحیح است که تصور کنیم خواننده متوسط الحال صلاحیت تشخیص و تمیز بین عبارات و اقدامات فرد عادی بهائی و مواضع رسمی نهادهای بهائی را ندارد.این یک تمایز ساده است که افراد مختلف، در امور روزانه خود انجام میدهند.این موضوع درباره خاطرات روزانه دستنویس فردی که بیش از 70 سال پیش از این میزیسته هم صدق میکند.در این رابطه، و در خصوص مثال بیت العدل پیرامون حواریان اولیه مسیح، گفتنی است که بسیاری از نواقص و سوء تفاهمات و اشتباهات آنان در انجیل ها و اعمال رسولان ثبت و ضبط شده است.مسیحیان(یا دیگران) بخوبی میدانند که نقایص کار حواریون مورد تایید کلیساهای مدرن نیست و یا تمام اعمال حوارین ، بیانگر تصویر و استاندارد و الگوی کامل دین مسیحی نیست.آیا خواننده عاقل با خواندن این مطلب در انجیل ، که پطرس 3 بار عیسی مسیح را تکذیب کرده و یا با شمشیرش به سرباز رومی حمله و گوش او را مجروح ساخته ،اینرا از اعمال و تعالیم مورد قبول مسیحی می شمارد؟
سیاستهای جاری بیت العدل در بررسی و صدور اجازه چاپ و نشر ، نه تنها باعث وضوح و روشنگری نمیشود، بلکه موجب ابهام آفرینی است. بیت العدل اصرار دارد که تمام خاطرات و يا سایر عبارات و نوشته های شخصي منتشره خصوصی افراد بهائی درباره دیانت بهائی، منعکس کننده سیاست رسمی باشد و در هیچ زمینه ای با خطوط و مواضع کنونی بهائی مغایرت نداشته باشد، و از این نظر هرگونه اظهار نظر شخصی افراد عادی هم جزئی از سیاست رسمی جامعه بهائی تلقی میشود (که بسیار پوچ و بی معنی است). در واقع بیت العدل تاکید دارد تا نقطه مقابل محتویات این آثار مورد تاکید قرار گیرد!
تنها دلیلی که هرکس ممکن است درباره اهمیت اظهارات سلمانی راجع به تبعیدهای بهاء الله تصور کند،اینست که از دید بهائیان این تنها روایت و گزارشی است که اجازه چاپ و نشر گرفته است. بنابراین اگر اظهارات و روایات مشابهی از سوی افرادی که دیدگاهها و برداشتهای مختلفی داشته اند در دسترس مردم قرار گیرد ، دیگر کتاب خاطرات سلمانی،از سوی هیچکس اینطور مهم و خاص و منحصر به فرد تلقی نخواهد شد…
****************
برای مطالعه کامل ماجرای برنامه سانسور و حقیقت زدایی در جامعه بهائی به آدرس زیر مراجعه نمایید:
http://misaghabadi.org/bahai-institute/uhj/سانسور-در-جامعه-بهائی
null