به هنگام سفر به مونترال ، عبدالبهاء طی سخنانی در کلوپ سوسیالیستها،در سال 1912 ، مطالبی بیان داشت که ترجمة آن در سال 1922 در نجم باختر به چاپ رسید . او در آنجا بعنوان راه حلی بر مشکلات اقتصادی جوامع بشری پیشنهاد میکند: …. همه آحاد و افراد جامعه بشری باید از حداکثر رفاه بهره مند شوند. برای حل این مشکل باید از کشاورزان شروع کرد؛ زیرا کشاورزان و رعایا بزرگترین گروه آماری شاغلان را تشکیل می دهند. در هر روستا باید یک مرکزیت ایجاد شود و درآمدهایی به شرح زیر برایش درنظر گرفت:
1-عشریه درآمد اعضاء
2- دریافتی از بابت حیوانات
3- سومین درآمد مربوط به معادن است ؛ فرضا 3/1 {یک سوم}درآمد هر معدن به این مرکزیت واریز می شود.
4- هرکس بمیرد و وارثی نداشته باشد، همة ماترک او به این مرکزیت وارد می شود. 5- هرگونه پول و گنجی روی زمین یافت شود ، به این مرکزیت واریز خواهد شد. تمام درآمدهای فوق در این صندوق و مرکزیت متمرکز خواهد شد.
درمورد بند اول یا عشریه، ما وضع کشاورز یا رعیت ، و درآمد او را در نظر گرفته می شود. برای مثال مشخص می کنیم که درآمد سالانه و هزینه های سالانه او چقدر است. اگر درآمد و هزینه او یکسان باشد از او مالیاتی اخذ نخواهد شد. دیگری برای مثال 2000 دلار درآمد و 1000 دلار هزینه دارد. 10% مازاد درآمد او را می گیریم . البته اگر درآمد او 10.000 یا 20.000 دلار باشد ، ولی هزینه اش همان 1000 دلار ، دیگر از او نه 10% بلکه 25% مالیات می گیریم. اگر درآمدش 100.000 دلار و هزینه اش تا 5000 دلار باشد ، درآنصورت 3/1 مازاد درآمد او بعنوان مالیات اخذ خواهد شد.
اگر درآمد کشاورز 200.000 دلار و هزینه اش تا 10.000 دلار باشد ، او باید نیمی از درآمدش را مالیات بپردازد؛ چرا که در این حالت ، هنوز 90.000 دلار درآمد مازاد دارد. جدول و ترتیبات فوق ، میزان مالیات پرداختی را مشخص می کند . همة مالیاتهای دریافتی به این صندوق واریز می شود. حال موارد ضروری و فوریتی را هم در نظر بگیرید. فرضاً کشاورزی که درآمدش تنها 5000 دلار است و هزینه اش 10.000 دلار . او 5000 دلار از این صندوق دریافت می کند تا دیگر نیازمند نباشد. تمام هزینه افراد یتیم و بی سرپرست هم مورد توجه قرار خواهد گرفت . تمام هزینه افراد معلول روستا هم پرداخت خواهد شد.
هزینه-های ضروری افراد فقیر ساکن روستا هم پرداخت خواهد شد. همچنین باید به فکر رفاه و آسایش همه معلولان و نیازمندان ساکن روستا باشیم. دیگر هیچ فرد نیازمندی در روستا باقی نخواهد ماند . همه در رفاه و خوشبختی بسر می برند! دیگر هیچ شکافی باعث اختلال در هویت سیاسی آنجا نخواهد شد. حال که هزینه و درآمد صندوق مشخص شد . هیئت امنایی از سوی مردم دهکده انتخاب می شوند تا بر عملکرد صندوق نظارت داشته باشند و در صورتیکه صندوق مازادی داشته باشد ، آن مازاد به ” صندوق و خزانه ملی” واریز خواهد شد. در این سیستم دیگر فرد نیازمندی در روستا باقی نمی ماند، همه کامیاب خواهند بود و زندگی آسوده ای را می گذرانند .
برای شهرهای بزگ هم باید موضوع را در مقیاس بزرگتر مطرح کرد که اگر بخواهم آنرا توضیح بدهم بسیار طولانی خواهد شد. در این سیستم همه مرفه خواهند بود و نیازی به یکدیگر نخواهند داشت. البته نیازها را باید اولویت بندی کرد . مردم هم باید به نوعی طبقه بندی شوند. هر روستا و شهری را می توان به ارتش تشبیه کرد که در آن ژنرال ، سرهنگ ، ستوان، گروهبان، و سرباز وجود دارد. همه باید باشند ؛ ولی همه هم باید در رفاه و سعادت باشند…. خداوند نیاز همه را فراهم کرده است.
باران بر سر همه می بارد و خورشید به همه گرما می بخشد. محصول زمین برای همه است. لذا سعادت و آسایش و رفاه باید برای همه ابناء بشر باشد…. افراد مرفه نباید فقط به فکر خود باشند . بلکه باید به فکر تأمین نیاز فقرا و تهیدستان هم باشند…. اگر قرار باشد انسان تنها به فکر تأمین خواسته خود باشد از حیوانات هم پست تر است. زیرا حیوان فاقد قوه ادراک و عاقله انسانی است… انسان واقعی آنست که منافع خود را بخاطر دیگران فراموش کند… حتی جان خود را برای حفظ جان دیگران فدا کند… بنگرید که چگونه مردان بزرگ جهان – از میان پیامبران یا فلاسفه – راحت و آسایش خود را در راه رفاه بشریت فدا کرده اند …. ثروت خود را در راه رفاه عمومی بذل کرده اند…. از خدا می خواهیم که نفوس انسانها را با عدالت عجین کند تا آنها طریق انصاف را بپیمایند، برای رفاه و خوشبختی بشریت تلاش کنند ، و برای رفاه و آسایش دیگران از جان خود بگذرند. آنگاه این کره خاکی، بهشت الهی خواهد شد… ما باید اندیشه خود را متمرکز کنیم تا چنین سعادتی برای جهان بشری تحقق یابد
نکات زیر در طرح جناب عبدالبهاء برای عدالت اقتصادی به چشم میخورد:
1-کشاورزان و رعایا بزرگترین گروه آماری شاغلان را تشکیل می دهند.
2- باید از کشاورزان مالیات های مختلفی گرفت.
3-مالیات کشاورزان بر اساس درآمد و هزینه شان متفاوت خواهد بود.
4-بر اساس مابه التفاوت هزینه و درآمد،میزان مالیات تصاعدی(از ده تا پنجاه در صد و بیشتر) خواهد بود.
5-مالیات بر حیوانات هم وجود دارد ولی میزان آن تعیین نشده است.
6- باید صندوقی برای واریز این مالیات ها در همان محل ایجاد کرد.
7- این صندوق هیات امنای انتخابی از همان محل خواهد داشت که زیر نظر آنها بودجه هزینه می شود.
8- یک سوم در آمد معادن به این صندوق واریز می شود.
9-هرگونه پول و گنجی روی زمین یافت شود ، به این مرکزیت واریز خواهد شد.
10-تمام اموال بلا وارث به این صندوق واریز می گردد.
11-مازاد صندوق پس از کسرهزینه های محلی به صندوق ملی واریز می شود.
12-این فرآیند زیر نظر بیت العدل و با مدیریت او انجام خواهد شد. بنابراین مدیر تشکیلات بهایی،منبع همه درآمدهاست و با نظارت برآن فرآیند مالی را مدیریت خواهد کرد و بیت العدل شریک همه معادن و مالک همه پول ها و گنج ها واموال بلا وارث و مالیات ها خواهد بود!
سوسیالیسم تخیّلی عبدالبهاء موضوع معادن چیست؟ استدلال اینست که اگر اداره معادن ملّی در اختیار بیت العدل قرار گیرد ؛ این بدان معناست که بیت العدل وظیفه حکومتی هم خواهد داشت.
در قرن بدیع ، شوقی می گوید که ” بهاءاله در کتاب اقدس نهاد بیت العدل را تأسیس کرده ، و شرح وظایف و منابع درآمدی آنرا بیان نموده است”. ولی وقتی به کتاب اقدس مراجعه شود اثری از سهم درآمد از معادن و یا نحوة خرج آن نمی یابیم. آنچه که ملاحظه می شود و شوقی به آن تصریح کرده اینست که بهاءاله ” هرگونه دست اندازی به حوزة حکومت آنها ( پادشاهان ) را نفی می کند”. تصور می شود این ممنوعیت ، معادن را هم در بر می گیرد.
با این وجود وقتی به آثار نویسندگان بهائی مراجعه می کنیم در برخی از آنها گفته شده که 3/1 درآمد یا محصول معادن متعلق به بیت العدل است. اگر به تاریخچه این موضوع برگردیم متوجه می شویم که اولین بار اورول هارپر در نجم باختر ( اکتبر 1924) در مقاله ای با نام ” نگاهی به جهان در سال 2000″ به این موضوع پرداخته و می گوید:” از شما می خواهم که چشمان خود را ببندید و بر بال خیال سوار شوید و دنیا را در سال 2000 تصور کنید…. آنگاه او تصویری رویایی و بهشت گونه از دنیا در سال 2000 ارائه می کند…. دو ساختمان مشاهده می کنیم. یکی مدرسه عمومی است که همه در آن به بهترین وجه با همه تجهیزات و امکانات آموزش می بینند ، و دیگری ساختمان بیت العدل است. گفته شده که این بیت العدل همچون یک انبار عمومی و یا بیت المال است که منافع آن به تک تک افراد جامعه باز می گردد….
در ادامه بخشهائی از نامه عبدالبهاء به خانم پارسونز ، مورخ 4/10/1912 آورده شده که رابطه مستقیمی به موضوع بیت العدل و یا شقوق آن ندارد، بلکه بیشتر درباره یک حکومت دمکراتیک محلّی ، و صندوق ( خزانه) روستایی صحبت می کند. ( بخشی از این لوح توسط جرج لاتیمر ترجمه و در نجم باختر سال 7، شماره 15، ص 146 آورده شده است .) اخیراً بخش دیگری از این متن ترجمه و در” انوار هدایت ” نقل شده است. این نامه یک متن معتبر است که نسخه اصلی آن ( با حذف بخشی از مقدمة آن ) در مائده آسمانی آمده؛ همچنین متن کامل سخنرانی جزء خطابات عبدالبهاء آمده است:
دوبلین – امة الله مسس پارسنز ، علیها بهاء الله الابهی ای دختر ملکوتی، من در راه آهن رو به سانفرانسیسکو می روم. بیاد خوبی تو افتادم و به یاد روی مستر جفری کوچک… امیدوارم که تو روی موضوع اقتصادی ، که موجب پیدایش تعالیم جدید شده و برای تو مشکلات فکری بوجود آورده تمرکز کنی . یک مثال می تواند روشنگرتر از هر توضیحی باشد. بنابراین ، من ابعاد بحث را برای تو تشریح میکنم تا بدانی که این موضوع اقتصادی ، جز بر مبنای این تعالیم حل نخواهد شد. هیئت مدیره و بیت العدل این نامه مجدداً حکایت از جدائی دین و سیاست در تفکر اجتماعی عبدالبهاء دارد. او یک هیئت مدیره ( انجمن) را تعریف می کند که امور روستا را زیر نظر دارد. این انجمن بهیچ روی بیت العدل نیست، زیرا عبدالبهاء هرگز تمایلی به تعارض اختیارات نداشت، لذا هیچگاه تصور اینکه بیت العدل قدرت مدنی را به دست بگیرد ، پیدا نکرد. انجمن و خزانه محور دمکراتیک سیستم رفاه اجتماعی و حکومت محلّی در نظر گرفته شده است. اولاً می دانیم که هیئت مدیره و بیت العدل 2 نهاد مختلف هستند ، زیرا اساساً 2 نام متفاوت دارند و هرگز نمی توان تصور کرد که عبدالبهاء در این نامه به خانم پارسنز ( و نیز در سخنرانی در کلوپ سوسیالیستهای مونترال) عبارت دیگری به کار برده ، ولی منظورش بیت العدل بوده باشد. او خزانه ای را توصیف می کند که در یک روستا، تحت اشراف و نظارت یک هیئت مدیره ، که از میان افراد بالغ آن روستا انتخاب شده اند ، و مسئولیت امور مدنی آنجا را بعهده دارد، بکار می پردازد. درحالیکه بیت العدل ، تنها از سوی بهائیان انتخاب شده، و اعضای آن همگی بهائی هستند و حیطه وظایف آن ” هدایت فعالیتهای احباء ، صیانت از امراله ، و کنترل و نظارت بر امور جامعه بهائی ( بطور کلی) می باشد. ( شوقی ربانی ، نظم بهائی، ص40) درآمد خزانه ای که عبدالبهاء در اینجا بیان کرده، اساساً عبارتست از مالیات بر درآمد و تصاعدی ؛ بعلاوه 3/1 درآمد معادن ، مالیات بر حیوانات ( یا مالیات بر راه و جاده ) و مواردی از این دست. درآمدهای بیت العدل ، آنگونه که در کتاب اقدس مذکور شده شامل مالیات تصاعدی ، مالیات بر حیوانات ، درآمد معادن،… نیست. مثل روز روشن است که این دو نهاد ، در ذهن عبدالبهاء ، از هم جدا و مستقل بوده اند. البته درآمدهای این دو نهاد در یک مورد مشترک است و آنهم ” مال بلا وارث است” . اگر فرد بهائی بمیرد و وارثی نداشته باشد ( که عملاً محال است ، زیرا معلمان او هم جزو وراث او محسوب می شوند) دارائی او به بیت العدل منتقل می شود. یعنی اگر بعضی از طبقات وراث نباشد بخشی از دارائی به بیت العدل می رسد . به عبارت دیگر ، مادام که بیت العدل وجود دارد، نمی توان گفت که فرد بهائی وارث ندارد. بند 42 کتاب اقدس مقرر می دارد: عبدالبهاء در لوحی که درآمدهای یک صندوق محلی را برشمرده، ازجمله ماترک فرد بلا وارث را هم در آن حساب آورده؛ لذا بیت العدلی که در این متون به آن اشاره رفته ، همان صندوق ( خزانه) محلّی است که ارث بلا وارث به آن راجح است. ولی در نظر داشته باشیم که این استدلال زمانی می تواند صحیح باشد که آن خزانه محلّی به بیت العدل پاسخگو باشد. اما همانطور که قبلاً ملاحظه شد این خزانه به یک نهاد مدنی، انجمن، یا هیئت مدیره روستا ، یا شورای روستا پاسخگو خواهد بود . بنابراین گفتار عبدالبهاء در این دو موضوع با هم متفاوت است. خصوصیات سوسیالیسم عبدالبهاء خصوصیت اوّل سوسیالیسم عبدالبهاء آنست که این یک موضوع مدنی است و نه دینی . ثانیاً ، اگرچه روش تشکیل انجمن یا شورای ده تعیین نشده ، ولی بنظر می رسد که یک سوسیالیسم دمکراتیک مورد نظر او بوده باشد . عبدالبهاء در رسالة مدنیه می نویسد: در حال حاضر بنظرم می رسد که انتخاب اعضای غیر دائم شوراهای استانی براساس رضایت یا انتخاب مردم مرجّح است. زیرا فرد انتخاب شده در موضوعات عدالت و مساوات توجه بیشتری خواهد کرد ، در غیر آنصورت اعتبار خود را از دست داده، و از چشم مردم خواهد افتاد. ثالثاً این یک سیستم رفاه اجتماعی است و نه یک سیستم کمونیستی . او به تشریح یک اقتصاد آزاد، با روش اخذ مالیات تصاعدی می پردازد تا انباشت ثروت و فقر کاسته شود؛ یا حداقل معیشت برای فقرا ، یتیمان و معلولان تضمین شود و صندوق عمومی بر ای آموزش و بهداشت عمومی تأمین گردد. رابعاً این یک موضوع و پیشنهاد محلّی است. زمانی ما در هلند چنین سیستمی بود که در آن ، در سطح محلّی و نه ملّی ، تشکیلات اجرایی مسئولیت بودجه برای آموزش و بهداشت عمومی را داشتند. در طول زمان تشکیلات محلّی تضعیف شدند و حکومت ملّی تقویت شد. اکنون دیگر مسئولان محلّی قدرت مالی رسیدگی به این امور را بطور مستقل ندارند. در هلند ، تا همین اواخر ، تشکیلات اجرایی محلّی ضوابط دقیقی داشتند که چه کسی ، بنابر علایق و وابستگی هایش می توانست خود را ساکن محلّ خاصی بداند. این مقررات ناعادلانه بود زیرا جلوی حرکت و جابجایی نه تنها افراد بیکار و معلول ، بلکه حتی محصلان و دانشجویان را می گرفت…. سرانجام دولت ملّی تصمیم گرفت سیاستگزار اصلی در این عرصه باشد و البته بار مالی عمده کار را هم تقبّل کرد. این موضوعی اجتناب ناپذیر بوده، در یک جامعه پویا ، سیستم رفاه اجتماعی محلّی و روستایی ، آن گونه که عبدالبهاء پیشنهاد کرده بود ، دیگر قابلیت اجرا نداشت. خامساً سیستم پیشنهادی عبدالبهاء مربوط به جامعه کشاورزی بود. دیگر کشاورزان اکثریت افراد جامعه نیستند و کالای کشاورزی با قیمتهای مناسبتری وارد می شود… پیشنهاد او برای کشورهای توسعه نیافته ای مثل هند و مصر می تواند در نظر گرفته شود که هنوز سیستم رفاه اجتماعی مناسبی ندارند، یعنی حداقل درآمد برای کشاورزان تضمین شود…. تا از این طریق مبانی اقتصاد تحکیم شود و از مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ پیشگیری به عمل آید. طرح اقتصادی بهائیت جناب عبدالبهاء در نامه به مسس پارسونز (به نقل از کتاب خطابات مبارکه حضرت عبدالبها در اروپا و امریکا صص 219-221)از طرح اقتصادی بهائیت که نجات دهنده اقتصاد جهان است (و تاکید می کنند که جز بوسیله این طرح ،اصلاح اقتصادی محال و ممتنع است )پرده برداری می نمایند دقت فرمایید: “لهذا اساس مسئله را از برای شما بیان می کنم تا واضح و مبرهن شود که این مسئله اقتصادی جز بموجب این تعالیم حل تام نیابد بلکه ممتنع و محال. و آن اینست که این مسئله اقتصاد را باید از دهقان ابتدا نمود تا منتهی باصناف دیگر گردد زیرا عدد دهقان بر جمیع اصناف،اضعاف مضاعف است(!) لهذا سزاوار چنانست که از دهقان ابتدا شودو دهقان اول عامل است در هیات اجتماعیه. باری در هر قریه ای بایدکه از عقلای آن قریه انجمنی تشکیل شود که قریه در زیر اداره آن انجمن باشد و همچنین یک مخزن عمومی تاسیس شود و کاتبی تعیین گردد و در وقت خرمن بمعرفت آن انجمن از حاصلات عموم مقادیری معین بجهت آن مخزن گرفته شود.این مخزن هفت واردات دارد: واردات عشریه رسوم حیوانات مال بی وارث لقطه یعنی چیزی که پیدا شود و صاحب نداشته باشد دفینه اگر پیدا شود ثلثش راجع به این مخزن است معدن ثلثش راجع ب این مخزن است و تبرئات
پیش از ادامه ،این سوالات در مورد عبارات عبدالبهاء به ذهن متبادر می شود:
1-آیا “ممتنع و محال” است جز با این طرح وضع اقتصاد جهان خوب و اصلاح شود؟!
2-آیا اصلاح اقتصادی جهان امروز را باید از دهقان شروع کرد؟!
3- آیا مطابق سخن عبدالبهاء تعداد کشاورزان نسبت به سایر طبقات اضعاف مضاعف(یعنی چندین برایر اقلا چهار یا هشت برابر) است که گفته:”عدد دهقان بر جمیع اصناف،اضعاف مضاعف است؟”
4-انجمن “عقلای قریه” زیر نظر کدام ساختار کشوری است و رابطه آن با دولت مرکزی و بودجه کشوری و…چیست؟
5-واردات عشریه همان مالیات کشوری است یا مالیات دینی؟
6- رسوم حیوانات چیست؟آیا همان مالیات بر احشام است؟
7-آیا همه معادن و دفائن در هر روستا متعلق به خود آنهاست که باید یک سوم آن را به صندوق بدهند؟
در کتاب خطابات عبد البها در اروپا و امریکا صفحه219 مطالبی را در نامه خطاب به خانم پارسنز در حالیکه در راه آهن رو بسوی سانفراسیسکو می رفته نوشته است و در آخر نامه از او خواسته تا این طرح اقتصادی بهائیت را در یکی از جرائد نشر نماید تا دیگران این قانون را به نام خود اعلان نکنند!!! در حالی که در پیام ١٢اسفند بیت العدل به این مطلب اشاره شده که ما در حال یادگیرى هستیم تا متناسب با شرایط جدید جهان راه حل هائی پیدا کنیم و ارائه دهیم.
به نظر می آید حتما بیت العدل این طرح جناب عبدالبها را با دوره جدید مناسب ندیدند که دنبال طرح هاى دیگری براى جهان مى گردند و گرنه نیاز به تحقیق و یادگیرى راه حل هاى دیگر نبود و همین طرح را تبلیغ مى کردند.حقیقت این است که با آن پیام ، بیت العدل خاستگاه دینى بهائیت را فراموش کرده و مثل یک حزب سیاسى دنبال پروتکل های اقتصادى و اجتماعى است که از طریق کارشناسان بشری پیدا کند و براى تحرکات سیاسی و اجتماعیش خرج کند!
پیام 4 مارچ سال 2011 را برای مرور دوباره می آوریم تا خوانندگان عزیز خود برداشت نمایند: “برخی افراد آزاد اندیش و یا لطیفه پرداز می گویند زمانیکه دیکتاتورها به شما می گویند دهانت را ببند و حرف نزن؛ در فضای دمکراسی ، خرد جمعی به شما می گوید هنوز می توانی حرف بزنی! در نظام اداری بهائی اصولاً بحثی درباره آزادی اندیشه بهائیان وجود ندارد. یک طبقه حاکمه عالی یا ” علما” هستند که ظاهراً آنها به علم و مقرّرات الهی و تفسیر و تعبیر آن آگاهی دارند! در واقع یک نظام سلسله مراتب دینی وجود دارد که فعالیت بهائیان و جوامع بهائی را برنامه ریزی می کند تا به اهداف برنامه ها نائل شوند!آیا هیچیک از افراد بهائی مجاز است درباره پذیرش یا عدم پذیرش آن برنامه ها صحبت، و یا درباره سودمندی آنها صحبت و اظهار عقیده کند؟ معمولاً با این عنوان که این یک برنامه الهی است تشکیلات در هر جامعه بهائی مانع از اظهار نظر بهائیان و شهروندان می شود.چنین جامعه ای، در عالم سیاست یک نام دارد و معمولاً ما دوست نداریم هیچ جامعه دینی با این نام مرتبط گردد. ولی واقعیت اینست که نام این نظام و سیستم اجتماعی “توتالیتر” و “خودکامگی” است.لودویک فون میزر، همچون بسیاری دیگر از آزاداندیشان و فلاسفه لیبرال، بدرستی و دقیقاً نشان داده است که چگونه مدیریت و حاکمیت برنامه ریزی شده اجتماعی، با استفاده از بوروکراسی و نظم اداری، و عرضه اراده و خواست یک گروه بر افراد، عملاً جامعه را بسمت یک نوع ” تفکر خاص” سوق می دهد. جامعه تک صدائی بدینگونه ساخته می شود.جامعه بهائی پیرو بیت العدل ساختاری اینگونه دارد. اگرچه آنها در باطن و قلبها متحد نیستند و در الواح و وصایای عبدالبها هم چنین بیت العدلی پیش بینی نشده بود. آنها یک نظام دینی برنامه ریزی شده هستند که مثل تمام سازمانهای سیاسی توتالیتر عمل می کنند. آنها هرگز شبیه آنچه عبدالبهاءدر ذهنش داشت نیستند. بلکه ترکیبی از سازمان دینی زرتشتی ایران باستان، و تقلیدی جدی از نظام حزبی سوسیالیستی روسیه شوروی میباشند. اگر واقعاً قصد داریم که یک دیانت روحانی و معنوی داشته باشیم نباید جامعه بهائی را همچون ساختار حزبی ببینیم. در جوامع دمکراتیک، همچون امریکا و اروپای غربی، آزادی بیان از طریق قانون اساسی تضمین شده است، اگرچه این آزادی موجب حفظ و بقای تشکیلات فرقه ها و اقلیتهائی همچون محفل ملّی و جامعه بهائی طرفدار بیت العدل هم شده است.” (الیویه، ” انوار هدایت” ترجمه فریده دوستدار)
ejtnull