نکته دیگر راجع به لقب سِر گرفتن جناب عبدالبهاء از دولت فخیمه بریتانیا است، که آن را نیز به روش خودشان تاویل و تفسیر کرده تا بلکه دامن ایشان را از این ننگ پاک کنند نگاهی گذرا به زندگی انبیاء این نکته را نشان می دهد که پیامبران راستین هیچگاه در زیر پرچم ظلم و ستم نرفته و هیچگاه جابران را مدح نگفته و دعا ننموده اندچنانچه حضرت ابراهیم در برابر نمرود قیام فرمود و موسی در مقابل فرعون و حضرت عیسی در برابر قیصر، اینان همه نه تنها مردم و اقوام را به پرستش خدای یگانه دعوت می نمودند بلکه طاغوتیان زمان خود را مورد هجوم قرار می دادند و مردم را به سوی آزادی و شکست بت های طاغوتی دعوت می کردند. اما در دیانت شما بهائیان با تمام ادعاهای خود نظیر وحدت عالم انسانی، پیامبر و امام آن، در برابر طاغوت زمان سر تعظیم فرود آورده و لب به دعا و ثنا گشوده برای امپراطوری استعمارگر انگلستان آرزوی بقا کرده اند و با پشت کردن به ملت مظلوم فلسطین راهی جز راه انبیاء طی کرده اند.
آیا انگلستان قرن ها به کشورهایی چون هند و استرالیا و … حکومت ننموده است آیا بیش از یک قرن پنجه های خون آلوده خود را در چاه های نفت کشور ما که شما آن را مهد امر الله می خوانید فرو ننموده بود و ثروت ما را به تاراج نمیبرد؟
آیا با خیانت دیکتاتوری چون رضا خان را بر کشور ما تحمیل ننمود و او طی 16 سال سلطنت تسمه از گرده مردم نکشید؟ و با کمک افرادی چون سرپاس مختار و پلیس سیاسی، جوانان را روانه سینه قبرستان ننمود؟ و عجبا یک سرهنگ قزاق فقیر به هنگام مرگ صاحب 400 هزار سند مالکیت از بهترین ها و مرغوبترین زمین های شمال و نقاط دیگر کشور بود که بعد ها به عنوان املاک خالصه به هر که خواستند بخشیدند و باقیمانده را خاندان کثیف پهلوی (و به یاد داشته باشید دکتر ایادی، نوکر و یار غار شاه، این دیکتاتور دزد چپاولگر بود و واقعا چه دین عدالتگستری) با استفاده از اموال غارت شده این ملت ستمدیده در آمریکا و … به ریش این مردم خندیدند. آیا انگلستان در جنگ جهانی دوم به همراه متفقین جنایتکار خود، کشور ما را اشغال ننمود و آیا انگلستان نبود که در زمان حکومت مصدق از طرق گوناگون مانع ملی شدن نفت، این ثروت ملی هدیه خداوند گردید و عاقبت او را از میدان به در برده و با شریک کردن آمریکا در آن یغما، شاه کثیف و هوسران را به ایران باز گرداند. همان شاهی که سران شما بهائیان ارکان حکومت او را تشکیل داده و ثروت این مردم بینوا را به جیب خود سرازیر کردند تا وحدت عالم انسانی را با ریختن خون جوانان ایران تحقق بخشند و با آرمیدن در آغوش پری رویان اروپایی به آزادی زنان دست یابند. و جالب است، در همان مرجع مورد استناد جناب حامد یعنی کتاب “ایران آینده” تالیف نویسنده غیر بهائی جمشید فنائیان که در صفحه 182 مجموعه ولوله ستون اول پاراگراف سوم به آن استناد کرده و بالیدهاید، نویسنده به چپاولگری و اخلاق ضد انسانی بریتانیا اعتراف کرده و ذکر نموده: “برایم قابل قبول نبود که انسان هایی به این خوبی و وارستگی … ساخته و پرداخته آن دو قدرت مخرب (روس و انگلیس) و انسان بر باد ده باشند” البته ایشان فراموش نموده اند که همیشه چپاولگران از راه جنگ و خونریزی مقاصد خود را دنبال نمیکنند و گاهی در زیر چهرههای به ظاهر ذی صلاح و شعارهای فریبنده ملت ها را چپاول می نمایند.
و حال سؤال من از شما این است چگونه حضرت محمد (ص) هیچگاه لب به ستایش کفار قریش نگشود و یک لحظه سکوت در برابر آنها ننمود . موسی ننگ اطاعت از فرعون و ابراهیم علی رغم سخن ها و آن آتش که دهان گشوده بود تا او را ببلعد در برابر نمرود سر خم نکرد و عیسی در برابر قیصر سکوت ننمود اما عبدالبهاء امام اول شما بهائیان دست همکاری به دولت فخیمه انگلستان داده و آنچنان در آغوش این پیر از نفس افتادة استعمار غنود که از طرف آن به لقب سِر مفتخر گردید.
آقای حامد قلم به دست مجموعه هیاهو در شهر که نتوانسته لقب سِر را که دولت استعمارگر انگلستان به او داده است، انکار کند. لذا دست به شعبدهبازی میزند و به روش مبلغان بهائی توجیه میکند که در مراسم اعطای لقب ایشان نشستهاند و ژنرال انگلیسی ایستاده است، یا سجایای اخلاقی ایشان سبب گردید تا به او چنین لقبی بدهند. اما اشکال آن قدر مهم است که یکی از بهائیان به نام احمد یزدانی برای از بین بردن قبح کار نقل کرده که ایشان از این لقب استفاده نکرده و هیچگاه از بابت آن حقوقی دریافت نکردهاند.
باز در اینجا سخنی که شامل مجموعه ولوله در شهر میشود عبارت خودشان است که میفرمایند “چگونه اعتبار سند مزبور به روش تحقیقی علمی تاریخی ارزیابی میگردد.” هر کسی مانند احمد یزدانی میتواند برای منزه کردن ایشان هر دروغی به هم ببافد. احمد یزدانی سپس ادامه میدهد “ایشان چند دقیقهای در باغ حکومت نظامی حیفا اقامت فرموده … در مراجعت شب در محضر مبارک ابدا ذکری در این باب نفرمودند و اهمیتی بدان ندادند.” نگارنده هم آسمان و ریسمان را به بافته تا عمل آن جناب را توجیه کند که از سر ناچاری و احترام لقب سِر را پذیرفتهاند.
اما بعد از این همه سفسطه کردن و انحراف اذهان هنوز نفهمیدهاند که دولت استعمارگر انگلستان هیچگاه برای اعمال انسانی و بشردوستانه مورد نظر آقای حامد دل نسوزانده و اصولا هیچگاه در اعمال بشردوستانه پیشقدم نمیگردد که به خاطر آن لقب نامبارک و نامیمون سِر را به کسی عطا کند، بلکه این نام در موارد خاص به افرادی که خدمتی به این پیر فرتوت استعماری که دیو صفتی آن بر مردم دنیا به اثبات رسیده و شواهد آن در مورد ایران، از زمان قاجار و قتل امیرکبیر و توطئههای بسیار و آوردن دیکتاتوری چون رضاخان و اشغال ایران در شهریور 20 مشهور و معروف است، کرده باشند داده میشود. من نگارنده هر گاه در لندن از مقابل پارلمان و آن مجسمه چرچیل عبور میکردم، به خاطر چپاول و غارت مردم کشورم توسط بریتانیا صدها لعن نثار چرچیل و نخست وزیران پیش و بعد از او و خانواده سلطنت ایران و انگلیس میکردم ولی جناب عبدالبهاء با وقاحت نشان سِر را از آن کشور پذیرا میشوند و وقیحتر از آن حق جلوه دادن آن است. در حالیکه این نشان به پاس خدمات ایشان به کشور انگلستان و طبق گفته حامد به نقل از کتاب شاهراه منتخب تالیف لیدی بلا مفیلد برای پیروزی در فلسطین و فروش گندم مردم آن سرزمین به آن کشور اشغالگر است، و گر نه چرا افراد دیگری را به این لقب مفتخر ننمودند؟! مگر سید جمال اسد آبادی پرچمدار نهضت ضد استعماری، کار انسانی نکرد؟ مهماتا گاندی، رهبر هند، مگر با اقدام بشردوستانه خود کشورش را از قید حکومت بیگانه آزاد ننمود؟ نلسون ماندلا مبارزه ضد استعماری ننمود؟ مالکوم ایکس، رهبر سیاهپوستان امریکا، عمر مختار، مبارز لیبیایی و بسیاری از روشنفکران و نویسندگانی که هر کدام در حیطه کار خود کارهای انسانی کردهاند و حتی به دریافت جوایز بینالمللی نائل آمدند، لقب سِر را نگرفتند اما ناگهان یک فرد مانند عبدالبهاء مفتخر به دریافت لقب سِر میگردد آنگاه خود را رهبر جامعه معرفی میکند. هیچ پیامبری خود را تا این حد ذلیل و خوار ننموده و این قدر از خدا دور نگشته تا با قبول نام و لقب از فرعونهای زمان، مهر تأیید بر حکومت آنها بزند. حتی یک رهبر نظیر مرحوم امام خمینی، در هیچ زمان با طاغوتیان همصدا نگردید که امام نخست شما چنین کرد (اگر امامی در بهائیت وجود داشته باشد، زیرا امامان شما 24 نفر بوده که دست روزگار دومین آنها را بدون فرزند کرد و گویا بداء خداوند در فرقه بهائی ظاهر گردید و مقدر شد به جای 24 امام، دو امام داشته باشند و به جای آن بیت العدل عهده دار امور بهائیان گردید). چرا مصدق که ثروت بیکران مردم ایران را به ایرانیان بازگردانید، به خاطر کار قهرمانانه و فداکاریش مفتخر به این لقب نگردید. در عوض این دولت مردمدوست بریتانیا! با آمریکائیان تبانی کردند و طی یک کودتا او را سرنگون میکنند و تا پایان عمر در یک روستای دورافتاده منزوی مینماید. این است آنچه شما با هزاران گریز و فراز و فرود، سعی کردهاید ماستمالی کنید و عاقبت پاسخ مشکل را ندادهاید. راستی اگر مردان سفسطهگر عصر ارسطو زنده میشدند به حال خود تأسف میخوردند و شما را ستایش میکردند.
جالب است که ایشان از قول نویسنده غیر بهائی ادامه میدهند “حتی در عکس بزرگ شده روی جلد ایام نیز عظمت حضرتشان هویدا است، چه بر عکس دیگر موارد …. فرمانده انگلیسی در حضور حضرت عبدالبها که بر صندلی پشت به پرچم انگلیس جالسند، به احترام ایستاده است” و می خواهد نشسته بودن ایشان و پشت به پرچم انگلیس نمودن را نشانه از مقام ایشان القا کند.
نشسته بودن یا ایستادن افراد از جمله عبدالبها چه ارتباطی به بحث ما دارد که افسر انگلیسی ایستاده است و جناب ایشان نشسته که اعزاز و اکرام ایشان هویدا باشد اولاً که بر خلاف بیان آقای حامد ایشان پشت به پرچم انگلیس ندارد میزی که پرچم انگلیس روی آن کشیده شده است کنار ایشان و در سمت چپ قرار دارد. می توانید دوباره ملاحظه کنید شما برای انحراف اذهان جوانان القا می کنید، که از سِر بی اعتنایی پشت به پرچم انگلیس کرده اند دوم آنکه نفس عمل زشت است خواه ایستاده باشد یا نشته دست بوس باشد یا پا بوس، نه تنها از ایشان قبیح است که از هر آزاد مردی قبیح است حتی نستجیر بالله اگر پیغمبر اسلام باشد که آن مقام مقدس علی رغم شکنجه های قریش با آن ها هم آوا نشد.
از جمله شعبده بازی ایشان این است که به روش فرهنگ و ادبیات بهائی به رد گم کردن و انحراف اذهان پرداخته و در جای دیگری اشاره به احترام مقام عباس عبدالبهاء در حیفا کردهاند (صفحه 181 ستون دوم پارگراف اول) و با آوردن بیانات مفتی مسلمان حیفا استاد محمد مراد افندی که فرمودهاند، ای بزرگان بهائی این مصیبت شما نیست بلکه مصیبت اسلام است (ترجمه فارسی بیانات عربی)، شگفتا! چگونه ممکن است پیشوای بهائی فوت کند و مصیبت اسلام باشد. مانند آنکه کشیش مسیحی کلیسای وانک اصفهان فوت نماید و مصیبت مسلمانان اصفهان باشد. شما بهائیان که راه جدا از اسلام دارید چگونه درگذشت رهبرتان عزا و مصیبت اسلام میشود؟ واقعاً شگفت آور است. اما در این رابطه باید گفت آقای عبدالبهاء در طول زندگی خود در حیفا خود را مسلمان اهل تسنن معرفی کرده و حتی در نمازهای اهل سنت حاضر میشدند و این تکریم مفتی حیفا بر همان مبنای مسلمان دانستن ایشان است، منتهی فرقهای از فرق اسلام.
راستی عنوان سِر را دربار انگلستان به چه کسانی اعطا میکند؟ به خدمتگزاران دولت خود و اگر نمی دانید بدانید که این لقب پر طمطراق به خاطر کوشش های عبدالبها برای پیروزی انگلستان و بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینشان به او دادند. قطعاً عکس جناب عبدالبها با آن ریش سفید و چفیه بر سر در کنار ژنرالهای انگلیسی در مراسم اعطای لقب سِر بابت خدمات ایشان به دولت انگلستان دروغ نیست. کار فتوشاپ و مونتاژ چاپ نیست. واقعیتی است تاریخی که جواب می طلبد که جناب ایشان چرا بر خلاف سیره پیامبران دعاگوی دولت انگلستان هستند و چرا جناب ایشان در بقای این کشور استعمارگر دست به دعا برداشتهاند.
اما دم خروس در جای دیگر هم پیدا است هر چند قلم به دستان ولوله خواستهاند با تراوشات مغز خود و به زحمت انداختن آن، آن را توجیه کنند و آن این است که تحت عنوان مقالهای به نام “نقاشی ممنوع” سعی نمودهاند رابطه کنسول روس را با ماجرای بابیگری و سید باب یک رابطه عادی جلوه دهند. ایشان اعتراف میکنند که جناب کنسول روس از جنازه تیر باران شده باب نقاشی تهیه کرد، نقاشی ممنوع نیست و هر کسی میتوانست از آن ماجرا عکس بگیرد، نقاشی کند و حتی فیلم بسازد اما کنسول روس چه منافعی را دنبال میکرد؟ از چه زمانی روسیه تزاری و جانشینان پطر کبیر و الکساندر انسان دوست شدهاند. حتماً اغراض سیاسی را دنبال میکردند و می خواستند تا به امپراطوری گزارش کنند و گر نه در همان زمان افراد بیگناهی در زیر چکمه های شاهان قاجار جان می دادند و ایشان نقاشی تهیه نکردند. اگر گفته شما صحیح بود چرا از جنازه امیرکبیر که کشته شده به فرمان قبله عالم پادشاه قاجار بود عکسی تهیه نکردند.
چون در جاهای بسیاری سعی گردیده که رابطه بین بهائیت و دولت روسیه مخدوش جلوه داده شود، به ناچار سراغ کتابهای امری میرویم. بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست که ماجرای باب بعد از جنگهای ایران و روس و معاهدههای ننگین گلستان و ترکمنچای اتفاق افتاده و روسیه همیشه میخواسته بر طبق وصیت پطر کبیر به آبهای گرم راه یابد و چشم طمع به ایران برای رسیدن به خلیج فارس داشته و اهل دانش میدانند زمانی ایران به دو منطقه تحت نفوذ انگلستان و روسیه تقسیم گردید و قرارداد 1919 در این رابطه بود. اشراق خاوری در صفحه 647 کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی، نشر لجنه ملی نشر آثار امری، سال 123 بدیع، چاپ سوم، در شرح وقایع سوء قصد به ناصرالدین شاه مینویسد: “ناصرالدین شاه هم بیاندازه متعجب شد … و فوراً مأموری فرستاد تا حضرت بهاءالله را از سفارت روس تحویل گرفته و نزد شاه بیاورد. سفیر روس از تسلیم حضرت بهاءالله به مأمور شاه امتناع ورزید و به آن حضرت گفت به منزل صدراعظم بروید و به صدراعظم نوشت که باید حضرت بهاءالله را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به حضرت بهاءالله برسد و حادثهای رخ دهد شخص تو مسؤول سفارت روس خواهی بود”. و در صفحه 667 همان کتاب مینویسد” قنسول روس که از دور و نزدیک مراقب احوال بود و از گرفتاری حضرت بهاءالله خبر داشت پیغامی شدید به صدراعظم فرستاد…”. حالا بر جوانان بهائی و جستجوگران حقیقت است که از خود بپرسند کنسول روسیه را با بهائیت چه کار؟ اگر با دید انصاف به ماجرا نگاه کنید و شیوه انبیا را در رابطه با طاغوتیان در نظر آورید، تهیه نقاشی از پیکر باب و اقدامات سفیر روسیه چندان بدون معنا نیست و جالب است که باز هم جناب حامد و همکاران ایشان، آرزو و شِنتو در ولوله کوشیده است این رابطه را منکر شود.
حالا چرا جناب بهاءالله دعاگوی دولت تزاری روسیه، آن دولت بهیه استعمارگر با تزارهای جبار و خونخوار نباشد و جالب است که دعای ایشان در حق آن امپراطوری مستجاب گردیده و با انقلاب کمونیستی بساط سلطنت تزارها برچیده شد.
چنانچه گذشت هیچ پیامبری از آدم (ع) تا خاتمالنبیین و از آن به بعد دوازده فرزند پیغمبر هیچکدام در طول تاریخ در برابر فرعون زمان خود چه خلفای جور بنی امیه و چه خاندان بنی عباس سر تعظیم خم نکردند و ثنای هیچ کدام را نگفتند و دست یاری به جباران و سران استعمارگر مردم ندادند. حال پیشوایان شما چه؟ آن را به وجدان خودتان وا می گذاریم تا با تحری حقیقت پاسخی برای آن بیابید.
دیگر سخن درباره بهائی بودن هویداست که نویسنده بسیار کوشیده دامن او را از این اتهام منزه و مبرا سازد و ثابت کند فردی به نام امیر عباس هویدا بهائی نبوده تا جنایات یک عمر او در ارتباط با جامعه بهائیت دانسته نشود. زیرا جوان روشنفکر بهائی از خود میپرسد اگر بهائیت روح و ریحان است و با ظلم و ستم و رشوهخواری مخالف، چرا یک نفر بهائی این جنایات را کرده؟ لذا باید به نحوی دامن بهائیت از این لکه ننگ پاک گردد و نویسنده مثل تمام توجیهکنندگان دنیا و استعمار کنندگان افکار، ابتدا منابع خبر را بیاعتبار کرده و نویسنده را زیر سؤال برده و بدین ترتیب او را ترور شخصیت میکند تا بعد بتواند مطلب را دروغ و سراپا کذب جلوه دهد. لذا بر اساس این شیوه ابتدا کتاب ظهور و سقوط حکومت پهلوی و نویسنده آن را مخدوش جلوه داده تا بتواند بهائی بودن هویدا را مخدوش سازد. البته در این راستا از ادبیات دیگری نیز استفاده نموده است. باز هم داستان قوچعلی ابتدای مقاله و تغییر جهت افکار و منحرف نمودن اذهان تداعی میگردد. در این باره باید گفت مشکل جامعه بهائیت و این فرقه (تأکید بر فرقه) بهائی بودن هویدا نیست. نه بهائی بودن هویدا دلیل رد این فکر است و نه بهائی نبودن او دامن این فرقه را پاک و منزه میسازد. بر فرض هویدا بهائی نبوده و این چپاولگری و خیانتکاری مربوط به جامعه بهائیت نباشد، گروه کثیری در رژیم پهلوی بودهاند که بهائی بوده و همان جنایات و خیانتها را نسبت به این مردم مظلوم و ستمدیده روا داشتهاند. از جمله ایادی و هژبر یزدانی ستمپیشه بهائی بودند.
درباره ایادی بخت برگشته رو سیاه آقای عباس میلانی که شما به او اعتماد داشته و از کتابش سند میآورید در کتاب خود به نام معمای هویدا که ترجمه دیگر آن به نام “ابوالهول ایرانی” منتشر شده است مطالبی مینویسد که نشان از فساد مالی اوست او ذکر میکند “طبق گزارش سیا ایادی مجرای عمدهای نامیده شده که از طریق آن شاه امور بازرگانی خود را انجام میداد …. ایادی زمانی پوشش شاه در شرکت صید ماهی جنوب بود. ایادی که پیرو فرقه بهائی است یکی از اشخاصی است که از منافع فرقه در برابر آزار ایرانیان مسلمان متعصب دفاع میکند …. ” (عباس میلانی، معمای هویدا، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، انتشارات کوکب، صفحه 334 به نقل از سازمان سیا “نخبگان و تقسیم قدرت در ایران”، آرشیو امنیت ملی، سند 1012) و فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه مسائلی را در مورد فساد مالی ایادی و ورود و توزیع دارو افشا کرده است (فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ه، ا، مهران انتشارات اطلاعات صفحه 90). پس لازم نیست قلم به دستان مجموعه ولوله تمام اسناد و مدارک را زیر سؤال ببرند. اگر حسین فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی دروغ میگوید، برای افشاگریهای کتابهای دیگر چه بهانهای دارید؟ آیا آنها هم قصد تخریب تاریخ و بهائی ستیزی دارند. واقعاً حیرتآور نیست که همه دروغگو و دروغ پردازند و فقط شما راستگو هستید؟ چه صداقتی، چه روح و ریحانی و چه تحری حقیقتی.
سران بهائی همراه و همگام با رژیم سفاک پهلوی دستان خود را به خون آغشته کرده و ثروت کلان اندوختند و اکنون قلم به دستان مبلغ میکوشند تا دامان آنها را پاک و منزه سازند و آنان را مظلوم جلوه دهند.
من جوانان بهائی را به خواندن این کتابها و سایر کتبی که در این مورد انتشار یافته است دعوت میکنم تا بدانند پنجاه سال سلطنت پهلوی چه بر سر این مردم محروم آورده و چگونه همکیشان شما در این چپاول و غارتها شرکت داشته و جیب خود را پر نمودهاند، و قضاوت را به وجدان پاک خودشان وا میگذارم.
همراه با هژبر، وزرای دیگر بهائی بودهاند. مردم سنگسر هنوز طعم تلخ ظلم و ستم هژبر یزدانی و مصادره و چپاول زمینهای مرغوب را از یاد نبردهاند، مردی که از گلهداری به جایی رسید که در آن روزگار انگشتر میلیون تومانی در انگشت میکرد که این رقم در حال حاضر چندین میلیارد برآورد میشود. شیطانی که ستم میکرد و از ترس جان خود، بادی گارد به همراه داشت. همراه او کسان دیگر مثل تیمسار خسروانی با چپاولهای باشگاهی خود و صدها نفر دیگر. نمیتوان گفت بهائیستیزان و جامجم نویسان کینهجو، افراد دارای کبکبه و شوکت در پستهای مملکتی را بیخود بهائی میخواندند تا بهائیان را منفور و ملعون جلوه دهند و با استفاده از این حربه سبب سقوط آنان شوند. چرا که افراد قدرمتند دیگری بودند که مشهور و منسوب به این فرقه نبودند، مانند طوفانیان و خسروداد و کسی اینها را به بهائی بودن متهم نمیکرد. چرا نصیری، رئیس ساواک مشهور به بهائی نیست آیا پرویز ثابتی جنایتکار قدرتمند ساواک که مردم قتل آن مرد بختبرگشته را در کفاشی به دست محافظان او به یاد دارند، و به بهائی بودن معروف است، بهائی نبود؟ اگر قرار به توطئه و خراب کردن هویدا باشد، شیوع دادن بهائی بودن شاه یا همسران او، یا خانوادهاش بیشتر میتوانست کارساز باشد تا فردی چون هویدا. هر عاقلی میداند که هویدا نوکر شاه و مجری دستورات او بود اما هیچگاه شایع نکردند و سند نساختند که شاه یا برادران او بهائی هستند. با اینکه اعمال خلاف اخلاق و دینستیزی او بیشتر میتوانست او را بهائی معرفی کند و این شایعه میتوانست اساس سلطنت او را زودتر به هم ریزد.
بر اهل فضل پوشیده نیست که بهائی بودن یا نبودن هویدا و بسیاری از وزیران او و کارداران و کاردانان او تغییری در فرقه بهائیت نمیدهد. هویدا و امثال او چه بهائیزاده باشند و چه بهائی تسجیل شده که قبلاً دین دیگر داشته، دامن بهائیت را از بسیاری گناهان و تضاد و دروغها پاک نمیکند و جامعه بهائی را صاحب دین نمیکند که نویسنده محترم یعنی صادقزاده میلانی در مقاله خود با قلمی تند و اهانتزا به جام جم نویسان و کیهانیان بتازد، غافل از اینکه خود او هم راه ردیهنویسان را میرود، با این تفاوت که ردیه نویسان ضد بهائی و جام جم نویسان دین دارند و ایشان دین ندارند. گروه جام جم کوشیده سؤالاتی را مطرح کند تا بلکه گروهی ارشاد شوند اما شما سعی در گمراه کردن مردم و جوانان بهائی دارید و دلیل آن همان به بیراهه کشاندن جوانان و به جای تحری حقیقت و دریافت پاسخ، به مواضع فردی چون هویدا پرداختن است تا اغنام الله را (ببخشید این نامی است که بهاءالله به شما داده و گر نه من مسلمان این قدر بیادب و گستاخ نیستم که مخلوقین خداوند جل عزه را که آنها را به شکل آدم آفریده و به صورت نیکو خلق کرده و فرموده فتبارک الله احسن الخالقین، گوسفند بخوانم) سرگردان و به بیراهه بکشانید. اما با این وجود گمان ندارم ادعای شما درباره بهائی نبودن هویدا مقرون به حقیقت باشد. زیرا وقتی تعدادی از وزرای او را بهائیان تشکیل میدهند، مانند منصور روحانی، وزیر کشاورزی (لابد میخواهید بگویید این هم بهائی نبوده، واقعا دیوار حاشا بلند است) یا بسیاری از کارگزاران او نظیر روحانی مدیر کل اداره آب و برق استان اصفهان و خسروانی نقض سخن شماست که میگویید هویدا از استخدام بهائیان خودداری مینمود. اما همچنان که گذشت بهائی بودن یا نبودن هویدا ارتباطی به حقانیت بهائیت ندارد، اگر پاکنهادترین انسانها بهائی باشند باز نمیتوانند حقانیت آن را به اثبات برسانند و آنچه جام جم نویسان نتیجه گرفتهاند در جای خود محفوظ است. وجود گردنکشانی چون هژبر یزدانی و تجاوزات او یا اعمال خسروانی و جنایات ایادی، خودش نشان از روح و ریحان و عدالتگستری فرقه بهائیت دارد. بهائیتی که آنقدر راستگوست که در مقدمه و آغاز ولوله در شهر که گمان دارید ولوله به پا کرده و امید دارید مردم گروه گروه به بهائیت رو آورند، نوشتهاید دومین دین جهانی دنیا. امان از این خودبزرگبینی! راستی بهائیت که در مهد امرالله به قول خودتان سیصد هزار پیرو دارد چگونه در دنیا گوی سبقت از ادیان دیگر حتی یهودیت و مسیحیت ربوده؟ و این خود نشان از گزافهگویی سیاه بازی و فریبکاری است برای فریب اغنام الهی.
در خاتمه، جناب حامد و ولوله نویسان، چرا مسلمانان را بهائیستیز و کینهجو و کوردل میدانید. چرا ما باید با شما بهائیان ستیزه کنیم؟ ما میخواهیم در محیطی آرام مطالبی را عرضه کنیم. نمیخواهیم ماجرای قوچعلی را تکرارکنیم و با سفسطه و مغلطه حقایق را بپوشانیم. شما فقط تکلیف امام دوازدهم را که باب خود را باب و نایب او میداند روشن کنید. شما از نشانههای امام دوازدهم انگشت بر روی سید بودن او گذاشتهاید و معتقدید باید او از نسل پیغمبر باشد. این درست، اما سایر علایم او چه شد، ما با شما جنگی نداریم، حرف در برابر حرف و منطق در برابر منطق تا چه پیش آید.
السلام علی من اتبع الهدی
سلام بر کسانی که از هدایت پیروی میکنند!
ejt