بن بست بیت‌العدل در اقناع بهائیان ایران در پیام دوم آبان نود و هشت

0 892

بسم الله الرحمان الرحیم
رهبری تشکیلات بهائی در دوم آبان ماه ۱۳۹۸ در پیامی سه صفحه ای خطاب به بهائیان ایران، از آنان خواست تا در مورد برگزاری جشن های دویست ساله تولد باب کوتاه نیایند و به هر شکل ممکن، آن را برگزار کنند. بیت‌العدل، پیشتر و با آغاز ماه اکتبر، پیامی «خطاب به آنان که برای بزرگداشت مبشر بامدادی نوین گرد آمده اند» به ترغیب و تشویق بهائیان دنیا برای برگزاری با شکوه و سیستماتیک جشن‌های میلاد باب پرداخته بود و پیامی جداگانه و اختصاصی برای بهائیان ساکن در ایران با همان موضوع و تنها به فاصله کمتر از یک ماه از پیام قبل، نشان می‌داد که بیت‌العدل در مورد برگزاری این جشن‌ها در ایران اخبار نا امید کننده‌ای دریافت کرده است و می‌کوشد، با تحریک بهائیان ایران، به هر شکل ممکن این خواسته‌ی خود را عملی سازد. 
در این نوشتار، تلاش می‌کنیم تا با بازخوانی این پیام، تحلیلی از وضعیت بهائیان ایران و نگاه بیت‌العدل به آنان داشته باشیم.
۱-    نخستین نکته‌ای که در مورد جشن‌های دویست‌ساله‌ی تولد باب در ایران به عنوان یک کشور اسلامی و شیعی باید مورد توجه قرار گیرد، هم زمانی این جشن‌ها با ایام عزاداری شیعیان در اربعین حسینی و دهه‌ی آخر ماه صفر و شهادت پیامبراکرم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) بود. این برای مردمی با ترکیب جمعیتی ایران قابل قبول نبود که دقیقاً در شرایطی که جمعیتی میلیونی برای بزرگداشت اربعین به عراق سفر کرده بودند و ده روز بعد، جمعیتی مشابه عازم مشهد مقدس برای برگزاری مراسم سوگواری به مناسبت شهادت امام رضا(ع) بودند، عده‌ای قلیل بخواهند با برگزاری جشن و پایکوبی و شادمانی، به هنجارهای اجتماعی و دینی اکثریت بی‌احترامی کنند و با دهن کجی نسبت به عواطف پاک مردم مسلمان، زمینه‌ی اختلافات اجتماعی را فراهم آورند. 
بیت‌العدل اما، اصرار داشت که برگزاری جشن‌ها در ایران به هر شکل ممکن و در تاریخ معین، یعنی ۲۸ تا ۳۰ اکتبر ۲۰۱۹، مطابق با ۲۸ تا ۳۰ صفر المظفر ۱۴۴۱، در ایران نیز برگزار گردد. بهائیان ایران می‌دانستند که برگزاری این جشن‌ها ممکن است چه هزینه‌های سنگین و غیر ضروری اجتماعی برای آنان فراهم کند. این در حالی بود که نهادهای امنیتی کشور نیز با هوشمندی، با تذکر به برخی بهائیان هر منطقه، نسبت به برگزاری این جشن‌ها هشدار داده بودند. مسأله‌ای که در شبکه‌های اجتماعی و به صورت غیر رسمی، از سوی بهائیان ایران نیز اعلام شد. 
۲-    مسأله‌ی مهم دیگر آن بود که جامعه‌ی شیعی و اسلامی ایران، نسبت به مسأله‌ی مهدویت و ظهور امام زمان(عج) به عنوان موعود آیین اسلام بسیار حساس است. بهائیان در تبلیغات جهانی خود همواره می‌کوشند که باب را به عنوان موعود آیین اسلام و مبشر بهاءالله جلوه دهند و از او، چهره‌ای اصلاحگر و مخالف با تحجر و خشونت به نمایش بگذارند. این در حالی است که به باور مردم مسلمان ایران، باب هیچ گاه نمی‌تواند جایگاه مهدی موعود و امام زمان(عج) را به خود اختصاص دهد. چرا که موعود دیانت اسلام می‌باید در برقراری حکومت جهانی الاهی بر مبنای توحید و عدالت، موفق شود. اما باب، هیچ یک از نشانه‌های مهدی را نداشت و نه تنها جنبش او، فایده‌ای برای مردم ایران و از بین بردن بساط ظلم و جور نداشته است، بلکه با تحمیل هزینه‌های مادی و معنوی فراوان بر ملت مقاوم ایران، بر گرفتاری‌ها و مشکلات آنان افزوده است. 
تصور آن که برای فردی چون باب که ایرانیان او را در زمره‌ی متمهدیان (مهدی نمایان) می‌شمرند، تولد گرفته شود توهینی دیگر به باورهای دینی عموم جامعه تلقی می‌شود. به ویژه آن که ایرانیان -که به خوبی فارسی می‌دانند و با زبان عربی نیز آشنایی دارند- می‌توانستند با مراجعه با آثار باب، اعترافات متعدد او نسبت به وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن العسکری(عج) را به عیان ببینند و تناقض گویی‌های باب در ادعاهای متعدد خود را دریابند. مسأله‌ای که در مورد سایر بهائیان جهان و جوامع مادر پیرامونی آنان صدق نمی‌کرد. چرا که در جوامع خارج از ایران، بهائیان و دیگر افراد تحت تبلیغ احتمالی، هیچ گاه نسبت به اصل آثار باب، اطلاعی نداشته‌اند و تنها مطالبی را در مورد باب می‌دانند که بیت‌العدل اراده کرده باشد. بیت‌العدل نیز همواره کوشیده است تا با به حاشیه راندن کتابهای اصلی باب، حقایق زندگی او را از چشمان مردم جهان دور نگه دارد. نشان به آن نشان که هیچ یک از آثار باب به ویژه تفاسیر او در مورد قرآن کریم را به شکل کامل در اختیار مردم دنیا و حتی بهائیان جهان قرار نمی‌دهد. 
بسیاری از بهائیان ایران به خوبی به این امر واقف بودند و می‌دانستند که عشق و محبت مردم ایران به امام زمان(عج) چنان است که تاب برگزاری چنین جشنهایی را ندارند و برگزاری آن، می‌تواند موجب عکس العمل‌های اجتماعی گردد. به همین دلیل به نظر می‌رسید، بهائیان ایران پذیرفته باشند که از این جشن‌ها عبور کنند و به تنش‌های اجتماعی دامن نزنند. مسأله‌ای که به هیچ عنوان مطلوب بیت‌العدل نبود.
۳-    مسأله‌ی بعدی بهائیان ایران که آنان را از تلاش برای برگزاری جشن‌های دویست‌ساله‌ی میلاد باب منصرف می‌ساخت، آن بود که باب به دلیل ایجاد شورش و جنگ‌های داخلی خانمان‌سوز، به هیچ عنوان در ایران خوشنام نیست؛ به ویژه آن که قهرمان ملی ایرانیان و بزرگ مرد تاریخ ایران زمین، امیرکبیر، به دلیل همین شورش‌ها، او را اعدام کرده است. بهائیان در صورت برگزاری جشن‌های دویست ساله‌ی باب در ایران، با این پرسش محتوم مواجه می‌شدند که چه کسی باب را کشت؟ همین که امضای فردی مانند میرزا تقی خان امیرنظام، بر حکم اعدام باب وجود دارد، نشان می‌داد که باب، عنصری اصلاحگر و مطلوب نبوده و خود به خود باعث محکوم بودن بهائیان و جشن‌های میلاد باب بود. 
بی‌گمان بسیاری از بهائیان ایران مایل نبودند در برابر این پرسش‌ها قرار بگیرند و چاره‌ی کار، عدم برگزاری جشن‌های دویستمین سال تولد باب در ایران بود. این همه دلیل برای عدم برگزاری جشن‌های میلاد باب در ایران توسط بهائیان اما بیت‌العدل را راضی نمی‌کرد. چرا که به باور رهبری تشکیلات بهائی، ایران مهد امرالله و سرزمین طلوع آیین بابی و بهائی بود و باب و بهاءالله، ایرانی بودند. مسأله‌ای که در مقدمه‌ی پیام بیت‌العدل کاملاً به چشم می‌آید. آن جا که‌ می‌نویسد: «اگر چه تا کنون پیام این مشتاقان را خطاب به همه‌ی آنان که در سراسر دنیا در بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد حضرت اعلی شریکند ملاحظه نموده‌اید، ولی مغتنم دانستیم هم‌وطنان حضرتش را نیز مخاطب قرار دهیم و موهبتی را که به آن مفتخرید، یادآور شویم، چه که آن آفتاب حقیقت سپیده اش در شهر شیراز پدیدار گشت تا عالم را وعده‌ی روشنایی جدید دهد و صبحش نخست آن سرزمین را منقلب کرد تا جهان را آماده‌ی ظهور حضرت بهاءالله کند.» 
۴-    بیت‌العدل در آخرین پاراگراف این نوشتار کوشید که بهائیان ایران را به برگزاری این جشن‌ها، همگام با بهائیان سایر کشورها ترغیب کند. آن جا که نوشت: «حال ای عزیزان، در این برهه از زمان، که پیروان اسم اعظم در تمام نقاط جهان، دوستان و آشنایان و همسایگان و همکاران و همفکران را جملگی به جشن‌های دو میلاد خجسته فرا می‌خوانند و آنان را دعوت به تفکر در معانی فرخنده سالگرد مبشر و منادی این دو نور پر نور می‌نمایند، به راستی بدانید که برای ایرانیان، اهمیت و میمنت این عید دو صد برابر است. همگان را اطمینان دهید که هنگام تحقق وعود حتمیه آن دو مطلع نور فرا خواهد رسید آشوب دنیا التیام یابد و صلح و آشتی دائمی بین اهل عالم جلوه نماید و وحدت نوع انسان رخ بگشاید.»
توجه به این پاراگراف نشان دهنده‌ی مطالب بسیاری است. در نخستین گام، تمام کسانی که می‌توانند تحت تبلیغ قرار گیرند، به بهائیان معرفی شده‌اند؛ تمام دوستان، آشنایان، همسایگان، همکاران، هم فکران. دوم آن که بیت‌العدل تلاش کرده تا از طرف تمام ایرانیان سخن بگوید و ظهور باب و بهاءالله را برای آنان مهم جلوه دهد. حال آن که بیت‌العدل اساساً چنین نمایندگی از مردم ایران نداشته و حق ندارد برای عواطف و صلاح تمام مردم ایران تعیین تکلیف کند! 
سومین نکته آن است که بر اساس این جمله بهائیان از نظر تشکیلاتی موظفند با مردم سخن بگویند و به آنان اطمینان دهند که وعده های باب و بهاءالله محقق خواهد شد. این جمله به معنای دستور صریح برای تبلیغ است. ضمن آن که تلاش کرده تا صلح و آرامش جهان را وعده‌ی باب و بهاءالله معرفی کند. حال آن که این وعده، وعده‌ی تمام ادیان الاهی است که رهبری تشکیلات بهائی قصد دارد آن را برای خود مصادره کند. در عین حال جای این پرسش اساسی از بیت‌العدل باقی است که چگونه بعد از صد و هفتاد سال از ظهور منجی و موعود دیانت اسلام، نه تنها صلح و آرامش و عدالت در جهان برقرار نشده، بلکه جنگ و غارت و بی عدالتی هر روز گسترش یافته است؟ این که بیت‌العدل مأموریت منجی و موعود را به عنوان بشارت او تلقی می‌کند، از چشم ناظران آگاه پنهان نمی‌ماند. باب قرار بوده تا عدالت را برقرار کند، نه آن که وعده‌ی آن را به مردم بدهد. وعده‌ی برقراری عدالت بسیار پیش تر از او و توسط پیامبران راستین به مردم داده شده و منجی موعود و قائم(عج) در نظر مردم، برقرار کننده عدل و قسط است و نه مبشر آن! این فراری رو به جلو برای پاسخ ندادن به پرسش پیش گفته است.
۵-    نکته‌ی بسیار مهم دیگر این پیام توجه دادن بهائیان به این نکته است که اطرافیان و پیروان اولیه‌ی باب، همگی از جوانان بوده اند: «یکی از ویژگی های بارز امر حضرت اعلی نقش برجسته‌ی جوانان است که به صورتی شگفت انگیز پیشتاز و پیشاهنگ شدند و درکی عمیق از مقتضیات عصر جدید نشان دادند و به همگان درس همت و شهامت آموختند… در ایران نیز نور چشمان ما علی رغم تضییقات بی شمار با دلهای پاک و عاری از هر کینه و عناد، قهرمانانه قائم به ادای وظایف روحانی و کسب معارف و علوم و فنون و امرار معاش و تأسیس خانواده اند، شالوده‌ی جامعه‌ی آینده را بر پایه های استوار ایمان بنیان نهاده اند و خدمت به اهل ارض را محور اصلی زندگی خود قرار داده‌اند». درباره‌ی چرایی بیان این نکته در این پیام سخن بسیار است. خلاصه آن که رهبری تشکیلات بهائی دریافته است که باید با تعریف و تمجید و لطایف الحیل بسیار، نسل جدید بهائیان ایران را وادار به تبعیت تشکیلاتی کند. نسل جدید بهائیان ایران، تمایلی ندارند تا راه پدران و مادران خود را در تقابل و لجبازی با نظام سیاسی حاکم و نظام اجتماعی و فرهنگی ایرانیان ادامه دهند. تنها راهی که بیت‌العدل، سال‌هاست پیش پای آنان گذاشته است. بسیاری از جوانان بهائی ایران دریافته‌اند که نتیجه‌ی این تقابل، محرومیت از حضور در جامعه است و این وضعیت باعث انزوای آنان شده و آنان را از بسیاری از حقوق اجتماعی‌شان محروم کرده است. 
در این جا سخن در میزان موجه بودن یا نبودن این محرومیت‌ها نیست و نگارنده نیز معتقد است که جامعه‌ی اسلامی اتفاقاً باید وارد تعامل و گفتگو با بهائیان شود و حقوق اساسی آنان را رعایت کند و از همین رهگذر، آنان را با باورهای نادرست خود مواجه کند. اما نمی‌توان از علت پیدایش این تقابل ها و محرومیت‌ها، صرف نظر کرد؛ یعنی تبعیت از نهادی خارج از ایران و آن هم مستقر در کشوری مانند فلسطین اشغالی، به نام بیت‌العدل و همچنین اصرار بر تبلیغ علیه اسلام و باور شیعی. 
نسل جدید بهائیان ایران، آینده‌ی خود را در خارج از ایران جستجو می‌کند و بخش مهمی از جمعیت جوان بهائی از ایران مهاجرت کرده است و جامعه‌ی بهائی ایران به طور متوسط بسیار پیر و سالمند محسوب می‌شود. در عین حال جوانانی که تصمیم بر ماندن و زندگی کردن در وطن خویش داشته باشند، برای گذراندن زندگی به شکل مطلوب، لازم است خود را از قیودی که بیت‌العدل بر دست و پای جامعه‌ی بهائی ایران بسته است، رها کنند تا بتوان وارد تعامل با جامعه شوند. لذا است که تبعیت تشکیلاتی جوانان بهائی از بیت‌العدل، به هیچ وجه مانند نسل پیشین نیست و این نسل مانند گذشته حاضر نیست وارد تبلیغ بهائیت شود و خود را به خطر بیندازد. 
این همان مسأله‌ای است که بیت‌العدل را نگران می‌کند. زیرا سیاست بیت‌العدل در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی، تحریک بهائیان ایران برای زیر پا گذاشتن قوانین و تبلیغ علیه اسلام و تشیع و تحریک اکثریت جامعه‌ بوده است. هر گاه هم که این تحریک باعث عکس العمل نظام جمهوری اسلامی و یا نهادهای مردمی شده، بیت‌العدل، شادمان از این برخورد، مشغول هوچی گری شده و مخالفان و منتقدان بهائیت را مشتی کج اندیش و متحجر معرفی کرده و کوشیده است تا ایران را در مجامع بین المللی از حیث حقوق بشر محکوم کند. 
اکنون بیت‌العدل در برابر واقعیتی تلخ قرار گرفته است؛ کاهش شدید جمعیت جوانان بهائی ایران از یک سو به دلیل مهاجرت و مرگ بسیاری از بهائیان پیر و فرتوت شده. از سوی دیگر گسست نسلی شدیدی میان جوانان بهائی و نسل پیشین بر سر میزان تبعیت از بیت‌العدل را شاهد است. جوانان بهائی دیگر حاضر نیستند مورد سوء استفاده قرار بگیرند و زندگی خود را فدای مطامع اعضای بیت‌العدل کنند. لذا است که بیت‌العدل در این پیام، کوشیده است تا جوانان را ترغیب به پرداخت هزینه برای پیشرفت بهائیت در ایران کرده و بار دیگر آنان را سپر بلای خویش کند.
۶-    عوض شدن جای مجرم و شاکی بخش دیگری از آن چیزی است که بیت‌العدل تلاش کرده تا در این پیام به بهائیان ایران القا کند. واقعیت آن است که در مواجهه پیروان باب با مردم مسلمان ایران، نخستین بار، بابی ها بودند که دست به خشونت آلودند و با ترور مرحوم شیخ محمد تقی برغانی قزوینی ملقب به شهید ثالث آن هم در محراب نماز و عبادت، به ناحق باعث خونریزی شدند. مواجهه مردم و قوای دولتی بعد از آن با بابی ها آغاز شد و در کمتر از پنج سال، سه جنگ خونین داخلی بر مردم ایران تحمیل شد. بابی‌ها که می‌خواستند سعیدالعلماء مازندرانی را نیز مانند شهید ثالث به قتل برسانند، این بار با عکس العمل شدید اجتماعی و مردمی روبرو شدند. بابی‌ها به دنبال تغییر حکومت و اجرای خواسته‌های خود با زور و اسلحه بودند و طبیعی بود که هر دولتی که بر سر کار باشد، با این پدیده مقابله کند. ترور و خشونت بابی ها حتی پس از اعدام باب ادامه یافت و آنها کوشیدند تا ناصرالدین شاه قاجار را ترور کنند. تروری که ناموفق بود؛ اما باعث شد ناصرالدین شاه را به این تصمیم راهبردی برساند که نمی‌تواند با بابیان مماشات کند و باید بر آنها سخت گیری نماید. هرچند که معلوم نیست سرکرده تیم ترور ناصرالدین شاه چه کسی بوده است، اما بعدها ازلی‌ها، میرزاحسینعلی بهاءالله را به عنوان مغز متفکر این ترور نافرجام معرفی کرده‌اند.
اکنون اما بیت‌العدل ماجراهای خونین و خشونت باری که توسط پیروان باب بر ایران و ایرانی تحمیل شده را، دفاع بابیان از خویش در موارد محدود برشمرده و پیروان باب و بهاءالله را جماعتی مظلوم در تاریخ ایران معرفی کرده است. 
این در حالی است که خشونت‌های بابیه علیه مردم ایران در عهد ناصری، تنها مورد از موارد جنایت پیروان باب و بهاءالله در ایران نبوده است. در دوره‌ی دیکتاتوری پهلوی دوم، بهائیان بر بسیاری از شؤون سیاسی و اجتماعی ایران دست یافتند و با نفوذ در ساواک، عامل شکنجه و جنایت علیه مخالفان حکومت پهلوی بودند. لذا تعمیم تضییقات علیه آنان بعد از انقلاب اسلامی به کل تاریخ و نادیده انگاشتن جنایات بهائی‌ها در دوره‌ی پهلوی که عامل اصلی عکس العمل انقلابیون علیه بهائیت پس از انقلاب بوده است، اقدامی فریبکارانه توسط اعضای بیت‌العدل است.
۷-    بیت‌العدل در بخش مهمی از این پیام تلاش کرده است تا فعالیت منتقدان امر بهائی را یکسره زیر سؤال برده و آنان را در نظر بهائیان ایران خرد کند. بیت‌العدل در این پیام می‌نویسد: «متعصبین متنفذ، جملگی پرچم اعتراض برافراشتند و دولت‌مردان و مردم را ترغیب به ستم در ابعادی بی‌سابقه نمودند…مدتی ذکرش را در کشور زادگاهش منع کردند و هنگامی که مؤثر واقع نشد، لب به لعن و دشنام گشودند و افسانه‌سرایی آغاز نمودند، تاریخ را تحریف کردند و حقایق را تکذیب.» به نظر می‌رسد جالب‌ترین بخش از پیام بیت‌العدل، همین بخش باشد. نهادی که خود بزرگترین عامل سانسور در میان بهائیت است و نمونه‌های بسیاری از تحریف کتب، ممانعت از چاپ، ممانعت از انتشار فایل های الکترونیکی منابع تاریخی بهائی و… را در کارنامه دارد، دیگران را متهم به تحریف تاریخ و توهین و ناسزا می‌کند. 
گویی تاریخ امری مقدس است که تنها بیت‌العدل و تشکیلات حق دارند درباره‌ی آن سخن بگویند و دیگران اگر قرائت رسمی را نقد کنند، حتما متعصب متنفذ هستند. سیاست نفرت پراکنی و انگ بهائی ستیزی زدن به منتقدان بهائیت، همواره از شگردهای تشکیلات بهائی و بیت‌العدل بوده که در عصر ارتباطات، حنایش دیگر رنگ ندارد. بیت‌العدل در این بخش از پیام خود، در واقع، بار دیگر دیدگاه توتالیتر خود را به شکلی عریان به نمایش گذاشته است. بیت‌العدلی که جرأت ندارد تا فایل کامل کتاب تاریخ نبیل زرندی را در اختیار پژوهشگران تاریخی قرار دهد، بیت‌العدلی که اکثر آثار باب و بهاءالله را چاپ نکرده و الواح آنها را سالهاست در محفظه هایی دربسته نگهداری کرده است، بیت‌العدلی که در برابر انتشار کتابهای بهائیان مانند کتاب «خاطرات سلمانی بهاءالله» ایستادگی کرده و حتی هزینه‌ی مالی خسارت ناشی از عدم چاپ و توزیع کتاب را پرداخت کرده است، دیگران را متهم به تحریف تاریخ می‌کند. 
آن چه مسلم است، بزرگ‌ترین تحریف کننده‌ی تاریخ بهائیت و بزرگ‌ترین کتمان کننده منابع و آثار بهائی، خود بیت‌العدل است. این مسأله‌ای است که در میان فضای نقد بهائیت در ایران در سال‌های گذشته، بارها مورد توجه قرار گرفته و حتی ابهامات زیادی در ذهن برخی بهائیان ایران ایجاد کرده است. بیت‌العدل در پیام دوم آبان نود و هشت، کوشیده است تا بار دیگر این ابهام را با بهائی ستیز دانستن منتقدان امر بهائی، از ذهن پیروان خود پاک کند و میزان تأثیر انتقادات علمی و پژوهشی را بر بهائیان ایران کاهش دهد. شاید یکی از ناجوانمردانه‌ترین روش‌های جنگ روانی که باعث می‌شود، بهائیان ایران نخواهند سخن منتقدان را بشنوند و خود را حق مطلق بپندارند و تمام سعی و تلاش خود را بر استقامت بر ایمان خویش به کار برند و جرأت تشکیک نسبت به باورهای خود را نداشته باشند.
از سوی دیگر، تخریب فعالیت‌های فرهنگی جوانانی که  با «انجام فعالیت‌های خودجوش و تمیز فرهنگی» به روشنگری نسبت به بهائیت اقدام می‌کنند، آخرین تیر ترکش بیت‌العدل، برای حفظ جامعه‌ی بهائیان ایران است. فعالیت‌هایی که تنها بر اساس علاقه و احساس مسؤولیت دینی برای دفاع از حریم امامت و ولایت امام زمان(عج) در حال جریان است. بهائی پژوهی مفتخر است که در گوشه‌ای از این فعالیت‌ها جای دارد و اکنون به عنوان یکی از مراجع علمی برای علاقمندان به نقد و بررسی باور بهائی مورد توجه قرار گرفته است. تداوم با اخلاص فعالیت‌های این گروه‌ها -که عمدتا از جوانان علاقمند به اسلام و قرآن و مکتب تشیع تشکیل یافته است- باعث خواهد شد تا به تدریج، تعداد بیشتری از بهائیان ایران و به تبع آنان، بهائیان دنیا با تعارضات درونی میان تعالیم باب و بهاءالله آشنا ‌شوند و در برابر تمامیت‌خواهی بیت‌العدل نسبت به فکر و اندیشه‌ی خویش، احساس مسؤولیت کنند و در برابر آن موضع گیری نمایند.
بهائی پژوهی همچنان به معجزه‌ی گفتگو و روشنگری علمی معتقد است و از تمام بهائیان ایران و پژوهشگران و منتقدان دعوت می‌کند تا با حضور در مجاری تعریف شده و آزاد این مؤسسه، به گفتگوهای علمی بپیوندند. گفتگوهایی که در طول عمر چهارده ساله‌ی این مؤسسه، همواره به صورت آزاد در جریان بوده و پاسخگویی و تبادل اندیشه و نظر، با سعه‌ی صدر و مدارا و احترام نتایج مثبت خود را نشان داده است.
۸-    در پایان این نوشتار لازم است تا از تلاش تمام نهادهای امنیتی و فرهنگی نظام به جهت انجام پیشگیری از برخورد فرقه‌ای در ایران تشکر کرد. تلاشی توأم با عقلانیت که ابتدا با تذکر جدی به فعالان بهائی در امر تبلیغ آغاز شد و در ادامه، با برخورد متناسب با هنجارشکنان ادامه پیدا کرد. امروز که تعدادی از جشن‌های بهائیان که هم زمان با ایام اربعین و ایام عزاداری آخر ماه صفر توسط این نهادها رصد شده و برخی فعالان و حاضران در آن بازداشت شده‌اند، عذری برای شرکت کنندگان در جشن‌ها وجود ندارد. چرا که از پیش و بنا بر اعتراف خود بهائیان ایران، تذکرات لازم برای عدم برگزاری این جشن‌ها به آنان ابلاغ شده بود. انجام چنین فعالیت‌های حساب شده‌ای در آینده، می‌تواند از هنجار شکنی برخی بهائیان تشکیلاتی و همچنین بروز عکس‌العمل‌های احساسی توسط قاطبه‌ی مسلمانان علاقمند به اهل بیت(ع) در برابر این توهین و بی‌احترامی جلوگیری کند. قانون باید فصل الخطاب انجام هر برخورد باشد و تذکر پیشین در برابر قانون شکنی، جای هرگونه عذر و بهانه را خواهد بست.
 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × سه =