وقتی قانون (نصوص بهائی) و عالیترین سازمان تشکیلاتی بهائی (بیت العدل) با هم برخورد می کنند. واکنش بهائیان به حذف زنان از بیت العدل اعظم

0 966

نویسنده :کارن باکت ( Mrs. Karen Dee Hayre)

خانم كارن باكت ( یک خانم معلم آمریکائی ساکن در ایالت کالیفرنیا )، يكي ازمعترضان و منتقدان بهائيت است كه بعد از ۱۴ سال عضويت فعال در جامعه بهائي به دليل مواضع انتقادي كه از سال 1999 داشت، مورد سرزنش تشكيلات بهائي قرار گرفت و مجبور به كناره‌گيري شد. او معتقد است كه بروكراسي و كاغذ بازي در بهائيت جانشين روحانيت و معنويت شده است. او به قدرت خداگونه‌ی تشكيلات در نزد بهائيان، معترض است. به‌نظر او، ديدگاه افراد تشكيلاتي قديمي و ثابت در محافل، عملاً راه هرگونه پيشرفت را از بهائيت، گرفته است. افراد تشكيلاتي نه‌تنها امكان فعاليت را به ديگران نمي‌دهند، بلكه افراد فرهيخته و دانشمند را كه ديدگاه و برداشتي متفاوت با برداشت رهبري بهائيت دارند، شناسایي و تخطئه کرده و اخراج مي‌کنند.

چکیده:

آئین بهائی تساوی زن و مرد را یکی از اصول اساسی خود می داند، با این حال زنان را از خدمت در هیئت حاکمه بین المللی خود، بیت العدل اعظم، بر اساس آنچه که تصور می شود تفسیرهای خطاناپذیر از کتاب مقدس بهائی است، محروم می کند. این مقاله به تشریح چگونگی توسعه محرومیت، و تشریح چالش‌های فرهیختگان بهائی لیبرال، و همچنین پاسخ به این چالش‌ها از جانب طرفداران سنتی نظام سازمانی و سلسله مراتبی می‌پردازد. این نشان می‌دهد که در مواجهه با تناقض بین یک اصل اساسی که توسط آموزه‌های دینی حمایت می‌شود و وفاداری به مرجعیت تشکیلات بهائی و اکثریت پیروان، اصل دوم را انتخاب کرده‌اند.

مقدمه

آئین بهائی به دلیل گنجاندن چندین اصل اجتماعی لیبرال به عنوان بخشی از دیدگاه مذهبی اساسی خود از جمله برابری جنسیتی مشهور است. برابری زن و مرد نه تنها در کتاب مقدس بهائی به صراحت مورد حمایت قرار می گیرد، بلکه اغلب در بیانیه های عمومی مؤسسات بهائی به آن اشاره می شود، موضوعی است که پژوهشگران بهائی مکرراً مورد مطالعه قرار می دهند و به طور معمول موضوعی مورد توجه است. مشاوره در جوامع محلی بهائی آموزش و پیشرفت زنان هدف مشترک پروژه های خدمات اجتماعی در کشورهای در حال توسعه است.[1] زنان در انتخابات بهائیان رأی می دهند و در مناصب قدرتمند در تمام سطوح اداری خدمت می کنند.
در حالی که بهائیان تعهدی قوی به پیشرفت زنان دارند، تعالیم مذهبی موضعی به شدت آرام نسبت به فعالیت‌های سیاسی اتخاذ می‌کند که از مشارکت در جنبش‌های سکولار زنان جلوگیری می‌کند. نویسندگان بهایی در این زمینه خاطرنشان کرده‌اند که بحث‌های بهائی درباره مسائل جنسیتی در مقایسه با کاوش‌های فمینیستی عقب می‌ماند و می‌تواند «ساده‌انگیزانه یا کودکانه » به نظر برسد.[2] علاوه بر این، بهائیان تمایل دارند دیدگاه‌های محافظه‌کارانه‌ای در مورد اخلاق جنسی داشته باشند، زیرا قانون بهائی روابط جنسی را به ازدواج دو جنس مخالف (زن ومرد ) محدود می‌کند و عموماً سقط جنین را تایید نمی‌کند، اگرچه از برچسب سیاسی «طرفدار زندگی» ( به عنوان مخالف سرسخت سقط جنین و مرگ اختیاری )اجتناب می‌کند.
اهمیت برابری زنان نیز اغلب در چارچوب این باور هزاره‌گرایانه است که در عصر جدیدی که توسط مکاشفه بهائی آغاز شد، ویژگی‌های کلیشه‌ای «زنانه»، مانند شفقت و پرورش، ارزش بیشتری قائل خواهند شد. تصور می‌شود که پیشرفت زنان مستقیماً با امید بهائیان برای صلح جهانی مرتبط است.[3] آشکارترین تناقض بین اصل گسترده تر برابری جنسیتی و عمل بهائی این است که زنان اجازه ندارند در بالاترین نهاد حاکمیتی خود، بیت العدل اعظم (UHJ) که هر پنج سال یک بار انتخاب می شود و دارای کرسی در حیفای اسرائیل است، خدمت کنند. زنان از جمله رای دهندگانی هستند که متشکل از مجامع روحانی ملی جهان (NSAs)، نهادهای منتخبی که امور جوامع بهائی را در کشورهای مختلف اداره می‌کنند، اما بر اساس تفسیرهای معتبر کتاب مقدس بهائی ، خود واجد شرایط انتخابات تلقی نمی‌شوند.
این محرومیت معمولاً در ارائه‌های عمومی کم‌اهمیت جلوه می‌کند، به طوری که آنقدر غیرمعمول نیست که نوکیشان (تازه بهائیان) بلافاصله پس از پیوستن به جامعه بهائیت آن را کشف کنند. برای بهائیان نسبتاً معمول است، انکار کنند که این محرومیت حتی با موضع بهائیت در مورد برابری جنسیتی مرتبط است. با این حال، همانطور که با گسترش اینترنت در دهه 1990 بسیار مشهود شد، همه طرفداران در مورد این تضاد بین اصل و عمل در بهائیت کاملاً متعصب نیستند.
این موضوع که آیا محرومیت زنان از خدمت در بیت العدل قابل تغییر است یا نه، یا یکی از ویژگی های تغییر ناپذیر حکومت بهائی است، موضوع همیشگی بحث در دهه 1990 بود. مسئله درگیری بر سر تفسیر کتاب مقدس در فضای مجازی بهائیان، لیبرال ها را از محافظه کاران جدا می کرد. در واقع، این موضوع از آنجایی که طی سال‌ها مورد بحث قرار گرفته است، به نگاه مفیدی توسط طیف گسترده‌ای از پوسترهای اینترنتی تبدیل شده که از طریق آن می‌توان این تضاد را بررسی کرد. این نشان دهنده نگرانی ها در مورد اقتدار درون آئینی و چالش هایی است که از بررسی آکادمیک تاریخ آن برای باورهای رایج بهائی ارائه شده است.
هنگامی که با تضاد ذاتی اعتقاد به برابری جنسیتی به عنوان یک اصل اعتقادی و در عین حال کنار گذاشتن زنان از بالاترین هیئت حاکمه آن مواجه می‌شوند، اکثریت طرفداران وفاداری به قدرت را بر پایبندی به اصل گسترده‌تر ترجیح داده‌اند.

تلاش‌های لیبرال برای آشتی دادن این دو از طریق بررسی چگونگی تکامل محرومیت رد شده است و به عنوان تلاش‌هایی برای تضعیف خود بهائیت تلقی می‌شود. واضح ترین حامیان برابری کامل زنان در تلاش برای به حاشیه راندن یا انگ زدن بحث در مورد امکان اصلاحات، توسط تشکیلات بهائی تحریم یا تهدید به تحریم شده اند. در حالی که بیانیه‌های رسمی تشکیلات به طور فعال ایده‌آل برابری را در جهان به طور کلی ترویج می‌کند، خود زنان بهایی نه تنها از بالای سلسله مراتب کنار گذاشته شده‌اند، بلکه انتظار می‌رود که از این محرومیت با اکراه ، راضی باقی بمانند.

زمینه تاریخی برای حذف زنان

آئین بهائی در قرن نوزدهم توسط میرزا حسینعلی بهاءالله (1817-1892) پایه گذاری شد. او بخشی از جنبش هزاره بابی بود که توسط سید علی محمد (1819-1850) تأسیس شد، که در غرب با نام باب به معنی «دروازه» شناخته می شد. این تاجر جوان اهل شهر شیراز در جنوب ایران، خود را قائم، شخصیت مسیحایی مورد انتظار شیعه معرفی کرد. در سال 1850، باب اعدام شد و از طرفی بهاءالله زندانی شد، سپس به تبعید فرستاده شد و در آنجا مدعی شد که «مظهر خدا» است که وعده ظهور پس از باب را داد و فرقه رادیکالی را به دینی مبدل کرد که بر اساس اصول مدارا و صلح نژادی و مذهبی استوار است.
بهاءالله در وصیت نامه اش ، پسر ارشد خود، عبدالبهاء (1892-1921) را به عنوان رهبر دین و مفسر مجاز نوشته های او منصوب کرد. عبدالبهاء به نوبه خود، نوه ارشد خود شوقی افندی ربانی (1921-1957) را به عنوان ولی امر منصوب کرد، (1) یک منصب موروثی که به آن قدرت اجرایی و اختیار تفسیر کتاب مقدس اعطا شد. از آنجایی که او بدون فرزند و بدون تعیین جانشین درگذشت، هیچ تفسیر مجاز دیگری امکان پذیر نیست، و عمدتاً دیدگاه اوست که آئین بهائی را به وضعیتی که امروز می شناسیم شکل داده است. در حالی که در نوشته های بهاءالله اداره بهائیت توسط نهادهای مشورتی که او آن را «خانه عدالت» می نامید، پیش بینی می کند، اما در یک دوره زمانی طولانی، به ویژه در دوران شوقی افندی و بیت العدل اعظم صورت گرفت. بیت العدل تا سال 1963 تشکیل نشد. در حالی که فقط نوشته های بهاءالله وحی الهی تلقی می شود، تفاسیر جانشینان او عبدالبهاء و شوقی افندی، در حالی که از لحاظ نظری «مقام» متفاوتی دارند، اما تا آنجا که به اعتقادات و اعمال بهائی مربوط می شود، تقریباً وزن یکسانی با سخنان بهاالله داده می شود. جایگاهی که هر یک از این جانشینان به عنوان مفسران معصوم داشتند، بخشی از آموزه‌ای است که بهائیان آن را «عهد» می‌نامند. يعنى اعتقاد به اينكه رجوع و پذيرش ولايت رؤساى متوالى آئین آنان، عنصرى اساسى در حفظ وحدت بهائیت است، و مخالفت با آن مرجع، یا روی آوردن به جایگزین، بدترین جنایت معنوی است که یک بهائی می تواند مرتکب شود، تخلفی که می تواند با تکفیر و دوری جستن (طرد روحانی) مجازات شود. .[4] اتخاذ تصمیمات، به طوری که انتقاد آشکار یا مخالفت با هر سیاستی غیرمجاز تلقی می شود و می تواند واکنش های بسیار خصمانه ای را برانگیزد. تفاسیر کتاب مقدس بهائی که خدمت زنان در بیت العدل اعظم را ممنوع می داند، بر اساس استفاده بهاءالله از کلمه عربی رجال به معنای «مردان» برای توصیف عضویت آن است. با این حال، این واژه آنطور که در ابتدا به نظر می رسد کاملاً واضح نیست، زیرا در کاربرد فارسی، این واژه می تواند برای اشاره به افراد برجسته یا افراد برجسته بدون توجه به جنسیت نیز به کار رود. ]5[
عنصر دیگر بحث این است که بهاء الله به اعضای جمع به «خانه‌های عدالت»، یعنی نهادهای حاکمیتی محلی، به عنوان رجال نیز اشاره می‌کند و رویه فعلی بهائی به زنان اجازه می‌دهد تا در آنها خدمت کنند. در واقع، بهاءالله به طور خاص بیان می‌دارد که در این عصر «کنیزان خدا مرد حساب می‌شوند» و رجال اصطلاحی است که در آنجا به کار می‌رود. او از پیروان زن خود می خواهد که «به شیوه ای مردانه قیام کنند» تا به دین او خدمت کنند، و اساساً مردانگی را با ویژگی های شخصیتی مانند شجاعت، استواری و دانش یکی می دانند. [6] عضویت در بیت العدل را به مردان محدود کنید، فقط حداکثر با این فرض که اعضا مرد باشند.
در قرن نوزدهم خاورميانه، در بهائیت زنان تحصيل‌كرده‌اي وجود نداشت كه براي خدمت در چنين بدنه‌اي آماده شوند، و جلسات با جنسيت‌هاي مختلط غيراخلاقي تلقي مي‌شد. در واقع، زنان در ایران تا سال 1954، یعنی چهل سال دیرتر از همتایان (بهائی) غربی خود، اجازه حضور در مجامع معنوی محلی و ملی را نداشتند. هنگامی که آئین بهائی در ایالات متحده در دهه 1890 تأسیس شد، زنان در ادارات مختلف خدمت می کردند، اما به دستور معلمان فارسی که از سوی عبدالبهاء فرستاده شده بودند، شوراهای منتخب جوامع بزرگتر بهائی منحصراً تشکیل شدند. زنان شوراها و کمیته های جداگانه خود را تشکیل دادند. بسیاری از زنان بهایی از این وضعیت ناراضی بودند و تنشهای زیادی میان این زنان وابسته به تشکیلات بهایی وجود داشت.]7[ در سال 1902، کورین ترو، یکی از برجسته ترین این زنان آمریکائی ، به عبدالبهاء نامه نوشت و از او خواست تا به زنان اجازه دهد در هیئت مدیره محفل بهائی شیکاگو خدمت کنند. پاسخی که او دریافت کرد، کلید تمرین امروز است:
«ای کنیز بدان که در نزد حضرت بهاء، زنان مانند مردان شمرده می‌شوند و خداوند همه بشریت را به صورت خود و مانند خود آفریده است. یعنی زن و مرد آشکار کننده اسماء و صفات او هستند و از نظر روحی فرقی بین آنها نیست. هر کس به خدا نزدیکتر شود، او از همه ارجمندتر است، چه مرد و چه زن. چه بسیار کنیزانی پرشور و فداکار که در سایه پناه بها از مردان برتری یافته و از معروفان زمین پیشی گرفته اند. بیت العدل اما طبق نص صریح شریعت خدا منحصر به مردان است. این برای حکمت خداوند است که همیشه به وضوح مانند خورشید در ظهر آشکار خواهد شد. و اما شما ای کنیزان دیگر که شیفته عطرهای بهشتی هستید، مجالس مقدس را ترتیب دهید و مجالس روحانی را پیدا کنید، زیرا اینها مبنایی است برای انتشار طعم های شیرین خدا، تعالی کلام او، و برافراشتن چراغ فیض او. تبلیغ دین او و ترویج تعالیم او، و چه فضلی بالاتر از این وجود دارد؟» ]8[
بخشی از سردرگمی در اینجا این است که قبلا اصطلاحات بهائی برای دستگاه های اداری آنها کما کان جاری بود. در حالی که «خانه عدالت» (در عربی، بیت العدل) اصطلاحی است که بهاءالله استفاده کرد، رویه فعلی بهائیان این است که هر دو شوراهای ملی و محلی را «محفل روحانی» نامگذاری می کنند و «بیت العدل» برای مرکز منتخب بین المللی در حیفا محفوظ است. با این حال، در جامعه اولیه آمریکا، هیئت‌های منتخب نام‌های مختلفی مانند «هیئت مشاوره» و «محفل» داشتند و به دستور عبدالبهاء از عبارت کتاب مقدس «خانه عدالت» اجتناب شد. به نظر می رسد بیم آن می رود که ارگان های بهائی مدعی اقتدار تشکیلاتی هستند. تا سال 1911، «محفل روحانی» تقریباً می‌توانست به معنای هر اجتماع بهائی باشد، و اطلاق کل جامعه محلی به عنوان «محفل» رایج بود. ]9[ اما برای بهائیان امروزی، اکثر آنها از این اجتماع بی اطلاع هستند. در زمینه تاریخی، نامه عبدالبهاء خدمت زنان در بیت العدل اعظم را ممنوع کرده است و عموماً به عنوان توجیهی برای محرومیت نقل شده است. کورین ترو همچنان این موضوع را تحت فشار قرار داد و در سال 1909 نامه دیگری از عبدالبهاء دریافت کرد که در آن به او می‌گفت که زنان می‌توانند با استفاده از اصطلاح عربی «بیت‌العدل عمومی» در همه سمت‌ها به جز بیت العدل خدمت کنند.
تشکیلات بهائی استدلال می کند این یک اصطلاح فنی است که به طور خاص به بیت العدل اعظم اشاره می کند و در وصیت نامه عبدالبهاء که مسئولیت ها و شرایط انتخاب آن را شرح می دهد، به این صورت استفاده می شود.]10[ برخی از متفکران بهائی خاطرنشان کرده‌اند که «عمومی» می‌تواند به معنای «عام» نیز باشد، و موضوع فوری در مورد کورین ترو و جامعه بهائی آمریکا، عضویت در شوراهای منتخب محلی بود، نه یک نهاد نظری بین‌المللی که این کار را انجام بدهد و در آن زمان وجود نداشت و اعضای آن برای پنجاه سال دیگر انتخاب نخواهند شد. در واقع، این نامه دوم کمیته‌های موجود را نام می‌برد و عبدالبهاء به درستی یادآوری می‌کند که زنان تشویق می‌شوند در آن‌ها (کمیته های نام برده شده) خدمت کنند، حتی اگر از «بیت ‌العدل» کنار گذاشته شوند. با این حال، خود ترو این نامه را تنها به نهاد بین‌المللی تعبیر کرد و دوباره شروع به لابی‌گری برای انتخاب زنان کرد، اما مجلس محفل بهائی شیکاگو تمایلی به پذیرش تفسیر او یا کارن باکت نداشت. وقتی قوانین (بهائی) و قدرت (تشکیلات) با هم برخورد می‌کنند، سیاست را تغییر می‌دهند.]11[ سرانجام در سفر عبدالبهاء به آمریکا در سال 1912، زمانی که او خواستار انتخاب یک شورای مختلط جنسیتی در شیکاگو شد، این تقاضا حل شد.

 

مورخان بهائی همچنان به بحث می پردازند که آیا این زمانی بود که او حکم قبلی خود را لغو کرد یا نه، یا اینکه آیا او صرفاً آنچه را که در نامه 1909 گفته بود تأیید می کرد؟ که به اعتقاد آنها فقط زنان را از بیت العدل حذف می کرد.
موضع رسمی تشکیلات بهائی این است که این نامه دوم صرفاً نامه 1902 را روشن می کند، و هیچ کدام از آنها به محفل روحانی در شیکاگو (که آن زمان نامیده می شد) اعمال نمی شد، بلکه برای نهاد بین المللی که در آینده ایجاد خواهد شد. ]12[ چند پوستر اینترنتی نشان داده اند که عبدالبهاء، به جای تغییر تفسیر خود از متن، ممکن است تصمیم گرفته باشد که این کمیته های منتخب واجد شرایط «خانه های عدالت» نیستند، و در واقع چندین مورد نامه هایی نوشته است. نامه هایی که صریحاً بین محافل روحانی و تشکیلات فراخوانده شده در کتاب مقدس بهائی تمایز قائل می شوند و می گویند که زمان انتخاب دومی نیست.]13[ با این حال، عبدالبهاء در اوایل سال 1901، مدتها قبل از تصمیم خود مبنی بر انتخاب شدن زنان، این تمایز را ایجاد کرد. بنابراین بعید است که این عاملی در تغییر حکم او باشد. این موضوع همچنان مبهم است، زیرا او در ابتدا از هیئت مدیره شیکاگو به عنوان بیت العدل یاد کرد، و شوقی افندی بعداً عبدالبهاء را این گونه تفسیر کرد که این دو نظام تشکیلاتی ( بیت العدل و محافل )به طور همانندبه تمام مقاصد و اهداف بهائیت عمل میکنند .]14[ به نظر می رسد حضرت عبدالبهاء به جای تلاش برای ایجاد یک رویه یکسان، رویکردی انعطاف پذیر در قبال این موضوع اتخاذ کرده است. به عنوان مثال، در سال 1911، او به جامعه بهائی کنوشا، ویسکانسین توصیه کرد که اصطکاک بین مردان و زنان را با انتخاب مجامع جداگانه برای هر یک حل کنند. در اواخر همان سال، او به جامعه بهائی نیویورک گفت که اعضای هیئت مدیره خود را به بیست و هفت نفر افزایش دهند و زنان به عضویت آن انتخاب شدند. برخی از جوامع کوچکتر هرگز هیئت مدیره تماماً مردانه نداشته اند، یا به طور کلی بدون کمیته منتخب این کار را انجام داده اند. ]15[ آخرین مرجع معروف عبدالبهاء به این موضوع نامه ای است که در سال 1913 در پاریس نوشته شده است، که با شور و شوق این موضوع را توصیف می کند. «امتیازات فوق‌العاده‌ای» که زنان در نهایت به آن‌ها دست می‌یابند، از جمله ورود آنان به عرصه سیاست، در عین حال با بیان اینکه بهاءالله عضویت بیت العدل را محدود به مردان کرده است. ]16[ علاوه بر این، اصل فارسی این نامه موجود نیست. بنابراین هیچ راهی برای تأیید صحت ترجمه وجود ندارد. حتی نام گیرنده نیز مشخص نیست.]17[ اما موضع شوقی افندی روشن تر است. چهار نامه جداگانه که از طرف او نوشته شده است به نامه 1902 اشاره دارد و موضع عبدالبهاء را به عنوان اجازه دادن به زنان در همه نهادهای منتخب و انتصابی به جز بیت العدل اعظم تفسیر می کند و همین اظهارات است که این عمل را در جامعه بهائی هنجاری کرده است. هیچ یک از این نامه‌های نوشته شده توسط منشی‌های او به نامه‌های 1909 یا 1913 اشاره نمی‌کند، بلکه فقط به قولی در نامه 1902 اشاره می‌کند که دلیل محرومیت زنان «مثل خورشید ظهر روشن می‌شود»]18[ تعبیر شده است . بسیاری از بهائیان که معتقدند هر دو مفسر متصل به هدایت الهی هستند، از این ایده که شوقی افندی ممکن است مقاصد پدربزرگش را اشتباه تفسیر کرده باشد، یا حتی ممکن است عبدالبهاء در فاصله نوشتن نامه‌هایش به کورین و سفر به ایالت متحده، نظر خود را تغییر داده باشد، نگران هستند.

نتیجه گیری

بهائیان به تعارض بین آموزه های دین خود در مورد تساوی جنسیت و حذف زنان از بیت العدل اعظم به شیوه های مختلف پاسخ می دهند، اما اکثریت حاضرند به خاطر حفظ این اصل گسترده تر به خطر بیفتند. باورهای مربوط به مرجعیت دینی تلاش‌های طرفداران لیبرال برای تفسیر بافت تاریخی به گونه‌ای که امکان رفع محرومیت را فراهم کند، رد شده است. اگرچه اقلیت قابل توجهی از بهائیان حداقل در مورد درجاتی از محرومیت زنان از بیت العدل اعظم ابراز ناراحتی می کنند، اکثریت قریب به اتفاق این سیاست را می پذیرند، حتی اگر برخی معتقد باشند که این سیاست قابل تغییر است. هیچ جنبش مردمی خواهان اصلاحات نیست، و در واقع، دشوار است که ببینیم چگونه می‌توان در جامعه‌ای که ارائه ساده استدلال‌های تاریخی و کتاب مقدس، هم از سوی تشکیلات و هم از سوی بسیاری از پیروان، به عنوان حمله به دین تلقی می‌شود، پیشرفت کرد.متاسفانه هر نوع جنبش اعتراضی سازمان‌یافته «پیمان‌شکنی» تلقی می‌شود و منجر به تکفیر (طرد روحانی) می‌شود، بنابراین، ناراضیان بهائی گروهی از افراد مرتبط با هم هستند که دیدگاه مشترکی دارند. هیچ «جنبش زنانه» در آیین بهائی وجود ندارد که با آن جنبشی که در بسیاری از گروه‌های مذهبی دیگر هست قابل مقایسه باشد. در واقع، با توجه به اهمیت برابری جنسیتی برای هویت بهائی، مردان بهائی به اندازه زنان بهائی نسبت به این محرومیت اعتراض دارند. به طور کلی، یک فرد با احساس از دست دادن فرصت باقی می ماند.
کتاب های مقدس بهائیت صراحتاً از برابری زن و مرد حمایت می کنند و ترویج این اصل جزء اساسی هویت بهائی به ویژه در میان بهائیان غربی است. با این حال، کنار گذاشتن زنان از بالاترین مقام انتخابی، فرهنگ انکار را ایجاد کرده و حتی باعث شده است که برخی از بهائیان برای توضیح آن به تفکرات جنسیتی و کلیشه ای درباره زنان بپردازند. در حالی که آئین بهائی نقش مثبتی به ویژه در میان پیروان آن در کشورهای در حال توسعه دارد و به زنان نسبتاً قدرت بیشتری نسبت به اکثر سلسله مراتب مذهبی می دهد، پتانسیل پیشرفت بهائیت در این جوامع به دلیل رویکرد محافظه کارانه نسبت به مرجعیت دینی مختل شده و تاکید بر فقط تفسیر متون دینی است.
________________________________________________________________________________________________
پاورقی:
(1). طبق وصیت بهاءالله در لوح عهدی، جانشین او فرزندش محمد علی افندی و سپس عباس افندی معرفی شده است. اما پس از مرگ وی، عباس عبدالبهاء به وصیت عمل نکرده خود را تنها جانشین پدر معرفی می کند و نوه دختری اش، شوقی افندی را ولی امر بعدی می خواند.

مراجع:
[1]. See, for example, “The Advancement of Women,” available at , accessed 8 October 2005.
[2]. Trevor R. J. Finch, “Unclipping the Wings: A Survey of Secondary Literature in English on Baha’i Perspectives on Women,” Baha’i Studies Review 4, no. 1 (1994), available at , accessed 8 October 2005. See also Susan S. Maneck, “Women and the Baha’i Faith,” Religion and Women, ed. Arvind Sharma (Albany: State University of New York Press, 1994), 211–27, also available at , accessed 8 October 2005.
[3]. Universal House of Justice, “The Promise of World Peace,” October 1985, available at <http://bahai-library.com/published.uhj/world.peace.html>, accessed 8 October 2005.
[4]. Schismatics are the primary targets of excommunication, or in Baha’i termi-nology, declared “covenant breakers.” Baha’is have been declared covenant breakers for other reasons, however, such as refusing to shun relatives who have been excommunicated. See Moojan Momen, “The Covenant,” available at
<http://bahai-library.com/encyclopedia/covenant.html>, accessed 8 October 2005.
[5]. The argument that the Persian usage of rijal includes women has been recently used by Iranian women who claim they have the right to run for the presidency under that country’s current constitution. See “New Times on Iran’s Constitution,” Indiana Student News, 29 September 2000, available at <http://idsnews.com/story.php?id=776>, accessed 8 October 2005.
[6]. A more thorough examination of Baha’u’llah’s thinking on gender issues can be found in Juan R. I. Cole, Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha’i Faith in the Nineteenth-Century Middle East (New York: Columbia University Press, 1998), 163–87.
[7]. Robert H. Stockman, The Baha’i Faith in America: Early Expansion 1900–1912 (Oxford: George Ronald, 1995), 46–63. See also Anthony A. Lee, Peggy Caton, Richard Hollinger, Marjan Nirou, Nader Saiedi, Shahin Carrigan, Jackson Armstrong-Ingram, and Juan R. I. Cole, “The Service of Women on the Institutions of the Baha’i Faith,” unpublished typescript, 1988, available at <http://www.h-net.org/~bahai/docs/vol3/wmnuhj.htm>, accessed 8 October 2005.
[8]. Abdu’l-Baha, Selections from the Writings of ‘Abdu’l-Baha (Haifa: Baha’i World Center, 1978), 79–80.
[9]. Stockman, The Baha’i Faith in America, 394–96.
[10]. A rejection of the argument that the Chicago House is referred to in the 1909 letter is referred to in a Research Department memorandum to the Universal House of Justice, “Translation of ‘Umumi’ in the Tablets of ‘Abdu’l-Baha,” 30 March 1997, available at , accessed 8 October 2005.
[11]. Robert Stockman, “Notes on the Thornton Chase papers 1910–1912,” n.d., available at <http://bahai-library.com/resources/chase.papers/ch.1910-12.html>, accessed 8 October 2005.
[12]. Universal House of Justice, “Translation of ‘Umumi’ in the Tablets of ‘Abdu’l-Baha’.” For a more general rejection of the argument that Baha’i texts allow for women’s exclusion to be overturned, see “Letter to the Spiritual Assembly of the Baha’is of New Zealand,” 31 May 1988, available at <http://bahai-library.com/uhj/women.uhj.html>, accessed 8 October 2005.
[13]. For example, see ‘Abdu’l-Baha, “Letter to the Spiritual Assembly of Kenosha, Wisconsin,” 4 March 1911, and “Letter to Albert Windlust,” 23 October 1913. Both of these unpublished letters are available from the Baha’i National Archives, Wilmette, Illinois.
[14]. Shoghi Effendi, World Order of Baha’u’llah (Wilmette, Ill.: Baha’I Publishing Trust, 1938), 6.
[15]. Stockman, Baha’i Faith in America, 338–39.
[16]. ‘Abdu’l-Baha, Paris Talks (Wilmette: Baha’i Publishing Trust, 1972), 181–84, available at <http://www.ibiblio.org/Bahai/Texts/EN/PT/PT-59.html>, accessed 8 October 2005.
[17]. Sen McGlinn “PT—Example of unauthentic text,” posted to talisman9@ yahoogroups.com, 16 September 2003. McGlinn argues that the translation of this letter is misleading.
[18]. Lee, et. al., “The Service of Women on the Institutions of the Baha’i Faith,” n.p.

برای مطالعه بیشتر و دانلود فایل اصلی مقاله به لینک زیر مراجعه نمایید:
https://en.bahairesearch.org/when-principle-and-authority-collide-bahai-responses-to-the-exclusion-of-women-from-the-universal-house-of-justice/

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

10 + 8 =