حقوق شهروندی در بهائیت

0 570

این روزها واژه “حقوق شهروندی “در عرف سیاسی و بین المللی، واژه شناخته شده‌ای است و منظور از آن حقوقی است که یک انسان به عنوان یک شهروند در یک کشور و در تحت لوای یک حاکمیت باید از آن بهره مند باشد. منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز حد و حدودی برای آن ترسیم نموده است که مورد قبول و امضای اعضای این سازمان قرار گرفته است. اما از آن‌جا که در بعضی کشورها، حقوق انسان‌ها ریشه در اعتقادات مردم آن سرزمین دارد باید این حقوق را در مبانی فکری و اعتقادی آن سرزمین نیز جستجو نمود.
تحقیق حاضر نشان می‌دهد که بر اساس متون بهائی، شهروندان از چه حقوقی برخوردارند؟ چه شهروندانی که این اعتقاد آن را پذیرفته اند و چه آن‌ها که آن را نپذیرفته و در تحت حاکمیت آن‌ها زندگی می کنند. این بحث در دو بخش ارائه خواهد شد:

 

بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب
بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بها، عبدالبها و شوقی

 

******************

بخش اول: حقوق شهروندی از نگاه باب

 

یکم: حق آموختن

1.     

آموختن همه علوم تعطیل است!

از نظر جناب باب، جایز نیست هیچ کتابی جز “بیان “تدریس شود لذا همه مدارس، دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی و آموزشگاه‌ها یا باید تعطیل شوند و یا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند!

 عبارت بیان:

    «لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان » « بیان فارسی صفحه ی ۱۳۰»

پس حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آن‌هاست) این‌گونه است: فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه‌های خود هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نبایدجز کتاب بیان باشد!

2.     

باید خط شکسته بیاموزید!

جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت، خط شکسته باشد و به کودکان خود خط شکسته را بیاموزید:

عبارت آن:

   «و لتعلمن خط الشکسته !!» «بیان عربی صفحه ی ۲۶»

(از عبارت “شکسته”در این متن عربی تعجب نکنید! در عبارات عربی جناب باب چنین عباراتی مشاهده می‌شود).

3.     

بیش از نوزده جلد کتاب نداشته باشید!

شهروندان مطابق آئین باب، اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند.

اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند!

لذا کتابخانه‌ها و مراکز اسناد و آثار هم باید تعطیل گردند!

این هم عبارت مورد نظر:

   «نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلزمنکم        تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی کتاب الله لعلکم تتقون»

4.     

تمام آثار باب را بخرید!

دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب‌های جناب باب را بخرند و مالکشوند و نگهدارند!

عبارت:

     «ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا»

     «بیان عربی صفحه‌ی ۴۲»

(اگر از عبارت “چاپا” در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و در بیانات خود اوست)

5.     

تمام کتاب ها را ازبین ببرید!

خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آن‌چه در بابیت نگاشته شده) را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب‌های علمی جهان (به‌جز بیان و آثار بابی) را از رویزمین محو نمایند!!

    «الباب السادس من واحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشی فی ذلک الامر» «بیان فارسی صفحه ی ۱۹۸»

این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص نمود.

حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می‌پردازیم :

دوم: حق زیستن

از نظر جناب باب، هیچ‌کس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشانباید قتل عام شوند!!

در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند!ص۱۹۳ بیان فارسی

ایشان دستور می‌دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداند و اجرای این امر واجب هم فقط به‌عهده سلطان بابی نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آن‌ها هر غیر بابی را از روی زمین بردارند و نابود نمایند!!

عبارت او:

    «الباب السادس و العشر من الواحد السابع فی ان الله قد فرض علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لایجعل احد علی ارضه ممن لم یدن بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس کلهم اجمعون» «بیان فارسی صفحه ی ۲۶۲»

پس شهروندان غیر بابی، حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!

سوم: حق درمان

از نظر باب،شهروندان اگر مریض شوند حق مصرف دارو ندارند!

 ایشان می فرماید: دارو به‌طور مطلق، در ردیف مسکرات و افیون است. خرید و فروش و مصرف آن حرام میباشد!

این هم عبارت ایشان در این زمینه:

    «الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمة التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً

ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده»

و این حکم را در بیان عربی به این صورت آورده :

    «انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون» «بیان عربی صفحه ی۴2»

بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوند و مصرف نمایند و اگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان، ملالی نیست!

چهارم: حق تشکیل خانواده

از نظر جناب باب، شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند

ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکار شد که یکی از آن‌دو مانعی دارد که نمی‌تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است کاری کند تا از او فرزندی حاصلشود!

عبارت او چنین است:

     «الباب الخامس والعشر من الواحد الثامنفی ان فرض لکل احدان یتاهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ولابدان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احد هما ما یمنعهما عنذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عند الثمرةو لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین»

     «بیان فارسی صفحه ی۲۹۸»

پنجم: حق مالکیت

شهروندان غیر معتقد به بیان، حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسیکه به شریعت بیان ایمان نیاورده، مصادره نمایند و استثنای این قانون فقط در جاهائیاست که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادرهاموال است !

عبارت مرتبط با این مطلب:

      «ثم الخامس فلتاخذن من لم یدخل فی البیان ما ینسب الیهمثم ان آمنو التردون الا فی الارض التی انتم علیها لا تقدرون» «بیان عربی صفحه ی ۱۸»

اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال به‌دست آمده از طرفمقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می باشد، بیان فارسی ص۱۵۹

ششم: حق کسب و کار و تجارت

شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند. هم‌چنین نباید با اهالیخراسان تجارت و معامله نمایند! و یا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود!

متن عبارت او:

      «و نهی شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل میشود». «بیان فارسی صفحه ی ۳۲۲»

ضمنا شهروندان حق ندارند عناصر اربعه (آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایندکه اگر اقدام به خرید و فروش آن‌ها نمایند، کارحرامی را مرتکب شده اند!

       «ثم الحادی من بعد العشر لا تبیعون عناصر الرباع و لا تشترون ، بیان عربی صفحه ی۴۳»

هفتم: حق داشتن عبادتگاه

شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارندو باید تمام این بقعه ها و عبادتگاه‌ها توسط ظهور بعد تخریب شود!! ص۱۳۵ کتاب بیان فارسی

**************
افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبهاهم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است!

به عبارت او توجه فرمائید:کتاب مکاتیب- جلد۲ صفحه۲۶۶:

        «در یوم ظهور حضرت اعلی (میرزاعلی محمد) منطوق بیان (عبارت بوداز:) ضرب اعناق (گردن زدن غیر بابیها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها) و اوراق و هدمبقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غیر بابیان) بود» !!

نکته بسیار مهم:

دوستان بهائی نمی‌توانند بگویند ما ربطی به باب نداریم و دینی مستقل از اوهستیم!هرموقع خواستند چنین چیزی بفرمایند به‌خاطر آورند که از نظر آن‌ها باب یک دین آسمانیبوده که جناب بهاءالله هم حدود سی سال به آن ایمان داشته و کتاب ایقان را در اثباتآن نوشته و به آن عمل می نموده است. تصور کنید اگر چنان‌چه فقط یک روز این آئینحاکمیت می یافت وضعیت دنیا چه می شد:همه غیر بابی ها قتل عام می شدند و همه کتاب ها سوزانده می شد و همه عبادتگاهها تخریب می گردیدو… و خلاصه امروز در روی زمین کسی جز بابی وجود نداشت!ضمنا برای بهائیان، باب آن‌قدر مهم است که آرزوی آنان زیارت قبر اوست !به یاد بیاورند برای چه به زیارت قبر او در اسرائیل می روند و قبر او زیارتگاه درجه یک آناناست؟!و نیز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئین باب و بهائیت همین بس که حج بهائیان بدون زیارتخانه او در شیراز و قبر او در اسرائیل که به شکل زیبائی آن را درست کرده و کلی به آنمی بالند، ناقص است … 

 بخش دوم: حقوق شهروندی از نگاه بها، عبدالبها و شوقی

یکم: حق انسانیت

·       

شهروندان غیر بهائی،انسان نیستند!

از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان، از بهائم و حیوانات شمرده می شوند. لذا شهروندان غیر بهائی، سهمی از انسانیت نداشته و اصولا انسان نیستند چه رسد به این‌که حقوق شهروندی داشته باشند. این هم شاهد:

میرزا در کتاب بدیع صفحه ۲۱۳ نوشته است:  «نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین   یدی الله محشور و مذکور»

دوم :حق کرامت و احترام

·       

شهروندان غیر بهائی دارای احترام و رتبه نیستند!

بنا بر نصوص بهائی هرکس غیر بهائیان را انسان بنامد یا برای آن‌ها رتبه‌ای قائل شود، از همه فیوضات و مراحم خداوندی محروم خواهد بود!

حضرت بهاءالله در کتاب بدیع، صفحه ی ۱۴۰ می‌نویسد : «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید،   از جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»!!

ملاحظه می فرمایید که جناب بهاءالله نه تنها غیر بهائیان را از دایره انسانیت خارج می‌داند، بلکه به فتوای ایشان هرکس که آن‌ها را آدم بداند، او نیز از جمیع فیوضات رحمانی محروم است.حق شهروندی پیشکش!

در جای دیگر غیر بهائیان را سنگریزه های بی ارزش می شمرد:

مائده آسمانی، ج ۴ (چاپ جدید) ص۱۴۰ و (چاپ قدیم) ص ۳۲۷

«احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض.» یعنی : (دوستداران من درّ و جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند).

·       

شهروندان غیر بهائی ،زنازاده اند!

(با عرض پوزش فراوان از خوانندگان) از نظرجناب بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند. ایشان در مورد منکرین خویش چنین فرموده است:

«من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم».

یعنی حتی به برادر و خواهر خود (ازل و عزیه) هم که مخالف او بودند رحم نمی‌کند و آن‌ها را با این عبارت زنا زاده می‌نامد!

هم‌چنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از مادر خود بپرسند چنان‌که در صفحه ۷۹ کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه ۳۵۵ باب یازدهم تصریح شده است که:

    «قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه»

     «بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در  بستر و رختخواب مادرش رفته است!»

·       

باید همچون عذاب باشید برای غیر بهائیان!

ایشان می فرماید: مجموعه الواح، ص ۲۱۶

     «برای بهائیان ابر رحمت و برای کافران و مشرکان عذاب محتوم باشید»

     «انتم یا احباء الله کونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله وبآیاته و عذاب المحتوم لمن کفر بالله و کان من المشرکین»

·       

عدم معاشرت با دگر اندیشان

ایشان دستور می دهند نه با دگر اندیشان، نشست و برخاست کن و نه معاشرت و نه از آن‌ها چیزی بشنو و سخنی بگو، حتی اگر خواهر و برادرت باشد(!):

مجموعه الواح ، ص ۳۶۰: «ایاک ان لا تجتمع مع اعداء الله فی مقعد ولا تسمع منه شیئاً و لو یتلی علیک من آیات الله العزیز الکریم»

مائده، ج ۴، ص ۳۶۵ (باب نهی از معاشرت با مشرکین): «لاتعاشری مع المشرکات کذلک یأمرک منزل الایات»

مائده، ج ۸، مطلب ۵۲ ، ص ۳۸: «انا قطعنا حبل النسبة من کل ذی نسبة الا لمن آمن بالله و اعرض عن المشرکین. ان یا عبادی لو یسمع احد منکم بان اعرض اخوه او اخته عن الله ینبغی له بان یعرض عنه و یقبل الی محبوب المخلصین»

سوم : حق برابری و مساوات

·       

گاو محسوب شدن شهروندان سیاه آفریقائی !

جناب عبدالبها درباره سیاهان آفریقائی و فرقشان با سیاهان امریکائی می‌گوید:

    «مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک (آفریقا)و سیاهان امریک ، اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند ‏آنان متمدن و با هوش و فرهنگ»!!… (خطابات بزرگ ، ص ۱۱۹)

لذا از نظر ایشان سیاهان آفریقائی گاو هستند (حتی نمی‌گوید “مثل” گاو هستند بلکه می گوید خود گاو هستند)!

·       

وحشی دانستن شهروندان ترک و اهانت به آنان

اسرار الآثار، ج ۲ ص ۱۵۴ (ذیل کلمه ترک):

    «در توقیعی خطاب به حاجی میرزا آقاسی است: اترکوا التروک ولو کان ابوک، ان  احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک.» (از ترک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت)!

·       

جاهل محسوب شدن شهروندان غیر بهائی

از نظر جناب بها، شهروندان دگر اندیش (غیربهائی) که تصدیق بهائیت را نکرده اند جاهل و نادان هستند!

او در اقتدارات ص ۱۱۱ می فرماید: «گر مرد دانشمندی در تصدیق امر توقف کند جاهل محسوب می شود!»

·       

تبعیض بین شهری و روستائی از نظر حقوق شهروندی

از نظر شارع بهائی،بین زن شهری و زن روستائی ،فرق وجود دارد. مهریه زن شهری طلاست و مهریه زن روستائی نقره و نباید اعتراضی هم داشته باشد!وطبیعتا مرد شهری و روستائی از نظر اقتصادی از هم متمایز می گردند چون یکی موظف به پرداخت طلا و دیگری موظف به پرداخت نقره است!

·       

تبعیض بین زن و مرداز نظر حقوق شهروندی

زن بهائی از خانه و البسه شوهرش ارث نمی برد!دختر بهائی از خانه پدری و البسه او ارث نمی برد!پسران متوفی بطور یکسان از پدر و مادر ارث نمی برند و ارث پسر بزرگتر از دیگر برادران و خواهران بیشتر است و در مجموع هم پسران از دختران بیشتر ارث می‌برند!

زن بهائی از حج رفتن محروم است!

زن بهائی هرگز نمی تواند به عضویت نهاد رهبری بهائیت یعنی بیت العدل در آید!

شهروندان مرد نسبت به شهروندان زن، اقدم و اقوی هستند چنان‌که در حیوانات هم این‌گونه است! عبارت در کتاب گلزار تعالیم بهائی صفحه ۲۸۸،این‌گونه آمده است:

       «سؤال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند: ” هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود”»!!

چهارم : حق آزادی

الف:آزادی بیان

·       

شهروندان ،حق آزادی بیان علیه تشکیلات را ندارند!

هیچ شهروند بهائی حق ندارد علیه تشکیلات بهائی (از محافل محلی و ملی و ایادیان و مشاورین و یاران و لجنات و ..گرفته تا برسد به بیت العدل) سخنی بگوید که در این صورت با مجازات بسیار سنگین “طرد” روبرو می شود.

ب:آزادی سفر

·       

شهروندان حق مسافرت به اسرائیل بدون اجازه تشکیلات را ندارند!

چنان‌چه شهروند بهائی بدون اجازه تشکیلات به اسرائیل مسافرت کند و یا حتی بدون هماهنگی هواپیمایش از روی آسمان اسرائیل عبور کند به مجازات سنگین “طرد “از سوی رهبری بهائیت مبتلا می شود!

افراد متعددی بودند که بدون اجازه شوقی به جاهائی سفر کرده بودند که با خشم او روبرو شده و از سوی او” طرد” شدند!

فحاشی شوقی افندی و طرد کسی که بدون اطلاع او به اسرائیل مسافرت کرده است: 

      «در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچی فرمودند بنویس:

          “این شخص بداخلاق و پست ‏فطرت اخیرا مخالف دستور این عبد مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، ‏تلغرافی راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید به والدش صریحا اظهار و ‏انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است”»!  ‏‏(شوقی افندی ، توقیعات مبارکه، (۱۰2-109،ص ۴۱) ‏

این هم اسامی برخی از افراد دیگری که توسط جناب شوقی طرد روحانی شده اند:

1.    

روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا در سال ۱۹۳۵ بدون تاییدشوقی افندی

2.    

زهرا خانم نواده دختری جناب عبدالبهاء همسر ورحی افنان بدلیل ازدواج بدون کسب موافقت شوقی افندی

3.    

ثریا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان به دلیل ازدواج با یک ناقض عهد

4.    

فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان

5.    

فیضی افنان نواده جناب بهاءالله

ج:آزادی سیاسی

شهروندان حق دخالت در سیاست، عضویت در احزاب، شرکت در انتخابات و …را ندارند!طبق متون اصلی بهائی، هیچ شهروندی حق دخالت در سیاست، مخالفت با حاکمیت،اعتراض به ظالمان، شرکت در احزاب سیاسی، حضور در انتخابات و خلاصه فعالیتسیاسی در کشور ها را ندارد اعتراض به حاکمان و زمامداران هم جائز نیست:جناب میرزا در اقدس، هرگونه اعتراضی رابر حاکمان و زمامداران جائز ندانسته و اکیدادستور می دهد امور آن‌ها را به خودشان واگذارید و به آنها اعتراض ننمائید و بهجای آن به قلوب توجه نمائید. عبارت او چنین است:«لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد»!در نقطه مقابل به اسم رافت دستور هم‌نشینی با خائنان و اهرمنان داده شده است:

دستور هم‌نشینی شهروندان با خائنان و گرگان خونخوار و اهرمنان!

        «اهرمن را ملائکه شمارید. ‏جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید ‏و گرگان خون‌خوار را مانند غزالان ختن و ختا مشک معطر به مشام رسانید. ‏خائنان را ملجآ و پناه گردید …‏» ۱۶۰ ج سوم مکاتیب)‏

د: آزادی های شخصی

·       

شهروندان حق تراشیدن سر یا بلند کردن مو (بیشتر از حد گوش) را ندارند!

شهروندان مطابق دستورات کتاب اقدس، نباید سر خود را بتراشند و موهای خود رابیشتر از دوسه سانتی‌متر (تا حد گوش) بلند کنند!

·       

شهروندان حق ملاقات و دیدار مشرکین و منافقین را ندارند!

از نظر رهبران بهائی، ملاقات دگر اندیشان حرام است:

                «إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین، بدان که خدا بر احبایشدیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است» (مائده آسمانی، ج۴، ص ۲۸۰)

جالب است دانسته شود که از نظر بهائیت، شیعیان هم جزو مشرکین محسوب میشوند و طبیعتا لقای این مشرکین هم حرام است چنان‌که درص ۱۴۰ مائده ج ۴ و نیز رحیق مختوم ص ۵۹۵ آمده است:

                 «لعمرالله (به خدا سوگند)حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور ومسطور»! 

یعنی سوگند هم یاد می کند که شیعیان مشرک هستند و تاکید می نمایدکه این موضوع در”صحیفه سرخ”(؟!) هم ذکر شده است!

·       

شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضین را ندارند!

سران بهائی صراحتا دستور داده اند که با معرضان از بهائیت، نشست و برخاست و هم‌نشینی و انس پیدا کردن، حرام است زیرا ممکن است این دیدارها بهائیان را نسبت به بهائیت دلسرد نمایدو این دستور از آسمان صادر شده است!:

                 «باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیمکه قسم به خداکه انفس خبیثه انفس طیبه را می گدازد چنان که نارحطب یابسه را وحر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج ۸، مطلب ۵۳)

هم‌چنین:

        «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایزنه، هذا حکم قد نزل من سماء‌آمر قدیم» (بهاء الله، مائده آسمانی، ج ۸، ص ۷۴ چاپجدید، باب معاشرت با معرضین جایز نه)

تصور بفرمائید اگر این معرض از بهائیت، پدر یا همسر یا فرزند یک بهائی باشد، معاشرتو موانست با او برای شهروند بهائی حرام است تا جائی که حتی سلام و کلام با او همجایز نیست!

اصولا طرد روحانی توسط ولی امرالله و محرومیت معاشرت دیگران حتی همسر و فرزندفرد مطرود با مفاد اعلامیه مذکور به ویژه ماده ۱۸ آن تعارض دارد.

·       

محدودیت زمانی شهروندان درنگاهداری وسائل خانه!

جناب بها در کتاب اقدس: بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای نوزده سال تجدید نمائید! (یعنی نگهداری بیش از نوزده سالوسائل،گناه است)!

·       

لزوم کناره گیری شهروندان از عالمان دین

جناب بها در ایقان، علما رابزرگ‌ترین مانع و سدّ هدایت مردم شمرده و همه‌ی ایشان را جاه طلب و دین فروش گفته و ازمردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و از آنان احتراز جویند واگر می‌خواهند به حقیقت وحقّانیّت باب برسند باید گوش به حرف احدی از علما ندهند و به آن‌ها متمسّک نشوند که اگر چنین کنند از درک حقیقت و وصول به سرچشمه حیات و معرفت محجوب و محروم گردند.

پنجم : حق داد رسی

شهروندان بهائی حق ندارند به دادگاه‌های کشورها مراجعه نمایند و باید در داخل نظام بهائیت داد رسی شوند. ملاک و میزان هم در حل دعاوی، کتاب اقدس و متون دیگر میرزاست. برخی از شاخص های نظام داد رسی هم به قرار ذیل است:

1-    

شهروندان دزد باید انگ دار شوند!

مجازات دزدان در بار اول دزدی، تبعید و در بار دوم، زندان و در نوبت سوم انگ خوردن بر پیشانی اوست:

          اقدس:… در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند!(حد دزدی هم مشخص نیست که چقدر باشد تا مشمول این مجازات ها شود)

2-    

گرفتن طلا ازشهروندان مرتکب اعمال منافی عفت برای بیت العدل !

اگر مرد و زنی بهائی، مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس، هر کدام نه مثقال طلا به بیت العدل بپردازند. چنان‌چه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند.

(تکلیف خلاف‌کاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود ۴۳.۲کیلو و برای بار پانزدهم خلاف‌کاری خود ۱۳۸۲.۴ کیلو و برای بار بیستم زنای خود ۴۴۲۳۶.۸ کیلو(سهکامیون پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهمچه می شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند)!

3-    

سوزاندن شهروند مجرم

در بهائیت، جزای کسی که آپارتمانی را آتش بزند این است که خودش را آتش بزنند!(هیچ حدی هم معین نشده است)

این عین عبارت کتاب اقدس است:

         «ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه»

         اگر کسی عمدا خانه ای را آتش زد باید او را بسوزانید !!( اگر هم خواستید تخفیف بدهید حبس ابدش کنید)!

4-    

طلاگرفتن از شهروند محزون ساز!

جریمه محزون ساختن یک‌نفر، نوزده مثقال طلاست که به پول امروز یک میلیون و هشتصد هزار تومان است. لذا هر شهروندی که کسی را محزون کند باید این مبلغ را بپردازد. همین شهروند اگر مرتکب فحشاء شود و زنا کند باید نه مثقال طلا یعنی به پول امروز هشتصد هزار تومان به بیت العدل بپردازد!

پس جریمه زنا کردن هشتصد هزار تومان ولی جریمه محزون ساختن یک میلیون و هشتصد هزار تومان است!

************************

اکنون با توجه به مدارک ذکر شده باید از بهائیان پرسید:

۱آیا به حقوق شهروندی که در متون خود دارید پای بندید یا آن را قبول ندارید؟

۲آیا به مجامع جهانی هم همین ها را عرضه می کنید یا چیز دیگری می گوئید؟

۳آیاحاضرید متن کتاب باب را که دستور قتل عام شهروندان غیر بابی را می دهدبه مجامع جهانی عرضه نمائید؟

۴تکلیف شهروندان غیر بهائی که از دید بهاءالله،انسان شمرده نمی شوند چیست؟

۵محدودیت های غیر قابل قبولی که احکام بهائی برای شهروندان دارد و با امروز سازگار نیست جه می باشد؟

۶آیا هیچ منصفی حاضر است اسم این احکام را،احکام الهی بشمارد؟

ejtnull

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوزده − یک =