ملاعبدالخالق یزدى (شاگرد و میزبان شیخ احمد احسایى در یزد، و از روحانیان شاخص مقیم مشهد در زمان ظهور باب) از جمله کسانى بود که بر اثر تعریفهاى ملا حسین بشرویه اى (از پیروان مشهور علىمحمد باب، و رهبر غائله بابیان در قلعه شیخ طبرسى مازندران) به باب گروید(1) و مقامش در میان بابیان بدان پایه بود که باب در پیغام مکتوبش به محمدشاه قاجار، ملا عبدالخالق را براى گفتوگو با شاه و اثبات بابیت خویش معرفى کرد.(2) اما، به تصریح منابع بابى و بهائى، همین ملا عبدالخالق زمانى که فهمید باب، پا را از ادعاى «بابیت» امام عصر (عج) فراتر نهاده و مدعى «قائمیت» شده است، از بابیت برگشت و با آن مخالفت کرد و جمعى از بابیان نیز، به تبعیت از او، از متابعت باب روى برگرداندند.(3)
فرد دیگرى که با اغواى ملا حسین بشرویه اى به باب گروید، ملا محمدتقى هراتى بود، که خود (و برادرش) از بزرگان بابیه بودند، اما او نیز (به نوشته اعتضادالسلطنه، رئیس دارالفنون و وزیر علوم در عهد ناصرالدینشاه) بعدها از بابیت برگشت و از عمل خویش اظهار ندامت کرد.(4)
در مورد خود ملا حسین بشرویه اى نیز وجود پاره اى قرائن و شواهد، این حدس را تقویت می کند که اگر بشرویه اى نیز از بحران خونین جنگ و گریز با قواى دولتى در قلعه طبرسى جان به در مى برد و دعاوى تازه علىمحمد باب (قائمیت و رسالت و…) را می شنید، همچون دوستانش (عبدالخالق و هراتى) از باب و بابیّت می برید. اهتمام بشرویه اى (در قلعه شیخ طبرسى) بر رعایت احکام و مقرّرات اسلامى و ترویج تعالیم آن، یورشهاى نظامى او و یارانش به قواى دولتى با شعار «یا صاحبالزمان»، و از همه مهمتر، اظهار مخالفت جدّى و قاطعش با اعلام الغای اسلام توسط قرهالعین و حسینعلى بهاء در دشت بدشت(5) و تصریح به اینکه: «اگر من در بدشت بودم اصحاب آنجا را با شمشیر کیفر می نمودم»،(6) از جمله این قرائن و شواهدند.
به نکتهای مهم و در خور ملاحظه در این زمینه توجه میدهیم: آن گونه که در فوق آمد، ایمان عبدالخالق یزدى به شخص باب، ناشى از تبلیغات ملا حسین بشرویه اى بود و عبدالخالق، زمانى که از ادعاى تازه باب مبنى بر «قائمیت» مطلع شد، باب را شدیداً طرد کرد. از انضمام این دو مطلب مسلّم تاریخى، به روشنى برمى آید که بشرویه اى، نزد عبدالخالق، فقط از «بابیت» علىمحمد شیرازى، و اینکه او «باب» و دروازه علم ائمه اطهار و حضرت بقیهالله(عج) است، سخن گفته بود و نه چیزى بیشتر. زیرا، در غیر این صورت، اگر عبدالخالق می فهمید علىمحمد دعاوى بالاترى دارد، از همان آغاز از او کناره می گرفت (چنانکه در آثار اولیه باب نظیر تفسیر سوره یوسف نیز به کرات دیده میشود که رهبر بابیان، صریحاً از حضرت محمد بن الحسن العسکرى به عنوان آخرین امام معصوم یاد کرده و خود را فقط فردى بسته و پیوسته به ایشان، و فدایى راه او، قلمداد کرده است).(7) نکات فوق، منضم به قرائنى چون مخالفت بشرویه اى با سناریو الغای اسلام توسط جمعى از سران بابیه در بدشت، این گمانه را قویاً دامن می زند که خود بشرویه اى نیز (که از جانب علىمحمد، عنوان «بابالباب» گرفته بود) علىمحمد شیرازى را فردى فراتر از «باب» و نایب خاصّ امام عصر(عج) نمى انگاشت و درواقع، آن همه جانبازیهاى دلیرانه وى و یارانش در برابر قواى دولتى در قلعه شیخ طبرسى مازندران (که بابیان و بهائیان، بدان افتخار میکنند و براى «مظلومنمایى» و مهمتر از آن، براى اثبات «حقانیت! دینتراشیها»ى خود از آن، بهره وافر می برند) نه در راه مسلک بابیت (به معناى آیینى «جدا از اسلام و در تقابل با آن»)، بلکه در راه امام زمان، معهود شیعیان (حضرت حجه ابن الحسن العسکرى)، انجام شد و علىمحمد شیرازى در این میان، فقط به عنوان «نایب خاصّ» آن حضرت مطرح بود و نه چیزى بیشتر.
میرزا یحیى دولتآبادى، کسى است که یحیى صبح ازل (برادر و رقیب سرسخت حسینعلى بهاء، و جانشین رسمى باب) وى را به جانشینى خود و ریاست بر بابیان (شاخه ازلى) برگزید. اما به گزارش شاهدان عینى، یحیى دولتآبادى از بابیت برگشت و ازلیان را به متابعت از آیین شیعیان فراخواند و با این کار، درواقع، بر پیشانى فرقه ازلى، مُهر بطلان و پایان زد.(8) دولتآبادى طى مقاله اى در روزنامه فارسىزبان چهره نما (چاپ مصر) نیز از آیین باب تبرّى جست و به قول عباس افندى (پیشواى بهائیان) خود را «عارى و برى» از علىمحمد باب شمرد.(9)
پی نوشت:
1ــ رک: فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج3، صص172ــ171؛ اعتضاد السلطنه، فتنه باب، تعلیقات عبدالحسین نوایی، ص35
2ــ رک: ابوالقاسم افنان، عهد اعلی…، ص303
3ــ فاضل مازندرانی، همان، صص174ــ173
4ــ اعتضادالسلطنه، همان، ص34
5ــ رک: عبدالحسین آواره، رک: الکواکب الدریه، ج1، صص129 و 130
6ــ فاضل مازندرانی، همان، ج3، صص110ــ109
7ــ برای عبارات باب در این زمینه، بنگرید به: فاضل مازندرانی (مبلغ و نویسنده مشهور بهائی)، اسرارالآثار، ج5، صص370ــ368؛ و نیز بحث ممتع مرحوم سید محمدباقر نجفی در کتاب «بهائیان»، ص163 و 185 به بعد.
8ــ رک: حسین مکی، زندگی میرزاتقیخان امیرکبیر، تهران، انتشارات ایران، چ9، 1366، صص362ــ360؛ اظهارات غلامرضا آگاه. و نیز: فاضل مازندرانی، همان، صص363ــ362؛ ابوالقاسم افنان، همان، ص505
9ــ فاضل مازندرانی، همان، صص363ـــ362
منبع: مجله زمانه، 1386،شماره 61
نویسنده: ابوذر مظاهری
null