بهائیان از دیدگاه منتقدان مسیحی، قسمت اول: هرمان رومر

0 1,083

حمید فرناق

کارشناس ارشد حقوق بین‌الملل

چکیده

هرمان رومر، محقق و نویسنده مسیحی در اشتوتگارت آلمان متولد شد. او در جوانی با فعالیت‌های تبلیغی بهائیت آشنا شد و مشغول تحقیق و مطالعه دربارۀ آن شد. رومر اثری تحقیقی و فاخر در حوزۀ بابیه و بهائیه نوشت و توانست زوایای تاریک آن را خصوصاً در اروپا، روشن نماید. او بابیت و بهائیت را نه یک دین الهی، بلکه یک فرقه سیاسی ـ مذهبی خطرناک معرفی می‌کند که رهبران آن برای رسیدن به اهدافشان از حربۀ خشونت و ترور و حذف فیزیکی مخالفان استفاده کردند. رومر تاریخ و کتاب‌های بهائیه را تحریف‌شده می‌داند و معتقد است متون و آموزه‌های رهبران بهائی باتوجه‌به تحولات روز بازنگری شده و سانسور و اصلاح می‌گردد. او ضمن بیان تاریخ بهائی و اختلاف‌های ایجادشده بین مدعیان رهبری، معتقد است که حقوق قانونی و شرعی صبح ازل را برادر قدرت‌طلبش غصب کرده و ربوده است. او ضمن معرفی کتاب اقدس (کتاب مقدس بهائیان)، معتقد است که متن کامل کتاب به دلائل مختلف از دید بهائیان و غیربهائیان، پنهان شده است. رومر برای پیامبر بهائیان عصمت قائل نیست و معتقد است که اشتباهات زیادی را در زمان رهبری خود مرتکب شده است. به ‌علاوه، این سخن را که بهاءالله مدت ۴۰ سال در حبس و تبعید بوده است، کاملاً بی‌اساس می‌داند. همچنین، هرمان رومر معتقد است که بهائیان در جریان انقلاب مشروطه ایران، با شعارهای جهان‌وطنی آرمانگرایانه غیرواقعی، به علائق ملی و منافع ایرانیان خیانت کردند.

کلیدواژه: منتقدان مسیحی، بهائیت، هرمان رومر، فرانچسکو فیچیکیا، کتاب اقدس.

اشاره

از زمان پیدایش ‌آیین بهائی تاکنون آموزه‌ها‌ی این نحله فکری همواره درمعرض نقد و انتقاد قرار داشته و اعتراض‌های گوناگونی به آن شده است.

علمای مسلمان و مسیحی، و به‌طور کلی طرفداران ادیان الهی، با نگارش کتاب‌های مختلف، بیشترین نقد را به مشروعیت و آموزه‌ها‌ی ‌آیین بهائی، که خود را تکامل یافته اسلام و ادیان الهی می‌داند، داشته‌اند. علاوه بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، بهائیت درمعرض نقد نویسندگان و اندیشمندان غیرالهی نیز قرار گرفته و هریک از منظری خاص، اصالت و آموزه‌ها‌ی این ‌آیین ایرانی نوظهور را به باد انتقاد گرفته و اعتراض‌های جدی به آن وارد آورده‌اند.

تشکیلات بهائی سعی کرده با ترور شخصیت مخالفان خود و متهم کردن ‌آن‌ها به اینکه منتقدان بهائیت، یا بی‌سواد، یا ناآشنا با مفاهیم بهائیت، یا جاه‌طلب و معاند و یا بهائی‌ستیز و مزدورند، تأثیر کلام منتقدان را بر بهائیان كاهش داده و سخنان ‌آن‌ها را بی‌اعتبارنماید و تاکنون در این رهگذر به موفقیت‌ها‌ی زیادی نیز رسیده و توانسته است عملاً بین توده‌ها‌ی بهائی و افراد مطلع و منتقد به بهائیت شکاف‌ها‌ی عمیقی ایجاد کرده و ارتباط بهائیان با مخالفان را قطع نماید.

بهائیت با «ردیه» خواندن و غیرمعتبر دانستن کتاب‌ها و مقالات ‌مخالفان بهائیت، سعی دارد تحقیقات ‌آن‌ها را کوچک جلوه داده و به‌نوعی ‌آن‌ها را از دید صاحبنظران و پژوهشگران دور نگه دارد. تشکیلات بهائی محققان و علاقه‌مندان به حوزه بهائیت را فقط به کتاب‌ها و منشورات تألیف‌شدۀ مبلغان بهائی ارجاع می‌دهد؛ درحالی‌که این منشورات کاملاً جانبدارانه و گزینشی نوشته شده و بعد از ممیزی و اصلاح در محافل ملی بهائی و بیت‌العدل به چاپ رسیده‌اند و نوعاً فاقد مدارک مستند و مطابقت با واقعیت‌ها‌ی تاریخی هستند و بیشتر به تیزرها و بروشورهای تبلیغاتی شبیه‌اند تا اثر علمی و پژوهشی.

در حوزه بررسی و نقد بهائیت (علاوه بر علمای اسلامی) نویسندگان و محققان مسیحی پیشگام بوده و ضمن مطالعه و بررسی بابیت و بهائیت، تحقیقات ارزنده‌ای را منتشر نموده‌اند.

در ابتدا ‌این‌طور تصورمی‌شد که مسیحیت باتوجه‌به زاویه اعتقادی که با اسلام دارد، بهائیت را به‌عنوان فرقه‌ای همسو نگریسته و مخالفتی با فعالیت‌ها‌ی آن نشان ندهد ولی مسیحیت به‌زودی متوجه این واقعیت شد که بهائیت نه‌تنها برای مسلمانان خطر فریب‌کاری دارد؛ بلکه برای پیروان دیگر ادیان الهی نیز از نظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، دغدغه‌آفرین و مشکل‌ساز خواهد بود. لذا عده‌ای از اندیشمندان مسیحی، توسعه بهائیت را برنتافته و درصدد مقابله با اهداف تبلیغی و توسعه‌طلبانه و عمدتاً سیاسی آن برآمدند.

جامعه جهانی بهائی با شعار وحدت بین ادیان سعی کرد وجود خود را بی‌خطر و در جهت صلح جهانی معرفی کند ولی پس از بررسی تاریخ بهائیت و مطالعۀ آموزه‌ها‌ی آن روشن شد که تشکیلات بهائی نه‌تنها بهاءالله را رجعت مسیح می‌داند، بلکه درصدد تحقق اهداف بلندپروازانه، مثل «ایجاد حکومت واحد جهانی بهائی» و مصادره موعود ادیان الهی است.

این‌گونه حرکت‌ها‌ی فریب‌کارانۀ رهبران بهائی باعث شد اندیشمندان مسیحی به فکر روشنگری افتاده و درصدد برآیند تا چهره واقعی و آموزه‌ها‌ی انحرافی بهائیت را درمعرض دید اهل تحقیق قرار دهند.

ازجمله پژوهشگران مسیحی که مطالعاتی را در حوزۀ بهائیت انجام داده و درصدد انتشار کتاب‌ها و مقالات مختلف برآمدند، می‌توان به نام‌ها‌ی پرفسور ادوارد گ. براون (Edward Granville Browne)، دکتر گراهام ساموئل ویلسون (Graham Samuel Wilson)، ویلیام مک‌الوی میلر (William McElwee Miller)، فرانسیس بک‌ویت (Francis Beckwith)، ونس سالیسبوری (Vance Salisbury)، هرمان رومر (Hermann Roemer) و آدریان ورس‌فولد (Adrian Worsfold) اشاره کرد.

این مجموعۀ مقالات سعی دارد با اطلاعات محدود موجود، به بررسی مختصری از نظریات و دیدگاه‌های برخی از منتقدان مسیحی بپردازد، هرچند لازم است محققان فرهیخته نیز در این میدان وارد شده و بررسی‌ها‌ی کامل‌تری را به علاقه‌مندان این حوزه ارائه نمایند.

بیان گوشه‌ای از نظریات و انتقادهای ‌منتقدان مسیحی دربارۀ بهائیت، به معنی قبول و تأیید همه دیدگاه‌ها‌ی اجتماعی، اعتقادی و سیاسی و عملکرد آنان نیست. از دید نشریه بهائی‌شناسی بهائیت دین الهی نیست؛ بلکه یک گروه و تفکر اجتماعی و سیاسی غیراصیل است. لذا افکار و تعالیم آن نمی‌تواند موردقبول و پذیرش ما قرار گیرد.

مقدمه

هرمان رومر محقق، متکلم، نویسنده، منتقد و روحانی مسیحی پروتستان در اشتوتگارت آلمان متولد شد. او در عنفوان جوانی با فعالیت‌ها‌ی تبلیغی بهائیت در اشتوتگارت آشنا شد و درصدد تحقیق و مطالعه بهائیت برآمد. مطالعات اولیه را با مراجعه به کتب پژوهشی ادوارد براون، محقق انگلیسی و پژوهشگر در حوزه بابیت و بهائیت و گلدزیهر محقق آلمانی آغاز کرد. او با مهارت و دقت تمام به بررسی بابیه و بهائیه پرداخت. رومر با نوشتن یک اثر تحقیقی فاخر در حوزه بابیه و بهائیه توانست زوایای تاریک این فرقۀ سیاسی مذهبی را برای عموم کسانی که هیچ آشنایی با این نحله نداشتند، روشن نماید. کتاب رومر پس از نشر، به‌عنوان مرجع علمی، مورداستفاده اندیشمندان و محققان بعدی مانند فرانچیسکو فیچیکیا قرار گرفت. در این مقاله خلاصه‌ای از دیدگاه‌ها‌ی هرمان رومر ارائه شده است. طبیعی است که نقطه‌نظرات نشریه بهائی‌شناسی با همۀ نظرات رومر منطبق نیست، ولی در ارائۀ مطالب ایشان رعایت امانت شده است. مطالعات و برداشت‌های رومر از جنبش بابی و بهائی مربوط به سال‌های ۱۹۰۷ تا ۱۹۵۸ است که آثار و کتب در دسترس در حوزه بهائیت بسیار اندک بوده است.

هرمان رومر (Hermann Roemer)

الف ــ زندگی‌نامه

هرمان رومر، محقق الهیات، متکلم، منتقد و روحانی پروتستان در هشتم جولای ۱۸۸۰ در فوندورف نزدیک توبینگن (دراشتوتگارت) آلمان متولد شد و در ۲۶ دسامبر ۱۹۵۸ دیده از جهان فروبست. او فرزند یک کشیش پروتستان بود. در سال‌های ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۲ در کالج الهیات و فلسفۀ دانشگاه‌ها‌ی توبینگن و هال به تحصیل پرداخت و از محضر استادانی چون هرینگ،[۱] هگلر،[۲] رایشله،[۳] اشلاتر،[۴] زیبولد[۵] و هول،[۶] بهره برد. پس از اتمام تحصیلات در رشته الهیات، به‌عنوان استاد الهیات در شهر باسلر[۷] به فعالیت‌ها‌ی دین‌پژوهی مشغول شد و در سمینارهای مختلف دین‌پژوهی در اشتوتگارت فعال بود. در همان زمان رومر به پیشنهاد کالج الهیات توبینگن به ریاست سمینارهای تخصصی و پژوهشی کتاب مقدس منصوب شد و در نظام کلیسایی نیز صاحب مقام در ایالت ورتمبرگ گردید.

ب ــ آشنائی با بهائیت

هرمان رومر، دربارۀ آشنائی خود با بهائیت و انگیزه بررسی و تحقیقات دربارۀ آن، در مقدمه کتابش این‌طور می‌نویسد: «در سال ۱۹۰۷ با جامعه بهائی اشتوتگارت آشنا شده و شاهد تأسیس انجمن بهائیان در آن شهر بودم. همواره نیاز به یک پژوهش علمی، برای پاسخ‌گویی به تبلیغات بهائیت در آلمان را احساس می‌کردم.»

انگیزه اصلی رومر در شروع مطالعات بهائی، تبلیغات گسترده بهائیت در غرب بود. او زمانی که به‌عنوان قائم‌مقام شهرداری اشتوتگارت فعالیت می‌کرد با تبلیغات گسترده بهائیان در اشتوتگارت روبه‌رو شد. در ابتدا این‌طور تصور می‌شد که فعالیت تبلیغی بهائیت، ضرری برای مسیحیت نداشته و می‌تواند نوعی مقابله با اسلام باشد ولی با بررسی نحوه تبلیغات تهاجمی ‌بهائیت مشخص شد که حملات تبلیغی بهائیت، جامعه مسیحی را نیز نشانه گرفته است و می‌تواند برای مسیحیت نیز خطرآفرین باشد. مضافاً اینکه بهائیان، بهاءالله را به‌عنوان رجعت مسیح معرفی کرده و سعی داشتند مسیحیان را نیز به بهائیت دعوت نمایند. بنابراین، مطالعات بهائی و نقد باورهای آنان به‌نوعی خدمت به کلیسا و مسیحیت تلقی می‌شد.

رومر دربارۀ رابطه بابیان (بهائیان) و مسیحیان در ایران می‌نویسد:

«نگرش عموماً دوستانه بابیان (بهائیان) نسبت به مسیحیان باعث شد که بابیان تحت هدایت بهاءالله با مبلغان مسیحی در ایران تماس برقرار کنند. تا چند سال این امید وجود داشت که بهائیان به‌عنوان مرحله انتقالی، از اسلام به مسیحیت رو آورند، اما اکنون مبلغان مسیحی در ایران دریافته‌اند که ‌آیین بابی برای ‌آن‌ها زمینۀ مناسبی نیست بلکه رقیبی است که با به‌کار بردن تفسیرهای رمزی و استعاری خود از کتاب مقدس، دربرابر همه کوشش‌ها‌ی تبلیغی برای مسیحی شدن مصونیت دارند.» رومر در ادامه، تأسیس مدارس بهائی در تهران را یک ابزار تبلیغاتی برای رقابت با مدارس تبلیغی مسیحیت در ایران می‌داند.[۸]

رومر مطالعه در حوزه بهائیت را از آثار منتشرشده در اروپا، علی‌الخصوص آثار ادوارد براون[۹] و ایکناز گولدزیهر[۱۰] آغاز نمود و با مهارت و دقت تمام به تحقیق و بررسی بابیه و بهائیه پرداخت و در این مسیر به موفقیت ویژه‌ای دست یافت.

بهائیان مطالعات رومر در حوزه بهائیت را متعصبانه و تحت‌تأثیر دیگران معرفی می‌نمایند، درحالی‌که این کتاب، ازجمله اولین آثار علمی و دقیق دربارۀ جریان دوقلوی «بابی ـ بهائی» است که به زبان آلمانی منتشر شده است و به‌عنوان یک منبع اصلی و معتبر، مورداستناد پژوهشگران آلمانی و غیرآلمانی قرار گرفته است.

ازجمله پژوهشگرانی که از کتاب رومر در تحقیقات و تألیفات خود در سطح گسترده‌ای استفاده کردند، عبارتند از: پیتر اسمیت، خانم مارگیت واربرگ، پیتربرگر، روزن کرانتس فلاشه، پل شورلن، ریچارد شافر، فرانچسکو فیچیکیا و…. حتی نیکولا توفیق از محققان بهائی آلمان که دیدگاه انتقادی نسبت به رومر دارد در کتاب “Der information als method” بیان می‌کند که اثر رومر، سند منحصربه‌فردی از دوران خود در اروپای آلمانی‌زبان است و بی‌تردید واجد اهمیت تاریخی است و از آن می‌توان به‌عنوان مأخذ مستقیم مطالعات بابی و بهائی استفاده کرد.

هرچند مطالعات بابی ــ بهائی از سال ۱۹۷۰ به‌طور جدی آغاز گردید ولی پژوهشگرانی چون پیتر برگر[۱۱] برای مطالعات دانشگاهی خود در زمینه بابیت و بهائیت، از منابع قبل از ۱۹۷۰، ازجمله اثر هرمان رومر استفاده کرده‌اند.

باتوجه‌به اینکه آموزه‌ها‌ی بهائیت، به‌عنوان یک گروه آیینی جدید در اروپا، چندان شناخته‌شده نبود و اندیشمندان مختلف و روحانیون مسیحی، منابعی برای آشنایی بهائیت دراختیار نداشتند. مهم‌ترین کتاب در این حوزه کتاب هرمان رومر بود.

رومر در مطالعات خود نشان داد که تعالیم بهاءالله عمدتاً بر پایه‌ها‌ی صوفیگری بنا شده است. برخی از آثار بهاءالله مثل هفت وادی، به لحاظ ساختار کاملاً صوفیانه است و مبتنی بر آثار فریدالدین عطار نوشته شده است.

ج ـ آثار منتشر شده هرمان رومر

کتاب‌ها‌

اولین کتاب رومر درباره بهائیت به نام “بابیت و بهائیت” (Die Babi- Behai) در ۱۱ می ۱۹۱۱ به تصویب دانشکده عالی فلسفه دانشگاه توبینگن رسید. این کتاب، رساله تحقیقات دکترای او بود. عنوان کامل این کتاب “بابیت و بهائیت، پژوهشی در تاریخ مذاهب اسلامی”[۱۲] بود که در سال ۱۹۱۱ توسط چاپخانه German Oriental Mission در پتسدام منتشر شد.

در سال ۱۹۱۲ نیز چاپ مشابهی از این کتاب با نام “آخرین فرقۀ منشعب از اسلام”[۱۳] منتشر شد.

رساله رومر به چهار بخش زمانی تقسیم شده است که رخدادهای اصلی تاریخی در تکوین ‌آیین بابی ــ بهائی را بیان می‌کند. اولین بخش کتاب به چگونگی تأسیس جامعه بابی تا مسأله جانشینی پس از مرگ باب اختصاص دارد (صفحات ۹-۷۲). بخش دوم مربوط به بررسی نقش رهبری میرزاحسین‌علی نوری در تبدیل جامعه بابی به بهائی، در دوران اقامت بهاءالله در بغداد و ادرنه اختصاص یافته است (صفحات ۷۲-۱۰۸). بخش سوم به نحوه شکل گرفتن بهائیت به رهبری بهاءالله در طی دوره تبعید او در فلسطین پرداخته است (صفحات ۱۰۸-۱۴۴). در این بخش به نقد برخی از احکام اقدس و چگونگی شکل‌گیری آن هم اشاره کرده است. بخش چهارم مربوط به دوران رهبری عبدالبهاء تا سال ۱۹۰۸ است که به تبلیغات بهائیت در اروپا و امریکا و نقش عبدالبهاء در آن همچنین به عملکرد عبدالبهاء در انقلاب مشروطه اختصاص یافته است (صفحات ۱۴۴-۱۷۷).

آثار هرمان رومر، جزو اولین پژوهش‌ها‌ درموضوع بابیه و بهائیت است که در آلمان منتشر ‌شد. در پژوهش‌ها‌ی رومر علاوه بر مطالعات تاریخی، تحقیقات جامعی در نقد و بررسی تعالیم بابی و بهائی هم صورت گرفته است. محور اصلی کتاب “بابیت و بهائیت، پژوهشی در تاریخ مذاهب اسلامی” بررسی اصول بنیادی تعالیم بابی و بهائی در شناخت خدا، مظهریت، مقام انسان و رستگاری است (فصل اول و چهارم). آثار او در نقد و بررسی فلسفی و کلامی تعالیم باب و بهاء، به‌صورت قابل‌توجهی از سبک و اندیشه‌ “ایگناز گولدزیهر” تأثیر پذیرفته است.

کتاب رومر دارای دو ضمیمه است. نویسنده در ضمیمه اول کتاب به بررسی قرابت معنایی میان فرقه‌ها‌ و مذاهب می‌پردازد و تأکید اصلی را بر نزدیکی میان فرقه بکتاشی (در عثمانی) و بابیه و بهائیت قرار می‌دهد. رومر این قرابت معنایی را در مباحثی چون اشارات تمثیلی مذاهب، ظهور خداوند در مقاطع زمانی و مسأله حلول جست‌وجو می‌کند.

ضمیمه دوم کتاب هم اختصاص به جریان‌های مشابه در جهان اسلام و هند دارد و موضوع آن خاستگاه و اهداف فرقه، ریشه صوفی‌گری، بررسی فرقه احمدیه و مقایسه آن با بابیه و بهائیت است.[۱۴]

ازجمله منابع تحقیق کتاب رومر آثار کنت دوگوبینو، ادوارد براون، گویارد، نولدکه، کلمان هوآر، اوپن‌هایم، گولدزیهر، نیکولا، نیکلسون، یوهان کبلر، گیدون کرمر، اولدنبرگ، زیبولد، اشراینر، زیلر[۱۵] و نیز آثار مؤلفان بهائی و گزارش‌ها‌ی مسیونرهای مذهبی از ایران است.

ازآنجاکه کتاب رومر بعد از انتشار در سال ۱۹۱۱ تجدیدچاپ نگردیده و نسخ چاپ‌شده قبلی نیز کمتر یافت می‌شود، لذا دسترسی به این اثر و آثار دیگر رومر با دشواری امکان‌پذیر است.

مقالات

۱- رومر در سال ۱۹۰۸ مقاله‌ای در نقد بهائیت در مجله تبلیغی پروتستانی، سری جدید، شماره ۵۳ صفحه ۳۲۱-۳۳۱ به رشته تحریر درآورد.[۱۶]

۲- در سال ۱۹۱۰ به دنبال تحقیق درخصوص تاریخ تبلیغات مذهبی در آلمان، مقاله‌ای به نام “تبلیغات دینی در مغرب زمین” منتشر کرد.[۱۷]

در مقالات فوق، او بهائیان را به‌عنوان بخشی از فعالان آسیایی علیه فعالیت تبلیغی مسیحیت معرفی کرد.

دو مقاله زیر نیز با استفاده از نوشته‌ها و دیدگاه‌های هرمان رومر تالیف و انتشار یافته‌اند (راست را کژ انگاشته‌اند، ص ۴۸۱):

۱- مقاله “تضادهای جانشینی و انشقاق میان بابیان (کشمکش‌های ازلی ــ بهائی)” [۱۸]

۲- مقاله “دیانتی چنین جوان و دچار انشقاق (اشاره به کشمکش‌های ازلی ــ بهائی)”[۱۹]

د ـ دیدگاه‌ها‌ی انتقادی هرمان رومر

هرمان رومر ازجمله منتقدان مسیحی است که عمدتاً به ریشه‌ها‌ی پیدایش بابیت و بهائیت پرداخته و از بهائیت به‌عنوان یک فرقه دینی منحرف، با گرایش‌های عرفانی و صوفی‌گرایانه یاد می‌کند. او کتب تاریخی موجود در بهائیت را، تحریف‌شده می‌داند و از بهاءالله به‌عنوان رهبری نامشروع یاد می‌کند که با نوعی کودتا زمام امور را از برادرش میرزایحیی نوری، ملقب به صبح ازل، تصاحب کرد و در این مسیر با استفاده از خشونت و قتل، ‌مخالفان خود را از صحنه خارج نمود و با همفکری پسرش عبدالبهاء و به‌کار بردن تاکتیک‌ها‌ی مختلف، توانست چهره خشن بهائیت را پنهان کند و آن را به‌عنوان آیینی الهی! به مردم جهان معرفی نماید.

در ادامه با برخی از دیدگاه‌ها‌ی هرمان رومر آشنا می‌شویم:

بابیت و بهائیت یک فرقه سیاسی است، نه یک آیین الهی

بهائیت خود را در ردیف ادیان بزرگ الهی همچون اسلام، مسیحیت و یهودیت قلمداد نموده و مدعی است که از ‌آن‌ها بالاتر است و آخرین کیش الهی و جهانی است! درمقابل، عدۀ زیادی بهائیت را در جایگاه یک فرقه سیاسی ــ مذهبی (کالت Cult)، یک حزب سیاسی، یک جنبش اجتماعی و نهایتاً به‌عنوان یک تشکل مدنی تنزل داده و به‌عنوان آیین الهی قابل‌ذکر نمی‌دانند.

هرمان رومر بابیت (و بهائیت) را فرقه و جنبشی معرفی می‌نماید که در میانۀ قرن نوزدهم پدید آمد و حرکت خود را به‌عنوان برآورده شدن انتظار منجی آخرالزمان اسلام آغاز نمود.

میرزاعلی‌محمد شیرازی، رهبر بابیت ادعا نمود که برای آماده نمودن مردم برای تحقق ظهور منجی اسلام قیام کرده و هدفش ایجاد عدالت و برابری است ولی خیلی زود مشخص شد که این ادعا دروغی بیش نبوده و بابیه نیز مانند سایر فرقه‌ها‌ی سیاسی قصدش کودتا و گرفتن حکومت و تسلط بر منابع مادی و معنوی ایران است.

به اعتقاد رومر تاریخ این دو فرقه مملو از منازعات و زدوبندهای سیاسی برای به‌دست گرفتن قدرت و تفوق مذهبی و مبارزاتی شخصی برای کسب قدرت، نفوذ و سلطه بر حکومت است.[۲۰]

میرزاعلی‌محمد باب به دنبال تشکیل دولت مستقل بابی بود ولی او رهبر سیاسی نبود بلکه یک طلبه بود. او فرمانده جنگی سپاه نیز نبود، بلکه یک عابد در معنای صوفیانه‌اش بود.[۲۱]

وجود زدوبندهای سیاسی و اختلافات تئولوژیک درون فرقه‌ای و ادعاهای قدرت‌طلبانۀ افراد موجب شکاف در بابیت شد. در چنین موقعیتی میرزاحسین‌علی نوری با زرنگی، دسیسه و حیله موفق شد بهائیت را با اندیشه‌ها‌ی جدید جایگزین بابیت نماید. بهائیت نیز مانند بابیه، هدفی جز تسلط بر جامعه و به‌دست گرفتن قدرت سیاسی نداشت؛ ولی در تاکتیک، برعکس باب، خود را مخالف خشونت و طرفدار صلح معرفی نمود و سعی کرد با عنوان جهانی بودن و با ایده جهان‌وطنی، خود را نه یک فرقه خطرناک، بلکه یک ‌آیین جهانی معرفی نماید.

میرزاحسین‌علی نوری (بهاءالله) برعکس باب فردی سیاسی، جاه‌طلب، مکار و فرصت‌طلب بود و نان را به نرخ روز می‌فروخت. او برای نجات خود از دست حکومت ایران، باب و پیروانش را جنگ‌طلب و خشن معرفی کرد، و خود و گروهش را طرفدار صلح و آرامش قلمداد نمود؛ درحالی‌که در عمل و در پشت پرده، عامل شورش‌ها‌ و ناآرامی‌ها بود.

فرانچسکو فیچیکیا[۲۲] روشن‌فکر و منتقد بهائیت، در کتابش «بهائیت دین جهانی برای آینده؟» صفحه ۱۸۵ می‌نویسد:

«بهاءالله گفت: “بدان که ما به‌عنوان حمایت از امرمان حکومت شمشیر (جهاد) را منسوخ کردیم.” درحالی‌که این بهاءالله بود که شورش ناموفق قلعه طبرسی را در پشت صحنه هدایت می‌کرد و مکرر به دلیل دسیسه‌ها‌ی سیاسی دستگیر و زندانی شده بود.»[۲۳]

رومر از بابیت و بهائیت به‌عنوان گرایشی فاقد اصالت و هویت یاد می‌کند و معتقد است این دو گروه، تمامی مختصات یک فرقه برانداز و خطرناک را دارند. توضیح اینکه فرقه‌ها‌ و کالت‌ها برداشت و تفسیرخاص، متفاوت و شخصی از کتاب‌های مقدس ارائه می‌دهند و معمولاً در سایه یک دین و مکتب بزرگ رشد می‌نمایند. ‌آن‌ها علما و جامعه دینی (دیگران) را متهم می‌کنند که مفاهیم کتاب مقدس و آموزه‌ها‌ی دینی را درست نفهمیده‌اند و مدعی هستند که فقط خود و پیروانشان به حقیقت دست یافته و می‌توانند دیگران را هدایت نمایند! رهبران فرقه‌ها‌ برای خود مقامات بالا و ویژه‌ای قائل هستند و نوعاً خود را مرتبط با ماوراءالطبیعه و آسمان معرفی می‌کنند.

فرقه‌ها‌ قدرت تفکر را از پیروان خود گرفته و سعی می‌کنند فکر آنان را در کنترل خود دربیاورند و با تسلط بر ‌آن‌ها، خواسته‌ها‌ی غیرطبیعی و بعضاً جنون‌آمیز از ‌آن‌ها بخواهند. در دهه هفتاد فردی به نام جیم جونز[۲۴] رهبر یک فرقه مذهبی در ایالت ایندیانای امریکا با دادن وعده برابری “سیاه” و “سفید” عده‌ای از مردم را به دنبال خود کشید ولی درنهایت سرانجامی را برای ‌آنان رقم زد که تاریخ هرگز قادر به فراموش کردن آن نیست. جونز پیروان خود را به عمق جنگل‌ها‌ی گویانا کوچ داد و بعد از مدتی از ‌آن‌ها که نزدیک به ۹۰۰ نفر بودند خواست که دست به خودکشی دسته‌جمعی زده و شرافتمندانه از این دنیا بروند!

او به پیروان خود دستور داد که ابتدا کودکان و بعد خودشان، سیانور خورده و با شرافت از این دنیا کوچ کنند. یکی دو ساعت بعد، از شهر رؤیاهای جونز فقط چند صد جنازه باقی مانده بود.[۲۵]

جامعه‌شناسان به این پدیده مهم توجه کردند که چطور می‌شود افرادی بدون تفکر، این چنین به حرف رهبران خود گوش داده و به دست خود فرزندان و بستگان نزدیک خود را از بین ببرند. حاصل مطالعات دانشمندان این بود که فرقه‌ها‌، صرف‌نظر از ایده‌هایئی که مطرح می‌کنند، می‌توانند بسیار خطرناک باشند.

رومر موفقیت‌ها‌ی تبلیغی باب را شاهدی برای (جنون جمعی) و حتی یک بیماری هیسریک فرقه‌ای می‌داند.[۲۶]

او از کشته‌ها‌ی بابی (و بهائی) به‌عنوان افراد فرمانبری که قربانی یک هیستری[۲۷] شبه‌مذهبی شده‌اند یاد می‌کند و وفاداری ‌آن‌ها را صحنه‌سازی آگاهانه می‌داند که ناشی از فلسفه مصنوعی صوفی‌گرایانه گروهشان است.

او ادعا دارد که قدوس به بابیان آموخته بود درمرگ شادمانی وجود دارد؛ لذا در تاریخ بابیت می‌خوانیم که یکی از بابیان درحالی‌که شمع‌آجین شده بود و برای تمسخر در خیابان‌ها‌ی شهر می‌گرداندند، در این حالت می‌رقصید و آواز می‌خواند و چنین می‌گفت:

یک دست جام باده و یک دست زلف یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست[۲۸]

کتاب مقدس بهائیان و مروری انتقادی بر عناوین آن

دربارۀ کتاب اقدس (کتاب مقدس بهائیان) و برخی از الواح بهاءالله، اندیشمندان بهائی و غیربهائی نقد‌ها‌ و نقطه‌نظرهای مختلفی را ارائه کرده‌اند.[۲۹]

هرمان رومر متن کتاب اقدس را فاقد تقسیم‌بندی منطقی می‌داند و معتقد است در این کتاب احکام عبادی، اخلاقی، سازمانی و قوانین مدنی به‌صورتی درهم‌ریخته به دنبال یکدیگر آمده است و به‌صورتی دلبخواه درمیان ‌آن‌ها مطالب شخصی جای گرفته است. رومر دربارۀ تاریخ نگارش این اثر می‌نویسد:

کتاب اقدس در اولین دهه پس از ورود بهاءالله به عکا پدید آمده است ولی تاریخ دقیقی برای آن در دست نیست. اثر در سال ۱۸۷۵ میلادی کامل شده است. کتاب به زبان عربی است. بهاءالله ابتدا آن را به‌صورت متن دست‌نویس منتشر کرد. سپس درسال ۱۸۸۰ به یکی از پیروانش مأموریت داد تا آن را در هندوستان به چاپ رساند.

در میان بهائیان، کتاب اقدس به‌صورت متن کامل منتشر نشده است و بخشی از محتویاتش برای بهائیان ناشناخته است. ظاهراً به‌منظور جلوگیری از اطلاع غربیان از مطالب ناخوشایند موجود در کتاب‌ها‌ و آثار اصلی بهائی، معمولاً این نوشته‌ها‌ به‌صورت گزینشی و “منتخب” توسط رهبران کنونی جامعه بهائی چاپ و نشر می‌‌شود. در سال ۱۹۷۳ رهبری بهائیت در حیفا نسخه‌ای از کتاب را با عنوان «تلخیص و تدوین حدود احکام کتاب اقدس» منتشر کرد و قسمت‌هایی از آن را به‌وضوح از بهائیان پنهان نمود. ترجمه و انتشار کامل یا بخش‌ها‌یی از آن به زبان‌های دیگر از سوی حیفا ممنوع است!

ترجمه انگلیسی اقدس را در سال ۱۹۶۱ دکتر ارل ای الدر[۳۰] و ویلیام مک میلر[۳۱] منتشر کردند ولی مرکز جهانی بهائی در حیفا آن را به‌عنوان «اثر نادرست مسیحی» معرفی و قرائت آن را برای بهائیان ممنوع اعلام کرد. در این کتاب بیان کاملی از عبادات و پنج ستون آیین بابی یعنی شهادت، نماز، روزه، زکات و حج ارائه شده است. در ادامه آداب و قوانین بهائی و همچنین حدود مدنی (شهروندی) و جزائی و دولتی در کنار برخی توصیه‌ها‌ی شخصی، اشارات پنهان و هشدارهایی دربارۀ مخالفان امر بهائی یافت می‌شود.

رومر سرفصل محتوای کتاب اقدس را در یک ترتیب موضوعی به شرح زیر آورده و نظر انتقادی خود را در لابه‌لای تقسیم‌بندی یادشده بیان نموده است.

الف ــ عبادات

در اقدس احکام اسلامی نسخ شده و احکام باب پذیرفته شده است. شهادت به خداوند که در اسلام آمده است کماکان حفظ می‌شود و ایمان به بهاءالله ضرورت رستگاری معرفی می‌گردد. مدت زمان اعتبار کتاب اقدس هزار سال ذکر می‌شود. پنج نوبت نماز در اسلام، به سه نوبت تقلیل یافته و یک نماز نه‌رکعتی جایگزین آن می‌گردد. قبله بهائیان به سمت عکا است.

مدت‌زمان گرفتن روزه ۱۹ روز (یک ماه بیانی) و زمان شروع آن قبل از نوروز مقرر شده است.

حج و سفر زیارتی به بیت اعظم (محل سکونت بهاءالله در بغداد) و خانه باب در شیراز (در محلۀ شیشه‌گران) و فقط برای مردان! واجب شده است. به دلیل مشکلات موجود در بغداد و شیراز، درحال‌حاضر بهائیان برای حج محلی را در اختیار ندارند و بنای یادبود باب و مقبره بهاءالله (در حیفا) زیارتگاه بهائیان است.

ب ــ احکام عمومی اخلاقی

در کتاب اقدس، علاوه بر توجه به نکات اخلاقی، حرمت دست‌بوسی و ممنوعیت تراشیدن کامل موی سر و گذاشتن شارب (بلند کردن سبیل) مقرر شده و بر نشستن روی صندلی و استفاده از چاقو و چنگال موقع خوردن غذا، تاکید شده است.

برای خانم‌ها‌ حجاب اسلامی در کتاب اقدس برداشته شده و به ختنه کردن پسربچه‌ها‌ دستور داده نشده است. ضمنا بر رعایت مقررات کشوری مقدم بر احکام بهائی توصیه شده است.

مردگان بهائی مانند مسلمانان در زمین دفن می‌گردند. ‌آن‌ها با تابوتی تخت از کریستال یا سنگ یا چوب در قبر گذاشته می‌شوند. به همراه مرده انگشتری به اسم اعظم دفن می‌شود. مرده با گلاب شسته شده و در ابریشم پوشیده می‌گردد. محل دفن مرده نباید بیش از یک ساعت راه از محلی که از دنیا رفته، دورتر باشد.

ج ــ احکام حقوق مدنی

در اقدس دربارۀ ازدواج و ارث زیاد صحبت شده است. ازدواج برای همه مؤمنان واجب است. نکاح و ازدواج در بهائیت اجباری است، چراکه امر خداست. در کتاب اقدس آمده است که فرمان به ازدواج ابدی است. در کلمات مکنونه نیز فرمان به ازدواج داده شده است. طبیعی است که این حکم در کشورهای غربی خریداری ندارد! سن ازدواج از پانزده‌سالگی تعیین شده است. برای مردان داشتن دو همسر اجازه داده شده است؛ هرچند این کار توصیه نمی‌گردد. اجازه چندهمسری فقط مختص مردان است و زنان باید تک‌همسر باقی بمانند. بهائیان در موضوع حکم دوهمسری سکوت کرده و به‌گونه ای عمل می‌کنند که گویی اصلاً چنین حکمی در کتاب اقدس وجود ندارد، زیرا برای بهائیان غربی و اروپایی این حکم قابل‌قبول نیست! دوره نامزدی نباید از ۹۵ روز بیشتر شود. مهریه را باید داماد به عروس بدهد که ۱۹ مثقال طلای خالص برای دختران شهری و به همین میزان نقره خالص برای دختران حومه و روستایی تعیین شده است. مهریه بالاتر از ۹۵ مثقال مجاز نیست. این حکم مهریه که مرد باید به زن بپردازد، نیز در مغرب‌زمین خریداری نداشته و موردپذیرش غربیان نیست!

در کتاب اقدس، طلاق دادن ملامت شده است هرچند ممنوع نیست. حق طلاق با مرد است و زوجه خودش نمی‌تواند طلاق بگیرد. به زن و شوهر قبل از طلاق یک سال زمان فکر کردن داده می‌شود و قبل از یک سال اجازه طلاق داده نمی‌شود. تخلف از این قانون مجازاتی معادل ۱۹ مثقال طلا دارد که باید به بیت‌العدل (رهبری بهائیان در حیفا) داده شود. [۳۲]

در ارث، ۷ گروه از میت ارث می‌برند: فرزندان ـ همسر ـ پدر ـ مادر ـ برادر ـ خواهر ـ مربیان.

نحوه تقسیم سهم ارث به شرح زیر است:

فرزندان ۵۴۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

همسر ۴۸۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

پدر ۴۲۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

مادر ۳۶۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

برادر ۳۰۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

خواهر ۲۴۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

مربی ۱۸۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم

غیربهائیان از متوفای بهائی ارث نمی‌برند.

قابل‌توجه است که این نوع تقسیم ارث که غیربهائیان را از دریافت ارث محروم می‌نماید، با تعلیم “وحدت عالم انسانی” و شعار معروف بهاءالله و بهائیان که “همه بارِ یک دارید و برگ یک شاخسار” در تضاد است و این حکم نیز قابل‌ارائه به بهائیان و غیربهائیان در مغرب زمین نیست.

همچنین در فهرست بالا درصد سهم‌الارث خانم‌ها‌ کمتر از آقایان تعیین شده است و این مطلب هم با تعلیم “تساوی حقوق زن و مرد” که در بهائیت بر آن تأکید زیادی می‌شود، همخوانی ندارد. مضافاً اینکه ملک مسکونی میت که معمولاً بزرگ‌ترین دارایی اوست به پسر بزرگ داده می‌شود. لذا روشن‌فکران بهائی این حکم بهاءالله را مردسالارانه دانسته و به آن اعتراض دارند. برای اطلاع از دیدگاه یکی از روشن‌فکران بهائی در این موضوع رجوع کنید به: محسن مهاجر، بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی، قسمت چهارم: سن مک‌گلن، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۶ : تابستان ۱۳۹۷، صص ۱۱۴-۱۵۳٫

اگر میت فرزندی نداشت سهم آن به بیت‌العدل واگذار می‌شود. همچنین پیش از تقسیم ارث، هزینه‌های تدفین و ۱۹% حقوق‌الله (مالیات دارایی) که باید به بیت‌العدل پرداخت شود، از آن کسر می‌گردد.

د ــ احکام حقوق دولتی

بالاترین مرجع اداری بهائیان بیت‌العدل است که رهبری مصون از خطا محسوب می‌شود. درآمد بیت‌العدل از طریق دریافت ۱۹% دارایی و اوقاف، جرایم مالی بهائیان، تبرعات و بخش مشخصی از سهم‌الارث به‌دست می‌آید.

حقوق جزایی اقدس عمدتاً بر کتاب بیان تکیه دارد و دارای احکامی خشونت‌آمیز است، مانند مجازات مرگ با آتش برای کسی که عمداً خانه‌ای را آتش بزند، یا زدن مهر و داغ بر پیشانی دزدی که برای بار سوم دزدی کرده باشد و اخراج دزدها از شهرها و مناطق بهائی‌نشین! گرفتن ربا در معاملات در اقدس آزاد اعلام شده است.

در بابیت تحصیل زبان‌ها‌ی خارجی و علوم بیگانه نهی شده بود ولی بهاءالله آن را عکس کرد و تحصیل زبان‌ها‌ی خارجی و علوم بیگانه را تکلیف نمود. بهاءالله ایده صلح جهانی و برادری دینی را تنها ویژۀ خود اعلام می‌کند. در قسمت پایانی کتاب اقدس برخی از فراخوان‌های شخصی، کنایه‌ها و سرزنش‌ها را نسبت به مخالفان ذکر می‌کند که مخاطبان آن حکمرانان، علمای شیعه و برادرش صبح ازل هستند.

بهاءالله با این ادعا که علم لدنی‌اش با دانش اکتسابی علماء قابل‌سنجش نیست، هرگونه بررسی و نقدی را از سوی علماء بی‌اثر می‌داند. همچنین علم ذوقی متصوفه و کشف و شهود فلاسفه ربانی و عرفای صمدانی را نیز قبول نداشته و تکبر بیجا می‌داند که باید کنار گذاشته شود!

بهاءالله پیروانش را از هرگونه تفسیر و تأویل درباره مفاد کتاب اقدس منع کرده است، درحالی‌که خود و سلفش، کتب سایرادیان را به دلخواه خود تفسیر و تأویل نمودند، تا بتوانند با تفسیربه‌رأی و در مواردی با جعل و تحریف، ادعاهای خود را تقویت و اثبات نمایند.[۳۳]

رومر مطالبی را نیز دربارۀ برخی از الواح بهاءالله ازجمله لوح اشراقات، لوح طرازات، کلمات فردوسیه، لوح بشارات، لوح تجلیات، لوح حکمت، لوح عالم و لوح ابن‌ذئب آورده است.

الف ـ لوح اشراقات

در لوح اشراقات، مطالبات انسانی بهاءالله در ۹ اشراق معین گردیده است:

۱- لزوم به رسمیت شناختن آیین جدید توسط پادشاهان (که عملاً پس از ۱۷۰ سال کمترین توفیقی حاصل نکرده‌اند!).

۲- پذیرفتن دین جدید توسط حاکمان و سران کشورها.

۳- اجرای قوانین جزائی که در کتاب اقدس آمده است.

۴- مکلف ساختن به انجام اعمال خوب و شریف.

۵- نظارت و کنترل کارمندان دولتی.

۶- ایجاد خط و زبان واحد جهانی.

۷- مکلف ساختن همگان به تحصیل و اجرای آموزش عمومی.

۸- مکلف ساختن حاکمان به فرمانبرداری از بیت‌العدل به‌عنوان رهبر آینده کل جهان!

۹- ترویج ‌آیین بهائی توسط دولت‌ها و بیت‌العدل و ممنوع ساختن تحریم ربا در اسلام

ب ــ لوح بشارات

این لوح به درخواست ادوارد گرانویل براون به هنگام دیدارش ازعکا در سال ۱۸۹۰ صادر شد. پسر بهاءالله، میرزابدیع‌الله، در نامه‌ای به همراه این لوح به براون، کتاب را این‌گونه توصیف می‌کند:

دستورها و اوامری است که پیش‌تر در الواح مختلف، در کتاب اقدس، لوح اشراقات و لوح طرازات از قلم بهاءالله نازل شده بود و اکنون به‌عنوان پیامی برای همۀ دنیا تدوین و تنظیم شده است. این لوح به ۱۵ موضع از مواضیع کتاب اقدس اشاره دارد[۳۴]:

۱- نسخ جهاد.

۲- روابط بین‌الادیان.

۳- تعیین زبان و خط واحد همگانی: بهاءالله در اقدس دستور به یادگیری زبان و خط واحد داده است اما درمورد چگونگی آن سخنی به میان نیامده است. معلوم نیست که آیا باید از یکی از زبان‌ها‌ی موجود دنیا استفاده شود و یا زبان مصنوعی جدیدی ساخته و مورداستفاده بهائیان قرار گیرد. هرمان رومر می‌نویسد: می‌توان تصور نمود که ایدۀ زبان و خط واحد در بابیت به حروفیه برگردد.[۳۵] حروفیه نام فرقه‌ای اسلامی است که در اواخر قرن چهاردهم میلادی ایجاد شد و آموزۀ آن این بود که اشیائی را که ما نام می‌بریم حروفش واسطه فیض خداست. طرفداران این فرقه ارزش عددی حروف را موردتوجه قرار می‌دهند. دربارۀ زبان و خط موردنظر بهاءالله نیز بعضی گفته‌اند منظورش زبان اسپرانتو است که نابغه لهستانی دکتر لازاروس زامنهوف[۳۶] در سال ۱۸۸۷ ابداع کرد ولی خیلی زود منسوخ شد.

۴- وفاداری در مقابل زمامداران و دولت‌ها‌.

۵- تبعیت از قوانین و مقررات و عرف حکومتی کشور.

۶- صلح میان ملت‌ها‌.

۷- آزادی لباس و آرایش مو.

۸- کنار گذاشتن رهبانیت و فراخوان به ازدواج.

۹- منسوخ شدن اعتراف نزد روحانیون.

۱۰- کنار گذاشتن حکم بابی در ممنوعیت مطالعه کتاب‌های بیگانه

۱۱- تحصیل هنر و علم.

۱۲- موظف بودن به کار و اشتغال.

۱۳- ایجاد بیت‌العدل بهائی به‌عنوان عالی‌ترین جایگاه جهانی، دارای اختیارات قوای سه‌گانه مقننه، قضائیه و مجریه و شأن مصون از خطا، برای حکمرانی بر جهان!

۱۴- کنار گذاشتن سفر به مقابر و آرامگاه‌ها‌یی که در دور دست قرار دارند.

۱۵- تأیید سیستم پادشاهی مشروطه.

ج ـ لوح عالم

رساله‌ای سیاسی است که به نام فردی امین و موسوم به حاجی ملاعلی‌اکبر، که پیش‌تر لوح تجلیات نیز به او مربوط می‌شد؛ نوشته شده است. به‌نظر می‌رسد این لوح به پیگرد بهائیان در یزد به سال ۱۸۹۱ مربوط می‌شود. بهاءالله در این لوح اطاعت محکم‌تری را از قوانین خود درخواست می‌کند.

بیت‌العدل به‌عنوان نماینده ملت و قدرت محلی برای تئوکراسی (حکومت بهائی) آینده توصیف می‌شود که باید از آن اطاعت مطلق نمود. باقی مطلب تکرار مطالب قبلی دربارۀ کاستن از مالیات‌ها‌، کاهش هزینه‌های نظامی، ایجاد نظام قانون‌گذاری عادلانه و تشکیل مجلس و نظام پارلمانی است که در آن پادشاهی مشروطه انگلستان به‌عنوان الگو مدنظر قرار دارد. رساله همچنین تغییر و اصلاح در اقتصاد کلان، مخصوصاً کشاورزی را خواهان است. مطالبات لوح عالم با خواست جنبش تازه و جوان مشروطه‌خواهی در ایران مشابهت و هم‌پوشانی دارد. البته این دو، به سبب تأکید آمرانه دینی، نهی ملی‌گرایی و تکلیف جهان‌شمولی در بهائیت، از یکدیگر متمایز می‌شوند.

اختلاف و خشونت در ‌آیین بابی و بهائی

هرمان رومر در نقل تاریخ بابیه و بهائیه به اختلاف‌های موجود بین میرزاحسین‌علی نوری و برادرش میرزایحیی نوری اشاره می‌نماید. او این اختلاف‌ها را که منشأ اصلی آن بر سر جانشینی باب است، عامل بروز خشونت و قتل در بهائیت شمرده است. او در صفحات ۸۰ تا ۱۳۷ کتاب بابیت و بهائیت خود، به بررسی قتل‌هایی پرداخته که با انگیزه‌های فرقه‌ای و ریاست‌خواهی به وقوع پیوسته و باعث انشعاب در بهائیت شده است.

رومر قتل‌های انجام‌شده بین پیروان بهاءالله و صبح ازل را عمدتاً به بهاءالله نسبت می‌دهد و از او به‌عنوان شخصی خشن و تندرو، که درصدد نابودی میرزایحیی نوری و طرفداران او بوده است، یاد می‌کند. در ادامه به برخی از ‌آن‌ها اشاره می‌گردد:

رومر در صفحه ۹۵ کتابش می‌نویسد:[۳۷]

«بعد از بالا گرفتن اختلاف‌ها، باب عالی (دربار حکومت عثمانی) از این اتهامات که طرفین درباره فعالیت‌ها‌ی سیاسی مخفی علیه دولت به یکدیگر وارد می‌ساختند، به‌عنوان فرصتی مناسب استقبال کرد تا سرانجام خود را از دست این گروه ناآرام خلاص کند. بهاءالله به‌عنوان عامل اصلی و بانی واقعی ناآرامی‌ها دستگیر شد و به خیانت علیه دولت متهم گردید. سرانجام دولت فرمان داد بهاءالله به منطقه تبعیدگاهی عکا، در سوریه، تبعید شود، درحالی‌که صبح ازل و همراهانش به قبرس انتقال داده شدند. ابتدا قرار بود فقط رهبران دو گروه، هریک به منطقه‌ای تبعید شوند ولی بعد از اعتراض‌های مکرر بستگان و برخی از پیروان ایشان، که اصرار داشتند تبعیدیان را همراهی کنند، دولت عقب‌نشینی کرد و اجازه همراهی را داد. منتهی دستور داد تا هر گروه چهار نفر از افراد گروه مقابل را با خود ببرد تا به این وسیله بتواند از طریق این جاسوسان از وضعیت هر گروه مطلع شود.

چهار نفر بهائی که در گروه صبح ازل قرار گرفتند، میرزاعلی سیاح، محمدباقر، ابوجعفر و مشکین‌قلم بودند. دو نفر اول مدتی پس از رسیدن به قبرس فوت شدند. ابوجعفر در سال ۱۸۷۰ به عکّا گریخت و سپس به بیروت رفت. مشکین‌قلم نیز در سال ۱۸۸۶ از جمع ازلیان جدا شد و به عکّا رفت.

از چهار ازلی موجود در گروه بهائیان، فقط سه نفر، آقاجان‌بیگ و رضاقلی تبریزی و آقا میرزانصرالله، برادر رضاقلی تبریزی با جمع به عکّا رفتند. حاجی محمد اصفهانی از افراد نزدیک به صبح ازل، در همان ادرنه، توسط بهاءالله مسموم شد و به قتل رسید. سه نفر دیگر هم در مدت کوتاهی پس از رسیدن به عکا، به‌طرز مشکوکی توسط بهائیان به قتل رسیدند.»[۳۸]

این گزارش را بهائیان به نحو دیگری گزارش کرده‌اند. در ص۵۷۲ ترجمه کتاب “راست را کژ انگاشته‌‌اند” با عنوان قتل سه ازلی در عکا مطلبی آمده که به قسمت‌هایی از آن اشاره می‌شود:

«…. در سال ۱۸۶۸ بهاءالله به همراه تعدادی از پیروان خود به عکا تبعید شد. حکومت عثمانی برای اینکه از فعالیت بهائیان درعکا با خبر باشد، سه ازلی را به عکا فرستاد. این سه نفر در عکا به جاسوسی مشغول بودند. برای مثال هر زمان که زائران بهائی وارد عکا می‌شدند، ‌آن‌ها ‌مسؤولان حکومتی را با خبر می‌کردند و سبب اخراج فوری زائران می‌شدند. درعین‌حال با زائران تازه‌وارد درمورد ‌آیین بهائی صحبت می‌کردند و ‌آن‌ها را نسبت به بهائیت بدبین می‌نمودند!

به گزارش کتاب قرن بدیع نوشته شوقی‌افندی، آخرین رهبر بهائیان، در شب ۲۲ ژانویه ۱۸۷۲ هفت نفر از پیروان بهاءالله، سه نفر ازلی به نام‌های سیدمحمد اصفهانی، آقاجان کج‌کلاه و میرزارضاقلی تفرشی را به قتل رساندند. وقتی خبر این قتل به بهاءالله رسید خیلی ناراحت شد و انزجار خود را از این عمل ابراز نمود. به گزارش محمدجواد قزوینی، بهاءالله را برای بازجویی بردند. از او طی بازجویی پرسیدند که آیا به‌نظر شما ارتکاب چنین عملی به دست پیروان شما صحیح است؟

ایشان در پاسخ گفت: «آیا اگر یکی از سربازان شما قانون‌شکنی کند، شما را باید مسؤول دانست و از شما بازخواست نمود؟»[۳۹]

بهاءالله به مدت هفتاد ساعت در حبس بود و بعد از آن اجازه یافت به اقامتگاه خود مراجعه نماید. هفت نفری که مرتکب این قتل‌ها شدند، محکوم شده و مدت هفت سال زندانی شدند.

فیچیکیا منتقد بهائی، که بسیاری از مطالب خود را از هرمان رومر اخذ کرده است، دراین‌باره می‌نویسد: «بهاءالله با قتل این سه نفر مرتبط بود و با سکوت خود این عمل خشونت‌آمیز را جایز شمرد.» او ضمن شرح مفصل ترور این سه فرد ازلی ادعا می‌نماید که بهاءالله از قبل سیدمحمد اصفهانی را دشمن خود می‌دانست و در کتاب اقدس، به‌صورت کنایه، قتل او را با عنوان «کیفر الهی» نام می‌برد و از اصفهانی به‌عنوان «دجال ظهور بهائی» یاد می‌شود! او در ادامه می‌گوید: «بهاءالله تا تحکیم کامل مقام خود به پیروانش اجازه داد همچنان به اعمال خشونت‌آمیز ادامه دهند. هرگز تصور نکنید که قتل با انگیزه مذهبی در مشرق زمین غیرعادی است! بهائیان شیراز به پروفسور براون گفته بودند که رهبرشان باید دشمن آیین بهائی و خود و جامعه را از میان بردارد، درست همان‌گونه که طبیب باید دست و پای فاسد را قطع کند. این مطلب یادآور این نکته در آثار بهائی است که حتی اگر پیامبر مرتکب قتل شود باز همچنان در نزد حق محبوب است»[۴۰]

هرمان رومر در صفحه ۸۰ کتاب خود به داستان قتل اسدالله دیان اشاره می‌نماید و می‌نویسد: «در حدود سال‌های ۵۴-۱۸۵۳ میرزااسدالله تبریزی، معروف به دیان (قاضی) ادعا کرد که مهدی است. به گزارش کنت دوگوبینو، دیان قصد داشت در خوزستان حزبی تأسیس کند، بابیان او را گرفته و در شط‌العرب غرق کردند. به گفته رومر، بهاءالله بعد از یک جروبحث داغ با دیان، به پیشخدمت خود میرزامحمد مازندرانی فرمان داد تا او را به قتل برساند.»[۴۱]

البته بهائیان دیان را از طرفداران بهاءالله دانسته و ادعا دارند که میرزامحمد مازندرانی به دستور صبح ازل به آذربایجان رفت و او را نیافت و لذا این دستور بلافاصله قابل‌اجرا نبود، چون در آن هنگام دیان عازم بغداد شده بود. دیان در بغداد به حضور بهاءالله رسیده و مقام من یظهره اللهی بهاءالله را پذیرفت. همین مسأله باعث شد که به دستور صبح ازل به قتل برسد.[۴۲]

رومر سپس به اختلافات بهاءالله و صبح ازل می‌پردازد و در صفحه ۹۴ کتاب خود می‌نویسد: « ….تنش‌ها و تقابل‌های درونی میان ازلیان و بهائیان در ادرنه سرانجام پس از گسست میان صبح ازل و بهاءالله در سال ۱۸۶۱/۱۲۸۴ بیشتر و داغ‌تر از گذشته شد و اتهامات وارده از سوی دو طرف و لو دادن یکدیگر بالا گرفت.»

در کتاب هشت بهشت گزارش شده که بهاءالله به آرایشگر صبح ازل رشوه داده است تا او را با تیغ سلمانی به قتل برساند. همچنین در زمان دیگری، بهاءالله به صبح ازل برنج سمی تعارف کرده است تا او را بکشد. البته بهاءالله در سوره هیکل‌الدین این اتهامات را رد می‌کند. به ادعای ادوارد براون از کتاب هشت بهشت «همه پیروان برجسته صبح ازل که در مقابل بهاءالله ایستاده و با او مخالفت کردند، در فهرست مرگ بهائیان قرار گرفتند.»

در بغداد ملارجب معروف به قهیر، برادرش میرزااحمد و همچنین حاجی میرزامحمدرضا و تعدادی دیگر، یکی پس از دیگری با خنجر یا گلوله‌‌ها‌ی قاتلان از پای درآمدند.[۴۳]

به گفته رومر و به نقل از ادوارد براون، تعداد ازلیانی که پس از اعلام جدایی بهاءالله و ادعای من یظهره اللهی او به قتل رسیدند، حداقل ۱۶ نفر ذکر شده‌اند.[۴۴]

بهائیان نیز متقابلاً ادعا دارند که سوءقصد به جان بهاءالله در سه مرحله از سوی صبح ازل صورت گرفته است. در مرحله اول میرزایحیی نوری با آغشتن فنجان چای بهاءالله به یک ماده سمی مبادرت به سوءقصد به جان بهاءالله برادر ناتنی خود نمود. با این عمل بهاءالله مدت چهار هفته بیمار شد و تا آخر عمر به رعشه دست مبتلا گردید.[۴۵]

در مرحله دوم از قول بدری خانم زن مطلقه صبح ازل نقل شده است که میرزایحیی صبح ازل آب چاه مورداستفاده خانواده بهاءالله را مسموم کرد که این عمل منجر به بیماری خانواده بهاءالله شد.

مرحله سوم حدود سال ۱۸۶۶ اتفاق افتاد که به نقل از محمدعلی سلمانی، آرایشگر بهاءالله، صبح ازل با دادن رشوه از سلمانی می‌خواهد که بهاءالله را به قتل برساند ولی سلمانی از انجام این عمل خودداری نموده است. البته همین اتهام را ازلی‌ها به بهائیان نسبت می‌دهند و ادعا دارند که بهاءالله از آرایشگر خود می‌خواهد تا هنگام اصلاح سر صبح ازل در حمام، اقدام به قتل او نماید. بهائیان با استناد به خلق‌وخوی بهاءالله و اینکه در تعالیم بهاءالله هرگونه درگیری و کشتن منع شده است اتهام دخالت بهاءالله در قتل‌ها را صحیح نمی‌دانند و سعی دارند آن را به صبح ازل و یا پیروان تندرو بهاءالله نسبت دهند و انجام قتل‌ها را بدون اطلاع و هماهنگی بهاءالله تلقی نمایند.

البته نباید فراموش کرد که بهاءالله تا قبل از ادعای علنی مظهریت، خود را یک بابی دوآتشه می‌دانسته است. در احکام بابی استفاده از اسلحه برای دفاع و جهاد در راه دین و اعمال خشونت درمورد ‌مخالفان و کشتن غیرمؤمنان (غیربابیان) واجب بوده است.

بنابراین احتمال اینکه دستور قتل‌ها یا حداقل تأیید آن بعد از انجام، توسط بهاءالله صورت گرفته باشد چندان دور از ذهن نیست. البته بعد از اینکه این‌گونه اعمال تروریستی را غیربابیان تقبیح کردند و عمل بابیان در جامعه مورد تنفر سایرین قرارگرفت و محکوم شد؛ بهاءالله تغییر رویه داد و خود را طرفدار صلح و مدافع محبت و دوستی و مخالف جهاد و جنگ معرفی نمود. پس از او عبدالبهاء نیز ضمن ترک رویه بابیان سعی کرد عمل آنان را محکوم کرده و احکام بهاءالله را مخالف احکام بابیه معرفی نماید. جالب اینجاست که درحال‌حاضر بهائیان نماد قبر باب در حیفا را مقدس دانسته و محل زیارت خود قرار داده‌اند، درحالی‌که اعمال او را ددمنشانه معرفی می‌نمایند.

متأسفانه دربارۀ سوءقصد و قتل‌های انجام‌شده توسط بهائیان یا ازلیان مدارک دقیقی در دست نیست. استناد ازلیان به کتاب هشت بهشت طرفدار ازل و بیانات ادوارد براون همان‌قدرغیرمستند و یک‌جانبه است که استناد بهائیان به کتاب قرن بدیع و کتاب بهاءالله و شمس حقیقت، نوشته ایادی امر، حسن موقر بالیوزی، که بهائیان منتشر کرده‌اند.

مناسب است این بحث را با کلام ادوارد براون، محقق انگلیسی، به اتمام برسانیم که می‌نویسد:

«من ابداً میل نداشتم اتهامات بزرگی را که مؤلفان کتاب هشت بهشت بر بهائیان وارد می‌کنند نقل کنم. چنین اتهاماتی علیه نفوسی که از ‌آن‌ها محبت دیده‌ام نوعی ناسپاسی است، معذلک هیچ‌گاه احساس دِین شخصی یا دوستی نباید یک مورخ را از هرگونه مدرک مهمی که ممکن است موضوع موردمطالعه‌اش را روشن‌تر سازد منع نماید. مورخی که باید تنها آرزویش بررسی و ارزیابی کلیه مطالب باشد تا از میان ‌آن‌ها، حقیقت را بیابد. چنین اقدامی بدتر از ناسپاسی است، این خیانت به حقیقت است. این اتهامات یا حقیقت دارد یا ندارد؛ اگر حقیقت داشته باشد دید ما نسبت به گرایش‌ها و تعالیم بهاءالله دستخوش تغییر و تحول زیادی می‌گردد زیرا اگر تحسین‌آمیزترین بیانات بشردوستانه با چنین اعمالی که در اینجا ادعا شده است، مرتبط باشد بر این گفتار چه فایده و چه اثر و چه ثمری مترتب خواهد بود؟ اما چنانچه این اتهامات نادرست باشد مسلماً تحقیقات بیشتری، باید قاطعانه کذب بودن ‌آن‌ها را به اثبات برساند تا در آینده این اتهامات نتواند صفحات تاریخ بابی را تیره‌وتار سازد.»[۴۶]

رومر و شبهه عصمت و مصونیت بهاءالله از خطا

بهائیان میرزاحسین‌علی نوری (بهاءالله) را پیامبر و مظهر الهی می‌دانند و او را مصون از خطا و لغزش توصیف می‌نمایند.

خود بهاءالله نیز برای خود جایگاه ویژه‌ای تصور دارد. او با این استدلال که شناخت خداوند برای بشر ممکن نیست و این پیامبران هستند که پیوسته کلام خدا را به خلق می‌رسانند، به نوعی برای خود جایگاه خدایی قائل شده است.

هرمان رومر به قسمتی از سخنان بهاءالله در لوح حکمت اشاره نموده و اذعان دارد بهاءالله باوجود اینکه خود را صاحب علم الهی می‌داند و برای خود مقام خالقیت قائل شده است، اما اشتباهاتی نیز دارد.

بهاءالله در لوح حکمت که یک مقاله فلسفی است چنین می‌نویسد: «… برای هر شیئی یک منشأ است و برای هر ساختمانی، سازنده‌ای بلاشرط لازم است، این علت پیشین هستی است…، طبیعت در ذات خود تنزیل نام خالقیت من است!!

او در ادامه می‌گوید: «حقیقتاً خدایی غیر از من غفور، جواد، قادر و صمد نیست».

سپس بهاءالله فلسفه یونانی را می‌ستاید و ایجاد و انقراض آن را به خود نسبت می‌دهد و می‌نویسد

«به یونان بنگر! حقیقتاً، آن را برای مدت‌زمانی طولانی به کرسی خرد تبدیل کردیم، اما چون زمانش به سر رسیده بود تختش فروپاشید، زبانش الکن شد، چراغش خاموش شد و بیرق‌ها‌یش پایین کشیده شد، این‌گونه ما می‌دهیم و می‌گیریم… حکمای باستان دانش خود را از پیامبران کسب می‌کردند، چراکه آنان نقطه‌ها‌ی آغازین عقل الهی بودند و نازل‌کنندگان اسرار آسمانی!»

در ادامه بهاءالله از چند فیلسوف به‌صورت جداگانه نام می‌برد و ‌آن‌ها را به اشتباه، حکمای خداباور معرفی می‌نماید و می‌نویسد: «این (سقراط) مردی دانا، دانشمند و با تقوی بود. او به تعالی روحانی توجه می‌کرد. پرداختن به جهان را نفی کرده بود، قدرت دنیوی را نکوهش می‌کرد و به کوهی عزلت گزیده بود و در غاری سکونت داشت.»

این‌گونه گفته می‌شود که پلینیوس[۴۷] (که به‌جای آپولونیوس[۴۸] از تیانا گرفته شده) معجزاتی انجام می‌داده و با اسرار مکتوبات هرمس آشنا بوده است.[۴۹]

با وجود این اشتباهات، بهاءالله با اطمینان کامل از عالم کل بودن خود می‌نویسد:

«این لوحی است که در آن به قلم غیبی علم آنچه که بوده و هست نوشته شده، هیچ واسطه‌ای نیز برای آن جز زبان من نیست. بهاءالله در مقام مظهر روح مطلق، دانشی جامع بر گذشته، حال و آینده دارد. این علمی است که کامل و همچنین معصوم است.» این لوح با شِکوه‌ای از سرنوشتش به پایان می‌رسد، شِکوه‌ای که در همه نوشته‌ها‌ی بهاءالله دیده می‌شود: «یادآر امتحان مرا، زندانی شدنم را، تنهایی‌ام را و همه آنچه بر من پیش آمد و آنچه که مردم به من نسبت داده‌اند.»

بهائیت و انقلاب مشروطه

رومر بهائیت را حاصل بهره‌گیری از دستاوردهای روشنگری و تحولات اجتماعی غرب و دنباله‌روی از نهضت فرهنگی تجددطلبانۀ خاورمیانه و حتی اساساً مرتبط با رهبران انقلاب ترکان جوان می‌داند. بهائیان در سال‌ها‌ی انقلاب مشروطه ایران، برای کسب مزایایی که عبدالبهاء برای آن‌ها‌ چک‌وچانه می‌زد، از حکومت و سلطنت‌طلبان حمایت کردند و با اریکۀ سلطنت ساخت‌وپاخت نمودند.[۵۰]

از دیدگاه هرمان رومر، در جریان انقلاب مشروطه، بهائیت با شعار جهان‌وطنی آرمان‌گرایانه و غیرواقعی، به علایق ملّی و منافع ایرانیان خیانت کرد. به گفته هرمان رومر عباس‌افندی، عملاً بر ضد نهضت مردم‌سالاری ایرانیان دسیسه کرد و با دیپلمات‌های روسی و انگلیسی سازش و تفاهم داشت، به‌گونه‌ای که به بهائیان شهرهای تهران و تبریز، به‌شدّت توصیه کرده بود که از محمدعلی‌شاه جانب‌داری کنند. از طرف دیگر، بهائیان را از شرکت در نهضت مشروطیت ایران باز می‌داشت.

از دید رومر با پیروزی انقلاب مشروطه، نادرستی ادعای عباس‌افندی که برای محمدعلی‌شاه، حکومتی طولانی و خوشایند را پیشگویی کرده بود، بر همگان روشن شد. رومر با یادآوری فشارهای وارده از سوی روسیه و انگلستان به ایران و اتحاد آن دو قدرت در تقسیم خاک کشورمان به دو حوزه نفوذ، در ۱۹۰۷، بیان می‌دارد که روابط عبدالبهاء در عکّا با ارتش‌های خارجی و کارگزاران ‌آن‌ها در ایران، چیزی جز یک خیانت بزرگ به کشور ایران نبوده است.[۵۱]

سانسور و تحریف لازمه رشد بهائیت

هرمان رومر به تواریخ بهائی بدبین است و آن‌ها‌ را ناقص، مجمل، متناقض، مخدوش، محرف و غیرقابل‌اعتماد معرفی می‌نماید. ادوارد براون نقل می‌کند عبدالبهاء تعمداً و از روی قصد، تاریخ مظهریت بهاءالله را قبل از زمان واقعی آن اعلام نمود که با فرصت‌طلبی از محاسبات و پیش‌بینی‌ها‌ی عددی بابیان استفاده کند تا در محدوده مدت زمان ۹ و۱۹ باقی بماند. بنابراین تاریخ اظهار امر بهاءالله را تا سال ۱۸۶۳ به تعویق انداختند تا آن را با اشاره تلویحی باب در سنه نوزده منطبق سازند.[۵۲]

او معتقد است که اظهار امر بهاءالله در بغداد موضوعی مجعول و برساخته است و صحت ندارد.[۵۳]

رومر ادعا دارد که کتاب ایقان بهاءالله با تغییرات و حذفیاتی از متن اصلی همراه بوده است که با اضافات بعدی به تحکیم ادعای رسالت بهاءالله قویاً کمک کرده است. او در صفحه ۸۴ کتاب خود می‌نویسد:

«این ادوارد براون بود که از دیدن آخرین صفحه کتاب ایقان حاوی نام نویسنده و محل چاپ آن، تعجب کرده بود چون که او در انطباق دادن هرگونه ادعای وحی با این واقعیت که بهاءالله همچنان یک بابی بود، مشکل داشت و اعتقاد داشت که مشخصات مندرج در آخرین صفحۀ کتاب بعداً و پس از اینکه ادعای بهاءالله مطرح شد و موردقبول اکثریت بابیان قرار گرفت به کتاب اضافه شده است.»

به‌نظر رومر، در تحریف تاریخ بهائی، موضوعاتی چون دشمنی بابی‌ها‌ی اولیه با غیربابیون و همچنین دشمنی بابیان با حکومت، حذف گردیده است. همچنین کلیه عباراتی که در تاریخ میرزاجانی (تاریخ قدیمی بابیه) در موضوع ایمان و اطاعت بهاءالله نسبت به صبح ازل و اعتماد او به جانشینی ازل خذف شده است.[۵۴]

بنا بر عقیده فیچیکیا، منتقد و روشنفکر بهائی، بهائیان همواره به دروغ، دیگر ادیان را سرزنش می‌کنند و اتهام می‌زنند که کتابشان تحریف شده است! اما خودشان قوانین خود را باتوجه‌به شرایط روز دائماً تغییر داده یا کنار گذاشته‌اند؛ درحالی‌که به‌طور رسمی تغییر احکام کتاب اقدس را مجاز ندانسته و غیرممکن می‌دانند. بنابراین، عملکرد بهائیان مشابهت زیادی با گفتار اصلی رهبرانشان ندارد.[۵۵]

دیدگاه هرمان رومر دربارۀ بهاءالله

رومر نسبت به بهاءالله دیدگاه منفی دارد. او معتقد است حقوق قانونی و شرعی صبح ازل توسط بهاءالله، برادر قدرت‌طلب و گستاخش، غصب و ربوده شده است. بهاءالله از ابتدا به «تفوق و برتری» برادرش کاملاً اذعان داشت و حتی دعوت او به مراجعت به بغداد از کوه‌ها‌ی سلیمانیه را که با تکدر خاطر به آن پناه برده بود، لبیک گفت و در کتاب ایقان دراین‌باره نوشت:

«… تا آنکه از مصدر امر حکم رجوع صادر شد و لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم.»[۵۶] و این مصدر امر کسی جز صبح ازل نبود.

بهاءالله

بهاءالله به علت قدرت‌طلبی شخصی در جامعه بهائی ایجاد انشقاق نمود.

رومر درمورد شخصیت بهاءالله می‌نویسد:

بهاءالله فردی خودباور، جاه‌طلب، خودپسند، خودمحور، خودبزرگ‌بین، فرصت‌طلب و منفی‌باف بود. او هرگز از ادعای خود در رهبری سیاسی دست برنداشت. او قسی‌القلب بود و از تمام ابزارها و امکانات، ازجمله قتل ‌مخالفان، برای رسیدن به اهدافش استفاده می‌کرد.

صبح ازل

بهاءالله با تمام پیامبران الهی، که کمال مطلوب خود را در مواضع صرفاً روحانی می‌جستند و شهرت و ثروت ظاهری را مردود می‌شمردند، تفاوت داشت. حتی برعکس باب، در هر فرصتی هالۀ عظمت خود را مورد مدح و ستایش قرار می‌دهد و بر مظالمی که بر وی رفته است ناله و ندبه می‌کند! او با مظلوم‌نمایی تمام عالم را به استخلاص و مساعدت خود فرا می‌خواند.

او این داستان را که بهاءالله مدت ۴۰ سال در حبس و تبعید بوده است، کاملاً بی‌اساس می‌داند. تبعید او به استامبول ترکیه که در آن زمان مهم‌ترین مرکز اسلامی عالم بود، یک دعوت جذاب برای او محسوب می‌شد.[۵۷]

بهاءالله در سال‌های بعد نیز در اراضی فئودالی و نهایتاً در یک قصر زندگی می‌کرد. او در تألیف و نگارش “آیات مبارکه” از سبک برادرش ازل تبعیت می‌کرد و سبک نوشتاری آنان مانند علمای اسلامی معاصر بود. او در نوشته‌ها‌ی پرزرق‌وبرق خویش، چون از خود چیزی برای گفتن نداشت، افکار و مطالب جدید دیگران را گرفته و به‌عنوان ابداعات و بینش‌ها‌ی خویشتن، نزد پیروان کم‌اطلاعش در ایران قلمداد می‌کرد.

بهاءالله یک سارق ادبی است. او تا سال ۱۸۵۴ یعنی تا ۹ سال بعد از اظهار امر باب، اصلاً ادعائی نداشت. بنابراین الهام و آگاهی بهاءالله از رسالت خود در سیاه‌چال طهران و واقعه رضوان نیز از جعلیات بهائیت است.

نتیجه‌گیری

هرمان رومر محقق، متکلم، نویسنده، منتقد و روحانی مسیحی پروتستان در اشتوتگارت آلمان متولد شد. او در عنفوان جوانی با فعالیت‌ها‌ی تبلیغی بهائیت در اشتوتگارت آشنا شد و درصدد تحقیق و مطالعه بهائیت برآمد. مطالعات اولیه را با مراجعه به کتب پژوهشی ادوارد براون محقق انگلیسی و پژوهشگر در حوزه بابیت و بهائیت و گلدزیهر محقق آلمانی آغاز کرد. او با مهارت و دقت تمام به بررسی بابیه و بهائیه پرداخت. رومر با نوشتن یک اثر تحقیقی فاخر در حوزه بابیه و بهائیه توانست زوایای تاریک این فرقه سیاسی مذهبی را خصوصاً در اروپا، برای عموم کسانی که هیچ آشنایی با این نحله نداشتند، روشن نماید.

رومر بابیت و بهائیت را نه یک دین الهی بلکه به‌عنوان یک فرقه سیاسی ـ مذهبی خطرناک معرفی می‌نماید که رهبران آن برای رسیدن به اهدافشان از حربه خشونت و ترور و حذف فیزیکی مخالفان استفاده کرده‌اند. رومر تواریخ وکتب بهائیه را تحریف‌شده معرفی می‌کند و معتقد است متون و آموزه‌ها‌ی رهبران بهائی باتوجه‌به تحولات روز بازنگری شده و سانسور و اصلاح می‌گردد.

رومر ضمن بیان تاریخ بهائی و اختلافات ایجادشده بین مدعیان رهبری، معتقد است که بهاءالله به برادرش صبح ازل خیانت کرده و حقوق قانونی و شرعی صبح ازل را، از سر قدرت‌طلبی، غصب کرده و ربوده است. او ضمن معرفی کتاب اقدس (کتاب مقدس بهائیان)، معتقد است که متن کامل کتاب به دلائل مختلف از دید بهائیان و غیربهائیان، پنهان گردیده است. رومر برای پیامبر بهائیان عصمت قائل نیست و معتقد است که او اشتباهات زیادی را در زمان رهبری خود مرتکب شده است.

او بهاءالله را فردی جاه‌طلب، خودپسند، سیاسی و فرصت‌طلب معرفی می‌نماید. او معتقد است این داستان که بهاءالله مدت ۴۰ سال در حبس و تبعید بوده است، کاملاً بی‌اساس است.

هرمان رومر معتقد است که بهائیان در جریان انقلاب مشروطه ایران، با شعارهای جهان‌وطنی آرمانگرایانه غیرواقعی، به علائق ملی و منافع ایرانیان خیانت کردند.

منابع

۱- هرمان رومر، کتاب “بابیت و بهائیت پژوهشی در تاریخ مذاهب اسلامی”، به زبان آلمانی، تاریخ انتشار: ۱۱ می ۱۹۱۱

Die Babi- Behai: A study Concerning the Religious history of Islam

۲- لطف‌الله لطفی، بهائیت از زبان هرمان رومر منتقد آلمانی، Mohtadyan.com

۳- بزرگ‌ترین خودکشی دسته‌جمعی تاریخ!،

https://www.asriran.com/fa/news/133303/بزرگترین-خودکشی-دسته-جمعی-تاریخ-عکس

۴- حمید فرناق، بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی بخش پنجم: دنیس مارتین مک اوئن، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۷-۸، پاییز و زمستان ۱۳۹۷، ص۹۶-۱۴۹

۵- عبدالحسین فخاری، نگاهی به کتاب مقدس بهائیان، انتشارات گوی، تهران، ۱۳۹۹٫

۶- محسن مهاجر، بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی، قسمت چهارم: سن مک‌گلن، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۶، تابستان ۱۳۹۷، صص ۱۱۴-۱۵۳٫

۷-شوقی‌افندی، قرن بدیع.

۸-فیچیکیا، کتاب «بهائیت دین جهانی برای آینده؟» Der Baha’ismus Weltreligion der Zukunft؟

۹-بهاءالله، لوح ابن‌الذئب.

ادو شفر، نیکولا توفیق، اولریش گلمر، راست را گژ انگاشته‌اند (تلاشی درجهت دفاع از دیانت بهائی)، انتشارات جورج رونالد، آکسفورد.

۱۱- بهاءالله، کتاب ایقان

strong.[۱]

[۲]. Hegler

[۳]. Reichellr

[۴]. Schlatter

[۵]. Seybold

[۶]. Holl

[۷]. Basler

[۸]. رومر، هرمان، بابیت و بهائیت، ص ۱۴۰، به نقل از کتاب “راست را کژ انگاشته‌اند” (پاسخ به انتقادات صورت‌گرفته از سوی فرانچیسکو فیچیکیا منتقد آلمانی بهائیت).

[۹]. Edward Granville Browne

[۱۰]. Ignaz Goldziher

[۱۱]. Peter Berger

[۱۲]. Die Babi- Behai, Eine studie zur religionsgeschichte des Islams

[۱۳]. Die Babi-Beha”i. Die jüngste mohammedanische Sekte

[۱۴]. لطف‌الله لطفی، “بهائیت از زبان هرمان رومر منتقد آلمانی”، سایت Mohtadyan.com

[۱۵]. Joseph Arthur de Gobineau, Edward Granville Browne, Guyard, Stanisals, Theodor Nöldeke, Clement imbaut Huart, A. Leo Oppenheim, Ignac Goldziher, Louis Alphonse Daniel Nicolas, Reynold A. Nicholson, Johannes Kebler, Gidon Kremer, Henry Oldenburg, A.Siebold, Wilhelm Schreiner, Fredrich Zieler

[۱۶]. Der Behaismus; in evangelisches Missions-Magazin; new series; vol 52. pp. 321-331

[۱۷]. ‘Die behaistische Propaganda im Abendland’, Die Propaganda fur asiatische Religionen im abendland, issue10, Basel, 1910, pp.45-55

[۱۸]. Ficicchia, ‘Der Bahā’ismus–ungewisse Zukunft der Zukunftsreligion’, in Materialdienst 15/16, Issue 38 (1975), pp. 226-238.

[۱۹]. Gerhard Rosen Kranz, Die Behai, Frankfurter Allgemeine Zeitung; May3, 1985.

[۲۰]. Die Babi-Behais pp.69, 134,144-148,154-160, 173-175,178

[۲۱]. Die Babi-Behais p.37

[۲۲]. Francesco Ficcichia

[۲۳]. Die Bahaismus, p.240

[۲۴]. Jim jones

[۲۵]. بزرگ‌ترین خودکشی دسته‌جمعی تاریخ،

https://www.َasriran.com/fa/news/133303/بزرگترین-خودکشی-دسته-جمعی-تاریخ-عکس

[۲۶]. Die Babi-Behais, pp35-37

[۲۷]. نوعی اختلال روانی که علت پزشکی روشنی برای آن وجود ندارد.

[۲۸]. Die Babi-Behais.35vg1.tarikh-i-jadid p.228f

برای اطلاع بیشتر دربارۀ خشونت در آئین بابی و بهائی، ر ک: حمید فرناق، بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی بخش پنجم: دنیس مارتین مک اوئن، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۷-۸، پاییز و زمستان ۱۳۹۷ صفحه ۱۳۸٫

[۲۹]. برای اطلاع بیشتر ر ک: دکتر عبدالحسین فخاری، نگاهی به کتاب مقدس بهائیان، انتشارات گوی، ۱۳۹۹؛ محسن مهاجر، بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی، قسمت چهارم: سن مک‌گلن، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۶ : تابستان ۱۳۹۷، صص ۱۱۴-۱۵۳

[۳۰]. Earl E.Elder

[۳۱]. William Mc Elvy. Miller

[۳۲]. احکام ازدواج بهائی نوعاً با تعلیم تساوی حقوق زن ومرد همخوانی ندارد ازجمله اعطای حق طلاق به مردان.

[۳۳]. Die babi – bahai p.127 vgI.s 90f

[۳۴]. VyL. Ali Quli Han. Tablet of tarazat. P. 23 FF. E. G. Beowne. JARS 1899. P. 676FF: Bahai – Briefe. Heft8. 1962.

[۳۵]. Die Babi-Behaies 123Anm

[۳۶]. Lazarus Zamenhof

[۳۷]. Die Babi-Behai.I.S.95,96

[۳۸]. al.Auchs.185f im diesem Buch und H-Roemer Die Babi-Behaiis96f

[۳۹]. شوقی‌افندی، قرن بدیع، ص۳۸۱

[۴۰]. فیچیکیا، «بهائیت دین جهانی برای آینده؟»، صفحه ۱۸۵٫ (Der Bahaismus Weltreligion der Zukunft?)

[۴۱]. M.Gobineau & el.et phil.p357; H.Roemmer. Die Babi-Behai.I

[۴۲]. شوقی‌افندی، قرن بدیع، ص ۲۶۰ به بعد؛ بهاءالله، لوح ابن‌الذئب، ص ۱۳۰

[۴۳]. Trav. Narr.P.359 Zit.BeiH.Roemer cc Die- Behai.I.s.94.

[۴۴]. Trav-Natp.370fvg1.Avchs 111f.143;185Fin duseam Buch

[۴۵]. قرن بدیع، ص۲۳۶

[۴۶]. ادوارد براون، مقاله شخصی سیاح، ص ۳۶۶، یادداشتW (شامل بخش‌هایی از اثر براون است که دربارۀ ازلی‌ها‌ وکتاب هشت بهشت شیخ احمد کرمانی نوشته شده است)، به نقل از کتاب “راست را گژ انگاشته‌اند.” (تلاشی درجهت دفاع از بهائیت، انتشارات جورج رونالد، آکسفورد).

[۴۷]. Plinius

[۴۸]. Apollonius

[۴۹]. Vg1.H.Roemer; Die Babi-Behais pp.132

[۵۰]. Die Babi-Behais.p90 (به نقل از کتاب فیچکیا، ص ۳۹۴)

[۵۱]. لطف الله لطفی، بهائیت از زبان هرمان رومر.

[۵۲]. Die Babi-Behais.p68 ,129

[۵۳]. کتاب فیچکیا، ص ۱۲۴٫

[۵۴]. Bahaismus, p.235

[۵۵]. برای اطلاع بیشتر دربارۀ سانسور و تحریف در بهائیت به مقاله حمید فرناق،” بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی بخش پنجم:دنیس مارتین مک اوئن”، نشریه بهائی‌شناسی، شماره ۷-۸، پاییز و زمستان ۱۳۹۷، ص۱۲۶ مراجعه فرمایید.

[۵۶]. میرزاحسین‌علی نوری، کتاب ایقان، ص ۱۹۵٫

[۵۷]. Die Babi-Behaei, p104

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

16 − 11 =