چکیده
میرزا علی محمد باب شیرازی ادعای بابیت خود را با کتاب تفسیر سوره یوسف آغاز می کند. وی که مدتی را در مکتب شیخیه و کلاس درس کربلا با سید کاظم رشتی گذرانده بوده، همین تفکر و ادعا را ادامه می دهد. او خود را جانشین ، باب و رکن رابع بعدی به ملاحسین بشرویه ای معرفی می کند.
بهائیان ادعا می کنند در سال 1260 ه.ق ملاحسین بشرویه ای طی ملاقاتی درشب 5 جمادی الاولی ، این کتاب را در تصدیق ادعای باب از او دریافت کرده است. نکته مهم این است که خود میرزا علی محمد در این کتاب تنها ادعای بابیت قائم موعود را داشته ولی بهائیان اصرار دارند که اثبات کنند او خودش قائم موعود است. تا بدین وسیله بتوانند هدف از تأسیس فرقه بهائیت را پی ریزی نمایند.
ویژگی های کتاب قیوم الاسماء
کتاب تفسیر سوره یوسف باب به نام های دیگری مانند قیوم الاسماء و أحسن القصص نیز یاد می شود. زبان کتاب عربی است.
آنچه در بین بهائیان شنیده می شود، باب شیرازی تلاش داشته تا تفسیری از سوره یوسف در کتاب قرآن کریم شرح دهد. لذا در این کتاب 111 بخش می آورد. اما این بخش ها نه از لحاظ عنوان و نه از جهت محتوا هیچ ربطی به آیات مذکور در سوره یوسف ندارند!
وی همچنین به تقلید از قرآن کریم حروفی را به هم چسبانده و حروف مقطعه قرآن را به نحوی برای خود اختراع کرده است!
تفسیر سوره یوسف باب، توسط ازلی ها و بهائیان چاپ شده است. چاپ ازلی ها 404 صفحه با افست خطی و در قطع رحلی می باشد. اما نسخه مؤسسه مطبوعات امری در سال 132 بدیع در تهران با 243 صفحه و در قطع رحلی توسط بهائیان چاپ شد. نسخه ازلی ها در سایت bayanic.com موجود است.
ارزش و اعتبار کتاب تفسیر سوره یوسف نزد بهائیان
ادعای بابیت میرزا علی محمد شیرازی در کتاب تفسیر سوره یوسف مورد توجه رهبران بهائی قرار گرفته است. همچنین کتاب قیوم الاسماء به عنوان یکی از آثار باب توسط آنان نام برده شده و به جملات معروفی از این کتاب در گفته های رهبران بهائی استناد شده است. در ادامه به بیان چند مورد اشاره می کنیم:
1-میرزاحسینعلی نوری ملقب به بهاءا…
وی در کتاب ایقان ص 180 به دنبال اثبات قائمیت میرزا علی محمد شیرازی برای دایی باب، در مورد معرفی و اهمیت کتاب تفسیر سوره یوسف چنین سخن می گوید:
«در اول یکی از کتب خود که آن را قیوم الاسماء نامیده و اول و اعظم و اکبر جمیع کتب است اخبار از شهادت خود می دهد و در مقامی این آیه را ذکر فرموده اند یا بقیه الله قد فدیت بکلی لک و رضیت السب فی سبیلک و ما تمنیت الا القتل فی محبتک و کفی بالله العلی معتصما قدیما»
بنابراین بهاءا… با بیان این جمله معتقد است امام دوازدهم شیعیان کسی غیر از شخص باب هست و باب خود را فدایی آن شخص معرفی می کند.
2-عباس افندی ملقب به عبدالبهاء
او که پسر میرزا حسینعلی و رهبر دوم بهائیان است در کتاب خود، مقاله شخصی سیاح ماجرا را از ابتدا چنین تعریف می کند:
« آغاز گفتار نمود و مقام بابیت اظهار و از کلمة بابیت مراد او چنان بود که من واسطة فیوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پردة عزت است و دارندة کمالات بیحصر و حد. به ارادة او متحرکم و به حبل ولایش متمسک و در نخستین کتابی که در تفسیر سورة یوسف مرقوم نموده در جمیع مواضع آن، خطابهایی به آن شخص غائب که از او مستفید و مستفیض بوده، نموده و استمداد در تمهید مبادی خویش جسته و تمنای فدای جان در سبیل محبتش نموده از جمله این عبارت است: «یا بَقیَّةَ اللهِ قَد فَدَیتُ بِکُلّی لَکَ وَ رَضیتُ السَّبَّ فی سَبیلِکَ وَ ما تَمَنَّیتُ إلا القَتلَ فی مَحَبَّتِکَ …». (2)
پس عبدالبهاء نیز به قرینه موجود در کتاب تفسیر سوره یوسف معتقد است باب در آنجا ادعای بابیت کرده و خود را فدایی شخصی می داند که غائب است.
3-شوقی افندی ملقب به ولی امرالله
شوقی که آخرین رهبر از سلسله ولی امرالله در بهائیت است نیز تفسیر سوره یوسف را کتابی می داند که وی در نزد ملاحسین بشرویه ای برای ادعای بابیت خود نگاشته است. او در کتاب قرن بدیع وقتی می خواهد تاریخ بابیه را شرح دهد در ص 77 (نسخه فارسی-خطی) چنین می گوید: «همانا تفسیر سوره مبارکه یوسف است که به قیوم الاسماء موسوم و اول و اعظم و اکبر کتب دور بیان محسوب است از مطالعه صفحات اولیه این سفر جلیل که سوره اول آن در همان لیله اظهار امر مبارک که فخر لیالی و ایام است نزول یافته و از ملاحظه شرح و توصیفی که از لسان ملاحسین صادر شده عظمت و رفعت این اعلام کریم واضح و مشهود می گردد.»
بنابراین شوقی افندی نیز کتاب تفسیر سوره یوسف را یکی از آثار مهم باب معرفی می کند و به ادعای او در شب اول برای ملاحسین بشرویه ای در مورد بابیت اشاره می کند.
همچنین نام کتاب قیوم الاسماء در فهرست مهم ترین کتب و آثار باب توسط مبلغ بهائی احمد یزدانی ثبت شده است. او اسم تفسیر سوره یوسف را در کتاب خود «نظر اجمالی در دیانت بهائی» ذکر کرده است.
محتوای کتاب تفسیر سوره یوسف
در کتاب قیوم الاسماء میرزاعلی محمد شیرازی خود را باب امام زمان علیه السلام معرفی می کند. همان امام دوازدهم شیعیان که باب خود را در این کتاب «فدایی بقیه الله» می نامد. بنابراین سخن فاضل مازندرانی، مبلغ بهائیت مهر تأییدی است بر اعتقاد باب به وجود حضرت حجت، محمد بن الحسن زیرا مازندرانی در کتاب اسرارآلآثار خود ج 2 ص 67 ذیل کلمه بقیه الله می گوید: « بقیةالله از القاب امام دوازدهم اثنیعشریه قرار گرفت و در آثار اولیة نقطة بیان (سید باب)، مکرر آمده است: «اِنَّنی اَنا عَبد مِن بَقِیَةالله». »
این ادعا در جملات مختلف کتاب تفسیر سوره یوسف از زبان باب دیده می شود.
اما رویکرد دیگری که در این کتاب بسیار تفکر باب را برای بابیان در آن زمان مشخص می کند دعوت آنان به آمادگی برای جنگ و قتال و ایجاد آشوب است. به همین جهت عناوینی در کتاب قیوم الاسماء مانند سوره القتال و سوره الجهاد به چشم می خورد. این موضوع را رهبر سوم بهائیان، شوقی افندی نیز در کتاب (3) خود تصریح می کند که راه اندازی جنگ و خونریزی در قلعه طبرسی، نی ریز و زنجان حاصل خوانش و عمل کردن پیروان باب به همین کتاب تفسیر سوره یوسف است. این موضوع باعث شده تا امروز بهائیان قداست بهائیت را به خون عده ای بابی مجهول الهویت که نامشان در هیچ تاریخی نیامده گره بزنند و از آنان به عنوان شهدای خود یاد کنند!
نتیجه گیری
باب تا سال 1264 ه.ق ادعای بابیت داشته و نهایتا از همین موضوع هم برگشته و توبه نامه باب (4) موجود است. بهائیت چگونه بر یک بنای موهوم و ناموجود ساختمانی مرتفع برای خود ساخته است؟!
پاورقی:
1.ایقان ، ص 213 پاراگراف 258
2.مقاله شخصی سیاح، ص 1
3. قرن بدیع ، ج 1 ، ص 147
4. متن توبه نامه باب در کتاب کشف الغطا اثر میرزا ابوالفضل گلپایگانی نگاشته شده است. این کتاب در زمانی نوشته شده که رهبر بهائیان عباس افندی نیز آن را تأیید کرده است. در ص 205 این کتاب علی محمد باب شیرازی می گوید: «و مدعی نیابت خاصه حضرت حجت الله علیه السلام را محض ادعا مبطل است و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعایی دیگر.»
نظرات بسته شده است.