بررسی حضوربهائیان در امریکا – اولویت ها و مسائل پیش روی جامعه بهائیان امریکا (8)

رابرت استاکمن ، تاریخ نویس بهائی ، در دهه 1990 ، در مقاله ای درباره جامعه بهائی امریکا چنین نوشت :

          ولی چنین بحثی باید با شناخت و درک این موضوع شروع شود که مسئولان بهائی هیچگاه وجودمسئلهدر درون جامعه خود را باور نداشته و به آن فکر نمی کنند . توجه آنها متوجهاولویت هااست که آنهم عمدتاً توسط تشکیلات بهائی تعیین میشود و نه افراد بهائی . علاوه بر این ، اکثریت قاطع جامعه بهائی امریکا، اگر نه صد درصد آنها، به علت تمرکز و وابستگی پایدار به کتب و نصوص بهائی  و تبعیت و اطاعت از موسسات اداری بهائی ، از جریانات و تحولات روشنفکری جامعه امریکا بیگانه هستند.1

          گرچه تشخیص و شناسایی اولویت هایی که جامعه بهائی امریکا ، طی دو دهه گذشته ، برای خود در نظر گرفته، آسان است ، ولی عبارت فوق بیانگردشواری های مرتبط با بحث و گفتگو درباره مسائل جدی تر آنها است .اولاً ، تاکید بر وحدت ، که دائما از سوی رهبری بهائی و درنشریات بهائی تکرار میشود ، امکان بحث وگفتگوی علنی درباره موضوعات اختلافی را از بین میبرد.همچنین ارائه تصویرو دیدگاههای ایده الی از سوی جامعه بهائی و رهبری آنها، فضایی به وجود می آورد که هرگونه صدای متفاوت را ، به خصوص اگر تُن آن منفی تلقی شود ، به محاق می راند . ولی همانطور که بررسی تاریخی ما نشان داده ، اختلافات و درگیری ها ، واقعیات موجود در جامعه بهائی امریکا بوده ، و این تفکر که بهائیان معاصر به مسائل و دغدغه ها فکر نمی کنند ، نادیده گرفتن افکار عمومی است . میتوان اینگونه تصور کرد که بهائیان مباحث و موضوعات اختلافی را به گونه ای مطرح میکنند که سانسور موسسات بهائی و یا گروههای فشار بهائی متوجه آن نشود . یکی از این موارد ، و نه همه آن ، تعداد نسبتاً گسترده  گروه های اینترنتی بحث و گفتگوی درباره موضوعات بهائی است . این حقیقت که بیت العدل جهانی درباره بسیاری از مباحثی که ذیلاً به آنها خواهیم پرداخت ، پیام صادره کرده ، گویای آن است که حداقل برخی بهائیان امریکا ، از محدودیتهای وضع شده توسط مقامات،و شور و مشورت رسمی بهائی، ناخرسند میباشند . قبل از پرداختن به این مسائل، بررسی کوتاهی از اولویت هایی که رهبری بهائی برای جامعه بهائیان امریکا در نظر گرفته ، ضروری است .

اولویت های کنونی

          یک برداشت درست و معنا دار از اولویت های اتخاذ شده از سوی رهبری بهائی معاصر را باید با توجه به وضعیت و شرایط تاریخی فعلی جامعه بهائی ، ملاحظه کرد . همان گونه که قبلاً یادآور شدیم ، یکی از عناصر تفکر اصیل و عمیق بهائی آن است که دنیای مدرن – بخاطر عدم پذیرش پیام بهاءالله – دچار هرج ومرج و اضمحلال خواهد شد . برای اثبات این وضعیت ، آنها معمولا به سقوط امپراتوری روم اشاره می کنند ، که یک گروه کوچک مسیحی ، به تدریج قدرت یافتند؛ به نحوی که وقتی تمدن موجود دچار اضمحلال و فروپاشی شد ، موسسات دینی مسیحی قادر شدند تا رهبری روحانی جدیدی را عرضه کنند . از اینرو در 7 آوریل 2004 ، یکی از اعضای بیت العدل جهانی ، در کنفرانسی در کارولینای شمالی ، چنین اظهار کرد :

تمدن روم در یک پروسه طولانی و آرام سقوط کرد . مردم به تدریج از آن فاصله گرفتند . آنها از پرداخت مالیات خودداری کردند ، و از فرستادن فرزندانشان به مدرسه خودداری کردند . وقتی این اتفاق در حال وقوع بود ، یک نیروی الترناتیو در حال قد برافراشتن بود . آیین مسیحی زمینه را فراهم کرد و سرانجام تمام اروپا در دامن مسیح افتاد . اکنون ما نیز در حال آراستن منزل و فراهم کردن زمینه هستیم و این کار را بطور فزاینده انجام میدهیم ، و جهان سرانجام در دامن بهاءالله خواهد افتادد . البته ما باید صبور و بردبار باشیم و جایگاه خود را رها نکنیم . 2

       اگر بخواهیم عبارت فوق را با تعابیر استراتژیک بیان کنیم ، معنای آن روشن تر میشود : جوامع بهائی باید با قدرت و انرژی تمام آماده شوند : هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ سازمان و تشکیلات ، زیرا خداوند نقشه و تقدیر آینده را برای آنها رقم زده است !

          در حال حاضر ادعا میشود که تعداد بهائیان امریکا حدود 150000 نفر میباشد . در عین حال ، همانطور که بسیاری از صاحب نظران اظهار داشته اند ، تقریباً نیمی از کسانی که در جامعه بهائی امریکا تسجیل شده اند ، غیرفعال بوده و آدرس درست و کاملی از آنها در اختیار تشکیلات بهائی نیست . معنای این عبارت آن است که تعداد قابل توجهی از کسانی که فرم تسجیل را پر کرده اند ، دیگر مشارکتی در فعالیت های جامعه بهائی ندارند . به علاوه ، رشد جامعه در دهه 1990 حدود 4% بود، که با توجه به تعداد کسانی که ( بطور رسمی و غیررسمی ) و عوارض طبیعی از آمار جامعه کاسته شدند ، میتوان گفت که، به اصطلاح ، جامعه بهائی امریکا آب در هاون می کوبد . با قرار دادن این حقیقت در چارچوب گفتار رهبران بهائی طی سالهای طولانی ، با شعار ” دخول افواج مقبلین” ، به نظر میرسد که نیاز به افزایش آماری یک ضرورت روانی ، و تنگنای اجرایی است . از اینرو ، هنگامی که بیت العدل جهانی در پیام رضوان 2003 خود اعلام میدارد : ” در حالی که کشورهای جهان در شرایط بحرانی و وخیم میباشند ، برنامه 5 ساله به چنان ظرفیت اجرایی رسیده ، که جامعه ما را قادر میسازد تا گامهای بلندی بسوی هدف اصلی خود ، مبنی بر پیشبرد پروسه دخول افراج مقبلین بردارد…” 3 ، یک بار دیگر نقش برجسته و حساس جامعه بهائیان امریکا در شروع روند دخول فوج فوج ، به انها خاطرنشان شد.

          رهبری جامعه بهائی امریکا ، در دوره اخیر ، با در نظر داشتن دخول افواج بعنوان هدف اصلی خود، بر روی یک سری اهداف تمرکزکرده ، که تحقق آنها را پیش زمینه آن توسعه و گسترش میداند. همانطور که قبلا بیان شد، ایجاد شورا های منطقه ای بهائی، ایجاد متن و متد آموزش جهانی ( متد روحی)، و ایجاد سیستم کلاستری از اقدامات صورت گرفته در امریکا ، بمنظور اتخاذ یک راهبرد منطقی و معقول برای گسترش و ترویج امربهائی میباشد . ویلمت نیز بیش از آنکه بر ابتکارات فردی و یا محلّی تکیه کند ، اولویت را به برنامه و دوره های تزیید معلومات تهیه شده در مرکز، و استراتژی های تبلیغ برنامه ریزی شده جغرافیایی داده است . محور راهبرد کلاستری جدید ، موسسات آموزشی است که هدف برنامه های چندگانه آموزشی آنها عبارتست از تشکیل کلاسهای مطالعاتی ، جلسات دعا و مناجات ، و کلاسهای اطفال  در سطح منطقه ای و محلی . متقابلاً این فعالیتها با هدف جذب مبتدیانی است که امید می رود ، در برنامه فایرساید شرکت کرده  و پس از آن امر بهاءالله را تصدیق نمایند .

          جامعه بهائی امریکا علاوه بر این اهداف اصلی ، تعدادی اهداف و اولویت ثانویه را نیز دنبال می کند . مشارکت در فعالیتها و برنامه هایی با حضور نمایندگان گروههای دینی مختلف ، تشویق پروژه های توسعه اجتماعی و اقتصادی ، تلاش برای تشویق وحدت بین نژادی،تساوی رجال و نساء، و کار با موسسات مختلف وابسته به سازمان ملل ، به منظور  پیشبرد اصل وحدت عالم انسانی .

مسائل و مشکلات کنونی

          مسائل و مشکلاتی که در اینجا مورد بحث قرار می گیرند ، به دو دسته عمده تقسیم میشوند : مسائلی که خاص جامعه بهائی است ، و مسائلی که بین جامعه بهائی و جامعه بیرونی مشترک است . مسائل صرفاً بهائی را ابتدا بیان می کنیم . سپس به شرح کوتاهی از تلاش بهائیان امریکا برای حل و فصل آنها خواهیم پرداخت . در هر دو زمینه ( مسائل و راه حلها ) نویسنده ادعایی درباره میزان شیوع  و مقبولیت آنها ندارد.  به عبارت دیگر ، بنده مدعی نیستم که این مسائل جز برای کسانی که آنها را مطرح کرده و نوشته اند ، یا نظرات خویش را در اینترنت به اشتراک گذاشته اند، و یا مطالب خویش را در گفتگوی مستقیم با اینجانب مطرح ساخته اند ، برای دیگران هم مسئله باشد . اگرچه خود  این افراد ، تعداد قابل توجهی بوده ، و بدون شک این موارد میتواند از سوی گروههای بیشتری نیز طرح و پشتیبانی شود ، ولی هدف این بخش از مطالب این نیست که به اثبات چند دستگی و ایجاد گروه و انشعاب در جامعه بهائی بپردازد . بلکه بیشتر منظور آن است که وجود نظرات مختلف و اختلاف عقیده نشان داده شود ، و اینکه چنین اختلاف نظراتی بخشی از هویت آینده و گفتمان جامعه بهائی امریکا خواهد بود .

زنان و بیت العدل جهانی

          در فصول پیشین بیان شد که گرچه بهائیت تساوی رجال و نساء را بعنوان یکی از اصول و تعالیم خود قرار داده ، ولی زنان در بیت العدل جهانی، بالاترین موسسه اداری و تشکیلاتی آن ، جایی ندارند . علت بیان شده برای این ممنوعیت ، عبارت بهاءالله در کتاب اقدس است که در آن از ” رجال بیت عدل ” سخن رانده ، و چون درباره آن عبارت از عبدالبها پرسش شده ، پاسخش چنین بوده ،” بنابر احکام آیین بهائی ، زنان در همه حقوق با مردان برابرند ، مگر در مورد عضویت در بیت العدل جهانی ؛ زیرا همانگونه که در متن و نص کتاب آمده ،هم ریاست و هم عضویت در بیت العدل، در انحصار و خاص مردان است .4 بعدها ، در نامه ای که از سوی شوقی افندی خطاب به یکی از بهائیان نوشته شده ، او بیان داشته : لوحی از عبدالبها موجود است که در آن او به صراحت بیان داشته که عضویت در بیت العدل جهانی محدود به مردان است . و اینکه دلیل و حکمت آن ، در آینده ، بطور کامل ، روشن خواهد شد . 5

          در سال 1988 ، یک گروه هشت نفره از محققان و پژوهشگران بهائی جمع شدند تا مقاله ای با عنوان خدمت زنان در موسسات بهائی بنویسند . یکی از بحثهایی که در مقاله مطرح شده این بود که کنار گذاشتن زنان از بیت العدل جهانی لزوماً دائمی نبوده است . در ارائه این مطلب ، نویسندگان به دو خط فکری متکی بودند :

 1) زبان بکار رفته در متن: گرچه کلمه رجال در زبان عربی صیغه مذکر است ، ولی بهاءالله آنرا در متون و نوشته های دیگر خود ، به نحوی به کار برده که زنان را نیز شامل گردیده است . برای مثال ، آنها عبارت زیر را از قول موسس آیین بهائی نقل کردند : ” امروز زنان بهائی ، باید نسوان اهل ارض را برای نیل به بالاترین درجات عفاف و پاکدامنی به افق اعلی رهنمون گردند . امروز نساء در حکم رجال میباشند . چه مبارکند آنها ! چه مبارکند آنها !6

2) نویسندگان مدعی شده اند درطول تاریخ بهائی، در چند مورد ، احکام به تناسب زمان تغییرکرده است . بطور مشخص ، آنها به سابقه حضور و خدمت زنان در موسسات بهائی ، در امریکا استناد ، و اشاره می کنند در ابتدا زنان اجازه حضور درمحافل محلّی و ملی بهائی را هم نداشتند ( در آن زمان آن محافل و تشکیلات اداری بهائی ، بنام بیوت عدل شناخته می شد.)  تا قبل از آنکه عبدالبها، درسال 1912 ، این قانون را تفسیر جدیدی بکند ، عقیده عمومی بر این بود که ممنوعیت عضویت و حضور زنان ، شامل محافل محلّی و محافل ملّی و بیوت عدل بین المللی آتی هم میشود . با توجه به تغییرعقیده عبدالبها ، نویسندگان مقاله اینطور استنتاج کردند که راه میتواند برای حضور و عضویت زنان در بیت العدل جهانی ، در آینده ، باز باشد و به این ترتیب ، زنان در عالیترین نهاد اجرایی جامعه امر ، از حق مساوی برخوردار گردند .

دیدگاه مخالفان حضور زنان در بیت العدل

          کسانی که از شرایط فعلی ممنوعیت طرفداری می کنند عقیده دارند عبدالبها و شوقی افندی این موضوع را کاملاً روشن کردند که حضور و خدمت زنان در بیت العدل جهانی مجاز نیست ؛ و از آنجا که بیت العدل حق تفسیر و تبیین متون و نصوص امری را ندارد ( و بدون حضور یک ولی امر زنده ، اساساً چنین جایگاهی دیگر وجود ندارد .) ، لذا هیچ تغییری در آینده متصور نیست . این دیدگاه ، با توجه به پیام 1988 بیت العدل جهانی ، مورد تایید قرار گرفت : ” همانطور که قبلاً بیان  گردید ، قانون عضویت در بیت العدل جهانی در نصوص مذکور است و دارندگان حق تبیین و تفسیر هم آنرا تایید کرده اند . بنابراین ، هر گونه تغییر در این قانون ، نه در حال حاضر ، و نه در آینده ، قابل بحث و بررسی نمی باشد .7

          بیت العدل و طرفدارانش بلافاصله اعلام میدارند که ممنوعیت حضور و عضویت زنان در نهاد عالی ، دلیلی بر برتری مردها نیست ، و زنان از خدمت در سایر نهادهای بین المللی بهائی ( مثل هیئت مشاورین قاره ای ) حذف نشده اند . همچنین به بهائیان یادآور میشوند که عبدالبها وعده داده است بزودی دلیل ممنوعیت حضور زنان در بیت العدل ، همچون آفتاب در روز روشن، آشکار خواهد شد. ولی در هر حال ، امروز باید آنرا بعنوان حکم بهائی پذیرفت .

          کسانی که احتمال تغییر این حکم را میدهند ، مدعی هستند بیت العدل میتواند از اختیارات قانونگذاری خود برای اصلاح این قانون استفاده کند . آنها همچنین به تناقض بنیادین بین قانون ممنوعیت ورود زنان به بیت العدل و اصل بهائی تساوی حقوق رجال و نساء اشاره می کنند . آنها می گویند اینکه گفته شود ممنوعیت زنان به معنای عدم تساوی حقوق زنان و مردان نیست ، حرف غلط و چرتی است .  مهمتر از همه آنکه ، این بحث در کشورهای غربی مهم است ، زیرا عدم جواز حضور زنان در بیت العدل مانع عمده ای برای رشد آینده امر خواهد بود .

میزان عصمت فردی و جمعی

          از آنجا که مفهوم عصمت جزئی ازعقاید بهائی استاندارد میباشد، لذا میتوان گفت که موضوع عصمت برای غالب بهائیان امریکایی محل بحث و تردید نیست . مساله زمانی ظاهر میشود که بخواهیم ببینیم منظور از عصمت چیست؟ باور بهائیان بر این است که آثار و نوشته های بهاءالله ، بعنوان ظهور الله ، آسمانی تلقی میشود ، و تفسیر عبدالبها و شوقی افندی بر آن نوشته ها نیز آسمانی و الهامی تلقی می گردد . اگر از موضوعات و ظرایف الاهیاتی بین ” دارای منشاء الهی ” و ” الهام الهی ” صرفنظر کنیم و آنرا به کناری بگذاریم ، حوزه اختلاف به این مطلب باز می گردد که آیا فقط مطالب مربوط  به بخش الاهیات و اخلاق در گفتار و نوشتاراین شخصیت های مرکزی بهائی مصون از خطا است ؟ یا مطالب و نوشته های آنها درباره تاریخ و علم هم چنین است ؟ در مورد شوقی افندی ، بیت العدل جهانی، مطالبی را به شرح زیر تصریح کرده است: عصمت گاردین(شوقی افندی) صرفاً به مطالب راجع به امر و تفسیر و تبیین تعالیم محدود است . او در سایر زمینه ها ، همچون اقتصاد ، علوم و غیره دارای مقام عصمت نیست . 8

          در مورد بهاءالله و عبدالبها هیچ تعریف و توضیح قطعی ارائه نشده است ، هرچند بیت العدل ، در سال 1982 ، درباره بهاءالله نوشته است که او اخطار داده که عبارات و بیاناتش نباید در معرض قضاوت بر اساس استانداردهای حاصل از علوم بشری قرار گیرد . هیئت حاکمه عالی بهائی همچنین خاطر نشان کرده که هیچ مطلبی در نصوص بهائی وجود ندارد که بتوان اظهارات شوقی افندی درباره عدم داشتن مقام عصمت،در آندسته از مطالبش که مستقیم مربوط به امر نیست ، شامل حال عبدالبها نیز بشود . 9  

          شاید بتوان تفسیرهای بیت العدل و درک و برداشت موجود در میان بهائیان امریکا را اینطور خلاصه کرد که نوشته ها و آثار قلمی بهاءالله و عبدالبها را در حوزه هدایات روحانی و اخلاقی ، مصون از خطا میدانند ، و اینکه هیچیک از آن دو مورخ و عالم و دانشمند نبوده اند!

            یک نکته قابل اشاره در این زمینه ، بیان بهاءالله در لوح حکمت است که فیثاغورث فیلسوف یونانی را معاصر سلیمان نبی ، و اِمپیدوکلس را هم دوره حضرت داوود ذکر کرده است ! در اینجا علم و مطلب مذکور توسط بهاءالله صرفا برگرفته از دانش تاریخ نویسان سنّتی مسلمان است ، که او با آثار و نوشته های آنها آشنا بوده است . ولی هیچیک از موارد و اظهارات فوق را تحقیقات تاریخی معاصر تایید نمی کند!

به همین ترتیب ، مخالفت هایی نسبت به اظهارات مکرر عبدالبها درباره نفی فرضیه تکامل ، ابراز میشود . بعضی از بهائیان اظهارات عبدالبها را اینگونه توجیه می کنند که دیدگاه او بیانگر نگرش سنّتی معاصر او درباره آفرینش است، و یا اینکه گفته میشود عبارات عبدالبها را نباید تحت اللفظی معنا کرد ، بلکه حالت استعاره داشته ، و بیشتر اهمیت تربیت اخلاقی نوع انسان ، بطور کلی، مورد نظر بوده است !

            گاهی اوقات در گذشته ، برخی بهائیان ، به علت آنکه ماهیت مصون از خطای نوشته ها و نصوص بهائی را نپذیرفته اند مورد توبیخ و سرزنش قرار گرفته اند ؛ مثل زمانی که یک ناشر بهائی ، از یک مشاور قاره ای اخطار کتبی دریافت کرد ، که مطلب اینترنتی او ، که در آن بیان داشته ” انتظار ندارد همه بهائیان هر آنچه بهاءالله و عبدالبها گفته اند را باور داشته باشند” ، یا درک و برداشت غلطی از تعالیم بهائی است و یا فقدان باور به عقاید بنیادین بهائی . 10

            بنظر میرسد جامعه بهائیان امریکا ، برداشت های مختلفی از عصمت و مصونیت از خطای نهادها و موسسات امری دارند . این مطلب تا حدی نتیجه به پایان رسیدن دوران ولایت امری است . الواح و وصایای عبدالبها به روشنی بیان داشته است هنگامی که بیت العدل مبادرت به وضع قانون میکند باید مصون و فارغ از هر گونه تصمیم گیری غلط در نظر گرفته شود . درعین حال ، نباید این موسسه عالی را در سایر زمینه ها ( همچون تبیین و تفسیر نصوص بهائی ) معصوم دانست . زیرا این حوزه ، انحصاراً حوزه عملکرد یک ولی امر زنده است . ابهام ذاتی و عدم وضوح بین دو مقوله قانون گذاری و تفسیر ، موجب شده که بسیاری از بهائیان، هر عبارت از پیامهای بیت العدل را مطلقاً صحیح بدانند . در این زمینه، قابل ذکر است که نظر حاکم و غالب در بین بهائیان حاضر آن است که بیت العدل از مقام عصمت موهوبی و هدایات مصون از خطا برخوردار است .11

                نکته دیگری که میتواند باعث گیج شدن بیشتر شود ذکراین عبارت ادعایی بیت العدل است که گرچه بیت العدل نمی تواند به تفسیر متون و نصوص مقدسه بپردازد ، ولی میتواند به روشنتر شدن معنای آنها کمک نماید .” درباره تفاوت و تمایز این دو عبارت ، بیت العدل بعدی نوشت : روشنگری های بیت العدل ریشه در عملکرد قانونگذاری آن دارد ، در حالی که تفسیر و تبیین گاردین، بطور دقیق، معنای ذاتی متون و نصوص را عرضه میکند . تفاوت این دو عملکرد اینست که قانونگذاریممکن است توسط خود بیت العدل مورد اصلاح قرار گیرد ، در حالی که تفسیر گاردین عبارت حقی است که قابل تغییر نیست . 12 مضافاً آنکه روشنگری را میتوان با توجه به سایر اختیارات و قدرت های بیت العدل، به شرح زیر، تشخیص داد :

1-تفکر و تعمق درباره تمام مسائلی که باعث تفاوت نظرو اختلاف در درون جامعه بهائی گردیده است

2-توضیح و روشنگری درباره سوالات و مباحث مبهم ، و

3-پرداختن به مطالبی که بطور صریح و روشن در نصوص بهائی ثبت و ضبط نشده است .

            به این ترتیب ، در حالی که در تئوری بین تفسیر و روشنگری تفاوت وجود دارد ، ولی در عمل ، تفاوت و تمایز بین این دو مشکل میباشد! بهر حال ، برای اکثربهائیان امریکایی ، این تفاوت و تمایز چندان اهمیتی ندارد ؛ زیرا از نظر آنها بیت العدل جهانی بالاترین و آخرین نقطه قدرت و حاکمیت درباره همه امور بهائی است .

بنیادگرایی ، لیبرالیسم ، و جریان عالمانه بهائی

            در سال 1992 ، مقاله موژان مومن ، با عنوان ” بنیادگرایی و لیبرالیسم : بسوی درک و شناخت دو قطبی شدن ” در نشریه  بهائی استادیز ریویو، منتشر شد . گرچه مقاله حاوی مروری بر تفاوتهای اساسی بین دو رویکرد به دین ، بطور کلی بود ، ولی در انتهای مقاله ، بخش کوچکی هم به بهائیت اختصاص  داشت . نویسنده مقاله ، در پایان خاطر نشان کرده که هر دو دیدگاه و دورنما در جامعه بهائی وجود دارد ،‌ و البته جامعه امر ظرفیت همزیستی این دو سبک را بطور همزمان دارا میباشد .

            ده سال بعد، ‌مقاله ای به قلم خوان کول ، پروفسور دانشگاه میشیگان، با عنوان ” بنیادگرایی در جامعه بهائیان معاصرامریکا ” انتشار یافت. در این مقاله، از پارادایم تهیه شده در پروژه بنیادگرایی دانشگاه شیکاگو بهره گرفته شده که بنیادگرایی را از جمله با ویژگی هایی همچون ، دوگانگی اخلاقی ، مطلق و بدون اشتباه تلقی کردن نصوص و موسسات و سازمان دینی اقتدارگرا ، معرفی کرده است. گرچه این دو مقاله به لحاظ لحن مطلب و نتیجه گیری، بسیار متفاوت بودند ، ولی هر دوی آنها وجود دو دیدگاه بنیادگرایانه و لیبرالیستی، و برخورد و درگیری بین آنها در درون جامعه امر را تایید می کردند، و چنین موقعیتی را برای پیشرفت امر زیان بخش می دیدند. مقاله مومن مدعی بود که علیرغم پیش بینی های حفاظتی ، حضور بنیادگرایان و لیبرالها موجب بروز تنش ها و چالشهایی در جامعه بهائی گردیده است:”این جانب ، و بدون شک هر شخصی که برای هر مدتی در جامعه بهائی حضور داشته، ناظر و شاهد صحنه ها و وضعیت هایی بوده، که نشان میدهد این تنش ها، مشکلات و حتی خساراتی را بر بهائیت وارد کرده است .13 مقاله خوان کول از این هم جلوتر رفت . او در مقاله خود مدعی شد که بنیاد گرایی بهائی نه تنها برخلاف تاکیدات و دستورات موجود در نصوص بهائی عمل کرده، بلکه رهبری کنونی بهائی در سطوح کشوری و بین المللی، ماهیت و عملکرد بنیادگرایانه ای به خود گرفته است. 14

            بنیادگرایان و لیبرالها در چند گروه اینترنتی و وب سایت با یکدیگر مواجهه داشتند ،‌که در دهه 1990 درگیریها بالا گرفت . در اوج درگیری ها ، بنیادگرایان زبان به سرزنش و ملامت لیبرالها گشودند که از آراء و عقاید وام گرفته از جهان سکولار پیروی می کنند . انتقاد دیگر تندروها نسبت به لیبرالها این بود که آنها بطور گزینشی و سلیقه ای از متون و نصوص بهائی استفاده می کنند . در مواردی صحت عقاید و صداقت ایمان و باور لیبرالها هم مورد چالش قرار گرفت ، و حتی به آنها اخطار شد که ممکن است بعضی از آنها با برچسب ناقض عهد و میثاق مواجه شوند . لیبرالها هم در مقابل، ادعا  کردند که عقاید و باورهای دگم و متصلب بنیادگرایان، بر خلاف روح و اخلاق بهائی ، و رفتار و عملکرد شخص عبدالبها میباشد . علاوه براین ، آنها مکرراً اظهار می داشتند که بهاءالله تقلید کورکورانه را در آیین خود ممنوع ساخته است.

یک موضوع بسیار نزدیک و مرتبط به دسته بندی و مناقشه لیبرال – محافظه کار ، بحث روش مناسب برای فعالیت علمی و پژوهشی در حوزه بهائی است . طی دو دهه گذشته ، چند بار بحث پیرامون این موضوع ، به ویژه در اینترنت ، داغ شد . این مشکل ابتدا در انگلستان پدیدار شد . در اواسط  دهه 1970  گروهی از جوانان روشنفکرو نخبه  بهائی ، سمینارهای علمی در دانشگاه لنکستر برگزار و در خصوص مباحثی از تاریخ بابی – بهائی گفتگو می کردند . یکی از این روشنفکران دنیس مک اوئن بود ، که در اواسط دهه 1960 در ایرلند شمالی بهائی شده بود و سپس برای تحصیل مطالعات خاورمیانه ای، وارد مقطع فوق لیسانس دانشگاه ادینبورگ گردیده بود. او سپس به دانشگاه کمبریج رفت و در مقطع دکتری، پایان نامه خود را با موضوع : ” از شیخیه به بابیه : مطالعه ای درباره نوسازی کاریزماتیک شیعی” نوشت. او اولین بهائی غربی بود که جنبش بابی را با ابزار و متدهای پژوهشی و علمی غربی مطالعه کرد . برخی از رهیافت ها و برداشت های او نسبت به تاریخ بابی ، مثل به چالش کشیدن ارزش و اعتبار و قداست کتابهای خاص بهائی درباره بابیت ، از جمله تاریخ نبیل ، موجب رویارویی و برخورد او با مسئولان بهائی گردید، بطوری که در نهایت او به شرکت در جلسه با دو عضو بیت العدل جهانی فراخوانده شد. پس از آن ، چندان طولی نکشید که مک اوئن از جامعه بهائی کناره گیری کرد و بیرون رفت .

            بحث روش شناسی و متدولوژی ، طی دهه های 80 و 90 ، در امریکا ، در رابطه با چاپ و نشر دانشنامه بهائی، توسط برخی از پژوهشگران، ‌مطرح شد . این کار ابتدا مورد تایید و حمایت محفل ملی بهائیان قرار گرفت . بسیاری از مقالات ، در فرم و محتوا ،‌ جنبه آکادمیک داشتند ؛ و سرانجام بیت العدل به انتقاد و تمسخر از محققان و پژوهشگرانی پرداخت کهسعی دارند  امر بهائی را درون قالبی بریزند که با طبیعت آن بیگانه است و به هیچ وجه عنصر معنوی و روحانی را درنظر نمی گیرند .15   سردبیری این دانشنامه چند بار تغییر یافت و گرچه پروژه متوقف نشد ، ولی تا امروز هم در حالت برزخی باقی مانده است .

            فضای مجازی زمینه را برای بحث پیرامون مباحث علمی در یک مجمع عمومی (فروم ) فراهم آورد؛ گرچه بزودی به تعداد حاضران اضافه شد و البته جوّ عدم اعتماد و ترس هم پدیدار گردید . چنانکه یک محقق ، در سال 1977 ، طی نامه ای به بیت العدل چنین نوشته است : ” من نگرانم که این موضوع نه تنها وحدت  جامعه بهائی را تهدید کند ، بلکه تصویر آیین بهائی را در چشم مردمان شایسته و صاحب نفوذ ، در دنیا ، به خطر اندازد .” 16

          پاسخ بیت العدل نشان دهنده تفاوت بنیادین در نگرش و دیدگاه اعضای بیت العدل و بهائیان نخبه و لیبرال، نسبت به پژوهش علمی در میان بهائیان میباشد :

پارادایم مرتبطی برای پژوهش درباره بهائیت، بتدریج موضع خود را در برتری دادن به فرهنگ علمی و اکادمیک در قرن حاضر، تقویت کرده است. این پارادایم اصرار دارد که همه پدیده های روحانی و اخلاقی باید با استفاده از ابزارعلمی سنجیده شود، بطوری که این روش، مباحث تداوم رابطه خداوند با مخلوقاتش و دخالت خداوند در سرنوشت و تاریخ بشریت را انکار میکند . ولی ، از دیدگاه بهائی ، دقیقا همین دخالت است که موضوع کانونی و اصلی در تعالیم بنیان گذاران بهائی است ، و باید مورد مطالعه و قرار گیرد . 17

برخی از محققان طرفدار بیت العدل ، بر این عقیده پافشاری کرده اند که باید روش و پارادایم جدیدی برای مطالعات بهائی بکار رود که موارد زیر را دربر داشته باشد :

1-مطالعات بهائی نباید گزینشی و در انحصار افراد خاصی باشد . بلکه همه اعضای جامعه بهائی ، بدون استثناء باید بتوانند وارد این عرصه بشوند ؛

2-پذیرش این نکته و شرط اولیه ، که مطالعات بهائی باید در خدمت اثبات ادعاهای امر بهائی باشد ؛

3-دفاع و حمایت از این نظریه که مطالعات بهائی نباید موجب تفرقه و اختلاف در درون جامعه بهائی گردد ؛

4-داشتن این عقیده و اعتقاد که یکی از وظایف پژوهشگر حوزه بهائیت آن است که هرگز در مخالفت با امر بهائی بحث و مجادله نکند ؛

5-اقرار و اذعان به اینکه تلاش برای اعتراض دینی از سوی پژوهشگربهائی ، اساساً نوعی عدم صداقت است ؛

6-اعلام موافقت با این مطلب که پژوهشگران بهائی در خصوص موضوعاتی که در حیطه تخصص یا مسئولیت آنها نیست، اظهار نظر نکنند . از جمله از انتقاد در خصوص نظم اداری و تشکیلات بهائی بپرهیزند ؛

7-خودداری از اظهار اینکه امر بهائی شبیه سایر ادیان و ساختارهای آنها است ، و یا دارای نقایصی مشابه به نقایص آنها است ؛

8-اقرار به اینکه نصوص و آثار و نوشته های بهائی فراتراز محدوده تحلیلهای علمی و انتقادی است.18   اگرچه چنین راهبرد و پارادایمی هیچگاه بطور رسمی منتشر نشد ، ولی اظهار علاقه به برخی از این اصول ، در مطالب اینترنتی ، قابل مشاهده بوده است .

          برای محققان و عالمانی که در حوزه علوم انسانی ، بر اساس مبانی و اصول شناخته علمی تربیت یافته و آموزش دیده اند ، بسیاری از موارد فوق ، اگر نگوییم غیرقابل قبول ، ولی بسیار مشکل آفرین و پر ابهام است .از نتایج ضوابط پیشنهادی فوق این بود که تعدادی از محققان و دانشگاهیان بهائی ترجیح دادند  چاپ و نشر کتاب و مقاله درباره امر را کنار بگذارند و از این حوزه فاصله بگیرند. و عده ای دیگرآموختند  که آثار و کارهای خود را با احتیاط و ملاحظات خاص بنویسند . کسانی که در ابراز انتقاد نسبت به امر رعایت احتیاط نکردند ، یا از سوی موسسات و نهادهای تشکیلاتی بهائی مورد چالش قرار گرفتند ، و یا رفتارهایی با آنها شده که ترجیح دادند جامعه بهائی را ترک کنند . نمونه افراد دسته اوّل ، یک انتشاراتی بهائی است که شرکت او توزیع کننده کتاب مدرنیته و هزاره تالیف  خوان کول بود (موسسه انتشاراتی کلمات پرس) . این کتاب ، که مورد توجه و استقبال  مجامع اکادمیک امریکایی قرار گرفت ، آثار و نوشته های بهاءالله را تنها یکی از چندین تلاش صورت گرفته از سوی روشنفکران و متفکران خاورمیانه ای معاصر وی ، در پاسخ به چالش های ناشی از  مدرنیته معرفی می کند . لیکن مدیر شرکت پخش ، طی پیامی که از مرکز جهانی بهائی برای او ارسال شد مورد حمله و انتقاد شدید قرار گرفت و متهم شد که در درک و فهم ماهیت ماموریت و رسالت بهاءالله  دچار بدفهمی و اشتباه شده، و تصویری منفی از رهبری فعلی بهائی ارائه کرده است . 19  پیام مذکور همچنین مدعی بود که کول قبلاً هم اقدام به حمله علیه امر بهائی کرده ، و طی آن  نهادهای  بهائی را مورد هجوم  قرار داده ، و تصویر زننده ای از تعالیم بنیادین آن ارائه  نموده است . این پیام سپس به اخطار و هشدار به ناشر پرداخته و میگوید ” او باید عمیقاً به نتایج کار خود بیاندیشد ، زیرا این امور از مواردی است که بر روابط و تعهدات شما نسبت به پروردگار تاثیر می گذارد.” 20

          سانسور و نظارت برچاپ کتاب توسط تشکیلات اداری بهائی

          بحث برانگیزترین موضوع ،از جمله مباحث اختلافی، درباره مطالعات علمی بهائی ، موضوع کنترل و نظارت قبل از نشر میباشد ، که به موجب آن هرگونه نوشتاری که توسط افراد بهائی نوشته شده و قرار است در جایی منتشر شود ، باید برای تایید محتوای آن به یک موسسه بهائی ارائه گردد . این سیاست ابتدا در دوره رهبری عبدالبها به اجراء گذاشته شد؛ و سپس در دوره شوقی افندی ادامه یافت ( که گفته شد موقتی خواهد بود ) . هدف آن بود که ازارائه مطالب تحریف شده از تعالیم بهائی – که در آن دوره زمانی چنان مطالبی هم فراوان بود – جلوگیری شود . بیت العدل جهانی اجرای این سیاست را ادامه داده است . در طول حدود یک قرنی که از اجرای این ضابطه و مقررات می گذرد مخالفت چندانی  با آن صورت نگرفته ، ولی همانطور که یک نویسنده بهائی اخیراً متذکر شده ، ورود جوانان دراوایل دهه 1970 به جامعه بهائی موجب ایجاد یک طبقه کم تعداد روشنفکر بهائی گردید که طبعاً از وجود محدودیت و کنترل و سانسور بر مطالب و ایده های نوشتاری ، ناخشنود و معترض بود . 21

          موضوع بررسی و کنترل انتشارات، خصوصاً از آن جهت مشکل آفرین شده که به معنی دخالت طرف ثالث بین نویسنده و ناشر گردیده است؛ پروسه ای که موسسات چاپ و نشر مایل به قبول آن نیستند . کار بررسی و کنترل آثاروتحقیقات هنگامی مشکل آفرین میشود که اعضای هیئت بررسی آثار ، دانش کافی نسبت به موضوع نداشته باشند و نتوانند قضاوت صحیحی نسبت به مطالب بکنند ؛ و یا از چارچوب وظایف تعیین شده فراتر رفته و خواهان اصلاحاتی در متن شوند که در صلاحیت ادیتور آثار است ، و یا درباره مناسب بودن و نبودن اثر برای چاپ اظهار نظر نمایند.22 سپس مساله هزینه شخصیتی بررسی و کنترل آثار برای بهائیان دانشگاهی است که میتواند شامل از دست رفتن اعتبار مولف در مجامع و جمعیت های علمی باشد .

          طرفداران سیاست سانسور و بررسی و کنترل اثارعقیده دارند بررسی قبل از نشر فعلی در جامعه بهائی تفاوتی با بررسی و ادیت قبل از چاپ در محیط آکادمیک ندارد، و جامعه بهائی باید در مقابل کج فهمی و سوء برداشت شخصی ، و اظهار نظر فردی بهائیان و درج آن مطالب در نوشته هایشان محافظت شود . این مطالب اساساً دفاع از توضیحات بیت العدل  جهانی، از جمله در بیانیه حقوق و آزادیهای فردی، و چند پیام دیگر بیت العدل، به افراد است . در این بیانیه ها ، بیت العدل تاکید کرده که محققان بهائی باید خود را درگیر یک جدال عمومی و همگانی برای تحقق و پیاده سازی اهداف بهاءالله برای جامعه بشری ببینند و اینکه تلاش و اقدام خود را نباید خارج از این چهارچوب ، یا خارج از چتر قدرت و حاکمیت بهائی قرار دهند . همانطور که بیت العدل در 1993 بیان کرده، ” بیت العدل عقیده دارد بخشی از مشکل تعدادی از بهائیان دانشگاهی، در رابطه با کنترل و نظارت قبل از انتشار ، ممکن است ناشی از این حقیقت باشد که این بهائیان، درآثارعلمی و پژوهشی خویش، خودشان را عضو کاملی از این پروسه و روند نمی بینند.”23   این پژوهشگران بهائی خود را در وضعیتی دیدند که یاد آور شرایطی است که چند پژوهشگر ونخبه مورمون در اواسط دهه 1960 با آن مواجه گردیدند . ان محققان خود را افرادی مومن و وفادار به آیین خود دیدند، نه مخالفت آیین و طریقت خود ؛ و لذا تا حدودی احتیاط را در آثار و مکتوبات خویش رعایت کردند . ولی تعدادی دیگر، که دارای خود باوری بوده و با صراحت مطالب خود را ابراز می کردند ، از سوی مقامات فرقه مورمون در مسیر سیستماتیک اخراج و انزوا قرار گرفتند . 24

حقوق و آزادیهای فردی

          در دسامبر 1988 ، بیت العدل جهانی مکتوبی را تحت عنوان حقوق و آزادیهای فردی ، خطاب به بهائیان ایالات متحده امریکا منتشر کرد . طلیعه سند مذکور چنین بود :

ما با توجه و نگرانی ، شواهدی از سردرگمی در دیدگاه و نگرش برخی از احباء ، در مواجهه با سختیهای کاربرد و انطباق اصول بهائی بر موضوعات و مباحث روزانه ، مشاهده می کنیم . آنها از یک سو ، باور خود را به بهاءالله و تعالیم او اظهار میدارند ؛ و از سوی دیگر ، هنگامی که اعمال و رفتار و اقدامات موسسات و نهادهای بهائی یا برخی از افراد بهائی مطابق انتظاراتشان نیست ، به عرف و قواعد و سنن دمکراتیک و لیبرالی غرب توسل جسته و به آن استناد می کنند. از مهمترین و اصلی ترین موارد این سردرگمی ، برداشت غلط و سوء تفاهم در موضوعات و مباحث اساسی و کلیدی، همچون حقوق و آزادیهای فردی و آزادی بیان در جامعه بهائی است . 25

متن فوق بیان میدارد برای برخی از بهائیان امریکایی ، که بر اساس تصورات مبتنی بر حقوق ذاتی فردی موجود، دراسنادی همچون اعلامیه ومنشورحقوق( الحاقیه قانون اساسی امریکا)  پرورش یافته اند ، دیدگاه و رهیافت بهائی نسبت به آزادیهای فردی مشکل آفرین به نظر میرسد . ظاهراً فردگرایی امریکایی با برخی از دیدگاههای بهائی درباره ریاست و قدرت در جامعه دینی در تعارض میباشد .

بقیه متن پیام بیت العدل ، به حوزه های اصلی نگرانی آنها میپردازد که عبارتند از لزوم نظارت و کنترل محتوای کتاب و مقاله … قبل از انتشار ، پذیرش اختیارات و حاکمیت موسسات و نهادهای بهائی توسط بهائیان و منع انتقاد از موسسات بهائی بصورت آشکار و عمومی .

اساس بحث و استدلال بیت العدل این است  که علیرغم پذیرش برخی روشهای دمکراتیک از سوی بهاءالله،و در نهادها و موسسات تشکیلاتی بهائی ، و با  وجود اهمیتی که وی برای آزادیهای فردی قائل بوده ، بهائیان همچنان مکلف به اطاعت وفعالیت بی چون و چرا در چارچوب نظم اداری و تشکیلاتی پیشنهادی او هستند؛ که محور و ستون اصلی آن  ” اعتدال و میانه روی در همه امور” است. لذا پیام خود را اینطور جمع بندی کردند : ما بر این باوریم که نظم اداری ترسیم شده از سوی او – بهاءالله – در برگیرنده اصول اجرایی ضروری برای حفظ اعتدال و میانه روی است که ضامن ” آزادی حقیقی بشریت ” خواهد بود.26

          به عقیده برخی از منتقدین ، تاکید بر اهمیت وحدت در جامعه بهائی امریکا ، گهگاه موجد نگرانی درباره ازادی هرگونه اظهارو بیان منتقدین خواهد بود . این امر، متقابلاً ، منجر به ایجاد محدودیتهای شدید نسبت به آزادی بیان فردی ، به ویژه درباره امور جامعه و تصمیمات نهادها و موسسات میباشد. 27

          پاسخ رهبری بهائی به اتهامات فوق اینست که بهائیان میتوانند این سوالات را در ضیافتهای 19 روزه مطرح کنند تا ، اگر نیازی باشد ، آن سوالات یا اعتراضات به مراجع ذیربط منعکس شود . در عین حال ، همانطور که یکی از اعضای محفل ملّی بهائیان امریکا ، در سخنرانی خود ، در مارس 1988 ، در لس آنجلس ، بیان کرد،” اینکه کسانی درخواست برگزاری کمپین ، یا امضای تقاضا نامه هایی را ، بر اساس سنت دموکراتیک امریکایی ، بطورعمومی و علنی مطرح میسازند ، ربطی به آیین بهائی ندارد ، و موضوع متفاوتی است .” 28

          تاکید بیت العدل برحمایت حداکثری از دیدگاه و تصمیمات موسسات بهائی است و خواهان اطاعت کامل است، حتی اگر اقلیت مهم وتعداد قابل توجهی معتقد باشند که تصمیم خاص یک موسسه و نهاد بهائی غلط است . اصل مهم و حاکم در جامعه بهائی این است که وحدت غلط و اشتباهی ، بهتر از تفرقه و دسته بندی همراه با حقیقت و درستی است. زیرا درحالت اوّل، نهایتاً اشتباه برملا خواهد شد و مرتفع می گردد؛ درحالی که ،حالت دوّم  تنها منجر به ادامه درگیری و تفرقه خواهد شد . این اصل بر روابط طبقات مختلف موسسات تشکیلاتی امری حاکم است . لذا محفل ملّی بهائیان ، در مواردی ، ولو اندک ، در امور مربوط به محافل محلّی ( حتی در حد منحل کردن محفل محلّی ) هم دخالت کرده است . اگرچه این سیاست میتواند در خصوص رشد تدریجی و بهبود عملکردی رهبری محلّی مفید باشد ، ولی نباید از آثار منفی آن ، که امکان سلطه و حاکمیت افراد جاه طلب بر جوامع بهائی است، غافل ماند . با این همه ، به بهائیان توصیه میشود که ازنظر و رای شوقی افندی تبعیت کنند که گفت” باید از هر گونه انتقاد و بحثی که حالت منفی دارد و میتواند منجر به تضعیف قدرت و سلطه محفل  گردد ، اجتناب شود .” 29

          حکمت نقض آزادی ها در بابیت و بهائیت

          ایده سنّتی دیگر بهائیان در رابطه با آزادی بیان ، موضوع ” حکمت ” است ؛ یک اصل کلی که به زمان و نحوه بیان اظهارات باز می گردد. بحث حکمت یا خرد کاربردی ، حضور دراز مدتی در تاریخ امر دارد که به زمان باب باز میگردد . یک بهائی آگاه و سرشناس ، این اصطلاح را چنین تفسیر و تعبیر کرده است : “حکمت عبارت است از انجام هر اقدام با ارزش، در جهت پیشبرد امرالله . و فقدان حکمت ، عبارت است از ارتکاب اعمالی که میتواند موجب آسیب به امر گردد ، حتی اگر آن اعمال درست ،و با نیت و انگیزه کاملاً خیر و مثبت صورت گرفته باشد .” 30

          در عمل ، حکمت شامل اقداماتی است که موجب گمراه کردن مردم نسبت به عقیده و هویت بهائی یک فرد ، و یا پنهان کردن ابعاد نامناسب تعالیم بهائی میباشد . 31 در طول تاریخ ، حکمت به عنوان ابزاری برای حفاظت بهائیان از خصومت و دشمنی آشکار و خشن بوده است . در امریکای معاصر ، کاربرد حکمت در تحت پوشش ” اعتدال و میانه روی درهمه چیز” ظهور می یابد و اینکه انتقاد آشکار از جامعه بهائی، همانا استفاده بیش از حد بهائیان از آزادی بیان است .

          بحث آزادی بیان در حوزه بهائیت هنگامی اوج گرفت که در دهه 1990 ، فانتزی نویس کانادایی ، مایکل مک کنی Michael Mc Kenny، نامش بطور ناگهانی از لیست اعضای جامعه بهائی خط خورد و علت آن تکرار طرح مباحثی همچون عدم اجازه حضور زنان در بیت العدل جهانی و بحث عصمت بیت العدل در فضای مجازی ذکرشد .32 مک کنی از نظر طرفدارانش قربانی استفاده دلبخواه از قدرت شد و آنها بلافاصله به گفته عبدالبها ، مبنی بر ممنوعیت تکفیر در بهائیت استناد کردند . از منظر بیت العدل و موافقان تصمیم آن ، این نویسنده نمونه ای از چند فرد بهائی است که از کانال مناسب برای طرح نارضایتی خود استفاده نکرده اند . از نظر آنها ، مک کنی قصد تحریک احساسات و عواطف اعضای جامعه بهائی را داشته ، و تلاش کرده تا ساختارها و اصول اساسی نظم اداری بهائی را برهم بزند و آنرا به میل خود ترسیم کند . بنابراین، آشکار است که در قضیه مک کنی ، دو دیدگاه و برداشت متفاوت از آزادی بیان به مقابله با یکدیگر ایستادند : یکی که بر حق مسلّم فرد برای ابراز عقاید و ادعاهای خود تاکید داشت ، و دیگری که بر جلوگیری از اختلاف ، و تحدید بیان نظرمخالف در جامعه بهائی اصرار دارد .

سقط جنین ، مجازات اعدام ، و همجنس گرایی

          سه موضوع اختلافی عمده، بطورمشترک، میان بهائیان و جامعه امریکایی وجود دارد که عبارتند از : سقط جنین ، مجازات اعدام ، و همجنس گرایی . بهاءالله در کتاب احکام خود ، کتاب اقدس ، چیزی درباره پیشگیری از بارداری یا سقط جنین به میان نیاورده، و عبدالبها نیز در این مورد سکوت کرده است. با توجه به فقدان هرگونه نص ، شوقی افندی به هنگام نوشتن تفسیر و توضیح خویش ، سه نکته بیان کرده است : 1) عفاف در زندگی انسانی، 2) این باور که زندگی و حیات از دوران جنینی شروع میشود؛ و 3) این عقیده که تولید مثل و تربیت فرزندان دلایل اصلی و اولیه برای ازدواج و تشکیل خانواده میباشد .

از این سه گزاره او نتیجه گیری کرده که پس از ازدواج ، پیشگیری از بارداری جایز است ، ولی سقط جنین مغایر با تعالیم بهائی است . ولی از آنجا که شوقی افندی ، بعنوان ولی امرالله ، صلاحیت و اختیار قانون گذاری نداشته ، لذا هرگونه قانون گذاری و تنظیم مقررات در این حوزه به بیت العدل جهانی آتی محول شد . با توجه به موارد ابراز شده در مکاتبات چند دوره از بیت العدل ، آشکار است که آنها سقط جنین اختیاری را ممنوع میشمارند . برای مثال ، در یک نامه به تاریخ 1983 از سوی بیت العدل به محفل ملی بهائیان ایرلند ، بیان شده که عمل جراحی به منظور پیشگیری از تولد فرزند ناخواسته ممنوع است ، مگر آنکه بنابر دلایل پزشکی ، اوضاع و شرایط ، چنین عملی را تجویز و توجیه کند.33 با اینحال ، تا این زمان، هیچ بیت العدلی از اختیار قانون گذاری خود برای ممنوعیت رسمی سقط جنین استفاده نکرده است. در نتیجه، گرچه یک جریان و احساسات قوی ضد سقط جنین در میان رهبران بهائی وجود دارد ، ولی عملاً انجام سقط جنین بر خلاف قوانین بهائی نیست ؛ و با توجه به فقدان قانون و مقررات در این زمینه ، افراد میتوانند بسته به نظر و صلاحدید خود ، در مواقع لزوم ، تصمیم گیری کنند .

          اگرچه مطلبی که بیان میکنم در حد گفتار بوده ، ولی ذکر و بیان آن مهم است که هم خودم ، و هم از طریق گزارشاتی، از چندین خانم بهائی ایرانی شنیده ام که بیان داشته اند ، قبل از آنکه به امریکا بیایند هرگز نشنیده اند که موضوع سقط جنین ، در جامعه بهائی ایران مطرح باشد ، و خانمهای بهائی سقط جنین را بطور معمول در ایران انجام میداده اند . اگر این مطلب درست باشد ، میتوان نتیجه گرفت که اهمیت و تاکید زیاد بر منع سقط جنین در جامعه بهائی امریکا ، نتیجه تاثیر پذیری رهبری بهائی از نظرات و گرایش فکری محافظه کاران غربی است تا اهمیت دادن به حاکمیت نصوص امری .

          درباره مجازات اعدام ، بحثها و نظرات مخالف و موافق ( و دیدگاههای بی شمار پیرامون آن ) را میتوان در جامعه بهائی امریکا یافت . این تا حدی نتیجه این واقعیت است که گرچه بهاءالله مجازات اعدام را بیان کرده ، ولی هیچگاه خواستار اجرای آن نبوده است ! شاید به همین خاطر باشد که داگلاس مارتین ، عضو بیت العدل ، از سوی جامعه بین المللی بهائی مکاتبه ای با سازمان عفو بین المللی داشته ، و در آنجا عنوان میکند که مجازات اعدام هنگامی مورد تایید جامعه بهائی خواهد بود که روشها و متدهای آموزشی و تربیتی نتواند تغییرات لازم را ایجاد کند و در آنصورت مقامات کشوری مجاز به استفاده از مجازات سخت خواهند بود . نوشته او ، در پاسخ به منتقدین مجازات اعدام ، چنین ادامه میدهد :

          به جز اقلیتی مخالف ، اکثریت مردم جهان قبول دارند که حکومتهای غیرنظامی و مدنی نه تنها حق دارند ، بلکه مسئولیت دارند که در زمان جنگ از جمعیت و کشور خود دفاع کنند ، و به رسمیت شناختن چنین حقی ، مستلزم اقدام برای گرفتن جان افرادی خواهد شد . به نظر جامعه بهائی ، این حقوق همچنین برای دولتها ، برای دفاع از جامعه در برابر حمله به افرادش … درنهایت ، اینکه میثاق و قرار داد اجتماعی بر اساس عدالت ، و نه بخشش و ایثار، قوام و استقرار می یابد . 34

          در حکم 107 از کتاب اقدس ، بهاءالله می نویسد : ما از بحث و گفتگو درباره پسربچه ها ، حیا می کنیم . ای مردم جهان ، بخاطر خداوند رحمان تقوا پیشه کنید و آنچه را که در الواح مقدس خود نهی کرده ایم مرتکب نشوید و خود را در دام شهوت گرفتار نسازید . 35 در طول سالیان ، این متن بعنوان دلیلی برای حرمت و ممنوعیت همجنس گرایی در جامعه بهائی ، تلقی شده است . لذا ملاحظه میشود که شوقی افندی چنین میگوید : بنابر آثار و نوشته های بهاءالله ، همجنس گرایی ، به لحاظ روحانی مذمت شده است . این به آن معنا نیست که فرد گرفتاربه آنرا نباید کمک و راهنمایی کرد . یا با او همدردی ننمود . بلکه به این معنی است که ما عقیده داریم این روش مجاز و مناسبی برای زندگی نیست . 36    در سال 1973 نیز ، بیت العدل ، در پیامی ، در پاسخ به یک فرد بهائی ، چنین اظهار نظر کرده است :

برخی مسائل و مشکلات جنسی ، از قبیل همجنس گرایی و تغییر جنسیت ، دارای ابعاد پزشکی میباشد ، و طبیعتاً باید از مشاوره و درمان پزشکی، تا حداکثر ممکن، بهره گرفت . ولی از تعالیم بهاءالله آشکار است که همجنسگرایی  وضعیتی نیست که فرد آنرا بپذیرد ، بلکه آن نوعی انحراف از طبیعت مرد و زن است ، که باید آنرا کنترل کرد و بر آن غلبه نمود . 37

 اخیراً برخی از مفسران اظهار داشته اند که اشاره بهاءالله در کتاب اقدس  راجع به لواط با پسر بچه است ونه همجنس گرایی . و دیگر اینکه اظهار نظر و تفسیر و تبیین شوقی افندی در حوزه های علمی ، مصون از اشتباه و خطا  نمیباشد . یک مقاله تحریک آمیز در این زمینه هم تا آنجا پیش رفته که اظهار میکند عبارت بهاءالله مبنی بر تمایز جزئی و ناچیز جنسیتی ، نوعی راهنما و دستورالعمل برای عمل فردی یا گروهی است . مقاله نویس از این فرض و مقدمه ، اینطور نتیجه گیری میکند ” که گرچه  رابطه جنسی مجاز درچارچوب ازدواج است ، ولی اگر نوع جنسیت دو طرف ازدواج را هم غیر مشخص و غیر مرتبط در نظر بگیریم، متن را غلط نخوانده ایم . 38     با این وجود ، همانطور که متن زیر نشان میدهد ، موضع رسمی بهائی درباره همجنس گرایی را حداکثر میتوان نوعی عدم موافقت عاطفی تلقی کرد .

          به درخواست محفل ملّی بهائیان امریکا ، گروهی از زنان و مردان همجنس گرا و طرفداران آنها ، در سپتامبر 1993 ، درشهر  رنو،گرانادا ، گرد آمدند تا عرف و عقاید بهائی را در رابطه با هموسکسوالیته و همجنس گرایی مورد بحث و بررسی قرار دهند. دراین نشست ، آنها نامه ای تهیه و به محفل ملّی ارسال کردند و در آن اعتراف نمودند که بسیاری از آنها ، در خفا ، عضو جوامع بهائی میباشند! آنها همچنین اعلام داشتند که تا آن زمان هیچ  شاهد و قرینه ای که یک فرد همجنس گرا میتواند با استفاده از دارو و یا مراقبت های روانپزشکی ، به زندگی و رابطه با جنس دیگر بازگردد، نیافته اند . 39 محفل ملی بهائیان امریکا به آن نامه پاسخ مستقیمی نداد ، ولی بعداً با توزیع و نشر نامه ای موافقت کرد که حاوی عبارت زیر بود :

برخورد و نگرش توام با تبعیض و تحقیر نسبت به همجنس گرایی ، مطلقاً بر خلاف روح تعالیم بهائی است . درها برای ورود اعضای عالم انسانی به امرالله، صرفنظر از وضعیت کنونی آنها، باز است. این دعوت شامل حال همجنس گرایان،و تمام کسانی که تابع فرهنگ و آداب و رفتارهایی غیر از تعالیم بهائی میباشند ، میشود . به همراه این دعوت ، از همه بهائیان انتظار داریم که تلاش صادقانه و مستمری برای زدودن رفتارهایی که منطبق با قانون الهی نیست ، بعمل آورند . 40

بهر روی ، در حال حاضر ، زنان و مردان بهائی همجنس گرا ، خود را در وضعیت نامساعدی می بینند . از یکطرف ، آنها خود را عضوی از یک جامعه دینی می بینند که خود را به لحاظ اجتماعی پیشرو معرفی میکند ؛ ولی جامعه دینی آنها رفتاری متفاوت از سایر گروه ها و جمعیتهای دینی پیشرو ( مثلا وحدت گرایان ) در امریکا در بحث همجنس گرایان دارد. در عمل ، این به آن معنی است که زنان و مردان همجنس گرا میتوانند یا جامعه بهائی را ترک کنند ، یا تلاش منظم و مستمری برای تغییر جنسیت خود بعمل آورند ، و یا به هنگام صحبت درباره علایق جنسی خود ، سکوت و پرده پوشی اختیار کنند .

یادداشت ها

1- رابرت استاکمن ،” جامعه بهائی امریکا در دهه 1990

 Robert Stockman, “The American Baha’i Community in the Nineties,” in America’s Alternative Religions, ed. Timothy Miller (Albany, NY: SUNY Press, 1995). Available at Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/?file=stockman_american_community_nineties.html.

2- سخنرانی داگلاس مارتین ، در ان زمان عضو بیت العدل بهائیان، در اوریل 2004 در کالیفرنیا

“Speech given by Douglas Martin in Raleigh, North Carolina, April 10, 2004,”transcribed by John Bradley, April 12, 2004, Mt. Airy, NC.

3- پیام رضوان 2003 بیت العدل جهانی ،که متن آن در آدرس زیر است:

“2003 Ridvan Message From the Universal House of Justice,” Baha’i Library Online,at http://bahai-library.com/published.uhj/ridvan/2003.html.

4. Quoted in “Letter of the Universal House of Justice to the National Spiritual Assembly of New Zealand, May 31, 1988,” Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/ id.php? item.new=1395.

5- نامه نوشته شده از سوی شوقی افندی ،به تاریخ 28 جولای 1936، موجود در بهائی نیوز شماره 105 (فوریه 1937 ) ،ص 2.

“Letter written on behalf of Shoghi Effendi, July 28, 1936,” Baha’i News, no. 105 (February 1937): 2.

6- خوان کول،انتونی لی و…. مقاله خدمت زنان در موسسات بهائی در سایت بهائی پژوهی به ادرس :

http://bahairesearch.org/article/%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D…

Quoted in Lee, Caton, et al., “The Service of Women on the Institutions of the Baha’i Faith.”

7. “Letter of the Universal House of Justice to the National Spiritual Assembly of New Zealand, May 31, 1988,” Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/ id.php?itemnew=1395.

8- پاسخ بیت العدل به نامه یک فرد بهائی درباره عصمت و دانش ولی امرالله ،در آدرس زیر:

“Letter of the Universal House of Justice to an Individual on the Infallibility and Historical Knowledge of the Guardian, July 25, 1974,” Baha’i Library Online at http://bahailibrary.com/?file=uhj_ infallibility_history_guardian.html

9- پاسخ بیت العدل به نامه یک فرد بهائی درباره عصمت و دانش عبدالبها ،در آدرس زیر:

“Letter of the Universal House of Justice to an Individual on the Infallibility and Knowledge of ‘Abdu’l-Baha,” Baha’i Library Online, at http://bahailibraiy.com/?file=uhj_infallibil ity_abdulbaha.html.

10- نامه مشاور قاره ای، به یک روشنفکر و انتشاراتی بهائی،در آدرس زیر:

“Letter of Counselor Stephen Birkland to a Baha’i Intellectual and Publisher,” at http://www-personal.umich.edu/-jrcole/bahai/1999/bhcouns2.htm.

11. Schaefer, “Infallible Institutions?” 20.

12- صلاحیت و اختیارات بیت العدل جهانی برای روشنگری درباره نصوص امری،به آدرس:

“The Universal House of Justice’s Power of Elucidation October 25, 1984,” in Marks, Messages from The Universal House of Justice: 1963—1986, 646.

13- موژان مومن، مقاله بنیادگرایی و لیبرالیسم، درکتاب عقل و الهام سینا فاضل و حسین دانش

Moojan Momen, “Fundamentalism and Liberalism,” in Fazel and Danesh, Studies in the Babi and Baha’i Religions: Reason and Revelation, 149.

14. Cole, “Fundamentalism in the Contemporary Baha’i Community,” 214

15. Quoted in Cole, “Fundamentalism in the Contemporary Baha’i Community,” 206.

16- نامه دکتر سوزان مانک به بیت العدل جهانی به تاریخ 10 مه 1997 “Letter from Dr. Susan Maneck to the Universal House of Justice, May 10,1997, ” Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/?file=uhj_scholarsinternet.html.

17- نامه بیت العدل جهانی به دکتر سوزان مانک،به تاریخ 20 جولای 1997 “Letter from the Universal House of Justice to Dr. Susan Maneck, July 20,1997,   ” Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/?file=uhj_scholarsinternet.html.

18. See John Parris, “Scholarship in the Baha’i Community,” Baha’i Studies Review 1(1991).

19. “Letter of Douglas Martin regarding Modernity and the Millennium, via the BWC Secretariat, 3 August 1999,” at http://www-personal.umich.edu/-jrcole/bahai/ 2002/fulltext.htm.

20. “Letter of Douglas Martin regarding Modernity and the Millennium.”

21- کارن باکت ،دشمنان در درون : درگیری و کنترل در درون جامعه بهائی Karen Bacquet, “Enemies Within: Conflict and Control in the Baha’i Community,” Cubic Studies Journal 18 (2001): 154.

22. In this regard, see Barney Leith, “Baha’i Review: Should the “red flag” law be repealed?” Bahd’i Studies Review 5, no. 1 (1995).

23. See “Issues Related to the Study of the Baha’i Faith: Extracts from Letters written on behalf of the Universal House of Justice,” published as a supplement to the May 1998; issue of Baha’i Canada by the National Spiritual Assembly of the Baha’is of Canada.

24. Richard and Joan Ostling, Mormon America: The Power and the Promise (New York: Harper Collins, 1999), 352.

25- بیت العدل جهانی ،حقوق و آزادی های فردی حیفا: مرکز جهانی بهائی،1988 Universal House of Justice, Individual Rights and Freedoms (Haifa: Baha’i World Center, 1988), 1.

26. Universal House of Justice, Individual Rights and Freedoms, 17.

27. Bacquet, “Enemies Within,” 142.

28. Quoted in Juan R. I. Cole, “Race, Immorality, and Money in the American Baha’i Community: Impeaching the Los Angeles Spiritual Assembly,” Religion 30 (2000): 121.

29. Quoted in Universal House of Justice, Individual Rights and Freedoms, 33.

30. Adib Taherzadeh, The Revelation of Baha’u’llah, vol. 4 (Oxford: George Ronald, 1987), 320.

31- نگاه کنید به سوزان مانک ، حکمت و تقیه : کاربرد و معنای حکمت در متون و تاریخ بهائی Susan Maneck, “Wisdom and Dissimulation: The Use and Meaning of Hikmat in the Baha’i Writings and History,” Baha’i Studies Review 6 (1996).

32. A similar fate would likewise befall New Zealand Baha’i Alison Marshall, who was removed from the Baha’i rolls in 1996, apparently for criticisms she made over the Internet concerning the Universal House of Justice.

33- نامه نوشته شده از سوی بیت العدل جهانی به محفل ملی بهائیان ایرلند به تاریخ 16 مارس 1983 “Letter Written on the Behalf of the Universal House of Justice to the National Spiritual Assembly of Ireland, March 16, 1983,” in Hornby, Lights of Guidance, 345.

34. “Statement on Capital Punishment from the Baha’i International Community to Amnesty International,” Baha’i Library Online, at http://bahailibrary.com/published.uhj/ capital.punishment.html.

35- بهاء الله ،کتاب اقدس ، 58 Baha’u’llah, Kitdb-i Aqdas, 58.

36. “Letter Written on Behalf of Shoghi Effendi to an Individual Believer, May 21, 1954,” in Hornby, Lights of Guidance, 365.

37. “Letter from the Universal House of Justice to an Individual Believer, January 2, 1973,” in Hornby, Lights of Guidance, 366.

38. R. Jackson Armstrong-Ingram, “The Provisions for Sexuality in the Kitdb-i Aqdas in the Context of Late Nineteenth Century Eastern and Western Sexual Ideologies,” Baha’i Library Online, at http://bahai-library.org/conferences/sex.aqdas.html.

39. “Letter Containing Recommendations to the National Spiritual Assembly of the Baha’is of the United States From a Gay-positive Group,” Baha’i Academics Resource Library,at http://bahai-library.com/letters/gays.html.

40. Roger Reini, “The Baha’i Faith and Homosexuality: A Compilation From the Baha’i Writings,” Baha’i Academics Resource Library, at http://bahai-library.com/unpubl. compilations/homosexuality.comp.html.

ejt