توضیح عکس: مقبره خاندان ملاعبدالوهاب دارالشفایی (پدر میرزامحمّدهادی قزوینی: از شهداء هفتگانه بیان: شهید بیان در قزوین)-تصویر از نگارنده-
نویسنده: سیّد مقداد نبوی رضوی، کارشناس ارشد تاریخ اسلام از دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
سید علی محمد باب که خود را موعود اسلام میخواند برای آیین خود نیز موعودی با نام «من یظهره الله» در نظر داشت. وی بر آن بود که خداوند در فاصلهی میان درگذشت او و ظهور من یظهره الله «مرآت»هایی را برمیانگیزد که با برخورداری از وحی الهی در مسیر آیین او پیروانش را رهبری خواهند کرد و در نبود آنان نیز «شهداء بیان» (عالمان بزرگ بابی) پیشوای ایشان خواهند بود. این مقاله به بررسی جایگاه شهداء بیان در آیین باب و اشاره به برخی از ایشان که از سوی نخستین مرآت، میرزا یحیی صبح ازل، برای رهبری بابیان برگزیده شدند پرداخته و نشان میدهد که در دورهی زندگانی مخفیانهی صبح ازل در بغداد، یک سازمان اداری برای سرپرستی بابیان وجود داشت و انسجام آنها را تنها به میرزا حسینعلی بهاء الله نمیتوان منسوب کرد.
طرح مسئله
سیّد علیمحمّد شیرازی (۱۲۳۵ ـ ۱۲۶۶ ق.) که شخصی شیخیمذهب بود، در سال ۱۲۶۰ ق. خود را نماینده ویژه امام دوازدهم شیعیان، محمّدبنالحسن العسکری، دانست و به همین جهت به «باب» معروف شد. او با تأکید بر نزدیک بودن ظهور امام دوازدهم، بر ضرورت فراهم آوردن مقدمات لازم برای ظهور او دست میگذاشت و بر همین اساس بود که دوستان و دشمنان زیادی یافت. پیروان او با تمام توان در ایران و عراق به تبلیغ دعوتش در زمینهسازی ظهور قریبالوقوع امام دوازدهم میپرداختند و مخالفانش نیز ـ که بیشتر در میان عالمان شیعه و حکام قاجار بودند ـ سعی داشتند تا گسترش دعوت او را مانع شوند. باب در سال چهارم دعوت خود در آموزههایش تغییری اساسی داد و ضمن آنکه ظهور امام دوازدهم را در ظهور خود دانست، با نسخ آیین اسلام، خود را صاحب آیینی جدید خواند. این دعوی هرچند برخی پیروان او را ـ که در پی یاریرسانی به امام دوازدهم بودند ـ از دورش پراکنده ساخت اما دیگر پیروانش را بهسوی او کشاند و چالشی جدید در جامعهی شیعیمذهب ایران و عراق بهوجود آورد. باب بر آن بود که سخن گفتنش همان سخن گفتن خداوند است که بدون حضور فرشته وحی انجام میشود. او خود را «صاحب ظهور کلی» که ناسخ دین اسلام است میدانست و ضمن اعتقاد بر ادامه ظهورهای بعدی تا پایان جهان، صاحب ظهور پس از خود را «من یظهره الله» (کسی که خداوند او را ظاهر خواهد کرد) نامید. او در سال ۱۲۶۶ ق. (سال پایانی دعوت خود) جوانی نوزدهساله به نام میرزایحیی نوری را ـ که صاحب وحیی چون خود میدانست و به «اسم الله الازل» و «اسم الله الوحید» ملقبش کرده بود ـ جانشین خود دانست. این شخص در نگاه باب «صاحب ظهور جزئی» بود که ظهورش در امتداد ظهور کلی خود او قرار میگرفت. بر همین اساس بود که او از سوی باب «مرآت» (آیینه) که از «شمس حقیقت» (باب) حکایت دارد خوانده شد. در سال ۱۲۶۸ ق. (حدود دوسال پس از اعدام باب) گروهی از بابیان به ناصرالدینشاه قاجار (قاتل باب) حمله بردند تا او را بکشند، اما ناکام ماندند. واکنش حکومت قاجار به این تعرض بسیار سخت بود و به کشتهشدن جمعی از بزرگان بابیان انجامید. پس از آن بود که میرزایحیی نوری ـ که «حضرت ازل» (صبح ازل) خوانده میشد ـ از ایران خارج شد و در بغداد زندگانی مخفیانهای را برگزید که حدود ده سال دوام یافت. برادر او، میرزا حسینعلی نوری هم ـ که از بابیان بسیار فعال بود و در میان ایشان به «جناب بهاء» مشهور بود ـ همراه با صبح ازل در بغداد ساکن شد (او بعدها خود را بهاءالله خواند). در پایان سال ۱۲۷۹ ق. که صبح ازل و بهاءالله و بابیان دستور یافتند بغداد را ترک کنند، بهاءالله در جمع گروهی از بابیان خود را همان صاحب ظهور کلی پس از باب (من یظهره الله) خواند و چهارسال بعد (اواخر سال ۱۲۸۳ ق.) این دعوی را در میان بابیان آشکارا اعلام کرد و با مخالفت صبح ازل روبرو شد. به این ترتیب بیشتر بابیان بهتدریج به او پیوستند و «بهائی» نام گرفتند و گروهی که از پذیرش دعوت او سرباز زدند، گذشته از عنوان «بابی»، بهسبب جانبداری از صبح ازل، «ازلی» خوانده شدند.
سؤال تحقیق
با توجه به آنچه که در طرح مسئله آمد، این مقاله جستاری در پاسخ به این سؤال است که سازمان اداری بابیان در زمان اختفای صبح ازل در بغداد چگونه بود؟
روش تحقیق
این مقاله، بر پایه ترکیبی از روش روایی و تحلیلی تلاش خواهد کرد تا با استخراج دادههای موجود در متون اعتقادی و تاریخی هردو گروه ازلی و بهائی و نیز تبیین آنها به سؤال تحقیق پاسخ دهد.
جایگاه «شهید بیان» در آیین باب
-تعریف شهید بیان
آثار باب گویای آن است که کسانی با عنوان «شهید» دارای رتبهای بلند در آیین او هستند. وی در کتاب بیان فارسی شهداء را کسانی که از زمان مرگ او تا زمان ظهور آیین بعد راهنمایان مردم به آیات الهی هستند یاد کرده است. او در این عبارات حجّتهای الهی را بر دو نوع دانسته: آیات خداوند و کسی که این آیات بر او نازل میشود. در نگاه او، حجّت اول تا «روز قیامت» ـ که همان ظهور بعدی است ـ باقی خواهد بود. این بدان معنی است که نوشته های باب تا زمان ظهور موعود او (من یظهره الله) باید مورد اطاعت پیروانش باشد. حجّت دوم نیز که خود باب است، در زمان حیات بر پیروان خویش سیطره دارد. باب سپس گفته که در زمان نبود او تا زمان ظهور آیین بعد «شهداء» راهنمایان عمل به «بیان» خواهند بود.۱ عنوان «بیان»، گذشته از دو کتاب بیان عربی و بیان فارسی، بر تمام آثار باب نیز گفته میشد.۲ بنابراین، دانسته میشود که او شهداء را کسانی دانسته که مفسّران آثارش هستند و پیروان او را به آن آثار راهنمایی میکنند.
باب در کتاب پنج شأن نیز به شهداء پرداخته است. وی ابتدا از کسانی که در زمان نبود او به تعالیمش راهنمایی میکنند سخن گفته و ایشان را «ادلاء» (راهنمایان) و «شهداء» (شاهدان) و… یاد کرده است. سپس از برگزیده شدن الهی یک «مرآت» (آیینه) که نشانگر «شمس حقیقت» (باب) است سخن گفته است.۳ مرآت در نگاه باب کسی بود که مانند خود او از وحی الهی برخوردار بود اما در راستای آیین او نه آنکه خود بنیانگذار آیینی مستقل باشد.۴ با توجه به منابع تاریخی باید گفت که آن مرآت همان میرزایحیی صبح ازل بود که از سوی باب به جانشینی برگزیده شد. باب او را کسی دانست که از سوی خداوند صاحب وحی شده و بر همین اساس او را جانشین قرار داد. (البته باید گفت که بهائیان این برگزیدگی را از روی مصلحت یاد کردهاند اما ازلیان آن را واقعی دانستهاند).
-نسبت شهداء بیان با مرآت
باب بر آن بود که بعد از وفات صبح ازل و پیش از ظهور من یظهره الله مرآتهای دیگری نیز از سوی خداوند مبعوث خواهند شد.۵ وی در یکی از لوحهایی که برای صبح ازل نوشت، دستور داد که اگر در زمان مرگ او مرآتی دیگر از سوی خداوند مبعوث نشده باشد، رهبری بابیان را به شهداء بسپارد.۶ با توجه به این لوح دانسته میشود که در زمان نبود صبح ازل یا کسی مانند او، بابیان باید به شهداء روی میآوردند. در این گفتار، شهداء کسانی هستند که در اجرای دستورهای خداوند پرهیزگاری پیشه کرده و از «حدود الله» فراتر نمیروند. همچنین، دانسته است که آگاهی کامل از احکام بیان، شرط لازم برای عدم تجاوز از حدود آن است بنابراین، شهداء بیان را آگاهان برجسته بابی در علم و عمل باید دانست.
ناشران ازلی کتاب بیان فارسی، در بخش «لغات و اصطلاحات»، شهداء را مرتبه بعد از مرآتها و کسانی که از حدود بیان تجاوز ننمایند یاد کردهاند.۷ بنابراین، باید گفت که شهید بیان پس از شمس حقیقت (باب) و مرآت (صبح ازل و مانندهای او) سوّمین مقام در آیین باب بوده است. بر همین اساس است که دانسته میشود شهداء بیان در میان بابیان بلندمرتبهترینها بودند. ایشان در مقامی قرار داشتند که در زمان نبود مرآتها (جانشینان الهی باب) زمام آیین باب را به دست میگرفتند. بنابراین، بابیان تکلیف داشتند که اگر بعد از درگذشت صبح ازل مرآتی مبعوث نشد، به شهداء بیان روی آورند.
سبب برگزیده شدن شهداء بیان از سوی صبح ازل در بغداد
ازلیان زندگانی پنهانی صبح ازل در بغداد را علت برگزیده شدن شهداء بیان به عنوان واسطه ارتباط بابیان با او یاد کردهاند. بهعنوان نمونه، ملامحمّدجعفر نراقی ـ که از شهداء بیان بود ـ نوشته که صبح ازل بهسبب زندگانی پنهانی خود در بغداد، با توجه به دستور باب، شهیدانی را برگزید تا بابیان پرسشها و مسایل خود را بهواسطه آنان با او در میان بگذارند.۸ در نگاه این ازلی برجسته، شهداء بیان محل رجوع بابیان در زمان «غیبت صغرای حضرت ازل» بودند.۹ با این ترتیب است که دانسته میشود نقش اصلی شهداء بیان راهنمایی بابیان در زمان پنهان بودن موقتی صبح ازل بود که اینک در بغداد زندگانی مخفیانهای داشت. باید گفت که صبح ازل در برگزیدن آن شهیدان به همان حکم پیشگفته باب درباره مقام مرجعیّت شهداء در زمان نبود مرآتها نظر داشت.
تعداد نخستین گروه شهداء بیان در زمان اقامت صبح ازل در بغداد
صبح ازل در آغاز اقامت در بغداد، هفت نفر از بزرگان بابی را شهید بیان دانست و پیروانش را به فرمانبری از ایشان دستور داد. میرزا حسینعلی بهاءالله و جانشینش، عباس افندی (عبدالبهاء) و نیز سیّد مهدی دهجی (از بزرگان بهائیان در زمان حیات بهاءالله) در آثار خود به هفتتن بودن آن شهیدان اشاره کردهاند.۱۰ سعیدخان کردستانی (محقق آیینهای بابی و بهائی که با برخی ازلیان برجسته دوستی نزدیک داشت) نیز آن شهیدان را «علمای هفتگانه بابیّه» خوانده است.۱۱
زمان انتصاب شهداء هفتگانه بیان
ملامحمّدجعفر نراقی ـ که خود از شهداء هفتگانه بیان بود ـ شروع زندگانی مخفی صبح ازل را بعد از تعیین شهداء هفتگانه بیان یاد کرده است.۱۲ روایت سیّد مهدی دهجی نیز نشان از آن دارد که زمان انتخاب شهداء بیان آغاز زندگانی مخفی صبح ازل در بغداد بوده است.۱۳ بر اساس آنکه صبح ازل از همان ابتدای ورود به بغداد زندگانی مخفی خود را آغاز کرد، باید نتیجه گرفت که برگزیده شدن شهداء هفتگانه بیان در همان سال نخست اقامت او در بغداد (حدود ۱۲۶۸ و ۱۲۶۹ ق.) صورت گرفته است. ۱۴
وظایف شهداء بیان در نگاه صبح ازل
مجموعه نامه های صبح ازل به هریک از شهداء هفتگانه بیان که انتصاب ایشان به مقام «شهادت» را دربردارد، «کتاب الوصیة» نام گرفته است. در حاشیه صفحه نخست نسخهای از این رساله، عبارت «هذا کتاب الوصیة فی تعیین الشهداء لعل الناس بآیات الله لیهتدون» (این کتاب وصیت در برگزیدن شهداء است شاید مردم به آیات خداوند هدایت شوند) دیده میشود. این عبارت، خود بیانگر علت برگزیده شدن شهداء بیان است: راهنمایی مردم به آیین باب. صبح ازل در این نامهها وظایفی را که برعهده شهداء بیان میدانست آورده است. او همچنین نوشته که این نامهها «کتاب الله» هستند.۱۵ این سخن، نشاندهنده آن است که در نگاه صبح ازل، برگزیده شدن این شهیدان امری الهی بوده که بر زبان صبح ازل جاری شده است. وی در بخشی از این رساله نوشته که اگر بعد از او کسی مانند خودش (صاحب آیات) نبود، امر آیین باب با شهداء بیان است.۱۶ وظایفی که وی در این نامهها برای شهداء بیان برشمرده، بدین قرار است:
هدایت مردم به آیین باب؛۱۷
جمعآوری آثار باب (بیان) و آثار صبح ازل (آثار حیّ البیان)؛۱۸
گرفتن حقوق مالی از بابیان.۱۹
وظایف سه گانه بالا نشانگر ریاست تامّه شهداء بیان بر بابیان است. سخن پیشگفته ملامحمّدجعفر نراقی بیانگر آن بود که ایشان واسطه مکاتبات بابیان با صبح ازل نیز بودهاند. بهروایت ازلیان، میرزا حسینعلی بهاءالله پیشکار برادر خود بود و «نایب مناب و نقیب» و نیز «رئیس بر کل» بهشمار میآمد و «علیالظاهر، هرچه بود، او بود و هرکار میکرد، او میکرد»۲۰ اما در میان شهداء بیان جای نداشت.۲۱
شهداء هفتگانه بیان
صبح ازل در «کتاب الوصیة»، تنها نام شهداء بیان و محل سکونت ایشان را آورده است. این کسان عبارتند از: احمد (شهید بیان بر اهل ارض خاء)، محمّدتقی (برادر احمد)، محمّد (شهید بیان بر اهل ارض باء)، جعفر (شهید بیان بر اهل ارض کاف)، ابراهیم (شهید بیان بر اهل ارض تاء)، محمّد (شهید بیان بر اهل ارض طاء)، موسی (شهید بیان بر اهل ارض قاف) و هادی (شهید بیان بر اهل ارض قاف). با توجه به آثار تاریخی دیگر، بسیاری از این کسان را میتوان شناخت:
-احمد: شهید بیان بر اهل ارض خاء ۲۲
در اصطلاح بابیان و بهائیان، «ارض خاء» خراسان بود.۲۳ ملامحمّدجعفر نراقی (از شهداء هفتگانه بیان) نام چندتن از بزرگان بابی را با عنوان اینکه بیشترشان از شهداء بیان هستند آورده که در میان ایشان نام میرزا احمد ازغندی دیده میشود.۲۴ او در جایی دیگر میرزا احمد را آشکارا در میان شهداء بیان یاد کرده است.۲۵
اسدالله فاضل مازندرانی (تاریخنگار بهائی)، وقتی به شرح حال بابیان مشهور ایران و عراق در زمان حیات باب پرداخته، در بخش مربوط به «خراسان: ارض خاء»، این شخص را از «مشاهیر علماء مؤمنین خراسان» یاد کرده است. میرزا احمد در عراق نزد شیخ احمد احسایی و سیّد کاظم رشتی درس خوانده و پیش از ظهور باب در میان «مشاهیر علمای شیخیه و اصحاب سیّد» قرار داشت. او در اوایل آغاز دعوت باب با برخورد به ملاحسین بشرویه ای (نخستین ایمان آورنده به باب) به جمع پیروان باب پیوست۲۶ و در سالهای بعد نیز (۱۲۷۷ ق.: هشتمین سال اقامت صبح ازل در بغداد) در میان «مشاهیر علمای بابیّه» جای داشت.۲۷
صبح ازل، در نامهاش به میرزااحمد ازغندی، برادر وی، محمّدتقی، را نیز شهید بیان یاد کرده اما نقش او را همان نسبت هارون به موسیبنعمران دانسته است.۲۸ با این ترتیب، باید نتیجه گرفت که محمّدتقی ازغندی در مقامی بعد از برادر خود قرار داشت اما مانند او شهید بیان بود.
-جعفر: شهید بیان بر اهل ارض کاف ۲۹
ارض کاف در ادبیات بابیان و بهائیان کاشان بود.۳۰ به روایت بهائیان، ملامحمّدجعفر نراقی از سوی صبح ازل شهید بر بابیان آن شهر شد. ۳۱ در ابتدای نسخه خطی کتاب الوصیة هم نوشته شده که نراقی در یکی از نوشتههای خود، نامه خطاب به خودش را که در این رساله آمده، شاهد گرفته و خود را شهید بر اهل کاشان دانسته است.۳۲
نراقی که پیشتر در عراق نزد سیّد کاظم رشتی درس خوانده بود، در بازگشت به کاشان بهتدریج به آراء شیخ احمد احسایی گرایش یافت۳۳ و در میان «علمای شیخیّه» قرار گرفت.۳۴ وی در زمان اقامت ملاحسین بشرویهای در کاشان، از دعوت باب آگاه شد۳۵ و سرانجام در سال پایانی حیات باب به بابیان پیوست.۳۶ او بهسبب تکاپوهایش در تبلیغ آیین باب مورد هجمه مخالفان قرار گرفت و دوبار به عراق تبعید شد. در زمان اقامت دوم او در عراق، دعاوی جدید بهاءالله به تدریج آشکار میشد.۳۷ این شخص یکی از مخالفان جدی بهاءالله بود که از پیش از آشکار شدن دعوت جدیدش نیز نظر مساعدی به او نداشت و برآن بود که او در خفا صاحب داعیه است.۳۸ پس از آغاز دعوی بهاءالله، نراقی به مخالفت همهجانبه با او پرداخت و رسالهای به نام تذکرة الغافلین در رد دعاوی او نگاشت۳۹ وی سرانجام در کاظمین دستگیر و به ایران فرستاده شد و در سال ۱۲۶۸ ق. در زندان تهران درگذشت.۴۰
-ابراهیم: شهید بیان بر اهل ارض تاء ۴۱
ارض تاء در میان بابیان و بهائیان به شهر تبریز گفته میشد.۴۲ صبح ازل در نامهاش به ابراهیم (شهید بیان در تبریز) او را «خلیل» نیز خطاب کرده است.۴۳ یکی از بابیان مشهور تبریز در زمان باب، سیّد ابراهیم تبریزی بود. به روایت بهائیان، او که از «اعاظم علماء شیخیّه و کبار اصحاب سیّد رشتی» بهشمار میرفت، در همان آغاز دعوت باب به او پیوست و در زمان زندانی شدن باب در آذربایجان توانست با او ملاقات کند. او از سوی باب دو لقب «اسم الله الخلیل» و «اسم الله الرحیم» داشت. وی در سالهای پس از کشته شدن باب نیز در تبریز زندگی میکرد اما زمان درگذشتش معلوم نیست.۴۴ با توجّه به آنکه سیّد ابراهیم تبریزی (ملقب به خلیل و رحیم) از بزرگان بابیان بود و ابراهیم (شهید بیان در تبریز) نیز از جانب صبح ازل با همان لقب خلیل خطاب شده، با احتمالی قریب به یقین او را همان شهید بیان در تبریز باید دانست.
با این حال، سیّد ابراهیم تبریزی در زمان دعوی من یظهره اللهی میرزا اسدالله دیّان به او پیوست. صبح ازل در کتاب مستیقظ ـ که آن را در پاسخ دعوی دیّان نگاشته ـ این شخص را با عنوان «کسی که خداوند را انکار کرد و به آیاتش کفر ورزید» یاد کرده است.۴۵ این احتمال هست که یکی از اسباب بسط دعوت دیّان در آذربایجان و گرویدن گروهی از بابیان آنجا به او، وجود سیّد ابراهیم تبریزی و نفوذ وی در آن دیار بوده باشد.۴۶
با این ترتیب، مشخص میشود که سیّد ابراهیم با آنکه یکی از پیروان برجسته باب بود و از او دو لقب گرفته بود و نیز با آنکه از سوی صبح ازل به مقام شهادت نصب شده بود، از او روی برتافت و به دیّان پیوست. روایت بهائیان آن است که میرزا اسدالله دیّان و سیّد ابراهیم تبریزی به بغداد آمدند و دیّان نزد بهاءالله توبه کرد.۴۷ ازلیان نیز گفتهاند که دیّان قصد داشت نزد صبح ازل رفته و توبه کند.۴۸
-محمد: شهید بیان بر اهل ارض طاء۴۹
بابیان و بهائیان تهران (طهران) را ارض طاء میگفتند.۵۰ عبدالبهاء در یکی از نوشتههای خود سیّدمحمّد ملیح را شهید بیان در تهران یاد کرده است.۵۱ نام اصلی این شخص، سیّدمحمّد گلپایگانی است که ابتدا از اصحاب قرةالعین بود و از سوی او «فتی الملیح» (جوان خوبصورت) خوانده میشد.۵۲ او همراه با قرةالعین از عراق به قزوین آمد۵۳ و بعدها از سوی صبح ازل در میان شهداء بیان جای گرفت.۵۴
-موسی: شهید بیان بر اهل ارض قاف ۵۵
ارض قاف در ادبیات بابیان و بهائیان به قم و قزوین گفته میشد.۵۶ بهاءالله زمانی که از تعداد هفتگانه شهداء بیان سخن گفته، حاج میرزا موسی قمی را یکی از ایشان برشمرده است.۵۷ بنابراین، دانسته میشود که این شخص همان شهید بیان بر بابیان قم بوده است. او ـ که نوه دختری عالم نامدار عصر فتحعلیشاه قاجار، میرزا ابوالقاسم مجتهد قمی، بود ـ به وسیله ملاحسین بشرویهای و ملاعبدالکریم قزوینی (یکی از کاتبان باب) به جمع پیروان باب پیوست و در میان «علماء بیان» جای گرفت.۵۸ جالب اینجاست که وی یکی از کسانی بود که بعد از کشته شدن باب و پیش از دعوت جدید بهاءالله، دعوی من یظهره اللهی داشت. به روایت بهائیان، وی سرانجام در سال ۱۲۷۴ ق. به بغداد رفت و پس از روبروشدن با بهاءالله ـ که پیشکار صبح ازل و بزرگ بابیان بغداد بود ـ توبه کرد.۵۹ روایت ازلیان نیز آن است که او نزد صبح ازل به توبه پرداخت.۶۰
-هادی: شهید بیان بر اهل ارض قاف ۶۱
پیش از این گفته شد که عنوان ارض قاف را بابیان و بهائیان، برای قم و قزوین بهکار میبردند. ملامحمّدجعفر نراقی نام میرزا محمّدهادی قزوینی را در میان کسانی که بیشترشان از شهداء بودند آورده۶۲ و در جایی دیگر او را آشکارا از شهداء بیان دانسته است.۶۳ فاضل مازندرانی هم او را در میان شهداء بیان و زعمای ازلیان و نیز از مخالفان بهاءالله نام برده است.۶۴ میرزامحمّدهادی فرزند ملاعبدالوهاب قزوینی (دایی قرة العین) بود.۶۵ او ابتدا مانند پدر در میان حامیان شیخ احمد احسایی قرار داشت.۶۶ به روایت بهائیان، او در همان آغاز دعوت باب به شیراز رفت و با ایمان به باب در میان هجدهنفر بابیان نخستین (حروف حی) قرار گرفت. سپس به کربلا رفت و تبلیغ تعالیم باب را پیشه کرد. بعد از آن، به قزوین بازگشت و توانست بار دیگر باب را در نزدیکی آن شهر ملاقات کند. وی، سالها پس از کشته شدن باب حیات داشت.۶۷ میرزامحمّدهادی از بزرگان بابی بود که پیش از بروز دعوی بهاءالله به او سوءظن داشت و او را صاحب داعیه میدانست.۶۸
-محمّد: شهید بیان بر اهل ارض باء ۶۹
ارض باء در ادبیات بابیان و بهائیان به بارفروش (بابل) گفته میشد.۷۰ صبح ازل در برخی از نامههایش که به بابیان ساکن در بغداد نوشته، از آن شهر نیز با عنوان «ارض باء» یاد کرده است.۷۱ از آن روی که حاج سیّد محمّد اصفهانی در آثار بهائیان با عنوان «شهید بیان در بغداد و کربلا» یاد شده، باید گفت که او همان کسی است که از سوی صبح ازل شهید بیان بر بابیان بغداد دانسته شد.۷۲ ازلیان او را «از اعاظم شهدای بیان»۷۳ و بلکه «اکبر و اعظم شهداء بیانی» یاد کرد۷۴ و بهائیان نیز او را «اولین پناه ازلیّه» خواندهاند.۷۵ انتصاب او به ریاست بابیان بغداد (محل اقامت صبح ازل) بهتنهایی کافی است تا جایگاه مهم او در میان بابیان دانسته شود.
این شخص نیز مانند ملامحمّدجعفر نراقی (شهید بیان در کاشان) و میرزا محمّدهادی قزوینی (شهید بیان در قزوین) پیش از آشکار شدن دعوت جدید بهاءالله به او بدبین بود۷۶ و پس از بروز دعوت جدید نیز به مخالفت سخت با بهاءالله پرداخت. از او رسالهای بیعنوان در نقد دعوت بهاءالله در دست است.۷۷ میزان تلاش او در جانبداری از صبح ازل چنان بود که بهاءالله او را سبب گمراهی صبح ازل میخواند.۷۸ در مقابل، صبح ازل به او عنایتی تام و تمام داشت و او را به لقب «اباوحید» نامبردار کرده۷۹ و او را پدر خود میدانست.۸۰ این ازلی برجسته که همراه با بهاءالله به عکا تبعید شده بود، مخالفتهای جدی خود را با او ادامه میداد و همین ویژگی سبب شد تا سرانجام بهسال ۱۲۸۸ ق. در آنجا بهدست برخی بهائیان کشته شد.۸۱
انتصاب شهداء بیان جدید در بغداد
در آثار تاریخی، گذشته از هفت نفری که از طرف صبح ازل به عنوان شهید بیان برگزیده شدند، دیگرانی را میتوان یافت که در سالهای اقامت در بغداد از سوی او به این مقام منصوب شدند. بهروایت بهائیان، حاج سیّدمحمّد اصفهانی در زمان اقامت صبح ازل در بغداد شهید بیان در کربلا بود.۸۲ با توجه به آنچه پیش از این گذشت، باید گفت که وی پس از منصوب شدن به مقام شهادت در بغداد، ریاست بابیان کربلا را یافته است. بهنظر میرسد انتصاب او به این مقام در حدود سال ۱۲۷۲ ق. صورت گرفته باشد۸۳ یعنی حدود چهارسال پس از نصبش به مقام شهادت در بغداد.
روایت بهائیان آن است که صبح ازل، ملارجبعلی قهیر و ملاعلیمحمّد سراج را نیز شهید بیان دانسته بود. با توجّه به روایت ایشان، میتوان احتمال داد که این انتصاب نیز در حدود سال ۱۲۷۲ ق. انجام شده است.۸۴ ملا محمّدجعفر نراقی نام قهیر را نیز در میان کسانی که بیشترشان از شهداء بودند آورده است.۸۵ قهیر و سراج، هردو، پس از دعوی جدید بهاءالله به مخالفت با او پرداختند و هریک رسالهای در رد او نوشتند. روایت ازلیان آن است که سراج در حدود سال ۱۲۸۴ ق. و قهیر در حدود سال ۱۲۸۶ ق. بهدست بهائیان کشته شدند.۸۶
بهائیان همچنین، ملامحمّدتقی نراقی (برادر ملامحمّدجعفر نراقی) را شهید بیان بر بابیان نراق یاد کردهاند. سخن ایشان نشان از آن دارد که ملامحمّدتقی در همان زمان اقامت برادرش در کاشان شهید بیان در نراق بوده است.۸۷ با توجّه به آنکه راوی این موضوع مدتی پس از ملاقات با آن دو برادر به بغداد رفت۸۸ و نیز با دانستن آنکه زمان سفر او به بغداد ۱۲۷۴ ق. بود،۸۹ میتوان نتیجه گرفت که ملامحمّدتقی نراقی بین سالهای ۱۲۶۸ تا ۱۲۷۴ ق. به مقام شهادت بر بابیان نراق برگزیده شده است.
نام حاج سیّد جواد کربلایی نیز در زمره شهداء بیان در زمان اقامت صبح ازل در بغداد آمده است.۹۰ این شخص را ازلیان و نه بهائیان در شمار هجدهتن نخستین مؤمنان به باب (حروف حی) یاد کردهاند.۹۱ وی در جوانی به ملاقات شیخ احمد احسایی رسید و بعدها به محضر درسی سیّد کاظم رشتی راه یافت و در میان شیخیان قرار گرفت. همچنین، بهجهت دوستی که با داییهای باب داشت، او را در همان سالهای کودکی و جوانی در شیراز و بوشهر میدید و سرانجام در همان سال نخست دعوت باب به او گروید و در میان بابیان مشهور جای گرفت.۹۲ بااینترتیب، میتوان نتیجه گرفت که صبح ازل در ابتدای اقامت در بغداد، هفت نفر از بابیان برجسته را شهید بیان و نایب خود در سرپرستی بابیان قرار داد اما در سالهای بعد برخی دیگر را به جمع شهداء بیان افزود.
شهداء هفتگانه بیان در زمان دعوت جدید بهاءالله
میرزاحسینعلی بهاءالله ـ که در سالهای بغداد برای دعوت من یظهرهاللهی خود زمینهچینی میکرد ـ آن را ابتدا در آستانهی خروج از بغداد (ذی القعده ۱۲۷۹ ق.) برای گروهی از بابیان آشکار کرد۹۳ و سرانجام در اواخر سال ۱۲۸۳ ق. بهطور کامل علنیاش کرد.۹۴ با توجه به کتاب بدیع که در سال ۱۲۸۳ ق. بهاءالله در پاسخ به دعاوی پیروان صبح ازل نگاشت،۹۵ میتوان دریافت که در آن زمان، سه تن از شهداء هفتگانه بیان هنوز در آن مقام باقی بودند.۹۶ آن زمان، حاج سیّدمحمّد اصفهانی (شهید بیان در بغداد و کربلا) (د. ۱۲۸۸ ق.)،۹۷ میرزا محمّدهادی قزوینی (شهید بیان در قزوین) (زنده: ۱۲۸۶ ق.)۹۸ و ملامحمّدجعفر نراقی (شهید بیان در کاشان) (د. ۱۲۸۶ ق.)۹۹ هنوز حیات داشتند و به مخالفت با دعوی بهاءالله میپرداختند.
همانگونه که پیشتر گفته شد، حاج میرزاموسی قمی (شهید بیان در قم) مدتی دعوی من یظهرهاللهی داشت و سیّدابراهیم تبریزی (بهاحتمال جدی: شهید بیان در تبریز) نیز برجستهترین حمایت کننده میرزا اسدالله دیّان (دیگر مدّعی من یظهرهاللهی) بود. میتوان گفت که این دو با کارهای خود مورد غضب صبح ازل قرار گرفته و از مقام شهادت عزل شدند. ازلیان از مخالفت میرزااحمد ازغندی (شهید بیان در خراسان) با بهاءالله سخن گفته۱۰۰ اما بهائیان او را از گروندگان به بهاءالله و کسانی که در نشر دعوت او یاریرسان بودند دانستهاند.۱۰۱ این پژوهش از سرنوشت سیّدمحمّد گلپایگانی (شهید بیان در طهران) آگاه نیست.
جایگاه میرزاحسینعلی بهاءالله در سازمان اداری بابیان
روایت ازلیان آن است که چون در زمان اختفای صبح ازل در بغداد، کسی از بابیان نمیتوانست با او دیدار کند، او بهاءالله را واسطه میان خود و بابیان قرار داد تا نامهها و سؤالات ایشان را به صبح ازل رسانده و پاسخ او را به ایشان بازگرداند یکی از کسانی که نوشتههای بابیان را به بهاءالله و سپس صبح ازل میرساند، شخصی به نام سلمان هندیجانی بود. وی از سال ۱۲۶۹ ق. تقریباً همه ساله… از سمت جنوب ایران به یزد و کرمان و اصفهان و کاشان و کرمان و… میرفت و نوشتههای صبح ازل را به بابیان میرساند و نامههای ایشان را به بغداد میآورد.۱۰۳
روایت بهائیان گویای آن است که خاندان صبح ازل، و ازجمله بهاءالله، به سبب موقعیت صبح ازل مورد احترام زیاد بابیان بودند. ۱۰۴ بهاءالله که اینک در بغداد، گذشته از نسبت برادری با صبح ازل، واسطهی میان او و بابیان بود، در میان ایشان شخصیتی برجسته شد و در عمل رهبری بابیان بغداد را برعهده گرفت و به مشهورترین بابی مبدل شد. در روایات ازلیان از اختلافات او و حاج سیّدمحمّد اصفهانی (شهید بیان در بغداد) سخن به میان آمده است.۱۰۵ ازلیان از وسعت ریاست او در بغداد سخن گفته۱۰۶ و بهائیان نیز او را عامل شهرت امر باب در آن ایام یاد کردهاند.۱۰۷ بااینحال، بنابر روایت ازلیان، او در میان شهداء بیان جای نداشت.۱۰۸
شهداء بیان در زمان اقامت صبح ازل در قبرس
با توجه به روایت بهائیان، دانسته میشود که صبح ازل در زمان اقامت خود در قبرس (۱۲۸۶ تا ۱۳۳۰ ق.) نیز سنت انتخاب شهداء بیان را ادامه داد.۱۰۹ در آن سالها بیشتر شهداء ایام بغداد وفات یافته بودند. آن زمان کسانی چون ملامحمّدجعفر کرمانی در کرمان، حاج میرزاهادی دولتآبادی در اصفهان و سپس در تهران و نیز ملامحمّدباقر طاری در قریه طار (در حوالی نطنر) سکونت داشتند و مرجع بابیان آن حدود بهشمار میآمدند.
ملامحمّدجعفر کرمانی (پدر شیخ احمد روحی) در همان سال نخست دعوت باب به او ایمان آورد.۱۱۰ وی بهسبب مخالفت جدی با بهاءالله و پیروی راسخش از صبح ازل، از سوی بهاءالله «جعفر کذاب»۱۱۱ و از سوی صبح ازل «عالم جلیل و جعفر کبیر» خوانده شد.۱۱۲ بهائیان او را در میان شهداء بیان یاد کردهاند۱۱۳
حاج میرزاهادی دولت آبادی از سوی صبح ازل لقب «اسم الله الودود» داشت.۱۱۴ وی را نماینده صبح ازل در ایران۱۱۵ و شخصیّت شاخص ازلیان ایران یاد کردهاند.۱۱۶ به روایت بهائیان، او از شهداء بیان بود۱۱۷ و خود و خاندانش «چراغِ» بابیان اصفهان بودند.۱۱۸
ملامحمّدباقر طاری نیز که ازلیان او را از «فضلای خود» خواندهاند،۱۱۹ «معمورات سه گانه بابی نشین، توابع کِشِه و طَرق و طار» را ـ که اطراف شهر نطنز در مرکز ایران هستند ـ از خود به «یادگار» گذاشت.۱۲۰ نگارنده از یکی از پیرمردان کهنسال نطنزی که از حال و احوال ازلیان آن حدود آگاهیهایی داشت شنیده است که ازلیان این شخص را در میان شهداء بیان یاد میکردند.
در این میان، حاج میرزایحیی دولتآبادی (فرزند حاج میرزاهادی دولتآبادی و مشروطهخواه مشهور) را آخرین شهید بیان منصوب از جانب صبح ازل باید دانست. یکی از فرزندان صبح ازل ضمن حکایت چگونگی درگذشت او، با اشاره به دستور پیشگفته باب به صبح ازل درباره ضرورت مراجعه بابیان به شهداء بیان در زمان نبود مرآتها، نوشته که بر همین اساس بود که صبح ازل اندکی پیش از مرگ خود فرزند حاج میرزاهادی دولتآبادی را شهید بیان دانست و امر باب را به او سپرد.۱۲۱ از آن روی که در روایات بهائیان وصایت حاج میرزایحیی دولتآبادی نسبت به صبح ازل را میتوان دید،۱۲۲ او را همان شهید بیان منصوب از سوی صبح ازل در زمان درگذشتش باید دانست.
نتیجهگیری
سیّدعلیمحمّد شیرازی (باب) ابتدا خود را نماینده ویژه امام دوازدهم خواند و سپس ظهور او را در ظهور خود دانست و به نسخ دین اسلام روی آورد. وی در زمانهای پایانی دعوت خود، جوان نوزده سالهی به نام میرزایحیی نوری (صبح ازل) را مانند خود صاحب وحی خواند و او را به جانشینی برگزید. باب همچنین، از ظهور موعود دیگری با عنوان «من یظهره الله» در آینده و نسخ آیین خود از سوی وی خبر داد. با اقامت مخفیانه صبح ازل در بغداد ـ که در پی واکنش سخت حکومت قاجار به اقدام برخی بابیان در ترور نافرجام ناصرالدینشاه قاجار (قاتل باب) رخ داد ـ هفتنفر از بزرگان بابیان با عنوان شهید بیان از سوی او معین شدند تا رهبری و سرپرستی پیروان باب را بهدست گیرند. شهداء بیان عالمان بزرگ بابی بودند که براساس دستور باب در زمان نبود صاحب وحی (شمس حقیقت: باب، یا مرآت: صبح ازل و جانشینان او) باید مورد مراجعه بابیان قرار میگرفتند. میرزاحسینعلی بهاءالله (برادر صبح ازل) نیز در بغداد از سوی او بهعنوان واسطه او و شهداء بیان معین شد. این پژوهش بر مبنای اصل نامههای صبح ازل به آن هفتتن و تطبیق آن با متون تاریخی دیگر توانست ششتن از ایشان را بهشکلی قطعی و یکی را با احتمالی قریببهیقین بشناساند. بااینترتیب، دانسته میشود که بابیان در دوره ده ساله اقامت صبح ازل در بغداد از یک ساختار اداری نظاممند برخوردار بودهاند. صبح ازل بهعنوان جانشین باب در رأس آن سازمان قرار داشت. شهداء بیان در خراسان، قزوین، کاشان، قم، تهران، تبریز، کربلا و بغداد در مرتبه بعد جای داشتند و به نیابت از او به کارهای بابیان رسیدگی میکردند. میرزاحسینعلی بهاءالله نیز رابط میان صبح ازل و شهداء بیان بود اما بهواسطه آن مقام و نیز نسبت برادری با صبح ازل در عمل ریاست بابیان بغداد (مرکز رهبری بابیان) را نیز برعهده داشت و به چهرهای بسیار سرشناس در میان ایشان مبدل شد. بر همین اساس است که باید گفت که در بازه زمانی ده سالهای که بغداد مرکز بابیان بود و صبح ازل بهصورت پنهانی در آنجا میزیست، بهاءالله و شهداء بیان رهبران بابیان ایران و عراق بودند و ایشان را سرپرستی میکردند.
پاورقی :
۱- سیّد علیمحمد باب، بیان فارسی (بیجا.، بینا.)، باب سوم از واحد دوم، ص ۲۲
۲- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی (بیجا.، ۱۲۴ بدیع)، ج ۲، صص ۹۸ و ۹۹.
۳-سیّد علیمحمد باب، پنج شأن (بیجا.، بیتا.، چاپ عکسی)، صص ۱۹۹ و ۲۰۰.
۴-گفتار باب مندرج در: ملارجبعلی قهیر، کتاب ملارجبعلی قهیر (نسخه خطی، کتابخانه دانشگاه کیمبریج، مجموعه ادوارد براون، ش. F.249)، ص ۲۲
۵- نک.: ملاعلیمحمد سراج، کتاب سراج (بیجا.، بیتا.، چاپ عکسی)، صص ۳۲ و ۳۳.
۶-ازلیان رونوشتی از این لوح را ـ که به خط صبح ازل است ـ در ابتدای کتاب متمم بیان (اثر صبح ازل) گراور کردهاند.
۷- سیّد علیمحمد باب، بیان فارسی، بخش لغات و اصطلاحات، ص ۳.
۸- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین (نسخه خطی، کتابخانه دانشگاه کیمبریج، مجموعه ادوارد براون، ش F.639)، ص ۱۶۴.
۹- پیشین، ص ۲۰۴.
۱۰-میرزا حسینعلی بهاءالله، بدیع (بیجا.، بیتا.)، ص۲۹۵؛ عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی (بیجا.، ۱۲۹ بدیع)، ج ۵، ص ۲۹۰؛ سید مهدی دهجی، رساله (نسخه خطی، کتابخانه دانشگاه کیمبریج، مجموعه ادوارد براون، ش. F.579)، ص ۷۲.
۱۱-سعیدخان کردستانی، شرح و توضیح نسخه¬های خطی بابی و بهائی دکتر سعیدخان کردستانی (نسخه تایپی بدون نام، کتابخانه دانشگاه پرینستون، مجموعه ویلیام میلر، مجموعه CO385، جعبه شماره ۴)، ص ۹.
۱۲- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۱۶۴.
۱۳- سیّد مهدی دهجی، رساله، ص ۷۲.
۱۴- میرزاآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت (بیجا.، بیتا.)، ص ۳۰۱. عبدالبهاء در مقام طعن به صبح ازل، از اختفای یازده-ساله او در بغداد یاد کرده است. (عبدالحمید اشراق خاوری، رحیق مختوم (بیجا.، ۱۳۰ بدیع)، ج ۱، ص ۲۵۰) براساس این گفتار و با توجه به آن که صبح ازل و بهاءالله بغداد را در آخر سال ۱۲۷۹ ق. ترک کردند، باید نتیجه گرفت که صبح ازل از همان سالهای ۱۲۶۸ و ۱۲۶۹ ق. در بغداد به شکلی پنهانی میزیست.
۱۵- میرزا یحیی صبح ازل، کتاب الوصیة (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سیّد مقداد نبوی رضوی)، ص۲۷.
۱۶- پیشین، صص ۴، ۵. و ۲۶.
۱۷- پیشین، صص ۲۸، ۳۶ و ۳۷.
۱۸- پیشین، ص ۵.
۱۹- پیشین، صص ۱۰ و ۲۷.
۲۰- شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی، حاشیه بر ترجمه تاریخ باب به زبان روسی (نسخه خطی، کتابخانه دانشگاه پرینستون، مجموعه ویلیام میلر، ش ۲۶۱)، ص ۹۱. توضیح آنکه نسخهای که ابتدای آن عبارت «ترجمه تاریخ بابیه از روسی» نوشته شده، با شماره ۲۶۱ در مجموعه ویلیام میلر در کتابخانه دانشگاه پرینستون موجود است. برخی صفحات آن حاشیههایی با امضای «م ﻫ ۱۴» دارد. این امضا از آن شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی (از فعالان ازلی مشروطهخواه) بوده است. نگارنده تصویر نامهای از او را که در مُهرش این امضا دیده میشود، در اختیار دارد.
۲۱- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۱۲۱.
۲۲- میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۱ تا ۶.
۲۳- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳ (بیجا.، بیتا.)، ص ۱۱۲؛ اسرارالآثار خصوصی (بیجا.، ۱۲۸ بدیع)، ج ۳، ص ۱۶۱.
۲۴- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرةالغافلین، ص ۳۸. این افراد عبارتند از: حاج سیدمحمد اصفهانی، حاج سیدجواد کربلایی، آقا میرزاهادی قزوینی، آقا میرزااحمد ازغندی، میرزامحمدحسین متولیباشی قمی و ملارجبعلی قهیر.
۲۵- ملامحمّدجعفر نراقی، رساله ردیه (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ص ۴۹.
۲۶- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، صص ۱۵۳ و ۱۵۴.
۲۷-پیشین (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ج ۴، ص ۲۳۰.
۲۸-میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۳ و ۴.
۲۹-میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۱۶ تا ۲۰.
۳۰- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، ص ۳۹۲؛ اسرارالآثار خصوصی، ج ۵ (بیجا.، ۱۲۹ بدیع)، ص ۱.
۳۱- سیّدمهدی دهجی، رساله، ص ۶۱.
۳۲- این عبارات را محمدصادق ابراهیمی ـ که از بزرگان ازلیان بود ـ نوشته است. برای آگاهی درباره ابراهیمی، ر.ک.: نورالدین چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟ (تهران، ۱۳۶۳/۱۹۸۳)، صص ۳۱، ۵۷ و ۲۳۶.
۳۳- شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، صص ۳ و ۴.
۳۴- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۳، ص ۳۹۶
۳۵- پیشین، ص ۳۹۶
۳۶- شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، ص ۶
۳۷- پیشین، صص ۴۷ تا ۵۰.
۳۸- نک.: اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج۴، صص ۱۶۸، ۱۸۳ تا ۱۸۵ و ۲۲۹.
۳۹- نسخهای از این کتاب با شماره F.639 در مجموعه ادوارد براون (کتابخانه دانشگاه کیمبریج) نگهداری میشود.
۴۰- شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، ص ۹۲ تا ۹۴.
۴۱- میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۲۰ تا ۲۵.
۴۲- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۲، ص ۱۳۳.
۴۳- میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، ص ۲۴.
۴۴- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، ص ۳۸.
۴۵- میرزایحیی صبح ازل، مستیقظ (بیجا.، بیتا.)، ص ۳۸۲.
۴۶- گسترش دعوت دیّان در آذربایجان و گیلان در این منبع آمده است: اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، ص ۶۶.
۴۷- پیشین، ج ۴، صص ۱۶۴ و ۱۶۵، پاورقی.
۴۸- عزیه¬خانم، تنبیهالنائمین (بیجا.، بیتا.)، ص ۴۳.
۴۹- میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۲۵ تا ۳۳.
۵۰- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، ص ۲۰۵؛ اسرارالآثار خصوصی، ج ۴ (بیجا.، ۱۲۹ بدیع)، ص ۲۷۱.
۵۱- عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۵، ص ۲۹۰.
۵۲- عبدالحمید اشراق خاوری، دائرةالمعارف بهائی (بیجا.، بیتا.)، ذیل عنوان «سیّدمحمد ملیح».
۵۳- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، ص ۳۲۲.
۵۴- عبدالحمید اشراق خاوری، دائرةالمعارف بهائی، ذیل عنوان «سیّدمحمد ملیح».
۵۵- میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۳۳ تا ۳۷
۵۶- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۴، ص ۴۶۲
۵۷- میرزا حسینعلی بهاءالله، بدیع، ص ۲۹۵.
۵۸- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.
۵۹- پیشین، ج ۴، صص ۱۸۱ و ۱۸۲.
۶۰- سیّد مهدی سرلتی، وصیتنامه (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ص ۹۵.
۶۱- میرزا یحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۳۷ تا ۴۰.
۶۲- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۳۸
۶۳- ملامحمّدجعفر نراقی، رساله ردیه، ص۴۹
۶۴- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۵، صص ۲۵۱ و ۳۱۲.
۶۵- نسبت ملاعبدالوهاب قزوینی با قرةالعین را عبدالحسین صالحی شهیدی (د. ۱۳۹۳-۲۰۱۴) ـ که از فضلای خاندان ملامحمدصالح قزوینی (پدر قرة العین) و ساکن قزوین بود ـ برای نگارنده بازگفت.
۶۶- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، ص ۳۱۲
۶۷- پیشین، صص ۳۰۴ تا ۳۰۶
۶۸- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۵، ص ۳۱۲.
۶۹- میرزایحیی صبح ازل، کتاب الوصیة، صص ۳۷ تا ۴۰.
۷۰- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۲، ص ۵.
۷۱- بهعنوان نمونه، نگارنده به تصویر نامهای از صبح ازل به ملامحمّدجعفر نراقی دسترسی دارد که در آن بغداد را «باء» خوانده است.
۷۲- شوقی ربانی، توقیعات مبارکه (لوح قرن احباء شرق) (بیجا.، ۱۲۳ بدیع)، صص ۶۰ و ۶۱.
۷۳- ملامحمّدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص۲۴.
۷۴- ملاعلیمحمّد سراج، کتاب سراج، ص ۵۵.
۷۵- [نویسندهای ناشناخته]، تاریخ امر (نسخه عکسی بدون نام، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ص ۱۱۵.
۷۶- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۴، ص۱۸۱.
۷۷- نسخهای از این رساله با شماره ۲۴۲ در مجموعه ویلیام میلر در کتابخانه دانشگاه پرینستون نگهداری میشود.
۷۸- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۱ (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ص ۱۵۱.
۷۹- عزیه¬خانم، تنبیه النائمین، مقدمه ناشر، ص ۳.
۸۰- یکی از لقبهایی که باب به صبح ازل داد، «اسم الله الوحید» بود.
۸۱- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۵ (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ص ۱۶۳.
۸۲- سیّدمهدی دهجی، رساله، ص ۷۶.
۸۳- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۴، ص ۱۵۴. فاضل مازندرانی ذیل واقعات سال ۱۲۷۲ ق. نوشته: «در خلال آن ایام، سیّد محمد اصفهانی و نیز ملارجبعلی و ملاعلیمحمد (برادران حرم منقطعه حضرت نقطه اولی) با خواهرشان به عراق آمده، در کربلا اقامت جستند…. [میرزایحیی ازل]، سیّدمحمد و برادران حرم و ملامحمدجعفر نراقی و بعضی دیگر را از شهداء بیان و مجریان مقاصد خود مقرّر داشت». با این حساب است که باید نصب سیّد محمد اصفهانی، قهیر و سراج را به حدود سال ۱۲۷۲ ق. بازگرداند.
۸۴- پیشین، ج ۴، ص ۱۵۴. علت این نتیجهگیری، بیان پیشگفته فاضل مازندرانی در ذکر انتصاب سیّدمحمد اصفهانی، ملارجبعلی قهیر و ملاعلی¬محمد سراج به مقام شهادت ذیل واقعات سال ۱۲۷۲ ق. است.
۸۵- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۳۸.
۸۶- عزیه¬خانم، تنبیه النائمین، مقدمه ناشر، صص ۲ و۳.
۸۷- سیّدمهدی دهجی، رساله، ص ۶۱
۸۸- پیشین، صص ۶۱ و ۶۲.
۸۹- پیشین، صص ۱ و ۲.
۹۰- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۲۴.
۹۱- میرزاآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، تصویر خط میرزا آقاخان کرمانی در ابتدای کتاب.
۹۲- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، صص ۲۳۸ تا ۲۴۱
۹۳- نک.: اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج۴، صص ۲۶۴ تا ۲۶۸؛ ملامحمّدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، صص ۱۴۰ و ۱۴۱.
۹۴- سیّدمهدی دهجی، رساله، ص ۳۶.
۹۵- فاضل مازندرانی زمان نگارش این کتاب را در میان رویدادهای سال ۱۲۸۳ ق. آورده است. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۵، ص ۶)
۹۶- میرزاحسینعلی بهاءالله، بدیع، صص ۲۹۵ و ۲۹۶.
۹۷- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۵، ص ۱۶۳.
۹۸- شیخ محمّدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، ص ۹۷. نویسنده از دیدار خود با میرزامحمدهادی قزوینی اندکی پس از مرگ پدر خود، ملامحمّدجعفر نراقی ـ که به سال ۱۲۸۶ ق. رخ داد ـ سخن گفته است.
۹۹- پیشین، ص ۹۲ تا۹۴.
۱۰۰- ملامحمّدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۳۸.
۱۰۱- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۶ (نسخه عکسی، کتابخانه شخصی سید مقداد نبوی رضوی)، ص ۲۳
۱۰۲- میرزامصطفی کاتب، جواب لوح جناب عباس افندی (نسخه خطی بدون نام، کتابخانه دانشگاه پرینستون، مجموعه ویلیام میلر، ش. ۲۲۶)، صص ۴۱ و ۴۲.
۱۰۳- سلمان، پس از دعوت استقلالی بهاءالله به او پیوست و بهائی شد. او کار نامهرسانی خود را تا زمان درگذشت بهاءالله (۱۳۰۹ ق.) و نخستین سالهای زعامت عبدالبهاء ادامه داد تا در سال ۱۳۱۶ ق. درگذشت. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۶، صص ۸۸۹تا ۸۹۱)
۱۰۴- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۴، ص ۱۴.
۱۰۵- میرزامصطفی کاتب، نوشته یکی از مؤمنین بیان در جواب مکتوب جناب ملازین¬العابدین نجف¬آبادی (نسخه خطی بدون نام، کتابخانه دانشگاه پرینستون، مجموعه ویلیام میلر، ش. ۲۳۹)، ص ۲۱۶.
۱۰۶- شیخ محمّدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، ص ۴۹.
۱۰۷- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۴، صص ۱۸۰ و ۱۸۱.
۱۰۸- ملامحمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۱۲۱.
۱۰۹- عبدالحمید اشراق خاوری، دائرةالمعارف بهائی، ذیل عنوان «سه¬نفر از آن نفوس باقی….» صبح ازل در سال ۱۲۸۶ ق. بهدستور سلطان عبدالعزیز عثمانی به قبرس تبعید شد و تا زمان وفات (۱۳۳۰ ق.)، حدود ۴۵ سال را در آنجا گذراند. (اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۴، ص ۴۶۷؛ ج ۵، صص ۳۰۹ و ۳۱۰)
۱۱۰- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۳، صص ۴۰۱و ۴۰۲.
۱۱۱- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، ج ۵، ص۲۱.
۱۱۲- عزیه خانم، تنبیه النائمین، ص ۱۱۴.
۱۱۳- میرزاابوالفضل گلپایگانی و سیّدمهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء (تاشکند، بیتا.)، ص ۳۵۸.
۱۱۴- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق (بیجا.، ۱۳۱ بدیع)، ج ۸، بخش نخست، ص ۵۰۶.
۱۱۵- احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران (تهران، ۱۳۵۷-۱۹۷۷)، بخش دوم، ص ۲۹۱.
۱۱۶- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران (تهران، ۱۳۶۳-۱۹۸۳)، ج ۶، ص ۲۸۹.
۱۱۷- میرزاابوالفضل گلپایگانی و سیّدمهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، ص ۳۵۸.
۱۱۸- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۸، بخش نخست، ص ۱۷۰.
۱۱۹- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج ۶، ص ۲۶۳، پ ۳.
۱۲۰- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۸، بخش نخست، صص ۱۶۹ و ۱۷۰.
۱۲۱- این نوشته ـ که به خط میرزا رضوانعلی فرزند صبح ازل است ـ ضمن کتابچه شماره F.25 در مجموعه اسناد ادوارد براون در کتابخانه دانشگاه کیمبریج نگهداری میشود.
۱۲۲- اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج ۸، بخش نخست، ص ۵۰۶.
منبع: فصلنامه بهائی شناسی
tarikh