خاستگاه تاریخی نگارش کتاب «منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر»

سید مقداد نبوی رضوی‌

کارشناس ارشد تاریخ اسلام ــ دانشگاه شهید بهشتی

کلید واژه ها:

منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، ساختار نظام مند مهدویت شیعی، بهائیان، آیه الله حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی، آیه الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی

چکیده

کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر از مکتوبات مهم عالمان شیعی‌مذهب در تبیین و شرح آموزۀ مهدویت شیعی است. آنچه به این کتاب اهمیت می‌بخشد، روش نویسنده در نشان دادن تواتر لفظی یا معنوی بسیاری از روایات مهدویت است که اصالت شیعی آن‌ها را آشکارا به‌دست می‌دهد. خاستگاه نگارش این کتاب مواجهۀ آیة الله حاج‌آقا حسین طباطبایی بروجردی با تبلیغات بهائیان در بروجرد بود که با خواست او، از سوی شاگرد برجسته‌اش، آیة الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی، به نگارش این کتاب انجامید.

دیباچه

کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر (نوشتۀ آیة‌الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی: ۱۲۹۷ تا ۱۴۰۰ ش.) یکی از آثار مهم نگاشته‌شده از سوی عالمان شیعی‌مذهب در بحث مهدویت شیعی است. با تأمل در این کتاب و مطالعۀ روشمند آن، همبستگی روایت‌های آن باورداشت به گونه‌ای آشکار به دست می‌آید.[۱]

دانسته است که بشارت به ظهور «مهدی آل محمّد» را شیعیان و سنیان، با وجود اختلاف‌های بنیادینی که همواره داشته و دارند، به صاحب شریعت اسلام منسوب کرده و در باور به آن با یکدیگر همراهند؛ از این روی، اصل باورداشت مهدویت خاستگاهی اسلامی و نه‌ تنها شیعی داشته و انتساب آن به پیامبر اسلام به گونه‌ای منطقی و تاریخی پذیرفته می‌شود. در این میان، آنچه مورد اختلاف دو گروه بزرگ مسلمانان بوده، ویژگی‌های مهدی است. در میان روایت‌های بسیار شیعیان که برخاسته از گفته‌ها یا نگاشته‌های اصحاب امامان اهل بیت‌اند، احادیث گوناگونی دیده می‌شوند که در دسته‌بندی‌های مختلف، هریک، ویژگی‌هایی چند از مهدی را به دست داده‌اند. در برخی از آنها، از طول عمر او سخن به میان آمده و در برخی دیگر، چگونگی نسبش تا پیامبر اسلام به گونه‌هایی چند گفته شده است. در بعضی از آنها، از ویژگی‌های پدر و مادر وی یاد شده و در بعضی دیگر، چگونگی غیبت او به دست داده شده است و ….

همان‌گونه که بعدها با بسط و تفصیل به دست داده خواهد شد، تحلیل برخاسته از این دسته‌بندی، «ساختار نظام‌مند مهدویت شیعی» نام داشته و گام پنجم از «نگاه تاریخی به باورداشت مهدویت شیعی» است که با روش تاریخی محض و جدا از باور به مذهب تشیع، نشان می‌دهد امامان یازده‌گانۀ شیعیان مهدی را در امام دوازدهم، محمّد بن الحسن العسکری، می‌دیدند:

۱٫ باورداشت مهدویت سنی؛

۲٫ روایت‌های خلفای اثنی‌عشر و تنها توان شیعیان امامی‌مذهب در نشان دادن مصداق‌های آن خلیفگان؛

۳٫ امام دوازدهم شیعیان در آثار اهل سنت؛

۴٫ امام دوازدهم شیعیان در آثار شیعی دورۀ حضور امامان؛

۵٫ امام دوازدهم شیعیان در آثار شیعی دورۀ ابتدایی غیبت: «ساختار نظام‌مند مهدویت شیعی».

 

نگاه تاريخي به باورداشت مهدويت شيعي (گام پنجم: ساختار نظام‌مند مهدويت شيعي)

با این پیشینه است که بر پایۀ آماری که در کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی‌عشر آمده، هویت شیعی مهدی را در این مسیر می‌توان یافت. در این سنجش، عددی که برای هر مورد موضوعی آورده شده، تعداد روایت‌هایی است که آن مورد موضوعی را آشکارا به دست می‌دهند یا آن که آن مورد موضوعی را از آن‌ها می‌توان برداشت کرد. به سخن دیگر، آن مورد موضوعی را آشکارا یا با نتیجه‌گیری منطقی در آن تعداد روایت می‌توان یافت:

امامان دوازده‌ تن هستند: ۲۷۱ روایت؛
تعداد امامان مانند تعداد نقباء بنی‌اسرائیل [۱۲ تن: و لقد أخذ الله میثاق بنی إسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ( مائده: ۱۲)] است: ۴۰ روایت؛
امامان دوازده تن هستند و نخستین ایشان امام علی بن ابی‌طالب است: ۱۳۳ روایت؛
امامان دوازده تن هستند و نخستین‌شان امام علی بن ابی‌طالب و آخرین‌شان مهدی است: ۹۱ روایت؛
امامان دوازده تن هستند و آخرین‌شان مهدی است: ۹۴ روایت؛
امامان دوازده تن بوده و نه تن ایشان از فرزندان امام حسین بن علی هستند: ۱۳۹ روایت؛
امامان دوازده تن بوده و نه تن ایشان از فرزندان امام حسین بن علی هستند که آخرین ایشان قائم‌شان است: ۱۰۷ روایت؛
مهدی دوازدهمین امام و آخرین ایشان است: ۱۳۶ روایت؛
نام‌های امامان دوازده‌گانه: ۵۰ روایت؛
نام و کنیۀ مهدی نام و کنیۀ پیامبر اسلام است: ۴۸ روایت؛
مهدی از فرزندان امام علی بن ابی‌طالب است: ۲۱۴ روایت؛
مهدی از فرزندان دو سبط پیامبر اسلام است: ۱۰۷ روایت؛[۲] مهدی از فرزندان امام حسین بن علی است: ۱۸۵ روایت؛
مهدی از امامان نه‌گانه و از فرزندان امام حسین بن علی است: ۱۶۰ روایت؛
مهدی فرزند نهم از نسل امام حسین بن علی است: ۱۴۸ روایت؛
مهدی از فرزندان امام علی بن الحسین است: ۱۸۵ روایت؛
مهدی از فرزندان امام محمّد باقر است: ۱۰۳ روایت؛
۱۸٫مهدی از فرزندان امام جعفر صادق است: ۱۰۳ روایت؛

مهدی ششمین فرزند از نسل امام جعفر صادق است: ۹۹ روایت؛
۲۰٫مهدی از فرزندان امام موسی کاظم است: ۱۰۱ روایت؛

مهدی پنجمین فرزند از نسل امام موسی کاظم است: ۹۸ روایت؛
مهدی چهارمین فرزند از نسل امام علی بن موسی الرضا است: ۹۵ روایت؛
مهدی سومین فرزند از نسل امام محمّد جواد است: ۹۰ روایت؛
مهدی از نسل امام علی بن محمّد الهادی است: ۹۰ روایت؛
مهدی فرزند امام حسن عسکری است: ۱۴۶ روایت؛
نام پدر مهدی حسن است: ۱۴۷ روایت؛
مادر مهدی «سیدة الإماء» است: ۹ روایت؛
۲۸٫هنگامی که سه نام «محمّد» و «علی» و «حسن» در میان امامان پی‌درپی شد، چهارمین ایشان قائم آل محمّد خواهد بود: ۲ روایت؛

ولادت مهدی پنهانی است: ۱۴ روایت؛
کسانی که مهدی را در زمان امام حسن عسکری دیدند: ۱۹ روایت؛
برخی معجزات مهدی در زمان امام حسن عسکری: ۹ روایت؛
۳۲٫در مهدی سنت‌هایی از پیامبران گذشته هست: ۲۳ روایت؛

مهدی دارای حیاتی بسیار دیرپای و عمری بسیار طولانی است: ۳۱۸ روایت؛
مهدی غیبتی طولانی دارد: ۹۱ روایت؛
مهدی دارای دو غیبت است: ۱۰ روایت؛
فضیلت مؤمنان به مهدی در دوران غیبت او: ۲۳ روایت؛
فضیلت انتظار فرج: ۲۳ روایت؛
برخی وظایف شیعیان نسبت به مهدی: ۵۴ روایت؛
مهدی پس از امتحان شدید مردم آشکار خواهد شد: ۲۴ روایت؛
نداء آسمانی به نام مهدی و به نام پدر او: ۲۷ روایت؛
یاران سی‌صدوسیزده‌گانۀ مهدی: ۲۵ روایت؛
فضیلت‌های اصحاب مهدی: ۱۴ روایت؛
نیرومندی و شدت اصحاب مهدی: ۵ روایت؛
فضیلت کسانی که مهدی را دریافته و پیرو او باشند: ۱۰ روایت؛
میراث پیامبران گذشته نزد مهدی است و خداوند معجزات ایشان را به دست او دوباره آشکار می‌کند: ۵ روایت؛
مهدی مشارق و مغارب زمین را خواهد گرفت: ۱۲ روایت؛
آکندگی زمین از عدل و داد در زمان مهدی: ۱۲۹ روایت؛
مهدی منتقم از دشمنان خداوند است: ۴ روایت؛
مهدی دشمنان خداوند را می‌کشد و زمین را از پلیدی شرک پاک می‌کند: ۱۹ روایت؛
مهدی دجال را خواهد کشت: ۶ روایت؛
مهدی با سفیانی جنگیده و او را خواهد کشت: ۲ روایت؛
عیسی بن مریم به زمین هبوط کرده و پشت سر مهدی نماز خواهد خواند: ۲۹ روایت؛
مهدی امر خداوند و دیانت اسلام را بر زمین گسترش داده و سلطنت جهانی خواهد داشت: ۴۷ روایت؛
مهدی مردم را به سوی قرآن و سنت پیامبر اسلام می‌برد: ۱۵ روایت؛
در زمان مهدی، همۀ ملت‌ها به اسلام خواهند گروید: ۷ روایت؛
عدالت و امنیت در زمان مهدی: ۷ روایت؛
بخشش و سخاوت‌مندی مهدی: ۱۳ روایت؛
نزول برکات آسمانی و آشکاری برکات زمینی در زمان حکومت مهدی: ۱۲ روایت؛
آبادی زمین در زمان حکومت مهدی: ۵ روایت؛
بیرون آمدن گنج‌ها و معدن‌های زمین در زمان حکومت مهدی: ۱۰ روایت؛
ساده شدن امور و کامل شدن عقل‌ها در زمان حکومت مهدی: ۷ روایت؛[۳] و …

حاج‌آقا حسین بروجردی در سال‌های اقامت در بروجرد

چینشی که در بالا (شماره‌های ۱ تا ۲۸) آمده، از ویژگی‌های عمومی و باز آغاز شده و گام به گام در ویژگی‌های شخصی مهدی خصوصی‌تر و تنگ‌تر شده و با هم‌گرایی به سوی یک نقطه، سرانجام، در این که او محمّد بن الحسن العسکری است، به پایان می‌رسد و پس از آن (شماره‌های ۲۹ تا ۶۱)، به ویژگی‌های دیگری از او، از ولادت گرفته تا غیبت و ظهور، می‌رسد.

هرکدام از مؤلفه‌های ۱ تا ۲۸ را ــ مانند آنچه در نمای «نگاه تاریخی به باورداشت مهدویت شیعی» آمده ــ به یک تیر فلزی می‌توان مانند کرد و مقاومت مصالح آن تیر را نیز بر پایۀ تراز یادشدنش در آثار (عددهای جلو آن) می‌توان دانست. بر پایۀ این تشبیه است که دیده می‌شود برخی از تیرها، به‌سبب تراز بالای نقل، به خودی خود از مقاومتی بسیار بالا برخوردارند که توانی در شکستن‌شان نمی‌ماند اما برخی دیگر از توانی کم‌تر و گاه بسیار کم برخوردارند؛ با این حال، نگاه هم‌زمان به آن‌ها که در پیچ‌شدن‌شان به یکدیگر و ساختن بخش بالایی سازۀ «نگاه تاریخی به باورداشت مهدویت شیعی» مثل‌زدنی است، گویای آن است که سازه‌ای با اجزای هم‌مسیر و همسان که هریک، در عمل، ویژگی‌هایی گوناگون از «یک تن» را می‌نمایانند، پیش روست که گام به گام باریک‌تر شده و سرانجام به مهدویت آن «یک تن» ــ که امام دوازدهم شیعیان است ــ هم‌گرا می‌شود و در پیوستگی اجزای خود با هم جسمی صلب و ناشکستنی است. این استحکام، همان ضرورت انتساب تاریخی مهدویت امام دوازدهم به امامان یازده‌گانۀ شیعیان است. چنان که گفته شد، از آن بخش بالایی سازۀ «نگاه تاریخی به باورداشت مهدویت شیعی» ـ که بیشتر بر تحلیل آثار دورۀ ابتدایی غیبت استوار است ـ به «ساختار نظام‌مند مهدویت شیعی» یاد می‌شود.

بر این پایه، آگاهی از خاستگاه تاریخی نگارش این کتاب از اهمیت برخوردار است و باید گفت که اساس آن در واکنش به دعوت بهائیان بوده است.

حاج‌آقا حسین طباطبایی بروجردی

شاخه‌ای از خاندان طباطبایی (سادات حسنی از نسل ابراهیم طباطبا) از دیرباز در شهر بروجرد اقامت داشته‌اند. در میان ایشان، سید مرتضی فرزند سید محمّد فرزند سید عبدالکریم طباطبایی دو فرزند با نام‌های سید محمّدمهدی و سید جواد داشت که نخستین، با نام سید محمّدمهدی بحرالعلوم، در میان مشهورترین فقیهان شیعی‌مذهب جای گرفت و دومین نیز پدربزرگ پدربزرگ یکی از مراجع تقلید بزرگ شیعیان، حاج‌آقا حسین طباطبایی بروجردی، شد: سید محمّدحسین فرزند سید علی فرزند سید احمد فرزند سید علی‌نقی فرزند سید جواد طباطبایی بروجردی.

حاج‌آقاحسین بروجردی (شمارۀ ۳) در درس ملا محمّدکاظم خراسانی در نجف

(نگارخانۀ علمای شیعه)

حاج‌آقا حسین بروجردی (۱۲۹۲ تا ۱۳۸۰ ق.) تحصیلات عالی فقهی و اصولی خود را در حوزۀ علمیۀ اصفهان به انجام رساند و پس از رسیدن به مقام اجتهاد، به نجف رفت و در میان برترین شاگردان ملا محمّدکاظم خراسانی (صاحب کفایة الأصول) جای گرفت. وی، پس از دریافت اجازه‌نامه‌ای مهم از استاد خود، در سال ۱۳۲۹ ق. به بروجرد بازگشت تا پس از دیدار با خانواده، دیگربار به نجف بازگردد اما از وفات استاد خود آگاه شد و در زادگاه خویش ماند و حدود ۳۴ سال در آنجا به تحقیقات علمی گسترده و تربیت شاگردان روی آورد و به مرجع تقلید سرشناس صفحات غربی ایران مبدل شد. وی سپس، با خواست سید صدرالدین صدر (جانشین شیخ عبدالکریم حائری یزدی در زعامت حوزۀ علمیۀ قم)، به آن شهر رفت و با اقامت در آنجا، فصلی نوین را در فقاهت مذهب تشیع رقم زد و چندی بعد، در مقام بالاترین مقام دینی آن مذهب جای گرفت.

یکی از کارهای مهم حاج‌آقا حسین بروجردی در سال‌های اقامت در بروجرد واکنش به تبلیغات بهائیان بود که از حدود یک سال پیش از بازگشت او از نجف در آن شهر آغاز شده بود.

فراز و فرود بهائیت در بروجرد به روایت بهائیان

به روایت داعی تراز اوّل بهائی، اسدالله فاضل مازندرانی، آیین بهائی در دورۀ میرزا حسینعلی بهاءالله در بروجرد رواجی نیافت اما در سال‌های زعامت عباس افندی، «در سال ۱۳۲۸ [ق.]، جریان و نبعانی نمود و عده‌ای فائز به ایمان شدند، از آن جمله، برادران حاجی سید حسن و حاجی سید علی‌اکبر آوارگان و حاجی میرزا حسن نیکو و مقدم بر کل، حاجی عبدالرحیم که از بروجرد، نظر به امور تجارتش، به همدان و رشت رفت و در آنجا، با فاضل مازندرانی ملاقات کرده، در یک جلسه، موفق به ایمان و اشتعال گردید و مراجعت به بروجرد نمود و فی الحقیقة، موجب بیداری و قیام آن جمع گردید.» فاضل مازندرانی سپس از روی مکتوبات یکی از آن بهائیان (سید علی‌اکبر آوارگان) آنچه در رابطه با تبلیغ‌های بهائیان بروجرد و واکنش مسلمانان و عالمان دینی آن شهر و از جمله، حاج آقا حسین بروجردی یافته، بازگفته است.

بنا بر آن مکتوب، میرزا احمدخان نراقی که ریاست تحدید تریاک را در بروجرد عهده‌دار شده بود، بهائی بود و «پس از ورود، اشخاصی زمزمه‌هایی می‌کردند که رییس تحدید بابی است ولی از جانب خودش در آن موقع هیچ‌گونه اظهاراتی نبود.» مدتی بعد، سید علی‌اکبر آوارگان، در منزل نراقی، توسط یکی از دوستان قدیمی‌اش به آیین بهائی دعوت شد. این شخص همان حاج عبدالرحیم بود که در رشت، به‌سبب تبلیغ فاضل مازندرانی، بهائی شده بود. بر پایۀ سخنان تبلیغی او، بر آن شدند تا به یکی از بهائیان اراک پیغام داده و کتاب ایقان (نوشتۀ بهاءالله در اثبات امر باب) را بخواهند:

قریب پانزده روز گذشت که کتاب وارد شد. رییس تحدید و اخوی و شخص رشتی با یک نفر دیگر، از اوّل شب، منزل بنده حضور یافتند [و] شروع کردیم به تلاوت کتاب. چند صفحه که تلاوت گردید، از آن لحن عبارت و فصاحت کلام، بنده تا اندازه‌ای منقلب شدم که تهور حالم ساکت و دانستم که قابل تعمق است. قسم به خدا! اگر این ظهور اعظم هیچ‌گونه معجزاتی دارا نبود، فقط نزول کتاب مستطاب ایقان برای عالم کافی بود؛ چه که بیانات این کتاب به‌مثابۀ طفلی که از مقام شیرخوارگی تدریجاً استعداد بدهند تا به سن رشد رسد، بیانات این کتاب مستطاب نیز به شخص مجاهد به همین نحو تدریجاً از خرافات آن کاهیده و بر معلومات آن می‌افزاید [و] اگر صدها مرتبه تلاوت شود، باز نکاتی تازه دریافت و استنباط می‌نماید.

آن شب، تقریباً نصف کتاب تلاوت شد. شب بعد نیز بقیه تلاوت گردید. بعداً، چون احتیاج به دلایل نقلی داشتیم، کتاب فرائد را هم قرائت [و] پس از قرائت و مطابقه نمودن اخبارات آن با مجلدات بحارالأنوار و اصول کافی، مجدداً مراجعه به کتاب ایقان نموده، باز، مراجعه به کتاب فرائد. البته در این مورد موهومات هم زیاد و شخص مبلغ که خیلی احاطه داشته باشد، نیست که بتواند مشکلات آن را حل نماید.

قضیه را به چند نفر از علماء و طلاب جلسۀ صاحب الزمان [که روزهای جمعه مجلس دعای ندبه و توسل داشتند،] اظهار و از ایشان نیز دعوت شد که شب‌ها حاضر شده، آن‌ها نیز استماع نمایند. آن‌ها نیز کتاب ایقان و فرائد را استماع [و] پس از خاتمه، بنده را نصیحت کردند که: «مراجعه به این‌گونه کتاب ذهن شما را پریشان می‌نماید. خوب است شما نیز موقوف نمایید!» آن‌ها نیز دیگر حاضر نشدند و قرار دادند که موضوع این جلسه را نه ایشان به کسی اظهار نمایند و نه بنده.

بعداً، برای آگاهی و فهم قضیه، ناچار شدیم یک عدۀ دیگر از رفقای جلسۀ صاحب الزمان را دعوت کردیم. آن‌ها نیز شب‌های متوالی حضور یافتند. پس از تلاوت کتاب ایقان و فرائد و مطابقت نمودن با کتاب‌های بحار و اصول کافی، آن‌ها نیز دیگر حاضر نشدند.[۴]

چون از این راه نتوانستیم مشکلات خود را حل نماییم، ناچاراً به همدان نوشتم چند جلد کتاب ردیه که یکی إحقاق الحق بود، وارد کردند. ردیه‌ها [را] نیز مراجعه کرده، کنار انداختیم.[۵]

این کوشش‌ها شش ماه دوام داشت تا سرانجام، به ایمان آوارگان، برادرش و برخی دیگر انجامید:

چقدر نیمه‌های شب [و] اوقات سحر متوسل به حق شده که: «پروردگارا! تو مقلب القلوب هستی! ما را به صراط حقه تقلیب بفرما!» تا این که بالاخره، مراتب یقین برای ما حاصل. کتاب‌های متفرق و آثار مبارکه زیاد وارد بروجرد، شب‌ها مراجعه و مشتعل شدیم به همان اشتعالی که برای هر مبتدی در اوایل تصدیق رخ می‌دهد. در خلال این احوال، با معیت آقای نراقی و جناب اخوی و میرزا باقرخان و چند نفری دیگر که تصدیق نموده، تشکیل محفل روحانی گردید.

بروجرد، در آن موقع، تازه تشکیلات ژاندارمری برای افتتاح راه لرستان شده و ماژور دوال و ماژور دوماره و شلدبرن به ریاست آن‌ها منصوب. آنها، هرسه، سوئدی بودند و حکومت بروجرد نیز با نظام‌السلطنه بود که از قرار اظهارات خودش، دارای اطلاعات و خیلی نیز همراه بودند. یک عده از نفرات ژاندارمری که دارای تصدیق بودند، آن‌ها نیز خود را معرفی نموده، شب‌ها را جلساتی دایر بود، چه که مصدقین بروجرد، اغلب، اشخاص باعنوانی بودند. شب‌ها، عده عده، مردم برای استماع و فحص کلام حضور می‌یافتند. هیچ‌گونه مانعی نیز قبلاً نبود. علماء بروجرد نیز متحیر بودند که این چه واقعه است، چه که اطلاعات کافی نداشتند، لهذا، از عراق و همدان چند جلد کتاب ردیه وارد، آن‌ها نیز جلساتی دایر و مذاکره در اطراف آن کتاب بنمایند. منظره تماشایی است. احبّا بی‌اختیار هستند در اقامۀ برهان ثبوتیه؛ آقایان علماء نیز به همین نحو کوشش دارند برای گرفتن دلایل ردیه.

چندی به همین منوال گذشت. آقایان علماء یک نفر نماینده فرستادند نزد رؤسای ژاندارمری، تقاضای تبعید چند نفر نمودند. آن‌ها متعذر شده که: «ما دخالتی در امورات مذهبی نداریم؛ هرکسی مخالف انتظامات رفتار نماید، البته جلوگیری خواهیم نمود.» بعد، فرستادند نزد نظام‌السلطنه؛ ایشان هم جواب دادند: «مملکت مشروطه؛ نمی‌توان اشخاص را از وطن خارج کرد. شما ممکن است با مرکز مذاکره نمایید، هرنوع دستور دهند، اجرا خواهم نمود.» لهذا، تلگرافی توسط نمایندگان به ساحت مجلس و هیئت وزراء نموده، تبعید یک عده اشخاص را تقاضا کردند. در اینجا نیز نتیجه نگرفتند.

از طرفی، اشخاص که تنها حضور در مجالس می‌نمودند، می‌دیدند که تمام مذاکرات، یا از اخبار نبوی است یا استدلالات از آیات قرآنیه است؛ آن‌ها نیز به علماء سخت می‌گرفتند که: «آقا! اگر حضرت حجت ظاهر شده، شما چرا خاموش هستید و اگر ظاهر نشده، چرا مدعیان ظهور را قانع نمی‌نمایید؟»

آن زمان، شیخ حسین نجفی (غروی) که بزرگ عالمان دینی بروجرد بود، صاحب گفتار بالا را به مجلسی برای گفت‌وگو دعوت کرد، مجلسی که نگهبانان مسلح نیز داشت. پس از آن گفت‌وگوی بی‌نتیجه، عالمان دینی اعلامیه‌ای دربارۀ گمراهی او منتشر کردند و مردم نیز از او دوری کردند اما پس از شش ماه، وضعیت به حالت عادی بازگشت و مردم نیز روابط خود را با وی برقرار کردند و شیخ نیز «که مراتب را به این نحو دید، دیگر ساکت گردید و متعرض نشد»:

اغلب شب‌ها، جلسات در منزل آقای نراقی و بنده دایر و اشخاص نیز برای استماع حاضر می‌شدند و عدۀ احبّا نیز به‌قدری شده که موقعی که خواستیم ذخیرۀ صندوق خیریه تهیه نماییم، قریب هزار تومان موجود گردید.

حاج‌آقا حسین بروجردی بر کرسی تدریس در قم

(نگارخانۀ علمای شیعه)

صاحب کتاب منتخب الأثر یکی از برترین شاگردان او بود.

در اینجا بود که حاج‌آقا حسین بروجردی ــ که آن زمان، پس از شیخ حسین غروی، برترین عالم دینی بروجرد بود ــ به صحنۀ کارزار وارد شد:

چندی امورات به همین منوال گذشت. آقای حاجی‌آقا حسین طباطبایی که تازگی از نجف مراجعت کرده بود و دارای ورقۀ اجتهاد بودند، ایشان داوطلب شدند که خدمت به عالم اسلامی (به عقیدۀ خود) نموده باشند، به این طریق که فرستادند لرستان یک عده متجاوز از پنجاه نفر سادات حرّویی ــ که تیره‌ای از لرستان‌اند ــ وارد شدند، تمام مسلح، بام‌های بازار و مناره‌های مساجد را سنگربند نمودند. بعداً، دستور دادند که تمام شهر دکان‌ها را بسته، تعطیل عمومی نمایند و نیز اهالی، از سادات و علماء و اهالی، در مسجد سلطانی حضور یافته، برای شاهزاده رکن‌الدوله پیغام دادند و علاج این اجتماعات [را در] تبعید بنده با رییس تحدید و آقا میرزا باقرخان اظهار نمودند و از طرفی نیز الوار را محرک شده که مراقب باشند به‌محض این که ما را از شهر خارج کردند، الوار ما را دستگیر نمایند.

نظر به این که دورۀ جنگ بین‌المللی و انقلاب بود، الوار نیز بدون ترس و واهمه در شهر ایاب و ذهاب می‌نمودند؛ بازارها تعطیل، اهالی در مسجد سلطانی مجتمع، یک عده نیز مسلح، قسمت‌های شهر را سنگربندی کرده، بایستی دقت کرد که دارای چه منظره‌ای بوده است.

بالاخره، مرحوم غلام‌حسین‌خان نصرت‌السلطان ــ که از خوانین گودرز بودند ــ به اتفاق مرحوم جوادخان بیگلربیگی ــ که با بنده طرف معامله بودند ــ داوطلب شده که ما را سالم از شهر خارج و به نهاوند برسانند. فرستادند از دهات گودرز چند نفر تفنگ‌چی آمده، کوه‌ها را قبلاً سنگر کرده، بعد، بنده به اتفاق آقای نراقی و میرزا باقرخان در وسط ظهر سوار شده، از شهر خارج شدیم. شب را مهمان حاجی امیرتومان در امیرآباد بودیم؛ بعد، وارد نهاوند شدیم. چند روزی در نهاوند بودیم.

در این میان، سردار محیی رشتی که از سوی مهاجران کرمانشاه (دولت مهاجرت) به حکومت بروجرد منصوب شده بود، در دیدار با آن بهائیان، به بازگشت دستورشان داد. با بازگشت ایشان به بروجرد، «تمام علماء مسجد را تعطیل و در نماز جماعت حاضر نشده و قسم یاد نمودند که عموماً حرکت به عتبات نمایند.» سردار محیی نیز دستور داد تا صاحب گفتار بالا سه روز از شهر خارج شود. با قانع شدن عالمان دینی، سردار محیی نیز به بازگشت او دستور داد:

پس از پنج روز، سردار محیی فرستادند بنده رفتم بروجرد، اظهار کردند که: «آقایان را راضی نموده‌ام به این شرط که شما بعداً با اشخاص متفرق معاشرت ننمایید و مطالب مذهبی نیز مذاکره نکنید.»

به روایت صاحب گفتار بالا، با رفتن سردار محیی از بروجرد، مخالفان یکی از اشرار لرستان را «سیف الاسلام» لقب داده و به‌دست او، خانۀ بزرگ وی را غارت کرده و آن «عمارت» را «مخروبه» کردند. پس از آن، حاج‌آقا حسین بروجردی به مسافرت عتبات مصمم شد:

آقای حاجی‌آقا حسین مجتهد نیز حرکت به قریۀ اشتریان ـ که دو فرسخی بروجرد است ـ نموده که: «می‌خواهم مسافرت به عتبات نمایم.» قسمتی از علماء، طلاب و تجار و کسبه سواره با یک عده سینه‌زن لخت و برهنه پیاده رهسپار قریۀ مذکور شدند برای معاودت آقا. از طرفی نیز خوانین یاراحمدی ـ که رییس آن‌ها امیر امنع است ـ با یک عده سوار و جمعیت حرکت و آقا را با تجلیل و احترامات وارد بروجرد نمودند.

گفتار بعدی گویای اهمیت تبلیغات آن بهائیان در بروجرد است:

در اینجا قدری دقت نماییم، خواهیم دید که کلمات الاهیه به‌قدری دارای هیمنه است که به فاصلۀ قلیل‌مدتی پرده‌های گوش ساکنین بروجرد و توابع آن را مرتعش و افکار اهالی را متوجه خود نمود.

پایان این داستان، خروج ارکان تبلیغات بهائی از بروجرد بود:

بالاخره، بنده شب را با یک نفر شخص بهائی از بروجرد خارج و پیاده از جادۀ غیرمعروف شش فرسنگ راه طی نموده تا صبح به قریه‌ای که معروف است به «جوراب» رسیده، چند روز را نزد نایب هدایةالله ـ که خود و عایله خیلی مؤمن و راسخ به امر بودند ـ توقف؛ بعداً، رهسپار طهران شدیم. چند روز بعد، آقای نراقی نیز از بروجرد خود را نجات داده، به وسایلی رهسپار ملایر و نراق شدند. چندی بعد نیز اخوی، حاجی سید حسن، بر اثر شداید، ایشان نیز بروجرد را وداع و حرکت به طهران کردند. میرزا باقرخان نیز در منزل منزوی شدند تا این که زندگانی را وداع نمودند.[۶]

صاحب گفتار بالا، بیست‌وپنج سال بعد، به تاریخ ۱۹ دی‌ماه ۱۳۲۰ ش. به نگارش آن پرداخت؛ بنابراین، زمان آن رخدادها را به حدود سال ۱۲۹۵ ش. (حدود ۱۳۳۵ ق.) باید بازگرداند. آن زمان، حدود شش سال از بازگشت حاج‌آقا حسین بروجردی از نجف می‌گذشت.

با این ترتیب، دانسته می‌شود که تبلیغات بهائیان در بروجرد که از سال ۱۳۲۸ ق. آغاز شده بود، پس از حدود هفت سال، در سال ۱۳۳۵ ق.، روی به پایان گذاشت.

فراز و فرود بهائیت در بروجرد به روایت مسلمانان

روایت یکی از آگاهان دربارۀ چگونگی مواجهۀ حاج‌آقا حسین بروجردی با تبلیغ‌های بهائیان در بروجرد این‌گونه است که او:

گذشته از وظیفۀ تدریس و تألیف و تصنیف ــ که جزو برنامۀ زندگی ایشان بود ــ هرسال، یک ماه مبارک رمضان را منبر می‌رفتند و با بیان رسا و احاطۀ بسیار که در نقل اخبار و روایات و تاریخ گذشتگان داشتند، به موعظۀ خلق می‌پرداختند؛ مخصوصاً، در شب‌های قدر طوری بیانات ایشان مؤثر واقع می‌شد که مردم بی‌نهایت تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.

یک سال، چند نفر از رؤسای ادارات بروجرد که بهائی بودند، طبق معمول آنها، با خدعه و نیرنگ و تقلب و تزویر، نخست پنهانی و کم کم به‌طور آشکار مشغول گمراه ساختن مسلمین و به قول خودشان سرگرم تبلیغ مسلک بهائی‌گری می‌شوند.

آیة‌الله نخست از راه قانونی وارد شده، عزل آن‌ها را خواستار و چون پافشاری مقامات بالاتر را مشاهده کردند، به صورت قهر از بروجرد خارج می‌شوند. هنوز چند فرسخی نرفته بودند که شهر منقلب شد و مردم بر ضد چند نفری که تبلیغ این مسلک پوشالی و مذهب من‌درآوردی را می‌کردند، شوریدند و این خود باعث می‌شود که مقامات دولتی آیة‌الله را با احترام به شهر برگردانند و آن افراد دغل‌باز را از آن حدود بیرون کنند.

در این موقع، ماه مبارک رمضان فرا می‌رسد. آیة‌الله یک ماه تمام دربارۀ وجود مقدس امام زمان ـ أرواحنا فداه ـ و اثبات طول عمر و علت غیبت و تأثیر وجود آن حضرت در عالم بشریت صحبت می‌کنند. برای تأمین این منظور، کتاب‌های معتبر علمای بزرگ اهل تسنن را به مسجد می‌آورند و در منبر، از روی آن‌ها راجع به امام زمان و مهدی موعود جهان از طرق خودشان ـ [که] از پیغمبر و صحابۀ آن حضرت نقل کرده‌اند و مطلب را مانند آفتاب نیم‌روز روشن ساخته‌اند ـ می‌خوانند و نتیجه می‌گیرند که اینان دانشمندان اهل تسنن و مخالفین ما هستند، دربارۀ امام زمان چنین می‌گویند و این‌طور معتقد به مصلح حقیقی جهان می‌باشند! پس عقیدۀ شیعه را کاملاً تشریح نموده و با بیانی جذاب حق مطلب را ادا می‌کنند به طوری که بیانات ایشان مؤثر واقع می‌شود که مردم می‌گویند: الحق در اثبات وجود حضرت حجت حجت را تمام کردند.»

بدین‌گونه، جلو انحراف مسلمانان و نیرنگ دغل‌بازان شیاد را می‌گیرند و به‌کلی سر و صدای تبلیغ بهائی‌گری را از بروجرد محو می‌کنند.[۷]

روایت یکی از نزدیکان حاج‌آقا حسین بروجردی آن است که آن بهائیان بروجرد که در اداره‌های دولتی حضور داشتند، حتی یکی از مدرسه‌های علوم دینی را خراب کرده و به‌جایش دبیرستانی ساخته بودند. بر این اساس بود که چون پی‌گیری‌های قانونی وی برای جلوگیری از کارهای ایشان به نتیجه نرسید، اعتراض آشکار و خروج از شهر را پیش روی خود قرار داد و حکومت مرکزی تهران را نیز به واکنش کشاند:

خبر عزیمت ایشان در اندک‌مدتی مردم شهر و نواحی اطراف را به تظاهرات و اجتماع در تلگراف‌خانه واداشت. دولت مرکزی، بعد از مشاهدۀ این اوضاع، احساس خطر نموده و سعی در مراجعت ایشان به شهر می‌نماید. به‌زودی، محافل و مجالس آشکار بهائی‌ها تعطیل و افراد منحرف از ادارات شهر منتقل می‌گردند و ایشان با اعزاز تمام به شهر مراجعت می‌نمایند. معظمٌ له در ماه رمضان همان سال، مدت یک ماه، روزها بعد از نماز، در مسجد سلطانی، به بحث دربارۀ وجود مقدس حضرت بقیة‌الله الأعظم ــ أروحنا فداه ــ از جهات مختلف پرداختند.[۸]

گزارش یکی از محققان نیز ــ که استاد دانشگاهی در اروپاست ــ در این باره چنین است:

… بروجردی [در مقابل روش‌های سخت] رویه‌ای دیگر داشت. روایت است که در زمان اقامتش در بروجرد، چند تن از رؤسای ادارات آن شهر «سرگرم تبلیغ مسلک بهائی‌گری می‌شوند» و خبر به بروجردی می‌رسد. بروجردی اوّل از طرق قانونی اعتراض خود را به فعالیت آن‌ها پی‌گیری می‌کند. پس از دست نیافتن به مقصود خود ـ که جلوگیری از یارگیری ایشان بود ـ آیة الله قهر کرده و ناخشنودی خود را با خروج از بروجرد نشان می‌دهد. مقامات از ترس عکس‌العمل مردم نسبت به خروج بروجردی از شهر، خواستۀ او را برآورده کرده و او با احترام به بروجرد بازمی‌گردد. با فرا رسیدن ماه رمضان، بروجردی برای پیش‌برد آنچه او مقصود و هدف فعالیت دینی می‌داند، مرحلۀ دوم مبارزۀ خود را با بحث پیرامون اثبات امام زمان آغاز می‌کند. کلام در مقابل کلام، جهت اقناع. همان‌گونه که بررسی تطبیقی روایات مذاهب چندگانۀ اسلام سنت علمی او بود، بروجردی بحث خود را نخست با استناد به متون علمای اهل سنت آغاز می‌کند و سپس عقیدۀ شیعه را در مورد امام زمان تشریح می‌کند.[۹]

آیةالله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی در سال‌های جوانی

(مرکز بررسی اسناد تاریخی)

کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر

یکی از آثار حاج‌آقا حسین بروجردی کتابی با نام المهدی فی کتب أهل السنة است. در نگاه یکی از آگاهان، می‌توان گمان داشت که آن سخنرانی‌های مهدویت در ماه رمضان وی را بر آن داشته بود تا کتابی دربارۀ مهدویت از نگاه اهل سنت بنویسد. به روایت یکی از شاگردان وی، «این تألیف آغاز شده بود اما در همان مراحل اوّلیه ناتمام مانده است.» این کتاب خاستگاه نگارش کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر شد.[۱۰] روایتی نیز که از قول او بازگفته شده، در همین مسیر جای می‌گیرد:

در این مدت [ماه رمضان]، به‌دقت روایات واردۀ در این باب را بررسی می‌نمودم و همین بحث‌ها، بعدها در قم، سبب تدوین کتاب نفیس منتخب الأثر به وسیلۀ علامۀ محقق آقای لطف‌الله صافی گلپایگانی گردید.[۱۱]

روایت یکی از نزدیکان حاج‌آقا حسین بروجردی نیز آن است که پس از خروج بهائیان از بروجرد، او چنان می‌گفت که «چون جمعی را اضلال کرده‌اند و افکار عده‌ای از مردم تحت تأثیر شبهه‌پراکنی‌های آنان شده است، این اقدام کافی نیست»، لذا:

وظیفۀ خود تشخیص دادند که برای پاسخ به شبهات آنان، یک ماه رمضان دربارۀ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف منبر بروند. آن بحث‌ها زمینه‌ای شد برای تألیف کتاب منتخب الأثر جناب آقای صافی.[۱۲]

ملا محمّدجواد صافی گلپایگانی از عالمان دینی سرشناس زمان خود بود و با حاج‌آقا حسین بروجردی دوستی دیرینی داشت و افزون بر آن، دو فرزندش، شیخ علی صافی گلپایگانی و شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی، از برترین شاگردان آن فقیه تراز اوّل شناخته می‌شدند. به روایت صاحب کتاب منتخب الأثر:

کارهای علمی که حضرت آیت الله بروجردی به من ارجاع می‌دادند زیاد بود. کتاب منتخب الأثر را که دربارۀ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، با پیشنهاد ایشان نوشته‌ام. دربارۀ بعضی از مسائل علمی و اعتقادی که به ایشان مراجعه می‌شد، بنده به دستور ایشان مطلبی می‌نوشتم که بعضی از آن‌ها چاپ شده است.[۱۳]

در شرح گفتارهای بالا، باید گفت که بنا بر روایت صاحب کتاب منتخب الأثر برای این پژوهش، هیچ مکتوبی از سوی حاج‌آقا حسین بروجردی برای تدوین کار به وی داده نشد و تنها با روایت منبرهای مهدویتی بروجرد و پاسخ به بهائیان، انجام آن به وی پیشنهاد شد؛[۱۴] بنابراین، باید گفت که تکاپوهای علمی حاج‌آقا حسین بروجردی در تبیین اندیشۀ مهدویت شیعی در بروجرد و تصمیم او بر نگارش کتابی دربارۀ مهدویت سنی (حدود سال ۱۳۳۵ ق.)، گرچه به سرانجام نرسید، اما فکری را در ذهن او به وجود آورد که با انتقال آن به شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی و سپس نگارش مستقل کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر در سال ۱۳۷۳ ق. از سوی وی، عملی شد.

آیة الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی در سال‌های پایانی حیات

(نگارخانۀ علمای شیعه)

نتیجه‌گیری

کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر (نوشتۀ فقیه تراز اوّل شیعی‌مذهب: آیة الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی، ۱۲۹۷ تا ۱۴۰۰ ش.) در میان آثاری که از سوی عالمان مذهب تشیع در شرح باورداشت مهدویت شیعی نوشته شده جایگاهی ویژه دارد. این از آن روست که مطالعۀ تحلیلی آن کتاب انتساب باور به مهدویت و قائمیت امام دوازدهم را به پیامبر اسلام و امامان یازده‌گانۀ شیعیان به‌گونه‌ای قطعی و یقینی به‌دست می‌دهد. فکر نگارش این کتابی از مرجع تقلید بزرگ شیعیان و استاد نویسنده، آیة الله حاج‌آقا حسین طباطبایی بروجردی، بود که به‌سبب مواجهاتش با تبلیغات بهائیان در بروجرد به ذهنش رسیده بود و از سوی او به نویسندۀ کتاب منتقل شد و جامۀ عمل پوشید. این کتاب را مناطی مبنایی برای سنجش تراز درستی هرگونه دعوی مهدی‌گرایانه می‌توان دانست، چرا که با آگاهی از هویت مهدی، این بر صاحب آن دعوی است که هویت خود را با هویت مهدی منطبق کند؛ پس با شناخت مهدی، به شنیدن استدلال‌های صاحبان دعاوی بابی و بهائی و یمانی و … نیازی نخواهد بود.

کتابنامه

ابیوردی، شیخ علی؛ دادخواه، شیخ محمّدجعفر. دزد بگیر، بز بگیر. تهران، نشر راه نیکان، ۱۳۸۸٫

استادی، رضا. آثار و تألیفات آیت الله بروجردی، مندرج در: چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه‌های ویژۀ مجلۀ حوزه با شاگردان آیت الله بروجردی). به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸٫

دوانی، علی. زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع، آیت الله بروجردی. بی‌جا.، نشر مطهر، ۱۳۷۱٫

رهنما، علی. نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی. تهران، انتشارات گام نو، ۱۳۸۴٫

شبیری زنجانی، سید موسی. جرعه‌ای از دریا. ج ۲، قم، مؤسسۀ کتابشناسی شیعه، ۱۳۹۰٫

الصافی الگلپایگانی، الشیخ لطف‌الله. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر. بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق.

علوی، سید جواد. آیت الله بروجردی در بروجرد، مندرج در: چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه‌های ویژۀ مجلۀ حوزه با شاگردان آیت الله بروجردی). به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸٫

فاضل مازندرانی، اسدالله. تاریخ ظهور الحق. ج ۸، بخش نخست، بی‌جا.، مؤسسۀ ملّی مطبوعات امری، ۱۳۱ بدیع.

مصاحبه با آیت الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی، مندرج در: چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه‌های ویژۀ مجلۀ حوزه با شاگردان آیت الله بروجردی). به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸٫

نبوی رضوی، سید مقداد. مقدمه‌ای بر روش‌شناسی کتاب ایقان و کتاب فرائد، مندرج در: شیخ‌الممالک قمی، شیخ مهدی. تاریخ بی‌غرض (جنبش باب و جنبش مشروطیت به روایت مورخی بابی و مشروطه‌خواه)، به کوشش سید مقداد نبوی رضوی، پیوست سوم، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۹٫

[۱]. این مقاله برای بزرگداشت هفتادمین سال نگارش کتاب منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر نگاشته شده بود، اما چون آن بزرگداشت در عمل به انجام نرسید و صورتی محدود یافت، با تجدیدنظرهایی مهم در اینجا به چاپ می‌رسد. [۲]. نوادۀ دختری امام حسن بن علی و نوادۀ پسری امام حسین بن علی. [۳]. الشیخ لطف‌الله الصافی الگلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی‌عشر، الفهرست. [۴]. شاید بتوان گفت که جدا از روش‌های نادرست استدلالی که در دو کتاب ایقان (نوشتۀ میرزا حسینعلی بهاء الله) و فرائد (نوشتۀ میرزا ابوالفضل گلپایگانی) دیده می‌شود، آگاهی از تحریف‌ها و تقطیع‌های عامدانۀ جدی و متعدد روایت‌های شیعی یا نقل‌های دیگر در این دو کتاب سبب شد تا آن‌ها به آیین بهائی گرایش نیابند. برای آگاهی از گفتاری مقدماتی، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، مقدمه‌ای بر روش‌شناسی کتاب ایقان و کتاب فرائد. همچنین، باید دانست که کتاب دزد بگیر، بز بگیر (اثر شیخ علی ابیوردی و شیخ محمّدجعفر دادخواه) از اساس برای نشان دادن این‌گونه کارهای ناروای بهاءالله و گلپایگانی در تحریف عامدانۀ روایت‌های اسلامی به نگارش در آمده است. [۵]. کتاب إحقاق الحق للقائم بالحق نوشتۀ آقا محمّدتقی تاجر همدانی است که با تقریظ ملا محمّدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی به چاپ رسید. این کتاب ردیه‌ای مبسوط بر آموزه‌های بابی و بهائی است و از منابع شیخ احمد شاهرودی (صاحب ردیه‌هایی مهم بر بابیان و بهائیان) و مورد ستایش اوست. [۶]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۸، بخش نخست، صص ۱۷۴ تا ۱۹۷٫ [۷]. علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع، آیت الله بروجردی، صص ۱۰۳ و ۱۰۴٫ [۸]. سید جواد علوی، آیت الله بروجردی در بروجرد، ص ۳۸۳٫ نویسنده (سید محمّدجواد علوی طباطبایی) داماد حاج ‌آقا حسین بروجردی بود. [۹]. علی رهنما، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، صص ۱۰ و ۱۱٫ او استاد اقتصاد در دانشگاه آمریکایی پاریس است. [۱۰]. رضا استادی، آثار و تألیفات آیت الله بروجردی، صص ۳۴۵ و ۳۴۶٫ [۱۱]. سید جواد علوی، آیت الله بروجردی در بروجرد، ص ۳۸۳٫ [۱۲]. سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۵۷۸٫ نویسنده ــ که از مراجع تقلید سرشناس شیعیان است ـ این روایت را از شیخ حسن نوری (از عالمان فقید حوزۀ علمیۀ قم) از قول حاج احمد خادمی ــ که از نزدیکان حاج‌آقا حسین بروجردی از دورۀ اقامت در بروجرود بود و در دستگاه ریاست دینی او جایگاه مدیریتی داشت ـ شنیده و بازگفته است. [۱۳]. مصاحبه با آیت الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی، ص ۱۴۸٫ [۱۴]. این گفتار پس از مطالعۀ صورت نخستین این مقاله، از سوی حضرت آیة الله صافی گلپایگانی قدس سرّه و به‌واسطۀ حجة الاسلام و المسلمین شیخ محسن اکبری شاهرودی به نویسنده منتقل شد.