پرسش – جناب بهاء الله چگونه ادعای خدایی نموده است؟

پرسش

جناب بهاء الله چگونه ادعای خدایی نموده است؟

پاسخ نخست

در موارد متعددی “حسینعلی میرزا” ادعای خدائی نموده است که به برخی از آنان اشاره می نمائیم: 

1_ “حسینعلی میرزا” ، در حالی که در زندان “عکا” ، بسر می برد ، چنین نگاشت : 

( اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعة المحنة و الابتلاء من سدرة القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفرید ) .[1] بشنو آنچه را که وحی می شود از مصدر بلا بر زمین غم و اندوه از سدره قضا برما به اینکه نیست خدائی جز من زندانی یکتا. 

همچنین: « کذلک امر ربک اذکان مسجوناً فی أخرب البلاد » .[2]اینطور امر کرد پروردگارت ، زمانی که بود زندانی در خراب ترین شهرها. 

همچنین: ( ینادی المنادی بین الارض و السماء ، السجن لله المقتدر العزیز الفرید ) .[3] 

ندا می کند نداکننده بین زمین و آسمان ، زندان از برای خدای توانای عزیز یکتاست. 

و نیز: ( قد افتخر هواء السجن بما صعد الیه نفس الله لو کنتم من العارفین ) .[4] به تحقیق، افتخار کرد هوای زندان، به سبب آنچه را که بالا رفت بسوی آن هوا نفس خدا، اگر باشید شما از دانایان. 

2_ در لوح یوم تولد میرزا حسینعلی بهاء چنین آمده است : 

( فیاحبّذا من فجر الذی فیه استوی جمال القدم علی عرش اسمه الاعظم العظیم و فیه ولد من لم یلد و لم یولد ) .[5] ای آفرین بر سپیده دمی که جمال قدیم که نام او اعظم عظیم است، بر عرش مستقر شد، و در آن سپیده دم زاده شد کسی که نمی زاید و زاییده نمی شود 

همچنین در لوح مذکور : 

( بأن هذه لیلة ولدت حقیقة الرحمن و فیها فصلت کل أمر ازلی ) .[6] در این شب حقیقت رحمان تولد یافت و در آن، هر امر ازلی قطعی می شود. 

3 – و از جمله فرازهای ادعیه ی “میرزا حسینعلی بهاء” : 

( و لو ادعوک باسمک الاول یخاطبنی مظهر هذا الاسم ( میرزا بهاء ) و یقول : انت تذکره انه یرجع الی نفسی أن افتح بصرک لترانی اولا قبل کل اول آخراً بعد کل آخر و ظاهراً فوق کل شیء ) .[7] و هرگاه که می خوانم تو را به اسم « الأوّل » ، مظهر این اسم را خطاب می کند، که آنچه تو ذکر آن می کنی، برگشت آن به سوی من است . چشم خود را بازکن تا مرا مشاهده کنی، که اول هستم پیش از هر اولی وآخر هستم بعد از هر آخری و ظاهر هستم فوق همه ی اشیاء. 

همچنین: ( وأخبرتهم بلسان مظهر نفسک و مطلع أحدیّتک أنه ینطق فی کل شیء بأننّی أنا الله لا اله إلاّ أنا انّ یا خلقی ایّای فانظرون و جعلت هذه الکلمة ذکری بین عبادک و آیة عزّی فی مملکتک ) .[8] و خبر داده بودی به زبان کسی که مظهر نفس و مطلع احدیت تو است، اینکه اظهار خواهد کرد در مقابل همه اشیاء، که من خداوندم و بجز من خدایی نیست . و ای مخلوق من به سوی من ناظر باشید ، پس این جمله را ذکر من قرار دادی در میان بندگان خود، و علامت عزت من شد در روی مملکت خودت. 

4 – در الواحی که مربوط به مقدمات تبعید “میرزا حسین” از بغداد و خارج کردن او از خانه مسکونیش باشد نیز، چنین می خوانیم : 

( شهد طفلا رضیعاً انقطع عن ثدی أمّه انّه أخذ ذیل الله ) .[9]مشاهده کرد طفل شیرخواری را که از پستان مادر دست کشیده و دامن خدا ( میرزا بهاء ) را گرفت. 

همچنین: ( فلما اراد الخروج عن الباب ذات الله العزیز الوهاب ) .[10]و چون خواست ذات پروردگار که عزیز و بخشاینده است از درب خانه بیرون رود. 

5 – از جمله زیارت نامه هائی که “میرزا بهاء” ، جهت بهائیان نوشته است : 

( أشهد أنّ بجمالک ظهر المعبود و بوجهک لاح وجه المقصود و بحکمتک فصل بین الممکنات ) .[11] شهادت می دهم به اینکه چهره معبود، با جمال تو ظاهر گردید؛ و وجه مقصود، به ظهور اسماء تو آشکارا شد و بواسطه کلمه تو، در میان ممکنات تفصیل داده شد. 

( از این رو است که ) “میرزا بهاء” ، به مریدانش سفارش می دهد که بگویند : 

( أللّهم إنّی أسئلک بشعراتک الّتی یتحرک علی صفحات الوجه ) .[12] خدایا تو را به موهائی که در صورتت می جنبد سوگند می دهم. 

6 – میرزا حسین از زبان علی محمد شیرازی ، و در وصف مقام خدائی خود ! عباراتی را نقل می کند : 

( و بشنوید قول نقطه اولی را در کره اخری، از لسان ابداع ابهی، و از ضجیج و ناله و حنین آن حضرت شرم نمائید . . . ) 

(و هذه صورة مانزل من جبروت الله العلی العظیم بسم الله الاقدس العلی الاعلی هذا کتاب نقطة الاولی الی الذینهم آمنوا بالله الواحد الفرد العزیز العلیم و فیه یخاطب الذینهم توقفوا فی هذا الامر من ملأ البیانین ) .[13] این آیاتی است از قول “سید باب” که جناب “بهاء” ساخته است؛ ( این خطاب هشت صفحه می باشد ) و سید در این کلمات اهل “بیان” را مخاطب قرار داده و آنان را نسبت به ایمان به “بهاء” تحریص کرده و مقام ایشان را معرفی می کند . 

همچنین می گوید : 

( فو عمری لو ذکرت ذکر الربوبیة ما اردت الاّربوبیته علی کل الاشیاء و ان جری من قلمی ذکر الالوهیة ما کان مقصودی الاّ اله العالمین و ان جری من ذکر المقصود فهو کان مقصودی و کذالک فی المحبوب انه قد کان محبوبی و محبوب العارفین و ان ذکرت ذکر السجود ما اردت الا السجود لوجهه المتعالی العزیز المنیع و ان اثنیت نفساً ما کان مقصود قلبی الاّثناء نفسه و ان أمرت الناس بعمل ما أردت الاّ العمل فی رضائه فی یوم ظهوره ).[14] قسم به جان خودم که در هر جائی که کلمه ربوبیت را به زبان آوردم، مقصودم ربوبیت جناب “بهاء” است برجمیع اشیاء؛ و اگر کلمه الوهیت از قلم من جاری شد، منظور من به همان ایشان بوده است که الله جهانیان است؛ و اگر کلمه محبوب و یا مقصودی ذکر کردم، جناب “بهاء” مقصود و محبوب من است و هم محبوب عارفین است؛ و اگر موضوع سجود به میان آمد، قصد نکردم مگر اینکه در مقابل وجه متعالی و عزیز و منیع او سجده بشود؛ و اگر کسی را توصیف و ثناء بنمایم، مقصودم ثناء و مدح او بوده است؛ و اگر کسی را به عملی دعوت کردم، اراده نکردم مگر اینکه آن عمل به رضای او انجام بگیرد.[15] 

 

[1].مبین، ص 286. 

[2]. همان، ص 342. 

[3]. همان، ص 308. 

[4]. همان. 

[5] . مائده آسمانی ، ج 4 ، ص344 ، رساله ایام تسعه، ص50 

[6] . همان، ص 55. 

[7] . ادعیه ی حضرت محبوب، ص 13. 

[8] . همان ، ص 25 ، از این کلام میرزا معلوم می شود که ذکر زبان ایشان همیشه جمله انا الله لا اله الا انا بوده است . 

[9] . رساله ی ایّام تسعه، ص 50. 

[10] . همان، ص 308. 

[11] . مجموعه مبارکه. 

[12] . ادعیه حضرت محبوب ، ص123 ، با توجه به بیان « فیضی » در کتاب بهاء الله ، صفحه 240 ، مبنی بر افشان بودن گیسوان و محاسن میرزا حسینعلی، توجیه و پاسخ سید مهدی گلپایگانی مبلغ بهائی، هم دوره عباس افندی مندرج در کتاب مصابیح هدایت، جلد سوم ، صفحه 26 – 27 را به یاد می آوریم : « آخوندها اعتراض می کنند درباره اللهم انی اسئلک بشعراتک . . . ، سید مهدی می گوید : خدایی که دست دارد و چشم دارد ، مگر نباید « مو » داشته باشد و شما می دانید اگر خدا با داشتن سایر اعضاء سرش بی مو باشد البته کچل خواهد بود و ما بهائیان به خدای کچل اعتقاد نداریم » ؟ . . . 

[13] . بدیع، ص 352. 

[14] . همان، ص 354.

[15] . بهائیان، محمد باقر نجفی، ص 402 – 408.