اشاره
سال جاری، یعنی سال ۲۰۲۱ میلادی، براساس برنامۀ از پیش اعلامشده تشکیلات بهائی، سال تجلیل از عباسافندی به مناسبت یکصدمین سالمرگ اوست. عبدالبهاء نویسنده کتاب مفاوضات است. بیتالعدل در برنامهای پنجساله و متمم یکساله آن ــ که آخرین بخش از نقشه بیستساله بهائیت برای گسترش و ترویج این آیین بود ــ کوشید با استفاده از سه موقعیت تاریخی، تعالیم بهائی را در سطح گستردهای ترویج کند. نخست، دویستمین سال تولد بهاءالله در سال ۲۰۱۷؛ دوم، دویستمین سال تولد باب در سال ۲۰۱۹ و سوم، مناسبت مذکور.
بیتالعدل در بخش پایانی پیام رضوان ۲۰۱۶ خطاب به بهائیان نوشت: «این نقشه آخرین نقشه از سلسله نقشههای پنجساله است و در خاتمه آن، مرحله تازهای در بسط نقش ملکوتی حضرت عبدالبهاء گشوده خواهد شد که مقرر است جامعه اسم اعظم را بهسوی قرن سوم دور بهائی سوق دهد.»
در سال جاری نیز پیامهای متعددی را بیتالعدل دربارۀ نحوه نکوداشت سالمرگ عباسافندی منتشر کرده است. بهنظر میرسد یکی از مهمترین کارهای لازم در چنین موقعیت زمانی، بازخوانی نوشتههای باقیمانده از عبدالبهاء و نقد آن است. مسألهای که در شمارههای پیشین بهائیشناسی نیز بدان پرداختهایم. از این شماره، به یاری حق، به نقد و بررسی کتاب مفاوضات خواهیم پرداخت و به جهت تفصیل مطالب، در این مقاله فقط به مطالعۀ تطبیق بشارات عهدین بر ظهور باب و بهاءالله بهوسیلۀ عبدالبهاء خواهیم پرداخت و سایر مطالب قابلنقد در کتاب مفاوضات را به شمارههای بعدی موکول میکنیم، انشاءالله.
چكیده
عبدالبهاء در كتاب مفاوضات كوشیده است که بشارتهای كتاب دانیال مبنی بر رهایی بنیاسرائیل از چنگال بختنصر و جانشینان او را بر باب و بهاءالله تطبیق دهد و از این رهگذر، حقانیت رهبران پیش از خود را برای معتقدان به كتاب مقدس اثبات نماید. این مقاله به معرفی جناب دانیال، اهمیت كتاب منسوب به ایشان و همچنین اعتبارسنجی و نقد تطبیقهای بشارات كتاب دانیال بر باب و بهاءالله پرداخته است.
کلیدواژه:
مفاوضات، عبدالبهاء، كتاب دانیال، عهد عتیق، بشارت، تأویل، بخت النصر.
مقدمه
مبلغان بهائی در یکصد سال اخیر، برای ترویج و شرح دیدگاههای عبدالبهاء در کتاب مفاوضات تلاش زیادی کردهاند. مطالعه گروهی و انفرادی این کتاب در حلقههای فکری و مطالعاتی بهائیان همواره یکی از محوریترین اقدامات بوده است. دکتر پرویز ثابت از مبلغان بهائی دربارۀ این کتاب مینویسد:
«مفاوضات از متون اصلی دیانت بهائی محسوب میشود که براساس بیانات شفاهی حضرت عبدالبهاء جانشین حضرت بهاءالله و مبیّن آثار ایشان در اوایل قرن بیستم تنظیم و منتشر گردیده است. اصل آن به زبان فارسی و سپس به زبانهای مختلف ترجمه شده است. این کتاب دیدگاه بهائی را در مواضیع مختلف دینی، فلسفی و علمی مختصراً توضیح میدهد. این کتاب نمایشگر تفکر ژرف و نبوغ روحانی حضرت عبدالبهاء است.» (پرویز ثابت، ۲۰۰۸، گفتمانی در مباحث کتاب مفاوضات عبدالبهاء، بخش نخست).
او چنین ادامه میدهد: «مفاهیم کتاب مفاوضات بخشی اساسی از تفکر بهائی را شامل میشود؛ چراکه میدانیم حضرت عبدالبهاء به نص صریح حضرت بهاءالله بهعنوان مبیّن و تشریحکننده تعالیم بهائی منصوب گشتند. لذا نظریات و افکار ایشان را بایستی امتدادی از تعالیم و آثار حضرت بهاءالله دانست. این کتاب یک ضمیمهای نیست که به اصل تفکر بهائی چسبیده باشد، اصل تفکر بهائی در مرکز آن قرار دارد.» (همان).
همچنین میافزاید: «کتاب مفاوضات به شیوه جاری مطالعات و رسائل فلسفی نوشته نشده، هرچند که اشاراتی به تفکرات علمی و فلسفی قدیم و جدید دارد اما از مقدمه و مؤخره و مرجعشناسی فلسفی بهدور است. کتابی نیست در زمینه معرفی نظریات و عقاید در طول تاریخ اندیشه. کتابی است شامل جوابهای مختصر یک فیلسوف و متفکر الهی به سؤالات یک جستجوگر بهائی. قصد آن را ندارد که به مجادله و مباحثه فلسفی داخل شود. زبان آن ساده است امّا سادگی زبان را نبایستی به سطحیگرایی تعبیر کرد. لحن کلام حالت گفتوگو دارد. در بعضی قسمتها به سنت محاوره مفاهیم تکرار میشوند و موردتأکید مجدد قرار میگیرند. مفاوضات از اطناب کلام و عبارتپردازی پرهیز دارد اما از جامعیت فلسفی برخوردار است.» (همان).
او همچنین دربارۀ روش عبدالبهاء در این کتاب مینویسد: «هرچند زمینۀ اصلی مفاوضات بر محور افکار بهائی استوار است، ولی روش حضرت عبدالبهاء در تشریح و توضیح مسائل و مشکلات فلسفی و الهی بر استفاده وسیع از عقل و منطق تأکید میورزد. برآن نیست که دیدگاهی را صرفاً بر مبانی ایمانی و عقیدتی بر خواننده تحمیل کند. خواننده را به تفکر دعوت میکند و از او میخواهد که از تقالید سنتی بپرهیزد و با روشنبینی و خردگرایی عقاید کهن را در قالب حقائق و مقتضیات عصر جدید مورد ارزیابی و شناسایی قرار دهد. در مفاوضات تأکید اصلی بر روش استدلالی است اما در لحظاتی از روش نقلی و اشاره به تقریر و تحریر ضبطشده در آیات و سنت اسلامی و کتب عهد عتیق و عهد جدید نیز بهره میجوید. اضافه بر آن حضرت عبدالبهاء گاهگاهی نیز با اشاره به تضاد موجود در عقاید سنتی سعی دارند که ذهن مبتدی را متوجه ناهماهنگی جهانبینیاش سازند و او را بیدار و هشیار کنند تا حاضر به شنیدن پاسخ های عقلی و تجدیدنظر در نگرش و دیدگاهش گردد.»
نصرت الله محمدحسینی دیگر مبلغ بهائی دربارۀ این کتاب در تلویزیون آیین بهائی میگوید: «بنده خاطرم هست که شادروان دکتر محمدباقر هوشیار شیرازی، اندیشمند و دانشمند نامدار بهائی که استاد ممتاز دانشگاه تهران بود، کتاب مفاوضات را همیشه کنزالحقائق مینامید؛ یعنی گنجینه حقایق و بهراستی کتاب مفاوضات، یک اقیانوس ذخار است از معارف عرفانی، فلسفی و علمی، یک مجموعه بسیار ارزشمندی است درخصوص تاریخ آیین بهائی، تعالیم حضرت بهاءالله و اصولاً آرمانهای مکاتب مختلف عرفانی، فلسفی، فرهنگی و دینی».
۱- تطبیق بشارت دانیال بر ظهور باب در مفاوضات
یکی از استدلالهای مهم عبدالبهاء در کتاب مفاوضات تطبیق بشارات موجود در کتاب مقدس بر باب یا بهاءالله است. اهمیت این مطلب آنجا روشنتر میشود که به مخاطب کتاب مفاوضات توجه کنیم. مخاطب اصلی عبدالبهاء در این کتاب، آنچنان که ذکر شد، یک خانم آمریکایی است که احتمالاً دینش قبل از پیوستن به بهائیت، مسیحیت بوده است. بنابراین اشاره به معتقدات پیشین او برای همراه کردنش با آیین جدید، از نظر تبلیغی بسیار پربهره است. درعینحال، باتوجهبه نخستین انتشار این کتاب به زبان انگلیسی و در ایالات متحده، میتوان درک کرد که چرا عبدالبهاء بخش مهمی از کتاب خود را به این مسأله اختصاص داده است.
نخستین بشارتی که عبدالبهاء در کتاب مفاوضات بر باب تطبیق میدهد، بشارات سه فصل از کتاب دانیال است. عبدالبهاء مینویسد:
«خلاصه در کتاب دانیال از تجدید عمارت بیتالمقدّس تا یوم شهادت حضرت مسیح را به هفتاد هفته معیّن کرده که به شهادت حضرت مسیح قربانی منتهی شود و مذبح خراب گردد. این خبر از ظهور حضرت مسیح است و بدایت تاریخ این هفتاد هفته تجدید و تعمیر بیتالمقدّس است و دراینخصوص چهار فرمان از سه پادشاه به تعمیر بیتالمقدّس صادر شد.
اوّل از کورش است که در سنه ۵۳۶ قبل از میلاد صادر شد و این در کتاب عزرا در فصل اوّل مذکور است.
فرمان ثانی به تجدید بنای بیتالمقدّس از داریوش فارس است که در تاریخ ٥١٩ قبل از میلاد صادر شده و این در فصل ششم عزرا مذکور است.
فرمان ثالث از ارتحشستا در سنه سابع از حکومتش در تاریخ ٤٥٧ قبل از میلاد صادر شده و این در فصل هفتم عزرا مذکور است.
فرمان رابع از ارتحشستا در سنه ٤٤٤ قبل از میلاد صادر و این در فصل دوم نحمیاست.
امّا مقصد حضرت دانیال امر ثالث است که ٤٥٧ قبل از میلاد بود. هفتاد هفته ٤٩٠ روز میشود؛ هر روزی به تصریح کتاب مقدّس یک سال است. در تورات میفرماید: یوم ربّ یک سال است. پس ٤٩٠ روز ٤٩٠ سال شد. فرمان ثالث که از ارتحشستاست ٤٥٧ سال قبل از تولّد مسیح بود و حضرت مسیح وقت شهادت و صعود سی و سه سال داشتند. سی و سه را چون بر پنجاه و هفت ضمّ کنی ٤٩٠ میشود که دانیال از ظهور حضرت مسیح خبر داده.
در آیه بیستوپنجم از اصحاح تاسع دانیال نوع دیگر یعنی هفت هفته و شصتودو هفته بیان میکند و این بهظاهر اختلاف دارد با قول اوّل. بسیاری در تطبیق این دو قول حیران ماندهاند که چطور در جایی هفتاد هفته و در جایی شصتودو هفته و هفت هفته ذکر نموده و این قول با آن قول مطابقت ندارد و حال آنکه دانیال دو تاریخ بیان میفرماید: یک تاریخ بدایتش صدور امر ارتحشستاست که برای عزرا به بنای اورشلیم صدور یافت؛ این هفتاد هفته است که منتهی به صعود مسیح میشود و ذبیحه و قربانی به شهادت حضرت مسیح منتهی شد. تاریخ ثانی در آیه بیستوششم است که بعد از اتمام تعمیر بیتالمقدّس است که تا صعود مسیح این شصتودو هفته است. هفت هفته عمارت بیتالمقدّس طول کشید که عبارت از چهلونه سال باشد، این هفت هفته را چون بر شصتودو هفته ضمّ کنی شصتونه هفته میشود و در هفته اخیر، صعود حضرت مسیح واقع گشت، این هفتاد هفته تمام شد. دراینصورت اختلافی باقی نماند.
چون ظهور حضرت مسیح به اخبار دانیال ثابت شد، حال به اثبات ظهور حضرت بهاءاللّه و حضرت اعلی پردازیم و تابهحال ادلّه عقلی ذکر کردیم، حال باید ادلّه نقلی ذکر کنیم. در آیه سیزدهم فصل هشتم از کتاب دانیال میفرماید: «و مقدّس متکلّمی را شنیدم و هم مقدّس دیگری را که از آن متکلّم میپرسید که رؤیای قربانی دائمی و عصیان خرابکننده تا به کی میرسد و مقام مقدّس و لشکر به پایمالی تسلیم کرده خواهد شد و به من گفت که تا به دوهزاروسیصد شبانهروز. آنگاه مقام مقدّس مصفّی خواهد گردید.» تا آنکه میفرماید: «این رؤیا نسبت به زمان آخر دارد»، یعنی این فلاکت و این خرابیّت و این حقارت تا کی میکشد؟ یعنی صبح ظهور کی است؟ پس گفت تا دوهزاروسیصد شبانهروز؛ آنگاه مقام مقدّس مصفّی خواهد شد.
خلاصه مقصد اینجاست که دوهزاروسیصد سال تعیین میکند و به نصّ تورات هر روزی یک سال است. پس از تاریخ صدور فرمان ارتحشستا به تجدید بنای بیتالمقدّس تا یوم ولادت حضرت مسیح ٤٥٦ سال است و از یوم ولادت حضرت مسیح تا یوم ظهور حضرت اعلی ١٨٤٤سنه است و چون ٤٥٦ را ضمّ بر این کنی، دوهزاروسیصد سال میشود. یعنی تعبیر رؤیای دانیال در سنه ١٨٤٤ میلادی واقع شد و آن سنه ظهور حضرت اعلی بود به نصّ خود دانیال. ملاحظه نمایید که به چه صراحت، سنه ظهور را معیّن میفرماید و دیگر اخبار ظهور از این صریحتر نمیشود و حضرت مسیح در اصحاح بیستوچهارم از انجیل متّی آیه سیّم تصریح میفرماید که مقصود از این اخبار دانیال، زمان ظهور است و آن آیه این است: «و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند: به ما بگو که این امور کی واقع میشود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست؟» ازجمله بیانات حضرت مسیح که در جواب ایشان گفت این بود: «پس چون مکروه ویرانی را که به زبان دانیال نبی گفته شده است، در مقام مقدّس برپاشده ببینید، هرکه خواند دریافت کند» (انتهی) و جواب را حواله به اصحاح ثامن از کتاب دانیال فرمود که هرکس آن اصحاح را بخواند آن زمان را دریافت خواهد نمود.
ملاحظه فرمایید که چگونه ظهور حضرت اعلی صریح تورات و انجیل است.
باری حال بیان تاریخ ظهور جمال مبارک را از تورات نماییم. تاریخ ظهور جمال مبارک به سنه قمری از بعثت و هجرت حضرت محمّد بیان مینماید. زیرا در شریعت حضرت محمّد سنه قمری معتبر است و معمول بها. زیرا در آن شریعت در هر خصوص از احکام عبادات سنه قمری معمول به است. در اصحاح دوازدهم آیه ششم از کتاب دانیال میفرماید: «و به یکی مرد ملبّسشده به کتان که بالای آبهای شهر میایستاد، گفت که انجام این عجائبات تا به چند میکشد؟ و آن مرد ملبّسشده به کتان را که بالای آبهای شهر میایستاد شنیدم در حالتی که دست راست و دست چپ خود را به سوی آسمان بلند کرده، به حیّ ابدی سوگند یاد نمود که برای یک زمان و دو زمان و نصف زمان خواهد بود و چون پراکندگی قوّت قوم مقدّس به انجام رسد، آنگاه همه این امور به اتمام خواهد رسید.»
روز را هرچند از پیش بیان نمودم دیگر احتیاج بیان ندارد ولی مختصر ذکری میشود که هر روز اَب عبارت از یک سال است و هر سال عبارت از دوازده ماه است. پس سه سال و نیم، چهل و دو ماه میشود و چهل و دو ماه هزار و دویست و شصت روز است و هر روزی در کتاب مقدّس عبارت از یک سال است و در سنه ١٢٦٠ از هجرت محمّد، تاریخ اسلامی، حضرت اعلی مبشّر جمال مبارک ظاهر شد و بعد در آیه یازدهم میفرماید: «و از هنگام موقوف شدن قربانی دائمی و نصب نمودن رجاست، ویرانی هزارودویستونود روز خواهد بود. خوشا به حال آن که انتظار کشد و به هزاروسیصدوسیوپنج روز برسد.» بدایت این تاریخ قمری از یوم اعلان نبوّت حضرت محمّد است بر عموم اقلیم حجاز و آن سه سال بعد از بعثت بود، زیرا در بدایت نبوّت حضرت مستور بود و کسی جز خدیجه و ابننوفل اطّلاع نداشت؛ بعد از سه سال اعلان گردید و جمال مبارک در سنه هزار و دویست و نود از اعلان نبوّت حضرت محمّد اعلان ظهور فرمودند.
عبدالبهاء در پاورقی این صفحه توضیح مینویسد: «سال ١٢٩٠ از اعلان نبوّت حضرت محمّد مطابق است با سنه ١٢٨٠ از هجرت، در این سال جمال مبارک در حین حرکت از بغداد به طرف اسلامبول در باغ رضوان که در بیرون شهر واقع است دوازده روز اقامت نمودند و در آنجا اعلان ظهور خود را به اصحاب خود فرمودند.»
عبدالبهاء در این نوشتار با اشاره به کتاب دانیال به پنج تاریخ اشاره میکند و با تطبیق چهار مورد آن به حوادث پس از نگارش کتاب دانیال، سعی در اثبات حقانیت آیین باب و بهاءالله دارد. خلاصه این پنج بشارت به قرار زیر است:
۴۹۰ روز بعد از ساخت معبد دوم اورشلیم را به مرگ حضرت عیسی تأویل میکند.
۲۳۰۰ روز بعد از ساخت دوباره معبد را به سال ۱۸۴۴ میلادی و ظهور باب تأویل میکند.
یک زمان و دو زمان و نصف زمان را به سال ۱۲۶۰ قمری و ظهور باب تأویل میکند.
۱۲۹۰ روز را به سال ۱۲۸۰ قمری و ادعای بهاءالله تأویل میکند.
۱۳۳۵ روز را از کتاب دانیال نقل کرده و بر چیزی تطبیق نمیکند.
۲- اشتباه مفاوضات عبدالبهاء در انتساب کتاب دانیال به تورات
هرچند که فرهیختگان با ساختار کتاب مقدس آشنا هستند، اما از آنجهت که انتساب کتاب دانیال به تورات، اشتباه آشکار عبدالبهاء است، لازم است ابتدا نگاهی به کتاب مقدس بیندازیم و با بخشهای اصلی آن بهطور کلی آشناتر شویم.
کتاب مقدس شامل دو بخش است؛ عهد عتیق و عهد جدید. عهد عتیق کتابهای پیامبران مختلف تا قبل از نزول حضرت عیسی علیه السلام و عهد جدید مربوط به وقایع پس از ظهور حضرت عیسی علیه السلام است. عهد عتیق خود شامل سه بخش است: تورات، نبییم (انبیا) و کتبیم (مکتوبات) (سلیمانی اردستانی، ۱۳۹۴، ص۵).
بخش اول که تورات است، خود از پنج کتاب تشکیل شده است: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه. تورات دربارۀ موضوعاتی مانند ارتباط بشر با خداوند، خلقت آسمان و زمین، پیشینه بنیاسرائیل و سرگذشت ایشان است و با داستان مرگ حضرت موسی علیه السلام به پایان میرسد.
بخش دوم عهد عتیق کتابهای پیامبران است که با عبارت عبری «نبییم» نیز شناخته میشود. این بخش از عهد عتیق به شکلگیری پادشاهی یهودیان در ارض اقدس و درگیریهای آنان با یکدیگر و با ملتهای دیگر و شرح نافرمانیهای آنان از پیامبران الاهی بعد از حضرت موسی علیه السلام اختصاص دارد و با فتح اورشلیم توسط بختنصّر به پایان میرسد.
بخش سوم عهد عتیق یا کتبیم بخش پایانی عهد عتیق است و اهمیت آن از دو بخش پیشین کمتر است. در این بخش نیز ماجراهای پس از تخریب اورشلیم و اسارت یهودیان و سپس بازگشت آنان به اورشلیم و تجدید بنای معبد توسط یهودیان اشاره دارد. کتاب دانیال در این بخش واقع شده است.
لذا نخستین اشتباه عباسافندی آن است که تطبیق انجامشده از کتاب دانیال را به تورات نسبت داده است؛ حال آنکه اساساً کتاب دانیال در بخش سوم عهد عتیق و در بخش کتبیم است و نه در تورات.
۳- داستان دانیال در عهد عتیق به نقل مفاوضات
داستان دانیال در عهد عتیق با سقوط اورشلیم توسط بختنصّر و کشته شدن تعداد زیادی از یهودیان و به اسارت درآمدن گروهی دیگر از جمله دانیال آغاز میشود. بنا بر روایت عهد عتیق، از آنجاکه یهودیان در پرستش خداوند از آیین موسی علیه السلام عدول کردند و خدایان دیگری را ستایش کردند و همچنین از مناسک آیین موسی مانند قربانی کردن در ایام خاص سر باز زدند و معبد مقدس را به نجاست آلودند، خداوند متعال دشمن آنان یعنی حکومت بابل را بر آنان مسلط ساخت و اورشلیم بهوسیلۀ بختنصّر فتح گردید و جز تلی از خاک، از اورشلیم چیزی باقی نماند.
بختنصّر برخی از یهودیان را با خود به بابل برد و در دربار خود بهعنوان خدمتکار از آنان بهره برد. یهودیان سالها در اسارت بختنصّر باقی ماندند (ارجح، ۱۳۹۱، شماره۱۷، ص۲۳۸). آغاز این اسارت را در سالهای مختلفی ذکر کردهاند اما بهنظر میرسد عمدهترین اسارت یهودیان در سال ۵۹۷ قبل از میلاد آغاز شده و پایان آن در سال ۵۳۹ قبل از میلاد است. بختنصّر همچنین ظروف مخصوص خانه خدا در اورشلیم را غارت کرد و به معبد خود در بابل برد.
«بختنصّر به وزیر دربار خود اشفناز دستور داد از میان شاهزادگان و اشرافزادگان یهودی اسیرشده، چند تن را انتخاب کند و زبان و علوم بابلی را به آنان یاد دهد. این افراد میبایست جوانانی باشند بدون نقص عضو، خوشقیافه، با استعداد، تیزهوش و دانا، تا شایستگی خدمت در دربار را داشته باشند. پادشاه مقرر داشت که در طول سه سال تعلیم و تربیت ایشان، هر روز از خوراکی که او میخورد و شرابی که او مینوشید به آنان بدهند و پس از پایان سه سال، آنها را به خدمت او بیاورند. در بین افرادی که انتخاب شدند، یکی هم دانیال بود… .
دانیال تصمیم گرفت از خوراک و شرابی که از طرف پادشاه به ایشان داده میشد نخورد، زیرا باعث میشد او شرعاً نجس شود. پس از وزیر دربار خواهش کرد غذای دیگری به او دهد. هرچند خدا دانیال را درنظر وزیر دربار عزت و احترام بخشیده بود، ولی او از تصمیم دانیال ترسید و گفت: «وقتی پادشاه که خوراک شما را تعیین کرده است، ببیند که شما از سایر جوانان همسن خود لاغرتر و رنگپریدهتر هستید ممكن است دستور دهد سرم را از تن جدا کنند.
دانیال این موضوع را با مأموری که وزیر دربار برای رسیدگی به وضع آنها گمارده بود، در میان گذاشت و پیشنهاد کرد برای امتحان، ده روز فقط حبوبات و آب به آنها بدهد و بعد از این مدت آنان را با جوانان دیگر که از خوراک پادشاه میخورند مقایسه کند و آنگاه درمورد خوراک آنها نظر دهد. آن مأمور موافقت کرد و به مدت ده روز ایشان را امتحان نمود. وقتی مهلت مقرر به سررسید، دانیال و سه رفیق او از جوانان دیگر که از خوراک پادشاه میخوردند، سالمتر و قویتر بودند. پس مأمور وزیر دربار از آن به بعد بهجای خوراک و شراب تعیینشده، به آنان حبوبات میداد. خداوند به این چهار جوان چنان درک و فهمی بخشید که ایشان توانستند تمام علوم و حكمت آن زمان را بیاموزند. ازاینگذشته او به دانیال توانایی تعبیر خوابها و رؤیاها را نیز عطا فرمود.» (عهد عتیق، ترجمه تفسیری کتاب دانیال، بخش اول).
پس از این آغاز، ادامه کتاب دانیال در عهد عتیق اختصاص به خوابهای بختنصّر و تعبیرهای دانیال از آن خوابها دارد. به همین دلیل او نزد بختنصّر عزیز شد و به حکومت بابل گمارده شد (کتاب دانیال نبی، ۲:۲۴-۴۹). او همچنین در زمان حکومت بَلشصَّر، از اخلاف بختنصّر، بهعنوان حاکم سوم در قلمرو پادشاهی بابل برگزیده شد. اعطای این مقام به او به سبب خواندن نوشتهای بود که دستی از غیب آن را بر روی دیوار قصر نوشت و حکیمان، جادوگران و منجمان از فهم آن عاجز بودند (همان، باب ۵؛ ارجح، ۱۳۹۱، شماره ۱۷، ص۲۳۷).
در فصل سوم کتاب دانیال داستان شگفتانگیز نجات سه نفر از بنیاسرائیل از آتش نقل شده است. این سه نفر از سجده کردن بر خدای دستساز بختنصّر سر باز زدند و او از این نافرمانی آنان خشمگین شد. این سه یهودی به خدای یگانه ایمان داشتند و حاضر نشدند در برابر مجسمه طلایی که سی متر طول و سه متر عرض داشت، سجده کنند و بختنصّر دستور داد تا آنان را به آتش بیندازند، اما آتش بر ایشان اثری نکرد و سالم از آن بیرون آمدند (عهد عتیق، ترجمه تفسیری، کتاب دانیال، بخش سوم).
در فصول هفتم تا دوازدهم نیز مکاشفات و رؤیاهای خود دانیال است که در عهد عتیق بیان میشود و خبر از حوادثی در آینده میدهد و پادشاهان آینده را معرفی میکند. محتوای اصلی این اخبار نجات بنیاسرائیل و بازسازی دوباره معبد اورشلیم و نجات یهودیان از وضعیت اسفناک فعلی است. این اخبار گاهی رمزی و اشارهای و گاهی صریح و غیرقابلتأویل است. در طول تاریخ افراد بسیاری کوشیدهاند که مصادیقی برای این خبرها پیدا کنند. درعینحال بهجهت تطبیق بسیاری از خبرها با وقایع پس از زندگی دانیال، برخی از پژوهشگران احتمال دادهاند که کتاب دانیال اساساً چند قرن پس از مرگ او نوشته شده باشد و آنچه که به او نسبت داده شده، اخبار غیبی نبوده، بلکه تنها بیان تاریخ و سرگذشت قومی بوده که در قرنهای بعدی نوشته شده است.
۴- داستان دانیال در منابع اسلامی و مقایسه با مفاوضات
منابع اسلامی نیز جناب دانیال را از انبیاء بنیاسرائیل دانستهاند (طبری، ۱۴۰۳، ج۱، ص۳۸۳؛ یعقوبی، بیتا، ج۱، ص۶۵). روایت عهد عتیق دربارۀ دانیال در بسیاری از منابع اسلامی نیز راه یافته است. راوی این ماجرا وهببنمنبه از یهودیان مسلمانشده در صدر اسلام است. مجلسی بعد از نقل روایت او، آن را فاقد اعتبار دانسته است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۴، ص۳۷۰). بهنظر میرسد بخشهایی از داستان دانیال در منابع اسلامی از اسرائیلیات نشأت گرفته باشد.
قرآن کریم در آیات ۴ تا ۷ سوره اسراء به دو مرتبه فساد بنیاسرائیل در زمین اشاره میکند که مجازات بار نخستین این فساد، بنا بر آنچه که برخی از مفسران احتمال دادهاند، حمله بختنصّر به فلسطین، تخریب معبد سلیمان و اسارت یهودیان ازجمله حضرت دانیال است (بیضاوی، ۱۴۱۸، ج۳، ص۲۴۸؛ زمخشری، ۱۴۰۷، ج۲، ص۶۴۹؛ رازی۱۴۰۸، ج۱۲، ص۱۶۳).
آگاهی جناب دانیال به تعبیر رؤیاها در منابع روایی امامیه نیز موردتوجه قرار گرفته است. جابر جعفی میگوید: «از امام باقر علیه السلام پرسیدم که آیا درست است که دانیال نبی تعبیر خواب میدانست؟ امام فرمودند: آری! بر او وحی نازل میشد و او پیامبر خدا بود و از کسانی بود که خدا دانش تعبیر خواب را به او موهبت فرموده بود. او راستگو و حکیم بود. به خدا سوگند که دانیال با محبت ما اهلالبیت به خداوند تقرب میجست… (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۴، ص۳۷۱؛ راوندی، ۱۴۰۹، ص۲۲۹).
همچنین در منابع امامیه قضاوتی شگفت به جناب دانیال نسبت داده شده که ظاهراً در ایام صباوت آن بزرگوار به وزیر پادشاه تعلیم کرده است (کلینی، ۱۴۰۷، ج۷، ص۴۲۶).
دانیال در دوره اسارت نیز به وظایف پیامبری خود عمل میکرد و بنیاسرائیل از او حرفشنوی داشتند. همین مسأله باعث شد تا بختنصّر به بهانهای او را به زندان بیفکند و مدت هفت سال در اسارت او باقی بماند (ابناثیر، ۱۹۶۶، ج۱، ص۳۰۳؛ فرجاللهی، ۱۳۹۴، ص۳۳). بنا بر برخی اقوال، بختنصّر او را در قفس شیران انداخت، اما شیرها به امر خداوند رام شدند. در این مدت خداوند پیامبری از انبیاء بنیاسرائیل را مأمور ساخته بود تا به دانیال آب و غذا برساند. او روزها روزه میگرفت و شبها افطار میکرد تا آنکه بختنصر خوابی عجیب دید که همگان از تعبیرش بازماندند. بختنصر از زندانی کردن دانیال پشیمان شد و به دنبال او فرستاد تا خوابش را تعبیر کند. نهایتاً دانیال با تعبیر خواب بختنصّر از زندان رهایی یافت (راوندی، ۱۴۰۹، ص۲۲۵) و به همین جهت بختنصر به او امکاناتی داد و در اداره حکومت او را شریک ساخت و از این رهگذر، فرجی برای بنیاسرائیل حاصل شد (ابن بابویه، ۱۳۹۵، ج۱، صص ۱۵۷ و ۱۵۸). اسارت جناب دانیال در قفس شیرها به کورش نیز نسبت داده شده است. بنا بر این نقل، آسیب ندیدن او از جانب شیران گرسنه، خود دلیلی بر معجزه دانیال و آزادی او از زندان بوده است.
۵- اشکالات تطبیق بشارت دانیال بر باب
ملاحظه شد که منابع مختلف اسلامی و عهد عتیق، داستانی مشابه از دانیال پیامبر را نقل میکنند که نوعی همبستگی در اجزای آن مشاهده میشود. این همبستگی میتواند به دلیل تسری روایت عهد عتیق به منابع اسلامی روی داده باشد و میتواند به دلیل بهرهمندی روایت عهد عتیق از حقیقت و تکرار آن در منابع روایی امامیه باشد. در هرصورت آنچه که از این روایات به دست میآید، آن است که دانیال پیامبری الاهی بوده که به همراه جمعی از بنیاسرائیل بعد از تخریب معبد سلیمان در اسارت بخت النّصر قرار گرفته است.
صرفنظر از اشکال مهم عباسافندی در انتساب این روایت به تورات، اشکالات دیگری نیز در تطبیق بشارات کتاب دانیال بر ظهور باب وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
۱-۵- اشکالات مبنایی
مهمترین پیش فرض عبدالبهاء در تطبیق بشارات کتاب دانیال بر باب، اعتقاد به عدم تحریف آن و درنتیجه اعتبار مفاد آن است. همچنین عبدالبهاء با خروج از ظاهر متن و تأویل بشارت کتاب دانیال، تلاش کرده است تا آن را بر باب منطبق سازد. بیتوجهی عبدالبهاء به ماهیت بشارت در کتاب های آسمانی و همچنین ناکارآمدی تطبیق اولیه بشارت بر حضرت عیسی علیه السلام که مقدمه تطبیقهای بعدی او به باب و بهاءالله است، از دیگر اشکالاتی است که مبنای استدالال او را تحتتأثیر قرار میدهد. صرفنظر از آنکه تلاش عبدالبهاء برای تطبیق بشارات پیشگفته از کتاب دانیال بر باب و بهاءالله تا چه اندازه مؤثر بوده است – که در بخش اشکالات شکلی بدان خواهیم پرداخت- در اینجا به بررسی اشکالات مبنایی استدلال عبدالبهاء میپردازیم.
۱-۱-۵- اعتقاد عبدالبهاء به عدم تحریف کتاب دانیال و نقد آن
نخستین پیشفرض عبدالبهاء در تلاش برای این تطبیقها آن است که او معتقد است تمام عبارات کتاب دانیال، از جانب خداوند متعال بوده و بر همین اساس کوشیده است تا این بشارات را بر موعودی که خود میپسندد، تطبیق دهد. چیزی که البته در آیین بهائی مسبوق به سابقه است و پیش از عبدالبهاء، بهاءالله در کتاب ایقان بر آن تأکید کرده است (بهاءالله، ۱۵۵ب، صص۵۷-۵۸). بهاءالله معتقد بود که در کتب آسمانی پیشین تحریف لفظی رخ نداده و این کتابها فقط مورد سوءاستفاده مفسران قرار گرفتهاند. لذا هر آنچه که در این کتابها وجود دارد، از دیدگاه او از جانب خداوند است.
شاید این مسأله دربارۀ کتاب دانیال را برخی از مسیحیان پذیرفته باشند، اما تعمیم آن به کل کتاب مقدس و آن هم از سوی دیگر پیروان ادیان الاهی بهویژه مسلمانان قابلپذیرش نیست. مسلمانان معتقدند قرآن کلام وحی و آیاتش سراسر مصون از خطا و تحریف است و آنچه گفته، یا تحقق یافته و یا در آینده محقق خواهد شد. لذا نگاه به قرآن با نگاه به کتاب مقدس باید متفاوت باشد؛ چراکه عهدین در فضای تاریخی شکل گرفته و دست بشر در آن دخیل بوده است؛ چنانکه پیروان این دو کتاب نیز اجمالاً این موضوع را تأیید میکنند؛ هرچند که مسلمانان معتقدند که عهدین در عین تحریف لفظی، از حقیقت بیبهره نیست و برخی مطالب آن، همان چیزهایی است که پیامبران پیشین از سوی خداوند برای هدایت بشر آوردهاند (همتی، ۱۳۹۹، ص۶۰).
نقد ادعای بهاءالله در عدم تحریف لفظی عهدین البته در حوصله این مقاله نیست و مجالی دیگر میطلبد که با یاری حق در شمارههای آینده به آن خواهیم پرداخت.
آنچه که دربارۀ کتاب دانیال مسلم است آن است که اولاً، این کتاب متشکل از دو کتاب مجزا است و نمیتوان آن را یک واحد درنظر گرفت. بخش نخست آن به زبان عبری و بخش دوم آن به زبان آرامی است. هرچند که لغاتی از زبانهای یونانی و فارسی به آن راه یافته که نشان از تکمیل آن در سالهای بعد و به قلم نویسندگان مختلف دارد. ثانیاً، کتاب دانیال در عهد عتیق، داریوش مادی را بهعنوان پایاندهنده پادشاهی بابلیان و آزادکننده یهودیان معرفی میکند. مسألهای که نشاندهنده بیاطلاعی نویسنده این کتاب از تاریخ هخامنشی است؛ چراکه مسلم است کورش هخامنشی امپراطوری بابل را از بین برد و او بود که نخستین بار، اسرای یهودی را از چنگال اسلاف بختنصّر رهایی داد. ثالثاً، کورش پس از مادها به سلطنت رسید و اساساً انتساب او به مادها انتساب نادرستی است. رابعاً، از بُعد متنی، وجود دورانهای چهارگانه پادشاهی در خواب بختنصّر که دانیال تعبیر میکند، برگرفته از اساطیر یونانی است و معلوم نیست که کدامیک این مسأله را از یکدیگر وام گرفتهاند (راویو، ۲۰۱۹، صص ۵۳۰ و ۵۳۱ و ۵۳۷).
نظر عمومی دانشمندان این است که کتاب دانیال قبل از شورش حسمون نوشته شده است و حداکثر تا ۱۶۴ قبل از میلاد تکمیل شده است. شواهدی وجود دارد که محتوای کتاب – شامل نامهای عبری حنانیا، میشائیل و آزاریا (فصل ۱)، داستان نجات آنها از کوره آتشین (فصل ۳) و داستان نجات دانیال از لانه شیرها (فصل ۶)- برای نویسندگان مشهور بوده است. باوجوداین، دانشمندان درباره تعداد سالهایی که کتاب دانیال قبل از پادشاهی آنتیوخوس ایفانس (پادشاه سلوکی متوفای ۱۶۴ ق.م) قدمت داشته است، اختلاف نظر دارند. بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدهاند که این کتاب درست قبل از شروع شورش حسمون علیه آنتیوخوس (۱۶۷ق.م) بهطور کامل ویرایش شده است (صموئیل، ۱۹۹۳، ص۴۷۳). ازجمله این افراد میتوان به جی جی کالینز، یکی از بزرگترین محققان معاصر کتاب اشاره کرد (راویو، همان). به باور او پیشگوییهای کتاب دانیال تا زمان آنیوخوس تداوم دارد و نه چیزی فراتر از آن. مسألهای که نشان میدهد نگارش یا حداقل ویرایش آخر کتاب در زمان آنتیوخوس بوده است (کالینز، ۲۰۱۶، ص۱۱۰). محتمل بودن نگارش کتاب دانیال در سالهای مذکور موردتوجه سایر محققان مسیحی نیز قرار گرفته است (مستر هاکس، ۱۳۹۴، ص۳۶۷)؛ هرچند که مستر هاکس بهعنوان یک مسیحی خود این قول را نپذیرفته است (همان). پژوهشگران مسلمان نیز که به بررسی کتاب دانیال پرداختهاند، تردیدهای موجود دربارۀ صحت انتساب این کتاب به دانیال نبی را مطرح کردهاند (سلیمانی اردستانی، ۱۳۹۴، ص۲۶۵).
تناقضهای تاریخی بیرونی با کتاب مقدس، پژوهشگران را به این فکر انداخته است که با تأویل و خروج از ظاهر، مشکلات کتاب دانیال را بهگونهای رفع کنند. ازجمله آنکه برخی کوشیدهاند داریوش را نام عمومی پادشاهان هخامنشی قلمداد کنند تا بدین وسیله بتوانند وجود نام داریوش در کتاب دانیال را توجیه کنند و آن را بر کورش تعمیم دهند، یا آنکه قائل به تصحیف نام کورش و داریوش به دلیل مشابهتهای آن در زبان عبری شدهاند (نوروزی، ۱۳۸۸، صص۸۲ و ۸۳). روش دیگر مفسران عهدین آن است که داریوش را فرمانروای کورش بر بابل یا یکی از سرداران کورش در فتح بابل که بعد از پیروزی در آن منطقه حکمرانی یافت، قلمداد کردهاند (راویو، ۲۰۱۹، ص۵۴۱). با اینوجود انتساب داریوش به پادشاهی ماد قابلتأویل نیست و باید پذیرفت که زوائدی بر کتاب دانیال افزوده شده است که اعتبار آن را محل تردید قرار میدهد. درصورت وجود این تردید، هرگونه انطباق بشارات دانیال بر باب یا دیگر رهبران بهائی فاقد ارزش خواهد بود.
۲-۱-۵- تأویل ناموجه عبارات کتاب دانیال توسط عبدالبهاء
خروج عبدالبهاء از ظاهر و تأویل کتاب دانیال، خروجی ناموجه است. عبدالبهاء مکرراً در این کتاب تلاش میکند معنای روز را به سال تفسیر کند و بر این نکته تأکید میکند که روز در عهد عتیق به معنای سال است، ولی این گزارش، گزارش نادرستی است.
استناد به كلمه «یوم لشانا» برای تفسیر کلمه روز به سال با توجه به فصل ۱۴ سفر اعداد و فصل ۴ کتاب حزقیل نیز استنادی ضعیف است؛ زیراكه از این دو فصل عهد قدیم نمیتوان تأویل واژه «یوم» را بر سال پذیرفت.
عبارت تورات چنین است: «اما لاشههای شما در این بیابان خواهد افتاد؛ فرزندانتان بهخاطر بیایمانی شما چهل سال در این بیابان سرگردان خواهند بود تا آخرین نفر شما در بیابان بمیرد. همانطور که افراد شما چهل روز سرزمین موعود را بررسی کردند، شما نیز به مدت چهل سال در این بیابان سرگردان خواهید بود، یعنی یک سال برای هر رو…» (آیه ۳۲ تا ۳۵ فصل ۱۴ اعداد).
عبارت حزقیل نیز چنین است: «آنگاه بر پهلوی چپ خود دراز بكش و برای مدت سیصدونود روز در همان حال بمان. من گناه اسرائیل را بر تو میگذارم و در طول این مدت برای گناه آنان، متحمل رنج خواهی شد. برای هر سال مجازات اسرائیل، یک روز دراز خواهی کشید. بعد از این مدت، برگرد و چهل روز بر پهلوی راست خود بخواب و برای گناهان یهودا متحمل رنج شو. برای هر سال مجازات یهودا یک روز دراز خواهی کشید.» (آیه ۴ تا ۷ فصل ۴ حزقیل).
ملاحظه میشود که خداوند به موسی علیه السلام میفرماید: «چون مدت جاسوسی چهل روز بوده من هم بنیاسرائیل را چهل سال عقاب میكنم، هر سالی در مقابل یك روز» و به حزقیل نبی میفرماید: «چون خاندان یهودا چهل سال گناه كردند تو باید چهل روز متحمل گناهان آنها شوی و بر پهلوی راست بخوابی در مقابل یك سال گناه آنان باید یك روز متحمل بار گناه بشوی به خوابیدن بر پهلوی چپ».
روشن است که با استناد به این دو عبارت عهد قدیم نمیتوان معنای ظاهری کلمه روز در کتاب دانیال را نادیده گرفت و آن را به معنای روز تأویل کرد (حلبی، بیتا، ج۱، ص۱۹۵).
درعینحال، روز در کتاب مقدس به معانی مختلفی بهکار رفته است. گاهی در معنای حقیقی آن و به معنی زمان بین طلوع و غروب خورشید (پیدایش: ۸:۳، ۴:۷ و ۱۲:۱۷ و خروج ۲:۱۳ و ۱۸:۳….) و گاهی در معنای بازه یا دورهای طولانی از زمان (پیدایش: ۴:۱ و ۸:۱ و ۱۳:۱ و….) است. هرچند که عبدالبهاء بیان نکرده که در کجای تورات منظور از یک روز یک سال است، اما بهنظر میرسد حتی اگر در مواردی این اتفاق رخ داده باشد، تأویل روز به سال تنها یکی از وجوه ممکن برای این مسأله است و اتفاقاً در بیشتر مواردی که در تورات از کلمه روز استفاده شده، همان معنای ظاهری آن یا نهایتاً به معنای یک شبانهروز است. همچنین در موارد متعددی در کتاب تورات از کلمه سال استفاده شده که معنای آن همان معنای ظاهری سال است (خروج: ۳۵:۱۶ و ۲:۲۱ و ۱۴:۳۰ و….). بهعنوان مثال این عبارت از کتاب خروج در فهم معنای روز و سال در ادبیات تورات قابلتوجه است: «عید فطیر را هر سال به مدت هفت روز جشن بگیرید و این جشن را همانطور که گفتم، در ماه لبیب برگزار کنید؛ چون در همین ماه بود که از بندگی مصریان آزاد شدید» (خروج: ۱۸:۳۴). یا بهعنوان نمونهای دیگر: «موسی هرچه را که خداوند به او فرموده بود بهجا آورد؛ در نخستین روز ماه اول سال دوم، بعد از بیرون آمدن از مصر، خیمه عبادت برپا شد» (خروج: ۱۶:۴۰) ملاحظه میشود که سه واژه روز و ماه و سال در این دو بخش از تورات همگی در معنای حقیقی خود بهکار رفتهاند و نمونههایی ازایندست در تورات بهفراوانی دیده میشود.
بنابراین استفاده از واژه «سال» در معنای ظاهری خود نیز در تورات بهصورت اختصاصی و در عهد عتیق بهصورت کلی امری متداول است و لزومی نداشته تا در کتاب دانیال روز در معنای سال بهکار برده شود. عبدالبهاء نیز مفسر کتابهای آیین خود است و نه مفسر تمام کتابهای آسمانی پیشین. لذا تأویل او از این عبارات باید بر ضوابط تأویل متن مطابقت داشته باشد و الا امری پذیرفته نیست.
۳-۱-۵- بیتوجهی به ماهیت بشارت در کتابهای آسمانی
سومین نکتهای که در این بخش باید بدان توجه کرد، ماهیت بشارت و چرایی انجام آن در کتابهای آسمانی است. اگر بپذیریم که بشارت کتابهای آسمانی بر ظهور انبیای آینده برای قوت قلب پیروان آیین پیشین به ظهور یک منجی در آینده و علامتی برای شناخت آن منجی در روزگار ظهور است، لاجرم باید بپذیریم که این بشارت باید بهگونهای باشد که در زمان ظهور پیامبر بعدی، به کار مؤمنان به دیانت پیشین بیاید و براساس آن بشارت بتوانند پیامبر بعدی را شناسایی کنند.
اگر بشارت بهگونهای باشد که در زمان ظهور پیامبر بعدی قابلسنجش نباشد و پس از مرگ او بتوان آن را ارزیابی کرد که آیا ظهور جدید بر بشارات پیشین منطبق بوده یا نه، اساساً چنین بشارتی ناکارآمد و عبث خواهد بود.
براساس همین استدلال منطقی و ساده، اگر قرار بود که بشارات کتاب دانیال، بشارت به ظهور عیسی مسیح علیهالسلام باشد، باید بهگونهای میبود که قبل از صعود حضرت مسیح به عالم بالا و کوتاه شدن دست مردم از او، شناساییاش براساس این بشارت ممکن باشد؛ اما ملاحظه میشود که براساس تأویل مسیحیان از این بشارت که عبدالبهاء عیناً تکرار کرده است، مطابقت بشارت کتاب دانیال بر حضرت مسیح، تنها بعد از صعود آن حضرت قابلفهم بوده است، چون بر اساس تأویل عبدالبهاء، پایان هفتاد هفته یا چهارصدونود روز که به چهارصدونود سال تفسیر شده، صعود حضرت عیسی است. این بدان معنا است که تطبیق بشارت کتاب دانیال بر حضرت عیسی فقط بعد از صعود آن حضرت به آسمان میسر بوده، نه پیش از آن (حلبی، بیتا، ج۱، ص۱۹۶). بدیهی است که چنین بشارتی کارآمد نیست و با این تأویل نمیتوان حضرت عیسی را موضوع بشارت کتاب دانیال دانست؛ بلکه باید کلمه روز را در همان معنای ظاهری آن تفسیر کنیم و بشارت کتاب دانیال را بر شکست امپراطوری بابل از کورش هخامنشی و آزادی بنیاسرائیل و بازگشت آنان به فلسطین بدانیم. مسألهای که به فاصله اندکی از همین بشارت در کتاب دانیال، خبر از وقوع آن داده شده و از مسلمات تاریخی است.
بههرحال منحصر کردن معنای روز در سال، توسط عبدالبهاء، امری ناموجه و غیرقابلقبول و نوعی مصادره به مطلوب است.
۴-۱-۵-ناسازگاریهای تاریخی مطابقت بشارت دانیال بر حضرت مسیح
تطبیق یکی از بشارتهای کتاب دانیال بر حضرت مسیح، چنانکه ملاحظه شد، پیشفرض عبدالبهاء برای بخش دوم سخنان او در تطبیق بشارت بعدی کتاب دانیال بر باب است. درواقع پایه استدلال عبدالبهاء این است که به همان دلیل که بشارت کتاب دانیال بر حضرت عیسی علیه السلام منطبق است، به همان دلیل و با همان روش، بشارتهای بعدی کتاب دانیال بر باب و بهاءالله منطبق است و از آنجا که شکی در حقانیت مسیح نیست، پس شکی در حقانیت باب و بهاءالله نمیماند. درواقع او به دنبال نوعی همانندسازی میان تحقق بشارت نخست بر حضرت عیسی علیه السلام و بشارتهای بعدی بر باب و بهاءالله است؛ اما علاوهبر اشکالات پیشگفته که سبب میشود تطبیق نخست غیرموجه جلوه کند، برخی از حقایق تاریخی نیز با تطبیق بشارت کتاب دانیال بر حضرت مسیح منطبق نیست و لذا تطبیق نخست و تلاش بعدی ناشی از این پیشفرض نادرست بهنظر میرسد.
نخست آنکه مبدأ و شروعی که عبدالبهاء برای ۴۹۰ سال درنظر میگیرد، اشتباه و بدون دلیل است. توضیح آنکه معبد اورشلیم پس از آزادی بنیاسرائیل از چنگال بابلیان در چهار نوبت ساخته و تکمیل شده و سه پادشاه هخامنشی برای بازسازی آن فرمانهایی صادر کردهاند. نخستین فرمان، از کورش است و براساس همان فرمان، معبد اورشلیم ساخته شده است. دومین فرمان برای تکمیل این معبد را داریوش صادر کرده و در همین دوره ساخت معبد تمام شده است. سومین فرمان از اردشیر (ارتحشستا) است و براساس آن قرار بوده دیوارهایی در اطراف یهودا ایجاد شود تا معبد و افراد درون آن از تجاوز قبایل اطراف مصون باشند که این فرمان در زمان اردشیر و به دلیل مخالفت ساکنان فلسطین و سعایت آنان از بنیاسرائیل متوقف شده است. نهایتاً اردشیر بار دیگر قانع میشود که یهودیان بتوانند در اطراف معبد دیوارهایی بسازند و خود را از هجوم غیریهودیان حفظ کنند و صدور فرمان چهارم برای تکمیل دیوارهای اطراف معبد است. عبدالبهاء بهخوبی از این چهار فرمان آگاه بوده و به آنها اشاره میکند، اما مشکل اینجاست که هر چهار فرمان بعد از جناب دانیال نبی صادر شده و اگر بپذیریم که بخشی از کتاب دانیال در زمان حیات ایشان نوشته شده و حتی اگر تأویل و خروج از ظاهر برای تفسیر یوم به سال را بپذیریم و حتی اگر از اشکال منطقی اتمام بشارت بر صعود حضرت مسیح نیز صرفنظر کنیم ــ که البته هیچکدام ممکن نیست ــ مشکل بعدی آن است که بدایت این بشارت اشاره به کدامیک از چهار فرمان فوق دارد؟
به گمان نگارنده بشارت دانیال، بر فرض صحت، بر فرمان نخست دلالت دارد؛ چون این فرمان باعث خروج بنیاسرائیل از انزوا شده و نخستین گشایش و رهایی برای آنان بود و از زمان صدور آن، بازسازی و استفاده مجدد آنان از معبد اورشلیم ممکن گردید و فرمانهای بعدی برای تکمیل و بهبود ساختمان معبد بوده است. از منظر جامعهشناختی نیز هنگامی که بشارتی برای قومی تحقق عینی یابد، آن قوم منتظر تطبیق مجدد همان بشارت بر حوادث بعدی نیست و اگر خود را جای افرادی بگذاریم که بشارت دانیال را شنیده بودند، مسلماً فرمان نخست کورش برای بازسازی معبد اورشلیم، همان تحقق بشارت دانیال تلقی خواهد شد. ضمن آنکه فاصله زمانی فرمان کورش با بشارت دانیال همان حدود ۴۹۰ روز است که از ظاهر کتاب دانیال فهمیده میشود.
عبدالبهاء، بدون دلیل، سومین فرمان را بهعنوان بدایت این بشارت انتخاب کرده که از قضا بدترین انتخاب است. چون فرمان اول منجر به شروع ساخت معبد و فرمان دوم منجر به پایان ساخت آن شده و نتیجۀ فرمان چهارم نیز ساخت دیوارهای اطراف بوده و تنها فرمان بینتیجه و ملغیشده در میان این چهار فرمان، همان فرمان سوم اردشیر است. ضمن آنکه عبدالبهاء سال صدور این فرمان را یک بار سال ۴۵۷ قبل از میلاد و چند سطر جلوتر ۴۵۶ قبل از میلاد عنوان کرده که این تناقض محل تعجب است (حلبی، بیتا، ص۱۹۶). این در حالی است که براساس نقلهای تاریخی هر دو تاریخ اشتباه بوده و سال صدور فرمان اردشیر ۴۵۸ قبل از میلاد است (مستر هاکس، ۱۳۹۴، ص۳۲) که دراینصورت تمام تلاشها برای تطبیق همین فرمان بر بدایت بشارت کتاب دانیال نیز بینتیجه خواهد بود.
دومین اشکال تاریخی در بیان عبدالبهاء تلاش او برای تطبیق هر دو بشارت کتاب دانیال بر یک بشارت است. او برای شصتودو هفته و هفت هفته (مجموعاً ۶۹ هفته) بر هفتاد هفته استدلال کرده که هفت هفته زمان ساخت معبد اورشلیم بوده است؛ اما دلیل تاریخی متقنی برای این ادعا وجود ندارد. دو دیگر آنکه در فرض پذیرش ادعای عبدالبهاء، شصت و دو هفته مذکور در این بشارت از پایان ساخت معبد تا صعود حضرت مسیح است، اما او یک هفته دیگر به این مقدار افزوده و نوشته است که هفته اخیر صعود حضرت مسیح واقع گشت. سؤال اینجاست که اگر پایان شصت و دو هفته بر صعود حضرت مسیح منطبق است، چگونه یک هفته دیگر بهعنوان هفته صعود در نظر گرفته شده است؟ (حلبی، بیتا، ج۱، ص۱۹۶) ضمن آنکه یک هفته در بیان عبدالبهاء معادل هفت سال است و نمیتوان پذیرفت که صعود حضرت عیسی یک هفته یعنی هفت سال طول کشیده باشد.
۲-۵- اشکالات شکلی
در این بخش به اشکالات تطبیق بشارات دوم تا پنجم کتاب دانیال بر باب و بهاءالله میپردازیم. برخی از اشکالات مبنایی پیشگفته دربارۀ تطبیق بشارت نخست دانیال بر حضرت مسیح که پایه و اساس تطبیق بشارت دوم بر باب در کتاب مفاوضات است، در اینجا نیز مطرح است. مثل آنکه اعتبار کتاب دانیال محل تردید است و یا آنکه تأویل و خروج از ظاهر عبارات آن، تأویلی بلاوجه است و معنای ظاهری آن درستتر بهنظر میرسد. صرفنظر از این اشکالات مبنایی، تطبیق بشارت دوم تا پنجم بر باب و بهاءالله نیز دارای اشکالات شکلی است که در ادامه به آن میپردازیم.
۱-۲-۵-حلقه مفقوده در بشارات کتاب دانیال
مطابق بیان عبدالبهاء، در کتاب دانیال به ظهور حضرت عیسی و باب بهعنوان حوادث مهم آخرالزمان بشارت داده شده است. میدانیم که در منظومه اعتقادی بهائی، تفاوتی میان مظاهر ظهور الاهی نیست؛ بنابراین، این پرسش مطرح است که چگونه ظهور پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بهعنوان یکی از مهمترین حوادث جهان بعد از ظهور حضرت عیسی علیه السلام از دایره بشارات دانیال حذف شده و فقط به دو ظهور قبل و بعد از آن اشاره شده است؟
بسیار بعید است که ترتیب و تدریج ارسال پیامبران در متنی که قرار است چراغ راه آیندگان باشد، حذف شود، مگر آنکه بپذیریم که کتاب دانیال اساساً عهدهدار چنین وظیفهای نیست و تطبیق بشارات آن بر حضرت مسیح یا باب صرفاً براساس ذوق و سلیقه صاحبان مکاتب بعدی صورت گرفته است. در این فرض آنچه که دربارۀ بشارات کتاب دانیال واقعیت دارد، اشاره به حوادث بسیار نزدیک به عصر دانیال خواهد بود که نابودی پادشاهی بابل بهدست هخامنشیان و آزادی یهودیان است؛ نه چیزی فراتر و دورتر از آن.
نکته بسیار جالب دیگر اینکه عبدالبهاء در این بخش از مفاوضات، با وام گرفتن از فراز ۲۴ انجیل متی، بشارات کتاب دانیال را مکمل این عبارت میداند. در اینجا لازم است دربارۀ فراز ۲۴ انجیل متی توضیحاتی از منظر خوانندگان عزیز بگذرد:
در فراز ۲۴ انجیل متی، گفتوگویی میان حواریون و حضرت عیسی علیه السلام رخ میدهد. در این گفتوگو شاگردان حضرت عیسی از او نشانههای بازگشت او را میپرسند. حضرت عیسی علیه السلام نشانههایی را بیان میکند و شاگردان خود را از وقوع حوادث عظیم پیش از بازگشت خود مطلع میکند. ازجملۀ این حوادث ظهور پیامبرنمایان است که قصد گمراه کردن مردم و سوءاستفاده از عقاید آنان را دارند. سپس به بیان برخی از علائم ظهور خویش میپردازد. ازجمله در فراز ۲۹ و ۳۰ میگوید:
«و فوراً بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوتهای افلاک متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین سینهزنی کنند و پسر انسان را بینند که بر ابرهای آسمان، با قوت و جلال عظیم میآید.»
همچنین حضرت عیسی علیه السلام در این عبارت از انجیل متی در فراز ۱۵ با اشاره به کتاب دانیال میفرماید: «پس چون مکروه ویرانی را که به زبان دانیال نبی گفته شده است، در مقام مقدس برپاشده بینید هرکه خواند دریافت کند…» و درواقع علائم ظهور خود را به کتاب دانیال ارجاع میدهد.
نتیجه آنکه عبدالبهاء معتقد است که فراز ۲۴ از انجیل متی ناظر به کتاب دانیال است و کتاب دانیال نیز بشارت به ظهور باب میدهد. بنابراین فراز ۲۴ انجیل متی دربارۀ باب است.
این نظریه البته با نگاه پدرش میرزا حسینعلی نوری بهاءالله در تعارض است، چراکه بهاءالله در کتاب ایقان با اشاره به همین آیه از انجیل، آن را مرتبط با ظهور پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم میداند. او معتقد است که علامات مذکور در آیه فراز انجیل متی مربوط به ظهور پیامبراکرم است. اینکه چرا بهاءالله به این مسأله اشاره میکند، موضوع پژوهشی دیگر است، اما مسلم است که او بشارتهای انجیل متی در فراز ۲۴ را که مکمل آن بشارتهای کتاب دانیال است، دربارۀ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میداند و نه میرزا علیمحمد شیرازی یا همان باب! او در این ایقان مینویسد:
«و این است نغمات عیسیبنمریم که در رضوان انجیل به الحان جلیل در علائم ظهور بعد فرموده. در سفر اوّل که منسوب به متّی است در وقتی که سؤال نمودند از علامات ظهور بعد جواب فرمود: … بعد از تنگی و ابتلا که همه مردم را احاطه مینماید، شمس از افاضه ممنوع میشود یعنی تاریک میگردد و قمر از اعطای نور باز میماند و ستارههای سماء بر ارض نازل میشوند و ارکان ارض متزلزل میشود. در این وقت ظاهر میگردد نشانههای پسر انسان در آسمان، یعنی جمال موعود و ساذج وجود بعد از ظهور این علامات از عرصه غیب به عالم شهود میآید و میفرماید: در آن حین جمیع قبیلهها که در ارض ساکناند نوحه و ندبه مینمایند و میبینند خلایق آن جمال احدیّه را که میآید از آسمان در حالتی که سوار بر ابر است؛ با قوّت و بزرگی و بخششی بزرگ و میفرستد ملائکههای [ملائکه] خود را با صدای سافور عظیم، انتهی. و در اسفار ثلاثه دیگر که منسوب به لوقا و مرقس و یوحنّا است همین عبارات مذکور است و چون در الواح عربیّه بهتفصیل مذکور شد دیگر در این اوراق متعرّض ذکر آنها نشدیم و اکتفا به یکی از آنها نمودیم و علمای انجیل چون عارف به معانی این بیانات و مقصود مودّعه در این کلمات نشدند و به ظاهر آن متمسّک شدند، لهذا از شریعه فیض محمّدیّه و از سحاب فضل احمدیّه ممنوع گشتند.» (بهاءالله، ۱۵۵، صص۱۶و۱۷).
ملاحظه میشود که بهاءالله فراز ۲۴ انجیل متی و بخش تکمیلی آن، یعنی کتاب دانیال، را دربارۀ پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم میداند و عبدالبهاء بیتوجه به این نگاه پدر، آن را بر باب منطبق میداند. بدیهی است که یکی یا هر دوی این تطبیقها نادرست است.
۲-۲-۵- بدایت و نهایت بشارت دوم (۲۳۰۰ روز)
برای اعتبارسنجی تطبیق بشارت دوم دانیال بر باب در کتاب مفاوضات باید بار دیگر به تاریخ شروع و پایان هر بشارت توجه کنیم. چنانکه در بخش قبلی بیان شد، عبدالبهاء شروع دوره بشارت دوم کتاب دانیال را در سال ۴۵۶ یا ۴۵۷ قبل از میلاد مسیح و مصادف با صدور فرمان اردشیر برای ساخت دیوارهای اطراف معبد اورشلیم میداند. چنانکه ذکر شد، این مبدأ نمیتواند زمان مناسبی برای محاسبه این بشارت باشد اما تاریخ اتمام آن نیز قابلتوجه است. در بشارت به حضرت مسیح، نحوه تطبیق بشارت توسط عبدالبهاء اینگونه بود که با سال صعود عیسی منطبق میشد که واضح بودن ناکارآمدی آن بیان گردید. اما دربارۀ باب، سال انتهایی که بشارت در آن واقع خواهد شد، بر سال ادعای بابیت میرزا علیمحمد شیرازی منطبق شده است. یعنی سال ۱۸۴۴ میلادی یا همان سال ۱۲۶۰ قمری.
محققان مطلعاند که باب در آغاز دعوت و حرکت خود، ادعای ظهور جدید و یا حتی قائمیت نداشت و تنها خود را نایب امام دوازدهم حضرت محمدبنالحسن العسکری معرفی میکرد. سپس تطورات ادعاهای او در سالهای بعد باعث شد تا در سال ۱۲۶۴ ادعای قائمیت نماید و با نگارش کتاب بیان فارسی در سال ۱۲۶۵، ادعای شریعت جدید نمود. بنابراین سال پایانی دوره بشارت کتاب دانیال نیز با سال ادعای قائمیت و یا استقلال آیین باب منطبق نیست و معلوم نیست چرا عبدالبهاء ادعای بابیت او را ملاک این تطبیق قرار داده است.
تصور کنید که یهود و نصاری مطابق تطبیق عبدالبهاء در سال ۱۲۶۰ که میرزا علیمحمد فقط ادعای بابیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشت، چگونه باید ادعای استقلال آیین او در سالهای بعد را پیشبینی میکردند و ظهور او را منطبق بر بشارت کتاب دانیال میپنداشتند و براساس آن بشارت به او ایمان میآوردند؟!
ناکارآمدی تطبیق بشارت کتاب دانیال بر ظهور باب در اینجا نیز آشکار است، بهویژه آنکه این تطبیق را، قبل از عبدالبهاء، باب یا بهاءالله نیز تقریر نکرده و به آن استناد نشده است. اگر مطلب آنچنان که عبدالبهاء استناد میکند، روشن و قابلدرک برای همگان بود، جا داشت خود باب یا اطرافیان و مؤمنان به او، حتی بهاءالله، با استشهاد به این بشارت، در ایمان یهود و نصاری به باب تلاش کنند، نه اینکه شصتوچهار سال بعد این موضوع را برای اولین بار عبدالبهاء اعلام کند. بهنظر میرسد همین عدم استشهاد، دلیل برساخته بودن این تطبیق در سالهای بعد بهوسیلۀ تئوریپردازان بهائی نظیر عبدالبهاء باشد.
۳-۲-۵- بشارت سوم و شمارش روزهای سه سال و نیم
بشارت سومی که عبدالبهاء تلاش میکند آن را بر باب منطبق سازد، بشارتی است که دانیال با عبارت مرد ملبسشده به کتان از آن یاد میکند و عبدالبهاء از قول کتاب دانیال اینگونه نقل میکند: «به حی ابدی سوگند یاد نمود که برای یک زمان و دو زمان و نصف زمان خواهد بود…».
گفتیم که عبدالبهاء این مدت را معادل سه سال و نیم درنظر میگیرد و بعد سه سال و نیم را معادل چهلودو ماه و آن را نیز معادل ۱۲۶۰ روز قلمداد کرده و منطبق بر سال ظهور باب مینماید.
در اینجا نیز چند مسأله قابل طرح است:
نخست آنکه سال قمری که عبدالبهاء به اعتبار آن در این محاسبه تأکید میکند، ۳۵۵ روز است و هیچگاه ۱۲ ماه سیروزه پشتسرهم در این سال قرار نمیگیرند. بنابراین با هیچ محاسبهای نمیتوان ۴۲ ماه را معادل ۱۲۶۰ روز دانست، بلکه باید آن را عددی معادل ۱۲۴۲ روز در نظر بگیریم.
اگر سال را شمسی نیز درنظر بگیریم هر سال حدود ۳۶۵ روز خواهد بود و ۴۲ ماه را، عددی بین ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۲ روز باید محاسبه کرد. این تفاوت نیز ناشی از اختلاف تعداد روزهای نیمه نخست سال با نیمه دوم آن است.
دوم آنکه بدایت امر را نیز باید زمان ظهور پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا زمان شهادت آن حضرت درنظر گرفت، نه مقطعی در میانه دعوت به نام هجرت که بعدها مسلمانان آن را بهعنوان مبدأ تاریخ درنظر گرفتند. این مسأله در تطبیق بشارت چهارم که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت، بسیار تعیینکننده خواهد بود.
نکته سوم اینکه عبدالبهاء مشخص نمیکند که چرا زمان را معادل یک سال درنظر گرفته است؟ چرا معادل یک قرن یا یک ماه یا یک هفته درنظر نگرفته و چگونه در همین معنا آن را منحصر کرده است؟ این در حالی است که به باور برخی از پژوهشگران، ترجمه دو زمان برای این عبارت ترجمه نادرستی است؛ زیرا دو یا چند زمان در زبان عبری به یک شکل نوشته میشوند و ترجمه صحیح عبارت دانیال، یک موعد و چند موعد و پارهای از موعد خواهد بود، چراکه عبارت کتاب دانیال «موعدیم» است و در زبان عبری مثنی و جمع به یک شکل برای کلمه موعد نوشته میشود. همچنین ترجمه موعد به زمان نیز ترجمه نادرستی است و ترجمه نیمموعد هم نادرست است و باید پارهای از موعد آن را ترجمه کرد (حلبی، بیتا، ص۱۹۸).
چهارمین اشکال آن است که اگر موعد یا زمان را بهعنوان یک سال درنظر گرفته است، چرا و به چه دلیل به محاسبه تعداد روزهای سه سال و نیم و تبدیل مجدد هر روز به یک سال پرداخته است؟ اگر منظور کتاب دانیال از موعد یک سال بوده که باید سه سال و نیم بعد از این بشارت مورد ارزیابی قرار گیرد. درواقع عبدالبهاء برای تطبیق این بشارت به هدف خود، دوبار خروج از ظاهر کرده و تأویل نخستین را با تأویل ثانویه آمیخته که از ضوابط تأویل و تفسیر متن به دور است (حلبی، بیتا، ج۱، ص۱۹۹).
ملاحظه میشود که این تطبیق نیز علاوه بر اشکالات بنیادین پیشگفته، دارای اشکالات شکلی فراوان است و موجه نخواهد بود.
۴-۲-۵- اشکالات شکلی تطبیق چهارم (۱۲۹۰ روز)
تطبیق چهارم عبدالبهاء مربوط به بشارت کتاب دانیال به عدد ۱۲۹۰ روز به سال ادعای میرزاحسینعلی نوری است. آنگونه که پیشتر بیان شد، ابتدای این بشارت از دیدگاه عبدالبهاء آغاز دعوت علنی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و انتهای آن سال ۱۲۸۰ قمری است که عبدالبهاء آن را سال آغاز دعوت علنی بهاءالله معرفی میکند. شوقی نیز درباره روز ادعای بهاءالله در باغ رضوان مینویسد: «دوران رجاست ویرانی که امتدادش طبق اصحاح اخیر کتاب دانیال هزار و دویستو نود روز مقرّر گردیده خاتمه یافت» (شوقی، ۱۴۹، ص۳۱۰) در تطبیق این بشارت نیز علاوه بر اشکالات بنیادی پیش گفته، باید به اشکالات شکلی ذیل نیز توجه کرد:
نخستین مسأله مربوط به سال آغاز این بشارت است. معلوم نیست چرا عبدالبهاء سال آغاز دعوت علنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را مبدأ این تاریخ درنظر گرفته، درحالیکه در بخش قبلی ملاحظه شد که برای تطبیق بشارت سوم بر باب، مبدأ تاریخ را هجرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم درنظر گرفته بود. این دوگانگی به فاصله چند سطر و آن هم برای یک مطلب، بسیار عجیب و نپذیرفتنی است (حلبی، بیتا، ج۱، ص۲۰۰). ضمن آنکه همانطور که در بخش قبلی بیان شد، هر دو مبدأ نادرست است. مبدأ این بشارت یا باید آغاز بعثت پیامبر اکرم در سال ۱۳ قبل از هجرت باشد و یا شهادت آن حضرت در سال ۱۱ هجری. یعنی شروع یا پایان دوره نبوت و ظهور ایشان، نه تاریخی فرضی در میانه این دو تاریخ.
نکته دوم تاریخ پایان این بشارت است. بهتصریح تاریخنگاران بهائی، ادعای بهاءالله در باغ رضوان در سال ۱۲۷۹ هجری قمری بوده است (فاضل مازندرانی، بیتا، ج۴، ص۲۶۴؛ فیضی، ۱۴۷، ص۱۵۹). درنتیجه سال نهایت بشارت کتاب دانیال نیز مطابق با گفتۀ عبدالبهاء، یعنی سال ۱۲۸۰ نخواهد بود. این در حالی است که عبدالبهاء در پاورقی مفاوضات تأکید کرده است که سال ادعای بهاءالله، سال ۱۲۸۰ بوده که از نظر تاریخی نادرست بهنظر میرسد.
۵-۲-۵- مشکلات بشارت پنجم برای عبدالبهاء
بنا بر محاسبات و تطبیقهای عبدالبهاء، زمان وقوع پنجمین بشارت کتاب دانیال در زمان نگارش کتاب مفاوضات هنوز فرا نرسیده بود. این بشارت عدد ۱۳۳۵ بود که هنوز حدود ۱۰ سال به وقوع آن باقی مانده بود. عبدالبهاء این بخش از کتاب دانیال را نیز در مفاوضات نقل کرد؛ اما بر حادثهای منطبق ننمود. متن کتاب دانیال اینگونه بود که این ۱۳۳۵ روز، ۴۵ روز پس از ۱۲۹۰ روز است و در امتداد همان امر خواهد بود: «و از زمان موقوف شدن قربانی دائمی و نصب نمودن رجاست ویرانی هزارودویستونود روز خواهد بود؛ خوشا به حال آن که انتظار کشد و به هزاروسیصدوسیوپنج روز برسد.»
این ۱۰ سال بهسرعت سپری شد و در سال ۱۳۳۵ قمری، بار دیگر بهائیان در تطبیق این بشارت از عبدالبهاء سؤال کردند. ظاهر کتاب دانیال آن بود که در این روز نور حقیقت بر بنیاسرائیل خواهد تابید و سلطنت الاهی بر ارض مقدس گسترده خواهد شد. بنا بر آنچه که عبدالبهاء در مفاوضات تطبیق داده بود، لازم بود بهائیت در سراسر عالم فراگیر شده و جمع کثیری به این آیین درآیند، اما این اتفاق نیفتاده بود.
لذا عبدالبهاء در نامهای در این سال، تطبیق بشارت پنجم را به سال ۱۳۳۵ شمسی موکول کرد و یک فاصله چهلساله برای این آیین خرید. بدیهی است که این توجیه با سخن خود او در تطبیق سالهای قمری تاریخ بهائی با بشارتهای کتاب دانیال در تعارض بود. او قبلاً نوشته بود: «تاریخ ظهور جمال مبارک به سنه قمری از بعثت و هجرت حضرت محمد بیان مینماید، زیرا در شریعت حضرت محمد سنه قمری معتبر است و معمولٌ بها، زیرا در آن شریعت در هر خصوص از احکام عبادات سنه قمری معمولٌ به است.»
با این همه او این سخن را کنار گذاشت و در کتاب مفاوضات نوشت: «… اما ما سئلت من الایة الموجودة فی سفر دانیال طوبی لمن یری الفاً و ثلاث مائة و خمسة و ثلاثین فهذه سنه شمسیة لیست بقمری لان بذلك التاریخ ینقضی قرن من طلوع الشمس الحقیقة و تعالیم الله یتمكن فی الارض حق التمكن و تملاء الانوار مشارق الارض و مغاربها یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله و اما الف و مأتین و التسعون ایاماً الذی فیه الایة السابقه المبشرة بالظهور الكلی هی بحساب قمری كما هو مصرح فی المفاوضات» (همو، مكاتیب، ج۳، ص ۲۲۴).
یعنی از آنچه که دربارۀ آیه موجود در کتاب دانیال پرسیدی [باید بگویم] که خوشا به حال آن که سال ۱۳۳۵ را ببیند. این آیه به حساب شمسی است و به حساب قمری نیست، چراکه در سال ۱۳۳۵ قمری، نخستین قرن از طلوع شمس حقیقت میگذرد (معادل سال ۱۳۷۵ هجری قمری). به همین جهت تعالیم خداوند بر زمین به بهترین شکل قدرت خواهد شد و نور آن بر شرق و غرب عالم خواهد تابید. در آن روز مؤمنان به یاری خداوند شاد خواهند بود. اما آیهای از کتاب دانیال که اشاره به سال ۱۲۹۰ دارد، به حساب قمری است، آنچنان که در کتاب مفاوضات نیز به آن تصریح شده است.
ملاحظه میشود که عبدالبهاء در جایی در شریعت محمدی حساب سال قمری را معتبر میداند و در جای دیگر بشارات کتاب دانیال را به حساب سال شمسی تأویل میکند. در جایی مبدأ بشارات را سال هجرت پیامبر درنظر میگیرد و در جای دیگر سال دعوت علنی پیامبر و البته برای هیچکدام نیز دلیلی اقامه نمیکند. منظور خود از صدمین سال طلوع شمس حقیقت را نیز بیان نمیکند. سال ۱۲۳۵ شمسی معادل سال ۱۲۷۲ قمری است و در این سال هیچیک از ادعاهای بهاءالله ثبت نشده است. مبدأ صدسالگی طلوع شمس حقیقت نیز معلوم نیست و حتی به حساب سال قمری نیز ۱۰۰ سال از سال ۱۲۷۵ قمری میگذرد که این سال نیز حاوی ادعایی از بهاءالله نیست.
نتیجهگیری
کتاب مفاوضات اثر عبدالبهاء از مهمترین کتابهای کلامی آیین بهائی است که تبلیغات فراوانی دربارۀ آن شکل گرفته است. عبدالبهاء در این کتاب، بشارتهای کتاب دانیال را بر ظهور باب و بهاءالله تأویل کرده است.
داستان حضرت دانیال که در منابع اسلامی و یهودی بیان شده، مشابهتهای بسیاری دارد و بیتردید، آن جناب از پیامبران الاهی است.
تطبیقهای بشارات کتاب دانیال بهوسیلۀ عبدالبهاء دارای اشکالات مبنایی و اشکالات شکلی است. مهمترین اشکالات مبنایی اعتماد کامل به متن این کتاب علیرغم تردیدهای جدی سایر پژوهشگران، خروج بیضابطه از ظاهر متن و تأویل بدون دلیل روز به سال، بیتوجهی به ماهیت بشارتهای کتب الاهی و ناسازگاریهای تاریخی دربارۀ تطبیق بشارت نخست کتاب دانیال بر حضرت عیسی علیه السلام است.
از مهمترین اشکالات شکلی تطبیق بشارات کتاب دانیال بر باب و بهاءالله، میتوان به دوگانگی تاریخ بدایت و نهایت بشارتهای مختلف، تأویلهای مکرر برای نیل به مقصود، ناسازگاری تاریخهای تطبیقشده با وقایع تاریخی و بیتوجهی به تعداد روزهای سال شمسی و قمری اشاره کرد.
از دیگر اشکالات اساسی تأویل عبدالبهاء آن است که او آیه ۲۴ انجیل متی را ملحق به کتاب دانیال و دربارۀ باب دانسته، درحالیکه بهاءالله همین آیه را دربارۀ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میداند.
باتوجه به اشکالات جدی مبنایی و شکلی به تطبیق بشارتهای کتاب دانیال توسط عبدالبهاء، این تطبیقها قابلپذیرش و موجه نیست و از همین رهگذر اعتبار کتاب مفاوضات و توضیحات عبدالبهاء در آن، محل انتقادات جدی قرار میگیرد.
منابع
1.قرآن کریم.
2.ترجمه تفسیری کتاب مقدس.
3.ابناثیر، عزالدین؛ الکامل فی التاریخ؛ ۱۹۶۶م، بیروت: دار صادر للطباعة و النشر.
4.ابنبابویه، محمدبنعلی؛ کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، تهران: اسلامیه.
5.ارجح، اکرم؛ مدخل دانیال، دانشنامه جهان اسلام؛ ۱۳۹۱، شماره
6.بهاءالله (میرزا حسینعلی نوری)؛ کتاب ایقان؛ ۱۵۵ب -۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م، آلمان، هوفمایم: مؤسسه ملی مطبوعات امری آلمان، لجنه ملی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی.
7.بیضاوی؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل؛ ۱۴۱۸ق، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
8.حلبی، محمود؛ نقد ایقان؛ بیتا، بیجا، بینا.
9.رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن؛ ۱۴۰۸ق، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
10.راوندی، قطبالدین؛ قصص الانبیاء علیهم السلام؛ ۱۴۰۹ق، مشهد: مرکز پژوهشهای اسلامی.
11.زمخشری، جارالله؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل؛، ۱۴۰۷ق، بیروت: دارالکتاب العربی.
12.سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ کتاب مقدس؛ ۱۳۹۴ش، قم: کتاب طه.
13.شوقیافندی؛ قرن بدیع؛ ترجمه نصرتالله مودت، ۱۴۹بدیع-۱۹۹۲م، انتاریو،کانادا: مؤسسه معارف بهائی به لسان فارسی.
14.صموئیل، یوسف خلیل؛ المدخل الی العهد القدیم؛ ۱۹۹۳م، قاهره: دارالثقافة.
15.طبری، محمدبنجریر؛ تاریخ الطبری؛ ۱۴۰۳ق، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
16.عبدالبهاء ــ بارنی کلیفورد؛ مفاوضات (گفتگو بر سر ناهار)؛ ۱۳۳۹ق، ۱۹۲۰م، مصر: مطبعة فرجالله زکی الکردی
17.فاضل مازندرانی، اسدالله؛ تاریخ ظهورالحق؛ جلد چهارم، بیتا، بیجا، بینا.
18.فرجاللهی، فرجالله؛ سرگذشت دانیال نبی علیه السلام؛ ۱۳۹۴ش، درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۶۵۶
19.فیضی، محمدعلی؛ حضرت بهاءالله؛ ۱۴۷بدیع-۱۹۹۰میلادی، لانگهاین، آلمان غربی: لجنه ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی.
20.کلینی، محمدبنیعقوب؛ الکافی، ۱۴۰۷ق، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
21.مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ ۱۴۰۳ق، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
22.نوروزی، ایمان؛ پژوهشی در بازشناسی هویت داریوش در روایت کتاب حضرت دانیال نبی(ع)؛ ۱۳۸۸ش، فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشهای تاریخی، شماره
23.هاکس، جیمز؛ قاموس کتاب مقدس؛ ۱۳۹۴، تهران: اساطیر.
24.همتی، محمدعلی؛ شترسوار یا شترسواران، پژوهشی زبانشناسی برای اثبات بشارت تورات به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به وصف راکب البعیر؛ دوفصلنامه علمی- پژوهشی معرفت کلامی، شماره ۲۴ بهار و تابستان ۱۳۹۹ش.
ر25.یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیتا، بیروت: دار صادر.
26.Raviv Rivka- Tova Ganzel, Yehudah Brandes, Chayuta Duitch, The Bliver and The Modern Study of the Bible, 2019, Boston, Academic studies press.
27. Jon J.Collins, The Apocalyptic Imagination: An Introduction to Jewish Apocalyptic Literature, 2016, Eerdmans; Third edition
نویسنده:
مهدی هادیان ، دکترای علوم قرآن و حدیث از دانشگاه مذاهب اسلامی