در رثای محمدعلی افندی و مرگ او

این مقاله کوتاه ، در فوریه 1953 ، توسط قمر بهائی ، با عنوان ” محمدعلی افندی ” نوشته شد و بصورت اعلامیه ، انتشار یافت . عناوین فرعی را من به مقاله افزوده ام .

خانم قمر بهائی ضمن تمجید از عمویش ، محمدعلی، ادعا میکند که ” توطئه هایی” ریخته شد تا ” با بزرگ کردن بعضی اتفاقات ناگوار موجب افزایش سوء تفاهم بین محمدعلی و عموی دیگرش عباس افندی ، شوند ” و به این ترتیب ” شکاف بین آنها را بیشتر کنند ” . اگر چه او از توطئه گران نام نمی برد ، ولی لزوماً آنها از اعضای خانواده، و یا بهائیان سرشناسی بوده اند که این دو برادر را بطور شخصی می شناختند.

بر اساس جمع بندی خانم بهائی درباره انتصاب شوقی افندی ربانی، بعنوان” پسرکی که آنها میتوانستند او را هر طور که دوست داشتند اداره کنند ” بروشنی میتوان استنباط کرد که او عقیده داشته برخی از اعضای نزدیک خانواده عبدالبها تمایل داشتند که قدرت جامعه امر در دستان آنها و نسلهای بعدی آنها باقی بماند ، و از این طریق ، انگیزه لازم برای ایجاد دشمنی و خصومت بین عبدالبها و برادر ناتنی اش ، محمدعلی ، که نماینده شاخه دیگری از خانواده بهاءالله ، از همسر دیگرش بود ،را داشتند .

شخصا علاقه ندارم عامل فوق را بعنوان تنها علت و انگیزه اختلاف و جدایی آنها بدانم . زیرا بنظر میرسد به این ترتیب ، بیشتر بار مسئولیت را از شانه بازیگران اصلی، یعنی خود پسران بهاءالله ، برداشته ایم . هر چند فرضیه و سناریوی خانم بهائی، از آن جهت که کمک مهمی به تشریح و کشف علّت اختلاف و انشقاق میکند، محتمل و معقول به نظر میرسد ؛ به ویژه که اختلاف برادران درباره موضوعات دقیقی در حوزه الهیات و اختیارات بود که اختلافات جزئی در این حوزه ، میتوانست با تکرار سوء تفاهمات، از سوی کسانی که علاقه ای به مشاهده آشتی  همکاری آن دو نداشتند ، روز به روز بزرگتر و سختتر شود .

در این رابطه لازم است یادآوری کنم خانم نگار بهائی اَمسالم – دختر قمر بهائی – برای من روشن ساخت که خانواده او  ، تنها اعضای خانواده عبدالبها را در این رابطه مستحق سرزنش نمی دانستند . او تاکید داشت که از نظر خانوادة او ، یکی دیگر از اعضای فامیل هم در تداوم جدایی و اختلاف عبدالبها و محمد علی نقش داشت ، زیرا علاقه داشت که پسران محمد علی با دختران او ازدواج کنند . نگار از من خواست که نام این فرد را بیان نکنم ، ولی حتّی بدون ذکر اسم هم قضیه روشن است ، زیرا یکی از مواردی است که نشان میدهد چگونه منافع شخصی و خصوصی افراد فامیل توانست بر ادامه و تعمیق اختلاف و انشقاق بین فرزندان بهاءالله موثر باشد .

ادعای دیگر خانم قمر بهائی مبنی بر جعلی بودن الواح وصایای عبدالبها ، کمتر شبیه توطئه فامیلی است؛ آنهم به این دلیل ساده که اقدام توطئه گران – در سطحی که وجود داشتند – در ایجاد جدایی و انشقاق بین عبدالبها و محمدعلی ، و عدم اعتماد بین آنها ، کاملاً موفق شده بود ، به نحوی که آنها یکدیگر را تکفیر می کردند . بنابراین ، آنها نیازی نداشتند که به جعل وصیتنامه بپردازند تا محمدعلی را از جانشینی خلع کنند ؛ زیرا عبدالبها خودش قبلاً این کار را کرده بود !

 اریک استتسون

**** ******

جنبش بهائی از درون دچار خرابکاری و فساد شده است

          سوابق تاریخی ، درباره حرکتهای اجتماعی جهانی و توطئه هایی که نسبت به شخصیت های مرکزی آنها صورت میگیرد ، به ما هشدار میدهد . وقایع تاریخی همچنین توطئه هایی را خاطر نشان میکند که دلیل اصلی عاملان آنها ، منافع شخصی بوده است .

اگر برایم ممکن بود که در اینجا به موارد و مثالهایی از چنین توطئه های مرتبط با حرکتهای اجتماعی بپردازم ، حتماً چنین می کردم ؛ ولی محدودیت صفحات این بیانیه ، این امر را غیر ممکن میسازد . ولی اگر خوانندگان علاقمند باشند میتوانند با مرور صفحات تاریخ ، موارد بیشماری از این گونه توطئه ها را مشاهده کنند .

جنبش بهائی هم از این قاعده مستثنی نیست . توطئه های بنیادینی در اطراف رهبران بهائی پدید آمد و تا حد زیادی در تحقق اهداف پلید خود موفق شدند ؛ و به عقیده من ، در این رویدادها ، اعتبار و حیثیت رهبران آنهم خدشه دار شد . توطئه گران تلاش مشترکی را ، برای ایجاد شکاف در خانواده بهائیت ، بکار بستند که هدف آن جدایی و تفرقه دو برادر – عباس عبدالبها  و محمدعلی افندی – بود ، کسانی که رهبران قانونی جامعه بهائی بودند . آنها با بزرگ جلوه دادن امور کوچک و غیرمهم ، بذر اختلاف را در بین برادران کاشتند و قلبهای آنها را نسبت به یکدیگر مکدّر و سوء تفاهمات را میان آندو افزایش دادند . توطئه گران در رسیدن به مقاصد پلید و سیاه خود توفیق یافتند ، چرا که به مرور زمان ، سوء تفاهماتی که پایه گذاری کرده بودند ، افزایش یافت .

 توطئه گران برای تکمیل رذالت و دنائت خود ، از عیادت محمدعلی افندی از عباس افندی، که در حال احتضار بود ، با این بهانه که عباس افندی علاقه ای به دیدار برادر خود و ادای احترام او نسبت به خود ندارد، ممانعت کردند . در آن موقعیت ، محمدعلی ، با کمال نجابت و خویشتنداری ، تسلیم خواسته توطئه گران شد و از دیدار و ملاقات برادر در حال احتضار خود چشم پوشید ، تا بدینوسیله از تنش و کدورت بعدی در جنبش بهائی پیشگیری کند .

درگذشت  محمدعلی بهائی

از آنجا که بوسیله این اعلامیه ها و بیانیه ها تصویری از زندگی رهبران بهائی را به خواننده ارائه میکنم ، ناگزیرم در اینجا چند پارگرافی درباره زندگانی محمدعلی افندی ، پسر دوم بهاءالله ، جهت ثبت در تاریخ ،بنویسم . پسری که حقش غصب شد؛ با خوش قلبی و نیک سیرتی به پیروی از تعالیم بهائی پرداخت، وکاملاً به اصول و مرام انسانی پایبند بود ؛ مردی صلح طلب، که فضایل اخلاقی اش موجب شد تا توطئه گران از دلبستگی و پیروی او نسبت به بهائیت سوء استفاده کنند و آخرین پیوند بین او و کسانیکه آنها را پیروان و طرفداران عبدالبها می نامیم (که در حقیقت همان توطئه گران و معدودی طرفدار و پشتیبان آنها بودند) نابود سازند .

در اینجا مایلم به نقل مطالبی از نشریات محلی ، به زبانهای عربی ، انگلیسی و عبری ، که در رثای محمدعلی افندی نوشته اند ، بپردازم . در این زمینه ، شایان توجه است که نشریه معروف ” بررسیهای بریتانیا و شرق ” (  Review Great Britain and the East ( که بیانگر مواضع دولت انگلستان در زمینه سیاست خارجی تلقی میشود ، به هنگام مرگ او مقاله ای منتشر کرد و عنوان آنرا ” رهبر بهائی درگذشت ” قرار داد . در اینجا ، عباراتی را از نشریات الدفاع ، فلسطین ، الجماعه الاسلامیه ، پُست نیوز ، فلسطین پُست ، هابوکر ، هارتص ، و داور، به خواننده عزیز، تقدیم مینمایم .

تصویری از مرحوم محمدعلی افندی ، رهبر سرشناس و محترم بهائی، فرزند بهاءالله ، موسس بهائیت . محمدعلی افندی ، که پدرش به او لقب غصن اکبر داد ، در سال 1853 در طهران ، بدنیا آمد .1  او همراه با پدرش به بغداد ، و از آنجا به استانبول ، و سرانجام به عکّا رفت . جایی که رهبر بهائی ، تا پایان عمر خود را در آنجا گذراند .

او نزد پدر خود چنان آموزش دیده بود که همواره در خصوص موارد اختلافی بین بهائیت و سایر ادیان ، بعنوان فرد صاحب نظر ، مورد مشورت قرار می گرفت . او همچنین به تصحیح چند کتاب و نگارش چند پیام مبادرت کرد . همانگونه که از پیام ها و الواح پدرش میتوان فهمید ، بهاءالله عنایت ویژه ای به او داشت ، تا آنجا که او را بعنوان رهبر جامعه بهائی ، پس از پسر بزرگش ، مرحوم عباس افندی – غصن اعظم – تعیین نمود .

محمدعلی افندی شخصیتی شریف و خوش قلب داشت ؛ فردی صلحدوست و طالب آرامش ، و بیزار از نزاعهای خانوادگی ؛ لذا به پیروانش دستور داد تا آرامش خود را حفظ کنند و به جنگ و اختلاف دامن نزنند . او منشی دائمی و مشاور و محرم راز پدرش بود .

ویژگیها و توانایی های رهبری محمد علی افندی

به راستی او محرم پدر بود ، زیرا پدرش در طول زندگانی خود ماموریت تبیلغ امر بهائی در هند و مصر را به او تفویض کرد . او تنها فرزند بهاءالله – در میان سایر پسران بهاءالله – بود که به چنین افتخار و امتیازی نائل گردید ، و این زمانی بود که جنبش بهائی دوران طفولیت خود را میگذراند و به مردان قوی و موثر نیاز داشت . او در انجام ماموریتش موفق گردید و توانست به اهداف تعین شده از سوی پدرش، بهاءالله، برسد .

این واقعیت که بنیانگذار بهائیت انجام این مسئولیت سنگین را ، از میان افراد مختلف ، تنها بر عهده پسرش قرار داد ، به روشنی ثابت میکند که او به تواناییهای پسرش برای انجام آن ماموریت اعتماد کامل داشته است .

لذا به هیچ رو مبالغه نیست اگر گفته شود که با این استعدادهای ذاتی ، محمدعلی افندی ، جانشین مناسبی برای برادرش عباس عبدالبها بوده است .

این تصویر سمبلیک از رهبری ایده ال، این فرد خوش قلب ، شخصیت جالب ، و روح متعالی ؛ این رهبری که به بهائیت عشق ورزید و همه عمر خود را صرف خدمت نمود ، توجهش برای جلوگیری از انحراف و شکست و تفرقه در امر بهائی موجب شد تا او در برابر فریب بزرگ – راجع به الواح وصایای جعلی و ساختگیِ منتسب به عبدالبها که توطئه گران پلید و بدخواه آنرا جعل کرده بودند – سکوت کند . توطئه گران از سوء تفاهمات بین برادران بهره گرفتند تا به گمراه کردن و انحراف افکار عمومی بپردازند و به اهداف پست و ناروای خود دست بیابند . اقدام آنها باعث لکه دار شدن اعتبار و آبروی عبدالبها و توفیق آنها در کنار گذاشتن محمدعلی افندی از رهبری گردید . آنها موفق شدند جانشینی و رهبری را به یک پسر بچه(منظور شوقی افندی است)بسپارند ؛ فردی که بخاطر جوانی اش ، آنها میتوانستند او را هر طور که مایلند بچرخانند .

 

نویسنده:قمر بهائی

 

یادداشتهای فصل 19

1- این مطلب با آنچه که آقای بهائی در بیوگرافی خود آورده ( فصل 16 ) و در آنجا محل تولد خود را بغداد ، در کشور عراق ذکر کرده است ، مغایرت دارد .