مریم خردمند
چکیده
پس از شکلگیری هر نحله یا مکتبی که ادعای الهی بودن دارد، یکی از مهمترین مواردی که برای اثبات حقانیت یا رد آن مکتب بررسی میشود کتاب یا کتابهایی است که ایشان ادعای الهی بودن آن را دارند. درواقع کتابهای اصلی هر دینی، بینش، نگرش، افکار، کردار و آیین آن مسلک یا دین را هویدا میسازد. یکی از این نحلهها که ادعای الهی بودن دارد بهائیت است. به همین سبب بر آن شدیم تا با بررسی دقیق کتابهای ایشان که به اعتبار ادعای بهائیان، الهی هستند، به راستی یا ناراستی این مدعا پی ببریم. در این مقاله کتاب اصلی بهائیان، «ایقان» و نیز کتب «نظر اجمالی در آیین بهائی»، «بهاءالله و عصرجدید» و «خاطرات سلمانی» را در طی سالهای مختلف نشر آنها بررسی دقیق کرده و بر تغییر و تبدیل کلمهبهکلمۀ عبارات مختلف در این کتابها درنگ کردهایم. هرچند که طبق ادعای بهائیان تمامی کتب چاپشدۀ تحتنظر لجنه ملی نشر آثار امری، غیرقابلتحریف و مصوّب تشکیلات بهائیان که آن را الهی میدانند است، اما برای هرچه روشنتر شدن حقیقت، در این مقاله، ادوار مختلف چاپ این کتابها را بررسی میکنیم. با بررسی این کتابها تفاوتهای معناداری بین نسخههای مختلف آنها مشاهده میشود.
کلید واژه: بهائیت، تحریف کتب بهائیت، تناقضها، تقطیع کتب، تحریف کتاب ایقان، کتاب بهاءالله و عصر جدید، کتاب نظر اجمالی در آئین بهائی، کتاب خاطرات سلمانی.
مقدمه
امروزه یکی از روشهای بررسی اصالت یک دین، مطالعه تطبیقی آثار و کتب بهجامانده از بزرگان و رهبران آن مکتب است. تمام انبیا و اولیاء الهی از آدم ابوالبشر تا حضرت ختمیمرتبت که سلام و درود خدا بر او و خاندان مطهرش باد، همه یک هدف و مشی واحد را دنبال میکردند و عدم انطباقی در جهانبینی و گفتارشان در باب دین مشاهده نمیشود. این خود بیانگر الهی بودن و داشتن بستری واحد در راه هدایت بشر است. لذا درحالحاضر، یکی از بهترین راههایی که اغلب محققان و پژوهشگران حوزه دین در سراسر دنیا از دانشگاههای معتبر برای یافتن حقیقت بدان روی میآورند، بررسی تطبیقی کتب و آثار رهبران و اندیشمندان هر مکتب و دینی است تا اصالت یا عدم حقیقت راه و روش آنها هویدا گردد. در این مقاله به بررسی تطبیقی کتابهای بهائیت پرداخته و بر تغییر و تبدیل معنایی و لفظی آثار در چاپهای مختلف همان اثر، تمرکز کردهایم.
در آغاز قدری به موضوع نص و تحریف پرداخته شده است و تعریف آنها بررسی شده است. سپس کتاب مهم ایقان را که به اثبات رسالت باب پرداخته و شرح بعضی از مهمترین اصول آیین بهائی را دربر دارد بررسی میکنیم که به دلیل اختلافات بسیار زیاد، در این مقاله بهصورت کلی و مختصر ذکر میشود. البته که عدم انطباق مطالب این کتاب در چاپهای مختلف انتشار آن توسط لجنۀ آثار امری، بهمعنای تحریف اصول و عقاید اساسی بهائیت است. سپس بهصورت جزئی، کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی که به علت تغییر کلمه مهم «ولی امرالله» به «بیتالعدلاعظم» و عدم تطابق در طی نشرهای متفاوت طی سالیان نشر، دارای تحریفات اساسی و زیادی است، نقد تطبیقی میشود. در انتها نیز به دو کتاب دیگر هم پرداخته شده است: کتاب خاطرات سلمانی و کتاب بهاءالله و عصر جدید. این دو کتاب نیز در چاپهای مختلف دچار تغییر و تحریف شدهاند.
با بررسی علمی و مشاهده دقیق کتب مذکور، بهعنوان اندکی از تناقضها، به این حقیقت غیرقابلانکار میرسیم که این آثار، طی سالیان و با گذشت زمان و فراخور احوالات هر دوره، دستخوش تغییرات عمده و تحریفهای لفظی و معنایی زیادی شدهاند. حال سؤال اساسی اینجاست، مکتبی که حتی مهمترین آثار خود را در طی سالیان نتوانسته به دور از تحریف و دستکاری شدن نگه دارد، چطور ادعای الهی بودن میکند؟ این سؤالی است که جویندگان حقیقت برای پاسخ به آن، در فضایی به دور از هرگونه تعصب و تسامح باید به قضاوت بنشینند و خود به نتیجهای حقیقی و راستین دست یابند. بهاینترتیب است که در فضایی آگاهانه و با شناخت میتوان قدم برداشت تا روزبهروز دریچههای آگاهی گشودهتر گردد.
نمونههایی از آثار چاپشده دربارۀ تحریف در کتب امری
مسعود منفرد، در مقاله «سونامی سانسور در آیین بهائی» (گوشهای از رنج نامه احمدیزدانی، مبلغ شهیر بهائی، فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۲ و ۳ : پاییز و زمستان ۹۵، ص۱۱۱ تا ۱۳۸) به موارد زیادی از حذف سلیقهای احکام و آیینها به نقل از احمد یزدانی، مبلغ شهیر بهائیت، پرداخته است. سیدمقداد نبوی، در مقاله «بررسی روششناسانۀ کتاب ایقان» (فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۱۱: پاییز ۹۸، ص ۲۰۶ تا ۲۳۱) به بررسی دقیق و موشکافانۀ تحریف از منظر حذف جایگاه میرزا یحیی صبح ازل و چرایی آن میپردازد.
محیط طباطبایی در «رسالۀ خالویه یا کتاب ایقان» (منتشرشده در مجله گوهر، شماره ۵۹ و ۶۰ و ۶۱) به اختلافات اساسی در نقل آیات قرآن و تحریف آنها در کتاب ایقان و اصلاحات صورتپذیرفته در چاپهای مختلف اشاره کرده است.
شیخ علی ابیوردی در کتاب دزدبگیر برآن است که تحریفهای عامدانۀ بهاءالله در کتاب ایقان و تحریفهای عامدانۀ میرزا ابوالفضل گلپایگانی در کتاب فرائد را نشان دهد. نگاه روششناسانۀ مرحوم آیةالله شاهرودی نیز در کتاب الحق المبین، به نویسندۀ کتاب ایقان، میرزا حسینعلی بهاءالله است. وی، با مروری بر استدلالهای بهاءالله بر روایتهای پایانی کتاب ایقان و نوع استفادۀ او از آنها که پیشتر، در بخشهایی از کتاب الحق المبین بدانها پرداخته، تحریفها و تقطیعهای عامدانۀ بهاءالله را نشان داده است.
الهه یزدیانی – محمود محسنی – مهدی هادیان، در مقاله «پژوهشی دربارۀ تاریخنگاری آیینهای بابی و بهائی» (قسمت اول: اهمیت و نحوۀ تاریخنگاری، فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۱۴: تابستان ۹۹، ص ۱۷۰ تا ۲۱۹) در کنار بررسی تاریخنویسی در آیین بهائی با معرفی کتابی و شرح زندگی نویسندۀ آن جستهوگریخته به مواردی از تحریفات در کتب ایشان اشاره میکنند.
در کنار تمام این موارد جای خالی مقابلۀ کلمهبهکلمه در عبارتهای کتب مهم بهائیت که همگی در این آیین بهعنوان کتاب آسمانی یاد میشوند احساس میشد. این مقاله سعی در پر کردن این خلأ با بررسی چهار کتاب از مهمترین کتابهای این آیین دارد.
تعریف نص
یکی از مهمترین اموری که در هر دین و یا فرقه به آن توجه میشود، آموزهها و گفتار بزرگان آن دین و مسلک است که بهصورت مکتوب به نسلهای بعد میرسد. شاید به جرأت میتوان گفت ارزش و اعتبار هر دینی را میزان صحت آثار بهجامانده از آن تعیین میکند. طبق این نظریه، برای سنجش و ارزشیابی اجمالی آثار رسیده، نیازمند دانستن مفاهیم اولیه هستیم. بر همین مبنا و برای روشن شدن هرچه بیشتر مطلب در ابتدا به معنای نص و جایگاه آن در ادیان الهی و غیرالهی میپردازیم. نص در لغت به معنای آشکار کردن است و در اصطلاح به هر کلام صریح، واضح و آشکاری گفته میشود که احتمال خلاف در آن نباشد. به عبارت بهتر آنچه را که جز یک معنی ندارد و تأویلبردار نیست، نص میگویند (لغتنامه دهخدا؛ معنای کلمه نص).
در فرهنگ اصطلاحات اصولی در معنای نص آمده است: اگر دلالت کلام بر معنای مقصود (= قصدشده) بهاندازهای روشن و معلوم باشد که هرگونه احتمال مفهوم دیگری را نفی کند، درآنصورت، آن را نص میگویند (مجتبی ملکی اصفهانی، فرهنگ اصلاحات اصول، ص۵۶۲).
در یک نگاه کلی و فارغ از جزئینگری، در کلیۀ ادیان، چه الهی و چه غیرالهی، سند معتبر آشکاری را که مربوط به آورندگان آن دین باشد، بهعنوان نص آن دین درنظر میگیرند. ادیان الهی به استناد محکم اثبات میکنند که آموزههای رسیده به ایشان در قالب کتب و بیانات پیامبرشان، متصل به وحی الهی و به دور از هرگونه خطا و اشتباه و تحریفی است و البته ادیان غیرالهی نیز چنین ادعایی دارند.
اهمیت و جایگاه نص در بهائیت
سؤالی که در اینجا به ذهن مخاطب میرسد، این است که اهمیت و جایگاه نص به زعم بهائیان تا چه اندازه است و اعتقادات ایشان تا چه حد ریشه در نصوص بهائیت دارد. شاید پاسخ این پرسش را بتوان در کلام جناب احمد یزدانی یافت.[۱] او در کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی (چاپ اول صفحه ۲۳) چنین مینگارد: «کلیۀ اعتقادات و وظایف روحانیه، مرجوع به کتاب و نص است و اختلاف استنباط در نصوص و سوءتفاهم در معانی و حقیقت آیات، چه برای اشخاص و چه برای محافل روحانی، در هر زمان محول به ولیامرالله است و بیان مبین و نظر ولیامرالله رافع هر اختلافی است.» با وجود چنین شفافیتی در گفتار میتوان بهراحتی گفت که بهائیت از مکاتب نصمحور یا نصگراست. براساس این نوع باور، نصگرایان؛ به مدارک متنی و ظواهر کلمات دینی بسیار مقید بوده و از سویی علوم و مناسبات عصر، تأثیری در رویکردشان به موضوع ندارد. بنابراین، از این گفتار و موارد ذکرشده در آثار بهائیان، این ذهنیت ایجاد میشود که ایشان نصگرا هستند و باور و اعتقاداتشان پیوندی عمیق با نصوص بهجامانده از رهبرانشان دارد.
مصادیق نص در بهائیت
حال باتوجهبه رویکرد این مقاله که بهطور مشخص به بررسی آثار بهائیت و تطبیق متون آنها در چاپهای قدیم و جدید میپردازد، نیازمند آن هستیم که مصادیق نص در این فرقه را بشناسیم. بر همین اساس مصادیق نص در بهائیت شامل کلیۀ آثار باب، بهاءالله، عبدالبهاء و نیز تمامی کتبی است که تحت نظارت لجنه آثار امری به چاپ رسیده باشد. به این ترتیب کتابهای ایقان، اقدس، خطابات و … نص هستند و به اعتبار الهی بودنشان بهدور از هرگونه تأویل و خطا و تحریفی هستند.
معنای لغوی و اصطلاحی تحریف
قبل از هر چیز بهتر است به تعریف دقیق و جامعی از «تحریف» برسیم. استاد مطهری در بیانی شیوا دربارۀ تحریف چنین مینویسد: «اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه؟ تحریف که از ماده “حرف” در زبان عربی است، یعنی متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است که کلمه “تغییر” و “تبدیل” نیست. شما اگر کاری بکنید که یک جملهای، یک نامهای، یک شعری، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند، یک مقصود دیگری را بفهماند، اینجا میگویند شما این عبارت را تحریف کردهاید. مثلا شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر میگویید، بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل میکند، بعد کسی به شما میگوید فلانی از قول تو چنین چیزی نقل کرد، شما میبینید آنچه شما گفتهاید و آنچه او نقل کرده خیلی متفاوت است، او در سخنهای شما کموزیاد کرده است، قسمتی از گفتههای شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمتهایی از خودش بر آنها افزوده است و درنتیجه سخن شما مسخ شده و چیز دیگری از آب درآمده است. آنوقت شما میگویید: خیر، من گفتهام! اما این آدم حرف مرا تحریف کرده است. مخصوصاً اگر کسی در سندهای رسمی قلم ببرد.» (حماسه حسینی، ج ۲ بخش سیره معصومین علیهم السلام، انتشارات صدرا-۱۳۷۸). بنابراین در مجموع میتوان گفت به حذف و اضافه در الفاظ و ظاهر کلام و تغییر در معنای آن، بهطوریکه مقصود نویسنده از مسیر اصلی منحرف گردد، تحریف گفته میشود. حال ببینیم آیا ادعای بهائیت مبنی بر تحریف نشدن کتبش تا چه حد قابلقبول و درست است. برای این منظور به بررسی آثار و مستندات امری در چاپهای متفاوت میپردازیم.
نظر بهائیت درباره تحریف
اشراق خاوری در صفحات ۱۳۰ و ۱۳۱ کتاب محاضرات مینویسد: «بهائیان حسبالتعلیم خداوند منان قائل به تحریف لفظی کتب مقدسه نیستند و تحریف را معنوی میدانند». عباسافندی نیز در کتاب خود مینویسد: «کلمه الهیّه را تأویل مکنید و از ظاهر آن محجوب ممانید، چه که احدی بر تأویل مطّلع نه الّااللّه.» (گنجینه حدود و احکام الهی باب ۵۴). کلام آخر را میرزا حسینعلی در اقدس ص ۱۱۲ مینویسد: «والذی یتکلم بغیر ما نُزل فی الواحی انه لیس منی: هرکس به غیر آنچه در نوشتههای من آمده سخنی گوید از من نیست.» به عبارت دقیقتر از نظر بهائیان نهتنها تاویل، تفسیر و تبیین کتب آسمانی جایز نبوده بلکه تغییر، تبدیل، حذف و اضافۀ حتی کلمهای خطاست و هرکس چنین خطایی کند از ایشان نیست.
پس با تکیه بر اسناد رسیده از بزرگان بهائیت با اطمینان کامل میتوان گفت که بهائیان به تحریف کتب اعتقادی نداشته و فقط تحریف را در معنا میدانند، لذا بر طبق این اعتقاد کلیۀ کتب و آثار رسیده در سالهای مختلف میبایست جملهبهجمله و کلمهبهکلمه با یکدیگر مطابقت داشته و تفاوتی در آنها نباشد و صد البته درصورت نبود چنین تطابقی، ادعای عدم تحریف و آسمانی بودن کتبشان زیر سؤال خواهد رفت و فرضیۀ تحریف کتابهای ایشان قوت خواهد گرفت. در ادامۀ مقاله به بررسی دقیق این موضوع خواهیم پرداخت.
نظر بهاءالله دربارۀ تحریف و معنای آن
پس از بررسی مختصری درباره نگرش بهائیت به تحریف و معنای آن، خالی از لطف نیست که بهطور جداگانه نظر شخص بهاءالله را دراینباره بدانیم. وی نظر خود دربارۀ تحریف را اینگونه بیان میدارد:
…ألحق أقول لکم أنهم لمیدرکوا فی تلک المدة ما هو المقصود من التحریف… «چون عاجز از جواب میشوند تمسّک به این نمایند که این کتب تحریف شده و من عنداللّه نبوده و نیست و حال آنکه خود عبارات آیه شهادت میدهد بر اینکه من عنداللّه است و مضمون همین آیه در قرآن هم موجود است، لو انتم تعرفون. بهراستی میگویم مقصود از تحریف را در این مدّت ادراک ننمودهاند.» (ایقان صفحه ۵۵).
در صفحه ۵۷ همین کتاب چنین ادامه میدهد:
«در این مقام مقصود از تحریف نه چنان است که این همج رعاع فهم نمودهاند، چنانچه بعضی میگویند که علمای یهود و نصاری آیاتی را که در وصف طلعت محمّدیّه بود از کتاب محو نمودند و مخالف آن را ثبت کردند. این قول نهایت بیمعنی و بیاصل است. آیا میشود کسی که معتقد به کتابی گشته و من عنداللّه دانسته آن را محو نماید؟ و از این گذشته، تورات در همه روی ارض بود، منحصر به مکّه و مدینه نبود که بتوانند تغییر دهند و یا تبدیل نمایند. بلکه مقصود از تحریف همین است که الیوم جمیع علمای فرقان به آن مشغولند و آن تفسیر و معنی نمودن کتاب است بر هوی و میل خود».
بهراستی که باید گفت کجایید جناب بهاءالله که ببینید بیتالعدل اعظم چطور کلمات شما را بر هوی و میل خود تفسیر و معنا مینماید. با این اوصاف طبق نظر بهاءالله که «آیا میشود کسی که معتقد به کتابی گشته و من عنداللّه دانسته آن را محو نماید؟» یعنی بیتالعدلاعظم که کلمات وی را محو، تغییر یا تبدیل نموده است، کتب ایشان را «من عندالله» نمیدانسته است؟ یا اینکه واقعاً خودشان نیز قبول دارند که این کتاب «من عند غیرالله» است؟
عمق فاجعه در گفتار بهاءالله و عملکرد بیتالعدل را پس از بررسی دو کتاب نامبرده درک خواهیم کرد. لذا از خواننده گرامی استدعا دارم پس از مطالعۀ مصادیق تحریف به این بخش از مقاله برگشته و نظر بهاءالله دربارۀ تحریف را دوباره مطالعه نماید.
ایقان، شاهرگ آیین و مقدسترین کتاب بهائیت
کتاب ایقان یکی از آثار مهم بهاءالله شارع آیین بهائی است. بهاءالله در این کتاب در راستای اثبات حقانیت رسالت باب به شرح بعضی از مهمترین اصول آیین بهائی میپردازد.
بهائیان میگویند بهاءالله کتاب ایقان را در جواب سؤالهای حاجی میرزا سیدمحمد (دایی علیمحمد باب) نوشت که هنوز به خواهرزاده خود ایمان نداشت و درنهایت باعث ایمان او به آیین بابی شد. بهاءالله این اثر را اندکی قبل از اعلان رسالت خود در بغداد و در طی دو شبانهروز به رشته تحریر درآورد. کتاب ایقان در حدود دویست صفحه است و دو بخش اصلی دارد. کتاب در ابتدا به نام رساله خالُویه و رساله استدلالیه معروف بود. بهاءالله در عکّا نام آن را ایقان (بهمعنی به یقین دانستن) گذاشت. این کتاب کمی بعد از نگارش در سطح وسیعی نسخهبرداری شد و در ایران میان بابیان منتشر و باعث جذب بسیاری به بهاءالله گردید. کتاب ایقان مبانی و اصول اعتقادی آیین بهائیت را تشریح میکند. شوقیربانی، کتاب ایقان را بعد از کتاب اقدس مهمترین اثر بهاءالله میداند.
مختصری درباره چاپ و نشر ایقان و اصلاحات آن
ایقان اولین کتاب آیین بهائی بود که در زمان بهاءالله به چاپ رسید. این کتاب در بمبئی هند و در اوایل دهه ۱۸۸۰ میلادی چاپ سنگی شد. چاپ دوم کتاب نیز چاپ سنگی بود که در سال ۱۸۹۳ و به قلم مشکینقلم، خطاط بهائی، نگاشته شده بود. کتاب ایقان قبل از چاپ سنگی، به مدت دو دهه در سطح وسیعی بین بهائیان بهصورت دستی نسخهبرداری میشد. به اذعان خود بهائیان، حتی در بعضی از این نسخههای خطی خطاهای نگارشی دیده میشد که بهاءالله طی لوحی به یکی از پیروانش به این موضوع اشاره میکند و او نیز برای حل این مشکل اقدام به نظارت بر طرحی برای تولید چندین نسخه مادر مینماید. یکی از دلایلی که بهائیان برای کمرنگ نمودن تناقضهای این کتاب عنوان میکنند، همگونسازی چاپ اول کتاب با نسخههای خطی بوده است که به نظر عذری بدتر از گناه است. درنهایت اولین نسخه رسمی حروفچینیشده کتاب در سال ۱۹۰۰ در مصر چاپ شد و چاپهای بعدی را از این چاپ نسخهبرداری کردند (دکتر کریستوفر باک، دانشگاه میشیگان، مقدمهای از کتاب عهدی بهاءالله با دو چاپ مجدد از چاپهای سنگی اولیه).
آغاز تحریف ایقان
با نگاهی تیزبینانه و دقیق میتوان گفت تحریف این کتاب بهاصطلاح آسمانی که از نصوص محکم و وحیگونۀ بهائیان است، در زمان حیات بهاءالله و به دست خود وی صورت گرفته است، بدینصورت که در نخستین چاپ سنگی کتاب ایقان در بمبئی، تعدادی از آیات قرآن که بهصورت غیردقیق نقل شده بود، با دستور بهاءالله در نسخههای بعدی با اصل آیات تطبیق داده شد و این اشتباهات بنیادین اصلاح شدند. (Buck, C., “Qur’an Commentary in Bahá’u’lláh’s Kitáb-i Íqán”. Studies in the Bábí and Bahá’í religions. Kalimát Press. p.140.) اما با وجود تمامی این ملاحظات و تلاشها همچنان تناقضات آشکاری اعم از حذف، تغییر و تبدیل معنا و لفظ در چاپهای مختلف این کتاب که به گفته شوقیافندی، نوۀ فرزند بهاءالله و رهبر سوم بهائیان، «مخزن حقائق اسرار الهیّه و مکمن معارف بدیعه رحمانیّه» است دیده میشود! (مقدمه کتاب ایقان، صفحۀ د). در ادامه، بهطور مختصر، به پارهای از این موارد اشاره میکنیم. باید توجه داشت که با تقابل دقیقی که بین نسخههای مختلف ایقان انجام شده است، تعداد تغییرات بسیار بسیار بیشتر از چند نمونۀ ذکرشده در اینجاست و با تقابل بین ۶ نسخه، بیش از ۴۹۰ تغییر و اصلاح در کتاب ایقان که تعداد صفحات آن حدود ۱۵۷ تا ۲۱۴ صفحه در چاپهای مختلف است، پیدا شده است.
نمونههایی از تحریفهای ایقان
تصحیح اشکال صرف و نحوی
در صفحه اول ایقان آمده است:
«الباب المذکور فی بیان ان العباد لنیصلوا الی شاطی بحرالعرفان الا بالانقطاع الصرف عن کل من فی السموات و الارض فلتقدس انفسکم یا اهل الارض لعل تصلن الی المقام الذی…».
به علت تمرکز این مقاله بر موضوع تحریف کتب، وارد چرایی اشکال ادبی این کلمه به لحاظ دستور زبان عربی نمیشویم، اما نکته اینجاست که در چاپ بعدی این اشکال ادبی را مرتفع نمودند:
«الباب المذکور فی بیان ان العباد لنیصلوا الی شاطی بحرالعرفان الا بالانقطاع الصرف عن کل من فی السموات و الارض، قدسوا انفسکم یا اهل الارض لعل تصلن الی المقام الذی…» (ایقان ص ۱- نسخه تحریفشده).
تحریف متوکلاً به متوکلین
«…به اسباب ظاهره و چشم را از ملاحظه کلمات فانیه و متوکلاً علی الله و متوسلاً الیه سالک شوند.» (ایقان ص ۲).
در نسخۀ بعد این اشتباه اینطور تصحیح گردیده است:
«…به اسباب ظاهره و چشم را از ملاحظه کلمات فانیه و متوکلین علی الله و متوسلین الیه سالک شوند.» (ایقان ص ۲- نسخه تحریفشده)
علت اینکه بهاءالله کلمه متوکلاً و متوسلاً را بهکار برده، نمیدانیم، اما با توجه به ادبیات عرب، کلمه توکل به اضافۀ اً در مقام بیان حالت است و در اصطلاح به آن «حال» گفته میشود، درحالیکه با اضافه شدن ین به کلمه توکل، درواقع به جمع مذکر غایب یعنی تعدادی از افراد اشاره دارد.
حذف حرف ربط «که» از نسخه اصلی
«زیرا که اگر عبد بخواهد که اقوال و اعمال و افعال عباد را از عالم و جاهل میزان معرفت حق و اولیاء او قرار دهد…»(ایقان ص ۲).
«زیرا اگر عبد بخواهد که اقوال و اعمال و افعال عباد را از عالم و جاهل میزان معرفت حق و اولیاء او قرار دهد…» (ایقان ص ۲، نسخه تحریفشده).
در اینجا کلمه ربط «که» حذف شده است. هرچند شاید در نظر اول بیاهمیت بیاید، اما صرفنظر از اینکه آوردن «که» در آن جمله یک اشتباه نگارشی محسوب میشود، جا دارد به این نکته دقت کنیم که طبق ادعای بهائیان این کتاب وحی است و از جانب خداوند بر بهاءالله نازل شده است، حال چطور ممکن است کتاب آسمانی که تمام کلماتش وحی بوده و بهوسیلۀ فرشته یا ملکی بر جناب بهاء فرود آمده دچار ایراد و اشکال باشد، بهطوریکه پیروان وی پس از مدتی پی به غلطهای نگارشی برده و در چاپهای بعدی آن را تصحیح کردهاند؟ جا دارد بزرگان بهائی پاسخگوی این سؤالات باشند که چطور کتابی که به اذعان آنان وحی و غیرقابلتبدیل است، در هر نسخه جدید، ویرایش شده و ایرادات محتوایی و نگارشی آن تصحیح گردیده است؟ اگر وحی است چرا در نسخ بعدی تصحیح شده است؟ اگر به ایرادات آن اذعان دارید و آن را تصحیح نمودهاید که در عمل اینچنین است، دیگر چه جایی برای ادعای وحیانی بودن و آسمانی بودن کتاب میماند؟
اصلاحی دیگر
«قدری در آن سوره مبارکه تأمل فرمایید و به فطرت اصلیه تدبر نمایید تا قدری بر بدائع امور انبیاء و رد و تکذیب کلمات نفی اطلاع یابید، شاید ناس را از موطن غفلت نفسانیه به آشیان وحدت و معرفت الهی پرواز دهید و از زلال حکمت لایزال و اثمار شجرۀ علم ذیالجلال مشروب و مرزوق کردید. (ایقان- ص۳).
«قدری در آن سوره مبارکه تأمل فرمایید و به فطرت اصلیه تدبر نمایید تا قدری بر بدائع امور انبیاء و رد و تکذیب کلمات نفی اطلاع یابید، شاید ناس را از موطن غفلت نفسانیه به آشیان وحدت و معرفت الهی پرواز دهید و از زلال حکمت لایزال و اثمار شجره علم ذیالجلال بیاشامید و مرزوق گردید. (ایقان ــ ص ۳ نسخه تحریفشده).
در این قسمت هم کلمۀ «مشروب» به «بیاشامید» تغییر کرده است.
تغییر کلمه «ایمان» به «اثبات»
«… و از قمیص نفی به خلع ایمان مفتخر و فائز نشدند…» (ایقان ص ۶).
«… و از قمیص نفی به خلع اثبات مفتخر و فائز نشدند…» (ایقان ص ۶- نسخه تحریفشده).
در اینجا نیز کلمه ایمان به اثبات تغییر یافته است. از نظر منطقی جمله دوم معنای بهتری از جمله اول دارد و به معنای آن است که با نفی کردن و قبول نکردن، اثبات مطلبی را نمیتوانند زیر سؤال ببرند، درصورتیکه معنای جملۀ اول این است که با قبول نکردن مطلبی، ایمان را از خود بیرون کردهاند. درنتیجه جملۀ اول از نظر منطقی معنای صحیحی ندارد. چنانچه اصلاحکنندگان بهقدر سرسوزنی برای بهاءالله ارزش و جایگاه قائل میشدند آیا اینچنین به خود اجازه دستبرد و تحریف در کلام وی را میدادند؟
تصحیح غلط قرآنی بهاءالله
«چنانچه میفرماید لایعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم…» (ایقان ص ۱۱).
«چنانچه میفرماید مایعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم…» (ایقان ص ۱۱- نسخه تحریفشده).
آیه قرآن در اینجا بهصورت نادرستی نقل شده بود، لذا آن را اصلاح کرده و «لایعلم» را به «مایعلم» تغییر دادهاند.
تغییر کلمه نجس به نالائقه
«…به همین جعلیات افکار نجسه تمسک جسته…» (ایقان ص ۱۲).
«…به همین جعلیات افکار نالائقه تمسک جسته…» (ایقان ص۱۲ نسخه تحریفشده).
بهنظر میرسد دلیل تغییر افکار نجسه به افکار نالایقه، این باشد که بهائیان اعتقادی به نجاست ندارند، لذا در این عبارت لفظ نجس را تغییر دادهاند. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که در اینجا ارادۀ فقهی در باب نجاست نشده باشد و معنای پلیدی و شرارت درنظر بهاء بوده، دلیل تصحیح و تغییر آن در نسخ بعدی سؤالبرانگیز است. آیا این عمل برای برانگیخته نشدن افکار عمومی بهائیان مبنی بر اینکه “ما که نجاست نداشتیم” است؟
دیگر تغییرات
یادآوری میکنیم که سیدمحمدباقر نجفی در کتاب «بهائیان» در مقابلهای که از این کتاب با نسخ خطی داشته به ۴۹۱ مورد اختلاف مستند رسیده است که البته آوردن تمام موارد خارج از حوصلۀ بحث است و در این مقاله نمیگنجد و ما براساس مثل «مشت نمونۀ خروار است» به همین تعداد از تحریفات در طی سالیان نشر و نیز اغلاط املایی و نگارشی خود بهاءالله در نسخه اولیه اکتفا مینماییم.
نظر بهائیان بر تغییر ایقان توسط خود بهاءالله
تغییرات و اصلاحات کتاب ایقان آنقدر موضوع مهم و اساسی است که حتی علمای بهائی هم به آن پرداختهاند و اصلاح اساسی کتاب ایقان را به بهاءالله بیان نسبت میدهند: «اصلاحاتی که حضرت بهاءالله، بنفسه الأقدس در ایقان انجام دادند، نسخه جدیدی از کتاب بهوجود آورد و بهطور خیلی طبیعی، نُسخ دیگر از حیِّز انتفاع ساقط شدند» (خسرو دهقانی، خورشید ایقان پرتوافشان عرصه ایمان، نسخه الکترونیکی، ص ۳۴).
در نوشتۀ زیر نیز به همین موضوع اشاره شده و تغییرات و اصلاحات را موردتأیید خود بهاءالله بیان میکند:
«دایره تحقیق از انواع تغییرات متنی دیگر نیز سخن میگوید، مثل اصطلاحات سبکی و دستوری، حضرت بهاءالله خود، در رساله سؤال و جواب که مکملی است بر کتاب اقدس، فرایند تصحیح و دلایل آن را افشا میفرمایند: «بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه، من دون مطابقه و مقابله، به اطراف رفته؛ لذا حسبالامر به ملاحظه آنکه معرضین را مجال اعتراض نمانَد، مکرر در ساحت اقدس قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت.» و چنین مطلبی البته حملاتی را ازآندست که نجفی انجام داده، محتمل میسازد. چنین افشاگریهایی درمورد تصحیح، بهخصوص از جانب خود حضرت بهاءالله امثال نجفی را پاک کنف میکند. دایره تحقیق در همین یادداشت، بهنحو تأییدآمیزی فاش میسازد که: «درمورد تغییرات سبکی و دستوری باید خاطرنشان کرد که تغییرات متعددی که همه آنها در متون استنساخشده در زمان حیات حضرت بهاءالله منعکس شدهاند، ثبت شده است و این بدان معنی است که آن حضرت تغییرات را ملاحظه و تأیید فرمودند اما بعضی از این تغییرات در نسخههای چاپ سنگی اولیه اعمال نشدهاند. بسیار مهم است توجه شود که تغییرات سبکی و دستوری مذکور در طول زمان صورت گرفته و اغلب این خود زینالمقربین بوده که آنها را پیشنهاد میداده است و لهذا دستنویسهای مختلف، ازاینلحاظ تا حدودی باهم فرق دارند.» (کریستوفر باک، مترجم مهندس خسرو دهقانی، رمز و راز بررسی تحلیلی کتاب مستطاب ایقان، ص ۷۹).
تغییر کتاب الهی توسط پیامبر آن دین؟
با وجود چنین مدارکی، صرفنظر از اینکه بهاءالله چرا و به چه علتی در این نسخهها تغییراتی ایجاد نموده یا تغییرات ایجادشده اساسی بوده یا جزئی، این سؤال در ذهن پژوهندگان بهوجود میآید که آیا یک پیامبر الهی میتواند در کتاب آسمانی تغییراتی ایجاد نموده و نسخه جدیدی پدید آورد؟ آیا افرادی که در دوران کتاب اولیه ایقان تحت تعلیمات بهائی قرار گرفته و به همان کتاب اولیه اقتدا نمودند، آیین و اعمالشان از درجۀ اعتبار ساقط است؟ بهائیانی که به کتاب جدید دسترسی نداشته و قبل از تدوین و اصلاح کتاب از دنیا رفته باشند در حال ایمان به کدام کتاب الهی از دنیا رفتهاند؟ چطور میتوان قبول کرد که یک پیامبر الهی کتاب وحی نازلشده از سوی خداوند متعال را تغییر دهد و درنتیجه پس از مدتی چندین نسخه متفاوت و دستنویسهای مختلف از یک کتاب آسمانی وجود داشته باشد؟
غلطهای قرآنی ایقان
خالی از لطف نیست در کنار بررسی تغییراتی که در طی سالیان، بهاءالله یا بهائیان در این کتاب انجام دادهاند، به نقلهای نادرست از قرآن کریم در کتاب ایقان توجه ویژهای نماییم؛ اشتباهاتی که بیانگر عدم تسلط وی به کتاب آسمانی قرآن است. ازآنجاکه بهاءالله و بهائیان قائل به عدم تحریف لفظی کتابهای آسمانی هستند و فقط تحریف معنوی را قبول دارند، طبعاً همچون مسلمانان، قرآن کریم را بدون تحریف میدانند و کلمات آن را هم از سوی خداوند متعال میپندارند. بنابراین، هرگز پذیرفتنی نیست هنگامیکه آیهای را از قرآن کریم نقل میکنند، با آنچه که در قرآن کریم آمده است متفاوت باشد. ازآنجاکه ادعا میشود بهاءالله نیز از سوی خداوند متعال آمده و کتابش، ایقان، وحی است و از جانب خداوند متعال بر او نازل شده است، پس نباید با آنچه که پیش از این نازل شده و در دسترس همگان است تفاوت ماهوی معنوی داشته باشد. بهعلاوه، هنگامیکه نقلی از آن کتاب الهی میشود، نباید با آنچه که در آن است تفاوت لغتی و کلامی و زبانی داشته باشد. هیچ پیامبر راستین الهی از پیامبران قبل از خود کلامی را به اشتباه و غلط نقل نمیکند.
درنتیجه و فقط به همین دلیل، ادعای الهی و وحیانی بودن کتاب ایقان را نمیتوان پذیرفت. این مستندات که نشاندهندۀ اشتباهات فاحش بهاءالله در بیان قرآن است، نشان از الهی نبودن و وحی نبودن ایقان دارد. این جدای از دلایل دیگر همچون تعابیر غلطی است که هم در نگارش و هم در ادبیات بهکاررفته در ایقان مشاهده میشود و غیر از اصلاحاتی است که در طی این سالها در انتشار چاپهای مختلف کتاب صورت گرفته و همه بیانگر الهی نبودن این کتاب و مؤلف آن است.
در جدول زیر چندین نقل قول نادرست دیگر از قرآن کریم در کتاب ایقان آورده شده است.
توجیه بهائیان بر غلطهای قرآنی ایقان
توجیه بهائیان در رسوایی بزرگ غلطهای قرآنی در ایقان و برای عادیسازی این عدم تطابق دقیق با آیات قرآن، جزئی و ارجاعی بودن اشکالات کتب است و نیز عنوان این مطلب که: «این عدم تطابق، نشاندهندۀ بازگویی براساس حافظه است وگرنه در هر مورد مشخص است که منظور کدام آیه قرآن هست.» (Buck, C., “Qur’an Commentary in Bahá’u’lláh’s Kitáb-i Íqán”, p.140.) البته اینگونه توجیهات، نهتنها دردی از اصل این ننگ دوا نمیکند بلکه کوس رسوایی را با صدای بلندتری مینوازد.
پیامبری که میگوید: «إنّا قَرَأنا کُتُبَ القَومِ وَ ما اطَّلَعنَا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ کُلَّما أرَدنَا أن نَذکُرَ بَیاناتِ العُلَماءِ وَ الحُکَماءِ یَظهَرُ ما ظَهَرَ فِی العالَمِ وَ ما فِی الکُتُبِ و الزُّبُرِ فِی لَوحٍ أمَامَ وَجهِ رَبِّکَ نَری وَ نَکتُبُ: ما هرگز کتابهای این قوم را نمیخوانیم و از آنچه از علوم نزد ایشان است، اینگونه آگاهی نمییابیم؛ بلکه هر زمان بخواهیم بر نظرات حکیمان و دانشمندان اطلاع یابیم، تمام آنچه در عالم وجود دارد و در کتابها و الواح مختلف آمده است، در لوحی مقابل پروردگارت قرار میگیرد که ما آن را میبینیم و از روی آن مینویسیم.» (اسدالله مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع، ج ۱، ص ۱۹۱)، چطور به گفتۀ پیروانش دچار «اشکالات جزئی و بازگویی قرآن براساس حافظه» شده است؟ بالأخره لوح علم و دانش در برابر دیدگان ایشان باز بوده یا با تکیه بر حافظۀ خود فرمایش میفرمودند؟!
بررسی تحریفات کتاب نظر اجمالی
مختصری دربارۀ کتاب نظر اجمالی و اعتبار آن در بهائیت
کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی، نوشته مبلغ مشهور، احمد یزدانی است که در کلاسهای درس اخلاق تدریس میشود. در چاپهای این کتاب بعد از مرگ شوقی، مطالبی درباره ولیامرالله تغییر یافته که مقصود و معنا کاملاً دگرگون شده است. دلیل آن ظاهراً این بوده است که بیتالعدل میخواسته یکهتاز میدان بوده و زیر بار ولیامرالله نرود، لذا همهجا واژۀ “ولیامرالله” را به واژۀ “بیتالعدل تغییر دادهاند. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۰۷بدیع مطابق با ۱۳۲۹ شمسی به تصویب لجنه ملی نشریات امری رسیده و چاپ شده است. در باب اهمیت این کتاب شاید خالی از لطف نباشد که بدانیم این کتاب سه سال قبل از انتشار یعنی در سال ۱۰۴ بدیع از نظر شوقی ــ که آن زمان ولی امرالله بهائیان بود ــ گذشته و ایشان آن را تأیید نمودند تا آنجا که کتاب با این متن شروع میشود:
«استخراج از توقیع منیع مبارک مورخ ۱۳ شهرالقدرة سنة ۱۰۴ بدیع حضرت ولی امرالله ارواحنا لعنایاته الفداء راجع به کتاب موسوم به نظر اجمالی در دیانت بهائی تألیف جناب آقا میرزا احمد یزدانی فرمودند: بنویس مطالعه این کتاب مفید و امید چنان است که نتایج کلیه در انتشارش حاصل گردد…» (نظر اجمالی در دیانت بهائی، تألیف احمد یزدانی).
حال که اهمیت جایگاه این کتاب را دانستیم به بررسی دقیق تغییرات رخ داده در آن میپردازیم.
آغاز تحریف کتاب
در نشرهای دوم و سوم مطالبی مربوط به تلگرافهای پیشرفت امر در سراسر جهان، به فصلهای هشتم و نهم اضافه شده است.
این کتاب در نشرهای بعدی خود دچار تحریفات گسترده شده که با مقایسهای بین دو نسخه از نشر سوم و نشر پنجم کتاب چاپشده توسط محفل ملی روحانی بهائیان ایران، به بررسی دقیقتر این تحریفات میپردازیم.
مختصری دربارۀ کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی
این کتاب در نسخه اصلی تحریفنشدهاش دارای نه فصل به قرار زیر است:
فصل ۱ : مختصری از تاریخ بهائی
فصل ۲ : مبادی و تعالیم روحانی و اجتماعی
فصل ۳ : نظم اداری و تشکیلات بهائی
فصل ۴ : احکام و فرایض شرعیه
فصل ۵ : بشارات و استدلال
فصل ۶ : آیات و کلمات منتخبه برای نمونه
فصل ۷ : نمونهای از اظهارات و شهادات
فصل ۸ : خلاصه احصاییه انتشار امر بهائی
فصل ۹ : فهرست بعضی کتب و آثار مهمه دیانت بهائی
احمد یزدانی نویسنده کتاب نظر اجمالی در توضیح این تعلیم که “دین باید سبب محبت و الفت باشد” به بررسی علل بروز اختلاف در ادیان میپردازد و ضمن بیان متونی از نصوص امری صادره از قلم بهاءالله میگوید: «طبق بیان مبارک، جمیع ابواب اختلاف و انشعاب دین و پیدایش مذاهب فرعیه در دیانت بهائی، مسدود و از هر حیث موجبات الفت و محبت بشر تأمین گشته است.» وی سپس به بیان نمونههایی از تعلیمات امری پرداخته و به ترتیب اهمیت به نُه مورد اشاره مینماید که نظر شما را به مورد اول و دوم آن جلب مینمایم. محفل ملی ایران این موارد را تحریف کرده یا بهکلی حذف نموده است که در این بخش به آن پرداخته شده است.
لازم به توضیح است که در چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۲۹ ش. از ص ۶۵ تا ۶۸ ذیل عنوان «ولایت امرالله یا مرکز روحانیت کبری» مطالبی آورده که در چاپ جدید این کتاب در سال ۱۳۵۰ ه. ش. این بخش کاملاً حذف شده است (چاپ ۱۲۵ بدیع، ص ۷۹ و ص ۱۰۲-۱۰۹).
تحریف یکم: حذف عبارت
الف – نظر اجمالی صفحه ۳۱ سطر سوم کتاب اصلی (نشر سوم چاپ ۱۰۷ بدیع):
«تنصیص صریح حضرت بهاءالله به مقام حضرت عبدالبهاء مرکز عهدومیثاق و مبین آیات پس از شارع اعظم و تنصیص حضرت عبدالبهاء به مقام حضرت شوقی ربانی بهعنوان ولیامرالله و دستور تنصیص و تعیین ولیامرهای متوالی که همگی مقام ولایت امرالله و ریاست دائمی بیتالعدل را دارند. بنابراین مثل ادیان سابقه در مسئله وصایت و خلافت اختلافی حاصل نشده و نخواهد شد».
الف – نظر اجمالی ص ۳۱ سطر ۱۷ نسخۀ تحریفشده (چاپ ۱۲۸ بدیع):
«تنصیص صریح حضرت بهاءالله به مقام حضرت عبدالبهاء مرکز عهدومیثاق و مبین آیات پس از شارع اعظم و تنصیص حضرت عبدالبهاء به مقام حضرت شوقی ربانی بهعنوان ولیامرالله و مبین آیات».
در این بخش {و دستور تنصیص و تعیین ولی امرهای متوالی که همگی مقام ولایت امرالله و ریاست دائمی بیتالعدل را دارند. بنابراین مثل ادیان سابقه در مسئله وصایت و خلافت اختلافی حاصل نشده و نخواهد شد.} حذف گردیده است و عبارت «و مبین آیات» اضافه شده است.
تحریف دوم: ولی امرالله بهعنوان رافع اختلاف را تبدیل به بیتالعدل اعظم نموده است.
ب – نظر اجمالی اصلی ص ۳۱ سطر ۹:
«کلیه اعتقادات و وظایف روحانیه مرجوع به کتاب و نص است و اختلاف استنباط در نصوص و سوءتفاهم در معانی و حقایق آیات چه برای اشخاص و چه برای محافل روحانی در هر زمان محول به ولیامرالله است و بیان مبین و نظر ولی امرالله رافع هر اختلافی است.»
ب – نظر اجمالی تحریفشده ص۳۲ سطراول:
«کلیه اعتقادات و وظایف روحانیه مرجوع به کتاب و نص است و اختلاف استنباط در نصوص چه برای اشخاص و چه برای محافل روحانی در هر زمان محول به مرکز منصوص یعنی بیتالعدل اعظم است و بیان و نظر آن مرجع که از طرف شارع بهائی تعیین شده است رافع هر اختلافی خواهد بود».
تحریف سوم: حذف عبارت
ج – نسخۀ اصلی:
فصل سوم ــ نظم اداری و تشکیلات بهائی
«نظم اداری عبارت از اصول تشکیلات و نظامات دوایر امریه است که مبادی و تعالیم روحانی بدان وسیله در جهان جاری میگردد. نظم اداری چون جسم و هیکل زیبایی است که روح نباض مبادی سامیه روحانی در آن جسم متجلی و عالم انسانی را نورانی خواهد کرد. سرچشمه مبادی اداری الواح وصایای حضرت عبدالبهاء است که حضرت شوقی ربانی را به سمت ولایت امرالله و مرکز روحانیت کبری و مولا و مقتدای اهل بهاء و ریاست دائمی بیتالعدل اعظم معین و مقرر فرمودند و این دو مرکز روحانی و اداری یعنی مقام مقدس ولایت امرالله و دستگاه بیتالعدل اعظم مرجع و ملاذ اهل عالم و حلال مشکلات روحانی و اجتماعی و اقتصادی و اداری جهانیان و اساس و ارکان اصلیه تشکیلات بهائی میباشند. تشکیلات بهائی بر سه گونه است محلی و ملی و بینالمللی یا عمومی».
نسخۀ تحریفشده:
ج – فصل سوم – نظم اداری و تشکیلات بهائی
«نظم اداری عبارت از اصول تشکیلات و نظامات دوایر امریه است که مبادی و تعالیم روحانی بدان وسیله در جهان جاری میگردد. نظم اداری چون جسم و هیکل زیبایی است که روح نباض مبادی سامیه روحانی در آن جسم متجلی و عالم انسانی را نورانی خواهد کرد.{حذف شده} تشکیلات بهائی بر سه گونه است محلی و ملی و بین المللی یا عمومی».
بخش حذف شده: {سرچشمه مبادی اداری الواح وصایای حضرت عبدالبها است که حضرت شوقی ربانی را به سمت ولایت امرالله و مرکز روحانیت کبری و مولا و مقتدای اهل بها و ریاست دایمی بیتالعدل اعظم معین و مقرر فرمودند و این دو مرکز روحانی و اداری یعنی مقام مقدس ولایت امراله و دستگاه بیتالعدل اعظم مرجع و ملاذ اهل عالم و حلال مشکلات روحانی و اجتماعی و اقتصادی و اداری جهانیان و اساس و ارکان اصلیه تشکیلات بهائی میباشند.}
تحریف چهارم: اضافه کردن کلمه “بیتالعدل” به جمله
د – نظر اجمالی اصلی ص ۳۸:
«شور و بیتالعدل – امور فردی و جمعی عالم انسانی در آیین بهائی بر دو قسم است؛ اول: عبادات و فرایض و حقوق شرعیه و اخلاق و مبادی روحانی و کلیات امور اجتماعی و اقتصادی و تربیتی و غیرها کل راجع و محول به نصوص الهیه است… و حضرت ولیامرالله و ولی امرهای بعد نیز حامی و حافظ و مروج و مبین نصوص الهیه بوده و خواهند بود».
د – نظر اجمالی تحریفشده ص ۴۱:
«شور و بیتالعدل – امور فردی و جمعی عالم انسانی در آیین بهائی بر دو قسم است؛ اول: عبادات و فرایض و حقوق شرعیه و اخلاق و مبادی روحانی و کلیات امور اجتماعی و اقتصادی وتربیتی و غیرها کل راجع و محول به نصوص الهیه است… و حضرت ولیامرالله و اینک بیتالعدل اعظم حامی و حافظ و مروج و مبین نصوص مبهمه و واضع قوانین خواهند بود».
عبارت “ولیامرهای بعد” در متن اصلی، به “و اینک بیتالعدل اعظم” تبدیل شده است. نکته جالب توجه این است که این کتاب در زمان حیات ولی امرالله نوشته شده و در آن زمان هنوز بیتالعدل اعظمی تشکیل نشده بوده که بخواهد حامی و واضع قوانین و نصوص باشد. ظاهراً در هنگام تحریف این نکتۀ بسیار مهم فراموش شده است.
تناقض معنا و مفهوم نص با جایگاه تبیینگری بیتالعدل
اکنون سؤال اینجاست؛ بر فرض اینکه ما از تمام تغییرات چشم بپوشیم و بپذیریم که امروزه بیتالعدل همان جایگاه ولیامرالله را دارد، با تناقضی آشکار و معضلی غیرقابلحل روبهرو خواهیم شد. اینکه چنانچه قرار باشد بیتالعدل اعظم مبین نصوص مبهم باشد آیا این کار با حقیقت مفهوم و معنای نص در تناقض نیست؟ مگر نه این است که نص به هر کلام صریح، واضح و آشکاری میگویند که نیاز به توضیح و تفسیر ندارد، چطور است که بیتالعدل باید این نصوص را تبیین و تفسیر نماید؟ اگر متون موجود بهائیت نص هستند و شک و شبههای در آن نیست، پس نیازی به تفسیر و تبیین ندارند، اگر نیازمند توضیح و تفسیر بیتالعدل یا هر مرجع و شخص دیگری هستند که دیگر از دایره معنایی نص خارج شده و نمیتوان به آنها نص گفت. به نظر میرسد منظور آنان از عبارت نص، «مکتوب»های باقیمانده است، اگرچه واقعا نص معنای دیگری دارد.
تحریف پنجم: حذف یک بند کامل
هـ ــ احمد یزدانی در فصل سوم کتاب خود به طرح نظم اداری و تشکیلات بهائی پرداخته و ضمن توضیح موضوع مینویسد:
«سرچشمه مبادی اداری، الواح وصایای حضرت عبدالبهاء است که شوقی ربانی را به سمت ولایت امرالله و مرکز روحانیت کبری و مولا و مقتدای اهل بهاء و رئیس دائمی بیتالعدل اعظم معین و مقرر فرمودند و این دو مرکز روحانی و اداری یعنی مقام مقدس ولایت امرالله و دستگاه بیتالعدل اعظم مرجع و ملاذ اهل عالم و حلال مشکلات روحانی و اجتماعی و اقتصادی و اداری جهانیان و اساس و ارکان اصلیه تشکیلات بهائی میباشد.» (نظر اجمالی ص۵۳).
وی در ادامه به تشریح تشکیلات در سطوح محلی و ملی و بینالمللی میپردازد:
«بر اساس بیان بسیار جامع فوق، بیتالعدل مرکز اداری و تحت ریاست دائمی مرکز روحانی که مقام مقدس ولیامرالله است به حل مشکلات روحانی و اجتماعی و اقتصادی و اداری جامعه اقدام مینماید و ولایت امرالله رکن اصلیه در تشکیلات بهائی میباشد.»
این بند مهم در نسخه تحریفشده کتاب نظر اجمالی حذف شده است.
تحریف ششم: تغییر در معنا و مقصود موردنظر نویسنده
نویسنده کتاب نظر اجمالی در فصل سوم کتاب خود که رئوس نظامات بهائی را بررسی کرده؛ در ضمن طرح بحث لزوم اطاعت محافل محلی از محفل ملی، درخصوص وجود شکایت از محفل ملی، حکم مربوطه را اینگونه توضیح میدهد:
و – متن اصلی (نظر اجمالی ص۵۶):
«محافل روحانی محلی در ظل ریاست عالی محفل روحانی ملی مملکت میباشند و تصمیمات متخذه آن را اجرا و تنفیذ مینمایند، معهذا هرگاه محفل روحانی محلی نسبت به تصمیمی از تصمیمات محافل روحانی ملی شکایتی داشته باشد میتواند به حضور حضرت ولی امرالله که مقام ریاست عالیه بیتالعدل اعظم را دارند مراجعه و امر مبارک را در آن باب استعلام نماید».
مطلب بیانشده فوق مبتنی بر مقام رافع اختلاف بودن ولی امرالله در بروز اختلاف است که به اعتقاد بهائیان این مقام اختصاص به مرکز روحانیت کبرای وی دارد و احدی در دیانت بهائی در این امر با ولی امرالله شراکت ندارد اما محفل روحانی ملی ایران با تحریف کتاب نظر اجمالی، بهصورت غیرقانونی، این مقام را به بیتالعدل تفویض کرده است. به عبارات تحریفشده زیر توجه فرمایید:
و – متن تحریفشده (نظر اجمالی ص۶۳):
«محافل روحانی محلی در ظل ریاست عالی محفل روحانی ملی مملکت میباشند و تصمیمات متخذه آن را اجرا و تنفیذ مینمایند، معهذا هرگاه محفل روحانی محلی نسبت به تصمیمی از تصمیمات محافل روحانی ملی شکایتی داشته باشد میتواند به مقام بیتالعدل مراجعه و نظر آن مقام را در آن باب استعلام نماید».
تحریف هفتم: تغییر کلمه “ولیامرالله” به “بیتالعدل”
ز – نویسنده کتاب نظر اجمالی در فصل سوم قسمت دوم ص ۵۹ به توضیح نحوه تشکیل محفل ملی براساس نظامات بهائی پرداخته و در بخشی از آن مینویسد:
«عده وکلای بهائیان هر کشوری برحسب دستور حضرت ولی امرالله تعیین میگردد. فعلاً در کشور عراق و کشور مصر ۱۹ نفر و در ایران ۹۵ نفر بالغ میگردد. در ایران فعلاً ۲۲ قسمت امری معین شده و ۹۵ نفر وکیل به تناسب عده بهائیان این ۲۲ قسمت تقسیم شده است».
متن تحریفشده (نظر اجمالی ص۶۷):
«عده وکلای بهائیان هر کشوری بر حسب تصمیم بیتالعدل اعظم تعیین میگردد و فعلاً در کشور ایران عدد وکلا ۱۷۱ نفر است».
در ادامه عباراتی آمده است که کل آن در چاپ جدید این کتاب حذف شده است: «اما بیت عدل الّذی جعله الله مصدر كلّ خیر و مصوناً من كلّ خطاء، باید به انتخاب عمومی، یعنی نفوس مؤمنه تشكیل شود و اعضاء باید مظاهر تقوای الهی و مطالع علم و دانایی و ثابت بر دین الهی و خیرخواه جمیع نوع انسان باشند. و مقصد بیتالعدل عمومی است یعنی در جمیع بلاد بیتالعدل خصوصی تشكیل شود و آن بیوت عدل بیتالعدل عمومی انتخاب نماید. این مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانین و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جمیع مسائل مشكله در این مجلس حلّ گردد و ولیّ امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل.» (الواح وصایا (چاپ مصر) ص ۱۵و ۱۶؛ نظر اجمالی در دیانت بهائی، چ قدیم ص ۶۸ و چ جدید ص ۷۶ که این بخش حذف شده؛ بهاءالله و عصر جدید، ص ۳۰۰ و گنجینه حدود و احکام، باب ۲۷ ص۲۱۶و ۲۱۷).
البته آنچه گذشت تنها بخشی از تغییرات و تحریفات معنایی و لفظی این کتاب مهم بهائیان بود. برای آگاهی بیشتر دربارۀ نویسندۀ کتاب و اقدامات و پیگیریهایی که نسبت به این تغییرات انجام داد و پاسخ تشکیلات بهائی به او، به این مقاله مراجعه نمایید: مسعود منفرد، «سونامی سانسور در آیین بهائی» (گوشهای از رنجنامۀ احمدیزدانی، مبلغ مشهور بهائی)، فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۲ و ۳ : پاییز و زمستان ۹۵، ص۱۱۱ تا ۱۳۸٫
تحریف و سانسور کتاب خاطرات سلمانی
گفتیم یکی از موارد تحریف، حذف کلمه، عبارت یا بخشی از یک کتاب است. یکی دیگر از کتابهایی که تغییرات قابلتوجهی در آن پدید آمده است، کتاب «خاطرات سلمانی» است. در این قسمت به معرفی این کتاب و اهمیت تاریخی آن برای بهائیت میپردازیم تا علت حقیقی حذف بخشهایی از این کتاب، بر خواننده گرامی آشکار گردد.
محمدعلی سلمانی اصفهانی متولد ۱۲۵۰ قمری آرایشگر و سلمانی مخصوص بهاءالله و از نزدیکان وی بوده است. سلمانی شرح حال و خاطرات شخصی خود از بهاءالله، چگونگی بهائی شدن و سفری را که در کنار بهاءالله داشته است، در کتابی به نام «خاطرات سلمانی» به رشته تحریر درآورده است. میتوان گفت این کتاب تاریخ مستندی از احوال و اقوال و افعال بهاءالله از منظر یکی از طرفداران و دوستداران او در دوران حیات بهائی سلمانی، در مدت همراهی با بهاءالله است. باتوجهبه شغل محمدعلی سلمانی که آرایشگر و نیز دلاک مخصوص بهاءالله بوده، میتوان حدس زد که این فرد تا چه حد به بهاءالله نزدیک بوده است. البته با درنظر گرفتن میزان علاقهمندی و مجذوب بودن وی در بهاءالله، میتوان بهراحتی گفت که این خاطرهنویسی تاریخگونه را تا چه حد جانبدارانه و به نفع محبوب خویش یعنی بهاءالله نوشته است. با این همه این کتاب نیز از تیغ سانسور بیتالعدل در امان نمانده و با حذف قسمتهایی از آن، کتاب خاطرات سلمانی نیز در زمرۀ کتب تحریفشدۀ بهائیان قرار گرفته است. در ادامه به بررسی مصداقی و اسناد حذف این کتاب میپردازیم.
شروع تحریف کتاب خاطرات سلمانی
در سال ۱۹۸۲ شخصی به نام جان ریکاردو آی «خوآن کول» یکی از مورخان معاصر آمریکایی که از پژوهشگران آیین بهائیت و استاد دانشگاه میشیگان بود، کتاب محمدعلی سلمانی را آماده چاپ کرد تا بهعنوان اسناد تاریخی در کتابی به نام «خاطرات من از بهاءالله» بهوسیلۀ یک انتشارات بهائی به نام کلماتپرس در لسآنجلس کالیفرنیا منتشر نماید. این خبر به بیتالعدل میرسد و از طرف دارالانشاء طی نامههایی به او و ناشر، از چاپ آن کتاب، یعنی خاطرات سلمانی، ممانعت نموده و نشر آن را به صلاح ندانسته و خواستار حذف بخشهایی از آن میشوند. در ادامه و باتوجهبه نامههای ردوبدلشده، به بخشهای حذف شده اشاره میکنیم.
بخشهای حذف شده کتاب خاطرات سلمانی
تحریف اول:
در صفحه ۱۷ کتاب عبارتی از برخی بهائیان سلطانآباد است که به بهاءالله میگویند: «عموجان، اگر تو خدا هستی، چرا ما باید اینقدر در سختی و زحمت باشیم.»
این جمله بیانگر این است که بهاءالله از همان زمان خود را خدا میدانسته و میتوان حدس زد این مطلب را آنقدر علنی و بهکرات اعلان کرده که مردم اینطور از سر عجز و بیچارگی به درگاهش طلب حاجت آورده بودند. پرواضح است که چرا بیتالعدل اعظم درصدد حذف این مطلب برآمده است.
تحریف دوم:
در صفحه ۳۰ کتاب عباراتی درباره سر بهاءالله وجود دارد که از نظر بیتالعدل فاقد هرگونه ارزش تاریخی و درعینحال نامناسب و بیارزش است. سؤال این است که چرا گزارش یک دوستدار و محب بهاءالله را که قطعاً با نگاه تلطیفشده از وضعیت او گزارشی داده، بیتالعدل اعظم فاقد ارزش و اعتبار تاریخی میداند و آیا پس از سالیان، میتوان با ادعای «بیارزش و نامناسب» بودن یک گزارۀ تاریخی در آن دست برد یا آن را حذف نمود؟
تحریف سوم:
در صفحه ۳۴ کتاب شرحی از اختلاف بین بهاءالله و ازل درباره اصلاح سر پسر صبح ازل وجود داشته است که بیتالعدل به بهانۀ کماهمیت بودن موضوع آن را حذف نموده است.
با اندک تأملی میتوان حدس زد که بیتالعدل برای حفظ آبرو، مشاجره بین این دو برادر را حذف کرده تا به ساحت قدسی ادعایی بهاءالله خدشهای وارد نشود، چراکه روشن است که بیان مشاجره و اختلاف از دو برادر معمولی هم وجهه مناسبی ندارد چه برسد به اینکه یکی از برادرها ادعای الهی بودن هم داشته باشد.
تحریف چهارم:
از صفحه ۳۱ تا ۳۴ سه داستان نامناسب را سلمانی نقل کرده تا شکمپرستی صبح ازل برادر بهاءالله را نشان دهد.
در اینجا علت سانسور بیتالعدل در این صفحات را فقط سلیقۀ شخصی آقایان میدانیم که هرکجای ماجرا را که با ساختار ذهنی و تابلوی دروغین ساختگی بهائیت در تناقض باشد حذف کردهاند. درواقع این دستبرد «مشتی است نمونه خروار» که نشان میدهد بیتالعدل چطور به خود اجازه میدهد دست در گزارشهای تاریخی برده و آنها را به نفع و سلیقۀ خویش تغییر دهد.
برای اثبات مطالبی که گذشت، نامههای ردوبدل شده بین خوآن کول و بیتالعدل را بدون هرگونه تغییری میآوریم:
متن نامههای ردوبدل شده بین دارالانشاء و آقای کول
سربرگ بیتالعدل جهانی (دارالانشاء )
به مؤسسه انتشاراتی کلماتپرس ۲۰/۹/۱۹۸۲
لس آنجلس ــ کالیفرنیا ــ امریکا
احبای گرامی
در تاریخ ۳۱/۸/۱۹۸۲ بیتالعدل جهانی نامهای از آقای خوان کول، حاوی چند نکته، درخصوص تصمیم وی برای چاپ کتاب «خاطرات سلمانی» و اینکه بیتالعدل اعلام داشته در شرایط کنونی برخی صفحات و متون این خاطرات چاپ نشود، دریافت کرد. چند روزی نگذشته بود که از آقای… هم نامهای در این زمینه دریافت شد و بیتالعدل تصمیم گرفت ارسال پاسخ را مدتی به تعویق بیندازد. ضمناً آقای راجر وایت بخشهایی از یک نامه خصوصی را که از آقای… دریافت داشته، با بیتالعدل در میان گذاشته و اینک بیتالعدل جهانی دستور داده تا این نامه با توضیحات و دیدگاههای مندرج در آن، بدون فوت وقت، برای شما ارسال گردد.
اگر شما بهخاطر داشته باشید، به موجب نامه مورخ ۱۹/۸/۱۹۸۰ که از سوی بیتالعدل برای شما نگاشتیم مقرر گردیده کمیته ویژهای که از سوی محفل ملّی امریکا برای بررسی متون فارسی منصوب شده بود، درخصوص مناسب بودن زمان و حکمت انتشار چنین متونی هم تصمیمگیری نماید. بیتالعدل تصور کرده بود که کتاب «خاطرات سلمانی» هم در این پروسه قرار گرفته است ولی در ژوئن ۱۹۸۲، یکی از احباء نامهای به بیتالعدل نگاشت و نگرانی خود را از اینکه قرار است تمام متن «خاطرات سلمانی» چاپ شود اعلام داشت. یک تماس تلفنی سریع با جناب درخشانی، منشی لجنهای که اخیراً برای بررسی انتشار متون فارسی منصوب گردیده، گرفته شد و از ایشان خواسته شد تا «غیرحکمتآمیز بودن» انتشار متن کامل کتاب را در شرایط حاضر به شما گوشزد نماید. مفاد آن تلفن را، طی نامهای به تاریخ۳۰ ژوئن ۱۹۸۲ برای جناب آقای درخشانی ارسال کردیم.
تلگرامهای تاریخ ۱ و ۱۵ ژوئیه شما برای اطلاعرسانی به بیتالعدل، که هم متن فارسی و هم متن انگلیسی آن کتاب به تأیید لجنه مزبور رسیده و اینکه در مرحله چاپ است، واصل گردیده است.
با درک فوریت مطلب و درک این موضوع که کمیته اولیۀ منصوبشده از سوی محفل ملّی بهائیان امریکا مشکلات چاپ کتاب در این زمان را ارزیابی نکرده بود، بیتالعدل دستور داد تا کمیته ویژهای تشکیل شود و صفحاتی که موردمناقشه و توجه بیتالعدل بوده تعیین و با پست سریع برای جناب آقای درخشانی ارسال گردد، تا آن موارد را رعایت و سپس کار چاپ و نشر کتاب صورت پذیرد.
بیتالعدل بسیار متأسف است که ناچار شد در آخرین لحظه در این موضوع دخالت نماید و چون آشکار است که انتشارات کلمات همه شرایط و آداب بررسی کتاب را رعایت کرده است، لذا بیتالعدل آمادگی دارد تا هزینههای اضافی ناشی از تغییرات در لحظه آخر کتاب را پرداخت نماید.
در کنار موضوع اصلی، جناب آقای کول در نامهاش درخواست کرده تا دلیل و علت حذف تعدادی از متون برایش گفته شود. درحالحاضر فقط متن دستنویس اصلی فارسی در اختیار بیتالعدل است، بنابراین موجب تشکر و سپاس بیتالعدل اعظم خواهد بود تا در اولین فرصت ممکن، یک نسخه از متن تایپشده و آماده چاپ کتاب را ــ حاوی متون فارسی و انگلیسی و تمام یادداشتها و پاورقیهای تهیه شده برای آن ــ برای ما ارسال نمایید، تا بدینوسیله بیتالعدل بتواند متنها را بررسی و بهطور مشروح، پاسخ سؤالات آقای کول را بدهد.
با تحیات بهائی
لورن کِرفوت
از طرف دارالانشاء
رونوشت: محفل ملّی بهائیان امریکا
۲- آقای خوان کول
سربرگ بیتالعدل جهانی
مرکز جهانی بهائی
دارالانشاء ۲/۱۲/۱۹۸۲
جناب خوان ریکاردو کول،
دپارتمان تاریخ قرون میانه و جدید دانشگاه لکنو – هند
دوست بهائی عزیز
اکنون بیتالعدل توانسته متن منتشره خاطرات سلمانی را با نسخه فارسی و دستنویس آن مقایسه نماید و بخشهایی را که کمیته ویژه برای حذف مشخص کرده، ملاحظه كند. واضح است که انتشارات کلمات با وسواس تمام مراحل بررسی قبل از انتشار را دنبال کرده، ولی متأسفانه این پروسه به علت یک سری سوءتفاهم و تداخل امور به هم خورده است. بیتالعدل دستور داده تا نکات زیر در پاسخ به پرسش مذکور در نامه ۱۳ اگوست ۱۹۸۲ شما، اعلام گردد.
وقتی مکاتبات اولیه بین مرکز جهانی و انتشارات کلمات درباره چاپ کتاب «خاطرات سلمانی» صورت گرفت بیتالعدل امیدوار بود که کمیته ذیصلاحی در ایالات متحده تشکیل شده و نهتنها جنبههای عادی و نرمال بررسی را انجام دهد، بلکه مناسبت زمانی و حکمت نشر چنین مطالبی را هم ارزیابی نماید. لذا خودش به کنترل و بررسی متن دستنویس نپرداخت. اگر خود بیتالعدل متن را کنترل کرده بود، در شرایط کنونی اجازه ترجمه و انتشار آن را به دلایل زیر نمیداد.
در ژوئن ۱۹۸۲، به بیتالعدل درباره احتمال انتشار کامل فارسی این خاطرات هشدار داده شد. لذا در ماه ژوئیه، با تعجیل زیاد، اقدام برای پاکسازی متون بسیار خطرناک و نامناسب از کتاب آغاز شد. متأسفانه، در آن زمان کمیته ویژه از مکاتبات اولیه و از این نکته بیخبر بودند که برخی متون این کتاب، در ترجمه کتابهایی که قبلاً توسط آقایان حسن بالیوزی و ادیب طاهرزاده منتشر شده وجود داشته است.
مؤسسه انتشارات کلماتپرس، به نوبه خود، با اطلاع از درج این متون در نشریات قبل و عدم درک علت حذف آن متنها در این زمان، بیشتر متون مورداعتراض بیتالعدل را در کتاب نگه داشت. چاپ کتاب یک عمل انجامشده است و لذا بیتالعدل تصمیم گرفت آن را تأیید و اجازه دهد ولی اجازه چاپ متن فارسی را، که به مراتب زیانبارتر از متن انگلیسی است، ندهد!
توضیح بیتالعدل برای شما (درخصوص ضرورت حذف ــ م ) نیز بهاینترتیب است:
ولی امر محبوب، بهمنظور حفظ اطلاعات اصلی و مطالب تاریخی برای استفاده مورخان آینده، به همه بهائیان ایران دستور داد تا تاریخ امر را در مناطق و شهرهای خود حفظ نمایند و همچنین دستور داد تا خاطرات تعدادی از مؤمنین اولیه نوشته و ثبت و ضبط و نگهداری شود. این یک توصیه جدیدی نبود و بسیاری از احبای شاهد رویدادها، در دوران حیات بهاءالله و عبدالبهاء، خاطرات خود را به رشته تحریر درآورده بودند.
خاطرات استاد محمدعلی سلمانی ازایندست است و براساس خاطرات شفاهی او در دوران کهولتش نگارش یافته است. بدون شک قصد سرکوب و از بین بردن این مطالب نیست، بلکه هدف آن است که این مطالب در اختیار مورخان بهائی، از قبیل آقای بالیوزی و آقای طاهرزاده قرار گیرد تا در آثار خود از آنها استفاده نمایند. وقتی این متنها ترجمه و در آثار آنان بهکار گرفته میشود، آن را در جای مناسب مصرف میکنند و اگر لازم باشد با سایر موارد تطبیق میدهند و اگر لازم باشد برای آن توضیح و حاشیه مینویسند. تصدیق میفرمایید که آن کار، تأثیرش با چاپ کامل آن ــ هرچند پاورقیهای تکمیلی برای آن نوشته شود ــ متفاوت است و بازتابهای مختلفی خواهد داشت.
بهمرورزمان، تمام مجموعه اسناد مربوط به آیین بهائی، برای استفاده عمومی، در سری انتشارات دانشگاهی منتشر خواهد شد. یک اقدام اولیه در این زمینه، کار ارزشمند دکتر موژان مومن است تحت عنوان « آیینهای بابی و بهائی ۱۸۴۴تا ۱۹۴۴؛ برخی دیدگاههای معاصر غربی». بههرصورت، نویسندگان بهائی، به هنگام انتشار این متون باید ملاحظات دیگر را سبکوسنگین و ارزیابی کنند!
درحالحاضر، افکار عمومی، اگر چیزی هم درباره آیین بهائی شنیده باشد، عمدتاً نسبت به آن بیاطلاع یا بداطلاع هستند. هرروزه، در شرق و غرب عالم، مطالبی بر ضد امر بهائی انتشار مییابد. درحالحاضر، مسؤولیت و هدف اصلی بهائیان، بهویژه اندیشمندان بهائی، آن است که تصویر روشنی از بهائیت به افکار عمومی عرضه کنند و تعالیم بهائی را به خواستهها، دلمشغولیها و مشکلات بشریت پیوند بزنند. وقتی یک انتشارات بهائی اقدام به چاپ ترجمه متن مستند خاطرات سلمانی میکند، خوانندگان تصور میکنند که بهائیان چنین متن و روایات خاصی را صحیح و مناسب انتشار میدانند و اگر پاورقی و تفسیر خاصی صورت نگیرد خواننده تصور خواهد کرد که اقدام و گفتار سلمانی موردتأیید بهائیان بوده و تصویر صحیحی از آیین بهائی ترسیم کرده است و ازآنجاکه سلمانی از اصحاب نزدیک بهاءالله بوده، خواننده مسیحی به مقایسه پرداخته و او را با یکی از حواریون مسیح مقایسه خواهد کرد.
با این نگرش، برخی از مطالب و اظهارات سلمانی گمراهکننده یا فاقد ارزش است و علاوه بر آنکه تصور نامناسبی از امر بهائی برای خواننده معمولی ایجاد میکند میتواند مستمسکی به دست دشمنان امر بدهد که درحالحاضر از هر وسیله و فرصتی برای حمله به امر و لکهدار کردن اعتبار آن دریغ نمیکنند.
چند نمونه از عباراتی که توسط کمیته برای حذف مشخص شده است:
ص۱۷: عبارت برخی از بهائیان سلطانآباد که به بهاءالله میگویند: «عموجان، اگر تو خدا هستی، چرا ما باید اینقدر در سختی و زحمت باشیم».
این یکی از اتهامات قدیمی مسلمانان علیه بهائیان است که ما بهائیان، بهاءالله را خدا میدانیم!
چاپ این داستان بدون توضیح و شرح مناسب، بهانه به دست دشمنان مسلمان ما میدهد و از طرفی درنظر خواننده غربی، بهائیت را امر مضحک و مزخرفی نشان میدهد.
متأسفانه انتشاراتی کلماتپرس، بدون توجه به علت مخالفت، عبارت مورداعتراض را در متن نگه داشته و جمله توضیح داخل پرانتز را که نوشته بود (شیعیان بسیار نسبت به ما خصومت میورزند) حذف کرده است.
ص۳۰: عباراتی درباره سر بهاءالله وجود دارد، که فاقد هرگونه ارزش تاریخی و درعینحال نامناسب و بیارزش است.
صص۳۴-۳۱: سه داستان نامناسب را سلمانی نقل کرده تا شکمپرستی ازل را نشان دهد. شوقیافندی همواره در توصیف ازل سعی داشت فقط عملکرد و رفتار نامطلوب او را ترسیم کند و زیادهروی نداشته باشد. چاپ چنین مطالبی در یک اثر تحقیقی عالمانه یک چیز و چاپ آن در یک کتاب برای خوانندۀ عادی کاملاً متفاوت است. متأسفانه «کلماتپرس» متوجه دلیل اعتراض کمیته نشده و تمام متن را بدون حذف آورده است، درحالیکه این حذفها، چندان مهم نبوده است.
ص۳۴: شرحی از اختلاف بین بهاءالله و ازل درباره اصلاح سر پسر صبح ازل. این هم موضوع و داستان کماهمیت دیگری است و علّت مخالفت نامشخص است.
موارد مشابه این نکات بازهم در متن وجود دارد.
متنهایی که قبلاً توسط نویسندگان بهائی در ترجمههای منتشره اضافه شده، مثل تلاش صبح ازل برای متقاعد کردن سلمانی به قتل بهاءالله، ازجمله موارد تفاوت فاحش بیان مطالب توسط نویسندگان بهائی در قالب بیان تاریخی متوازن است، با ارائه و انتشار ساده و بیپیرایه یک روایت تاریخی و مستند!!
بهطور خلاصه، از دید یک خواننده بهائی آگاه، خاطرات سلمانی تصویری از مشکلات تکاندهنده بهاءالله در مواجهه با دشمنان و نیز پیروان معتقد و وفادار است؛ ولی برای خواننده بیاطلاع، این مطالب میتوانند تصویر گمراهکننده و تحریفشدهای از بهائیت و خود بهاءالله ارائه نماید.
با تحیات بهائی
لورن کرفوت / از طرف دارالانشاء
رونوشت : مرکز دارالتبلیغ بینالمللی
۱ – محفل ملی امریکا
خوان کول، در ۹ ژانویه ۱۹۸۳ از دهلی نو، نامهای برای بیتالعدل در حیفا ارسال کرد:
«من بر این عقیدهام که سیاست اتخاذشده از سوی بیتالعدل جهانی، خط مشی زیانبار و مصیبتباری است و گذشت زمان غلط بودن آن را اثبات خواهد کرد. اطمینان دارم که در آن زمان، آن مرجع عالی، براساس اطلاعات و ملاحظات آتی خود، سیاست کنونی را کنار خواهد زد.
عمیقاً عقیده دارم که حذف قسمتی از یک متن، اصل یا ترجمه آن، موقتاً یا دائمی، اقدامی غیرصادقانه است. همچنین احساس میکنم ممانعت یک مؤسسه و نهاد عمومی از دسترسی عموم مردم و محققان به اسناد و اطلاعات بیش از ۳۰ سال، به لحاظ اخلاقی غلط و ناصحیح است، زیرا عمیقاً عقیده دارم این قبیل کارها اساساً غلط است و هیچ دلیل و بهانهای نمیتواند آن را توجیه کند. همچنین نگرانم که اینگونه سیاستهای پنهانکاری و حذف و سانسور نهایتاً به نام و اعتبار آیین بهائی لطمه بزند.
من عقیده دارم که آیین بهائی نباید از اسناد و مدارک تاریخی باقیمانده از قرن نوزدهم وحشت داشته باشد. رفتارها و نوشتههای اشخاص و افراد نمیتوانند اعتبار آن را لکهدار کنند. ما بهائیان باید با مستندات تاریخی، نه با ترس و پنهانکاری و حذف و سانسور، بلکه با باور و ایمان به صحت امر بهائی، روبهرو شویم.»
واکنشهای روشنفکران و برخی از بهائیان به این رفتار بیتالعدل
فیروز کاظمزاده، عضو محفل ملی امریکا و مورخ دانشگاه ییل، از وقایع بهوجود آمده براثر انتشار یک منبع تاریخی اولیه برآشفته شده و خواستار تهیه نامهای در حمایت از مؤسسه انتشارات کلماتپرس شد.
پروفسور امین بنانی از دانشگاه کالیفرنیا، که مقدمهای را بر خاطرات سلمانی نگاشته، اصرار داشت که نامش از روی مقدمه برداشته شود، زیرا بههیچوجه راضی نبود نامش روی یک اثر سانسورشده باشد.
البته روشنفکران دیگری هم بودند که نقدهایی بسیار دقیق و منصفانه بر این رفتار بیتالعدل نگاشته و اعتراض خود را به این رفتار ضدفرهنگی و غیرصادقانه ابراز داشتند و صریحاً اعلام کردند که این قبیل اعمال میتواند مایه دلسردی و بیاعتمادی بهائیان به این آیین باشد.
پایان سخن دربارۀ کتاب خاطرات سلمانی
متن نامههای دارالانشاء بهقدری آشکارا و واضح سانسور و تحریفها را ذکر کرده است که دیگر جایی برای اضافۀ توضیحات نیست و فقط به دو مورد تذکر کوچکی میدهیم.
در بخشی از نامه دارالانشاء به تاریخ ۲/۱۲/۱۹۸۲ به خوان کول آمده: «وقتی یک انتشارات بهائی اقدام به چاپ ترجمه متن مستند خاطرات سلمانی میکند، خوانندگان تصور میکنند که بهائیان چنین متن و روایات خاصی را صحیح و مناسب انتشار میدانند و اگر پاورقی و تفسیر خاصی صورت نگیرد خواننده تصور خواهد کرد که اقدام و گفتار سلمانی مورد تأیید بهائیان بوده و تصویر صحیحی از آیین بهائی ترسیم کرده است.» سؤال مهم از بیتالعدل در اینجا این است که آیا دیگر کتب الهی و غیرالهی از نویسندگان بهائی نیز به همین ترتیبی که شرح داده شده؛ «برخی از مطالب و اظهارات سلمانی گمراهکننده یا فاقد ارزش است.» (بخشی از نامۀ دارالانشاء به خوان کول) فاقد ارزش و اعتبار و گمراهکننده است؟ به همین دلیل هم احتمالاً در آنها نیز دست برده شده و تحریف صورت پذیرفته است؟
درحالحاضر نیز کتب بهائی قبل از چاپ باید به تأیید تشکیلات اداری بهائی برسد. این موضوع باعث اعتراض محققان و نویسندگان بهائی میشود، چرا که افرادی غیرمتخصص دست به تعدیل و جرح و حذف کتابها قبل از انتشار میزنند. برای مثال تورج امینی دربارۀ انتشار کتاب «رستاخیز پنهان» و موانعی که تشکیلات بهائی برای او بهوجود آورده است، چنین میگوید: «اگر هم قرار باشد کار به هیأت تصویب و تألیف بکشد، نمیدانم عاقبت کار چه خواهد بود احتمالا انّا لله و انّا الیه راجعون» (امینی، رستاخیز پنهان و بوته اجمال ـ ص ۱۱). در نمونههای خارجی نیز چنین چیزی مشاهده میشود.
بررسی تحریفات کتاب بهاءالله و عصرجدید
مختصری در باب آشنایی با کتاب بهاءالله و عصر جدید
دکتر جان اسلمنت نویسندۀ کتاب بهاءالله و عصر جدید در سال ۱۹۱۴ با آیین بهائی آشنا شده و بهسرعت جذب آن میشود. وی که درصدد کسب آشنایی بیشتر با این نحله برآمده بود، به اذعان خود در مقدمۀ همین کتاب، برای دستیابی به کتب و آثاری که به آنان احتیاج داشته است به مشکل برخورده است، لذا بر آن شده است تا خلاصهای از آنچه را در آن مدت از جزوات و دوستان و کلاسها یا در همراهی با عبدالبهاء کسب کرده است، به رشته تحریر درآورده و در اختیار دیگران بگذارد. این کتاب شامل پانزده فصل است. از بشارات و مبشرات باب تا هرآنچه که دربارۀ بهاءالله و عبدالبهاء میدانسته و نیز دعا و مناجات و بعضی از تعالیم دوازدهگانه را شامل میشود. در این کتاب توضیحاتی از گذشته و ترسیمی از آینده بهائیت به رشته تحریر درآمده است. این کتاب که اولین بار در سال ۱۹۲۳ به چاپ رسید، یکی از مهمترین کتب بهائیان است؛ هم به جهت محتوا و هم به جهت نویسندۀ آن در جایگاه ایادی امرالله.
تحقیق یک عضو مهم جامعه بهائی درباره تحریف کتاب بهاءالله و عصرجدید
دیل هازبند، مسیحی بهائیشدهای است که پس از چندسال تحقیق و مطالعه و تحری حقیقت، از بهائیت دست کشید. وی پس از نه سال عضویت در جامعه بهائی، در اکتبر ۲۰۰۷ در مقالۀ «چرا بهائیت را ترک کردم» به علل خروج خود از بهائیت اشاره نموده و در بخشی از این مقاله مینویسد:
«هنگامیکه هنوز بهائی بودم، تابستانی را در منزل یک زوج پیر بهائی گذراندم و نگاهی به کتابهای بهائی آنها انداختم. یکی از کتابهایی که توجهم را جلب کرد، کتاب تبلیغی «بهاءالله و عصر جدید» تألیف دکتر جان اسلمنت بود. در آن کتاب اشارهای به سال ۱۹۵۷ ــ سال مرگ شوقی ــ شده بود. البته آن کتاب را قبل از سال ۱۹۵۷، یک مؤسسۀ انتشاراتی بهائی، وابسته به محفل ملی بهائیان امریکا، چاپ کرده بود. نسخۀ دستنویس این کتاب به تأیید عبدالبهاء رسیده و شوقیافندی نیز آن را تأیید کرده است. اسلمنت در آن کتاب مینویسد:
در دو آیۀ آخر کتاب دانیال، عبارت رمزگونهای وجود دارد: «خوشا به حال کسی که صبر کند و به ۱۳۳۵ روز برسد! ولی راه را ادامه دهد. زیرا در انتها به آسایش و راحتی خواهد رسید».
بسیاری تلاش کرده بودند تا حقیقت این مطلب را درک کنند. دکتر اسلمنت میگوید:
«من در یک مهمانی شام که به افتخار عبدالبهاء برپا شده بود، حضور داشتم. عبدالبهاء توضیح داد: منظور از ۱۳۳۵ روز، ۱۳۳۵سال خورشیدی، از تاریخ هجرت پیامبر اسلام است! ازآنجاکه هجرت ایشان در سال ۶۲۲ میلادی اتفاق افتاد، لذا سال موردنظر میشود ۱۹۵۷میلادی! یک نفر سؤال کرد، در پایان این ۱۳۳۵ روز، شاهد چه رویدادی خواهیم بود؟ عبدالبهاء پاسخ داد: صلح جهانی بهطور قطع و یقین برپا خواهد شد، یک زبان جهانی واحد، در سراسر جهان رواج خواهد یافت، سوءتفاهمها از بین میرود، امر بهائی در سراسر جهان گسترش و رسوخ خواهد یافت، وحدت عالم انسانی محقق خواهد گشت و این همان عصر بسیار پرشکوه است!
کتاب بهاءالله و عصر جدید که این پیشگویی را ثبت کرده، اولین بار در سال ۱۹۲۳ منتشر شد.»
هازبند در ادامه مینویسد:
«بهجای صلح جهانی و آن رؤیاهای آرمانشهری عبدالبهاء، نمونه کوچکی از آنچه ما در طی سالهای ۱۹۲۳ – ۱۹۵۷ مشاهده کردیم، فقر و رکود اقتصادی در امریکا و اروپا، جنگ جهانی دوم با حدود ۱۰-۱۲ میلیون کشته و قربانی توسط نیروهای هیتلری و حدود ۲۰ میلیون قربانی توسط ارتش استالینی بود!
خود شوقی افندی نوشت: «در سیوپنج سال گذشته، ما حدود ۴۵ میلیون انسان را کشتهایم.» ضمن آنکه مرگ شوقی نیز در سال ۱۹۵۷ اتفاق افتاد.
بنابراین هیچ تردیدی وجود ندارد که این پیشگویی نادرست و غلط است. جالب است بدانید در چاپهای بعدی کتاب، مواردی از مندرجات کتاب بالا، ازجمله این پیشگویی را حذف کردند.
در یکی دیگر از آثار بهائی چنین بیان شده است: دربارۀ پیشگویی مربوط به کتاب دانیال، این متن از کتاب دکتر اسلمنت باید به این نحو اصلاح گردد که این پیشگویی در صدمین سالگرد اعلام امر بهاءالله، صورت واقعیت به خود میگیرد!
شوقیافندی بعدها درباره ۱۳۳۵ روز توضیح داد که در مکتوبات بهائی مطلب دقیق و قطعی دربارۀ استقرار صلح جهانی در سال ۱۹۵۷ و نه حتی در سال ۱۹۶۳ (صدمین سال اظهار امر بهاءالله) وجود ندارد!
جالب است بدانید که عبدالبهاء و شوقیافندی، بهعنوان مفسر و مبین معتبر بهائیت شناخته شدهاند و بهائیان حیفایی آن دو را مصون از خطا میدانند.
نکتۀ مهم دیگر اینکه مسؤولان تشکیلات بهائی، بهخاطر اینکه محتوای این کتاب با واقعیات جامعه امروزین بهائیت اختلاف فاحشی پیدا کرده است، امتیاز چاپ این کتاب را از مؤسسۀ جرج آلن و آلن وین در لندن خریدند و در سالهای ۱۹۳۷، ۱۹۵۰، ۱۹۷۰، ۱۹۷۶ و ۱۹۸۰ اصلاحات مهمی را (ازجمله حذف مبحث ولایت امرالله و لزوم حضور ولی امر در رأس بیتالعدل و…) در آن انجام دادند و در سال ۱۹۹۰ آن را تجدید چاپ کردند.
سخنی دربارۀ تحقیقات هازبند درباره کتاب بهاءالله و عصرجدید
آنچه مطالعه فرمودید، نه توطئۀ مسلمانان است که به زعم بهائیان دشمن بهائیت هستند و نه دروغ بستن مخالفان ایشان، بلکه نتیجۀ بررسی افشاگرانهای است که یک عضو جامعه بهائیت پس از نه سال تحری حقیقت در فضایی کاملاً منصفانه و البته نقدگونه به سمع و نظر همگان رسانیده است.
این اعترافات به همینجا و این شخص متوقف نمیماند و خود بیتالعدل اعظم نیز در طی پاسخگویی به سؤال یکی از بهائیان به این تحریف اعتراف میکند.
اعتراف بیتالعدل به تحریف و دستبرد در کتاب بهاءالله و عصرجدید
پاسخی به فرانسیس بکویث
توسط مجمع روحانی ملی بهائیان ایالات متحده
۱۹۹۲-۰۹-۲۴
۲۴سپتامبر ۱۹۹۲
دوست عزیز بهائی
محفل ملی نامه شما را در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۲ دربارۀ فرانسیس بکویث و سؤالاتی که وی در کتاب خود درباره متن چاپهای اخیر کتاب بهاءالله و عصر جدید دکتر جان اسلمنت مطرح کرده است، دریافت کردهایم، به شرح زیر:
آقای فرانسیس بکویث فردی مسیحی است که علیه دین بهائی از دیدگاه آموزه بنیادگرای مسیحی صحبت کرده و نوشته است. محفل ملی هیچگونه ردیهای درباره کار او ننوشته است و فکر نمیکند که این امر درحالحاضر مفید باشد. بااینحال، محفل ملی نظرات زیر را در مورد نبوت دانیال در ۱۳۳۵ روز و دلیل حذف قسمتهای مربوط به این پیشگویی از عبدالبهاء در کتاب عصر جدید را به افرادی که سؤال میکنند ارائه میدهد.
بیتالعدل جهانی در نامهای به تاریخ ۱۱ نوامبر ۱۹۶۹، تغییرات ایجادشده در ویرایش جدید بهاءالله و عصر جدید را موردبحث قرار داده است. اگرچه آقای اسلمنت برخی از اظهارات عبدالبهاء را بدین معنا تفسیر کرده بود که صلح جهانی در سال ۱۹۵۷ بهطور محکم برقرار میشود، اما توضیحات تحقق نبوت دانیال تا حدودی پیچیده و ناقص است. بنابراین، پاراگرافی که آقای اسلمنت در آن، تاریخ هجرت را محاسبه میکند، در چاپهای اخیر کتاب حذف شده است.
در اینجا بهوضوح میبینیم که بیتالعدل در جواب یکی از بهائیان، با تمسک به عبارت «…تا حدودی پیچیده و ناقص است» بهصراحت اعلام میدارد که به علت عدم تطابق و تحقق نیافتن آن وعده، این عبارات در چاپهای اخیر حذف شده است. در ادامۀ همین نامه چنین آمده است:
«بنابراین نسخه فعلی نشاندهنده تجدیدنظر توسط محفل ملی آمریکا است که تحت توصیه و تأیید شوقیافندی انجام شده است. این تجدیدنظرها بههیچوجه طرح اصلی کتاب دکتر اسلمنت را تغییر نداده و بخش عمدهای از متن وی را تحتتأثیر قرار نمیدهد. هدف آنها این بوده است که بحث نویسنده را در چند قسمت با افزودن مطالبی که اطلاعات کاملتری را پس از مرگ وی ارائه میدهد و ترجمههای جدیدتر نقل قولهای او از نوشتههای مقدس بهائی، تقویت کنند».
هر انسان آزاده و روح سلیمی فارغ از نگاه دینی و شرعی با هر نوع مسلک و آیین بشری و الهی این عمل بیتالعدل را نوعی سرقت ادبی میداند. اینکه زمانی شخصی کتابی را تألیف کرده و اثری از خود بهجای گذاشته و سپس فرد یا افرادی فراخور مصلحت و منافعشان آن را به نفع خود تغییر دهند، از چه واژهای برای وصف حال آن نویسنده (چه در قید حیات و چه وفاتیافته) میتوان استفاده نمود؟ آیا این رفتار موردپذیرش جامعۀ محقق جهانی است؟ آیا در این شرایط جایی برای اطمینان به دیگر کتب بهائیت باقی میماند؟
اینکه بیتالعدل خود را اولی بر عقول و شعور پیروان خود میداند و با انجام چنین تحریفاتی ایشان را از حقیقت بهائیت دور میکند، پذیرفتنی است؟ آیا اگر کتابی چاپ شده و مصوب تشکیلات بهائی باشد، به فراخور زمان و شرایط و احوالات آنطور که بیتالعدل میخواهد مجاز است در آن دست برده و آن را «تقویت کند» و همچنان ارزش و اصالت آن کتاب باقی بماند؟
دربارۀ این کتاب، اعترافات بیتالعدل طی یک نامۀ رسمی و نیز افشاگریهای دیل هازبند؛ بهائی طردشده، بهقدری واضح و محکم و صریح است که دیگر نیازی به مقابله خطبهخط و آوردن تحریفات آن ندیدیم. لذا به همین اسناد بسنده میکنیم.
نتیجهگیری
پس از بررسی علمی و مقابلۀ چاپهای مختلف کتب بررسیشده، بهوضوح دیدیم که این کتابها دستخوش تبدیل و تغییر و تحول گردیده و در اصطلاح تحریف شدهاند. در پارهای موارد تحریف لفظی و در برخی قسمتها نیز تحریف معنایی وجود داشت و در برخی قسمتها که با هیچ تغییری نمیتوان اشکالات مبنایی را پوشاند، از شگرد حذف تمام مطلب یا حذف بندهایی بهره جستند. این موارد فقط بخشی کوچک از دریای تحریفات کتب امری است که متأسفانه بسیاری از بهائیان از آن بیخبر بوده و با وجود این سانسور و تحریف کتب، به برگزاری کلاس و مراسم خود مشغولاند، غافل از آنکه بیتالعدل هرساله فراخور احوالات ناس و زمانه و براساس میل و سلیقۀ خود در میراث بهجامانده از بزرگان خویش دست برده و بسیاری از کتب را تحریف مینماید.
حال سؤال اصلی اینجاست که در این دریای تحریف و سانسور چگونه میتوان به پژوهشی راستین پرداخت و به حقیقت نائل گشت؟ کدام حقجوی با انصافی درصورت اطلاع از تحریف کتب، حاضر به تسلیم و قبول در برابر مطالب آن کتابهاست؟
سؤال مهم دیگری که ذهن هر انسان حقیقتخواهی را درگیر میکند، حقیقت الهی بودن یا نبودن این دین یا بهتر بگوییم مسلک است. آیا بهراستی میتوان گفت بهائیت یک دین الهی است و از جانب خدا آمده است؟ آیا میتوان قبول کرد ایقان برای نسخ قرآن کریم آمده است؟ این کتاب که از مهمترین کتابهای بهائیان است و به ادعای آنان، الهی است، چندین اشکال و تغییر و تبدیل داشت و دچار تحریف آشکاری گردیده بود، درحالیکه قرآن، این کتاب آسمانی، با گذشت هزار و اندی سال همچنان از تحریف به دور مانده و احدی را یارای آوردن حتی سورهای مانند آن نیست. کدام عقل سلیمی میتواند قبول کند کتابی که پر از اشکال و تحریف و تغییر است، برای نسخ کتابی آمده باشد که در طی هزار و اندی سال احدی نتوانسته سورهای مانند آن بیاورد؟ البته که قابلقبول نیست.
هر قلب بیتعصب و روح آزادهای بهراستی درمییابد که نه این کتب آسمانی هستند و نه آورندۀ آن متصل به وحی بوده است. کتابی که در ادوار مختلف و به فراخور زمان تغییر کرده باشد نمیتواند وحی الهی باشد. در پایان، گفتارمان را به کلام الهی مزین میکنیم که میفرماید:
أفلایتدبّرون القرآن و لو کان مِن عندِ غیرِ الله لَوَجدوا فیهِ إختلافاً کثیراً: آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمینگرند؟ و اگر از جانب غیرخدا بود در آن اختلافی بسیار مییافتند (نساء: ۴). البته که این تذکر خداوند متعال بیانگر این است که آنچه در آن اختلافات زیادی دیدید، از جانب خدا نیست. امید است این اندک گفتار، تذکری باشد برای کسانی که در پی ماهیت بهائیت بهعنوان یک دین بهاصطلاح آسمانی هستند و البته بارقهای برای تحقیق هرچه بیشتر عزیزانی که در جستوجوی حقیقتاند.
منابع
۱- اشراق خاوری، عبدالحمید؛ گنجینه حدود احکام؛ باب۵۴، مؤسسه ملی مطبوعات امری، نشر سوم، ۱۲۸ بدیع.
۲- اشراق خاوری، عبدالحمید؛ محاضرات؛ ج۱، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۲۰ بدیع.
۳- باک، کریستوفر؛ رمز و راز بررسی تحلیلی کتاب مستطاب ایقان؛ مترجم مهندس خسرو دهقانی، ص ۶۶٫
۴-دهخدا، علیاکبر؛ لغتنامه؛ ج۳۱، زیرنظر محمدمعین و سیدجعفر شهیدی، ۱۲۵۸-۱۳۳۴ ه.ش، تهران.
۵- دهقانی، خسرو؛ خورشید ایقان پرتوافشان عرصه ایمان؛ ص ۳۴٫
۶- مازندرانی، اسدالله؛ اسرارالآثار خصوصی؛ مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع، ج ۱، ص ۱۹۱.
۷- مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی؛ ج۱و ۲، ۱۳۷۸ ه.ش، تهران.
۸- نجفی، سیدمحمدباقر؛ کتاب بهائیان؛ سال چاپ ۱۳۸۳- ناشر: مشعر.
۹- نوری (بهاءالله)، میرزا حسینعلی؛ اقدس؛ ص۱۱۲، کتاب الکترونیکی کتابخانه بهائی.
۱۰- نوری (بهاءالله)، میرزا حسینعلی؛ ایقان فارسی؛ ص۵۵، مؤسّسه ملّی مطبوعات بهائی، چاپ اوّل (نشر جدید) ۱۵۵ بدیع، ۱۳۷۷ شمسی، ۱۹۹۸ میلادی، هوفمایم، آلمان.
۱۱-یزدانی، احمد؛ نظر اجمالی در دیانت بهائی؛ چاپ سوم، ۱۰۷ بدیع، تهران.
۱۲- یزدانی، احمد، نظر اجمالی در دیانت بهائی، چاپ پنجم، ۱۲۸ بدیع مطابق ۱۳۴۷ ه.ش، تهران.
۱۳- Buck, C., “Qur’an Commentary in Bahá’u’lláh’s Kitáb-i Íqán”. Studies in the Bábí and Bahá’í religions. Kalimát Press. 1995.
[۱]. احمد یزدانی صاحب کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی کسی است که جناب شوقیافندی درباره وی در توقیعات جلد دوم صفحه ۷۰ چنین نگاشته است: «بنویس، مطالعه این کتاب مفید و امید چنان است که نتایج کلیه در انتشارش حاصل گردد. خدمات جناب یزدانی نگارنده این کتاب مقبول و ممدوح، زاده الله فی خدمة امره و نشر آثاره تأییداً و توفیقاً».