بیت العدل بدلی بعد از استقرار در جایگاه رهبری جامعه بهائی، به بهانهی صعود شوقی ربّانی و فقدان ولیّ امرالله، اصل جایگاه و مقام مؤسّسهی ولایت امر را از نظم بدیع جهانآرای الهی حذف نمود و بزرگترین مانع جدّی خودکامگی خود را از صحنه خارج كرد!
بر اساس نصوص امری و نظر حضرت عبدالبها و دستور شوقی ربّانی، بیت العدل به تنهایی نمیتواند هدایت جامعهی بهائی را بهعهده داشته باشد؛ بلكه این دو ركن، باید بدون اینكه در كار هم دخالت نمایند، همواره در كنار هم باشند تا بتوانند ضامن بقای امر الهی گردند.
اگر بنای عظیمی بر روی دو ستون بنا شده باشد، در صورتی که یک ستون حذف شود، قطعاً ساختمان فرو خواهد ریخت!
ساختمان نظم بدیع آئین بهائی، از ابتدا بر دو ستون «مؤسّسه ولایت امرالله» و «بیت العدل» بنا گردیده است و بیت العدل اجازه ندارد بنابر امیال شخصی، یک ستون مهم را تخریب كرده و نادیده بگیرد!
خانم روحیّه ماكسول، همسر شوقی ربّانی، در مقالهای كه در اخبار امری آمریكا به شماره ۲۲۰ مورخ ژوئن ۱۹۴۹ درج گردیده است، صحّت این دیدگاه را تأیید نموده است. او در قسمتی از این مقالهی مفصّل كه به فارسی ترجمه شده و در اخبار امری شهریور ماه ۱۳۲۸ صفحهی ۶ به چاپ رسیده است، مینویسد:
«ما اهل بهاء تعالیمی بس شیوا و شیرین برای مردم دنیا داریم، بهدست ما قوانین و احكام اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و بینالمللی برای هدایت بشر سپرده شده است. مبادی و مقادیر ما بینظیر و غیر قابل رد و تكذیب است؛ ولی حیات و قدرت و نفوذ این مبادی و اصول تا زمانی باقی است كه ما علّت و دلیل كمال و جلال آن را بدانیم و به آن معترف باشیم؛ یعنی بدانیم كه این اصول و مبادی و احكام و تشریفات از عالم الهی نازل گشته است و مافوق عقل و ادراک بشری است و اگر شخصی … مبداء غیبی و مشرق لاریبی این اشراق و تجلّی را بشناسد و به حقانیّتش معترف گردد، دیگر قبول و اقرار مدركانه و از صمیم قلب او نسبت به مقام و موقعیت ولایت امر الهی بالتبع آسان و ضروری است؛ زیرا تنها مقام ولایت و بیت العدل اعظم كه با آن توأم و قرین است، كافل حسن اجرا و تحقّق شریعت و آیین الهی در دور بهائی است. اگر این میزان اتم و اكمل را كنار گذاریم، یگانه تضمین و تأمینی را كه برای تحقّق وعود مباركه در آیین مقدّس بهائی موجود است از دست دادهایم.»
همانطور كه ملاحظه فرمودید، روحیّه خانم هم همصدا با ثابتان بر پیمان و بهائیان حقیقی، بقای امر الهی را، قرین بودن و توأم بودن مقام ولایت (نه صرفاً شخص شوقی ربّانی) و بیت العدل میدانست؛ البتّه دیری نپایید كه روحیّه خانم، از رأی خود برگشت و گفتار خود را منکر شد و زماني كه جناب ميسن ريمی را در جايگاه رئيس شورای بينالمللي بهائی و بيت العدل جنينی ديد و دريافت كه با انتصاب وی به جانشينی شوقی، رهبری آيندهی جامعهی بهائی از سيطرهی او خارج خواهد شد و اقتدار حاصل از منابع مالی و نیروی انسانی جامعه بهائی را از دست خواهد داد، به فکر چارهجویی خیانتگونهای افتاد و همصدا با برخی از اياديان و سپس بيت العدل بدلی دست نشاندهی اياديان، رأی به انقطاع سلسلهی ولايت امر داده و با اين عمل، زحمات چندين سالهی شوقی ربّانی را در برقراری و استمرار نظم جهان آرای الهی بیثمر ساخت و يگانه تضمين و تأمين تحقّق وعود الهيّه را كه به اقرار خودش «مقام ولايت امر و بيت العدل حقيقی» بود، تباه کرد و به خیال خام خود، برای همیشه، جامعهی بهائی را از نعمت ولیَ امر و مقام تبیین و حافظ و حامی بیت العدل محروم نمود!