نگاهی به برنامه چشم انداز تلوزیون ایران اینترنشنال در مورد انتخابات در ایران
تنها پنج روز مانده به انتخابات بیست و هشتم خرداد 1400 در ایران، تلوزیون ایران اینترنشنال -که وابستگی مالی به عربستان سعودی دارد- در برنامهی چشم انداز با حضور یک کارشناس از اهل سنت و دو کارشناس بهائی به تحلیل انتخابات ایران پرداخت و نظام سیاسی ایران را با نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی مقایسه کرد و از نادیده گرفته شدن حقوق اهل سنت و زنان در انتخابات ایران انتقاد کرد.
جلال جلالی زاده نماینده کرد و اهل سنت مجلس ششم اولین میهمان این برنامه بود. او که سابقهی عضویت در حزب مشارکت را در کارنامه خود دارد و اکنون نیز عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت است، در این برنامه مدعی شد که حقوق اهل سنت در طول چهل سال گذشته همواره نادیده گرفته شده و به همین دلیل شرکت در انتخابات بی فایده است. او بیان کرد که حدود 7 میلیون رأی اهل سنت تا کنون به صورت مجانی در صندوقها واریز شده است و اهل سنت از این تعداد رأی خود نتوانستهاند بهرهی کافی را ببرند.
این در حالی است که در دورههای اخیر در سمتهایی مانند سفیر، معاون استاندار، معاون وزیر، فرماندار و حتی رییس دانشگاه در مناصب دولتی افرادی از اهل سنت انتخاب شدهاند. هرچند جلالی در میانهی گفتگو ناچار شد به همین موضوع تلویحاً اشاره کند؛ اما این تغییرات را ناکافی دانست. این سخنان جلالی در شرایطی ایراد میشد که اهل سنت در ایران میتوانند به عنوان اعضای شورای اسلامی شهر و روستا انتخاب شوند و در بسیاری از شهرهای سنی نشین، این اتفاق از سال 1380 رخ داده و اختیارات گستردهی شوراها در اختیار آنان قرار گرفته است. نهادی که از قضا انتخابات مربوط به آن در روز بیست و هشتم خرداد 1400 و هم زمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد.
در عین حال فراکسیون اهل سنت مجلس شورای اسلامی که حدود 20 نماینده دارد، دیدارهای متعددی با مقامات کشور داشته و خواسته های خود را همواره و بدون لکنت مطرح کرده است. یکی از آخرین دیدارهای این فراکسیون با معاون اول دولت یازدهم در زمستان سال 99 انجام شده است. همچنین این فراکسیون در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 از حجت الاسلام و المسلمین رییسی حمایت کردند.
در مورد تعداد آراء اهل سنت در ایران نیز لازم است به این نکات توجه شود:
– در انتخابات سال 1384 ریاست جمهوری که اهل سنت از نامزدی آقای دکتر معین حمایت کردند، مجموع آراء آقای دکتر معین حدود 4 میلیون نفر بود که بسیاری از این سبد آراء نیز مخصوص جریان اصلاحات بود.
– تعداد کل واجدان شرایط برای رأی دادن در انتخابات سال 1400 در استان سیستان و بلوچستان حدود یک میلیون ششصد هزار نفر بوده که حدود نیمی از این تعداد شیعه و نیم دیگر اهل سنت هستند.
– تعداد کل واجدان شرایط برای رأی دادن در استان کردستان نیز کمی بیشتر از یک میلیون و صدهزار نفر بوده است.
– لذا مجموع آراء اهل سنت در ایران چیزی بین سه تا چهار میلیون نفر برآورد میشود و رقم شش یا هفت میلیون نفر، نوعی خیالپردازی است؛ هرچند که رهبران دینی اهل سنت، مانند رهبران دینی شیعه، قادر به کشاندن تمامی افراد به پای صندوقهای رأی نیستند و متوسط مشارکت اهل سنت در انتخابات، رقمی مشابه با متوسط کل کشور است. در عین حال رعایت حقوق اقلیتهای دینی و اهل سنت، همواره و به درستی مورد تأکید مسؤولان سیاسی کشور بوده است.
توجه به این نکته نیز ضروری است که در انتخابات سال 1400، علی رغم سخنان جلالی، یکی از بالاترین مشارکتها در انتخابات، مربوط به استان سیستان و بلوچستان بود و بعد از انتخابات، مولوی عبدالحمید، امام جماعت مسجد مکی زاهدان و رهبر اهل سنت در بلوچستان، پیروزی آقای رییسی را به ایشان تبریک گفت. بنابراین اهل سنت نه تتنها این انتخابات را تحریم نکردند، بلکه از نامزد پیروز حمایت و به شکل فعال و گستردهای در انتخابات شرکت کردند. این مسأله نشان از عدم درک موقعیت اجتماعی اهل سنت در ایران توسط میهمان برنامه ایران اینترنشنال دارد.
در قسمت دوم این برنامه، عرفان ثابتی و ایرج عابدیان میهمانان سیما ثابت (شهرکی) در این برنامه بودند. ثابتی و عابدیان هر دو از ایرانی تبارهای بهائی هستند. ثابتی اکنون در منچستر انگلستان سکونت دارد و با عناوین مختلف پای ثابت میزگردهای ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی است. ایرج عابدیان نیز، فعال اقتصادی و از افراد ثروتمند بهائی در آفریقای جنوبی است که مدتی مشاور نلسون ماندلا، رهبر فقید این کشور نیز بوده است.
در بخش دوم این برنامه، مسألهی تبعیض جنسیتی در مورد زنان در انتخابات ریاست جمهوری ایران مطرح شد. عرفان ثابتی و ایرج عابدیان در این بخش کوشیدند تا نظام جمهوری اسلامی را با نژاد تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی مقایسه کرده و از این رهگذر، نظام انتخاباتی در ایران را زیر سؤال ببرند. مهمترین دلیل این دو نفر برای این اظهار نظر آن بود که در میان کاندیداهای ریاست جمهوری، خانمی حضور نداشت.
نگارندهی این سطور در این نوشتار به دنبال آن نیست که تمام حوادث و رویدادهای منتهی به انتخابات 28 خرداد سال جاری را توجیه کند و اعتراضات به آن را نادیده بگیرد. همچنین کاهش معنادار میزان مشارکت و آرای باطله باید مورد پژوهش و بررسی قرار گیرد و انتخابات این دوره از این منظر آسیب شناسی شود.
اما آن چیزی که در این جا باید مورد توجه قرار گیرد، نسخه پیچی دو بهائی برای انتخابات ایران در یک شبکهی سعودی است. چیزی که دو روز پیش از انتخابات مورد توجه مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت. ایشان در سخنرانی روز 26 خرداد جاری و دو روز پیش از انتخابات گفتند: «جالب اینجاست بعضی از کشورها که در میانه قرن ۲۱ هنوز به شکل قبیلهای اداره میشوند و بوی انتخابات هم به آنها نرسیده بهطوری که مردمشان فرق صندوق رأی و صندوق میوه را نمیدانند، تلویزیون ۲۴ ساعته راه میاندازند و مدعی هستند انتخابات ایران دموکراتیک نیست.»
صرف حضور این دو بهائی در یک شبکه سعودی و انتقاد از عدم رعایت اصول دموکراسی در ایران طنز تلخی است که نشان از یک بام و دو هوای این افراد میدهد. چگونه است که ثابتی و عابدیان در مورد انتخاب نشدن یک زن در انتخابات ایران به عنوان رییس جمهور، مرثیه سرایی میکنند؛ اما چشمان خود را نسبت به تبعیض علیه حقوق زنان در عربستان سعودی میبندند و هرگز از آن سخنی نمیگویند؟
این در حالی است که در نظام سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون و در تمام ادوار مجلس شوری اسلامی، نمایندگانی از زنان حضور داشتهاند و حتی در مواردی به مقام وزارت یا سفارت نیز رسیده اند. در سطح معاون وزیر و ریاست سازمانهای بزرگ نیز زنان در ایران موقعیتهای بسیاری داشتهاند که فهرست آن ممکن است خوانندگان را دچار ملال کند؛ موقعیتهایی که ده یک آن را زنان در کشوری مانند عربستان سعودی پیدا نکردهاند. در همین انتخابات بیست و هشتم خرداد 1400 نیز زنان بسیاری به عنوان اعضای شورای شهر انتخاب شدند. زنانی که در امور فنی و اجرایی شهرداریها بسیار مسلط اند و همگام با مردان، در ادارهی امور شهرها و روستاها سهیم شده اند.
اما این دو کارشناس، بیتوجه به این بسترهای ایجاد شده و بدون بیان کوچکترین نکتهای در مورد کشوری که اسپانسر تهیهی این میزگرد است، تنها به انتقاد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران میپردازند و اصلاً به روی خود نمیآورند که در ایران، دو انتخابات به صورت هم زمان برگزار شده که در دومی، زنان بسیاری به کرسیهای مختلف در شوراهای اسلامی رسیدهاند. هر چند که قابل فهم است که انتقاد از وضعیت حکومت موروثی و قبیلهای در عربستان سعودی برای این دو بهائی نانی ندارد.
بیگانگی با انتخابات و تبعیض در انتخاب شدن و انتخاب کردن، البته تنها به صاحبان شبکه تلوزیونی ایران اینترنشنال محدود نمیشود. بلکه در آیین بهائی نیز زنان از انتخاب شدن به عنوان عضو بیت العدل محروم هستند. یعنی در آیین بهائی، در عالی ترین نهاد تصمیم گیری و قانونگذاری به نام بیت العدل که دارای نه عضو است، در طول حدوداً شصت سال گذشته هیچ زنی وجود نداشته و انتخاب زنان به عنوان این منصب، اساساً در آیین بهائی ممنوع است. همچنین هیچ فردی حق کاندیداتوری و فعالیت تبلیغاتی و انتخاباتی ندارد. بلکه افراد از قبل تعیین شده، در یک فرآیند نمایشی و غیر شفاف، به عنوان برندگان انتخابات محفل ملی و بیت العدل معرفی شوند و هیچ نظارتی از سوی سازمانهای بین المللی بر روی این انتخابات وجود ندارد. هر چند که تشکیلات بهائی میکوشد تا نظام اجتماعی خود را نظامی دموکراتیک جلوه دهد، اما در بهائیت، مطبوعات آزادی که بتوانند تصمیمها و عملکردهای محافل ملی و بیت العدل را نقد کنند وجود ندارد و در صورت انتقاد از بیت العدل، مجازاتهای مختلفی در انتظار منتقدان خواهد بود.
معلوم نیست عرفان ثابتی و ایرج عابدیان -که دو بهائی معتقد به بیت العدل هستند و تحت نظارت این نهاد فعالیت میکنند- با چه رویی حتی عقاید خود را نادیده گرفتهاند و به انتخاب نشدن زنان به عنوان رییس جمهور اعتراض دارند؟ آیا بهتر نیست چنین افرادی ابتدا به رفع این مشکل در جامعهی خود بپردازند و بعد از موفقیت، به دنبال اصلاح سایر جوامع باشند؟ آیا بهتر نیست این دو بهائی تکلیف تعارض «عدم انتخاب زنان در بیت العدل» با شعار «تساوی زن و مرد» در آیین بهائی را حل کنند و بعد به سراغ جامعهای مسلمان بیایند که «تناسب» حقوق زن و مرد را به جای «تساوی» آنان، مبنای نظام اجتماعی خود قرار داده و هیچ گاه شعار برابری زن و مرد در همهی مسائل را سر نداده است؟
آیا میتوان باور کرد که واقعاً چنین افرادی دلسوز حقوق زنان در ایران هستند؟ اگر دلسوزی آنان جدی و واقعی است، چرا هیچ گاه در طول این سالها به قانون عدم امکان انتخاب زنان به عنوان اعضای بیت العدل در آیین خود اعتراض نکردهاند؟
نکته بسیار مهم دیگر آن است که بهائیانی که بیت العدل را به رسمیت نمیشناسند اما همچنان خود را بهائی میدانند و از فرقهها و گروههای آیین بهائی هستند، مانند بهائیان ریمی یا بهائیان وحدت گرا که شاخه های اقلیت در بهائیت محسوب میشوند، نیز امکان عضویت در بیت العدل را ندارند. علاوه بر آن، بهائیان ریمی و یا بهائیان وحدت گرا به عنوان اعضای محافل ملی و حتی محافل محلی نیز نمیتوانند انتخاب شوند و عضو هیچ یک از نظامات اجرایی و لجنه های بهائی نمیتوانند قرار بگیرند. اساساً هرگونه ارتباط میان بهائیان بیت العدلی با پیروان این فرقه ها از آیین بهائی ممنوع است و متخلفان مجازات میشوند. این را که کنار دلسوزی عرفان ثابتی و ایرج عابدیان نسبت به اهل سنت در ایران که بگذاریم، متوجه بخش دیگری از این طنز تلخ میشویم.
بهائیت که تحت نظر بیت العدل حاضر به پذیرش هیچ یک از شاخه ها و فرقههای منتسب به خود نیست و حتی هرگونه ارتباط اجتماعی با آنان را به شکل تشکیلاتی ممنوع و مسدود کرده است، چگونه میتواند خود را محق بداند که به اختلافات شیعه و اهل سنت در ایران دامن بزند و تلاش کند تا با تحریک دو طرف، از این آب گل آلود ماهی بگیرد؟ آن هم در جامعهای مانند ایران که شیعه و سنی سالهای سال در کنار هم به مسالمت و برادری زیسته اند و ضمن حفظ عقاید خود، در مسائل اساسی کشور، اتحاد خود را حفظ کردهاند و از برخوردهای خشونت آمیز طایفهای و عقیدتی دوری کردهاند. سعودیها نیز باید بدانند که پیش از دلسوزی برای سهم اهل سنت در ایران، بهتر است فشار سیستماتیک بر شیعیان سعودی را از بین ببرند و ابتدا شیعیان مظلوم سعودی را در حکومت کشور خود مشارکت دهند و بعد از آن به دنبال اصلاح وضعیت اهل سنت در ایران باشند.
به هر روی رسانهی سعودی که مقرش در لندن است، نباید و نمیتواند با کارشناسان بهائی برای اصلاح امور در ایران پیش قدم شود. دلسوزی اینان برای زنان ایرانی و اهل سنت، یک دلسوزی واقعی نیست. بلکه تنها میخواهند از این بستر برای ایجاد گسست اجتماعی در جامعهی ایران استفاده کنند.
نهایتاً آن که اگر مشکلی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران وجود دارد که حتماً وجود دارد، مربوط به ما است و راه حل آن از مسیر گفتمانهای اجتماعی ایرانی و توسط ساکن این سرزمین میگذرد. همانهایی که تعلق خاطر به این کشور دارند و برای نام و خاک این کشور ارزش قائلند و تلاششان پیشرفت و سعادت مردم این مرز و بوم است؛ نه آنان که رؤیای جهان وطنی را در سر میپرورانند. سعودیها و بهائیهای خارج نشین نیز بهتر است ابتدا به رفع مشکلات اجتماعی خود بپردازند و سپس اگر آن معضلات را در جامعهی خود رفع کردند، در مورد سایر جوامع، از جمله جامعهی ایران میزگرد برگزار کنند.