بسم الله الرحمان الرحیم
صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنا
یکی از نویسندگان پرکار بهائی، آقای هوشیدر مطلق است. وی استاد برجسته دانشگاه میشیگان مرکزی و نویسندهی بیش از 30 جلد کتاب است. ایشان به مدت33 سال در دو دانشگاه در ایالات متحده تدریس كرد و در 63 سالگی بازنشسته شد. وی دوره های روانشناسی رشد انسان، روانشناسی تربیتی، بهداشت روان و خلاقیت را تدریس كرد. آثار او مربوط به شناخت خدا، درک کتاب مقدس، قرآن و تحقق پیشگویی ها در ظهور دین بهائی است.
از مهمترین و پر حجمترین آثار فارسی این نویسنده میتوان به کتابی با عنوان «بهاءالله در قرآن» اشاره کرد. آقای مطلق در این کتاب کوشیده است تا بشارات قرآن کریم و روایات رسیده از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) را جمع آوری کند و در پایان این کتاب، خواننده را به این جمع بندی برساند که آیات متعددی از قرآن کریم و روایات معتبر فراوانی در تأیید ظهور باب و بهاءالله در دیانت اسلام وجود دارد و معتقدان به این دیانت با استفاده از این بشارات، لاجرم به آیین بهائی ایمان خواهند آورد. مخاطب اصلی این کتاب، مسلمانانی است که معتقدند قرآن کریم، کتابی از جانب خداوند و با منشأ الاهی است و پیامبراکرم(ص) فرستاده خداوند متعال برای هدایت مردم است.
این کتاب در 927 صفحه و در سال 1391 شمسی (169 بدیع و 2009 میلادی) توسط انتشارات گلوبال پرسپکتیو در ایالات متحده آمریکا برای نخستین بار منتشر شده است. نویسندهی این کتاب ضمن اذعان به طولانی بودن کتاب خویش، از خوانندگان خود بارها درخواست کرده که تا انتهای کتاب صبوری کنند و تمام مطالب او را با دقت مطالعه نمایند. او در دیباچه این کتاب، آن را حاصل پنجاه سال تحقیق و پژوهش معرفی کرده است.
نظر به اهمیت موضوع و جمع آوری بسیاری از استدلالهای مبلغان بهائی در اثبات حقانیت دیانت خویش در این کتاب، لازم بود تا برخی نکات قابل توجه در این کتاب مورد نقد و بررسی قرار گیرد. برای پرهیز از اطالهی کلام، این نکات به صورت خلاصه وار و کوتاه به نظر خوانندگان محترم بهائی پژوهی خواهد رسید. طبیعی است که استفاده از نقد و نظر سایر پژوهشگران در این باب، بر بالندگی بیشتر نقدها خواهد افزود.
تنها عکس منتسب به نویسنده که در جستجوهای اینترنتی یافت شده است
نگاهی به کتاب بهاءالله در قرآن
-
- فعّال
- پست: 166
- تاریخ عضویت: یکشنبه 20 اردیبهشت 1388, 2:12 pm
- محل اقامت: تهران
نگاهی به کتاب بهاءالله در قرآن
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
-
- فعّال
- پست: 166
- تاریخ عضویت: یکشنبه 20 اردیبهشت 1388, 2:12 pm
- محل اقامت: تهران
Re: نگاهی به کتاب بهاءالله در قرآن
نکات قابل توجه در فصل نخست
1- حدیث جعلی و منبع غیر اصیل
یکی از نخستین موضوعاتی که در این کتاب جلب توجه میکند، حمله به دانشمندان دینی برای خارج کردن آنها از دور تقابل و پاسخگویی و نقد و بررسی آیین بهائی است. در این کتاب اما این حمله چنین نمود یافته است:
«احادیثی که به مخالفت علما و فقها با قائم موعود اشاره میکنند، بسیارند، از جمله این حدیث از امام صادق(ع):
ان اکثر ما یرد علیه المتفقهون...
اکثر کسانی که با او [مهدی موعود] مخالفت میورزند از گروه فقها هستند...» (مطلق، 1391، ص47)
نویسنده که مدعی است روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد، به بیان همین یک روایت و برخی بیانات باب و بهاءالله در این زمینه اکتفا کرده و مطلب مورد نظر خود را اثبات شده تلقی نموده است. او سپس مینویسد:
«هرگاه پیامبران قدم به عرصه جهان مینهند، گروهی از مردمان، خاصه پیشوایان زمان، بر این گمان اند که میتوان آفتاب را از طلوع و تابش بازداشت، غافل از آن که دشمنی آنها چون باران بهاری، بذر عشق و ایمان را در قلب مؤمنان پرورش میدهد و بر گسترش آیین یزدان میافزاید.» (همان)
1-1- هشداری از مرجعیت در مورد استفاده از روایات از همین کتاب
آقای مطلق در فصل هفدهم کتاب خود مطلبی را از ترجمه دوم جلد سیزدهم بحار الانوار از قول آیت الله بروجردی نقل کرده که توجه به آن در این قسمت قابل توجه است. او مینویسد:
«برای شیعیان مهمترین مرجع احادیث مرتبط به ظهور قائم، جلد سیزدهم بحارالانوار، تألیف علامه مجلسی است. آن کتاب دو بار به فارسی ترجمه شده. برای این که نقش علما و پیشوایان شیعه را در رابطه با آیین بهائی بشناسیم، لازم است نظری مختصر به مقدمه بحارالانوار اندازیم. به این دستور که آیت الله بروجردی به مترجم دوم آن کتاب داده اند، توجه کنید:
آنگاه آیت الله بروجردی فرمودند: شما کتب فرقهی ضاله [بهائیان] را مطالعه کنید. هر جا آنها نوشته اند: «مجلسی در 13 بحار [چنین] گوید:...» شما در مقدمهی کتاب یا در پاورقی توضیح دهید که مطلب چنین نیست. و حدیث به این دلیل و آن دلیل ضعیف یا مجهول است، یا چیزی از آن را انداختهاند، یا به آن اضافه کردهاند، یا ترجمهی سابق، گنگ و نا مفهوم است و اصل حدیث این است نه آن که بهائیان ارائه می دهند...» (همان، ص552)
مطلق در ادامه مینویسد: «این سلسله دستورات چه کاری انجام میدهند؟ آیا شباهتی به حدیث سازی ندارند؟ کاری که از قدیم میان مسلمین معمول بوده؟ ایشان میگویند به مسلمین بگو که اصل این حدیث این است، نه آن که آنها ارائه میدهند. بهائیان فقط احادیث بحارالانوار را ارائه میدهند. اگر اصل احادیث آن نیست که که در بحارالانوار است، پس اصل آن احادیث کجاست؟ آیا این احادیث تنها در اختیار بهائیان است که مطالبی از آنها را بردارند یا به آنها بیفزایند؟ آن چه باعث شگفتی است این است که مترجم [مرحوم استاد علی دوانی] بدون این که معنای نوشته خود را بداند، این دستور تاریخی را از آیت الله در مقدمه بحارالانوار نگاشته است.
1-2- نگاهی به سند حدیث نقل شده توسط مطلق در مخالفت فقها با امام مهدی(عج)
هرچند که بیان آقای مطلق در مورد مرجع عالی قدر شیعه، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی توهین آمیز بود، اما کوشیدیم به شکل نسبتاً مفصلی آن را نقل کنیم تا دلیل بغض و کینهی بهائیان نسبت به علما را دریابیم. هزاران درود بر روح و روان مرجع عالی قدر شیعه که نیم قرن پیش از نگارش کتاب بهاءالله در قرآن، وضع امروز آقای مطلق را پیش بینی کرده بود!
همان طور که گفتیم، آقای مطلق از باب مشت نمونه خروار، یک حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده و ادعا کرده که احادیث با این مضمون بسیارند. آن حدیث هم چنین است:
ان اکثر ما یرد علیه المتفقهون...
اکثر کسانی که با او [مهدی موعود] مخالفت میورزند از گروه فقها هستند...» (مطلق، 1391، ص47)
هنگامی که به رفرنس این حدیث در پایان کتاب مراجعه میکنیم، ملاحظه میکنیم که مطلق، این حدیث را از کتاب قاموس ایقان جلد اول صفحه 188 نوشته مبلغ مشهور بهائی عبدالحمید اشراق خاوری نقل کرده است. بنابراین سند حدیث مرتبط با کتابهای شیعه نیست! بلکه از مطالبی است که اشراق خاوری نوشته است.
اما هنگامی که به کتاب قاموس ایقان و صفحه مذکور مراجعه میکنیم، با وضعیت مضحک تری مواجه میشویم! این عبارت را اشراق خاوری از شیخ احمد احسائی نقل کرده است و نه از امام صادق(ع). شرح شیخ احمد -که البته نیاز به اعتبار سنجی دارد و ممکن است اشراق خاوری در این جا نیز نقل امانت نکرده باشد- در تفسیر روایتی از امام ابوجعفر، امام محمد باقر(ع) است که آن حدیث را نیز اشراق خاوری تقطیع کرده است. در واقع اشراق خاوری از قول یکی از کتابهای شیخ احمد، شرحی در تفسیر یک روایت از امام باقر را نقل کرده است. اما آقای مطلق، این عبارت را به عنوان حدیث امام صادق جا زده و در واقع بر اصل روایت افزوده و ظاهراً نفهمیده که ابوجعفر، کنیه امام باقر(ع) است و نه امام صادق(ع) و بعد همین عبارت را به عنوان نمونهای از روایات فراوانی که نشان دهندهی مخالفت فقها با مهدی موعود است، به خورد مخاطب میدهد! بدیهی است که برداشت شیخ احمد احسایی از یک روایت به فرض صحت نقل از او، اعتباری در ردیف اعتبار بیان امام صادق(ع) ندارد؛ ضمن آن که کلام شیخ احمد، برای شیخیه قابل استفاده است و نه برای شیعه.
جا دارد از آقای مطلق سؤال کنیم که آیا پیش بینی آیت الله بروجردی در مورد تدلیس بهائیان در استفاده از روایات و افزودن برخی عبارات به آن -که به این روشنی و در عصر انفجار اطلاعات توسط خود شما انجام پذیرفته- درست است، یا مظلوم نمایی بیمورد و قیافه حق به جانب شما در استفاده از روایات اصیل در اثبات دلایل خود در قائمیت باب و نبوت میرزا حسینعلی بهاءالله؟ آیا درست است که برای نقل یک حدیث از نمونه های فراوانی که در اختیار دارید، به کتاب تبلیغی یک بهائی ارجاع دهید؟ آیا شما در این جا از جلد سیزدهم بحار، روایت را نقل کرده اید؟
به نظر میرسد که مرحوم آیت الله بروجردی از همان زمان، به خوبی این روش را شناسایی کرده و نسبت به آن هشدار داده و این شمایید که این مضمون را در کتاب خود نقل کرده اید؛ بدون آن که دور اندیشی آن مرد بزرگ را درک کنید و آن مرحوم را بی جهت و به دروغ، به جعل حدیث متهم کرده اید؛ حال آن که خود به این نسبت سزاوارید و پیش بینی مرحوم آیت الله بروجردی، لا اقل در مورد کتاب شما محقق شده است.
1- حدیث جعلی و منبع غیر اصیل
یکی از نخستین موضوعاتی که در این کتاب جلب توجه میکند، حمله به دانشمندان دینی برای خارج کردن آنها از دور تقابل و پاسخگویی و نقد و بررسی آیین بهائی است. در این کتاب اما این حمله چنین نمود یافته است:
«احادیثی که به مخالفت علما و فقها با قائم موعود اشاره میکنند، بسیارند، از جمله این حدیث از امام صادق(ع):
ان اکثر ما یرد علیه المتفقهون...
اکثر کسانی که با او [مهدی موعود] مخالفت میورزند از گروه فقها هستند...» (مطلق، 1391، ص47)
نویسنده که مدعی است روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد، به بیان همین یک روایت و برخی بیانات باب و بهاءالله در این زمینه اکتفا کرده و مطلب مورد نظر خود را اثبات شده تلقی نموده است. او سپس مینویسد:
«هرگاه پیامبران قدم به عرصه جهان مینهند، گروهی از مردمان، خاصه پیشوایان زمان، بر این گمان اند که میتوان آفتاب را از طلوع و تابش بازداشت، غافل از آن که دشمنی آنها چون باران بهاری، بذر عشق و ایمان را در قلب مؤمنان پرورش میدهد و بر گسترش آیین یزدان میافزاید.» (همان)
1-1- هشداری از مرجعیت در مورد استفاده از روایات از همین کتاب
آقای مطلق در فصل هفدهم کتاب خود مطلبی را از ترجمه دوم جلد سیزدهم بحار الانوار از قول آیت الله بروجردی نقل کرده که توجه به آن در این قسمت قابل توجه است. او مینویسد:
«برای شیعیان مهمترین مرجع احادیث مرتبط به ظهور قائم، جلد سیزدهم بحارالانوار، تألیف علامه مجلسی است. آن کتاب دو بار به فارسی ترجمه شده. برای این که نقش علما و پیشوایان شیعه را در رابطه با آیین بهائی بشناسیم، لازم است نظری مختصر به مقدمه بحارالانوار اندازیم. به این دستور که آیت الله بروجردی به مترجم دوم آن کتاب داده اند، توجه کنید:
آنگاه آیت الله بروجردی فرمودند: شما کتب فرقهی ضاله [بهائیان] را مطالعه کنید. هر جا آنها نوشته اند: «مجلسی در 13 بحار [چنین] گوید:...» شما در مقدمهی کتاب یا در پاورقی توضیح دهید که مطلب چنین نیست. و حدیث به این دلیل و آن دلیل ضعیف یا مجهول است، یا چیزی از آن را انداختهاند، یا به آن اضافه کردهاند، یا ترجمهی سابق، گنگ و نا مفهوم است و اصل حدیث این است نه آن که بهائیان ارائه می دهند...» (همان، ص552)
مطلق در ادامه مینویسد: «این سلسله دستورات چه کاری انجام میدهند؟ آیا شباهتی به حدیث سازی ندارند؟ کاری که از قدیم میان مسلمین معمول بوده؟ ایشان میگویند به مسلمین بگو که اصل این حدیث این است، نه آن که آنها ارائه میدهند. بهائیان فقط احادیث بحارالانوار را ارائه میدهند. اگر اصل احادیث آن نیست که که در بحارالانوار است، پس اصل آن احادیث کجاست؟ آیا این احادیث تنها در اختیار بهائیان است که مطالبی از آنها را بردارند یا به آنها بیفزایند؟ آن چه باعث شگفتی است این است که مترجم [مرحوم استاد علی دوانی] بدون این که معنای نوشته خود را بداند، این دستور تاریخی را از آیت الله در مقدمه بحارالانوار نگاشته است.
1-2- نگاهی به سند حدیث نقل شده توسط مطلق در مخالفت فقها با امام مهدی(عج)
هرچند که بیان آقای مطلق در مورد مرجع عالی قدر شیعه، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی توهین آمیز بود، اما کوشیدیم به شکل نسبتاً مفصلی آن را نقل کنیم تا دلیل بغض و کینهی بهائیان نسبت به علما را دریابیم. هزاران درود بر روح و روان مرجع عالی قدر شیعه که نیم قرن پیش از نگارش کتاب بهاءالله در قرآن، وضع امروز آقای مطلق را پیش بینی کرده بود!
همان طور که گفتیم، آقای مطلق از باب مشت نمونه خروار، یک حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده و ادعا کرده که احادیث با این مضمون بسیارند. آن حدیث هم چنین است:
ان اکثر ما یرد علیه المتفقهون...
اکثر کسانی که با او [مهدی موعود] مخالفت میورزند از گروه فقها هستند...» (مطلق، 1391، ص47)
هنگامی که به رفرنس این حدیث در پایان کتاب مراجعه میکنیم، ملاحظه میکنیم که مطلق، این حدیث را از کتاب قاموس ایقان جلد اول صفحه 188 نوشته مبلغ مشهور بهائی عبدالحمید اشراق خاوری نقل کرده است. بنابراین سند حدیث مرتبط با کتابهای شیعه نیست! بلکه از مطالبی است که اشراق خاوری نوشته است.
اما هنگامی که به کتاب قاموس ایقان و صفحه مذکور مراجعه میکنیم، با وضعیت مضحک تری مواجه میشویم! این عبارت را اشراق خاوری از شیخ احمد احسائی نقل کرده است و نه از امام صادق(ع). شرح شیخ احمد -که البته نیاز به اعتبار سنجی دارد و ممکن است اشراق خاوری در این جا نیز نقل امانت نکرده باشد- در تفسیر روایتی از امام ابوجعفر، امام محمد باقر(ع) است که آن حدیث را نیز اشراق خاوری تقطیع کرده است. در واقع اشراق خاوری از قول یکی از کتابهای شیخ احمد، شرحی در تفسیر یک روایت از امام باقر را نقل کرده است. اما آقای مطلق، این عبارت را به عنوان حدیث امام صادق جا زده و در واقع بر اصل روایت افزوده و ظاهراً نفهمیده که ابوجعفر، کنیه امام باقر(ع) است و نه امام صادق(ع) و بعد همین عبارت را به عنوان نمونهای از روایات فراوانی که نشان دهندهی مخالفت فقها با مهدی موعود است، به خورد مخاطب میدهد! بدیهی است که برداشت شیخ احمد احسایی از یک روایت به فرض صحت نقل از او، اعتباری در ردیف اعتبار بیان امام صادق(ع) ندارد؛ ضمن آن که کلام شیخ احمد، برای شیخیه قابل استفاده است و نه برای شیعه.
جا دارد از آقای مطلق سؤال کنیم که آیا پیش بینی آیت الله بروجردی در مورد تدلیس بهائیان در استفاده از روایات و افزودن برخی عبارات به آن -که به این روشنی و در عصر انفجار اطلاعات توسط خود شما انجام پذیرفته- درست است، یا مظلوم نمایی بیمورد و قیافه حق به جانب شما در استفاده از روایات اصیل در اثبات دلایل خود در قائمیت باب و نبوت میرزا حسینعلی بهاءالله؟ آیا درست است که برای نقل یک حدیث از نمونه های فراوانی که در اختیار دارید، به کتاب تبلیغی یک بهائی ارجاع دهید؟ آیا شما در این جا از جلد سیزدهم بحار، روایت را نقل کرده اید؟
به نظر میرسد که مرحوم آیت الله بروجردی از همان زمان، به خوبی این روش را شناسایی کرده و نسبت به آن هشدار داده و این شمایید که این مضمون را در کتاب خود نقل کرده اید؛ بدون آن که دور اندیشی آن مرد بزرگ را درک کنید و آن مرحوم را بی جهت و به دروغ، به جعل حدیث متهم کرده اید؛ حال آن که خود به این نسبت سزاوارید و پیش بینی مرحوم آیت الله بروجردی، لا اقل در مورد کتاب شما محقق شده است.
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
Re: نگاهی به کتاب بهاءالله در قرآن
سلام علیکم
چه موضوع خوبی را انتخاب کرده اید. اتفاقا من هم چند سال پیش آن کتاب را دیدم و مایل بودم آن را مطالعه کنم. متشکر که دیدگاه های خود را در میان میگذارید.
روایت کاملی که آقای مطلق نقل کرده چیست؟
چه موضوع خوبی را انتخاب کرده اید. اتفاقا من هم چند سال پیش آن کتاب را دیدم و مایل بودم آن را مطالعه کنم. متشکر که دیدگاه های خود را در میان میگذارید.
روایت کاملی که آقای مطلق نقل کرده چیست؟
-
- فعّال
- پست: 166
- تاریخ عضویت: یکشنبه 20 اردیبهشت 1388, 2:12 pm
- محل اقامت: تهران
Re: نگاهی به کتاب بهاءالله در قرآن
با سلام و تشکر از توجه شما جناب حبیب الله
آقای مطلق فقط همان بخش را که بیان کردم، نقل کرده است.
البته روایت نقل شده توسط اشراق خاوری از غیبت نعمانی هم تقطیع شده است. همان روایتی که شیخ احمد احسایی آن را شرح کرده است. علت تقطیع توسط اشراق خاوری هم قابل درک است.
اصل روایت چنین است:
ِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا يَصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَكْثَرُهُمْ أَلَّا يَرَوْهُ مِمَّا يَقْتُلُ مِنَ النَّاسِ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْدَأُ إِلَّا بِقُرَيْشٍ فَلَا يَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا السَّيْفَ حَتَّى يَقُولَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ لَيْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ.
ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، ص 233
ترجمه روایت: محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: اگر مردم می دانستند که قاپم در زمان ظهور خویش چگونه رفتار می کندُاکثر آنان تمایل داشتند که ظهور او به وقوع نپیوندد. چرا که او عده ی بسیاری را خواهد کشت و از قریش برای این منظور آغاز خواهد کرد. معامله و داد و ستد او با ستمگران جز با شمشیر نخواهد بود و آن قدر از ستمگران خواهد کشت که عده زیادی از مردم می گویند: او از آل محمد نیست. اگر از آل محمد بود، کمی رحم می نمود.
اشراق خاوری این روایت را این گونه تحریف و تقطیع کرده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا يَصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَكْثَرُهُمْ أَلَّا يَرَوْهُ... حَتَّى يَقُولَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ لَيْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ... (اشراق خاوری، قاموس ایقان، ج1 ص188)
اشراق خاوری علت عدم تمایل مردم به ظهور قائم موعود را حذف کرده است. چون باب اساساً خودش در هیچ جنگی شرکت نکرد و تنها بخشی از یارانش دست به شورش زدند که همگی توسط امیرکبیر سرکوب شد. پیروان باب نیز برای انجام این شورش ها از عرب و قریش آغاز نکردند. بلکه با هم وطنان بی گناه و ایرانیان درگیر شدند. به همین دلیل امکان تطبیق این روایت با باب امکان پذیر نیست. البته این اولین باری نیست که اشراق خاوری به چنین شیرین کاری هایی دست می زند. او سابقه دست زدن به متون نوشته شده در روایات و کاستن و افزودن به آن را بسیار دارد. لذا توصیف مرجع عالی قدر حضرت آیت الله بروجردی از روش ناجوانمردانه مبلغان بهائی در تفسیر و تطبیق روایات دستکاری شده به نفع خود، تعبیر دقیق و درستی بوده است.
اشراق خاوری در صفحه بعدی این کتاب از قول شیخ احمد احسایی می نویسد:
شیخ احمد احسایی ره بعد از نقل حدیثی که ذکر شد در همان عصمة الرجعة در دنبال آن حدیث می فرماید:
و لهذا ورد ان اکثر ما یرد علیه المتفقهون لانه یحکم بالحق الذی اراه الله ایاه عن علم لا بشهادة شهود.
یعنی در اخبار وارد شده که بیشتر اشخاصی که با قائم موعود مخالفت می کنند [و بر آن حضرت ردیه می نویسند] فقها[ی عصر و علمای دین] هستند. زیرا حضرت موعود دارای علم الاهی است و به آن چه خدا به او می نمایاند، امر میفرماید و احتیاجی به شهادت شهود ندارد [و فقها چون این رفتار او را بر خلاف شریعت خود می بینند با او مخالفت می کنند و آن حضرت را رد می نمایند.]
البته اشراق خاوری در ترجمه نیز دست برده و قسمت هایی داخل کروشه را بر ترجمه افزوده است تا بتواند از آن در جهت مقصود خود، بره بیشتری ببرد.
آن چه که مسلم است، بخش دوم که کلام شیخ احمد است و آقای مطلق در کتاب خود آورده، ابدا از امام صادق (ع) نقل نشده و در کتب معتبر روایی شیعه مااند همان جلد سیزدهم بحارالانوار که آقای مطلق به آن اشاره کرده، وجود ندارد. در واقع آقای مطلق، بر تحریف اشراق خاوری، تحریف جدیدی افزوده که جدا مایه تأسف است.
آقای مطلق فقط همان بخش را که بیان کردم، نقل کرده است.
البته روایت نقل شده توسط اشراق خاوری از غیبت نعمانی هم تقطیع شده است. همان روایتی که شیخ احمد احسایی آن را شرح کرده است. علت تقطیع توسط اشراق خاوری هم قابل درک است.
اصل روایت چنین است:
ِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا يَصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَكْثَرُهُمْ أَلَّا يَرَوْهُ مِمَّا يَقْتُلُ مِنَ النَّاسِ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْدَأُ إِلَّا بِقُرَيْشٍ فَلَا يَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا السَّيْفَ حَتَّى يَقُولَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ لَيْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ.
ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، ص 233
ترجمه روایت: محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: اگر مردم می دانستند که قاپم در زمان ظهور خویش چگونه رفتار می کندُاکثر آنان تمایل داشتند که ظهور او به وقوع نپیوندد. چرا که او عده ی بسیاری را خواهد کشت و از قریش برای این منظور آغاز خواهد کرد. معامله و داد و ستد او با ستمگران جز با شمشیر نخواهد بود و آن قدر از ستمگران خواهد کشت که عده زیادی از مردم می گویند: او از آل محمد نیست. اگر از آل محمد بود، کمی رحم می نمود.
اشراق خاوری این روایت را این گونه تحریف و تقطیع کرده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا يَصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَكْثَرُهُمْ أَلَّا يَرَوْهُ... حَتَّى يَقُولَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ لَيْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ... (اشراق خاوری، قاموس ایقان، ج1 ص188)
اشراق خاوری علت عدم تمایل مردم به ظهور قائم موعود را حذف کرده است. چون باب اساساً خودش در هیچ جنگی شرکت نکرد و تنها بخشی از یارانش دست به شورش زدند که همگی توسط امیرکبیر سرکوب شد. پیروان باب نیز برای انجام این شورش ها از عرب و قریش آغاز نکردند. بلکه با هم وطنان بی گناه و ایرانیان درگیر شدند. به همین دلیل امکان تطبیق این روایت با باب امکان پذیر نیست. البته این اولین باری نیست که اشراق خاوری به چنین شیرین کاری هایی دست می زند. او سابقه دست زدن به متون نوشته شده در روایات و کاستن و افزودن به آن را بسیار دارد. لذا توصیف مرجع عالی قدر حضرت آیت الله بروجردی از روش ناجوانمردانه مبلغان بهائی در تفسیر و تطبیق روایات دستکاری شده به نفع خود، تعبیر دقیق و درستی بوده است.
اشراق خاوری در صفحه بعدی این کتاب از قول شیخ احمد احسایی می نویسد:
شیخ احمد احسایی ره بعد از نقل حدیثی که ذکر شد در همان عصمة الرجعة در دنبال آن حدیث می فرماید:
و لهذا ورد ان اکثر ما یرد علیه المتفقهون لانه یحکم بالحق الذی اراه الله ایاه عن علم لا بشهادة شهود.
یعنی در اخبار وارد شده که بیشتر اشخاصی که با قائم موعود مخالفت می کنند [و بر آن حضرت ردیه می نویسند] فقها[ی عصر و علمای دین] هستند. زیرا حضرت موعود دارای علم الاهی است و به آن چه خدا به او می نمایاند، امر میفرماید و احتیاجی به شهادت شهود ندارد [و فقها چون این رفتار او را بر خلاف شریعت خود می بینند با او مخالفت می کنند و آن حضرت را رد می نمایند.]
البته اشراق خاوری در ترجمه نیز دست برده و قسمت هایی داخل کروشه را بر ترجمه افزوده است تا بتواند از آن در جهت مقصود خود، بره بیشتری ببرد.
آن چه که مسلم است، بخش دوم که کلام شیخ احمد است و آقای مطلق در کتاب خود آورده، ابدا از امام صادق (ع) نقل نشده و در کتب معتبر روایی شیعه مااند همان جلد سیزدهم بحارالانوار که آقای مطلق به آن اشاره کرده، وجود ندارد. در واقع آقای مطلق، بر تحریف اشراق خاوری، تحریف جدیدی افزوده که جدا مایه تأسف است.
-
- فعّال
- پست: 166
- تاریخ عضویت: یکشنبه 20 اردیبهشت 1388, 2:12 pm
- محل اقامت: تهران
Re: نگاهی به کتاب بهاءالله در قرآن
2- نبأ عظیم چیست؟
آقای مطلق در فصل نخست این کتاب به بحث نبأ عظیم یا خبر بزرگ در قرآن کریم پرداخته و مینویسد: «در سراسر قرآن، پروردگار مهربان، وعده ای به مردم جهان عطا فرموده. این وعده حائز چنان مقام و مرتبتی است که به اسم نبأ عظیم یا خبر بزرگ خوانده شده. اما بنا بر پیش بینی آن کتاب آسمانی، در هنگام انجام این خبر بزرگ بیشتر مردم جهان در غفلت و غوطه ور شوند که از ظهورش بیخبر مانند:
قل هو نبأٌ عظیمٌ، انتم عنه معرضون. (سوره ص:67-68)
بگو! او خبر بزرگ است. اما شما از او رویگردانید.
قل تالله ان هذا النباء عظیم الذی تزیّن بذکره کتب الله العلیم الخبیر (بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج7 ص141)
بگو! به خدا سوگند! این خبر بزرگی است که به ذکرش آثار پروردگار بزرگ و آگاه زینت یافته.
قد اتی النبأ الاعظم و الامم اکثرهم من الغافلین. (همان، ص264)
البته خبر بزرگ آمده. اما اکثر مردمان غافل اند.
بهائیان از شما و جمیع مسلمانان جهان دعوت میکنند که برای چند روزی عزم سفر به آیین دیگر کنید تا از اسرار این خبر بزرگ و انجام این پیام و مژده آسمانی آگاه شوید. بنابر گفته پروردگار، سرنوشت شما و جمیع بشرمرتبط به آگاهی از این وعده و خبر است که مانند یک معما در سراسر قرآن در قالب رمز و اشاره بیان شده. تا زمان ظهور آیین جدید، اسرار این خبر خوش و وعدهی شادی بخش، به ارادهی یزدان پنهان ماند. آیات آسمانی بهائی، ناگهان پرده از این رمز بزرگ برداشت و آن را به عرصه ظهور آورد.» (مطلق، 1391، بهاءالله در قرآن، صص37و38)
او در ادامهی همین فصل و در ضمن توضیح این خبر بزرگ، آن را بر دیانت باب و بهاءالله منطبق میداند و مینویسد: «اگر علمای اسلام از این وعده و خبر و این همه اسرار آگاهی نیافتند، جای تعجب نیست. زیرا بنا بر شهادت یزدان، مردمان نباید پیش از موعد مقرر، از نقشهی آینده پروردگار خبر یابند.» (همان، صص40و41)
و در ادامهی همین فصل با تأکید بر لزوم پرسش از آگاهان در مسائل سخت و دشوار مینویسد: «حال شما فرصت دارید که این خبر خوش و این نبأ عظیم را که کتابهای آسمانی همه به ظهورش مژده دادهاند، از کسانی بپرسید و بشنوید که از آن با خبرند و دربارهی آن با ارائهی دلیل و برهان و صدها آیه و نشانه از قرآن با شما سخن میگویند.» (همان، ص53)
برای بررسی این ادعا لازم است تا کلید واژهی نبأ عظیم در قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرد و ملاحظه گردد که این واژه برای چه مفهومی در متن قرآن به کار رفته است؟ پس از آن لازم است به بیانات معصومان(ع) مراجعه شود تا تأویلهای احتمالی در مورد این واژه مورد واکاوی بیشتر قرار گیرد و در پایان، تفسیر و تطبیق انجام شده توسط آقای مطلق، اعتبارسنجی گردد.
2-1- نبأ عظیم در قرآن کریم
در قرآن کریم در دو موضع سخن از نبأ عظیم رفته است. نخستین مورد در سورهی صاد آیات 67 و 68 است که نویسنده بهائی نیز به آنها اشاره کرده است. مورد دوم در آغازین آیت جزء سی ام قرآن کریم و در سورهی نبأ یا عم یتسائلون و آیات نخستین این سورهی مبارکه است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَمَّ يَتَساءَلُونَ؛ عَنِ النَّبَإِ الْعَظيم؛ الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ.» در این سورهی مبارکه نیز سخن از رویگردانی و اختلاف در مسألهی خبر بزرگ است.
در سورهی صاد، آیات پیش از این آیهی مبارکه، در مورد عذاب دوزخیان در روز قیامت است؛ عذابی که به جهت انکار پذیرش یکتایی خداوند، نبوت رسول خدا و عدم باور به حیات پس از مرگ، دامنگیر آنان شده است: «(همان) جهنّمى كه در آن وارد مىشوند (و می سوزند)؛ پس چه بستر بدى است (56) این آب سوزان و چركاب است، و بايد از آن بچشند(57)! و انواع ديگر از (عذاب) همانند آن دارند (58). (طغيانگران می گويند:) اين گروهى است كه همراه شما با مشقّت وارد (دوزخ) می شوند؛ وسعت (و خوشامد) برآنان مباد، [چرا] كه ايشان وارد آتش میشوند (و میسوزند)(59)! (پيروان به سران خود) گويند: «بلكه شما وسعت (و خوشامد) برايتان مباد، كه شما آن (عذاب) را فرا پيش ما نهاديد، و چه بد قرارگاهى است» (60)! گويند: «[اى] پروردگار ما! هر كس اين (عذاب) را فراپيش ما نهاد، پس عذابى دو برابر در آتش برايش بيفزا» (61) و گويند: «ما را چه شده در حالى كه مردانى را كه همواره آنان را از اشرار میشمرديم، (در آتش) نمى بينيم؟!» (62) آيا آنان را به ريشخند گرفته ايم يا چشمان از آنان منحرف شده است؟! (63) قطعاً اين (گفتگوها) حق، [و] كشمكش اهل آتش است. (64) بگو: «من فقط هشدار دهنده ام؛ و هيچ معبودى جز خداى يگانه چيره نيست، (65) پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو، شكست ناپذير بسيار آمرزنده است.» (66) بگو: آن خبرى بسيار بزرگ است، (67) كه شما از آن رويگردانيد! (68) براى من هيچ علمى به جمع (عالم) بالاترنيست، هنگامى كه كشمكش می كنند. (69) به سوى من وحى نمی شود جز اينكه من هشدارگرى روشنگرم.» (70)
در سوره نبأ نیز، ادامهی آیات به بحث خلقت آسمان و زمین، روز قیامت و حساب کتاب و دوزخ و بهشت امتداد مییابد. لذا سیاق آیات و ظاهر قرآن چنین است که آن حادثهی بزرگ و آن خبر عظیمی که قرآن دربارهی آن گفتگو کرده و به آن انذار داده است، در نگاه نخست، مسألهی توحید پروردگار و نزول قرآن و در مرحلهی بعدی، حیات دائمی انسان پس از مرگ و جمع شدن انسانها در روز واپسین و رسیدگی به اعمال و رفتار و عقاید ایشان در آن معرکه است. مسألهای که از دید مفسران قرآن کریم در شیعه و اهل سنت نیز دور نمانده است (طوسی، التبیان، بیتا، ج8، ص 579؛ طبرسی، مجمع البیان، 1372ش، ج8، ص756؛ طباطبایی، المیزان، 1390ق، ج17، ص223؛ سیوطی، الدر المنثور، 1404ق، ج5، ص319؛ طبری، جامع البیان، 1412، ج23، ص117؛ زمخشری، الکشاف، 1407ق، ج4، ص104)
لذا تأویل نبأ عظیم به دعوت باب یا بهاءالله متناسب با ظاهر آیات قرآن کریم نیست و خروج از معنای ظاهری است که باید با ضوابط تأویل متن سنجیده شود.
آقای مطلق در فصل نخست این کتاب به بحث نبأ عظیم یا خبر بزرگ در قرآن کریم پرداخته و مینویسد: «در سراسر قرآن، پروردگار مهربان، وعده ای به مردم جهان عطا فرموده. این وعده حائز چنان مقام و مرتبتی است که به اسم نبأ عظیم یا خبر بزرگ خوانده شده. اما بنا بر پیش بینی آن کتاب آسمانی، در هنگام انجام این خبر بزرگ بیشتر مردم جهان در غفلت و غوطه ور شوند که از ظهورش بیخبر مانند:
قل هو نبأٌ عظیمٌ، انتم عنه معرضون. (سوره ص:67-68)
بگو! او خبر بزرگ است. اما شما از او رویگردانید.
قل تالله ان هذا النباء عظیم الذی تزیّن بذکره کتب الله العلیم الخبیر (بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج7 ص141)
بگو! به خدا سوگند! این خبر بزرگی است که به ذکرش آثار پروردگار بزرگ و آگاه زینت یافته.
قد اتی النبأ الاعظم و الامم اکثرهم من الغافلین. (همان، ص264)
البته خبر بزرگ آمده. اما اکثر مردمان غافل اند.
بهائیان از شما و جمیع مسلمانان جهان دعوت میکنند که برای چند روزی عزم سفر به آیین دیگر کنید تا از اسرار این خبر بزرگ و انجام این پیام و مژده آسمانی آگاه شوید. بنابر گفته پروردگار، سرنوشت شما و جمیع بشرمرتبط به آگاهی از این وعده و خبر است که مانند یک معما در سراسر قرآن در قالب رمز و اشاره بیان شده. تا زمان ظهور آیین جدید، اسرار این خبر خوش و وعدهی شادی بخش، به ارادهی یزدان پنهان ماند. آیات آسمانی بهائی، ناگهان پرده از این رمز بزرگ برداشت و آن را به عرصه ظهور آورد.» (مطلق، 1391، بهاءالله در قرآن، صص37و38)
او در ادامهی همین فصل و در ضمن توضیح این خبر بزرگ، آن را بر دیانت باب و بهاءالله منطبق میداند و مینویسد: «اگر علمای اسلام از این وعده و خبر و این همه اسرار آگاهی نیافتند، جای تعجب نیست. زیرا بنا بر شهادت یزدان، مردمان نباید پیش از موعد مقرر، از نقشهی آینده پروردگار خبر یابند.» (همان، صص40و41)
و در ادامهی همین فصل با تأکید بر لزوم پرسش از آگاهان در مسائل سخت و دشوار مینویسد: «حال شما فرصت دارید که این خبر خوش و این نبأ عظیم را که کتابهای آسمانی همه به ظهورش مژده دادهاند، از کسانی بپرسید و بشنوید که از آن با خبرند و دربارهی آن با ارائهی دلیل و برهان و صدها آیه و نشانه از قرآن با شما سخن میگویند.» (همان، ص53)
برای بررسی این ادعا لازم است تا کلید واژهی نبأ عظیم در قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرد و ملاحظه گردد که این واژه برای چه مفهومی در متن قرآن به کار رفته است؟ پس از آن لازم است به بیانات معصومان(ع) مراجعه شود تا تأویلهای احتمالی در مورد این واژه مورد واکاوی بیشتر قرار گیرد و در پایان، تفسیر و تطبیق انجام شده توسط آقای مطلق، اعتبارسنجی گردد.
2-1- نبأ عظیم در قرآن کریم
در قرآن کریم در دو موضع سخن از نبأ عظیم رفته است. نخستین مورد در سورهی صاد آیات 67 و 68 است که نویسنده بهائی نیز به آنها اشاره کرده است. مورد دوم در آغازین آیت جزء سی ام قرآن کریم و در سورهی نبأ یا عم یتسائلون و آیات نخستین این سورهی مبارکه است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَمَّ يَتَساءَلُونَ؛ عَنِ النَّبَإِ الْعَظيم؛ الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ.» در این سورهی مبارکه نیز سخن از رویگردانی و اختلاف در مسألهی خبر بزرگ است.
در سورهی صاد، آیات پیش از این آیهی مبارکه، در مورد عذاب دوزخیان در روز قیامت است؛ عذابی که به جهت انکار پذیرش یکتایی خداوند، نبوت رسول خدا و عدم باور به حیات پس از مرگ، دامنگیر آنان شده است: «(همان) جهنّمى كه در آن وارد مىشوند (و می سوزند)؛ پس چه بستر بدى است (56) این آب سوزان و چركاب است، و بايد از آن بچشند(57)! و انواع ديگر از (عذاب) همانند آن دارند (58). (طغيانگران می گويند:) اين گروهى است كه همراه شما با مشقّت وارد (دوزخ) می شوند؛ وسعت (و خوشامد) برآنان مباد، [چرا] كه ايشان وارد آتش میشوند (و میسوزند)(59)! (پيروان به سران خود) گويند: «بلكه شما وسعت (و خوشامد) برايتان مباد، كه شما آن (عذاب) را فرا پيش ما نهاديد، و چه بد قرارگاهى است» (60)! گويند: «[اى] پروردگار ما! هر كس اين (عذاب) را فراپيش ما نهاد، پس عذابى دو برابر در آتش برايش بيفزا» (61) و گويند: «ما را چه شده در حالى كه مردانى را كه همواره آنان را از اشرار میشمرديم، (در آتش) نمى بينيم؟!» (62) آيا آنان را به ريشخند گرفته ايم يا چشمان از آنان منحرف شده است؟! (63) قطعاً اين (گفتگوها) حق، [و] كشمكش اهل آتش است. (64) بگو: «من فقط هشدار دهنده ام؛ و هيچ معبودى جز خداى يگانه چيره نيست، (65) پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو، شكست ناپذير بسيار آمرزنده است.» (66) بگو: آن خبرى بسيار بزرگ است، (67) كه شما از آن رويگردانيد! (68) براى من هيچ علمى به جمع (عالم) بالاترنيست، هنگامى كه كشمكش می كنند. (69) به سوى من وحى نمی شود جز اينكه من هشدارگرى روشنگرم.» (70)
در سوره نبأ نیز، ادامهی آیات به بحث خلقت آسمان و زمین، روز قیامت و حساب کتاب و دوزخ و بهشت امتداد مییابد. لذا سیاق آیات و ظاهر قرآن چنین است که آن حادثهی بزرگ و آن خبر عظیمی که قرآن دربارهی آن گفتگو کرده و به آن انذار داده است، در نگاه نخست، مسألهی توحید پروردگار و نزول قرآن و در مرحلهی بعدی، حیات دائمی انسان پس از مرگ و جمع شدن انسانها در روز واپسین و رسیدگی به اعمال و رفتار و عقاید ایشان در آن معرکه است. مسألهای که از دید مفسران قرآن کریم در شیعه و اهل سنت نیز دور نمانده است (طوسی، التبیان، بیتا، ج8، ص 579؛ طبرسی، مجمع البیان، 1372ش، ج8، ص756؛ طباطبایی، المیزان، 1390ق، ج17، ص223؛ سیوطی، الدر المنثور، 1404ق، ج5، ص319؛ طبری، جامع البیان، 1412، ج23، ص117؛ زمخشری، الکشاف، 1407ق، ج4، ص104)
لذا تأویل نبأ عظیم به دعوت باب یا بهاءالله متناسب با ظاهر آیات قرآن کریم نیست و خروج از معنای ظاهری است که باید با ضوابط تأویل متن سنجیده شود.