"بیت العدل" چه می کند؟!
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
"بیت العدل" چه می کند؟!
"پژوهش "خواسته است تاپیکی با این عنوان گشوده شود تا این سوال که
"رهبری بهائیان در این شرایط جهانی چه می کند"؟
را پاسخی به دست آید و هرکس در این زمینه اطلاعی دارد ارائه نماید.
امیدوارم موثز افتد.
از پژوهش می خواهم طرح عنوان و ارائه بحث نماید.
"رهبری بهائیان در این شرایط جهانی چه می کند"؟
را پاسخی به دست آید و هرکس در این زمینه اطلاعی دارد ارائه نماید.
امیدوارم موثز افتد.
از پژوهش می خواهم طرح عنوان و ارائه بحث نماید.
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: "بیت العدل" چه می کند؟!
با درود به سردبیر گرامی!
همه می دانند امروز رهبری اکثریت بهائیان با تشکیلاتی به نام "بیت العدل " است که نه نفر عضو دارد که از مقر خود که هم اکنون
در اسرائیل است جامعه جهانی بهائیان را اداره و مدیریت می نماید.اگرچه گروهی از بهائیان هم هستندکه خود را بهائیان ارتدکس می نامند واین تشکیلات را قبول ندارند و آن را غیر قانونی می دانند و زیر بار آن نرفته اند و جدال بین آنان حتی به دادگاههای آمریکا کشیده شده است.البته اینان در اقلیت هستند و طرفداران بیت العدل موجود در اکثریت.
سوال و پرسش اصلی که ذهن همه کنجکاوان عالم را به خود مشغول ساخته این است که این تشکیلات چگونه کار می کند و اصولا چه می کند؟
می دانید مثلا در مورد کلیساها و نظام مدیریتی آن و واتیکان و پاپ و ...هزاران تحقیق و گزارش ساخته شده ولی تا به حال یک گزارش از بیت العدل و تشکیلات و نحوه اداره و مسائل مالی و مدیریتی و سوابق افراد عضو بیت العدل و تشکیلات زیر مجموعه آن منتشر نشده است.
حتی بهائیان نیز اجازه ندارند در مورد بیت العدل کنکاش نمایند و سوال بپرسند و تحقیق کنند.کسی هم اجازه تهیه رپورتاژ از بیت العدل را ندارد و دیدید که حتی دو اسرائیلی گزارشگر که برای رادیو تلویزیون استرالیا گزارش می ساختند وقتی که خواستند گزارشی از بیت العدل تهیه کنند با درهای بسته مواجه شدند و حتی دوربین مخفی آنان نیز نتوانست چیز قابل توجهی از این مقر فرماندهی بهائیان جهان مخابره کند.
(رجوع کنید به فیلم مستند "بهائیان در حیات خلوت من"که روی این سایت می توانید مشاهده نمائید)
تنها نمود این بیت العدل گاهی بیانیه ای است که صادر می کند و بهائیان موظف به شنیدن و امتثال آن هستند و لاغیر.سوال و جواب و لم و بم هم جایز نیست...
پیشنهاد نمودم تاپیکی باز شود و با اینکه این ناحیه خیلی تاریک است و اجازه نمی دهند حتی به داخل آن کسی از غیر حتی بهائیان برود و گزارش تهیه نماید چنانچه مثلا در مورد واتیکان صدها گزارش می توان خواند و حتی انتخابات پاپ هم روی همه آنتن های خبری می رود و هزاران خبر مخابره می شود...اما در عین حال از مختصر اخبار آن تحلیل هائی به دست داده شود...
سردبیر هم موافقت فرمودند و همه دوستان را به همراهی دعوت می نمایم.
همه می دانند امروز رهبری اکثریت بهائیان با تشکیلاتی به نام "بیت العدل " است که نه نفر عضو دارد که از مقر خود که هم اکنون
در اسرائیل است جامعه جهانی بهائیان را اداره و مدیریت می نماید.اگرچه گروهی از بهائیان هم هستندکه خود را بهائیان ارتدکس می نامند واین تشکیلات را قبول ندارند و آن را غیر قانونی می دانند و زیر بار آن نرفته اند و جدال بین آنان حتی به دادگاههای آمریکا کشیده شده است.البته اینان در اقلیت هستند و طرفداران بیت العدل موجود در اکثریت.
سوال و پرسش اصلی که ذهن همه کنجکاوان عالم را به خود مشغول ساخته این است که این تشکیلات چگونه کار می کند و اصولا چه می کند؟
می دانید مثلا در مورد کلیساها و نظام مدیریتی آن و واتیکان و پاپ و ...هزاران تحقیق و گزارش ساخته شده ولی تا به حال یک گزارش از بیت العدل و تشکیلات و نحوه اداره و مسائل مالی و مدیریتی و سوابق افراد عضو بیت العدل و تشکیلات زیر مجموعه آن منتشر نشده است.
حتی بهائیان نیز اجازه ندارند در مورد بیت العدل کنکاش نمایند و سوال بپرسند و تحقیق کنند.کسی هم اجازه تهیه رپورتاژ از بیت العدل را ندارد و دیدید که حتی دو اسرائیلی گزارشگر که برای رادیو تلویزیون استرالیا گزارش می ساختند وقتی که خواستند گزارشی از بیت العدل تهیه کنند با درهای بسته مواجه شدند و حتی دوربین مخفی آنان نیز نتوانست چیز قابل توجهی از این مقر فرماندهی بهائیان جهان مخابره کند.
(رجوع کنید به فیلم مستند "بهائیان در حیات خلوت من"که روی این سایت می توانید مشاهده نمائید)
تنها نمود این بیت العدل گاهی بیانیه ای است که صادر می کند و بهائیان موظف به شنیدن و امتثال آن هستند و لاغیر.سوال و جواب و لم و بم هم جایز نیست...
پیشنهاد نمودم تاپیکی باز شود و با اینکه این ناحیه خیلی تاریک است و اجازه نمی دهند حتی به داخل آن کسی از غیر حتی بهائیان برود و گزارش تهیه نماید چنانچه مثلا در مورد واتیکان صدها گزارش می توان خواند و حتی انتخابات پاپ هم روی همه آنتن های خبری می رود و هزاران خبر مخابره می شود...اما در عین حال از مختصر اخبار آن تحلیل هائی به دست داده شود...
سردبیر هم موافقت فرمودند و همه دوستان را به همراهی دعوت می نمایم.
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: "بیت العدل" چه می کند؟!
پیش تر در سال 87 مطلبی از یک سایت در بهائی پژوهی نقل قول گردید که آن را مجددا می آورم و بعد بحث خود را آغاز می نمایم:
یکی از کاربران مقاله ای برگرفته از وبلاگ بابک سحرخیزان را برای بهائی پژوهی ارسال نموده و خواسته است که در سایت قرار گیرد.اگرچه روال سایت چنین نبود ولی برای اجابت خواسته کاربر محترم این مقاله کوتاه را می آوریم:
مدتی است در پایگاههای بهائی، نوشتهای با عنوان "ما شرمگینیم"؛ منتشر شده است. این نوشته حاوی اظهارات عدهای از هموطنان درباره سکوت 160 ساله در مقابل پایمال شدن حقوق بهائیان ایران است. ضمن احترام کامل به نظرات این هموطنان انسان دوست، ضمن اعلام انزجار از هرگونه ستمی در حق هر انسانی، ضمن تأیید این موضوع که حقوق برخی بهائیان در ایران نقض شده است و ضمن یادآوری این نکته که شخصاً به هیچ بهائی عالماً و عامداً کوچکترین ستمی روا نداشتهام و معتقدم بسیاری از هموطنان نیز در این باره شرایطی همچون من دارند و اعلام آمادگی برای جبران هر ستم احتمالی سهوی، این پرسش را مطرح میخواهم کنم که چرا بیت العدل اعظم(مجمع رهبری جامعه جهانی بهائی)، تا کنون دربارهی ستمهایی که به آدمیان غیر بهائی(به قول خودشان "اغیار") در دوران معاصر ما، روا شده و میشود، سکوت اختیار کرده است؟
بهائیان عزیز، شما از اقدام آن هموطنان استقبال کردهاید، آن را ستودهاید، برجستهاش ساختهاید و به طور گستردهای آن را متنشر کردهاید. آیا جای آن نیست که بیت العدل اعظم هم، چنین کار نیکویی را انجام دهد و با صدور پیامی، شرمگینی خود را در مقابل سکوت طولانیاش درباره ستمهایی که به خلق غیر بهائی روا میشود؛ اعلام بفرماید؟ برخی از همین هموطنانی که با جامعه بهائی ابراز همدردی کردند با مشکلات فراوانی روبهرو بودهاند. بیت العدل برای کدام یک از آنها دلسوزی کرده و در بیانیهای مستقل به دفاع از حقوق آنها پرداخته است؟ تا کنون بیت العدل، به این همه نسل کشی که در عالم رخ داده و میدهد، چه اعتراضی نموده است؟ آیا تا کنون بیت العدل درباره، جنایات اسرائیل موضعگیری داشته است؟ آیا بیت العدل درباره وقایع مربوط به سیاهان آفریقا واکنش عملی نشان داده است؟
شاید هم نیازی به این نبوده است چه براساس آموزههای بهائی، "نفوسی که از امر بدیع [آئین بهائی] معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم، و کل از بهائم [چهارپایان] بین یدی الله محشور و مذکور"(1)، "احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض" (2)
ترجمه: بهائیان مراوریدهای امر هستند و غیرایشان ریگهای زمین هستند.
بنابراین، این توقع بیجایی است که انتظار داشته باشیم که بیت العدل برای آنانی که چهارپا و ریگ میپنداردشان، حقوقی قائل باشد. همچنین از تفکری که توجیهگر ظلم و ستاینده ظالمین است، چنین انتظاراتی داشتن، خطا است. جناب عبدالبهاء">عباس افندی(جانشین حضرت بهاءالله) ضمن بدهکار کردن فرزاندان سیاهان به بردگی کشیده به آنها توصیه کرده است، "ممنون" کسانی باشند که پدرانشان را به بردگی گرفتند:
"شما [سیاهان آمریک] اگر بافریقا بروید سیاه های افریقا را ببینید آن وقت میدانید که شما چه قدر ترقّی کرده اید. الحمد للّه شما مثل سفیدانید
امتیاز چندانی در میان نیست امّا سیاه های افریقا بمنزلهء خدمه هستند. اوّل اعلان حرّیّتی که برای سیاه ها شد از سفیدان آمریک بود ... بجهت شما سفیدان آمریکا چنین همّتی نمودند اگر این همّت نمیبود این حرّیّت عمومی اعلان نمیشد. پس شما باید بسیار ممنون سفیدان آمریکا باشید و سفیدان باید بسیار بشما مهربان گردند تا در مراتب انسانی ترقّی نمائید... مختصر این است شما باید بسیار اظهار ممنونیت از سفیدان نمائید که سبب آزادی شما در آمریکا شدند اگر شما آزاد نمی شدید سایر سیاه ها هم نجات نمی یافتند ".(3)
به هر حال اقدام بشر دوستانه برخی از هموطنان فرصت تاریخی بزرگی در اختیار بیت العدل بهائی قرار داده است. این فرصت بینظیر، از طرفی یک آزمون بزرگ برای رهبران بهائی نیز هست. آیا رهبران بهائی، سکوت 160 سالهی خود را در مقابل ستم به خلق غیر بهائی، خواهند شکست؟ آیا بیت العدل خواهد گفت، "ما بیشتر شرمگینیم"؟
پینوشتها:
1- کتاب بدیع، ص:213
2- مائده آسمانی، ج 4، ص: 353
http://reference.bahai.org/fa/t/b/MAS4/ ... html#pg353
3-خطابات حضرت عبدالبهاء، ج2، ص:41 الی 42
http://reference.bahai.org/fa/t/ab/KA2/ka2-46.html#pg41
برگرفته از وبلاگ بابک سحرخیزان؛
http://blog.360.yahoo.com/blog-XYPMbmEz ... how--?cq=1
یکی از کاربران مقاله ای برگرفته از وبلاگ بابک سحرخیزان را برای بهائی پژوهی ارسال نموده و خواسته است که در سایت قرار گیرد.اگرچه روال سایت چنین نبود ولی برای اجابت خواسته کاربر محترم این مقاله کوتاه را می آوریم:
مدتی است در پایگاههای بهائی، نوشتهای با عنوان "ما شرمگینیم"؛ منتشر شده است. این نوشته حاوی اظهارات عدهای از هموطنان درباره سکوت 160 ساله در مقابل پایمال شدن حقوق بهائیان ایران است. ضمن احترام کامل به نظرات این هموطنان انسان دوست، ضمن اعلام انزجار از هرگونه ستمی در حق هر انسانی، ضمن تأیید این موضوع که حقوق برخی بهائیان در ایران نقض شده است و ضمن یادآوری این نکته که شخصاً به هیچ بهائی عالماً و عامداً کوچکترین ستمی روا نداشتهام و معتقدم بسیاری از هموطنان نیز در این باره شرایطی همچون من دارند و اعلام آمادگی برای جبران هر ستم احتمالی سهوی، این پرسش را مطرح میخواهم کنم که چرا بیت العدل اعظم(مجمع رهبری جامعه جهانی بهائی)، تا کنون دربارهی ستمهایی که به آدمیان غیر بهائی(به قول خودشان "اغیار") در دوران معاصر ما، روا شده و میشود، سکوت اختیار کرده است؟
بهائیان عزیز، شما از اقدام آن هموطنان استقبال کردهاید، آن را ستودهاید، برجستهاش ساختهاید و به طور گستردهای آن را متنشر کردهاید. آیا جای آن نیست که بیت العدل اعظم هم، چنین کار نیکویی را انجام دهد و با صدور پیامی، شرمگینی خود را در مقابل سکوت طولانیاش درباره ستمهایی که به خلق غیر بهائی روا میشود؛ اعلام بفرماید؟ برخی از همین هموطنانی که با جامعه بهائی ابراز همدردی کردند با مشکلات فراوانی روبهرو بودهاند. بیت العدل برای کدام یک از آنها دلسوزی کرده و در بیانیهای مستقل به دفاع از حقوق آنها پرداخته است؟ تا کنون بیت العدل، به این همه نسل کشی که در عالم رخ داده و میدهد، چه اعتراضی نموده است؟ آیا تا کنون بیت العدل درباره، جنایات اسرائیل موضعگیری داشته است؟ آیا بیت العدل درباره وقایع مربوط به سیاهان آفریقا واکنش عملی نشان داده است؟
شاید هم نیازی به این نبوده است چه براساس آموزههای بهائی، "نفوسی که از امر بدیع [آئین بهائی] معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم، و کل از بهائم [چهارپایان] بین یدی الله محشور و مذکور"(1)، "احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض" (2)
ترجمه: بهائیان مراوریدهای امر هستند و غیرایشان ریگهای زمین هستند.
بنابراین، این توقع بیجایی است که انتظار داشته باشیم که بیت العدل برای آنانی که چهارپا و ریگ میپنداردشان، حقوقی قائل باشد. همچنین از تفکری که توجیهگر ظلم و ستاینده ظالمین است، چنین انتظاراتی داشتن، خطا است. جناب عبدالبهاء">عباس افندی(جانشین حضرت بهاءالله) ضمن بدهکار کردن فرزاندان سیاهان به بردگی کشیده به آنها توصیه کرده است، "ممنون" کسانی باشند که پدرانشان را به بردگی گرفتند:
"شما [سیاهان آمریک] اگر بافریقا بروید سیاه های افریقا را ببینید آن وقت میدانید که شما چه قدر ترقّی کرده اید. الحمد للّه شما مثل سفیدانید
امتیاز چندانی در میان نیست امّا سیاه های افریقا بمنزلهء خدمه هستند. اوّل اعلان حرّیّتی که برای سیاه ها شد از سفیدان آمریک بود ... بجهت شما سفیدان آمریکا چنین همّتی نمودند اگر این همّت نمیبود این حرّیّت عمومی اعلان نمیشد. پس شما باید بسیار ممنون سفیدان آمریکا باشید و سفیدان باید بسیار بشما مهربان گردند تا در مراتب انسانی ترقّی نمائید... مختصر این است شما باید بسیار اظهار ممنونیت از سفیدان نمائید که سبب آزادی شما در آمریکا شدند اگر شما آزاد نمی شدید سایر سیاه ها هم نجات نمی یافتند ".(3)
به هر حال اقدام بشر دوستانه برخی از هموطنان فرصت تاریخی بزرگی در اختیار بیت العدل بهائی قرار داده است. این فرصت بینظیر، از طرفی یک آزمون بزرگ برای رهبران بهائی نیز هست. آیا رهبران بهائی، سکوت 160 سالهی خود را در مقابل ستم به خلق غیر بهائی، خواهند شکست؟ آیا بیت العدل خواهد گفت، "ما بیشتر شرمگینیم"؟
پینوشتها:
1- کتاب بدیع، ص:213
2- مائده آسمانی، ج 4، ص: 353
http://reference.bahai.org/fa/t/b/MAS4/ ... html#pg353
3-خطابات حضرت عبدالبهاء، ج2، ص:41 الی 42
http://reference.bahai.org/fa/t/ab/KA2/ka2-46.html#pg41
برگرفته از وبلاگ بابک سحرخیزان؛
http://blog.360.yahoo.com/blog-XYPMbmEz ... how--?cq=1
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: "بیت العدل" چه می کند؟!
بعید است که نظام بیت العدل که چند نفر آنها ایرانی هستند از این پایگاه خبر نداشته و به آن سری نزنند.
بارها در این سایت مخاطب واقع شدند و پاسخی ندادند.اگر خود هم مراجعه نکنند افرادی را گمارده اند که به آنها گزارش دهند.
از ایشان سوال شد نظر خود را در باره این جمله جناب بهاءالله شارع دین خود بنویسید که گفته اند:
"نفوسی که از امر بدیع [آئین بهائی] معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم، و کل از بهائم [چهارپایان] بین یدی الله محشور و مذکور"
نه تنها جواب ندادند بلکه به قرار اطلاعاتی که دوستان بهائی دادند امر به تحریم سایت بهائی پژوهی فرمودند!
همچنین سوال شد که نظرتان را در مورد این عبارت ایشان بفرمائید که:
"احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض"
اگر شما پاسخی شنیدید ما هم شنیدیم!
اگر بیت العدل سوالات از خود را پاسخ نمی دهد وبه متون امری پاسخگو نیست برای چه وجود دارد؟!
مقام تبیین متون امری ،با چه کسی است؟ما شنیدیم با بیت العدل است پس چرا پاسخگو نیست؟!
لطفا شما بپرسید شاید به شما پاسخ دادند!
بارها در این سایت مخاطب واقع شدند و پاسخی ندادند.اگر خود هم مراجعه نکنند افرادی را گمارده اند که به آنها گزارش دهند.
از ایشان سوال شد نظر خود را در باره این جمله جناب بهاءالله شارع دین خود بنویسید که گفته اند:
"نفوسی که از امر بدیع [آئین بهائی] معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم، و کل از بهائم [چهارپایان] بین یدی الله محشور و مذکور"
نه تنها جواب ندادند بلکه به قرار اطلاعاتی که دوستان بهائی دادند امر به تحریم سایت بهائی پژوهی فرمودند!
همچنین سوال شد که نظرتان را در مورد این عبارت ایشان بفرمائید که:
"احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاة الارض"
اگر شما پاسخی شنیدید ما هم شنیدیم!
اگر بیت العدل سوالات از خود را پاسخ نمی دهد وبه متون امری پاسخگو نیست برای چه وجود دارد؟!
مقام تبیین متون امری ،با چه کسی است؟ما شنیدیم با بیت العدل است پس چرا پاسخگو نیست؟!
لطفا شما بپرسید شاید به شما پاسخ دادند!
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: "بیت العدل" چه می کند؟!
این تشکیلات خط قرمز بهائیان است.
امیدوارم یک بهائی شجاع پیدا شود که بگوید چند سوال دارم و از بیت العدل می خواهم بپرسم که :
1- در آمد سالانه بیت العدل چقدر است؟!
2- این در آمدها را به چه مصارفی می رساند؟
3-تشکیلات زیر مجموعه آن چگونه است؟
4-ارتباطات روزانه و برنامه ای آنان چیست؟
5- ارتباطشان با لجنات مالی و ایادی تبلیغی اعزامی و محافل ملی چگونه است؟
6-مشروعیت خود را بدون حضور ولی امرالله چگونه اثبات می نمایند؟
7- برای تبیین مبهمات متون بهائی چگونه اقدام می کنند؟
8-ارتباطشان با اولیای کشوری که در آن کار می کنند چیست؟
9-چه میزان حقوق می گیرند و وضع زندگی آنان چگونه است؟
امیدوارم یک بهائی شجاع پیدا شود که بگوید چند سوال دارم و از بیت العدل می خواهم بپرسم که :
1- در آمد سالانه بیت العدل چقدر است؟!
2- این در آمدها را به چه مصارفی می رساند؟
3-تشکیلات زیر مجموعه آن چگونه است؟
4-ارتباطات روزانه و برنامه ای آنان چیست؟
5- ارتباطشان با لجنات مالی و ایادی تبلیغی اعزامی و محافل ملی چگونه است؟
6-مشروعیت خود را بدون حضور ولی امرالله چگونه اثبات می نمایند؟
7- برای تبیین مبهمات متون بهائی چگونه اقدام می کنند؟
8-ارتباطشان با اولیای کشوری که در آن کار می کنند چیست؟
9-چه میزان حقوق می گیرند و وضع زندگی آنان چگونه است؟
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: "بیت العدل" چه می کند؟!
نکته دیگر وظایف ذاتی بیت العدل است که اداره دینی جامعه امر است.
یکی از شاخص های مدیریت یک دین ،تبیین و رفع ابهام از متون اصلی است.ببینیم آیا بیت العدل می تواند این وظیفه را عهده دار شود؟
آیا بیت العدل دارای مقام تبیین است؟
پاسخ این است که خیر بیت العدل نمی تواند مقام تبیین را داشته باشد.
توضیح اینکه:
مقام تبیین برای همیشه به تاریخ می پیوندد
کثرت نوشته ها و مد ارک بهائی که شمار آن از دهها هزار متجاوز است مشکل پاسخگویی را صد چندان میکند . این مدارک از نوشته های جناب
باب تا پیام های متعدد بیت العدل را شامل می شود به عبارت دیگر این مدارک از نظر اعتبار و درجه بندی در حدی است که هر بهائی ملزم به
قبول آن است و نمی تواند مفاهیم و اعتبار آنها را مردود بداند.
واقعیت موجود در میان این همه بیانات و دستخط ها و الواح و کتب صادره از مظاهر امر بهایی این است که هیچکس نمی تواند ادعا کند بر درصد قابل
ملاحظه ای از این مدارک تسلط دارد وبررسی های لازم (از تقدم و تاخر و درجه بندی و خلاصه تنقیح مدارک) را انجام داده است.
از طرفی نوشته ها و بیانات مظاهر امر بهایی در بستر شرایط تاریخی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی گوناگونی صادر شده است که موارد
متعددی از آن حداقل از نظر ظاهر در یک موضوع معین برای خواننده کاملا سوال بر انگیز است و نیازمند تبیین و توضیح می باشد.
از سوی دیگر در این دین بیان و اظهار نظر هر کس قابل قبول نیست و تنها نظرمبین آیات اعتبار دارد .
در حال حاضر در جامعه بهایی مبین وجود ندارد و از این بابت خلاء عظیمی مشاهده میشود .
به بیان دیگر نبود مبین آیات نقص غیر قابل انکار در این آیین به حساب می آید و آنرا در مقابل چشم های تیز بین اهل نظر و تحقیق آسیب پذیر می
سازد ، این خلاء و نقیصه به قدری آشکار و قابل ملاحظه است که رهبریت جامعه سعی میکند جانشینی اگرچه غیر قانونی برای آن جایگزین
نماید.
اینکه گفته ایم غیر قانونی برای این ست که بعد از جناب عبدالبها و شوقی تنها جانشینان شوقی صاحبان مقام تبیین میباشند ،اما بنا بر مشهور
شوقی بعد از خود جانشینی مشخص نکرد و پرونده موضوعی به این اهمیت برای همیشه بسته شد و بار سنگین این بحث به دوش بهاییان ماند
تا آنها نیز قادر به حل این معضل نباشند.
یکی از شاخص های مدیریت یک دین ،تبیین و رفع ابهام از متون اصلی است.ببینیم آیا بیت العدل می تواند این وظیفه را عهده دار شود؟
آیا بیت العدل دارای مقام تبیین است؟
پاسخ این است که خیر بیت العدل نمی تواند مقام تبیین را داشته باشد.
توضیح اینکه:
مقام تبیین برای همیشه به تاریخ می پیوندد
کثرت نوشته ها و مد ارک بهائی که شمار آن از دهها هزار متجاوز است مشکل پاسخگویی را صد چندان میکند . این مدارک از نوشته های جناب
باب تا پیام های متعدد بیت العدل را شامل می شود به عبارت دیگر این مدارک از نظر اعتبار و درجه بندی در حدی است که هر بهائی ملزم به
قبول آن است و نمی تواند مفاهیم و اعتبار آنها را مردود بداند.
واقعیت موجود در میان این همه بیانات و دستخط ها و الواح و کتب صادره از مظاهر امر بهایی این است که هیچکس نمی تواند ادعا کند بر درصد قابل
ملاحظه ای از این مدارک تسلط دارد وبررسی های لازم (از تقدم و تاخر و درجه بندی و خلاصه تنقیح مدارک) را انجام داده است.
از طرفی نوشته ها و بیانات مظاهر امر بهایی در بستر شرایط تاریخی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی گوناگونی صادر شده است که موارد
متعددی از آن حداقل از نظر ظاهر در یک موضوع معین برای خواننده کاملا سوال بر انگیز است و نیازمند تبیین و توضیح می باشد.
از سوی دیگر در این دین بیان و اظهار نظر هر کس قابل قبول نیست و تنها نظرمبین آیات اعتبار دارد .
در حال حاضر در جامعه بهایی مبین وجود ندارد و از این بابت خلاء عظیمی مشاهده میشود .
به بیان دیگر نبود مبین آیات نقص غیر قابل انکار در این آیین به حساب می آید و آنرا در مقابل چشم های تیز بین اهل نظر و تحقیق آسیب پذیر می
سازد ، این خلاء و نقیصه به قدری آشکار و قابل ملاحظه است که رهبریت جامعه سعی میکند جانشینی اگرچه غیر قانونی برای آن جایگزین
نماید.
اینکه گفته ایم غیر قانونی برای این ست که بعد از جناب عبدالبها و شوقی تنها جانشینان شوقی صاحبان مقام تبیین میباشند ،اما بنا بر مشهور
شوقی بعد از خود جانشینی مشخص نکرد و پرونده موضوعی به این اهمیت برای همیشه بسته شد و بار سنگین این بحث به دوش بهاییان ماند
تا آنها نیز قادر به حل این معضل نباشند.
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: "بیت العدل" چه می کند؟!
اقدامات و توصیه های بیت العدل
1- بسیج اقدامات بین المللی علیه ایران
از سالها قبل تشکیلات بیت العدل به دنبال محکوم کردن ایران از طریق سازمان ملل و مجامع بین المللی بوده است و همه توان خود را در این زمینه بسیج نموده است.به این عبارت بیت العدل در سال 85 توجه کنید:
( این جمع به سهم خود اقدامات منظّمی را در عرصۀ ملّی و بین المللی، به منظور آگاه ساختن عالم و عالمیان از این خطر حاد و بحرانی که آن جامعۀ معزّز و محبوب با آن روبرو است، دنبال میکند. در نتیجۀ مجهودات بیدرنگ افرادی که مسئولیّت انجام این کار به آنان محوّل شده است، دوائر مختلف سازمان ملل متّحد و دولتها و سازمانهای مدنی و رسانه های گروهی در بسیاری از ممالک جهان به بررسی وضع بهائیان ایران مشغولند، شاید فریادی شدید و عالم گیر بلند شده و دست ظالمین را کوتاه نماید...)
پيام بيت العدل در 2فروردین 85
2- تحريک بهائيان به تبليغ بهائيت وتشويق به اين کار
بیت العدل به گونه های مختلف بهائیان را تشویق به تبلیغ نموده و می نماید.واین در حالی است که می داند تبلیع بهائیت در ایران مجاز نمی باشد اما هماره بهائیان ایران را امر به تبلیغ کرده و می کند و جلوگیری از تبلیغ بهائیان در ایران را امری ظالمانه شمرده است!
این در شرایطی است که همین بیت العدل تبلیغ بهائیت در اسرائیل را مجاز نشمرده و بلکه حرام می داند!
بهانه بیت العدل در این زمینه این است که چون ما اطاعت از حکومت ها را فرض می دانیم و حکومت اسرائیل هم تبلیغ را مجاز نشمرده پس ما در اسرائیل بخاطر اطاعت از حکومت آنجا ،تبلیغ نمی کنیم!
جالب است که در این پیام استدلال نموده که حق ابراز عقاید به دیگران از جمله حقوق انسانی در اعلامیه حقوق بشر است(!) اما نمی گوید چرا همین استدلال را برای عدم تبلیغ در اسرائیل زیر پا می گذارد و برای بهائیان آنجا این حق را قائل نیست و آن را به اطاعت از حکومت اسرائیل مدلل می سازد! یعنی همان سیاست یک بام و دو هوا !
به این قسمت پیام بیت العدل توجه نمائید:
"...ولی بهائیان نمیتوانند به خواسته های غیر قابل قبول تن در دهند و یا در مقابل پافشاری دشمنان امرالله بر منع تبلیغ فردی تسلیم گردند. مگر نه این است که حضرت بهاءالله تبلیغ را فریضه ای روحانی برای پیروان خود مقرّر داشته و حضرت عبدالبهاء در ضرورت تداوم آن فرموده اند که: «به کلّی تعطیل جائز نه زیرا به کلّی تأیید منقطع گردد» فی الحقیقه حقّ بیان عقاید مذهبی شخصی به دیگران از جمله حقوق مذکوره در عهدنامۀ بین المللی حقوق مدنی و سیاسی افراد است. از این گذشته اظهار این عقاید تنها راه مقابله با تحریفات و افترائات و شبهات رایجه در خصوص امر مبارک و همچنین حفظ جامعه است و در ایفای این وظیفه، احبّا البتّه به ضرورت رعایت حکمت واقفند و طبیعتاً از بینشهای روحانی و تعلیماتی که در فرایند مؤسّسۀ آموزشی آموخته اند استفاده خواهند کرد..."
پيام بيت العدل در 2فروردین 85
1- بسیج اقدامات بین المللی علیه ایران
از سالها قبل تشکیلات بیت العدل به دنبال محکوم کردن ایران از طریق سازمان ملل و مجامع بین المللی بوده است و همه توان خود را در این زمینه بسیج نموده است.به این عبارت بیت العدل در سال 85 توجه کنید:
( این جمع به سهم خود اقدامات منظّمی را در عرصۀ ملّی و بین المللی، به منظور آگاه ساختن عالم و عالمیان از این خطر حاد و بحرانی که آن جامعۀ معزّز و محبوب با آن روبرو است، دنبال میکند. در نتیجۀ مجهودات بیدرنگ افرادی که مسئولیّت انجام این کار به آنان محوّل شده است، دوائر مختلف سازمان ملل متّحد و دولتها و سازمانهای مدنی و رسانه های گروهی در بسیاری از ممالک جهان به بررسی وضع بهائیان ایران مشغولند، شاید فریادی شدید و عالم گیر بلند شده و دست ظالمین را کوتاه نماید...)
پيام بيت العدل در 2فروردین 85
2- تحريک بهائيان به تبليغ بهائيت وتشويق به اين کار
بیت العدل به گونه های مختلف بهائیان را تشویق به تبلیغ نموده و می نماید.واین در حالی است که می داند تبلیع بهائیت در ایران مجاز نمی باشد اما هماره بهائیان ایران را امر به تبلیغ کرده و می کند و جلوگیری از تبلیغ بهائیان در ایران را امری ظالمانه شمرده است!
این در شرایطی است که همین بیت العدل تبلیغ بهائیت در اسرائیل را مجاز نشمرده و بلکه حرام می داند!
بهانه بیت العدل در این زمینه این است که چون ما اطاعت از حکومت ها را فرض می دانیم و حکومت اسرائیل هم تبلیغ را مجاز نشمرده پس ما در اسرائیل بخاطر اطاعت از حکومت آنجا ،تبلیغ نمی کنیم!
جالب است که در این پیام استدلال نموده که حق ابراز عقاید به دیگران از جمله حقوق انسانی در اعلامیه حقوق بشر است(!) اما نمی گوید چرا همین استدلال را برای عدم تبلیغ در اسرائیل زیر پا می گذارد و برای بهائیان آنجا این حق را قائل نیست و آن را به اطاعت از حکومت اسرائیل مدلل می سازد! یعنی همان سیاست یک بام و دو هوا !
به این قسمت پیام بیت العدل توجه نمائید:
"...ولی بهائیان نمیتوانند به خواسته های غیر قابل قبول تن در دهند و یا در مقابل پافشاری دشمنان امرالله بر منع تبلیغ فردی تسلیم گردند. مگر نه این است که حضرت بهاءالله تبلیغ را فریضه ای روحانی برای پیروان خود مقرّر داشته و حضرت عبدالبهاء در ضرورت تداوم آن فرموده اند که: «به کلّی تعطیل جائز نه زیرا به کلّی تأیید منقطع گردد» فی الحقیقه حقّ بیان عقاید مذهبی شخصی به دیگران از جمله حقوق مذکوره در عهدنامۀ بین المللی حقوق مدنی و سیاسی افراد است. از این گذشته اظهار این عقاید تنها راه مقابله با تحریفات و افترائات و شبهات رایجه در خصوص امر مبارک و همچنین حفظ جامعه است و در ایفای این وظیفه، احبّا البتّه به ضرورت رعایت حکمت واقفند و طبیعتاً از بینشهای روحانی و تعلیماتی که در فرایند مؤسّسۀ آموزشی آموخته اند استفاده خواهند کرد..."
پيام بيت العدل در 2فروردین 85
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
راستی برای یک پژوهشگر این سوال هماره مطرح است که این پافشاری بر مخالفت با مردم ایران برای چیست؟
از سال 85 که این پیام توسط بیت العدل برای بهائیان صادر شده و آنان را به موتورهای تبلیغی بهائیت در ایران (کاری خلاف خواسته دولت و مردم ایران)تبدیل نموده تا کنون چه مقدار به کورتر شدن این گره کمک کرده است؟
مگر بیت العدل کار خود را گسترش صلح نمی شمرد آیا رو در رو ساختن بهائیان با دولت و مردم ایران ،جزئی از برنامه گسترش صلح بشمار می رود؟!
مگر عدم دخالت در سیاست یکی از ارکان اعتقادی بهائیت نیست چرا بیت العدل با تشویق بهائیان به تبلیغ ،در سیاست ضدیت با سیاست ایران گام بر می دارد؟
این خط کشی که بیت العدل کرده و افراد مقابل خود را دشمن محسوب نموده و به مقابله آنان رفته چه نتیجه ای جز دامن زدن به جنگ بهائی و ضد بهائی داشته و دارد:(ولی بهائیان نمیتوانند به خواسته های غیر قابل قبول تن در دهند و یا در مقابل پافشاری دشمنان امرالله بر منع تبلیغ فردی تسلیم گردند)
آیا هرکس با تبلیغ امر الله مخالف بود دشمن امر الله محسوب می شود و باید با او مقابله نمود؟! این به صلح جهانی کمک می کند؟!
پس بیت العدل با اسرائیل هم مقابله کند چون اسرائیل هم با تبلیغ بهائیت در کشورش مخالف است و به این ترتیب دشمن امر الله محسوب می شود و نباید مطابق این پیام در مقابل آنها تسلیم شد!
چرا تا به حال بیت العدل یک بیانیه علیه این باصطلاح "دشمن امر الله "که با تبلیغ بهائیت در کشورش مخالف است صادر ننموده (و برعکس چندین نشست علنی با اولیای اسرائیل از رئیس جمهور تا نخست وزیر تا شهردار و وزرای آن کشور داشته و از آنها تقدیر کرده )ولی در عوض چندین بیانیه علیه ایران صادر نموده است؟!
چرا هرگز طی بیانیه ای این عمل اسرائیل را مصداقی از "مخالفت با عهد نامه بین المللی حقوق مدنی و سیاسی افراد " محسوب نکرده و علیه آن به محافل بین المللی شکایت ننموده است؟!(کاری که در باره ایران انجام داده است)
آیا با رو در رو ساختن بهائیان ایران با حکومت ، صلح عائد می شود یا جنگ؟!
تشویق بهائیان به عدم اطاعت از حکومت در موضوع تبلیغ گامی در راه تفاهم است یا اقدامی برای تشنج و غائله و ضوضا و تمرد؟!
آیا با این کار این نه نفر گردانندگان بهائیت از دل اسرائیل یک اتاق جنگ علیه ایران به پا نکرده اند؟!
آیا با استناد به این سخن بهاءالله که "حضرت بهاءالله تبلیغ را فریضه ای روحانی برای پیروان خود مقرّر داشته و حضرت عبدالبهاء در ضرورت تداوم آن فرموده اند که: «به کلّی تعطیل جائز نه زیرا به کلّی تأیید منقطع گردد» بهائیان را به مثابه یک طعمه در معرض رو در روئی با دولت و مردم ایران قرار نداده اند ؟!
طبیعی است که این تنور همیشه داغ می ماند تا بیت العدل نان خود را در آن بپزد و به سیاست ایجاد تشنج در ایران ادامه دهد...
اگر این تحلیل درست نیست تحلیل درست چیست؟!
از سال 85 که این پیام توسط بیت العدل برای بهائیان صادر شده و آنان را به موتورهای تبلیغی بهائیت در ایران (کاری خلاف خواسته دولت و مردم ایران)تبدیل نموده تا کنون چه مقدار به کورتر شدن این گره کمک کرده است؟
مگر بیت العدل کار خود را گسترش صلح نمی شمرد آیا رو در رو ساختن بهائیان با دولت و مردم ایران ،جزئی از برنامه گسترش صلح بشمار می رود؟!
مگر عدم دخالت در سیاست یکی از ارکان اعتقادی بهائیت نیست چرا بیت العدل با تشویق بهائیان به تبلیغ ،در سیاست ضدیت با سیاست ایران گام بر می دارد؟
این خط کشی که بیت العدل کرده و افراد مقابل خود را دشمن محسوب نموده و به مقابله آنان رفته چه نتیجه ای جز دامن زدن به جنگ بهائی و ضد بهائی داشته و دارد:(ولی بهائیان نمیتوانند به خواسته های غیر قابل قبول تن در دهند و یا در مقابل پافشاری دشمنان امرالله بر منع تبلیغ فردی تسلیم گردند)
آیا هرکس با تبلیغ امر الله مخالف بود دشمن امر الله محسوب می شود و باید با او مقابله نمود؟! این به صلح جهانی کمک می کند؟!
پس بیت العدل با اسرائیل هم مقابله کند چون اسرائیل هم با تبلیغ بهائیت در کشورش مخالف است و به این ترتیب دشمن امر الله محسوب می شود و نباید مطابق این پیام در مقابل آنها تسلیم شد!
چرا تا به حال بیت العدل یک بیانیه علیه این باصطلاح "دشمن امر الله "که با تبلیغ بهائیت در کشورش مخالف است صادر ننموده (و برعکس چندین نشست علنی با اولیای اسرائیل از رئیس جمهور تا نخست وزیر تا شهردار و وزرای آن کشور داشته و از آنها تقدیر کرده )ولی در عوض چندین بیانیه علیه ایران صادر نموده است؟!
چرا هرگز طی بیانیه ای این عمل اسرائیل را مصداقی از "مخالفت با عهد نامه بین المللی حقوق مدنی و سیاسی افراد " محسوب نکرده و علیه آن به محافل بین المللی شکایت ننموده است؟!(کاری که در باره ایران انجام داده است)
آیا با رو در رو ساختن بهائیان ایران با حکومت ، صلح عائد می شود یا جنگ؟!
تشویق بهائیان به عدم اطاعت از حکومت در موضوع تبلیغ گامی در راه تفاهم است یا اقدامی برای تشنج و غائله و ضوضا و تمرد؟!
آیا با این کار این نه نفر گردانندگان بهائیت از دل اسرائیل یک اتاق جنگ علیه ایران به پا نکرده اند؟!
آیا با استناد به این سخن بهاءالله که "حضرت بهاءالله تبلیغ را فریضه ای روحانی برای پیروان خود مقرّر داشته و حضرت عبدالبهاء در ضرورت تداوم آن فرموده اند که: «به کلّی تعطیل جائز نه زیرا به کلّی تأیید منقطع گردد» بهائیان را به مثابه یک طعمه در معرض رو در روئی با دولت و مردم ایران قرار نداده اند ؟!
طبیعی است که این تنور همیشه داغ می ماند تا بیت العدل نان خود را در آن بپزد و به سیاست ایجاد تشنج در ایران ادامه دهد...
اگر این تحلیل درست نیست تحلیل درست چیست؟!
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
می دانید این روزها تشکیلات بهائی اقدام به راه اندازی کمپینی برای غائله ای به نام "دهشتناک جلوه دادن بهائیان" نموده است و قصد دارد به محافل بی خبر از ایران بگوید مردم ایران اسیر جریانی هستند که سعی در دهشتناک نمودن و نشان دادن بهائیت دارد!
معلوم می شود هر وقت سوژه ای برای طرح نداشته باشند یک دستگیره برای مظلوم نمائی پیدا کنند حتی اگر موهوم باشد.
این یک استراتژی است که از سوی بیت العدل و لجنه جهانی تبلیغ طراحی شده تا افکار عمومی مردم جهان را از موضوع اصلی منحرف نماید.
چرا که اگر این جنجال ها نباشد بهائیت حرفی برای گفتن ندارد و بیت العدل زیر سوال می رود که :
1- شما به چه حق همه ادیان ابراهیمی را منسوخ می دانید و جسارت می کنید و آنها را تاریخ مصرف گذشته می شمرید؟
2- شما به چه حق بهائیان را در دل جوامع مسلمان تحریک به تبلیغ می کنید تا به درگیری با اعتقادات آنها منجر شود و یک جنجال راه بیفتد بعد شروع به مظلوم نمائی کنید و برای خود وجاهت دست و پا کنید؟
3- شما به چه حقی ،در تمام مجامع جهانی نفوذ کرده و به آنها اطلاعات غلط از خود داده اید و خود را یک دین جدید جا زده اید؟
4- شما به چه حقی کودکان و نوجوانان را در جوامع اسلامی گروه هدف قرار داده اید و آنها را از طریق کلاسهای روحی شستشوی مغزی می دهید؟ (طرحی که مبدع آن یکی از اعضای خود بیت العدل است)
5- شما به چه حقی در مسائل سیاسی کشورها دخالت می کنید و موجب جنگ و خونریزی در کشورهای اسلامی می شوید؟
(نظیر آنچه در مورد دیوید کلی و پترسون دو عضو بهائی سازمان های جاسوسی انگلستان و امریکا در گزارش منجر به آغاز جنگ عراق اثبات گردید )
شما به چه حقی....
ببخشید اگر کمی لحن به تندی گرائید ولی حقیقتا افکار عمومی با دیدن این موضع گیری های بیت العدل دارای سوال می شود و اگر بیت العدل
پاسخگو نباشد سوال باقی می ماند و تحلیل حقانیت می یابد.
معلوم می شود هر وقت سوژه ای برای طرح نداشته باشند یک دستگیره برای مظلوم نمائی پیدا کنند حتی اگر موهوم باشد.
این یک استراتژی است که از سوی بیت العدل و لجنه جهانی تبلیغ طراحی شده تا افکار عمومی مردم جهان را از موضوع اصلی منحرف نماید.
چرا که اگر این جنجال ها نباشد بهائیت حرفی برای گفتن ندارد و بیت العدل زیر سوال می رود که :
1- شما به چه حق همه ادیان ابراهیمی را منسوخ می دانید و جسارت می کنید و آنها را تاریخ مصرف گذشته می شمرید؟
2- شما به چه حق بهائیان را در دل جوامع مسلمان تحریک به تبلیغ می کنید تا به درگیری با اعتقادات آنها منجر شود و یک جنجال راه بیفتد بعد شروع به مظلوم نمائی کنید و برای خود وجاهت دست و پا کنید؟
3- شما به چه حقی ،در تمام مجامع جهانی نفوذ کرده و به آنها اطلاعات غلط از خود داده اید و خود را یک دین جدید جا زده اید؟
4- شما به چه حقی کودکان و نوجوانان را در جوامع اسلامی گروه هدف قرار داده اید و آنها را از طریق کلاسهای روحی شستشوی مغزی می دهید؟ (طرحی که مبدع آن یکی از اعضای خود بیت العدل است)
5- شما به چه حقی در مسائل سیاسی کشورها دخالت می کنید و موجب جنگ و خونریزی در کشورهای اسلامی می شوید؟
(نظیر آنچه در مورد دیوید کلی و پترسون دو عضو بهائی سازمان های جاسوسی انگلستان و امریکا در گزارش منجر به آغاز جنگ عراق اثبات گردید )
شما به چه حقی....
ببخشید اگر کمی لحن به تندی گرائید ولی حقیقتا افکار عمومی با دیدن این موضع گیری های بیت العدل دارای سوال می شود و اگر بیت العدل
پاسخگو نباشد سوال باقی می ماند و تحلیل حقانیت می یابد.
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
دوست عزیز پژوهش
اگر کمی هم در باره بهائیان ارتدکس که بیت العدل با آنها معارضه می کند بنویسید ابعادی از موضوع را روشن کرده اید.بنده در سایت بهائیان ارتدکس مقاله ای را دیدم از "نصرت"که ظاهرا همان نصرت الله بهره مند است که از مسئولان تشکیلات "بهائیان ارتدکس "می باشد که این بیت العدل را جعلی و بدلی می شمرند و معتقدند به تحریف متون بهائی پرداخته است.من متن قسمتی از مقاله او را از آن سایت برایتان می آورم:
منبع:http://www.orthodoxbahai.de/45.html
پرتوی از میثاق
"...از خوانندگان این سطور درخواست میگردد که این مقاله را بدون حب و بغض و تعصب مطالعه نموده وشخصاً برای اطمینان از درستی به الواح و نصوص مبارکه مراجعه فرمایند و تصور ننمایند که چون عده ای با تدلیس کنترل اکثریت بهائیان را در دست دارند و مکانهای متبرک و مقدس را تصرف نموده اند بر حقند و آنچه میگویند باید با چشم بسته و بدون تحقیق و بررسی پذیرفت ، حضرت شوقی افندی میفرماید:
"هرهیئتی که به نظام الهی وبرحسب تعلیمات واصول وشرایط سماویه که در صحف الهیه مشروحأ مثبوت ومسطور است کاملأ کما ینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع والمرکز المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیئت از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم "
(توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه ۲۴۰)
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا بیت عدل حقیقی را چنین توصیف میفرمایند:
"اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و ولیّ امر اللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ ."
هر موسسه ای که بر خلاف بیان مبارک فوق ایجاد گشته یا بشود ولو نام بیت العدل اعظم الهی بر خود نهد قابل اعتنا نبوده ونیست...
بر همین منوال شوقی افندی اولین ولی امر بهائی در تاریخ نهم ژانویه 1951 اولین بیت عدل بین المللی را بصورت جنینی بنام شورای بین المللی بهائی تاسیس فرمودند اما متاسفانه پس از صعود ایشان ایادی سابق که پیروی از روحیه خانم را به پیروی از مفاد الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء و ولی امرالله ترجیح دادند آنرا منحل نمودند. در حال حاضر سومین بیت عدل بین المللی جنینی بنام شورای بین المللی بهائی به ریاست جو بری مارانجلا سومین ولی امر بهائی دایراست .
علت عدم توفیق در تشکیل بیوت عدل در سطوح محلی ، ملی و بین المللی پیمان شکنی ایادی سابق و مداخلات غیر مجاز آنان و کوششی که در جهت تغیر نقشه های الهی بعمل آوردند بوده و متاسفانه این روند بوسیله موسسه نامشروعی که توسط ایادی سابق بوجود آمد و به غلط خود را بیت العدل اعظم مینامد هنوز ادامه دارد . گردانندگان موسسه نامشروع مزبور در حالیکه وا نمود مینمایند که چون عده بهائیان حقیقی خیلی کمتر از تعداد افرادی است که به هر دلیل ظاهراً از گردانندگان آن موسسه بدلی پیروی یا تقلید میکنند لذا آنها قابل اهمیت نیستند و بزودی ازبین میروند (این مطلب را پنجاه سال است که تکرار میکنند) و از سوی دیگر هر روز سایتها و وبلاگهائی جدید بر علیه بهائیان حقیقی (اما با دروغها و تحریفات بیش از پیش) بر پا میدارند ، کمیته مخصوص تشکیل میدهند ، مأمورانی را بعنوان مشاور قاره ای، معاون ومساعد برای تفتیش عقاید میگمارند و بهائیان را به جاسوسی علیه یکدیگر و گزارش موارد مشکوک به این ماموران تشویق مینمایند. (دستور العمل بیت العدل بدلی را در این باره در انتهای قسمت پیوستها ملاحظه فرمائید) آنها از هیچ کوششی برای ضدیت و معاندت با ولایت امرالله و بهائیان حقیقی کوتاهی نمیکنند، از آن جمله در نوامبر سال 2006 محفل ملی آمریکا که تابع موسسه جعلی مزبور است شکایتی بر علیه بهائیان حقیقی (Orthodox Baha’is) به دادگاه ناحیه ای تقدیم کرد تا شاید بتواند آنها را از استفاده از نام بهائی و ابراز حقایق محروم و ممنوع نماید اما نیت پلید آنها با محکومیتشان در دادگاه بموجب رأیی که در تاریخ 23 آپریل 2008 صادر گشت با شکست مواجه شد.
پس از این شکست محفل ملی آمریکا در دادگاه استیناف طرح دعوی نمود اما این بار نیز ادعاهای واهی آن محفل نتوانست قضات را اغفال نماید ونتیجتاً بموجب رأی مورخ 23 نوامبر 2010 دادگاه استیناف مجددأ محکوم گشت.
در تلاشی دیگر محفل ملی آمریکا به رأی دادگاه استیناف اعتراض و تقاضای تجدید محاکمه نمود که دادگاه مزبور با این درخواست در تاریخ 29 دسامبر 2010 مخالفت نمود لهذا آن محفل برای بار سوم با شکست مواجه گشت، قانوناً محفل آمریکا میتوانست ظرف مدت 90 روز به دادگاه عالی ایالات متحده مراجعه نماید اما این کار را نکرد زیرا به شکست خود برای بار چهارم اطمینان داشت. این اقدامات بدون آگاهی بهائیان ایالات متحده بوسیله محفل ملی آن سامان به تبعیت از بیت العدل بدلی صورت گرفته است و مشخص نیست که هزینه گزاف آن چه مقدار و از چه محلی پرداخت شده است. خوانندگان این سطور میتوانند بفراست دریابند که اگر محفل ملی آمریکا در دعوی ناحق خود پیروز گشته بود صرفنظر از عواقب شوم آن چه تبلیغات پر صدائی بر پا میکرد.
اینگونه اعمال نشاندهنده ترس گردانندگان بیت العدل بدلی از حقایقی است که بوسیله بهائیان حقیقی بیان میگردد ، ترس و وحشت از اینکه احباء به عدم مشروعیت آن موسسه پی برند و متوجه به اعمال خلاف آنان گردند . درحقیقت آنها باید از قهر و غضب الهی بترسند چه تحریف و تاویل آیات الهی و نصوص و دشمنی و مخالفت با ولی امرالله گناهی نابخشودنی است...
نویسنده نامه مورد بحث (نامه مورخ 18 فوریه 2008) موسسه نامشروعی است که با بیت عدل مذکور در الواح ونصوص جز نام وجه تشابه دیگری ندارد لذا بدلی و کاذب است . نامه بیت العدل بدلی چنین آغاز میشود:
" وصول نامۀ یکی از دوستان آن سامان را که محتوی سؤالاتی راجع به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم است به اطّلاع شما عزیزان میرسانیم."
در نامه بیت العدل بدلی بجز یک مورد مشخص نشده که "سؤالات" چه بوده است ، این موضوع با توجه به ماهیت بیت العدل بدلی امری معمولی است ، "سؤالاتی راجع به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم" معمولأ بوسیله افرادی مطرح میشود که با مشاهده سایتهای بهائیان حقیقی (Orthodox Baha’is) ومطالعه مقالات مستند ومستدل آنان وبا جستجو درالواح و نصوص با حقایق آشنا شده اند و پی برده اند که ولایت امرالله که آنهمه در الواح وصایای مبارک حضرت عبدالبهاء به لزوم و تسلسل آن تاکید گشته و شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در توقیعات و پیامهای خود حتی تا آخرین لحظات زندگی خود تداوم و استمرار آن را تا پایان دوران دیانت بهائی گوشزد ساخته و تاکید نموده است است "رکن اول و اعظم" نظم بدیع حضرت بهاءالله است و نمیشود آنرا از این دیانت حذف نمود و اولین ولی امر را متهم ساخت که بر خلاف دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا که میفرمایند: " بايد ولی امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد ازصعودش اختلاف حاصل نگردد ." جا نشین خود را تعین ننموده باشد. معهذا این جویندگان برای اطمینان خاطر و بعضأ بخاطر اصرار بستگان خویش حقایق را بصورت سؤالی به بیت العدل بدلی منعکس مینمایند و آن موسسه کاذب چون از جوابگوئی مستند ومستدل به سؤالها عاجز است به ترتیبی که ملاحظه میفرمائید عمل میکند.
بدیهی است دلیل اینکه سؤالها را افشا نمینمایند اینست که نمیخواهند خوانندگان متوجه حقایقی شوند که معمولاً در متن این پرسشها به چشم میخورد و آگاه گردند که چقدر جوابیه آنها نسبت به سؤالها بی ربط است و آنها تا چه درجه در ارائه پاسخ مستند و مستدل عاجز و ناتوانند. با اینهمه مفاد نامه بیت العدل بدلی به تنهائی نیز برای کسی که مستقلأ وبه دقت الواح مبارک وصایا و کتاب دور بهائی شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی و توقیعات دیگر ایشان را مطالعه نموده باشد نه تنها قانع کننده نیست بلکه خود نشان دهنده بی اعتباری و عدم مشروعیت آن موسسه مجعول است.
بنظر میرسد اراده الهی بر این است که این موسسه بدلی با نوشتن چنین بیانیه ها ئی عدم مشروعیت خود را به ثبوت رسانده ودر معرض قضاوت نسلهای آینده قرار دهد. برای اینکه خوانندگان تصور و آگاهی کاملی از نوشته بیت العدل بدلی داشته باشند تا آنجا که ممکن است عین مطالب آنها نیز با رنگ قرمز مشخص و درج میگردد. اما پیش از آن لازم است به بیانات صریح وروشن شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی توجه شود که میفرمایند:
"اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبين است و ركن ثانی بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه در اين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امرو مبادی اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگرممتنع و محال"....
(توقيعات مباركه ١٩٤٥-١٩٥٢: صفحه ۱۲۷- توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۳۰۱)
با ادامه مطالعه نامه بیت العدل بدلی مشاهده خواهند نمود که چرا آنها چون "خبیث اصفهانی" برای توجیه تحریفات خود ترکیب "اصل وصایت" را ابداع و بکار گرفته اند.
بیت العدل بدلی نوشته است:
" سؤالات مربوط به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم را میتوان با مطالعۀ دقیق آثار حضرت بهاءالله، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولیّامرالله و توضیحات بیت العدل اعظم که به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء در بارۀ «آنچه اختلاف واقع یا مسائل مبهمه و یا مسائل غیر منصوصه» مذاکره خواهد نمود و «هر چه تقرّر یابد همان مانند نصّ است»، پاسخ داد."
در ابتدا باید توجه نمود که حتی یک بیت عدل حقیقی حق اظهار نظر در باره ولی امرالله و ولایت امرالله را ندارد چه رسد به یک موسسه بدلی ونامشروع ، آنچه در رابطه با ولایت امرالله است منصوص است و بیت عدل حق مداخله در نصوص را ندارد ، بعلاوه بیت عدل مبین آیات الله نیست چنانچه سؤالی در این زمینه باشد باید از مبین آیات الله یعنی ولی امرالله پرسیده شود ضمناً آنچه حضرت عبدالبهاء در باره بیت عدل فرموده اند راجع به بیت عدل حقیقی است که بموجب شرایطی که در الواح وصایا مقرر فرموده اند تشکیل گردد یعنی ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاینعزل" در راُس آن باشد حال آنکه موسسه بدلی وکاذب که خود را بیت العدل اعظم مینامد فاقد آن شرط و شرایط دیگر است....
بر اساس نوشته ها و دستور العملهائی که گه گاه از طرف بیت العدل بدلی به تشکیلات تابعه اش صادر میشود وبر اساس عملکرد آن تشکیلات گمراه بنظر میرسد که منظور آنان از "پیشرفت" اضافه کردن هرچه بیشتر اسامی افرادی میباشد که بدون داشتن اطلاعات کافی مبادرت به امضای فرم عضویت مینمایند...
حقیقتاً جای تاسف بسیار است که این افراد بجای تمکین به اراده الهی که در الواح مبارک وصایا بیان گشته ، با تحریفات و مطالب نادرست خود سعی در تضعیف و تخفیف آن سند مقدس را دارند تا عهد شکنی واعمال غلطشان را بخیال خود توجیه نمایند....
هیچ هیئت یا موسسه ای را بدون وجود ولی امرالله به عنوان "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاينعزل" نمیتوان بیت عدل اعظم دانست.
برای روشن شدن بیشتر موضوع مثالی ذکر میشود تصور فرمایند که در مقاله ای در باره آب و نوشیدن آن، پس از شرح مبسوطی در باره لزوم و اهمیت آب در حیات موجودات زنده، مشخصات آب آشامیدنی سالم به شرح زیر توصیف شده است :
"آبی برای نوشیدن مناسب است که فاقد کدورت ، رنگ ، بو و مزه محسوس باشد و از میکروبها ومواد معدنی و آلی که اثرات سوء بر سلامت مصرف کنندگان دارند ، عاری بوده و یا مقدار آنها از حد معینی تجاوز نکند"
و در ادامه مقاله در صفحه بعد نوشته شده است که: "بهتر است هر شخص حدود دو لیتر آب در یک شبانه روز بیاشامد" دیگر در اینجا دوباره مشخصات آب آشامیدنی سالم ذکر نشده و نوشته نمیشود: "آبی برای نوشیدن مناسب است که فاقد..." چون نویسنده به اعتبار شعور وفهم خواننده لزومی نمی بیند که آن اطلاعات را تکرار نماید و مسلماً خواننده نیز فکر نخواهد کرد که چون نویسنده مجدداً آنها را ننوشته به معنی اینست که هر نوع آبی را ولو کثیف و آلوده باشد میتواند بنوشد.
اینکه بیت العدل بدلی برای توجیه عمل خلاف ایادی سابق در جهت تشکیل آن موسسه بدلی وکاذب به این موضوع تشبث نموده که امکان این وجود داشته است که چنانچه حضرت عبدالبهاء تشکیل بیت العدل را در زمان حیاتشان لازم میدیدند دستور به تشکیل آن میفرمودند باید متذکر شد که حضرت عبدالبهاء با داشتن حق واختیارات کاملی که از سوی مظهر ظهور به ایشان اعطا شده است قادر بودند که به تشکیل بیت عدل اراده فرمایند اما آنحضرت اراده به تشکیل آن نفرمودند وچه بسا در صورت اراده به تشکیل آنرا بصورت جنینی تاسیس و از سوی خود "نائب و وكيلی" برای شرکت در جلساتش تعین میفرمودند . در هر صورت اصل مهم اینست که ایادی سابق که در سال 1963مبادرت به تشکیل یک موسسه مجعول و نا مشروع نموده و بدون استحقاق نام آنرا بیت العدل اعظم گذاشتند دارای هیچگونه اختیاراتی در امر نبودند وعمل آنان بر خلاف مفاد الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء و در تضاد با دستورات اولین ولی امر دیانت بهائی در باره مراحل تحول وتبدیل بیت عدل جنینی که در سال 1951 تاسیس فرموده بودند بود . ایادی فاقد هرگونه اختیاری در امر بودند و حق تصمیم در مورد تشکیل یا عدم تشکیل بیت عدل را نداشتند این نهایت بیشرمی و اهانت خواهد بود اگر کسی بخواهد ایادی سابق را دارای همان اختیارات حضرت عبدالبهاء بداند....
با توجه به نصوص ذکر شده تحریفات و تعدی ایادی سابق و بیت العدل بدلی به حریم مبارک کتاب اقدس کاملأ آشکار است آنها نه تنها آیات الهی را تحریف و از معنی خارج نموده اند و با این عمل شنیع خود چنین وا نمود می نمایند که استغفرالله آنها بهترو بیشتر از حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی از اراده حضرت بهاءالله آگاهی دارند.
قبول تحریف بیت العدل بدلی بمعنی پذیرفتن این نظریه نا درست است که ولایت امرالله میبایست منحصر به اولین بوده و این مقام نباید در نظم بدیع آنحضرت بعنوان "ولی امر اللّه" و "مبيّن آيات اللّه" و "مرجع جميع" و "آیت اللّه" و"غصن ممتاز" همچنین "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاینعزل" بیت عدل اعظم و "رکن اول واعظم" ، تسلسل یافته و وجود داشته باشد و استغفرالله حضرت عبدالبها متوجه به این موضوع نبودند و نمیبایست ولایت امرالله را محور و مرکز و مرجع امر قرار دهند و نمی بایست اولیاء امرالله را ملزم به تعین جانشین خود در زمان حیاتشان مینمودند ، نمی بایست حفظ و صیانت امر را موکول به اطاعت از کسی که ولی امرالله است میفرمودند ، نمیبایست تبیین نصوص وآیات را منحصراً به عهده اولیاء امرالله محول میفرمودند ، نمیبایست ریاست دائمی بیت عدل را بعهده اولیاء امرالله قرار میدادند، نمیبایست صلاحیت اخراج اعضای خاطی بیت عدل را فقط به ولی امرالله اختصاص میدادند ، نمیبایست حقوق الله را فقط به ولی امرالله اختصاص میدادند و نمیبایست تعین ایادی امرالله و سرپرستی واداره آنهارا بعهده ولی امرالله محول مینمودند و استغفرالله شوقی افندی اولین ولی امر بهائی نیز متوجه به این موضوع نبودند ونمی بایست صراحتاً میفرمودند که: " تا پایان دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید" و نمیبایست میفرمودند که : "بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّۀ منتخبين ضروری است سلب شود ."
آیا تخطی و تجاوز بیت العدل بدلی به حریم کتاب مستطاب اقدس به تنهائی ثابت نمینماید که موسسه مزبور نامشروع و کاذب است؟....
گفته بیت العدل بدلی "که فرد واجد شرایطی برای این انتصاب وجود نداشت." ادعای بی پایه آن موسسه مجعول است ، کجا میتوان کوچکترین مطلبی از حضرت شوقی افندی یافت که حتی به اشاره فرموده باشند من جانشین خود را تعین نکردم چون "فرد واجد شرایطی برای این انتصاب وجود نداشت." این ادعای بی اساس بدین معنی است که در این دیانت استغفرالله حضرت عبدالبهاء "رکن اول واعظم" را بر اساسی سست بنیان نهادند و نتیجتاً فقط پس از گذشت سی و شش سال از شروع بنای آن فرو پاشیده ، آنها همچنین بدون ذره ای شرم و حیا حضرت شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی را که تا آخرین لحظه ها بر استمرار و تسلسل ولایت امرالله تاکید فرمود بطور ضمنی بفریب احباء متهم مینمایند ، بر طبق الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء "که مؤيّد و متمّم و ملازم کتاب اقدس است" ایشان موظف بودند که جانشین خود را "در زمان حیات خویش" تعیین نمایند بفرض محال چنانچه جانشین خودرا تعیین نفرموده بودند دلیل آنرا بیان میفرمودند ایشان مبین آیات الله بودند سکوت چرا؟ حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا کسی که ولی امرالله است را موظف میفرمایند برای آنکه "بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد" جانشین خود را "در زمان حیات خویش" تعیین نماید نه بصورت نوشتن وصیتنامه متداول. چگونه امکان دارد که یک ولی امر مصون ازخطای بهائی بر خلاف دستور اکید حضرت عبدالبهاء جانشین خودرا تعیین نکند (بنا به تأویل خطای موسسه بدلی) و ضمناً این موضوع را هم مسکوت بگذارد؟...
هیچ هیئتی حق و اجازه اتخاذ تدبیر در باره ولایت امر را ندارد چه رسد به یک موسسه جعلی ، انتصاباتی را که ولی امرالله انجام دهد فقط بوسیله بوسیله ولی امرالله قابل تغیر یا لغو است نه بوسیله افرادی دیگر که هیچگونه اختیارات اداری نداشتند ایادی بنا به نوشته های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از حضرت شوقی افندی بود ، بفرموده اولین ولی امر بهائی شورای بین الملی بهائی (بیت عدل جنینی) میبایست تا پایان نقشه ده ساله یعنی 1963 راٌساً "بتهیه وسائل جهت تبدیل این هیئت بمرور ایام بمحکمه مستقل بهائی و اجرا و تنفیذ احکام یزدانی مساعده نماید"
همانطور که ملاحظه میفرمائید ایادی سابق تنها پس از گذشت کمتر دو سال از صعود شوقی افندی اولین ولی امر بهائی (نوامبر1959 ) تاریخی را برای تاسیس بیت العدل مقارن زمان پایان نقشه ده ساله تعین نمودند در حالیکه انجام انتخابات برای تاسیس بیت عدل جزء اهداف نقشه ده ساله نبود و اصولاً در الواح وصایای حضرت عبدالبهاء که متم کتاب اقدس و منشور نظم جهانی حضرت بهاءالله است به ایادی امرالله چنین اجازه ای داده نشده است که برای تاسیس یا عدم تاسیس بیت عدل اتخاذ تصمیم نمایند . ایادی سابق همچنین برای انتخابات شورائی به جایگزینی شورای بین المللی بهائی تاریخی را (رضوان 1961) اعلام کردند که بمعنی انحلال آن شورا که بوسیله حضرت شوقی افندی تاسیس و اعضای آن را شخصاً منصوب فرمودند بود در حالیکه آن موسسه پس از صعود ایشان میبایست عهده دار اداره امور امرالله شود نه هیئت نه نفری که ایادی از بین خود منصوب نمودند و خود را جانشین اولین ولی امرالله قلمداد کردند . شورای بین الملی بهائی (بیت عدل جنینی) بوسیله اولین ولی امر دیانت بهائی منصوب گشته بود وغیر از یک ولی امرالله هیچ شخص یا مقامی اجازه و اختیار عزل آن هیئت را نداشت، ایادی هیچگونه اختیارات اداری نداشتند بنا به نوشته های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از شوقی افندی بود ارتباط ایادی با محافل ملی محدود به مشورت بود، محافل اجباری در قبول واجرای نظرات ایادی نداشتند و ایادی حق دستور دادن به محافل را نداشتند. بعلاوه حضرت شوقی افندی اولین ولی امرالله مقررداشته بود که شورای بین المللی بهائی در طی اجرای نقشه ده ساله به محکمه مستقل بهائی تبدیل گردد تا به اجرا و تنفیذ احکام یزدانی مساعده نماید نه آنکه بوسیله ایادی سابق برای نفی و انکار ولی امرالله و معاندت با او با تمهید انتخابات غیر مجاز منحل گردد . هنگامیکه ایادی سابق برای ایجاد یک شورای بدلی تاریخ تعین کردند هنوز چهار سال به پایان نقشه ده ساله باقی مانده بود اما توجه و کوشش ایادی سابق به رهبری روحیه خانم معطوف به منزوی نمودن شورای بین المللی بهائی، استحکام سیطره وتسلط خود و نهایتاً حذف بیت عدل جنینی بود تا از شناسائی دومین ولی امر بهائی بوسیله احباء جلو گیری نمایند. میبایست همه مراحلی راکه حضرت شوقی افندی برای تبدیل ، تکامل و تحول شورای بین المللی بهائی (بیت عدل جنینی) تعین فرمودند طی شود تا نهایتاً بیت عدل بین المللی حقیقی (مطابق با مفاد الواح مبارک وصایا) ایجاد گردد ، اگر فقط دعوت برای برگزاری انتخابات برای تشکیل بیت عدل بین المللی کافی بود حضرت شوقی افندی در طی دوران ولایت خود مسلماً این کار را میکردند اما دنیا مبایست برای پذیرش این موسسه آمادگی پیدا نموده وبه بلوغ لازم برسد میبایست وجدان و شعور بشری به درجه ای ارتقاء یابد که بشود احکام کتاب مستطاب اقدس بمرحله اجراء در آید تا بیت عدل حقیقی که مرجع تشریع خواهد بود به وضع احکام متفرعه و قوانینی بپردازد که بحسب اقتضای زمان لازم میگردد و در آن موارد نصی وجود ندارد ، تشکیلات اداری دیانت بهائی یعنی بیوت عدل محلی ، ملی و بین المللی ابتدا توسط حضرت عبدالبها و سپس بوسیله حضرت شوقی افندی بصورت جنینی با نامهای محفل روحانی محلی ، محفل روحانی ملی و شورای بین المللی بهائی تاسیس شدند و هدف تشکیل شش محکمه بهائی در نقشه ده ساله که اولین ولی امر بهائی در نیمه اجرای آن صعود فرمودند کوششی بود که تعدادی از محافل بتوانند برای انجام وظیفه بنام اصلی و دائمی خويش يعنی "بيوت عدل" كه از طرف مظهر ظهور تعین گشته است آمادگی پیدا کنند....
در خصوص طرد روحانی افراد باید متذکر گشت که طرد روحانی بر خلاف اظهار بیت العدل بدلی فریضه نیست ، فریضه امور واجب مانند نماز و روزه است که احکام آنها نازل گردیده است ، طرد روحانی جزء اختیارات خاصه مرکز امر یعنی ولی امرالله است زیرا تنها او که "آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امر اللّه و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه" است صلاحیت تشخیص بیماری روحانی افرادرا دارد و حضرت شوقی افندی اولین ولی امر بهائی به تکرار این موضوع را متذکر شده اند....
در آن زمان سئوال رایج این بود که ولی امر بعدی کیست؟ نه اینکه آیا اولین ولی امرالله جانشین خود را تعین کرده است؟ زیرا مومنین ثابت قدم میدانستند که بر طبق الواح مبارک وصایا " بايد ولی امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد ازصعودش اختلاف حاصل نگردد ." لذا کوچکترین شک وشبهه ای بخود راه نمیدادند که ممکن باشد حضرت شوقی افندی در اجرا واعمال مهم ترین وظیفه ای که بموجب الواح مبارک وصایا بعهده داشت قصور ورزیده باشد. ایشان همیشه در طی سی و شش سال دوران ولایت خود حتی تا آخرعمر بر تسلسل و ادامه ولایت امرالله تا پایان دیانت بهائی تاکید و مکررأ در نوشته ها وگفتار خود به اولیاء امرالله آینده اشاره نموده است...
بر اساس طرح روحیه خانم ایادی سابق امر از 18 تا 25 نوامبر 1957 در بهجی در جلسه ای سری شرکت نمودند آنها قبل از تشکیل جلسه پیش شرطهائی را که روحیه خانم به آنها تحمیل نمود پذیرفتند و قبول نمودند که مذاکرات نوشته وضبط نشود و آنچه در جلسات گفته میشود در خارج بازگو نشود و کاغذ ها ویادداشتها در آخر هر جلسه سوزانده شود و پس از پایان گفتگو ها و اخذ آراء هر چه که نظر اکثریت باشد برای حفظ وحدت اعلامیه به امضاء همه برسد هر چند با آن مطالب موافق نباشند. حاصل این جلسات سری این بود که اکثریت ایادی سابق علیرقم تذکرات میسن رمی مبنی بر اینکه ولایت امرالله در دیانت بهائی تسلسل دارد و تعطیل بردار نیست ، به استناد یه اینکه وصیتنامه ای نیافته اند به این نتیجه غلط و انحرافی رسیدند که شوقی افندی جانشینی تعین ننموده است ، امضاء اعلامیه پایانی جلسات سری ایادی هرچند از سوی همه ایادی امضاء شده باشد دلیل موافقت همه آنان با آن نوشته ها نیست و فقط منعکس کننده نظر اکثریت شرکت کنندگان است.
در اینجا ذکر این موضوع مهم لازم است که درحقیقت جلسه سری ایادی که به تمهید روحیه خانم تشکیل گشت وکلیه جلسات و مجامعی که ایادی سابق بعد از صعود شوقی افندی اولین ولی امر بهائی تشکیل دادند نا مشروع و فاقد اعتبار است زیرا "در تحت اداره وليّ امر اللّه" نبودند گرچه دومین ولی امر بهائی در تعدادی از این مجامع ایادی سابق حضور یافت اما ایشان در اداره آن جلسات نقشی نداشتند و آن مجامع در تحت اداره ایشان نبود...
پیام پایانی
دوستان عزیز،
گردانندگان بیت العدل بدلی از وحدت ویگانگی دم میزنند در حالیکه بر خلاف دستور های مظهر ظهور ومرکز میثاق او ومبین آیات الله که برای نیل به هدف فوق صادرگشته رفتار میکنند که دراین مقاله نمونه هائی از این بد کرداری وحتی تقلب آنان بنظر شما رسید. بیت عدل بدلی احبا را به اطاعت کور کورانه از خود وادار وبه آنها القاء مینماید که اطاعت از ولی امرالله نقض عهد وسبب انشعاب و انشقاق است و حفظ وصیانت امرالله بمعنی پیروی از بیت العدل بدلی ومخالفت با ولی امرالله است ...
احبای عزیز هنگام آنست که فرصت را از دست نداده و تا وقت باقی است بدون توجه به تهدیدات و بدون ترس وواهمه با توکل به جمال مبارک شخصأ ومستقلأ به مطالعه الواح ونصوص ویافتن حقیقت بپردازید تا متوجه گردید که هر جا در الواح ونصوص ذکر بیت عدل گشته منظور بیت عدل حقیقی و واقعی بصورتی است که در الواح مبارک وصایا (متمم ومکمل کتاب اقدس) مذکوراست نه یک موسسه بدلی که فاقد شرط اساسی ولازم میباشد..."
نصرت
اگر کمی هم در باره بهائیان ارتدکس که بیت العدل با آنها معارضه می کند بنویسید ابعادی از موضوع را روشن کرده اید.بنده در سایت بهائیان ارتدکس مقاله ای را دیدم از "نصرت"که ظاهرا همان نصرت الله بهره مند است که از مسئولان تشکیلات "بهائیان ارتدکس "می باشد که این بیت العدل را جعلی و بدلی می شمرند و معتقدند به تحریف متون بهائی پرداخته است.من متن قسمتی از مقاله او را از آن سایت برایتان می آورم:
منبع:http://www.orthodoxbahai.de/45.html
پرتوی از میثاق
"...از خوانندگان این سطور درخواست میگردد که این مقاله را بدون حب و بغض و تعصب مطالعه نموده وشخصاً برای اطمینان از درستی به الواح و نصوص مبارکه مراجعه فرمایند و تصور ننمایند که چون عده ای با تدلیس کنترل اکثریت بهائیان را در دست دارند و مکانهای متبرک و مقدس را تصرف نموده اند بر حقند و آنچه میگویند باید با چشم بسته و بدون تحقیق و بررسی پذیرفت ، حضرت شوقی افندی میفرماید:
"هرهیئتی که به نظام الهی وبرحسب تعلیمات واصول وشرایط سماویه که در صحف الهیه مشروحأ مثبوت ومسطور است کاملأ کما ینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع والمرکز المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیئت از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم "
(توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه ۲۴۰)
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا بیت عدل حقیقی را چنین توصیف میفرمایند:
"اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و ولیّ امر اللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ ."
هر موسسه ای که بر خلاف بیان مبارک فوق ایجاد گشته یا بشود ولو نام بیت العدل اعظم الهی بر خود نهد قابل اعتنا نبوده ونیست...
بر همین منوال شوقی افندی اولین ولی امر بهائی در تاریخ نهم ژانویه 1951 اولین بیت عدل بین المللی را بصورت جنینی بنام شورای بین المللی بهائی تاسیس فرمودند اما متاسفانه پس از صعود ایشان ایادی سابق که پیروی از روحیه خانم را به پیروی از مفاد الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء و ولی امرالله ترجیح دادند آنرا منحل نمودند. در حال حاضر سومین بیت عدل بین المللی جنینی بنام شورای بین المللی بهائی به ریاست جو بری مارانجلا سومین ولی امر بهائی دایراست .
علت عدم توفیق در تشکیل بیوت عدل در سطوح محلی ، ملی و بین المللی پیمان شکنی ایادی سابق و مداخلات غیر مجاز آنان و کوششی که در جهت تغیر نقشه های الهی بعمل آوردند بوده و متاسفانه این روند بوسیله موسسه نامشروعی که توسط ایادی سابق بوجود آمد و به غلط خود را بیت العدل اعظم مینامد هنوز ادامه دارد . گردانندگان موسسه نامشروع مزبور در حالیکه وا نمود مینمایند که چون عده بهائیان حقیقی خیلی کمتر از تعداد افرادی است که به هر دلیل ظاهراً از گردانندگان آن موسسه بدلی پیروی یا تقلید میکنند لذا آنها قابل اهمیت نیستند و بزودی ازبین میروند (این مطلب را پنجاه سال است که تکرار میکنند) و از سوی دیگر هر روز سایتها و وبلاگهائی جدید بر علیه بهائیان حقیقی (اما با دروغها و تحریفات بیش از پیش) بر پا میدارند ، کمیته مخصوص تشکیل میدهند ، مأمورانی را بعنوان مشاور قاره ای، معاون ومساعد برای تفتیش عقاید میگمارند و بهائیان را به جاسوسی علیه یکدیگر و گزارش موارد مشکوک به این ماموران تشویق مینمایند. (دستور العمل بیت العدل بدلی را در این باره در انتهای قسمت پیوستها ملاحظه فرمائید) آنها از هیچ کوششی برای ضدیت و معاندت با ولایت امرالله و بهائیان حقیقی کوتاهی نمیکنند، از آن جمله در نوامبر سال 2006 محفل ملی آمریکا که تابع موسسه جعلی مزبور است شکایتی بر علیه بهائیان حقیقی (Orthodox Baha’is) به دادگاه ناحیه ای تقدیم کرد تا شاید بتواند آنها را از استفاده از نام بهائی و ابراز حقایق محروم و ممنوع نماید اما نیت پلید آنها با محکومیتشان در دادگاه بموجب رأیی که در تاریخ 23 آپریل 2008 صادر گشت با شکست مواجه شد.
پس از این شکست محفل ملی آمریکا در دادگاه استیناف طرح دعوی نمود اما این بار نیز ادعاهای واهی آن محفل نتوانست قضات را اغفال نماید ونتیجتاً بموجب رأی مورخ 23 نوامبر 2010 دادگاه استیناف مجددأ محکوم گشت.
در تلاشی دیگر محفل ملی آمریکا به رأی دادگاه استیناف اعتراض و تقاضای تجدید محاکمه نمود که دادگاه مزبور با این درخواست در تاریخ 29 دسامبر 2010 مخالفت نمود لهذا آن محفل برای بار سوم با شکست مواجه گشت، قانوناً محفل آمریکا میتوانست ظرف مدت 90 روز به دادگاه عالی ایالات متحده مراجعه نماید اما این کار را نکرد زیرا به شکست خود برای بار چهارم اطمینان داشت. این اقدامات بدون آگاهی بهائیان ایالات متحده بوسیله محفل ملی آن سامان به تبعیت از بیت العدل بدلی صورت گرفته است و مشخص نیست که هزینه گزاف آن چه مقدار و از چه محلی پرداخت شده است. خوانندگان این سطور میتوانند بفراست دریابند که اگر محفل ملی آمریکا در دعوی ناحق خود پیروز گشته بود صرفنظر از عواقب شوم آن چه تبلیغات پر صدائی بر پا میکرد.
اینگونه اعمال نشاندهنده ترس گردانندگان بیت العدل بدلی از حقایقی است که بوسیله بهائیان حقیقی بیان میگردد ، ترس و وحشت از اینکه احباء به عدم مشروعیت آن موسسه پی برند و متوجه به اعمال خلاف آنان گردند . درحقیقت آنها باید از قهر و غضب الهی بترسند چه تحریف و تاویل آیات الهی و نصوص و دشمنی و مخالفت با ولی امرالله گناهی نابخشودنی است...
نویسنده نامه مورد بحث (نامه مورخ 18 فوریه 2008) موسسه نامشروعی است که با بیت عدل مذکور در الواح ونصوص جز نام وجه تشابه دیگری ندارد لذا بدلی و کاذب است . نامه بیت العدل بدلی چنین آغاز میشود:
" وصول نامۀ یکی از دوستان آن سامان را که محتوی سؤالاتی راجع به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم است به اطّلاع شما عزیزان میرسانیم."
در نامه بیت العدل بدلی بجز یک مورد مشخص نشده که "سؤالات" چه بوده است ، این موضوع با توجه به ماهیت بیت العدل بدلی امری معمولی است ، "سؤالاتی راجع به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم" معمولأ بوسیله افرادی مطرح میشود که با مشاهده سایتهای بهائیان حقیقی (Orthodox Baha’is) ومطالعه مقالات مستند ومستدل آنان وبا جستجو درالواح و نصوص با حقایق آشنا شده اند و پی برده اند که ولایت امرالله که آنهمه در الواح وصایای مبارک حضرت عبدالبهاء به لزوم و تسلسل آن تاکید گشته و شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در توقیعات و پیامهای خود حتی تا آخرین لحظات زندگی خود تداوم و استمرار آن را تا پایان دوران دیانت بهائی گوشزد ساخته و تاکید نموده است است "رکن اول و اعظم" نظم بدیع حضرت بهاءالله است و نمیشود آنرا از این دیانت حذف نمود و اولین ولی امر را متهم ساخت که بر خلاف دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا که میفرمایند: " بايد ولی امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد ازصعودش اختلاف حاصل نگردد ." جا نشین خود را تعین ننموده باشد. معهذا این جویندگان برای اطمینان خاطر و بعضأ بخاطر اصرار بستگان خویش حقایق را بصورت سؤالی به بیت العدل بدلی منعکس مینمایند و آن موسسه کاذب چون از جوابگوئی مستند ومستدل به سؤالها عاجز است به ترتیبی که ملاحظه میفرمائید عمل میکند.
بدیهی است دلیل اینکه سؤالها را افشا نمینمایند اینست که نمیخواهند خوانندگان متوجه حقایقی شوند که معمولاً در متن این پرسشها به چشم میخورد و آگاه گردند که چقدر جوابیه آنها نسبت به سؤالها بی ربط است و آنها تا چه درجه در ارائه پاسخ مستند و مستدل عاجز و ناتوانند. با اینهمه مفاد نامه بیت العدل بدلی به تنهائی نیز برای کسی که مستقلأ وبه دقت الواح مبارک وصایا و کتاب دور بهائی شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی و توقیعات دیگر ایشان را مطالعه نموده باشد نه تنها قانع کننده نیست بلکه خود نشان دهنده بی اعتباری و عدم مشروعیت آن موسسه مجعول است.
بنظر میرسد اراده الهی بر این است که این موسسه بدلی با نوشتن چنین بیانیه ها ئی عدم مشروعیت خود را به ثبوت رسانده ودر معرض قضاوت نسلهای آینده قرار دهد. برای اینکه خوانندگان تصور و آگاهی کاملی از نوشته بیت العدل بدلی داشته باشند تا آنجا که ممکن است عین مطالب آنها نیز با رنگ قرمز مشخص و درج میگردد. اما پیش از آن لازم است به بیانات صریح وروشن شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی توجه شود که میفرمایند:
"اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبين است و ركن ثانی بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه در اين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امرو مبادی اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگرممتنع و محال"....
(توقيعات مباركه ١٩٤٥-١٩٥٢: صفحه ۱۲۷- توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۳۰۱)
با ادامه مطالعه نامه بیت العدل بدلی مشاهده خواهند نمود که چرا آنها چون "خبیث اصفهانی" برای توجیه تحریفات خود ترکیب "اصل وصایت" را ابداع و بکار گرفته اند.
بیت العدل بدلی نوشته است:
" سؤالات مربوط به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم را میتوان با مطالعۀ دقیق آثار حضرت بهاءالله، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولیّامرالله و توضیحات بیت العدل اعظم که به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء در بارۀ «آنچه اختلاف واقع یا مسائل مبهمه و یا مسائل غیر منصوصه» مذاکره خواهد نمود و «هر چه تقرّر یابد همان مانند نصّ است»، پاسخ داد."
در ابتدا باید توجه نمود که حتی یک بیت عدل حقیقی حق اظهار نظر در باره ولی امرالله و ولایت امرالله را ندارد چه رسد به یک موسسه بدلی ونامشروع ، آنچه در رابطه با ولایت امرالله است منصوص است و بیت عدل حق مداخله در نصوص را ندارد ، بعلاوه بیت عدل مبین آیات الله نیست چنانچه سؤالی در این زمینه باشد باید از مبین آیات الله یعنی ولی امرالله پرسیده شود ضمناً آنچه حضرت عبدالبهاء در باره بیت عدل فرموده اند راجع به بیت عدل حقیقی است که بموجب شرایطی که در الواح وصایا مقرر فرموده اند تشکیل گردد یعنی ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاینعزل" در راُس آن باشد حال آنکه موسسه بدلی وکاذب که خود را بیت العدل اعظم مینامد فاقد آن شرط و شرایط دیگر است....
بر اساس نوشته ها و دستور العملهائی که گه گاه از طرف بیت العدل بدلی به تشکیلات تابعه اش صادر میشود وبر اساس عملکرد آن تشکیلات گمراه بنظر میرسد که منظور آنان از "پیشرفت" اضافه کردن هرچه بیشتر اسامی افرادی میباشد که بدون داشتن اطلاعات کافی مبادرت به امضای فرم عضویت مینمایند...
حقیقتاً جای تاسف بسیار است که این افراد بجای تمکین به اراده الهی که در الواح مبارک وصایا بیان گشته ، با تحریفات و مطالب نادرست خود سعی در تضعیف و تخفیف آن سند مقدس را دارند تا عهد شکنی واعمال غلطشان را بخیال خود توجیه نمایند....
هیچ هیئت یا موسسه ای را بدون وجود ولی امرالله به عنوان "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاينعزل" نمیتوان بیت عدل اعظم دانست.
برای روشن شدن بیشتر موضوع مثالی ذکر میشود تصور فرمایند که در مقاله ای در باره آب و نوشیدن آن، پس از شرح مبسوطی در باره لزوم و اهمیت آب در حیات موجودات زنده، مشخصات آب آشامیدنی سالم به شرح زیر توصیف شده است :
"آبی برای نوشیدن مناسب است که فاقد کدورت ، رنگ ، بو و مزه محسوس باشد و از میکروبها ومواد معدنی و آلی که اثرات سوء بر سلامت مصرف کنندگان دارند ، عاری بوده و یا مقدار آنها از حد معینی تجاوز نکند"
و در ادامه مقاله در صفحه بعد نوشته شده است که: "بهتر است هر شخص حدود دو لیتر آب در یک شبانه روز بیاشامد" دیگر در اینجا دوباره مشخصات آب آشامیدنی سالم ذکر نشده و نوشته نمیشود: "آبی برای نوشیدن مناسب است که فاقد..." چون نویسنده به اعتبار شعور وفهم خواننده لزومی نمی بیند که آن اطلاعات را تکرار نماید و مسلماً خواننده نیز فکر نخواهد کرد که چون نویسنده مجدداً آنها را ننوشته به معنی اینست که هر نوع آبی را ولو کثیف و آلوده باشد میتواند بنوشد.
اینکه بیت العدل بدلی برای توجیه عمل خلاف ایادی سابق در جهت تشکیل آن موسسه بدلی وکاذب به این موضوع تشبث نموده که امکان این وجود داشته است که چنانچه حضرت عبدالبهاء تشکیل بیت العدل را در زمان حیاتشان لازم میدیدند دستور به تشکیل آن میفرمودند باید متذکر شد که حضرت عبدالبهاء با داشتن حق واختیارات کاملی که از سوی مظهر ظهور به ایشان اعطا شده است قادر بودند که به تشکیل بیت عدل اراده فرمایند اما آنحضرت اراده به تشکیل آن نفرمودند وچه بسا در صورت اراده به تشکیل آنرا بصورت جنینی تاسیس و از سوی خود "نائب و وكيلی" برای شرکت در جلساتش تعین میفرمودند . در هر صورت اصل مهم اینست که ایادی سابق که در سال 1963مبادرت به تشکیل یک موسسه مجعول و نا مشروع نموده و بدون استحقاق نام آنرا بیت العدل اعظم گذاشتند دارای هیچگونه اختیاراتی در امر نبودند وعمل آنان بر خلاف مفاد الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء و در تضاد با دستورات اولین ولی امر دیانت بهائی در باره مراحل تحول وتبدیل بیت عدل جنینی که در سال 1951 تاسیس فرموده بودند بود . ایادی فاقد هرگونه اختیاری در امر بودند و حق تصمیم در مورد تشکیل یا عدم تشکیل بیت عدل را نداشتند این نهایت بیشرمی و اهانت خواهد بود اگر کسی بخواهد ایادی سابق را دارای همان اختیارات حضرت عبدالبهاء بداند....
با توجه به نصوص ذکر شده تحریفات و تعدی ایادی سابق و بیت العدل بدلی به حریم مبارک کتاب اقدس کاملأ آشکار است آنها نه تنها آیات الهی را تحریف و از معنی خارج نموده اند و با این عمل شنیع خود چنین وا نمود می نمایند که استغفرالله آنها بهترو بیشتر از حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی از اراده حضرت بهاءالله آگاهی دارند.
قبول تحریف بیت العدل بدلی بمعنی پذیرفتن این نظریه نا درست است که ولایت امرالله میبایست منحصر به اولین بوده و این مقام نباید در نظم بدیع آنحضرت بعنوان "ولی امر اللّه" و "مبيّن آيات اللّه" و "مرجع جميع" و "آیت اللّه" و"غصن ممتاز" همچنین "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاینعزل" بیت عدل اعظم و "رکن اول واعظم" ، تسلسل یافته و وجود داشته باشد و استغفرالله حضرت عبدالبها متوجه به این موضوع نبودند و نمیبایست ولایت امرالله را محور و مرکز و مرجع امر قرار دهند و نمی بایست اولیاء امرالله را ملزم به تعین جانشین خود در زمان حیاتشان مینمودند ، نمی بایست حفظ و صیانت امر را موکول به اطاعت از کسی که ولی امرالله است میفرمودند ، نمیبایست تبیین نصوص وآیات را منحصراً به عهده اولیاء امرالله محول میفرمودند ، نمیبایست ریاست دائمی بیت عدل را بعهده اولیاء امرالله قرار میدادند، نمیبایست صلاحیت اخراج اعضای خاطی بیت عدل را فقط به ولی امرالله اختصاص میدادند ، نمیبایست حقوق الله را فقط به ولی امرالله اختصاص میدادند و نمیبایست تعین ایادی امرالله و سرپرستی واداره آنهارا بعهده ولی امرالله محول مینمودند و استغفرالله شوقی افندی اولین ولی امر بهائی نیز متوجه به این موضوع نبودند ونمی بایست صراحتاً میفرمودند که: " تا پایان دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید" و نمیبایست میفرمودند که : "بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّۀ منتخبين ضروری است سلب شود ."
آیا تخطی و تجاوز بیت العدل بدلی به حریم کتاب مستطاب اقدس به تنهائی ثابت نمینماید که موسسه مزبور نامشروع و کاذب است؟....
گفته بیت العدل بدلی "که فرد واجد شرایطی برای این انتصاب وجود نداشت." ادعای بی پایه آن موسسه مجعول است ، کجا میتوان کوچکترین مطلبی از حضرت شوقی افندی یافت که حتی به اشاره فرموده باشند من جانشین خود را تعین نکردم چون "فرد واجد شرایطی برای این انتصاب وجود نداشت." این ادعای بی اساس بدین معنی است که در این دیانت استغفرالله حضرت عبدالبهاء "رکن اول واعظم" را بر اساسی سست بنیان نهادند و نتیجتاً فقط پس از گذشت سی و شش سال از شروع بنای آن فرو پاشیده ، آنها همچنین بدون ذره ای شرم و حیا حضرت شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی را که تا آخرین لحظه ها بر استمرار و تسلسل ولایت امرالله تاکید فرمود بطور ضمنی بفریب احباء متهم مینمایند ، بر طبق الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء "که مؤيّد و متمّم و ملازم کتاب اقدس است" ایشان موظف بودند که جانشین خود را "در زمان حیات خویش" تعیین نمایند بفرض محال چنانچه جانشین خودرا تعیین نفرموده بودند دلیل آنرا بیان میفرمودند ایشان مبین آیات الله بودند سکوت چرا؟ حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا کسی که ولی امرالله است را موظف میفرمایند برای آنکه "بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد" جانشین خود را "در زمان حیات خویش" تعیین نماید نه بصورت نوشتن وصیتنامه متداول. چگونه امکان دارد که یک ولی امر مصون ازخطای بهائی بر خلاف دستور اکید حضرت عبدالبهاء جانشین خودرا تعیین نکند (بنا به تأویل خطای موسسه بدلی) و ضمناً این موضوع را هم مسکوت بگذارد؟...
هیچ هیئتی حق و اجازه اتخاذ تدبیر در باره ولایت امر را ندارد چه رسد به یک موسسه جعلی ، انتصاباتی را که ولی امرالله انجام دهد فقط بوسیله بوسیله ولی امرالله قابل تغیر یا لغو است نه بوسیله افرادی دیگر که هیچگونه اختیارات اداری نداشتند ایادی بنا به نوشته های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از حضرت شوقی افندی بود ، بفرموده اولین ولی امر بهائی شورای بین الملی بهائی (بیت عدل جنینی) میبایست تا پایان نقشه ده ساله یعنی 1963 راٌساً "بتهیه وسائل جهت تبدیل این هیئت بمرور ایام بمحکمه مستقل بهائی و اجرا و تنفیذ احکام یزدانی مساعده نماید"
همانطور که ملاحظه میفرمائید ایادی سابق تنها پس از گذشت کمتر دو سال از صعود شوقی افندی اولین ولی امر بهائی (نوامبر1959 ) تاریخی را برای تاسیس بیت العدل مقارن زمان پایان نقشه ده ساله تعین نمودند در حالیکه انجام انتخابات برای تاسیس بیت عدل جزء اهداف نقشه ده ساله نبود و اصولاً در الواح وصایای حضرت عبدالبهاء که متم کتاب اقدس و منشور نظم جهانی حضرت بهاءالله است به ایادی امرالله چنین اجازه ای داده نشده است که برای تاسیس یا عدم تاسیس بیت عدل اتخاذ تصمیم نمایند . ایادی سابق همچنین برای انتخابات شورائی به جایگزینی شورای بین المللی بهائی تاریخی را (رضوان 1961) اعلام کردند که بمعنی انحلال آن شورا که بوسیله حضرت شوقی افندی تاسیس و اعضای آن را شخصاً منصوب فرمودند بود در حالیکه آن موسسه پس از صعود ایشان میبایست عهده دار اداره امور امرالله شود نه هیئت نه نفری که ایادی از بین خود منصوب نمودند و خود را جانشین اولین ولی امرالله قلمداد کردند . شورای بین الملی بهائی (بیت عدل جنینی) بوسیله اولین ولی امر دیانت بهائی منصوب گشته بود وغیر از یک ولی امرالله هیچ شخص یا مقامی اجازه و اختیار عزل آن هیئت را نداشت، ایادی هیچگونه اختیارات اداری نداشتند بنا به نوشته های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از شوقی افندی بود ارتباط ایادی با محافل ملی محدود به مشورت بود، محافل اجباری در قبول واجرای نظرات ایادی نداشتند و ایادی حق دستور دادن به محافل را نداشتند. بعلاوه حضرت شوقی افندی اولین ولی امرالله مقررداشته بود که شورای بین المللی بهائی در طی اجرای نقشه ده ساله به محکمه مستقل بهائی تبدیل گردد تا به اجرا و تنفیذ احکام یزدانی مساعده نماید نه آنکه بوسیله ایادی سابق برای نفی و انکار ولی امرالله و معاندت با او با تمهید انتخابات غیر مجاز منحل گردد . هنگامیکه ایادی سابق برای ایجاد یک شورای بدلی تاریخ تعین کردند هنوز چهار سال به پایان نقشه ده ساله باقی مانده بود اما توجه و کوشش ایادی سابق به رهبری روحیه خانم معطوف به منزوی نمودن شورای بین المللی بهائی، استحکام سیطره وتسلط خود و نهایتاً حذف بیت عدل جنینی بود تا از شناسائی دومین ولی امر بهائی بوسیله احباء جلو گیری نمایند. میبایست همه مراحلی راکه حضرت شوقی افندی برای تبدیل ، تکامل و تحول شورای بین المللی بهائی (بیت عدل جنینی) تعین فرمودند طی شود تا نهایتاً بیت عدل بین المللی حقیقی (مطابق با مفاد الواح مبارک وصایا) ایجاد گردد ، اگر فقط دعوت برای برگزاری انتخابات برای تشکیل بیت عدل بین المللی کافی بود حضرت شوقی افندی در طی دوران ولایت خود مسلماً این کار را میکردند اما دنیا مبایست برای پذیرش این موسسه آمادگی پیدا نموده وبه بلوغ لازم برسد میبایست وجدان و شعور بشری به درجه ای ارتقاء یابد که بشود احکام کتاب مستطاب اقدس بمرحله اجراء در آید تا بیت عدل حقیقی که مرجع تشریع خواهد بود به وضع احکام متفرعه و قوانینی بپردازد که بحسب اقتضای زمان لازم میگردد و در آن موارد نصی وجود ندارد ، تشکیلات اداری دیانت بهائی یعنی بیوت عدل محلی ، ملی و بین المللی ابتدا توسط حضرت عبدالبها و سپس بوسیله حضرت شوقی افندی بصورت جنینی با نامهای محفل روحانی محلی ، محفل روحانی ملی و شورای بین المللی بهائی تاسیس شدند و هدف تشکیل شش محکمه بهائی در نقشه ده ساله که اولین ولی امر بهائی در نیمه اجرای آن صعود فرمودند کوششی بود که تعدادی از محافل بتوانند برای انجام وظیفه بنام اصلی و دائمی خويش يعنی "بيوت عدل" كه از طرف مظهر ظهور تعین گشته است آمادگی پیدا کنند....
در خصوص طرد روحانی افراد باید متذکر گشت که طرد روحانی بر خلاف اظهار بیت العدل بدلی فریضه نیست ، فریضه امور واجب مانند نماز و روزه است که احکام آنها نازل گردیده است ، طرد روحانی جزء اختیارات خاصه مرکز امر یعنی ولی امرالله است زیرا تنها او که "آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امر اللّه و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه" است صلاحیت تشخیص بیماری روحانی افرادرا دارد و حضرت شوقی افندی اولین ولی امر بهائی به تکرار این موضوع را متذکر شده اند....
در آن زمان سئوال رایج این بود که ولی امر بعدی کیست؟ نه اینکه آیا اولین ولی امرالله جانشین خود را تعین کرده است؟ زیرا مومنین ثابت قدم میدانستند که بر طبق الواح مبارک وصایا " بايد ولی امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد ازصعودش اختلاف حاصل نگردد ." لذا کوچکترین شک وشبهه ای بخود راه نمیدادند که ممکن باشد حضرت شوقی افندی در اجرا واعمال مهم ترین وظیفه ای که بموجب الواح مبارک وصایا بعهده داشت قصور ورزیده باشد. ایشان همیشه در طی سی و شش سال دوران ولایت خود حتی تا آخرعمر بر تسلسل و ادامه ولایت امرالله تا پایان دیانت بهائی تاکید و مکررأ در نوشته ها وگفتار خود به اولیاء امرالله آینده اشاره نموده است...
بر اساس طرح روحیه خانم ایادی سابق امر از 18 تا 25 نوامبر 1957 در بهجی در جلسه ای سری شرکت نمودند آنها قبل از تشکیل جلسه پیش شرطهائی را که روحیه خانم به آنها تحمیل نمود پذیرفتند و قبول نمودند که مذاکرات نوشته وضبط نشود و آنچه در جلسات گفته میشود در خارج بازگو نشود و کاغذ ها ویادداشتها در آخر هر جلسه سوزانده شود و پس از پایان گفتگو ها و اخذ آراء هر چه که نظر اکثریت باشد برای حفظ وحدت اعلامیه به امضاء همه برسد هر چند با آن مطالب موافق نباشند. حاصل این جلسات سری این بود که اکثریت ایادی سابق علیرقم تذکرات میسن رمی مبنی بر اینکه ولایت امرالله در دیانت بهائی تسلسل دارد و تعطیل بردار نیست ، به استناد یه اینکه وصیتنامه ای نیافته اند به این نتیجه غلط و انحرافی رسیدند که شوقی افندی جانشینی تعین ننموده است ، امضاء اعلامیه پایانی جلسات سری ایادی هرچند از سوی همه ایادی امضاء شده باشد دلیل موافقت همه آنان با آن نوشته ها نیست و فقط منعکس کننده نظر اکثریت شرکت کنندگان است.
در اینجا ذکر این موضوع مهم لازم است که درحقیقت جلسه سری ایادی که به تمهید روحیه خانم تشکیل گشت وکلیه جلسات و مجامعی که ایادی سابق بعد از صعود شوقی افندی اولین ولی امر بهائی تشکیل دادند نا مشروع و فاقد اعتبار است زیرا "در تحت اداره وليّ امر اللّه" نبودند گرچه دومین ولی امر بهائی در تعدادی از این مجامع ایادی سابق حضور یافت اما ایشان در اداره آن جلسات نقشی نداشتند و آن مجامع در تحت اداره ایشان نبود...
پیام پایانی
دوستان عزیز،
گردانندگان بیت العدل بدلی از وحدت ویگانگی دم میزنند در حالیکه بر خلاف دستور های مظهر ظهور ومرکز میثاق او ومبین آیات الله که برای نیل به هدف فوق صادرگشته رفتار میکنند که دراین مقاله نمونه هائی از این بد کرداری وحتی تقلب آنان بنظر شما رسید. بیت عدل بدلی احبا را به اطاعت کور کورانه از خود وادار وبه آنها القاء مینماید که اطاعت از ولی امرالله نقض عهد وسبب انشعاب و انشقاق است و حفظ وصیانت امرالله بمعنی پیروی از بیت العدل بدلی ومخالفت با ولی امرالله است ...
احبای عزیز هنگام آنست که فرصت را از دست نداده و تا وقت باقی است بدون توجه به تهدیدات و بدون ترس وواهمه با توکل به جمال مبارک شخصأ ومستقلأ به مطالعه الواح ونصوص ویافتن حقیقت بپردازید تا متوجه گردید که هر جا در الواح ونصوص ذکر بیت عدل گشته منظور بیت عدل حقیقی و واقعی بصورتی است که در الواح مبارک وصایا (متمم ومکمل کتاب اقدس) مذکوراست نه یک موسسه بدلی که فاقد شرط اساسی ولازم میباشد..."
نصرت
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
خیلی دوست دارم نظر بیت العدل را در مورد این مطلبی که دنیس مک ایون در مورد ممیزی آثار نویسندگان بهائی توسط بیت العدل نوشته و در سایت ویکی پدیا (دانشنامه آزاد)درج شده است و در صفحه اول سایت بهائی پژوهی با عنوان "ممیزی آثار در بهائیت" دیده می شود،بدانم!
هم کنجکاوی شخصی است و هم پاسخ به یک نگاه پژوهشگرانه به تشکیلاتی که مسئول شعار تطبیق با شرایط کنونی جهان و تعالیمی همچون احترام به اندیشه انسانی و تحری حقیقت و تطابق دین با علم و عقل است...
می دانم که اعضای ایرانی بیت العدل شرایط ما را درک می کنند.شاید همّت کنند و پاسخی دهند!
هم کنجکاوی شخصی است و هم پاسخ به یک نگاه پژوهشگرانه به تشکیلاتی که مسئول شعار تطبیق با شرایط کنونی جهان و تعالیمی همچون احترام به اندیشه انسانی و تحری حقیقت و تطابق دین با علم و عقل است...
می دانم که اعضای ایرانی بیت العدل شرایط ما را درک می کنند.شاید همّت کنند و پاسخی دهند!
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
نامه سرگشاده !
اخیرا در سایت های بهائی صحبت از توزیع یک نامه سرگشاده بین بهائیان است که ظاهرا توسط یکی از بهائیان نوشته و توزیع شده است.
این نامه در مورد یکی از بیانیه های بیت العدل می باشد که برخلاف دستورات گذشته بیت العدل که همیشه بهائیان را ملزم به قید بهائی
در همه فورم های کنکور یا استخدام می نمودند ،اجازه داده است بهائیان در فورم های کنکور خود را مسلمان معرفی کنند...
بنده هنوز به اصل نامه دسترسی پیدا نکرده ام ولی ظاهرا این بهائی در نامه سرگشاده اش به بهائیان از این رویه بیت العدل گلایه و اعتراض
نموده که اگر این کار را در طول سی سال گذشته انجام می داد اینقدر تقابل با حکومت پیدا نمی شد و همه این سرو صداهای بین المللی
علیه جمهوری اسلامی به بهانه ممانعت از تحصیل بهائیان ایجاد نمی شد و ثانیا این دستور نوعی تقیه است که در بهائیت حرام است و نفاق
و تزویر با حاکمیت محسوب می شود ...
در سایت های بهائی اصل نامه سرگشاده وجود ندارد _که اگر بود نشان دهنده روح تحری حقیقت بود تا نقد آنها مستند باشد_اما جوابیه به
آن نامه آمده است.از جوابیه ها تا اندازه ای می توان به ماهیت مطالب ارائه شده در نامه سرگشاده پی برد لذا یکی از جوابیه ها را ذکر می کنم:
سمپاشی سمپاشان!
سمندر مشکی باف
زمانی نه چندان دور، آن هنگام که ناقضین میثاق قصد مبارزه با حضرت عبدالبهاء را داشتند، حضرت ولیّ عزیز امرالله در توصیف آن فرمودند که "خفاشانی چند از حفرات ظلمانی خویش قدم به عرصۀ شهود گذارده قصد مبارزه با آن کوکب نوار نمودند."[1] این کسان دریافتند که با امر الهی مخالفت نتوان نمود و با ارادۀ غالبۀ سبحانی مضادّت نتوان کرد. نهایتاً خائباً خاسراً دیگربار در حفرات خویش خزیدند و روی از یار و اغیار درپوشیدند.
حال، حضرات ناقضین در این دور نیز به انحاء مختلف سعی در تخدیش اذهان دارند و وفای احبّای ایران به معهد مقدّس اعلی، کوکب نورانی آسمان امر الهی، را به آزمون کشند و با سمپاشیهای خود تصوّر میکنند میتوانند بذر بدبینی را در مزرعۀ دل و سرزمین جان احبّای باوفا و فداکار ایران بکارند و بپاشند و امید باروری دارند و آرزوی سرخوردگی و روی گردانی. امّا هیهات هیهات از این که حتّی یکی از احبّای ایران روی از اطاعت معهد اعلی برگرداند و به نیات پلید این کسان توجّهی نماید.
اخیراً جوابیۀ دارالانشاء به یکی از احبّای خارج از ایران در مورد ذکر اعتقاد به یکی از چهار دیانت مذکور در دفترچۀ شرکت در آزمون ورودی دانشگاههای ایران انتشار یافت. بعضی نظرات که ناشی از درک نادرست محتوای این پیام بود بر سر زبانها افتاد و بلافاصله با توضیحاتی که برخی از دوستان دیگر بیان کردند، هر گونه شکّ و تردیدی از مفهوم واقعی آن از اذهان زدوده گردید و عدّهای از جوانان نیز با تهیّه دفترچۀ آزمون ورودی توانستند ثبت نام نمایند.
یادداشتی از شخصی مجعول که اشخاصی با اسامی مجعولتر به نشر آن اقدام نمودهاند، در تخدیش اذهان نسبت به نظر معهد اعلی در خصوص "تقیه" و غیره توسّط پست الکترونیک انتشار یافته است. نویسنده برای آن که حق را کاملاً به جانب خود بدهد تعدادی از آثار مبارکه دربارۀ نهی از تقیه را نیز چاشنی یادداشت خود کرده تا که شاید در فردی از احبّاء تأثیری سوء بگذارد.
اگر در دفترچه نیک نظر انداخته باشند متوجّه میشوند که ابداً ستون مذهب ندارد و در مورد آزمون موادّ دینی به اعتقاد به یکی از چهار دیانت اشاره شده است. در جوابیۀ دارالانشاء آمده است که ذکر اعتقاد به اسلام فقط گویای آن است که اهل بهاء بر حقّانیت آن صحّه میگذارند و مطالب مربوط به این دیانت را در امتحان خود جواب خواهند داد. این موضوع همیشه صادق بوده و ابداً تازگی ندارد. اگر تأکید بر حقّانیت اسلام به معنای تقیّه باشد، آثار الهی مملو از اینگونه تأکیدات است. فقط نگاهی به مقالۀ "محمّد مصطفی در ادعیۀ اهل بهاء" اثر دکتر داودی (کتاب "رهایی"، تألیف دکتر وحید رأفتی، ص21 الی 35) کافی است که خواننده به این نکته پی ببرد. حال، اگر چنین تأکیدی دالّ بر تقیّه است، نویسندۀ سمپاش لابد در آینده مقالاتی دربارۀ تقیّه طلعات مقدّسه هم به رشتۀ نگارش در خواهد آورد تا از بیخ و بُن ریشۀ امر بهائی را بزند و خیال خود را راحت کند.
در جوابیۀ دارالانشاء ابداً ذکر نشده که اگر از اعتقاد دینی داوطلب شرکت در آزمون سؤال شود میتواند اسلام قید کند؛ هیچ ذکر نشده که اگر هنگام ثبت نام بعد از قبول شدن در دانشگاه از باور دینی او سؤال شود بر اعتقاد به اسلام تأکید نماید؛ ابداً نوشته نشده اگر مسئولین دانشگاه شرط ادامۀ تحصیل در دانشگاه را ذکر اعتقاد به اسلام بدانند، دانشجو میتواند چنین کند چون به اسلام هم اعتقاد دارد.
متن پیام دارالانشاء کاملاً روشن است و هدایتی کاملاً عالی و راهگشا برای هر کسی که کوچکترین تردیدی در دل داشته که اگر در امتحان اعتقادات مذهبی به سؤالات مربوط به دیانت اسلام جواب دهد حکم تقیه خواهد داشت، اینک با خیال راحت میتواند در چنین آزمونی شرکت کند. امّا در هر مرحله از جریان ثبت نام و ادامۀ تحصیل که با ستون مذهب روبرو شود، البتّه بنا به تصریح مکرّر بیتالعدل اعظم محرومیت از تحصیل را به کتمان عقیده ترجیح دهد و ابداً تزلزلی در این مورد به خود راه ندهد.
امید است وفاداری اهل بهاء در سرزمین ایران به بیتالعدل اعظم، که ابداً تزلزلی در آن راه نخواهد یافت، به این سمپاشان بفهماند که این تلاشهای مذبوحانۀ آنها هیچ اثر و ثمری ندارد و همچنان در صراط مستقیم خود پیش خواهند رفت و از این قبیل یادداشتهای بی نام و نشان باکی به خود راه نخواهند داد. والسّلام.
[1] توقیعات مبارکه 1939-1927، ص98
****************************
بررسی آنرا در کامنت بعدی پی می گیرم.
اخیرا در سایت های بهائی صحبت از توزیع یک نامه سرگشاده بین بهائیان است که ظاهرا توسط یکی از بهائیان نوشته و توزیع شده است.
این نامه در مورد یکی از بیانیه های بیت العدل می باشد که برخلاف دستورات گذشته بیت العدل که همیشه بهائیان را ملزم به قید بهائی
در همه فورم های کنکور یا استخدام می نمودند ،اجازه داده است بهائیان در فورم های کنکور خود را مسلمان معرفی کنند...
بنده هنوز به اصل نامه دسترسی پیدا نکرده ام ولی ظاهرا این بهائی در نامه سرگشاده اش به بهائیان از این رویه بیت العدل گلایه و اعتراض
نموده که اگر این کار را در طول سی سال گذشته انجام می داد اینقدر تقابل با حکومت پیدا نمی شد و همه این سرو صداهای بین المللی
علیه جمهوری اسلامی به بهانه ممانعت از تحصیل بهائیان ایجاد نمی شد و ثانیا این دستور نوعی تقیه است که در بهائیت حرام است و نفاق
و تزویر با حاکمیت محسوب می شود ...
در سایت های بهائی اصل نامه سرگشاده وجود ندارد _که اگر بود نشان دهنده روح تحری حقیقت بود تا نقد آنها مستند باشد_اما جوابیه به
آن نامه آمده است.از جوابیه ها تا اندازه ای می توان به ماهیت مطالب ارائه شده در نامه سرگشاده پی برد لذا یکی از جوابیه ها را ذکر می کنم:
سمپاشی سمپاشان!
سمندر مشکی باف
زمانی نه چندان دور، آن هنگام که ناقضین میثاق قصد مبارزه با حضرت عبدالبهاء را داشتند، حضرت ولیّ عزیز امرالله در توصیف آن فرمودند که "خفاشانی چند از حفرات ظلمانی خویش قدم به عرصۀ شهود گذارده قصد مبارزه با آن کوکب نوار نمودند."[1] این کسان دریافتند که با امر الهی مخالفت نتوان نمود و با ارادۀ غالبۀ سبحانی مضادّت نتوان کرد. نهایتاً خائباً خاسراً دیگربار در حفرات خویش خزیدند و روی از یار و اغیار درپوشیدند.
حال، حضرات ناقضین در این دور نیز به انحاء مختلف سعی در تخدیش اذهان دارند و وفای احبّای ایران به معهد مقدّس اعلی، کوکب نورانی آسمان امر الهی، را به آزمون کشند و با سمپاشیهای خود تصوّر میکنند میتوانند بذر بدبینی را در مزرعۀ دل و سرزمین جان احبّای باوفا و فداکار ایران بکارند و بپاشند و امید باروری دارند و آرزوی سرخوردگی و روی گردانی. امّا هیهات هیهات از این که حتّی یکی از احبّای ایران روی از اطاعت معهد اعلی برگرداند و به نیات پلید این کسان توجّهی نماید.
اخیراً جوابیۀ دارالانشاء به یکی از احبّای خارج از ایران در مورد ذکر اعتقاد به یکی از چهار دیانت مذکور در دفترچۀ شرکت در آزمون ورودی دانشگاههای ایران انتشار یافت. بعضی نظرات که ناشی از درک نادرست محتوای این پیام بود بر سر زبانها افتاد و بلافاصله با توضیحاتی که برخی از دوستان دیگر بیان کردند، هر گونه شکّ و تردیدی از مفهوم واقعی آن از اذهان زدوده گردید و عدّهای از جوانان نیز با تهیّه دفترچۀ آزمون ورودی توانستند ثبت نام نمایند.
یادداشتی از شخصی مجعول که اشخاصی با اسامی مجعولتر به نشر آن اقدام نمودهاند، در تخدیش اذهان نسبت به نظر معهد اعلی در خصوص "تقیه" و غیره توسّط پست الکترونیک انتشار یافته است. نویسنده برای آن که حق را کاملاً به جانب خود بدهد تعدادی از آثار مبارکه دربارۀ نهی از تقیه را نیز چاشنی یادداشت خود کرده تا که شاید در فردی از احبّاء تأثیری سوء بگذارد.
اگر در دفترچه نیک نظر انداخته باشند متوجّه میشوند که ابداً ستون مذهب ندارد و در مورد آزمون موادّ دینی به اعتقاد به یکی از چهار دیانت اشاره شده است. در جوابیۀ دارالانشاء آمده است که ذکر اعتقاد به اسلام فقط گویای آن است که اهل بهاء بر حقّانیت آن صحّه میگذارند و مطالب مربوط به این دیانت را در امتحان خود جواب خواهند داد. این موضوع همیشه صادق بوده و ابداً تازگی ندارد. اگر تأکید بر حقّانیت اسلام به معنای تقیّه باشد، آثار الهی مملو از اینگونه تأکیدات است. فقط نگاهی به مقالۀ "محمّد مصطفی در ادعیۀ اهل بهاء" اثر دکتر داودی (کتاب "رهایی"، تألیف دکتر وحید رأفتی، ص21 الی 35) کافی است که خواننده به این نکته پی ببرد. حال، اگر چنین تأکیدی دالّ بر تقیّه است، نویسندۀ سمپاش لابد در آینده مقالاتی دربارۀ تقیّه طلعات مقدّسه هم به رشتۀ نگارش در خواهد آورد تا از بیخ و بُن ریشۀ امر بهائی را بزند و خیال خود را راحت کند.
در جوابیۀ دارالانشاء ابداً ذکر نشده که اگر از اعتقاد دینی داوطلب شرکت در آزمون سؤال شود میتواند اسلام قید کند؛ هیچ ذکر نشده که اگر هنگام ثبت نام بعد از قبول شدن در دانشگاه از باور دینی او سؤال شود بر اعتقاد به اسلام تأکید نماید؛ ابداً نوشته نشده اگر مسئولین دانشگاه شرط ادامۀ تحصیل در دانشگاه را ذکر اعتقاد به اسلام بدانند، دانشجو میتواند چنین کند چون به اسلام هم اعتقاد دارد.
متن پیام دارالانشاء کاملاً روشن است و هدایتی کاملاً عالی و راهگشا برای هر کسی که کوچکترین تردیدی در دل داشته که اگر در امتحان اعتقادات مذهبی به سؤالات مربوط به دیانت اسلام جواب دهد حکم تقیه خواهد داشت، اینک با خیال راحت میتواند در چنین آزمونی شرکت کند. امّا در هر مرحله از جریان ثبت نام و ادامۀ تحصیل که با ستون مذهب روبرو شود، البتّه بنا به تصریح مکرّر بیتالعدل اعظم محرومیت از تحصیل را به کتمان عقیده ترجیح دهد و ابداً تزلزلی در این مورد به خود راه ندهد.
امید است وفاداری اهل بهاء در سرزمین ایران به بیتالعدل اعظم، که ابداً تزلزلی در آن راه نخواهد یافت، به این سمپاشان بفهماند که این تلاشهای مذبوحانۀ آنها هیچ اثر و ثمری ندارد و همچنان در صراط مستقیم خود پیش خواهند رفت و از این قبیل یادداشتهای بی نام و نشان باکی به خود راه نخواهند داد. والسّلام.
[1] توقیعات مبارکه 1939-1927، ص98
****************************
بررسی آنرا در کامنت بعدی پی می گیرم.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
دوست عزیز پژوهش
دوستان گرامی
پیرو کامنت بالا یکی از دوستان بهائی متن نامه سرگشاده مذکور را برای سایت ارسال نموده است که عینا جهت استحضار پژوهشگران در
بهائی پژوهی می آوریم:
ملاحظاتی پیرامون مکتوب مورخ پانزدهم دسامبر دارالانشاء
اخیرا پیامی از سوی بیت العدل اعظم الهی منتشر شد مبنی بر صدور مجوز شرکت در کنکور دانشگاه های ایران و قبول شرط اعتقاد به اسلام و انتخاب فراگیری و آزمون دروس دینی "فرهنگ و معارف اسلامی"در دانشگاه.
هرچند قالب و نحوه انتشار غیر رسمی این پیام یعنی ترجمه پاسخ یک صفحه ای دارالانشاء به نقل قول از بیت العدل اعظم الهی و شرکت دانشجویان ایرانی در آن « فرم ثبت نام برای کنکور سراسری در کشور ایران » به سوال یکی از نفوس احبای مقیم آمریکا در مورد آزمون ظاهرا می تواند نشان از فقدان اهمیتی درخور یا حتی احتمال عدم صحت و اصالت چنین نامه ای باشد اما به لحاظ ملاحظاتی چند، بررسی ابعاد و جوانب این پیام و تامل در مفاد آن ضروری به نظر می رسد.
این نامه در حالی منتشر شده است که طی چندین دهه گذشته معهد اعلی طی رهنمود های متعدد بر اساس الواح وآثار و نصوص مقدسه بهایی همواره احبا را از کتمان عقیده منع نموده و به صراحت در اعلم شجاعانه اعتقاد راسخ خود به امر مقدس حضرت بهاءالله تحریض و تاکید نموده اند، این امر نه تنها شامل شرایط شرکت در کنکور دانشگاه ها بلکه حتی به مواردی مانند دریافت گذرنامه (در زمانی که اعلام اعتقاد دینی از شرایط دریافت آن بود) و نیز ورود به مشاغل دولتی و عمومی و حتی در مواردی مشاغل صنفی را نیز شامل می شد و احبای ایران نشان دادند که در اطاعت از اوامر بیت العدل اعظم الهی با پایمردی و شجاعت مثال زدنی و تاریخی علیرغم محرومیت از امکانات مادی و معنوی بسیار و از دست دادن موقعیت های فراوان در موطن خود ایستادگی نمودند و از کتمان عقیده « تقیه » خودداری کردند و متوسل به توجیه و تاویل و دستاویز نشدند.
البته این امر تنها به مهد مقدس امرالله منحصر نبوده است بلکه به طور نمونه اخیرا احبای کشور مصر نیز در راه اطاعت از اوامر جمال مبارک و حضرت مولی الوری و حضرت ولی امر الله و نیز بیت العدل اعظم الهی ، علیرغم عدم صدور کارت شناسایی دولتی و
بروز مشکلات عدیده حاصله از آن طریق پر مشقت پایداری را برگزیده و هرگز به کتمان عقیده و یا هر اقدامی که تداعی کننده کوچکترین انحرافی از ابراز و اعلم شجاعانه اعتقاد به دیانت مقدس بهایی باشد تن نداده و با دادخواهی و عرض مظلومیت در محضر دادگاه عالی آن کشور و دفاع صادقانه و جانانه از اعتقادات خود به موفقیت های قابل ملحظه ای نیز دست یافتند.
اکنون با انتشار چنین نامه ای آیا این سوال برای هزاران نفر از احبای ایران و دیگر نقاط جهان که طی سالیان دراز از امکانات و تسهیلات و حقوق گوناگون محروم مانده بودند، پیش نمی آید که آن تاکید ها بر عدم جواز کتمان عقیده و تحریم تقیه و نهی ازاظهار
خلاف واقع و حرمت دروغ گویی درست بود یا این مجوز برای کتمان عقیده وتقیه و مسلمان نمایی.
آیا اگر چنین امری مشروع و مجاز بوده است، از چه روی این مجوز سالیانی پیش صادر نشد که آن همه گرفتاری و محرومیت برای هزاران بهایی مظلوم به بار نیاید؟
آیا همین سوال عینا برای مجامع و ناظران دلسوز بین المللی که چندین دهه پیگیر حقوق از دست رفته احبای ایران بوده اند مطرح نخواهد شد که اگر به همین سادگی وفقط با یک صفحه نامه نه چندان با اهمیت وبا توجیهی ساده میشد جامعه بهائیان ایران را به و مسلمان نمایی راهنمایی نموده و راه ورود به دانشگاه را برای جوانان محروم از تحصیل باز کرد، پس اینهمه جنجال در مجامع « تقیه » بین المللی برای عدم امکان تحصیلات عالیه بهاییان ایران برای چه بود؟ هیاهو برای هیچ؟
آیا مترجمین محترم حاضر در مرکز جهانی در ترجمه و فهم جملت و کلمات فارسی مشکل دارند که پذیرش شرط اعتقاد به یکی از چهار دیانت رسمی در قانون اساسی ایران (توجه بفرمایید اعتقاد به یکی از چهار دین) را و سپس پذیرش آموزش دروس دینی فرهنگ و معارف اسلامی را به معنای مسلمان بودن و پیروی از آن دیانت نمی دانند؟ معنا و مفهومی که هر ایرانی فارسی زبان و از جمله کلیه بهاییان ایرانی به روشنی می فهمند و در طول سی و چند سال گذشته نیز همین معنا را فهمیده اند و همه مجامع بین المللی مدافع حقوق بشر نیز همین معنا را فهمیده اند و به همین دلیل روشن بوده است که بهائیان ایران ندای دادخواهی و تظلم بلند نموده و مراجع جهانی نیز
با همین برهان حکومت ایران را محکوم و از حقوق پایمال شده جوانان بهایی ایرانی به دفاع برخاسته اند. ظاهرا تا کنون هیچ مرجع و مقامی جز صادر کننده نامه مذکور شکی در این مورد نداشته و قرائتی غیر از آن ننموده است.
اگر منظور از ذکر اعتقاد به ادیان مذکور و پذیرش این بند از شرایط، قبول الهی بودن آنها می بود، از چه رو سازمان سنجش ذکر چهار دین را نموده است بکله فقط کافی بود از دیدگاه خود تنها ذکر اعتقاد به ادیان الهی را بنماید و یا فقط دیانت یهود را ذکر کند که
احترام به آن دیانت و الهی بودن آن مورد پذیرش عموم مسیحیان و مسلمانان نیز می باشد و یا دیانت حضرت زرتشت که مسلمانان ایرانی نیز آن دیانت را الهی می دانند.
اگر پذیرش شرط اعتقاد به یکی از چهار دیانت رسمی در کشور ایران، تنها به معنای قبول الهی بودن آن است، چرا در نامه مذکور فقط مجوز علامت زدن دروس دیانت اسلام صادر شده است و اجازه تحصیل دروس دینی دیگر ادیان لاقل برای بهاییان زرتشتی تبار و یا یهودی تبار و یا مسیحی تبار داده نشده است؟!
اگر قرار باشد آموزه هایی چنین مبرهن و مستند به آیات و الواح و آثار مقدسه بهایی توسط تهیه کننده نامه مذکور نادیده گرفته شود آیا نباید انتظار داشت که به زودی شاهد صدور مجوز دخالت احبا در سیاست، صدور مجوز تعدد زوجات، مجوز ازدواج با عقد غیر امری و احیانا صدور مجوز همجنس گرایی نیز باشیم؟!
در شرایطی که در سال های گذشته شاهد طرد و تحریم تعدادی از احبای ایران از سوی بیت العدل اعظم به جرم کتمان عقیده بودیم اکنون چگونه با صدور یک نامه به ظاهر کم اهمیت ناظر توصیه همان مرجع به بهاییان ایرانی در امر دروغ گویی و کتمان عقیده باشیم؟
آیا این عمل موجب تردید و تساهل و کم توجهی احبای ایران علی الخصوص نسل جوان به آموزه های قدسی دیانت خود که طی نسل ها با فدای جان و مال و بلکه تمام هستی خود به حفظ آن قیام کرده اند نخواهد شد؟
آیا اشکالی داشت که بیت العدل اعظم چنین مجوزی را چند سال زودتر صادر می نمودند تا شهدای نازنینی همچون مونا محمودنژاد و ده ها شهید مجید با یک کتمان عقیده ساده و توجیه و تقیه و ذکر ظاهری اعتقاد به اسلام از بوسه زدن بر طناب اعدام معاف می شدند و سینه بی کینه شان آماج تیر های بلا نمی شد؟!
نکته غریب اینکه موضوع مبتلا به دانشجویان ایرانی که سالیان طولانی درگیر آن بوده اند در پاسخ به سوال « یکی از احبای ساکن ایالات متحده» مطرح می گردد.
گویا در تمام این سال ها هیچ یک از احبای ایرانی مقیم ایران چنین معضلی نداشته و به ساحت معهد اعلی منعکس ننموده و یا خدای ناکرده اصول بیت العدل اعظم الهی گوش شنوایی برای شنیدن ندای مظلومیت احبای ایران نداشته اند و تنها زمانی به این موضوع در این مورد سوال نمودند. « یکی از احبای ساکن آمریکا » توجه نموده اند که شاید نیز نویسنده محترم نامه مذکور گوشه چشمی به این بیت ملی رومی داشته اند که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
با ملاحظه توجیهات و توضیحات مندرج در متن نامه و این پیش بینی منطقی که:"البته اولیای امور ممکن است شرایط فوق را به نحوی تعبیر کنند که از ورود جوانان بهایی به دانشگاه های کشور ممانعت به عمل آید ." این احساس نگران کننده ذهن خواننده نامه را می آزارد که آیا منظور از انتشار چنین نامه و مجوزی حل معضل جوانان بهایی ایران است و یا باز کردن جبهه ای جدید برای جنگ روانی علیه حکومت ایران و اگر این، برداشتی مقرون به صحت باشد ، آیا چنین حرکتی درخور سیاست پیشگان و سیاست بازان خواهد بود یا شایسته مقامی منیع ، روحانی و معنوی همچون بیت العدل اعظم الهی ؟
آیا از متن این نامه که اعلان عمومی شده است مقامات ایران بی اطلاع خواهند ماند و آیا بعد از ذکر اسلام در فرم کنکور، تبلیغات و موج جدید اتهامات علیه احبای مظلوم ایران با استناد به همین نامه مبنی بر دروغ گویی و نفاق شروع نخواهد شد و گره کوری
بر گره های قبلی زندگی بهاییان ایران افزوده نخواهد شد؟
و آیا عمر احبای جوان ایران آن قدر بی ارزش است که پس از طی مراحل و مشکلات طاقت فرسای کنکور وارد دانشگاه بشوند و سپس با مشخص شدن اعتقادشان با انگ دروغ و نفاق اخراج شوند و احبای ایران نیز در این مورد کاملا خلع سلاح گشته ودر هیچ دادگاه یا مجمع بی طرف جهانی هم عذری نداشته باشند که چرا با دروغ گویی در فرم ثبت نام کنکور به دانشگاه وارد شده اند چه پاسخ منطقی و متینی خواهند داشت؟
در پایان به جبران وقت ارزشمند احبای عزیز، که صرف ملاحظه این نوشتار نمودند و به عنوان فصل الخطاب و مسک الختام ،بخشی از فرمایشات منصوص گوهر یکتای مخزن میثاق، حضرت ولی امرالله، شوقی ربانی به نقل از کتاب گنجینه حدود واحکام تقدیم می گردد:
**************
ص ۴۵۶
باب هفتاد و دوّم
( در نهی از تقیه و کتمان عقيده حضرت ولی امرالله جلّ سلطانه ميفرمايند قوله الحلی: (استخراج از لوح مبارک مورّخه ٩ نومبر ١٩٢٧)
"چندی قبل تلغرافی از ارض اقدس بعنوان آن محفل نورانی ارسال گرديد و در آن تأکيد گرديدکه راجع بسجلّ احوال و قيد مذهب و آئين احبای الهی در تمام نقاط امریه در آن سرزمين اگر چنانچه مجبور و مکلف بر تعيين و قيد مذهب گردند البته کتمان ننمايند و بتظاهر و تصنع متشبث نشوند عقيده خويش را در کمال جرأت و وضوح اظهار نمايند و از عواقب و نتايج بيان حقيقت و ابراز ما فی الضمير خائف و نگران نشوند. البته بعموم ياران تأکيد و توصيه نمايند.
. . . . .
ص ۴۵٨
و نيز ميفرمايند:
"عقيده کتمان ننمايند و از تقیه اجتناب بنمايند از پس پرده خفا برون آيند و قدم بميدان خدمت گذارند مضطرب و هراسان نباشند و بجانفشانی قيام نمايند هر امری را فدای اين مقصد اصلی کنند و در سبيل اين مبدأ جليل و امر قويم از هر منصب و مقامی چشم پوشند و مصالح شخصیه و ملاحظات نفسیه را فدای مصالح عمومیه امریه فرمايند. حکمت و تقیه در گذشته ایام کافل صون و حمايت مظلومان آنسامان بود و يگانه وسيله حفظ و حراست آئين حضرت يزدان ولی در اين ایام چون اعدای امر الهی و دشمنان آئين آسمانی برقع ستر و خفا را ازوجه حقايق امریه برانداخته اند و معتقدات اساسیه اهل بهاء را کاملّ مکشوف و مشتهر ساخته اند وباثبات استقلال شرع حضرت بهاءالله پرداخته اند و باين سبب نبأ عظيم را در اقطار و اکناف عالم معروف و مشهور نموده اند تقیه و کتمان عقيده علت توهين و تحقير است ودر انظار اهل فراست بيمورد و مضرّ. مخالفين و معاندين اين رویه را حمل بر جبن و خوف نمايند و از تأثيرات سستی عقيده شمرند استحلفکم يا احباء الله ببذل الجهد الجهيد
. . . . . .
و در لوح جناب ثابت شرقی مورّخ ١۵ شهر الجلل ٩١ مطابق ٢٣ اپريل ١٩٣۴ ميفرمايند قوله الحلی:
"سؤال ثالث در خصوص کتمان عقيده در نقاطی که بهائی غير موجود معروض داشته بوديد .جواب فرمودند کتمان عقيده حتی در اينمورد مذموم و مخالف مبادی اين امر است."
الواح الهیه در اين خصوص بسيار و کمتر لوحی توان يافت که در اين خصوص شامل اشاره يا صراحتی نباشد. برای مزيد اطلاع بنصوص مبارکه مراجعه شود.
. . . . . .
صفحه ١٧٧
٢٣ دسامبر ١٩٣۵ که باعزاز محفل مقدّس روحانی ملی بهائيان ايران شید الله ارکانه = و در لوح مبارک مورّخ ١٢ شهر المسائل ٩٢
نازل شده ميفرمايند قوله العزّ الحلی:
"راجع بسؤال اوّل و ثانی فرمودند بنويس تجاوز از يک زوجه و کتمان عقيده با وجود تحذير و تأکيد و نصيحت امنای محفل روحانی نتيجه اش در اين ایام محرومیت از حقّ انتخاب در جامعه و ازعضویت محافل روحانیه است...
دوستان گرامی
پیرو کامنت بالا یکی از دوستان بهائی متن نامه سرگشاده مذکور را برای سایت ارسال نموده است که عینا جهت استحضار پژوهشگران در
بهائی پژوهی می آوریم:
ملاحظاتی پیرامون مکتوب مورخ پانزدهم دسامبر دارالانشاء
اخیرا پیامی از سوی بیت العدل اعظم الهی منتشر شد مبنی بر صدور مجوز شرکت در کنکور دانشگاه های ایران و قبول شرط اعتقاد به اسلام و انتخاب فراگیری و آزمون دروس دینی "فرهنگ و معارف اسلامی"در دانشگاه.
هرچند قالب و نحوه انتشار غیر رسمی این پیام یعنی ترجمه پاسخ یک صفحه ای دارالانشاء به نقل قول از بیت العدل اعظم الهی و شرکت دانشجویان ایرانی در آن « فرم ثبت نام برای کنکور سراسری در کشور ایران » به سوال یکی از نفوس احبای مقیم آمریکا در مورد آزمون ظاهرا می تواند نشان از فقدان اهمیتی درخور یا حتی احتمال عدم صحت و اصالت چنین نامه ای باشد اما به لحاظ ملاحظاتی چند، بررسی ابعاد و جوانب این پیام و تامل در مفاد آن ضروری به نظر می رسد.
این نامه در حالی منتشر شده است که طی چندین دهه گذشته معهد اعلی طی رهنمود های متعدد بر اساس الواح وآثار و نصوص مقدسه بهایی همواره احبا را از کتمان عقیده منع نموده و به صراحت در اعلم شجاعانه اعتقاد راسخ خود به امر مقدس حضرت بهاءالله تحریض و تاکید نموده اند، این امر نه تنها شامل شرایط شرکت در کنکور دانشگاه ها بلکه حتی به مواردی مانند دریافت گذرنامه (در زمانی که اعلام اعتقاد دینی از شرایط دریافت آن بود) و نیز ورود به مشاغل دولتی و عمومی و حتی در مواردی مشاغل صنفی را نیز شامل می شد و احبای ایران نشان دادند که در اطاعت از اوامر بیت العدل اعظم الهی با پایمردی و شجاعت مثال زدنی و تاریخی علیرغم محرومیت از امکانات مادی و معنوی بسیار و از دست دادن موقعیت های فراوان در موطن خود ایستادگی نمودند و از کتمان عقیده « تقیه » خودداری کردند و متوسل به توجیه و تاویل و دستاویز نشدند.
البته این امر تنها به مهد مقدس امرالله منحصر نبوده است بلکه به طور نمونه اخیرا احبای کشور مصر نیز در راه اطاعت از اوامر جمال مبارک و حضرت مولی الوری و حضرت ولی امر الله و نیز بیت العدل اعظم الهی ، علیرغم عدم صدور کارت شناسایی دولتی و
بروز مشکلات عدیده حاصله از آن طریق پر مشقت پایداری را برگزیده و هرگز به کتمان عقیده و یا هر اقدامی که تداعی کننده کوچکترین انحرافی از ابراز و اعلم شجاعانه اعتقاد به دیانت مقدس بهایی باشد تن نداده و با دادخواهی و عرض مظلومیت در محضر دادگاه عالی آن کشور و دفاع صادقانه و جانانه از اعتقادات خود به موفقیت های قابل ملحظه ای نیز دست یافتند.
اکنون با انتشار چنین نامه ای آیا این سوال برای هزاران نفر از احبای ایران و دیگر نقاط جهان که طی سالیان دراز از امکانات و تسهیلات و حقوق گوناگون محروم مانده بودند، پیش نمی آید که آن تاکید ها بر عدم جواز کتمان عقیده و تحریم تقیه و نهی ازاظهار
خلاف واقع و حرمت دروغ گویی درست بود یا این مجوز برای کتمان عقیده وتقیه و مسلمان نمایی.
آیا اگر چنین امری مشروع و مجاز بوده است، از چه روی این مجوز سالیانی پیش صادر نشد که آن همه گرفتاری و محرومیت برای هزاران بهایی مظلوم به بار نیاید؟
آیا همین سوال عینا برای مجامع و ناظران دلسوز بین المللی که چندین دهه پیگیر حقوق از دست رفته احبای ایران بوده اند مطرح نخواهد شد که اگر به همین سادگی وفقط با یک صفحه نامه نه چندان با اهمیت وبا توجیهی ساده میشد جامعه بهائیان ایران را به و مسلمان نمایی راهنمایی نموده و راه ورود به دانشگاه را برای جوانان محروم از تحصیل باز کرد، پس اینهمه جنجال در مجامع « تقیه » بین المللی برای عدم امکان تحصیلات عالیه بهاییان ایران برای چه بود؟ هیاهو برای هیچ؟
آیا مترجمین محترم حاضر در مرکز جهانی در ترجمه و فهم جملت و کلمات فارسی مشکل دارند که پذیرش شرط اعتقاد به یکی از چهار دیانت رسمی در قانون اساسی ایران (توجه بفرمایید اعتقاد به یکی از چهار دین) را و سپس پذیرش آموزش دروس دینی فرهنگ و معارف اسلامی را به معنای مسلمان بودن و پیروی از آن دیانت نمی دانند؟ معنا و مفهومی که هر ایرانی فارسی زبان و از جمله کلیه بهاییان ایرانی به روشنی می فهمند و در طول سی و چند سال گذشته نیز همین معنا را فهمیده اند و همه مجامع بین المللی مدافع حقوق بشر نیز همین معنا را فهمیده اند و به همین دلیل روشن بوده است که بهائیان ایران ندای دادخواهی و تظلم بلند نموده و مراجع جهانی نیز
با همین برهان حکومت ایران را محکوم و از حقوق پایمال شده جوانان بهایی ایرانی به دفاع برخاسته اند. ظاهرا تا کنون هیچ مرجع و مقامی جز صادر کننده نامه مذکور شکی در این مورد نداشته و قرائتی غیر از آن ننموده است.
اگر منظور از ذکر اعتقاد به ادیان مذکور و پذیرش این بند از شرایط، قبول الهی بودن آنها می بود، از چه رو سازمان سنجش ذکر چهار دین را نموده است بکله فقط کافی بود از دیدگاه خود تنها ذکر اعتقاد به ادیان الهی را بنماید و یا فقط دیانت یهود را ذکر کند که
احترام به آن دیانت و الهی بودن آن مورد پذیرش عموم مسیحیان و مسلمانان نیز می باشد و یا دیانت حضرت زرتشت که مسلمانان ایرانی نیز آن دیانت را الهی می دانند.
اگر پذیرش شرط اعتقاد به یکی از چهار دیانت رسمی در کشور ایران، تنها به معنای قبول الهی بودن آن است، چرا در نامه مذکور فقط مجوز علامت زدن دروس دیانت اسلام صادر شده است و اجازه تحصیل دروس دینی دیگر ادیان لاقل برای بهاییان زرتشتی تبار و یا یهودی تبار و یا مسیحی تبار داده نشده است؟!
اگر قرار باشد آموزه هایی چنین مبرهن و مستند به آیات و الواح و آثار مقدسه بهایی توسط تهیه کننده نامه مذکور نادیده گرفته شود آیا نباید انتظار داشت که به زودی شاهد صدور مجوز دخالت احبا در سیاست، صدور مجوز تعدد زوجات، مجوز ازدواج با عقد غیر امری و احیانا صدور مجوز همجنس گرایی نیز باشیم؟!
در شرایطی که در سال های گذشته شاهد طرد و تحریم تعدادی از احبای ایران از سوی بیت العدل اعظم به جرم کتمان عقیده بودیم اکنون چگونه با صدور یک نامه به ظاهر کم اهمیت ناظر توصیه همان مرجع به بهاییان ایرانی در امر دروغ گویی و کتمان عقیده باشیم؟
آیا این عمل موجب تردید و تساهل و کم توجهی احبای ایران علی الخصوص نسل جوان به آموزه های قدسی دیانت خود که طی نسل ها با فدای جان و مال و بلکه تمام هستی خود به حفظ آن قیام کرده اند نخواهد شد؟
آیا اشکالی داشت که بیت العدل اعظم چنین مجوزی را چند سال زودتر صادر می نمودند تا شهدای نازنینی همچون مونا محمودنژاد و ده ها شهید مجید با یک کتمان عقیده ساده و توجیه و تقیه و ذکر ظاهری اعتقاد به اسلام از بوسه زدن بر طناب اعدام معاف می شدند و سینه بی کینه شان آماج تیر های بلا نمی شد؟!
نکته غریب اینکه موضوع مبتلا به دانشجویان ایرانی که سالیان طولانی درگیر آن بوده اند در پاسخ به سوال « یکی از احبای ساکن ایالات متحده» مطرح می گردد.
گویا در تمام این سال ها هیچ یک از احبای ایرانی مقیم ایران چنین معضلی نداشته و به ساحت معهد اعلی منعکس ننموده و یا خدای ناکرده اصول بیت العدل اعظم الهی گوش شنوایی برای شنیدن ندای مظلومیت احبای ایران نداشته اند و تنها زمانی به این موضوع در این مورد سوال نمودند. « یکی از احبای ساکن آمریکا » توجه نموده اند که شاید نیز نویسنده محترم نامه مذکور گوشه چشمی به این بیت ملی رومی داشته اند که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
با ملاحظه توجیهات و توضیحات مندرج در متن نامه و این پیش بینی منطقی که:"البته اولیای امور ممکن است شرایط فوق را به نحوی تعبیر کنند که از ورود جوانان بهایی به دانشگاه های کشور ممانعت به عمل آید ." این احساس نگران کننده ذهن خواننده نامه را می آزارد که آیا منظور از انتشار چنین نامه و مجوزی حل معضل جوانان بهایی ایران است و یا باز کردن جبهه ای جدید برای جنگ روانی علیه حکومت ایران و اگر این، برداشتی مقرون به صحت باشد ، آیا چنین حرکتی درخور سیاست پیشگان و سیاست بازان خواهد بود یا شایسته مقامی منیع ، روحانی و معنوی همچون بیت العدل اعظم الهی ؟
آیا از متن این نامه که اعلان عمومی شده است مقامات ایران بی اطلاع خواهند ماند و آیا بعد از ذکر اسلام در فرم کنکور، تبلیغات و موج جدید اتهامات علیه احبای مظلوم ایران با استناد به همین نامه مبنی بر دروغ گویی و نفاق شروع نخواهد شد و گره کوری
بر گره های قبلی زندگی بهاییان ایران افزوده نخواهد شد؟
و آیا عمر احبای جوان ایران آن قدر بی ارزش است که پس از طی مراحل و مشکلات طاقت فرسای کنکور وارد دانشگاه بشوند و سپس با مشخص شدن اعتقادشان با انگ دروغ و نفاق اخراج شوند و احبای ایران نیز در این مورد کاملا خلع سلاح گشته ودر هیچ دادگاه یا مجمع بی طرف جهانی هم عذری نداشته باشند که چرا با دروغ گویی در فرم ثبت نام کنکور به دانشگاه وارد شده اند چه پاسخ منطقی و متینی خواهند داشت؟
در پایان به جبران وقت ارزشمند احبای عزیز، که صرف ملاحظه این نوشتار نمودند و به عنوان فصل الخطاب و مسک الختام ،بخشی از فرمایشات منصوص گوهر یکتای مخزن میثاق، حضرت ولی امرالله، شوقی ربانی به نقل از کتاب گنجینه حدود واحکام تقدیم می گردد:
**************
ص ۴۵۶
باب هفتاد و دوّم
( در نهی از تقیه و کتمان عقيده حضرت ولی امرالله جلّ سلطانه ميفرمايند قوله الحلی: (استخراج از لوح مبارک مورّخه ٩ نومبر ١٩٢٧)
"چندی قبل تلغرافی از ارض اقدس بعنوان آن محفل نورانی ارسال گرديد و در آن تأکيد گرديدکه راجع بسجلّ احوال و قيد مذهب و آئين احبای الهی در تمام نقاط امریه در آن سرزمين اگر چنانچه مجبور و مکلف بر تعيين و قيد مذهب گردند البته کتمان ننمايند و بتظاهر و تصنع متشبث نشوند عقيده خويش را در کمال جرأت و وضوح اظهار نمايند و از عواقب و نتايج بيان حقيقت و ابراز ما فی الضمير خائف و نگران نشوند. البته بعموم ياران تأکيد و توصيه نمايند.
. . . . .
ص ۴۵٨
و نيز ميفرمايند:
"عقيده کتمان ننمايند و از تقیه اجتناب بنمايند از پس پرده خفا برون آيند و قدم بميدان خدمت گذارند مضطرب و هراسان نباشند و بجانفشانی قيام نمايند هر امری را فدای اين مقصد اصلی کنند و در سبيل اين مبدأ جليل و امر قويم از هر منصب و مقامی چشم پوشند و مصالح شخصیه و ملاحظات نفسیه را فدای مصالح عمومیه امریه فرمايند. حکمت و تقیه در گذشته ایام کافل صون و حمايت مظلومان آنسامان بود و يگانه وسيله حفظ و حراست آئين حضرت يزدان ولی در اين ایام چون اعدای امر الهی و دشمنان آئين آسمانی برقع ستر و خفا را ازوجه حقايق امریه برانداخته اند و معتقدات اساسیه اهل بهاء را کاملّ مکشوف و مشتهر ساخته اند وباثبات استقلال شرع حضرت بهاءالله پرداخته اند و باين سبب نبأ عظيم را در اقطار و اکناف عالم معروف و مشهور نموده اند تقیه و کتمان عقيده علت توهين و تحقير است ودر انظار اهل فراست بيمورد و مضرّ. مخالفين و معاندين اين رویه را حمل بر جبن و خوف نمايند و از تأثيرات سستی عقيده شمرند استحلفکم يا احباء الله ببذل الجهد الجهيد
. . . . . .
و در لوح جناب ثابت شرقی مورّخ ١۵ شهر الجلل ٩١ مطابق ٢٣ اپريل ١٩٣۴ ميفرمايند قوله الحلی:
"سؤال ثالث در خصوص کتمان عقيده در نقاطی که بهائی غير موجود معروض داشته بوديد .جواب فرمودند کتمان عقيده حتی در اينمورد مذموم و مخالف مبادی اين امر است."
الواح الهیه در اين خصوص بسيار و کمتر لوحی توان يافت که در اين خصوص شامل اشاره يا صراحتی نباشد. برای مزيد اطلاع بنصوص مبارکه مراجعه شود.
. . . . . .
صفحه ١٧٧
٢٣ دسامبر ١٩٣۵ که باعزاز محفل مقدّس روحانی ملی بهائيان ايران شید الله ارکانه = و در لوح مبارک مورّخ ١٢ شهر المسائل ٩٢
نازل شده ميفرمايند قوله العزّ الحلی:
"راجع بسؤال اوّل و ثانی فرمودند بنويس تجاوز از يک زوجه و کتمان عقيده با وجود تحذير و تأکيد و نصيحت امنای محفل روحانی نتيجه اش در اين ایام محرومیت از حقّ انتخاب در جامعه و ازعضویت محافل روحانیه است...
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
دوستان گرامی
ضمن تحقیق در موضوع بیت العدل در سایت های بهائی بنده هم به نصی از بیت العدل در مورد عدم تبلیغ در اسرائیل برخوردم که گمان می کنم برای کاربران عزیز مفید باشد.
مطابق این دستورالعمل هیچ بهائی حق تبلیغ یک اسرائیلی را ندارد و چنانچه در اثنای تبلیغ متوجه ملیت او بشود بلا فاصله باید تبلیغ را قطع نماید و گرنه با عواقب سوء برخورد بیت العدل مواجه خواهد شد.تحلیل آن به عهده خود خوانندگان و مقایسه اش با یک بام و دو هوای دستور تبلیغ مسلمانان و مسیحیان و هندوها ودیگر ادیان و مذاهب و اینکه بهائی که تبلیغ نکند مرده محسوب می شود...
یادداشت ضمیمه آن هم جالب است که برای تقویت روحیه بهائیان گفته اند رئیس جمهور و نخست وزیر اسرائیل مکررا از تشکیلات بهائی دیدار نموده و سخنان محبت آمیز گفته اند و بهائیان را نواخته اند و تقاضاهائی نیز برای حضور در بخش هائی مطرح شده است...
The network of Baha'is of Jewish Background
A movement to start teaching of Baha’i Faith in the Holy Land of Israel
Thursday, March 3, 2011
Teaching the Baha'i Faith in Israel
The mystery of not teaching the Baha'i Faith in Israel is getting deeper. The question is being asked from every corner of the Baha'i World. The only document which prohibits the teaching in Israel is the Message of the Universal House of Justice dated 29 June 1995:
http://Baha'i-library.com/index.php?file=uhj_teaching_in_israel.html
The Universal House of Justice has received your email message dated 29 June 1995 and we have been asked to respond.
You have asked how the policy of not teaching Israelis applies in the situation in which you have contact with an Israeli via an “interactive relay chat” (IRC) connection. The House of Justice has not asked the friends to avoid contact with Israelis. When you discover that a person you are in contact with via IRC is an Israeli, you should feel free to maintain friendly contact, but you should not teach the Faith to him. If he has already developed a personal interest in the Faith and seeks more information, you should refer him to the Offices of the Bahá’í World Centre in Haifa. For your information, the people in Israel have access to factual information about the Faith, its history and general principles. Books concerning the Faith are available in libraries throughout Israel, and Israelis are welcome to visit the Shrines and the surrounding gardens. However, in keeping with a policy that has been strictly followed since the days of Bahá’u'lláh, Bahá’ís do not teach the Faith in Israel. Likewise, the Faith is not taught to Israelis abroad if they intend to return to Israel. When Israelis ask about the Faith, their questions are answered, but this is done in a manner which provides factual information without stimulating further interest.
With loving Bahá’í greetings,
Department of the Secretariat
CONCLUSION
Note that two things are missing from this statement:
There is no direct quote from Baha’''llah specifying that we should not teach the Faith in Israel, and
There is no direct reference to any Israeli law forbidding the teaching of the Faith either. Indeed, in all my Baha'i life, I never saw any such thing myself, even when I asked about the matter. It seems to be all a myth made up to hide something!
In fact many Presidents/Prime Minister of Israel have visited our World Centre and always showered love affection and generosity towards the Baha'is and the Baha'i Faith.
Residents of Israel are allowed to become members of the other sects of Baha'is.
ضمن تحقیق در موضوع بیت العدل در سایت های بهائی بنده هم به نصی از بیت العدل در مورد عدم تبلیغ در اسرائیل برخوردم که گمان می کنم برای کاربران عزیز مفید باشد.
مطابق این دستورالعمل هیچ بهائی حق تبلیغ یک اسرائیلی را ندارد و چنانچه در اثنای تبلیغ متوجه ملیت او بشود بلا فاصله باید تبلیغ را قطع نماید و گرنه با عواقب سوء برخورد بیت العدل مواجه خواهد شد.تحلیل آن به عهده خود خوانندگان و مقایسه اش با یک بام و دو هوای دستور تبلیغ مسلمانان و مسیحیان و هندوها ودیگر ادیان و مذاهب و اینکه بهائی که تبلیغ نکند مرده محسوب می شود...
یادداشت ضمیمه آن هم جالب است که برای تقویت روحیه بهائیان گفته اند رئیس جمهور و نخست وزیر اسرائیل مکررا از تشکیلات بهائی دیدار نموده و سخنان محبت آمیز گفته اند و بهائیان را نواخته اند و تقاضاهائی نیز برای حضور در بخش هائی مطرح شده است...
The network of Baha'is of Jewish Background
A movement to start teaching of Baha’i Faith in the Holy Land of Israel
Thursday, March 3, 2011
Teaching the Baha'i Faith in Israel
The mystery of not teaching the Baha'i Faith in Israel is getting deeper. The question is being asked from every corner of the Baha'i World. The only document which prohibits the teaching in Israel is the Message of the Universal House of Justice dated 29 June 1995:
http://Baha'i-library.com/index.php?file=uhj_teaching_in_israel.html
The Universal House of Justice has received your email message dated 29 June 1995 and we have been asked to respond.
You have asked how the policy of not teaching Israelis applies in the situation in which you have contact with an Israeli via an “interactive relay chat” (IRC) connection. The House of Justice has not asked the friends to avoid contact with Israelis. When you discover that a person you are in contact with via IRC is an Israeli, you should feel free to maintain friendly contact, but you should not teach the Faith to him. If he has already developed a personal interest in the Faith and seeks more information, you should refer him to the Offices of the Bahá’í World Centre in Haifa. For your information, the people in Israel have access to factual information about the Faith, its history and general principles. Books concerning the Faith are available in libraries throughout Israel, and Israelis are welcome to visit the Shrines and the surrounding gardens. However, in keeping with a policy that has been strictly followed since the days of Bahá’u'lláh, Bahá’ís do not teach the Faith in Israel. Likewise, the Faith is not taught to Israelis abroad if they intend to return to Israel. When Israelis ask about the Faith, their questions are answered, but this is done in a manner which provides factual information without stimulating further interest.
With loving Bahá’í greetings,
Department of the Secretariat
CONCLUSION
Note that two things are missing from this statement:
There is no direct quote from Baha’''llah specifying that we should not teach the Faith in Israel, and
There is no direct reference to any Israeli law forbidding the teaching of the Faith either. Indeed, in all my Baha'i life, I never saw any such thing myself, even when I asked about the matter. It seems to be all a myth made up to hide something!
In fact many Presidents/Prime Minister of Israel have visited our World Centre and always showered love affection and generosity towards the Baha'is and the Baha'i Faith.
Residents of Israel are allowed to become members of the other sects of Baha'is.
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
برخورد دوگانه
در پست قبلی مشاهده فرمودید که چطور بیت العدل تبلیغ در اسرائیل را غیر مجاز
شمرده و گفته است که اگر در حین تبلیغ فهمیدید طرف شهروند اسرائیل است باید
تبلیغ را متوقف سازید!
اکنون عرض می کنم همین بیت العدل در مورد تبلیغ در ایران ،برخورد دوگانه نموده و می
گوید اصلا تبلیغ یک امر روحی و اجتناب ناپذیر است و نباید هیچ انسانی را از آن محروم
نمود و علیرغم قوانین ایران که تبلیغ بهائیت یا ادیان و فرق دیگر را مجاز نمی داند بهائیان
باید تبلیغ را ترک نکنند و با رعایت حکمت(منظور رعایت پوشش های لازم است) تبلیغ
فامیل و همسایگان و دوستان را با جدیت انجام دهند...
متن زیر فراز هائی از نامه بیت العدل به خانمی از بهائیان ایران است که از ایشان می
خواهد که به هر نحو ممکن و با رعایت حکمت کار تبلیغ را که بسیار مهم است انجام
دهند و از پیامدهای آن هم نهراسند و آماده جانفشانی در این راه هم باشند!
"18 سپتامبر(2009)
خواهر عزيز روحاني سركار خانم ...،
...سؤال فرموده ايد كه در بازجويى ها، بهترين نحو توضيح دليل تبليغ در شرايط فعلي چه مي تواند باشد. شرايط بازجويي و جوّ حاكمه بر مباحثات البته متفاوت است و شاید نتوان يک جواب كلّي در نظر گرفت. ولي مفاد ذيل شايد بتواند راهنمايي در پاسخ دادن به اين سؤال مهم باشد:
مسئلۀ تبليغ جوانب مختلفي دارد. هر شخص خداپرست واقف است كه قلب انسان تجلّي گاه حقايق روحانى و بروز ايمان به عوالم ربّانى است. ايمان احساسي باطني و وجدانى مي باشد و غايت مطلوب آن تجسّم در قول و عمل فردي است. تبليغ اين دو را به هم مي آميزد و اهل بهاء آن را از جمله وظايف روحاني فردي خود مى دانند و آن را جاذب تأييدات روح القدس و مجرايي براي وصول عنايات الهي می شمارند. بر طبق قوانين بين المللي هيچ مرجع قدرتی نباید به خود اجازه دهد و يا امکان آن را داشته باشد كه چنین حق طبیعی انسان را پایمال نماید.
جنبۀ دیگر، فهم و درک صحيح از ماهيت تبليغ است. تبليغ ديانت بهائي كه اغلب در جواب سؤال شخصى افراد در بارۀ عقايد بهائيان شروع مي شود، شامل بحث و گفتگو در بارۀ مسائل عميق و پرمايه اي از قبيل هدف از زندگي در اين دنیا، ماهیت روحاني فرد انسان، هدف اديان الهى، ماهیت جامعۀ بهائي میباشد. به علّت طوفان اکاذيب و افترائاتي كه ارگان هاي رسمى دولت، نسبت به بهائيان رواج مى دهد، اين قبيل سؤالات رو به ازدياد است و بهانيان البته خود را موظّف مى دانند كه حقايق را بيان نموده سوء تفاهمات را روشن نمايند.
در مواردى نيز احبّا وارد گفتگوهاى هدفمندي با دوستان، اقوام، همسايگان و هم کاران خود می شوند و دربارۀ ماهيت اجتماع و پيشبرد تمدّن صحبت مي كنند. ... اگر چه اين چنين گفتگوهايي ممكن است از طرف ديگران تبليغ غير مستقيم قلم داد شود ولي هدف اصلی آن کمک خالصانه به گفتمان هايي است كه مقصود آن تأسيس جوامعي پيشرو و مرفّه، و پيشبرد تمدّني سازنده وتحكيم فرهنگي بر پایۀ يگانگي است.
بهائيان هم چنين دوستان و فاميل خود را دعوت می کنند تا در صورت تمايل در فعّاليت های دسته جمعي جامعۀ بهائي شركت كنند. هدف ازاين كار، ارائۀ بدون قيد و شرط نتايج و ثمرات مجهوداتشان در راه ايجاد جامعه ای پويا و پيشرفته است. به عنوان مثال آنچه بهائيان را وا مى دارد كه از دوستان خود دعوت كنند تا در حلقه هاي مطالعه در بارۀ چگونگى به كار بردن اصول روحاني در زندگي خود به تفکّر و تعمّق بپردازند آرزوى قلبي و اعتقاد راسخ ايشان است كه از اين طريق به پيشرفت تمدّن و بشريت كمک مؤثرى خواهند نمود.
به اين طريق بهانيان بدون شک در ارتباط خود با ديگران درک و فهم خود را گسترش می دهند ... عدّه اى ديگر، برخي از احكام و اصول بهائي را پذيرفته و با طيب خاطر براى رسيدن به هدف هاى مشترک با بهائيان هم کاري می نمايند. گروهی هم هستند كه آن را امری از جانب خدا دانسته به آن ایمان می آورند و در این میان نفوسي هسدتد كه مجذوب این پیام آسماني شده لبيک گويان حاضرند وقت، راحت و آسايش، مال و منال، بل جان خود را فدای پيشرفت مصالح آن نمايند.
از جمله حقوق حقۀ هر شهروندي شركت در گفتمان های اجتماعي و كمک به پيشرفت فكر در بارۀ مسائل خطير اجتماعى روز مي باشد. محدود كردن يک فرد بهائی از تعامل با دوستان و آشنايان خود، به دليل اينكه ممكن است شخصي به ديانت بهائي جلب شود، نقض شديد حقوق اجتماعي و قانوني او محسوب و در اصل منزوی كردن كامل بهائيان را شامل مى شود. حقّ مسلّم هر انساني آزادی در راه كسب فضائل و عمل بر اساس عقايد شخصى در چارچوب اطاعت از قوانين مدني مي باشد.. بهائيان حد اكثر سعي خود را می کنند تا وظايف روحاني خود را با رعايت كامل حكمت و ملاحظه و حرمت به سنن و اوضاع اجتماعى ايران انجام دهند. آيا جلوگيري از اين آزادی به اسم فعّاليت عليه نظام و امثالهم نقض آشكار حقوق بشر بهائيان و سوء استفاده از نيت پاک و خلوص و اشتياق آنان به اطاعت از قوانين مدني نيست؟ اگر تبليغ انتشار عقايد و احكامي برای ايجاد وحدت و يگانگي و ازدياد تعهّد براي عمران و آبادي وطن مألوف است به سختي مى توان آن را كاری اشتباه و خلاف مصالح يک ملّت دانست...
ملاحظه می فرمائید که :
اولا بهائیان ایران را تشویق به تبلیغ می نمایند
و ثانیا آن را یک وظیفه روحانی و اجتناب ناپذیر دانسته جلوگیری از آن را نقض آشکار حقوق بشر می شمرند
و تلویحا آموزش می دهند که کار به بیت العدل منتسب نشود وگفته شود اینها کار فردی است نه تشکیلاتی و در پاسخ سوال مردم است!
و بعد هم که می دانند ممکن است با عکس العمل مواجه شود افراد بهائی را به استقامت دعوت می کنند
و البته "حکمت" را هم توصیه می فرمایند تا با تقیه و امور پوششی خود را از انظار مخفی نگه دارند و بی سرو صدا کار خود را بکنند و هرگز هم تبلیغ را ترک ننمایند...
این برخورد دوگانه (برای عدم تبلیغ در اسرائیل و وجوب تبلیغ در ایران) چه توجیهی می تواند داشته باشد؟!
در پست قبلی مشاهده فرمودید که چطور بیت العدل تبلیغ در اسرائیل را غیر مجاز
شمرده و گفته است که اگر در حین تبلیغ فهمیدید طرف شهروند اسرائیل است باید
تبلیغ را متوقف سازید!
اکنون عرض می کنم همین بیت العدل در مورد تبلیغ در ایران ،برخورد دوگانه نموده و می
گوید اصلا تبلیغ یک امر روحی و اجتناب ناپذیر است و نباید هیچ انسانی را از آن محروم
نمود و علیرغم قوانین ایران که تبلیغ بهائیت یا ادیان و فرق دیگر را مجاز نمی داند بهائیان
باید تبلیغ را ترک نکنند و با رعایت حکمت(منظور رعایت پوشش های لازم است) تبلیغ
فامیل و همسایگان و دوستان را با جدیت انجام دهند...
متن زیر فراز هائی از نامه بیت العدل به خانمی از بهائیان ایران است که از ایشان می
خواهد که به هر نحو ممکن و با رعایت حکمت کار تبلیغ را که بسیار مهم است انجام
دهند و از پیامدهای آن هم نهراسند و آماده جانفشانی در این راه هم باشند!
"18 سپتامبر(2009)
خواهر عزيز روحاني سركار خانم ...،
...سؤال فرموده ايد كه در بازجويى ها، بهترين نحو توضيح دليل تبليغ در شرايط فعلي چه مي تواند باشد. شرايط بازجويي و جوّ حاكمه بر مباحثات البته متفاوت است و شاید نتوان يک جواب كلّي در نظر گرفت. ولي مفاد ذيل شايد بتواند راهنمايي در پاسخ دادن به اين سؤال مهم باشد:
مسئلۀ تبليغ جوانب مختلفي دارد. هر شخص خداپرست واقف است كه قلب انسان تجلّي گاه حقايق روحانى و بروز ايمان به عوالم ربّانى است. ايمان احساسي باطني و وجدانى مي باشد و غايت مطلوب آن تجسّم در قول و عمل فردي است. تبليغ اين دو را به هم مي آميزد و اهل بهاء آن را از جمله وظايف روحاني فردي خود مى دانند و آن را جاذب تأييدات روح القدس و مجرايي براي وصول عنايات الهي می شمارند. بر طبق قوانين بين المللي هيچ مرجع قدرتی نباید به خود اجازه دهد و يا امکان آن را داشته باشد كه چنین حق طبیعی انسان را پایمال نماید.
جنبۀ دیگر، فهم و درک صحيح از ماهيت تبليغ است. تبليغ ديانت بهائي كه اغلب در جواب سؤال شخصى افراد در بارۀ عقايد بهائيان شروع مي شود، شامل بحث و گفتگو در بارۀ مسائل عميق و پرمايه اي از قبيل هدف از زندگي در اين دنیا، ماهیت روحاني فرد انسان، هدف اديان الهى، ماهیت جامعۀ بهائي میباشد. به علّت طوفان اکاذيب و افترائاتي كه ارگان هاي رسمى دولت، نسبت به بهائيان رواج مى دهد، اين قبيل سؤالات رو به ازدياد است و بهانيان البته خود را موظّف مى دانند كه حقايق را بيان نموده سوء تفاهمات را روشن نمايند.
در مواردى نيز احبّا وارد گفتگوهاى هدفمندي با دوستان، اقوام، همسايگان و هم کاران خود می شوند و دربارۀ ماهيت اجتماع و پيشبرد تمدّن صحبت مي كنند. ... اگر چه اين چنين گفتگوهايي ممكن است از طرف ديگران تبليغ غير مستقيم قلم داد شود ولي هدف اصلی آن کمک خالصانه به گفتمان هايي است كه مقصود آن تأسيس جوامعي پيشرو و مرفّه، و پيشبرد تمدّني سازنده وتحكيم فرهنگي بر پایۀ يگانگي است.
بهائيان هم چنين دوستان و فاميل خود را دعوت می کنند تا در صورت تمايل در فعّاليت های دسته جمعي جامعۀ بهائي شركت كنند. هدف ازاين كار، ارائۀ بدون قيد و شرط نتايج و ثمرات مجهوداتشان در راه ايجاد جامعه ای پويا و پيشرفته است. به عنوان مثال آنچه بهائيان را وا مى دارد كه از دوستان خود دعوت كنند تا در حلقه هاي مطالعه در بارۀ چگونگى به كار بردن اصول روحاني در زندگي خود به تفکّر و تعمّق بپردازند آرزوى قلبي و اعتقاد راسخ ايشان است كه از اين طريق به پيشرفت تمدّن و بشريت كمک مؤثرى خواهند نمود.
به اين طريق بهانيان بدون شک در ارتباط خود با ديگران درک و فهم خود را گسترش می دهند ... عدّه اى ديگر، برخي از احكام و اصول بهائي را پذيرفته و با طيب خاطر براى رسيدن به هدف هاى مشترک با بهائيان هم کاري می نمايند. گروهی هم هستند كه آن را امری از جانب خدا دانسته به آن ایمان می آورند و در این میان نفوسي هسدتد كه مجذوب این پیام آسماني شده لبيک گويان حاضرند وقت، راحت و آسايش، مال و منال، بل جان خود را فدای پيشرفت مصالح آن نمايند.
از جمله حقوق حقۀ هر شهروندي شركت در گفتمان های اجتماعي و كمک به پيشرفت فكر در بارۀ مسائل خطير اجتماعى روز مي باشد. محدود كردن يک فرد بهائی از تعامل با دوستان و آشنايان خود، به دليل اينكه ممكن است شخصي به ديانت بهائي جلب شود، نقض شديد حقوق اجتماعي و قانوني او محسوب و در اصل منزوی كردن كامل بهائيان را شامل مى شود. حقّ مسلّم هر انساني آزادی در راه كسب فضائل و عمل بر اساس عقايد شخصى در چارچوب اطاعت از قوانين مدني مي باشد.. بهائيان حد اكثر سعي خود را می کنند تا وظايف روحاني خود را با رعايت كامل حكمت و ملاحظه و حرمت به سنن و اوضاع اجتماعى ايران انجام دهند. آيا جلوگيري از اين آزادی به اسم فعّاليت عليه نظام و امثالهم نقض آشكار حقوق بشر بهائيان و سوء استفاده از نيت پاک و خلوص و اشتياق آنان به اطاعت از قوانين مدني نيست؟ اگر تبليغ انتشار عقايد و احكامي برای ايجاد وحدت و يگانگي و ازدياد تعهّد براي عمران و آبادي وطن مألوف است به سختي مى توان آن را كاری اشتباه و خلاف مصالح يک ملّت دانست...
ملاحظه می فرمائید که :
اولا بهائیان ایران را تشویق به تبلیغ می نمایند
و ثانیا آن را یک وظیفه روحانی و اجتناب ناپذیر دانسته جلوگیری از آن را نقض آشکار حقوق بشر می شمرند
و تلویحا آموزش می دهند که کار به بیت العدل منتسب نشود وگفته شود اینها کار فردی است نه تشکیلاتی و در پاسخ سوال مردم است!
و بعد هم که می دانند ممکن است با عکس العمل مواجه شود افراد بهائی را به استقامت دعوت می کنند
و البته "حکمت" را هم توصیه می فرمایند تا با تقیه و امور پوششی خود را از انظار مخفی نگه دارند و بی سرو صدا کار خود را بکنند و هرگز هم تبلیغ را ترک ننمایند...
این برخورد دوگانه (برای عدم تبلیغ در اسرائیل و وجوب تبلیغ در ایران) چه توجیهی می تواند داشته باشد؟!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
تشویق ضمنی به تبلیغ در پیام نوروزی بیت العدل
پیرو کامنت قبلی در پیام نوروزی بیت العدل هم بطور تلویحی به تبلیغ بهائیت توسط بهائیان با عنوان
مجاهدت شما در معرفی بهائیت و پیام آن تاکید شده است و خواسته شده است تا همچنان همین
رویه را ادامه دهند و پیام بهائیت را به قاطبه ایرانیان برسانند تا مدافعان بیشتری بدست آورند.
قسمتی از پیام نوروزی بیت العدل این است :
...یکی از ارزندهترین دستآوردهای حاصله از این ثبوت و رسوخ، آگاهی یافتن هممیهنان شما به حقایق تاریخ و تعالیم امر مبارک و روش و سلوک بهائیان و آرمانهای بشردوستانۀ جامعۀ بهائی است. در نتیجه جمّ غفیری از ایرانیان به مظلومیّت شما پی برده و بهائیان را شهروندانی دلسوز میبینند که بر اساس اعتقادات خود همواره آبادی و سربلندی ایران را مدّ نظر دارند و در اعمال و رفتارشان تلاش میکنند تا پیک دوستی و آشتی و مروّج اتّحاد و اتّفاق در بین مردمان باشند. آگاهی این زنان و مردان آزادۀ ایران بر حقایقِ آیین بهائی سبب شده است که عدّۀ بیشماری در آموزههای این آیین راه حلّی برای مشکلات ایران بیابند. این تحوّل مهمّ تاریخی را ارج نهید
این رویه بیت العدل یعنی تشویق بهائیان به تبلیغ ،ادامه همان روش دوگانه تبلیغ در ایران و عدم تبلیغ در اسرائیل
را نمایان می سازد و نشان می دهد بیت العدل این سیاست دوگانه را همچنان تا هم اکنون یعنی سال جدید هم
پیگیری می نماید.
پیرو کامنت قبلی در پیام نوروزی بیت العدل هم بطور تلویحی به تبلیغ بهائیت توسط بهائیان با عنوان
مجاهدت شما در معرفی بهائیت و پیام آن تاکید شده است و خواسته شده است تا همچنان همین
رویه را ادامه دهند و پیام بهائیت را به قاطبه ایرانیان برسانند تا مدافعان بیشتری بدست آورند.
قسمتی از پیام نوروزی بیت العدل این است :
...یکی از ارزندهترین دستآوردهای حاصله از این ثبوت و رسوخ، آگاهی یافتن هممیهنان شما به حقایق تاریخ و تعالیم امر مبارک و روش و سلوک بهائیان و آرمانهای بشردوستانۀ جامعۀ بهائی است. در نتیجه جمّ غفیری از ایرانیان به مظلومیّت شما پی برده و بهائیان را شهروندانی دلسوز میبینند که بر اساس اعتقادات خود همواره آبادی و سربلندی ایران را مدّ نظر دارند و در اعمال و رفتارشان تلاش میکنند تا پیک دوستی و آشتی و مروّج اتّحاد و اتّفاق در بین مردمان باشند. آگاهی این زنان و مردان آزادۀ ایران بر حقایقِ آیین بهائی سبب شده است که عدّۀ بیشماری در آموزههای این آیین راه حلّی برای مشکلات ایران بیابند. این تحوّل مهمّ تاریخی را ارج نهید
این رویه بیت العدل یعنی تشویق بهائیان به تبلیغ ،ادامه همان روش دوگانه تبلیغ در ایران و عدم تبلیغ در اسرائیل
را نمایان می سازد و نشان می دهد بیت العدل این سیاست دوگانه را همچنان تا هم اکنون یعنی سال جدید هم
پیگیری می نماید.
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
در یکی از سایت ها مطلبی در مورد گزینش اعضای بیت العدل نظرم را جلب کرد.دیدم و خواندم.
شما هم ببینید و بخوانید.قضاوت در مورد آن به عهده خود شما باشد:
نگاهی به انتخابات بیت العدل:
انتخابات منظّم 9 عضو بیت العدل هر 5 سال یکبار در یک کنوانسیون بین المللی در حیفا برگزار می گردد. آخرین انتخابات در سال 2008 برگزار شد. تا به امروز 10 بار انتخابات بیت العدل انجام شده است (63، 68، 73، 83، 88، 93، 2003 و 2008). تعداد 5 انتخابات میان دوره ای نیز در 1982، 1987، 2000، 2005 و 2010 برگزار شده است.
( در انتخابات بیت العدل زنان حق عضویت ندارند !؟)
آموز گیبسون، چارلز ولکات و ادیب طاهرزاده در دوران خدمت خود درگذشتند.
13 عضو سابق دیگر اجازه گرفتند که بازنشست شوند که ظاهراً دلیل آن دلایل شخصی سلامتی و یا کهولت سن ذکر شده است.
5 عضو دیگر (حکیم، کاولین، هافمن، چانس، روهه و پیتر خان) پس از بازنشستگی درگذشتند در حالی که 8 عضو قبلی دیگر تا ژوئیه 2011 زنده بودند .
تغییر اخیر در عضویت بیت العدل وقتی اتفاق افتاد که 2 عضو دیگر به انتخاب خود در 2007 بازنشست شدند.
انتخابات میان دوره ای نیز به دلیل این که این 2 عضو تا زمان انتخاب منظم آوریل 2008 به کار خود ادامه دادند برگزار نشد.
چون اعضای بیت العدل هر 5 سال یکبار انتخاب می شوند، به نظر می رسد که آقایان "دومبار" و "پیتر خان" تصمیم به ترک زود هنگام گرفتند به جای این که چند سال دیگر تا زمان انتخابات آوریل 2013 منتظر بمانند. هارتمن گروسمن و گلنفورد میچل با شهریار رضوی و گوستا و کوریا که هر دو (طبیعتاً) عضو دارالتبلیغ بین المللی (ITC) بودند جایگزین شدند.
اگرچه مهمترین نکته این است که "عضویت بیت العدل فقط به علت مرگ یا بازنشستگی تغییر یافته است: هیچ عضو بیت العدل در رقابت انتخاباتی برکنار نشده است"این مسئله بیانگر روشنی از این واقعیت است که یک فرآیند گزینش در پشت صحنه وجود دارد.
عضویت بیت العدل و دارالتبلیغ بین المللی :
1- مهمترین روند این است که از سال 2008 عضویت در بیت العدل کاملاً از بین اعضای دارالتبلیغ بین المللی (ITC) ( مستقر در اسرائیل در کنار بیت العدل ) صورت گرفته است که اعضای آن نیز توسط خود بیت العدل انتخاب می شوند. بنابراین در حقیقت یک حلقه بسته ای وجود دارد که اعضای بیت العدل کاندیداهای آتی خود را منصوب می کند. این مسئله همچنین نشان دهندهی آن است که دارالتبلیغ بین المللی (ITC) به عنوان کمیته ی گزینش برای اعضای آینده ی بیت العدل عمل می کنند.
(به فرایند انتخاب توجه کنید!)
2- با انتخاب همیشگی اعضای بیت العدل از ITC در حقیقت نوعی فعالیت انتخاباتی خاموش در حال انجام می باشد. این افراد دارای یک نقش نمایان در مقابل محافل ملی هستند در حالی که یک بهائی عادی هرگز شانسی برای شناخته شدن و معرفی شدن ندارد.
بدینصورت مسلّم است که هیچ خون تازه ای تزریق نمی شود و بهائیان جدیدی که در خارج حلقه تشکیلاتی که می توانند دیدگاه های متفاوتی را ارائه کنند نقشی نخواهند داشت.
بنابراین شما فقط افرادی را خواهید داشت که در درون سیستم هستند و یک الگوی فکری یکسانی را همواره ارائه می کنند و در نتیجه شما با این افراد روبرو هستید چون که تنها کسانی هستند که در مقابل محافل ملّی رژه می روند.
3- به این گروه افراد نورچشمی (ITC) محملی داده می شود در جائیکه آن ها و فقط آن ها در آن جا توسط افرادی که در شُرُف رأی دادن هستند دیده می شوند. هیچ بهائی دیگری، علی رغم این که چقدر خدمات مهمی انجام داده باشد فرصت مشابهی برای دیده شدن ندارد. این اقدام هدفمند صورت می گیرد. آن چه اتفاق می افتد انتخاب گروهی از افرادی است که اعضای آتی بیت العدل هستند. این فرآیند گزینش، انتخاب الهی نامیده می شود!؟
4- به اعضای ITC در واقع یک وظیفه ی جغرافیائی داده می شود. عیناً مثل اعضای بیت العدل که خیلی مسافرت می کنند تا محافل ملی سراسر جهان را ملاقات کنند. این افراد همچنین در مواردی با سایر بخش های تشکیلاتی و جامعه امری ملاقات می کنند، سخنرانی می کنند، در مراسم شرکت می کنند و غیره.
5- عضویت در ITC یک فرصت نابرابر برای خودنمایی و دسترسی به محافل ملی فراهم می سازد (بانک رأی!). انتخاب در ITC برای رأی دهندگان نشان دهنده ی آن است که بیت العدل نسبت به انتخاب انحصاری این افراد نظر دارد.
6- فرآیند انتخابات بیت العدل قطعاً ثابت است. اعضای ITC از قبل در خلوص عقیدتی خود گزینش می شوند و فرصت بی نظیر خودنمایی که پیش نیاز کار انتخاباتی است را به دست می آوردند.
تجزیه و تحلیل:
1- تا کنون از 25 عضو بیت العدل 8 عضو ایرانی تبار هستند. این تعداد برابر 5/31 درصد فقط برای 1 کشور است. مهد امرالله از اولویت برخوردار است!! اعضای فعلی بیت العدل 4 عضو ایرانی هستند که 44 درصد اعضا را تشکیل می دهد.
2- 25 عضو بیت العدل دارای 431 سال خدمت هستند که 8 ایرانی دارای 135 سال خدمت هستند که مجدداً برابر 3/31 درصد است. چه اتفاق عجیبی!
3- جمعیت بهائی ایرانی در مقایسه با جمعیت بهائیان جهان برابر 30 درصد می باشد که همه چیز را مناسب جلوه می دهد.
تا به امروز دارالتبلیغ بین المللی دارای 26 عضو هستند که 6 نفر آن ها ایرانی هستند. 23 درصد.
از اعضای محافل ملی در سراسر جهان، درصد ایرانیان بهائی بین 25 تا 30 درصد است. حتی برای 85 نفر هیئت مشاورین قاره ای که در سراسر جهان منصوب شده اند، درصد مشاورین ایرانی در همین حدود درصدی هستند.
جمع بندی :
این موارد به وضوح نشان می دهد که آئین بهائی زیر سلطه ی ایرانیان است درحالی که افراد سایر کشورها برای فعالیت زیر نظر و برای ایرانیان کار می کنند.( نکته عجیب تر اینکه سایر اعضای غیر ایرانی بیت العدل هم بهائی زاده نیستند و اکثرا آمریکائی یا انگلیسی (!) می باشند ) تشکیلات بهائی تحت تأثیر فرهنگ( شاهنشاهی ) ایرانی بسیار ضد دموکراتیک و ضد توسعه است. در واقع ایرانی های بهائی که تا قلّه ی تشکیلات اداری حیفائی ارتقاء یافته اند در یک چیز موفق هستند: فرهنگ سازمانی دروغ و سوء استفاده از اختیارات. به عنوان مثال پیمان مهاجر (ایرانی تبار)، تبلیغ کرده است که تا سال 2021، 50 میلیون بهائی در سراسر جهان خواهند بود !!
منبع:http://www.unansweredbahaiquestions.blogspot.com
شما هم ببینید و بخوانید.قضاوت در مورد آن به عهده خود شما باشد:
نگاهی به انتخابات بیت العدل:
انتخابات منظّم 9 عضو بیت العدل هر 5 سال یکبار در یک کنوانسیون بین المللی در حیفا برگزار می گردد. آخرین انتخابات در سال 2008 برگزار شد. تا به امروز 10 بار انتخابات بیت العدل انجام شده است (63، 68، 73، 83، 88، 93، 2003 و 2008). تعداد 5 انتخابات میان دوره ای نیز در 1982، 1987، 2000، 2005 و 2010 برگزار شده است.
( در انتخابات بیت العدل زنان حق عضویت ندارند !؟)
آموز گیبسون، چارلز ولکات و ادیب طاهرزاده در دوران خدمت خود درگذشتند.
13 عضو سابق دیگر اجازه گرفتند که بازنشست شوند که ظاهراً دلیل آن دلایل شخصی سلامتی و یا کهولت سن ذکر شده است.
5 عضو دیگر (حکیم، کاولین، هافمن، چانس، روهه و پیتر خان) پس از بازنشستگی درگذشتند در حالی که 8 عضو قبلی دیگر تا ژوئیه 2011 زنده بودند .
تغییر اخیر در عضویت بیت العدل وقتی اتفاق افتاد که 2 عضو دیگر به انتخاب خود در 2007 بازنشست شدند.
انتخابات میان دوره ای نیز به دلیل این که این 2 عضو تا زمان انتخاب منظم آوریل 2008 به کار خود ادامه دادند برگزار نشد.
چون اعضای بیت العدل هر 5 سال یکبار انتخاب می شوند، به نظر می رسد که آقایان "دومبار" و "پیتر خان" تصمیم به ترک زود هنگام گرفتند به جای این که چند سال دیگر تا زمان انتخابات آوریل 2013 منتظر بمانند. هارتمن گروسمن و گلنفورد میچل با شهریار رضوی و گوستا و کوریا که هر دو (طبیعتاً) عضو دارالتبلیغ بین المللی (ITC) بودند جایگزین شدند.
اگرچه مهمترین نکته این است که "عضویت بیت العدل فقط به علت مرگ یا بازنشستگی تغییر یافته است: هیچ عضو بیت العدل در رقابت انتخاباتی برکنار نشده است"این مسئله بیانگر روشنی از این واقعیت است که یک فرآیند گزینش در پشت صحنه وجود دارد.
عضویت بیت العدل و دارالتبلیغ بین المللی :
1- مهمترین روند این است که از سال 2008 عضویت در بیت العدل کاملاً از بین اعضای دارالتبلیغ بین المللی (ITC) ( مستقر در اسرائیل در کنار بیت العدل ) صورت گرفته است که اعضای آن نیز توسط خود بیت العدل انتخاب می شوند. بنابراین در حقیقت یک حلقه بسته ای وجود دارد که اعضای بیت العدل کاندیداهای آتی خود را منصوب می کند. این مسئله همچنین نشان دهندهی آن است که دارالتبلیغ بین المللی (ITC) به عنوان کمیته ی گزینش برای اعضای آینده ی بیت العدل عمل می کنند.
(به فرایند انتخاب توجه کنید!)
2- با انتخاب همیشگی اعضای بیت العدل از ITC در حقیقت نوعی فعالیت انتخاباتی خاموش در حال انجام می باشد. این افراد دارای یک نقش نمایان در مقابل محافل ملی هستند در حالی که یک بهائی عادی هرگز شانسی برای شناخته شدن و معرفی شدن ندارد.
بدینصورت مسلّم است که هیچ خون تازه ای تزریق نمی شود و بهائیان جدیدی که در خارج حلقه تشکیلاتی که می توانند دیدگاه های متفاوتی را ارائه کنند نقشی نخواهند داشت.
بنابراین شما فقط افرادی را خواهید داشت که در درون سیستم هستند و یک الگوی فکری یکسانی را همواره ارائه می کنند و در نتیجه شما با این افراد روبرو هستید چون که تنها کسانی هستند که در مقابل محافل ملّی رژه می روند.
3- به این گروه افراد نورچشمی (ITC) محملی داده می شود در جائیکه آن ها و فقط آن ها در آن جا توسط افرادی که در شُرُف رأی دادن هستند دیده می شوند. هیچ بهائی دیگری، علی رغم این که چقدر خدمات مهمی انجام داده باشد فرصت مشابهی برای دیده شدن ندارد. این اقدام هدفمند صورت می گیرد. آن چه اتفاق می افتد انتخاب گروهی از افرادی است که اعضای آتی بیت العدل هستند. این فرآیند گزینش، انتخاب الهی نامیده می شود!؟
4- به اعضای ITC در واقع یک وظیفه ی جغرافیائی داده می شود. عیناً مثل اعضای بیت العدل که خیلی مسافرت می کنند تا محافل ملی سراسر جهان را ملاقات کنند. این افراد همچنین در مواردی با سایر بخش های تشکیلاتی و جامعه امری ملاقات می کنند، سخنرانی می کنند، در مراسم شرکت می کنند و غیره.
5- عضویت در ITC یک فرصت نابرابر برای خودنمایی و دسترسی به محافل ملی فراهم می سازد (بانک رأی!). انتخاب در ITC برای رأی دهندگان نشان دهنده ی آن است که بیت العدل نسبت به انتخاب انحصاری این افراد نظر دارد.
6- فرآیند انتخابات بیت العدل قطعاً ثابت است. اعضای ITC از قبل در خلوص عقیدتی خود گزینش می شوند و فرصت بی نظیر خودنمایی که پیش نیاز کار انتخاباتی است را به دست می آوردند.
تجزیه و تحلیل:
1- تا کنون از 25 عضو بیت العدل 8 عضو ایرانی تبار هستند. این تعداد برابر 5/31 درصد فقط برای 1 کشور است. مهد امرالله از اولویت برخوردار است!! اعضای فعلی بیت العدل 4 عضو ایرانی هستند که 44 درصد اعضا را تشکیل می دهد.
2- 25 عضو بیت العدل دارای 431 سال خدمت هستند که 8 ایرانی دارای 135 سال خدمت هستند که مجدداً برابر 3/31 درصد است. چه اتفاق عجیبی!
3- جمعیت بهائی ایرانی در مقایسه با جمعیت بهائیان جهان برابر 30 درصد می باشد که همه چیز را مناسب جلوه می دهد.
تا به امروز دارالتبلیغ بین المللی دارای 26 عضو هستند که 6 نفر آن ها ایرانی هستند. 23 درصد.
از اعضای محافل ملی در سراسر جهان، درصد ایرانیان بهائی بین 25 تا 30 درصد است. حتی برای 85 نفر هیئت مشاورین قاره ای که در سراسر جهان منصوب شده اند، درصد مشاورین ایرانی در همین حدود درصدی هستند.
جمع بندی :
این موارد به وضوح نشان می دهد که آئین بهائی زیر سلطه ی ایرانیان است درحالی که افراد سایر کشورها برای فعالیت زیر نظر و برای ایرانیان کار می کنند.( نکته عجیب تر اینکه سایر اعضای غیر ایرانی بیت العدل هم بهائی زاده نیستند و اکثرا آمریکائی یا انگلیسی (!) می باشند ) تشکیلات بهائی تحت تأثیر فرهنگ( شاهنشاهی ) ایرانی بسیار ضد دموکراتیک و ضد توسعه است. در واقع ایرانی های بهائی که تا قلّه ی تشکیلات اداری حیفائی ارتقاء یافته اند در یک چیز موفق هستند: فرهنگ سازمانی دروغ و سوء استفاده از اختیارات. به عنوان مثال پیمان مهاجر (ایرانی تبار)، تبلیغ کرده است که تا سال 2021، 50 میلیون بهائی در سراسر جهان خواهند بود !!
منبع:http://www.unansweredbahaiquestions.blogspot.com