بیت العدل همچنان در چالش!
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
دوست گرامي، جناب سيام
شما مي فرماييد كه "جناب عبدالبها آگاه بودند و صرف امتحان نفوس این چنین گفتند و ایشان فقط سخن حضرت بهاء الله را تبیین کرده و جزییاتش را شرح داده اند و چیزی از خود نگفته اند."
قبل از اين كه به بررسي مسأله ي بدا بپردازم، مي خواستم از شما بپرسم كه آيا به نظر شما مي توان به سخن كسي كه چيزي را مي داند و خلاف آن را مي گويد اعتماد كرد؟ آيا اين كار از نظر عقلي درست است؟ صفت بارز تمامي پيامبران الهي صدق و راستگويي است. اگر يك پيامبري چيزي بگويد و خلاف آن اتفاق بيافتد، آيا مي توان به وعده ها و وعيدهاي ديگر او اعتماد كرد؟
مگر ايشان از نظر شما يك فرد عادي بودند كه مي فرماييد: "اگر کسی حرف اشتباهی زد، آیا همه ی سخنان او اشتباه خواهد بود؟" بله، در مورد افرادي هم چون من كه فرد عادي هستيم، شايد بتوان قبول كرد كه اگر حرف اشتباهي زدم، دليل نمي شود كه همه سخنانم اشتباه است، ولي در مورد كسي كه شما او را جانشين پيامبر خدا مي دانيد، اين سخن اصلا جايي ندارد.
اما در مورد مسأله ي بدا بايد خاطر نشان كنم كه در وعده هاي داده شده نبايد هيچ گاه بدا صورت بگيرد. كسي كه وعده اي دهد و خلاف آن عمل كند، اصلا از نظر عقلي كاري مذموم و زشت است. آيا قابل قبول است كه خداوند عملي زشت را انجام دهد؟ هرگز. بنابراين اگر وعده اي داده مي شود، بايد عملي شود و همان طور كه در قرآن كريم نيز داريم، "إنّ الله لا يخلف الميعاد". حضرت موسي نيز به مردم وعده ندادند كه پس از سي روز برخواهند گشت. آن چه در قرآن كريم آمده است اين است كه خداوند به حضرت موسي سي شب وعده داد و پس از آن ده شب بر آن افزوده شد. نه آن كه وعده داده باشند كه اضافه نمي شود، اما بر خلاف وعده ده روز اضافه كرده اند.
شما مي فرماييد كه "جناب عبدالبها آگاه بودند و صرف امتحان نفوس این چنین گفتند و ایشان فقط سخن حضرت بهاء الله را تبیین کرده و جزییاتش را شرح داده اند و چیزی از خود نگفته اند."
قبل از اين كه به بررسي مسأله ي بدا بپردازم، مي خواستم از شما بپرسم كه آيا به نظر شما مي توان به سخن كسي كه چيزي را مي داند و خلاف آن را مي گويد اعتماد كرد؟ آيا اين كار از نظر عقلي درست است؟ صفت بارز تمامي پيامبران الهي صدق و راستگويي است. اگر يك پيامبري چيزي بگويد و خلاف آن اتفاق بيافتد، آيا مي توان به وعده ها و وعيدهاي ديگر او اعتماد كرد؟
مگر ايشان از نظر شما يك فرد عادي بودند كه مي فرماييد: "اگر کسی حرف اشتباهی زد، آیا همه ی سخنان او اشتباه خواهد بود؟" بله، در مورد افرادي هم چون من كه فرد عادي هستيم، شايد بتوان قبول كرد كه اگر حرف اشتباهي زدم، دليل نمي شود كه همه سخنانم اشتباه است، ولي در مورد كسي كه شما او را جانشين پيامبر خدا مي دانيد، اين سخن اصلا جايي ندارد.
اما در مورد مسأله ي بدا بايد خاطر نشان كنم كه در وعده هاي داده شده نبايد هيچ گاه بدا صورت بگيرد. كسي كه وعده اي دهد و خلاف آن عمل كند، اصلا از نظر عقلي كاري مذموم و زشت است. آيا قابل قبول است كه خداوند عملي زشت را انجام دهد؟ هرگز. بنابراين اگر وعده اي داده مي شود، بايد عملي شود و همان طور كه در قرآن كريم نيز داريم، "إنّ الله لا يخلف الميعاد". حضرت موسي نيز به مردم وعده ندادند كه پس از سي روز برخواهند گشت. آن چه در قرآن كريم آمده است اين است كه خداوند به حضرت موسي سي شب وعده داد و پس از آن ده شب بر آن افزوده شد. نه آن كه وعده داده باشند كه اضافه نمي شود، اما بر خلاف وعده ده روز اضافه كرده اند.
-
- پست: 37
- تاریخ عضویت: جمعه 26 تیر 1388, 12:46 am
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
جناب حبیب الله
ما نباید برای خدا و پیامبرش تعیین و تکلیف کنیم. بگوییم دیروز گفتی این اتفاق می افتد ولی امروز نیافتاد. پس تو بر حق نیستی. خداوند با این ترفند بندگانش را آزمایش می کند. پیامبران از آن رو صادقند که کلام الهی را بی کم و کاست منتقل می کنند اگر یک روز خدا به پیامبری فرمود چنین بکن او این کار را خواهد کرد و براساس حکمت الهی اگر فردا خلاف آن را بگوید پیامبر باز اطاعت می کند. پیامبر که چیزی از خودش نمی گوید که حال بگوییم راست می گوید یا دروغ می گوید. بداء و اینکه قولی توسط خدا (از طریق پیامبر) داده شود و به آن عمل نشود جایز است. خداوند یفعل ما یشاء است. هر چه بخواهد می کند. البته کار بیهوده ای نمی کند ولی به خاطر امتحان بندگان از این روش نیز استفاده می کند و عملی است جایز.
کمی هم سفسطه می کنید. زشت و زیبا، خوب و بد برای ماست. در جهان ماست. خداوند خیر محض است. است خداوند کاری می کند عملش خیر محض و از روی حکمت است ولی ممکن است به مذاق ما سازگار نباشد و بگوییم که این کار بدی است. در عرفان اسلامی نیز بداء عمل جایزیست. کمی اگر کتب دینی خوانده شود حتما پی خواهید برد. امام صادق عليهالسلام راجع به آيه (41 سوره 13) (و خدا آنچه را خواهد محو مىكند و ثبت مىكند) فرمود: مگر نه اين است كه محو شود چيزى كه ثابت بوده و ثبت شود چيزى كه نبوده (و بدا چيزى جز اين نيست). امام صادق عليهالسلام فرمود: خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرمود جز اينكه سه خصلت را از او پيمان گرفت: 1- اقرار به بندگى خدا 2 كنار زدن شريكها و مانندها براى خدا 3- اقرار باينكه خدا هر چه را خواهد مقدم دارد و هر چه را خواهد بتأخير اندازد (و همين است معنى بدا و از اين روايت اهميت موضوع (بدا) معلوم مىشود، زيرا كه در رديف خداپرستى و توحيد قرار گرفته است). و فرمود: بعضى از امور نزد خدا مشروط است، هر چه را از آنها كه خواهد پيش دارد و هر چه را كه خواهد پس اندازد.
ما نباید برای خدا و پیامبرش تعیین و تکلیف کنیم. بگوییم دیروز گفتی این اتفاق می افتد ولی امروز نیافتاد. پس تو بر حق نیستی. خداوند با این ترفند بندگانش را آزمایش می کند. پیامبران از آن رو صادقند که کلام الهی را بی کم و کاست منتقل می کنند اگر یک روز خدا به پیامبری فرمود چنین بکن او این کار را خواهد کرد و براساس حکمت الهی اگر فردا خلاف آن را بگوید پیامبر باز اطاعت می کند. پیامبر که چیزی از خودش نمی گوید که حال بگوییم راست می گوید یا دروغ می گوید. بداء و اینکه قولی توسط خدا (از طریق پیامبر) داده شود و به آن عمل نشود جایز است. خداوند یفعل ما یشاء است. هر چه بخواهد می کند. البته کار بیهوده ای نمی کند ولی به خاطر امتحان بندگان از این روش نیز استفاده می کند و عملی است جایز.
کمی هم سفسطه می کنید. زشت و زیبا، خوب و بد برای ماست. در جهان ماست. خداوند خیر محض است. است خداوند کاری می کند عملش خیر محض و از روی حکمت است ولی ممکن است به مذاق ما سازگار نباشد و بگوییم که این کار بدی است. در عرفان اسلامی نیز بداء عمل جایزیست. کمی اگر کتب دینی خوانده شود حتما پی خواهید برد. امام صادق عليهالسلام راجع به آيه (41 سوره 13) (و خدا آنچه را خواهد محو مىكند و ثبت مىكند) فرمود: مگر نه اين است كه محو شود چيزى كه ثابت بوده و ثبت شود چيزى كه نبوده (و بدا چيزى جز اين نيست). امام صادق عليهالسلام فرمود: خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرمود جز اينكه سه خصلت را از او پيمان گرفت: 1- اقرار به بندگى خدا 2 كنار زدن شريكها و مانندها براى خدا 3- اقرار باينكه خدا هر چه را خواهد مقدم دارد و هر چه را خواهد بتأخير اندازد (و همين است معنى بدا و از اين روايت اهميت موضوع (بدا) معلوم مىشود، زيرا كه در رديف خداپرستى و توحيد قرار گرفته است). و فرمود: بعضى از امور نزد خدا مشروط است، هر چه را از آنها كه خواهد پيش دارد و هر چه را كه خواهد پس اندازد.
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
دوست گرامی، جناب سیام
امیدوارم حال شما خوب باشد.
1. ببینید، در مواردی که در روایات آمده است که پیامبران چیزی را گفته اند و اتفاق نیافتاده است، خود پیامبر و یا جانشینان ایشان گفته اند که بدا صورت گرفته است. به بیان دیگر خود پیامبر یا جانشینانش باید بگویند که بدا شده است. نه این که کسی از پیش خود سخنی بگوید و آن گاه که اتفاق نیافتاد دیگران بگویند که بدا شده است. اگر حضرت عبدالبها و یا خود حضرت شوقی چنین چیزی را می گفتند، قابل قبول بود، ولی هرگز چنین چیزی را نگفته اند. حتی خود جناب شوقی از آن جا مرگ ایشان به صورت ناگهانی بود، وصیتی نکردند که پس از ایشان بیت العدل رهبریت بهاییان را بر عهده بگیرد. حتی بیت العدلی که ایشان در نظر داشتند، کاملا متفاوت از بیت العدل کنونی است. ایشان بیت العدلی را که ولی امر در آن حضور نداشته باشد غیر مشروع دانسته اند. البته در حال حاضر قصد ندارم که وارد بحث بیت العدل شوم. در سایت بهائی پژوهی این بحث انجام شده است و در صورتی که وارد این بحث شویم از بحث های دیگر منحرف می شویم.
2. چیزی که در مورد خوبی و بدی و زشتی و زیبایی عرض کردم، مطلبی عقلی بود. فکر نکنم که با تذکرات عقلی که در ارسال پیشین داشتم سفسطه کرده باشم. بالاخره مطالب عقلی را همه ی کسانی که عقل دارند قبول داشته و تأیید می کنند. خدایی که خود شما هم قبول دارید که از بدی و زشتی به دور است، نباید که عملی انجام دهد که واقعا بد باشد. این که کسی وعده دهد و آن را عمل نکند هر عاقلی می داند که بد است. خدا هم اگر وعده کند، حتما به آن عمل می کند. اگر این گونه نبود، "إنّ الله لا یخلف المیعاد" به چه معناست؟ معنی غیر از این می دهد که خداوند حتما به وعده ی داده شده عمل می کند؟ من بدا را نفی نکردم، ولی می گویم که بدا در این مورد نمی شود باشد، زیرا هم عملی بد و زشت است، و هم این که اصلا چنین آیه ای هم داریم که خداوند متعال خلف وعده نمی کند.
امیدوارم حال شما خوب باشد.
1. ببینید، در مواردی که در روایات آمده است که پیامبران چیزی را گفته اند و اتفاق نیافتاده است، خود پیامبر و یا جانشینان ایشان گفته اند که بدا صورت گرفته است. به بیان دیگر خود پیامبر یا جانشینانش باید بگویند که بدا شده است. نه این که کسی از پیش خود سخنی بگوید و آن گاه که اتفاق نیافتاد دیگران بگویند که بدا شده است. اگر حضرت عبدالبها و یا خود حضرت شوقی چنین چیزی را می گفتند، قابل قبول بود، ولی هرگز چنین چیزی را نگفته اند. حتی خود جناب شوقی از آن جا مرگ ایشان به صورت ناگهانی بود، وصیتی نکردند که پس از ایشان بیت العدل رهبریت بهاییان را بر عهده بگیرد. حتی بیت العدلی که ایشان در نظر داشتند، کاملا متفاوت از بیت العدل کنونی است. ایشان بیت العدلی را که ولی امر در آن حضور نداشته باشد غیر مشروع دانسته اند. البته در حال حاضر قصد ندارم که وارد بحث بیت العدل شوم. در سایت بهائی پژوهی این بحث انجام شده است و در صورتی که وارد این بحث شویم از بحث های دیگر منحرف می شویم.
2. چیزی که در مورد خوبی و بدی و زشتی و زیبایی عرض کردم، مطلبی عقلی بود. فکر نکنم که با تذکرات عقلی که در ارسال پیشین داشتم سفسطه کرده باشم. بالاخره مطالب عقلی را همه ی کسانی که عقل دارند قبول داشته و تأیید می کنند. خدایی که خود شما هم قبول دارید که از بدی و زشتی به دور است، نباید که عملی انجام دهد که واقعا بد باشد. این که کسی وعده دهد و آن را عمل نکند هر عاقلی می داند که بد است. خدا هم اگر وعده کند، حتما به آن عمل می کند. اگر این گونه نبود، "إنّ الله لا یخلف المیعاد" به چه معناست؟ معنی غیر از این می دهد که خداوند حتما به وعده ی داده شده عمل می کند؟ من بدا را نفی نکردم، ولی می گویم که بدا در این مورد نمی شود باشد، زیرا هم عملی بد و زشت است، و هم این که اصلا چنین آیه ای هم داریم که خداوند متعال خلف وعده نمی کند.
-
- پست: 37
- تاریخ عضویت: جمعه 26 تیر 1388, 12:46 am
جناب حبیب الله
می شود بگویید این اصل را از کجا آورده اید که هر گاه بدائی صورت می گیرد حتما باید خود پیامبر یا جانشینانش بگویند که بداء شده و اگر نگویند، بداء نبوده و چون کسی نگفته که بی فرزندی حضرت ولی امر الله بداء بوده پس حتما بداء نیست.
این مستلزم این است که یا سخنی از کسی نقل کنید که این قانون وجود دارد و یا اینکه تمامی بداء ها را و کسی که گفته این عمل بداء بوده را جمع کرده و با استقرا به این نتیجه برسید.
آیا بداء معنی جز این دارد که خداوند وعده ای دهد و آن را تغییر دهد؟ و شما هم که این تعریف را از طرفی نفی می کنید و از طرفی بداء را اثبات می کنید. سخنان خودتان را با سندیت و استدلال محکم تری بیان کنید تا به مبادله افکارمان بپردازیم. با تشکر.
می شود بگویید این اصل را از کجا آورده اید که هر گاه بدائی صورت می گیرد حتما باید خود پیامبر یا جانشینانش بگویند که بداء شده و اگر نگویند، بداء نبوده و چون کسی نگفته که بی فرزندی حضرت ولی امر الله بداء بوده پس حتما بداء نیست.
این مستلزم این است که یا سخنی از کسی نقل کنید که این قانون وجود دارد و یا اینکه تمامی بداء ها را و کسی که گفته این عمل بداء بوده را جمع کرده و با استقرا به این نتیجه برسید.
آیا بداء معنی جز این دارد که خداوند وعده ای دهد و آن را تغییر دهد؟ و شما هم که این تعریف را از طرفی نفی می کنید و از طرفی بداء را اثبات می کنید. سخنان خودتان را با سندیت و استدلال محکم تری بیان کنید تا به مبادله افکارمان بپردازیم. با تشکر.
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
جناب سیام
اول : از جنابعالی بعید است این امر عقلی را نپذیرید که خدا نمی خواهد فرستاده اش
نزد مردم متهم به دروغگوئی شود.
جناب نبی بیاید وعده ای بدهد و بعد آن وعده انجام نشود و توضیحی هم مبتنی بر بدا
شدن انجام نگیرد و مردم هم ببینند وعده نبی انجام نشد و باز او را راستگو دانند و
دروغگو نشمرند و در اینده هم به حرف ها و وعده های بعدی او دل بسپرند!!
دوم: چرا همه این بداها باید در مورد جانشینی بها واقع شود!!
اول بگوید جانشین من عباس (عبدالبها)و بعد محمد علی (غصن اکبر) است ... اما بعد
از مرگ او عباس ، محمد علی را کنار بزند و در جانشینی محمد علی بدا بشود!
بعد بگوید از نسل ذکور من بکرا بعد بکر بیست و چهار نفر بیایند اما بعد از مرگ او عباس
پسر دار نشود و مجبور شود نوه دختریش را تعیین کند و باز هم بدا بشود!
بعد از عبدالبها شوقی روی کار بیاید و او هم اصلا بچه دار نشود و باز هم بدا بشود!
شما را به خدا بفرمائید این دین است یا بساط توجیه دروغگوئی وعده های مدعیان دین
قرن بیست و یکم!
سوم : قرار بود مصادره به مطلوب نفرمائید و اول اثبات دین بودن باب و بها را بفرمائید
بعد در جهات شباهت آنان با انبیا و رسل سخن گوئید.شما هنوز اثبات باب و بها نکرده
از شباهت بدا در ادیان الهی و بهائیت سخن می گوئید؟!
این مصادره به مطلوب و باطل است .نمی دانم این اصل را چند بار باید تذکر داد؟!
چهارم: در تاپیک حقوق شهروندی به شما عرض نمودم(مراجعه فرمائید) خود بها ءالله ،
خود را رسول و نبی نمی داند و نبوت و رسالت را بوجود حضرت محمد صلی الله علیه و
آله پایان یافته می شمرد لذا بحث در بدا در سحنان پیامبر منتفی می شود.او که خود
را نبی نمی داند که در وعده هایش بدا رخ داده باشد.او خود را خدای زندانی می
شمرد و نه چیزی غیر آن.
موفق باشید.
اول : از جنابعالی بعید است این امر عقلی را نپذیرید که خدا نمی خواهد فرستاده اش
نزد مردم متهم به دروغگوئی شود.
جناب نبی بیاید وعده ای بدهد و بعد آن وعده انجام نشود و توضیحی هم مبتنی بر بدا
شدن انجام نگیرد و مردم هم ببینند وعده نبی انجام نشد و باز او را راستگو دانند و
دروغگو نشمرند و در اینده هم به حرف ها و وعده های بعدی او دل بسپرند!!
دوم: چرا همه این بداها باید در مورد جانشینی بها واقع شود!!
اول بگوید جانشین من عباس (عبدالبها)و بعد محمد علی (غصن اکبر) است ... اما بعد
از مرگ او عباس ، محمد علی را کنار بزند و در جانشینی محمد علی بدا بشود!
بعد بگوید از نسل ذکور من بکرا بعد بکر بیست و چهار نفر بیایند اما بعد از مرگ او عباس
پسر دار نشود و مجبور شود نوه دختریش را تعیین کند و باز هم بدا بشود!
بعد از عبدالبها شوقی روی کار بیاید و او هم اصلا بچه دار نشود و باز هم بدا بشود!
شما را به خدا بفرمائید این دین است یا بساط توجیه دروغگوئی وعده های مدعیان دین
قرن بیست و یکم!
سوم : قرار بود مصادره به مطلوب نفرمائید و اول اثبات دین بودن باب و بها را بفرمائید
بعد در جهات شباهت آنان با انبیا و رسل سخن گوئید.شما هنوز اثبات باب و بها نکرده
از شباهت بدا در ادیان الهی و بهائیت سخن می گوئید؟!
این مصادره به مطلوب و باطل است .نمی دانم این اصل را چند بار باید تذکر داد؟!
چهارم: در تاپیک حقوق شهروندی به شما عرض نمودم(مراجعه فرمائید) خود بها ءالله ،
خود را رسول و نبی نمی داند و نبوت و رسالت را بوجود حضرت محمد صلی الله علیه و
آله پایان یافته می شمرد لذا بحث در بدا در سحنان پیامبر منتفی می شود.او که خود
را نبی نمی داند که در وعده هایش بدا رخ داده باشد.او خود را خدای زندانی می
شمرد و نه چیزی غیر آن.
موفق باشید.
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
از این که میان گفتگوی دوستان وارد میشوم عذر میخواهم اما نکته مهمی به نظرم رسید که لازم دانستم طرح شود:
دوست گرامی جناب سیام.
از آنچه که تا کنون فرستاده اید این گونه بر میآید که شما برای یافتن پاسخ یک سوال مطالب زیادی را قرائت میفرمایید و این بسیار پسندیده است. البته این نکته خود باعث شده است گفتگوهایی که اکنون روی سایت در حال انجام است در محورهای مختلفی پراکنده شوند ( نبوت حضرت بهاء الله - الوهیت ایشان- بداء - قیامت - شیطان که هر کدام نیز از هر دو منظر اسلامی و بهائی مورد توجه اند) که گمان میکنم اگر تنها در مورد یکی از آنها بخواهید گفتگو کنید مدتها زمان ببرد.
اما چیزی که مرا ترغیب کرد این متن را بنویسم یک درخواست کوچک از شما بود:
دوست عزیز
پیشنهاد میکنم اگر موافق باشید کمی با هم در مورد میزان اعتبار و نحوه استناد به متون مختلفی که در بحث به آنها اشاره میشود صحبت کنیم.
اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح بدهم:
ببینید، شما یک بهائی هستید و مطمئنا هدفتان از انتخاب این آیین رضای خداوند متعال است و این گونه فکر میکنید که در این دوره و زمانه آن آیینی که مایه خشنودی اوست تنها این دیانت است. نه هدفی مالی از این انتخاب دارید نه عرضی سیاسی دارید، صرفا و صرفا از روی یافته های خود این دین را برحق میدانید که بر آن پای میفشارید.
در مقابل ما نیز مسلمانیم. ما نیز چون شما هدفمان از پیروی از اسلام فقط و فقط رضای خدای متعال است و معتقدیم که او در این زمانه از ما تنها این آیین را میپذیرد و آن را برحق یافته ایم. ما نیز از مسلمانی خود نه هدفی مالی داریم نه غرضی دیگر.
حال ما و شما با این پیش زمینه میخواهیم با یکدیگر گفتگو کنیم تا دلالیل طرف مقابل را دریابیم و در مورد آن تامل کنیم. برای این کار منابع مختلف مشترکی پیش روی ماست که هرکدام از ما از دریچه نگاه خود به آنها نگاه میکنیم و قضاوت میکنیم. این که طرف مقایل از هر کدام از منابع چگونه برداشت میکند به عقیده من مطلب مهمی است که میتواند در فهم کلام یکدیگر بسیار موثر باشد.
اگر موافقید از شما خواهشمندم به جای پرداختن به فروعات بیایید کمی در اصل این زمینه باهم صحبت کنیم.
فکر میکنم صحبت کردن با شما در این موضوع گفتگویی شیرین برای هر دوی ما به ارمغان آورد و فطعا به هر دو طرف به عنوان کسانی که هر یک در صدد تحصیل رضایت خدای یگانه هستیم کمک میکند که کمی حرف همدیگر را بهتر بفهمیم.
"بیایید طرف مقابل را درک کنیم..."
ببخشید که کمی طولانی شد.
بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم.
دوست گرامی جناب سیام.
از آنچه که تا کنون فرستاده اید این گونه بر میآید که شما برای یافتن پاسخ یک سوال مطالب زیادی را قرائت میفرمایید و این بسیار پسندیده است. البته این نکته خود باعث شده است گفتگوهایی که اکنون روی سایت در حال انجام است در محورهای مختلفی پراکنده شوند ( نبوت حضرت بهاء الله - الوهیت ایشان- بداء - قیامت - شیطان که هر کدام نیز از هر دو منظر اسلامی و بهائی مورد توجه اند) که گمان میکنم اگر تنها در مورد یکی از آنها بخواهید گفتگو کنید مدتها زمان ببرد.
اما چیزی که مرا ترغیب کرد این متن را بنویسم یک درخواست کوچک از شما بود:
دوست عزیز
پیشنهاد میکنم اگر موافق باشید کمی با هم در مورد میزان اعتبار و نحوه استناد به متون مختلفی که در بحث به آنها اشاره میشود صحبت کنیم.
اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح بدهم:
ببینید، شما یک بهائی هستید و مطمئنا هدفتان از انتخاب این آیین رضای خداوند متعال است و این گونه فکر میکنید که در این دوره و زمانه آن آیینی که مایه خشنودی اوست تنها این دیانت است. نه هدفی مالی از این انتخاب دارید نه عرضی سیاسی دارید، صرفا و صرفا از روی یافته های خود این دین را برحق میدانید که بر آن پای میفشارید.
در مقابل ما نیز مسلمانیم. ما نیز چون شما هدفمان از پیروی از اسلام فقط و فقط رضای خدای متعال است و معتقدیم که او در این زمانه از ما تنها این آیین را میپذیرد و آن را برحق یافته ایم. ما نیز از مسلمانی خود نه هدفی مالی داریم نه غرضی دیگر.
حال ما و شما با این پیش زمینه میخواهیم با یکدیگر گفتگو کنیم تا دلالیل طرف مقابل را دریابیم و در مورد آن تامل کنیم. برای این کار منابع مختلف مشترکی پیش روی ماست که هرکدام از ما از دریچه نگاه خود به آنها نگاه میکنیم و قضاوت میکنیم. این که طرف مقایل از هر کدام از منابع چگونه برداشت میکند به عقیده من مطلب مهمی است که میتواند در فهم کلام یکدیگر بسیار موثر باشد.
اگر موافقید از شما خواهشمندم به جای پرداختن به فروعات بیایید کمی در اصل این زمینه باهم صحبت کنیم.
فکر میکنم صحبت کردن با شما در این موضوع گفتگویی شیرین برای هر دوی ما به ارمغان آورد و فطعا به هر دو طرف به عنوان کسانی که هر یک در صدد تحصیل رضایت خدای یگانه هستیم کمک میکند که کمی حرف همدیگر را بهتر بفهمیم.
"بیایید طرف مقابل را درک کنیم..."
ببخشید که کمی طولانی شد.
بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم.
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
دوست گرامي، جناب سيام
1) مدتي منتظر ماندم تا اين كه اگر بهتر مي دانيد، در همان زمينه اي كه جناب شهاب پيشنهاد دادند صحبت فرماييد تا اين گونه كه ايشان گفته اند كه در چندين مورد مختلف حرف زده مي شود، نباشد و به نتيجه برسيم. اما خب شايد هنوز در اين زمينه قصد صحبت نداريد و يا شايد هم دليل ديگري دارد كه چند روزي است كه چيزي ننوشته ايد.
2) به هر صورت، در مورد بدا قصد داشتم نكته اي را ذكر كنم، و آن اين كه شما در مورد فرزند نداشتن جناب شوقي گفتيد كه بدا شده است. وقتي كه نشان داده شد كه نمي شود بدا باشد، و برخي از خصوصيات بدا را ذكر كردم، شما فرموديد كه:
3) البته ايرادهاي ديگري هم وجود دارد. اگر قرار باشد كه اين چنين بحث مهمي بدا شده باشد، و جناب شوقي فرزند دار نشده باشند، تكليف بيت العدل چه خواهد شد كه ديگر ولي امر نخواهد داشت؟ بيت العدلي كه داراي بيت العدل نباشد، آن بيت العدلي نيست كه مورد نظر رهبران بهائي باشد.
1) مدتي منتظر ماندم تا اين كه اگر بهتر مي دانيد، در همان زمينه اي كه جناب شهاب پيشنهاد دادند صحبت فرماييد تا اين گونه كه ايشان گفته اند كه در چندين مورد مختلف حرف زده مي شود، نباشد و به نتيجه برسيم. اما خب شايد هنوز در اين زمينه قصد صحبت نداريد و يا شايد هم دليل ديگري دارد كه چند روزي است كه چيزي ننوشته ايد.
2) به هر صورت، در مورد بدا قصد داشتم نكته اي را ذكر كنم، و آن اين كه شما در مورد فرزند نداشتن جناب شوقي گفتيد كه بدا شده است. وقتي كه نشان داده شد كه نمي شود بدا باشد، و برخي از خصوصيات بدا را ذكر كردم، شما فرموديد كه:
اين در حالي است كه در جاي ديگر فرموده بوديد:جناب حبیب الله
می شود بگویید این اصل را از کجا آورده اید که هر گاه بدائی صورت می گیرد حتما باید خود پیامبر یا جانشینانش بگویند که بداء شده و اگر نگویند، بداء نبوده و چون کسی نگفته که بی فرزندی حضرت ولی امر الله بداء بوده پس حتما بداء نیست.
این مستلزم این است که یا سخنی از کسی نقل کنید که این قانون وجود دارد و یا اینکه تمامی بداء ها را و کسی که گفته این عمل بداء بوده را جمع کرده و با استقرا به این نتیجه برسید.
حالا من از شما مي خواهم سؤالي بپرسم كه اصلا رهبران بهائي، يعني حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبها و حضرت شوقي، در كجا بدا را توضيح داده اند؟ چون تعريفي كه شما از بدا مي فرماييد كاملا متفاوت از آن چيزي است كه در اسلام است، و بهتر است اول مفهوم بدا از ديدگاه رهبران بهائي معلوم شود، تا مشخص گردد كه آيا اصلا مي توان گفت كه بدا شده است و حضرت شوقي فرزند دار نشده اند، يا اصلا بدون علم چنين سخني گفته شده است؟نمی شود که جمله ای که حضرت بهاءالله گفته را از دیانت بهایی جدا کنید و آن را در دستگاه تفکر اسلامی یا تفکر عرف ایرانی و یا هر سیستم تفکری دیگر قرار داده و نتیجه گیری کنید. هر دینی برای خودش اصطلاحات و مفاهیم خاصی دارد.
3) البته ايرادهاي ديگري هم وجود دارد. اگر قرار باشد كه اين چنين بحث مهمي بدا شده باشد، و جناب شوقي فرزند دار نشده باشند، تكليف بيت العدل چه خواهد شد كه ديگر ولي امر نخواهد داشت؟ بيت العدلي كه داراي بيت العدل نباشد، آن بيت العدلي نيست كه مورد نظر رهبران بهائي باشد.
-
- پست: 37
- تاریخ عضویت: جمعه 26 تیر 1388, 12:46 am
سلام
نکته ی اول این است که بنده به خاطر مشغله ای که دارم نمی توانم هر روز به این سایت سر بزنم و پاسخگو باشم. پس اگر کمی دیر شد بنده را ببخشید و صبور باشید.
نکته ی دوم پیشنهاد جناب کامران را دقیقا نفهمیدم اگر ایشان موضوعی را می خواهند به بحث بگذاریم لطف کنند به ایمیل بنده ارسال کنند. ممنون می شوم. ایمیلم را در قسمت حقوق شهروندی قرار داده ام. اگر اصرار دارید در این جا به موضوع پرداخته شود بنده شرمنده هستم ولی از طریق ایمیل پذیرای شما خواهم بود. اگر سوالهایتان واقعا سوال و برای دانستن حقیقت است از راه ایمیل پاسخگو هستم و اگر هدف دیگری در آن است بنده شرمنده ام که پاسخگو باشم.
امیدوارم از این حرف بنده سوء تعبیری نداشته باشید.
نکته ی اول این است که بنده به خاطر مشغله ای که دارم نمی توانم هر روز به این سایت سر بزنم و پاسخگو باشم. پس اگر کمی دیر شد بنده را ببخشید و صبور باشید.
نکته ی دوم پیشنهاد جناب کامران را دقیقا نفهمیدم اگر ایشان موضوعی را می خواهند به بحث بگذاریم لطف کنند به ایمیل بنده ارسال کنند. ممنون می شوم. ایمیلم را در قسمت حقوق شهروندی قرار داده ام. اگر اصرار دارید در این جا به موضوع پرداخته شود بنده شرمنده هستم ولی از طریق ایمیل پذیرای شما خواهم بود. اگر سوالهایتان واقعا سوال و برای دانستن حقیقت است از راه ایمیل پاسخگو هستم و اگر هدف دیگری در آن است بنده شرمنده ام که پاسخگو باشم.
امیدوارم از این حرف بنده سوء تعبیری نداشته باشید.
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
جناب سیام
دیر هم می آئید،بیائید ما راضی هستیم !
مقصود پاسخ های شما به سوالات ماست که همچنان بدون پاسخ مانده است .
ببینید ارجاع به ایمیل دردی را دوا نمی کند.باید مطالب در منظر همه باشد تا قضاوت
کنند .ضمنا همه چیز را همگان دانند،وقتی بحثی در منظر عام بود همه می بینند و
هرکس به فراخور تحقیق و دانش خود در بحث وارد می شود و عقل جمعی ،قوی تر ا
نسان را به نتیجه می رساند.اینطور نیست؟!
دیر هم می آئید،بیائید ما راضی هستیم !
مقصود پاسخ های شما به سوالات ماست که همچنان بدون پاسخ مانده است .
ببینید ارجاع به ایمیل دردی را دوا نمی کند.باید مطالب در منظر همه باشد تا قضاوت
کنند .ضمنا همه چیز را همگان دانند،وقتی بحثی در منظر عام بود همه می بینند و
هرکس به فراخور تحقیق و دانش خود در بحث وارد می شود و عقل جمعی ،قوی تر ا
نسان را به نتیجه می رساند.اینطور نیست؟!
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
دوست گرامي، جناب سيام
سلام عليكم.
1) بنده نيز همانند شما به خاطر مشغله هاي روزمره نمي توانم كه همچون يكي دو سال پيش زياد به اين سايت سر زده و پاسخگو باشم. اما خب همين طور كه هر وقت مي رسم و مي آيم، نكاتي كه به نظرم مي رسد را ارسال مي كنم. به همين دليل من هم مدتي است كه نتوانستم كه پاسخ برخي از فرمايشات شما را به طور كامل بدهم. اميدوارم شما هم صبور بوده و عذر مرا بپذيريد.
2) از آن جا كه در سايت بهائي پژوهي افراد ديگر هم مطلع از صحبت هاي انجام شده مي شوند، به نظر من شايد بهتر باشد كه اين مسائل به اين مهمي كه مربوط به دين و آيين مي شود در معرض ديد ديگران انجام شود تا اين كه اگر به نظر افراد ديگر هم نكاتي آمد كه بتواند به بحث ها كمك كند، از آن ها نيز مطلع گرديم.
3) امكان دارد حالا كه در اين قسمت در مورد بدا صحبت شده است، شما به دو سؤالي كه پرسيدم در همين فضا پاسخ فرماييد؟ اگر لازم است بفرماييد تا توضيح بيشتري دهم.
با تشكر
سلام عليكم.
1) بنده نيز همانند شما به خاطر مشغله هاي روزمره نمي توانم كه همچون يكي دو سال پيش زياد به اين سايت سر زده و پاسخگو باشم. اما خب همين طور كه هر وقت مي رسم و مي آيم، نكاتي كه به نظرم مي رسد را ارسال مي كنم. به همين دليل من هم مدتي است كه نتوانستم كه پاسخ برخي از فرمايشات شما را به طور كامل بدهم. اميدوارم شما هم صبور بوده و عذر مرا بپذيريد.
2) از آن جا كه در سايت بهائي پژوهي افراد ديگر هم مطلع از صحبت هاي انجام شده مي شوند، به نظر من شايد بهتر باشد كه اين مسائل به اين مهمي كه مربوط به دين و آيين مي شود در معرض ديد ديگران انجام شود تا اين كه اگر به نظر افراد ديگر هم نكاتي آمد كه بتواند به بحث ها كمك كند، از آن ها نيز مطلع گرديم.
3) امكان دارد حالا كه در اين قسمت در مورد بدا صحبت شده است، شما به دو سؤالي كه پرسيدم در همين فضا پاسخ فرماييد؟ اگر لازم است بفرماييد تا توضيح بيشتري دهم.
با تشكر
-
- پست: 37
- تاریخ عضویت: جمعه 26 تیر 1388, 12:46 am
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
خیلی متشکرم جناب سیام. عرض کنم خدمت شما که این دو سؤال را در مورد بدا می خواستم بفرمایید:
habibollah نوشته شده:دوست گرامي، جناب سيام
...
2) به هر صورت، در مورد بدا قصد داشتم نكته اي را ذكر كنم، و آن اين كه شما در مورد فرزند نداشتن جناب شوقي گفتيد كه بدا شده است. وقتي كه نشان داده شد كه نمي شود بدا باشد، و برخي از خصوصيات بدا را ذكر كردم، شما فرموديد كه:
اين در حالي است كه در جاي ديگر فرموده بوديد:جناب حبیب الله
می شود بگویید این اصل را از کجا آورده اید که هر گاه بدائی صورت می گیرد حتما باید خود پیامبر یا جانشینانش بگویند که بداء شده و اگر نگویند، بداء نبوده و چون کسی نگفته که بی فرزندی حضرت ولی امر الله بداء بوده پس حتما بداء نیست.
این مستلزم این است که یا سخنی از کسی نقل کنید که این قانون وجود دارد و یا اینکه تمامی بداء ها را و کسی که گفته این عمل بداء بوده را جمع کرده و با استقرا به این نتیجه برسید.
حالا من از شما مي خواهم سؤالي بپرسم كه اصلا رهبران بهائي، يعني حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبها و حضرت شوقي، در كجا بدا را توضيح داده اند؟ چون تعريفي كه شما از بدا مي فرماييد كاملا متفاوت از آن چيزي است كه در اسلام است، و بهتر است اول مفهوم بدا از ديدگاه رهبران بهائي معلوم شود، تا مشخص گردد كه آيا اصلا مي توان گفت كه بدا شده است و حضرت شوقي فرزند دار نشده اند، يا اصلا بدون علم چنين سخني گفته شده است؟نمی شود که جمله ای که حضرت بهاءالله گفته را از دیانت بهایی جدا کنید و آن را در دستگاه تفکر اسلامی یا تفکر عرف ایرانی و یا هر سیستم تفکری دیگر قرار داده و نتیجه گیری کنید. هر دینی برای خودش اصطلاحات و مفاهیم خاصی دارد.
3) البته ايرادهاي ديگري هم وجود دارد. اگر قرار باشد كه اين چنين بحث مهمي بدا شده باشد، و جناب شوقي فرزند دار نشده باشند، تكليف بيت العدل چه خواهد شد كه ديگر ولي امر نخواهد داشت؟ بيت العدلي كه داراي بيت العدل نباشد، آن بيت العدلي نيست كه مورد نظر رهبران بهائي باشد.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
مطلبی از نصرت الله بهره مند ولی امر بهائیان ارتدکس (ضد بیت العدل فعلی)، در
سایت بهائیان ارتدکس (حقیقی) در مورد اینکه ولی امر (شوقی افندی ) طبق نصوص
بهائی حتما می بایست ولی امر بعد از خود را تعیین نماید و بیت العدل بدون ولی امر
هیچ اعتباری ندارد ،آمده که برای اطلاع کاربران "بهائی پژوهی" نقل می شود:
**************
"...شوقی افندی اولین ولی امرالله صریحأ درکتاب God Passes By p.239 مشخص
فرمودند که اغصان مذکور در کتاب عهد به معنی پسران حضرت بهاءالله میباشد.
بر اساس دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا:
" ای احبّای الهی، بايد وليّ امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا
بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد . و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای
الهی و علم و فضل و كمال باشد. لهذا اگر ولد بكر وليّ امر اللّه مظهر ألولد سرّ ابيه
نباشد يعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نيست بايد
غصن ديگر را انتخاب نمايد."
واضح است که در هر حال ولی امرالله موظف و مکلف است که جانشین خود را تعیین
نماید و این امری اختیاری برای ولی امرالله نیست . شخصی که او منصوب میفرماید "
بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد" لهذا اگر شوقی
افندی چند پسر نیز میداشت و آنها واجد شرایطی که ذکرمیفرمایند نبود ند با اینکه او
فرزندی نداشت فرقی نمیکرد او میبایست در زمان حیاتش شخصی که واجد شرایط فوق
میبود یا بعبارت دیگر "غصن دیگر" را تعیین مینمود که نمود.
این نهایت جفا و عهد شکنی است که کسی تصور نماید حضرت عبدالبهاء دستور نظم
بدیع عالم را بنحوی طراحی نموده که بجای دوام تا پایان دوران دیانت (حد اقل هزار
سال) تنها برای سی وشش سال قابل اجرا بوده و پس از این مدت خیلی کوتاه کار
آئی خود را از دست داده وعده ای بدون اینکه دارای اختیاراتی باشند بتوانند تغیراتی
بمیل خود در این نظم بدهند "رکن اول و اعظم" را حذف نمایند و در نتیجه موسسه ایادی
امرالله را نیز حذف نمایند و در نتیجه عالم را از " آیت الله" و و"غصن ممتاز" و "ولی
امرالله" و " مرجع جمیع..." و "مبین آیات الله" محروم نمایند و نتیجتأ بیت عدلی بوجود
آورند بدون "رئیس مقدس " و بدون مقامی که تنها او صلاحیت دارد اعضای گناهکار آن را
اخراج نماید بعلاوه بر خلاف آنچه در الواح مبارک وصایا مقرر گشته احبا را از داشتن مرجع
مشروعی که حقوق الله فقط به او راجع است محروم نمایند .
این نهایت بیوفائی وپیمان شکنی نیست که عملأ شوقی افندی را که خود راجع به
ولایت امرالله گفته است :
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش
بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب
ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب
شود."
کسی که از ابتدای ولایت خود به مهمترین وظیفه خود یعنی تعین جانشین آگاهی
داشته و در تمام دورا ن ولایتش نه تنها حتی یک کلمه به این معنی که دیگر ولی امر
دیگری نخواهد بود ننوشته ونگفته بلکه تا آخرین لحظه حیات خود بر ادامه وتسلسل
ولایت امرالله تاکید نموده و تمام توقیعات و گفته هایش که بوسیله زائرین یادداشت
گردیده نشان دهنده ایمان و اعتقاد قوی او به لزوم وهمچنین تسلسل ولایت امراست.
متهم به عهد شکنی و فریب بهائیان نمایند.
اینکه بگویند "کسی واجد شرایط وجود نداشت" بمعنی این است که دستان خداوند
بسته بود و خداوند قادر نبود که از میان مردم کره زمین شخص واجد شرایطی بیافریند تا
آنچه از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته عملی شود ..."
http://bahai-bahai.blogspot.com/
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
باید با گوش خود بشنوند...
*************
"ملاحظه میفرمائید که بدون ولی امرالله دیانت بهائی نمیتواند وجود داشته باشد آنچه را که در حال حاضر دیانت بهائی میپندارند (تحت تسلط بیت العدل بدلی) نسخه بدلی و تغیریافته آن دیانت است که روز به روز از دیانت اصلی وحقیقی بهائی بیشتر فاصله میگیرد..."
***
مطلب بالا آخرین جمله و نتیجه ای از مقاله ای است که با عنوان "باید با چشم خود ببینند و با گوش خود بشنوند" در سایت بهائیان ارتدکس ایران آمده است.
مطلب کامل را برای مزید اطلاع کاربران "بهائی پژوهی" می آوریم:
باید با چشم خود ببینند و با گوش خود بشنوند.
یکی ازوجوه مشترک پیروان ادیان مختلف اینست که اکثرأ ضمن اینکه حاضر نیستند نظرات متفاوت با باور های دینی خود را بشنوند و با عقل و منطق آنها را بررسی نمایند معمولأ در باره دین خود نیزشخصأ مطالعه نمی کنند وآگاهی کافی ندارند و اطلاعات آنها محدود است به آنچه از رهبران دینی خود میشنوند واگر اشکالاتی در اجرای احکام دینی خود احساس کنند یا کج رفتاری و فساد از رهبرانشان مشاهده نمایند بکلی منکر لزوم دین و بعضأ وجود خداوند میشوند.
پیروان دیانت بهائی میبایست بر اساس دستور مظهر ظهور چنین نباشند و شخصأ ومستقلأ در جمیع امور تحقیق نمایند و به گفته دیگران اکتفا ننمایند حضرت بهاءالله میفرمایند:
" الیوم برهرنفسی من عندالله فرض شده که بچشم وگوش وفواد خود در امر او ملاحظه نماید وتفکرکند تا ازبدایع مرحمت رحمن وفیوضات سبحان باشراقات شمس معانی مستنیروفائز شود وعلتی که جمیع ناس را از لقاءالله محروم نموده وبماسواه مشغول داشته اینست که بوهم صرف کفایت نموده اند وبآنچه از امثال خود شنیده قناعت کرده اند براههای مهلک تقلید مشی نموده اند واز مناهج تجرید محروم شده اند امر الهی چون صبح نورانی ظاهر ولائح بوده اینکه بعضی از ادراک او محتجب مانده اند نظر بآن است که گوش وقلب را بآلایش کلمات ناس آلوده اند والا اگر ناظر باصل میزان معرفت الهی باشند هرگزازسبیل هدایت محروم نگردند." (مائده آسمانی جلد ۷ صفحه ۵ )
متاسفانه اکثریت کسانی که خود را بهائی می نامند این مهمترین دستور مبارک را نادیده گرفته و به آن عمل نمی کنند بسیاری از آنها حتی یکبار الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء که مکمل و متمم کتاب اقدس است مطالعه نکرده اند و کور کورانه بر اساس شنیده های خود به غلط تصور میکنند که ولایت امرالله با صعود شوقی افندی اولین ولی امر بهائی پایان یافته است آنها زحمت مطالعه نوشته ها و توقیعات اولین ولی امرالله را نیز بخود نداده اند تا بدانند که:
"در بدايت امر بايد توجّه به اساس و مبادی و اصولی نمود که همه در الواح وصايای حضرت عبدالبهاء مندرج و مندمج است. زيرا الواح وصايا تؤام با کتاب اقدس به منزله گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد. مطالعه دقيق اين دو سند مقدّس نشان ميدهد که هر دو با يکديگر ارتباطی نزديک دارند و هر دو مقصدشان يکی است و دارای روش واحدی هستند.
در نظر هر محقّق منصفی مواد مندرجه در آن دو کتاب مقدّس نه تنها با يکديگر تضادّ و ناسازگاری ندارند بلکه بر عکس مکمّل و مؤيّد يکديگرند و دو جزء لا يتجزّی از يک واحد به شمار می روند" (شوقی افندی نظم جهانی بهائی صفحه 4)
و ببینند که:
"اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبيين است و ركن ثاني بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه دراين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امر و مبادی اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگر ممتنع و محال"
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۳۰۱ ) همچنین در:
(توقيعات مباركه (١٩٤٥-١٩٥٢): صفحه ۱۴۹)
اولین ولی امرالله میفرمایند:
"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... " (توقیع 6 مارچ 1925 )
بنا بر آنچه در قسمت قبلی این مقاله به آگاهی رسید الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء مکمل و متمم کتاب اقدس است و " گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد" و وقوع آنچه در این سند مقدس نازل گشته حتمی است. در الواح وصایا مقرر فرمودند:
" بايد اغصان و افنان سدره مباركه وايادی امر اللّه و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره كه از دو شجره مقدّسه مباركه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانيّه بوجود آمده يعنی ( شوقی افندی ) نمايند زيرا آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امر اللّه و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه"
برای کسانی که خود را بهائی میدانند دو راه وجود دارد یا باید آنچه را که حضرت عبدالبهاء و شوقی افندی فرموده اند قبول کنند یا گفته بیت العدل بدلی وفاقد "رئیس مقدس" و "عضو اعظم لاینعزل" را که بر خلاف الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی است قبول نمایند.
اولین ولی امرالله با اعلامیه نهم ژانویه 1951 خود تشکیل شورای بین المللی بهائی را به دنیای بهائی اعلام کرد و مشخص نمود که جنین بیت العدل اعظم است و درتلگرام مورخ دوم مارچ 1951 بهائیان دنیا را از انتصاب میسن رمی به ریاست شورای بین المللی بهائی آگاه نمود، ریاست بیت عدل اعظم یا بین المللی در حالت جنینی مقامی است که فقط ولی امر آینده میتواند تصدی نماید، بیت العدل بدلی وکاذب میکوشد که با القاء و تلقیح دروغها ومطالب نادرستی که منتشر میکند از اهمیت و مقام آن شورا وریاست آن بکاهد و آن را کم اهمیت جلوه دهد. بهتر است برای دانستن مقام آن شورا اعلامیه مذکور و توقیعات شوقی افندی 1957-1951 را مطالعه نمائید . رئیس و تمامی اعضای شورای بین المللی بهائی توسط ولی امر الله منصوب گشتند و احدی اجازه ندارد که منصوب ولی امرالله را عزل نماید یا شورائی را که تشکیل داده است منحل سازد اما ایادی سابق که اطاعت از روحیه خانم را بر اطاعت از حضرت عبدالبهاء واولیاء امرالله ترجیح دادند آن شورا منحل نموده وبجای آن یک شورای ساخته و پرداخته خودشان را قرار دادند در صورتیکه درالواح وصایا یا الواح ونصوص دیگر چنین حقی به آنها داده نشده بود.
بر اساس الواح وصایا هریک از اولیاء امرالله موظفند که جانشین خود را در زمان حیات خویش تعین نمایند و این یک وظیفه حتمی و لازم الاجرا است زیرا میثاق حضرت بهاءالله است در هیچ جای الواح وصایا چنین چیزی پیش بینی یا حتی اشاره نشده که ولی امرالله بتواند جانشین برای خود انتخاب نکند میفرمایند " باید " تعین نماید ، هیچ جای تردیدی باقی نگذاشته اند بعلاوه فرموده اند:
" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"
باید ولی امرالله وجود داشته باشد تا از او اطاعت شود تا حصن متین امرالله محفوظ و مصون ماند.
این موضوعی است که شوقی افندی هم مورد تاکید قرار داده است :
" هر گاه ولايت امر از نظم بديع حضرت بهآءاللّه منتزع شود اساس اين نظم متزلزل و اِلی الأبد محروم از اصل توارثی ميگردد که به فرموده حضرت عبدالبهآء در جميع شرايع الهی نيز بر قرار بوده است" (دور بهائی صفحه 79)
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود" (دور بهائی صفحه 80)
ملاحظه میفرمائید که بدون ولی امرالله دیانت بهائی نمیتواند وجود داشته باشد آنچه را که در حال حاضر دیانت بهائی میپندارند (تحت تسلط بیت العدل بدلی) نسخه بدلی و تغیریافته آن دیانت است که روز به روز از دیانت اصلی وحقیقی بهائی بیشتر فاصله میگیرد.
*************
"ملاحظه میفرمائید که بدون ولی امرالله دیانت بهائی نمیتواند وجود داشته باشد آنچه را که در حال حاضر دیانت بهائی میپندارند (تحت تسلط بیت العدل بدلی) نسخه بدلی و تغیریافته آن دیانت است که روز به روز از دیانت اصلی وحقیقی بهائی بیشتر فاصله میگیرد..."
***
مطلب بالا آخرین جمله و نتیجه ای از مقاله ای است که با عنوان "باید با چشم خود ببینند و با گوش خود بشنوند" در سایت بهائیان ارتدکس ایران آمده است.
مطلب کامل را برای مزید اطلاع کاربران "بهائی پژوهی" می آوریم:
باید با چشم خود ببینند و با گوش خود بشنوند.
یکی ازوجوه مشترک پیروان ادیان مختلف اینست که اکثرأ ضمن اینکه حاضر نیستند نظرات متفاوت با باور های دینی خود را بشنوند و با عقل و منطق آنها را بررسی نمایند معمولأ در باره دین خود نیزشخصأ مطالعه نمی کنند وآگاهی کافی ندارند و اطلاعات آنها محدود است به آنچه از رهبران دینی خود میشنوند واگر اشکالاتی در اجرای احکام دینی خود احساس کنند یا کج رفتاری و فساد از رهبرانشان مشاهده نمایند بکلی منکر لزوم دین و بعضأ وجود خداوند میشوند.
پیروان دیانت بهائی میبایست بر اساس دستور مظهر ظهور چنین نباشند و شخصأ ومستقلأ در جمیع امور تحقیق نمایند و به گفته دیگران اکتفا ننمایند حضرت بهاءالله میفرمایند:
" الیوم برهرنفسی من عندالله فرض شده که بچشم وگوش وفواد خود در امر او ملاحظه نماید وتفکرکند تا ازبدایع مرحمت رحمن وفیوضات سبحان باشراقات شمس معانی مستنیروفائز شود وعلتی که جمیع ناس را از لقاءالله محروم نموده وبماسواه مشغول داشته اینست که بوهم صرف کفایت نموده اند وبآنچه از امثال خود شنیده قناعت کرده اند براههای مهلک تقلید مشی نموده اند واز مناهج تجرید محروم شده اند امر الهی چون صبح نورانی ظاهر ولائح بوده اینکه بعضی از ادراک او محتجب مانده اند نظر بآن است که گوش وقلب را بآلایش کلمات ناس آلوده اند والا اگر ناظر باصل میزان معرفت الهی باشند هرگزازسبیل هدایت محروم نگردند." (مائده آسمانی جلد ۷ صفحه ۵ )
متاسفانه اکثریت کسانی که خود را بهائی می نامند این مهمترین دستور مبارک را نادیده گرفته و به آن عمل نمی کنند بسیاری از آنها حتی یکبار الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء که مکمل و متمم کتاب اقدس است مطالعه نکرده اند و کور کورانه بر اساس شنیده های خود به غلط تصور میکنند که ولایت امرالله با صعود شوقی افندی اولین ولی امر بهائی پایان یافته است آنها زحمت مطالعه نوشته ها و توقیعات اولین ولی امرالله را نیز بخود نداده اند تا بدانند که:
"در بدايت امر بايد توجّه به اساس و مبادی و اصولی نمود که همه در الواح وصايای حضرت عبدالبهاء مندرج و مندمج است. زيرا الواح وصايا تؤام با کتاب اقدس به منزله گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد. مطالعه دقيق اين دو سند مقدّس نشان ميدهد که هر دو با يکديگر ارتباطی نزديک دارند و هر دو مقصدشان يکی است و دارای روش واحدی هستند.
در نظر هر محقّق منصفی مواد مندرجه در آن دو کتاب مقدّس نه تنها با يکديگر تضادّ و ناسازگاری ندارند بلکه بر عکس مکمّل و مؤيّد يکديگرند و دو جزء لا يتجزّی از يک واحد به شمار می روند" (شوقی افندی نظم جهانی بهائی صفحه 4)
و ببینند که:
"اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبيين است و ركن ثاني بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه دراين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امر و مبادی اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگر ممتنع و محال"
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۳۰۱ ) همچنین در:
(توقيعات مباركه (١٩٤٥-١٩٥٢): صفحه ۱۴۹)
اولین ولی امرالله میفرمایند:
"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... " (توقیع 6 مارچ 1925 )
بنا بر آنچه در قسمت قبلی این مقاله به آگاهی رسید الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء مکمل و متمم کتاب اقدس است و " گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد" و وقوع آنچه در این سند مقدس نازل گشته حتمی است. در الواح وصایا مقرر فرمودند:
" بايد اغصان و افنان سدره مباركه وايادی امر اللّه و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره كه از دو شجره مقدّسه مباركه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانيّه بوجود آمده يعنی ( شوقی افندی ) نمايند زيرا آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امر اللّه و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه"
برای کسانی که خود را بهائی میدانند دو راه وجود دارد یا باید آنچه را که حضرت عبدالبهاء و شوقی افندی فرموده اند قبول کنند یا گفته بیت العدل بدلی وفاقد "رئیس مقدس" و "عضو اعظم لاینعزل" را که بر خلاف الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی است قبول نمایند.
اولین ولی امرالله با اعلامیه نهم ژانویه 1951 خود تشکیل شورای بین المللی بهائی را به دنیای بهائی اعلام کرد و مشخص نمود که جنین بیت العدل اعظم است و درتلگرام مورخ دوم مارچ 1951 بهائیان دنیا را از انتصاب میسن رمی به ریاست شورای بین المللی بهائی آگاه نمود، ریاست بیت عدل اعظم یا بین المللی در حالت جنینی مقامی است که فقط ولی امر آینده میتواند تصدی نماید، بیت العدل بدلی وکاذب میکوشد که با القاء و تلقیح دروغها ومطالب نادرستی که منتشر میکند از اهمیت و مقام آن شورا وریاست آن بکاهد و آن را کم اهمیت جلوه دهد. بهتر است برای دانستن مقام آن شورا اعلامیه مذکور و توقیعات شوقی افندی 1957-1951 را مطالعه نمائید . رئیس و تمامی اعضای شورای بین المللی بهائی توسط ولی امر الله منصوب گشتند و احدی اجازه ندارد که منصوب ولی امرالله را عزل نماید یا شورائی را که تشکیل داده است منحل سازد اما ایادی سابق که اطاعت از روحیه خانم را بر اطاعت از حضرت عبدالبهاء واولیاء امرالله ترجیح دادند آن شورا منحل نموده وبجای آن یک شورای ساخته و پرداخته خودشان را قرار دادند در صورتیکه درالواح وصایا یا الواح ونصوص دیگر چنین حقی به آنها داده نشده بود.
بر اساس الواح وصایا هریک از اولیاء امرالله موظفند که جانشین خود را در زمان حیات خویش تعین نمایند و این یک وظیفه حتمی و لازم الاجرا است زیرا میثاق حضرت بهاءالله است در هیچ جای الواح وصایا چنین چیزی پیش بینی یا حتی اشاره نشده که ولی امرالله بتواند جانشین برای خود انتخاب نکند میفرمایند " باید " تعین نماید ، هیچ جای تردیدی باقی نگذاشته اند بعلاوه فرموده اند:
" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"
باید ولی امرالله وجود داشته باشد تا از او اطاعت شود تا حصن متین امرالله محفوظ و مصون ماند.
این موضوعی است که شوقی افندی هم مورد تاکید قرار داده است :
" هر گاه ولايت امر از نظم بديع حضرت بهآءاللّه منتزع شود اساس اين نظم متزلزل و اِلی الأبد محروم از اصل توارثی ميگردد که به فرموده حضرت عبدالبهآء در جميع شرايع الهی نيز بر قرار بوده است" (دور بهائی صفحه 79)
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود" (دور بهائی صفحه 80)
ملاحظه میفرمائید که بدون ولی امرالله دیانت بهائی نمیتواند وجود داشته باشد آنچه را که در حال حاضر دیانت بهائی میپندارند (تحت تسلط بیت العدل بدلی) نسخه بدلی و تغیریافته آن دیانت است که روز به روز از دیانت اصلی وحقیقی بهائی بیشتر فاصله میگیرد.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
Nosrat در سایت بهائیان ارتدکس (بهائی حقیقی بودن )در مخالفت با تشکیلات بیت العدل که آن را تشکیلات بدلی می نامد و معتقد است با توطئه روحیه ماکسول ، برای کنار زدن جانشینان بحق شوقی یعنی جناب ریمی و افراد بعد از او، توسط ایادیان بیت العدل بدلی را ساختند و این بر خلاف نصوص اصلی بهائیان است:قسمتی از مطالب او برای مزید اطلاع کاربران عزیز نقل می شود:
"...بر اساس دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا:
" ای احبّای الهی، بايد وليّ امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد . و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد. لهذا اگر ولد بكر وليّ امر اللّه مظهر ألولد سرّ ابيه نباشد يعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نيست بايد غصن ديگر را انتخاب نمايد."
واضح است که در هر حال ولی امرالله موظف و مکلف است که جانشین خود را تعیین نماید و این امری اختیاری برای ولی امرالله نیست . شخصی که او منصوب میفرماید " بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد" لهذا اگر شوقی افندی چند پسر نیز میداشت و آنها واجد شرایطی که ذکرمیفرمایند نبود ند با اینکه او فرزندی نداشت فرقی نمیکرد او میبایست در زمان حیاتش شخصی که واجد شرایط فوق میبود یا بعبارت دیگر "غصن دیگر" را تعیین مینمود که نمود.
این نهایت جفا و عهد شکنی است که کسی تصور نماید حضرت عبدالبهاء دستور نظم بدیع عالم را بنحوی طراحی نموده که بجای دوام تا پایان دوران دیانت (حد اقل هزار سال) تنها برای سی وشش سال قابل اجرا بوده و پس از این مدت خیلی کوتاه کار آئی خود را از دست داده وعده ای بدون اینکه دارای اختیاراتی باشند بتوانند تغیراتی بمیل خود در این نظم بدهند "رکن اول و اعظم" را حذف نمایند و در نتیجه موسسه ایادی امرالله را نیز حذف نمایند و در نتیجه عالم را از " آیت الله" و و"غصن ممتاز" و "ولی امرالله" و " مرجع جمیع..." و "مبین آیات الله" محروم نمایند و نتیجتأ بیت عدلی بوجود آورند بدون "رئیس مقدس " و بدون مقامی که تنها او صلاحیت دارد اعضای گناهکار آن را اخراج نماید بعلاوه بر خلاف آنچه در الواح مبارک وصایا مقرر گشته احبا را از داشتن مرجع مشروعی که حقوق الله فقط به او راجع است محروم نمایند .
این نهایت بیوفائی وپیمان شکنی نیست که عملأ شوقی افندی را که خود راجع به ولایت امرالله گفته است :
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود."
کسی که از ابتدای ولایت خود به مهمترین وظیفه خود یعنی تعین جانشین آگاهی داشته و در تمام دورا ن ولایتش نه تنها حتی یک کلمه به این معنی که دیگر ولی امر دیگری نخواهد بود ننوشته ونگفته بلکه تا آخرین لحظه حیات خود بر ادامه وتسلسل ولایت امرالله تاکید نموده و تمام توقیعات و گفته هایش که بوسیله زائرین یادداشت گردیده نشان دهنده ایمان و اعتقاد قوی او به لزوم وهمچنین تسلسل ولایت امراست. متهم به عهد شکنی و فریب بهائیان نمایند.
اینکه بگویند "کسی واجد شرایط وجود نداشت" بمعنی این است که دستان خداوند بسته بود و خداوند قادر نبود که از میان مردم کره زمین شخص واجد شرایطی بیافریند تا آنچه از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته عملی شود ...!!
"...بر اساس دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا:
" ای احبّای الهی، بايد وليّ امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد . و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد. لهذا اگر ولد بكر وليّ امر اللّه مظهر ألولد سرّ ابيه نباشد يعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نيست بايد غصن ديگر را انتخاب نمايد."
واضح است که در هر حال ولی امرالله موظف و مکلف است که جانشین خود را تعیین نماید و این امری اختیاری برای ولی امرالله نیست . شخصی که او منصوب میفرماید " بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد" لهذا اگر شوقی افندی چند پسر نیز میداشت و آنها واجد شرایطی که ذکرمیفرمایند نبود ند با اینکه او فرزندی نداشت فرقی نمیکرد او میبایست در زمان حیاتش شخصی که واجد شرایط فوق میبود یا بعبارت دیگر "غصن دیگر" را تعیین مینمود که نمود.
این نهایت جفا و عهد شکنی است که کسی تصور نماید حضرت عبدالبهاء دستور نظم بدیع عالم را بنحوی طراحی نموده که بجای دوام تا پایان دوران دیانت (حد اقل هزار سال) تنها برای سی وشش سال قابل اجرا بوده و پس از این مدت خیلی کوتاه کار آئی خود را از دست داده وعده ای بدون اینکه دارای اختیاراتی باشند بتوانند تغیراتی بمیل خود در این نظم بدهند "رکن اول و اعظم" را حذف نمایند و در نتیجه موسسه ایادی امرالله را نیز حذف نمایند و در نتیجه عالم را از " آیت الله" و و"غصن ممتاز" و "ولی امرالله" و " مرجع جمیع..." و "مبین آیات الله" محروم نمایند و نتیجتأ بیت عدلی بوجود آورند بدون "رئیس مقدس " و بدون مقامی که تنها او صلاحیت دارد اعضای گناهکار آن را اخراج نماید بعلاوه بر خلاف آنچه در الواح مبارک وصایا مقرر گشته احبا را از داشتن مرجع مشروعی که حقوق الله فقط به او راجع است محروم نمایند .
این نهایت بیوفائی وپیمان شکنی نیست که عملأ شوقی افندی را که خود راجع به ولایت امرالله گفته است :
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود."
کسی که از ابتدای ولایت خود به مهمترین وظیفه خود یعنی تعین جانشین آگاهی داشته و در تمام دورا ن ولایتش نه تنها حتی یک کلمه به این معنی که دیگر ولی امر دیگری نخواهد بود ننوشته ونگفته بلکه تا آخرین لحظه حیات خود بر ادامه وتسلسل ولایت امرالله تاکید نموده و تمام توقیعات و گفته هایش که بوسیله زائرین یادداشت گردیده نشان دهنده ایمان و اعتقاد قوی او به لزوم وهمچنین تسلسل ولایت امراست. متهم به عهد شکنی و فریب بهائیان نمایند.
اینکه بگویند "کسی واجد شرایط وجود نداشت" بمعنی این است که دستان خداوند بسته بود و خداوند قادر نبود که از میان مردم کره زمین شخص واجد شرایطی بیافریند تا آنچه از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته عملی شود ...!!
-
- پست: 2
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 12 اسفند 1388, 1:06 am
با سلام خدمت دوستان بهایی و بهایی پزوه
بنده قبلا به بهایت تبلیغ شده بودم و در نمایشگاه کتاب با غرفه بهایی پزوهی آشنا شدم و تصمیم گرفتم در باره این آیین تحقیق کنم.
با توجه به صحبت های بالا و مطالبی که در کتب بهایی پزوهی نوشته شده رهبران بهایی نوعی پیشگویی کرده و جانشینان خود را ظاهرا تا 24 نسل مشخص کرده اند ولی ناگهان شوقی افندی برخلاف این پیشگویی ها عقیم می شود و همه این مطالب نقش بر آب می شود همچنین با توجه به مطالب بالا امکان بدا نیز کاملا منتفی می باشد.
از طرف دیگر در اسلام هم از این نوع پیشگویی ها داشتیم مثلا پیامبر اسلام (ص) در حدیث غدیر جانشنان خود را 12 نفر ذکر نموده اند که می بینیم این امر کاملا محقق می شود و هیچ به اصطاح بدایی هم صورت نمی گیرد. چرا که اگر این چنین می شد آنگاه جا داشت که از پایه به حقانیت اسلام شک کنیم. همچنین این بدایی که جناب صیام ازآن سخن می گوید کاملا غیر عقلی است و ما در اسلام با توجه به مطلبی که جناب سردبیر و افراد دیگر فرمودند اصلا چنین بدایی را نداریم که پیغمبری وعده دهد و آن عملی نشود.
بنابراین بنده احساس می کنم جناب صیام برای فرار از بحث کردن موضوع بدا را مطرح می کنند و تا حالا هم که هیچ جواب قانع کننده ای اظهار نفرموده اند.بلکه ما را به ایمیلشان ارجاع میدهند و بعد بهانه میکنند که این سایت محیط سالمی برای بحث کردن ندارد حال آنکه من به عنوان یک انسان بی طرف و کسی که می خواهد خیلی منصفانه درباره این آیین تحقیق کند این سایت را کالا علمی و مستدل یافتم در حالی که سایت های بهایی همگی یکطرفه هستند.
سوالی که من عاجزانه از دوستان بهایی و بهایی پزوه دارم این است که حال که بهاییان امروزه بهاییان بر خلاف وعده رهبران بهایی ولی امر ا.. ندارند و تشکیلات بیت العدل هم کاملا بر اساس این وعده غیر قانونی و از روی هوا و هوس می باشد پس امروز تکلیف پیروان این مسلک چه می شود؟
از دوستان بهایی خواهش می کنم که مرا به مکاتبه با ایمیلشان ارجاع ندهند که آن را تلقی بر عدم داشتن جواب از طرف آنان خواهم کرد.
باتشکر شمس
بنده قبلا به بهایت تبلیغ شده بودم و در نمایشگاه کتاب با غرفه بهایی پزوهی آشنا شدم و تصمیم گرفتم در باره این آیین تحقیق کنم.
با توجه به صحبت های بالا و مطالبی که در کتب بهایی پزوهی نوشته شده رهبران بهایی نوعی پیشگویی کرده و جانشینان خود را ظاهرا تا 24 نسل مشخص کرده اند ولی ناگهان شوقی افندی برخلاف این پیشگویی ها عقیم می شود و همه این مطالب نقش بر آب می شود همچنین با توجه به مطالب بالا امکان بدا نیز کاملا منتفی می باشد.
از طرف دیگر در اسلام هم از این نوع پیشگویی ها داشتیم مثلا پیامبر اسلام (ص) در حدیث غدیر جانشنان خود را 12 نفر ذکر نموده اند که می بینیم این امر کاملا محقق می شود و هیچ به اصطاح بدایی هم صورت نمی گیرد. چرا که اگر این چنین می شد آنگاه جا داشت که از پایه به حقانیت اسلام شک کنیم. همچنین این بدایی که جناب صیام ازآن سخن می گوید کاملا غیر عقلی است و ما در اسلام با توجه به مطلبی که جناب سردبیر و افراد دیگر فرمودند اصلا چنین بدایی را نداریم که پیغمبری وعده دهد و آن عملی نشود.
بنابراین بنده احساس می کنم جناب صیام برای فرار از بحث کردن موضوع بدا را مطرح می کنند و تا حالا هم که هیچ جواب قانع کننده ای اظهار نفرموده اند.بلکه ما را به ایمیلشان ارجاع میدهند و بعد بهانه میکنند که این سایت محیط سالمی برای بحث کردن ندارد حال آنکه من به عنوان یک انسان بی طرف و کسی که می خواهد خیلی منصفانه درباره این آیین تحقیق کند این سایت را کالا علمی و مستدل یافتم در حالی که سایت های بهایی همگی یکطرفه هستند.
سوالی که من عاجزانه از دوستان بهایی و بهایی پزوه دارم این است که حال که بهاییان امروزه بهاییان بر خلاف وعده رهبران بهایی ولی امر ا.. ندارند و تشکیلات بیت العدل هم کاملا بر اساس این وعده غیر قانونی و از روی هوا و هوس می باشد پس امروز تکلیف پیروان این مسلک چه می شود؟
از دوستان بهایی خواهش می کنم که مرا به مکاتبه با ایمیلشان ارجاع ندهند که آن را تلقی بر عدم داشتن جواب از طرف آنان خواهم کرد.
باتشکر شمس
-
- پست: 2
- تاریخ عضویت: یکشنبه 3 مرداد 1389, 4:53 am
جناب شمس اولا در واقعه غدیر حضرت رسول پیشگویی نکردند به جانشینی امام علی علیه سلام بلکه وصیت فرمودند و ثانیا این امر محقق نشد چنانکه 3 خلیفه در حق مولا و رسول اکرم کم لطفی کردند و ابوبکر صدیق جانشین نبی مکرم اسلام گردید ( لااقل از دید اهل سنت که بخش اعظم مسلمانان را تشکیل میدهند ) و ثالثا با وجود چنین واقعیتی هیچکس به اسلام شک نکرده یا به فرمایش حضرت رسول بجز آنکه تفرقه ای بزرگ بین مسلمانان حادث شد.شمس نوشته شده: از طرف دیگر در اسلام هم از این نوع پیشگویی ها داشتیم مثلا پیامبر اسلام (ص) در حدیث غدیر جانشنان خود را 12 نفر ذکر نموده اند که می بینیم این امر کاملا محقق می شود و هیچ به اصطاح بدایی هم صورت نمی گیرد. چرا که اگر این چنین می شد آنگاه جا داشت که از پایه به حقانیت اسلام شک کنیم.
باتشکر شمس
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
رضاخان سلام عليكم
اميدوارم حالتان خوب باشد.
ابتدا به مناسبت فرخنده سالگرد ميلاد موفور السرور حضرت امام زمان عليه السلام خدمت شما و ديگران تبريك عرض مي كنم.
اما در مورد نامه ي جنابعالي:
1) حضرت پيامبر صلوات الله عليه خطبه ي نسبتاً طولاني اي در روز غدير خم فرمودند كه مي توانيد متن عربي و فارسي آن را در سايت خطابه غدير ملاحظه فرماييد.
http://www.khetabeghadir.com/default.aspx
ايشان علاوه بر اين كه جانشيني حضرت اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب عليه السلام را تبليغ فرمودند، مطالب ديگري نيز فرمودند و از جمله اين كه به وجود مبارك ائمه ي پس از ايشان اشاره شده است و در سه موضع از خطابه ي غدير به خود حضرت مهدي عليه السلام تذكر داده شده است و نسبت به بقيه ائمه عليهم السلام تا ايشان نيز از مردم بيعت گرفته شده است. مقاله ي زير اين موضوع را توضيح داده است:
http://khetabeghadir.com/Maghalat/Imam- ... px?lang=Fa
2) همان طور كه حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند اين امر از قضا كاملاً محقق شد. ابتدا لازم است كه تذكر دهم كه اگر مردم بيعت خود را شكاندند و به جاي آن كه بر در خانه ي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيايند به دنبال كس ديگري رفتند اين نشان دهنده ي اين نيست كه ايشان جانشين پيامبر نشدند و كس ديگري جانشين پيامبر شد! جانشيني با حكومت بر مردم كاملاً مختلف است. همان طور كه شما هم قبول داريد پيامبر ايشان را به عنوان جانشين خودشان معرفي كردند. لذا در همان زماني هم كه حق ايشان را غصب نمودند و بر جاي ايشان نشستند و بر مردم حكومت كردند، ايشان جانشين پيامبر بودند. پس از ايشان نيز ائمه از نسل ايشان بودند تا هم اكنون كه حضرت امام مهدي عليه السلام امام بر مردم از سوي خداوند متعال هستند و البته در غيبت هستند.
2-1) لازم به ذكر است كه بهاييان نيز اين مطلب را قبول دارند و طبق فرمايشات خود رهبرانشان اوصياي حضرت پيامبر اسلام 12 نفر بودند. حضرت عبدالبها در كتاب مفاوضات صفحه 45 فرموده اند:
"و در هر دوری اوصیا و اصفیا دوازده نفر بودند. در ایام حضرت یعقوب دوازده پسر بودند و در ایام حضرت موسی دوازده نقیب رؤسای اسباط بودند و در ایام حضرت مسیح دوازده حواری بودند و در ایام حضرت محمد دوازده امام بودند."
3) اين مشكل اهل تسنن است كه نمي توانند 12 جانشيني را كه پيامبر فرموده بودند و در مدارك ايشان نيز موجود است مشخص كنند. در صورتي كه براي شيعيان كاملا 12نفر گفته شده مشخص است.
با تشكر
اميدوارم حالتان خوب باشد.
ابتدا به مناسبت فرخنده سالگرد ميلاد موفور السرور حضرت امام زمان عليه السلام خدمت شما و ديگران تبريك عرض مي كنم.
اما در مورد نامه ي جنابعالي:
1) حضرت پيامبر صلوات الله عليه خطبه ي نسبتاً طولاني اي در روز غدير خم فرمودند كه مي توانيد متن عربي و فارسي آن را در سايت خطابه غدير ملاحظه فرماييد.
http://www.khetabeghadir.com/default.aspx
ايشان علاوه بر اين كه جانشيني حضرت اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب عليه السلام را تبليغ فرمودند، مطالب ديگري نيز فرمودند و از جمله اين كه به وجود مبارك ائمه ي پس از ايشان اشاره شده است و در سه موضع از خطابه ي غدير به خود حضرت مهدي عليه السلام تذكر داده شده است و نسبت به بقيه ائمه عليهم السلام تا ايشان نيز از مردم بيعت گرفته شده است. مقاله ي زير اين موضوع را توضيح داده است:
http://khetabeghadir.com/Maghalat/Imam- ... px?lang=Fa
2) همان طور كه حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند اين امر از قضا كاملاً محقق شد. ابتدا لازم است كه تذكر دهم كه اگر مردم بيعت خود را شكاندند و به جاي آن كه بر در خانه ي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيايند به دنبال كس ديگري رفتند اين نشان دهنده ي اين نيست كه ايشان جانشين پيامبر نشدند و كس ديگري جانشين پيامبر شد! جانشيني با حكومت بر مردم كاملاً مختلف است. همان طور كه شما هم قبول داريد پيامبر ايشان را به عنوان جانشين خودشان معرفي كردند. لذا در همان زماني هم كه حق ايشان را غصب نمودند و بر جاي ايشان نشستند و بر مردم حكومت كردند، ايشان جانشين پيامبر بودند. پس از ايشان نيز ائمه از نسل ايشان بودند تا هم اكنون كه حضرت امام مهدي عليه السلام امام بر مردم از سوي خداوند متعال هستند و البته در غيبت هستند.
2-1) لازم به ذكر است كه بهاييان نيز اين مطلب را قبول دارند و طبق فرمايشات خود رهبرانشان اوصياي حضرت پيامبر اسلام 12 نفر بودند. حضرت عبدالبها در كتاب مفاوضات صفحه 45 فرموده اند:
"و در هر دوری اوصیا و اصفیا دوازده نفر بودند. در ایام حضرت یعقوب دوازده پسر بودند و در ایام حضرت موسی دوازده نقیب رؤسای اسباط بودند و در ایام حضرت مسیح دوازده حواری بودند و در ایام حضرت محمد دوازده امام بودند."
3) اين مشكل اهل تسنن است كه نمي توانند 12 جانشيني را كه پيامبر فرموده بودند و در مدارك ايشان نيز موجود است مشخص كنند. در صورتي كه براي شيعيان كاملا 12نفر گفته شده مشخص است.
با تشكر
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
بيت العدل اعظم، که خود رامرجع اصلى تصميم گيرى براى بهائيان ايران و جهان می داند در پیامی در دسامبر 2009 از بهائیان ایران می خواهد به جریان عدالت کمک کنند وبه فرزندان خود آن را بیاموزندزیرااگر چنین نکنندو آموزشهای آنان فاقد این مطالب باشد:به نظر بيتالعدل اعظم حاصل چنين آموزشى حساسيت هاى انسانى را در کودکان تقليل مى دهد و جاى تعجب نخواهد بود که کودکانى که در چنين محيطى پرورش يافته اند بعدا «در برابر رنج و درد انسانها بىتفاوت شوند» و حتى خودشان به رواج ظلم کمک کنند واگر هم در تجاوز به حقوق ديگران مشارکت شخصى ندارند «از آنجا که در جوامع سرکوبگر و خشن دفاع از اين حقوق و حمایت از ستمدیدگان امر دشواری است این قبیل افراد به جای ترویج عدالت و حمایت از مظلومان راه آسانتر یعنی سکوت و یا سازش با ستمگر را برگزیده، نادانسته سدّ راه پیشرفت روحانی و معنوی خود و ترقّی ملّت خویش شوند...
انکته اول:
حال سوال این است که بیت العدل این عدالت خواهی را به بهائیان اسرائیل هم توصیه می کنند؟!
آیا خود آنان که در اسرائیل ساکن هستند اولیای دولت اسرائیل را به عدالت توصیه می کنند؟!
آیا نسبت به ظلم های اسرائیل در مسلمان کشی و تخریب خانه آنها و محاصره غذائی و داروئی اعتراض می کنند؟!
نکته دوم:
آیا این توصیه های بیت العدل با نصوص رهبران اصلی سازگار است؟
توصیه هائی همچون:
گرگان خونخوار را بنوازید و آنها را همچون آهوان ختن مشک معطر به مشام رسانید...؟!
آیا بیت العدل دیده سخنان رهبران بهائی مردود است اقدام به تصحیح آنها کرده است تا جوانان بهائی را نگهدارد؟!
بیت العدل خود دیانت جدیدی آورده است؟!
انکته اول:
حال سوال این است که بیت العدل این عدالت خواهی را به بهائیان اسرائیل هم توصیه می کنند؟!
آیا خود آنان که در اسرائیل ساکن هستند اولیای دولت اسرائیل را به عدالت توصیه می کنند؟!
آیا نسبت به ظلم های اسرائیل در مسلمان کشی و تخریب خانه آنها و محاصره غذائی و داروئی اعتراض می کنند؟!
نکته دوم:
آیا این توصیه های بیت العدل با نصوص رهبران اصلی سازگار است؟
توصیه هائی همچون:
گرگان خونخوار را بنوازید و آنها را همچون آهوان ختن مشک معطر به مشام رسانید...؟!
آیا بیت العدل دیده سخنان رهبران بهائی مردود است اقدام به تصحیح آنها کرده است تا جوانان بهائی را نگهدارد؟!
بیت العدل خود دیانت جدیدی آورده است؟!
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 2 تیر 1395, 4:58 pm
Re: بیت العدل همچنان در چالش!
بنده خدمت دوستان محترم سلام بهایی میکنم.
من مسلمانی هستم که بهایی هم شده ام و مباحث شما را کاملا مطالعه نموده ام و شاهد گفتمان هایی شبیه کشمکش میان احبا چه مسلمان و چه بهایی بوده ام.
هر کس می خواهد اعتقاد خود را به کرسی بنشاند و ریش خود را برای تضمین گرو میگذرارد!
اصولا اگر حق با هر یک از شما عزیزان هم باشد فرقی نمیکند چرا که یک بی دین متحری بهتر از متدین مقلد است.
چیزی که من میبینم این است که وجود بیت الایادی که واضحا نامشروع است و نا مشروعیت ان چون شمس واضح و لایح باعث شده است دشمنان خدا ایین بهایی را کاملا منطقی زیر سوال ببرند چرا که اسقاط ایات و القای شبهات و تحریف کلمات و تاویل نصوص و تحدید نفوس و فرار از محاکمه ای رسمی فی مابین طرفین در بیت الایادی کاملا مشهود است.
در واقع دلایلی بی دررو برای این وجود دارد که بیت الایادی موسسه ای سرخود است و موسس ان حضرت شوقی نبوده است بلکه روحیه خانم را میتوان موسس این موسسه و ایین او را ایینی متفاوت از ایین بهایی دانست چرا که هسته ی مرکزیه ان با اصول ایین بهایی سازگار نیست.
حالا شما هی بر سر این دعوا کنید که این غصن است و ان نیست.
یعنی حتی اگر میسن ریمی ولی امرالله هم نباشد که من میگویم هست باز این سازمان مغایر ارکان نظم بدیع است و لذا جعلی است حال انکه انتقال متبرکترین و مقدسترین اثار حضرت بهارالله ، خون مبارک نماد وراثت و موی مبارک نماد سلطنت توسط بهاالله به عبدالبها و عبدالبها به حضرت شوقی و حضرت شوقی به میسن ریمی برای کسی که فهم ولایت و وراثت را میکند کافی است و ما بقی اضافه هست و همیشه بهانه و عذری بوده است برا کسی که پایبند به تقلید و تعصب است چنانچه هزار خطا در کلام خود را نمیبیند اما مو را از ماست از کلام مخالف بیرون میکشد.
لذا اکنون دیگر بطلان این بیت الاحزان مشهود است حالا بیایید بر سر این صحبت کنیم که چه کسی اکنون ولی امرالله ایین بهایی است چرا که نقض میثاق توسط ایادی و تاسیس نامشروع بیت الاحزان باعث شد که وقتی رییس لاینعزل بیت جنینی میسن ریمی از بیت به زور عزل شود زمینه ای برای نفوسی دیگر فراهم اورد تا بدروغ ادعای ولایت الهی کنند و ایجاد فرقه نمایند چنانچه حضرت عبدالبها فرموده اند که اگر ولی امر الله نباشد در این ایین نیز هزار فرقه پیدا شود.
من مسلمانی هستم که بهایی هم شده ام و مباحث شما را کاملا مطالعه نموده ام و شاهد گفتمان هایی شبیه کشمکش میان احبا چه مسلمان و چه بهایی بوده ام.
هر کس می خواهد اعتقاد خود را به کرسی بنشاند و ریش خود را برای تضمین گرو میگذرارد!
اصولا اگر حق با هر یک از شما عزیزان هم باشد فرقی نمیکند چرا که یک بی دین متحری بهتر از متدین مقلد است.
چیزی که من میبینم این است که وجود بیت الایادی که واضحا نامشروع است و نا مشروعیت ان چون شمس واضح و لایح باعث شده است دشمنان خدا ایین بهایی را کاملا منطقی زیر سوال ببرند چرا که اسقاط ایات و القای شبهات و تحریف کلمات و تاویل نصوص و تحدید نفوس و فرار از محاکمه ای رسمی فی مابین طرفین در بیت الایادی کاملا مشهود است.
در واقع دلایلی بی دررو برای این وجود دارد که بیت الایادی موسسه ای سرخود است و موسس ان حضرت شوقی نبوده است بلکه روحیه خانم را میتوان موسس این موسسه و ایین او را ایینی متفاوت از ایین بهایی دانست چرا که هسته ی مرکزیه ان با اصول ایین بهایی سازگار نیست.
حالا شما هی بر سر این دعوا کنید که این غصن است و ان نیست.
یعنی حتی اگر میسن ریمی ولی امرالله هم نباشد که من میگویم هست باز این سازمان مغایر ارکان نظم بدیع است و لذا جعلی است حال انکه انتقال متبرکترین و مقدسترین اثار حضرت بهارالله ، خون مبارک نماد وراثت و موی مبارک نماد سلطنت توسط بهاالله به عبدالبها و عبدالبها به حضرت شوقی و حضرت شوقی به میسن ریمی برای کسی که فهم ولایت و وراثت را میکند کافی است و ما بقی اضافه هست و همیشه بهانه و عذری بوده است برا کسی که پایبند به تقلید و تعصب است چنانچه هزار خطا در کلام خود را نمیبیند اما مو را از ماست از کلام مخالف بیرون میکشد.
لذا اکنون دیگر بطلان این بیت الاحزان مشهود است حالا بیایید بر سر این صحبت کنیم که چه کسی اکنون ولی امرالله ایین بهایی است چرا که نقض میثاق توسط ایادی و تاسیس نامشروع بیت الاحزان باعث شد که وقتی رییس لاینعزل بیت جنینی میسن ریمی از بیت به زور عزل شود زمینه ای برای نفوسی دیگر فراهم اورد تا بدروغ ادعای ولایت الهی کنند و ایجاد فرقه نمایند چنانچه حضرت عبدالبها فرموده اند که اگر ولی امر الله نباشد در این ایین نیز هزار فرقه پیدا شود.