بیت العدل همچنان در چالش!
-
- پست: 91
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 10 مرداد 1387, 4:42 am
- محل اقامت: ورکان
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
این مقاله را انشاءالله فردا شب به پایان میرسانم.
باز هم تاکید می کنم تنها پرده ای از خراب کاری های بزرگان بهایی در این مقاله برداشته شده وهیچ اهانتی از آن برداشت نکنید چرا که هدف نویسنده به هیچ وجه چنین چیزی نبوده است.
پس تا فردا شب
یاعلی
راستی
ادامه دارد....
باز هم تاکید می کنم تنها پرده ای از خراب کاری های بزرگان بهایی در این مقاله برداشته شده وهیچ اهانتی از آن برداشت نکنید چرا که هدف نویسنده به هیچ وجه چنین چیزی نبوده است.
پس تا فردا شب
یاعلی
راستی
ادامه دارد....
-
- پست: 91
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 10 مرداد 1387, 4:42 am
- محل اقامت: ورکان
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
با سلام و عرض ارادت خدمت همه کاربران محترم سایت.
امشب آخرین قسمت از مقاله بیت العدل عامل رسوایی بهائیت را به نظرتان می رسانم و امیدوارم تلاش این حقیر در تهیه آن مورد عنایت حق جویان گرانمایه قرار گرفته باشد.
و اما ادامه مقاله و قسمت هشتم
امشب آخرین قسمت از مقاله بیت العدل عامل رسوایی بهائیت را به نظرتان می رسانم و امیدوارم تلاش این حقیر در تهیه آن مورد عنایت حق جویان گرانمایه قرار گرفته باشد.
و اما ادامه مقاله و قسمت هشتم
-
- پست: 91
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 10 مرداد 1387, 4:42 am
- محل اقامت: ورکان
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
قسمت هشتم
جناب فاضل مازندراني دامن همت به كمر زده اند وخواسته انداين درز آخري يعني دروغ پنجمي را که جناب عبدالبها فرمودند اصلاح بفرمايند لهذا در صفحه 488 و 498 و 501 كتاب امر و خلق مي گويند:
« بيست و چهار نفس مبارك كه اولاد اسم اعظمند نوزده نفس عدد حروف حي واحد است كه نقطه اولي و هجده حرف حي اوست و پنج ديگر الي الان در ملكوت اسرار مكتوم حكمت اقتضاء ذكر نمي كند من بعد ذكر مي شود »
بيست و چهار وصي بهاءالله كه بايد بعد از ظهور و صعودش قيام به امر وصايت كنند عبارت دانسته از سيد باب و 18 حروف حي او و پنج نفر مخفي ديگر كه حكمت ايشان اقتضاء ذكر آنان را ننموده و درحقيقت دستگاه بهائيت را مسخره بازي و چوب اندازي قرارداده. سيدباب خودش صاحب ظهور است و پيش از بهاءالله آمده و رفته و دوره اش تمام شده. جناب فاضل مازندراني او و حرف حي او را اوصياء بهاءالله قلمداد نموده و خيال كرده اند با تغيير عبارت اوصياء و اصفياء كه عبدالبهاء گفته به عبادت ادلاء اسم اعظم مي شود امر را بر خلق مشتبه نمود و مردم را گيج كرد و جلو را به دنبال انداخت و به علاوه عبدالبهاء و شوقي را كه دو نفر از آن بيست وچهار نفرند چرا مكتوم فرمودند و اسم نبردند به علاوه آن سه نفر ديگر كه باقيمانده پنج نفرند كيانند و كجا شدند نمي دانيم چه وقت حكمت آقاي فاضل اقتضاي ذكر نام آنها را مي نمايد؟ خلاصه انكه اصلاح كردن ايشان درز كلام عبدالبهاء را در فضاحت كمتر از كلام عبدالبهاء نيست.
پایان
جناب فاضل مازندراني دامن همت به كمر زده اند وخواسته انداين درز آخري يعني دروغ پنجمي را که جناب عبدالبها فرمودند اصلاح بفرمايند لهذا در صفحه 488 و 498 و 501 كتاب امر و خلق مي گويند:
« بيست و چهار نفس مبارك كه اولاد اسم اعظمند نوزده نفس عدد حروف حي واحد است كه نقطه اولي و هجده حرف حي اوست و پنج ديگر الي الان در ملكوت اسرار مكتوم حكمت اقتضاء ذكر نمي كند من بعد ذكر مي شود »
بيست و چهار وصي بهاءالله كه بايد بعد از ظهور و صعودش قيام به امر وصايت كنند عبارت دانسته از سيد باب و 18 حروف حي او و پنج نفر مخفي ديگر كه حكمت ايشان اقتضاء ذكر آنان را ننموده و درحقيقت دستگاه بهائيت را مسخره بازي و چوب اندازي قرارداده. سيدباب خودش صاحب ظهور است و پيش از بهاءالله آمده و رفته و دوره اش تمام شده. جناب فاضل مازندراني او و حرف حي او را اوصياء بهاءالله قلمداد نموده و خيال كرده اند با تغيير عبارت اوصياء و اصفياء كه عبدالبهاء گفته به عبادت ادلاء اسم اعظم مي شود امر را بر خلق مشتبه نمود و مردم را گيج كرد و جلو را به دنبال انداخت و به علاوه عبدالبهاء و شوقي را كه دو نفر از آن بيست وچهار نفرند چرا مكتوم فرمودند و اسم نبردند به علاوه آن سه نفر ديگر كه باقيمانده پنج نفرند كيانند و كجا شدند نمي دانيم چه وقت حكمت آقاي فاضل اقتضاي ذكر نام آنها را مي نمايد؟ خلاصه انكه اصلاح كردن ايشان درز كلام عبدالبهاء را در فضاحت كمتر از كلام عبدالبهاء نيست.
پایان
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
نصرت الله بهره مند جانشین رئیس بهائیان ارتدکس (مارانجلا)در مخالفت با بیت
العدل موجود _که آن را بیت العدل بدلی می خواند_مقاله ای نوشته و گفته است این
بیت العدل بدلی آن بیت العدلی که رهبران بهائی می گفته اند نیست و آن بیت العدل
اصلی در آینده باید تشکیل شود.
سایت بهائیان ارتدکس ایران می نویسد:
{ مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان عنوان مقاله ایست که بوسیله ایادی امرالله
نصرت الله بهره مند نوشته شده است و در بلاگ:
http://bahai-bahai.blogspot.com/ منتشر گشته است. در این مقاله مستندأ و
مستدلأ به سئوال زیر پاسخ داده شده است. نظر به اهمیت موضوع مقاله را برای
آگاهی خوانندگان عزیز درج مینمائیم.
آیا موسسه فاقد ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و"عضو اعظم لاینعزل" که بوسیله
ایادی سابق ایجاد گشته و نام بیت العدل اعظم بر آن نهاده اند همان "مرکز عظیم
الشأن اداری جهانی بهائیان" است که شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در
توقیع نوروز 111 خود تشریح فرمودند؟}
--------------------------------------------------------------------------------
مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان
آیا موسسه فاقد ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و"عضو اعظم لاینعزل" که بوسیله
ایادی سابق ایجاد گشته و نام بیت العدل اعظم بر آن نهاده اند همان "مرکز عظیم
الشأن اداری جهانی بهائیان" است که شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در
توقیع نوروز 111 خود تشریح فرمودند؟
پاسخ درست به سئوال فوق این است که: بهیچوجه چنین چیزی صحت ندارد ، حتی
بیت عدل اعظم و حقیقی را که در مستقبل ایام بر اساس مفاد الواح مبارک وصایا
تاسیس خواهد گشت نمی توان مرکز اداری جهانی بهائیان نامید زیرا بیت عدل بفرموده
اولین ولی امرالله در همان توقیع، شعبه و قسمتی از مرکز اداری جهانی بهائیان خواهد
بود چه رسد به موسسه ناقص و بدلی ساخته ایادی سابق که با بیت عدلی که حضرت
عبدالبهاء در الواح وصایای خود تشرح فرموده اند بجز نام شباهت دیگری ندارد.
"جریان سفینه احکام اشاره به استقرار دیوان عدل الهی که فی الحقیقه دار التشریع
است و شعبه ای از مرکز جهانی اداری بهائیان در این جبل مقدس محسوب"
(توقیع نوروز 111 بدیع- توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق صفحه558)
دست اندر کاران بیت العدل بدلی هر چند به قبول وپیروی از الواح وصایای حضرت
عبدالبهاء وتوقیعات شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی تظاهر مینمایند لاکن عملأ
آن سند مقدس را که متمم و مکمل کتاب اقدس محسوب است کن لم یکن تلقی نموده
و توقیعات را با بی اعتنائی نادیده گرفته و عهد و میثاق حضرت بهاءالله مبنی بر تداوم
وتسلسل مرکزی که مبین آیات الله است انکارو بجای آن تحریفات و تفاسیر غلط و غیر
مجاز خود را به احباء القاء مینمایند، آنها در مکاتبات و مراسلات خودشان را مرکز امر
قلمداد میکنند که این کار تخطی و تجاوز صریح به حریم حضرت عبدالبهاء و اولیاء امرالله
میباشد زیرا حضرت عبدالبهاء ولی امرالله را که مبین آیات الله است بعد ازخود مرکز امر
اعلام فرموده اند نه مقام یا موسسه ای دیگر.
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا میفرمایند:
"حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند واعضای بيت عدل
و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و
خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند . اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود
مخالفت بحقّ كرده و سبب تشتيت امر اللّه شود و علّت تفريق كلمة اللّه گردد و مظهری
از مظاهر مركز نقض شود"
همچنین در یکی از الواح خود میفرمایند:
"اگرحصن حصين امر الله به قوّهء ميثاق محفوظ نماند در يک روز در بهائيان هزارمذهب
پيدا شود چنانچه در دورهای سابق حاصل شد ولی در اين دور مبارک محض صيانت
امر الله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی له الفداء به اثر قلم اعلی
عهد و پيمان گرفت و مرکزی معيّن فرمود که مبيّن کتاب است و رافع اختلاف آنچه او
بنگارد و بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ . مقصد از اين
عهد و ميثاق رفع اختلاف از آفاق است..."
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)
اولین ولی عزیز امرالله در توقیع نوروز 111 بدیع حدود سه سال قبل از صعود به صراحت
استمرار و تسلسل ولایت امرالله را بیان فرمودند : " در قرب اين دو بنيان رفيع البنا و اين
دو معهد قوي الاركان بنائي ديگر كه دارالولايه و مركز تبيين و تاويل و تفسير احكام
منصوصه است و مويد و متمم هيئت تشريعيه است متدرجا مرتفع خواهد گشت و
نيزبنياني ديگر منضم باين ابنیه ثلاثه خواهد شد که مرکز ترویج ودار التبلیغ است
ومقراستقرار ایادی امرالله که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت
وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند"
ملاحظه میفرمائید که بر اساس این توقیع احداث بنای دارالولایه (مقر اولیاء امرالله)
بصورت تدریجی پس از ایجاد بنای دارالتشریع پیش بینی گشته و بوضوح استمرار" تبيين و
تاويل و تفسير احكام" در دیانت بهائی نشان داده شده است که بدون آن هیئت
تشریعیه از تأئید محروم وموسسه ای ناقص خواهد بود وبدیهی است که دارالتبلیغ نیز
بدون ایادی امرالله " که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت وحمایت
امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند " مفهومی نخواهد
داشت زیرا به فرض محال چنانچه ولی امرالله وجود نداشته باشد ایادی امرالله نیز وجود
نخواهند داشت.
لازم به توضیح است که ساختمانی که پس از گذشت بیش از سی سال از صدور این
توقیع بعنوان مقر بیت العدل ساخته شده است دار التشریع محسوب نمی گردد چه آن
بنا اکنون مقر بیت العدل بدلی است که " از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از حق
تشريع و وضع احكام و سنن و قوانين غير منصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه مطلقه
عليا محروم" است و مانند کالبدی بدون روح میباشد.
"...و هر هيئتي كه بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در
صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و
المركز المنيع انتخاب و تشكيل نشود ان هيئت از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از
حق تشريع و وضع احكام وسنن وقوانين غيرمنصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه
مطلقه عليا محروم..." (توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦ صفحه ۲۴۰)
حال از خوانندگان گرامی تمنی دارد که توقیع نوروز111 را مطالعه فرمایند تا بیشتر به
حقایق آگاه شوند.
آیا اگر اولین ولی عزیز امر الله به مهمترین وظیفه اش یعنی تعین جانشین خود که
بموجب الواح مبارک وصایا بعهده هر ولی امرالله گذاشته شده است (عهد ومیثاق
حضرت بهاءالله) عمل ننموده بود هرگز چنین مطالب صریحی را سه سال قبل از صعودش
مرقوم میفرمود؟
برای سهولت دسترسی بخشی از توقیع نوروز 111 ذیلأ به استحضار میرسد:
" در این ایام بتائید من الله نقشه بدیعه دارالاثار بین المللی بهائی که تاسیسش در جوار
پر انوار مبشر امر مليك مختار از اهداف مهمه نقشه ده ساله در اين ارض مقدس اقدس
است بكمال دقت ترسيم و مهيا گشته و عنقريب مقدمات ساختن اين بنای مجلل كه بر
حسب نقشه بديعه دارای پنجاه ستون است و بر رمسين اطهرين مشرف و صدرش
باسم اعظم مزين كاملا فراهم خواهد گشت و باين تاسيس كه اتقن و احسن و اكمل و
اتم وسائل جهت جمع و محافظه و ترتيب اثار متزايده متشتته مباركه است...و این معهد
جلیل بنفسه مقدمه تاسیس مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان در آن جبل
مقدس است... جریان سفینه احکام اشاره به استقرار دیوان عدل الهی که فی
الحقیقه دار التشریع است و شعبه ای از مرکز جهانی اداری بهائیان در این جبل مقدس
محسوب و در بنائی مخصوص در قرب دارالاثار بین المللی که حال وقت تاسیس آن است
در نقطه ای مشرف براین مراقد شریفه منوره و در جوار مقام اعلی استقرار خواهد یافت
ودر قرب اين دو بنيان رفيع البنا و اين دو معهد قوي الاركان بنائي ديگر كه دارالولايه و
مركز تبيين و تاويل و تفسير احكام منصوصه است و مويد و متمم هيئت تشريعيه است
متدرجا مرتفع خواهد گشت و نيزبنياني ديگر منضم باين ابنیه ثلاثه خواهد شد که مرکز
ترویج ودار التبلیغ است ومقراستقرار ایادی امرالله که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا
مأموربمحافظه وصیانت وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ
كلمة الله اند و اين ابنيه جليله ساميه كه بطرزي زيبا و هندسه ئی بديع متدرجا در حول
اين مراقدتاسيس خواهد يافت كل از تفرعات اين مراكز اداري عظيم الشان ثابت الاركان
عظيم الاتساع پيروان امر مالك الابداع و مليك الاختراع محسوب و اين مركزاداري جامعه
بهائيان عالم بنفسه محور تاسيسات نظم بديع ان محيي رمم و منبع جود و كرم و رمز
وحدت اصليه دول و ملل و امم و مقر سلطنت و جلوهگاه سلطه روحانيه و زمنيه و مرجع
اعلاي پيروان امر اتم اكرم و محل انعكاس و معرض تجليات عرش مصور رمم بر افاق عالم
و منبع مدنيت الهيه كه اعلي و ابهی ثمره امر اسم اعظم است ودر عصر ثالث ذهبی
دور بهائی ودر ادوار آتیه اثراتش کاملأ پدیدار وفیوضاتش چون سیل جارف منحدر بر
عالمیان خواهد گشت" (توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحات 558-
563)
(به نقل از http://iranbahai.blogfa.com/post-47.aspx)
العدل موجود _که آن را بیت العدل بدلی می خواند_مقاله ای نوشته و گفته است این
بیت العدل بدلی آن بیت العدلی که رهبران بهائی می گفته اند نیست و آن بیت العدل
اصلی در آینده باید تشکیل شود.
سایت بهائیان ارتدکس ایران می نویسد:
{ مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان عنوان مقاله ایست که بوسیله ایادی امرالله
نصرت الله بهره مند نوشته شده است و در بلاگ:
http://bahai-bahai.blogspot.com/ منتشر گشته است. در این مقاله مستندأ و
مستدلأ به سئوال زیر پاسخ داده شده است. نظر به اهمیت موضوع مقاله را برای
آگاهی خوانندگان عزیز درج مینمائیم.
آیا موسسه فاقد ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و"عضو اعظم لاینعزل" که بوسیله
ایادی سابق ایجاد گشته و نام بیت العدل اعظم بر آن نهاده اند همان "مرکز عظیم
الشأن اداری جهانی بهائیان" است که شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در
توقیع نوروز 111 خود تشریح فرمودند؟}
--------------------------------------------------------------------------------
مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان
آیا موسسه فاقد ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و"عضو اعظم لاینعزل" که بوسیله
ایادی سابق ایجاد گشته و نام بیت العدل اعظم بر آن نهاده اند همان "مرکز عظیم
الشأن اداری جهانی بهائیان" است که شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در
توقیع نوروز 111 خود تشریح فرمودند؟
پاسخ درست به سئوال فوق این است که: بهیچوجه چنین چیزی صحت ندارد ، حتی
بیت عدل اعظم و حقیقی را که در مستقبل ایام بر اساس مفاد الواح مبارک وصایا
تاسیس خواهد گشت نمی توان مرکز اداری جهانی بهائیان نامید زیرا بیت عدل بفرموده
اولین ولی امرالله در همان توقیع، شعبه و قسمتی از مرکز اداری جهانی بهائیان خواهد
بود چه رسد به موسسه ناقص و بدلی ساخته ایادی سابق که با بیت عدلی که حضرت
عبدالبهاء در الواح وصایای خود تشرح فرموده اند بجز نام شباهت دیگری ندارد.
"جریان سفینه احکام اشاره به استقرار دیوان عدل الهی که فی الحقیقه دار التشریع
است و شعبه ای از مرکز جهانی اداری بهائیان در این جبل مقدس محسوب"
(توقیع نوروز 111 بدیع- توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق صفحه558)
دست اندر کاران بیت العدل بدلی هر چند به قبول وپیروی از الواح وصایای حضرت
عبدالبهاء وتوقیعات شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی تظاهر مینمایند لاکن عملأ
آن سند مقدس را که متمم و مکمل کتاب اقدس محسوب است کن لم یکن تلقی نموده
و توقیعات را با بی اعتنائی نادیده گرفته و عهد و میثاق حضرت بهاءالله مبنی بر تداوم
وتسلسل مرکزی که مبین آیات الله است انکارو بجای آن تحریفات و تفاسیر غلط و غیر
مجاز خود را به احباء القاء مینمایند، آنها در مکاتبات و مراسلات خودشان را مرکز امر
قلمداد میکنند که این کار تخطی و تجاوز صریح به حریم حضرت عبدالبهاء و اولیاء امرالله
میباشد زیرا حضرت عبدالبهاء ولی امرالله را که مبین آیات الله است بعد ازخود مرکز امر
اعلام فرموده اند نه مقام یا موسسه ای دیگر.
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا میفرمایند:
"حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند واعضای بيت عدل
و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و
خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند . اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود
مخالفت بحقّ كرده و سبب تشتيت امر اللّه شود و علّت تفريق كلمة اللّه گردد و مظهری
از مظاهر مركز نقض شود"
همچنین در یکی از الواح خود میفرمایند:
"اگرحصن حصين امر الله به قوّهء ميثاق محفوظ نماند در يک روز در بهائيان هزارمذهب
پيدا شود چنانچه در دورهای سابق حاصل شد ولی در اين دور مبارک محض صيانت
امر الله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی له الفداء به اثر قلم اعلی
عهد و پيمان گرفت و مرکزی معيّن فرمود که مبيّن کتاب است و رافع اختلاف آنچه او
بنگارد و بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ . مقصد از اين
عهد و ميثاق رفع اختلاف از آفاق است..."
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)
اولین ولی عزیز امرالله در توقیع نوروز 111 بدیع حدود سه سال قبل از صعود به صراحت
استمرار و تسلسل ولایت امرالله را بیان فرمودند : " در قرب اين دو بنيان رفيع البنا و اين
دو معهد قوي الاركان بنائي ديگر كه دارالولايه و مركز تبيين و تاويل و تفسير احكام
منصوصه است و مويد و متمم هيئت تشريعيه است متدرجا مرتفع خواهد گشت و
نيزبنياني ديگر منضم باين ابنیه ثلاثه خواهد شد که مرکز ترویج ودار التبلیغ است
ومقراستقرار ایادی امرالله که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت
وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند"
ملاحظه میفرمائید که بر اساس این توقیع احداث بنای دارالولایه (مقر اولیاء امرالله)
بصورت تدریجی پس از ایجاد بنای دارالتشریع پیش بینی گشته و بوضوح استمرار" تبيين و
تاويل و تفسير احكام" در دیانت بهائی نشان داده شده است که بدون آن هیئت
تشریعیه از تأئید محروم وموسسه ای ناقص خواهد بود وبدیهی است که دارالتبلیغ نیز
بدون ایادی امرالله " که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت وحمایت
امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند " مفهومی نخواهد
داشت زیرا به فرض محال چنانچه ولی امرالله وجود نداشته باشد ایادی امرالله نیز وجود
نخواهند داشت.
لازم به توضیح است که ساختمانی که پس از گذشت بیش از سی سال از صدور این
توقیع بعنوان مقر بیت العدل ساخته شده است دار التشریع محسوب نمی گردد چه آن
بنا اکنون مقر بیت العدل بدلی است که " از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از حق
تشريع و وضع احكام و سنن و قوانين غير منصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه مطلقه
عليا محروم" است و مانند کالبدی بدون روح میباشد.
"...و هر هيئتي كه بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در
صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و
المركز المنيع انتخاب و تشكيل نشود ان هيئت از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از
حق تشريع و وضع احكام وسنن وقوانين غيرمنصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه
مطلقه عليا محروم..." (توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦ صفحه ۲۴۰)
حال از خوانندگان گرامی تمنی دارد که توقیع نوروز111 را مطالعه فرمایند تا بیشتر به
حقایق آگاه شوند.
آیا اگر اولین ولی عزیز امر الله به مهمترین وظیفه اش یعنی تعین جانشین خود که
بموجب الواح مبارک وصایا بعهده هر ولی امرالله گذاشته شده است (عهد ومیثاق
حضرت بهاءالله) عمل ننموده بود هرگز چنین مطالب صریحی را سه سال قبل از صعودش
مرقوم میفرمود؟
برای سهولت دسترسی بخشی از توقیع نوروز 111 ذیلأ به استحضار میرسد:
" در این ایام بتائید من الله نقشه بدیعه دارالاثار بین المللی بهائی که تاسیسش در جوار
پر انوار مبشر امر مليك مختار از اهداف مهمه نقشه ده ساله در اين ارض مقدس اقدس
است بكمال دقت ترسيم و مهيا گشته و عنقريب مقدمات ساختن اين بنای مجلل كه بر
حسب نقشه بديعه دارای پنجاه ستون است و بر رمسين اطهرين مشرف و صدرش
باسم اعظم مزين كاملا فراهم خواهد گشت و باين تاسيس كه اتقن و احسن و اكمل و
اتم وسائل جهت جمع و محافظه و ترتيب اثار متزايده متشتته مباركه است...و این معهد
جلیل بنفسه مقدمه تاسیس مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان در آن جبل
مقدس است... جریان سفینه احکام اشاره به استقرار دیوان عدل الهی که فی
الحقیقه دار التشریع است و شعبه ای از مرکز جهانی اداری بهائیان در این جبل مقدس
محسوب و در بنائی مخصوص در قرب دارالاثار بین المللی که حال وقت تاسیس آن است
در نقطه ای مشرف براین مراقد شریفه منوره و در جوار مقام اعلی استقرار خواهد یافت
ودر قرب اين دو بنيان رفيع البنا و اين دو معهد قوي الاركان بنائي ديگر كه دارالولايه و
مركز تبيين و تاويل و تفسير احكام منصوصه است و مويد و متمم هيئت تشريعيه است
متدرجا مرتفع خواهد گشت و نيزبنياني ديگر منضم باين ابنیه ثلاثه خواهد شد که مرکز
ترویج ودار التبلیغ است ومقراستقرار ایادی امرالله که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا
مأموربمحافظه وصیانت وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ
كلمة الله اند و اين ابنيه جليله ساميه كه بطرزي زيبا و هندسه ئی بديع متدرجا در حول
اين مراقدتاسيس خواهد يافت كل از تفرعات اين مراكز اداري عظيم الشان ثابت الاركان
عظيم الاتساع پيروان امر مالك الابداع و مليك الاختراع محسوب و اين مركزاداري جامعه
بهائيان عالم بنفسه محور تاسيسات نظم بديع ان محيي رمم و منبع جود و كرم و رمز
وحدت اصليه دول و ملل و امم و مقر سلطنت و جلوهگاه سلطه روحانيه و زمنيه و مرجع
اعلاي پيروان امر اتم اكرم و محل انعكاس و معرض تجليات عرش مصور رمم بر افاق عالم
و منبع مدنيت الهيه كه اعلي و ابهی ثمره امر اسم اعظم است ودر عصر ثالث ذهبی
دور بهائی ودر ادوار آتیه اثراتش کاملأ پدیدار وفیوضاتش چون سیل جارف منحدر بر
عالمیان خواهد گشت" (توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحات 558-
563)
(به نقل از http://iranbahai.blogfa.com/post-47.aspx)
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
مقاله زیر نیز در همین زمینه در سایت بهائیان ارتدکس قرار گرفته است.جهت مزید
اطلاع پژوهشگران ارجمند آورده می شود:
--------------------------------------------------------
ویژگی بیت العدل حقیقی در چیست؟
وآیا بیت العدل فعلی قابل اطاعت است؟
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا بیت عدل حقیقی را بشرح زیر
توصیف وبیان میفرمایند:
"اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود
نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و وليّ امر اللّه رئيس مقدّس اين
مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی
تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری
حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين
بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ . تشريع بايد مؤيّد تنفيذ گردد و تنفيذ بايد
ظهيرو معين تشريع شود تا از ارتباط و التيام اين دو قوّت بنيان عدل و انصاف متين ورزين
گردد و اقاليم جنّة النّعيم و بهشت برين شود."
مشاهده میفرمائید که بیت عدل مصون از خطا بر اساس بیان مبارک ، بیت عدل حقیقی
است که ولی امرالله "رئیس مقدس" و" عضو اعظم ممتاز لاینعزل " آن موسسه است و
مقرر فرموده اند که اگر بنا به دلایلی ولی امرالله در جلسات بیت عدل حضور نیابد
نماینده ای به این منظور تعین نماید بعلاوه مشخص فرموده اند که تنها ولی امرالله
صلاحیت اخراج اعضاء خاطی را دارد.
همچنین اولین ولی امرالله در کتاب دور بهائی صفحه 83 مشخص فرموده اند که هر گاه
ولی امرالله " تصميمی را وجداناً مباين با روح آيات منزله تشخيص دهد بايد ابرام و تأکيد
در تجديد نظر آن نمايد"
بنا بر مراتب فوق موسسه ای که با بیت عدلی که حضرت عبدالبهاء مقررفرمودند جز نام
شباهتی ندارد و فاقد شرایط لازم است بر طبق بیان شوقی افندی اولین ولی امرالله "
از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر
منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم" است بعلاوه بدون داشتن "
رئیس مقدس" :
" از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و
هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود" (دور
بهائی صفحه 80)
میفرمایند:
"...هرهیئتی که به نظام الهی وبرحسب تعلیمات واصول وشرایط سماویه که در صحف
الهیه مشروحأ مثبوت ومسطور است کاملأ کما ینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع والمرکز
المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیئت از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق
تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه
علیا محروم "
( توقیعات 1926 – 1922 ص 240)
جمال هم در قسمت کامنت ها نوشته است:
بیت العدل بدلی و کاذب در نوشته مورخ 31 اکتبر 2008 خود پس از
مقداری صغری و کبری و حاشیه رفتن به اصل موضوع پرداخته در لفافه ضمن اعتراف به
وجود اختلاف و کدورت میان احبا از آنها خواسته است که با هم متحد باشند ، نوشته
است:
"اخیراً چنین استنباط میشود که عدّهای مترصّدند تا از وجود کوچکترین علائم کدورت
بین احبّا آگاهی یافته به آن دامن زنند و به تصوّر خود در جامعه اختلاف و انشقاق ایجاد
نمایند و از این طریق به تضعیف روحیّه پردازند. شما عزیزان البتّه واقفید که حفظ و
استحکام وحدت جامعه از اعظم امور است."
و جالب آنکه به حقیقت زیرنیز اشاره نموده است:
" اسلاف روحانی شما در طیّ یک قرن و نیم گذشته در رویارویی با حملات مداوم
دشمنان، چه کسانی که علناً به مخالفت با امر الهی قیام نمودند و چه نفوسی که
چون گرگ در لباس میش مقاصد مزوّرانۀ خود را برای ایجاد تشتّت و اختلاف در بین احبّاء
الله دنبال کردند، مقاومت نموده به قوّت میثاق بر قوای ظلم و تاریکی فائق شدند."
اما از اذعان به اینکه "قوه میثاق" پیروی از مبین آیات الله است طفره رفته است حضرت
عبدالبهاء میفرمایند:
"اگر حصن حصين امر الله به قوّهء ميثاق محفوظ نماند در يک روز در بهائيان هزار مذهب
پيدا شود چنانچه در دورهای سابق حاصل شد ولی در اين دور مبارک محض صيانت امر
الله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی له الفداء به اثر قلم اعلی عهد
و پيمان گرفت و مرکزی معيّن فرمود که مبيّن کتاب است و رافع اختلاف آنچه او بنگارد و
بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ . مقصد از اين عهد و
ميثاق رفع اختلاف از آفاق است "
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)
آنها این حقیقت را کتمان میکنند که خود گرگان میش نما هستند چه به سبب
مخالفتشان با مبین آیات الله اسباب اختلاف را فراهم نموده اند!
(به نقل از http://iranbahai.blogfa.com/post-47.aspx)
اطلاع پژوهشگران ارجمند آورده می شود:
--------------------------------------------------------
ویژگی بیت العدل حقیقی در چیست؟
وآیا بیت العدل فعلی قابل اطاعت است؟
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا بیت عدل حقیقی را بشرح زیر
توصیف وبیان میفرمایند:
"اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود
نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و وليّ امر اللّه رئيس مقدّس اين
مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی
تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری
حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين
بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ . تشريع بايد مؤيّد تنفيذ گردد و تنفيذ بايد
ظهيرو معين تشريع شود تا از ارتباط و التيام اين دو قوّت بنيان عدل و انصاف متين ورزين
گردد و اقاليم جنّة النّعيم و بهشت برين شود."
مشاهده میفرمائید که بیت عدل مصون از خطا بر اساس بیان مبارک ، بیت عدل حقیقی
است که ولی امرالله "رئیس مقدس" و" عضو اعظم ممتاز لاینعزل " آن موسسه است و
مقرر فرموده اند که اگر بنا به دلایلی ولی امرالله در جلسات بیت عدل حضور نیابد
نماینده ای به این منظور تعین نماید بعلاوه مشخص فرموده اند که تنها ولی امرالله
صلاحیت اخراج اعضاء خاطی را دارد.
همچنین اولین ولی امرالله در کتاب دور بهائی صفحه 83 مشخص فرموده اند که هر گاه
ولی امرالله " تصميمی را وجداناً مباين با روح آيات منزله تشخيص دهد بايد ابرام و تأکيد
در تجديد نظر آن نمايد"
بنا بر مراتب فوق موسسه ای که با بیت عدلی که حضرت عبدالبهاء مقررفرمودند جز نام
شباهتی ندارد و فاقد شرایط لازم است بر طبق بیان شوقی افندی اولین ولی امرالله "
از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر
منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم" است بعلاوه بدون داشتن "
رئیس مقدس" :
" از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و
هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود" (دور
بهائی صفحه 80)
میفرمایند:
"...هرهیئتی که به نظام الهی وبرحسب تعلیمات واصول وشرایط سماویه که در صحف
الهیه مشروحأ مثبوت ومسطور است کاملأ کما ینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع والمرکز
المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیئت از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق
تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه
علیا محروم "
( توقیعات 1926 – 1922 ص 240)
جمال هم در قسمت کامنت ها نوشته است:
بیت العدل بدلی و کاذب در نوشته مورخ 31 اکتبر 2008 خود پس از
مقداری صغری و کبری و حاشیه رفتن به اصل موضوع پرداخته در لفافه ضمن اعتراف به
وجود اختلاف و کدورت میان احبا از آنها خواسته است که با هم متحد باشند ، نوشته
است:
"اخیراً چنین استنباط میشود که عدّهای مترصّدند تا از وجود کوچکترین علائم کدورت
بین احبّا آگاهی یافته به آن دامن زنند و به تصوّر خود در جامعه اختلاف و انشقاق ایجاد
نمایند و از این طریق به تضعیف روحیّه پردازند. شما عزیزان البتّه واقفید که حفظ و
استحکام وحدت جامعه از اعظم امور است."
و جالب آنکه به حقیقت زیرنیز اشاره نموده است:
" اسلاف روحانی شما در طیّ یک قرن و نیم گذشته در رویارویی با حملات مداوم
دشمنان، چه کسانی که علناً به مخالفت با امر الهی قیام نمودند و چه نفوسی که
چون گرگ در لباس میش مقاصد مزوّرانۀ خود را برای ایجاد تشتّت و اختلاف در بین احبّاء
الله دنبال کردند، مقاومت نموده به قوّت میثاق بر قوای ظلم و تاریکی فائق شدند."
اما از اذعان به اینکه "قوه میثاق" پیروی از مبین آیات الله است طفره رفته است حضرت
عبدالبهاء میفرمایند:
"اگر حصن حصين امر الله به قوّهء ميثاق محفوظ نماند در يک روز در بهائيان هزار مذهب
پيدا شود چنانچه در دورهای سابق حاصل شد ولی در اين دور مبارک محض صيانت امر
الله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی له الفداء به اثر قلم اعلی عهد
و پيمان گرفت و مرکزی معيّن فرمود که مبيّن کتاب است و رافع اختلاف آنچه او بنگارد و
بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ . مقصد از اين عهد و
ميثاق رفع اختلاف از آفاق است "
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)
آنها این حقیقت را کتمان میکنند که خود گرگان میش نما هستند چه به سبب
مخالفتشان با مبین آیات الله اسباب اختلاف را فراهم نموده اند!
(به نقل از http://iranbahai.blogfa.com/post-47.aspx)
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
در دنباله نقل گفتگوهای حبیب (بهائیان ارتدکس) با تشکیلات فعلی بهائی (بیت العدل کنونی) پاسخی جدید از سوی حبیب به ردیه آنها علیه او به نام "احیاء پرونده ای کهن "داده شده که حاوی نکات مهمی است که جهت مزید اطلاع کاربران نقل می نمائیم:
پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"
مقاله مورد بحث که در سایت ساغر تحت عنوان "بررسی شبهاتی در مورد بیت العدل اعظم الهی" درج شده ظاهرأ در ارتباط با مقاله ایست که در وبلاگ بهائیان حقیقی با عنوان : مقاله ای که حبیب ارسال نموده است درج شده است، نویسنده مزبور ابتدا حملات خودرا به سوم شخص مجهول (نام یا نشانی ذکر نکرده) نشانه گرفته ولی در اوائل مقاله اش بدون مشخص نمودن اینکه طرف صحبت چه کسی است شخصی را مخاطب قرار داده است که با توجه به ترتیب نوشته اش بنظر میرسد که به احتمال زیاد منظور ایشان بنده هستم ، ایشان مطالبی که بنده نگفته ام و تا آنجا که میدانم هیچ بهائی حقیقی نیز نگفته است از قول بنده نقل نموده و مرتکب تحریفات بسیار گشته است، بنده ضمن پاسخگوئی به مطالب خلاف حقیقتی که نوشته شده با ارائه نصوص در هر مورد، حتی الامکان عین نوشته شخص مزبور را نیز ذکر خواهم نمود تا جای هیچ شک و شبهه ای در بطلان مطالب وی باقی نماند.
از حق می طلبم که ایشان با مطالعه این پاسخ به اشتباهات خود پی برده و به جبران مافات پردازد .
شوقی افندی فرموده است:
"... هر هيئتي كه بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و المركز المنيع انتخاب و تشكيل نشود ان هيئت از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از حق تشريع و وضع احكام و سنن و قوانين غير منصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه مطلقه عليا محروم..." (توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه ۲۴۰)
ایشان نوشته اند که بنده:
"مشروعیت بیتالعدل اعظم را زیر سؤال برده و حارسان مدنیت جهانی جنین حضرت بهاءالله را متّهم به خیانت کرده و به بانوی اهل بهاء، روحیه خانم باوفا، برچسبها زده، و متجاوز از پنج میلیون بهائی در جهان را گمراه خوانده و معدود پیروان راه میسن ریمی را مهتدی به نور هدایت الهی دانسته است."
نویسنده سطور فوق توجه ننموده که بهائیان حقیقی درباره مشروعیت بیت عدل اعظم که در آینده بر اساس الواح مبارک وصایا و" بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و المركز المنيع" انتخاب و تشكيل شود یعنی به ترتیبی که حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود فرموده اند سئوالی نداشته و شک وشبهه ای ندارند :
"امّا بيت عدل الّذی جعله اللّه مصدر كلّ خير و مصوناً من كلّ خطاءٍ بايد بانتخاب عمومی يعنی نفوس مؤمنه تشكيل شود و اعضاء بايد مظاهر تقوای الهی و مطالع علم دانائی و ثابت بر دين الهی و خير خواه جميع نوع انسانی باشند. و مقصد بيت عدل عموميست يعنی در جميع بلاد بيت عدل خصوصی تشكيل شود و آن بيوت عدل بيت عدل عمومی انتخاب نمايد. اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و وليّ امر اللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لا ينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی تعيين فرمايد و اگر چنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ . تشريع بايد مؤيّد تنفيذ گردد و تنفيذ بايد ظهیرو معين تشريع شود تا از ارتباط و التيام اين دو قوّت بنيان عدل و انصاف متين و رزين گردد و اقاليم جنّة النّعيم و بهشت برين شود"
مسئله مهم نا مشروع بودن موسسه بدلی و کاذبی است که به غلط نام بیت العدل اعظم بر خود نهاده وبهائیان حقیقی عدم مشروعیت آنرا به دفعات ثابت نموده و مینمایند.
ایشان اصطلاح Chief Stewards بمعنی سر خدمه ( راجع به ایادی امرالله) مذکور در توقیع دوم اکتبر 1957 را به "حارسان" ترجمه نموده اند که در هر حال کمکی به ایشان نمیکند زیرا ایادی سابق از لحظه ایکه به نقض الواح مبارک وصایا قیام نموده و مدعی عدم وجود ولی امر الله شده واز ظل ولایت امرالله خارج گشتند عملأ خود را از مقام شامخ ایادی امرالله خلع نمودند و از آن به بعد نه تنها دیگر خدمتی به جنین مدنیت جهانی حضرت بهاء الله ننمودند بلکه رفتار، گفتار و کردار آنان در جهت تخریب آن مدنیت جهانی جنینی بود زیرا بجای پیروی از اراده الهی تصورات وامیال خود را دنبال نمودند ، حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایای خود میفرمایند :
"ای یاران ایادی امرالله را باید ولی امرالله تسمیه و تعین کند جمیع باید در ظل او باشند ودر تحت حکم او. اگر نفسی از ايادی و غير ايادی تمرّد نمود وانشقاق خواست عليه غضب اللّه و قهره زيرا سبب تفريق دين اللّه گردد. و وظيفه ايادی امر اللّه نشر نفحات اللّه وتربيت نفوس در تعليم علوم و تحسين اخلاق عموم و تقديس و تنزيه در جميع شئونست، از اطوار و احوال و كردار و گفتار بايد تقوای الهی ظاهر و آشكار باشد . و اين مجمع ايادی در تحت اداره وليّ امر اللّه است كه بايد آنانرا دائماً بسعی و كوشش و جهد در نشر نفحات اللّه و هدايت مَنْ علی الارض بگمارد. زيرا بنور هدايت جميع عوالم روشن گردد و دقيقه ئی در اين امر مفروض بر كلّ نفوس فتور جائز نه تا عالم وجود جنّت ابهی گردد و روی زمين بهشت برين شود و نزاع و جدال امم و شعوب وقبائل و دول از ميان بر خيزد كلّ من علی الارض ملّت واحده و جنس واحد و وطن واحد گردد "
اما نامیدن روحیه خانم "بانوی اهل بهاء" بی احترامی و تجاوز آشکار به حریم حضرت ورقه علیا خانم اهل بهاء است که از سوی شوقی افندی اولین ولی عزیز امرالله ملقب به این عنوان شده اند و طبعأ این کاربی احترامی و تجاوز به حریم اولین ولی امرالله نیز میباشد و اصولأ مقایسه روحیه خانم که به قطع سلسله ولایت امر کمر بست ونقض میثاق نمود با "خانم اهل بها حضرت ورقه علیا" که ولایت امرالله و عهد و میثاق حضرت بهاءالله را محافظه فرمود کاری غلط و غیر عادلانه و گناهی نابخشودنی است ضمنأ ذکر این موضوع ضروری است که حقایق را بیان کردن برچسب زدن نیست و ایشان نمیتوانند نقش روحیه خانم را درجهت دادن و هدایت اعمال خلافی که بوسیله ایادی سابق انجام شد منکر شوند نوشته های خود روحیه خانم بهترین گواه است. بهائیان حقیقی خدمات روحیه خانم و سایر ایادی سابق در زمانی که تحت هدایت ودر ظل اولین ولی امرالله بودند را نه تنها انکار نمی نمایند بلکه ارج می نهند اما اعراض و عهد شکنی آنان پس از صعود اولین ولی امردیانت بهائی بهیچوجه قابل اغماض وانکار نیست برای درک بهتر این موضوع شایسته است به بیان حضرت بهاء الله در لوح سلمان مراجعه شود که میفرمایند:
" ای سلمان * لم يزل حق بظاهر بين ناس حکم فرموده و جميع نبيّين و مرسلين مأمور بوده که ما بين بريّه بظاهر حکم نمايند و جز اين جائز نه * مثلا ملاحظه نما نفسی حال مؤمن و موحّد است و شمس توحيد در اوتجلّی فرموده بشأنيکه مقرّ و معترف است بجميع اسما و صفات الهی و شهادت ميدهد بآنچه جمال قدم شهادت داده لنفسه بنفسه در اين مقام کلّ أوصاف در حق او جاری و صادق است بلکه احدی قادربر وصف او علی ما هو عليه الّا اللّه نبوده و کلّ اين اوصاف راجع ميشود بآن تجلّی که از سلطان مجلّی بر اواشراق فرموده * در اين مقام اگر نفسی از او اعراض نمايد از حق اعراض نموده چه که در او ديده نميشود مگر تجلّيات الهی ماداميکه در اين مقام باقيست * اگر کلمه دون خير در باره او گفته شود قائل کاذب بوده و خواهد بود * و بعد از اعراض آن تجلّی که موصوف بود و جميع اين اوصاف راجع باو بمقرّ خود باز گشت * ديگر آن نفس نفس سابق نيست تا آن اوصاف در او باقی ماند * و اگر ببصر حديد ملاحظه شود آن لباسيرا هم که پوشيده آن لباس قبل نبوده و نخواهد بود * چه که مؤمن در حين ايمان او باللّه و اقرار باو لباسش اگر از قطن خَلَقَهْ باشد عند اللّه از حرير جنّت محسوب * و بعد از اعراض از قطران نار و جحيم * در اينصورت اگر کسی وصف چنين نفسيرا نمايد کاذب بوده و عند اللّه از اهل نار مذکور *
ای سلمان * دلائل اين بيان را در کلّ اشياء بنفسه لنفسه وديعه گذاشتهام * مع ذلک بسيار عجب است که ناس بآن ملتفت نشدهاند و در ظهور اينگونه امور لغزيدهاند * ملاحظه در سراج کن تا وقتيکه روشن و منير و مشتعل است اگر نفسی انکار نور آن نمايد البتّه کاذب است * و لکن بعد از ان که نسيمی بوزد و او را منطفی نمايد اگر بگويد مضیء است کاذب بوده و خواهد بود * مع انکه مشکاة و شمع در حين ضياء و دون آن يکی بوده و خواهد بود *"
(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر)
همچنین میفرمایند:
"مؤمن تا در ظل سدره الهيّه ساکن از سدره طوبی و علّيّين عند اللّه محسوب و بعد از اعراض از سدره نار سجّين مذکور"
(مائده اسماني - جلد ٧: صفحه ۲۳-۲۲ )
بنده و دیگر بهائیان حقیقی هیچگاه رقم و عددی برای کسانی که بوسیله ایادی سابق و مخلوق ناقص آنها بیت العدل بدلی گمراه گشته اند ذکر ننموده ایم اگر ایشان معتقد هستند که تعداد آنها حدود پنچ ملیون است مسئولیت آن بعهده خودشان است حضرت بهاءالله میفرمایند:
"(ای همگنان ) ابواب لا مکان باز گشته و ديار جانان از دم عاشقان زينت يافته و جميع از اين شهر روحانی محروم ماندهاند الّا قليلی و از آن قليل هم با قلب طاهر و نفس مقدّس مشهود نگشت الّا اقلّ قليلی" (کلمات مکنونه)
بهائیان حقیقی با کسی تعارف ندارند ، اگر کسی بجای اطاعت از مفاد الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی اولین ولی امرالله که تسلسل وادامه ولایت امر را تا پایان دوران دیانت بهائی مورد تاکید قرار داده، از روحیه خانم وایادی سابق و مخلوق ناقص آنها بیت العدل بدلی تقلید وپیروی نماید و باب فیض و راهنمائی خداوند را مسدود دانسته و از اطاعت ولی امرالله سرپیچی نماید گمراه است.
بد نیست که بدانید ایادی سابق علی اکبر فروتن زمانی که منشی محفل ملی ایران بوده است در نامه ای به آقای جواد قوچانی که قسمتی از آن در صفحه 18 کتاب خاطرات فراموش نشدنی تالیف آقای قوچانی درج شده ، نوشته است که:
"از خبر تسجیل رسمی شما بسیار مسرورم ولی ناگزیر مراتبی را باید گوشزد کنم. شما میدانید که طبق روایات معتبره منقوله، بعد رحلت پیغمبر اکرم بعلت اختلاف بین مسلمین کل نفوسی که در آن موقع مسلمان بودند مرتد شدند جز تعداد سه نفر یا چهار نفر یا پنج نفر."
اشتباه دیگر ایشان (احتمالأ عمدی) این است که بهائیان حقیقی را پیروان میسن رمی نامیده اند، در صورتیکه بهائیان حقیقی پیروان حضرت بهاءالله هستند که به عهد و میثاق آنحضرت پایبند هستند لهذا حضرت عبدالبهاء را بعنوان مرکز میثاق و مبین آیات الله و شوقی افندی ربانی ، چارلز میسن رمی و جوئل بری مارنجلا را بعنوان اولیاء امرالله (میثاق) ومبین آیات الله بعد از مرکز میثاق قبول داشته و براساس الواح مبارک وصایا از آنها اطاعت می نمایند.
نویسنده ردیه در محدوده فکری خود قائل به دو نوع استدلال گشته و نوشته اند:
" یکی در نهایت ایجاز که به اعتقادات طرف مقابل بستگی دارد که بپذیرد یا نپذیرد. و دیگری طریق اطناب که باید توسّل به مطالب مختلف نمود تا به نتیجهء همان استدلال اوّل واصل شد. مثالی میزنم. از حضرت بهاءالله دربارهء بقای روح سؤال میشود. در نهایت ایجاز میفرمایند، «این مظلوم شهادت میدهد بر بقای آن.» این جواب برای شنوندهء مؤمن موقن کافی است و نیازی به چیدن صغری و کبری ندارد."
تصور نمی کنم که ایشان گستاخی خود را به جائی رسانده باشند که خودشان یا بیت العدل بدلی را با حضرت بهاءالله مقایسه نمایند که مثلأ چون جناب ردیه نویس به مشروعیت بیت العدل بدلی شهادت میدهد باید پذیرفت که بیت العدل بدلی وکاذب که فاقد "رئیس مقدس" است مشروعیت دارد ، شاید منظورشان اینست که نصوص حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء و شوقی افندی اولین ولی امرالله برای مومنین حجت کامل است در این صورت خیلی جالب است که ایشان و عوامل دیگر بیت العدل بدلی نصوص صریحه در باره تداوم و تسلسل ولایت امرالله را نادیده گرفته وقبول ندارند، لذا بنا به گفته ایشان این امر نشان دهنده عدم ایمان و ایقان آنهااست در حالیکه ناتوانی ایشان در ارائه حتی یک فراز از نصوص که ادعایش را تائید نماید کاملأ آشکار است واین امری است طبیعی زیرا نصوص متناقض نیستند لهذا ایشان به سفسطه و تحریف و تاویل نصوص روی آورده اند.
ایشان نوشته اند:
" نفس انقیاد پنج میلیون بهائی در سراسر عالم به بیتالعدل اعظم، با توجّه به بیان حضرت بهاءالله، دلیلی است کافی بر حقّانیت بیتالعدل و بطلان مخالفین آن:"
باید دید که اگر قید ها (تفتیش عقاید، تهدید وارعاب و طرد) برداشته شود وبهائیان را آزاد بگذارند که بر اساس دستور حضرت بهاءالله مستقلأ تحری حقیقت نمایند و به آنها نگویند که کور شوید وکر شوید ونوشته های بهائیان حقیقی را نخوانید آیا دیگر انقیادی وجود خواهد داشت یا نه؟ بعلاوه اگربر اساس نظر این شخص نفس انقیاد مردم دلیل بر حقانیت قائد باشد رهبران حکومات مذهبی که ده ها بلکه صد ها برابر جمعیت بهائیان را در انقیاد دارند بر حق محسوب خواهند شد، کجا حضرت بهاءالله فرموده اند موسسه ای که بر خلاف مفاد صریح الواح مبارک وصایای مرکز میثاقشان وبر خلاف اعلامیه نهم ژانویه 1951 مبین آیات الله بوسیله ایادی عهد شکن درست شده حقانیت دارد؟ جمال مبارک همواره از اکثریتی که گله وار و کور کورانه از رهبران مذهبی پیروی میکنند نا خشنود بوده و آنها را سرزنش میفرمایند
"و لكن الناس اكثر هم لايشعرون قد اخذ هم سكر الغفلة علي شان ما انتبهوا من ندا الله في هذا اليوم الذي فيه نصبت راية الامر و شهدت الذرات انه لا اله الا هو المهيمن القيوم كذلك ماج البحر الاعظم بين الامم و لكن القوم اكثر هم لايفقهون قل ضعوا اصنام الاوهام ان هذا مطلع ايات ربكم العزيز المحبوب اياكم ان يمنعكم ما خلق في الارض عن المقام الذي نزل حكمه في لوح مسطور ." (اثار قلم اعلي - جلد ٧: صفحه ۳۰۴)
" قل من ورد علی بحر الاعظم لن يلتفت الی سراب بقيعة و لن يشرب من ماء الحميم اگر چه لايق نه که قلم اعلی بذکر کلمات اولی البغضاء بيالايد ويا حرکت نمايد ولکن نظر به تبليغ رسالات ربانی مفری نه که شايد جاهلی ببحر علم در آيد و يا گمگشته وادی غفلت و نسيان بيمن رحمن خرامد و انه ليهدی من يشاء الی صراط البهاء و انه علی کلّشیء قدير ولکن اين ذکر و بيان برای نفوسی است که فی الحقيقه طالب سبيل هدايت باشند و الا عليل غل و بغضاء را سلسبيل طاهر ننمايد چنانچه اليوم اکثر اهل بيان جميع ظهورات قدرتيه و شئونات الهيّه و آيات منزله را بچشم خود ديدهاند و بگوش خود شنيدهاند معذلک ببغضی قيام نمودهاند که ذکر آن ممکن نه..." (مائده اسماني - جلد ٧: صفحه ۱۷ )
ملاحظه فرمائید که چگونه قسمت اخیر بیان مبارک در باره ایادی سابق و موسسه کاذب ساخته شده بوسیله آنها و کسانی که از آنها تقلید میکنند نیزصادق است.
ردیه نویس مزبور قسمت کوچکی از لوح سلمان را در حالیکه آن را از تعدی وتحریف در امان نگذارده نقل نموده و با تفسیر وتأویل غلط وغیر مجاز خود آنرا دلیلی بر حقانیت بیت العدل بدلی قلمداد کرده است:
"این ایّام [دور اسلام] مظهر کلمهء محکمهء ثابتهء لا اله الاّ هو است. چه که حرف نفی به اسم اثبات بر جوهر اثبات و مظهر آن مقدّم شده و سبقت گرفته و احدی از اهل ابداع تا حال به این لطیفهء ربّانیه ملتفت نشده و آنچه مشاهده نمودهای که لمیزل حروفات [نفی]علی الظّاهر بر احرف اثبات غلبه نمودهاند، از تأثیر این کلمه بود که مُنزِل آن نظر به حکمتهای مستوره در این کلمه جامعه نفی را مقدّم داشته ... قلم رحمن میفرماید در این ظهور حرف نفی را از اوّل اثبات برداشتم. (مجموعه الواح مبارکه، طبع مصر، صص130-128)
حال اگر جامعهء منقاد و مطیع بیتالعدل اعظم، از نظر شما ره به خطا رفته و باطل را برگزیده، باید نزد جمال مبارک بروید و گلایه کنید که، "ای جمال مبارک تو که فرمودی حرف نفی را از اوّل اثبات برداشتی، پس چرا دیگربار احرف نفی بر اثبات پیشی گرفتند؟" یا این که بپذیرید طبق بیان فوق، حروف نفی را هیچ قدرتی نیست و حروف اثبات در این ظهور همیشه مقدّم خواهند بود "
ایشان با افزودن [دور اسلام] بعد از "این ایّام" در بیان مبارک دست برده و بمیل خود آنرا تحریف وتأویل نموده است و همچنین با اضافه کردن ای بعد از "مشاهده نموده" بخیال خود بیان مبارک را اصلاح کرده است ، مشخص نیست که آیا ایشان از یکی از مهم ترین اصول دیانت بهائی یعنی این که هیچکس بجزمبین آیات الله (حضرت عبدالبهاء و اولیاء امرالله) حق تفسیر و تبین نصوص را ندارد بی اطلاع است یا آنکه به این موضوع واقف است و این خطا را عمدأ و با سوء نیت انجام داده است ؟ فقط مبین آیات الله میتواند بگوید که منظوراز "این ایّام" چیز دیگری است که البته چنین نیست ، آیا ایشان نمی دانند که نماز وسطی اینگونه آغاز میگردد : "شهد اللّه انّه لا إله إلّا هو ..." اگر لوح سلمان و نصوص را مطالعه فرمایند شاید متوجه گردند که منظور از حرف وحروفات نفی چیست وچگونه ایادی سابق وبیت العدل بدلی ساخته آنان مظهری از حروف ومظاهر نفی هستند ، انکار حقایق و القاء اینکه مفاد الواح مبارک وصایا غیر قابل اجرا میباشد چه چیز دیگری غیر از نفی میتواند تلقی شود.
" ای سلمان * از شهر جان بنسايم قدس رحمن بر اهل اکوان و امکان مرور نما * و بقدم استقامت و جناحيَن انقطاع و قلب مشتعل بنار محبة اللّه سائر شو تا بردِ شِتا در تو اثر نکند و تو را از سير در وادی احديّه منع ننمايد *
ای سلمان * اين ايّام مظهر کلمه محکمه ثابته لا إِله الّا هو است * چه که حرف نفی باسم اثبات بر جوهر اثبات و مظهر آن مقدّم شده و سبقت گرفته و احدی از اهل ابداع تا حال باين لطيفه ربّانيّه ملتفت نشده و آنچه مشاهده نموده که لم يزل حروفات نفی علی الظّاهر بر أحرف اثبات غلبه نمودهاند از تأثير اين کلمه بود که مُنزل آن نظر بحکمتهای مستوره در اين کلمه جامعه نفی را مقدّم داشته * و اگر ذکر حکمتهای مقنعه مغطّئه نمايم البتّه ناس را منصعق بل ميّت مشاهده خواهی نمود * انچه در ارض مشاهده مينمائی ولوْ در ظاهر مخالف اراده ظاهريّه هياکل امريّه واقع شود و لکن در باطن کل باراده الهيه بوده و خواهد بود * اگر نفسی بعد از ملاحظه اين لوح در کلمه مذکوره تفکّر نمايد بحِکَمی مطّلع شود که از قبل نشده چه که صورت کلمات مخزن حقند و معانی مودعه در آن لآلئ علميّه سلطان احديّه و يد عصمت الهيّه ناس را از اطّلاع بآن منع ميفرمايد * و چون ارادة اللّه تعلّق گرفت و يد قدرت ختم آنرا گشود بعد ناس بآن ملتفت ميشوند * مثلا در کلمات فرقان ملاحظه نما که جميع خزائن علميّه جمال قِدَم جلّ و عزّ بوده و جميع علماء در کل ليالی و ايام قراءت مينمودند و تفاسير مينوشتند مع ذلک قادر بر اينکه حرفی ازلآلئ مستوره در کنوز کلماتيّه ظاهر نمايند نبودهاند *" ونیز میفرمایند: "
ای سلمان * قلم رحمن ميفرمايد در اين ظهور حرف نفی را از اوّل اثبات برداشتم و حکم آن لو شاء اللّه از سماء مشيَّت نازل خواهد شد * و بعد ارسال خواهيم داشت *
ای سلمان * احزان بشأنی احاطه نموده که لسان رحمن از ذکر مطالب عاليه ممنوع شده * قسم بمربّی امکان که ابواب رضوان معانی از ظلم مشرکين مسدود گشته و نسائم علميّه از يمن عزّ احديّه مقطوع شده ای سلمان * بلايايم علی الظّاهر از قبل و بعد بوده منحصر باين ايام مدان * نفسيرا که در شهورو سنين بيد رحمت تربيت فرمودم بر قتلم قيام نمود * اگر از اسرار قبل ذکر نمايم مطّلع ميشوی که لم يزل بعضی از عباد که بکلمه امريّه خلق شدهاند با حق بمعارضه بر خواستند و از بدائع امرش تخلّف نمودند ملاحظه در هاروت و ماروت نما که دو عبد مقرّب الهی بودند از غايت تقديس بمَلَک موسوم گشتند باراده محيطه از عدم بوجود آمدند و در ملکوت سموات و ارض ذکرشان مذکور و آثارشان مشهور * و بشأنی عند اللّه مقرّب بودند که لسان عظمت بذکرشان ناطق بود تا بمقامی رسيدند که خود را أتقی و أعلی و أزهد از کل عباد مشاهده نمودند * بعد نسيمی از شطر امتحان وزيد و بأسفل نيران راجع شدند *
در لوحی دیگر میفرمایند:
"ای سائل آنچه از اسامی در کتاب الهی از ذکر طوبی و سدره منتهی و شجره قصوی و ورقه و ثمره و امثال آن مشاهده مينمائی موهوم مدان مقصود از جميع اين اسامی عند اللّه مؤمن باللّه بوده و خواهد بود و مؤمن تا در ظل سدره الهيّه ساکن از سدره طوبی و علّيّين عند اللّه محسوب و بعد از اعراض از سدره نار سجّين مذکور و در حين ايمان افنان و اغصان و اوراق و اثمار او جميع از اثبات مشهود و بعد از اعراض جميع از نفی محسوب ميشود و بسا نفسيکه در اصيل از ابها سدره بقا است و در ابکار از ادنی شجره فنا و کذلک بالعکس لو انت من العارفين مؤمن را در حين اقبال او الی اللّه جنتی مشاهده کن با کمال تزئين بشأنيکه جميع آنچه در جنت شنيدهای در او مشاهده نما از افنان علميه و اثمار معارف الهيّه و انهار بيانيه و ازهار حکمتيه و فوق ذلک الی ان يشاء اللّه در او موجود همين نفس بعينه بعد از اعراض نفس هاويه ميشود مع آنچه متعلق باو بوده کذلک يبدل اللّه النّور بالظلمة و الظلمة بالنّور لو انتم تفقهون . آيا نشنيده که ظهور قبلم در ارض همين حکم جاری فرموده چنانچه ميفرمايد بر هر ارضی که مؤمن مستقر نشود از ارض جحيم محسوب چنانچه اليوم مقر عرش ارضی واقع شده که ابدا معروف نبوده و لکن اليوم مبغضين جمال رب العالمين خود را از علّيّين محروم ساختهاند و در قعر سجّين مقر گرفتهاند و بزعم خود در اعلی مقعد جنت ساکنند چنانچه ملل قبل هم بهمين اوهام مشغولند اذا يبشرهم قلم الامر بعذاب يوم عقيم اين قوم را لايق آنکه عجلی من دون اللّه اخذ نمايند و باو ساجد و عاکف شوند چنانچه شدهاند کجا لايقاند بهوای قدس صمدانی طيران نمايند و يا بسماء عزّ الهی راجع شوند چنانچه مشاهده ميشود آنکه طبعش گل ميل نموده ابدا بگل ملتفت نه کذلک يضرب اللّه مثلا لعل النّاس هم يشعرون آيا نشنيدهايد که ميفرمايد بسا شجره اثبات که در ظهور بعد از شجره نفی ميشود باری اليوم هر نفسی که از کلّ آنچه ما بين عباد مشهود و مذکور است منقطع نشود و جميع را چون کف طين مشاهده ننمايد ابدا قادر نه که باين هوا طيران نمايد و يا بمقر سلطان عزّ تقديس در آيد لا زال مؤمن اقل از کبريت احمر بوده و خواهد بود و علاوه بر اين شموس معانی که از مشرق اصبع رحمانی اشراق نمود اين بسی مبرهن و واضح است که ثمره بنفسه لنفسه موجود نه بلکه باعانت الهيّه از امکنه ترابيه صعود نموده تا باين رتبه ظاهر شده که مقام ثمری باشد و آن مقتدريکه او را باينمقام فائز نمود بهمان قدرت قادر است که او و صد هزار امثال او را در اقل من آن از اعلی مقر بقا بادنی مقرّ فنا راجع فرمايد و همچنين بالعکس و اين از سنن او بوده و خواهد بود" (مائده اسماني - جلد ٧: صفحه ۲۳-۲۲ )
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
مختصر اين که از اوّل ابداع تا به حال چنين عهد صريحی و پيمان واضحی و ميثاق آشکاری واقع نشد و ظهور نيافت و همچنين چنين نقضی و چنين نکثی ديده و شنيده نشد . بلی عهود واقع ولی در ظلّ شجرهء انيسا نه و در سايهء سدرهء منتهی نه و مرکز ميثاق مجهول بود و مرجع پيمان غير معروف ابداً تصريح و توضيح نشده بود ... لکن در اين کور عظيم و دور مبين چنين نه بلکه مرجع ميثاق مشهور آفاق و مرکز پيمان معروف اهل جهان ابداً گمان نميرفت که چنين فتنه و ولوله درميان افتد و چنين اشتباه کاری پيش آيد اين است که ميفرمايد روحی و روح الوجود لاحبّائه الفدا قوله تعالی : هل يمکن بعد اشراق شمس وصيّتک من افق اکبر الواحک تزلّ قدم احد عن صراطک المستقيم قلنا يا قلمی الاعلی ينبغی لک ان تشتغل بما امرت من لدی الله العليّ العظيم ولا تسئل عمّا يذوب به قلبک و قلوب اهل الفردوس الّذين کانوا حول امری البديع لاينبغی لک ان تطّلع علی ما سترناه انّ ربّک لهو السّتّار العليم . ملاحظه بفرمائيد که چه ميفرمايد آيا ممکن است که بعد از اشراق شمس وصيّت تو از افق بزرگترين الواحت ديگر قدم کسی بلغزد يعنی ديگر نفسی نقض ميثاق کند؟ پس ميفرمايد ای قلم اعلی به آنچه مأموری مشغول باش و سؤال مکن از چيزی که دل مبارکت از آن ميسوزد و ميگدازد و قلب منير اهل فردوس از استماعش خون ميگردد سزاوار نيست اطّلاع شود به آنچه بعد از شمس وصيّت واقع خواهد شد و ما ستر نموديم و پروردگار ستّار عليم است . ملاحظه فرمائيد که جمال مبارک روحی لاحبّائه الفدا چگونه اخبار از وقوعات نقض و نکث فرموده و قلب مبارک چگونه محزون بوده . حال ملاحظه کنيد که تير جفا چگونه از جميع جهات پرّان است و آتش فتنه چگونه سوزان . (منتخبات مکاتیب جلد چهارم صفحه299 )
شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی بیان مبارک حضرت بهاءالله را نقل میفرمایند:
قلم اعلی در این مقام در ذکر ظالمین چنین شهادت داده "چنانچه این ظهور و مظاهر اثباتیه آن اعظم مظاهر است کذالک حرفات نفی این ایام هم از جمیع ازمنه قبلیه و بعدیه اعظمتر و در اعراض ثابت تر و راسخ ترند کذالک قدرناالامر فی لوحٍِ حفیظ" (توقيعات مباركه - خطاب به احباى شرق صفحه 250 )
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
" و اين کلمهء کفايت کتاب من دون مبيّن اصلش از عمر است که گفت حسبنا کتاب الله و به چيز ديگر محتاج يعنی مبيّن نيستيم و اساس نزاع و جدال و خصومت و تشتيت و تفریق را گذاشت و عداوت و بغضاء بين دوستان و اصحاب حضرت انداخت . اين کلمه اساس جميع ظلمها و طغيانها و عصيانها بلکه سبب خونريزيها گشت ...اين کلمهء حسبنا کتاب الله تيغ و شمشير شد و بر سر مبارک حضرت امير خورد...اين کلمه خنجر کين شد و در ارض طفّ حنجر جمال مبين را قطع کرد و خاک را به خون مطهّرش رنگين نمود . اين کلمه در صحرای کربلاء آن مصيبت کبری و آن فضيحهء عظمی را بر پا نمود . اين کلمه سبب شد که در بين امّت مرحومه جدال و نزاع و قتال و حرب و ضرب انداخت و خون کرورها ازمسلمانان ريخت . اين کلمه کور فرقان را زير و زبر نمود و بوستان الهی و جنّت محمّدی را جنگل سباع و ذئاب تيز چنگ کرد . اين کلمه هزار و دويست سال به خونريزی غبراء را گلگون و حمرآء نمود . اين کلمه صد ها گلوله گشت و بر سينهء مبارک حضرت اعلی خورد . اين کلمه زنجير شد و در گردن مقدّس جمال قدم افتاد . اين کلمه غربت عراق و کربت بلغار و مصيبت سجن اعظم شد ... پس معلوم و واضح گشت که جميع اين فساد و فتن وبلايا و محن از عدم اطاعت مبيّن مبين و عبارت حسبنا کتاب الله منبعث گشت . باری اگر چنانچه کتاب کفايت ميکرد مبيّن منصوص چه لزوم و آيهء کتاب اقدس چه لازم . کتاب عهد به جهت چه ؟ اين آيات که در نزد کلّ احبّاء موجود ميخواندند و به موجبش عمل مينمودند نهايت هر يک از احبّاء مجتهدی ميشد و استنباطی ميکرد و حکمی مجری ميداشت و نهايتش اين بود که استنباطها مختلف ميگشت کار به مجادله ميرسيد مجادله به منازعه منجر ميشد و منازعه به مقاتله ميانجاميد و عاقبت صد هزار خون ريخته ميشد چيز ديگر نميشد . حال با وجود عهد و ميثاق نيّر آفاق ، حسبنا کتاب ميگويند وای اگر آيات کتاب اقدس و کتاب عهد در ميان نبود" (منتخباتی از مکاتیب صفحه 263 )
ادیب طاهر زاده عضو متوفی بیت العدل بدلی در این باره نوشته است:
"عمر امامت حضرت علی و حقّ وى را در تبيين آيات قرآنى انکار کرد و به بيان "يکفينا کتابالله" تشبّث نمود حضرت عبدالبهاء بيان مىفرمايند که همين چند کلمه حروف نفى چنان قوى بود که سبب اصلی تمام اختلافات و خونريزيهاى دور اسلام شد از جمله باعث شهادت خود حضرت علی و فرزند نامدار آن حضرت امام حسين گشت مصائب غيرقابل بيان بوجود آورد و موجب تلف شدن تعداد بيشمارى از نفوس مقدّسه در عالم اسلام شد به شهادت حضرت عبدالبهاء اثر اين کلمات نفى بقدرى شديد و دوررس بود که حتّى پس از گذشت هزار سال سبب شهادت حضرت ربّاعلی ومصائب بىحدّ وشمار جمال اقدس ابهى گرديد.
وقتى نفوس بشرى به مخالفت نقشه الهى قيام مىکنند جريان تاريخ عوض مىشود معلوم نيست که اگر پيروان حضرت محمّد به حضرت علی وفادار مانده بودند چه مواهب و برکاتى به عالم انسانى بخصوص بر جامعه اسلامى از سماء فضل الهى نازل مىشد زيرا حضرت علی به فيض هدايت الهى مستفيض بود و با قيادت بلامعارض آن حضرت اسلام مىتوانست نفوذ بيشترى بر ملل عالم اعمال کند. (نفحات ظهور صفحه141 )
ملاحظه فرمائید که چگونه آنچه ایشان در قسمت اخیر نوشته است پس از صعود شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی نیز اتفاق افتاد، روحیه خانم و ایادی سابق به مخالفت نقشه الهی قیام کردند و جامعه بهائی را از مسیر اصلی خود منحرف ساختند و احبا را در طی نیم قرن گذشته از فیض هدایت الهی محروم نمودند ، این انحراف باید پایان گیرد و بهائیان به مسیر اصلی دیانت بهائی باز گردند زیرا فرصت کمی باقی است، حضرت بهاءالله میفرمایند:
"انا قد جعلنا میقاتأ لكم فاذا تمت الميقات و ما اقبلتم الي الله لياخذكم عن کل الجهات ویرسل علیکم نفحات العذاب عن کل الاشطار وکان عذاب ربک لشدید..." (منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله صفحه 139)
ترجمه: برای شما میقاتی مقررداشتیم که چون مهلت بسررسد و به خدا روی نیاورده باشید خداوند از همه طرف شما را مواخذه نماید وتندباد عذاب از هرسوی بر شما بفرستد چه عذاب خداوند بسیار شدید است.
همانطور که ملاحظه فرمودید ردیه نویس در قسمت اول نوشته اش که آنرا استدلال از نوع اول عنوان نموده نتوانسته است حتی یک مورد از نصوص را بیابد که تائیدی بر اعمال خلاف ایادی سابق بعد از صعود شوقی افندی و همچنین مؤید مشروعیت بیت العدل بدلی باشد لذا به نقل قسمت کوچکی از لوح سلمان در حالیکه در آن دست برده نموده است که حتی در چنین حالتی نیز مؤید ادعای ایشان نمیباشد وهمانطور که مشاهده نمودید " چنانچه این ظهور و مظاهر اثباتیه آن اعظم مظاهر است کذالک حرفات نفی این ایام هم از جمیع ازمنه قبلیه و بعدیه اعظمتر و در اعراض ثابت تر و راسخ ترند" حروف نفی در این زمان میثاق الهی را نادیده گرفته و تسلسل و ادامه ولایت امر که بموجب مفاد صریح الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی تا پایان دوران دیانت بهائی ادامه خواهد داشت نفی و انکار مینمایند .
به نقل از:
http://iranbahai.blogfa.com/post-50.aspx
پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"
مقاله مورد بحث که در سایت ساغر تحت عنوان "بررسی شبهاتی در مورد بیت العدل اعظم الهی" درج شده ظاهرأ در ارتباط با مقاله ایست که در وبلاگ بهائیان حقیقی با عنوان : مقاله ای که حبیب ارسال نموده است درج شده است، نویسنده مزبور ابتدا حملات خودرا به سوم شخص مجهول (نام یا نشانی ذکر نکرده) نشانه گرفته ولی در اوائل مقاله اش بدون مشخص نمودن اینکه طرف صحبت چه کسی است شخصی را مخاطب قرار داده است که با توجه به ترتیب نوشته اش بنظر میرسد که به احتمال زیاد منظور ایشان بنده هستم ، ایشان مطالبی که بنده نگفته ام و تا آنجا که میدانم هیچ بهائی حقیقی نیز نگفته است از قول بنده نقل نموده و مرتکب تحریفات بسیار گشته است، بنده ضمن پاسخگوئی به مطالب خلاف حقیقتی که نوشته شده با ارائه نصوص در هر مورد، حتی الامکان عین نوشته شخص مزبور را نیز ذکر خواهم نمود تا جای هیچ شک و شبهه ای در بطلان مطالب وی باقی نماند.
از حق می طلبم که ایشان با مطالعه این پاسخ به اشتباهات خود پی برده و به جبران مافات پردازد .
شوقی افندی فرموده است:
"... هر هيئتي كه بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و المركز المنيع انتخاب و تشكيل نشود ان هيئت از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از حق تشريع و وضع احكام و سنن و قوانين غير منصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه مطلقه عليا محروم..." (توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه ۲۴۰)
ایشان نوشته اند که بنده:
"مشروعیت بیتالعدل اعظم را زیر سؤال برده و حارسان مدنیت جهانی جنین حضرت بهاءالله را متّهم به خیانت کرده و به بانوی اهل بهاء، روحیه خانم باوفا، برچسبها زده، و متجاوز از پنج میلیون بهائی در جهان را گمراه خوانده و معدود پیروان راه میسن ریمی را مهتدی به نور هدایت الهی دانسته است."
نویسنده سطور فوق توجه ننموده که بهائیان حقیقی درباره مشروعیت بیت عدل اعظم که در آینده بر اساس الواح مبارک وصایا و" بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و المركز المنيع" انتخاب و تشكيل شود یعنی به ترتیبی که حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود فرموده اند سئوالی نداشته و شک وشبهه ای ندارند :
"امّا بيت عدل الّذی جعله اللّه مصدر كلّ خير و مصوناً من كلّ خطاءٍ بايد بانتخاب عمومی يعنی نفوس مؤمنه تشكيل شود و اعضاء بايد مظاهر تقوای الهی و مطالع علم دانائی و ثابت بر دين الهی و خير خواه جميع نوع انسانی باشند. و مقصد بيت عدل عموميست يعنی در جميع بلاد بيت عدل خصوصی تشكيل شود و آن بيوت عدل بيت عدل عمومی انتخاب نمايد. اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و وليّ امر اللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لا ينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی تعيين فرمايد و اگر چنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ . تشريع بايد مؤيّد تنفيذ گردد و تنفيذ بايد ظهیرو معين تشريع شود تا از ارتباط و التيام اين دو قوّت بنيان عدل و انصاف متين و رزين گردد و اقاليم جنّة النّعيم و بهشت برين شود"
مسئله مهم نا مشروع بودن موسسه بدلی و کاذبی است که به غلط نام بیت العدل اعظم بر خود نهاده وبهائیان حقیقی عدم مشروعیت آنرا به دفعات ثابت نموده و مینمایند.
ایشان اصطلاح Chief Stewards بمعنی سر خدمه ( راجع به ایادی امرالله) مذکور در توقیع دوم اکتبر 1957 را به "حارسان" ترجمه نموده اند که در هر حال کمکی به ایشان نمیکند زیرا ایادی سابق از لحظه ایکه به نقض الواح مبارک وصایا قیام نموده و مدعی عدم وجود ولی امر الله شده واز ظل ولایت امرالله خارج گشتند عملأ خود را از مقام شامخ ایادی امرالله خلع نمودند و از آن به بعد نه تنها دیگر خدمتی به جنین مدنیت جهانی حضرت بهاء الله ننمودند بلکه رفتار، گفتار و کردار آنان در جهت تخریب آن مدنیت جهانی جنینی بود زیرا بجای پیروی از اراده الهی تصورات وامیال خود را دنبال نمودند ، حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایای خود میفرمایند :
"ای یاران ایادی امرالله را باید ولی امرالله تسمیه و تعین کند جمیع باید در ظل او باشند ودر تحت حکم او. اگر نفسی از ايادی و غير ايادی تمرّد نمود وانشقاق خواست عليه غضب اللّه و قهره زيرا سبب تفريق دين اللّه گردد. و وظيفه ايادی امر اللّه نشر نفحات اللّه وتربيت نفوس در تعليم علوم و تحسين اخلاق عموم و تقديس و تنزيه در جميع شئونست، از اطوار و احوال و كردار و گفتار بايد تقوای الهی ظاهر و آشكار باشد . و اين مجمع ايادی در تحت اداره وليّ امر اللّه است كه بايد آنانرا دائماً بسعی و كوشش و جهد در نشر نفحات اللّه و هدايت مَنْ علی الارض بگمارد. زيرا بنور هدايت جميع عوالم روشن گردد و دقيقه ئی در اين امر مفروض بر كلّ نفوس فتور جائز نه تا عالم وجود جنّت ابهی گردد و روی زمين بهشت برين شود و نزاع و جدال امم و شعوب وقبائل و دول از ميان بر خيزد كلّ من علی الارض ملّت واحده و جنس واحد و وطن واحد گردد "
اما نامیدن روحیه خانم "بانوی اهل بهاء" بی احترامی و تجاوز آشکار به حریم حضرت ورقه علیا خانم اهل بهاء است که از سوی شوقی افندی اولین ولی عزیز امرالله ملقب به این عنوان شده اند و طبعأ این کاربی احترامی و تجاوز به حریم اولین ولی امرالله نیز میباشد و اصولأ مقایسه روحیه خانم که به قطع سلسله ولایت امر کمر بست ونقض میثاق نمود با "خانم اهل بها حضرت ورقه علیا" که ولایت امرالله و عهد و میثاق حضرت بهاءالله را محافظه فرمود کاری غلط و غیر عادلانه و گناهی نابخشودنی است ضمنأ ذکر این موضوع ضروری است که حقایق را بیان کردن برچسب زدن نیست و ایشان نمیتوانند نقش روحیه خانم را درجهت دادن و هدایت اعمال خلافی که بوسیله ایادی سابق انجام شد منکر شوند نوشته های خود روحیه خانم بهترین گواه است. بهائیان حقیقی خدمات روحیه خانم و سایر ایادی سابق در زمانی که تحت هدایت ودر ظل اولین ولی امرالله بودند را نه تنها انکار نمی نمایند بلکه ارج می نهند اما اعراض و عهد شکنی آنان پس از صعود اولین ولی امردیانت بهائی بهیچوجه قابل اغماض وانکار نیست برای درک بهتر این موضوع شایسته است به بیان حضرت بهاء الله در لوح سلمان مراجعه شود که میفرمایند:
" ای سلمان * لم يزل حق بظاهر بين ناس حکم فرموده و جميع نبيّين و مرسلين مأمور بوده که ما بين بريّه بظاهر حکم نمايند و جز اين جائز نه * مثلا ملاحظه نما نفسی حال مؤمن و موحّد است و شمس توحيد در اوتجلّی فرموده بشأنيکه مقرّ و معترف است بجميع اسما و صفات الهی و شهادت ميدهد بآنچه جمال قدم شهادت داده لنفسه بنفسه در اين مقام کلّ أوصاف در حق او جاری و صادق است بلکه احدی قادربر وصف او علی ما هو عليه الّا اللّه نبوده و کلّ اين اوصاف راجع ميشود بآن تجلّی که از سلطان مجلّی بر اواشراق فرموده * در اين مقام اگر نفسی از او اعراض نمايد از حق اعراض نموده چه که در او ديده نميشود مگر تجلّيات الهی ماداميکه در اين مقام باقيست * اگر کلمه دون خير در باره او گفته شود قائل کاذب بوده و خواهد بود * و بعد از اعراض آن تجلّی که موصوف بود و جميع اين اوصاف راجع باو بمقرّ خود باز گشت * ديگر آن نفس نفس سابق نيست تا آن اوصاف در او باقی ماند * و اگر ببصر حديد ملاحظه شود آن لباسيرا هم که پوشيده آن لباس قبل نبوده و نخواهد بود * چه که مؤمن در حين ايمان او باللّه و اقرار باو لباسش اگر از قطن خَلَقَهْ باشد عند اللّه از حرير جنّت محسوب * و بعد از اعراض از قطران نار و جحيم * در اينصورت اگر کسی وصف چنين نفسيرا نمايد کاذب بوده و عند اللّه از اهل نار مذکور *
ای سلمان * دلائل اين بيان را در کلّ اشياء بنفسه لنفسه وديعه گذاشتهام * مع ذلک بسيار عجب است که ناس بآن ملتفت نشدهاند و در ظهور اينگونه امور لغزيدهاند * ملاحظه در سراج کن تا وقتيکه روشن و منير و مشتعل است اگر نفسی انکار نور آن نمايد البتّه کاذب است * و لکن بعد از ان که نسيمی بوزد و او را منطفی نمايد اگر بگويد مضیء است کاذب بوده و خواهد بود * مع انکه مشکاة و شمع در حين ضياء و دون آن يکی بوده و خواهد بود *"
(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر)
همچنین میفرمایند:
"مؤمن تا در ظل سدره الهيّه ساکن از سدره طوبی و علّيّين عند اللّه محسوب و بعد از اعراض از سدره نار سجّين مذکور"
(مائده اسماني - جلد ٧: صفحه ۲۳-۲۲ )
بنده و دیگر بهائیان حقیقی هیچگاه رقم و عددی برای کسانی که بوسیله ایادی سابق و مخلوق ناقص آنها بیت العدل بدلی گمراه گشته اند ذکر ننموده ایم اگر ایشان معتقد هستند که تعداد آنها حدود پنچ ملیون است مسئولیت آن بعهده خودشان است حضرت بهاءالله میفرمایند:
"(ای همگنان ) ابواب لا مکان باز گشته و ديار جانان از دم عاشقان زينت يافته و جميع از اين شهر روحانی محروم ماندهاند الّا قليلی و از آن قليل هم با قلب طاهر و نفس مقدّس مشهود نگشت الّا اقلّ قليلی" (کلمات مکنونه)
بهائیان حقیقی با کسی تعارف ندارند ، اگر کسی بجای اطاعت از مفاد الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی اولین ولی امرالله که تسلسل وادامه ولایت امر را تا پایان دوران دیانت بهائی مورد تاکید قرار داده، از روحیه خانم وایادی سابق و مخلوق ناقص آنها بیت العدل بدلی تقلید وپیروی نماید و باب فیض و راهنمائی خداوند را مسدود دانسته و از اطاعت ولی امرالله سرپیچی نماید گمراه است.
بد نیست که بدانید ایادی سابق علی اکبر فروتن زمانی که منشی محفل ملی ایران بوده است در نامه ای به آقای جواد قوچانی که قسمتی از آن در صفحه 18 کتاب خاطرات فراموش نشدنی تالیف آقای قوچانی درج شده ، نوشته است که:
"از خبر تسجیل رسمی شما بسیار مسرورم ولی ناگزیر مراتبی را باید گوشزد کنم. شما میدانید که طبق روایات معتبره منقوله، بعد رحلت پیغمبر اکرم بعلت اختلاف بین مسلمین کل نفوسی که در آن موقع مسلمان بودند مرتد شدند جز تعداد سه نفر یا چهار نفر یا پنج نفر."
اشتباه دیگر ایشان (احتمالأ عمدی) این است که بهائیان حقیقی را پیروان میسن رمی نامیده اند، در صورتیکه بهائیان حقیقی پیروان حضرت بهاءالله هستند که به عهد و میثاق آنحضرت پایبند هستند لهذا حضرت عبدالبهاء را بعنوان مرکز میثاق و مبین آیات الله و شوقی افندی ربانی ، چارلز میسن رمی و جوئل بری مارنجلا را بعنوان اولیاء امرالله (میثاق) ومبین آیات الله بعد از مرکز میثاق قبول داشته و براساس الواح مبارک وصایا از آنها اطاعت می نمایند.
نویسنده ردیه در محدوده فکری خود قائل به دو نوع استدلال گشته و نوشته اند:
" یکی در نهایت ایجاز که به اعتقادات طرف مقابل بستگی دارد که بپذیرد یا نپذیرد. و دیگری طریق اطناب که باید توسّل به مطالب مختلف نمود تا به نتیجهء همان استدلال اوّل واصل شد. مثالی میزنم. از حضرت بهاءالله دربارهء بقای روح سؤال میشود. در نهایت ایجاز میفرمایند، «این مظلوم شهادت میدهد بر بقای آن.» این جواب برای شنوندهء مؤمن موقن کافی است و نیازی به چیدن صغری و کبری ندارد."
تصور نمی کنم که ایشان گستاخی خود را به جائی رسانده باشند که خودشان یا بیت العدل بدلی را با حضرت بهاءالله مقایسه نمایند که مثلأ چون جناب ردیه نویس به مشروعیت بیت العدل بدلی شهادت میدهد باید پذیرفت که بیت العدل بدلی وکاذب که فاقد "رئیس مقدس" است مشروعیت دارد ، شاید منظورشان اینست که نصوص حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء و شوقی افندی اولین ولی امرالله برای مومنین حجت کامل است در این صورت خیلی جالب است که ایشان و عوامل دیگر بیت العدل بدلی نصوص صریحه در باره تداوم و تسلسل ولایت امرالله را نادیده گرفته وقبول ندارند، لذا بنا به گفته ایشان این امر نشان دهنده عدم ایمان و ایقان آنهااست در حالیکه ناتوانی ایشان در ارائه حتی یک فراز از نصوص که ادعایش را تائید نماید کاملأ آشکار است واین امری است طبیعی زیرا نصوص متناقض نیستند لهذا ایشان به سفسطه و تحریف و تاویل نصوص روی آورده اند.
ایشان نوشته اند:
" نفس انقیاد پنج میلیون بهائی در سراسر عالم به بیتالعدل اعظم، با توجّه به بیان حضرت بهاءالله، دلیلی است کافی بر حقّانیت بیتالعدل و بطلان مخالفین آن:"
باید دید که اگر قید ها (تفتیش عقاید، تهدید وارعاب و طرد) برداشته شود وبهائیان را آزاد بگذارند که بر اساس دستور حضرت بهاءالله مستقلأ تحری حقیقت نمایند و به آنها نگویند که کور شوید وکر شوید ونوشته های بهائیان حقیقی را نخوانید آیا دیگر انقیادی وجود خواهد داشت یا نه؟ بعلاوه اگربر اساس نظر این شخص نفس انقیاد مردم دلیل بر حقانیت قائد باشد رهبران حکومات مذهبی که ده ها بلکه صد ها برابر جمعیت بهائیان را در انقیاد دارند بر حق محسوب خواهند شد، کجا حضرت بهاءالله فرموده اند موسسه ای که بر خلاف مفاد صریح الواح مبارک وصایای مرکز میثاقشان وبر خلاف اعلامیه نهم ژانویه 1951 مبین آیات الله بوسیله ایادی عهد شکن درست شده حقانیت دارد؟ جمال مبارک همواره از اکثریتی که گله وار و کور کورانه از رهبران مذهبی پیروی میکنند نا خشنود بوده و آنها را سرزنش میفرمایند
"و لكن الناس اكثر هم لايشعرون قد اخذ هم سكر الغفلة علي شان ما انتبهوا من ندا الله في هذا اليوم الذي فيه نصبت راية الامر و شهدت الذرات انه لا اله الا هو المهيمن القيوم كذلك ماج البحر الاعظم بين الامم و لكن القوم اكثر هم لايفقهون قل ضعوا اصنام الاوهام ان هذا مطلع ايات ربكم العزيز المحبوب اياكم ان يمنعكم ما خلق في الارض عن المقام الذي نزل حكمه في لوح مسطور ." (اثار قلم اعلي - جلد ٧: صفحه ۳۰۴)
" قل من ورد علی بحر الاعظم لن يلتفت الی سراب بقيعة و لن يشرب من ماء الحميم اگر چه لايق نه که قلم اعلی بذکر کلمات اولی البغضاء بيالايد ويا حرکت نمايد ولکن نظر به تبليغ رسالات ربانی مفری نه که شايد جاهلی ببحر علم در آيد و يا گمگشته وادی غفلت و نسيان بيمن رحمن خرامد و انه ليهدی من يشاء الی صراط البهاء و انه علی کلّشیء قدير ولکن اين ذکر و بيان برای نفوسی است که فی الحقيقه طالب سبيل هدايت باشند و الا عليل غل و بغضاء را سلسبيل طاهر ننمايد چنانچه اليوم اکثر اهل بيان جميع ظهورات قدرتيه و شئونات الهيّه و آيات منزله را بچشم خود ديدهاند و بگوش خود شنيدهاند معذلک ببغضی قيام نمودهاند که ذکر آن ممکن نه..." (مائده اسماني - جلد ٧: صفحه ۱۷ )
ملاحظه فرمائید که چگونه قسمت اخیر بیان مبارک در باره ایادی سابق و موسسه کاذب ساخته شده بوسیله آنها و کسانی که از آنها تقلید میکنند نیزصادق است.
ردیه نویس مزبور قسمت کوچکی از لوح سلمان را در حالیکه آن را از تعدی وتحریف در امان نگذارده نقل نموده و با تفسیر وتأویل غلط وغیر مجاز خود آنرا دلیلی بر حقانیت بیت العدل بدلی قلمداد کرده است:
"این ایّام [دور اسلام] مظهر کلمهء محکمهء ثابتهء لا اله الاّ هو است. چه که حرف نفی به اسم اثبات بر جوهر اثبات و مظهر آن مقدّم شده و سبقت گرفته و احدی از اهل ابداع تا حال به این لطیفهء ربّانیه ملتفت نشده و آنچه مشاهده نمودهای که لمیزل حروفات [نفی]علی الظّاهر بر احرف اثبات غلبه نمودهاند، از تأثیر این کلمه بود که مُنزِل آن نظر به حکمتهای مستوره در این کلمه جامعه نفی را مقدّم داشته ... قلم رحمن میفرماید در این ظهور حرف نفی را از اوّل اثبات برداشتم. (مجموعه الواح مبارکه، طبع مصر، صص130-128)
حال اگر جامعهء منقاد و مطیع بیتالعدل اعظم، از نظر شما ره به خطا رفته و باطل را برگزیده، باید نزد جمال مبارک بروید و گلایه کنید که، "ای جمال مبارک تو که فرمودی حرف نفی را از اوّل اثبات برداشتی، پس چرا دیگربار احرف نفی بر اثبات پیشی گرفتند؟" یا این که بپذیرید طبق بیان فوق، حروف نفی را هیچ قدرتی نیست و حروف اثبات در این ظهور همیشه مقدّم خواهند بود "
ایشان با افزودن [دور اسلام] بعد از "این ایّام" در بیان مبارک دست برده و بمیل خود آنرا تحریف وتأویل نموده است و همچنین با اضافه کردن ای بعد از "مشاهده نموده" بخیال خود بیان مبارک را اصلاح کرده است ، مشخص نیست که آیا ایشان از یکی از مهم ترین اصول دیانت بهائی یعنی این که هیچکس بجزمبین آیات الله (حضرت عبدالبهاء و اولیاء امرالله) حق تفسیر و تبین نصوص را ندارد بی اطلاع است یا آنکه به این موضوع واقف است و این خطا را عمدأ و با سوء نیت انجام داده است ؟ فقط مبین آیات الله میتواند بگوید که منظوراز "این ایّام" چیز دیگری است که البته چنین نیست ، آیا ایشان نمی دانند که نماز وسطی اینگونه آغاز میگردد : "شهد اللّه انّه لا إله إلّا هو ..." اگر لوح سلمان و نصوص را مطالعه فرمایند شاید متوجه گردند که منظور از حرف وحروفات نفی چیست وچگونه ایادی سابق وبیت العدل بدلی ساخته آنان مظهری از حروف ومظاهر نفی هستند ، انکار حقایق و القاء اینکه مفاد الواح مبارک وصایا غیر قابل اجرا میباشد چه چیز دیگری غیر از نفی میتواند تلقی شود.
" ای سلمان * از شهر جان بنسايم قدس رحمن بر اهل اکوان و امکان مرور نما * و بقدم استقامت و جناحيَن انقطاع و قلب مشتعل بنار محبة اللّه سائر شو تا بردِ شِتا در تو اثر نکند و تو را از سير در وادی احديّه منع ننمايد *
ای سلمان * اين ايّام مظهر کلمه محکمه ثابته لا إِله الّا هو است * چه که حرف نفی باسم اثبات بر جوهر اثبات و مظهر آن مقدّم شده و سبقت گرفته و احدی از اهل ابداع تا حال باين لطيفه ربّانيّه ملتفت نشده و آنچه مشاهده نموده که لم يزل حروفات نفی علی الظّاهر بر أحرف اثبات غلبه نمودهاند از تأثير اين کلمه بود که مُنزل آن نظر بحکمتهای مستوره در اين کلمه جامعه نفی را مقدّم داشته * و اگر ذکر حکمتهای مقنعه مغطّئه نمايم البتّه ناس را منصعق بل ميّت مشاهده خواهی نمود * انچه در ارض مشاهده مينمائی ولوْ در ظاهر مخالف اراده ظاهريّه هياکل امريّه واقع شود و لکن در باطن کل باراده الهيه بوده و خواهد بود * اگر نفسی بعد از ملاحظه اين لوح در کلمه مذکوره تفکّر نمايد بحِکَمی مطّلع شود که از قبل نشده چه که صورت کلمات مخزن حقند و معانی مودعه در آن لآلئ علميّه سلطان احديّه و يد عصمت الهيّه ناس را از اطّلاع بآن منع ميفرمايد * و چون ارادة اللّه تعلّق گرفت و يد قدرت ختم آنرا گشود بعد ناس بآن ملتفت ميشوند * مثلا در کلمات فرقان ملاحظه نما که جميع خزائن علميّه جمال قِدَم جلّ و عزّ بوده و جميع علماء در کل ليالی و ايام قراءت مينمودند و تفاسير مينوشتند مع ذلک قادر بر اينکه حرفی ازلآلئ مستوره در کنوز کلماتيّه ظاهر نمايند نبودهاند *" ونیز میفرمایند: "
ای سلمان * قلم رحمن ميفرمايد در اين ظهور حرف نفی را از اوّل اثبات برداشتم و حکم آن لو شاء اللّه از سماء مشيَّت نازل خواهد شد * و بعد ارسال خواهيم داشت *
ای سلمان * احزان بشأنی احاطه نموده که لسان رحمن از ذکر مطالب عاليه ممنوع شده * قسم بمربّی امکان که ابواب رضوان معانی از ظلم مشرکين مسدود گشته و نسائم علميّه از يمن عزّ احديّه مقطوع شده ای سلمان * بلايايم علی الظّاهر از قبل و بعد بوده منحصر باين ايام مدان * نفسيرا که در شهورو سنين بيد رحمت تربيت فرمودم بر قتلم قيام نمود * اگر از اسرار قبل ذکر نمايم مطّلع ميشوی که لم يزل بعضی از عباد که بکلمه امريّه خلق شدهاند با حق بمعارضه بر خواستند و از بدائع امرش تخلّف نمودند ملاحظه در هاروت و ماروت نما که دو عبد مقرّب الهی بودند از غايت تقديس بمَلَک موسوم گشتند باراده محيطه از عدم بوجود آمدند و در ملکوت سموات و ارض ذکرشان مذکور و آثارشان مشهور * و بشأنی عند اللّه مقرّب بودند که لسان عظمت بذکرشان ناطق بود تا بمقامی رسيدند که خود را أتقی و أعلی و أزهد از کل عباد مشاهده نمودند * بعد نسيمی از شطر امتحان وزيد و بأسفل نيران راجع شدند *
در لوحی دیگر میفرمایند:
"ای سائل آنچه از اسامی در کتاب الهی از ذکر طوبی و سدره منتهی و شجره قصوی و ورقه و ثمره و امثال آن مشاهده مينمائی موهوم مدان مقصود از جميع اين اسامی عند اللّه مؤمن باللّه بوده و خواهد بود و مؤمن تا در ظل سدره الهيّه ساکن از سدره طوبی و علّيّين عند اللّه محسوب و بعد از اعراض از سدره نار سجّين مذکور و در حين ايمان افنان و اغصان و اوراق و اثمار او جميع از اثبات مشهود و بعد از اعراض جميع از نفی محسوب ميشود و بسا نفسيکه در اصيل از ابها سدره بقا است و در ابکار از ادنی شجره فنا و کذلک بالعکس لو انت من العارفين مؤمن را در حين اقبال او الی اللّه جنتی مشاهده کن با کمال تزئين بشأنيکه جميع آنچه در جنت شنيدهای در او مشاهده نما از افنان علميه و اثمار معارف الهيّه و انهار بيانيه و ازهار حکمتيه و فوق ذلک الی ان يشاء اللّه در او موجود همين نفس بعينه بعد از اعراض نفس هاويه ميشود مع آنچه متعلق باو بوده کذلک يبدل اللّه النّور بالظلمة و الظلمة بالنّور لو انتم تفقهون . آيا نشنيده که ظهور قبلم در ارض همين حکم جاری فرموده چنانچه ميفرمايد بر هر ارضی که مؤمن مستقر نشود از ارض جحيم محسوب چنانچه اليوم مقر عرش ارضی واقع شده که ابدا معروف نبوده و لکن اليوم مبغضين جمال رب العالمين خود را از علّيّين محروم ساختهاند و در قعر سجّين مقر گرفتهاند و بزعم خود در اعلی مقعد جنت ساکنند چنانچه ملل قبل هم بهمين اوهام مشغولند اذا يبشرهم قلم الامر بعذاب يوم عقيم اين قوم را لايق آنکه عجلی من دون اللّه اخذ نمايند و باو ساجد و عاکف شوند چنانچه شدهاند کجا لايقاند بهوای قدس صمدانی طيران نمايند و يا بسماء عزّ الهی راجع شوند چنانچه مشاهده ميشود آنکه طبعش گل ميل نموده ابدا بگل ملتفت نه کذلک يضرب اللّه مثلا لعل النّاس هم يشعرون آيا نشنيدهايد که ميفرمايد بسا شجره اثبات که در ظهور بعد از شجره نفی ميشود باری اليوم هر نفسی که از کلّ آنچه ما بين عباد مشهود و مذکور است منقطع نشود و جميع را چون کف طين مشاهده ننمايد ابدا قادر نه که باين هوا طيران نمايد و يا بمقر سلطان عزّ تقديس در آيد لا زال مؤمن اقل از کبريت احمر بوده و خواهد بود و علاوه بر اين شموس معانی که از مشرق اصبع رحمانی اشراق نمود اين بسی مبرهن و واضح است که ثمره بنفسه لنفسه موجود نه بلکه باعانت الهيّه از امکنه ترابيه صعود نموده تا باين رتبه ظاهر شده که مقام ثمری باشد و آن مقتدريکه او را باينمقام فائز نمود بهمان قدرت قادر است که او و صد هزار امثال او را در اقل من آن از اعلی مقر بقا بادنی مقرّ فنا راجع فرمايد و همچنين بالعکس و اين از سنن او بوده و خواهد بود" (مائده اسماني - جلد ٧: صفحه ۲۳-۲۲ )
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
مختصر اين که از اوّل ابداع تا به حال چنين عهد صريحی و پيمان واضحی و ميثاق آشکاری واقع نشد و ظهور نيافت و همچنين چنين نقضی و چنين نکثی ديده و شنيده نشد . بلی عهود واقع ولی در ظلّ شجرهء انيسا نه و در سايهء سدرهء منتهی نه و مرکز ميثاق مجهول بود و مرجع پيمان غير معروف ابداً تصريح و توضيح نشده بود ... لکن در اين کور عظيم و دور مبين چنين نه بلکه مرجع ميثاق مشهور آفاق و مرکز پيمان معروف اهل جهان ابداً گمان نميرفت که چنين فتنه و ولوله درميان افتد و چنين اشتباه کاری پيش آيد اين است که ميفرمايد روحی و روح الوجود لاحبّائه الفدا قوله تعالی : هل يمکن بعد اشراق شمس وصيّتک من افق اکبر الواحک تزلّ قدم احد عن صراطک المستقيم قلنا يا قلمی الاعلی ينبغی لک ان تشتغل بما امرت من لدی الله العليّ العظيم ولا تسئل عمّا يذوب به قلبک و قلوب اهل الفردوس الّذين کانوا حول امری البديع لاينبغی لک ان تطّلع علی ما سترناه انّ ربّک لهو السّتّار العليم . ملاحظه بفرمائيد که چه ميفرمايد آيا ممکن است که بعد از اشراق شمس وصيّت تو از افق بزرگترين الواحت ديگر قدم کسی بلغزد يعنی ديگر نفسی نقض ميثاق کند؟ پس ميفرمايد ای قلم اعلی به آنچه مأموری مشغول باش و سؤال مکن از چيزی که دل مبارکت از آن ميسوزد و ميگدازد و قلب منير اهل فردوس از استماعش خون ميگردد سزاوار نيست اطّلاع شود به آنچه بعد از شمس وصيّت واقع خواهد شد و ما ستر نموديم و پروردگار ستّار عليم است . ملاحظه فرمائيد که جمال مبارک روحی لاحبّائه الفدا چگونه اخبار از وقوعات نقض و نکث فرموده و قلب مبارک چگونه محزون بوده . حال ملاحظه کنيد که تير جفا چگونه از جميع جهات پرّان است و آتش فتنه چگونه سوزان . (منتخبات مکاتیب جلد چهارم صفحه299 )
شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی بیان مبارک حضرت بهاءالله را نقل میفرمایند:
قلم اعلی در این مقام در ذکر ظالمین چنین شهادت داده "چنانچه این ظهور و مظاهر اثباتیه آن اعظم مظاهر است کذالک حرفات نفی این ایام هم از جمیع ازمنه قبلیه و بعدیه اعظمتر و در اعراض ثابت تر و راسخ ترند کذالک قدرناالامر فی لوحٍِ حفیظ" (توقيعات مباركه - خطاب به احباى شرق صفحه 250 )
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
" و اين کلمهء کفايت کتاب من دون مبيّن اصلش از عمر است که گفت حسبنا کتاب الله و به چيز ديگر محتاج يعنی مبيّن نيستيم و اساس نزاع و جدال و خصومت و تشتيت و تفریق را گذاشت و عداوت و بغضاء بين دوستان و اصحاب حضرت انداخت . اين کلمه اساس جميع ظلمها و طغيانها و عصيانها بلکه سبب خونريزيها گشت ...اين کلمهء حسبنا کتاب الله تيغ و شمشير شد و بر سر مبارک حضرت امير خورد...اين کلمه خنجر کين شد و در ارض طفّ حنجر جمال مبين را قطع کرد و خاک را به خون مطهّرش رنگين نمود . اين کلمه در صحرای کربلاء آن مصيبت کبری و آن فضيحهء عظمی را بر پا نمود . اين کلمه سبب شد که در بين امّت مرحومه جدال و نزاع و قتال و حرب و ضرب انداخت و خون کرورها ازمسلمانان ريخت . اين کلمه کور فرقان را زير و زبر نمود و بوستان الهی و جنّت محمّدی را جنگل سباع و ذئاب تيز چنگ کرد . اين کلمه هزار و دويست سال به خونريزی غبراء را گلگون و حمرآء نمود . اين کلمه صد ها گلوله گشت و بر سينهء مبارک حضرت اعلی خورد . اين کلمه زنجير شد و در گردن مقدّس جمال قدم افتاد . اين کلمه غربت عراق و کربت بلغار و مصيبت سجن اعظم شد ... پس معلوم و واضح گشت که جميع اين فساد و فتن وبلايا و محن از عدم اطاعت مبيّن مبين و عبارت حسبنا کتاب الله منبعث گشت . باری اگر چنانچه کتاب کفايت ميکرد مبيّن منصوص چه لزوم و آيهء کتاب اقدس چه لازم . کتاب عهد به جهت چه ؟ اين آيات که در نزد کلّ احبّاء موجود ميخواندند و به موجبش عمل مينمودند نهايت هر يک از احبّاء مجتهدی ميشد و استنباطی ميکرد و حکمی مجری ميداشت و نهايتش اين بود که استنباطها مختلف ميگشت کار به مجادله ميرسيد مجادله به منازعه منجر ميشد و منازعه به مقاتله ميانجاميد و عاقبت صد هزار خون ريخته ميشد چيز ديگر نميشد . حال با وجود عهد و ميثاق نيّر آفاق ، حسبنا کتاب ميگويند وای اگر آيات کتاب اقدس و کتاب عهد در ميان نبود" (منتخباتی از مکاتیب صفحه 263 )
ادیب طاهر زاده عضو متوفی بیت العدل بدلی در این باره نوشته است:
"عمر امامت حضرت علی و حقّ وى را در تبيين آيات قرآنى انکار کرد و به بيان "يکفينا کتابالله" تشبّث نمود حضرت عبدالبهاء بيان مىفرمايند که همين چند کلمه حروف نفى چنان قوى بود که سبب اصلی تمام اختلافات و خونريزيهاى دور اسلام شد از جمله باعث شهادت خود حضرت علی و فرزند نامدار آن حضرت امام حسين گشت مصائب غيرقابل بيان بوجود آورد و موجب تلف شدن تعداد بيشمارى از نفوس مقدّسه در عالم اسلام شد به شهادت حضرت عبدالبهاء اثر اين کلمات نفى بقدرى شديد و دوررس بود که حتّى پس از گذشت هزار سال سبب شهادت حضرت ربّاعلی ومصائب بىحدّ وشمار جمال اقدس ابهى گرديد.
وقتى نفوس بشرى به مخالفت نقشه الهى قيام مىکنند جريان تاريخ عوض مىشود معلوم نيست که اگر پيروان حضرت محمّد به حضرت علی وفادار مانده بودند چه مواهب و برکاتى به عالم انسانى بخصوص بر جامعه اسلامى از سماء فضل الهى نازل مىشد زيرا حضرت علی به فيض هدايت الهى مستفيض بود و با قيادت بلامعارض آن حضرت اسلام مىتوانست نفوذ بيشترى بر ملل عالم اعمال کند. (نفحات ظهور صفحه141 )
ملاحظه فرمائید که چگونه آنچه ایشان در قسمت اخیر نوشته است پس از صعود شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی نیز اتفاق افتاد، روحیه خانم و ایادی سابق به مخالفت نقشه الهی قیام کردند و جامعه بهائی را از مسیر اصلی خود منحرف ساختند و احبا را در طی نیم قرن گذشته از فیض هدایت الهی محروم نمودند ، این انحراف باید پایان گیرد و بهائیان به مسیر اصلی دیانت بهائی باز گردند زیرا فرصت کمی باقی است، حضرت بهاءالله میفرمایند:
"انا قد جعلنا میقاتأ لكم فاذا تمت الميقات و ما اقبلتم الي الله لياخذكم عن کل الجهات ویرسل علیکم نفحات العذاب عن کل الاشطار وکان عذاب ربک لشدید..." (منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله صفحه 139)
ترجمه: برای شما میقاتی مقررداشتیم که چون مهلت بسررسد و به خدا روی نیاورده باشید خداوند از همه طرف شما را مواخذه نماید وتندباد عذاب از هرسوی بر شما بفرستد چه عذاب خداوند بسیار شدید است.
همانطور که ملاحظه فرمودید ردیه نویس در قسمت اول نوشته اش که آنرا استدلال از نوع اول عنوان نموده نتوانسته است حتی یک مورد از نصوص را بیابد که تائیدی بر اعمال خلاف ایادی سابق بعد از صعود شوقی افندی و همچنین مؤید مشروعیت بیت العدل بدلی باشد لذا به نقل قسمت کوچکی از لوح سلمان در حالیکه در آن دست برده نموده است که حتی در چنین حالتی نیز مؤید ادعای ایشان نمیباشد وهمانطور که مشاهده نمودید " چنانچه این ظهور و مظاهر اثباتیه آن اعظم مظاهر است کذالک حرفات نفی این ایام هم از جمیع ازمنه قبلیه و بعدیه اعظمتر و در اعراض ثابت تر و راسخ ترند" حروف نفی در این زمان میثاق الهی را نادیده گرفته و تسلسل و ادامه ولایت امر که بموجب مفاد صریح الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی تا پایان دوران دیانت بهائی ادامه خواهد داشت نفی و انکار مینمایند .
به نقل از:
http://iranbahai.blogfa.com/post-50.aspx
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
اینک قسمت دوم و سوم پاسخ بهائیان ارتدکس به بهائیان بیت العدلی (بیت العدل کنونی):
پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن" بخش دوم
قسمت دوم ردیه که شخص نویسنده آنرا "استدلال از نوع دوم" عنوان نموده فاقد هرگونه استدلال عقلانی و منطقی است واستدلال از نوع دوم وی همانا سفسطه تحریف و تاویل آیات، القاء شبهات و اتهامات ناروا میباشد که ذیلأ ملاحظه خواهید فرمود کسانی که قبلأ مقاله ای که حبیب ارسال نموده است را مطالعه نموده باشند بدون شک به ماهیت ردیه و ردیه نویس پی برده اند.
در ردیه نوشته شده است:
" در ابتدای کلام دربارهء ارزش و اهمّیت الواح مبارکهء وصایا داد سخن دادهاید و این که مکمّل کتاب اقدس است و غیره."
آنچه ایشان "داد سخن" نامیده است دو نبذه ازصد ها بیان شوقی افندی اولین ولی امرالله درباره مقام واهمیت الواح مبارک وصایای حضرت عبد البهاء است و معلوم نیست این موضوع از نظر ایشان چه اشکالی دارد این اعتراض ایشان داستان جن و بسم الله را تداعی مینماید بعلاوه در باره اهمیت الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء هرچه گفته شود کم است، شوقی افندی "وفاداری وثبات قدم در ایمان و پیروی از تمام جملات و مفاد الواح مبارک وصایا" را از جمله شرایط پذیرش افراد بعنوان بهائی منظور داشته است:
Full recognition of the station of the Forerunner, the Author, and the True Exemplar of the Baha'i Cause, as set forth in 'Abdu'l-Baha’s Testament; unreserved acceptance of, and submission to, whatsoever has been revealed by their Pen; loyal and steadfast adherence to every clause of our Beloved's sacred Will; and close association with the spirit as well as the form of the present day Baha’i administration throughout the world
(Shoghi Effendi, Baha'i Administration, p. 90)
ردیه نویس نوشته است:
" البتّه باید به این کلام حضرت ولی امرالله نیز استناد میفرمودید که ما از نظر زمانی آنقدر به این سند مهم نزدیک هستیم که درست پی به مفاهیم آن نمیبریم و لذا برداشتها و استنباطهای ما از آن ممکن است خطا باشد. لذا باید از استنباط چشم پوشید و به آثار مبارکه روی آورد و در طریق استدلال از آنها مدد جُست."
ایشان و امثالشان نه تنها استنباط بلکه تاویل و تحریف می نمایند ، بنیان متین و رصینی که حضرت عبدالبهاء برای ادامه و تسلسل ولایت امرالله "رکن اول واعظم" در الواح مبارک وصایای خود مقرر فرموده اند کاملأ روشن وآشکار است و هر گونه تبین یا توضیح که لازم باشد بوسیله اولیاء امرالله داده شده و خواهد شد.
مگر امر تبین وتفسیر آیات والواح را منحصرأ به ولی امرالله محول نفرموده اند؟
مگر اولیاء امرالله را موظف نفرموده اند که باید جانشین خود را در زمان حیاتشان تعین نمایند؟
مگر همه را امر به اطاعت از ولی امرالله نفرموده اند ؟
مگر حفظ و صیانت امرالله را موکول به اطاعت از ولی امرالله نفرموده اند؟
مگر ریاست دائمی بیت عدل را بعهده ولی امرالله محول نفرموده اند؟
مگربر لزوم، اهمیت و حتمی بودن این امر با مقرر داشتن اینکه چنانچه ولی امرالله شخصأ در جلسه ای شرکت ننماید شخصی را به نیابت خود برای شرکت در جلسه اعزام نماید تاکید نفرموده اند؟
مگر اخراج اعضای خاطی بیت عدل را منحصرأ در صلاحیت وحیطه اقتدار ولی امرالله قرار نداده اند؟
مگر حقوق الله را منحصرأ به ولی امرالله راجع نفرمودند؟
مگر ولی امرالله را بعنوان مرکز امر معلوم نفرموده اند؟
مگر در انتهای الواح مبارک وصایا مرقوم نداشته اند که:
"اين كلماترا مبادا كسی تأويل نمايد و مانند بعد از صعود هر ناقض ناكثی بهانه ئی كند و علم مخالفت بر افرازد و خود رائی كند و باب اجتهاد باز نمايد نفسی را حقّ رائی و اعتقاد مخصوصی نه، بايد كلّ اقتباس از مركز امر و بيت عدل نمايند"
ایشان نمیدانند یا فراموش نموده اند که در دیانت بهائی برداشتها و استنباطهای شخصی اعتباری ندارد ودر صورتی که ابهامی وجود داشته باشد باید از مبین آیات الله سئوال شود ضمنأ نباید سفسطه را استدلال نامید ، تبین وتفسیر الواح ونصوص فقط درحیطه اقتدار ولی امرالله است حضرت بهاءالله تکلیف را روشن فرموده اند :
"جمال مبارك روحي له الفدا به اثر قلم اعلي عهد و پيمان گرفت و مركزي معين فرمود كه مبين كتاب است و رافع اختلاف انچه او بنگارد و بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارك از خطا محفوظ . مقصد از اين عهد و ميثاق رفع اختلاف از افاق است ..."
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)
اگردر بیانات مبارکه ابهامی بنظر آید فقط ولی امرالله میتواند آنرا تبین نماید.
"باری ای احبای الهی صریح کتاب الهی اینست که اگر دو نفس در مسئله ای از مسائل الهیه جدال و بحث نمایند واختلاف ومنازعه نمایند هردو باطلند ، حکمت این امر قطعی الهی اینست که در میان دو نفس از احبای الهی جدال ونزاع نشود ، بنهایت الفت ومحبت با یکدیگر گفتگو کنند ، اگر اندک معارضه ئی بمیان آید سکوت کنند دیگر طرفین تکلم ننمایند وحقیقت حال را ازمبین سئوال کنند این است حکم فاصل"
(مکاتیب حضرت عبد البها – جلد ۳ : صفحه ۳ ۳ )
ایشان به نقل ترجمه ناقصی از قسمتی از توقیع 27 فوریه 1929مبادرت نموده اند که خود یکی از دلایل تسلسل و ادامه ولایت امرالله است ، قسمت مورد اشاره ایشان ازعین توقیع مذکور بهمراه ترجمه صحیحتر بنظرتان میرسد:
We stand indeed too close to so monumental a document to claim for ourselves a complete understanding of all its implications, or to presume to have grasped the manifold mysteries it undoubtedly contains. Only future generations can comprehend the value and the significance attached to this Divine Masterpiece, which the hand of the Master-builder of the world has designed for the unification and the triumph of the world-wide Faith of Bah’u’llah. Only those who come after us will be in a position to realize the value of the surprisingly strong emphasis that has been placed on the institution of the House of Justice and of the Guardianship
(Shoghi Effendi, The World Order of Baha'u'llah, p. 8)
"برای ادعای ادراک کامل چنین سند عظیم و جاودانی یا فرض دستیابی به اسرارورمزهائی که محققأ در بر دارد هنوز ما درفاصله زمانی بسیار نزدیکی قرار داریم. فقط نسلهای آینده میتوانند ارزش و اهمیت این شاهکار الهی که دست قدرت مهندس اعظم عالم برای وحدت و نصرت امر جهانگیرش طرح فرموده است دریابند . فقط کسانی که بعد از ما میآیند در مقامی خواهند بود که به ارزش تأکیدات شگفتانگیزی که بر مؤسّسات بیت عدل و ولایت امرالله مبذول گشته است پی برند"
باید توجه داشت که بیان فوق خود یکی از دلائل لزوم و اهمیت تسلسل و استمرار ولایت امرالله است دستیابی به اسرار ورمزهای الواح مبارک وصایا و بطور کلی تمام نصوص بدون تبین مبین آیات الله میسر نیست فقط ولی امرالله میتواند متناسب با استعداد عقول بشری آنها را بیان کند اکنون حدود هشتاد سال از صدور توقیع فوق میگذرد متاسفانه عده زیادی که با تقلید ازگردانندگان بیت العدل بدلی چشمان خود را بروی حقایق بسته اند حتی از درک تبینات اولین ولی امرالله عاجزند و از آن بد تر آیات صریح و واضح الواح وصایا را نا دیده گرفته و به تحریفات و تفاسیر غلط و غیر مجاز گردانندگان بیت العدل بدلی دل خوش داشته اند در صورتیکه حتی یک بیت عدل حقیقی که در آینده بر طبق مفاد الواح مبارک وصایا تشکیل خواهد شد مجاز به تفسیر و تبین نمی باشد.
شوقی افندی میفرماید:
"حال لازم است به تبيين خصائص و وظائف ولايت امر و بيت عدل دو رکن اين بنيان مشيد نظم اداری مبادرت گردد . تشريح کامل عناصر مختلفهای که با اين مؤسّسات انجام وظيفه مينمايند خارج از حدود و مقصود اين رساله است که متضمّن حقايق اساسی امر اللّه ميباشد .
تبيين و تشريح کامل روابطی که اين دو رکن اساسی الواح وصايای حضرت عبدالبهآ را به يکديگر متّصل و هر يک را به شارع آئين و مرکز ميثاق مرتبط مينمايد وظيفهايست که نسلهای آينده آنرا کما ينبغی و يليق ايفا خواهند نمود . منظور فعلی اين عبد آنست که با آنکه حال بدايت ظهور است و درک عظمت اين نظم چنانچه بايد ميسّر نيست به ذکر بعضی از خصائص بارزهء اين دو رکن نظم اداری پردازم که قبلاً به صراحت بيان شده و عدم وقوف بر آن قابل عفو و اغماض نيست ." (دور بهائی صفحه 77)
چه شخص یا مقامی بجز ولی امرالله حق دارد که روابطی که اين دو رکن اساسی الواح وصايای حضرت عبدالبهآ یعنی ولی امرالله و بیت عدل را به يکديگر متّصل و هر يک را به شارع آئين و مرکز ميثاق مرتبط مينمايد تبین و تشریح کامل نماید؟ آیا بیان فوق دلالت بر تداوم وتسلسل ولایت امرالله ندارد؟
ردیه نویس به القاء شبهات پرداخته و موذیانه نوشته است:
"از آن گذشته، مکمّل کتاب اقدس بودن به این معنی نیست که آثار حضرت بهاءالله، العیاذ بالله ناقص است... بنابراین، اگر قصد شما بر این است که با توسّل به الواح وصایا، بیانات جمال مبارک را مورد تردید قرار دهید، از ابتدا ره به خطا خواهید رفت. زیرا مقام تبیین و ولایت به ارادهء جمال مبارک خلق شده است. اگر به این کلام تفوّه نمیفرمود، مقام مبیّن و ولیّ ابداً وجود نمیداشت... بنابراین، استنباط از الواح وصایا و استناد به آن اگر با آثار جمال مبارک منافات و مغایرت داشته باشد، باید پذیرفت که استنباط ما اشتباه است. بنابراین، بیانی را که از صفحه 10 نظم جهانی بهائی نقل کردهاید، در صورتی که بخواهید در استناد به الواح وصایا بیانی را خلاف بیانات حضرت بهاءالله مستند قرار دهید، علیه خود شما وارد عمل خواهد شد."
بنظر بنده یکی از علائم عظمت پروردگار اینست که دشمنان امرش هرچند در برهه کوتاهی از زمان بظاهر بر مسند قدرت جالسند بدست خود بطلان خویش را در تاریخ به ثبت میرسانند وبرای خود ننگ ابدی تدارک می بینند ، گردانندگان بیت العدل بدلی و عواملش هرچه میکوشند که با توسل به نیرنگهای گوناگون نقض عهد خالقین خود (ایادی سابق) را امری عادی جلوه دهند و به انحاء مختلف به عوام تلقین نمایند که بیت العدل بدلی و کاذب مشروعیت دارد وولایت امر "رکن اول واعظم" و "مبین آیات الله" و "رئيس مقدّس" و "عضو اعظم ممتاز لاينعزل" که بر اساس نصوص باید تا پایان دوران دیانت بهائی ادامه و تسلسل یابد تنها پس از گذشت 36 سال برای همیشه از بین رفته است بیشتر در لجنزاری که خود بوجود آورده اند فرو میروند آنها برای پوشانیدن هر دروغی مجبور میشوند دروغ بزرگتری بگویند، چه کسی گفته است "که آثار حضرت بهاءالله، العیاذ بالله ناقص است" و "بیانات جمال مبارک را مورد تردید قرار" داده وچه کسانی تلقین میکنند که بيانات حضرت عبدالبها در الواح وصايا كاملا با تعاليم حضرت بهاالله موافق نيست ؟ فکر میکنم که خوانندگان حتی بدون مراجعه به مقاله ای که حبیب ارسال نموده است متوجه میشوند که چگونه ردیه نویس مزورانه اعمالی را که گردانندگان بیت العدل بدلی و خود ایشان انجام میدهند بناروا به بنده نسبت داده است، شوقی افندی اولین ولی امرالله میفرماید:
" آنچه را هم كه حضرت بهاالله در كتاب احكامش ذكر نفرموده و عمدا فواصلي را در بيان نظم كلي دور بهائي مرعی داشته ، مندرجات الواح وصايای حضرت عبدالبها آن فواصل را بيكديگر متصل ساخته است. بنابر اين اگر كسی اين دو كتاب مقدس را از همديگر تفكيك نمايد و ياالعياذ بالله حتي باشاره چنين تلقين كند كه بيانات حضرت عبدالبها در الواح وصايا كاملا با تعاليم حضرت بهاالله موافق نيست گناهی نابخشودنی مرتكب شده و منكر وفا و امانتي گشته است كه در سراسر حيات مولای بی همتايمان حضرت عبدالبها مجسم و مسلم بوده است . " ( نظم جهاني بهائي: صفحه ۱۰ )
جالب است که ایشان اذعان نموده است که "مقام تبیین و ولایت به ارادهء جمال مبارک خلق شده است. اگر به این کلام تفوّه نمیفرمود، مقام مبیّن و ولیّ ابداً وجود نمیداشت"
در یادداشتهای حیفا از سخنان شوقی افندی نوشته شده بوسیله حواری حضرت عبدالبهاء می ماکسول و دخترش مری (روحیه خانم) صفحه 44 از جلد اول نوشته شده است:
"خطر این وجود داشت که احبا در فهم الواح وصایا ی حضرت عبد البهاء دچار اشتباه شوند لذا "کتاب دور بهائی" وصیتنامه روحانی شوقی افندی به تفصیل نوشته شد. او روابط همه چیز را مشخص نمود وما نمیتوانیم به ماوراء آنچه او تشریح نموده است برویم اما دومین ولی امرالله میتواند خود " دوران " را تبین نماید او دارای همان تضمین برای ملهم بودن در تبین است. ولی امرالله مبین آیات الله ، مروج دین الله و حافظ امرالله است."
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
"ميگويند ايات الله ميزان است ، كه ميگويد نيست ، لكن از برای اين ايات مبين منصوص مخصوص تعيين شده نه ان كه هر مغل مبغضی و يا جاهل طالب عوضی دخل و تصرف در ايات الله نمايد و به هوای خود معنی نمايد ، لايعلم تاويله الا الله والراسخون في العلم." (منتخباتي از مکاتیب- جلد ٤: صفحه ۲۹۵ )
نمونه ای دیگر از تذبذب و مکر را در نوشته ایشان ملاحظه فرمائید:
" مطلب دوم که مطرح کردهاید که آنچه از قلم اعلی و کلک میثاق نازل و صادر شده حتمیالوقوع است، هیچ شکّی در آن نیست؛ همانطور که حضرت عبدالبهاء بارها فرمودهاند که ناقضین در کسوت میثاق در صدد سست کردن ایمان احبّاء بر خواهند آمد. یکی از آن موارد این است: "یاران را بیدار کن که امتحانی عنقریب به میان آید. شاید نفوسی به ظاهر ثابت و باطن مذبذب به آن صفحات رَوَد تا یاران را در میثاق الهی سست کند" (مکاتیب عبدالبهاء، ج3، ص233).
نه تنها "کسوت میثاق" بلکه خود کلمه "کسوت" نیز در آثار حضرت عبدالبهاء دیده نمیشود و این ترکیب از ابتکارات ردیه نویس است
مشاهده میفرمائید که وی در حالیکه نتوانسته است نصوص روشن وصریح و قاطعی که از الواح و آیات ارائه گشته بود انکار نماید کوشیده است که به انحاء مختلف به خواننده بی اطلاع القاء شبهات نماید ، ایشان دستور موکد حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا که لازم الاجرا وحتمی است را "باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید" که پیمان و میثاق حضرت بهاء الله است و حتمی الوقوع است وتبین شوقی افندی درباره "روزی که شب در پی ندارد" را که تاکید بر ادامه و تسلسل ولایت امرالله تا پایان دوران دیانت بهائی است و سایر نصوص صریح و موکد در این باره را نادیده گرفته وبرای منحرف نمودن نظرات از حتمی الوقوع بودن استمرار و تسلسل ولایت امرالله به حتمی الوقوع بودن امری احتمالی که فرموده اند "شاید" اشاره مینماید، بنظر ردیه نویس "باید" حتمی الوقوع نیست آما "شاید" حتمی الوقوع است ملاحظه بفرمائید که چگونه غرض سبب نابینائی گشته است، البته نه تنها حضرت عبدالبهاء بلکه خود حضرت بهاءالله وقوع نقض عهد را پیش بینی فرموده اند ، شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی بیان مبارک حضرت بهاءالله را نقل میفرماید:
قلم اعلی در این مقام در ذکر ظالمین چنین شهادت داده "چنانچه این ظهور و مظاهر اثباتیه آن اعظم مظاهر است کذالک حرفات نفی این ایام هم از جمیع ازمنه قبلیه و بعدیه اعظمتر و در اعراض ثابت تر و راسخ ترند کذالک قدرناالامر فی لوحٍِ حفیظ"
(توقيعات مباركه - خطاب به احباى شرق صفحه 250 )
و مشاهده مینمائیم که حروفات نفی این ایام (ایادی سابق وبیت العدل ساخته آنان) چگونه در اعراض ثابتند.
از قضا بخش کوچکی که از حضرت عبدالبهاء نقل نموده اند قسمتی از لوح مبارک به افتخار میسن رمی میباشد که عینأ بنظرتان میرسد:
" واشنگتن جناب مستر ريمی عليه بهاء اللّه الابهی
هُو اللّه
ای جوان نورانی و عزيز روحانی من، نامه تو رسيد و از قرائتش چنان مسرّتی حاصل شد که وصف نتوانم زيرا دليل بر علوّ فطرت و قوّت همّت و خلوص نيّت تو است عبدالبهاء را سرور باينگونه امور است اگر جميع لذائذ جسمانی جمع شود بخاطر عبدالبهاء خطور ننمايد که راحت و لذّتی در جهان هست ولی چون نفحه مشکباری از گلشن قلوب ياران بمشام برسد چنان فرحی دست دهد که بیاختيار بشکرانه جمال مبارک پردازد که چنين بندگانی تربيت فرموده است باری از نامه شما بینهايت مسرورم اين فکر شما بسيار موافق اميدوارم که يک اهتزاز جديدی در قلوب احبّا حاصل گردد و ثبوت و استقامتی عظيم حصول يابد و سبب هدايت ديگران شود پس با قوّتی رحمانی و عزم و ارادهئی آسمانی و لسانی ناطق و قلبی سرشار از محبّت اللّه الواح را بدست گير و بجميع ديار سفر کن حتّی بجزائر هنولولو در جميع شهرهای امريک سفر نما و جميع را بر ثبوت بر ميثاق بخوان و جميع را از باده ميثاق سرمست کن و بنشر نفحات اللّه دلالت نما فرياد يا بهاء الابهی بلند کن و نعره يا عليّ الأعلی بزن و ياران را بيدار کن که امتحانی عن قريب بميان آيد شايد نفوسی بظاهر ثابت و باطن مذبذب بآن صفحات رود تا ياران را در ميثاق الهی سست کند بيدار باشند هوشيار باشند بمجرّد اثر نقض کناره گيرند شب و روز بکوشند تا انوار ملکوت ابهی جهان گير گردد و ظلمات ضلالت بکلّی زائل شود جميع را تحيّت ابدع ابهی ابلاغ دار علی الخصوص امة اللّه مسس پارسنز و امة اللّه مسس ديکسن و امة اللّه مسس هنن و امة اللّه مسس هنی و سائر احبّای الهی و اماء رحمن را و عليک البهاء الابهی عبدالبهاء عباس"
میسن رمی با دریافت موافقت حضرت عبدالبهاء فکرخود را عملی نموده و به اولین سفر تبلیغی دور دنیا در دیانت بهائی مبادرت نمود که در باره آن در نجم باختر مورخ20 اگوست 1910 در صفحات 8 تا 10 شرحی متضمن قسمتهائی از الواح حضرت عبدالبهاء در اعزاز میسن رمی و نتایج حاصله از این سفرها درج گشته است که آنرا ذیلأ ملاحظه خواهید فرمود :
"یکی ازوقایع مهم امری که در سال گذشته اتفاق افتاد و آثارش در آینده معلوم خواهد گردید همانا سفر دور جهان بواسطهَ جناب مستر شارلز میسن ریمی و مستر هوارد استردون است که مدت یکسال در اطراف عالم و در ممالک دور و نزدیک نداء یا بهاء الله الابهی را بلند نودند. چون از شهر واشنگتن حرکت نموده جمیع مجامع شهرهای آمریک را ملاقات کرده و با یاران و اغیار صحبت فرموده تا خود را به شهر سانفرانسیسکو که آخر نقطه آمریک است میرسانند و از آنجا در کشتی نشسته از دریای پاسفیک عبور نموده در جزائر هونولولو و ممالک ژاپون و چین و هندوستان سفر مینمایند و پس از اسفار در هندوستان و اداء خطابه ها و ملاقات یاران خود را بارض مقصود رسانیدند و پس از زیارت جمال جانان از راه اروپ مراجعت بامریک نمودند . مشارالیهم بهر شهری که رسیده به نشر نفحات الله و تبلیغ دین الله و ایقاظ نفوس مشغول میشوند شرح و توصیف این اول سفر بهائی بدور عالم خارج از این عریضه است زیرا حضرات بر حسب امر مبارک بزودی کتابی در شرح وقایع سفر خود تالیف و چاپ خواهند نمود و امید است که بواسطه یکی از جوانان بهائی انگلیسی دان آنکتاب محض انتشار در شرق بلسان فارسی ترجمه گردد تا هرکسی بر عظمت و جلال امر در اطراف جهان بخوبی آگاه گردد . حضرت مولی الوری در باب این سفر میفرماید:
"از سفر مستر ریمی و مستر استرودن مرقوم نموده بودید این سفر را نتایج و ثمر بی حصر. درجمیع اعصار وقرون آتیه مذکور خواهد بود وبعد از رجوع این سفر البته شرح مفصلی مرقوم و منتشر خواهند نمود."
و در لوح مبارکی که به مسس استرلینگ یکی از بهائیان نیویورک تازه نازل شده میفرماید:
"ای بنت ملکوت ، حضرت مستر ریمی چون از سفر چین و ژاپون و هند به ارض مقدسه وارد و با نهایت بشارت وسرور حاضر شد از شدت محبت یاد یاران نمود و در آستان مقدس طلب عون و عنایت حضرت احدیت کرد . فی الحقیقه این عزیز عبد البهاء ترک وطن خویش نمود و از راحت و نعمت خود بگذشت مشقت سفر اختیار نمود و دریای اتلانتیک و پاسفیک قطع کرد تا در جزائر هونولولو بشارت بملکوت دهد و در ژاپون انتشار تعالیم حضرت بیچون کند نفوس را بهدایت کبری مهتدی نماید و تشنگان را از چشمه ایوب بنوشاند چین را از طلوع نور مبین خبر دهد و هندوستان را بنفحات حدیقه رحمان معطر نماید الحمدلله موفق و موُیّد شد و در آندیار ندای ملکوت بلند گشت و اسرار لاهوت آشکار شد بنیانی تاسیس کرد که تا ابدالآباد باقی و برقرار است و سراجی برافروخت که روشنائی ابدیست درختی بنشاند که ثمرش بی پایان است."..."
http://www.iranbahai.blogfa.com/post-51.aspx
--------------------------------------------------------------------------------
بخش سوم پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"
ردیه نویس نوشته است:
"شرایطی که حضرت عبدالبهاء برای تعیین ولیّ امر ثانی تعیین فرمودهاند، از نظر شما غیرممکن نیست. ابتدا باید به فرق غیرممکن و وجود نداشتن توجّه داشته باشید. حضرت عبدالبهاء در این خصوص توضیح فرمودهاند: "فرق است میان شیئ مستحیل و شیء غیرمرئی" (مفاوضات، ص67) ما نیز نمیگوییم شرایطی که حضرت عبدالبهاء برای ولیّ امر ثانی تعیین فرمودند، غیرممکن است؛ میگوییم کسی واجد این شرایط وجود نداشت و لذا حضرت شوقی افندی کسی را تعیین نفرمودند. "
جمله ای که از کتاب مفاوضات نقل کرده اند ارتباطی با موضوع ولایت امرالله ندارد و راجع به ولادت حضرت مسيح از روح القدس است که آنحضرت از قول الهیون استدلال میفرمایند و مثال می آورند: "مثلاً در زمان سابق تلغراف مخابره شرق و غرب در آن واحد غير مرئی بود نه مستحيل" ردیه نویس اذعان میکند که شرایطی که حضرت عبدالبهاء برای تعین جانشین ولاة امرالله مقرر فرموده اند شرایطی مستحیل نیست لذا بنا به جمله ای که از کتاب مفاوضات نقل کرده اند واجد شرایط باید نامرئی باشد نا مرعی بودن بمعنی وجود نداشتن نیست ضمن اینکه اگر ایشان جانشین تعین شده را نمی بینند دلیل عدم وجود او یا نا مرئی بودن او نیست بلکه دلیل ضعف بینائئی وادراک ردیه نویس است ایشان عدم ایمان و جهالت خود را در این خصوص که هرچه حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایای خود مرقوم داشته اند حتمی الوقوع بوده وبه مرحله اجرا درخواهد آمد و اینکه شوقی افندی اولین ولی امرالله به وظیفه حتمی والهی خود عمل نموده و جانشین خود را تعین نموده است اصل قرار داده و میگوید "کسی واجد این شرایط وجود نداشت" وبعبارت دیگر دستان خداوند بسته بود و خداوند قادر نبود که از میان مردم کره زمین شخص واجد شرایطی بیافریند تا آنچه از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته عملی شود
"وقالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بماقالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء..." (قرآن مجید سوره المائده)
اولین ولی امرالله میفرمایند:
"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... " (توقیع 6 مارچ 1925 )
بر طبق اوامر مبارک حضرت عبدالبهاء اولیاء امرالله موظف ومکلفند که جا نشین خود را در زمان حیاتشان تعین نمایند و این نه تنها امری دلخواه نیست بلکه الزامی واجباری است.
"ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد ."
کجا و کی شوقی افندی اولین ولی امرالله العیاذ بالله فرموده اند که شخص واجد شرایطی وجود ندارد که اورا بجانشینی خود تعین نمایم و لذا بعد از من دیگر رکن اول و اعظم وجود نخواهد داشت ، دیگر مبین آیات الله وجود نخواهد داشت مرکز امر وجود نخواهد داشت نشانه خداوند (آیت الله) وجود نخواهد داشت و چون ولی امرالله وجود نخواهد داشت ایادی امرالله هم که از موسسات سه گانه الواح مبارک وصایا است وجود نخواهند داشت واز این به بعد ولی امرالله وجود نخواهد داشت تا با اطاعت از او حصن متین امرالله محفوظ و مصون ماند و رئیس مقدس وجود نخواهد داشت وچون ولی امرالله وجود نخواهد داشت " از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود . " وچون ولی امرالله وجود نخواهد داشت "وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد" و نتیجتأ الواح مبارک وصایا العیاذ بالله دیگر کار بردی ندارد کتاب دور بهائی و سایر توقیعات نیز اشتباه بوده و بعد از من رو حیه خانم و25 نفر ایادی دیگر این اشتباهات را بر طرف میکنند زیرا آنها از من و حضرت عبدالبهاء بهتر میدانند. ؟ هیچ جا و هیچ وقت ، حتی یک کلمه ، و نه حتی به کوچکترین اشاره برعکس تا آخرین لحظه حیات خویش در این دنیا به استمرار و تسلسل ولایت امرالله تاکید فرمودند.
ردیه نویس قسمتی را از (گوهر یکتا، ص19) که ترجمه Priceless Pearl نوشته روحیه خانم است بعنوان بیان حضرت عبد البهاء نقل نموده است که خود نقل قولی است ازخاطرات یک خانم غیر بهائی بنام Dr J. Fallscheer که نامبرده آن خاطرات را به روایت ایادی سابق فیضی مترجم بیست سال و به روایت روحیه خانم نویسنده بیش از یارده سال بعد از وقوع نوشته شده است
"قبل از نقل قسمتی از خاطرات او بايستی گوشزد سازيم که اين دفتر يادداشتها بيست سال پس از حدوث وقایع تدوین یافته است"
(گوهر یکتا صفحه 17)
It should be borne in mind that her highly interesting account was not set down until at least eleven years after the event she relates
(Ruhiyyih Khanum, The Priceless Pearl, p. 11)
بنا به مراتب فوق نوشتن مطالب نوشته شده بعنوان بیانات حضرت عبدالبهاء کاری خطا است چه فاقد اعتبار بوده و قابل استناد نمی باشد. حتی بر فرض اینکه خانم مزبور حسن نیت داشته است و با فرض اینکه روحیه خانم تغیراتی در آن نداده باشد نمی توان به مطالبی آن خانم که پس گذشت از یازده یا بیست سال بخاطر آورده و از قول حضرت عبدالبهاء نقل نموده است بعنوان بیان حضرت عبدالبهاء نگریست، حتی بفرض صحت در همه موارد چه چیزی را ثابت میکند؟ مفاد صریح الواح وصایا و اینهمه الواح دیگر از حضرت عبد البهاء نوشته های اولین ولی امرالله را گذاشتن و دست بدامن خاطرات خانم غیر بهائی شدن!
حل توجه خوانندگان گرامی را به مضحک ترین نوع استدلال (مغالطه) جلب مینمایم ردیه نویس نوشته است:
"با توجّه به این که حضرت عبدالبهاء بنفسه میفرمایند که عالم بالغیب هستند، "همچه گمان منما که چیزی مستور و مجهول است و امری غیرمعلوم. مکتوب ممهور سادهء ننگاشته و در آن نقطهای نگذاشته از طهران ارسال شد و آنچه منویّ ضمیر کاتب و نامق بود و مطلبِ راقم، جواب مرقوم گردید" (مکاتیب عبدالبهاء، ج6، ص177)، تعیین شرایط در الواح وصایا بدین معنی است که چون شخص واجد شرایط وجود نخواهد داشت، حضرت شوقی افندی احدی را به وصایت منصوب نخواهند فرمود و لذا سلسله ولایت منقطع خواهد گردید."
ملاحظه میفرمائید که چگونه مغلطه ردیه نویس با قسمتی که از مکاتیب نقل نموده است در تناقض آشکار است ، بنا بر مغالطه ایشان حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود که مکمل و متمم کتاب اقدس است از یکسو اولیاء امرالله را موظف و مکلف میسازند که باید جانشین خود را در زمان حیاتشان معین کنند ، مقرر فرموده اند که بايد همه "كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند" اولیاء امرالله را مرکز امر قرار داده اند ، تبین و تفسیر آیات و نصوص را بعهده اولیاء امرالله گذارده اند ، حفظ و مصونیت امرالله را به اطاعت از کسی که ولی امرالله است مو کول و معلق فرموده اند ، مشخص فرموده اند که بیت عدل حقیقی باید "رئیس مقدس" (ولی امرالله) داشته باشد و اگر ولی امرالله شخصأ در جلسات بیت عدل شرکت نفرماید نماینده ای از جانب خود اعزام نماید ، اختیار انحصاری اخراج اعضاء خطا کار بیت عدل را بعهده اولیاء امرالله گذاشته اند ، انتصاب ایادی وهدایت وسرپرستی آنان را بعهده اولیاء امرالله گذاشته اند ، حقوق الله را فقط به اولیاء امرالله راجع فرموده اند و در پایان این سند مقدس فرموده اند:
"اين كلماترا مبادا كسی تأويل نمايد و مانند بعد از صعود هر ناقض ناكثی بهانه ئی كند و علم مخالفت بر افرازد و خود رائی كند و باب اجتهاد باز نمايد نفسی را حقّ رائی و اعتقاد مخصوصی نه، بايد كلّ اقتباس از مركز امر و بيت عدل نمايند"
وبنا به مغلطه ردیه نویس حضرت عبدالبهاء از سوی دیگر با تعین شرایط محال (از نظر ردیه نویس) "و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد" دستهای اولین ولی امر را بسته اند که نتواند جانشین خود را تعین کند تا سلسله ولایت امرالله قطع گردد .
در مغز اینگونه عوامل بیت العدل بدلی چه میگذرد ؟ ایا واقعأ از حد اقل شعور انسانی بی بهره اند یا آنکه خوانندگان مطالبشان را بیشعور تصور میکنند؟ چرا اینگونه بیشرمانه حضرت عبدالبهاء را متهم میسازند؟
http://www.iranbahai.blogfa.com/post-52.aspx
پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن" بخش دوم
قسمت دوم ردیه که شخص نویسنده آنرا "استدلال از نوع دوم" عنوان نموده فاقد هرگونه استدلال عقلانی و منطقی است واستدلال از نوع دوم وی همانا سفسطه تحریف و تاویل آیات، القاء شبهات و اتهامات ناروا میباشد که ذیلأ ملاحظه خواهید فرمود کسانی که قبلأ مقاله ای که حبیب ارسال نموده است را مطالعه نموده باشند بدون شک به ماهیت ردیه و ردیه نویس پی برده اند.
در ردیه نوشته شده است:
" در ابتدای کلام دربارهء ارزش و اهمّیت الواح مبارکهء وصایا داد سخن دادهاید و این که مکمّل کتاب اقدس است و غیره."
آنچه ایشان "داد سخن" نامیده است دو نبذه ازصد ها بیان شوقی افندی اولین ولی امرالله درباره مقام واهمیت الواح مبارک وصایای حضرت عبد البهاء است و معلوم نیست این موضوع از نظر ایشان چه اشکالی دارد این اعتراض ایشان داستان جن و بسم الله را تداعی مینماید بعلاوه در باره اهمیت الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء هرچه گفته شود کم است، شوقی افندی "وفاداری وثبات قدم در ایمان و پیروی از تمام جملات و مفاد الواح مبارک وصایا" را از جمله شرایط پذیرش افراد بعنوان بهائی منظور داشته است:
Full recognition of the station of the Forerunner, the Author, and the True Exemplar of the Baha'i Cause, as set forth in 'Abdu'l-Baha’s Testament; unreserved acceptance of, and submission to, whatsoever has been revealed by their Pen; loyal and steadfast adherence to every clause of our Beloved's sacred Will; and close association with the spirit as well as the form of the present day Baha’i administration throughout the world
(Shoghi Effendi, Baha'i Administration, p. 90)
ردیه نویس نوشته است:
" البتّه باید به این کلام حضرت ولی امرالله نیز استناد میفرمودید که ما از نظر زمانی آنقدر به این سند مهم نزدیک هستیم که درست پی به مفاهیم آن نمیبریم و لذا برداشتها و استنباطهای ما از آن ممکن است خطا باشد. لذا باید از استنباط چشم پوشید و به آثار مبارکه روی آورد و در طریق استدلال از آنها مدد جُست."
ایشان و امثالشان نه تنها استنباط بلکه تاویل و تحریف می نمایند ، بنیان متین و رصینی که حضرت عبدالبهاء برای ادامه و تسلسل ولایت امرالله "رکن اول واعظم" در الواح مبارک وصایای خود مقرر فرموده اند کاملأ روشن وآشکار است و هر گونه تبین یا توضیح که لازم باشد بوسیله اولیاء امرالله داده شده و خواهد شد.
مگر امر تبین وتفسیر آیات والواح را منحصرأ به ولی امرالله محول نفرموده اند؟
مگر اولیاء امرالله را موظف نفرموده اند که باید جانشین خود را در زمان حیاتشان تعین نمایند؟
مگر همه را امر به اطاعت از ولی امرالله نفرموده اند ؟
مگر حفظ و صیانت امرالله را موکول به اطاعت از ولی امرالله نفرموده اند؟
مگر ریاست دائمی بیت عدل را بعهده ولی امرالله محول نفرموده اند؟
مگربر لزوم، اهمیت و حتمی بودن این امر با مقرر داشتن اینکه چنانچه ولی امرالله شخصأ در جلسه ای شرکت ننماید شخصی را به نیابت خود برای شرکت در جلسه اعزام نماید تاکید نفرموده اند؟
مگر اخراج اعضای خاطی بیت عدل را منحصرأ در صلاحیت وحیطه اقتدار ولی امرالله قرار نداده اند؟
مگر حقوق الله را منحصرأ به ولی امرالله راجع نفرمودند؟
مگر ولی امرالله را بعنوان مرکز امر معلوم نفرموده اند؟
مگر در انتهای الواح مبارک وصایا مرقوم نداشته اند که:
"اين كلماترا مبادا كسی تأويل نمايد و مانند بعد از صعود هر ناقض ناكثی بهانه ئی كند و علم مخالفت بر افرازد و خود رائی كند و باب اجتهاد باز نمايد نفسی را حقّ رائی و اعتقاد مخصوصی نه، بايد كلّ اقتباس از مركز امر و بيت عدل نمايند"
ایشان نمیدانند یا فراموش نموده اند که در دیانت بهائی برداشتها و استنباطهای شخصی اعتباری ندارد ودر صورتی که ابهامی وجود داشته باشد باید از مبین آیات الله سئوال شود ضمنأ نباید سفسطه را استدلال نامید ، تبین وتفسیر الواح ونصوص فقط درحیطه اقتدار ولی امرالله است حضرت بهاءالله تکلیف را روشن فرموده اند :
"جمال مبارك روحي له الفدا به اثر قلم اعلي عهد و پيمان گرفت و مركزي معين فرمود كه مبين كتاب است و رافع اختلاف انچه او بنگارد و بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارك از خطا محفوظ . مقصد از اين عهد و ميثاق رفع اختلاف از افاق است ..."
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)
اگردر بیانات مبارکه ابهامی بنظر آید فقط ولی امرالله میتواند آنرا تبین نماید.
"باری ای احبای الهی صریح کتاب الهی اینست که اگر دو نفس در مسئله ای از مسائل الهیه جدال و بحث نمایند واختلاف ومنازعه نمایند هردو باطلند ، حکمت این امر قطعی الهی اینست که در میان دو نفس از احبای الهی جدال ونزاع نشود ، بنهایت الفت ومحبت با یکدیگر گفتگو کنند ، اگر اندک معارضه ئی بمیان آید سکوت کنند دیگر طرفین تکلم ننمایند وحقیقت حال را ازمبین سئوال کنند این است حکم فاصل"
(مکاتیب حضرت عبد البها – جلد ۳ : صفحه ۳ ۳ )
ایشان به نقل ترجمه ناقصی از قسمتی از توقیع 27 فوریه 1929مبادرت نموده اند که خود یکی از دلایل تسلسل و ادامه ولایت امرالله است ، قسمت مورد اشاره ایشان ازعین توقیع مذکور بهمراه ترجمه صحیحتر بنظرتان میرسد:
We stand indeed too close to so monumental a document to claim for ourselves a complete understanding of all its implications, or to presume to have grasped the manifold mysteries it undoubtedly contains. Only future generations can comprehend the value and the significance attached to this Divine Masterpiece, which the hand of the Master-builder of the world has designed for the unification and the triumph of the world-wide Faith of Bah’u’llah. Only those who come after us will be in a position to realize the value of the surprisingly strong emphasis that has been placed on the institution of the House of Justice and of the Guardianship
(Shoghi Effendi, The World Order of Baha'u'llah, p. 8)
"برای ادعای ادراک کامل چنین سند عظیم و جاودانی یا فرض دستیابی به اسرارورمزهائی که محققأ در بر دارد هنوز ما درفاصله زمانی بسیار نزدیکی قرار داریم. فقط نسلهای آینده میتوانند ارزش و اهمیت این شاهکار الهی که دست قدرت مهندس اعظم عالم برای وحدت و نصرت امر جهانگیرش طرح فرموده است دریابند . فقط کسانی که بعد از ما میآیند در مقامی خواهند بود که به ارزش تأکیدات شگفتانگیزی که بر مؤسّسات بیت عدل و ولایت امرالله مبذول گشته است پی برند"
باید توجه داشت که بیان فوق خود یکی از دلائل لزوم و اهمیت تسلسل و استمرار ولایت امرالله است دستیابی به اسرار ورمزهای الواح مبارک وصایا و بطور کلی تمام نصوص بدون تبین مبین آیات الله میسر نیست فقط ولی امرالله میتواند متناسب با استعداد عقول بشری آنها را بیان کند اکنون حدود هشتاد سال از صدور توقیع فوق میگذرد متاسفانه عده زیادی که با تقلید ازگردانندگان بیت العدل بدلی چشمان خود را بروی حقایق بسته اند حتی از درک تبینات اولین ولی امرالله عاجزند و از آن بد تر آیات صریح و واضح الواح وصایا را نا دیده گرفته و به تحریفات و تفاسیر غلط و غیر مجاز گردانندگان بیت العدل بدلی دل خوش داشته اند در صورتیکه حتی یک بیت عدل حقیقی که در آینده بر طبق مفاد الواح مبارک وصایا تشکیل خواهد شد مجاز به تفسیر و تبین نمی باشد.
شوقی افندی میفرماید:
"حال لازم است به تبيين خصائص و وظائف ولايت امر و بيت عدل دو رکن اين بنيان مشيد نظم اداری مبادرت گردد . تشريح کامل عناصر مختلفهای که با اين مؤسّسات انجام وظيفه مينمايند خارج از حدود و مقصود اين رساله است که متضمّن حقايق اساسی امر اللّه ميباشد .
تبيين و تشريح کامل روابطی که اين دو رکن اساسی الواح وصايای حضرت عبدالبهآ را به يکديگر متّصل و هر يک را به شارع آئين و مرکز ميثاق مرتبط مينمايد وظيفهايست که نسلهای آينده آنرا کما ينبغی و يليق ايفا خواهند نمود . منظور فعلی اين عبد آنست که با آنکه حال بدايت ظهور است و درک عظمت اين نظم چنانچه بايد ميسّر نيست به ذکر بعضی از خصائص بارزهء اين دو رکن نظم اداری پردازم که قبلاً به صراحت بيان شده و عدم وقوف بر آن قابل عفو و اغماض نيست ." (دور بهائی صفحه 77)
چه شخص یا مقامی بجز ولی امرالله حق دارد که روابطی که اين دو رکن اساسی الواح وصايای حضرت عبدالبهآ یعنی ولی امرالله و بیت عدل را به يکديگر متّصل و هر يک را به شارع آئين و مرکز ميثاق مرتبط مينمايد تبین و تشریح کامل نماید؟ آیا بیان فوق دلالت بر تداوم وتسلسل ولایت امرالله ندارد؟
ردیه نویس به القاء شبهات پرداخته و موذیانه نوشته است:
"از آن گذشته، مکمّل کتاب اقدس بودن به این معنی نیست که آثار حضرت بهاءالله، العیاذ بالله ناقص است... بنابراین، اگر قصد شما بر این است که با توسّل به الواح وصایا، بیانات جمال مبارک را مورد تردید قرار دهید، از ابتدا ره به خطا خواهید رفت. زیرا مقام تبیین و ولایت به ارادهء جمال مبارک خلق شده است. اگر به این کلام تفوّه نمیفرمود، مقام مبیّن و ولیّ ابداً وجود نمیداشت... بنابراین، استنباط از الواح وصایا و استناد به آن اگر با آثار جمال مبارک منافات و مغایرت داشته باشد، باید پذیرفت که استنباط ما اشتباه است. بنابراین، بیانی را که از صفحه 10 نظم جهانی بهائی نقل کردهاید، در صورتی که بخواهید در استناد به الواح وصایا بیانی را خلاف بیانات حضرت بهاءالله مستند قرار دهید، علیه خود شما وارد عمل خواهد شد."
بنظر بنده یکی از علائم عظمت پروردگار اینست که دشمنان امرش هرچند در برهه کوتاهی از زمان بظاهر بر مسند قدرت جالسند بدست خود بطلان خویش را در تاریخ به ثبت میرسانند وبرای خود ننگ ابدی تدارک می بینند ، گردانندگان بیت العدل بدلی و عواملش هرچه میکوشند که با توسل به نیرنگهای گوناگون نقض عهد خالقین خود (ایادی سابق) را امری عادی جلوه دهند و به انحاء مختلف به عوام تلقین نمایند که بیت العدل بدلی و کاذب مشروعیت دارد وولایت امر "رکن اول واعظم" و "مبین آیات الله" و "رئيس مقدّس" و "عضو اعظم ممتاز لاينعزل" که بر اساس نصوص باید تا پایان دوران دیانت بهائی ادامه و تسلسل یابد تنها پس از گذشت 36 سال برای همیشه از بین رفته است بیشتر در لجنزاری که خود بوجود آورده اند فرو میروند آنها برای پوشانیدن هر دروغی مجبور میشوند دروغ بزرگتری بگویند، چه کسی گفته است "که آثار حضرت بهاءالله، العیاذ بالله ناقص است" و "بیانات جمال مبارک را مورد تردید قرار" داده وچه کسانی تلقین میکنند که بيانات حضرت عبدالبها در الواح وصايا كاملا با تعاليم حضرت بهاالله موافق نيست ؟ فکر میکنم که خوانندگان حتی بدون مراجعه به مقاله ای که حبیب ارسال نموده است متوجه میشوند که چگونه ردیه نویس مزورانه اعمالی را که گردانندگان بیت العدل بدلی و خود ایشان انجام میدهند بناروا به بنده نسبت داده است، شوقی افندی اولین ولی امرالله میفرماید:
" آنچه را هم كه حضرت بهاالله در كتاب احكامش ذكر نفرموده و عمدا فواصلي را در بيان نظم كلي دور بهائي مرعی داشته ، مندرجات الواح وصايای حضرت عبدالبها آن فواصل را بيكديگر متصل ساخته است. بنابر اين اگر كسی اين دو كتاب مقدس را از همديگر تفكيك نمايد و ياالعياذ بالله حتي باشاره چنين تلقين كند كه بيانات حضرت عبدالبها در الواح وصايا كاملا با تعاليم حضرت بهاالله موافق نيست گناهی نابخشودنی مرتكب شده و منكر وفا و امانتي گشته است كه در سراسر حيات مولای بی همتايمان حضرت عبدالبها مجسم و مسلم بوده است . " ( نظم جهاني بهائي: صفحه ۱۰ )
جالب است که ایشان اذعان نموده است که "مقام تبیین و ولایت به ارادهء جمال مبارک خلق شده است. اگر به این کلام تفوّه نمیفرمود، مقام مبیّن و ولیّ ابداً وجود نمیداشت"
در یادداشتهای حیفا از سخنان شوقی افندی نوشته شده بوسیله حواری حضرت عبدالبهاء می ماکسول و دخترش مری (روحیه خانم) صفحه 44 از جلد اول نوشته شده است:
"خطر این وجود داشت که احبا در فهم الواح وصایا ی حضرت عبد البهاء دچار اشتباه شوند لذا "کتاب دور بهائی" وصیتنامه روحانی شوقی افندی به تفصیل نوشته شد. او روابط همه چیز را مشخص نمود وما نمیتوانیم به ماوراء آنچه او تشریح نموده است برویم اما دومین ولی امرالله میتواند خود " دوران " را تبین نماید او دارای همان تضمین برای ملهم بودن در تبین است. ولی امرالله مبین آیات الله ، مروج دین الله و حافظ امرالله است."
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
"ميگويند ايات الله ميزان است ، كه ميگويد نيست ، لكن از برای اين ايات مبين منصوص مخصوص تعيين شده نه ان كه هر مغل مبغضی و يا جاهل طالب عوضی دخل و تصرف در ايات الله نمايد و به هوای خود معنی نمايد ، لايعلم تاويله الا الله والراسخون في العلم." (منتخباتي از مکاتیب- جلد ٤: صفحه ۲۹۵ )
نمونه ای دیگر از تذبذب و مکر را در نوشته ایشان ملاحظه فرمائید:
" مطلب دوم که مطرح کردهاید که آنچه از قلم اعلی و کلک میثاق نازل و صادر شده حتمیالوقوع است، هیچ شکّی در آن نیست؛ همانطور که حضرت عبدالبهاء بارها فرمودهاند که ناقضین در کسوت میثاق در صدد سست کردن ایمان احبّاء بر خواهند آمد. یکی از آن موارد این است: "یاران را بیدار کن که امتحانی عنقریب به میان آید. شاید نفوسی به ظاهر ثابت و باطن مذبذب به آن صفحات رَوَد تا یاران را در میثاق الهی سست کند" (مکاتیب عبدالبهاء، ج3، ص233).
نه تنها "کسوت میثاق" بلکه خود کلمه "کسوت" نیز در آثار حضرت عبدالبهاء دیده نمیشود و این ترکیب از ابتکارات ردیه نویس است
مشاهده میفرمائید که وی در حالیکه نتوانسته است نصوص روشن وصریح و قاطعی که از الواح و آیات ارائه گشته بود انکار نماید کوشیده است که به انحاء مختلف به خواننده بی اطلاع القاء شبهات نماید ، ایشان دستور موکد حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا که لازم الاجرا وحتمی است را "باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید" که پیمان و میثاق حضرت بهاء الله است و حتمی الوقوع است وتبین شوقی افندی درباره "روزی که شب در پی ندارد" را که تاکید بر ادامه و تسلسل ولایت امرالله تا پایان دوران دیانت بهائی است و سایر نصوص صریح و موکد در این باره را نادیده گرفته وبرای منحرف نمودن نظرات از حتمی الوقوع بودن استمرار و تسلسل ولایت امرالله به حتمی الوقوع بودن امری احتمالی که فرموده اند "شاید" اشاره مینماید، بنظر ردیه نویس "باید" حتمی الوقوع نیست آما "شاید" حتمی الوقوع است ملاحظه بفرمائید که چگونه غرض سبب نابینائی گشته است، البته نه تنها حضرت عبدالبهاء بلکه خود حضرت بهاءالله وقوع نقض عهد را پیش بینی فرموده اند ، شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی بیان مبارک حضرت بهاءالله را نقل میفرماید:
قلم اعلی در این مقام در ذکر ظالمین چنین شهادت داده "چنانچه این ظهور و مظاهر اثباتیه آن اعظم مظاهر است کذالک حرفات نفی این ایام هم از جمیع ازمنه قبلیه و بعدیه اعظمتر و در اعراض ثابت تر و راسخ ترند کذالک قدرناالامر فی لوحٍِ حفیظ"
(توقيعات مباركه - خطاب به احباى شرق صفحه 250 )
و مشاهده مینمائیم که حروفات نفی این ایام (ایادی سابق وبیت العدل ساخته آنان) چگونه در اعراض ثابتند.
از قضا بخش کوچکی که از حضرت عبدالبهاء نقل نموده اند قسمتی از لوح مبارک به افتخار میسن رمی میباشد که عینأ بنظرتان میرسد:
" واشنگتن جناب مستر ريمی عليه بهاء اللّه الابهی
هُو اللّه
ای جوان نورانی و عزيز روحانی من، نامه تو رسيد و از قرائتش چنان مسرّتی حاصل شد که وصف نتوانم زيرا دليل بر علوّ فطرت و قوّت همّت و خلوص نيّت تو است عبدالبهاء را سرور باينگونه امور است اگر جميع لذائذ جسمانی جمع شود بخاطر عبدالبهاء خطور ننمايد که راحت و لذّتی در جهان هست ولی چون نفحه مشکباری از گلشن قلوب ياران بمشام برسد چنان فرحی دست دهد که بیاختيار بشکرانه جمال مبارک پردازد که چنين بندگانی تربيت فرموده است باری از نامه شما بینهايت مسرورم اين فکر شما بسيار موافق اميدوارم که يک اهتزاز جديدی در قلوب احبّا حاصل گردد و ثبوت و استقامتی عظيم حصول يابد و سبب هدايت ديگران شود پس با قوّتی رحمانی و عزم و ارادهئی آسمانی و لسانی ناطق و قلبی سرشار از محبّت اللّه الواح را بدست گير و بجميع ديار سفر کن حتّی بجزائر هنولولو در جميع شهرهای امريک سفر نما و جميع را بر ثبوت بر ميثاق بخوان و جميع را از باده ميثاق سرمست کن و بنشر نفحات اللّه دلالت نما فرياد يا بهاء الابهی بلند کن و نعره يا عليّ الأعلی بزن و ياران را بيدار کن که امتحانی عن قريب بميان آيد شايد نفوسی بظاهر ثابت و باطن مذبذب بآن صفحات رود تا ياران را در ميثاق الهی سست کند بيدار باشند هوشيار باشند بمجرّد اثر نقض کناره گيرند شب و روز بکوشند تا انوار ملکوت ابهی جهان گير گردد و ظلمات ضلالت بکلّی زائل شود جميع را تحيّت ابدع ابهی ابلاغ دار علی الخصوص امة اللّه مسس پارسنز و امة اللّه مسس ديکسن و امة اللّه مسس هنن و امة اللّه مسس هنی و سائر احبّای الهی و اماء رحمن را و عليک البهاء الابهی عبدالبهاء عباس"
میسن رمی با دریافت موافقت حضرت عبدالبهاء فکرخود را عملی نموده و به اولین سفر تبلیغی دور دنیا در دیانت بهائی مبادرت نمود که در باره آن در نجم باختر مورخ20 اگوست 1910 در صفحات 8 تا 10 شرحی متضمن قسمتهائی از الواح حضرت عبدالبهاء در اعزاز میسن رمی و نتایج حاصله از این سفرها درج گشته است که آنرا ذیلأ ملاحظه خواهید فرمود :
"یکی ازوقایع مهم امری که در سال گذشته اتفاق افتاد و آثارش در آینده معلوم خواهد گردید همانا سفر دور جهان بواسطهَ جناب مستر شارلز میسن ریمی و مستر هوارد استردون است که مدت یکسال در اطراف عالم و در ممالک دور و نزدیک نداء یا بهاء الله الابهی را بلند نودند. چون از شهر واشنگتن حرکت نموده جمیع مجامع شهرهای آمریک را ملاقات کرده و با یاران و اغیار صحبت فرموده تا خود را به شهر سانفرانسیسکو که آخر نقطه آمریک است میرسانند و از آنجا در کشتی نشسته از دریای پاسفیک عبور نموده در جزائر هونولولو و ممالک ژاپون و چین و هندوستان سفر مینمایند و پس از اسفار در هندوستان و اداء خطابه ها و ملاقات یاران خود را بارض مقصود رسانیدند و پس از زیارت جمال جانان از راه اروپ مراجعت بامریک نمودند . مشارالیهم بهر شهری که رسیده به نشر نفحات الله و تبلیغ دین الله و ایقاظ نفوس مشغول میشوند شرح و توصیف این اول سفر بهائی بدور عالم خارج از این عریضه است زیرا حضرات بر حسب امر مبارک بزودی کتابی در شرح وقایع سفر خود تالیف و چاپ خواهند نمود و امید است که بواسطه یکی از جوانان بهائی انگلیسی دان آنکتاب محض انتشار در شرق بلسان فارسی ترجمه گردد تا هرکسی بر عظمت و جلال امر در اطراف جهان بخوبی آگاه گردد . حضرت مولی الوری در باب این سفر میفرماید:
"از سفر مستر ریمی و مستر استرودن مرقوم نموده بودید این سفر را نتایج و ثمر بی حصر. درجمیع اعصار وقرون آتیه مذکور خواهد بود وبعد از رجوع این سفر البته شرح مفصلی مرقوم و منتشر خواهند نمود."
و در لوح مبارکی که به مسس استرلینگ یکی از بهائیان نیویورک تازه نازل شده میفرماید:
"ای بنت ملکوت ، حضرت مستر ریمی چون از سفر چین و ژاپون و هند به ارض مقدسه وارد و با نهایت بشارت وسرور حاضر شد از شدت محبت یاد یاران نمود و در آستان مقدس طلب عون و عنایت حضرت احدیت کرد . فی الحقیقه این عزیز عبد البهاء ترک وطن خویش نمود و از راحت و نعمت خود بگذشت مشقت سفر اختیار نمود و دریای اتلانتیک و پاسفیک قطع کرد تا در جزائر هونولولو بشارت بملکوت دهد و در ژاپون انتشار تعالیم حضرت بیچون کند نفوس را بهدایت کبری مهتدی نماید و تشنگان را از چشمه ایوب بنوشاند چین را از طلوع نور مبین خبر دهد و هندوستان را بنفحات حدیقه رحمان معطر نماید الحمدلله موفق و موُیّد شد و در آندیار ندای ملکوت بلند گشت و اسرار لاهوت آشکار شد بنیانی تاسیس کرد که تا ابدالآباد باقی و برقرار است و سراجی برافروخت که روشنائی ابدیست درختی بنشاند که ثمرش بی پایان است."..."
http://www.iranbahai.blogfa.com/post-51.aspx
--------------------------------------------------------------------------------
بخش سوم پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"
ردیه نویس نوشته است:
"شرایطی که حضرت عبدالبهاء برای تعیین ولیّ امر ثانی تعیین فرمودهاند، از نظر شما غیرممکن نیست. ابتدا باید به فرق غیرممکن و وجود نداشتن توجّه داشته باشید. حضرت عبدالبهاء در این خصوص توضیح فرمودهاند: "فرق است میان شیئ مستحیل و شیء غیرمرئی" (مفاوضات، ص67) ما نیز نمیگوییم شرایطی که حضرت عبدالبهاء برای ولیّ امر ثانی تعیین فرمودند، غیرممکن است؛ میگوییم کسی واجد این شرایط وجود نداشت و لذا حضرت شوقی افندی کسی را تعیین نفرمودند. "
جمله ای که از کتاب مفاوضات نقل کرده اند ارتباطی با موضوع ولایت امرالله ندارد و راجع به ولادت حضرت مسيح از روح القدس است که آنحضرت از قول الهیون استدلال میفرمایند و مثال می آورند: "مثلاً در زمان سابق تلغراف مخابره شرق و غرب در آن واحد غير مرئی بود نه مستحيل" ردیه نویس اذعان میکند که شرایطی که حضرت عبدالبهاء برای تعین جانشین ولاة امرالله مقرر فرموده اند شرایطی مستحیل نیست لذا بنا به جمله ای که از کتاب مفاوضات نقل کرده اند واجد شرایط باید نامرئی باشد نا مرعی بودن بمعنی وجود نداشتن نیست ضمن اینکه اگر ایشان جانشین تعین شده را نمی بینند دلیل عدم وجود او یا نا مرئی بودن او نیست بلکه دلیل ضعف بینائئی وادراک ردیه نویس است ایشان عدم ایمان و جهالت خود را در این خصوص که هرچه حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایای خود مرقوم داشته اند حتمی الوقوع بوده وبه مرحله اجرا درخواهد آمد و اینکه شوقی افندی اولین ولی امرالله به وظیفه حتمی والهی خود عمل نموده و جانشین خود را تعین نموده است اصل قرار داده و میگوید "کسی واجد این شرایط وجود نداشت" وبعبارت دیگر دستان خداوند بسته بود و خداوند قادر نبود که از میان مردم کره زمین شخص واجد شرایطی بیافریند تا آنچه از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته عملی شود
"وقالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بماقالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء..." (قرآن مجید سوره المائده)
اولین ولی امرالله میفرمایند:
"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... " (توقیع 6 مارچ 1925 )
بر طبق اوامر مبارک حضرت عبدالبهاء اولیاء امرالله موظف ومکلفند که جا نشین خود را در زمان حیاتشان تعین نمایند و این نه تنها امری دلخواه نیست بلکه الزامی واجباری است.
"ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد ."
کجا و کی شوقی افندی اولین ولی امرالله العیاذ بالله فرموده اند که شخص واجد شرایطی وجود ندارد که اورا بجانشینی خود تعین نمایم و لذا بعد از من دیگر رکن اول و اعظم وجود نخواهد داشت ، دیگر مبین آیات الله وجود نخواهد داشت مرکز امر وجود نخواهد داشت نشانه خداوند (آیت الله) وجود نخواهد داشت و چون ولی امرالله وجود نخواهد داشت ایادی امرالله هم که از موسسات سه گانه الواح مبارک وصایا است وجود نخواهند داشت واز این به بعد ولی امرالله وجود نخواهد داشت تا با اطاعت از او حصن متین امرالله محفوظ و مصون ماند و رئیس مقدس وجود نخواهد داشت وچون ولی امرالله وجود نخواهد داشت " از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود . " وچون ولی امرالله وجود نخواهد داشت "وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد" و نتیجتأ الواح مبارک وصایا العیاذ بالله دیگر کار بردی ندارد کتاب دور بهائی و سایر توقیعات نیز اشتباه بوده و بعد از من رو حیه خانم و25 نفر ایادی دیگر این اشتباهات را بر طرف میکنند زیرا آنها از من و حضرت عبدالبهاء بهتر میدانند. ؟ هیچ جا و هیچ وقت ، حتی یک کلمه ، و نه حتی به کوچکترین اشاره برعکس تا آخرین لحظه حیات خویش در این دنیا به استمرار و تسلسل ولایت امرالله تاکید فرمودند.
ردیه نویس قسمتی را از (گوهر یکتا، ص19) که ترجمه Priceless Pearl نوشته روحیه خانم است بعنوان بیان حضرت عبد البهاء نقل نموده است که خود نقل قولی است ازخاطرات یک خانم غیر بهائی بنام Dr J. Fallscheer که نامبرده آن خاطرات را به روایت ایادی سابق فیضی مترجم بیست سال و به روایت روحیه خانم نویسنده بیش از یارده سال بعد از وقوع نوشته شده است
"قبل از نقل قسمتی از خاطرات او بايستی گوشزد سازيم که اين دفتر يادداشتها بيست سال پس از حدوث وقایع تدوین یافته است"
(گوهر یکتا صفحه 17)
It should be borne in mind that her highly interesting account was not set down until at least eleven years after the event she relates
(Ruhiyyih Khanum, The Priceless Pearl, p. 11)
بنا به مراتب فوق نوشتن مطالب نوشته شده بعنوان بیانات حضرت عبدالبهاء کاری خطا است چه فاقد اعتبار بوده و قابل استناد نمی باشد. حتی بر فرض اینکه خانم مزبور حسن نیت داشته است و با فرض اینکه روحیه خانم تغیراتی در آن نداده باشد نمی توان به مطالبی آن خانم که پس گذشت از یازده یا بیست سال بخاطر آورده و از قول حضرت عبدالبهاء نقل نموده است بعنوان بیان حضرت عبدالبهاء نگریست، حتی بفرض صحت در همه موارد چه چیزی را ثابت میکند؟ مفاد صریح الواح وصایا و اینهمه الواح دیگر از حضرت عبد البهاء نوشته های اولین ولی امرالله را گذاشتن و دست بدامن خاطرات خانم غیر بهائی شدن!
حل توجه خوانندگان گرامی را به مضحک ترین نوع استدلال (مغالطه) جلب مینمایم ردیه نویس نوشته است:
"با توجّه به این که حضرت عبدالبهاء بنفسه میفرمایند که عالم بالغیب هستند، "همچه گمان منما که چیزی مستور و مجهول است و امری غیرمعلوم. مکتوب ممهور سادهء ننگاشته و در آن نقطهای نگذاشته از طهران ارسال شد و آنچه منویّ ضمیر کاتب و نامق بود و مطلبِ راقم، جواب مرقوم گردید" (مکاتیب عبدالبهاء، ج6، ص177)، تعیین شرایط در الواح وصایا بدین معنی است که چون شخص واجد شرایط وجود نخواهد داشت، حضرت شوقی افندی احدی را به وصایت منصوب نخواهند فرمود و لذا سلسله ولایت منقطع خواهد گردید."
ملاحظه میفرمائید که چگونه مغلطه ردیه نویس با قسمتی که از مکاتیب نقل نموده است در تناقض آشکار است ، بنا بر مغالطه ایشان حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود که مکمل و متمم کتاب اقدس است از یکسو اولیاء امرالله را موظف و مکلف میسازند که باید جانشین خود را در زمان حیاتشان معین کنند ، مقرر فرموده اند که بايد همه "كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند" اولیاء امرالله را مرکز امر قرار داده اند ، تبین و تفسیر آیات و نصوص را بعهده اولیاء امرالله گذارده اند ، حفظ و مصونیت امرالله را به اطاعت از کسی که ولی امرالله است مو کول و معلق فرموده اند ، مشخص فرموده اند که بیت عدل حقیقی باید "رئیس مقدس" (ولی امرالله) داشته باشد و اگر ولی امرالله شخصأ در جلسات بیت عدل شرکت نفرماید نماینده ای از جانب خود اعزام نماید ، اختیار انحصاری اخراج اعضاء خطا کار بیت عدل را بعهده اولیاء امرالله گذاشته اند ، انتصاب ایادی وهدایت وسرپرستی آنان را بعهده اولیاء امرالله گذاشته اند ، حقوق الله را فقط به اولیاء امرالله راجع فرموده اند و در پایان این سند مقدس فرموده اند:
"اين كلماترا مبادا كسی تأويل نمايد و مانند بعد از صعود هر ناقض ناكثی بهانه ئی كند و علم مخالفت بر افرازد و خود رائی كند و باب اجتهاد باز نمايد نفسی را حقّ رائی و اعتقاد مخصوصی نه، بايد كلّ اقتباس از مركز امر و بيت عدل نمايند"
وبنا به مغلطه ردیه نویس حضرت عبدالبهاء از سوی دیگر با تعین شرایط محال (از نظر ردیه نویس) "و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد" دستهای اولین ولی امر را بسته اند که نتواند جانشین خود را تعین کند تا سلسله ولایت امرالله قطع گردد .
در مغز اینگونه عوامل بیت العدل بدلی چه میگذرد ؟ ایا واقعأ از حد اقل شعور انسانی بی بهره اند یا آنکه خوانندگان مطالبشان را بیشعور تصور میکنند؟ چرا اینگونه بیشرمانه حضرت عبدالبهاء را متهم میسازند؟
http://www.iranbahai.blogfa.com/post-52.aspx
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
ضمن تشکر از سردبیر گرامی که مارا در جریان بحث های فیمابین
بهائیان ارتدکس و بهائیان طرفدار بیت العدل بدلی(به قول حبیب) می گذارند از ملاحظه
حرف های طرفین بحث چند نکته به نظرم رسید که عرض می کنم:
1- واقعا این اختلافات برای چه در بهائیت اتفاق افتاده است؟
آیا نفس اختلاف و افتراق در این طریقه دلیل روشن نبودن مساله رهبری پس از مرگ
شوقی افندی نیست؟
2- وجود دو بیت العدل در آینده(چون بهائیان ارتدکس بزودی با فراهم شدن شرایط، بیت
العدل خاص خود را البته با ولی امر) برپا می کنند چه وضعی پیش خواهد آورد و دو
رهبری در بهائیت چه شکافی ایجاد می کند؟
3-این دو دستگی در دینی که امتیاز خود را این می دانسته که برخلاف ادیان قبل دچار
دودستگی و چند دستگی نمی شود چه معنائی خواهد داشت؟
4-سخن عبدالبها که می گفت اگر دو بیت العدل تشکیل شد هر دو باطل است را چه
باید کرد؟!
5-تکلیف اموال بهائی که باید از دست بیت العدل فعلی خارج شود و به بهائیان ارتدکس
داده شود چه می شود؟!
6-دعواهای حقوقی که هر دو گروه بهائی علیه یکدیگر در دادگاههای امریکا اقامه کرده
اند به کجا خواهد انجامید؟!
7-تکلیف بهائیانی که نمی دانند طرف کدامیک از دو تشکیلاتی که هریک در کشورها
شعبه دارند را بگیرند چیست؟!
بهائیان ارتدکس و بهائیان طرفدار بیت العدل بدلی(به قول حبیب) می گذارند از ملاحظه
حرف های طرفین بحث چند نکته به نظرم رسید که عرض می کنم:
1- واقعا این اختلافات برای چه در بهائیت اتفاق افتاده است؟
آیا نفس اختلاف و افتراق در این طریقه دلیل روشن نبودن مساله رهبری پس از مرگ
شوقی افندی نیست؟
2- وجود دو بیت العدل در آینده(چون بهائیان ارتدکس بزودی با فراهم شدن شرایط، بیت
العدل خاص خود را البته با ولی امر) برپا می کنند چه وضعی پیش خواهد آورد و دو
رهبری در بهائیت چه شکافی ایجاد می کند؟
3-این دو دستگی در دینی که امتیاز خود را این می دانسته که برخلاف ادیان قبل دچار
دودستگی و چند دستگی نمی شود چه معنائی خواهد داشت؟
4-سخن عبدالبها که می گفت اگر دو بیت العدل تشکیل شد هر دو باطل است را چه
باید کرد؟!
5-تکلیف اموال بهائی که باید از دست بیت العدل فعلی خارج شود و به بهائیان ارتدکس
داده شود چه می شود؟!
6-دعواهای حقوقی که هر دو گروه بهائی علیه یکدیگر در دادگاههای امریکا اقامه کرده
اند به کجا خواهد انجامید؟!
7-تکلیف بهائیانی که نمی دانند طرف کدامیک از دو تشکیلاتی که هریک در کشورها
شعبه دارند را بگیرند چیست؟!
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: شنبه 26 بهمن 1387, 3:59 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
سلام خدمت دوستان
بحث بسیار جالبی است.
بحث بسیار جالبی است.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
این هم بخش چهارم پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"از بهائیان ارتدکس به بهائیان بیت العدلی (به قول آنان بیت العدل بدلی) به نقل از سایت آنان در آدرس جدید یعنی:
www.iranbahai1.blogfa.com
که در آن تحریفات بیت العدل در نصوص کتاب اقدس و سخنان عبدالبهاء را نشان داده است که جهت استحضار کاربران عزیز نقل می شود:
***************
بخش چهارم پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"
ردیه نویس به تکرار تفسیر و تاویل و تحریف قسمتی از کتاب اقدس (بند42) توسط بیت العدل بدلی و کاذب پرداخته و آنرا دلیل بر انقطاع سلسله ولایت امرالله دانسته است درصورتیکه حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند:
" ان الذي ياول ما نزل من سما الوحي و يخرجه عن الظاهر انه ممن حرف كلمة الله العليا و كان من الاخسرين في كتاب مبين "
" ترجمه : اگر كسي آياتي را كه از اسمان وحي نازل شده تاويل كند و آن آيات را از معني ظاهر آنها خارج سازد ، از جمله کسانی است كه كلام الهي را تحريف كرده و دركتاب مبين در زمره زیانکاران محسوب خواهد شد ."
با استخراج و نقل قسمتی از نوشته ایادی امرالله نصرت الله بهره مند به بررسی تحریفات و تاویلات بیت العدل بدلی میپردازم.
آیه مبارک کتاب مستطاب اقدس که مورد تفسیر، تاویل وتحریف ایادی سابق وبیت عدل بدلی قرار گرفته است به این شرح است:
"قد رجعت الاوقاف المختصة للخيرات الي الله مظهر الايات ليس لاحد ان يتصرف فيها الا بعد اذن مطلع الوحي و من بعده يرجع الحكم الي اغصان و من بعدهم الي بيت العدل ان تحقق امره في البلاد ليصرفوها في البقاعالمرتفعة في هذا الامر و فيما امروا به من لدن مقتدر قدير * و الا ترجع الي اهل البها الذين لا يتكلمون الا بعد اذنه و لا يحكمون الا بما حكم الله في هذااللوح اولئك اوليا النصر بين السمواتو الارضين * ليصرفوها فيما حدد في الكتاب من لدن عزيز كريم"
باید به این اصل مهم توجه داشت که فقط مبین آیات الله (حضرت عبدالبهاء و پس از ایشان اولیاء امرالله) اختیار و اجازه تفسیر و تبین نصوص مبارکه را دارند حتی یک بیت العدل حقیقی حق تبین یا تفسیر ندارد چه رسد به یک موسسه ای که جز نام با بیت عدل حقیقی وجه تشابهی ندارد
تاویلات و تحریفاتی که بیت العدل بدلی انجام داده است به این قرار است :
در بیان مبارک ذکری از ولی امرالله نشده است اما بیت العدل بدلی بغلط و بطور غیر مجازکلمه "اغصان" را "ولی امرالله" تاویل نموده است مر حوم اشراق خاوری در تقریرات خود بیان نموده است که: ""يرجع الحکم الی الاغصان "، برمی گردد حکم اين اوقاف، يعنی زمام اين امور، بدست اغصان سپرده می شود. مقصود از اغصان در اينجا حضرت غصن اعظم، عبدالبهاء مبيّن آيات الهی هستند که بعد از جمال مبارک زمامدار امور بودند." (تقریرات صفحه 115) واین کاملأ درست است چه حضرت بهاءالله مقرر فرمودند که همه " طرّاً بغصن اعظم ناظر باشند" و زمام همه امور را به دست با کفایت حضرت عبدالبهاء سپردند.
بیان مبارک " بيت العدل ان تحقق امره فی البلاد" دلالت بر بیت العدل محلی دارد "فی البلاد" یعنی در شهرها و تاویل بیت العدل بدلی دائر بر اینکه منظور بیت العدل جهانی است غلط و تحریف آیات الله محسوب میگردد. بر فرض محال اگر منظور مبارک بیت العدل جهانی باشد فقط ولی امرالله میتواند آنرا بیان نماید.
اوقاف مختصه به امور خیریه از واردات بیوت عدل است و حضرت غصن اعظم تکلیف آنرا در زمان حیات خودشان معین فرموده اند.
"حضرت عبدالبهاء درلوحی صريح می فرمايند، که مقصود از اين " اهل بهاء " محافل روحانيّه هستند که در بلاد، قبل از تشکيل بيت العدل اعظم زمامدار امور روحانی جامعه بهائی هستند. اين " اهل البهاء "، يعنی اعضای محافل روحانی، کسانی هستند که " لايتکلّمون الّا بعد اذنه "، در نهايت خلوص و بندگی جز مطابق اوامر الهی به چيز ديگری تکلّم نمی کنند. " ولا يحکمون الّا بما حکم اللّه "، حکمی نمی کنند مگر مطابق آنچه خداوند حکم کرده است، " فی هذا اللّوح "، در اين کتاب اقدس." (تقریرات صفحه 116)
حضرت عبدالبهاء در لوحی بافتخار مرحوم گوهرتاج رفسنجانی میفرمایند: "اوقاف مختصه بخیرات قبل از تشکیل بیت العدل بمحفل روحانی که منزه و مقدس از شائبه نفسانی است راجع و الا فلا" (گنجینه حدود و احکام صفحه 222)
باید توجه داشت که حضرت عبدالبهاء و شوقی افندی اولین ولی امر بهائی محافل را جنین بیوت عدل بیان فرموده اند
" محافل روحاني محلي و ملي كه حتي قبل از صعود حضرت عبدالبها در مرحله جنيني خودبه ايفاي وظيفه مشغول بودند ، در اختياراتي كه شارع ائين ما و مركز ميثاق درالواح خود به اين محافل عنايت فرمودهاند ، در اساس صندوق خيريه محلي كه اداره ان بر طبق دستورات مخصوص حضرت عبدالبها خطاب به پارهاي از محافل روحاني درايران بوده است" (دور بهائی صفحه 77)
"اين محافل روحانيه كه در مستقبل ايام بنام اصلي و دائمي خويش يعني "بيوت عدل" كه از طرف شارع اين امر اعظم تعيين گرديده ..." (کتاب قرن بدیع صفحه670)
شوقی افندی اولین ولی امربهائی از آغاز دوران ولایت خود محافل ملی و محلی را به تاسیس و اداره صندوق ها و موسسات خیریه و اوقاف ملی و محلی تشویق فرمودند حتی به محافل ملی دستور فرمودند که به تاسیس شعبه ای از آن محافل در اسرائیل اقدام نمایند تا قسمتهائی از املاک و موقوفات بین المللی امر بنام آن محافل به ثبت برسد
"بايد در هر نقطهاي از نقاط امريه كه محفلي روحاني تاسيس گشته فورا بعد از وصول اين نامه صندوق خيريهاي تشكيل گردد و در تحت اداره مطلقه محفل روحاني باشد و جز باطلاع و صوابديداعضاي محفل فلسي از ان صرف نگردد و انچه را اعضاي محفل در ترويج امر تبليغ و تاسيس مدارس و اعانه محتاجين وطبع و انتشاركتب والواح و مخابره و مراسله با اطراف صلاح دانند از ان مبلغ برداشته صرف نمايند."
(توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه۱۳۰)
"چهل محفل از محافل محليه روحانيه در قاره امريكا بر حسب قوانين جاريه متبوعه در اين ممالك مختلفه رسما تسجيل گشت و صفت شرعي يافت و درنظر اولياي امور از دوائر مشروعه معتبره محسوب گرديد طولي نكشيد كه اوقاف بهائي در نهايت متانت تاسيس گشت و اماكن متبركه و اراضي وسيعه و معابد و حظائر مختلفه بنام اين محافل معتبره مركزي و محلي در دوائر ثبت اسناد در اين ممالك مختلفه رسما انتقال يافت"
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۲۲۲ )
"املاک و موقوفات کثيرهء ديگری نيز که از آغاز طلوع نظم اداری امر حضرت بهاءالله مترادفاً و متتابعاً در ساير ممالک واقاليم عالم مانند...بنام محافل ملّی اقاليم مربوطه تسجيل و قسمتی بنحو امانت نزد وجوه احبّا نگاهداشته شده و كلّ در سنين اخيره بتوسعهء موقوفات ملّيّه و تشييد ارکان جوامع امريّه کمک شايان نموده است. در رتبهء ثانی اوقاف محلّی است که مکمّل اوقاف ملّيّه محسوب و آن نيز حائز اهمّيّت فراوان ميباشد و در نتيجهء تسجيل محافل روحانيّهء محلّيّه بصورت شرعی و قانونی تأسيس و در ممالک مختلفهء شرق و غرب باحسن وجه محفوظ شده است." (کتاب قرن بدیع صفحه 683)
"و نيز بايد در جهت تاسيس صندوقهاي خيريه محلي اقداماتي ولو مختصر صورت گيرد و اين صندوقها با تبرعات ياران تقويت شده به كمكهاي مالي جامعه امريكاي شمالي ، كه ام روحاني اين جوامع است ، ضميمه شود و از اين صندوق مصارف محافظت حظائر قدس محلي و تاسيس تدريجي اوقاف بهائي نظير قطعه زمين اهدائي در شيلي جهت مشرق الاذكار و همچنين انعقاد كنفرانسها و مدارس تابستانه و دفاتر تبليغاتي و اداره و توسعه فعاليت هاي جوانان تامين گردد ." (حصن حصين شريعت الله: صفحه ۱۹ )
"عنقريب قسمتي از اراضي كه در قرب مقام اعلي واقع بنام شعبه اين محفل كه ركني از اركان ديوان عدل الهي محسوب انتقال خواهديافت و بمرور ايام شعبههاي سائر محافل روحاني مركزي در شرق و غرب و جنوب و شمال در ارض اقدس كه قلب عالم و قبله امم است تاسيس خواهد شد "
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۵۵۸ )
"بتشکیل اولین محفل ملی روحانی و بیت العدل خصوصی در آن سامان و کسب اعتبار نامه رسمي و تاسيس شعبهاي از ان محفل روحاني نوراني در ارض اقدس مويدو مفتخر گردند تا انچه را وقف مقام اعلي نمودهاند و قباله ان چندي قبل بطهران ارسال گشته باسم هيئت امناي محفل ملي روحاني بهائيان ايران ثبت و منتقل گردد. "
(توقيعات مباركه (١٩٢٧-١٩٣٩): صفحه ۲۳۵ )
"شعبه دو محفل مركزي بهائيان امريك و هندوستان برحسب قوانين حكومت فلسطين تاسيس شد و قسمتي از اين اراضي جديد الابتياع پس ازاجرا و اتمام سي معامله قانونيه در اداره ثبت اسناد رغما لانف الناقض الاكبرو ابنه باسم شعبه محفل ملي بهائيان امريك انتقال يافت طولي نكشيد كه اين اراضي وسيعه بتمامها از رسوم دولتي معاف گشت و از اوقاف بينالمللي جامعه بهائي محسوب شد"
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۲۲۳ )
با توجه به نصوص ذکر شده تحریفات و تعدی ایادی سابق و بیت العدل بدلی به حریم مبارک کتاب اقدس کاملأ آشکار است
www.iranbahai1.blogfa.com
که در آن تحریفات بیت العدل در نصوص کتاب اقدس و سخنان عبدالبهاء را نشان داده است که جهت استحضار کاربران عزیز نقل می شود:
***************
بخش چهارم پاسخ به ردیه ای بنام "احیاء پرونده ای کهن"
ردیه نویس به تکرار تفسیر و تاویل و تحریف قسمتی از کتاب اقدس (بند42) توسط بیت العدل بدلی و کاذب پرداخته و آنرا دلیل بر انقطاع سلسله ولایت امرالله دانسته است درصورتیکه حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند:
" ان الذي ياول ما نزل من سما الوحي و يخرجه عن الظاهر انه ممن حرف كلمة الله العليا و كان من الاخسرين في كتاب مبين "
" ترجمه : اگر كسي آياتي را كه از اسمان وحي نازل شده تاويل كند و آن آيات را از معني ظاهر آنها خارج سازد ، از جمله کسانی است كه كلام الهي را تحريف كرده و دركتاب مبين در زمره زیانکاران محسوب خواهد شد ."
با استخراج و نقل قسمتی از نوشته ایادی امرالله نصرت الله بهره مند به بررسی تحریفات و تاویلات بیت العدل بدلی میپردازم.
آیه مبارک کتاب مستطاب اقدس که مورد تفسیر، تاویل وتحریف ایادی سابق وبیت عدل بدلی قرار گرفته است به این شرح است:
"قد رجعت الاوقاف المختصة للخيرات الي الله مظهر الايات ليس لاحد ان يتصرف فيها الا بعد اذن مطلع الوحي و من بعده يرجع الحكم الي اغصان و من بعدهم الي بيت العدل ان تحقق امره في البلاد ليصرفوها في البقاعالمرتفعة في هذا الامر و فيما امروا به من لدن مقتدر قدير * و الا ترجع الي اهل البها الذين لا يتكلمون الا بعد اذنه و لا يحكمون الا بما حكم الله في هذااللوح اولئك اوليا النصر بين السمواتو الارضين * ليصرفوها فيما حدد في الكتاب من لدن عزيز كريم"
باید به این اصل مهم توجه داشت که فقط مبین آیات الله (حضرت عبدالبهاء و پس از ایشان اولیاء امرالله) اختیار و اجازه تفسیر و تبین نصوص مبارکه را دارند حتی یک بیت العدل حقیقی حق تبین یا تفسیر ندارد چه رسد به یک موسسه ای که جز نام با بیت عدل حقیقی وجه تشابهی ندارد
تاویلات و تحریفاتی که بیت العدل بدلی انجام داده است به این قرار است :
در بیان مبارک ذکری از ولی امرالله نشده است اما بیت العدل بدلی بغلط و بطور غیر مجازکلمه "اغصان" را "ولی امرالله" تاویل نموده است مر حوم اشراق خاوری در تقریرات خود بیان نموده است که: ""يرجع الحکم الی الاغصان "، برمی گردد حکم اين اوقاف، يعنی زمام اين امور، بدست اغصان سپرده می شود. مقصود از اغصان در اينجا حضرت غصن اعظم، عبدالبهاء مبيّن آيات الهی هستند که بعد از جمال مبارک زمامدار امور بودند." (تقریرات صفحه 115) واین کاملأ درست است چه حضرت بهاءالله مقرر فرمودند که همه " طرّاً بغصن اعظم ناظر باشند" و زمام همه امور را به دست با کفایت حضرت عبدالبهاء سپردند.
بیان مبارک " بيت العدل ان تحقق امره فی البلاد" دلالت بر بیت العدل محلی دارد "فی البلاد" یعنی در شهرها و تاویل بیت العدل بدلی دائر بر اینکه منظور بیت العدل جهانی است غلط و تحریف آیات الله محسوب میگردد. بر فرض محال اگر منظور مبارک بیت العدل جهانی باشد فقط ولی امرالله میتواند آنرا بیان نماید.
اوقاف مختصه به امور خیریه از واردات بیوت عدل است و حضرت غصن اعظم تکلیف آنرا در زمان حیات خودشان معین فرموده اند.
"حضرت عبدالبهاء درلوحی صريح می فرمايند، که مقصود از اين " اهل بهاء " محافل روحانيّه هستند که در بلاد، قبل از تشکيل بيت العدل اعظم زمامدار امور روحانی جامعه بهائی هستند. اين " اهل البهاء "، يعنی اعضای محافل روحانی، کسانی هستند که " لايتکلّمون الّا بعد اذنه "، در نهايت خلوص و بندگی جز مطابق اوامر الهی به چيز ديگری تکلّم نمی کنند. " ولا يحکمون الّا بما حکم اللّه "، حکمی نمی کنند مگر مطابق آنچه خداوند حکم کرده است، " فی هذا اللّوح "، در اين کتاب اقدس." (تقریرات صفحه 116)
حضرت عبدالبهاء در لوحی بافتخار مرحوم گوهرتاج رفسنجانی میفرمایند: "اوقاف مختصه بخیرات قبل از تشکیل بیت العدل بمحفل روحانی که منزه و مقدس از شائبه نفسانی است راجع و الا فلا" (گنجینه حدود و احکام صفحه 222)
باید توجه داشت که حضرت عبدالبهاء و شوقی افندی اولین ولی امر بهائی محافل را جنین بیوت عدل بیان فرموده اند
" محافل روحاني محلي و ملي كه حتي قبل از صعود حضرت عبدالبها در مرحله جنيني خودبه ايفاي وظيفه مشغول بودند ، در اختياراتي كه شارع ائين ما و مركز ميثاق درالواح خود به اين محافل عنايت فرمودهاند ، در اساس صندوق خيريه محلي كه اداره ان بر طبق دستورات مخصوص حضرت عبدالبها خطاب به پارهاي از محافل روحاني درايران بوده است" (دور بهائی صفحه 77)
"اين محافل روحانيه كه در مستقبل ايام بنام اصلي و دائمي خويش يعني "بيوت عدل" كه از طرف شارع اين امر اعظم تعيين گرديده ..." (کتاب قرن بدیع صفحه670)
شوقی افندی اولین ولی امربهائی از آغاز دوران ولایت خود محافل ملی و محلی را به تاسیس و اداره صندوق ها و موسسات خیریه و اوقاف ملی و محلی تشویق فرمودند حتی به محافل ملی دستور فرمودند که به تاسیس شعبه ای از آن محافل در اسرائیل اقدام نمایند تا قسمتهائی از املاک و موقوفات بین المللی امر بنام آن محافل به ثبت برسد
"بايد در هر نقطهاي از نقاط امريه كه محفلي روحاني تاسيس گشته فورا بعد از وصول اين نامه صندوق خيريهاي تشكيل گردد و در تحت اداره مطلقه محفل روحاني باشد و جز باطلاع و صوابديداعضاي محفل فلسي از ان صرف نگردد و انچه را اعضاي محفل در ترويج امر تبليغ و تاسيس مدارس و اعانه محتاجين وطبع و انتشاركتب والواح و مخابره و مراسله با اطراف صلاح دانند از ان مبلغ برداشته صرف نمايند."
(توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه۱۳۰)
"چهل محفل از محافل محليه روحانيه در قاره امريكا بر حسب قوانين جاريه متبوعه در اين ممالك مختلفه رسما تسجيل گشت و صفت شرعي يافت و درنظر اولياي امور از دوائر مشروعه معتبره محسوب گرديد طولي نكشيد كه اوقاف بهائي در نهايت متانت تاسيس گشت و اماكن متبركه و اراضي وسيعه و معابد و حظائر مختلفه بنام اين محافل معتبره مركزي و محلي در دوائر ثبت اسناد در اين ممالك مختلفه رسما انتقال يافت"
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۲۲۲ )
"املاک و موقوفات کثيرهء ديگری نيز که از آغاز طلوع نظم اداری امر حضرت بهاءالله مترادفاً و متتابعاً در ساير ممالک واقاليم عالم مانند...بنام محافل ملّی اقاليم مربوطه تسجيل و قسمتی بنحو امانت نزد وجوه احبّا نگاهداشته شده و كلّ در سنين اخيره بتوسعهء موقوفات ملّيّه و تشييد ارکان جوامع امريّه کمک شايان نموده است. در رتبهء ثانی اوقاف محلّی است که مکمّل اوقاف ملّيّه محسوب و آن نيز حائز اهمّيّت فراوان ميباشد و در نتيجهء تسجيل محافل روحانيّهء محلّيّه بصورت شرعی و قانونی تأسيس و در ممالک مختلفهء شرق و غرب باحسن وجه محفوظ شده است." (کتاب قرن بدیع صفحه 683)
"و نيز بايد در جهت تاسيس صندوقهاي خيريه محلي اقداماتي ولو مختصر صورت گيرد و اين صندوقها با تبرعات ياران تقويت شده به كمكهاي مالي جامعه امريكاي شمالي ، كه ام روحاني اين جوامع است ، ضميمه شود و از اين صندوق مصارف محافظت حظائر قدس محلي و تاسيس تدريجي اوقاف بهائي نظير قطعه زمين اهدائي در شيلي جهت مشرق الاذكار و همچنين انعقاد كنفرانسها و مدارس تابستانه و دفاتر تبليغاتي و اداره و توسعه فعاليت هاي جوانان تامين گردد ." (حصن حصين شريعت الله: صفحه ۱۹ )
"عنقريب قسمتي از اراضي كه در قرب مقام اعلي واقع بنام شعبه اين محفل كه ركني از اركان ديوان عدل الهي محسوب انتقال خواهديافت و بمرور ايام شعبههاي سائر محافل روحاني مركزي در شرق و غرب و جنوب و شمال در ارض اقدس كه قلب عالم و قبله امم است تاسيس خواهد شد "
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۵۵۸ )
"بتشکیل اولین محفل ملی روحانی و بیت العدل خصوصی در آن سامان و کسب اعتبار نامه رسمي و تاسيس شعبهاي از ان محفل روحاني نوراني در ارض اقدس مويدو مفتخر گردند تا انچه را وقف مقام اعلي نمودهاند و قباله ان چندي قبل بطهران ارسال گشته باسم هيئت امناي محفل ملي روحاني بهائيان ايران ثبت و منتقل گردد. "
(توقيعات مباركه (١٩٢٧-١٩٣٩): صفحه ۲۳۵ )
"شعبه دو محفل مركزي بهائيان امريك و هندوستان برحسب قوانين حكومت فلسطين تاسيس شد و قسمتي از اين اراضي جديد الابتياع پس ازاجرا و اتمام سي معامله قانونيه در اداره ثبت اسناد رغما لانف الناقض الاكبرو ابنه باسم شعبه محفل ملي بهائيان امريك انتقال يافت طولي نكشيد كه اين اراضي وسيعه بتمامها از رسوم دولتي معاف گشت و از اوقاف بينالمللي جامعه بهائي محسوب شد"
(توقيعات مباركه - خطاب به احبا شرق: صفحه ۲۲۳ )
با توجه به نصوص ذکر شده تحریفات و تعدی ایادی سابق و بیت العدل بدلی به حریم مبارک کتاب اقدس کاملأ آشکار است
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
دنباله بحث به نقل از سایت بهائیان ارتدکس:
اخطار ها را نادیده گرفته اند!
شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی میفرماید:
"نظم اداری بهائی با حقائق آئين بهائی پيوندی ناگسستنی دارد و اصولی را که جداگانه از قلم حضرت بهاء الله و حضرت عبدالبهاء صادر گشته به يکديگر متّصل می سازد. پس اگر کسی اصول اداری بهائی را از اصول روحانی و انسانيش جدا سازد ضربتی قاطع بر هيکل امر الهی وارد ساخته که مآلاً به تجزيه و تلاشی اجزاء مرکبّه اش و اضمحلال اساسش منتهی می شود."
(نظم جهانی بهائی صفحه 5)
نقض عهد ایادی سابق و اعمالی که با نادیده گرفتن و مخالفت با دستورات شوقی افندی اولین ولی امر بهائی انجام دادند و حاصل زحمات سی و شش ساله او در دوران ولایتش را کن لم یکن تلقی کردند ، بدعتی که ایجاد نمودند ومنکر تداوم و تسلسل ولایت امرالله گشتند و بر علیه دومین ولی امر بهائی قیام کردند ، و اینکه بر خلاف الواح مبارک وصایا و متضاد با توقیعات و پیامهای شوقی افندی مبادرت به ایجاد موسسه نامشروع بیت العدل بدلی نمودند که با بیت عدل توصیف شده بوسیله حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا شباهتی بجز نام ندارد، همه از مصادیق جدا نمودن اصول اداری از اصول روحانی و انسانی دیانت بهائی است .
اکنون گردانندگان بیت العدل بدلی، اعضاء و عواملش علیرقم اخطار های زیاد اولین ولی امر بهائی آن موسسه نامشروع را که آلت و وسیله ای بیش نیست جانشین آئین بهائی تصویر مینمایند و با دنیا پرستی و جاه طلبی های خود چهره ای مکدر از دیانت بهائی عرضه میکنند. اولین ولی امر بهائی میفرماید:
"قبلاً به تأکيد تمام ذکر شد که تشکيلات بهائی را بايد به منزله آلت و وسيله دانست و نبايد آنرا بدل و جانشين آئين بهائی شمرد. تشکيلات بهائی را بايد مانند مجرائی دانست که در آن نعم و مواهب موعوده حضرت بهاء الله جاری گردد و از هر انجمادی که مانع ظهور قوای آزادی بخش آئين مقدّس بهائی است بايد محافظه گردد... به عبارت ديگر دستگاه محافل و لجنات و انجمن های شور را بايد به منزله آلت و وسيله دانست نه مقصد وهدف."
(نظم جهانی بهائی صفحه 9)
"بر ذمّه وارثان اين ميراث عظيم است که با قلوبی متوجّه و آگاه مواظب باشند که مبادا تشکيلات بهائی که وسيله و آلتی بيش نيست جايگزين امر الهی گردد و مبادا جانبداری و جاه طلبی و دنيا پرستی بمرور زمان در آن رخنه نمايد و پرتو روی دلجويش را تار و پاکيزگی و صافيش را مکدّر سازد و از نفوذش بکاهد"
(نظم جهانی بهائی صفحه 11)
http://www.iranbahai1.blogfa.com/post-54.aspx
اخطار ها را نادیده گرفته اند!
شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی میفرماید:
"نظم اداری بهائی با حقائق آئين بهائی پيوندی ناگسستنی دارد و اصولی را که جداگانه از قلم حضرت بهاء الله و حضرت عبدالبهاء صادر گشته به يکديگر متّصل می سازد. پس اگر کسی اصول اداری بهائی را از اصول روحانی و انسانيش جدا سازد ضربتی قاطع بر هيکل امر الهی وارد ساخته که مآلاً به تجزيه و تلاشی اجزاء مرکبّه اش و اضمحلال اساسش منتهی می شود."
(نظم جهانی بهائی صفحه 5)
نقض عهد ایادی سابق و اعمالی که با نادیده گرفتن و مخالفت با دستورات شوقی افندی اولین ولی امر بهائی انجام دادند و حاصل زحمات سی و شش ساله او در دوران ولایتش را کن لم یکن تلقی کردند ، بدعتی که ایجاد نمودند ومنکر تداوم و تسلسل ولایت امرالله گشتند و بر علیه دومین ولی امر بهائی قیام کردند ، و اینکه بر خلاف الواح مبارک وصایا و متضاد با توقیعات و پیامهای شوقی افندی مبادرت به ایجاد موسسه نامشروع بیت العدل بدلی نمودند که با بیت عدل توصیف شده بوسیله حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا شباهتی بجز نام ندارد، همه از مصادیق جدا نمودن اصول اداری از اصول روحانی و انسانی دیانت بهائی است .
اکنون گردانندگان بیت العدل بدلی، اعضاء و عواملش علیرقم اخطار های زیاد اولین ولی امر بهائی آن موسسه نامشروع را که آلت و وسیله ای بیش نیست جانشین آئین بهائی تصویر مینمایند و با دنیا پرستی و جاه طلبی های خود چهره ای مکدر از دیانت بهائی عرضه میکنند. اولین ولی امر بهائی میفرماید:
"قبلاً به تأکيد تمام ذکر شد که تشکيلات بهائی را بايد به منزله آلت و وسيله دانست و نبايد آنرا بدل و جانشين آئين بهائی شمرد. تشکيلات بهائی را بايد مانند مجرائی دانست که در آن نعم و مواهب موعوده حضرت بهاء الله جاری گردد و از هر انجمادی که مانع ظهور قوای آزادی بخش آئين مقدّس بهائی است بايد محافظه گردد... به عبارت ديگر دستگاه محافل و لجنات و انجمن های شور را بايد به منزله آلت و وسيله دانست نه مقصد وهدف."
(نظم جهانی بهائی صفحه 9)
"بر ذمّه وارثان اين ميراث عظيم است که با قلوبی متوجّه و آگاه مواظب باشند که مبادا تشکيلات بهائی که وسيله و آلتی بيش نيست جايگزين امر الهی گردد و مبادا جانبداری و جاه طلبی و دنيا پرستی بمرور زمان در آن رخنه نمايد و پرتو روی دلجويش را تار و پاکيزگی و صافيش را مکدّر سازد و از نفوذش بکاهد"
(نظم جهانی بهائی صفحه 11)
http://www.iranbahai1.blogfa.com/post-54.aspx
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
در پاسخ یک خولننده مقاله ای در سایت بهائیان ارتدکس آمده است که جهت مزید اطلاع کاربران بهائی پژوهی می آوریم:
پاسخ به یک خواننده
اولین ولی امرالله با اعلامیه نهم ژانویه 1951 خود تشکیل شورای بین المللی بهائی را به دنیای بهائی اعلام کرد و مشخص نمود که جنین بیت العدل اعظم است و درتلگرام مورخ دوم مارچ 1951 بهائیان دنیا را از انتصاب میسن ریمی به ریاست شورای بین المللی بهائی آگاه نمود.
ریاست بیت عدل اعظم یا بین المللی در حالت جنینی مقامی است که فقط ولی امر آینده میتواند تصدی نماید، بیت العدل بدلی وکاذب میکوشد که با القاء و تلقیح دروغها ومطالب نادرستی که منتشر میکند از اهمیت و مقام آن شورا و ریاست آن بکاهد و آن را کم اهمیت جلوه دهد. بهتر است برای دانستن مقام آن شورا اعلامیه مذکور و توقیعات شوقی افندی 1957-1951 را مطالعه نمائید .
رئیس و تمامی اعضای شورای بین المللی بهائی توسط ولی امر الله منصوب گشتند ، احدی اجازه ندارد که منصوب ولی امرالله را عزل نماید یا شورائی را که تشکیل داده است منحل سازد اما ایادی سابق که اطاعت از روحیه خانم را بر اطاعت از حضرت عبدالبهاء واولیاء امرالله ترجیح دادند آن شورا منحل نموده وبجای آن یک شورای ساخته و پرداخته خودشان را قرار دادند در صورتیکه درالواح وصایا یا الواح ونصوص دیگر چنین حقی به آنها داده نشده بود.
بر اساس الواح وصایا هریک از اولیاء امرالله موظفند که جانشین خود را در زمان حیات خویش تعین نمایند و این یک وظیفه حتمی و لازم الاجرا است زیرا میثاق حضرت بهاءالله است در هیچ جای الواح وصایا چنین چیزی پیش بینی یا حتی اشاره نشده که ولی امرالله بتواند جانشین برای خود انتخاب نکند میفرمایند " باید " تعین نماید ، هیچ جای تردیدی باقی نگذاشته اند بعلاوه فرموده اند:
" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"
باید ولی امرالله وجود داشته باشد تا از او اطاعت شود تا حصن متین امرالله محفوظ و مصون ماند.
این موضوعی است که شوقی افندی هم مورد تاکید قرار داده است :
" هر گاه ولايت امر از نظم بديع حضرت بهآءاللّه منتزع شود اساس اين نظم متزلزل و اِلی الأبد محروم از اصل توارثی ميگردد که به فرموده حضرت عبدالبهآء در جميع شرايع الهی نيز بر قرار بوده است"
(دور بهائی صفحه 79)
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود"
(دور بهائی صفحه 80)
ملاحظه میفرمائید که بدون ولی امرالله دیانت بهائی نمیتواند وجود داشته باشد آنچه را که در حال حاضر دیانت بهائی میپندارید (تحت تسلط بیت العدل بدلی) نسخه بدلی و تغیریافته آن دیانت است که روز به روز از دیانت اصلی وحقیقی بهائی بیشتر فاصله میگیرد.
نه بنده و نه شما و نه هیچ کس دیگری حق ندارد که بگوید شوقی افندی جانشین خود را چگونه باید تعین میکرد ایشان مصون از خطا بودند و جانشین خود را بنحوی تعین فرمودند که علیرقم عهد شکنی و اعمال خلاف روحیه خانم و ایادی سابق برای مومنین حقیقی شناختن جانشین میسر بود بعلاوه این امکان را نباید نادیده گرفت که هنگامی که در لندن تشریف داشتند و به بیماری مهلک آنفولانزای آسیائی مبتلا گشتند و طبق نوشته روحیه خانم پزشک معالج به ایشان اظهار داشت که از رادیو شنیده است که در طی هفته گذشته دویست نفر در اثر این بیماری فوت شده اند ایشان به احتمال خیلی زیاد آخرین پیام خود را به دنیای بهائی مرقوم داشته یا انکه آنرا به روحیه خانم دیکته فرموده و ضمن آن نحوه انتصاب جانشین خود میسن ریمی را با انتصاب به ریاست بیت عدل جنینی تشریح نموده بودند اما روحیه خانم به هر دلیلی که فقط خود او میدانست آن سند را معدوم نموده باشد.
اینکه وقایع بعد از صعود را امتحان الهی دانسته اید درست است اما باید توجه فرمائید که در یک امتحان ممتحن از شما انتظار دارد که مطالبی که به شما تدریس گشته بلد باشید لذا سئوالها در رابطه با مطالب تدریس شده بوسیله معلم است و جواب بی ربط سبب رد شدن در امتحان خواهد بود، دروسی که بشما آموخته شده به قرار زیر است:
" الواح وصايا توام با كتاب اقدس بمنزله گنجينه گرانبهائی است كه عناصر بینظير مدنيت الهيه را كه تاسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد" (نظم جهاني بهائي: صفحه ۹)
آنچه حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایای خود مرقوم داشته اند حتمی الوقوع بوده وبه مرحله اجرا درخواهد آمد اولین ولی امرالله میفرمایند:
"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... "
(توقیع 6 مارچ 1925 )
بر طبق اوامر مبارک اولیاء امرالله موظف ومکلفند که جا نشین خود را در زمان حیاتشان تعین نمایند و این نه تنها امری دلخواه نیست بلکه الزامی واجباری است.
"ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید"
" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"
بر اساس الواح مبارک وصایا و بر اساس توقیعات و تبینات شوقی افندی اولین ولی امر بهائی تا پایان دوران دیانت بهائی که از هزار سال کمتر نخواهد بود ولایت امرالله تسلسل و ادامه خواهد داشت.
" و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه وتقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد."
میسن ریمی بهترین شخصی بود که واجد شرایط تعین شده در الواح وصایا بود و برای همین از میان کلیه مومنین توسط شوقی افندی به ریاست شورای بین المللی بهائی منصوب گشت او همواره مورد توجه و عنایت خاص حصرت عبدابهاء وعلاقه واحترام شوقی افندی بود
اولین ولی امر بهائی در توقیع مورخ بیست وسوم نوامبر 1951 پیش بینی نمود که شورای بین المللی بهائی در حین نقشه دهساله 1957-1953 سرپرستی محافل ملی را بعهده خواهد گرفت.
اینکه نوشته اید "حضرت محمد جانشینی حضرت علی را مکتوب نفرمودند" چه جای تعجب است ؟
حضرت محمد چیزهای دیگر را نیز مرقوم نفرمودند آنچه به ایشان وحی میشد بیان میکردند و بعضی از اصحاب که سواد داشتند مینوشتند. در هر حال اینکه نوشته صریحی در مورد ولایت حضرت علی که بوسیله حضرت محمد نوشته شده باشد وجود ندارد حقیقت را تغییر نمی دهد وولایت امیرالمومنین را نفی نمیکند بگفته ایادی سابق علی اکبر فروتن بجز چهار یا پنج نفری که ولایت حضرت علی را پذیرفتند بقیه مسلمین مرتد شدند حال در این دیانت با وجود الواح وصایا و توقیعات شوقی افندی وبخصوص اعلامیه نهم ژانویه 1951 ایشان، گناه نقض عهد ایادی سابق بمراتب بیش از کسانی است که ولایت حضرت علی را نپذیرفتند.
http://www.iranbahai1.blogfa.com/post-55.aspx
پاسخ به یک خواننده
اولین ولی امرالله با اعلامیه نهم ژانویه 1951 خود تشکیل شورای بین المللی بهائی را به دنیای بهائی اعلام کرد و مشخص نمود که جنین بیت العدل اعظم است و درتلگرام مورخ دوم مارچ 1951 بهائیان دنیا را از انتصاب میسن ریمی به ریاست شورای بین المللی بهائی آگاه نمود.
ریاست بیت عدل اعظم یا بین المللی در حالت جنینی مقامی است که فقط ولی امر آینده میتواند تصدی نماید، بیت العدل بدلی وکاذب میکوشد که با القاء و تلقیح دروغها ومطالب نادرستی که منتشر میکند از اهمیت و مقام آن شورا و ریاست آن بکاهد و آن را کم اهمیت جلوه دهد. بهتر است برای دانستن مقام آن شورا اعلامیه مذکور و توقیعات شوقی افندی 1957-1951 را مطالعه نمائید .
رئیس و تمامی اعضای شورای بین المللی بهائی توسط ولی امر الله منصوب گشتند ، احدی اجازه ندارد که منصوب ولی امرالله را عزل نماید یا شورائی را که تشکیل داده است منحل سازد اما ایادی سابق که اطاعت از روحیه خانم را بر اطاعت از حضرت عبدالبهاء واولیاء امرالله ترجیح دادند آن شورا منحل نموده وبجای آن یک شورای ساخته و پرداخته خودشان را قرار دادند در صورتیکه درالواح وصایا یا الواح ونصوص دیگر چنین حقی به آنها داده نشده بود.
بر اساس الواح وصایا هریک از اولیاء امرالله موظفند که جانشین خود را در زمان حیات خویش تعین نمایند و این یک وظیفه حتمی و لازم الاجرا است زیرا میثاق حضرت بهاءالله است در هیچ جای الواح وصایا چنین چیزی پیش بینی یا حتی اشاره نشده که ولی امرالله بتواند جانشین برای خود انتخاب نکند میفرمایند " باید " تعین نماید ، هیچ جای تردیدی باقی نگذاشته اند بعلاوه فرموده اند:
" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"
باید ولی امرالله وجود داشته باشد تا از او اطاعت شود تا حصن متین امرالله محفوظ و مصون ماند.
این موضوعی است که شوقی افندی هم مورد تاکید قرار داده است :
" هر گاه ولايت امر از نظم بديع حضرت بهآءاللّه منتزع شود اساس اين نظم متزلزل و اِلی الأبد محروم از اصل توارثی ميگردد که به فرموده حضرت عبدالبهآء در جميع شرايع الهی نيز بر قرار بوده است"
(دور بهائی صفحه 79)
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود"
(دور بهائی صفحه 80)
ملاحظه میفرمائید که بدون ولی امرالله دیانت بهائی نمیتواند وجود داشته باشد آنچه را که در حال حاضر دیانت بهائی میپندارید (تحت تسلط بیت العدل بدلی) نسخه بدلی و تغیریافته آن دیانت است که روز به روز از دیانت اصلی وحقیقی بهائی بیشتر فاصله میگیرد.
نه بنده و نه شما و نه هیچ کس دیگری حق ندارد که بگوید شوقی افندی جانشین خود را چگونه باید تعین میکرد ایشان مصون از خطا بودند و جانشین خود را بنحوی تعین فرمودند که علیرقم عهد شکنی و اعمال خلاف روحیه خانم و ایادی سابق برای مومنین حقیقی شناختن جانشین میسر بود بعلاوه این امکان را نباید نادیده گرفت که هنگامی که در لندن تشریف داشتند و به بیماری مهلک آنفولانزای آسیائی مبتلا گشتند و طبق نوشته روحیه خانم پزشک معالج به ایشان اظهار داشت که از رادیو شنیده است که در طی هفته گذشته دویست نفر در اثر این بیماری فوت شده اند ایشان به احتمال خیلی زیاد آخرین پیام خود را به دنیای بهائی مرقوم داشته یا انکه آنرا به روحیه خانم دیکته فرموده و ضمن آن نحوه انتصاب جانشین خود میسن ریمی را با انتصاب به ریاست بیت عدل جنینی تشریح نموده بودند اما روحیه خانم به هر دلیلی که فقط خود او میدانست آن سند را معدوم نموده باشد.
اینکه وقایع بعد از صعود را امتحان الهی دانسته اید درست است اما باید توجه فرمائید که در یک امتحان ممتحن از شما انتظار دارد که مطالبی که به شما تدریس گشته بلد باشید لذا سئوالها در رابطه با مطالب تدریس شده بوسیله معلم است و جواب بی ربط سبب رد شدن در امتحان خواهد بود، دروسی که بشما آموخته شده به قرار زیر است:
" الواح وصايا توام با كتاب اقدس بمنزله گنجينه گرانبهائی است كه عناصر بینظير مدنيت الهيه را كه تاسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد" (نظم جهاني بهائي: صفحه ۹)
آنچه حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایای خود مرقوم داشته اند حتمی الوقوع بوده وبه مرحله اجرا درخواهد آمد اولین ولی امرالله میفرمایند:
"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... "
(توقیع 6 مارچ 1925 )
بر طبق اوامر مبارک اولیاء امرالله موظف ومکلفند که جا نشین خود را در زمان حیاتشان تعین نمایند و این نه تنها امری دلخواه نیست بلکه الزامی واجباری است.
"ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید"
" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"
بر اساس الواح مبارک وصایا و بر اساس توقیعات و تبینات شوقی افندی اولین ولی امر بهائی تا پایان دوران دیانت بهائی که از هزار سال کمتر نخواهد بود ولایت امرالله تسلسل و ادامه خواهد داشت.
" و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه وتقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد."
میسن ریمی بهترین شخصی بود که واجد شرایط تعین شده در الواح وصایا بود و برای همین از میان کلیه مومنین توسط شوقی افندی به ریاست شورای بین المللی بهائی منصوب گشت او همواره مورد توجه و عنایت خاص حصرت عبدابهاء وعلاقه واحترام شوقی افندی بود
اولین ولی امر بهائی در توقیع مورخ بیست وسوم نوامبر 1951 پیش بینی نمود که شورای بین المللی بهائی در حین نقشه دهساله 1957-1953 سرپرستی محافل ملی را بعهده خواهد گرفت.
اینکه نوشته اید "حضرت محمد جانشینی حضرت علی را مکتوب نفرمودند" چه جای تعجب است ؟
حضرت محمد چیزهای دیگر را نیز مرقوم نفرمودند آنچه به ایشان وحی میشد بیان میکردند و بعضی از اصحاب که سواد داشتند مینوشتند. در هر حال اینکه نوشته صریحی در مورد ولایت حضرت علی که بوسیله حضرت محمد نوشته شده باشد وجود ندارد حقیقت را تغییر نمی دهد وولایت امیرالمومنین را نفی نمیکند بگفته ایادی سابق علی اکبر فروتن بجز چهار یا پنج نفری که ولایت حضرت علی را پذیرفتند بقیه مسلمین مرتد شدند حال در این دیانت با وجود الواح وصایا و توقیعات شوقی افندی وبخصوص اعلامیه نهم ژانویه 1951 ایشان، گناه نقض عهد ایادی سابق بمراتب بیش از کسانی است که ولایت حضرت علی را نپذیرفتند.
http://www.iranbahai1.blogfa.com/post-55.aspx
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: Re: پاسخ: بیت العدل همچنان در
متن پیام شوقی افندی در سال 1951 توسط نصرت الله بهره مند (ولی امر بعد از مارانجلا )به فارسی برگردانده شده است.
چون این متن حاوی نکاتی مهم می باشد جهت اطلاع پژوهشگران محترم بهائی پژوهی در اینجا آورده می شود.
این متن از سایت بهائیان ارتدکس هند به آدرس زیر نقل می شود:
http://www.bahaisorthodox.com/proc_per.htm
چون این متن حاوی نکاتی مهم می باشد جهت اطلاع پژوهشگران محترم بهائی پژوهی در اینجا آورده می شود.
این متن از سایت بهائیان ارتدکس هند به آدرس زیر نقل می شود:
http://www.bahaisorthodox.com/proc_per.htm
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
به عرض کاربران گرامی که مطالب این تاپیک را دنبال می نمایندمی رساند که سایت بهائیان ارتدکس ایران
(که نظام بیت العدل را غیر قانونی و غیر مشروع می دانند ) در آین آدرس جدیدقابل مشاهده است.
http://iranbahai1.blogfa.com/8802.aspx
ضمنا تشکیلات مجزای آنها از طریق سایت هائی از جمله این سایت
(http://truebahaifiresides.blogspot.com/)به اطلاع رسانی تشکیل
ضیافت های ماهانه این بهائیان منشعب می پردازد.
(که نظام بیت العدل را غیر قانونی و غیر مشروع می دانند ) در آین آدرس جدیدقابل مشاهده است.
http://iranbahai1.blogfa.com/8802.aspx
ضمنا تشکیلات مجزای آنها از طریق سایت هائی از جمله این سایت
(http://truebahaifiresides.blogspot.com/)به اطلاع رسانی تشکیل
ضیافت های ماهانه این بهائیان منشعب می پردازد.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
این هم مطلب دیگری از سایت بهائیان ارتدکس با عنوان:
مراحل مورد نظر شوقی افندی در تشکیل بیت العدل حقیقی هرگز رعایت نشد!...
در تاریخ نهم ژانویه 1951 شوقی افندی ضمن اولین و تنها اعلامیه دوران حیاتش به کلیه بهائیان دنیا تاسیس اولین شورای بین المللی بهائی (بیت العدل جنینی ) را کتبأ اعلام نمود و مشخص فرمود که جنین مزبور با طی مراحل و تحولاتی به بیت العدل اعظم (حقیقی) تکامل خواهد یافت ، آن مراحل را به شرح زیر تعین فرمودند:
1 – تبدیل شورای بین المللی بهائی به دادگاه و محکمه رسمی بهائی.
2 – تبدیل محکمه رسمی به موسسه ای انتخابی.
3 – تبدیل موسسه انتخابی به بیت العدل اعظم (حقیقی) از طریق انتخابات.
اولین ولی امرالله در توقیعات متعددی تبدیل شورای بین المللی بهائی به دادگاه و محکمه رسمی بهائی را شرط اصلی و اساسی و لازم الاجرای تشکیل بیت العدل اعظم (حقیقی) اعلام فرموده اند و برای عملی شدن این شرط ابتدا تشکیل 6 دادگاه بهائی را در شش کشور اسلامی لازم دنستند و آنرا جزو نقشه ده ساله قرار دادند که متاسفانه در نیمه اجرای آن صعود فرمودند .
اولین ولی امرالله در توقیع مورخ دوم مارچ هزارونهصدوپنجاه ویک میسن ریمی را بعنوان رئیس شورای بین المللی بهائی (بیت العدل جنینی) به دنیای بهائی معرفی نمود مقامی که فقط ولی امرالله میتواند تصدی نماید لذا شورا هرگز تشکیل جلسه نداد و اعضاء آن بطور انفرادی به انجام خدمات محوله از سوی شوقی افندی مشغول بودند .
همچنین در توقیع مورخ بیست وسوم نوامبر هزارو نهصدو پنجاه ویک اعلام نمود که هیئت مرکزی یعنی شورای بین المللی بهائی محافل ملی را در نیل به اهداف نقشه ده ساله رهبری وهدایت خواهد نمود که این بگونه ای غیر مستقیم اشاره ازآن دارد که او پیش بینی نموده بود که دوران ولایت او در طی اجرای نقشه به پایان خواهد رسید وجانشین تعیین شده توسط او با اعمال اختیارات ومسئولیت ریاست شورا مقارن با صعود او بعنوان ولی امربعدی جایگزین او خواهد بود.
مراحل مورد نظر شوقی افندی در تشکیل بیت العدل حقیقی هرگز رعایت نشد!...
در تاریخ نهم ژانویه 1951 شوقی افندی ضمن اولین و تنها اعلامیه دوران حیاتش به کلیه بهائیان دنیا تاسیس اولین شورای بین المللی بهائی (بیت العدل جنینی ) را کتبأ اعلام نمود و مشخص فرمود که جنین مزبور با طی مراحل و تحولاتی به بیت العدل اعظم (حقیقی) تکامل خواهد یافت ، آن مراحل را به شرح زیر تعین فرمودند:
1 – تبدیل شورای بین المللی بهائی به دادگاه و محکمه رسمی بهائی.
2 – تبدیل محکمه رسمی به موسسه ای انتخابی.
3 – تبدیل موسسه انتخابی به بیت العدل اعظم (حقیقی) از طریق انتخابات.
اولین ولی امرالله در توقیعات متعددی تبدیل شورای بین المللی بهائی به دادگاه و محکمه رسمی بهائی را شرط اصلی و اساسی و لازم الاجرای تشکیل بیت العدل اعظم (حقیقی) اعلام فرموده اند و برای عملی شدن این شرط ابتدا تشکیل 6 دادگاه بهائی را در شش کشور اسلامی لازم دنستند و آنرا جزو نقشه ده ساله قرار دادند که متاسفانه در نیمه اجرای آن صعود فرمودند .
اولین ولی امرالله در توقیع مورخ دوم مارچ هزارونهصدوپنجاه ویک میسن ریمی را بعنوان رئیس شورای بین المللی بهائی (بیت العدل جنینی) به دنیای بهائی معرفی نمود مقامی که فقط ولی امرالله میتواند تصدی نماید لذا شورا هرگز تشکیل جلسه نداد و اعضاء آن بطور انفرادی به انجام خدمات محوله از سوی شوقی افندی مشغول بودند .
همچنین در توقیع مورخ بیست وسوم نوامبر هزارو نهصدو پنجاه ویک اعلام نمود که هیئت مرکزی یعنی شورای بین المللی بهائی محافل ملی را در نیل به اهداف نقشه ده ساله رهبری وهدایت خواهد نمود که این بگونه ای غیر مستقیم اشاره ازآن دارد که او پیش بینی نموده بود که دوران ولایت او در طی اجرای نقشه به پایان خواهد رسید وجانشین تعیین شده توسط او با اعمال اختیارات ومسئولیت ریاست شورا مقارن با صعود او بعنوان ولی امربعدی جایگزین او خواهد بود.
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
ضمن استفاده از مطالبی که در این تاپیک آمده ،بنده نیز مطلبی را در یکی از سایت
ها دیدم که نشان می دهد چطور تشکیلات بهائی زیر نظر بیت العدل حرکت های
مخالفان خود را کنترل نموده و سعی در مهار کردن ان دارد.حتی سعی می کند بهائیان
را از خواندن مطالب آنها باز دارد و از ارتباط آنها با این محافل ضد بیت العدل جلوگیری
کند .همچنین سعی دارد ایمیل و سایر راههای ارتباط بهائیان بیت العدلی به دست
بهائیان مخالف بیت العدل موجود نیفتد .لذا طی بخشنامه ای از بهائیان می خواهد در
تالار های گفتگوی اینتر نتی مواظب باشند به دام امثال " لاوالی " نیفتند!
28 February 2008
To All National Spiritual Assemblies
Dear Bahá'í Friends,
We have been requested by the World Centre to alert you to the current
activities of the Covenant-breaker Martin Lavallee on Facebook.com. This
individual administers the "Orthodox Bahá'is" page on Facebook and also
has a personal page on the site. There have been recent instances where
Bahá'í youth with accounts on Facebook have unwittingly accepted
invitations from Lavallee to be a "friend" or to become "members" of the
Covenant-breaker page. Further, as a consequence of the Facebook
networking scheme, if an individual accepts a direct invitation from
Lavallee or any other member of his group, the "Friends" list (with e-mail
addresses) of that individual becomes exposed. In this way, those with
insincere intentions have the potential to directly contact an increasing
number of Bahá'is, interactions that could pose a threat to the spiritual
well-being of youth and other believers who are not deepened in the
Covenant.
Each National Assembly will need to determine the necessity and most
appropriate manner of discreetly informing believers of this situation in
consultation and with the assistance of the Counsellors. In doing so it
will of course be important to avoid creating undue anxiety or curiosity
about the nature of Covenant-breaker material on the Internet.
It is our intention to provide more general guidance in the near future
about how online social networks can be constructively and safely used by
Bahá'ís.
With loving greetings,
Matt Weinberg
Program Director
Bahá'í Internet Agency
cc: Members of the Continental Boards of Counsellors
28 فوريه 2008
به تمام محافل ملي
دوستان عزیز بهائی
از ما توسط مرکز جهانی درخواست شده است که به شما در مورد فعالیت های ناقض
عهد و میثاق مارتین لاوالی در سایت فیس بوک هشدار دهیم.
این فرد، صفحه بهائیان ارتدوکس را در فیس بوک مدیریت می کند و ضمنا یک صفحه
شخصی نیز در این وب سایت دارد.
اخیرا نمونه هایی مشاهده شده است که جوانان بهائی عضو فیس بوک، بدون توجه،
دعوت نامه های دوستی لاوالی و یا درخواست عضویت در صفحه ناقضین را قبول کرده
اند. به علاوه، نتیجه برنامه شبکه فیس بوک، این است که اگر فردی درخواست
مستقیم از لاوالی یا یکی دیگر از اعضای گروهش را بپذیرد، لیست دوستان (با آدرس
ایمیل) آن فرد، به معرض نمایش در می آید. در این صورت، افرادی با مقاصد غیر
صادقانه، می توانند به طور مستقیم با تعداد فزاینده بهائیان، تماس بگیرند، ارتباطاتی
که می تواند تهدیدی برای سلامت روحانی جوانان و دیگر مومنینی که اعتقاد عمیقی به
عهد و میثاق ندارند شود.
لازم است هر یک از محافل ملّی، نیاز به اطلاع رسانی به مومنین را با روشی همراه با
رعایت حکمت در مورد این وضعیت را در مشورت با هیات مشاورین مشخص کنند. طبیعتا
در انجام این کار، نیاز است از تشویش اذهان و یا ایجاد کنجکاوی درباره مطالب ناقضین
عهد و میثاق در اینترنت اجتناب شود.
قصد داریم در آینده نزدیک، راهنمائی های عمومی بیشتری در رابطه به شبکه های
اجتماعی و نحوه استفاده سازنده و بی خطر احبا از آنها را ارائه کنیم.
با تحیات
مت وینبرگ
مدیر برنامه
آژانس اینترنتی بهائیان
رونوشت: اعضای محترم هیات مشاورین قاره ای
ها دیدم که نشان می دهد چطور تشکیلات بهائی زیر نظر بیت العدل حرکت های
مخالفان خود را کنترل نموده و سعی در مهار کردن ان دارد.حتی سعی می کند بهائیان
را از خواندن مطالب آنها باز دارد و از ارتباط آنها با این محافل ضد بیت العدل جلوگیری
کند .همچنین سعی دارد ایمیل و سایر راههای ارتباط بهائیان بیت العدلی به دست
بهائیان مخالف بیت العدل موجود نیفتد .لذا طی بخشنامه ای از بهائیان می خواهد در
تالار های گفتگوی اینتر نتی مواظب باشند به دام امثال " لاوالی " نیفتند!
28 February 2008
To All National Spiritual Assemblies
Dear Bahá'í Friends,
We have been requested by the World Centre to alert you to the current
activities of the Covenant-breaker Martin Lavallee on Facebook.com. This
individual administers the "Orthodox Bahá'is" page on Facebook and also
has a personal page on the site. There have been recent instances where
Bahá'í youth with accounts on Facebook have unwittingly accepted
invitations from Lavallee to be a "friend" or to become "members" of the
Covenant-breaker page. Further, as a consequence of the Facebook
networking scheme, if an individual accepts a direct invitation from
Lavallee or any other member of his group, the "Friends" list (with e-mail
addresses) of that individual becomes exposed. In this way, those with
insincere intentions have the potential to directly contact an increasing
number of Bahá'is, interactions that could pose a threat to the spiritual
well-being of youth and other believers who are not deepened in the
Covenant.
Each National Assembly will need to determine the necessity and most
appropriate manner of discreetly informing believers of this situation in
consultation and with the assistance of the Counsellors. In doing so it
will of course be important to avoid creating undue anxiety or curiosity
about the nature of Covenant-breaker material on the Internet.
It is our intention to provide more general guidance in the near future
about how online social networks can be constructively and safely used by
Bahá'ís.
With loving greetings,
Matt Weinberg
Program Director
Bahá'í Internet Agency
cc: Members of the Continental Boards of Counsellors
28 فوريه 2008
به تمام محافل ملي
دوستان عزیز بهائی
از ما توسط مرکز جهانی درخواست شده است که به شما در مورد فعالیت های ناقض
عهد و میثاق مارتین لاوالی در سایت فیس بوک هشدار دهیم.
این فرد، صفحه بهائیان ارتدوکس را در فیس بوک مدیریت می کند و ضمنا یک صفحه
شخصی نیز در این وب سایت دارد.
اخیرا نمونه هایی مشاهده شده است که جوانان بهائی عضو فیس بوک، بدون توجه،
دعوت نامه های دوستی لاوالی و یا درخواست عضویت در صفحه ناقضین را قبول کرده
اند. به علاوه، نتیجه برنامه شبکه فیس بوک، این است که اگر فردی درخواست
مستقیم از لاوالی یا یکی دیگر از اعضای گروهش را بپذیرد، لیست دوستان (با آدرس
ایمیل) آن فرد، به معرض نمایش در می آید. در این صورت، افرادی با مقاصد غیر
صادقانه، می توانند به طور مستقیم با تعداد فزاینده بهائیان، تماس بگیرند، ارتباطاتی
که می تواند تهدیدی برای سلامت روحانی جوانان و دیگر مومنینی که اعتقاد عمیقی به
عهد و میثاق ندارند شود.
لازم است هر یک از محافل ملّی، نیاز به اطلاع رسانی به مومنین را با روشی همراه با
رعایت حکمت در مورد این وضعیت را در مشورت با هیات مشاورین مشخص کنند. طبیعتا
در انجام این کار، نیاز است از تشویش اذهان و یا ایجاد کنجکاوی درباره مطالب ناقضین
عهد و میثاق در اینترنت اجتناب شود.
قصد داریم در آینده نزدیک، راهنمائی های عمومی بیشتری در رابطه به شبکه های
اجتماعی و نحوه استفاده سازنده و بی خطر احبا از آنها را ارائه کنیم.
با تحیات
مت وینبرگ
مدیر برنامه
آژانس اینترنتی بهائیان
رونوشت: اعضای محترم هیات مشاورین قاره ای
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
این نمونه ای از اقدامات انجام شده توسط Bahai Internet Agency است.
لازم به ذکر است که این آژانس، توسط بیت العدل در سال 2004 تاسیس گردید و زیر نظر هیات دار التبلیغ بین المللی فعالیت می کند.
به نظرم این پیام خود گویای خیلی از مسائل است.
اینکه شما چه رفتاری دارید و با دیگران در این موضوع یا موضوعات دیگر گفتگو می کنید
به نظرم به وسعت نظر و عدم تعصب شما برمی گردد. چرا که در این پیام و موارد
مشابه دیگر صراحتا حتی از دوست شدن با بهائیان ارتدوکس در فضای مجازی فیس
بوک، احبا را بر حذر داشته اند. البته طبیعتا بیت العدل نمی تواند، مانع حرف زدن دیگران
بشود چرا که قدرت این کار را ندارد بلکه می تواند برای احبا محدودیت ها، هشدار ها و
تحذیرهایی وضع کند که این کار نیز انجام شده است و همانطور که در لینکی در نوشته
های قبلی بیان کردم، بیت العدل با هشدار در مورد مواجهه با مخالفین موسسات امری
خطاب به بهائیان مطالبی بیان کرده است که می توانید در لینک زیر ببینید:
http://www.uhj.net/redalert.html
(به نقل از رهگذر در قسمت نظرات وبلاگ در آدرس زیر:
http://javanblog.co.cc/comments/?blogid ... =12642&p=1)
لازم به ذکر است که این آژانس، توسط بیت العدل در سال 2004 تاسیس گردید و زیر نظر هیات دار التبلیغ بین المللی فعالیت می کند.
به نظرم این پیام خود گویای خیلی از مسائل است.
اینکه شما چه رفتاری دارید و با دیگران در این موضوع یا موضوعات دیگر گفتگو می کنید
به نظرم به وسعت نظر و عدم تعصب شما برمی گردد. چرا که در این پیام و موارد
مشابه دیگر صراحتا حتی از دوست شدن با بهائیان ارتدوکس در فضای مجازی فیس
بوک، احبا را بر حذر داشته اند. البته طبیعتا بیت العدل نمی تواند، مانع حرف زدن دیگران
بشود چرا که قدرت این کار را ندارد بلکه می تواند برای احبا محدودیت ها، هشدار ها و
تحذیرهایی وضع کند که این کار نیز انجام شده است و همانطور که در لینکی در نوشته
های قبلی بیان کردم، بیت العدل با هشدار در مورد مواجهه با مخالفین موسسات امری
خطاب به بهائیان مطالبی بیان کرده است که می توانید در لینک زیر ببینید:
http://www.uhj.net/redalert.html
(به نقل از رهگذر در قسمت نظرات وبلاگ در آدرس زیر:
http://javanblog.co.cc/comments/?blogid ... =12642&p=1)
-
- پست: 37
- تاریخ عضویت: جمعه 26 تیر 1388, 12:46 am
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
حضرت عبدالبها جانشین حضرت بهاءالله که مطمئنا کسانی که خودشان را بهایی ارتودکس می دانند ایشان و آثارشان را قبول دارند در کتاب وصیت نامه ی خودشان معروف به الواح وصایا در صفحه دوازده، ولی امر را به صراحت مشخص کرده و ادامه این ولایت را به شیوه ای که می خوانید ذکر می فرمایند. میفرمایند: " ای ياران مهربان، بعد از مفقودی اين مظلوم بايد اغصان و افنان سدره مباركه و ايادی امر اللّه و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره كه از دو شجره مقدّسه مباركه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانيّه بوجود آمده يعنی ( شوقی افندی ) نمايند زيرا آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امر اللّه و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه و من بعده بكراً بعد بكر يعنی در سلاله او.
در لغت نامه های فارسی و عربی بگردید و معنای بکر را بیابید. بکر به معنای فرزند ارشد است. آیا میسن ریمی فرزند حضرت ولی امرالله بودند؟؟؟؟ وقتی حضرت ولی امرالله پسری نداشتند، برای چه باید وصیت نامه می نوشتند؟؟؟؟ آیا قرار بود در وصیت نامه بر خلاف سخن حضرت عبدالبهاء عمل کنند؟؟؟؟؟
وقتی که به این صراحت می فرمایند این ولایت باید بکرا بعد بکر صورت بگیرد، پس ولایت میسن ریمی چه معنایی دارد؟؟؟؟؟؟
آیا میسن ریمی از سلاله ی حضرت ولی امرالله بودند؟ یا بکر (فرزند ارشد) ایشان بودند؟
در لغت نامه های فارسی و عربی بگردید و معنای بکر را بیابید. بکر به معنای فرزند ارشد است. آیا میسن ریمی فرزند حضرت ولی امرالله بودند؟؟؟؟ وقتی حضرت ولی امرالله پسری نداشتند، برای چه باید وصیت نامه می نوشتند؟؟؟؟ آیا قرار بود در وصیت نامه بر خلاف سخن حضرت عبدالبهاء عمل کنند؟؟؟؟؟
وقتی که به این صراحت می فرمایند این ولایت باید بکرا بعد بکر صورت بگیرد، پس ولایت میسن ریمی چه معنایی دارد؟؟؟؟؟؟
آیا میسن ریمی از سلاله ی حضرت ولی امرالله بودند؟ یا بکر (فرزند ارشد) ایشان بودند؟
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
جناب سیام ، بهائی گرامی!
شما به نکته جالبی اشاره کردید:عبدالبها می گوید جانشینان او از نسل شوقی بکرا بعد بکر خواهد بود.
حال بفرمائید چرا وعده او عملی نشد و شوقی پسردار که نشد هیچ ، اصلا بچه دار هم نشد؟!
آیا عبدالبها می دانسته شوقی عقیم خواهد بود یا نمی دانسته است؟!
اگر می دانسته ،این حرف او که بکرا بعد بکر جانشینان از نسل شوقی خواهد بود چه معنی دارد؟!
اگر نمی دانسته و این حرف را زده سایر حرف های او هم مثل این حرف او غلط خواهد بود!
ضمنا این حرف شما نسبت به ارتدکس ها صحیح است ولی آنها می گویند شوقی خودش وقتی از
بچه دار نشدن خود نا امید شد جناب ریمی را به جانشینی خود بر گزید.بنده کاری به صحت یا عدم
صحت سخنان آنها ندارم فقط نقل قول کردم.
شما به نکته جالبی اشاره کردید:عبدالبها می گوید جانشینان او از نسل شوقی بکرا بعد بکر خواهد بود.
حال بفرمائید چرا وعده او عملی نشد و شوقی پسردار که نشد هیچ ، اصلا بچه دار هم نشد؟!
آیا عبدالبها می دانسته شوقی عقیم خواهد بود یا نمی دانسته است؟!
اگر می دانسته ،این حرف او که بکرا بعد بکر جانشینان از نسل شوقی خواهد بود چه معنی دارد؟!
اگر نمی دانسته و این حرف را زده سایر حرف های او هم مثل این حرف او غلط خواهد بود!
ضمنا این حرف شما نسبت به ارتدکس ها صحیح است ولی آنها می گویند شوقی خودش وقتی از
بچه دار نشدن خود نا امید شد جناب ریمی را به جانشینی خود بر گزید.بنده کاری به صحت یا عدم
صحت سخنان آنها ندارم فقط نقل قول کردم.
-
- پست: 37
- تاریخ عضویت: جمعه 26 تیر 1388, 12:46 am
پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!
سلام خدمت پژوهش عزیز:
چند مورد را ذکر کردید.
اول اینکه اگر حضرت عبدالبهاء می دانستند که نسل ولی امر مقطوع خواهد شد چرا چنین سخنی گفتند؟ در این مورد نظر شخصی بنده چنین است. در تمامی ادیان موضوعی وجود دارد با نام بداء. یعنی پیامبر الهی سخنی می گوید اما محقق نمی شود و یا به وعده ای که داده عمل نمی کند. خود بهتر می دانید که این موضوع دلیل بر رد حقانیت آن مظهر ظهور نیست و صرفا جهت امتحان بندگان و مومنان صورت می گیرد. حضرت موسی را می دانیم که وعده داد ولی ده روز دیرتر پیش قومش برگشت. این موضوع بسیار روشن است. بداء عملی جایز است برای خدا و پیامبرش. پس اگر می خواهید بدانید چرا وعده ی او عملی نشد. نظر بنده این است که بدائی صورت گرفت تا مومنان واقعی شناخته شوند. در ضمن آنقدر وعده های ایشان عملی شد که دست آویزی به این وعده و نادیده گرفتن وعده های محقق شده عملی ناشایست است. در ضمن گفتید که اگر نمی دانستند پس باقی سخنان ایشان نیز اشتباه است. این جمله مغلطه است. اولا که ایشان آگاه بودند و صرف امتحان نفوس این چنین گفتند و ایشان فقط سخن حضرت بهاء الله را تبیین کرده و جزییاتش را شرح داده اند و چیزی از خود نگفته اند. دوما اگر کسی حرف اشتباهی زد(البته خطابم با نوع جمله شماست نه با حضرت عبدالبهاء چون ایشان مصون از خطا هستند.) آیا همه ی سخنان او اشتباه خواهد بود؟
در مورد جانشینی ریمی. شما که نام خود را پژوهش گذارده اید و محقق هستید در مورد مقام حضرت عبدالبها و حضرت ولی امرالله چیزهایی خوانده اید و می دانید که به گفته حضرت ولی امرالله شکاف مقامی مابین ایشان و حضرت عبدالبهاء به مراتب بیشتر از شکاف مقامی مابین حضرت عبدالبهاء و حضرت بهاء الله است. و موضوع دیگر اینکه ایشان ولی امر هستند و حق تعویض قانون منصوص را ندارند. با این دو دلیل و دلایل دیگر می فهمیم که حضرت ولی امرالله نمی توانستند خلاف آنچه از قبل گفته شده عمل کنند. پس این حرفی واهی است که ایشان نامید شده و جانشینی تعیین کرده.
چند مورد را ذکر کردید.
اول اینکه اگر حضرت عبدالبهاء می دانستند که نسل ولی امر مقطوع خواهد شد چرا چنین سخنی گفتند؟ در این مورد نظر شخصی بنده چنین است. در تمامی ادیان موضوعی وجود دارد با نام بداء. یعنی پیامبر الهی سخنی می گوید اما محقق نمی شود و یا به وعده ای که داده عمل نمی کند. خود بهتر می دانید که این موضوع دلیل بر رد حقانیت آن مظهر ظهور نیست و صرفا جهت امتحان بندگان و مومنان صورت می گیرد. حضرت موسی را می دانیم که وعده داد ولی ده روز دیرتر پیش قومش برگشت. این موضوع بسیار روشن است. بداء عملی جایز است برای خدا و پیامبرش. پس اگر می خواهید بدانید چرا وعده ی او عملی نشد. نظر بنده این است که بدائی صورت گرفت تا مومنان واقعی شناخته شوند. در ضمن آنقدر وعده های ایشان عملی شد که دست آویزی به این وعده و نادیده گرفتن وعده های محقق شده عملی ناشایست است. در ضمن گفتید که اگر نمی دانستند پس باقی سخنان ایشان نیز اشتباه است. این جمله مغلطه است. اولا که ایشان آگاه بودند و صرف امتحان نفوس این چنین گفتند و ایشان فقط سخن حضرت بهاء الله را تبیین کرده و جزییاتش را شرح داده اند و چیزی از خود نگفته اند. دوما اگر کسی حرف اشتباهی زد(البته خطابم با نوع جمله شماست نه با حضرت عبدالبهاء چون ایشان مصون از خطا هستند.) آیا همه ی سخنان او اشتباه خواهد بود؟
در مورد جانشینی ریمی. شما که نام خود را پژوهش گذارده اید و محقق هستید در مورد مقام حضرت عبدالبها و حضرت ولی امرالله چیزهایی خوانده اید و می دانید که به گفته حضرت ولی امرالله شکاف مقامی مابین ایشان و حضرت عبدالبهاء به مراتب بیشتر از شکاف مقامی مابین حضرت عبدالبهاء و حضرت بهاء الله است. و موضوع دیگر اینکه ایشان ولی امر هستند و حق تعویض قانون منصوص را ندارند. با این دو دلیل و دلایل دیگر می فهمیم که حضرت ولی امرالله نمی توانستند خلاف آنچه از قبل گفته شده عمل کنند. پس این حرفی واهی است که ایشان نامید شده و جانشینی تعیین کرده.