نگاهی به کتاب اقدس
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
سرکار خانم سونیا
به تاپیک شیطان مراجعه نمودیم و جوابی از شما ندیدیم.لطفا ما را سر کار نگذارید!
1-گفتیم وجود تناقضات بیشمار در متون امری دلیل غیر الهی بودن آن است مگر اینکه
شما منکر تناقضات شوید که نشدید.
پس به عقل سلیم هر پژوهشگری مجموعه متناقض را باطل می شمارد.
2-گفتی در اسلام هم تناقضات هست .گفتیم در اسلام تناقضی وجود ندارد حاضریم در
هر زمان و مکانی با شما در این زمینه مناظره کنیم.شما زمان و مکان آن را مشخص
نمائید و به سایت اعلام کنید.
3-گفتی:"بهایی هستم،قرآن و تمامی ادیان قبل را نیز قبول دارم اما این دلیل نمی شود
که چشم خود را بر روی حقایق ببندم و بگویم:در اسلام و سایر ادیان الهی هیچ تناقضی
وجود ندارد"
عرض می کنم اگر واقعا قرآن را قبول داری می دانی که در آن تناقض نیست و خود قرآن
که شما می گوئی قبولش داری می گوید در من تناقض نیست.حال شما که می فرمائید
قرآن را قبول دارید چرا با آن مخالفت می کنید و بر خلاف نص آن نسبت تناقض به آن
میدهید؟!
4-اینطور از حرف های شما فهمیدم که معتقدید همه ادیان تناقض داشته اند!
اگر اینطور است چطور می شود به آنها اعتماد کرد؟!چون هرچه بگویند نقیض آن را هم
می گویند آنوقت سنگ روی سنگ بند نمی شود و هیچ چیز ثابتی باقی نمی ماند و هیچ
عقل سلیمی به این مجموعه تناقض دل نمی بندد.شما خودتان به یک راهنمای سفر یا
یک پزشک یا یک معمارکه دائما نظرش را عوض می کند و متناقض سخن می گوید جان
و مال خود را می سپارید؟!
حتما نمی سپارید.آنوقت به یک مدعی دین بودن که مدعی است همه امورتان از دنیوی
و اخروی را به من بسپارید ولی در مطالبش موج تناقض را مشاهده می کنید چطور
اعتماد می کنید و سرنوشتتان را به او می سپارید؟!
خواهش می کنم از صمیم دل به این عرض من فکر کنید و تصمیم بگیرید.
مخلص.یاس
به تاپیک شیطان مراجعه نمودیم و جوابی از شما ندیدیم.لطفا ما را سر کار نگذارید!
1-گفتیم وجود تناقضات بیشمار در متون امری دلیل غیر الهی بودن آن است مگر اینکه
شما منکر تناقضات شوید که نشدید.
پس به عقل سلیم هر پژوهشگری مجموعه متناقض را باطل می شمارد.
2-گفتی در اسلام هم تناقضات هست .گفتیم در اسلام تناقضی وجود ندارد حاضریم در
هر زمان و مکانی با شما در این زمینه مناظره کنیم.شما زمان و مکان آن را مشخص
نمائید و به سایت اعلام کنید.
3-گفتی:"بهایی هستم،قرآن و تمامی ادیان قبل را نیز قبول دارم اما این دلیل نمی شود
که چشم خود را بر روی حقایق ببندم و بگویم:در اسلام و سایر ادیان الهی هیچ تناقضی
وجود ندارد"
عرض می کنم اگر واقعا قرآن را قبول داری می دانی که در آن تناقض نیست و خود قرآن
که شما می گوئی قبولش داری می گوید در من تناقض نیست.حال شما که می فرمائید
قرآن را قبول دارید چرا با آن مخالفت می کنید و بر خلاف نص آن نسبت تناقض به آن
میدهید؟!
4-اینطور از حرف های شما فهمیدم که معتقدید همه ادیان تناقض داشته اند!
اگر اینطور است چطور می شود به آنها اعتماد کرد؟!چون هرچه بگویند نقیض آن را هم
می گویند آنوقت سنگ روی سنگ بند نمی شود و هیچ چیز ثابتی باقی نمی ماند و هیچ
عقل سلیمی به این مجموعه تناقض دل نمی بندد.شما خودتان به یک راهنمای سفر یا
یک پزشک یا یک معمارکه دائما نظرش را عوض می کند و متناقض سخن می گوید جان
و مال خود را می سپارید؟!
حتما نمی سپارید.آنوقت به یک مدعی دین بودن که مدعی است همه امورتان از دنیوی
و اخروی را به من بسپارید ولی در مطالبش موج تناقض را مشاهده می کنید چطور
اعتماد می کنید و سرنوشتتان را به او می سپارید؟!
خواهش می کنم از صمیم دل به این عرض من فکر کنید و تصمیم بگیرید.
مخلص.یاس
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
سركار سونيا خانم
من هم در همان تاپيك خاتم پيامبران پاسخ دادم؛ ولي قسمت مربوطه را اينجا هم مي آورم:
در مورد آن چه كه در باره ي پيامبران فرموده ايد؛ اگر چه به بحث اينجا ربط ندارد؛ اما بايد بگويم كه سخن بر سر آن نيست كه پيامبري در هنگام وحي گفته باشد كه من خدا هستم. مقامي كه خانم زيبا براي جناب باب و جناب بهاالله آورده اند اين است كه ‹ مقام حضرت اعلی الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس اقدم احدیت ذات هویت وجودی › ايشان اين حرف را از خودشان كه نزده اند؛ از جناب عبدالبها آورده اند. بنا براين از نظر جناب عبدالبها مقام خدايي براي آن دو رهبر بهاييان ذكر شده است. و اين يك چيز بسيار عجيب و غير عقلي به نظر مي رسد؛ زيرا خدايي كه انسان باشد غير ممكن است.
من هم در همان تاپيك خاتم پيامبران پاسخ دادم؛ ولي قسمت مربوطه را اينجا هم مي آورم:
در مورد آن چه كه در باره ي پيامبران فرموده ايد؛ اگر چه به بحث اينجا ربط ندارد؛ اما بايد بگويم كه سخن بر سر آن نيست كه پيامبري در هنگام وحي گفته باشد كه من خدا هستم. مقامي كه خانم زيبا براي جناب باب و جناب بهاالله آورده اند اين است كه ‹ مقام حضرت اعلی الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس اقدم احدیت ذات هویت وجودی › ايشان اين حرف را از خودشان كه نزده اند؛ از جناب عبدالبها آورده اند. بنا براين از نظر جناب عبدالبها مقام خدايي براي آن دو رهبر بهاييان ذكر شده است. و اين يك چيز بسيار عجيب و غير عقلي به نظر مي رسد؛ زيرا خدايي كه انسان باشد غير ممكن است.
-
- پست: 92
- تاریخ عضویت: سهشنبه 17 مهر 1386, 4:59 am
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
سرکار خانم سونیا
1-گفتم که حاضر به مناظره با شما یا هرفر دیگری در این زمینه هستم زمان و مکان آن را
مشخص کنید.مطمئن باشید نمی توانید بر خلاف بهائیت که پر از تناقض است تناقضی برای
اسلام ثابت کنید. جرات کنید و به میدان مناظره بیائید!
2-کدام کتاب سلمان رشدیرا می گوئید آن را هم باخود به جلسه مناظره بیاورید تا اگر
مطلبی داشت پاسخ دهیم.ضمن آنکه "آیه های شیطانی "رمانی است که هیچ ربطی به
تناقض داشتن اسلام ندارد اگر خوانده باشید.
3- به جای گیر دادن به اسلام (که در حقانیت آن با شمامشترکیم)در تحقیقات خود به
بهائیت -که می گوئید به آن معتقد شده اید_ گیر دهید و برای تناقضات آن پاسخی ارائه
کنید زیرا اعتقاد به مجموعه متناقض برای شما ایمان آور نیست.مگر نگفتید اینجا بهائی
پژوهی است پس تناقضات بهائیت را جواب دهید.
1-گفتم که حاضر به مناظره با شما یا هرفر دیگری در این زمینه هستم زمان و مکان آن را
مشخص کنید.مطمئن باشید نمی توانید بر خلاف بهائیت که پر از تناقض است تناقضی برای
اسلام ثابت کنید. جرات کنید و به میدان مناظره بیائید!
2-کدام کتاب سلمان رشدیرا می گوئید آن را هم باخود به جلسه مناظره بیاورید تا اگر
مطلبی داشت پاسخ دهیم.ضمن آنکه "آیه های شیطانی "رمانی است که هیچ ربطی به
تناقض داشتن اسلام ندارد اگر خوانده باشید.
3- به جای گیر دادن به اسلام (که در حقانیت آن با شمامشترکیم)در تحقیقات خود به
بهائیت -که می گوئید به آن معتقد شده اید_ گیر دهید و برای تناقضات آن پاسخی ارائه
کنید زیرا اعتقاد به مجموعه متناقض برای شما ایمان آور نیست.مگر نگفتید اینجا بهائی
پژوهی است پس تناقضات بهائیت را جواب دهید.
-
- فعّال
- پست: 131
- تاریخ عضویت: یکشنبه 21 بهمن 1386, 4:25 pm
سلام به دوستان و به ویژه جناب دریا،
من نیز با یاس موافقم، کدام حکم خدا مورد تمسخر واقع شده است؟ لطفا اگر در مورد خاصی نظر دارید بفرمایید تا دقیقا متوجه شویم.
گذشته از آن هنوز هیچ کدام از دوستان بهائی در مورد نبی بودن حضرت بهاء الله استدلالی ارائه نکردند تا در مورد احکام ایشان بگوییم حکم الهی است. اما با این حال اگر فکر می کنید تمسخری صورت گرفته بفرمایید کجا بوده، فقط فرمایشات ایشان را با فرمایشات خودشان و رهبران بهائی نقد می کنیم نه نظرات شخصی یاس یا شهاب یا هر کس دیگر.
از این که مباحث را پی می گیرید باعث خوشحالی است.
من نیز با یاس موافقم، کدام حکم خدا مورد تمسخر واقع شده است؟ لطفا اگر در مورد خاصی نظر دارید بفرمایید تا دقیقا متوجه شویم.
گذشته از آن هنوز هیچ کدام از دوستان بهائی در مورد نبی بودن حضرت بهاء الله استدلالی ارائه نکردند تا در مورد احکام ایشان بگوییم حکم الهی است. اما با این حال اگر فکر می کنید تمسخری صورت گرفته بفرمایید کجا بوده، فقط فرمایشات ایشان را با فرمایشات خودشان و رهبران بهائی نقد می کنیم نه نظرات شخصی یاس یا شهاب یا هر کس دیگر.
از این که مباحث را پی می گیرید باعث خوشحالی است.
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت یازدهم: زنان شهروندان درجه دوم!
در لسان جناب میرزا در کتاب اقدس، زنان شهروندانی هستند که نه تنها از بعضی امور
مادی محروم هستند بلکه از بعضی امور معنوی نیز محروم می باشند.
این مقوله بسیار قابل بحث و جالب است بویژه در آئینی که مدعی تساوی بین زن و مرد
در تعالیم خود می باشد.برای نمونه می توان از تفاوت در ارث بین زن و مرد و اختلاف
بین فرزندان ذکور و اناث فرد متوفی در بهره وری از خانه مسکونی نام برد.
مطابق نص کتاب اقدس ،خانه مسکونی و لباس های مخصوص فرد متوفی متعلق به
فرزندان پسر است و نه فرزندان دختر!
و در این حکم مترقی ،ذکر نفرموده اند که آیا تفاوتی بین زن بودن متوفی یا مرد بودن او
هست یا خیر؟! زیرا اگر این فرد متوفی زن باشد لباس های مخصوص او باز به ذریه
مذکر او می رسد نه ذریه اناث او!
به عبارت اقدس توجه فرمائید:
و جعلنا الدار المسکونه و الالبسه المخصوصه للذریه من الذکران دون الاناث و الوراث!
و ما (یعنی همان جناب خدای زندانی یا خدا آفرین ) خانه مسکونی و البسه مخصوص
فرد متوفی را برای پسران و نه دختران از ارث بران قرار دادیم!
حقیقتا پوچ بودن شعارهای برابری زن و مرد در تبلیغات فراگیر رسانه ای این آئین با این
نص صریح کتاب اقدس آشکار نمی شود؟!
موضوع وقتی جالب تر می شود که می بینیم این اختلاف و تفاوت قائل شدن میان زن و
مرد به امور معنوی و عبادی هم سرایت پیدا کرده و زنان از یک فریضه عبادی مثل حج
هم محروم شده اند!
عبارت کتاب اقدس چنین است:
قد حکم الله لمن استطاع منکم حج البیت دون النساء !
خدا برای توانمندان از شما و نه زنان حج بیت را واجب نموده است !
حال حج بیت در بهائیت چیست و چرا مردان باید به جای خانه خدا که مطاف مومنان در
ادیان الهی است باید به طواف خانه مسکونی باب و بها بپردازند بماند برای بعد.فعلا
سخن در این است که زنان از حج محرومند و شهروندانی هستند درجه دوم !
در لسان جناب میرزا در کتاب اقدس، زنان شهروندانی هستند که نه تنها از بعضی امور
مادی محروم هستند بلکه از بعضی امور معنوی نیز محروم می باشند.
این مقوله بسیار قابل بحث و جالب است بویژه در آئینی که مدعی تساوی بین زن و مرد
در تعالیم خود می باشد.برای نمونه می توان از تفاوت در ارث بین زن و مرد و اختلاف
بین فرزندان ذکور و اناث فرد متوفی در بهره وری از خانه مسکونی نام برد.
مطابق نص کتاب اقدس ،خانه مسکونی و لباس های مخصوص فرد متوفی متعلق به
فرزندان پسر است و نه فرزندان دختر!
و در این حکم مترقی ،ذکر نفرموده اند که آیا تفاوتی بین زن بودن متوفی یا مرد بودن او
هست یا خیر؟! زیرا اگر این فرد متوفی زن باشد لباس های مخصوص او باز به ذریه
مذکر او می رسد نه ذریه اناث او!
به عبارت اقدس توجه فرمائید:
و جعلنا الدار المسکونه و الالبسه المخصوصه للذریه من الذکران دون الاناث و الوراث!
و ما (یعنی همان جناب خدای زندانی یا خدا آفرین ) خانه مسکونی و البسه مخصوص
فرد متوفی را برای پسران و نه دختران از ارث بران قرار دادیم!
حقیقتا پوچ بودن شعارهای برابری زن و مرد در تبلیغات فراگیر رسانه ای این آئین با این
نص صریح کتاب اقدس آشکار نمی شود؟!
موضوع وقتی جالب تر می شود که می بینیم این اختلاف و تفاوت قائل شدن میان زن و
مرد به امور معنوی و عبادی هم سرایت پیدا کرده و زنان از یک فریضه عبادی مثل حج
هم محروم شده اند!
عبارت کتاب اقدس چنین است:
قد حکم الله لمن استطاع منکم حج البیت دون النساء !
خدا برای توانمندان از شما و نه زنان حج بیت را واجب نموده است !
حال حج بیت در بهائیت چیست و چرا مردان باید به جای خانه خدا که مطاف مومنان در
ادیان الهی است باید به طواف خانه مسکونی باب و بها بپردازند بماند برای بعد.فعلا
سخن در این است که زنان از حج محرومند و شهروندانی هستند درجه دوم !
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت دوازدهم :سر تراشی ممنوع!
از دیگر نوآوری های این آئین ،حرام بودن تراشیدن سر می باشد!
حکمت این کار هم این است که موها وسیله زینت هستند بشرطی که اندازه آنها زیاد
بلند نباشد زیراحق ندارید بگذارید موهایتان از حد گوشتان دراز تر شود !
عبارت اقدس را ببینید:
لا تحلقوا روسکم...لا ینبغی ان یتجاوز عن حد الاذان...!
اما خود این خدای خدا آفرین یادش رفته است که در ایام اقامت در عراق و هنگام حضور
در کوههای سلیمانیه ،خود را به هیات درویشان در آورده و موهای خود را بلند نموده و بر
شانه ریخته و تصویر های آن اکنون در کتب تاریخی و اینتر نت قابل مشاهده است!
دوره این دستورات هم هزار سال است که با محاسبه اینکه فرموده اند هر روز این هزار
سال خودش هزار سال است می شود سیصد و شصت و پنج میلیون سال.یعنی تا
سیصد و شصت و پنج میلیون سال دیگر تراشیدن سر به هر بهانه ای حرام می باشد
واندازه موهاهم از دوسه سانت نباید بزرگتر شود!البته برای خدایان و پسر خدایان حکم
طور دیگری است.(به عکس های عبدالبها در اینتر نت هم مراجعه فرمائید تا مشاهده
فرمائید جناب پسر خدا حرف پدر را نیوشیده است یا خیرو آیا موهای خود را از حد
گوشها بزرگتر نموده است یا خیر؟!)
اما در مورد بانوان چیزی نفرموده اند.آیا این به این معناست که بانوان آزادند سرخود را
بتراشند و یا اجازه دارند موهای خود را تا هر اندازه که خواستند بزرگ نمایند یا آنها هم
مشمول مردان هستند و باید همان محدودیت را تحمل نمایند؟!
اقدس در این زمینه ساکت است!
از دیگر نوآوری های این آئین ،حرام بودن تراشیدن سر می باشد!
حکمت این کار هم این است که موها وسیله زینت هستند بشرطی که اندازه آنها زیاد
بلند نباشد زیراحق ندارید بگذارید موهایتان از حد گوشتان دراز تر شود !
عبارت اقدس را ببینید:
لا تحلقوا روسکم...لا ینبغی ان یتجاوز عن حد الاذان...!
اما خود این خدای خدا آفرین یادش رفته است که در ایام اقامت در عراق و هنگام حضور
در کوههای سلیمانیه ،خود را به هیات درویشان در آورده و موهای خود را بلند نموده و بر
شانه ریخته و تصویر های آن اکنون در کتب تاریخی و اینتر نت قابل مشاهده است!
دوره این دستورات هم هزار سال است که با محاسبه اینکه فرموده اند هر روز این هزار
سال خودش هزار سال است می شود سیصد و شصت و پنج میلیون سال.یعنی تا
سیصد و شصت و پنج میلیون سال دیگر تراشیدن سر به هر بهانه ای حرام می باشد
واندازه موهاهم از دوسه سانت نباید بزرگتر شود!البته برای خدایان و پسر خدایان حکم
طور دیگری است.(به عکس های عبدالبها در اینتر نت هم مراجعه فرمائید تا مشاهده
فرمائید جناب پسر خدا حرف پدر را نیوشیده است یا خیرو آیا موهای خود را از حد
گوشها بزرگتر نموده است یا خیر؟!)
اما در مورد بانوان چیزی نفرموده اند.آیا این به این معناست که بانوان آزادند سرخود را
بتراشند و یا اجازه دارند موهای خود را تا هر اندازه که خواستند بزرگ نمایند یا آنها هم
مشمول مردان هستند و باید همان محدودیت را تحمل نمایند؟!
اقدس در این زمینه ساکت است!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت سیزدهم : داغ زدن بر پیشانی دزد
موضوع داغ زدن بر پیشانی یا اعضای بدن بردگان و نوکران را در گذشته های دور به خاطر
دارید. با این داغ ها یک علامت پاک نشدنی را در بدن آن برده حک می نمودند که هم
قابل زدودن نباشد و هم موجب شناسائی او در جمع انبوه آدم های دیگر گردد.از همین
مکانیسم برای مشخص نمودن حیوانات و احشام خود هم بهره می بردند. این مکانیسم
_یعنی داغ زدن _پیشرفته ترین وسیله در این زمینه محسوب می گردید.زیرا علامت
گذاشتن با رنگ و امثال آن یا گذاشتن پلاک و گردن بند و دستبند ،همگی قابل ازاله بود
ولی داغ زدن _یعنی علامتی را با فلز داغ بر پوست فرد یا حیوان نهادن _ قابل محو یا
ازاله نبود.
در کتاب مستطاب اقدس، همین مکانیسم برای مشخص ساختن مجرمی مثل دزد
سابقه دار توصیه بلکه واجب شده است.به عبارت این کتاب توجه فرمائید:
"قد کتب الله علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف
بها لئلا تقبله مدن الله و دیاره.ایاکم ان تاخذکم الرافه فی دین الله اعملوا ما امرتم به من
لدن مشفق رحیم"!!
یعنی خداوند برای سارق ابتدا تبعید نمودن و سپس در مرحله دوم زندان کردن را مقرر
ساخته است و در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا
به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود
تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند.مبادا شما را اندیشه مهربانی نمودن با این فرد ،در سر
بیفتد! این حکمی است که از سوی مشفق مهربان به آن مامور و موظف شده اید !!
در بررسی این حکم و دستور در کتاب مستطاب اقدس ،سوالات و مطالب زیر برای
محققین مطرح می شود:
1- مجازات دزد در مرحله اول تبعید است اما در این حکم مشخص نفرموده اند که تبعید
سارق به عنوان مجازات از محلی که سرقت نموده و مردم و ماموران او را شناخته اند به
محلی غریبه که او را نمی شناسند و راحت می تواند دوباره به کار خود ادامه دهد _و تا
مدتی هم احتمالا گیر نیفتد_چه عواقب و یا فوایدی در پیشگیری از جرم دارد؟!
2-زندان نمودن دزدی که برای بار دوم دست به دزدی زده و ملحق نمودن او در زندان به
جمع دزدان دیگر دستگیر شده _ تا هرچیزی را هم که بلد نیست از دیگردزدها بیاموزد
_چه فایده ای در پیشگیری از جرم دارد؟!
3-در این حکم ،فرق میان دزدان کوچک _که برای امرار معاش ناگزیر به دزدی شده اند _با
دزدان حرفه ای و جهانی که کلان دزد محسوب می شوند گذاشته نشده است و هردو
به طور یکسان باید به زندان منتقل شده در کنار هم زیست نمایندمگر اینکه شارع کتاب
اقدس دستور به ایجاد زندان های متعدد برای انواع دزدان بدهند که کتاب اقدس در این
زمینه ساکت است.
4-این دستور نوین برای داغ زدن یا علامت گذاشتن بر پیشانی دزدان _که در هیچکدام از
ادیان الهی سابقه نداشته است_ به چه وسیله و چه زبان و در چه اندازه و توسط چه
کسانی و پس از احراز از چه دادگاهی باید اجرا شود؟!
5- وظیفه شما در هر محلی که وارد می شوید و با هر کسی که برخورد می نمائید این
است که قبل از هرگونه تماس و سلام و علیک ابتدا و در مرجله نخست پیشانی او را
کنترل نمائید که آیا دزد است یا نیست؟!علامت دارد یا ندارد؟!
6-اصلا دچار جو زدگی نشوید و هوس مهربانی نمودن با این دزدها را ننمائید که در مورد
آنها باید سفت و خشن باشید که این حکم اقدس است و باید در همه جهان (اروپا و
امریکا و استرالیا و آفریقا و آسیا)در قرن بیست و یکم و هزاره سوم اجرا شود.
7-کتاب اقدس به این سوال پاسخ نداده که آیا این حکم اصلا در تناقض با آن حکم که
می گفت گرگان خونخوار را هم مثل آهوان ختن مهربانی کنید و مشک معطر به مشام
رسانید هست یا نیست؟!
موضوع داغ زدن بر پیشانی یا اعضای بدن بردگان و نوکران را در گذشته های دور به خاطر
دارید. با این داغ ها یک علامت پاک نشدنی را در بدن آن برده حک می نمودند که هم
قابل زدودن نباشد و هم موجب شناسائی او در جمع انبوه آدم های دیگر گردد.از همین
مکانیسم برای مشخص نمودن حیوانات و احشام خود هم بهره می بردند. این مکانیسم
_یعنی داغ زدن _پیشرفته ترین وسیله در این زمینه محسوب می گردید.زیرا علامت
گذاشتن با رنگ و امثال آن یا گذاشتن پلاک و گردن بند و دستبند ،همگی قابل ازاله بود
ولی داغ زدن _یعنی علامتی را با فلز داغ بر پوست فرد یا حیوان نهادن _ قابل محو یا
ازاله نبود.
در کتاب مستطاب اقدس، همین مکانیسم برای مشخص ساختن مجرمی مثل دزد
سابقه دار توصیه بلکه واجب شده است.به عبارت این کتاب توجه فرمائید:
"قد کتب الله علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف
بها لئلا تقبله مدن الله و دیاره.ایاکم ان تاخذکم الرافه فی دین الله اعملوا ما امرتم به من
لدن مشفق رحیم"!!
یعنی خداوند برای سارق ابتدا تبعید نمودن و سپس در مرحله دوم زندان کردن را مقرر
ساخته است و در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا
به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود
تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند.مبادا شما را اندیشه مهربانی نمودن با این فرد ،در سر
بیفتد! این حکمی است که از سوی مشفق مهربان به آن مامور و موظف شده اید !!
در بررسی این حکم و دستور در کتاب مستطاب اقدس ،سوالات و مطالب زیر برای
محققین مطرح می شود:
1- مجازات دزد در مرحله اول تبعید است اما در این حکم مشخص نفرموده اند که تبعید
سارق به عنوان مجازات از محلی که سرقت نموده و مردم و ماموران او را شناخته اند به
محلی غریبه که او را نمی شناسند و راحت می تواند دوباره به کار خود ادامه دهد _و تا
مدتی هم احتمالا گیر نیفتد_چه عواقب و یا فوایدی در پیشگیری از جرم دارد؟!
2-زندان نمودن دزدی که برای بار دوم دست به دزدی زده و ملحق نمودن او در زندان به
جمع دزدان دیگر دستگیر شده _ تا هرچیزی را هم که بلد نیست از دیگردزدها بیاموزد
_چه فایده ای در پیشگیری از جرم دارد؟!
3-در این حکم ،فرق میان دزدان کوچک _که برای امرار معاش ناگزیر به دزدی شده اند _با
دزدان حرفه ای و جهانی که کلان دزد محسوب می شوند گذاشته نشده است و هردو
به طور یکسان باید به زندان منتقل شده در کنار هم زیست نمایندمگر اینکه شارع کتاب
اقدس دستور به ایجاد زندان های متعدد برای انواع دزدان بدهند که کتاب اقدس در این
زمینه ساکت است.
4-این دستور نوین برای داغ زدن یا علامت گذاشتن بر پیشانی دزدان _که در هیچکدام از
ادیان الهی سابقه نداشته است_ به چه وسیله و چه زبان و در چه اندازه و توسط چه
کسانی و پس از احراز از چه دادگاهی باید اجرا شود؟!
5- وظیفه شما در هر محلی که وارد می شوید و با هر کسی که برخورد می نمائید این
است که قبل از هرگونه تماس و سلام و علیک ابتدا و در مرجله نخست پیشانی او را
کنترل نمائید که آیا دزد است یا نیست؟!علامت دارد یا ندارد؟!
6-اصلا دچار جو زدگی نشوید و هوس مهربانی نمودن با این دزدها را ننمائید که در مورد
آنها باید سفت و خشن باشید که این حکم اقدس است و باید در همه جهان (اروپا و
امریکا و استرالیا و آفریقا و آسیا)در قرن بیست و یکم و هزاره سوم اجرا شود.
7-کتاب اقدس به این سوال پاسخ نداده که آیا این حکم اصلا در تناقض با آن حکم که
می گفت گرگان خونخوار را هم مثل آهوان ختن مهربانی کنید و مشک معطر به مشام
رسانید هست یا نیست؟!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت چهاردهم: پرداخت جریمه فحشاءبه بیت العدل !
مکانیزم جلوگیری از فحشاء و اعمال منافی عفت در بهائیت ،پرداخت طلا به بیت العدل
(مرکز فرماندهی بهائیان)است.
اگر مرد و زنی بهائی ،مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه
مثقال طلا به بیت العدل بپردازند.
چنانچه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی
هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند.
به عبارت کتاب اقدس توجه فرمائید:
"قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل و هی تسعه مثاقیل من الذهب
و ان عادا مره اخری عودوا بضعف الجزاء"
برای پژوهشگران در باره این حکم بدیع این سوالات مطرح می شود:
1- اگر این دو خلافکار فقیر بودند و طلائی نداشتند که به بیت العدل بدهند بیت العدل با
آنها چه می کند؟
2- اگر این دو خلافکار ثروتمند بودند و فورا این جریمه را پرداخت نمودند و گفتند باز هم
حاضریم ادامه دهیم و جریمه بپردازیم بیت العدل با آنها چه می کند؟
3- اگر خلافکاران در پرداخت طلا ،ادعای فقر کردند ،بیت العدل با چه مکانیزمی راستی
آزمائی می کند تا حق او در دریافت جریمه ازبین نرود؟
4- چون جریمه بار دوم خلافکاری دو برابر است بیت العدل چگونه حساب دفعات زنای
افراد(زنان جداومردان هم جدا)نگاه می دارد تا حقوق بیت العدل در دریافت طلا حفظ
شود؟
آیا در مقر بیت العدل دفتر نویسی زناها انجام می شود یا برای ثبت زنای مثلا شش
میلیون بهائی در جهان از رایانه های قوی استفاده می کنندتا وقتی کسی مرتکب زنا
شد سریعا از رایانه ها یک پرینت از وضعیت زنا و دفعات خلاف او ارائه کنند؟
5- اگر مردبهائی با یک زن شوهر دار مرتکب عمل زنا شد آیا جریمه آنها یکسان است؟
6- اگر زنای به عنف انجام گرفت باز هم طبق این حکم ،زن باید نه مثقال طلا به بیت
العدل بپردازد؟
7- چون هربار که زنا تکرار شود جریمه دو برابر می شود ماموران وصول بیت العدل برای
بالا رفتن در آمد بیت العدل وسوسه نمی شوند که به روند افزایش فحشاء کمک کنند یا
حداقل مانع نشوند؟
8- بیت العدل با این جریمه ها (پول ها و طلاهای دریافتی از زنا) چه می کند و این پول
حلال را به چه مصرفی می رساند؟
9- مکانیزم اثبات زنا برای بیت العدل چیست تا بتواند جریمه دریافت کند(ماموران کنترل
زنا دارد یا دوربین های مخفی یا روش های دیگر)؟
10- تکلیف خلافکاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود 43.2کیلو و برای بار
پانزدهم خلافکاری خود 1382.4 کیلو و برای بار بیستم زنای خود 44236.8 (سه کامیون
پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهم چه می
شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند!)
11- تکلیف زنا کاران حرفه ای ،فاحشه خانه ها و دلالان فحشاء و عوامل اجرائی و
اینترنتی این فرایند که زمینه ساز خلافند با این جریمه ها چیست؟
12- جابجائی این طلاها از کشورهای مختلف به مقصد بیت العدل در اسرائیل چگونه
انجام می شود؟
پاسخ به این پرسش ها محققان را در راز گشائی از حکم کتاب اقدس برای برخورد با
فحشا کمک خواهد نمود.
مکانیزم جلوگیری از فحشاء و اعمال منافی عفت در بهائیت ،پرداخت طلا به بیت العدل
(مرکز فرماندهی بهائیان)است.
اگر مرد و زنی بهائی ،مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه
مثقال طلا به بیت العدل بپردازند.
چنانچه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی
هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند.
به عبارت کتاب اقدس توجه فرمائید:
"قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل و هی تسعه مثاقیل من الذهب
و ان عادا مره اخری عودوا بضعف الجزاء"
برای پژوهشگران در باره این حکم بدیع این سوالات مطرح می شود:
1- اگر این دو خلافکار فقیر بودند و طلائی نداشتند که به بیت العدل بدهند بیت العدل با
آنها چه می کند؟
2- اگر این دو خلافکار ثروتمند بودند و فورا این جریمه را پرداخت نمودند و گفتند باز هم
حاضریم ادامه دهیم و جریمه بپردازیم بیت العدل با آنها چه می کند؟
3- اگر خلافکاران در پرداخت طلا ،ادعای فقر کردند ،بیت العدل با چه مکانیزمی راستی
آزمائی می کند تا حق او در دریافت جریمه ازبین نرود؟
4- چون جریمه بار دوم خلافکاری دو برابر است بیت العدل چگونه حساب دفعات زنای
افراد(زنان جداومردان هم جدا)نگاه می دارد تا حقوق بیت العدل در دریافت طلا حفظ
شود؟
آیا در مقر بیت العدل دفتر نویسی زناها انجام می شود یا برای ثبت زنای مثلا شش
میلیون بهائی در جهان از رایانه های قوی استفاده می کنندتا وقتی کسی مرتکب زنا
شد سریعا از رایانه ها یک پرینت از وضعیت زنا و دفعات خلاف او ارائه کنند؟
5- اگر مردبهائی با یک زن شوهر دار مرتکب عمل زنا شد آیا جریمه آنها یکسان است؟
6- اگر زنای به عنف انجام گرفت باز هم طبق این حکم ،زن باید نه مثقال طلا به بیت
العدل بپردازد؟
7- چون هربار که زنا تکرار شود جریمه دو برابر می شود ماموران وصول بیت العدل برای
بالا رفتن در آمد بیت العدل وسوسه نمی شوند که به روند افزایش فحشاء کمک کنند یا
حداقل مانع نشوند؟
8- بیت العدل با این جریمه ها (پول ها و طلاهای دریافتی از زنا) چه می کند و این پول
حلال را به چه مصرفی می رساند؟
9- مکانیزم اثبات زنا برای بیت العدل چیست تا بتواند جریمه دریافت کند(ماموران کنترل
زنا دارد یا دوربین های مخفی یا روش های دیگر)؟
10- تکلیف خلافکاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود 43.2کیلو و برای بار
پانزدهم خلافکاری خود 1382.4 کیلو و برای بار بیستم زنای خود 44236.8 (سه کامیون
پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهم چه می
شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند!)
11- تکلیف زنا کاران حرفه ای ،فاحشه خانه ها و دلالان فحشاء و عوامل اجرائی و
اینترنتی این فرایند که زمینه ساز خلافند با این جریمه ها چیست؟
12- جابجائی این طلاها از کشورهای مختلف به مقصد بیت العدل در اسرائیل چگونه
انجام می شود؟
پاسخ به این پرسش ها محققان را در راز گشائی از حکم کتاب اقدس برای برخورد با
فحشا کمک خواهد نمود.
-
- پست: 22
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 24 خرداد 1386, 1:52 pm
رويايي در سر دارم
كجاست خاتم كه پيروانش را ببيند ايشان در برابر جهان و جهانيان ايستاده اند اما ايشان درس از تاريخ نگرفته اند
آري امروز جهان در كنار و ما در برابر شما ايستاده ايم چشم در چشم و رو در رو ؛
ما عقب نخواهيم نشست ، ما اجازه نخواهيم داد كه خون هزاران ايراني كه به نا حق ريخته شد هدر رود بيست هزار ايراني در دوره قاجاريه و در خفقان مذهبي آن زمان به روحانيت جعلي شما نه گفتند چشم در چشم و براي ايجاد آزادي مذهبي در ميهنشان جان دادند ، بيست هزار ايراني بار ديگر در خفقان مذهبي جديد به روحانيت شما جعلي براي هزارمين برا نه
نه اي به تكرار هزاران هزار بار به تعداد جانهاي از دست رفته
نه اي به تعداد خونهاي ريخته و زنان بيوه شده كودكان يتيم شده مردمان آواره شده اموال غار گشته آنان به شما و مذهب شما و خرافه پرستي و گاو پرستي شما گفتند نه چشم در چشم
امروز همه از ما دفاع مي كنند و بر بيگناهي ما و دروغ بودن ماهيت مذهب شيعه صحه مي گذارند بر جعلي بودن داستان هاي مذهبي شما و مقدسات شما ، مرجعيت جعلي شما و جمكران جعلي شما و توضيح المسايل هاي جعلي شما ، احكام جعلي شما ، فقه جعلي شما ، شرع و قانون مدني جعلي شما ، حقوق زن جعلي شما ، اقتصاد اسلامي جعلي شما ، مملكت داري اسلامي جعلي شما ، بانكداري اسلامي جعلي شما ، فرهنگ و سنت اسلامي جعلي شما ، هنر و موسيقي اسلامي جعلي شما ، سياست بازي هاي اسلامي جعلي شما ، بمب اتمي اسلامي جعلي شما بر شما و ماهيت اسلامي جعلي شما و ... همه جهان آزاد صحه مي گذارد
جهان آزاد ايستاد و مقاومت نمود ؛
در هنگامي كه روميان ايشان را شكنجه مي كردند بهاييان مسيحي ايستادند و به امپريالسم مادي گراي رم نه گفتند
در قلعه شيخ طبرسي بهاييان بابي به حكومتيان آدم كش و به ديكتاتوري و توتاليتاريسم نه گفتند
در هند بهاييان هندو با جان خود به استعمار و نظام چپاول نه گفتند
در هنگامي كه نازي ها در كوره هاي آدم سوزي بهايي هاي يهودي را مي سوزاندند با خاكستر خود به نازيسم نه گفتند
در ايتاليا بهاييان به فاشيسم و آدم كشي نه گفتند
در هنگام جنگ شش روزه با خون خود به اعراب مهاجم و پانعربيسم نه گفتند
در 1963 بهاييان سياه پوست به نظام آپارتايد نه گفتند
در اردوگاه هاي كار اجباري در سيبري بهاييان آزاد انديش به جباران روس و كمونيسم نه گفتند
ما به امپريالسم ، توتاليتاريسم ، استعمار ، نازيسم ، فاشيسم ، پانعربيسم ، آپارتايد و كمونيسم نه گفتيم
ما بهاييان با خون خود بر ديوان برلين نوشتيم آزادي نه خون ما به هدر رفت و نه ديگر آن ديوار امروز پابرجاست .
از تاريخ درس بگيريد آزادي نابود شدني نيست .
و اينك ايستاده ايم و به فاشيسم اسلامي نه مي گوييم نه اي به طول همه تاريخ آزادي
نه اي به قدرتي فوق قدرت قائمي جعلي كه منتظر آنيد به كمكتان آيد آري براي شما دجال مي آيد نه قائم او مي آيد و روايات جعلي شما را تحقق مي بخشد او مي آيد شايد اين جمعه نيايد ولي سرانجام خواهد آمد در روزي سراسر خون بار در روز تسويه حساب نهايي او مي آيد او منتظرانش را نوميد نخواهد كرد در برخوردي تعيين كنده سرنوشت جهان را شكل خواهد گرفت
او مي آيد آري او تبلور شيطان است او دجال است و براي قدرت گيري مذهب فاسد و منسوخ شيعه قيام خواهد كرد آري او مي آيد او از چاه ظلمت جم كران مي آيد و بر دست مرجعيت دروغين شما بوسه مي زند تا حكم تاييدش را بگيرد او مي آيد
تا احيا كند جنايت را
تا احيا كند سنگسار را پرتاب از كوه را جنايت را
تا احيا كند اعدام زنان و كودكان زير هيجده سال را
تا احيا كند تجاوز و تحقير را
تا احيا كند صلوات و ورد و جادو و خرافه را
تا احيا كند تسلط اسلاميون بر جهان آزاد را
تا احيا كند ظلمت را سياهي را و جنايت را
تا احيا كند زندگي زير بار جزيه و باج و خراج به شما اسلاميون را
تا احيا كند قطع دست و گردن زدن و بهايي كشي را
تا احيا كند سنت هاي اسلام را
تا احيا كند جنايت را
اما روياي ما روياي شما را نقش بر آب خواهد كرد
ما و دوستان آزاد انديش ما در سراسر جهان رويايي در سر داريم
به شما میگویم امروز که ای دوستان من، درست است که ما را امروز و فردا مشکلاتی است اما من نیز رویایی دارم. من رویایی دارم که عمیقاً ریشه در رویای ايراني دربند و آواره دارد. من رویایی دارم که در آن روزی این ملت به پا میایستد و زندگی را با معنای حقیقی این اصل اعتقادیاش آغاز میکند: ما این حقیقت را بدیهی میشماریم که همه انسانها برابر خلق شدهاند
من رویایی دارم که در آن روزی بر تپههای آباده فارس، فرزندان بهاييان ، میتوانند در کنار بنيادگرايان مسلمان پیشین دور یک میز که میز برادری است بنشینند. من رویایی دارم که در آن روزی شيراز که اینک در آتش بیعدالتی و سرکوب شعلهور است به بهشت آزادی و عدالت تبدیل میشود. من رویایی دارم که در آن روزی چهار فرزند من، در کشوری خواهند زیست که در آن نه برمبنای مذهبشان که براساس منش و شخصیت شان داوری خواهند شد.
من امروز رویایی دارم.
من رویایی دارم که در آن ، روزی در آن پایین در شيراز با آن مذهبيون شریرش، با آن رهبران اسلامي و وعاظ وقيهي که واژههایی چون آشتی و الغای تبعیض به سختی از زبانشان شنیده میشود، آری آنجا در شيراز در یک روز واقعی، پسران و دختران کوچک بهايي میتوانند دستان کوچک همسالان سفید خود را بگیرند و آنها را همچون دستان خواهران و برادران خود بفشارند.
من امروز رویایی دارم.
من رویایی دارم که در آن روزی هر مغاکی بلندی میگیرد، هر کپه انباشتهای کوتاه میشود، زمینهای ناهموار صاف میشوند، راههای کج راست میشوند، عظمت پروردگار آشکار میشود و همه انسانها او را در کنار خود مییابند.
این امید ما است، با این ایمان است که ما خواهیم توانست از دل کوه نومیدی و یاس جواهر امید را برون آوریم. با این ایمان است که ما قادر خواهیم شد نا همخوانيهاي ملال آور ملت خود را به همخونی دل انگیز برادری تبدیل کنیم. با این ایمان است که ما میتوانیم با يكديگر کار کنیم، به همراه هم دعا کنیم، به اتفاق هم مبارزه کنیم، با هم به زندان برویم، در کنار هم از آزادی دفاع کنیم و بدانیم که روزی آزاد خواهیم شد. و آن روز، روزی است که در آن همه فرزندان خدا، قادر خواهند بود این آواز را با معنایی جدید بخوانند:
تراست کشور من ؛
خدایا می خوانم این سرود را ؛
تراست این سرزمین محبوب ؛
این دیار آزادی ؛
خاکی که در آن آرمیدند پدرانمان و رافراز شدند زائران؛
بگذار که در آن از هر کوهی طنین دراندازد صدای آزادی و اگر ايران میخواهد کشوری بزرگ باشد باید این امر در آن تحقق یابد. پس بگذار که از تپههای عظیم خراسان ، از کوههای بيستون كرمانشاه و از ارتفاعات بلند كردستان ، صدای آزادی طنین دراندازد. بگذار که از صخرههای برف گرفته سبلان و از شیبهای چشمنواز سهند صدای آزادی به گوش آید. نه فقط از آنها که بگذار صدای آزادی از کوه البرز در تهران و کوه هاي ماكو در آذربايجان به گوش رسد.
بگذار که از هر تپه و کپه خاکی در بوشهر و از خليج فارس این فرياد به گوش رسد. بگذار که صدای آزادی از دامنه هر کوهی شنیده شود. و زمانی که این اتفاق افتاد، زمانی که ما گذاشتیم تا آزادی طنین دراندازد، زمانی که ما مجاز شمردیم تا از هر آبادی و روستایی و از هر استان و شهری صدای آزادی شنیده شود آنگاه ما روزی را محقق کردهایم که در آن همه فرزندان خدا، اعم از بهايي و مسلمان ، یهودی و مسیحی، پروتستان و کاتولیک و بي دين و با دين خواهند توانست دستها را به یکدیگر گره زنند و آن آواز قدیمی و مذهبی سیاهان بهايي آمريكايي را سردهند که: اینک آزاد! اینک آزاد! خدایا سپاس ای قادر متعادل ما عاقبت آزادیم
پيروزي با ماست چون آزادي بر حق و آزادي حق ماست است
كجاست خاتم كه پيروانش را ببيند ايشان در برابر جهان و جهانيان ايستاده اند اما ايشان درس از تاريخ نگرفته اند
آري امروز جهان در كنار و ما در برابر شما ايستاده ايم چشم در چشم و رو در رو ؛
ما عقب نخواهيم نشست ، ما اجازه نخواهيم داد كه خون هزاران ايراني كه به نا حق ريخته شد هدر رود بيست هزار ايراني در دوره قاجاريه و در خفقان مذهبي آن زمان به روحانيت جعلي شما نه گفتند چشم در چشم و براي ايجاد آزادي مذهبي در ميهنشان جان دادند ، بيست هزار ايراني بار ديگر در خفقان مذهبي جديد به روحانيت شما جعلي براي هزارمين برا نه
نه اي به تكرار هزاران هزار بار به تعداد جانهاي از دست رفته
نه اي به تعداد خونهاي ريخته و زنان بيوه شده كودكان يتيم شده مردمان آواره شده اموال غار گشته آنان به شما و مذهب شما و خرافه پرستي و گاو پرستي شما گفتند نه چشم در چشم
امروز همه از ما دفاع مي كنند و بر بيگناهي ما و دروغ بودن ماهيت مذهب شيعه صحه مي گذارند بر جعلي بودن داستان هاي مذهبي شما و مقدسات شما ، مرجعيت جعلي شما و جمكران جعلي شما و توضيح المسايل هاي جعلي شما ، احكام جعلي شما ، فقه جعلي شما ، شرع و قانون مدني جعلي شما ، حقوق زن جعلي شما ، اقتصاد اسلامي جعلي شما ، مملكت داري اسلامي جعلي شما ، بانكداري اسلامي جعلي شما ، فرهنگ و سنت اسلامي جعلي شما ، هنر و موسيقي اسلامي جعلي شما ، سياست بازي هاي اسلامي جعلي شما ، بمب اتمي اسلامي جعلي شما بر شما و ماهيت اسلامي جعلي شما و ... همه جهان آزاد صحه مي گذارد
جهان آزاد ايستاد و مقاومت نمود ؛
در هنگامي كه روميان ايشان را شكنجه مي كردند بهاييان مسيحي ايستادند و به امپريالسم مادي گراي رم نه گفتند
در قلعه شيخ طبرسي بهاييان بابي به حكومتيان آدم كش و به ديكتاتوري و توتاليتاريسم نه گفتند
در هند بهاييان هندو با جان خود به استعمار و نظام چپاول نه گفتند
در هنگامي كه نازي ها در كوره هاي آدم سوزي بهايي هاي يهودي را مي سوزاندند با خاكستر خود به نازيسم نه گفتند
در ايتاليا بهاييان به فاشيسم و آدم كشي نه گفتند
در هنگام جنگ شش روزه با خون خود به اعراب مهاجم و پانعربيسم نه گفتند
در 1963 بهاييان سياه پوست به نظام آپارتايد نه گفتند
در اردوگاه هاي كار اجباري در سيبري بهاييان آزاد انديش به جباران روس و كمونيسم نه گفتند
ما به امپريالسم ، توتاليتاريسم ، استعمار ، نازيسم ، فاشيسم ، پانعربيسم ، آپارتايد و كمونيسم نه گفتيم
ما بهاييان با خون خود بر ديوان برلين نوشتيم آزادي نه خون ما به هدر رفت و نه ديگر آن ديوار امروز پابرجاست .
از تاريخ درس بگيريد آزادي نابود شدني نيست .
و اينك ايستاده ايم و به فاشيسم اسلامي نه مي گوييم نه اي به طول همه تاريخ آزادي
نه اي به قدرتي فوق قدرت قائمي جعلي كه منتظر آنيد به كمكتان آيد آري براي شما دجال مي آيد نه قائم او مي آيد و روايات جعلي شما را تحقق مي بخشد او مي آيد شايد اين جمعه نيايد ولي سرانجام خواهد آمد در روزي سراسر خون بار در روز تسويه حساب نهايي او مي آيد او منتظرانش را نوميد نخواهد كرد در برخوردي تعيين كنده سرنوشت جهان را شكل خواهد گرفت
او مي آيد آري او تبلور شيطان است او دجال است و براي قدرت گيري مذهب فاسد و منسوخ شيعه قيام خواهد كرد آري او مي آيد او از چاه ظلمت جم كران مي آيد و بر دست مرجعيت دروغين شما بوسه مي زند تا حكم تاييدش را بگيرد او مي آيد
تا احيا كند جنايت را
تا احيا كند سنگسار را پرتاب از كوه را جنايت را
تا احيا كند اعدام زنان و كودكان زير هيجده سال را
تا احيا كند تجاوز و تحقير را
تا احيا كند صلوات و ورد و جادو و خرافه را
تا احيا كند تسلط اسلاميون بر جهان آزاد را
تا احيا كند ظلمت را سياهي را و جنايت را
تا احيا كند زندگي زير بار جزيه و باج و خراج به شما اسلاميون را
تا احيا كند قطع دست و گردن زدن و بهايي كشي را
تا احيا كند سنت هاي اسلام را
تا احيا كند جنايت را
اما روياي ما روياي شما را نقش بر آب خواهد كرد
ما و دوستان آزاد انديش ما در سراسر جهان رويايي در سر داريم
به شما میگویم امروز که ای دوستان من، درست است که ما را امروز و فردا مشکلاتی است اما من نیز رویایی دارم. من رویایی دارم که عمیقاً ریشه در رویای ايراني دربند و آواره دارد. من رویایی دارم که در آن روزی این ملت به پا میایستد و زندگی را با معنای حقیقی این اصل اعتقادیاش آغاز میکند: ما این حقیقت را بدیهی میشماریم که همه انسانها برابر خلق شدهاند
من رویایی دارم که در آن روزی بر تپههای آباده فارس، فرزندان بهاييان ، میتوانند در کنار بنيادگرايان مسلمان پیشین دور یک میز که میز برادری است بنشینند. من رویایی دارم که در آن روزی شيراز که اینک در آتش بیعدالتی و سرکوب شعلهور است به بهشت آزادی و عدالت تبدیل میشود. من رویایی دارم که در آن روزی چهار فرزند من، در کشوری خواهند زیست که در آن نه برمبنای مذهبشان که براساس منش و شخصیت شان داوری خواهند شد.
من امروز رویایی دارم.
من رویایی دارم که در آن ، روزی در آن پایین در شيراز با آن مذهبيون شریرش، با آن رهبران اسلامي و وعاظ وقيهي که واژههایی چون آشتی و الغای تبعیض به سختی از زبانشان شنیده میشود، آری آنجا در شيراز در یک روز واقعی، پسران و دختران کوچک بهايي میتوانند دستان کوچک همسالان سفید خود را بگیرند و آنها را همچون دستان خواهران و برادران خود بفشارند.
من امروز رویایی دارم.
من رویایی دارم که در آن روزی هر مغاکی بلندی میگیرد، هر کپه انباشتهای کوتاه میشود، زمینهای ناهموار صاف میشوند، راههای کج راست میشوند، عظمت پروردگار آشکار میشود و همه انسانها او را در کنار خود مییابند.
این امید ما است، با این ایمان است که ما خواهیم توانست از دل کوه نومیدی و یاس جواهر امید را برون آوریم. با این ایمان است که ما قادر خواهیم شد نا همخوانيهاي ملال آور ملت خود را به همخونی دل انگیز برادری تبدیل کنیم. با این ایمان است که ما میتوانیم با يكديگر کار کنیم، به همراه هم دعا کنیم، به اتفاق هم مبارزه کنیم، با هم به زندان برویم، در کنار هم از آزادی دفاع کنیم و بدانیم که روزی آزاد خواهیم شد. و آن روز، روزی است که در آن همه فرزندان خدا، قادر خواهند بود این آواز را با معنایی جدید بخوانند:
تراست کشور من ؛
خدایا می خوانم این سرود را ؛
تراست این سرزمین محبوب ؛
این دیار آزادی ؛
خاکی که در آن آرمیدند پدرانمان و رافراز شدند زائران؛
بگذار که در آن از هر کوهی طنین دراندازد صدای آزادی و اگر ايران میخواهد کشوری بزرگ باشد باید این امر در آن تحقق یابد. پس بگذار که از تپههای عظیم خراسان ، از کوههای بيستون كرمانشاه و از ارتفاعات بلند كردستان ، صدای آزادی طنین دراندازد. بگذار که از صخرههای برف گرفته سبلان و از شیبهای چشمنواز سهند صدای آزادی به گوش آید. نه فقط از آنها که بگذار صدای آزادی از کوه البرز در تهران و کوه هاي ماكو در آذربايجان به گوش رسد.
بگذار که از هر تپه و کپه خاکی در بوشهر و از خليج فارس این فرياد به گوش رسد. بگذار که صدای آزادی از دامنه هر کوهی شنیده شود. و زمانی که این اتفاق افتاد، زمانی که ما گذاشتیم تا آزادی طنین دراندازد، زمانی که ما مجاز شمردیم تا از هر آبادی و روستایی و از هر استان و شهری صدای آزادی شنیده شود آنگاه ما روزی را محقق کردهایم که در آن همه فرزندان خدا، اعم از بهايي و مسلمان ، یهودی و مسیحی، پروتستان و کاتولیک و بي دين و با دين خواهند توانست دستها را به یکدیگر گره زنند و آن آواز قدیمی و مذهبی سیاهان بهايي آمريكايي را سردهند که: اینک آزاد! اینک آزاد! خدایا سپاس ای قادر متعادل ما عاقبت آزادیم
پيروزي با ماست چون آزادي بر حق و آزادي حق ماست است
-
- پست: 65
- تاریخ عضویت: یکشنبه 13 اسفند 1385, 7:15 pm
جناب نوزده ساله
نمی دانم تا کی می خواهی در همین 19 درجا بزنی و چشم بسته ابزار گروهی نامعلوم شوی و بر طبل آنان دیوانه وار بکوبی و به بالاترین مقدسات اسلامی که حداقل مقدسات نزدیک به هفتاد میلیون ایرانی است توهین کنی!
کمی تفکر.....
مطالب شما سرار سخنان بی ربط و بیهوده ای است که خودت هم نمی دانی از کحا شروع کرده ای و به کجا می خواستی برسی
جهت اطلاع شما برای بار nام باید بگویم این سایت بهایی پژوهی است شما اگر دفاع منطقی و علمی از بهائیت داری آزادانه می توانی در اینجا مطرح کنی و به سوالات اعتقادی مطرح شده جواب دهی ولی این نوشتارهای بیهوده که سراسر توهین و ناسزا به مقدسات گروهی از هم وطنانتان است باعث بدنام شدن خودت و سایر هم کیشانت می شود که وقتی در بحث و گفتگوی علمی و دوستانه جوابی برای گفتن ندارید به سخنان بیهوده و توهین و ناسزا پناهنده می شوید. این رفتار شما نشان از تهی بودنتان می کند.
پس به نوبه خود خواهش می کنم بیش از این فضای سایت را آلوده نکنید و از این آزادی عمل که سایت بهایی پژوهی در اختیار شما قرار داده سو استفاده نکرده و بگذارید دیگران به فعالیت پژوهشی خود ادامه دهند.
نمی دانم تا کی می خواهی در همین 19 درجا بزنی و چشم بسته ابزار گروهی نامعلوم شوی و بر طبل آنان دیوانه وار بکوبی و به بالاترین مقدسات اسلامی که حداقل مقدسات نزدیک به هفتاد میلیون ایرانی است توهین کنی!
کمی تفکر.....
مطالب شما سرار سخنان بی ربط و بیهوده ای است که خودت هم نمی دانی از کحا شروع کرده ای و به کجا می خواستی برسی
جهت اطلاع شما برای بار nام باید بگویم این سایت بهایی پژوهی است شما اگر دفاع منطقی و علمی از بهائیت داری آزادانه می توانی در اینجا مطرح کنی و به سوالات اعتقادی مطرح شده جواب دهی ولی این نوشتارهای بیهوده که سراسر توهین و ناسزا به مقدسات گروهی از هم وطنانتان است باعث بدنام شدن خودت و سایر هم کیشانت می شود که وقتی در بحث و گفتگوی علمی و دوستانه جوابی برای گفتن ندارید به سخنان بیهوده و توهین و ناسزا پناهنده می شوید. این رفتار شما نشان از تهی بودنتان می کند.
پس به نوبه خود خواهش می کنم بیش از این فضای سایت را آلوده نکنید و از این آزادی عمل که سایت بهایی پژوهی در اختیار شما قرار داده سو استفاده نکرده و بگذارید دیگران به فعالیت پژوهشی خود ادامه دهند.
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت پانزدهم : تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار!
از دیگر احکام کتاب اقدس ، وجوب تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار است!
یخچال وفرش و کولر وتختخواب و ماشین لباسشوئی وقاشق و چنگال و پتو و تشک و
بالش و سماور و استکان و نعلبکی و کمد و چمدان و بشقاب وماهی تابه و...که لوازم
خانه شمرده می شوند واجب است سرهر نوزده سال تعویض
شوندو جای خود را به وسائل نو بدهند!
این امر واجب در بهائیت باعث تجدد و نو آوری می شود که متناسب با آئین هزاره
جدیداست!
لذابر اساس این حکم کتاب مقدس اقدس ، هر بهائی موظف است هر چیزی که برای
خانه اش می خرد تاریخ خرید آن رادر یک دفتر یادداشت کند(یا در کامپیوتر ثبت نماید) تا
مبادا نوزده سال از مصرف آن بگذرد و او نادانسته مرتکب گناه بشود!
متن حکم در کتاب اقدس چنین است:
کتب علیکم تجدید اسباب البیت بعد انقضاء تسع عشره سنه کذلک قضی الامر من لدن
علیم خبیر
بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای
نوزده سال تجدید نمائید.اینگونه از ناحیه دانای آگاه حکم صادر شده است!
سپس در توضیح حکمت این امر واجب می فرمایندموضوع به لطافت بر می گردد و خدا
خواسته است بدینوسیله (یعنی تجدید اسباب و لوازم خانه در راس هر نوزده سال )
،شما و دارائی هایتان را تلطیف نماید مبادا از غافلین باشیدو از لطافت بگریزید:
انه اراد تلطیفکم و ما عندکم اتقو االله و لا تکونن من الغافلین!
اگر هم کسی بگوید من توانائی تجدید و تعویض اسباب خانه را در سر نوزده سال ندارم
می گوید خداوند او را معاف داشته یا از تقصیر او در می گذردزیرا که خداوند آمرزنده
بخشنده است!
والذی لو یستطع عفا الله عنه انه لهو الغفور الکریم
باز هم این سوالات برای پژوهشگران مطرح است:
1- چرا نگاه داشتن یک وسیله بیش از نوزده سال گناه است؟
2-آیا یادگاری هائی که از والدین و دوستان در خانه داریم و نوعی حفظ مبانی خانوادگی
و وفا ست هم شامل این حکم است و باید عوض شوند؟
3- رابطه لطافت و عدد نوزده چیست؟ آیا عدد قبل و بعد عدد نوزده مشمول عدم لطافت
است؟!
4-مکانیزم حساب نگاه داشتن برای تاریخ خرید وسائل خانه چیست تا با نگهداشتن
بیش از نوزده سال آنها ،مرتکب عمل حرام نشوند؟
5-اگر کسی استطاعت داشت که زودتر از نوزده سال لوازم خانه اش را عوض کند
حکمش چیست ؟
آیا از لطافت بیشتری نسبت به آنها که وسائل خود را عوض نکرده اندبرخوردار است؟!
6-رابطه "تعویض وسائل خانه "با "تقوی "در متن حکم چیست (اتقوالله و لا تکونن من
الغافلین)؟!
آیا عدم تعویض = عدم تقوی ؟!
7-بهائیان تولید کننده وسائل خانگی چطوری تولید کنند که عمر مفید این وسائل نوزده
سال بیشتر نباشد تا موجب تقوای بیشتر بهائیان بشوند؟!
8-اگر وسائل طوری باشندکه زود به زود نیاز به تعویض داشته باشند موجب لطافت
بیشتر و تقوای زیادتر نمی شوند؟!
9-رابطه تعویض وسائل خانه و لطافت با تعویض زود هنگام و مصرف زدگی و تقوا و لطافت
چیست تا هنرمندان بتواننداثری هنری در زمینه آن خلق کنند و خطیبان به تبیین بپردازند؟!
10_اگر عدد نوزده موجب لطافت است آیا عدد های دیگر غیر لطیفند و زمخت و نا زیبا ؟!...
از دیگر احکام کتاب اقدس ، وجوب تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار است!
یخچال وفرش و کولر وتختخواب و ماشین لباسشوئی وقاشق و چنگال و پتو و تشک و
بالش و سماور و استکان و نعلبکی و کمد و چمدان و بشقاب وماهی تابه و...که لوازم
خانه شمرده می شوند واجب است سرهر نوزده سال تعویض
شوندو جای خود را به وسائل نو بدهند!
این امر واجب در بهائیت باعث تجدد و نو آوری می شود که متناسب با آئین هزاره
جدیداست!
لذابر اساس این حکم کتاب مقدس اقدس ، هر بهائی موظف است هر چیزی که برای
خانه اش می خرد تاریخ خرید آن رادر یک دفتر یادداشت کند(یا در کامپیوتر ثبت نماید) تا
مبادا نوزده سال از مصرف آن بگذرد و او نادانسته مرتکب گناه بشود!
متن حکم در کتاب اقدس چنین است:
کتب علیکم تجدید اسباب البیت بعد انقضاء تسع عشره سنه کذلک قضی الامر من لدن
علیم خبیر
بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای
نوزده سال تجدید نمائید.اینگونه از ناحیه دانای آگاه حکم صادر شده است!
سپس در توضیح حکمت این امر واجب می فرمایندموضوع به لطافت بر می گردد و خدا
خواسته است بدینوسیله (یعنی تجدید اسباب و لوازم خانه در راس هر نوزده سال )
،شما و دارائی هایتان را تلطیف نماید مبادا از غافلین باشیدو از لطافت بگریزید:
انه اراد تلطیفکم و ما عندکم اتقو االله و لا تکونن من الغافلین!
اگر هم کسی بگوید من توانائی تجدید و تعویض اسباب خانه را در سر نوزده سال ندارم
می گوید خداوند او را معاف داشته یا از تقصیر او در می گذردزیرا که خداوند آمرزنده
بخشنده است!
والذی لو یستطع عفا الله عنه انه لهو الغفور الکریم
باز هم این سوالات برای پژوهشگران مطرح است:
1- چرا نگاه داشتن یک وسیله بیش از نوزده سال گناه است؟
2-آیا یادگاری هائی که از والدین و دوستان در خانه داریم و نوعی حفظ مبانی خانوادگی
و وفا ست هم شامل این حکم است و باید عوض شوند؟
3- رابطه لطافت و عدد نوزده چیست؟ آیا عدد قبل و بعد عدد نوزده مشمول عدم لطافت
است؟!
4-مکانیزم حساب نگاه داشتن برای تاریخ خرید وسائل خانه چیست تا با نگهداشتن
بیش از نوزده سال آنها ،مرتکب عمل حرام نشوند؟
5-اگر کسی استطاعت داشت که زودتر از نوزده سال لوازم خانه اش را عوض کند
حکمش چیست ؟
آیا از لطافت بیشتری نسبت به آنها که وسائل خود را عوض نکرده اندبرخوردار است؟!
6-رابطه "تعویض وسائل خانه "با "تقوی "در متن حکم چیست (اتقوالله و لا تکونن من
الغافلین)؟!
آیا عدم تعویض = عدم تقوی ؟!
7-بهائیان تولید کننده وسائل خانگی چطوری تولید کنند که عمر مفید این وسائل نوزده
سال بیشتر نباشد تا موجب تقوای بیشتر بهائیان بشوند؟!
8-اگر وسائل طوری باشندکه زود به زود نیاز به تعویض داشته باشند موجب لطافت
بیشتر و تقوای زیادتر نمی شوند؟!
9-رابطه تعویض وسائل خانه و لطافت با تعویض زود هنگام و مصرف زدگی و تقوا و لطافت
چیست تا هنرمندان بتواننداثری هنری در زمینه آن خلق کنند و خطیبان به تبیین بپردازند؟!
10_اگر عدد نوزده موجب لطافت است آیا عدد های دیگر غیر لطیفند و زمخت و نا زیبا ؟!...
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت شانزدهم: وجوب شستن پا !
از دیگر تعالیم اختصاصی کتاب اقدس ،وجوب شستن پا در زمستان و تابستان است.
مطابق این حکم بهائیان باید پاهای خود را دائما بشویند به این ترتیب:
در تابستان روزی یک بار و در زمستان هر سه روز یک بار !
متن حکم در کتاب اقدس چنین است:
"اغسلوا ارجلکم کل یوم فی الصیف و فی الشتاء کل ثلاثه ایام مره واحده"
یعنی پاهای خود را بشوئید در تابستان هر روز و در زمستان هر سه روز فقط یکبار!
مطابق این دستور العمل باید اولیای امر بهائی یا خود بهائیان این کارها را انجام دهند یا تکلیفش را مشخص نمایند:
1- قبل از هر چیز بر اساس مناطق مختلف ، کشور های جهان را از لحاظ میزان وقوع تابستان و زمستان در آنها
بسنجند تا این مومنین به اقدس، وظیفه شان روشن شود که در چه روزهائی باید پاهای خود را هر سه روز یک بار
بشویند و در چه روزهائی باید پاهایشان را هر روز بشویند!
2-چون در حکم صحبتی از بهار یا پائیز نشده لذا در این دوفصل تکلیف شستن پا ساقط است یا معلوم نیست!
3-چون در حکم حدی برای گرمای تابستان یا سرمای زمستان تعیین نشده لذا تکلیفشان دقیقا معلوم نیست که تا چه
درجه حرارتی را تابستان فرض کنند و روزی یک بار پا را بشویند و تا چند درجه سرما را زمستان فرض نموده پاهای خود
را سه روز یک بار بشویند!
4-چون در حکم حد پا مشخص نشده باید منظور از پارا مشخص کنند که تا کجاست:تا قوزک پا یا تا ساق پا یا تا انتهای
پا از رانها تا پائین؟! و بعد این حد از پا را بشویند نه کمتر و نه بیشتر !
5-آیا زن و مرد در این حکم با هم مساوی هستند و فرقی بین آنها در نوع و حد شستن پاهایشان نیست؟!
اقدس در این زمینه ساکت است.
6-آیا اگر کمبود آب وجود داشت تخفیفی وجود دارد که مثلا حکم تغییر کند و هر وقت آب موجود بود بشویند نه هر روز ؟!
اقدس در این زمینه ساکت است.
7-کشور های استوائی یا کشورهائی که همه سال یک نوع آب و هوا و بعضا بهاری دارندتکلیف چیست چون اطلاق تابستان
و زمستان به آنها نمی شودتا مطابق اقدس به شستن سه روز یکبار در زمستان یا هر روز در تابستان بپردازند؟!
8-تکلیف دست ها و صورت چیست؟ آیا شستن آنها وجوب ندارد و فقط مساله شستن پاها وجوب دارد؟! اقدس ساکت است.
9-تکلیف کسانی که این کار را نمی کنند چیست؟جریمه دنیوی واخروی آنها چه می باشد؟ اقدس در این زمینه هم ساکت است!
از دیگر تعالیم اختصاصی کتاب اقدس ،وجوب شستن پا در زمستان و تابستان است.
مطابق این حکم بهائیان باید پاهای خود را دائما بشویند به این ترتیب:
در تابستان روزی یک بار و در زمستان هر سه روز یک بار !
متن حکم در کتاب اقدس چنین است:
"اغسلوا ارجلکم کل یوم فی الصیف و فی الشتاء کل ثلاثه ایام مره واحده"
یعنی پاهای خود را بشوئید در تابستان هر روز و در زمستان هر سه روز فقط یکبار!
مطابق این دستور العمل باید اولیای امر بهائی یا خود بهائیان این کارها را انجام دهند یا تکلیفش را مشخص نمایند:
1- قبل از هر چیز بر اساس مناطق مختلف ، کشور های جهان را از لحاظ میزان وقوع تابستان و زمستان در آنها
بسنجند تا این مومنین به اقدس، وظیفه شان روشن شود که در چه روزهائی باید پاهای خود را هر سه روز یک بار
بشویند و در چه روزهائی باید پاهایشان را هر روز بشویند!
2-چون در حکم صحبتی از بهار یا پائیز نشده لذا در این دوفصل تکلیف شستن پا ساقط است یا معلوم نیست!
3-چون در حکم حدی برای گرمای تابستان یا سرمای زمستان تعیین نشده لذا تکلیفشان دقیقا معلوم نیست که تا چه
درجه حرارتی را تابستان فرض کنند و روزی یک بار پا را بشویند و تا چند درجه سرما را زمستان فرض نموده پاهای خود
را سه روز یک بار بشویند!
4-چون در حکم حد پا مشخص نشده باید منظور از پارا مشخص کنند که تا کجاست:تا قوزک پا یا تا ساق پا یا تا انتهای
پا از رانها تا پائین؟! و بعد این حد از پا را بشویند نه کمتر و نه بیشتر !
5-آیا زن و مرد در این حکم با هم مساوی هستند و فرقی بین آنها در نوع و حد شستن پاهایشان نیست؟!
اقدس در این زمینه ساکت است.
6-آیا اگر کمبود آب وجود داشت تخفیفی وجود دارد که مثلا حکم تغییر کند و هر وقت آب موجود بود بشویند نه هر روز ؟!
اقدس در این زمینه ساکت است.
7-کشور های استوائی یا کشورهائی که همه سال یک نوع آب و هوا و بعضا بهاری دارندتکلیف چیست چون اطلاق تابستان
و زمستان به آنها نمی شودتا مطابق اقدس به شستن سه روز یکبار در زمستان یا هر روز در تابستان بپردازند؟!
8-تکلیف دست ها و صورت چیست؟ آیا شستن آنها وجوب ندارد و فقط مساله شستن پاها وجوب دارد؟! اقدس ساکت است.
9-تکلیف کسانی که این کار را نمی کنند چیست؟جریمه دنیوی واخروی آنها چه می باشد؟ اقدس در این زمینه هم ساکت است!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت هفدهم : رفع اختلاف با اقدس!
وقتی بین افراد بهائی در مباحث مختلف بهائیت اختلاف بوجود آید چگونه باید چاره جوئی
شود و رفع اختلاف به چه طریقی انجام می پذیرد؟
نظر شارع اقدس این است که در مواقع بروز اختلاف بین بهائیان باید به خداوند (شخص
میرزا) مراجعه کنند تا او ریشه اختلاف را بردارد اما اگر میرزا حسینعلی درقید حیات نبود
چه کنند؟ پاسخ این است که باید به کتاب اقدس و هرآنچه که بر میرزا نازل شده
مراجعه نموده و بدین ترتیب اختلافاتشان را بوسیله کتاب برطرف نمایند!
عبارت اقدس چنین است:
اذا اختلفتم فی امر فارجعوها الی الله ما دامت الشمس مشرقه من افق
هذاالسماء و اذا غربت ارجعوا الی مانزل من عنده انه لیکفی العالمین
هنگامی که در مسئله ای اختلاف نمودیدبه خداوند مراجعه نمائیدمادامی
که خورشید از افق این آسمان(بهائیت) می تابد ووقتی که این خورشید غروب نمود
برای رفع اختلاف به آنچه که از طرف خدا نازل شده مراجعه نمائید که همانا این منزولات
(کتاب اقدس و...)همه جهانیان را کافی خواهد بود!
بنا بر این اکنون که خداوند(جناب بهاءالله) از دنیا رفته اند وظیفه رفع اختلافات بهائیان با
یکدیگر به عهده کتاب اقدس و سایر منزولات می باشد.
ناظر بصیر و پژوهشگر خبیر را در این موضوع سوالاتی است:
1-اگر کتاب می توانست به تنهائی رفع اختلاف کندبه وجود رسول و ولی چه نیازی بود؟
2- وقتی اختلاف در خود کتاب اتفاق بیفتد و برداشت های مختلف از مطالب آن وجود
داشته باشد چگونه این اختلافات با مراجعه به خود کناب حل شدنی است؟یعنی خود
مطالب کتاب موجب اختلاف بین افراد شده آنوقت خود کتاب رافع اختلاف می شود؟!
3-با وجود کتاب اقدس و سایر کتب بهائی چرا هنوز بین بهائیان اختلاف بر طرف نشده و
گروه های مختلف در درون بهائیت یکدیگر را مطرود و منحرف می خوانندو سلام و کلام با
همدیگر را جایز نمی شمرند(همچون بهائیان بیت العدلی و بهائیان ارتدکسی)
4-اگر اقدس برای رفع اختلاف جهانیان کافی است(انه لیکفی العالمین) چرا بهائیان از
آن بهره نمی برندتا دردهای جهانی را درمان کنند؟!
5- چرا فرزندان خود بهاءالله (ناقضین و ثابتین)به اقدس مراجعه ننمودند تا اختلافاتشان
بر طرف شود و اینقدر به یکدیگر دشنام ندهند؟!
6-اگر خود کتاب دچار تحریف شد و دیگر عاملی برای رفع اختلاف نبودبهائیان چه باید
بکنند و اختلافاتشان را چگونه بر طرف نمایند؟!
7-خود میرزا چرا با تمسک به کتاب خودش (اقدس )نتوانست بین خود و برادرش ازل
صلح و آشتی برقرار نماید و رفع اختلاف کند؟!
8-با چه مدلی می شود با اقدس به رفع اختلاف پرداخت و مشکلات جهانی را حل
و فصل نمود وقتی آن مدل در رفع اختلاف بین خود بهائیان جواب نداده است؟!
9-وقتی با وجود کتاب اقدس بین بهائیان رفع اختلاف نشده و خود خدا هم (میرزا) فوت
نموده گزینه دیگر برای رفع اختلاف در بهائیت چیست؟!
وقتی بین افراد بهائی در مباحث مختلف بهائیت اختلاف بوجود آید چگونه باید چاره جوئی
شود و رفع اختلاف به چه طریقی انجام می پذیرد؟
نظر شارع اقدس این است که در مواقع بروز اختلاف بین بهائیان باید به خداوند (شخص
میرزا) مراجعه کنند تا او ریشه اختلاف را بردارد اما اگر میرزا حسینعلی درقید حیات نبود
چه کنند؟ پاسخ این است که باید به کتاب اقدس و هرآنچه که بر میرزا نازل شده
مراجعه نموده و بدین ترتیب اختلافاتشان را بوسیله کتاب برطرف نمایند!
عبارت اقدس چنین است:
اذا اختلفتم فی امر فارجعوها الی الله ما دامت الشمس مشرقه من افق
هذاالسماء و اذا غربت ارجعوا الی مانزل من عنده انه لیکفی العالمین
هنگامی که در مسئله ای اختلاف نمودیدبه خداوند مراجعه نمائیدمادامی
که خورشید از افق این آسمان(بهائیت) می تابد ووقتی که این خورشید غروب نمود
برای رفع اختلاف به آنچه که از طرف خدا نازل شده مراجعه نمائید که همانا این منزولات
(کتاب اقدس و...)همه جهانیان را کافی خواهد بود!
بنا بر این اکنون که خداوند(جناب بهاءالله) از دنیا رفته اند وظیفه رفع اختلافات بهائیان با
یکدیگر به عهده کتاب اقدس و سایر منزولات می باشد.
ناظر بصیر و پژوهشگر خبیر را در این موضوع سوالاتی است:
1-اگر کتاب می توانست به تنهائی رفع اختلاف کندبه وجود رسول و ولی چه نیازی بود؟
2- وقتی اختلاف در خود کتاب اتفاق بیفتد و برداشت های مختلف از مطالب آن وجود
داشته باشد چگونه این اختلافات با مراجعه به خود کناب حل شدنی است؟یعنی خود
مطالب کتاب موجب اختلاف بین افراد شده آنوقت خود کتاب رافع اختلاف می شود؟!
3-با وجود کتاب اقدس و سایر کتب بهائی چرا هنوز بین بهائیان اختلاف بر طرف نشده و
گروه های مختلف در درون بهائیت یکدیگر را مطرود و منحرف می خوانندو سلام و کلام با
همدیگر را جایز نمی شمرند(همچون بهائیان بیت العدلی و بهائیان ارتدکسی)
4-اگر اقدس برای رفع اختلاف جهانیان کافی است(انه لیکفی العالمین) چرا بهائیان از
آن بهره نمی برندتا دردهای جهانی را درمان کنند؟!
5- چرا فرزندان خود بهاءالله (ناقضین و ثابتین)به اقدس مراجعه ننمودند تا اختلافاتشان
بر طرف شود و اینقدر به یکدیگر دشنام ندهند؟!
6-اگر خود کتاب دچار تحریف شد و دیگر عاملی برای رفع اختلاف نبودبهائیان چه باید
بکنند و اختلافاتشان را چگونه بر طرف نمایند؟!
7-خود میرزا چرا با تمسک به کتاب خودش (اقدس )نتوانست بین خود و برادرش ازل
صلح و آشتی برقرار نماید و رفع اختلاف کند؟!
8-با چه مدلی می شود با اقدس به رفع اختلاف پرداخت و مشکلات جهانی را حل
و فصل نمود وقتی آن مدل در رفع اختلاف بین خود بهائیان جواب نداده است؟!
9-وقتی با وجود کتاب اقدس بین بهائیان رفع اختلاف نشده و خود خدا هم (میرزا) فوت
نموده گزینه دیگر برای رفع اختلاف در بهائیت چیست؟!