بیت العدل همچنان در چالش!

ارسال پست
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

بیت العدل ،همچنان در چالش

پژوهشگر گرامی سامان ،مطلبی ارسال نموده که در بحث بیت العدل مذاکرات جالبی در داخله بهائیان در جریان است و حیف است که سایت بهائی پژوهی در این زمینه اطلاع رسانی نکند.از آنجا که این بحث در سایت های بهائی سانسور گردیده لذا تصمیم گرفتیم در بهائی پژوهی ،مجالی برای ارائه این بحث بگشائیم.
برای شروع پاسخ حبیب (که از بهائیان ارتدکس است و قائل به تداوم ولایت امر پس از شوقی افندی است) را به بعضی طرفداران بیت العدل فعلی (به نقل از سایت بهائیان ارتدکس ایران www.iranbahai.blogfa.com ) جهت شما پژوهشگران عزیز می آوریم.

مطالب حبیب در پاسخ به سایت نقطه نظر را می توان اینگونه خلاصه نمود:

1-شوقی در زمان حیات خود به وظیفه اش عمل کرده و ولی امر بعدی یعنی میسن ریمی را تعیین نمود که از طرف او به ریاست بالاترین هیات و شورای دیانت بهائی در نهم ژانویه 1951_که همان بیت العدل جنینی باشد_ منصوب گردید.

2-توطئه روحیه خانم و ایادی امر الله در اعلام عدم وجود وصیت نامه ازشوقی و نتیجتا تعیین بیت العدل باطل و غیر قانونی بوده و اهانت به مقام ولی امر است.

3-غصن به معنی شاخه است و یاران و تابعین را هم در بر می گیرد و لزومی ندارد که ولی امر فقط از فرزندان میرزا باشدو شامل دیگر بهائیان هم می شود.

4-این بیت العدل موجود ،غیر قانونی و بدلی است و بر طبق نصوص آشکار بهائی مشروعیت ندارد و بهائیان پژوهشگر با مراجعه به این نصوص صحت این ادعا را در خواهند یافت و خود را از سیطره آن رهائی خواهند داد چنانکه بهائیان ارتدکس که در بسیاری از نقاط تشکیل محافل داده اند چنین کرده اند.


امامطالب حبیب در سایت بهائیان ارتدکس:

****************

حبیب (قسمت اول):

ضمن سیر در سایتهای فارسی، عنوان فوق[1] در سایت نقطه نظر توجهم را جلب نمود و بیاد آوردم که این عنوان سلسله گفتگو هائی بود در سایت بهائی پژوهی[2] که پیش از یکسال قبل بنده نیز در چند مورد در آن گفتگوها شرکت نموده و در جهت روشن شدن اذهان و دفاع از دیانت حقیقی بهائی مطالبی نوشتم.



از آنجا که نویسنده مقاله در سایت نقطه نظر دانسته یا نادانسته از مسیر صداقت خارج گشته و به تعبیر و تفسیر غیر مجاز و بعضأ به تحریف ایات الهی مبادرت نموده است لازم دانستم که این موارد را برای آگاهی همگان متذکر گشته و خوانندگان را با حقایق آشنا سازم.



نویسنده سایت نقطه نظر نوشته است:



"...كافي است به نفس الواح وصاياي حضرت عبدالبهاء رجوع نمائيم و البته آن را نه گزيده وار و به دلخواه خويش وبالنتيجه از پيش تعيين شده ‘ آنچنان كه در مقاله « چالش ولايت در بيت العدل » ملاحظه مي كنيم بلكه اولا با قلبي فارغ از هر گونه حب و بغض و ثانیا با در نظر گرفتن كامل مفاهيم الواح وصايا در ارتباط با يكديگر ( منظور قسمت هاي در ارتباط با موضوع است ) به تامل و بررسي در آن باره پردازيم. چه كه برگزيدن قسمت هاي دلخواه از متن الواح وصايا حتي بر فرض حسن نيت مولف او را به حقيقت رهنمون نخواهد گشت."



ایشان دو قسمت غیر دلخواه خودشان را از الواح مبارک وصایا برگزیده و به دلخواه خودشان و بیت عدل بدلی به غلط تفسیر و معنی نموده اند که اکنون به آن میپردازم.



از الواح وصایا:

"حصن متين امرالله به اطاعت من هو ولي امرالله محفوظ و مصون ماند و اعضاي بيت العدل و جميع اغصان وافنان و ايادي امرالله بايد كمال اطاعت وتمكين و انقياد و توجه وخضوع و خشوع را به ولي امرالله داشته باشند. اگر چنانچه نفسي مخالفت نمود مخالفت به حق كرده و سبب تشتيت امرالله شود و علت تفريق كلمه الله گردد و مظهري از مظاهر مركز نقض شود . زنهار زنهار مثل بعد از صعود نشود كه مركز نقض ابا واستكبار كرد ولي بهانه توحيد جعلي نمود و خود را محروم ونفوس را مشوش و مسموم نمود. البته هر مغرور اراده فساد و تفريق نمايد صراحتا نمي گويد كه غرض دارم. لابد به وسائلي چند و بهانه اي چون زر مغشوش تشبث نمايد و سبب تفريق جمع اهل بهاء گردد. مقصود اين است كه ايادي امرالله بايد بيدار باشند به محض اينكه نفسي بناي اعتراض و مخالفت با ولي امرالله گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمايند و ابدا بهانه اي از او قبول ننمايند. چه بسيار كه باطل محض به صورت خير در آيد تا القاي شبهات كند."



نویسنده سایت نقطه نظر به تقلید از ایادی سابق و بیت عدل بدلی اصل و منظور و تمامی این بیان مبارک را نادیده گرفته و فقط به قسمت آخر آن که بوسیله ایادی سابق مورد تعبیر و تفسیر غلط وسوء استفاده قرار گرفته است متشبث و همانند آنان به بیان موهومات پرداخته است این کار آنها شبیه کسانی است که اصل ومحتوای قرآن مجید را نا دیده گرفته و فقط قتل و قطع دست و پا و امثالهم را در یافته اند. این بیان مبارک خیلی صریح و واضح است، احتیاج به تبین و تفسیر ندارد، اگر چنین نیازی باشد باید بوسیله ولی امرالله انجام شود نه توسط ایادی نه هیچ شخص و مقامی دیگر.

از قضا این قسمت آخر "...ايادي امرالله بايد بيدار باشند به محض اينكه نفسي بناي اعتراض و مخالفت با ولي امرالله گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمايند..." بوسیله شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی تبین گشته است تا ابهامی برای کسی باقی نماند [3]:



"قسمت اول الواح وصایا صفحه 13 : راجع به ایادی؛ آنها باید خطای عضو خاطی را به ولی امر گزارش دهند ولی امرالله اورا اخراج خو اهد نمود. موسسات سه گانه الواح مبارک وصایا: ولی امرالله مبین آیات الله است، بیت عدل عمومی (بین المللی) قانونگذار است وایادی امرالله از راه تحقیقات و نمونه بودن زندگی و منش خود به تدریس و تبلیغ میپردازند. چنانچه یکی از این مو سسات از فعالیت باز ماند نظم اداری امرالله فلج خواهد شد."
(یادداشتهای حیفا سخنان شوقی افندی نوشته روحیه خانم صفحه 29 )

دنباله دارد...
آخرین ويرايش توسط 6 on Sardabir, ويرايش شده در 0.
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

حبیب (قسمت دوم ):

حال همه میتوانند تفاوت تبین وتوضیح ولی عزیز امرالله که مبین برحق آیات الله است و تبین وتفسیر غلط و غیر مجاز آیادی سابق و بیت عدل بدلی و نویسنده سایت نقطه نظر را که بهیچوجه چنین حقی ندارند مشاهده نمایند. نویسنده سایت نقطه نظر نوشته است:



" پس از صعود حضرت شوقی افندی در می یابیم ایادیان امرالله کاملا هوشیارانه و آگاهانه به اراده حضرت ولی امرالله ء عمل نمودند و پس از جستجو در جهت پیدا کردن وصیت حضرت ولی امرلله در یافتند که اراده مبارک در عدم تعیین جانشین بوده است. مسلما همان گونه که عمل به اراده و اوامر مظاهر ظهور تنها مقید به حیات آنان نمی گردد‘‌ مقصود از بیان حضرت عبد البهاء که میفرمایند ایادیان امرالله باید بیدار باشند تا به محض این که نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله و اراده او نمود فورا آن شخص را از جمع اهل بهاء طرد نمایند محدود به زمان حیات حضرت ولی امرالله نمیگردد."





این تفسیر و تعبیر نه تنها غلط و غیر مجاز است بلکه با بسیاری از نصوص و آثار مبارکه در تناقض است ، آنها این حقیقت را نا دیده گرفته اند که بیان مبارک حضرت عبدالبهاء ناظر به اهمیت و لزوم ادامه ولایت امرالله است، آیا از این بیان مبارک واضح و آشکار نیست که باید ولی امرالله وجود داشته باشد تا همه از او اطاعت نمایند تا امرالله محفوظ ماند؟ اینکه فرموده اند " ایادی امرالله باید بیدار باشند..." در همان راستا است برای حفاظت و پاسداری از تداوم وادامه ولایت امرالله است نه مخالفت با او وکوشش درجهت پایان دادن به ولایت امرالله. مگر به محکم ترین کلمات همه را ار مخالفت با ولی امرالله منع و برحذر نمیدارند؟ مگر قویأ هشدار نمی دهند که:

"زنهار زنهار مثل بعد از صعود نشود که مرکز نقض ابا واستکبار کرد ولی بهانه توحید جعلی نمود و خود را محروم ونفوس را مشوش و مسموم نمود. "

مگر این اشاره مبارک به نقض عهد میرزا محمد علی و کسانی که با او همدست بودند نیست؟ مگر آنها مدعی نبودند که حضرت عبد البهاء وحدت امرالله را به مخاطره انداخته است و از اینرو از قبول مرکز میثاق سر تافتند؟ مگر این هشدار در مورد عدم قبول ولی امر تعین شده نیست؟ اعتراض و مخالفت با ولی امر بعد از صعودش معنی ندارد مگر انکه گفته شود مخالفت با نوشته ها و کار هائی که در زمان حیاتش انجام داده است که این عمل را ایادی سابق به رهبری روحیه خانم انجام دادند بعلاوه او را متهم نمودند که به وظیفه الهی خود یعنی تعین جانشین عمل ننموده در حالیکه ایشان جانشین خود را تعین نموده و تا آخرین لحظه حیات خود به ادامه و تسلسل ولایت امرالله در دیانت بهائی تاکید فرمودند.



این ادعا که:

" ایادیان امرالله کاملا هوشیارانه و آگاهانه به اراده حضرت ولی امرالله ء عمل نمودند و پس از جستجو در جهت پیدا کردن وصیت حضرت ولی امرلله در یافتند که اراده مبارک در عدم تعیین جانشین بوده است."



بسیار سخیف است کجا ایشان چنین چیزی را به ایادی دستور داده اند که بعد از صعودم دنبال وصیتنامه بگردید اگر پیدا نکردید یعنی اینکه من وظیفه الهی خود را انجام نداده و جانشین خود را تعین نکرددام ؟ ایادی سابق کاملأ بر خلاف اراده شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی رفتار نمودند اراده ولی امر دیانت بهائی نمیتواند مخالف اراده حضرت بهاء الله و حضرت عبد البهاء باشد و اراده ایشان نمیتواند مخالف با آنجه در طی دوران ولایت خود نوشتند باشد مگر میشود که اراده ایشان پس از صعود با آنچه در زمان حیات داشتند تغیر یابد و در صورت امکان چنین امری آیا ایشان پس از صعود با ایادی سابق مکاتبه مینمودند؟ حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایای خود که متمم و مکمل کتاب مستطاب اقدس است و تا پایان دوران دیانت بهائی بقوت واعتبار خود باقی و لازم الاجرا است ولاة امر را مکلف و موظف فرموده اند که جانشین خودرا در زمان حیات خودشان تعین فرمایند، میفرمایند " باید".



جستجو و پیدا نکردن وصیتنامه دلیل عدم تعین جانشین نیست آنها که اینهمه سنگ بیت عدل را به سینه میزدند باید به اهمیت و مقام بیت عدل جنینی که بوسیله اولین ولی امرالله در نهم ژانویه 1951 تاسیس گشت پی میبردند و نتیجتأ درمیافتند که چگونه ایشان با انتصاب میسن رمی به ریاست این بالا ترین هیئت و شورای دیانت بهائی جانشین خود را در زمان حیاتش تعین وبه این مهمترین وظیفه الهی خویش عمل نموده است.



و این ادعا که: " همان گونه که عمل به اراده و اوامر مظاهر ظهور تنها مقید به حیات آنان نمی گردد‘‌ مقصود از بیان حضرت عبد البهاء که میفرمایند ایادیان امرالله باید بیدار باشند تا به محض این که نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله و اراده او نمود فورا آن شخص را از جمع اهل بهاء طرد نمایند محدود به زمان حیات حضرت ولی امرالله نمیگردد."



بر اساس آنچه اولین ولی امر دیانت بهائی شخصأ مرقوم داشته است به مثابه کفر است زیرا مقام ولی امرالله در رتبه حدودات بشری است و پس از صعود متفاوت با حضرت بهاء الله و حضرت عبدالبهاء بوده و مقام ایشان به دنیای بعد امتداد نمییابد در این زمینه بهتر است بگفته شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی که در عین حال نشانگر اعتقاد عمیق ایشان به تداوم و تسلسل ولایت امر در دیانت بهائی است مراجعه شود که در صفحات 86-85 کتاب دور بهائی درج گشته است:



"یاران عزیز الهی هر قدر ولایت امر در نظم بدیع حضرت بهآءاللّه جلیل وظائفش حیاتی و مسئولیّتش سنگین و عنایاتی که در حقّ او در کتاب وصایا نازل گشته موفور باشد نباید نسبت به مقامش مبالغه نمود . ولیّ امر هر چند حائز لیاقت و مصدر امور مهمّه باشد هرگز نباید به مقام فرید مرکز میثاق ترفیع داده شود و مماثل و شریک حضرت عبدالبهآء ملحوظ گردد تا چه رسد به اینکه مقام مظهریّت ظهور به او نسبت داده شود . چنین انحراف شدیدی از اصول موضوعهء امر اللّه کفر محض است. "

.

" فی الحقیقه فاصله میان ولیّ امر و مرکز میثاق بمراتب اَزید از فاصله میان مرکز میثاق و شارع آئین الهی است و ذکر این نکته را وظیفهء مبرم خود میدانم که هیچ ولیّ امر الهی نمیتواند ادّعا نماید که مَثَلِ اعلای تعالیم حضرت بهآءاللّه است و یا آنکه مرآت صافیه‌ایست که انوار حضرتش را منعکس میسازد . "



"هر چند ولاة امر اللّه در ظلّ صیانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی و در وظیفه و حقّ تبیین تعالیم بهائی شریک و سهیم حضرت عبدالبهآء میباشند و لیکن اساساً در رتبهء حدودات بشریّه واقفند و برای ایفای به عهد نمیتوانند بهیچ عنوان حقوق و امتیازات و اختیاراتی را که حضرت بهآءاللّه به فرزند جلیلش عنایت فرموده به خود نسبت دهند ."



" مقام تفسیر و تبیین آیات و کلمات حضرت بهآءاللّه و حضرت عبدالبهآء که منحصراً به ولیّ امر اللّه عنایت شده مستلزم آن نیست که او را در رتبه و مقام آن هیاکل مقدّسه قرار دهد . ولیّ امر میتواند با احراز حقّ تبیین به ایفای وظا یف و مسئولیّات خویش پرداخته در عین حال از حیث رتبه و مقام مادون آن دو نفس بزرگوار و متفاوت با آنان باشد . ولیّ امر حاضر و ولاة امر در مستقبل ایّام باید با اقوال و اعمال خود کاملاً به حقیقت این اصل مهمّ آئین نازنین ما شهادت دهند و با روش و سلوک خود حقیقت این اصل را بر اساس متین استوار سازند و برای

نسل‌های آینده آیات باهراتی مصون از اتّهامات باشند و من به سهم خود اگر تأمّل در قبول این حقیقت مسلّم و تردید در اظهار این عقیدهء راسخ روا دارم به ثقه و اعتمادی که حضرت عبدالبهآء به این عبد داشته بیوفائی کرده و غصب مقامی نموده‌ام که فقط به آن حضرت عنایت گشته و این خود گناهی است غیر مغفور ."





نقل از الواح وصایا:

" ای احبای الهی باید ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهر تقدیس و تنزیه و تقوای الهی و علم و فضل و کمال باشد. لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله‘ مظهر الولد سر ابیه نباشد‘ یعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق به احسن اخلاق مجتمع نیست‘ باید غصن دیگر را انتخاب نماید و ایادی امرالله از نفس جمعیت خویش نه نفر انتخاب نمایند و همیشه به خدمات مهمه ولی امرالله مشغول با شند و انتخاب این نه نفر یا به اتفاق مجمع ایادی و یا به اکثریت آراء تحقق یابد و این نه نفر یا بالاتفاق یا به اکثریت آراء باید غصن منتخب را که ولی امرالله تعیین بعد از خود نماید‘ تصدیق نمایند. و این تصدیق باید بنوعی واقع گردد که مصدق و غیر مصدق معلوم نشود."



و اینهم تاویل و تفسیر نویسنده سایت نقطه نظر به تقلید از ایادی سابق و بیت عدل بدلی آنها:

"مفهوم بیان مبارک در بیانی ساده تر آنست که اگر حضرت ولی امرالله ولد بکر داشته باشند ولی امر خواهد بود در غیر این صورت می فرمایند باید در بین اغصان شخصی را که شایسته است انتخاب نمود. ولی امر الله اولا دارای فرزند نبودند و ثانیا از اغصان یا عموما فوت نموده بودند ویا آنکه به جهت بی وفائی و عدم التزام به الواح وصایای حضرت عبدالبهاء‘ از طرف حضرت شوقی‘ ناقض عهد و میثاق‘ معرفی گشته بودند. این در حالی است که طبق بیان مبارک در بالا تعیین صلاحیت ولی امرالله بر عهده ایادیان امرالله گذارده شده بود "



متاسفانه ایادی سابق به رهبری روحیه خانم با این تفسیر غلط و غیر مجاز خودشان اکثریت بهائیان را به گمراهی کشاندند در تفسیر فوق اصول مهم بیان مبارک را نادیده گرفته و در جهت تصمیم روحیه خانم مبنی بر پایان دادن به ولایت امرالله آنرا تاویل نمودند که این موارد عبارتند از :

1- "باید ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعین نماید" لذا پیدا نکردن وصیتنامه دلیل عدم تعین جانشین نبود آنها میبایست بر اساس بیان مبارک فوق پیامها و نوشته های ولی امرالله را مرور مینمودند که در این صورت متوجه تنها اعلامیه دوران حیات ایشان میگشتند که در نهم ژانویه 1951 صادر نموده و طی تلگرافی به محافل ملی در شرق و غرب ابلاغ فرموده بودند[4] وضمن آن "تصمیم خطیر و عهد آفرین تشکیل شورای بین المللی بهائی" را اعلام نمود وهمچنین در باره "این تصمیم تاریخی" اعلام فرمودند که "در طی سی سال اخیر در پیشرفت و تحول نظم اداری دیانت حضرت بهاءالله بالا ترین درجه اهمیت را حائز است" (این سی سال عبارت از دوران ولایت ایشان بعد از صعود حضرت عبدالبهاء بود) همچنین فرمودند "در طی دوران تحول این نخستین موسسه بین المللی جنینی فعالیت های بیشتری بر آن افزوده خواهد شد" و شورای بین المللی بهائی را به این شرح توصیف فرمودند:

"تاسیسی که تاریخ از آن بعنوان عظیم ترین اقدام که بر تارک دومین عهد عصر تکوین دور بهائی خواهد درخشید یاد خواهد نمود هیچیک از مشروعاتی که از آغاز نظم اداری امرالله از حین صعود حضرت عبدالبهاء تا کنون به انجام آنها مبادرت گشته بالقوه به این درجه از اهمیت نبوده است و مقام ثانی را بعد از وقایع افتخار آمیز و جاودانی مربوط به سه هیکل مقدس امر الهی در عصر اول مشعشع ترین دور از کور پانصد هزار سال بهائی حائز است."

دنباله دارد...
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

حبیب (قسمت سوم) :




2- این تفسیر غیر مجاز نویسنده سایت نقطه نظر که: " مفهوم بیان مبارک در بیانی ساده تر آنست که اگر حضرت ولی امرالله ولد بکر داشته باشند ولی امر خواهد بود" کاملأ غلط است زیرا در بیان مبارک اصل اینست که در هر حال ولی امرالله "باید" جانشین خود را "تعین نماید" و ولد بکر بصورت خودکار (automatic) ولی امر بعدی نمیشود، لهذا اگر شوقی افندی اولین ولی امرالله پسری هم میداشت بدون انتصاب از جانب او ولی امر بعدی محسوب نمیگشت و حضرت عبدالبهاء امکان این مورد که ولی امرالله پسر یا پسرانی داشته باشد و آنها ناخلف باشند و ویا فاقد ارتباط روحانی باشند (که در این صورت با عدم و نبودن فرقی نمیکند) از نظر دور نداشته اند.

در الواح وآثار حضرت بهاءالله وحضرت عبدالبها بر ارجحیت کمال وارتباط روحانی به کیفیت وارتباط جسمانی تاکید گشته است. در توضیح این موضوع حضرت عبدالبها میفرمایند:

" گویند سلسله سلاله بدو قسم منقسم شود یکی سلاله عنصری و دیگری روحی یکی زاده آب و گلست و دیگری زاده جان و دل "

(مائده آسمانی صفحه 161)



3- همچنین این تفسیر غیر مجاز که: "در غیر این صورت می فرمایند باید در بین اغصان شخصی را که شایسته است انتخاب نمود" با بیان مبارک مغایرت دارد زیرا میفرمایند: " باید غصن دیگر را انتخاب نماید" در اینجا نیز کلمه "باید" الزامی بودن را نشان میدهد ضمنأ "غصن دیگر" بمعنی آنکه جانشین باید بنحوی دارای نسبت خونی با حضرت بهاءالله باشد نیست این توهم را ایادی سابق و به طبع آنها بیت عدل بدلی با تفسیر غلط خود بوجود آوردند کلمه غصن بمعنی شاخه است و مانند شاخه فارسی که دارای معانی فرعی مانند قسمت شعبه و غیره میباشد در آثار حضرت بهاءالله بمعنی اصلی و معانی فرعی بکار رفته است از سوی دیگر حضرت بهاءالله پسران خود را به القابی مرکب از کلمه غصن ویک صفت تفضیلی یا عالی ملقب فرمودند مانند غصن اعظم ، غصن اکبر ، غصن اطهر و غصن انور که این القاب فقط منحصر و مختص به پسران حضرت بهاءالله است و ایشان شخص یا اشخاص دیگری از خانواده خود را (سلاله ذکور) به این القاب ملقب نفرمودند در کتاب عهدی حضرت بهاءالله جمع پسران خود را اغصان یاد فرمودند و آنها را از کلیه بازماندگان مانند "آل الله" "ذوی قرابتی" "منتسبین" و "حرم" و "افنانی" مجزا و متمایز فرمودند . شوقی افندی اولین ولی امرالله در کتاب خود بنام God Passes by

تاکید فرمودند که آغصان مذکور در کتاب عهد پسران حضرت بهاءالله میباشند.

اغصان (پسران حضرت بهاءالله) در زمان حیات حضرت عبدالبهاء نقض عهد نمودند و بهمین دلیل در قسمت سوم الواح مبارک وصایا دیگر از اغصان ذکری نیست



حضرت بهاءالله مومنین ومحبین را اغصان واوراق شجره مبارکه اعلام فرمودند:



"چون مومنین ومحبین بمنزله اغصان واوراق این شجره مبارکه هستند لهذا هرچه بر اصل شجره وارد گردد البته بر فرع واغصان واوراق وارد آید اینست که در جمیع اعصار ا ینگونه صدمات وبلایا از برای عاشقان جمال ذوالجلال بوده وخواهد بود"

(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص ۳۴۳ - مائده آسمانی ج۴ص ۴۲

همچنین میفرمایند:

"آنچه از اسامی در کتاب الهی از ذکرطوبی وسدره منتهی وشجره قصوی وورقه وثمره وامثال آن مشاهده مینمائی موهوم مدان مقصود از جمیع این اسامی عندالله مومن بالله بوده وخواهد بود ومومن تادرظل سدره الهیه ساکن از صدره طوبی وعلیین عندالله محسوب وبعد از اعراض از سدره نار سجین مذکور و در حین ایمان افنان واغصان واوراق واثمار او جمیع از ا ثبات مشهود وبعد از اعراض جمیع از نفی محسوب میشود"

(مائده آسمانی ج 7 ص 21)

4- این تفسیر غلط و بی اجازه دیگر که: "طبق بیان مبارک در بالا تعیین صلاحیت ولی امرالله بر عهده ایادیان امرالله گذارده شده بود" متناقض با الواح مبارک وصایا است، تشخیص صلاحیت و شایستگی جانشین(ولی امر بعدی) بعهده ولی امرالله است که مقام مصون از خطا است و او در تعین جانشین خود مصون از خطا میباشد یعنی در تشخیص صلاحیت جانشین خود اشتباه نمی کند، ایادی امرالله تابع و وابسته به ولی امرالله هستند و وجودشان تعلق و بستگی به وجود اولیاء امرالله دارد. الواح مبارک وصایا مقرر میدارد



"ای یاران ایادی امرالله را باید ولی امرالله تسمیه و تعین کند جمیع باید در ظل او باشند ودر تحت حکم او"



ایادی مصون از خطا نیستند جگونه ممکن است که حضرت عبدالبها جانشینی ولی امرالله را که بوسیله وی که مصون از خطا است تعین گشته موکول به تصویب خدمه او که مصون از خطا نیستند گذاشته باشند؟



الواح وصایا:

”ایادی امرالله از نفس جمعیت خویش نه نفر انتخاب نمایند و همیشه به خدمات مهمه ولی امرالله مشغول با شند و انتخاب این نه نفر یا به اتفاق مجمع ایادی و یا به اکثریت آراء تحقق یابد و این نه نفر یا بالاتفاق یا به اکثریت آراء باید غصن منتخب را که ولی امرالله تعیین بعد از خود نماید‘ تصدیق نمایند."



بطوریکه ملاحظه مینمائید انتخاب نه نفر از بین ایادی به جهت خدمت به ولی امرالله است و درخصوص جا نشین میفرمایند "باید...تصدیق نمایند" کلمه باید بوضوح مشخص میسازد که آنها ملزم به تصدیق هستند ونمیتوانند تصدیق نکنند ضمنأ تصدیق به معنی تعین صلاحیت نیست معنی تصدیق به درستی چیزی اقرار کردن یا گواهی دادن است بعلاوه در زمان حیات شوقی افندی اولین ولی امرالله چنین هیئتی برای خدمت به ایشان تشکیل نگشت و ایشان ترجیح دادند که ایادی بجای خدمت به ایشان در نقاط مختلف دنیا به خدمت بپردازند. در این باره ایادی سابق امرالله طرازالله سمندری ازاولین ولی امرالله سئوال نموده بود :



"در خصوص ایادی عرض کردم وقت نرسیده به موجب وصایا نه نفر برای خدمات و اجرای اوامر مبارک ایادی منتخب شود؟ فرمودند الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند این مطلب بعد از تاسیس بیت العدل خواهد بود"

(طراز الهی صفحه 508)



شوقی افندی اولین ولی امرالله به سئوالی درباره تصدیق نه نفر ایادی پاسخ داده اند که متن آن دربهائی نیوز فوریه 1955 چاپ و منتشر گشته است که ترجمه آن چنین است [5]:



"بیان مبارک در الواح وصایای حضرت عبدالبها بمعنای آن نیست که به ایادی امرالله اختیار داده شده منصوب ولی امرالله را رد نمایند. امکان ندارد که حضرت عبدالبها برخورد ومغایرت اختیارات در امررا فراهم نموده باشند.این از بیان مبارکشان در الواح وصایا آشکار است که میفرمایند:

" حصن متین امر الله باطاعت من هو ولی امر الله محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت عدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امر الله باید کمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجه و خضوع و خشوع را بولی امر الله داشته باشند اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت بحق کرده و سبب تشتیت امر الله شود و علت تفریق کلمة الله گردد و مظهری از مظاهر مرکز نقض شود"



با توجه به مراتب فوق این حقایق به اثبات میرسد که:

1- هدف از انتخاب نه نفر از بین ایادی، خدمت به ولی امرالله است.

2- جنین هیئتی در زمان حیات اولین ولی امرالله تشکیل نگشت

3 - تشکیل چنین هیئتی بعد از صعود اولین ولی امرالله بی مورد و نا مشروع وبر خلاف میل و اراده ایشان بود زیرا اولین ولی ارالله در زمان حیات خویش خدمتکاری آنها را لازم نداشت چه رسد به بعد ازصعود.

4- در هر صورت به ایادی حق رد ولی امرالله داده نشده است.

5- بفرض محال چنانچه به تعبیر و تفسیر غلط روحیه خانم و ایادی سابق که از او پیروی نمودند ایادی اختیار رد جانشین تعین شده را داشتند بمعنی آن میبود که ولی امرالله باید شخص دیگری را بجای فرد مورد نظر خود تعین نماید رد جانشین تعین شده پس از صعود ولی امرالله بمعنی این خواهد بود که به آنان اختیار داده شده باشد که به میل خود ولایت امر که میبایستی تا پایان دوران دیانت بهائی ادامه یابد پایان دهند که البته چنین چیزی امکان ندارد.

دنباله دارد...
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

حبیب (قسمت چهارم)

نویسنده سایت نقطه نظر افاضه فرمودند که:



" نکته جالب آنکه هیچ یک از اغصان حتی ادعای ولایت نیز ننمودند. مستر «میسن ریمی» نیز که ادعای ولایت نمود از اغصان نبود."



نکته جالبتر آنکه در آن زمان دیگر کسی که حامل لقب غصن یا اغصان باشد وجود نداشت که ادعا بکند یا نکند بعلاوه اینکه کسی دیگر ادعا ننمود نشان دهنده اهمیت انتصاب میسن رمی است نه برعکس. غصن روحانی برگزیده، میسن رمی بود که بوسیله شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی بعنوان جانشین تعین گشته بود ولی ایادی سابق به رهبری روحیه خانم از اذعان به این امر طفره میرفتند میسن رمی برای حفظ وحدت جامعه بیش از دو سال کوشش نمود که آنها را متقاعد نماید که از عهد شکنی دست بردارند ولی متاسفانه این کوشش نتیجه نبخشید و بناچار حیفا را ترک نموده به امریکا رفت و اعلامیه ولایت خود را منتشر نمود.



حضرت عبدابهاء میفرمایند:

"اغصان محصور در اشخاص نه تسلسل دارد هریک ثابت مقبول و هریک متزلزل ساقط جنانکه در الواح وزبر نصوص است."

(مائده آسمانی ج2 ص 76)



نویسنده مزبورهمچنین نوشته است:

"خود ریمی بیانیه ایادیان امرالله را مبنی بر فقدان وصیت نامه از حضرت ولی امر الله و فقدان اغصان به جهت ولایت امری را امضاء نموده بود و تنها بعد از مدتی فکر جانشینی و غصب مقام ولایت را در سر پروراند."



چگونه میشود کسی مقام خودش را غصب نماید؟ غاصب ایادی متمرد و عهد شکن بودند که هیئت نامشروع خود را جانشین ولی امرالله قلمداد نودند در کدام از الواح یا نصوص اجازه چنین کاری داده شده است؟

هنگام تشکیل جلسه سری ایادی که به تمهید روحیه خانم به تقلید از جلسه سری کاردینالها هنگام فوت پاپ برگزار شد ایشان با سوء استفاده از موقعیت خود این پیش شرط را به ایادی تحمیل نمود که همه ایادی هرچه را که حاصل رای اکثریت ایادی باشد امضاء نمایند نتیجتأ امضا ها نشان دهنده نظر اکثریت است نه نماینده نظر امضاء کنندگان



اینهم نکته دیگر نویسنده سایت نقطه نظر:

" نکته دیگر آنکه ایادیان امرالله پس از مشورت‘ بالاتفاق به این نتیجه رسیدند که به نشانه محویت وبی نشانی خود را از انتخاب شدن به عضویت بیت العدل اعظم‘ معاف بدانند. چنین امری در تاریخ ادیان بی سابقه می باشد که گروهی خود را از عضویت در والاترین مقام روحانی پس از صعود مرکز ولایت‘ معاف نمایند"



نویسنده نقطه نظر متوجه نیستند که بیت عدل در دیانت بهائی مقام روحانی نیست بلکه بمنزله قوه مقننه است. بعلاوه اینکه ایادی عهد شکن پیرو روحیه خانم داوطلب عضویت در بیت عدل نشدند دلائل زیادی غیر از اینکه گفته اند میتواند داشته باشد مانند اینکه اولأ رتبه ومقام ایادی امرالله از عضو بیت عدل بالا تر است[6] ثانیأ آنها نمی خواستند بین خودشان رقابت ایجاد نمایند وثالثأ آنکه روحیه خانم نمی توانست عضو بت عدل بشود رابعا میخواستند وجیه المله بشوند وبسیاری دلائل دیگر.



روحیه خانم و سایر ایادی عهد شکن برای انحراف نظر بهائیان از موضوع ولایت امرواز بین بردن ولایت امربرای همیشه تبلیغات وسیعی را آغاز نمودند و چنین وا نمود کردند که هدف نقشه ده ساله (جهاد کبیراکبر) تشکیل بیت عدل در پایان زمان نقشه یعنی سال 1963 است وبه این ترتیب دربین احبا که بر اساس توقیعات اولین ولی امرالله تشکیل بیت عدل را همزمان با آغاز عصر طلائی میدانستند ایجاد هیجان نموده وبا دادن این وعده که ولی امرالله پس از تشکیل بیت عدل مشخص خواهد شد توجه احبا را از موضوع ولایت امرالله منحرف نمودند.



شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی تشکیل دادگاه رسمی بهائی از طریق تبدیل شورای بین المللی بهائی راکه مکررأ در توقیعات خود آنرا شرط اساسی و لازم برای تشکیل بیت عدل اعلام فرموده بودند از اهداف نقشه ده ساله تعین نموده بودند که روحیه خانم وسایر ایادی پیمان شکن این شرط اساسی و لازم را نادیده گرفته وبرخلاف نظر ولی امرالله آن راملغی دانسته و برای تشکیل بیت عدل بدلی خود که فاقد "رئیس مقدس بود" اقدام نمودند.



امید است که احبای الهی شخصأ و مستقلأ به مطالعه الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی همت گماشته و به تفکر وتعقل پردازند تا حقایق برآنان روشن گردد.



----------------------------------------------------------------------------------

[1] http://www.noghtenazar.com/index.php?It ... &task=view

[2] http://www.bahairesearch.ir/html/index. ... cle&sid=54

[3] "Will," part I, page 13: referring to the Hands; they must report the delinquent member to the Guardian, he puts them out.

Three elements in the Will: the Guardian is the Interpreter, the International House of Justice the Legislator; the Hands propagate and teach the Cause, through research work and the example of their lives and conduct. The Administrative Order would be paralyzed if one of these institutions should cease to function.

(Haifa Notes of Shoghi Effendi’s Word by May Maxwell and Mary Maxwell (Ruhiyyih Khanum) pages 28-29

http://bahai-library.com/file.php5?file ... nguage=All

[4] http://www.bahai-library.com/writings/s ... sec-5.html

[5] Bahá'í News of February 1955, under the title "Passage on Will andTestament" a statement written on behalf of Shoghi Effendi reads:

The statement in the Will of 'Abdu'l-Bahá does not imply that the Hands of the Cause of God have been given the authority to overrule the Guardian. 'Abdu'l-Bahá could not have provided for a conflict of authority in the Faith. This is obvious, in view of His own words, which you will find on page 13 (p. 11 of 1944 U.S. edition) of the Will and Testament of 'Abdu'l-Bahá. "The mighty stronghold shall remain impregnable and safe through obedience to him who is the guardian of the Cause of God. It is incumbent upon...the Hands of the Cause of God to show their obedience, submissiveness and subordination unto the guardian of the Cause of God, to turn unto him and be lowly before him. He that opposeth him hath opposed the True One," etc.

http://www.rt66.com/~obfusa/newspage/288-55.htm

[6] Their duties, specifically, will be to propagate the Faith and protect it. The Hands of the Cause will outrank the members of the House of Justice.

(Pilgrim's Notes by William Allison, p.3)

http://bahai-library.com/file.php5?file ... nguage=All
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

بحث چالش های بیت العدل کنونی به مطالب فوق خاتمه نیافت و

گفتگوهای مستند حبیب با اهالی سایت ساغر ادامه یافت لیکن سایت ساغر مطالب

حبیب را برنتافت و آن را سانسور نمو.ذیلا مطلب جدید حبیب را به نقل از سایت بهائیان

ارتدکس در دو قسمت برای پژوهشگران عزیز می آوریم .و طالب مداقه در آن هستیم:


قسمت اول:

مقاله ای که حبیب ارسال نموده است

مطالب زیر پاسخ نوشته مورخ 14 شهریورماه 1387 یکی از مسئولین سایت ساغر است

که بلا فاصله پس از ارسال حذف گردید.




در ابتدا توجه جنابعالی ودوستان دیگررا به دو اصل مهم جلب می نمایم:

اول اینکه الواح مبارک وصایا سندی الهی است که مکمل ومتمم کتاب اقدس است و تا

پایان دوران دیانت بهائی به قوت واعتبار باقی خواهد بود. شوقی افندی اولین ولی امر

دیانت بهائی میفرمایند:

" الواح وصايا توام با كتاب اقدس بمنزله گنجينه گرانبهائی است كه عناصر بی‌نظير

مدنيت الهيه را كه تاسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد" (نظم

جهاني بهائي: صفحه ۹)

" آنچه را هم كه حضرت بهاالله در كتاب احكامش ذكر نفرموده و عمدا فواصلي را در بيان

نظم كلي دور بهائي مرعی داشته ، مندرجات الواح وصايای حضرت عبدالبها آن فواصل را

به يكديگر متصل ساخته است. بنابر اين اگر كسی اين دو كتاب مقدس را از همديگر

تفكيك نمايد و ياالعياذ بالله حتي باشاره چنين تلقين كند كه بيانات حضرت عبدالبها در

الواح وصايا كاملا با تعاليم حضرت بهاالله موافق نيست گناهی نابخشودنی مرتكب شده

و منكر وفا و امانتي گشته است كه در سراسر حيات مولای بی همتايمان حضرت

عبدالبها مجسم و مسلم بوده است . " ( نظم جهاني بهائي: صفحه ۱۰ )

دوم اینکه آنچه حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایای خود مرقوم داشته اند حتمی

الوقوع بوده وبه مرحله اجرا درخواهد آمد اولین ولی امرالله میفرمایند:

"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل

گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری

البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش

الظهور"... " (توقیع 6 مارچ 1925 )

شرایطی را که حضرت عبدالبهاء برای شخصی که به مقام ولایت امرالله تعین میشود

مقرر فرموده اند شرایطی غیر ممکن نیست که شوقی افندی اولین ولی امرالله یا اولیاء

بعدی نتوانسته باشند یا نتوانند جانشین خود را تعین فرمایند حضرت عبدالبهاء فرموده

اند:

" و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه وتقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد."

مسلمأ در بین مردمی که در روی کره زمین زندگی میکنند حد اقل یک نفر واجد شرایط

وجود داشته و خواهد داشت.

"وقالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بماقالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف

یشاء..."

(قرآن مجید سوره المائده)

بعلاوه بر طبق اوامر مبارک اولیاء امرالله موظف ومکلفند که جا نشین خود را در زمان

حیاتشان تعین نمایند و این نه تنها امری دلخواه نیست بلکه الزامی واجباری است.

"ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید"

اولیاء امرالله مبین آیات الله هستند و حفظ و صیانت امرالله را به وجود ولی امرالله و

اطاعت از او موکول ومعلق فرموده اند

" حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند"

همچنین ولی امرالله را بعنوان "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز لاینعزل" بیت عدل

معین فرموده اند و مقرر داشته اند که اگر ولی امرالله شخصأ در جلسات شرکت ننماید

نماینده ای از سوی خود اعزام نماید بعلاوه اختیار انحصاری اخراج اعضاء خطا کار بیت

عدل را به ولی امرالله داده اند:

" اين مجمع مرجع كلّ اموراست و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود

نه وجميع مسائل مشكله دراين مجلس حلّ گردد و ولی امر اللّه رئيس مقدّس اين

مجلس وعضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی

تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری

حاصل شود ولی امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد."

مضافأ اینکه حقوق الله را به ولی امرالله راجع فرموده اند نه به شخص یا مقامی دیگر

حتی یک بیت عدل حقیقی هم مجاز به دریافت حقوق الله نیست ونباید آنرا با اوقاف

مختصه به خیرات که از واردات بیت عدل است اشتباه نمود.

.
آخرین ويرايش توسط 1 on Sardabir, ويرايش شده در 0.
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

قسمت دوم:

شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی ولی امرالله را "رکن اول واعظم" نظم بدیع

حضرت بهاءالله بیان میفرمایند .

بعلاوه ایشان مشخص میفرمایند که اگر ولی امرالله نباشد فیض الهی هم واصل نخواهد

شد و همچنین بدون ولی امرالله هدایتی که برای بیت عدل ضروری است وجود نخواهد

داشت:

"بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد

و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و

هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود . "

(دوربهائی صفحه 80)

مرقوم فرمودید: "در هیچ کدام از آثار ایشان و آثار حضرت ولی امرالله تضمینی مبنی بر

اینکه حتما در آینده ولی امر خواهیم داشت وجود ندارد و نیز در بعضی موارد در آثار

بهائی اشاره به محدود بودن تعداد اغصان می باشد."

آفتاب آمد دلیل آفتاب ، چه تضمینی محکمتر ومتین تر از الواح مبارک وصایا که خود

مهمترین تضمین است. آیا بنظر شما مفاد الواح مبارک وصایا نیاز به تضمین دارد؟ چه

شخص یا مقامی قادر به این کار است وصلاحیت آنرا دارد؟ و در آثار شوقی افندی اولین

ولی امرالله چه تضمینی صریحتر و واضحتر از تبین ایشان در باره " روزی که شب در پی

نخواهد داشت" لازم است که میفرمایند:

ترجمه "اگر درآیات منزله واصول امر الهی تعمق بیشتری معمول دارند به مفهوم ولایت

امرالله واقف خواهند شد. وقتی که شخصی قلبا و عقلأ به درک این حقیقت فائز شود

که خداوند انسان را بوسیله مظهرالهی مصون از خطا در هیکل انسانی هدایت

وراهنمائی میفرماید تنها نتیجه منطقی پذیرش این حقیقت چنین خواهد بود که مقام

حضرت عبدا البها و اولیاء امرالله پذیرفته شود. ولاۀ امرالله نشانه بلوغ نوع بشر هستند

به این معنی که بلاخره انسان در حدی پیشرفت نموده که دنیای متحدی با مدیریتی

واحد برای نظام جهانی بشر داشته باشد ودر حیطه روحانی نیز به مقامی ترقی نموده

که خداوند میتواند امورامر را در این دور مبارک به دست بشر بسپارد (یعنی ولاۀ امرالله)

که بفرموده حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایا مستقیمأ از سوی حضرت بهاءالله و

حضرت با ب هدایت میشوند. معنی اینکه امروز روزی است که شب در پی ندارد اینست

که تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء

وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید اگر کسی نائل به ایمان و ادراک

مقام حضرت بهاءالله شود در پذیرش این حقیقت که ایشان افرادی را که در امور امرالله

مهتدی به هدایت الهی هستند تعین فرموده مشکلی نخواهد داشت."

(Shoghi Effendi, Directives from the Guardian, p. 34)



اما راجع به اشاره به تعداد اغصان ، اگر منظور استفاده آن بصورت لقب است بدیهی

است که محدودیت آن امری مسلم است زیرا محدود به پسران حضرت بهاء الله است و

تسلسل ولایت امرالله غیر از ارتباط با حضرت عبدالبهاء که مر کز میثاق هستند ربطی به

وجود یا عدم وجود سایرین ندارد اما اگر منظور اغصان شجره مبارکه باشد هیچ

محدودیتی از نظر تعداد ذکر نشده است و از نظر تعداد مومنین و محبین در آینده بسیار

خواهند بود. حضرت بهاءالله میفرمایند:


"چون مومنین ومحبین بمنزله اغصان واوراق این شجره مبارکه هستند لهذا هرچه بر

اصل شجره وارد گردد البته بر فرع واغصان واوراق وارد آید اینست که در جمیع اعصار

اینگونه صدمات وبلایا از برای عاشقان جمال ذوالجلال بوده وخواهد بود"

(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص 343)



همچنین مرقوم داشتید: "به هر حال اگر شرایطی را که حضرت عبدالبهاء برای انتخاب

ولی امر بیان کرده اند واقع نشود، حضرت ولی امرالله نیز چون آن شرایط مخصوصه وجود

ندارد دست به انتخاب ولی امر نمی زدند... اگر ایشان ولی امری انتخاب می کردند آن

را علنا و صریحا مشخص می نمودند "




اول اینکه همانطور که قیلأ نوشته شد شرایطی که تعین فرموده اند شرایط ممکن است

وتصور اینکه ممکن نباشد بمعنی اینست که شخص تصور کند دستان خداوند بسته

است.

دوم اینکه بر اساس الواح مبارک وصایا ، امر تعین جانشین برای اولیاء امرالله امری

الزامی واجباری و در حقیقت مهمترین وظیفه آنان در دوران ولایت است زیرا تداوم وصول

فیض و هدایت الهی وحفظ و مصونیت امرالله به آن بستگی دارد و با توجه به بیان صریح

اولین ولی امرالله که "تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط

حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید" و با توجه به اینکه

ایشان همواره تا پایان حیاتشان به تداوم و تسلسل ولایت امرالله تاکید فرموده اند و

یادداشت آخرین زائری که موفق به ملاقات با ایشان قبل از عزیمت به لندن شده بود

موید این موضوع است بر خلاف گفته شما چنانچه به فرض محال امکان این وجود داشت

که ایشان جانشین خود را تعین ننمایند آنرا صریحأ و علنأ بیان میفرمودند. اولین ولی

امرالله در طی دوران ولایت خود به اینکه قصد نداشته باشند که جانشین خود را تعین

نمایند یا آنکه بعد از ایشان ولی امر دیگری نخواهد بود ویا اینکه ایشان اولین وآخرین ولی

امر دیانت بهائی هستند بهیچوجه حتی یک کلام اشاره ای نفرمودند بلکه بالعکس تا

آخرین لحظه حیات عنصری خود به دوام واستمرار سلسله اولیاء امرالله تاکید فرمودند

ومشخص فرمودند که:

"تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء

وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید"

برای بنده قابل تصور نیست که اولین ولی امرالله که همه را به اطاعت الواح مبارک وصایا

دلالت میفرمودند و قبول واعتقاد به تمامی مفاد و اجزاء آن را شرط اساسی پذیرش یک

فرد بعنوان بهائی مقرر داشتند خود به دستور صریح واکید الواح وصایا عمل ننموده باشند.



در خصوص بیان مبارک در الواح وصایا :

"ايادي امرالله از نفس جمعيت خويش نه نفر انتخاب نمايند و هميشه به خدمات مهمه

ولي امرالله مشغول با شند و انتخاب اين نه نفر يا به اتفاق مجمع ايادي و يا به اكثريت

آراء تحقق يابد و اين نه نفر يا بالاتفاق يا به اكثريت آراء بايد غصن منتخب را كه ولي

امرالله تعيين بعد از خود نمايد تصديق نمايند."
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

قسمت سوم:

لازم به یاد آوری است که تشخیص صلاحیت و شایستگی جانشین(ولی

امر بعدی) بعهده ولی امرالله است که مقام مصون از خطا است و او در تعین جانشین

خود مصون از خطا میباشد یعنی در تشخیص صلاحیت جانشین خود اشتباه نمی کند،

ایادی امرالله تابع و وابسته به ولی امرالله هستند و وجودشان تعلق و بستگی به وجود

اولیاء امرالله دارد. الواح مبارک وصایا مقرر میدارد:



"ای یاران ایادی امرالله را باید ولی امرالله تسمیه و تعین کند جمیع باید در ظل او باشند

ودر تحت حکم او"

ایادی مصون از خطا نیستند جگونه ممکن است که حضرت عبدالبها جانشینی ولی

امرالله را که بوسیله وی که مصون از خطا است تعین گشته موکول به تصویب خدمه او

که مصون از خطا نیستند نموده باشند؟

بطوریکه ملاحظه مینمائید انتخاب نه نفر از بین ایادی به جهت خدمت به ولی امرالله

است و درخصوص جا نشین میفرمایند "باید...تصدیق نمایند" کلمه باید بوضوح مشخص

می سازد که آنها ملزم به تصدیق هستند ونمی توانند تصدیق نکنند ضمنأ تصدیق به

معنی تعیین صلاحیت نیست معنی تصدیق به درستی چیزی اقرار کردن یا گواهی دادن

است بعلاوه در زمان حیات شوقی افندی اولین ولی امرالله چنین هیئتی برای خدمت به

ایشان تشکیل نگشت و ایشان ترجیح دادند که ایادی بجای خدمت به ایشان در نقاط

مختلف دنیا به خدمت بپردازند. در این باره ایادی سابق امرالله طرازالله سمندری ازاولین

ولی امرالله سئوال نموده بود :

"در خصوص ایادی عرض کردم وقت نرسیده به موجب وصایا نه نفر برای خدمات و اجرای

اوامر مبارک ایادی منتخب شود؟ فرمودند الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند این

مطلب بعد از تاسیس بیت العدل خواهد بود"

(طراز الهی صفحه 508)

شوقی افندی اولین ولی امرالله به سئوالی درباره تصدیق نه نفر ایادی پاسخ داده اند

که متن آن دربهائی نیوز فوریه 1955 چاپ و منتشر گشته است که ترجمه آن چنین

است:

"بیان مبارک در الواح وصایای حضرت عبدالبها بمعنای آن نیست که به ایادی امرالله اختیار

داده شده منصوب ولی امرالله را رد نمایند. امکان ندارد که حضرت عبدالبها برخورد

ومغایرت اختیارات در امررا فراهم نموده باشند.این از بیان مبارکشان در الواح وصایا آشکار

است که میفرمایند:

" حصن متين امر الله باطاعت من هو ولي امر الله محفوظ و مصون ماند و اعضاي بيت

عدل و جميع اغصان و افنان و ايادي امر الله بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجه و

خضوع و خشوع را بولي امر الله داشته باشند اگر چنانچه نفسي مخالفت نمود مخالفت

بحق كرده و سبب تشتيت امر الله شود و علت تفريق كلمة الله گردد و مظهري از مظاهر

مركز نقض شود"

متاسفانه ایادی سابق به رهبری روحیه خانم با تفسیر غلط و غیر مجاز خودشان اکثریت

بهائیان را به گمراهی کشاندند آنها اصل مهم بیان مبارک در الواح وصایا را نادیده گرفتند

"باید ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعین نماید" براساس این بیان

مبارک پیدا نکردن وصیتنامه دلیل عدم تعین جانشین نبود آنها میبایست برمبنای بیان

مبارک فوق پیامها و نوشته های ولی امرالله را مرور مینمودند که در این صورت متوجه

تنها اعلامیه دوران حیات ایشان میگشتند که در نهم ژانویه 1951 صادر نموده و طی

تلگرافی به محافل ملی در شرق و غرب ابلاغ فرموده بودند وضمن آن "تصمیم خطیر و

عهد آفرین تشکیل شورای بین المللی بهائی" را اعلام نموده وهمچنین در باره "این

تصمیم تاریخی" اعلام فرمودند که "در طی سی سال اخیر در پیشرفت و تحول نظم

اداری دیانت حضرت بهاءالله بالا ترین درجه اهمیت را حائز است" (این سی سال عبارت ا

ز دوران ولایت ایشان بعد از صعود حضرت عبدالبهاء بود) همچنین فرمودند "در طی دوران

تحول این نخستین موسسه بین المللی جنینی فعالیت های بیشتری بر آن افزوده

خواهد شد" و شورای بین المللی بهائی را به این شرح توصیف فرمودند:

"تاسیسی که تاریخ از آن بعنوان عظیم ترین اقدام که بر تارک دومین عهد عصر تکوین دور

بهائی خواهد درخشید یاد خواهد نمود هیچیک از مشروعاتی که از آغاز نظم اداری

امرالله از حین صعود حضرت عبدالبهاء تا کنون به انجام آنها مبادرت گشته بالقوه به این

درجه از اهمیت نبوده است و مقام ثانی را بعد از وقایع افتخار آمیز و جاودانی مربوط به

سه هیکل مقدس امر الهی در عصر اول مشعشع ترین دور از کور پانصد هزار سال

بهائی حائز است."

متعاقبأ در دوم مارچ همان سال طی تلگرامی انتصاب چارلز میسن رمی را به ریاست

شورای بین المللی بهائی به اطلاع بهائیان دنیا رساندند.

پس از صعود اولین ولی امرالله روحیه خانم از همان زمان که صعود ایشان را اعلام نمود

کوشید که توجه احبا را از شورای بین المللی بهائی منحرف وبه ایادی امرالله معطوف

دارد واز آنها خواست که به ایادی متشبث شوند و در تلگرامی که طی آن تاریخ مراسم

تدفین را اعلام نمود برای ایادی ومحافل تعین تکلیف نمود که "...هر خبری که منتشر

میشود باید حاکی از آن باشد که ایادی امرالله بزودی در حیفا مجتمع و در باره ترتیبات و

برنامه های آینده تصمیمات خود را اعلام خواهند نمود..."

هنگام تشکیل جلسه سری ایادی که به تمهید روحیه خانم به تقلید از جلسه سری

کاردینالها هنگام فوت پاپ برگزار شد ایشان با استفاده از موقعیت خود این پیش شرط را

به ایادی تحمیل نمود که همه ایادی هرچه را که حاصل رای اکثریت ایادی باشد امضاء

نمایند نتیجتأ امضا ها نشان دهنده نظر اکثریت است نه نماینده نظر امضاء کنندگان.

جالب اینجا است که هیئت نه نفره ایادی در حالیکه مدعی بودند ولی امرالله وجود ندارد

در پایان مکاتبات خود مینوشتند " در خدمت به ولی امرالله " بهر حال ایادی سابق امر و

بیت العدل بدلی ساخته آنان هرگز نتوانستند به این سئوال پاسخ دهند که اگر قرار بود

که بجانشینی شوقی افندی اولین ولی امرالله ، یک هیئت نه نفره امر را اداره کند چرا

این هیئت نه نفره شورای بین المللی بهائی (بیت عدل جنینی) نباشد که بوسیله

شخص اولین ولی امرالله تعین گشته و اعضای آن بوسیله خود او منصوب گشته بودند ؟

انتصاباتی را که ولی امرالله انجام دهد فقط بوسیله بوسیله ولی امرالله قابل تغیر یا لغو

است نه بوسیله افرادی دیگر که هیچگونه اختیارات اداری نداشتند ایادی بنا به نوشته

های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به

مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از

شوقی افندی بود ارتباط ایادی با محافل ملی محدود به مشورت بود، محافل اجباری در

قبول واجرای نظرات ایادی نداشتند و ایادی حق دستور دادن به محافل را نداشتند.

میسن رمی دومین ولی امر دیانت بهائی برای حفظ وحدت بیش از دو سال کوشید تا

ایادی سابق را به عواقب وخیم عهد شکنی و کوششان برای از بین بردن موسسه

ولایت امرالله آگاه نموده و آنها را از تصمیم خطرناک و غلطشان مبنی بر نادیده گرفتن

دستورات اولین ولی امرالله و نقشه ده ساله که بوسیله ایشان طرح گشته بود و

تشکیل یک موسسه بدلی بگونه ای ناقص و بدون "رئیس مقدس" و "عضو اعظم ممتاز

لاینعزل" و بر خلاف الواح مبارک وصایا منصرف نماید اما متاسفانه این کوششها نتیجه

نبخشید و ایادی سابق بهیچوجه حاضر نشدند که از راه غلطی که به رهبری روحیه

خانم پیموده بودند بازگردند گرچه آنها در فاصله صعود اولین ولی امرالله تا تشکیل

موسسه نا مشروعی که فقط از نظر نام با بیت عدل مذکور در الواح مبارک حضرت

عبدالبهاء شباهت داشت ازگفتن اینکه دیگر ولی امری وجود نخواهد داشت خود داری

میکردند وپاسخ به هر سئوالی در این مورد را به تشکیل بیت العدل موکول مینمودند.

دومین ولی امر دیانت بهائی چون مساعی خود را برای متقاعد کردن ایادی سابق به

تمسک به الواح وصایا بی ثمر یافت تصمیم به ترک حیفا گرفت و به ایالات متحده عزیمت

نمود و اعلامیه ولایت امر خود را صادر وبرای انتشار واطلاع احبا به کانونشن ملی که در

نیویورک تشکیل می گشت ارسال داشت
.
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

مکاتبه حبیب با اسپرینگ و بالعکس که در سایت ساغر شروع شده و به سانسور

سخنان حبیب انجامیده بود با نامه اسپرینگ که حبیب را مطرود دانسته صحبت با او را

غیر مجاز شمرده ادامه یافت.

ذیلا جهت استحضار پژوهشگران سایت بهائی پژوهی متن نامه اسپرینگ و بعد پاسخ

حبیب را به نقل از سایت بهائیان ارتدکس می آوریم:



*************************
حبیب:

پاسخ بنده را بعد از دو پیام مورد بحث ملاحظه فرمائید البته نسخه ای نیز به سایت

ساغر ارسال خواهم نمود با این امید که مسئولین سایت مزبور شهامت و انسانیت این

را داشته باشند که آنرا درج نمایند و اصولأ توانائی درج جواب به مطالب خلافی که را

می نویسند داشته باشند. با تشکر و آرزوی موفقیت شما، حبیب




از: Spring

به: Habib

تاریخ: جمعه 15 شهریور 1387 - 14:06

عنوان: نکته

جناب حبیب

قبلا به شما تذکر داده شده بود که لطفا دراین سایت دیگر به بیان نظریات خود نپردازید.

شما از دید بهائیان، ناقض عهد و میثاق الهی هستید و مراوده و مکاتبه با شما جائز نه.

حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای مبارکه انذار فرموده اند: "باری از اساس امرالله اجتناب

و ابتعاد از ناقضین است زیرا بکلی امرالله را محو و شریعت الله را سحق و جمیع زحمات

را هدر خواهند داد." می دانیم که این بیان مبارک مبتنی بر علّت اصلی ظهور حضرت

بهاءالله یعنی ایجاد وحدت و یگانگی می باشد "اگر حصن حصین امرالله را قوۀ حارسه

محافظت نمی نمود در جمع اهل بهاء در یک روز هزار فرقه به مثل ادوار سابقه ایجاد می

شد امّا در این دور مبارک جهت دوام امرالله و حفظ احباءالله از تفرقه و اختلاف، جمال

مبارک روحی له الفداء به قلم اعلی عهد و میثاق را مرقوم فرمود."

اگر مطالب خود را می خواهید ارائه دهید با بیت العدل اعظم الهی مکاتبه کنید.

بهار

از: Spring

به: Habib

تاریخ: یکشنبه 17 شهریور 1387 - 03:05

عنوان: نام و مشخصات

دوست عزیز الله ابهی

برای بررسی وضعیت عهد و میثاق شما، لطفا نام و نام خانوادگی و مجل سکونت خود

را دقیقا بفرمائید. اگر برگه ی تسجیلی دارید لطفا شماره ی برگه ی خود را نیز مرقوم

دارید.

لطفا در اسرع وقت این امر را انجام دهید.

بهار

*************



پاسخ حبیب به اسپرینگ:


جناب اسپرینگ یا بهار،

شما چکاره اید که بخودتان اجازه میدهید وضعیت عهد و میثاق بنده را مورد سئوال قرار

دهید چه رسد که آنرا بررسی نمائید؟ و بد تر آنکه دستور بدهید؟ اصلأ شما کی

هستید؟ و اصولأ آیا شما بهائی هستید؟ آیا شما نام و نام خانوادگی و محل سکونت

وسایر اطلاعات راجع به خود را اعلام نموده اید؟ اطلاعات شخصی و خصوصی بنده هیچ

ربطی به شما ندارد و عهد ومیثاق بنده هم با حضرت بهاءالله است نه با شما.

آیا شما علم غیب دارید و ازآنچه در فکر و ذهن بهائیان میگذرد آگاهید یا آنکه آنها به

شما نمایندگی داده اند که شما نظر خود را بجای آنها قلمداد نمائید؟ آیا مدعی مقام

ولایت امرالله هستید که بخود اجازه داده اید که مرا " ناقض عهد و میثاق الهی" خطاب

کنید؟

آیا شما میدانید قسمتی را که بعنوان بیان حضرت عبدالبهاء بدون ذکر ماخذ نوشته اید

متنی است که بوسیله کسانی که برای مخالفت با ولی امرالله حتی از تعرض و

دستکاری وتغیر متن نصوص نیز خودداری نمیکنند دگر گون گشته و تغیر یافته است؟ یا

آنکه آنرا به دلیل اعتماد نا بجا به آنان سهوأ نقل نموده اید؟


عین نص حضرت عبدالبهاء چنین است:

"اگر حصن حصین امرالله به قوه میثاق محفوظ نماند در یک روز در بهائیان هزارمذهب پيدا

شود چنانچه در دورهاي سابق حاصل شد ولي در اين دور مبارك محض صيانت امر الله

كه تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارك روحي له الفدا به اثر قلم اعلي عهد و

پيمان گرفت و مركزي معين فرمود كه مبين كتاب است و رافع اختلاف انچه او بنگارد و

بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارك از خطا محفوظ مقصد از اين عهد و

ميثاق رفع اختلاف از افاق است ..."

(منتخباتي از مكاتيب جلد ٤ صفحه ۱۶۵)

حال باید دید که کسانی که این اعمال پلید را انجام میدهند "ناقض عهد ومیثاق الهی

هستند" یا کسانی که بر طبق فرموده حضرت عبدالبهاء از مبین کتاب پیروی مینمایند؟

کسانی که معنی عهد و میثاق را عوض کرده اند یا کسانی که به آن پایبندند؟ در هر

صورت تشخیص و اعلام آن در صلاحیت ولی امرالله است نه بنده و جنابعالی نه هیچ

شخص یا مقامی دیگر.


شوقی افندی اولین ولی امرالله بکرات در طی دوران ولایت خود متذکر گشتند که "غیر

از ولی امرالله کسی صلاحیت تشخیص مرض روحانی را ندارد وبه هیچ شخص یا مقامی

چنین اجازه ای داده نشده است که احدی را ناقض عهد و میثاق بنامد."

But no one but himself can pronounce a person to be in that diseased

condition we call 'Covenant Breaking' and no one but he can reinstate a

Covenant Breaker

(Shoghi Effendi, Directives from the Guardian, p. 16
)
habibollah
فعّال
پست: 532
تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط habibollah »

عرض سلام و درود دارم خدمت دوستان عزیز
امیدوارم که حال همگی خوب باشد و همواره موفق باشید و خداوند متعال شما را در راه مستقیم خود رهنمون باشد.
مدتی است که قصد داشتم که در این تاپیک چیزی بنویسم ولی متأسفانه وقت نمی کردم.
من تقریبا تمام مطالب جناب حبیب را خواندم. همان طور که معلوم است ایشان معتقد هستند که پس از جناب شوقی، ولی امر بعدی جناب میسون ریمی می باشد. بر این پایه ایشان استدلال ها و نشانه هایی را ذکر کرده اند که این مطلب را نشان می دهد. بدون شک مدارک و شواهدی که ایشان آورده اند این مطلب را اثبات می کند که طبق نصوص امری نمی شود که بعد از جناب شوقی ولی امری نیاید. این ایرادی است که بر بهائیان قایل به بیت العدل وارد است و آنها هیچ جوابی بر این موضوع ندارند. حداقل هنوز من جوابی از آنها نشنیده ام و اگر هم جوابی می داشتند، به نظر نمی رسد که دست به سانسور کردن مطالب جناب حبیب در سایت ساغر بزنند و یا در این تاپیک وارد نشوند و جوابی ندهند.

به خاطر می آورم که حدود یک سال و نیم پیش که بحث بر سر هم چنین مطلبی در این سایت شده بود و جناب حبیب هم نظرات خود را در این مورد ارسال می کردند، جناب اسپرینگ با ایشان بحث می کردند ولی پاسخی قابل قبول ارائه نشد و دلایل جناب حبیب از منظر بهائیان قایل به بیت العدل کاملا منطقی است.

با این حال برای آن که مطلب برای همگان روشن شود، قصد دارم تا در این تاپیک بحثی را مطرح کنم و یک سری از ایراداتی که به بهائیان معتقد به بیت العدل و بهائیان معتقد به جناب میسون ریمی در این مورد وارد است را مطرح کنم. امیدوارم که راهنمایی های شما بزرگان مرا در این کار یاری نماید.

حال اولین اشکالی را که در این ارسال خویش می نگارم این است که آیا بهاییان می توانند که بدون ولی امر کار خویش را ادامه دهند؟
در الواح وصایا چنین آمده است که:
" ای احبای الهی باید ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهر تقدیس و تنزیه و تقوای الهی و علم و فضل و کمال باشد. لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله‘ مظهر الولد سر ابیه نباشد‘ یعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق به احسن اخلاق مجتمع نیست‘ باید غصن دیگر را انتخاب نماید و ایادی امرالله از نفس جمعیت خویش نه نفر انتخاب نمایند و همیشه به خدمات مهمه ولی امرالله مشغول با شند و انتخاب این نه نفر یا به اتفاق مجمع ایادی و یا به اکثریت آراء تحقق یابد و این نه نفر یا بالاتفاق یا به اکثریت آراء باید غصن منتخب را که ولی امرالله تعیین بعد از خود نماید‘ تصدیق نمایند. و این تصدیق باید بنوعی واقع گردد که مصدق و غیر مصدق معلوم نشود."

بنا بر این نمی توان قبول کرد که بهاییان بدون ولی امر باقی بمانند. حال سؤال اول این جا است که در کجا جناب شوقی در زمان حیاتشان کسی را بعد از خود تعیین نموده اند؟

سؤالی که مهم تر از این است آن که ایشان که اصلاً ولد بکر (پسر بزرگتر) نداشتند. بهتر بگویم همان طور که می دانید ایشان اصلاً فرزند نداشتند. بنا بر این چگونه است که در الواح وصایا و در جاهای دیگری به این مطلب تصریح شده است که باید پسر بزرگتر را ایشان تعیین کند؟ ایشان فرزندی نداشتند که حالا طبق این بخش از الواح وصایا که آوردم بخواهد مظهر الولد سر ابیه باشد یا خیر! بنا بر این اصلاً این مطلب منتفی است که ایشان بتواند که کسی را تعیین بفرمایند.
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط Sardabir »

در پی این مباحثات فیمابین حبیب و اسپرینگ ،روشنفکرانی در جامعه

امر به مطالب مستدل حبیب به دیده اقبال نگریستند.از آن جمله است "شهره" که با

حبیب مکاتبه نموده و حبیب در پاسخ او می نگارد:

شهره عزیز،

ذیلأ نسخه ای از دو پیامی که یکی از مسئولین سایت ساغر برایم نوشته است

ملاحظه فرمائید پیام اول را چندی قبل مشاهده نموده بودم مفاد آن را که بر خلاف

تمامی اصول و موازین دیانت بهائی است و در آن با اینکه تا کنون چند بار در مورد تقلب و

دستکاری وتغیرمتن نوشته حضرت عبدالبهاء توسط عوامل بیت عدل بدلی تذکر داده

شده است عین بیان مقلوب را باز گوئی نموده اند ، توهینی به شخص خود تلقی نموده

و قابل اعتناء ندانستم (لازم است که خاطر نشان سازم هم زمان مشابه این گستاخی

را در بخش گفتگو های سایت مذکور انجام داده بودند که پاسخ لازم داده شد)


اما روز گذشته پیام دوم ایشان بر حسب اتفاق مشاهده شد ، فوق العاده باعث تاسف

است که اینگونه افراد که مورد شستشوی مغزی قرار دارند و بخیال خود برای دیانت

بهائی تبلیغ مینمایند بخود اجازه چنین اعمالی میدهند فکر کردم که نوشته ایشان و

پاسخ خود را برایتان ارسال نمایم تا در صورت امکان لطف نموده بطریق مقتضی در معرض

دید عموم قرار دهید تا اهل تفکر و تعقل ملاحظه فرمایند که چه هرج ومرجی تشکیلات

تابع بیت عدل بدلی را فرا گرفته است که این گونه افراد بخود اجازه میدهند

که اشخاص را "ناقض عهد ومیثاق الهی" خطاب نمایند وپس از اعتراض بخود اجازه

تفتیش عقاید را می دهند و احتمالأ مورد تشویق بیت عدل بدلی نیز قرار دارند در حالیکه

تفتیش عقاید نه تنها در دیانت بهائی بلکه از نظرتمام جوامع مترقی و قوانین آنها مذموم

است بعلاوه شوقی افندی اولین ولی امرالله به کرات در طی دوران ولایت خود متذکر

گشتند که "غیر از ولی امرالله کسی صلاحیت تشخیص مرض روحانی را ندارد وبه هیچ

شخص یا مقامی چنین اجازه ای داده نشده است که احدی را ناقض عهد و میثاق

بنامد."

پاسخ بنده را بعد از دو پیام مورد بحث ملاحظه فرمائید[ همان نامه ها که در بالا آورده شد]

البته نسخه ای نیز به سایت ساغر ارسال خواهم نمود با این امید که مسئولین سایت

مزبور شهامت و انسانیت این را داشته باشند که آنرا درج نمایند و اصولأ توانائی درج

جواب به مطالب خلافی که را می نویسند داشته باشند.

با تشکر و آرزوی موفقیت شما، حبیب


(به نقل از:http://iranbahai.blogfa.com/)
habibollah
فعّال
پست: 532
تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط habibollah »

قسمت دوم

سلام عليكم عرض مي كنم خدمت تمامي دوستان عزيز اين سايت
حال همگي شما اميدوارم كه خوب باشد.
اگر چه مدتي است كه از چندين جهت سرم شلوغ شده است و به كارهاي روزمره ي خويش هم كمتر از قبل مي رسم و نمي توانم كه به سان گذشته بيشتر از اين وقت بگذارم و در اين سايت وزين هم اظهار نظر نمايم، و از اين بابت هم مقداري دل ناخوش مي باشم، ولي قصد كرده بودم هر طور كه هست در اين تاپيك يك سري مطالبي كه به نظرم مي رسد كه براي همگان مفيد مي باشد، چه براي بهاييان معتقد به بيت العدل و چه براي بهاييان معتقد به ولايت امر جناب ريمي و يا حتي براي بهاييان سمائي و ديگر فرقه ها مي تواند كه داراي فايده باشد را بنگارم. اميد است كه وظيفه ي سنگيني را كه جناب عبدالبها بر دوش بهاييان گذاشته و آن تحري حقيقت است را به خوبي انجام دهند و اگر هم نكته اي به نظرشان مي رسد را از ما دريغ نفرمايند.

در قسمت قبل در مورد «ولد بكر» كه جناب عبدالبها در الواح وصايا آورده بودند مقداري مطلب نگاشته بودم. در اين قسمت مي خواهم تا در مورد اين مطلب بيشتر صحبت كنم و توضيح دهم كه خود جناب شوقي نيز بر اين مسأله كه حتما كسي از نسل خود ولي امر بايد كه ولي امر بعدي قرار بگيرد تأكيد فرموده اند.
مركز ميثاق، جناب شوقي افندي، كتابي دارند به نام "دور بهايي" . ايشان در اين كتاب به معرفي دور بهايي پرداخته اند و در مورد مسأله ي بيت العدل و ولي امر و وظايف هر كدام نيز توضيحاتي را داده اند. اين كتاب يك بار در آلمان در سال 1998 توسط انتشارات لانگنهاين به چاپ رسيده است. در صفحه ي 89 اين كتاب ايشان متذكر اين مسأله شده اند كه :

«به علاوه نفسي كه در اين ظهور اعظم بر حسب اصل توارث بر كرسي ولايت امر جالس است خود مبين كلمة الله است.»

در اين سخني كه از ايشان نقل كردم به اصل توارث اشاره شده است و تأكيد شده است كه ولي امر بر حسب اصل توارث بر اين كرسي جاي گرفته است. اصل توارث در چند جاي ديگر اين كتاب نيز اشاره شده است. منظور از اين اصل آن است كه ولي امر حتما از نسل همان جناب و جناب عبدالبها مي باشد. بنا بر اين كساني هم چون جناب ميسون ريمي نمي توانند كه ادّعاي ولايت امر بفرمايند. زيرا كه ايشان از نسل جناب شوقي نبوده اند. به بيان ديگر آن كه تنها كسي ممكن است ولي امر گردد كه از نسل جناب شوقي افندي باشد. وقتي كه ايشان هيچ فرزندي نداشتند، پس اصلاً ديگر نمي توانند كه كسي را به ولايت امر منسوب كنند زيرا اگر به فرض كسي را هم به اين منسب منتسب فرمايند او از آنجا كه از نسل ايشان نيست امكان قبول اين را اصلاً ندارد.

بنابراين اگر هم بتوانيم بپذيريم كه جناب ريمي از اغصان محسوب گردد، ولي از آنجا كه از نسل ايشان نيستند امكان ندارد كه بتوانند ولي امر باشند.

این سؤالی است که دوست دارم اگر کسی از بهاییان پاسخ آن را می داند از ما دریغ نفرماید، چه که اگر جناب شوقی افندی از جانب خداوند متعال به مقام ولایت امر رسیده اند، چرا سخنی را گفته اند که غلط از آب در آمده است؟ آن هم سخنی که در مورد ادامه ی بهاییت و ولایت امر می باشد که مسأله ای بسیار جدی است و بهاییت بدون ولی امر نمی تواند که ادامه ی راه بدهد. زیرا بسیاری از وظایف ولی امر را کسی غیر از خود او نمی تواند که انجام دهد.
pajohesh
فعّال
پست: 265
تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط pajohesh »

یک نکته تازه!

بنده مطالب این تاپیک را از مهمترین بحث های بهائی پژوهی می دانم و خودم خیلی

چیزها یاد گرفتم.

اما از یک منظر جدید می خواهم نکته ای را به خوانندگان عرض کنم:

یک تشکیلات شبیه حزب و بلکه قوی تر از حزب آمده و ادعای دین بودن دارد در حالیکه

الان هیچ رهبر الهی نداردو اداره آن به عهده یک سری افراد عادی افتاده که هیچ فرقی

با دیگران ندارند و مثل همه احزاب از طریق انتخابات ،انتخاب می شوند و اینها حق

قانونگذاری هم دارند.

سوال این است که فرق شما با یک حزب چیست؟!

ولی امر که ندارید، قانونگذار تان که به قول شما مرده و کتاب جدیدی هم نمی آید،

این ها هم که شما را رهبری می کنند مثل خود شمایند که با رای گیری روی کار آمده

اند، ارتباط زمین با آسمانتان هم که قطع است پس می ماند که یک حزب بدون رقیب

که با خشونت همه مخالفان را با حربه "طرد" تنبیه و اخراج می کند زمام شما را به

اسم دین در اختیار گرفته و یک پنجم همه درآمد های شما را هم قاطعانه از شما می

گیرد و به هیچ کس هم حساب پس نمی دهد و در یک ساختمان سری هم که خبر

نگاران را به درون آن راهی نیست مستقر است و تحت حمایت دولت اسرائیل هم

هست و از مالیات هم در این کشور معاف است!

موقع انتخابات هم انتخابات را طوری ترتیب می دهد که یا خودشان دوباره انتخاب شوند

یا مهرهای خودشان وارد این دسته شوند!

به نظرم این نکته که نمی خواهم بیشتر بازش کنم خیلی جالب است تا نظر کاربران چه باشد...
sonia
فعّال
پست: 100
تاریخ عضویت: شنبه 4 خرداد 1387, 1:56 am

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط sonia »

آقای پژوهش خیلی داری تند می ری.بیت العدل اعظم طبق بیانات حضرت بهاالله تشکیل شده .در ضمن وقتی 9 نفر با هم باشند مصون از خطا هستند نه تکی.تازه هیچ قانونی را هم نمی گذارند.اما ابهاماتی که وجود دارد را رفع می کنن. پس لطفا سریع حرفاتونا پس بگیرید.
یاقوت
پست: 15
تاریخ عضویت: جمعه 10 آبان 1387, 10:52 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط یاقوت »

سلام به همه دوستان،
و مخصوصاً کسایی که حقائق رو به چیزهای دیگه ترجیح می دن.
اولین باره که تو این سایت نظر می دم و امیدوارم بتونم بدون تعصب به این کار ادامه بدم.
از sonia یه سوال دارم اونم اینه که آیا بیت عدلی که مورد نظر بهاء الله بود همین بیت العدل بود؟
به مدرک زیر توجه کنید: "قد کتب الله علی کل مدینه ان یجعلوا فیها بیت العدل و یجتمع فیها النفوس علی عدد البهاء و ان ازداد لا بأس ... " (اقدس چاپ تهران صفحه 26)
سوال دیگه اینکه چرا اگر 9 نفر با هم باشند مصون از خطا هستند؟! به بیان دیگه چرا هشت یا ده نفر اینگونه نیستند؟ اگر من هم با 8 نفر دیگر نظری داشته باشیم خلاف نظر بیت العدل ما مصون از خطا نمی شویم ولی آنها میشوند؟؟
pajohesh
فعّال
پست: 265
تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط pajohesh »

در یکی از سایت ها مطلبی را دیدم که به نوعی به همین بحث یعنی بیت العدل و تشکیلات بهائی مرتبط بود از فردی بنام مهدی نائینی
با اجازه آن را اینجا کپی پیس می کنم.می شود ان را به نقد هم بکشید(سایت البرز نیوز)

تشکیلات بهائیت و حقوق شهروندی

تشكيلات بهائيت به دليل ساختار فرقه‌اي خود از مهم‌ترين موانع رسيدن بهائيان ايران به

حقوق شهروندي است. از سوي ديگر، نگراني جوامع بشري از بهائيت نيز امروزه متوجه

مديريت تشكيلات است. ايرانيان به عنوان شهروندان يك جامعه انساني و آزادانديش ن

گران سلامت، رفاه و امنيت شهروندان خود خصوصاً بهائيان ايراني كه در تحت استيلا و

سلطه تشكيلات‌اند، هستند.

امروزه تبليغات، عضو‌گيري و فعاليت‌هاي برنامه‌ريزي شده تشكيلات بهائيت موجبات

نگراني‌هاي اجتماعي را فراهم آورده؛ به طوري كه اين سئوال پيش مي‌آيد كه چگونه

مي‌توان از افراد جامعه به بهترين شكل ممكن در برابر آسيب‌هايي كه از سوي تشكيلات

ايجاد شده است، مصونيت يافت.

بهائيان ايراني مهم‌ترين سال‌هاي زندگاني خود را از دست مي‌دهند زيرا تشكيلات

بهائيت به راحتي آزادي‌هاي فردي آنان را سلب مي‌كند و خانواده‌هاي بهائي به آساني

قرباني به اصطلاح يك خانواده برتر به نام تشكيلات بهائيت مي‌شوند.

بهائيان ايران همواره از سوي تشكيلات بهائيت به طور تحقيرآميزي استثمار مي‌شوند. به

علت تعهدات سختي كه از بهائيان در تشكيلات گرفته مي‌شود، آسيب‌هاي بسيار

شديدي به زندگي آنان وارد مي‌شود تا جايي كه در مواردي به خاطر امر تبليغ از اهداف

تحصيلي و شغلي آنها جلوگيري مي‌شود، خانواده‌هاي بهايي از هم گسسته مي‌شوند

و اين منافع تشكيلات تا جايي پيش مي‌رود كه بهائيان را وادار مي‌كند دارايي‌هاي خود را

تحويل تشكيلات دهند.

به دليل ساختار فرقه‌اي تشكيلات بهائيت پاره‌اي از بهائيان مبتلا به بيماري‌هاي روحي،

رواني شده و پاره‌اي هم پس از سال‌ها عضويت در تشكيلات منزوي شده‌اند. تشكيلات

بهائيت از روش‌هاي رواني بهره مي‌گيرد و بهائيان تازه وارد را وادار به بازخواني گذشته

خود با نگاهي ديگر كرده و تصوير شيطاني از والدين آن‌ها ترسيم مي‌كند تا به آنان

اعتماد نكنند و به آنها مي‌آموزند تا بيروني‌ها، حتي اقوام درجه يك را مانند شيطان تلقي

كنند و چاره‌اي جز اين نيست كه بايد از آنان گريزان بود.

تشكيلات بهائيت توسط رهبراني كه هرم قدرت و منابع مادي را كنترل مي‌كنند هدايت

مي‌شود. رهبران اين تشكيلات در ساختار فرقه‌اي خود تمايل به اعمال اراده و تسلط

دارند. در تشكيلات بهائيت هر كس كه رهبريت تشكيلات را به چالش بكشاند تحقير

مي‌شود و شامل طردهاي اداري و روحاني مي‌شود. رهبران تشكيلات بهائيت برخلاف

روحانيون اديان آسماني كه تكريم و ستايش پيروان خود را به سمت خدا معطوف

مي‌كنند، ستايشگري و تكريم را به سوي خود متمركز مي‌كنند.

ساختار فرقه‌اي تشكيلات بهائيت خودكامه است، رهبريت تشكيلات به عنوان مقام

عالي و داراي امتياز مصون از خطا شناخته مي‌شود و هيچ دادخواستي خارج از سيستم

رهبريت تشكيلات بهائيت به سيستم بالاتر قضايي وجود ندارد.

براي اين منظور، تشكيلات برنامه‌هاي آموزشي را برگزار مي‌كند و از طريق مغزشويي از

سوي اعضاي قديمي‌تر مانع از آن مي‌شود كه اعضاي جديد و تازه‌وارد تشكيلات را به

چالش بكشانند. به اعضاي جديد آموخته مي‌شود كه هرگز نبايد تشكيلات به چالش

كشيده شود و هر كس هر گونه سئوال، ترديد و يا احساس منفي كه دارد بايد از

مسئول بالاي خود راهنمايي بخواهد. البته تشكيلات با برگزاري برنامه سنگيني از

فعاليت‌هاي مختلف از حضور در كلاس‌هاي آموزشي گرفته تا آوازخواني جمعي، انجام

فعاليت‌هاي مشترك، مطالعه متون پايه، شركت در تجمعات،‌ رفتن براي جمع‌آوري پول و

غيره اعضاي جديد را به حدي مشغول مي‌كند كه فرصت فكر كردن از آنها سلب

مي‌شود.

تشكيلات بهائيت تبليغ و عضوگيري را متوجه افراد آسيب‌پذير جامعه مي‌كند زيرا چنين

اشخاصي نمي‌توانند از پشت پرده فريب تشكيلات، واقعيت را بيابند. از ديگر كساني كه

مورد هدف تشكيلات قرار مي‌گيرند افراد مطيع و منعطف هستند زيرا اين افراد به راحتي

مجاب مي‌شوند. همچنين افرادي كه در مشكلات زندگي به طور عام دچار گرفتاري‌هايي

همچون دوري از خانواده ، طلاق، افسردگي، بيكاري، گذار از دبيرستان به دانشگاه و ...

هستند بيش از هر فرد ديگري در معرض افتادن در دام بهائيت قرار دارند.

در تشكيلات بهائيت افرادي كه سوژه تبليغ قرار مي‌گيرند از تغييراتي كه در درون آنها در

طي چندين پروسه شكل مي‌گيرد آگاه نيستند زيرا برنامه‌ريزي شست‌وشوي مغزي يك

روند تدريجي است كه هدف آن تغيير هويت فرد در اعتقادات، جهان‌بيني و گذشته

است. از جمله روش‌هايي كه در شست‌و‌شوي مغزي استفاده مي‌شود بمباران محبت

است و آن يك اقدام هماهنگ و منسجم تحت رهبريت تشكيلات است كه اعضا قديمي

از طريق تملق‌گويي و ابراز عشق و علاقه سعي در جذب افراد مورد نظر دارند. در واقع

بمباران محبّت چيزي جز يك ترفند فريبكارانه تشكيلات بهائيت به منظور عضوگيري نيست.

از ديگر ترفندهاي تشكيلات دوره كردن اعضا جديد توسط اعضاي قديمي است كه با

رفتار خود تلاش مي‌كنند با افتخار تمام خوشحالي‌ خودشان را نسبت به عضويت در

تشكيلات، كامل جلوه دادن اعتقادات و منحصر به فرد بودن رهبريت تشكيلات را از خود

بروز دهند. اين اعضا قديمي تا به آنجا پيش مي‌روند كه به منظور مجاب‌سازي اعضا جديد

داستان‌هايي از گذشته وحشتناك خود مي‌بافند و وانمود مي‌كنند كه همه چيز الان كه

در تشكيلات هستند عالي است و ادعا مي‌كنند كه بهائيان "برگزيده"، "تكامل يافته" ،

و "خاص" هستند در حالي كه غيربهائيان موجودات پايين‌تري به حساب مي‌آيند.

نحوه شروع عضوگيري تشكيلات بهائيت ممكن است متفاوت باشد اما يك اصل اساسي

در آن ثابت است و آن بهره‌گيري از انبوهي از فريبكاري در جذب افراد است. اين

فريبكاري‌ها در آغاز عضو گيري از مخفي‌كاري در خصوص آنچه واقعاً ماهيت تشكيلات

مي‌دهد تا پنهان‌كاري از منظور نهايي عضويت را شامل مي شود. اصولاً در تشكيلات

بهائيت آنچه فرد در نگاه اول مشاهده مي‌كند هماني نيست كه در داخل آن نهفته

است و يا نهايتاً به آن منتهي مي‌شود. تشكيلات به خوبي مي‌داند كه اگر بهائيان ايران

از ابتدا كار مي‌دانستند كه به چه دليل و به چه صورت جذب شده‌اند هرگز به تشكيلات

نمي‌پيوستند. تشكيلات بهائيت همه جا حقوق شهروندي بهائيان ايران را در خدمت

منافع تشكيلات مصادره مي‌كند.

امروزه سوءاستفاده‌ها و برنامه‌هاي اغلب غيراخلاقي تشكيلات بهائيت نه تنها در

حواشي بلكه در بخش‌هاي اصلي جامعه ظاهر مي‌شود. در گذشته، تشكيلات بهائيت

در ايران با جذب افراد به اصطلاح حاشيه‌اي جامعه به فعاليت خود ادامه مي‌داد ولي

امروزه شكل تبليغ و روش‌هاي مجاب‌سازي افراد با روش‌هاي پيچيده اعمال مي‌شود كه

فراتر از چهارچوب‌هاي معمولي است زيرا در متن اصلي جامعه حركت مي‌كنند به طوري

كه تشكيلات همه جا را براي مغزشويي افراد جامعه انتخاب مي‌كند؛ از كلاس درس

گرفته تا سمينارها، گردهمايي‌هاي مذهبي، تبليغ در منازل (بيوت تبليغي)

مدرسه،‌دانشگاه، درمانگاه، داروخانه وموسسات تجاري.

در سال‌هاي اخير تشكيلات بهائيت راه‌هاي جديدي براي عضوگيري افراد از طريق

دستيابي به فعاليت‌هاي تجاري و نفود در مؤسسات غيردولتي يافته است. بسياري از

بهائيان ايراني با مزد خيلي كم در مراكز اقتصادي كه تحت تملك تشكيلات است و توسط

تشكيلات اداره مي‌شود كار مي‌كنند و بخشي از درآمدشان همراه با منافع شركت به

صورت مستقيم و يا غيرمستقيم به مركز تشكيلات فرستاده مي‌شود و بدين ترتيب

تشكيلات در يك موقعيت استراتژيك به لحاظ اقتصادي قرار مي‌گيرد؛ به طوري كه در

عرصه رقابت اقتصادي صدمات جدي بر پيكره مؤسسات غيربهائي وارد مي‌شود. در واقع

تشكيلات بهائيت در يك بازار غيرمنصفانه از استثمار كارگران بهايي گرفته تا وارد شدن در

انواع تقلب‌ها و كلاهبرداري‌ها ، قادر مي‌شود تا ثروت خود را افزايش دهد.

باتوجه به مسايل پيشين اين نتيجه حاصل مي‌شود كه تشكيلات بهائيت نوعي از روابط

تشكيلاتي است كه در آن رهبران تشكيلات، آگاهانه بهائيان ايران را با استفاده از

روش‌هاي خاصي وادار مي‌كنند تا به طور كامل در خصوص تقريباً همه تصميمات مهم

زندگي‌شان وابسته به تشكيلات باشند.

در تشكيلات بهائيت اعتقادات به ابزاري براي خدمت به برنامه‌هاي پنهان رهبران

تشكيلات تبديل شده و نقش چسبي را دارد كه بهاييان را در راستاي اهداف تشكيلات

به هم متصل مي‌كند. كليد موفقيت رهبران تشكيلات بهائيت براي سوءاستفاده از

بهائيان ايران در ناآگاه نگاه داشتن آنان نهفته است و نكته مهم اين است كه حقوق

شهروندي بهائيان ايران امروزه قرباني حقوق تشكيلات بهائيت مي‌شود.

نكته آخر اين‌كه كليه شيوه‌هاي جذب و حفظ افراد گرفتار شده در چنبره تشكيلات

بهائيت شبيه رفتارهايي است كه در فرقه‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

افرادي نظير شيرين عبادي و سايرين كه اخيراً صحبت‌هايي در راستاي حقوق شهروندي

بهاييان ايران مطرح كرده بودند بايد بدانند كه حقوق شهروندي بهاييان تنها توسط خود

بهاييان تباه مي‌شود؛ بهاييان با فعاليت در قالب تشكيلات سبب شده‌اند كه حتي ساير

كشورهاي ديگر هم آن‌ها را محدود كنند.
sonia
فعّال
پست: 100
تاریخ عضویت: شنبه 4 خرداد 1387, 1:56 am

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط sonia »

جناب یاقوت جواب سوال دومتان در سوال اول نهفته است.به عدد بها اشاره شده که همان نه است در ضمن 9 نفر اعضای بیت العدل نه هر 9 نفری .این 9 نفر به وسیله ی آرا بهاییان که شرایط آن سری ،عمومی و آزاد است،انتخاب می شوند..برای سوال اول نیز باید بگویم:منظورتان از همان بیت العدلی که حضرت بهاالله فرموده اند چیست؟ما باید در هر شهر محفل روحانی و در هر کشور محفلی ملی متشکل از 9 نفر داشته باشیم.اما چه کسی اجازه ی این کار را به ما می دهد؟یارانمان را هم که دستگیر کرده اند،چگونه می توانم به این نص عمل کنیم؟شما بفرمایید.
sonia
فعّال
پست: 100
تاریخ عضویت: شنبه 4 خرداد 1387, 1:56 am

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط sonia »

من نمی دونم این خطای عمومی مال چیه؟کلی تایپ می کنی،بعد همش می پره.
جناب یاقوت فکر می کنم این بیان اشاره به محافل محلی و ملی دارد که باید در هر شهر و کشور برقرار باشد اما وقتی اجازه ی این کار را نمی دهند،شما بگویید ما چگونه به این بیان عمل کنیم؟
در رابطه با سوال دوم نیز باید عرض کنم این 9 نفر اعضای بیت العدل توسط بهاییان سراسر عالم انتخاب می شوند و مصون از خطا هستند.اگر این گونه باشد که شما می گویید،دیگر چه نیازی به پیامبر و امام و ... وجود دارد.؟برای عدد 9 نیز در همان بیان به عدد بها(9)اشاره شده است.
خواهشی داشتم آیدیتان را اگر اشکالی ندارد،بدهید تا از آن طریق به سوالاتتان پاسخ گویم زیرا از این سایت اصلا خوشم نمی آید.ممنون
sonia
فعّال
پست: 100
تاریخ عضویت: شنبه 4 خرداد 1387, 1:56 am

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط sonia »

خیلی جالبه می نویسه خطا اما ارسال می کنه.
sonia
فعّال
پست: 100
تاریخ عضویت: شنبه 4 خرداد 1387, 1:56 am

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط sonia »

جناب پژوهش از اسم خودتون خجالت نمی کشید؟یا شایدم معنی اونا نمی دونید.که امیدوارم دومی درست باشه.شما و آقای مهدی نایینی چه مدرکی برای اثبات این حرف های خود دارید؟اعضای تشکیلات بهاییان توسط خود آنها انتخاب می شوند هر کسی که دید روانی شده یا از تحصیل و بقیه ی حقوق شهروندی دور مانده کافیه که اشهدش را بخونه اون وقت همه چیز باب میل خودش می شه.پس چرا هیچ کدام از بهاییان این کار را نمی کنند؟می ترسند طرد بشن؟اگه این جوریه که به نظر من طرد شدن خیلیم خوبه.نه بیماری روانی می گیری و نه از حقوقت محروم می شی.در ضمن اون هایی که تبلیغ می شن،عقلشون کجا رفته؟چرا می ذارن این بلا سرشون بیاد؟مگه زندگی تو آرامش بده؟چرا زندگیشون را تباه می کنن؟ببخشیدا ولی مگه مغز خر خوردن؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! به نظر من این مقاله سراپا اشکال و ایراده و باید حذف بشه.
pajohesh
فعّال
پست: 265
تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm

پاسخ: بیت العدل همچنان در چالش!

پست توسط pajohesh »

صرف نظر از اهانت های سونیای بهائی، خواستار جواب مستند ایشان از متون بهائی به مطالب مطرح شده هستم.
انتخاب نه فرد معمولی برای اداره یک دین(!) و عصمت آنها بخاطر این انتخاب و اداره حزبی کردن و پول گرفتن و حساب پس ندادن و طرد کردن مخالفان و سری بودن وازکمکهای اسرائیل منتفع شدن و ...تحریف متون بهائی که مخالف آنان باشد (مثل تحریف کتاب نظر اجمالی و...) تفسیر متون و قانونگذاری در غیاب ولی امر(بدلیل عقیم بودن شوقی افندی) به شرایط یک حزب می ماند یا یک دین؟!
پژوهشگران خود قضاوت فرمایند.
ارسال پست