در اسرائیل چه خبر است؟
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
در اسرائیل چه خبر است؟
دوست عزیز farhad پیشنهاد کرده است تاپیک جدیدی با موضوع و عنوان
"در اسرائیل چه خبر است" بگشائیم تا مطالب خود را در این زمینه ارسال
نمایند.انتظار داریم با توجه به قرار گرفتن مرکز رهبری اکثریت بهائیان در
اسرائیل ، اطلاع رسانی خوبی در موضوع این سایت برای پژوهشگران و
"بهایی پژوهان "داشته باشند.
"در اسرائیل چه خبر است" بگشائیم تا مطالب خود را در این زمینه ارسال
نمایند.انتظار داریم با توجه به قرار گرفتن مرکز رهبری اکثریت بهائیان در
اسرائیل ، اطلاع رسانی خوبی در موضوع این سایت برای پژوهشگران و
"بهایی پژوهان "داشته باشند.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 17 مهر 1385, 2:07 pm
در اسرائيل چه خبر است؟
مدتها است سوالاتي پيرامون احكام سكونت – ورود – توقف و تبليغ در اسرائيل
از نظر آيين بهايي ذهنم را مشغول كرده و خيلي مشتاقم پاسخ دوستان بهايي
را در اين زمينه بدانم لذا سوالات زير را مطرح مي كنم و از دوستان بهايي و غير
بهايي خواهش مي كنم نظرات خود را جهت روشن شدن بيشتر موضوع بيان
فرمايند.
1- چرا علي رغم اين همه تاكيد رهبران بهايي به موضوع تبليغ، تبليغ در
اسرائيل ممنوع مي باشد ؟
به عنوان نمونه بهاييان از جناب عبدالبهاء نقل مي كنند:
"اي ياران عزيز عبدالبهاء
اليوم اهم امور ،تبليغ امرالله و نشر نفحات الله است .تكليف هر نفسي
از احباي الهي اين استكه شب و روز آرام نگيرد و نفسي بر نيارد جز فكر
نشر نفحات الله...."
پس سوال روشن است :
با توجه به اهميت تبليغ در آيين بهايي و تاكيد شديد بر اين موضوع به گونه اي
كه مي شود استنباط كرد بهاييت بدون تبليغ يعني بهاييت منهاي بهاييت ،فكر
مي كنيد چرا تبليغ در اسرائيل ممنوع شده است؟!
2- چرا سكونت در اسرائيل ممنوع است ؟
سكونت افراد در اسرائيل بايستي با اجازه بيت العدل باشد و يكي از موارد طرد
افراد سكونت در اسرائيل بدون اجازه بيت العدل مي باشد.
3- ورود به اسرائيل و حتي زيارت اماكن بهايي از سوي بهاييان بايستي با اجازه
بيت العدل باشد و توقف بيش از 9 روز در ارض اقدس (به اصطلاح بهاييان) بدون
اجازه بيت العدل با مجازات طرد روبرو خواهد شد.
با تشكر : فرهاد
مدتها است سوالاتي پيرامون احكام سكونت – ورود – توقف و تبليغ در اسرائيل
از نظر آيين بهايي ذهنم را مشغول كرده و خيلي مشتاقم پاسخ دوستان بهايي
را در اين زمينه بدانم لذا سوالات زير را مطرح مي كنم و از دوستان بهايي و غير
بهايي خواهش مي كنم نظرات خود را جهت روشن شدن بيشتر موضوع بيان
فرمايند.
1- چرا علي رغم اين همه تاكيد رهبران بهايي به موضوع تبليغ، تبليغ در
اسرائيل ممنوع مي باشد ؟
به عنوان نمونه بهاييان از جناب عبدالبهاء نقل مي كنند:
"اي ياران عزيز عبدالبهاء
اليوم اهم امور ،تبليغ امرالله و نشر نفحات الله است .تكليف هر نفسي
از احباي الهي اين استكه شب و روز آرام نگيرد و نفسي بر نيارد جز فكر
نشر نفحات الله...."
پس سوال روشن است :
با توجه به اهميت تبليغ در آيين بهايي و تاكيد شديد بر اين موضوع به گونه اي
كه مي شود استنباط كرد بهاييت بدون تبليغ يعني بهاييت منهاي بهاييت ،فكر
مي كنيد چرا تبليغ در اسرائيل ممنوع شده است؟!
2- چرا سكونت در اسرائيل ممنوع است ؟
سكونت افراد در اسرائيل بايستي با اجازه بيت العدل باشد و يكي از موارد طرد
افراد سكونت در اسرائيل بدون اجازه بيت العدل مي باشد.
3- ورود به اسرائيل و حتي زيارت اماكن بهايي از سوي بهاييان بايستي با اجازه
بيت العدل باشد و توقف بيش از 9 روز در ارض اقدس (به اصطلاح بهاييان) بدون
اجازه بيت العدل با مجازات طرد روبرو خواهد شد.
با تشكر : فرهاد
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
با سلام خدمت پژوهشگران عزیز
ضمن تشکر از فرهاد عزیز که با روحیه ی پژوهش سوال خود را مطرح کردند.( امید وارم
که دیگر دوستان هم به همین شکل رفتار کنند و روحیه بهایی پژوهی را در خود پرورش
دهند که از تعالیم اساسی دیانت بهایی همین تحری حقیقت است.)
با توجه به اینکه از دستورات مهم دیانت بهایی عدم مداخله در سیاست می باشد و هر
عملی بر خلاف قوانین حکومت وقت حرام می باشد لذا بهاییان در هر گوشه ای از دنیا
زیر نظر حکومت وقت زندگی می کنند و تمامی قوانین آن را رعایت میکنند و چون در
اسرائیل از نظر حکومت تبلیغ ممنوع می باشد بهاییان هم برای تبعیت از حکومت این کار
را در آنجا انجام نمی دهند.
با تشکر
ضمن تشکر از فرهاد عزیز که با روحیه ی پژوهش سوال خود را مطرح کردند.( امید وارم
که دیگر دوستان هم به همین شکل رفتار کنند و روحیه بهایی پژوهی را در خود پرورش
دهند که از تعالیم اساسی دیانت بهایی همین تحری حقیقت است.)
با توجه به اینکه از دستورات مهم دیانت بهایی عدم مداخله در سیاست می باشد و هر
عملی بر خلاف قوانین حکومت وقت حرام می باشد لذا بهاییان در هر گوشه ای از دنیا
زیر نظر حکومت وقت زندگی می کنند و تمامی قوانین آن را رعایت میکنند و چون در
اسرائیل از نظر حکومت تبلیغ ممنوع می باشد بهاییان هم برای تبعیت از حکومت این کار
را در آنجا انجام نمی دهند.
با تشکر
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
آلکس عزیز سلام عرض می کنم.
نمی دانم شما هم مانند آلکس و سرزمین عجایب از سرزمین عجایب تماس می گیرید که سخنان عجیب بیان می فرمایید ؟!
دوست عزیز اولا مگر شما بهائیان گرامی در امر تبلیغ گوش به حرف دولت ها می دهید؟!
به عنوان نمونه تبلیغ شما در ایران هم ، از طرف دولت ممنوع است اما شما هم چنان به این کار ادامه می دهید. در زمان رژیم گذشته هم تبلیغ و فعالیت های شما غیرقانونی بود اما هم کتاب چاپ می کردید و هم جلسات احتفال و ضیافات و کنفرانس های تحری حقیقت و بیوت تبلیغی و جلسات فایر ساید و از این قبیل داشتید.
قربان شما بروم شما در امر تبلیغ که گوش به حرف دولت ها نمی دهید، مگر در اسرائیل. تازه سئوال همینجاست که چرا تبلیغ در اسرائیل حرام است ؟ یعنی شما به اصل سئوال جواب نداده اید.
به عبارت دیگر چرا دولت اسرائیل ضمن حمایت های بی دریغ و فراوان از بهائیت،تبلیغ امر نازنین را در آن دیار ممنوع کرده است.؟!
شما در حقیقت به سئوال این گونه جواب داده اید: دانی کف دست از چه بی موست؟ زیرا کف دست مو ندارد!
دوست من سئوال همین است که چرا تبلیغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است و نیز چرا در ایران هم که ممنوع است باز هم تبلیغ می کنید ؟
مدیر اصلی سایت ساغر در همین ایران خودمان است. مهم تر آن که پاسخ شماره ی 2 و 3 را هم مرقوم نفرموده اید. عزت زیاد.
نمی دانم شما هم مانند آلکس و سرزمین عجایب از سرزمین عجایب تماس می گیرید که سخنان عجیب بیان می فرمایید ؟!
دوست عزیز اولا مگر شما بهائیان گرامی در امر تبلیغ گوش به حرف دولت ها می دهید؟!
به عنوان نمونه تبلیغ شما در ایران هم ، از طرف دولت ممنوع است اما شما هم چنان به این کار ادامه می دهید. در زمان رژیم گذشته هم تبلیغ و فعالیت های شما غیرقانونی بود اما هم کتاب چاپ می کردید و هم جلسات احتفال و ضیافات و کنفرانس های تحری حقیقت و بیوت تبلیغی و جلسات فایر ساید و از این قبیل داشتید.
قربان شما بروم شما در امر تبلیغ که گوش به حرف دولت ها نمی دهید، مگر در اسرائیل. تازه سئوال همینجاست که چرا تبلیغ در اسرائیل حرام است ؟ یعنی شما به اصل سئوال جواب نداده اید.
به عبارت دیگر چرا دولت اسرائیل ضمن حمایت های بی دریغ و فراوان از بهائیت،تبلیغ امر نازنین را در آن دیار ممنوع کرده است.؟!
شما در حقیقت به سئوال این گونه جواب داده اید: دانی کف دست از چه بی موست؟ زیرا کف دست مو ندارد!
دوست من سئوال همین است که چرا تبلیغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است و نیز چرا در ایران هم که ممنوع است باز هم تبلیغ می کنید ؟
مدیر اصلی سایت ساغر در همین ایران خودمان است. مهم تر آن که پاسخ شماره ی 2 و 3 را هم مرقوم نفرموده اید. عزت زیاد.
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
جناب جویا
اگر دقیق تر سوال و جواب را مطالعه کنید احتمالا مثل فرهاد عزیز جواب را می گیرید.
ما در ایران تبلیغ نمی کنیم چون تبلیغ در ایران ممنوع است البته اگر شما اسم این
سوال و جواب را تبلیغ بگذارید و از نظر حکومت هم همین تلقی باشد ما دست از همین
کار هم بر میداریم و آنوقت شما هم باید سایت را تعطیل کنید .
ضمنا بنده از سرزمین عجایب هم نیامده ام شاید شما آمده باشید که مودب صحبت
کردن برایتان سخت است.
ضمنا از جناب فرهاد هم می خواهم که مدرک بیاناتشان را بفرمایند تا ببینیم که در کجای
دیانت بهایی همچین احکامی صادر شده است.
با تشکر
الکس رحمانی
اگر دقیق تر سوال و جواب را مطالعه کنید احتمالا مثل فرهاد عزیز جواب را می گیرید.
ما در ایران تبلیغ نمی کنیم چون تبلیغ در ایران ممنوع است البته اگر شما اسم این
سوال و جواب را تبلیغ بگذارید و از نظر حکومت هم همین تلقی باشد ما دست از همین
کار هم بر میداریم و آنوقت شما هم باید سایت را تعطیل کنید .
ضمنا بنده از سرزمین عجایب هم نیامده ام شاید شما آمده باشید که مودب صحبت
کردن برایتان سخت است.
ضمنا از جناب فرهاد هم می خواهم که مدرک بیاناتشان را بفرمایند تا ببینیم که در کجای
دیانت بهایی همچین احکامی صادر شده است.
با تشکر
الکس رحمانی
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
خدمت دوستان سلام عرض می کنم.
آلکس عزیز چقدر شما زود رنج هستید. من با شما شوخی کردم. دلخور نشوید. اگر هم ناراحت شدید مجددا پوزش می طلبم.
دوست عزیز اگر به سایت ساغر که از ایران اداره می شود نگاهی بیاندازید خواهید دید که تبلیغ
یعنی چه. ثانیا هنوز به این سئوال که چرا تبلیغ بهایئت در اسرائیل ممنوع است پاسخ نداده اید.
ثالثا به دو سئوال دیگر هم پاسخ نداده اید:
1- چرا سکونت در اسرائیل باید با اجازه ی بیت العدل باشد؟
2- چرا بیش از 9 روز اقامت در اسرائیل حرام است؟
البته شما می توانید بفرمایید این از احکام دیانت بهایی است و در احکام لم و بم جایز نیست.
بسیار خوب اگر این جواب را هم بدهید از شما می پذیرم. راستش را بخواهید به نظر بنده این
مباحث خیلی هم مهم نیستند. من بیش از این که از این گونه مباحث خوشم بیاید از بحث های
اصلی و زیربنایی خوشم می آید. و مایلم با دوستان بهایی در باره ی بحث هایی مانند خاتمیت
پیامبر اسلام، موضوع قائمیت، تعالیم بهایی و از این قبیل گفت و گو کنم. اگر مایل باشید می
توانید به مراجعه به تاپیک هایی که پیش از این در این گونه مباحث گفت و گو کرده ایم، مراجعه
بفرمایید و نظر خود را مرقوم کنید. از آزاد اندیشی و استقلال فکری شما کمال امتنان را دارم
.
آلکس عزیز چقدر شما زود رنج هستید. من با شما شوخی کردم. دلخور نشوید. اگر هم ناراحت شدید مجددا پوزش می طلبم.
دوست عزیز اگر به سایت ساغر که از ایران اداره می شود نگاهی بیاندازید خواهید دید که تبلیغ
یعنی چه. ثانیا هنوز به این سئوال که چرا تبلیغ بهایئت در اسرائیل ممنوع است پاسخ نداده اید.
ثالثا به دو سئوال دیگر هم پاسخ نداده اید:
1- چرا سکونت در اسرائیل باید با اجازه ی بیت العدل باشد؟
2- چرا بیش از 9 روز اقامت در اسرائیل حرام است؟
البته شما می توانید بفرمایید این از احکام دیانت بهایی است و در احکام لم و بم جایز نیست.
بسیار خوب اگر این جواب را هم بدهید از شما می پذیرم. راستش را بخواهید به نظر بنده این
مباحث خیلی هم مهم نیستند. من بیش از این که از این گونه مباحث خوشم بیاید از بحث های
اصلی و زیربنایی خوشم می آید. و مایلم با دوستان بهایی در باره ی بحث هایی مانند خاتمیت
پیامبر اسلام، موضوع قائمیت، تعالیم بهایی و از این قبیل گفت و گو کنم. اگر مایل باشید می
توانید به مراجعه به تاپیک هایی که پیش از این در این گونه مباحث گفت و گو کرده ایم، مراجعه
بفرمایید و نظر خود را مرقوم کنید. از آزاد اندیشی و استقلال فکری شما کمال امتنان را دارم
.
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
با سلام خدمت جناب جوياي عزيز
از شجاعت جنابعالي كمال تشكر را دارم اميدوارم بقيه دوستانتان هم از شما ياد بگيرند
و با ادب و متانت مطلب بنويسند.
بنده عرض كردم كه اين از احكام ديانت ما مي باشد و در احكام هم در هيچ ديانتي نبايد
چون و چرا كرد دقيقا مانند ديانت اسلام ، هرچند كه خود شما هم به همين مساله
اشاره نموده ايد در مورد بقيه تاپيك ها هم كم كم در حال مطالعه آنها هستم و به زودي
نظراتم را ارائه مي دهم.
سايت ساغر هم براي پاسخگويي به سوالات شما بهايي پوهان عزيز راه اندازي شده
كه به همين سوال اينگونه پاسخ داده است:
حکم تبلیغ معلق به حکمت است و حکمت بالغه الهی چنین اقتضا نموده.
برای بهاییان عالم اطاعت از بیت العدل اعظم با اطاعت از ذات غیب منیع لا یدرک
یکیست.
امیدوارم جواب تمام سوالات خود را در اصل اطاعت از پروردگار یافته باشید "العلم نقطه
کثره الجاهلون"
با تشكر
الكس
از شجاعت جنابعالي كمال تشكر را دارم اميدوارم بقيه دوستانتان هم از شما ياد بگيرند
و با ادب و متانت مطلب بنويسند.
بنده عرض كردم كه اين از احكام ديانت ما مي باشد و در احكام هم در هيچ ديانتي نبايد
چون و چرا كرد دقيقا مانند ديانت اسلام ، هرچند كه خود شما هم به همين مساله
اشاره نموده ايد در مورد بقيه تاپيك ها هم كم كم در حال مطالعه آنها هستم و به زودي
نظراتم را ارائه مي دهم.
سايت ساغر هم براي پاسخگويي به سوالات شما بهايي پوهان عزيز راه اندازي شده
كه به همين سوال اينگونه پاسخ داده است:
حکم تبلیغ معلق به حکمت است و حکمت بالغه الهی چنین اقتضا نموده.
برای بهاییان عالم اطاعت از بیت العدل اعظم با اطاعت از ذات غیب منیع لا یدرک
یکیست.
امیدوارم جواب تمام سوالات خود را در اصل اطاعت از پروردگار یافته باشید "العلم نقطه
کثره الجاهلون"
با تشكر
الكس
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
آلکس عزیز با عرض سلام و آرزوی توفیق افزون تر برای شما نکته ی بسیار مهمی را یاد آور شده اید. تمام حرف همین است که فرموده اید: اصل اطاعت از پروردگار است. بی تردید اگر اثبات شود که جناب بهاء الله و نیز به تبع ایشان بیت العدل از طرف خدا باشند که مشکلی نداریم. حقیر از شما تقاضا می کنم به بحث های مفصلی که در تاپیک های مربوط به غیرقانونی بودن بهائیت حتی از منظر خود بهائیت و از آن مهم تر به بحث قائمیت و خاتمیت مراجعه فرمایید و نظر مبارک را مرقوم نمایید تا بحث را ادامه دهیم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 17 مهر 1385, 2:07 pm
دوست عزيز جناب Alex
فرموديد:
"حكم تبليغ متعلق به حكمت است و حكمت بالغه الهي چنين اقتضا نموده براي بهاييان عالم
اطاعت از بيت العدل اعظم با اطاعت از غيب منيع لا يدرك يكي است"
يكم: از نظر سير بحث جنابعالي بايد ابتدا اثبات فرماييد ديانت بهايي و به تبع آن بيت العدل
الهي است سپس اين پاسخ را مطرح نمائيد ممكن است اين پاسخ براي بعضي بهائيانی
كه اصولا اهل تحقيق و مداقه در مسائل نيستند و باصطلاح سنتي فكر مي كنند قابل
قبول باشد ولي من فكر نمي كنم اين پاسخ براي آندسته از عزيزان بهايي كه اهل فكر
و انديشيدن در مسائل هستند قانع كننده باشد در هر صورت ضمن اينكه منتظر اثبات الهي
بودن آيين بهايي و بيت العدل هستيم توجه جنابعالي و ساير دوستان بهايي و غير بهايي را
به موارد زير جلب مي كنم.
دوم: نظام اعتقاد ديني مجموعه اي از گزاره هاست كه نهايتاً مبناي عمل ديني واقع مي
شود نظام مندي اين مجموعه از گزاره ها به معناي آنست كه اولاً گزاره هاي اين مجموعه باید
با يكديگر ربط منطقي داشته باشد يا دست كم ميان آنها ناسازگاري دروني وجود نداشته
باشدو ثانياً ميان اين مجموعه از گزاره ها و ساير نظامهاي اعتقادي شخص نيز نبايد تناقض
وجود داشته باشد.
گزاره هاي نظام ديني يكديگر را تقويت مي كنند و به هم معني مي بخشند بنابراين احكام
و مناسك ديني در پناه ساير گزاره هاي ديني معنا پيدا مي كند. ممكن است حكمت برخي
از آنها توسط شارع و يا شارحين منصوص ديانت بيان شده باشد و يا توسط علما و صاحبان
فكر و انديشه به شرطي كه با ساير گزاره هاي نظام اعتقادي تعارض نداشته باشد توضيح
داده شود حالا آيين بهايي يك سري شعارها و ادعاهايي دارد:
1- دين بايد مطابق علم و عقل باشد و هيچ جايي هم گفته نشده
كجاي دين بايد مطابق علم و عقل باشد مثلا ايرادي ندارد احكام آن مخالف عقل باشد
(در صورت تمايل جهت كسب اطلاعات بيشتر به مقاله تأملاتي پيرامون تطابق علم و عقل
نوشته صادق در همين سايت مراجعه فرماييد)
2- احكام اين دين مناسب با دنياي مدرن و جديد است و اصولاً
بهائيت دين دوران مدرن مي باشد ودليل نسخ احكام اسلام هم كهنه و نامناسب بودن
آنها جهت دنياي امروز مي باشد لذا بصورت طبيعي الزامات دوران مدرن را هم خواهد
پذيرفت يكي از الزامات اين دوران رعايت حقوق و آزاديهاي فردي و پايبندي به اعلاميه
جهاني حقوق بشر است احكام سكونت – توقف بويژه ممنوعيت تبليغ در اسرائيل با مفاد
مصرح اين اعلاميه تعارض دارد.
3- اگر بهائيان معتقدند گوهر حقيقت از طريق ديانت بهايي نزد
آنان است و خود را بوسيله تبليغ كه اساس آئين بهايي مي باشد موظف به انتقال ديگران
ميدانند چرا بايستي يك عده از درك اين حقيقت و فيض محروم گردند؟
4- به نظر ميرسد تاكيد بر ممنوعيت تبليغ در اسرائيل و اسرائيليان
با توجه به آزادي تبليغ يهوديان و وجود شماري يهودي – بهايي در سراسر جهان صبغه
سياسي موضوع را افزايش مي دهد و دوستان بهايي با توجه به شعار عدم مداخله
در امور سياسي و حساسيت هاي ويژه اي كه نسبت به اسرائيل از جهات مختلف در
سراسر عالم وجود دارد بايستي تامل بيشتري در اين موضوع بنمايند.
5- ملاحظه مي فرماييد ضمن اينكه گزاره هاي نظام فكري و
اعتقادي بهائيت همخواني و هماهنگي ندارد داراي تناقض هاي فراوان ساختاري و
دروني مي باشد لذا به نظر اينجانب بعنوان فردي كه از منظر بيروني به مجموعه بهائیت
مي نگرد اين اينها همگي مي تواند نشان از غير الهي بودن باشد.
باتشكر : فرهاد
فرموديد:
"حكم تبليغ متعلق به حكمت است و حكمت بالغه الهي چنين اقتضا نموده براي بهاييان عالم
اطاعت از بيت العدل اعظم با اطاعت از غيب منيع لا يدرك يكي است"
يكم: از نظر سير بحث جنابعالي بايد ابتدا اثبات فرماييد ديانت بهايي و به تبع آن بيت العدل
الهي است سپس اين پاسخ را مطرح نمائيد ممكن است اين پاسخ براي بعضي بهائيانی
كه اصولا اهل تحقيق و مداقه در مسائل نيستند و باصطلاح سنتي فكر مي كنند قابل
قبول باشد ولي من فكر نمي كنم اين پاسخ براي آندسته از عزيزان بهايي كه اهل فكر
و انديشيدن در مسائل هستند قانع كننده باشد در هر صورت ضمن اينكه منتظر اثبات الهي
بودن آيين بهايي و بيت العدل هستيم توجه جنابعالي و ساير دوستان بهايي و غير بهايي را
به موارد زير جلب مي كنم.
دوم: نظام اعتقاد ديني مجموعه اي از گزاره هاست كه نهايتاً مبناي عمل ديني واقع مي
شود نظام مندي اين مجموعه از گزاره ها به معناي آنست كه اولاً گزاره هاي اين مجموعه باید
با يكديگر ربط منطقي داشته باشد يا دست كم ميان آنها ناسازگاري دروني وجود نداشته
باشدو ثانياً ميان اين مجموعه از گزاره ها و ساير نظامهاي اعتقادي شخص نيز نبايد تناقض
وجود داشته باشد.
گزاره هاي نظام ديني يكديگر را تقويت مي كنند و به هم معني مي بخشند بنابراين احكام
و مناسك ديني در پناه ساير گزاره هاي ديني معنا پيدا مي كند. ممكن است حكمت برخي
از آنها توسط شارع و يا شارحين منصوص ديانت بيان شده باشد و يا توسط علما و صاحبان
فكر و انديشه به شرطي كه با ساير گزاره هاي نظام اعتقادي تعارض نداشته باشد توضيح
داده شود حالا آيين بهايي يك سري شعارها و ادعاهايي دارد:
1- دين بايد مطابق علم و عقل باشد و هيچ جايي هم گفته نشده
كجاي دين بايد مطابق علم و عقل باشد مثلا ايرادي ندارد احكام آن مخالف عقل باشد
(در صورت تمايل جهت كسب اطلاعات بيشتر به مقاله تأملاتي پيرامون تطابق علم و عقل
نوشته صادق در همين سايت مراجعه فرماييد)
2- احكام اين دين مناسب با دنياي مدرن و جديد است و اصولاً
بهائيت دين دوران مدرن مي باشد ودليل نسخ احكام اسلام هم كهنه و نامناسب بودن
آنها جهت دنياي امروز مي باشد لذا بصورت طبيعي الزامات دوران مدرن را هم خواهد
پذيرفت يكي از الزامات اين دوران رعايت حقوق و آزاديهاي فردي و پايبندي به اعلاميه
جهاني حقوق بشر است احكام سكونت – توقف بويژه ممنوعيت تبليغ در اسرائيل با مفاد
مصرح اين اعلاميه تعارض دارد.
3- اگر بهائيان معتقدند گوهر حقيقت از طريق ديانت بهايي نزد
آنان است و خود را بوسيله تبليغ كه اساس آئين بهايي مي باشد موظف به انتقال ديگران
ميدانند چرا بايستي يك عده از درك اين حقيقت و فيض محروم گردند؟
4- به نظر ميرسد تاكيد بر ممنوعيت تبليغ در اسرائيل و اسرائيليان
با توجه به آزادي تبليغ يهوديان و وجود شماري يهودي – بهايي در سراسر جهان صبغه
سياسي موضوع را افزايش مي دهد و دوستان بهايي با توجه به شعار عدم مداخله
در امور سياسي و حساسيت هاي ويژه اي كه نسبت به اسرائيل از جهات مختلف در
سراسر عالم وجود دارد بايستي تامل بيشتري در اين موضوع بنمايند.
5- ملاحظه مي فرماييد ضمن اينكه گزاره هاي نظام فكري و
اعتقادي بهائيت همخواني و هماهنگي ندارد داراي تناقض هاي فراوان ساختاري و
دروني مي باشد لذا به نظر اينجانب بعنوان فردي كه از منظر بيروني به مجموعه بهائیت
مي نگرد اين اينها همگي مي تواند نشان از غير الهي بودن باشد.
باتشكر : فرهاد
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
دوست عزيز جناب فرهاد
شما هم اگر به اين بحث مانند جوياي عزيز كمي عميق تر بنگريد متوجه خواهيد شد كه طرح چنين بحثي از سوي شما به كلي غلط و اشتباه است زيرا همانطور كه جناب جويا كه ظاهرا پير خردمند اين دير است فرموده اختلاف من با شما در اين گونه موارد نيست و البته شما هم خودتان در ابتدا از من خواسته ايد كه الهي بودن ديانت بهائيه و بيت العدل اعظم را اثبات كنم پس من هم در جواب بايد بگويم كه شما هم اول از همين مطلب سوال كن بعد از اينكه به ديانت بهائيه ايمان آوردي اگر باز هم در ايگونه موارد سوالي در ذهنت پيدا شد بيا و پاسخ بگير و جوابي هم كه من دادم خطاب به احباي الهي بود كه به بيت العدل ايمان دارند لذا به شما دوست عزيز توصيه مي كنم كه اين عينك بد بيني را از چشم خود بر داري و با انديشه باز به تحقيق و پژوهش در ديانت بهايي بپردازي و خود را در مسير نفحات الله قراردهي تا از فيوضات آن بهرمند شوي.
دين به مجموعه دستورالعملهايي گفته مي شود كه براي نيل انسان كمال از طرف خالق متعال وضع مي شود و البته در هر عصر و دوره اي اين دستورالعمل ها بايد با مقتضيات آن زمان همخواني و هماهنگي داشته باشد و يكي از دلايلي هم دين قبلي نسخ مي شود اين است كه ديگر دستورات آن با مقتضيات زمان هماهنگي ندارد و به دليل تحولاتي كه رخ داده است نياز مي باشد يك تجديد نظر در روشهاي نيل به سوي حق صورت گيرد لذا ديانت جديد منطبق بر نياز هاي بشر مي آيد و ديانت قبل را منسوخ مي كند البته بايد اين نكته را يادآور شد كه اساس همه اديان يكي است و تنها اختلاف در روشها مي باشد لذا ما مي گوييم كه تمامي اديان گذشته را قبول داريم ولي معتقديم در عصر حاضر تنها ديانت بهايي است ه روش درست و مطابق با انسان امروز را عرضه مي كند چون اديان گذشته كه آخرين آنها هم اسلام است دستوارتشان قديمي شده و حال در عصر حاضر كاربرد ندارند.
مساله بسيار مهمي كه روح دين در آن است و همگي بايد آن را بپذيرند اين است كه روح تمامي دستورات اديان مختلف عبادت و اطاعت است و انسان بايد به عنوان عبد و بنده مطيع پروردگار خود و فرستادگانش باشد لذا در مورد احكام هم بايد روح بندگي را در خود پرورش داده و مطيع خالق خود باشد چه بسا در بعضي موارد حكمت كاري را هم او با توجه به محدوديت هايش متوجه نباشد براي مثال پدري را در نظر بگيريد كه اجازه بازي و تفريح را به فرزندش مي دهد ولي در موردي خاص هم به او مي گويد كه تا وقتي كه من به شما اجازه نداده ام نبايد در فلان كوچه يا محله بروي و بازي كني زيرا پدر از مسائلي باخبر است كه فرزند به كلي آن را درك نمي كند و پدر چون صلاح او را مي خواهد به او چنين دستوري را مي دهد.
در اديان الهي از اينگونه موارد بسيار پيدا مي شود كه اگر بخواهيم در مورد تك تك آنها چون و چرا كنيم سالها وقت مي طلبد و در آخر هم نتيجه نخواهيم گرفت براي نمونه شما بفرماييد كه چرا نماز صبح و مغرب را بلند مي خوانيد و نماز ظهر را آهسته؟ چگونه مي توانيد اين موارد را از نظر عقلي توجيه كنيد؟
شما هم اگر به اين بحث مانند جوياي عزيز كمي عميق تر بنگريد متوجه خواهيد شد كه طرح چنين بحثي از سوي شما به كلي غلط و اشتباه است زيرا همانطور كه جناب جويا كه ظاهرا پير خردمند اين دير است فرموده اختلاف من با شما در اين گونه موارد نيست و البته شما هم خودتان در ابتدا از من خواسته ايد كه الهي بودن ديانت بهائيه و بيت العدل اعظم را اثبات كنم پس من هم در جواب بايد بگويم كه شما هم اول از همين مطلب سوال كن بعد از اينكه به ديانت بهائيه ايمان آوردي اگر باز هم در ايگونه موارد سوالي در ذهنت پيدا شد بيا و پاسخ بگير و جوابي هم كه من دادم خطاب به احباي الهي بود كه به بيت العدل ايمان دارند لذا به شما دوست عزيز توصيه مي كنم كه اين عينك بد بيني را از چشم خود بر داري و با انديشه باز به تحقيق و پژوهش در ديانت بهايي بپردازي و خود را در مسير نفحات الله قراردهي تا از فيوضات آن بهرمند شوي.
دين به مجموعه دستورالعملهايي گفته مي شود كه براي نيل انسان كمال از طرف خالق متعال وضع مي شود و البته در هر عصر و دوره اي اين دستورالعمل ها بايد با مقتضيات آن زمان همخواني و هماهنگي داشته باشد و يكي از دلايلي هم دين قبلي نسخ مي شود اين است كه ديگر دستورات آن با مقتضيات زمان هماهنگي ندارد و به دليل تحولاتي كه رخ داده است نياز مي باشد يك تجديد نظر در روشهاي نيل به سوي حق صورت گيرد لذا ديانت جديد منطبق بر نياز هاي بشر مي آيد و ديانت قبل را منسوخ مي كند البته بايد اين نكته را يادآور شد كه اساس همه اديان يكي است و تنها اختلاف در روشها مي باشد لذا ما مي گوييم كه تمامي اديان گذشته را قبول داريم ولي معتقديم در عصر حاضر تنها ديانت بهايي است ه روش درست و مطابق با انسان امروز را عرضه مي كند چون اديان گذشته كه آخرين آنها هم اسلام است دستوارتشان قديمي شده و حال در عصر حاضر كاربرد ندارند.
مساله بسيار مهمي كه روح دين در آن است و همگي بايد آن را بپذيرند اين است كه روح تمامي دستورات اديان مختلف عبادت و اطاعت است و انسان بايد به عنوان عبد و بنده مطيع پروردگار خود و فرستادگانش باشد لذا در مورد احكام هم بايد روح بندگي را در خود پرورش داده و مطيع خالق خود باشد چه بسا در بعضي موارد حكمت كاري را هم او با توجه به محدوديت هايش متوجه نباشد براي مثال پدري را در نظر بگيريد كه اجازه بازي و تفريح را به فرزندش مي دهد ولي در موردي خاص هم به او مي گويد كه تا وقتي كه من به شما اجازه نداده ام نبايد در فلان كوچه يا محله بروي و بازي كني زيرا پدر از مسائلي باخبر است كه فرزند به كلي آن را درك نمي كند و پدر چون صلاح او را مي خواهد به او چنين دستوري را مي دهد.
در اديان الهي از اينگونه موارد بسيار پيدا مي شود كه اگر بخواهيم در مورد تك تك آنها چون و چرا كنيم سالها وقت مي طلبد و در آخر هم نتيجه نخواهيم گرفت براي نمونه شما بفرماييد كه چرا نماز صبح و مغرب را بلند مي خوانيد و نماز ظهر را آهسته؟ چگونه مي توانيد اين موارد را از نظر عقلي توجيه كنيد؟
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
حضور محترم دوستان سایت سلام عرض می کنم. هم چنین به آلکس گرامی هم عرض ادب و ارادت دارم و شهامت و شجاعت ایشان را ستایش می کنم که حاضر شده اند در باره ی الاهی بودن بهائیت سخن بگویند. دوست عزیز چنان که پیش تر هم گفته ام، بحث اصلی و اساسی اثبات بهائیت است. بنده از شما و هر بهایی آزاداندیش دیگر دعوت و درخواست می کنم که تاپیک مستقلی در اثبات بهائیت به هر گونه که خود صلاح می دانید، بگشایید. بی صبرانه منتظر انجام کاری هستم که تا کنون هیچ یک از بهائیان شرکت کننده در این سایت آن را انجام نداده اند. امیدوارم هم چنان شهامت و شجاعت خویش را اثبات فرمایید و وارد این بحث بشوید و تا پایان هم در ادامه ی بحث پایداری کنید. متشکرم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 17 مهر 1385, 2:07 pm
دوست عزیز جناب Alex
یکم: به نظر من روش پیشنهادی جناب جویا علیرغم این که منافاتی با روش بنده ندارد راهی طولانی است و شاید دیر به نتیجه برسد البته برای کسانی که چشم خود را به سوی حقیقت ببندند هیچ سوئی راه گشا نخواهد بود.
دوم: متأسفانه تعریف جنابعالی از دین غلط و ناقص است چون همان گونه که عرض کردم نظام اعتقاد دینی مجموعه ای از گزاره ها است که نهایتاً مبنای عمل دینی واقع می شود نه این که دین فقط یک سری دستورالعمل و احکام می باشد بنابراین اگر در این مجموعه و ساختار تناقض وجود داشت در الاهی و صحیح بودن آن بایستی شک کرد.
سوم: بسیاری از احکام و دستورالعمل های دینی اجتماعی هستند و از حوزه فردی خارج می باشند بنابراین علی رغم این که باید همگی اعمال و رفتار انسان ها در جهت اطاعت پروردگار باشد بایستی آئینی که مدعی اداره جامعه جهان توسط احکام خود می باشد پاسخگوی سؤالات پیرامون احکام مربوطه و بازتاب ها و عکس العمل های اجتماعی آن باشد لذا بیان جمله
"اطاعت از بیت العدل اعظم با اطاعت از غیب منیع لایدرک یکیست"
فقط پاک کردن صورت مسئله است.
چهارم: جناب عبدالبهاء در کتاب خطابات جلد 2 می گویند:
" دیگر آن که دین باید مطابق با عقل باشد مطابق با علم باشد زیر اگر مطابق عقل و علم نباشد اوهام است خدا قوه عاقله داده تا به حقیقت اشیا پی ببریم و حقیقت هر شی را ادراک کنیم اگر مخالف علم و عقل باشد شبهه ای نیست که اوهام است"
و یا در ص 15 خطابات جلد دوم می گویند:
" ما اعلان نمودیم که دین مطابق علم است و یکی است و هر مسأله ای از مسائل دینیه که مطابق علم نباشد وهم است"
بنابراین شما به عنوان یک فرد بهائی بایستی یا توجیهی علمی و عقلی نسبت به سؤالات بنده بیان نمائید و یا دست از اعتقاد به چنین احکامی بردارید.
باتشکر فرهاد
یکم: به نظر من روش پیشنهادی جناب جویا علیرغم این که منافاتی با روش بنده ندارد راهی طولانی است و شاید دیر به نتیجه برسد البته برای کسانی که چشم خود را به سوی حقیقت ببندند هیچ سوئی راه گشا نخواهد بود.
دوم: متأسفانه تعریف جنابعالی از دین غلط و ناقص است چون همان گونه که عرض کردم نظام اعتقاد دینی مجموعه ای از گزاره ها است که نهایتاً مبنای عمل دینی واقع می شود نه این که دین فقط یک سری دستورالعمل و احکام می باشد بنابراین اگر در این مجموعه و ساختار تناقض وجود داشت در الاهی و صحیح بودن آن بایستی شک کرد.
سوم: بسیاری از احکام و دستورالعمل های دینی اجتماعی هستند و از حوزه فردی خارج می باشند بنابراین علی رغم این که باید همگی اعمال و رفتار انسان ها در جهت اطاعت پروردگار باشد بایستی آئینی که مدعی اداره جامعه جهان توسط احکام خود می باشد پاسخگوی سؤالات پیرامون احکام مربوطه و بازتاب ها و عکس العمل های اجتماعی آن باشد لذا بیان جمله
"اطاعت از بیت العدل اعظم با اطاعت از غیب منیع لایدرک یکیست"
فقط پاک کردن صورت مسئله است.
چهارم: جناب عبدالبهاء در کتاب خطابات جلد 2 می گویند:
" دیگر آن که دین باید مطابق با عقل باشد مطابق با علم باشد زیر اگر مطابق عقل و علم نباشد اوهام است خدا قوه عاقله داده تا به حقیقت اشیا پی ببریم و حقیقت هر شی را ادراک کنیم اگر مخالف علم و عقل باشد شبهه ای نیست که اوهام است"
و یا در ص 15 خطابات جلد دوم می گویند:
" ما اعلان نمودیم که دین مطابق علم است و یکی است و هر مسأله ای از مسائل دینیه که مطابق علم نباشد وهم است"
بنابراین شما به عنوان یک فرد بهائی بایستی یا توجیهی علمی و عقلی نسبت به سؤالات بنده بیان نمائید و یا دست از اعتقاد به چنین احکامی بردارید.
باتشکر فرهاد
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
جناب فرهاد عزيز
1- ظاهرا شما از آن دسته جواناني مي باشيد كه علاقه مندند " ره صد ساله را يك شبه طي كنند" . عزيزم هر كاري راه و روش خاص خود را مي طلبد و بايد در هر زمينه اي از اصول و قواعد آن اطلاع پيدا كرد د بعد قدم در آن راه گذاشت لذا از جنابعالي درخواست مي كنم به توصيه هاي جوياي عزيز كه بزرگتر شما هم هست گوش دهي و مخصوصا در راه پژوهش (!!!!) عجله نكني گاهي براي پاسخ گويي به يك مساله مقدماتي نياز است كه گريز از آنها ممكن نيست مثلا در رياضيات اگر شما بيايي و بگويي كه يالا زود باش بگو ببينم كه چرا سينوس به توان دو بعلاوه ي كسينوس به توان دو مي شود يك من براي پاسخ خواهم گفت بگو ببينم تو چه مقدار از رياضيات را مي داني؟ آيا جبر و مثلثات را بلدي؟ بعد تو بيايي و بگويي من اين چيزها را نمي فهمم اصلا رياضيات دبستان را هم تجديد شده ام و حوصله ندارم كه اينها را بخوانم زود جوابم را بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
2- تعريف بنده از دين ممكن است ناقص بوده باشد به علت اينكه نياز نبود كامل آن را بيان كنم ولي غلط نبود و حال به جهت اطلاع شما تعريف كامل تر آن را بيان مي كنم : " در عرف متدينين دين عبارت است از يك سلسله احكام و قوانين و آداب و رسومي كه بتوسط يكي از انبياء عظام و مهابط وحي و الهام در بين هيئت بشر به تشريع و تقنين و تاليف و تدوين شده باشد از براي حفظ حقوق و شئون خالق توسط مخلوق و تصفيه تهذيب اخلاق و ملكات انسانيه را نيز به دنبال دارد و در آنشرط است كه شخص نبي بدون كمك و معاونت غير و بدون اتكال و تبادل افكار بشري آن را با تاييدات غيبيه تدوين و تكميل نموده و بر عموم بشر عرضه نمايد .... "
3- تمام اديان الهي احكامشان مطابق علم و عقل و همگي آنها هم احكام فردي دارند و هم احكام اجتماعي و همانطور كه گفتم براي تبيين هر مساله اي مقدماتي لازم است و من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير سوال ببرم؟؟؟
با تشكر
الكس
1- ظاهرا شما از آن دسته جواناني مي باشيد كه علاقه مندند " ره صد ساله را يك شبه طي كنند" . عزيزم هر كاري راه و روش خاص خود را مي طلبد و بايد در هر زمينه اي از اصول و قواعد آن اطلاع پيدا كرد د بعد قدم در آن راه گذاشت لذا از جنابعالي درخواست مي كنم به توصيه هاي جوياي عزيز كه بزرگتر شما هم هست گوش دهي و مخصوصا در راه پژوهش (!!!!) عجله نكني گاهي براي پاسخ گويي به يك مساله مقدماتي نياز است كه گريز از آنها ممكن نيست مثلا در رياضيات اگر شما بيايي و بگويي كه يالا زود باش بگو ببينم كه چرا سينوس به توان دو بعلاوه ي كسينوس به توان دو مي شود يك من براي پاسخ خواهم گفت بگو ببينم تو چه مقدار از رياضيات را مي داني؟ آيا جبر و مثلثات را بلدي؟ بعد تو بيايي و بگويي من اين چيزها را نمي فهمم اصلا رياضيات دبستان را هم تجديد شده ام و حوصله ندارم كه اينها را بخوانم زود جوابم را بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
2- تعريف بنده از دين ممكن است ناقص بوده باشد به علت اينكه نياز نبود كامل آن را بيان كنم ولي غلط نبود و حال به جهت اطلاع شما تعريف كامل تر آن را بيان مي كنم : " در عرف متدينين دين عبارت است از يك سلسله احكام و قوانين و آداب و رسومي كه بتوسط يكي از انبياء عظام و مهابط وحي و الهام در بين هيئت بشر به تشريع و تقنين و تاليف و تدوين شده باشد از براي حفظ حقوق و شئون خالق توسط مخلوق و تصفيه تهذيب اخلاق و ملكات انسانيه را نيز به دنبال دارد و در آنشرط است كه شخص نبي بدون كمك و معاونت غير و بدون اتكال و تبادل افكار بشري آن را با تاييدات غيبيه تدوين و تكميل نموده و بر عموم بشر عرضه نمايد .... "
3- تمام اديان الهي احكامشان مطابق علم و عقل و همگي آنها هم احكام فردي دارند و هم احكام اجتماعي و همانطور كه گفتم براي تبيين هر مساله اي مقدماتي لازم است و من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير سوال ببرم؟؟؟
با تشكر
الكس
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
الکس عزیز
من فکر می کردم که شمافقط به حرف های عزیه حساسیت دارید اما حالا می بینم به
مطالب دیگر تاپیک ها از جمله "تطابق دین با علم و عقل" هم
نگاهی ننموده اید.
مطلب شماره 3 شما درست استدلال علیه خود شماست که گفته اید :
" 3- تمام اديان الهي احكامشان مطابق علم و عقل است و همگي
آنها هم احكام فردی دارند و هم احكام اجتماعي و همانطور كه گفتم براي تبيين هر
مساله اي مقدماتی لازم است و من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم
نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير
سوال ببرم؟؟؟ "
عزیز من مطابق فرمایش خود شما اگر عقل ناقص شما نمی تواند به حقانیت دین پی
ببرد پس :
1- با کدام وسیله( غیر از عقل ناقص) به حقانیت دین پی می برید؟!
2-پس تعلیم پر طمطراق "تطابق دین با علم و عقل " به چکار می آید؟!
اگر عقل شما ناقص است و نمی تواند به حقانیت دین برسد چرا جناب عبدالبها بر
خلاف نظرشما راه اثبات دین را عقل قرار داده است آنجا که در کتاب خطابات جلد 2
می گویند:
" دیگر آن که دین باید مطابق با عقل باشد مطابق با علم باشد
زیر اگر مطابق عقل و علم نباشد اوهام است خدا قوه عاقله داده تا به حقیقت اشیاء
پی ببریم و حقیقت هر شی را ادراک کنیم اگر مخالف علم و عقل باشد شبهه ای
نیست که اوهام است" ....
بالاخره عقل ناقص شما ملاک تشخیص هست یا نیست!؟
3-آیا ایرادات شما بر ادیان دیگر که آنها را منسوخ می دانید با همین عقل ناقص
نبوده است؟!
امیدوارم کمی سنجیده تر سخن بگوئید:دوست شما آذرخش.
من فکر می کردم که شمافقط به حرف های عزیه حساسیت دارید اما حالا می بینم به
مطالب دیگر تاپیک ها از جمله "تطابق دین با علم و عقل" هم
نگاهی ننموده اید.
مطلب شماره 3 شما درست استدلال علیه خود شماست که گفته اید :
" 3- تمام اديان الهي احكامشان مطابق علم و عقل است و همگي
آنها هم احكام فردی دارند و هم احكام اجتماعي و همانطور كه گفتم براي تبيين هر
مساله اي مقدماتی لازم است و من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم
نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير
سوال ببرم؟؟؟ "
عزیز من مطابق فرمایش خود شما اگر عقل ناقص شما نمی تواند به حقانیت دین پی
ببرد پس :
1- با کدام وسیله( غیر از عقل ناقص) به حقانیت دین پی می برید؟!
2-پس تعلیم پر طمطراق "تطابق دین با علم و عقل " به چکار می آید؟!
اگر عقل شما ناقص است و نمی تواند به حقانیت دین برسد چرا جناب عبدالبها بر
خلاف نظرشما راه اثبات دین را عقل قرار داده است آنجا که در کتاب خطابات جلد 2
می گویند:
" دیگر آن که دین باید مطابق با عقل باشد مطابق با علم باشد
زیر اگر مطابق عقل و علم نباشد اوهام است خدا قوه عاقله داده تا به حقیقت اشیاء
پی ببریم و حقیقت هر شی را ادراک کنیم اگر مخالف علم و عقل باشد شبهه ای
نیست که اوهام است" ....
بالاخره عقل ناقص شما ملاک تشخیص هست یا نیست!؟
3-آیا ایرادات شما بر ادیان دیگر که آنها را منسوخ می دانید با همین عقل ناقص
نبوده است؟!
امیدوارم کمی سنجیده تر سخن بگوئید:دوست شما آذرخش.
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
آذرخش گرامي
من فكر مي كردم كه شما فقط در تاپيك عزبه انديشه را كنار گذاشته اي ولي حالا مي بينم
كه در بقيه ي تاپيك ها هم علاقه اي به انديشيدن و تفكر در مورد كامنت هاي بنده را نداريد و
دوباره شائبه ي نرم افزار بودن شما براي من كم كم دارد پررنگ مي شود چون معمولا
موجودات غير جاندار از نعمت انديشه بي بهره اند.
خلاصه يا كمي انديشيدن را فرابگير و يا زبان خودت را به ما ياد بده تا مطالبي را كه مي گوييم
متوجه شوي. قبلا از اينكه در اين زمينه مرا ياري خواهي كرد ممنونم.
بنده گفتم :
" تمام اديان الهي احكامشان مطابق علم و عقل است و همگي
آنها هم احكام فردی دارند و هم احكام اجتماعي و همانطور كه گفتم براي تبيين هر
مساله اي مقدماتی لازم است و من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم
نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير
سوال ببرم؟؟؟ "
اگر كمي دقت كني متوجه مي شوي كه در اينجا بحث در حق بودن يا نبودن دين نيست بلكه
مساله در فهم حكمت برخي از احكام است كه براي فهم آنها مقدماتي نياز است ولي شما
در جواب من گفته اي كه:
"عزیز من مطابق فرمایش خود شما اگر عقل ناقص شما نمی تواند به حقانیت دین پی
ببرد پس :
1- با کدام وسیله( غیر از عقل ناقص) به حقانیت دین پی می برید؟!
2-پس تعلیم پر طمطراق "تطابق دین با علم و عقل " به چکار می آید؟!
حالا براي همگان اثبات شد كه شما به انديشيدن اعتقاد چنداني نداري و اصولا از مطالب
من آنچه را كه خود دوست داري متوجه مي شوي. توصيه مي كنم شما در همان تاپيك
خودت باشي و بقيه مطالب را خراب نكني.
خير خواه تو بقيه پژوهشگران
الكس
من فكر مي كردم كه شما فقط در تاپيك عزبه انديشه را كنار گذاشته اي ولي حالا مي بينم
كه در بقيه ي تاپيك ها هم علاقه اي به انديشيدن و تفكر در مورد كامنت هاي بنده را نداريد و
دوباره شائبه ي نرم افزار بودن شما براي من كم كم دارد پررنگ مي شود چون معمولا
موجودات غير جاندار از نعمت انديشه بي بهره اند.
خلاصه يا كمي انديشيدن را فرابگير و يا زبان خودت را به ما ياد بده تا مطالبي را كه مي گوييم
متوجه شوي. قبلا از اينكه در اين زمينه مرا ياري خواهي كرد ممنونم.
بنده گفتم :
" تمام اديان الهي احكامشان مطابق علم و عقل است و همگي
آنها هم احكام فردی دارند و هم احكام اجتماعي و همانطور كه گفتم براي تبيين هر
مساله اي مقدماتی لازم است و من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم
نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير
سوال ببرم؟؟؟ "
اگر كمي دقت كني متوجه مي شوي كه در اينجا بحث در حق بودن يا نبودن دين نيست بلكه
مساله در فهم حكمت برخي از احكام است كه براي فهم آنها مقدماتي نياز است ولي شما
در جواب من گفته اي كه:
"عزیز من مطابق فرمایش خود شما اگر عقل ناقص شما نمی تواند به حقانیت دین پی
ببرد پس :
1- با کدام وسیله( غیر از عقل ناقص) به حقانیت دین پی می برید؟!
2-پس تعلیم پر طمطراق "تطابق دین با علم و عقل " به چکار می آید؟!
حالا براي همگان اثبات شد كه شما به انديشيدن اعتقاد چنداني نداري و اصولا از مطالب
من آنچه را كه خود دوست داري متوجه مي شوي. توصيه مي كنم شما در همان تاپيك
خودت باشي و بقيه مطالب را خراب نكني.
خير خواه تو بقيه پژوهشگران
الكس
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: شنبه 15 مهر 1385, 5:24 pm
سردبير جان
با اين كامنتي كه گذاشتيد ادعاي متين عزيز در مورد شما اثبات شد.
ضمنا من توهين نكردم و از مهمترين آموزه هاي امر مبارك مودب و متين بودن است ولي از همان ابتداي ورودم به اينجا بارها با اهانت مواجه شدم كه شما هم تذكراتي را در اين باب بيان ننموديد بنده فقط توصيه اي پدرانه به آذرخش عزيز كردم كه كمي حساب شده تر مطلب بنويسد ولي او در همين تاپيك آخر عقل مرا ناقص خواند!!!!! (اين توهين است)
كار شما هم بايد اين باشد كه اگر در يك تاپيك مطلب بر ربطي گذاشت به او تذكر بدهيد نه اينكه ..............
با اين كامنتي كه گذاشتيد ادعاي متين عزيز در مورد شما اثبات شد.
ضمنا من توهين نكردم و از مهمترين آموزه هاي امر مبارك مودب و متين بودن است ولي از همان ابتداي ورودم به اينجا بارها با اهانت مواجه شدم كه شما هم تذكراتي را در اين باب بيان ننموديد بنده فقط توصيه اي پدرانه به آذرخش عزيز كردم كه كمي حساب شده تر مطلب بنويسد ولي او در همين تاپيك آخر عقل مرا ناقص خواند!!!!! (اين توهين است)
كار شما هم بايد اين باشد كه اگر در يك تاپيك مطلب بر ربطي گذاشت به او تذكر بدهيد نه اينكه ..............
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
الکس عزیز
او به شما اهانتی نکرد وگرنه به او هم تذکر داده می شد.در مورد ناقصی عقل هم شما خودت نوشتی:
"من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير سوال ببرم؟؟؟ "
او هم گفت اگر شما عقل خود را ناقص می دانی پس با چه میزانی دین را می سنجی؟...
با این عقل که ناقصش می دانی؟!
آیا این اهانت است؟
لطفا شانتاژ نکنید تا بحث علمی ادامه پیدا کند.
او به شما اهانتی نکرد وگرنه به او هم تذکر داده می شد.در مورد ناقصی عقل هم شما خودت نوشتی:
"من نوعي كه اطلاع چنداني از ديانت الهيه ندارم نمي شود وقتي يكي از احكام با عقل ناقصم جور در نيامد بيايم و اصل ديانت را زير سوال ببرم؟؟؟ "
او هم گفت اگر شما عقل خود را ناقص می دانی پس با چه میزانی دین را می سنجی؟...
با این عقل که ناقصش می دانی؟!
آیا این اهانت است؟
لطفا شانتاژ نکنید تا بحث علمی ادامه پیدا کند.