از نگاه خواهر
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
از نگاه خواهر
از تالار های مهم "گفت و شنود " در سایت بهایی پژوهی، تالار کتاب شناسی و نقد متون است.
شناخت متون اصلی پژوهشی در حوزه بهائیت در دستور کار این تالار است.از این سری بحث ها ،سلسله بحث های آشنایی با کتاب ایقان ارائه گردید که البته در آینده ادامه پیدا خواهد کرد.
از متون مهم دیگر پژوهشی در بهایی پژوهی کتاب تنبیه النائمین است که توسط پژوهشگر "آذرخش " ارائه می گردد.نظر شما را به این مطالب جلب می نمائیم.امید است موثر باشد و مفید افتد.
شناخت متون اصلی پژوهشی در حوزه بهائیت در دستور کار این تالار است.از این سری بحث ها ،سلسله بحث های آشنایی با کتاب ایقان ارائه گردید که البته در آینده ادامه پیدا خواهد کرد.
از متون مهم دیگر پژوهشی در بهایی پژوهی کتاب تنبیه النائمین است که توسط پژوهشگر "آذرخش " ارائه می گردد.نظر شما را به این مطالب جلب می نمائیم.امید است موثر باشد و مفید افتد.
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
از نگاه خواهر ( آشنایی با کتاب تنبیه النائمین ) :1- جایگاه عزیه نزد عبدالبها
عزیه خانم ، خواهر بهاءاله است.شهرت او نزد بهائیان به خاطر نامه مفصلی است که عبد
البهاء _ پسر بهاءاله_به او به عنوان "عمه " نوشته است که در میان آنها به "لوح عمه "
مشهور است..
این لوح در کتاب مکاتیب ، جلد دوم صفحات186_170 در مجموعه نامه های عبدالبهاء آورده
شده است.نامه های دیگری نیز به او نوشته شده است که در مکاتیب موجود
است..عبدالبها در آن نا مه ها عمه خود را بسیار تجلیل نموده و با اوصافی چون "حنون "
و "مهربان" و "مکرمه " وعزیزه " و " فطنه " ( به معنی زیرک و با هوش)او را مورد خطاب قرار
داده است.برای نمونه یکی از این عبارات مدح را ذکر میکنیم تا جایگاه علمی و عقل و درایت
و ادراک و هوش او در نگاه عبدالبها مشخص گردد:
"ای عمه فطنه ، قسم به مطاف ملا اعلی که در فطانت و ادراک و عقل و
هوش ، تو بر دیگران - که مدعی قطبیت جهان رحمن هستند - امتیاز و رجحان داری "...
عبد البهادر این لوح او را به پذیرش مظهریت بهاءاله دعوت می نماید (زیرا او بابی خالص بوده
که مثل سایر بابیان به نص صریح باب ،از برادر دیگرش میرزا یحیی صبح ازل تبعیت می نموده
است). عزیه خانم رساله مفصلی در جواب برادر زاده می نویسد و نامش را "تنبیه
النائمین "می گذارد تا به اصطلاح خوابیدگان(یعنی متمردین از ازل) را با این مطالب، بیدار و
هشیار نماید.متن عالمانه و ادبیات قوی رساله نشان از آن دارد که تعاریف عبد البها از عمه
اش بیجا نبوده و حقیقتا او فطن و باهوش و عالمه بوده است و انشاء خوب او میراث پدری
است که منشی دربار بوده و این میراث را به همه فرزندانش داده و در آموزش ادبیت مطابق
رسومات چیزی را از فرزندان دریغ نکرده و در این راه جدیت فراوان نموده است.
از آنجا که این رساله حاوی اطلاعات تاریخی منحصر به فرد در مورد بابیه و ازلیه
و بهائیه است و وقایع دوران حضور بابیان رادر عراق بطور مستند ذکر نموده و بعضی مطالب
خصوصی را که هیچکس جز او شاهد نبوده بیان کرده به مصداق "اهل البیت ادری بما فی
البیت " بهترین منبع برای پژوهشگران وبهایی پژوهان محسوب می شود ، ما مطالب آن رادر
چند قسمت بررسی وتحلیل می نمائیم.امید است این گام شروع تحقیقات دیگری توسط
دیگران در این کتاب گردد.
خوشبختانه متن این کتاب نیزدر فضای مجازی اینترنت موجود است که به طرز زیبائی توسط
مومنین بابی باز چاپ شده است.چاپ های قبلی آن نیز موجوداست که استنادات ما بیشتر
بر اساس آن چاپ های قدیمی است که سعی خواهیم کرد صفحات آن دو را تطبیق دهیم.
عزیه خانم ، خواهر بهاءاله است.شهرت او نزد بهائیان به خاطر نامه مفصلی است که عبد
البهاء _ پسر بهاءاله_به او به عنوان "عمه " نوشته است که در میان آنها به "لوح عمه "
مشهور است..
این لوح در کتاب مکاتیب ، جلد دوم صفحات186_170 در مجموعه نامه های عبدالبهاء آورده
شده است.نامه های دیگری نیز به او نوشته شده است که در مکاتیب موجود
است..عبدالبها در آن نا مه ها عمه خود را بسیار تجلیل نموده و با اوصافی چون "حنون "
و "مهربان" و "مکرمه " وعزیزه " و " فطنه " ( به معنی زیرک و با هوش)او را مورد خطاب قرار
داده است.برای نمونه یکی از این عبارات مدح را ذکر میکنیم تا جایگاه علمی و عقل و درایت
و ادراک و هوش او در نگاه عبدالبها مشخص گردد:
"ای عمه فطنه ، قسم به مطاف ملا اعلی که در فطانت و ادراک و عقل و
هوش ، تو بر دیگران - که مدعی قطبیت جهان رحمن هستند - امتیاز و رجحان داری "...
عبد البهادر این لوح او را به پذیرش مظهریت بهاءاله دعوت می نماید (زیرا او بابی خالص بوده
که مثل سایر بابیان به نص صریح باب ،از برادر دیگرش میرزا یحیی صبح ازل تبعیت می نموده
است). عزیه خانم رساله مفصلی در جواب برادر زاده می نویسد و نامش را "تنبیه
النائمین "می گذارد تا به اصطلاح خوابیدگان(یعنی متمردین از ازل) را با این مطالب، بیدار و
هشیار نماید.متن عالمانه و ادبیات قوی رساله نشان از آن دارد که تعاریف عبد البها از عمه
اش بیجا نبوده و حقیقتا او فطن و باهوش و عالمه بوده است و انشاء خوب او میراث پدری
است که منشی دربار بوده و این میراث را به همه فرزندانش داده و در آموزش ادبیت مطابق
رسومات چیزی را از فرزندان دریغ نکرده و در این راه جدیت فراوان نموده است.
از آنجا که این رساله حاوی اطلاعات تاریخی منحصر به فرد در مورد بابیه و ازلیه
و بهائیه است و وقایع دوران حضور بابیان رادر عراق بطور مستند ذکر نموده و بعضی مطالب
خصوصی را که هیچکس جز او شاهد نبوده بیان کرده به مصداق "اهل البیت ادری بما فی
البیت " بهترین منبع برای پژوهشگران وبهایی پژوهان محسوب می شود ، ما مطالب آن رادر
چند قسمت بررسی وتحلیل می نمائیم.امید است این گام شروع تحقیقات دیگری توسط
دیگران در این کتاب گردد.
خوشبختانه متن این کتاب نیزدر فضای مجازی اینترنت موجود است که به طرز زیبائی توسط
مومنین بابی باز چاپ شده است.چاپ های قبلی آن نیز موجوداست که استنادات ما بیشتر
بر اساس آن چاپ های قدیمی است که سعی خواهیم کرد صفحات آن دو را تطبیق دهیم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: شنبه 22 مهر 1385, 10:54 am
الله ابهي
اگر اهل هر خانه به درون آن آگاه ترند ، خوبست نقل قول هاي جعفر بن علي فرزند امام هادي در مورد امام پس از امام يازدهم را نيز بررسي كنيم و اگر اين كار را بكنيم ، شما تن به نتايج آن خواهيد داد ؟ آيا ادعاي به حق او در مورد فرزند نداشتن امام يازدهم را مي پذيريد كه بهاييان ، ادعاهاي عزيه خانم را بپذيرند ؟
آقا يا خانم آذرخش !
شما امروز عضو سايت شده ايد و از سوابق سردبير محترم در سانسور شديد مطالب بهاييان بي خبريد . جهت اطلاعتان مي گويم كه هيچ كدام از بهاييان به جز من ، در اين سايت به روشنگري و كمك به تحري حقيقت نمي پردازند . علت هم آن است كه با سانسور و يا لغو عضويت خود مواجه شده اند . خود من نيز بارها مورد اعتراض احباي بهايي بوده ام كه مطلب نوشتن در اين سايت ، آب در هاون كوبيدن است . اما با اين حال تصميم گرفته ام كه به روشنگري خود ادامه دهم . ظاهرا سردبير و ياس ( كه البته هر دو يكنفر هستند ) از ننوشتن من بسيار خوشحال بودند و حتي به خاطر بازگشت من ، معترض شدند . ( كامنت هاي تاپيك قفل شده ي بررسي ايقان را ببينيد . )
اما براي اطلاع شما مي گويم كه فريب اينان را نخوريد و آزادانه ، به گفت و گو بپردازيد . حتي بنده حاضرم در فضايي ( حقيقي يا مجازي ) و البته بدون حضور سردبير سانسورچي اين سايت ، بحثم را با شما ادامه دهم . لذا خواهش مي كنم اولا به سوال من پاسخ دهيد كه :
چرا بهاييان بايد به مطالب جزوه اي كه وجود داشتنش محل بحث است و صدور آن از انسيه خانم را هيچ مرجع بهايي تاييد نكرده است بپذيرند ؟ و در صورت اثبات صدور آن از انسيه خانم ، آيا شما ادعاهاي جعفر بن علي را مي پذيريد كه ما ادعاهاي عزيه خانم را بپذيريم ؟
اما جناب جويا ؛
حساب شما از ياس و سردبير جداست . من واقعا اطلاع از كتاب ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و توبه نامه ي باب نداشتم . از شما بسيار ممنونم كه اين سند مهم را ارائه كرديد . سعي مي كنم كه تا هفته ي آينده ، جواب آن را پيدا كنم . لازم است كه تاكيد كنم كه از مطلبي كه در مورد آقاي خويي گفتم ، متاسفم . در آن لحظه عصباني بودم و مي خواستم ضعف استدلال شما را نشان دهم . و الا من كتابي با اين نام از او نديده ام و تحري حقيقت و انصاف ، ايجاب مي كند كه به اين نكته اعتراف كنم .
درود بر شما .
اگر اهل هر خانه به درون آن آگاه ترند ، خوبست نقل قول هاي جعفر بن علي فرزند امام هادي در مورد امام پس از امام يازدهم را نيز بررسي كنيم و اگر اين كار را بكنيم ، شما تن به نتايج آن خواهيد داد ؟ آيا ادعاي به حق او در مورد فرزند نداشتن امام يازدهم را مي پذيريد كه بهاييان ، ادعاهاي عزيه خانم را بپذيرند ؟
آقا يا خانم آذرخش !
شما امروز عضو سايت شده ايد و از سوابق سردبير محترم در سانسور شديد مطالب بهاييان بي خبريد . جهت اطلاعتان مي گويم كه هيچ كدام از بهاييان به جز من ، در اين سايت به روشنگري و كمك به تحري حقيقت نمي پردازند . علت هم آن است كه با سانسور و يا لغو عضويت خود مواجه شده اند . خود من نيز بارها مورد اعتراض احباي بهايي بوده ام كه مطلب نوشتن در اين سايت ، آب در هاون كوبيدن است . اما با اين حال تصميم گرفته ام كه به روشنگري خود ادامه دهم . ظاهرا سردبير و ياس ( كه البته هر دو يكنفر هستند ) از ننوشتن من بسيار خوشحال بودند و حتي به خاطر بازگشت من ، معترض شدند . ( كامنت هاي تاپيك قفل شده ي بررسي ايقان را ببينيد . )
اما براي اطلاع شما مي گويم كه فريب اينان را نخوريد و آزادانه ، به گفت و گو بپردازيد . حتي بنده حاضرم در فضايي ( حقيقي يا مجازي ) و البته بدون حضور سردبير سانسورچي اين سايت ، بحثم را با شما ادامه دهم . لذا خواهش مي كنم اولا به سوال من پاسخ دهيد كه :
چرا بهاييان بايد به مطالب جزوه اي كه وجود داشتنش محل بحث است و صدور آن از انسيه خانم را هيچ مرجع بهايي تاييد نكرده است بپذيرند ؟ و در صورت اثبات صدور آن از انسيه خانم ، آيا شما ادعاهاي جعفر بن علي را مي پذيريد كه ما ادعاهاي عزيه خانم را بپذيريم ؟
اما جناب جويا ؛
حساب شما از ياس و سردبير جداست . من واقعا اطلاع از كتاب ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و توبه نامه ي باب نداشتم . از شما بسيار ممنونم كه اين سند مهم را ارائه كرديد . سعي مي كنم كه تا هفته ي آينده ، جواب آن را پيدا كنم . لازم است كه تاكيد كنم كه از مطلبي كه در مورد آقاي خويي گفتم ، متاسفم . در آن لحظه عصباني بودم و مي خواستم ضعف استدلال شما را نشان دهم . و الا من كتابي با اين نام از او نديده ام و تحري حقيقت و انصاف ، ايجاب مي كند كه به اين نكته اعتراف كنم .
درود بر شما .
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
خانم متین. شما را عجول و عصبانی وغیر متین یافتم.تاپیک ایقان را دیدم. ده روز وقت دادید اگر توبه نامه باب ارائه نشود اصحاب سایت سیه رو شوند و سایت را ببندند. بعد که توبه نامه را ارائه دادند به جای سیه روئی خودتان برای سایت و سردبیر و یاس که امثال شما را از جهل مرکب نسبت به کتاب هایتان در آوردند بی ادبی می کنید.انصاف نیست. حتما پس فردا هم از حرفتان در مورد عزیه خانم پشیمان خواهید شدمثل پشیمانی از حرفتان در مورد توبه نامه!
از مناظره با شما یا هر بهایی دیگر در مورد رساله معتبر عزیه استقبال می کنم.
مقایسه خنک جعفر کذاب با عزیه فطنه موجب مزاح شد!
از مناظره با شما یا هر بهایی دیگر در مورد رساله معتبر عزیه استقبال می کنم.
مقایسه خنک جعفر کذاب با عزیه فطنه موجب مزاح شد!
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: شنبه 1 مهر 1385, 12:22 am
جناب سردبير
جناب اذرخش
قبل از اينكه به بحث خود بپردازم نكته اي را جهت اطلاع شما عرض ميكنم و ان حفظ متانت و بردباري است كه اغلب در معرض پيامهاي كوتاه ازاردهنده قرار ميگيريد و شما را از بحث اصليتان باز ميدارد بنا بر اين اگر ميتوانيد اين نوع برخورد ها را تحمل نماييد ادامه دهيد وگرنه وقت خود را تلف ميكنيد
و اما كلام اينجانب:
به نظر بنده بدون بررسيهاي تاريخي در زمينه تاريخ باب و سير جانشيني صبح ازل و بالاخره شناسايي زمينه هاي انشعاب در بابيت به ازلي و بهايي مطالب كتاب تنبيه النايمين براي خوانندگان چندان سودمند نخواهد بود .
بنا بر متون روشن و نوشته هاي فارسي و عربي باب اهميت دو شخصيت يكي در موقعيت جانشين و ديگري كسيكه در اينده خداوند او را اشكار خواهد كرد –من يظهره الله – مطرح بوده است كه دومي به مراتب از اولي مهمتر بوده است
باب براي من يظهره الله مقامات متعدد وگاهي يك شخصيت افسانه اي ترسيم مينمايد و حتي سال ظهور اورا نيز مشخص نموده است در واقع من يظهره الله در بينشي 1500 سال و در نگاه ديگر 2001 سال بعد ظهور خواهد كرد و فاصله بين اين زمان تا ظهور او را ايين بيان پوشش خواهد داد
سخن بابيان و ازليان اين است كه هيچ رابطه اي بين نقطه اولي و ميرزا حسينعلي نوري كه خود را بعدها بهاالله ناميد وجود نداشته بلكه ايين بيان توسط او به نابودي كشيده شده و بهاالله براي حفظ موقعيتي كه از كنار برادر خو د صبح ازل پيدا كرد دست به مخاصمه گسترده با بابيان و ازليان زد و از ارامش و بردباري ازل بهره گيري نموده با رعب و وحشت و تهديد به قتل و حتي كشتار بسياري از بابيان قدرت خود را تثبيت نمود
نكته ديگر اينكه باب و به تبع او ازليان منتظر كسي بنام بهاالله نبوده اند كه ايين مستقلشان را در يك دوره كوتاه نه ساله كارسازي نموده طومار انرا بپيچند و انرا زمينه ساز و پيش مقدمه ادعاي خود - يعني بهالله - قراردهد
از اينرو ازليان بحثهاي مهم بيشماري در نقد ادعاي بهالله و وابستگي او به سيد باب و ساير ادعاهاي او و فرزندش عباس افندي و ديگران دارند كه مشروعيت بهاييان را بطور جدي زير سوال ميبرد
با تشكر - سهيل
جناب اذرخش
قبل از اينكه به بحث خود بپردازم نكته اي را جهت اطلاع شما عرض ميكنم و ان حفظ متانت و بردباري است كه اغلب در معرض پيامهاي كوتاه ازاردهنده قرار ميگيريد و شما را از بحث اصليتان باز ميدارد بنا بر اين اگر ميتوانيد اين نوع برخورد ها را تحمل نماييد ادامه دهيد وگرنه وقت خود را تلف ميكنيد
و اما كلام اينجانب:
به نظر بنده بدون بررسيهاي تاريخي در زمينه تاريخ باب و سير جانشيني صبح ازل و بالاخره شناسايي زمينه هاي انشعاب در بابيت به ازلي و بهايي مطالب كتاب تنبيه النايمين براي خوانندگان چندان سودمند نخواهد بود .
بنا بر متون روشن و نوشته هاي فارسي و عربي باب اهميت دو شخصيت يكي در موقعيت جانشين و ديگري كسيكه در اينده خداوند او را اشكار خواهد كرد –من يظهره الله – مطرح بوده است كه دومي به مراتب از اولي مهمتر بوده است
باب براي من يظهره الله مقامات متعدد وگاهي يك شخصيت افسانه اي ترسيم مينمايد و حتي سال ظهور اورا نيز مشخص نموده است در واقع من يظهره الله در بينشي 1500 سال و در نگاه ديگر 2001 سال بعد ظهور خواهد كرد و فاصله بين اين زمان تا ظهور او را ايين بيان پوشش خواهد داد
سخن بابيان و ازليان اين است كه هيچ رابطه اي بين نقطه اولي و ميرزا حسينعلي نوري كه خود را بعدها بهاالله ناميد وجود نداشته بلكه ايين بيان توسط او به نابودي كشيده شده و بهاالله براي حفظ موقعيتي كه از كنار برادر خو د صبح ازل پيدا كرد دست به مخاصمه گسترده با بابيان و ازليان زد و از ارامش و بردباري ازل بهره گيري نموده با رعب و وحشت و تهديد به قتل و حتي كشتار بسياري از بابيان قدرت خود را تثبيت نمود
نكته ديگر اينكه باب و به تبع او ازليان منتظر كسي بنام بهاالله نبوده اند كه ايين مستقلشان را در يك دوره كوتاه نه ساله كارسازي نموده طومار انرا بپيچند و انرا زمينه ساز و پيش مقدمه ادعاي خود - يعني بهالله - قراردهد
از اينرو ازليان بحثهاي مهم بيشماري در نقد ادعاي بهالله و وابستگي او به سيد باب و ساير ادعاهاي او و فرزندش عباس افندي و ديگران دارند كه مشروعيت بهاييان را بطور جدي زير سوال ميبرد
با تشكر - سهيل
-
- پست: 20
- تاریخ عضویت: سهشنبه 18 مهر 1385, 5:42 am
- تماس:
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: شنبه 22 مهر 1385, 10:54 am
جویای عزیز سلام .
جهت اطلاع شما ، تا کنون 4 کامنت من در این تاپیک سانسور شده است که در هیچ کدام ، از هیچ خط قرمزی عبور نکردم و حتی در یکی از آن ها ، راهکاری را ارائه کردم .
خوش به حال شما که حرف هایتان سانسور نمی شود . اما من چه کنم که حق حرف زدن ندارم و نمی دانم چرا عضویتم را لغو نمی کنند تا لا اقل بار مسوولیت از دوشم برداشته شود ؟
لطفا اظهار نظر کنید .
جهت اطلاع شما ، تا کنون 4 کامنت من در این تاپیک سانسور شده است که در هیچ کدام ، از هیچ خط قرمزی عبور نکردم و حتی در یکی از آن ها ، راهکاری را ارائه کردم .
خوش به حال شما که حرف هایتان سانسور نمی شود . اما من چه کنم که حق حرف زدن ندارم و نمی دانم چرا عضویتم را لغو نمی کنند تا لا اقل بار مسوولیت از دوشم برداشته شود ؟
لطفا اظهار نظر کنید .
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
از نگاه خواهر ( آشنایی با کتاب تنبیه النائمین ) :2- ناقدی بصیر و مطلعی خبیر
*******
عزیه خانم مشهور به عزه الحاجیه دختر میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ ازبانوان
مشهور بابی است که در همان اوایل به این آئین گرویده و تاآخر عمر (هشتاد و چند سالگی )بر
آن مومن مانده بر اطاعت برادرش صبح ازل (رهبر بابیان )پایدارو بسیار مورد توجه بوده است و
هنگامی که قره العین در خانه محمود خان کلانتر در تهران محبوس بوده با او ارتباط و مکاتبه
داشته است. او تا آخر عمر شوهر اختیار نکرده و همواره از بعضی بستگان و برادر زادگان
سر پرستی می نموده و بواسطه مراتب دانش و فضیلت و تقوی و انقطاع مورد احترام همه
بوده مراتب دانش او از رساله تنبیه النائمین کاملا مشهود است.اودر 16 ربیع الاول 1322 از
دنیا رفته در امامزاده معصوم تهران مدفون و صبح ازل دو لوح در تجلیل از او نوشته و ثبات قدم
و اعراض از باطلش را ستوده است. خوشبختانه رساله اوکه مورد بحث ماست در فضای
مجازی اینتر نت به آدرس زیر مو جوداست:
---------------------------------------------------
توجه:
جناب آذرخش
کتاب در آدرس ذکر شده توسط شما به سختی دریافت می شود.
به دلیل سهولت دانلود پژوهشگران کتاب از آن آدرس دریافت و در آدرس های قابل دریافت زیر قرار داده شد.
کتاب تنبیه النائمین - بخش اوّل
کتاب تنبیه النائمین - بخش دوم
سردبیر
---------------------------------------------------
احاطه عزیه خانم به همه وقایع و رویدادهای سالهای اولیه امر ،موضوعی مسلم است.خود
او در ابتدای رساله خطاب به عبدالبها می نویسد(صفحه 4):
" لهذا به نحو اقتصار وبر وجه اختصار هر یک از مطالب را جوابی نگاشته ارسال
داشتم تا بدانید که از بدو این امر الی کنون با همگان همراه و از سرایر و ضمایر هر یک خبیر و
آگاه بوده ام.خدمت بزرگان این سلسله علیه رسیده مطالب مکنونه و مآرب مخزونه از آنها شنیده
و فهمیده ام که الی کنون اغلب از آن مطالب به منصه ظهور رسیده و خواهد رسید. اگر از دیگر
کسان قضایای دیگر بینم و یا بشنوم چون روایت پیش درایت ویا اجتهاد مقابل نص صریح
است" .
او تصریحا بیان می داردکه از ابتدای رویدادهای مهم امر بابیه در جریان همه امور بوده وبا
تمام بزرگان این سلسله –که دوتن از فعالان آن برادران او بودند_در ارتباط بوده و تمام مسائل
سری را مطلع بوده و به تعبیر خودش "مطالب مکنونه و مآرب مخزونه"
را از آنها شنیده و وقوع آنها را هم دیده و به نصوص صریح دسترسی داشته و همچون کسانی
نیست که روایت کنند بدون درایت و اجتهاد نمایند در جایی که نیاز به اجتهاد نیست و نص صریح
موضوع را روشن نموده است.علت لب به سخن گشودن خود را هم مطالب عبد البها در نامه اش
به او دانسته تا پرده از نقاب حقایق بگشاید . خود او میگوید:
"ولی چون کتمان حق نمودن موجب خذلان است و سبب غضب قادر منان فانما
اثمه علی الذین یبدلونه ناچار باید آن مطالبی که در پرده خفا مانده کشف غطا نمایم وزنگ اوهام
از آئینه خاطر پیر و برنا بزدایم تا هر بصیر چاه را از راه باز داند و هر ضریری خود را بصیر نخواند زیرا
که گفته اند اهل البیت ادری بما فی البیت."(صفحه 5 )
و برای آنکه به شهرت طلبی و هوا پرستی متهمش نگردانند پیشاپیش می گوید :
" خدای دانا را شاکرم و قادر توانا را ذاکر که در تمام مدت عمر به هواهای
نفسانی نیفتاده ودر سر ،هواجس شیطانی ننهاده ودر عین عبودیت و بندگی آزاد بوده ام و گوی
بی هوسی از همگان ربوده ،می دانم عیب و منقصت همگان از پیر و جوان را باز بهیچوجه لب به
سخن نگشوده ومهر خاموشی بر زبان نهاده ام."(صفحه 44 )
اینک وارد مباحث مطروحه در تنبیه النائمین خواهیم شد .
*******
عزیه خانم مشهور به عزه الحاجیه دختر میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ ازبانوان
مشهور بابی است که در همان اوایل به این آئین گرویده و تاآخر عمر (هشتاد و چند سالگی )بر
آن مومن مانده بر اطاعت برادرش صبح ازل (رهبر بابیان )پایدارو بسیار مورد توجه بوده است و
هنگامی که قره العین در خانه محمود خان کلانتر در تهران محبوس بوده با او ارتباط و مکاتبه
داشته است. او تا آخر عمر شوهر اختیار نکرده و همواره از بعضی بستگان و برادر زادگان
سر پرستی می نموده و بواسطه مراتب دانش و فضیلت و تقوی و انقطاع مورد احترام همه
بوده مراتب دانش او از رساله تنبیه النائمین کاملا مشهود است.اودر 16 ربیع الاول 1322 از
دنیا رفته در امامزاده معصوم تهران مدفون و صبح ازل دو لوح در تجلیل از او نوشته و ثبات قدم
و اعراض از باطلش را ستوده است. خوشبختانه رساله اوکه مورد بحث ماست در فضای
مجازی اینتر نت به آدرس زیر مو جوداست:
---------------------------------------------------
توجه:
جناب آذرخش
کتاب در آدرس ذکر شده توسط شما به سختی دریافت می شود.
به دلیل سهولت دانلود پژوهشگران کتاب از آن آدرس دریافت و در آدرس های قابل دریافت زیر قرار داده شد.
کتاب تنبیه النائمین - بخش اوّل
کتاب تنبیه النائمین - بخش دوم
سردبیر
---------------------------------------------------
احاطه عزیه خانم به همه وقایع و رویدادهای سالهای اولیه امر ،موضوعی مسلم است.خود
او در ابتدای رساله خطاب به عبدالبها می نویسد(صفحه 4):
" لهذا به نحو اقتصار وبر وجه اختصار هر یک از مطالب را جوابی نگاشته ارسال
داشتم تا بدانید که از بدو این امر الی کنون با همگان همراه و از سرایر و ضمایر هر یک خبیر و
آگاه بوده ام.خدمت بزرگان این سلسله علیه رسیده مطالب مکنونه و مآرب مخزونه از آنها شنیده
و فهمیده ام که الی کنون اغلب از آن مطالب به منصه ظهور رسیده و خواهد رسید. اگر از دیگر
کسان قضایای دیگر بینم و یا بشنوم چون روایت پیش درایت ویا اجتهاد مقابل نص صریح
است" .
او تصریحا بیان می داردکه از ابتدای رویدادهای مهم امر بابیه در جریان همه امور بوده وبا
تمام بزرگان این سلسله –که دوتن از فعالان آن برادران او بودند_در ارتباط بوده و تمام مسائل
سری را مطلع بوده و به تعبیر خودش "مطالب مکنونه و مآرب مخزونه"
را از آنها شنیده و وقوع آنها را هم دیده و به نصوص صریح دسترسی داشته و همچون کسانی
نیست که روایت کنند بدون درایت و اجتهاد نمایند در جایی که نیاز به اجتهاد نیست و نص صریح
موضوع را روشن نموده است.علت لب به سخن گشودن خود را هم مطالب عبد البها در نامه اش
به او دانسته تا پرده از نقاب حقایق بگشاید . خود او میگوید:
"ولی چون کتمان حق نمودن موجب خذلان است و سبب غضب قادر منان فانما
اثمه علی الذین یبدلونه ناچار باید آن مطالبی که در پرده خفا مانده کشف غطا نمایم وزنگ اوهام
از آئینه خاطر پیر و برنا بزدایم تا هر بصیر چاه را از راه باز داند و هر ضریری خود را بصیر نخواند زیرا
که گفته اند اهل البیت ادری بما فی البیت."(صفحه 5 )
و برای آنکه به شهرت طلبی و هوا پرستی متهمش نگردانند پیشاپیش می گوید :
" خدای دانا را شاکرم و قادر توانا را ذاکر که در تمام مدت عمر به هواهای
نفسانی نیفتاده ودر سر ،هواجس شیطانی ننهاده ودر عین عبودیت و بندگی آزاد بوده ام و گوی
بی هوسی از همگان ربوده ،می دانم عیب و منقصت همگان از پیر و جوان را باز بهیچوجه لب به
سخن نگشوده ومهر خاموشی بر زبان نهاده ام."(صفحه 44 )
اینک وارد مباحث مطروحه در تنبیه النائمین خواهیم شد .
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: شنبه 22 مهر 1385, 10:54 am
الله ابهی
متاسفم از این که می بینم ، جناب جویا دیگر به سایت نمی آیند و فکر می کنم ، ایشان هم کاری از دستشان بر نمی آید تا در برابر جریان سانسور انجام دهند .
جویا جان لطفا با بنده تماس بگیرید .
سردبیر محترم ، خانم یاس ، آذرخش کوبنده یا هر اسم دیگری که بر خود نهاده اید ، لطفا اجازه دهید ، چند روزی این کامنت باقی بماند .
متاسفم از این که می بینم ، جناب جویا دیگر به سایت نمی آیند و فکر می کنم ، ایشان هم کاری از دستشان بر نمی آید تا در برابر جریان سانسور انجام دهند .
جویا جان لطفا با بنده تماس بگیرید .
سردبیر محترم ، خانم یاس ، آذرخش کوبنده یا هر اسم دیگری که بر خود نهاده اید ، لطفا اجازه دهید ، چند روزی این کامنت باقی بماند .
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
از نگاه خواهر ( آشنایی با کتاب تنبیه النائمین ) 3- تحصیلات بهاءاله
****************
گزارش عزیه خانم از سواد آموزی و سیر تحصیلات برادرش میرزا حسینعلی در خانه و بیرون خانه
،با توجه به تفاوت سنی بسیار کم آندو و محشور بودن دائمی با یکدیگر در خانه ، و بعد ها در
سیر حرکت به بغداد و همراهی در کیش و آئین تا قبل از جدائی،گزارشی مستند و قابل قبول
است.او درس آموزی در خانه واشتغال به درس و اهتمام به مشق وفراگیری عربیت و ادبیت و
مطالب حکمت و عرفان و تحصیل دائمی مطالب در اثر معاشرت با حکما و عرفا و درویشان را
اینگونه بیان می کندو خطاب به عبدالبها چنین می گوید:
"جناب میرزای ابوی که از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید بواسطه فراهم بودن
اسباب و گرد آمدن اصحاب،اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته آنی خود را از تحصیل
مقدمات فارغ نمی گذاشتند. پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت ،به علم و حکمت و مطالب
عرفان مایل گردیده که به فواید این دو نائل آیند چنانکه اغلب روز و شب ایشان به معاشرت
حکمای ذی شان و مجالست عرفا و درویشان مشغول بود وقتی که صور اسرافیل ظهور دمیده
شد ایشان مردی بودند که اکثر کلمات و عبارات عرفا و حکما را دیده و اغلب علائم آثار ظهور را
شنیده و فهمیده..."(صفحه 5 )
لذا از نظر او ،بهاءاله علاوه بر دانش های مقدماتی مر سوم آن زمان (مثل ادبیات فارسی و
عربی )،اغلب کتابها و آثار حکما و عرفای بزرگ را مطالعه نموده و با اصطلاحات آنها آشنا شده و
تمام روز وشبش به معاشرت با عرفا و حکما و شعرا ودرویشان می گذشته است .
همین مضمون را در صفحات 21 و 23 هم آورده و بر آن تاکید می کند :
" کسی که از بدایت عمر از صرف و نحو و معانی و بیان ، آگاه و از دواوین
شعراءعرب و عجم با اطلاع از کتب تواریخ و سیر باشد و از مطالب حکما و عرفا مستحضر ،شب
و روز با عرفا و دراویش محشور و در نظم و نثر نویسی معروف و مشهور ..."
و در جایی دیگر (صفحه 20 )تعجب خود را از چنین درس آموخته ای بیان می دارد:
" خیلی تعجب دارم که شخصی مدت شصت هفتاد سال تجربه ها کند و
اطلاعات حاصل نماید و همیشه عمرش صرف مصاحبت عرفا و حکما و دراویش باشد ، ادعایی
کند که ..."
اودر مورد ایام اقامت در بغداد هم این چنین گزارش می کند:
"پس از خلاصی از حبس ،به جانب بغداد روانه شدند چندی در آن سرزمین
اقامت نموده و اغلب ایام را به مصاحبت احباب و معاشرت اصحاب و مطالعه بیان و مجالست اهل
ایقان به سر برده گویا از کلمات حضرت نقطه (باب)به غلط چنین فهمیدند که معادی و حشری و
ثوابی و عقابی و سزائی و جزائی غیر از این عالم نیست..." (صفحه 7 )
نکته دیگری که عزیه خانم گزارش می کند و پرده از روی یک راز تاریخی بر می دارد تمرین کردن
نگارش بر اساس تقلید از نوشته های با ب است. او به تفصیل شرح می دهد که چگونه بهاءاله
دستور می دهد همه نوشته های باب را از هر کجا که بوده توسط فرزندش محمد علی و
همسرش (مادر محمد علی ) نزد او آورند و آنها چنین می کنند و به سفر می روند و آثار باب را
از گوشه و کنار در بقچه کرده و نزد او می آورند و کسی علت آن را نمی فهمد اما از چشم نقاد و
زیرک عزیه خانم دور نمی ماند و راز برملا می شود:
"لیکن مردمان با ذکاوت و نفاد و نفوس با فطانت وقاد البته می دانند برای چه
بوده ودر انجام خیال ایشان چه فایده داشته است : اولا مداومت و ممارست به آن آیات مبارکات تا
ملکه برایش حاصل شود که در وقت ادعا بهمان سبک بتواند چیزی بگوید و بنویسد(!) ثانیا ..."
*******
گزارش های دیگری نیز در این کتاب در همین موضوع هست که به همین مقدار بسنده می
کنیم. این گزارش ها برای پژوهشگران از آنجهت اهمیت می یابد که دانسته
شود بهائیان میرزا حسینعلی بهاءاله را ،امی و درس ناخوانده می دانند و بر این مطلب هم در
کتابها شان پافشاری می نمایند...!
****************
گزارش عزیه خانم از سواد آموزی و سیر تحصیلات برادرش میرزا حسینعلی در خانه و بیرون خانه
،با توجه به تفاوت سنی بسیار کم آندو و محشور بودن دائمی با یکدیگر در خانه ، و بعد ها در
سیر حرکت به بغداد و همراهی در کیش و آئین تا قبل از جدائی،گزارشی مستند و قابل قبول
است.او درس آموزی در خانه واشتغال به درس و اهتمام به مشق وفراگیری عربیت و ادبیت و
مطالب حکمت و عرفان و تحصیل دائمی مطالب در اثر معاشرت با حکما و عرفا و درویشان را
اینگونه بیان می کندو خطاب به عبدالبها چنین می گوید:
"جناب میرزای ابوی که از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید بواسطه فراهم بودن
اسباب و گرد آمدن اصحاب،اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته آنی خود را از تحصیل
مقدمات فارغ نمی گذاشتند. پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت ،به علم و حکمت و مطالب
عرفان مایل گردیده که به فواید این دو نائل آیند چنانکه اغلب روز و شب ایشان به معاشرت
حکمای ذی شان و مجالست عرفا و درویشان مشغول بود وقتی که صور اسرافیل ظهور دمیده
شد ایشان مردی بودند که اکثر کلمات و عبارات عرفا و حکما را دیده و اغلب علائم آثار ظهور را
شنیده و فهمیده..."(صفحه 5 )
لذا از نظر او ،بهاءاله علاوه بر دانش های مقدماتی مر سوم آن زمان (مثل ادبیات فارسی و
عربی )،اغلب کتابها و آثار حکما و عرفای بزرگ را مطالعه نموده و با اصطلاحات آنها آشنا شده و
تمام روز وشبش به معاشرت با عرفا و حکما و شعرا ودرویشان می گذشته است .
همین مضمون را در صفحات 21 و 23 هم آورده و بر آن تاکید می کند :
" کسی که از بدایت عمر از صرف و نحو و معانی و بیان ، آگاه و از دواوین
شعراءعرب و عجم با اطلاع از کتب تواریخ و سیر باشد و از مطالب حکما و عرفا مستحضر ،شب
و روز با عرفا و دراویش محشور و در نظم و نثر نویسی معروف و مشهور ..."
و در جایی دیگر (صفحه 20 )تعجب خود را از چنین درس آموخته ای بیان می دارد:
" خیلی تعجب دارم که شخصی مدت شصت هفتاد سال تجربه ها کند و
اطلاعات حاصل نماید و همیشه عمرش صرف مصاحبت عرفا و حکما و دراویش باشد ، ادعایی
کند که ..."
اودر مورد ایام اقامت در بغداد هم این چنین گزارش می کند:
"پس از خلاصی از حبس ،به جانب بغداد روانه شدند چندی در آن سرزمین
اقامت نموده و اغلب ایام را به مصاحبت احباب و معاشرت اصحاب و مطالعه بیان و مجالست اهل
ایقان به سر برده گویا از کلمات حضرت نقطه (باب)به غلط چنین فهمیدند که معادی و حشری و
ثوابی و عقابی و سزائی و جزائی غیر از این عالم نیست..." (صفحه 7 )
نکته دیگری که عزیه خانم گزارش می کند و پرده از روی یک راز تاریخی بر می دارد تمرین کردن
نگارش بر اساس تقلید از نوشته های با ب است. او به تفصیل شرح می دهد که چگونه بهاءاله
دستور می دهد همه نوشته های باب را از هر کجا که بوده توسط فرزندش محمد علی و
همسرش (مادر محمد علی ) نزد او آورند و آنها چنین می کنند و به سفر می روند و آثار باب را
از گوشه و کنار در بقچه کرده و نزد او می آورند و کسی علت آن را نمی فهمد اما از چشم نقاد و
زیرک عزیه خانم دور نمی ماند و راز برملا می شود:
"لیکن مردمان با ذکاوت و نفاد و نفوس با فطانت وقاد البته می دانند برای چه
بوده ودر انجام خیال ایشان چه فایده داشته است : اولا مداومت و ممارست به آن آیات مبارکات تا
ملکه برایش حاصل شود که در وقت ادعا بهمان سبک بتواند چیزی بگوید و بنویسد(!) ثانیا ..."
*******
گزارش های دیگری نیز در این کتاب در همین موضوع هست که به همین مقدار بسنده می
کنیم. این گزارش ها برای پژوهشگران از آنجهت اهمیت می یابد که دانسته
شود بهائیان میرزا حسینعلی بهاءاله را ،امی و درس ناخوانده می دانند و بر این مطلب هم در
کتابها شان پافشاری می نمایند...!
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
خانم متین از اظهار لطف شما تشکر می کنم. حقیر چند روزی است به خاطر گرفتاری در سایت فعال نبوده ام. از این بابت متاسفم. از جناب سردبیر هم اگر به جهت مطالب شما را سانسور می کند، گلایه مندم. خواهش می کنم برای آن که بدانم چرا ایشان مطالب شما را سانسور کرده است، یک بار دیگر آن ها را ارسال کنید تا حقیر ( البته کاملا بی طرف) داوری کنم. چون بنده نیز معتقدم اگر مطلبی که با سیاست های سایت مغایرت ندارد، نوشته می شود، نباید حذف شود. به هر صورت منتظر ارسال مطالب حذف شده ی شما هستم. بررسی مطلب مربوط به جعفر کذاب را هم به وقت دیگری موکول می کنم. از انصاف و شجاعت شما هم تشکر می کنم. کاش افرادی مانند اسپرینگ و میلی و لوتوس و بهایی و میثاق و از این قبیل بهائیانی که ادعای تحری حقیقت می کنند و دیگر سر و کله شان به خاطر دست خالی شان پیدا نیست، یک جو از شجاعت و مردانگی شما خانم متین را داشتند. باز هم گلی به جمال یک خانم که تا این اندازه شجاع و منصف است.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: شنبه 22 مهر 1385, 10:54 am
الله ابهی
شاید این آخرین نوشته ی یک بهایی در این سایت باشد .
دوست دارم که مسلمانان و به ویژه جناب جویا بدانند که علت خداحافظی بهاییان با این سایت ، بد اخلاقی های سردبیر ، یاس ، آذرخش و... بوده است .
جویای عزیز !
من از نوشته های قبلی ام بک آپ ندارم ، اما ناچارم که خلاصه ی آن ها را بیاورم تا شما بدانید که بر من چه رفته است .
ابتدا من آذرخش را به گفت و گوی سالم دعوت کردم .
اما او ، تنها یک ساعت پس از کامنت من ، ادعا کرد که تمام مطالب تاپیک ایقان را خوانده است و ... ( هر دو کامنت فعلا موجود است . ) در حالی که همان روز عضو سایت شده بود .
در کامنت بعدی من از شما خواسته بودم که کمی ادب به او بیاموزید و از سردبیر گلایه کرده بودم که چرا در برابر این لحن آذرخش موضعی نمی گیرد و در کامنت بعدی باز هم خطاب به آذرخش گفته بودم که همین که می گویی یاس و سردبیر با ارائه ی مدرک ، جوابت را دادند نشانه ی آن است که تاپیک بررسی ایقان را نخوانده ای . چون در آن جا جناب جویا مدرک ارائه دادند و یاس ، فقط سکوت کرده بود .
بعد هم به شما عرض کردم که به نظر نمی رسد که دوستان مسلمان ، جنبه ی پذیرش اشتباه از سوی کسی را داشته باشند کما این که جوانکی چون آذرخش که در بحث قبلی نه سر پیاز بوده و نه ته آن ، به خود جرات می دهد که این گونه سخن بگوید . بعد هم به روش قبلی شما در برخورد با میلی عزیز ، مطابق با آیه ی و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ، سلام گفتم و از این خامی و بی ادبی اش شکایت کردم . آذرخش در پاسخ به سوال علمی من در مورد جعفر بن علی ، فقط به هوچی گری پرداخته و با پوزخند و شوخی ، مساله را لوث کرده است . من به این رفتار اعتراض کردم و البته همه ی این ها را سردبیر سانسور کرد .
سوالات علمی من و پاسخ محترمانه ام به آذرخش ، در حالی پاک شد که تمام بی ادبی های او بر روی صفحه باقی ماند .
به هر حال .
اگر بار گران بودیم ، رفتیم .
خوشا به احوال سردبیر که از اولین روز ، با سلاح سانسور ، اسپرینگ و نسیم و لوتوس و میثاق و ... و امروز من را فراری داد و مرحبا به آیینی که ادعا می کند که اکراهی در پذیرش دین نیست ، اما صورت سوالات منتقدانش را به جای پاسخگویی ، با پاک کن سانسور ، حذف می کند .
ما در سایت{ آدرس ها ذکر نشود مگر دو طرفه :سردبیر } منتظر جویندگان واقعی تعالیم بهاییت هستیم و البته در آن جا سوالات علمی را سانسور نخواهیم کرد .
خیال سردبیر و یاس و آذرخش هم راحت که کاری به کارشان نخواهیم داشت .
البته این بار از این کامنت بک آپ خواهم گرفت تا سند ظلمی باشد که بر من رفته است .
جانتان خوش باد .
به امید دیدار .
شاید این آخرین نوشته ی یک بهایی در این سایت باشد .
دوست دارم که مسلمانان و به ویژه جناب جویا بدانند که علت خداحافظی بهاییان با این سایت ، بد اخلاقی های سردبیر ، یاس ، آذرخش و... بوده است .
جویای عزیز !
من از نوشته های قبلی ام بک آپ ندارم ، اما ناچارم که خلاصه ی آن ها را بیاورم تا شما بدانید که بر من چه رفته است .
ابتدا من آذرخش را به گفت و گوی سالم دعوت کردم .
اما او ، تنها یک ساعت پس از کامنت من ، ادعا کرد که تمام مطالب تاپیک ایقان را خوانده است و ... ( هر دو کامنت فعلا موجود است . ) در حالی که همان روز عضو سایت شده بود .
در کامنت بعدی من از شما خواسته بودم که کمی ادب به او بیاموزید و از سردبیر گلایه کرده بودم که چرا در برابر این لحن آذرخش موضعی نمی گیرد و در کامنت بعدی باز هم خطاب به آذرخش گفته بودم که همین که می گویی یاس و سردبیر با ارائه ی مدرک ، جوابت را دادند نشانه ی آن است که تاپیک بررسی ایقان را نخوانده ای . چون در آن جا جناب جویا مدرک ارائه دادند و یاس ، فقط سکوت کرده بود .
بعد هم به شما عرض کردم که به نظر نمی رسد که دوستان مسلمان ، جنبه ی پذیرش اشتباه از سوی کسی را داشته باشند کما این که جوانکی چون آذرخش که در بحث قبلی نه سر پیاز بوده و نه ته آن ، به خود جرات می دهد که این گونه سخن بگوید . بعد هم به روش قبلی شما در برخورد با میلی عزیز ، مطابق با آیه ی و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ، سلام گفتم و از این خامی و بی ادبی اش شکایت کردم . آذرخش در پاسخ به سوال علمی من در مورد جعفر بن علی ، فقط به هوچی گری پرداخته و با پوزخند و شوخی ، مساله را لوث کرده است . من به این رفتار اعتراض کردم و البته همه ی این ها را سردبیر سانسور کرد .
سوالات علمی من و پاسخ محترمانه ام به آذرخش ، در حالی پاک شد که تمام بی ادبی های او بر روی صفحه باقی ماند .
به هر حال .
اگر بار گران بودیم ، رفتیم .
خوشا به احوال سردبیر که از اولین روز ، با سلاح سانسور ، اسپرینگ و نسیم و لوتوس و میثاق و ... و امروز من را فراری داد و مرحبا به آیینی که ادعا می کند که اکراهی در پذیرش دین نیست ، اما صورت سوالات منتقدانش را به جای پاسخگویی ، با پاک کن سانسور ، حذف می کند .
ما در سایت{ آدرس ها ذکر نشود مگر دو طرفه :سردبیر } منتظر جویندگان واقعی تعالیم بهاییت هستیم و البته در آن جا سوالات علمی را سانسور نخواهیم کرد .
خیال سردبیر و یاس و آذرخش هم راحت که کاری به کارشان نخواهیم داشت .
البته این بار از این کامنت بک آپ خواهم گرفت تا سند ظلمی باشد که بر من رفته است .
جانتان خوش باد .
به امید دیدار .
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
جناب جویا
با سلام و عرض ادب .چنانچه مستحضریددر چهار ماهه گذشته ده ها هزار مراجعه به سایت ثبت شده است.هزاران بهائی و غیر بهائی در هفته از پژوهش ها بهره می برند و ما خرسندیم .شاهد بوده اید چقدر بی ادبی چند نفر بهائی -که ما البته آنها را نماینده کل بهائیان نمی دانیم-را تحمل کرده ایم.هیچ مطلب علمی حتی اهانت به قرآن و مراحع را حذف نکردیم و پاسخ دادیم. متین ها و میلی ها و اسپرینگ هادر هیچ کجا بهتر از اینجا با متون خود آشنا نمی شوندچنانکه اعتراف کرده ا ند.یقین دارم روزانه چندین بار به سایت می آیند و مطالب را می خوانند حتی اگر کامنت نگذارند.راه مقدسی که گشوده شده ما هم که نباشیم ادامه خواهد یافت.عصبانیت امثال متین هم فرو کش خواهد کرد و معذرت خواهند خواست چنانکه در مورد توبه نامه و مرحوم آیه الله خوئی معذرت خواستند. یک معذرت خواهی هم به آذرخش برای اهانت به او در چند کامنت بالا بدهکار است.بقیه به قضاوت کاربران.بعضی کاربران با همین مقدار پاسخ هم مخالفندو اینها را ترمزمی دانندوبه ما اعتراض می کنند که هزاران مخاطب را فدای یکی دو نفر نکنیم و راه را پر شتاب ادامه دهیم. روشنی سپیده ، جان رهروان را تا لقای خورشید مشعل راه است و توش وتوان حرکت.شب را به سخره می گیرند شبروان مصمم راهیان سپیده...
با سلام و عرض ادب .چنانچه مستحضریددر چهار ماهه گذشته ده ها هزار مراجعه به سایت ثبت شده است.هزاران بهائی و غیر بهائی در هفته از پژوهش ها بهره می برند و ما خرسندیم .شاهد بوده اید چقدر بی ادبی چند نفر بهائی -که ما البته آنها را نماینده کل بهائیان نمی دانیم-را تحمل کرده ایم.هیچ مطلب علمی حتی اهانت به قرآن و مراحع را حذف نکردیم و پاسخ دادیم. متین ها و میلی ها و اسپرینگ هادر هیچ کجا بهتر از اینجا با متون خود آشنا نمی شوندچنانکه اعتراف کرده ا ند.یقین دارم روزانه چندین بار به سایت می آیند و مطالب را می خوانند حتی اگر کامنت نگذارند.راه مقدسی که گشوده شده ما هم که نباشیم ادامه خواهد یافت.عصبانیت امثال متین هم فرو کش خواهد کرد و معذرت خواهند خواست چنانکه در مورد توبه نامه و مرحوم آیه الله خوئی معذرت خواستند. یک معذرت خواهی هم به آذرخش برای اهانت به او در چند کامنت بالا بدهکار است.بقیه به قضاوت کاربران.بعضی کاربران با همین مقدار پاسخ هم مخالفندو اینها را ترمزمی دانندوبه ما اعتراض می کنند که هزاران مخاطب را فدای یکی دو نفر نکنیم و راه را پر شتاب ادامه دهیم. روشنی سپیده ، جان رهروان را تا لقای خورشید مشعل راه است و توش وتوان حرکت.شب را به سخره می گیرند شبروان مصمم راهیان سپیده...
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
جناب سردبیر من نخست از شما گلایه مندم که بهانه به دست بهائیان می دهید. دوست گرامی رسم احبا بر آن است که چون در مباحث علمی کم می آورند، در به در به دنبال بهانه می گردند که قهر کنند و بروند و برای آن که متهم نشوند که اصل تحری حقیقت را زیر پا که چه عرض کنم، به زباله دان تاریخ سپرده اند، از همین قبیل بهانه ها که در این سایت گاهی آن را یافته اند، دست و پا می کنند و الفرار! بنابراین چنان که عرض کردم گلایه ی من نخست از شماست. دوست عزیز بنده به عنوان یکی از اعضای سایت از شما خواهش می کنم هیچ سخنی را از بهائیان حذف نکنید حتی اگر بی ادبی کنند و ناسزا بگویند. همه ی بهائیان که یک جور نیستند. بنابراین از این پس تمنا می کنم بهانه به دست افرادی که در بحث های علمی وا می مانند و به دنبال گریختنی آبرومند هستند، ندهید.
و اما خانم متین ندای مظلومیت شما را شنیدم و از جناب سردبیر هم گلایه کردم، ولی مع الاسف بحث علمی از شما ندیدم. بیشتر بیانات شما گلایه های معذرت می خواهم زنانه بود تا بحث های علمی. در باره ی توبه نامه البته مردانگی کرده و پوزش طلبیده اید، ولی قول داده اید که پاسخ آن را بیاورید و اینک غزل خدا حافظی می سرایید؟ بنده به عنوان یک مسلمان ادعا می کنم که نه تنها شما و نه تنها بیت العدل ، اگر جناب باب و بهاء و عبدالبهاء و شوقی افندی و ایادی امرالله هم جمع شوند، به مطالب علمی و منطقی این سایت که مبتنی بر کتاب های اصلی و متون پیشوایان بهایی است، پاسخ نخواهند داشت که بدهند. بنابراین قهر کردن و سایت را تحریم کردن و از این قبیل شگردهای قدیمی، شما را حداقل نزد وجدانتان شرمنده خواهد کرد و به شعار تحری حقیقت که گوش فلک را کر کرده است، در دل و درون، پوزخند خواهید زد.من به خاطر سوابقی که از تشکیلات و مساله ی طرد روحانی و اداری و از این قبیل می دانم، حدس قوی می زنم که تشکیلات از شرکت شما و امثال شما در این سایت نا خرسند است و احتمالا آن را تحریم کرده است. انگ بهایی ستیزی هم که خرجی ندارد. می شود هر کس که در باره ی بهائیت تحقیق درست کند و بهائیت را بر اساس سخنان باب و بهاء و عبدالبهاء و شوقی افندی، رد کند، بهایی ستیز تلقی شود. به این ترتیب به عرض و اطلاع بهائیان عزیز می رسانم که بهایی ستیزتر از جناب باب و بهاء الله من در تاریخ امر سراغ ندارم. ستیز من و امثال من با بهائیت بر اساس آن چیزهایی است که پیشوایان شما خود در کتاب هایشان آورده اند. نقل آن مطالب و بررسی آن سخنان اگر بهایی ستیزی است پس باب نخستین بهایی ستیز است و پس از او مقام دوم این ستیز به جناب بهاء الله می رسد تا به شوق افندی برسد.
من تردیدی ندارم که بسیاری بهائیان آزاد اندیش و جوان مرد که خود را در چنبره ی اختاپوسی تشکیلات امر گرفتار نکرده اند، به این سایت مراجعه می کنند و در پی آن به وجدان خود مراجعه می کنند و به خوبی می یابند که متاسفانه پیشوایان بهایی آنان را فریب داده اند و تشکیلات هزار توی امری تلاش می کند که اجازه ندهد تا بهائیان آن گونه که خود می خواهند، بیندیشند. من از بحث های شعاری هیچ خوشم نمی آید ولی عزیزانی که در این مدت سه چهار ماهه به این سایت مراجعه کرده اند، مشاهده فرموده اند که تمامی تلاش بنده آن بوده که هر چه عرض می کنم مبتنی بر بیانات رهبران اصلی بهایی و کتاب های آنان باشد. اما رسم جوانمردی و انسانیت آن نیست که بهائیت چون پاسخ علمی و منطقی ندارد، تلاش کند که بهائیان هم چنان چشم و گوش بسته بمانند. بالاخره حقیقت به روشنی رخ می نماید. به امید ان روز!
و اما خانم متین ندای مظلومیت شما را شنیدم و از جناب سردبیر هم گلایه کردم، ولی مع الاسف بحث علمی از شما ندیدم. بیشتر بیانات شما گلایه های معذرت می خواهم زنانه بود تا بحث های علمی. در باره ی توبه نامه البته مردانگی کرده و پوزش طلبیده اید، ولی قول داده اید که پاسخ آن را بیاورید و اینک غزل خدا حافظی می سرایید؟ بنده به عنوان یک مسلمان ادعا می کنم که نه تنها شما و نه تنها بیت العدل ، اگر جناب باب و بهاء و عبدالبهاء و شوقی افندی و ایادی امرالله هم جمع شوند، به مطالب علمی و منطقی این سایت که مبتنی بر کتاب های اصلی و متون پیشوایان بهایی است، پاسخ نخواهند داشت که بدهند. بنابراین قهر کردن و سایت را تحریم کردن و از این قبیل شگردهای قدیمی، شما را حداقل نزد وجدانتان شرمنده خواهد کرد و به شعار تحری حقیقت که گوش فلک را کر کرده است، در دل و درون، پوزخند خواهید زد.من به خاطر سوابقی که از تشکیلات و مساله ی طرد روحانی و اداری و از این قبیل می دانم، حدس قوی می زنم که تشکیلات از شرکت شما و امثال شما در این سایت نا خرسند است و احتمالا آن را تحریم کرده است. انگ بهایی ستیزی هم که خرجی ندارد. می شود هر کس که در باره ی بهائیت تحقیق درست کند و بهائیت را بر اساس سخنان باب و بهاء و عبدالبهاء و شوقی افندی، رد کند، بهایی ستیز تلقی شود. به این ترتیب به عرض و اطلاع بهائیان عزیز می رسانم که بهایی ستیزتر از جناب باب و بهاء الله من در تاریخ امر سراغ ندارم. ستیز من و امثال من با بهائیت بر اساس آن چیزهایی است که پیشوایان شما خود در کتاب هایشان آورده اند. نقل آن مطالب و بررسی آن سخنان اگر بهایی ستیزی است پس باب نخستین بهایی ستیز است و پس از او مقام دوم این ستیز به جناب بهاء الله می رسد تا به شوق افندی برسد.
من تردیدی ندارم که بسیاری بهائیان آزاد اندیش و جوان مرد که خود را در چنبره ی اختاپوسی تشکیلات امر گرفتار نکرده اند، به این سایت مراجعه می کنند و در پی آن به وجدان خود مراجعه می کنند و به خوبی می یابند که متاسفانه پیشوایان بهایی آنان را فریب داده اند و تشکیلات هزار توی امری تلاش می کند که اجازه ندهد تا بهائیان آن گونه که خود می خواهند، بیندیشند. من از بحث های شعاری هیچ خوشم نمی آید ولی عزیزانی که در این مدت سه چهار ماهه به این سایت مراجعه کرده اند، مشاهده فرموده اند که تمامی تلاش بنده آن بوده که هر چه عرض می کنم مبتنی بر بیانات رهبران اصلی بهایی و کتاب های آنان باشد. اما رسم جوانمردی و انسانیت آن نیست که بهائیت چون پاسخ علمی و منطقی ندارد، تلاش کند که بهائیان هم چنان چشم و گوش بسته بمانند. بالاخره حقیقت به روشنی رخ می نماید. به امید ان روز!
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
از نگاه خواهر ( آشنایی با کتاب تنبیه النائمین ) : 4- مباشرت بهاءاله در ترور شاه
**************
در وقایع سالیان نخستین پیدایش بابیه غیر از بلواوآشوب و جنگ در چند نقطه
کشور توسط بابیان ،اقدام برای ترور شاه نیز در کارنامه آنان آمده است.در شوال 1268 سوء
قصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از آنان پیش آمد ولی نا کام ماند و به
دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد و
تحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی
نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام
شد.اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیار موید این نقش بوده و منابع
بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا در" تنبیه النائمین " این نسبت را تایید کرده اند.
عز یه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران و
کارگزارانش بیان نموده و از ایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعد
انتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد:میرزاابتدا کریم خان
مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدو
خود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری
هم به او میدهد...اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد ! سپس میرزا ،جوان
بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه
می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و کثیری
بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم جناب بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه
در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید:
این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد
،حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند !!…
صفحات 6 و 7 کتاب تنبیه النائمین را ورق می زنیم:
***************
" بعد از مراجعت از بدشت و ختم جنگ قلعه شیخ طبرسی همواره شبانه روز بمعاشرت
بزرگان دین و اصحاب عرفان و یقین اوقات را مصروف داشته و همیشه بذر
خیال ریاست و هوای سلطنت در اراضی دماغ و دل میکاشتند از همان وقت ایشانرا سودای
جهان گیری در دل و هوای گردون سریری در سر بود گمانش اگر به شاه ایران زیانی رساند زمانه
او را بسریر سلطنت می نشاند غافل از اینکه رشته امور در دست قادری است که در آب
خاصیت آذر دهد و بر سر شبانی تاج قیصر نهد یوسف را از قعر چاه بعز و جاه رساند و بر سریر
سلطنت و شاهی نشاند . تؤ تی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء تعزمن تشاء و تذل
من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیءٍ قدیر مدتها این خیال خام را در تنور خاطر می پخت ولی
بهیچ وسیله راه بمقصود نمیبرد هر قدر بعضی از درست بینان با کفایت و مآل اندیشان با هوش و
درایت که از این خیال خام آگاهی داشتند ایشانرا از مبادرت باین امر خطیر ممانعت مینمودند
بجائی نمی رسیدند و فایده و ثمری نمی بخشید تا اینکه بعد از چندی کریمخان مافی را که
از زمره اصحاب و ثمره احباب بود خواستند و این مطلب را با او در میان آورده و او را تشویق
بلیغ و تأکیدی أکید در انجام این مرام نموده پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر و پیشدو خود
را بخان مافی داده و او را برای انجام آن کار نافرجام مأمور نمودند و لابداً در سرسر وعده
صدرات و سپهسالاری نیز باو داده و شاید در صورت قبول و تمکین ننمودن او را هم تهدید به
قتل و هلاک کرده هر چه بوده آن شخص هم یا از خوف جان و یا بطمع مال و منصب آن نقدینه
و اسب و شمشیر را بر گرفته و خفیاً بجانب اسلامبول عزیمت نموده پس از چند روزی معلوم
شد که آن پهلوان مافی خود ار از مصاف معاف داشته و لوای هزیمت افراشته است چون
جناب میرزا دیدند به آن مقصودی که مایل بودند نایل نشدند خواستند در اجرای خیال خود
تجدید وسایل نمایند محمد صادق تبریزی را که از مؤمنین بیان بود و صاحب صدق و ایقان
مدتهادر خدمت جناب عظیم تربیت یافته بقدر لمحه از دایره خدمت سر بر نتافته جانی برای
قربانی در کف داشت و گوهر غلطانی برای نثار راه دوست در صدف هماره مکنون خاطرش
این بود برای جانان جان نثار کند و در راه دوست آنچه دارد ایثار نماید بالجمله آن جوان با ایقان
را بخدعه و فریب خاص خواسته محفلی در اجرای خیال خود آراستند و او را در این مطلب
تحریص و تحریض بلیغ نموده باین عنوان که حضرت ثمره ارواحنا فداه در اجرای این قضیه مایل
و مقرند و در انجام این مرام همراه و مصر و حال آنکه کذب محض و افترای صرف بوده است
بلکه بعد از اطلاع منع صریح فرمودند و جناب میرزا نپذیرفتند بالجمله او نیز کمر جلادت بسته
و بریکران عزم نشسته که گوی سبقت ازمیدان همگنان رباید و خود را مقبول حق و خلق
نماید زیر همین قبه و این بارگاه بالجمله آن بیچاره صادق را بسوی قربانگاه فرستاد و شد
آنچه شد که قلم از ذکر آن عاجز است اگر ندیده اید البته شنیده اید که آن فتنه دهماء صیلم
بزرگ و آن غوغای عظمای ظلمای سترگ بر سر اهل بیان چه آورد و چه سوزنده آتش شعله
وری افروخت هر که منتسب به این اسم بود از عالی و دانی و وضیع و شریف و عالم و
جاهل سراسر همه سوخت بس بزرگوارانیکه ناهی این فساد و ماحی این خصومت و عناد
بودند بخاک مذلت افتاده چه بسیار پیشوایانی که ادلاء دین و ارکان یقین بودند از عرض و جان
و مال و عیال آنچه داشتند در سر این کار دادند چون جناب عظیم و جناب خال و
میرزاقربانعلی و سلیمان خان و سلیمان قلی و امثال ذلک قریب هشتاد نفر بدرجه شهادت
فایز شدند کما فی الحدیث کلهم یصلحون للخلافة زبانه آتش و شعله نیران این فتنه دهماء
صماء بکماء بتمام بلاد ایران رسید چقدرها نفوس طیبه بقتل و اموال کثیره به نهب و تاراج
رفت و چه بسیار خانه ها خراب شد این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند پس
از اشتعال نائره فساد حاشا کرده و بگردن دیگران گذاشتند بالجمله درآن تراکم افواج ظلم و
عدوان بعضی از رؤسای سلاسل گرفتار اغلال و سلاسل گردیدند و در آن تلاطم امواج دریای
فتنه بی پایان چه بسیاری سرهای سران بروی خاک خاک خواری و ذلت افتاده و بسا پاهای
لطیف ظریف خوبان از زحمت پیاده روی پر آبله گردیده وچه اطفال خرد سال در اسیری از
قافله وامانده و در بیابان بی آب و نان هلاک شدند از جمله اشخاصی را که در این موقع برای
حبس ابدی به انبار دولتی بردند یکی جناب ابوی بودند پس از چندی وقوف و مکث در محبس
با جمعی از نفوس محترمه که در میان طائفه بر همه برتری و فزونی داشته قدم همت در
میدان شفاعت گذاشته و باب ضراعت گشوده برای خلاصی ایشان اصرار بیشمار نمودند
بالاخره از کثرت بذل مال و تصدیع نساء و رجال میرزا آقا خان صدر اعظم را بعجزو ستوه در
آورده حکم خلاصی ایشان را گرفته بشرطیکه من بعد از این حرکات و تحریکات غیر مرضی
منهی و از مملکت ایران منفی باشد این بود که پس از خلاصی حبس بجانب بغداد روانه
شدند. "
**************
در وقایع سالیان نخستین پیدایش بابیه غیر از بلواوآشوب و جنگ در چند نقطه
کشور توسط بابیان ،اقدام برای ترور شاه نیز در کارنامه آنان آمده است.در شوال 1268 سوء
قصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از آنان پیش آمد ولی نا کام ماند و به
دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد و
تحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی
نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام
شد.اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیار موید این نقش بوده و منابع
بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا در" تنبیه النائمین " این نسبت را تایید کرده اند.
عز یه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران و
کارگزارانش بیان نموده و از ایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعد
انتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد:میرزاابتدا کریم خان
مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدو
خود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری
هم به او میدهد...اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد ! سپس میرزا ،جوان
بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه
می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و کثیری
بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم جناب بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه
در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید:
این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد
،حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند !!…
صفحات 6 و 7 کتاب تنبیه النائمین را ورق می زنیم:
***************
" بعد از مراجعت از بدشت و ختم جنگ قلعه شیخ طبرسی همواره شبانه روز بمعاشرت
بزرگان دین و اصحاب عرفان و یقین اوقات را مصروف داشته و همیشه بذر
خیال ریاست و هوای سلطنت در اراضی دماغ و دل میکاشتند از همان وقت ایشانرا سودای
جهان گیری در دل و هوای گردون سریری در سر بود گمانش اگر به شاه ایران زیانی رساند زمانه
او را بسریر سلطنت می نشاند غافل از اینکه رشته امور در دست قادری است که در آب
خاصیت آذر دهد و بر سر شبانی تاج قیصر نهد یوسف را از قعر چاه بعز و جاه رساند و بر سریر
سلطنت و شاهی نشاند . تؤ تی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء تعزمن تشاء و تذل
من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیءٍ قدیر مدتها این خیال خام را در تنور خاطر می پخت ولی
بهیچ وسیله راه بمقصود نمیبرد هر قدر بعضی از درست بینان با کفایت و مآل اندیشان با هوش و
درایت که از این خیال خام آگاهی داشتند ایشانرا از مبادرت باین امر خطیر ممانعت مینمودند
بجائی نمی رسیدند و فایده و ثمری نمی بخشید تا اینکه بعد از چندی کریمخان مافی را که
از زمره اصحاب و ثمره احباب بود خواستند و این مطلب را با او در میان آورده و او را تشویق
بلیغ و تأکیدی أکید در انجام این مرام نموده پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر و پیشدو خود
را بخان مافی داده و او را برای انجام آن کار نافرجام مأمور نمودند و لابداً در سرسر وعده
صدرات و سپهسالاری نیز باو داده و شاید در صورت قبول و تمکین ننمودن او را هم تهدید به
قتل و هلاک کرده هر چه بوده آن شخص هم یا از خوف جان و یا بطمع مال و منصب آن نقدینه
و اسب و شمشیر را بر گرفته و خفیاً بجانب اسلامبول عزیمت نموده پس از چند روزی معلوم
شد که آن پهلوان مافی خود ار از مصاف معاف داشته و لوای هزیمت افراشته است چون
جناب میرزا دیدند به آن مقصودی که مایل بودند نایل نشدند خواستند در اجرای خیال خود
تجدید وسایل نمایند محمد صادق تبریزی را که از مؤمنین بیان بود و صاحب صدق و ایقان
مدتهادر خدمت جناب عظیم تربیت یافته بقدر لمحه از دایره خدمت سر بر نتافته جانی برای
قربانی در کف داشت و گوهر غلطانی برای نثار راه دوست در صدف هماره مکنون خاطرش
این بود برای جانان جان نثار کند و در راه دوست آنچه دارد ایثار نماید بالجمله آن جوان با ایقان
را بخدعه و فریب خاص خواسته محفلی در اجرای خیال خود آراستند و او را در این مطلب
تحریص و تحریض بلیغ نموده باین عنوان که حضرت ثمره ارواحنا فداه در اجرای این قضیه مایل
و مقرند و در انجام این مرام همراه و مصر و حال آنکه کذب محض و افترای صرف بوده است
بلکه بعد از اطلاع منع صریح فرمودند و جناب میرزا نپذیرفتند بالجمله او نیز کمر جلادت بسته
و بریکران عزم نشسته که گوی سبقت ازمیدان همگنان رباید و خود را مقبول حق و خلق
نماید زیر همین قبه و این بارگاه بالجمله آن بیچاره صادق را بسوی قربانگاه فرستاد و شد
آنچه شد که قلم از ذکر آن عاجز است اگر ندیده اید البته شنیده اید که آن فتنه دهماء صیلم
بزرگ و آن غوغای عظمای ظلمای سترگ بر سر اهل بیان چه آورد و چه سوزنده آتش شعله
وری افروخت هر که منتسب به این اسم بود از عالی و دانی و وضیع و شریف و عالم و
جاهل سراسر همه سوخت بس بزرگوارانیکه ناهی این فساد و ماحی این خصومت و عناد
بودند بخاک مذلت افتاده چه بسیار پیشوایانی که ادلاء دین و ارکان یقین بودند از عرض و جان
و مال و عیال آنچه داشتند در سر این کار دادند چون جناب عظیم و جناب خال و
میرزاقربانعلی و سلیمان خان و سلیمان قلی و امثال ذلک قریب هشتاد نفر بدرجه شهادت
فایز شدند کما فی الحدیث کلهم یصلحون للخلافة زبانه آتش و شعله نیران این فتنه دهماء
صماء بکماء بتمام بلاد ایران رسید چقدرها نفوس طیبه بقتل و اموال کثیره به نهب و تاراج
رفت و چه بسیار خانه ها خراب شد این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند پس
از اشتعال نائره فساد حاشا کرده و بگردن دیگران گذاشتند بالجمله درآن تراکم افواج ظلم و
عدوان بعضی از رؤسای سلاسل گرفتار اغلال و سلاسل گردیدند و در آن تلاطم امواج دریای
فتنه بی پایان چه بسیاری سرهای سران بروی خاک خاک خواری و ذلت افتاده و بسا پاهای
لطیف ظریف خوبان از زحمت پیاده روی پر آبله گردیده وچه اطفال خرد سال در اسیری از
قافله وامانده و در بیابان بی آب و نان هلاک شدند از جمله اشخاصی را که در این موقع برای
حبس ابدی به انبار دولتی بردند یکی جناب ابوی بودند پس از چندی وقوف و مکث در محبس
با جمعی از نفوس محترمه که در میان طائفه بر همه برتری و فزونی داشته قدم همت در
میدان شفاعت گذاشته و باب ضراعت گشوده برای خلاصی ایشان اصرار بیشمار نمودند
بالاخره از کثرت بذل مال و تصدیع نساء و رجال میرزا آقا خان صدر اعظم را بعجزو ستوه در
آورده حکم خلاصی ایشان را گرفته بشرطیکه من بعد از این حرکات و تحریکات غیر مرضی
منهی و از مملکت ایران منفی باشد این بود که پس از خلاصی حبس بجانب بغداد روانه
شدند. "
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 مهر 1385, 6:41 am
پاسخی به جناب جویا
جناب آقای جویا دورود بر شما
ابتدا روی سخنم به جناب آقای سردبیر است که ارسالهای بنده را با فراق بال سانسور می فرمایند و بعد از آن هم در صفحه اصلی در مورد آن می نویسند...
جناب آقای جویا شما هنوز جواب ایرادات بنده را نداده اید و بعد بنده را متهم به علمی نبودن می فرمایید... باری هر چند اگرچه شما گویا بطور اسیدی کم آورده اید و گویا حتی از طریق ایمیل هم نتوانستید جواب ایرادات بنده به قرآن را بدهید اما لطفا در این وب سایت یکسویه بر طبله عطار نکوبید.... من این سایت را تحریم کرده ام چون آزادی بیان در آن وجود ندارد و به حد زیادی هم بوی خفقان حجتیه را می دهد... به هر که آیه و حدیث بیاورید بنده که می دانم این سایت به کجا وابسته است و به دوستان بهایی هم گفته ام......
لطفا جواب ایرادات جزئی بنده را به قرآن بدهید: محض اطلاع شما اینها کوچکترین و جزئی ترین ایرادات بنده بود و گویا اگر ایرادات اساسی را مطرح کنم حتما ترورم می کنید.....
هر وقت جواب تمام سئوالات بنده را دادید آنوقت به بنده بگویید بی سواد و غیر علمی.......
شما را با جهلتان تنها می گذارم و امیدوارم روزی اول خودتان را و بعد دنیایتان را و بعد هم خدایتان را بشناسید و از این آکواریوم شیشه ای بیرون بیایید...... برای آقای سردبیر هم همین پیام را دارم.... خوش بگذرد چون بهاییان دیگر به این طبله عتار کاری ندارند.......
ابتدا روی سخنم به جناب آقای سردبیر است که ارسالهای بنده را با فراق بال سانسور می فرمایند و بعد از آن هم در صفحه اصلی در مورد آن می نویسند...
جناب آقای جویا شما هنوز جواب ایرادات بنده را نداده اید و بعد بنده را متهم به علمی نبودن می فرمایید... باری هر چند اگرچه شما گویا بطور اسیدی کم آورده اید و گویا حتی از طریق ایمیل هم نتوانستید جواب ایرادات بنده به قرآن را بدهید اما لطفا در این وب سایت یکسویه بر طبله عطار نکوبید.... من این سایت را تحریم کرده ام چون آزادی بیان در آن وجود ندارد و به حد زیادی هم بوی خفقان حجتیه را می دهد... به هر که آیه و حدیث بیاورید بنده که می دانم این سایت به کجا وابسته است و به دوستان بهایی هم گفته ام......
لطفا جواب ایرادات جزئی بنده را به قرآن بدهید: محض اطلاع شما اینها کوچکترین و جزئی ترین ایرادات بنده بود و گویا اگر ایرادات اساسی را مطرح کنم حتما ترورم می کنید.....
هر وقت جواب تمام سئوالات بنده را دادید آنوقت به بنده بگویید بی سواد و غیر علمی.......
شما را با جهلتان تنها می گذارم و امیدوارم روزی اول خودتان را و بعد دنیایتان را و بعد هم خدایتان را بشناسید و از این آکواریوم شیشه ای بیرون بیایید...... برای آقای سردبیر هم همین پیام را دارم.... خوش بگذرد چون بهاییان دیگر به این طبله عتار کاری ندارند.......
-
- پست: 9
- تاریخ عضویت: یکشنبه 16 مهر 1385, 9:00 am
با درود:
در اين چند ماهه كه از سايت بهره مي برم از اين قبيل خلط مباحث زياد ديده ام اميد وارم سردبير گرامي براي آن چاره اي بيانديشد ( به عنوان مثال يك تاپيك پاسخ به مسائل اسلامي از جايي مثل علماي قم و غيره به اين دوستان لينك نمايد ) تا وسط بحث علمي پيرامون بهاييت فيل كسي به ياد هندوستان شناسي نيفتد.
جايي هم به عنوان بحث آزاد اختصاص دهيد تا اگر كسي تصميم به ناله . نفرين . خودزني . ديگر زني . خط و نشان كشيدن . فحش و امثالهم گرفت پابرهنه وسط بحث نيايد و آنجا تشريف ببرد
در اين چند ماهه كه از سايت بهره مي برم از اين قبيل خلط مباحث زياد ديده ام اميد وارم سردبير گرامي براي آن چاره اي بيانديشد ( به عنوان مثال يك تاپيك پاسخ به مسائل اسلامي از جايي مثل علماي قم و غيره به اين دوستان لينك نمايد ) تا وسط بحث علمي پيرامون بهاييت فيل كسي به ياد هندوستان شناسي نيفتد.
جايي هم به عنوان بحث آزاد اختصاص دهيد تا اگر كسي تصميم به ناله . نفرين . خودزني . ديگر زني . خط و نشان كشيدن . فحش و امثالهم گرفت پابرهنه وسط بحث نيايد و آنجا تشريف ببرد
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
خدمت دوستان عزیز سایت سلام عرض می کنم.
تجربه ی چند ماهه ی حضور در این سایت به این حقیر چند چیز را یاد آوری کرده است:
1- متاسفانه برخی دوستان بهایی از حربه ی دروغ استفاده می کنند. حداقل دو مورد در این
مدت مشاهده کرده ام. یکی جناب لوتوس که نخست ناشیانه خود را کسی جا زد که فقط با
برخی بهائیان آشناست و سپس معلوم شد که بهایی است، دیگری همین جناب میثاق که
ناشی تر از لوتوس نخست خودش را حتی مسلمان دو آتشه که نگران بود تا شب احیایش را از
دست ندهد، جا زده بود و اینک پیداست که بهایی بسیار متعصبی است. بنابراین هیچ یک از
حرف های ایشان اعتباری ندارد.
2- تا سخن از بحث علمی و بررسی آثار و متون امری به میان می آید، بدن برخی بهائیان کهیر
می زند( اشاره است به داشتن حساسیت) عزیزان بهایی بنده در این سایت بارها و بارها اعلام
کرده ام که متاسفانه بسیاری از بهائیان با وجود ادعای تحری حقیقت، از این واژه ی زیبا، در
عمل به شدت فراری اند. تنها تحری حقیقتی را قبول دارند که به بهائی شدن کسی بیانجامد.
اگر جز این شد، انگ بهایی ستیزی و حجتیه ای و تروریست و ناقضین و ... به طرف می زنند و
خلاص. جناب میثاق این گونه برخورد و تهمت زدن از هزار بار ترور کردن بدتر است. اگر حرف
علمی دارید، بسم الله، و اگر نه، خواه سایت را تحریم کنید، خواه تهمت سانسور کردن بدهید،
مشکلی حل نمی شود. ما بسیار خوش حال ایم که در این سایت مجال و میدانی پیدا شده
است تا بهائیانی که به راستی در پی یافتن حقیقت اند، راه را از چاه باز شناسند. اگر یک نفر،
آری فقط یک نفر هم حقیقت امر را بشناسد و بیابد که بسیاری از شعارهای بهائیت طبل تو
خالی است، ما را بس است.
3- همان طور که جناب مهر اشاره کرده اند و حقیر هم پیش از این گفته ام، مبلغان بهایی که خود
را بسیار کارآزموده می پندارند، بهترین راه برای گریز از تگناهای بحثهای اصولی و اساسی را در
نفی حقانیت و اصالت بهائیت، آن می دانند که طرف مقابل را به بحث های اسلامی بکشانند تا
به این وسیله از پاسخ به پرسش های مبنایی در باره ی بهائیت شانه خالی کنند. جناب میثاق
هم از این حربه ی زنگ زده استفاده کرده است. بارها گفته ایم این جا سایت بهایی پژوهی
است نه اسلام شناسی. ضمن آن که به عنوان نمونه و نشانه، به برخی از مثلا اشکالات
اسلامی و قرآنی آقایان پاسخ داده ایم، اما در این دام نمی افتیم که خود را مشغول پاسخ دادن
به سئوالات اسلامی کنیم تا با این حیله ی مبلغانه، از پرداختن به مبانی نقد بهائیت باز مانیم.
4- هنگامی که مبلغان بهایی در بحث و مناظره کم می آورند، بهترین راه را همان گریز از میدان
بحث می دانند. برای این کار هم باز بهترین راه همان تحریم است که این نام می تواند یک جنبه
ی تقدس هم پیدا کند و وظیفه ی شرعی بهائیان مؤمن تلقی شود. بالاخره بیت العدل باید
بتواند بر فکر و اندیشه ی بهائیان حکومت کند. به یاد داستان جالب کوه های سفید می افتم که
چگونه گروهی از موجوات فضایی توانسته بودند کره ی زمین را تصرف کنند و با کار گذاشتن یک
دستگاه پیچیده در مغز انسان ها، آن ها را آن گونه که خود می خواهند، بچرخانند و کنترلشان
کنند. بیت العدل به همان موجودات فضایی می ماند که کنترل مغز بسیاری از بهائیان را به
دست گرفته است و آن گونه که خود می خواهد، آنان را اداره می کند. این دسته از بهائیان هم
باید همان گونه بیندیشند که بیت العدل می خواهد. تحری حقیقت را هم همان بدانند که بیت
العدل می خواهد.
در ضمن جناب میثاق، یادم می آید که شما در نوشته ی پیشین طوری وانمود کرده اید که فردی
فرهیخته و با سواد و با معلومات هستید که به هر سوراخی هم سری زده اید. زمانی
مسیحی بوده اید، بعد بودایی شده اید، مدتی رزدشتی گری را آزموده اید و ... اشبتاه که نمی
کنم؟ اینک از شما بعید است که ندانید طبله ی عطار یعنی صندوقچه و یا طبقی که عطرفروش
انواع عطر را در آن می نهد. به هر صورت به یاد میلی و سوادش افتادم. راستی سلام مرا هم
به او و جناب اسپرینگ و لوتوس و دیگران برسانید. دوران خوشی با هم داشتیم.
تجربه ی چند ماهه ی حضور در این سایت به این حقیر چند چیز را یاد آوری کرده است:
1- متاسفانه برخی دوستان بهایی از حربه ی دروغ استفاده می کنند. حداقل دو مورد در این
مدت مشاهده کرده ام. یکی جناب لوتوس که نخست ناشیانه خود را کسی جا زد که فقط با
برخی بهائیان آشناست و سپس معلوم شد که بهایی است، دیگری همین جناب میثاق که
ناشی تر از لوتوس نخست خودش را حتی مسلمان دو آتشه که نگران بود تا شب احیایش را از
دست ندهد، جا زده بود و اینک پیداست که بهایی بسیار متعصبی است. بنابراین هیچ یک از
حرف های ایشان اعتباری ندارد.
2- تا سخن از بحث علمی و بررسی آثار و متون امری به میان می آید، بدن برخی بهائیان کهیر
می زند( اشاره است به داشتن حساسیت) عزیزان بهایی بنده در این سایت بارها و بارها اعلام
کرده ام که متاسفانه بسیاری از بهائیان با وجود ادعای تحری حقیقت، از این واژه ی زیبا، در
عمل به شدت فراری اند. تنها تحری حقیقتی را قبول دارند که به بهائی شدن کسی بیانجامد.
اگر جز این شد، انگ بهایی ستیزی و حجتیه ای و تروریست و ناقضین و ... به طرف می زنند و
خلاص. جناب میثاق این گونه برخورد و تهمت زدن از هزار بار ترور کردن بدتر است. اگر حرف
علمی دارید، بسم الله، و اگر نه، خواه سایت را تحریم کنید، خواه تهمت سانسور کردن بدهید،
مشکلی حل نمی شود. ما بسیار خوش حال ایم که در این سایت مجال و میدانی پیدا شده
است تا بهائیانی که به راستی در پی یافتن حقیقت اند، راه را از چاه باز شناسند. اگر یک نفر،
آری فقط یک نفر هم حقیقت امر را بشناسد و بیابد که بسیاری از شعارهای بهائیت طبل تو
خالی است، ما را بس است.
3- همان طور که جناب مهر اشاره کرده اند و حقیر هم پیش از این گفته ام، مبلغان بهایی که خود
را بسیار کارآزموده می پندارند، بهترین راه برای گریز از تگناهای بحثهای اصولی و اساسی را در
نفی حقانیت و اصالت بهائیت، آن می دانند که طرف مقابل را به بحث های اسلامی بکشانند تا
به این وسیله از پاسخ به پرسش های مبنایی در باره ی بهائیت شانه خالی کنند. جناب میثاق
هم از این حربه ی زنگ زده استفاده کرده است. بارها گفته ایم این جا سایت بهایی پژوهی
است نه اسلام شناسی. ضمن آن که به عنوان نمونه و نشانه، به برخی از مثلا اشکالات
اسلامی و قرآنی آقایان پاسخ داده ایم، اما در این دام نمی افتیم که خود را مشغول پاسخ دادن
به سئوالات اسلامی کنیم تا با این حیله ی مبلغانه، از پرداختن به مبانی نقد بهائیت باز مانیم.
4- هنگامی که مبلغان بهایی در بحث و مناظره کم می آورند، بهترین راه را همان گریز از میدان
بحث می دانند. برای این کار هم باز بهترین راه همان تحریم است که این نام می تواند یک جنبه
ی تقدس هم پیدا کند و وظیفه ی شرعی بهائیان مؤمن تلقی شود. بالاخره بیت العدل باید
بتواند بر فکر و اندیشه ی بهائیان حکومت کند. به یاد داستان جالب کوه های سفید می افتم که
چگونه گروهی از موجوات فضایی توانسته بودند کره ی زمین را تصرف کنند و با کار گذاشتن یک
دستگاه پیچیده در مغز انسان ها، آن ها را آن گونه که خود می خواهند، بچرخانند و کنترلشان
کنند. بیت العدل به همان موجودات فضایی می ماند که کنترل مغز بسیاری از بهائیان را به
دست گرفته است و آن گونه که خود می خواهد، آنان را اداره می کند. این دسته از بهائیان هم
باید همان گونه بیندیشند که بیت العدل می خواهد. تحری حقیقت را هم همان بدانند که بیت
العدل می خواهد.
در ضمن جناب میثاق، یادم می آید که شما در نوشته ی پیشین طوری وانمود کرده اید که فردی
فرهیخته و با سواد و با معلومات هستید که به هر سوراخی هم سری زده اید. زمانی
مسیحی بوده اید، بعد بودایی شده اید، مدتی رزدشتی گری را آزموده اید و ... اشبتاه که نمی
کنم؟ اینک از شما بعید است که ندانید طبله ی عطار یعنی صندوقچه و یا طبقی که عطرفروش
انواع عطر را در آن می نهد. به هر صورت به یاد میلی و سوادش افتادم. راستی سلام مرا هم
به او و جناب اسپرینگ و لوتوس و دیگران برسانید. دوران خوشی با هم داشتیم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 مهر 1385, 6:41 am
جناب آقای جویا
درورد بر شما
هر خواننده عاقلی از خواندن مباحث شما در می یابد که شما واداده اید و به تهمت و افترا روی آورده اید.... آقای جویا اگر با دموکراسی و اصول آزادی بیان آشنا نیستید دیگر چرا افترا زده و بنده را بهایی معرفی می کنید: قسم به خدای احد و واحد که من بهایی نیستم و گناه این تهمت را به عنوان حق الناس از شما نمی بخشم و اگر شما اعتقاد ندارید من به آخرت اعتقاد دارم و می دانم که خدایی هست در همین نزدیکی که از حق الناس نمی گذرد...... دوست عزیز بهتر است منظور بنده از طبله عطار را در مثلهای حضرت سعدی علیه رحمه جویا شوید.... لا اقل شما که از بنده باید بیشتر سعدی خوانده باشید نه؟؟؟؟؟ پس می دانید کنایه سعدی از طبله عطار چیست نه؟؟؟؟ بسیار خوب دوست عزیز آنهایی که مناظرات بنده و جناب عالی را دنبال کرده اند خود به حقیقت مطلب پی می برند:
1- بحث بنده بر این است که شما به چه حقی دین مردم را تحلیل می کنید؟ این چند حالت دارد:
الف) شما به آزاد اندیشی ایمان دارید که در این صورت نباید وقتی من به اعتقادات شما ایراد می گیرم راه تهمت زدن را در پیش بگیرید و به بنده حق بدهید تا همانطور که شما در م.رد دین سایرین طمطراق می فرمایید، بنده هم در مورد دین شما حرف بزنم...
ب) شما می خواهید دین بهایی را نقد کنید که باید پرسید شما علامه هستید یا آیت الله یا حجت الاسلام و امثالهم که حق تفسیر مطالب دینی را دارید که اگر علم کافی دینی ندارید خودش یک سئوال است
ج) به همان منطقی که شما می گویید ایقان و سایز کتب امری ایراد دارند و دستور زبانشان هم غلط است بنده هم برایتان سیزده چهارده اشکال ساده و خیلی عادی را در قرآن آوردم و گفتم که چرا شما اینها را اشکال نمی دانید اما انها را جنایت می خوانید....
دوست عزیز زمانی شما می توانید بیایید در مورد امر بهایی و سایر ادیان حرف بزنید که اشکالات دینتان را رفع کنید: رطب خورده کی کند منع رطب؟؟؟؟!!!!!
در ضمن بهتر است روش جواب دادن به سئوالات سایرین را یاد بگیرید چون شما عادت کرده اید به همه توهین کنید همه را نادان و چهارچا بخوانید اما خودتان را عاری از هر نوع مشکل: عاقلان قضاوت کنند....
جناب آقای جویا راه رهبران خود را در چیش نگیرید و به مردم انگ نزنید البته عقلا گفته اند از کوزه همان تراود که دروست: از شما هم بیش از این انتظار نمی رود....
خداوند همه ما را هدایت کند......
دوستان بهایی هم اگر به این سایت نمی آیند حق دارند چون شما منطق کوبیدن و سانسور کردن را در پیش گرفته اید: فلان دوست گرامی یکی از شخصیت های بهایی را سودوم (بچه باز) معرفی می کند> آقای جویا آیا این از نظر شما درست است؟؟؟ خوب است که بنده هم از کتاب عایشه و پیامبر برایتان بنویسم تا شما سانسورش کنید؟؟؟؟؟ آقای جویا شما از چند پیرو بهایی که خبط کرده اند پیراهن عثمان می سازید خوب است بنده هم از بن لادن (لعنه الله علیه) و امثالهم به عنوان نشانه های اسلام بنویسم و فیلمهای سر بریدن را در اینترنت منتشر کنم و بگویم است اسلام؟؟؟؟
اگر بحث بحث علمی است آقای عزیز بهتر است علمی کار کنید اما آیا تخریب شخصیت شایعه نویسی، دروغ پردازی و تهمت زدن کار علمی است؟؟؟ اگر هست پس شما را باید به عنوان کاندید نوبل حتما معرفی کنیم تا حقتان را نخوردند>>>>>>
یا حی و یا قیوم
بنده خدا: میثاق
درورد بر شما
هر خواننده عاقلی از خواندن مباحث شما در می یابد که شما واداده اید و به تهمت و افترا روی آورده اید.... آقای جویا اگر با دموکراسی و اصول آزادی بیان آشنا نیستید دیگر چرا افترا زده و بنده را بهایی معرفی می کنید: قسم به خدای احد و واحد که من بهایی نیستم و گناه این تهمت را به عنوان حق الناس از شما نمی بخشم و اگر شما اعتقاد ندارید من به آخرت اعتقاد دارم و می دانم که خدایی هست در همین نزدیکی که از حق الناس نمی گذرد...... دوست عزیز بهتر است منظور بنده از طبله عطار را در مثلهای حضرت سعدی علیه رحمه جویا شوید.... لا اقل شما که از بنده باید بیشتر سعدی خوانده باشید نه؟؟؟؟؟ پس می دانید کنایه سعدی از طبله عطار چیست نه؟؟؟؟ بسیار خوب دوست عزیز آنهایی که مناظرات بنده و جناب عالی را دنبال کرده اند خود به حقیقت مطلب پی می برند:
1- بحث بنده بر این است که شما به چه حقی دین مردم را تحلیل می کنید؟ این چند حالت دارد:
الف) شما به آزاد اندیشی ایمان دارید که در این صورت نباید وقتی من به اعتقادات شما ایراد می گیرم راه تهمت زدن را در پیش بگیرید و به بنده حق بدهید تا همانطور که شما در م.رد دین سایرین طمطراق می فرمایید، بنده هم در مورد دین شما حرف بزنم...
ب) شما می خواهید دین بهایی را نقد کنید که باید پرسید شما علامه هستید یا آیت الله یا حجت الاسلام و امثالهم که حق تفسیر مطالب دینی را دارید که اگر علم کافی دینی ندارید خودش یک سئوال است
ج) به همان منطقی که شما می گویید ایقان و سایز کتب امری ایراد دارند و دستور زبانشان هم غلط است بنده هم برایتان سیزده چهارده اشکال ساده و خیلی عادی را در قرآن آوردم و گفتم که چرا شما اینها را اشکال نمی دانید اما انها را جنایت می خوانید....
دوست عزیز زمانی شما می توانید بیایید در مورد امر بهایی و سایر ادیان حرف بزنید که اشکالات دینتان را رفع کنید: رطب خورده کی کند منع رطب؟؟؟؟!!!!!
در ضمن بهتر است روش جواب دادن به سئوالات سایرین را یاد بگیرید چون شما عادت کرده اید به همه توهین کنید همه را نادان و چهارچا بخوانید اما خودتان را عاری از هر نوع مشکل: عاقلان قضاوت کنند....
جناب آقای جویا راه رهبران خود را در چیش نگیرید و به مردم انگ نزنید البته عقلا گفته اند از کوزه همان تراود که دروست: از شما هم بیش از این انتظار نمی رود....
خداوند همه ما را هدایت کند......
دوستان بهایی هم اگر به این سایت نمی آیند حق دارند چون شما منطق کوبیدن و سانسور کردن را در پیش گرفته اید: فلان دوست گرامی یکی از شخصیت های بهایی را سودوم (بچه باز) معرفی می کند> آقای جویا آیا این از نظر شما درست است؟؟؟ خوب است که بنده هم از کتاب عایشه و پیامبر برایتان بنویسم تا شما سانسورش کنید؟؟؟؟؟ آقای جویا شما از چند پیرو بهایی که خبط کرده اند پیراهن عثمان می سازید خوب است بنده هم از بن لادن (لعنه الله علیه) و امثالهم به عنوان نشانه های اسلام بنویسم و فیلمهای سر بریدن را در اینترنت منتشر کنم و بگویم است اسلام؟؟؟؟
اگر بحث بحث علمی است آقای عزیز بهتر است علمی کار کنید اما آیا تخریب شخصیت شایعه نویسی، دروغ پردازی و تهمت زدن کار علمی است؟؟؟ اگر هست پس شما را باید به عنوان کاندید نوبل حتما معرفی کنیم تا حقتان را نخوردند>>>>>>
یا حی و یا قیوم
بنده خدا: میثاق
-
- پست: 23
- تاریخ عضویت: یکشنبه 14 آبان 1385, 3:25 pm
از نگاه خواهر(آشنایی با کتاب تنبیه النائمین) 5-فرار دو ساله بهاءاله
******************
از نقاط عطف در زندگی میرزا حسینعلی پس از حضور در بغداد ، فرار یا به قول عزیه خانم "
هزیمت "دو ساله او به سلیمانیه است.انگیزه او در این فرار مصون ماندن از تعرض بابیان بوده
است زیرا با فاش شدن نقشه او برای کودتا علیه برادرش ازل و اعتراض جدی بزرگان بابی و
بویژه خود ازل ،دیگر نمی توانست در آنجا بماند و بیم قتل او توسط بابیان وفادار به ازل می رفت
لذا نا گزیر از هزیمت و فرار شد.نقشه او جلب حمایت بابیان طبقه اول برای کنار زدن ازل وجا
انداختن ریاست خودش بود اما آنها به تعبیر عزیه طاقت استماع اقاویل و اباطیل او رانداشتندو
موضوع را با خود ازل در میان گذاشتند.وقتی ازل از این خیانت آگاه شد میرزا را خواست و زبان به
توبیخ و تغیر و ملامت گشود وخیانت او را باخیانت سامری برابر کردو گفت به همین زودی
همچون سامری خواستی خلق بیان را از راه به گمراهی کشانی؟پس از این عتاب ها میرزا
کاملا احساس خطر کرد و بغدادرا برای خود امن ندیدو تصمیم گرفت ناشناس به جائی بگریزد تا
اوضاع آرام شود وخیانت او فراموش شودو بتواند دوباره بر گردد.این بود که بطور ناشناس و با
لباس مبدل وبا عنوان جعلی درویش محمد به کوههای سلیمانیه نزد دراویش آن دیار گریخت.اما
عبارات عزیه در این موضوع ( صفحه 9 ) :
"بالجمله در آن مدت اقامت بغداد بواسطه آن سودائی که در سرو خیالاتی که در خاطر داشت
بعضی عبارات که دال بر بغاوت و طغیان و مورث کشف رازهای پنهان بوداز ایشان بروز نمود. چون
بعضی از مومنین طبقه اول طاقت استماع اینگونه اقاویل واباطیل را نداشتنداندک اندک آن
عبارات رابه سمع مبارک حضرت ازل رسانیدند.حضرت بر ایشان متغیر وزبان توبیخ و تغیر وملامت
گشودند.فرمودند در این قلیل زمان،خلق بیان را خواستی از مبدا دور و قضیه سامری را به ظهور
رسانی؟ و ایشان را از اینگونه مقالات منع و طرد فرمودند.جناب ایشان نیز بواسطه کشف مآرب
باطنی و مطالب قلبی به جانب سلیمانیه و اطراف آنجا به اسم عزیمت ، هزیمت فرمودند " !!
******************
از نقاط عطف در زندگی میرزا حسینعلی پس از حضور در بغداد ، فرار یا به قول عزیه خانم "
هزیمت "دو ساله او به سلیمانیه است.انگیزه او در این فرار مصون ماندن از تعرض بابیان بوده
است زیرا با فاش شدن نقشه او برای کودتا علیه برادرش ازل و اعتراض جدی بزرگان بابی و
بویژه خود ازل ،دیگر نمی توانست در آنجا بماند و بیم قتل او توسط بابیان وفادار به ازل می رفت
لذا نا گزیر از هزیمت و فرار شد.نقشه او جلب حمایت بابیان طبقه اول برای کنار زدن ازل وجا
انداختن ریاست خودش بود اما آنها به تعبیر عزیه طاقت استماع اقاویل و اباطیل او رانداشتندو
موضوع را با خود ازل در میان گذاشتند.وقتی ازل از این خیانت آگاه شد میرزا را خواست و زبان به
توبیخ و تغیر و ملامت گشود وخیانت او را باخیانت سامری برابر کردو گفت به همین زودی
همچون سامری خواستی خلق بیان را از راه به گمراهی کشانی؟پس از این عتاب ها میرزا
کاملا احساس خطر کرد و بغدادرا برای خود امن ندیدو تصمیم گرفت ناشناس به جائی بگریزد تا
اوضاع آرام شود وخیانت او فراموش شودو بتواند دوباره بر گردد.این بود که بطور ناشناس و با
لباس مبدل وبا عنوان جعلی درویش محمد به کوههای سلیمانیه نزد دراویش آن دیار گریخت.اما
عبارات عزیه در این موضوع ( صفحه 9 ) :
"بالجمله در آن مدت اقامت بغداد بواسطه آن سودائی که در سرو خیالاتی که در خاطر داشت
بعضی عبارات که دال بر بغاوت و طغیان و مورث کشف رازهای پنهان بوداز ایشان بروز نمود. چون
بعضی از مومنین طبقه اول طاقت استماع اینگونه اقاویل واباطیل را نداشتنداندک اندک آن
عبارات رابه سمع مبارک حضرت ازل رسانیدند.حضرت بر ایشان متغیر وزبان توبیخ و تغیر وملامت
گشودند.فرمودند در این قلیل زمان،خلق بیان را خواستی از مبدا دور و قضیه سامری را به ظهور
رسانی؟ و ایشان را از اینگونه مقالات منع و طرد فرمودند.جناب ایشان نیز بواسطه کشف مآرب
باطنی و مطالب قلبی به جانب سلیمانیه و اطراف آنجا به اسم عزیمت ، هزیمت فرمودند " !!