آشنایی با کتاب ایقان
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
آشنایی با کتاب ایقان (قسمت بیست و دوم :چرا تاویلات ایقان مضحک است ؟!)
واژه مضحک در عنوان" تاویلات بی مبنا و مضحک" قسمت بیست و یکم این مجموعه ،ظاهرا
برای متین بهایی خوشایند نبود.چون علت این عصبانیت را نمی دانم حدس می زنم یا مطلب
این قسمت را خوب مطالعه نکرده و پیام آن را دریافت نکرده اند یا خدای نکرده حجاب تعصبات
(که به قول آنها هادم بنیان انسانی است) مانع شده است در موضوع بیندیشند و به نتیجه
فرایند تحقیق تن دهند.ناچار توضیحات افزونتری ارائه می نمایم شاید بر ابهامی اگر بوده
فائق آید و علت بکاربردن آن عبارت روشن تر گردد.
پیامبران به زبان مردم سخن گفته اند و کتب آسمانی در قالب وحی با همین زبان ،تعالیم و
احکام ،نوید ها و انذارها،بشارات وپیشگوئیها واخبارات و مغیبات را بیان نموده اند.
اگر گفته اند "قائم موعود" خواهد امد تا عدل و داد را در سراسر زمین برپا کند و ریشه ظلم را
براندازدو زمین ذخائر پنهانش را هویدا کند و آسمان برکاتش را فرو ریزد و گرگ و میش از یک
آبشخور آب نوشند و آرامش و امنیت برقرار شود وفقیری یافت نشود و کفر و شرک از بین
برودوجز خدا در روی زمین پرستیده نشود(ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا
یشرکون بی شیئا .قرآن کریم. رجوع کنید به بیش از 250 آیه در قرآن کریم و حدود دو هزار
روایت صحیح ذیل آنها که در مجموعه های گرانقدری چون "معجم احادیث المهدی" علی
کورانی در 5 مجلد آمده است)و...آنوقت کسی بیاید و بگوید قائم موعود که
هزار و چهارصد سال منتظر آمدنش بودید و دستاوردهایش را چشم داشتید ،آمد و رفت و شما
خوابیده بودید و همه آن وعده ها هم کشک بود و معنای ظاهری نداشت و اصلا شما در این
مدت دین را نفهمیده بودیدو آن قائم هم سید باب بود که کتابش بیان است و خودش هم به دلیل
شورش ها اعدام شد و تمام گشت و رفت وحالا بیائید دنبال من راه بیفتید و از من تبعیت کنید
،حرفش مضحک نیست و به تاویلات بی مبنایش که هر حقه بازی هم می تواند آن را ادعا
کند نباید خندید؟!
اگر در نزدیک دو هزار آیه قرآن از قیامتی در انتهای زمان دنیا خبر دهند که نفخه صور دمیده
شودو رستخیز بر پا خواهد شدواین خورشید وماه و ستارگان تاریک خواهند شدوطومار
آسمان برچیده می شود و این زمین که گنجایش رستخیز عمومی را ندارد به زمین دیگری
تبدیل خواهد شد و حشر سراسری می شود وحتی وحوش هم محشور خواهند گشت و
میزان برپاشده به حساب هر کس رسیدگی می شود ، بهشت و دوزخ اقامه شده ناریان در
نار و نوریان در جنات ماوی خواهند گرفت و سایر مطالب مربوط به قیامت که در قرآن است...
آن وقت کسی بیاید و بگوید همه فهم شما و علما و عرب زبانان و اندیشمندان
،از قیامت و رویدادهای آن و زبان رایج و فهم عمومی از واژه ها غلط بوده و مقصود از قیامت ،
ظهور سید باب بوده که قیام کرده و حالا مرده ومقصود از عوض شدن و تبدیل زمین هم تبدیل
قلوب مردم بوده و منظور از پیچیده شدن طومار آسمان ها هم نسخ دین اسلام و قرآن وآمدن
دین بابی و کتاب بیان(که پیامش در هزاره سوم میلادی و عصر تمدن سوزاندن همه کتب غیر بیان
و کشتن همه انسان های غیر بابی است)و این کتاب ایقان در اثبات مظهریت اوست به
تاویلاتش نخواهید خندید و سخنانش رابرای ثبت در موزه فکاهیات برای گرفتن رتبه دروغ
بافی نخواهید فرستاد.اگر شما این تاویلات را به دلیل تعصب اعتقاد بهائی مضحک نمی
دانید حکمیت هر حکم بی طرفی که شما مشخص فرمائید پذیرا هستیم.سایر اشکالات
ایقان را هم در آن محکمه ارائه خواهیم داد.
واژه مضحک در عنوان" تاویلات بی مبنا و مضحک" قسمت بیست و یکم این مجموعه ،ظاهرا
برای متین بهایی خوشایند نبود.چون علت این عصبانیت را نمی دانم حدس می زنم یا مطلب
این قسمت را خوب مطالعه نکرده و پیام آن را دریافت نکرده اند یا خدای نکرده حجاب تعصبات
(که به قول آنها هادم بنیان انسانی است) مانع شده است در موضوع بیندیشند و به نتیجه
فرایند تحقیق تن دهند.ناچار توضیحات افزونتری ارائه می نمایم شاید بر ابهامی اگر بوده
فائق آید و علت بکاربردن آن عبارت روشن تر گردد.
پیامبران به زبان مردم سخن گفته اند و کتب آسمانی در قالب وحی با همین زبان ،تعالیم و
احکام ،نوید ها و انذارها،بشارات وپیشگوئیها واخبارات و مغیبات را بیان نموده اند.
اگر گفته اند "قائم موعود" خواهد امد تا عدل و داد را در سراسر زمین برپا کند و ریشه ظلم را
براندازدو زمین ذخائر پنهانش را هویدا کند و آسمان برکاتش را فرو ریزد و گرگ و میش از یک
آبشخور آب نوشند و آرامش و امنیت برقرار شود وفقیری یافت نشود و کفر و شرک از بین
برودوجز خدا در روی زمین پرستیده نشود(ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا
یشرکون بی شیئا .قرآن کریم. رجوع کنید به بیش از 250 آیه در قرآن کریم و حدود دو هزار
روایت صحیح ذیل آنها که در مجموعه های گرانقدری چون "معجم احادیث المهدی" علی
کورانی در 5 مجلد آمده است)و...آنوقت کسی بیاید و بگوید قائم موعود که
هزار و چهارصد سال منتظر آمدنش بودید و دستاوردهایش را چشم داشتید ،آمد و رفت و شما
خوابیده بودید و همه آن وعده ها هم کشک بود و معنای ظاهری نداشت و اصلا شما در این
مدت دین را نفهمیده بودیدو آن قائم هم سید باب بود که کتابش بیان است و خودش هم به دلیل
شورش ها اعدام شد و تمام گشت و رفت وحالا بیائید دنبال من راه بیفتید و از من تبعیت کنید
،حرفش مضحک نیست و به تاویلات بی مبنایش که هر حقه بازی هم می تواند آن را ادعا
کند نباید خندید؟!
اگر در نزدیک دو هزار آیه قرآن از قیامتی در انتهای زمان دنیا خبر دهند که نفخه صور دمیده
شودو رستخیز بر پا خواهد شدواین خورشید وماه و ستارگان تاریک خواهند شدوطومار
آسمان برچیده می شود و این زمین که گنجایش رستخیز عمومی را ندارد به زمین دیگری
تبدیل خواهد شد و حشر سراسری می شود وحتی وحوش هم محشور خواهند گشت و
میزان برپاشده به حساب هر کس رسیدگی می شود ، بهشت و دوزخ اقامه شده ناریان در
نار و نوریان در جنات ماوی خواهند گرفت و سایر مطالب مربوط به قیامت که در قرآن است...
آن وقت کسی بیاید و بگوید همه فهم شما و علما و عرب زبانان و اندیشمندان
،از قیامت و رویدادهای آن و زبان رایج و فهم عمومی از واژه ها غلط بوده و مقصود از قیامت ،
ظهور سید باب بوده که قیام کرده و حالا مرده ومقصود از عوض شدن و تبدیل زمین هم تبدیل
قلوب مردم بوده و منظور از پیچیده شدن طومار آسمان ها هم نسخ دین اسلام و قرآن وآمدن
دین بابی و کتاب بیان(که پیامش در هزاره سوم میلادی و عصر تمدن سوزاندن همه کتب غیر بیان
و کشتن همه انسان های غیر بابی است)و این کتاب ایقان در اثبات مظهریت اوست به
تاویلاتش نخواهید خندید و سخنانش رابرای ثبت در موزه فکاهیات برای گرفتن رتبه دروغ
بافی نخواهید فرستاد.اگر شما این تاویلات را به دلیل تعصب اعتقاد بهائی مضحک نمی
دانید حکمیت هر حکم بی طرفی که شما مشخص فرمائید پذیرا هستیم.سایر اشکالات
ایقان را هم در آن محکمه ارائه خواهیم داد.
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
من هم حضور محترم دوستان سایت سلام عرض می کنم.
اولا تحریم کردن سایت توسط برخی از دوستان بهایی نشانه ی اوج تحری حقیقت و آزاداندیشی آنان است. به این دسته از دوستان تبریک می گویم که چه زیبا به نخستین تعلیم بهائیت لبیک گفتندو معنای تحری حقیفت را هم دانستیم.
ثانیا به نظر می رسد علت شرکت نکردن دوستان بهایی در مباحث، نشانه ی عقل و خرد و روش و منش عاقلانه و منطقی آنان است. چون به نظر می رسد که در برابر سخنان مستدل و منطقی نگارندگان سایت، حرفی برای گفتن ندارند. شرکت جناب میلیاردر نه از روی منطق و دلیل که از روی سماجت و بی سوادی بود.
ثالثا من نمی دانم جناب سردبیر چه ایمیلی برای جناب میلیاردر گذاشته است، اما گذاشتن پیش شرط برای شرکت در مباحث، توسط کسی که متاسفانه خودش سابقه ی خوبی در مباحث ندارد، جای شگفتی بسیار دارد.
رابعا من به هیچ روی علاقه ای به بحث با کسی که نخستین نشانه ی یک گفت و گوی منطقی را ندارد، ندارم. آن نخستین نشانه، صداقت است. جناب میلیاردر از یک سو در همان سایت خودش، مدعی است که مدیر یک سایت بزرگ است و در 100 سایت دیگر عضو است و نیز مدعی است که در این سایت بازی گری می کرده و عمدا غلط دیکته ای و انشایی داشته است، و از سوی دیگر باز هم می بینیم که همین جا حاضرم را حاظرم نوشته است. ایشان نخست تکلیف خودش را روشن کند:
که آیا با سواد است یا بی سواد؟
عمدا غلط می نویسد یا به راستی چنان که خودش قبلا در همین سایت اعتراف کرده است، از کودکی در املا و انشا مشکل داشته است؟
نقش بازی می کند یا به راستی به دنبال تحری حقیقت است؟
نماینده ی بهائیان است یا سرخود، از بهائیان دیگر در شرکت کردن یا نکردنشان در مباحث، تشکر و به آنان امر و نهی می کند؟
خامسا ایشان به عنوان مدیر همان سایتی که آن را این جا معرفی کرده است، کلی قوانین و مقررات برای سایتش نهاده است و این جا شرط می گذارد که هر رطب و یابسی که نوشت، سانسور نشود. جل الخالق!
سادسا بنده هم شرط می گذارم که در صورتی حاضرم با بهائیان بحث کنم که:
1- حداقل سواد و معلومات امری را داشته باشند.
2- فقط در باره ی بهائیت و آن هم مبتنی بر کتاب های اصلی و مدارک مورد تایید لجنه ی نشر آثار امری، گفت و گو کنم.
3- رعایت ادب و احترام متقابل را بکنند و از بچه بازی و شکلک در آوردن و سبکی بپرهیزند.
البته ناگفته نگذارم که دوستان بهایی به جز همین جناب میلیاردر و دوستش لوتوس( که او هم رعایت اصل صداقت را نکرده بود) بسیار مؤدب و متین در مباحث شرکت می کردند. از آنان تشکر می کنم.
سابعا به نظر می رسد هدف از راه اندازی این سایت آن است که دوستان و هم وطنان و فارسی زبانان بهایی و مسلمان و احیانا مسیحی و غیره، که می خواهند در باره ی بهائیت اطلاعات صحیحی داشته باشند و به دور از تبلیغات نادرست، با واقعیت بهائیت آشنا شوند، مرجعی برای این منظور داشته باشند. به نظر می رسد، دست اندر کاران سایت به این هدف رسیده اند.
در پایان از عزیزانی مانند جناب اسپرینگ و میثاق و نسیم و گل گندم و متین و بهایی و پژوهش و آدر نالین و چند نفر دیگری که بسیار متین و سنگین مدتی در مباحث شرکت کردند، تشکر و از شرکت آزادانه ی آنان در مباحث، استقبال می کنم.
اولا تحریم کردن سایت توسط برخی از دوستان بهایی نشانه ی اوج تحری حقیقت و آزاداندیشی آنان است. به این دسته از دوستان تبریک می گویم که چه زیبا به نخستین تعلیم بهائیت لبیک گفتندو معنای تحری حقیفت را هم دانستیم.
ثانیا به نظر می رسد علت شرکت نکردن دوستان بهایی در مباحث، نشانه ی عقل و خرد و روش و منش عاقلانه و منطقی آنان است. چون به نظر می رسد که در برابر سخنان مستدل و منطقی نگارندگان سایت، حرفی برای گفتن ندارند. شرکت جناب میلیاردر نه از روی منطق و دلیل که از روی سماجت و بی سوادی بود.
ثالثا من نمی دانم جناب سردبیر چه ایمیلی برای جناب میلیاردر گذاشته است، اما گذاشتن پیش شرط برای شرکت در مباحث، توسط کسی که متاسفانه خودش سابقه ی خوبی در مباحث ندارد، جای شگفتی بسیار دارد.
رابعا من به هیچ روی علاقه ای به بحث با کسی که نخستین نشانه ی یک گفت و گوی منطقی را ندارد، ندارم. آن نخستین نشانه، صداقت است. جناب میلیاردر از یک سو در همان سایت خودش، مدعی است که مدیر یک سایت بزرگ است و در 100 سایت دیگر عضو است و نیز مدعی است که در این سایت بازی گری می کرده و عمدا غلط دیکته ای و انشایی داشته است، و از سوی دیگر باز هم می بینیم که همین جا حاضرم را حاظرم نوشته است. ایشان نخست تکلیف خودش را روشن کند:
که آیا با سواد است یا بی سواد؟
عمدا غلط می نویسد یا به راستی چنان که خودش قبلا در همین سایت اعتراف کرده است، از کودکی در املا و انشا مشکل داشته است؟
نقش بازی می کند یا به راستی به دنبال تحری حقیقت است؟
نماینده ی بهائیان است یا سرخود، از بهائیان دیگر در شرکت کردن یا نکردنشان در مباحث، تشکر و به آنان امر و نهی می کند؟
خامسا ایشان به عنوان مدیر همان سایتی که آن را این جا معرفی کرده است، کلی قوانین و مقررات برای سایتش نهاده است و این جا شرط می گذارد که هر رطب و یابسی که نوشت، سانسور نشود. جل الخالق!
سادسا بنده هم شرط می گذارم که در صورتی حاضرم با بهائیان بحث کنم که:
1- حداقل سواد و معلومات امری را داشته باشند.
2- فقط در باره ی بهائیت و آن هم مبتنی بر کتاب های اصلی و مدارک مورد تایید لجنه ی نشر آثار امری، گفت و گو کنم.
3- رعایت ادب و احترام متقابل را بکنند و از بچه بازی و شکلک در آوردن و سبکی بپرهیزند.
البته ناگفته نگذارم که دوستان بهایی به جز همین جناب میلیاردر و دوستش لوتوس( که او هم رعایت اصل صداقت را نکرده بود) بسیار مؤدب و متین در مباحث شرکت می کردند. از آنان تشکر می کنم.
سابعا به نظر می رسد هدف از راه اندازی این سایت آن است که دوستان و هم وطنان و فارسی زبانان بهایی و مسلمان و احیانا مسیحی و غیره، که می خواهند در باره ی بهائیت اطلاعات صحیحی داشته باشند و به دور از تبلیغات نادرست، با واقعیت بهائیت آشنا شوند، مرجعی برای این منظور داشته باشند. به نظر می رسد، دست اندر کاران سایت به این هدف رسیده اند.
در پایان از عزیزانی مانند جناب اسپرینگ و میثاق و نسیم و گل گندم و متین و بهایی و پژوهش و آدر نالین و چند نفر دیگری که بسیار متین و سنگین مدتی در مباحث شرکت کردند، تشکر و از شرکت آزادانه ی آنان در مباحث، استقبال می کنم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: جمعه 5 آبان 1385, 3:36 am
سلام
جناب اقاي جويا اگر يك نفر جمله اي در قران مجيد را انطور كه شما دلتان ميخواهد نميفهمد دليل خيانتش بر اسلام نيست. ما ميدانيم كه نور خورشيد بهمه گياهان پست يا بلند يكنواخت ميتابد. ان گياهان فقط ميتوانند بفراخور استعداد شان نور را جذب كنند. براي همين است كه يك سرو نبايد به يك خزه سرزنش بكند كه چر ا به اندازه او نور را جذب نكرده است. بنا براين ما هم از نور الاهي بنا به استعداد خود جذب ميكنيم. موقعي ميشه از خيانت صحبت كرد كه يكي بگويد اي مردم همه بايد انطور بفهمند كه من ميفهمم. مثال خوب وجود فرقه هائي مثل شيعه وسني است. چون طرفداران هر يك از انها فكر ميكنند كه منظور حضرت محمد انطور است كه انها ميفهمند وطرفداران فرقه ديگر را گناه كار دانسته و بجنگ ان ميروند. ما در موقع مبا حثه اگر هم اقرار نكنيم از هم ياد ميگيرم من از شما خيلي ممنون هستم كه سعي كرديد معني اصلي ان جمله از قران را كه من نقل كرده ام براي من بگوئيد متمئن باشيد كه روي ان فكر خواهم كرد. اگر من مرتكب اشتباهي شدم بها ئيان چه گناهي كردند كه شما انها را سرزنش ميكنيد. شما را بخدا اگر ديديد كه يكنفر در خيان پايش سر خورد و بزمين افتاد انرا بگردن بهائيان نگذاريد. ميدانم هر كس كه در ايران مرتكب گناهي ميشود بهائيان را مسئول ان كار ميدانند. براي همين است كه از زمان انقلاب تا حالا خيلي از افرادي را كه به بهائي بودن متهم كردند يا مخالف دين بهائي بودند يا انرا اصلا نميشناختند.
در اين سايت در باره ضد و نقيض در كتاب ايقان نوشته شده است. اين نوع بظاهر ضد و نقيض ها را امت اديان گذشته هميشه در نوشته هاي دين بعدي پيدا كر ده وانرا مسخره ميكنند. من فكر ميكنم كه علت پيدا كردن ضد و نقيض بخاطر كمبود استعداد ما براي جذب ان نور الاهي است. براي مثال در قران مجيد حضرت محمد ميفرمايند: من حضرت ادم(اولين پيغمبر) هستم و بعد جائي ديگر ميگويند من اخرين نبي هستم، من حضرت موسئ هستم، من حضرت مسيح هستم و من ده فرمان را بحضرت موسئ داده ام.
گل گندم
جناب اقاي جويا اگر يك نفر جمله اي در قران مجيد را انطور كه شما دلتان ميخواهد نميفهمد دليل خيانتش بر اسلام نيست. ما ميدانيم كه نور خورشيد بهمه گياهان پست يا بلند يكنواخت ميتابد. ان گياهان فقط ميتوانند بفراخور استعداد شان نور را جذب كنند. براي همين است كه يك سرو نبايد به يك خزه سرزنش بكند كه چر ا به اندازه او نور را جذب نكرده است. بنا براين ما هم از نور الاهي بنا به استعداد خود جذب ميكنيم. موقعي ميشه از خيانت صحبت كرد كه يكي بگويد اي مردم همه بايد انطور بفهمند كه من ميفهمم. مثال خوب وجود فرقه هائي مثل شيعه وسني است. چون طرفداران هر يك از انها فكر ميكنند كه منظور حضرت محمد انطور است كه انها ميفهمند وطرفداران فرقه ديگر را گناه كار دانسته و بجنگ ان ميروند. ما در موقع مبا حثه اگر هم اقرار نكنيم از هم ياد ميگيرم من از شما خيلي ممنون هستم كه سعي كرديد معني اصلي ان جمله از قران را كه من نقل كرده ام براي من بگوئيد متمئن باشيد كه روي ان فكر خواهم كرد. اگر من مرتكب اشتباهي شدم بها ئيان چه گناهي كردند كه شما انها را سرزنش ميكنيد. شما را بخدا اگر ديديد كه يكنفر در خيان پايش سر خورد و بزمين افتاد انرا بگردن بهائيان نگذاريد. ميدانم هر كس كه در ايران مرتكب گناهي ميشود بهائيان را مسئول ان كار ميدانند. براي همين است كه از زمان انقلاب تا حالا خيلي از افرادي را كه به بهائي بودن متهم كردند يا مخالف دين بهائي بودند يا انرا اصلا نميشناختند.
در اين سايت در باره ضد و نقيض در كتاب ايقان نوشته شده است. اين نوع بظاهر ضد و نقيض ها را امت اديان گذشته هميشه در نوشته هاي دين بعدي پيدا كر ده وانرا مسخره ميكنند. من فكر ميكنم كه علت پيدا كردن ضد و نقيض بخاطر كمبود استعداد ما براي جذب ان نور الاهي است. براي مثال در قران مجيد حضرت محمد ميفرمايند: من حضرت ادم(اولين پيغمبر) هستم و بعد جائي ديگر ميگويند من اخرين نبي هستم، من حضرت موسئ هستم، من حضرت مسيح هستم و من ده فرمان را بحضرت موسئ داده ام.
گل گندم
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 8 آبان 1385, 9:15 pm
با اجازه و تشکر از مدیریت محترم سایت
مطمئنا در هیچ مجمع علمی ایران نمی توان به این اندازه اطلاعات صریح در مورد دیانت بهایی به دست آورد. باتوجه به این که ISPبنده این سایت را بسته است. خواستم بدانم که ایا این سایت از قوانین دولت تبعیت می کند یا خیر؟ به عبارتی عضویت دراین سایت ممکن است از لحاظ قانونی مشکلی برای اعضا ایجاد کند یا اینکه به طور اتفاقی و مشابهت نامی این اتفاق روی داده است؟
یاس و جویای عزیز
مباحث را به دقت دنبال کرده ام و از نظرات شما بهره وافر بردم. با این حال آیا فکر نمی کنید که حتی بحث درفضای مجازی در مورد این دین باعث نمود بیشتر آن در جامعه می شود؟ از همان دوران راهنمایی دانش آموزان به طورعلمی و کنترل شده با هویت این فرقه آشنایی می یابند , و بنا به به سنت الهی،آنکه به دروغ حود را به حق نسبت دهد پایدار نخواهد ماند. فضاهایی مانند این سایت باعث می شود که بهاییان مجال یابند که به ترویج عقاید خود بپردازند و حتی به اسلام حمله برند. از طرف دیگر این فرصت را می یابند که به مدد تحقیقات شما نظام اعتقادی و فلسفی خود را تقویت کنند. با طرح این سوالات شما آنان را به تفکر در زمینه هایی که به آن توجهی نداشته اند وا می دارید و برای میادین بزرگتر آماده می نمایید. دقت کرده اید که افراد پاسخگوی این فرقه با طولانی کردن بحث می خواهند نتایج تحقیقات شما را به دست آورند. تازه اگر دراین مباحث شکست هم بخورند که نسخه بهاییت که پیچیده نمی شود! مسلمان نمی شوند! می روند تا مگر برای این سوالات، پاسخی بیابند تا در میدان های رسمی بتوانند پاسخگو باشند. آنچه هم امروز باب شده، یافتن توجیه های عرفانی و فرار از دلایل عقلی و در پله آخر مقابله به مثل است. یعنی بگویند که اسلام هم همین طور است، دیانت مسیح هم همین طور است و اصلا در مسائل الهی نمی توان چیزی را اثبات کرد و در نتیجه ما بر حقیم. خلاصه کلام آنکه این بحث ها باعث می شود تا طرف مقابل را با دستان خود مجهز کنیم و بعد خود با دست خالی به جنگ آن برویم. فتوای بسیاری از مراجع نیز همین می باشد که مسئله بهاییت را در ایران و جهان اسلام به عنوان مشکل مطرح نکنیم. درواقع این دقیقا همان چیزی است که استکبار جهانی می خواهد، تا با مطرح کردن مباحث فرعی ما را از توجه به خود استکبار باز دارد. پس ما که هدفی جز سرافرازی جهان اسلام نداریم، باید نسبت به این دسیسه ها اگاهانه تر عمل کنیم.
اگر این مباحث به این سایت خاتمه می یافت مشکلی پیش نمی آمد. تنها سه ماه ار تاسیس این سایت نمی گذرد که به تقلید از این سایت، گروه هایی با همین مباحث شروع به فعالیت نموده اند. حال سه سال دیگررا در نظر آورید که مهمترین موضوع ایرانیان می شود بهایی پژوهی. آیا کسی تضمین می کند که قضیه بهاییت به همین سایت خاتمه یابد و سایت های اینچنینی خاتمه یابد. دوستان این پروژه ای خطرناک می تواند باشدو بی گدار نباید به آب زد. در هر حال به خاطر شهامتان به شما تبریک می گویم و برایتان آزروی موفقیت دارم.
مطمئنا در هیچ مجمع علمی ایران نمی توان به این اندازه اطلاعات صریح در مورد دیانت بهایی به دست آورد. باتوجه به این که ISPبنده این سایت را بسته است. خواستم بدانم که ایا این سایت از قوانین دولت تبعیت می کند یا خیر؟ به عبارتی عضویت دراین سایت ممکن است از لحاظ قانونی مشکلی برای اعضا ایجاد کند یا اینکه به طور اتفاقی و مشابهت نامی این اتفاق روی داده است؟
یاس و جویای عزیز
مباحث را به دقت دنبال کرده ام و از نظرات شما بهره وافر بردم. با این حال آیا فکر نمی کنید که حتی بحث درفضای مجازی در مورد این دین باعث نمود بیشتر آن در جامعه می شود؟ از همان دوران راهنمایی دانش آموزان به طورعلمی و کنترل شده با هویت این فرقه آشنایی می یابند , و بنا به به سنت الهی،آنکه به دروغ حود را به حق نسبت دهد پایدار نخواهد ماند. فضاهایی مانند این سایت باعث می شود که بهاییان مجال یابند که به ترویج عقاید خود بپردازند و حتی به اسلام حمله برند. از طرف دیگر این فرصت را می یابند که به مدد تحقیقات شما نظام اعتقادی و فلسفی خود را تقویت کنند. با طرح این سوالات شما آنان را به تفکر در زمینه هایی که به آن توجهی نداشته اند وا می دارید و برای میادین بزرگتر آماده می نمایید. دقت کرده اید که افراد پاسخگوی این فرقه با طولانی کردن بحث می خواهند نتایج تحقیقات شما را به دست آورند. تازه اگر دراین مباحث شکست هم بخورند که نسخه بهاییت که پیچیده نمی شود! مسلمان نمی شوند! می روند تا مگر برای این سوالات، پاسخی بیابند تا در میدان های رسمی بتوانند پاسخگو باشند. آنچه هم امروز باب شده، یافتن توجیه های عرفانی و فرار از دلایل عقلی و در پله آخر مقابله به مثل است. یعنی بگویند که اسلام هم همین طور است، دیانت مسیح هم همین طور است و اصلا در مسائل الهی نمی توان چیزی را اثبات کرد و در نتیجه ما بر حقیم. خلاصه کلام آنکه این بحث ها باعث می شود تا طرف مقابل را با دستان خود مجهز کنیم و بعد خود با دست خالی به جنگ آن برویم. فتوای بسیاری از مراجع نیز همین می باشد که مسئله بهاییت را در ایران و جهان اسلام به عنوان مشکل مطرح نکنیم. درواقع این دقیقا همان چیزی است که استکبار جهانی می خواهد، تا با مطرح کردن مباحث فرعی ما را از توجه به خود استکبار باز دارد. پس ما که هدفی جز سرافرازی جهان اسلام نداریم، باید نسبت به این دسیسه ها اگاهانه تر عمل کنیم.
اگر این مباحث به این سایت خاتمه می یافت مشکلی پیش نمی آمد. تنها سه ماه ار تاسیس این سایت نمی گذرد که به تقلید از این سایت، گروه هایی با همین مباحث شروع به فعالیت نموده اند. حال سه سال دیگررا در نظر آورید که مهمترین موضوع ایرانیان می شود بهایی پژوهی. آیا کسی تضمین می کند که قضیه بهاییت به همین سایت خاتمه یابد و سایت های اینچنینی خاتمه یابد. دوستان این پروژه ای خطرناک می تواند باشدو بی گدار نباید به آب زد. در هر حال به خاطر شهامتان به شما تبریک می گویم و برایتان آزروی موفقیت دارم.
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
حضور محترم سرکار خانم یا جناب آقای گل گندم سلام عرض می کنم.
به عرض و اطلاع شما می رسانم که همه ی ما انسان ها در یک چیز مشترک هستیم و آن نعمت بزرگ عقل است. قاعدتا شما هم که ظاهرا بهایی هستید برای تحری حقیقت از ملاک و میزان عقل استفاده می فرمایید. یکی از اصول عقلی آن است که اگر کسی ادعا کرد که از طرف خدا آمده است، در سخنان او دروغ و تناقض دیده نشود. وجود این گونه مسائل در هر کتابی که ادعای آسمانی بودن دارد، نشانه ی بطلان آن کتاب و آن ادعاست.
متاسفانه کتاب مستطاب ایقان سراسر پر از خلاف و غلط و اشتباه و تناقض و از این قبیل است. و ما برای دانستن حقانیت یا بطلان بهائیت چاره ی دیگری نداریم جز آن که به کتاب ایقان که بزرگترین و مهم ترین کتاب استدلالی است، مراجعه کنیم.
منظور شما را از بهره وری از نور خورشید را ندانستم. اما اگر منظورتان از نور خورشید بهائیت است، بارها ما با دوستان بهایی این بحث کهنه و قدیمی را داشته ایم که آنان نخست حقانیت بهائیت را اصل می گیرند و سپس شروع می کنند به استدلال حال ان که اول باید حقانیت و خورشید بودن بهائیت را اثبات کرد و سپس گفت که مثلا هر کس با آن مخالفت کرد، مانند آن است که مثلا مسیحیان با مسلمانان مخالفت می کنند. دوست محترم متاسفانه بهائیان یک اشتباه بسیار فاحش و بزرگی را از حضرت بهاء الله آموخته اند که به هیچ روی حاضر نیستند در باره ی آن اشتباه فاحش و اساسی تجدید نظر کنند و آن اشتباه همان است که بی هیچ دلیل و برهانی و صرفا بر اساس یک ادعای بی دلیل، خود را بر حق می پندارند و بر اساس این پندار پوچ و بی پایه، ساختمان فکری خویش را بنا می نهند و ما بارها و بارها این بحث را دشته ایم که شما بهائیان گرامی نخست باید حقانیت خود را اثبات کنید و بعد بفرمایید چون با ما مخالفت می شود، پس ما برحق ایم.
نکته ی آخر آن که دوست گرامی متاسفانه مطلبی که شما بیان فرموده اید، به هیچ روی در قرآن وجود ندارد. به شما اشتباه گفته اند. یا خیانت کرده اند. معنای خیانت هم همین است که چیزی را که در قرآن وجود ندارد، به قرآن نسبت دهیم. متاسفانه این کار را جناب بهاء الله هم در کتاب ایقان در باره ی قرآن مرتکب شده است. البته تصور می کنم شما از این مطلب بی خبر باشید نمی خواهم بگویم که خدای ناکرده شما خیانت کرده اید. آن کس که به شما گفته است که این مطلب در قرآن است، خیانت کرده است. یا او هم چشم و گوش بسته از کسی دیگر شنیده است و خائن اصلی نفر اولی است که به دروغ این مطلب را به قرآن نسبت داده است. به هر صورت، به عرض شما می رسانم که چنین مطلبی اصلا در قرآن وجود ندارد.
به عرض و اطلاع شما می رسانم که همه ی ما انسان ها در یک چیز مشترک هستیم و آن نعمت بزرگ عقل است. قاعدتا شما هم که ظاهرا بهایی هستید برای تحری حقیقت از ملاک و میزان عقل استفاده می فرمایید. یکی از اصول عقلی آن است که اگر کسی ادعا کرد که از طرف خدا آمده است، در سخنان او دروغ و تناقض دیده نشود. وجود این گونه مسائل در هر کتابی که ادعای آسمانی بودن دارد، نشانه ی بطلان آن کتاب و آن ادعاست.
متاسفانه کتاب مستطاب ایقان سراسر پر از خلاف و غلط و اشتباه و تناقض و از این قبیل است. و ما برای دانستن حقانیت یا بطلان بهائیت چاره ی دیگری نداریم جز آن که به کتاب ایقان که بزرگترین و مهم ترین کتاب استدلالی است، مراجعه کنیم.
منظور شما را از بهره وری از نور خورشید را ندانستم. اما اگر منظورتان از نور خورشید بهائیت است، بارها ما با دوستان بهایی این بحث کهنه و قدیمی را داشته ایم که آنان نخست حقانیت بهائیت را اصل می گیرند و سپس شروع می کنند به استدلال حال ان که اول باید حقانیت و خورشید بودن بهائیت را اثبات کرد و سپس گفت که مثلا هر کس با آن مخالفت کرد، مانند آن است که مثلا مسیحیان با مسلمانان مخالفت می کنند. دوست محترم متاسفانه بهائیان یک اشتباه بسیار فاحش و بزرگی را از حضرت بهاء الله آموخته اند که به هیچ روی حاضر نیستند در باره ی آن اشتباه فاحش و اساسی تجدید نظر کنند و آن اشتباه همان است که بی هیچ دلیل و برهانی و صرفا بر اساس یک ادعای بی دلیل، خود را بر حق می پندارند و بر اساس این پندار پوچ و بی پایه، ساختمان فکری خویش را بنا می نهند و ما بارها و بارها این بحث را دشته ایم که شما بهائیان گرامی نخست باید حقانیت خود را اثبات کنید و بعد بفرمایید چون با ما مخالفت می شود، پس ما برحق ایم.
نکته ی آخر آن که دوست گرامی متاسفانه مطلبی که شما بیان فرموده اید، به هیچ روی در قرآن وجود ندارد. به شما اشتباه گفته اند. یا خیانت کرده اند. معنای خیانت هم همین است که چیزی را که در قرآن وجود ندارد، به قرآن نسبت دهیم. متاسفانه این کار را جناب بهاء الله هم در کتاب ایقان در باره ی قرآن مرتکب شده است. البته تصور می کنم شما از این مطلب بی خبر باشید نمی خواهم بگویم که خدای ناکرده شما خیانت کرده اید. آن کس که به شما گفته است که این مطلب در قرآن است، خیانت کرده است. یا او هم چشم و گوش بسته از کسی دیگر شنیده است و خائن اصلی نفر اولی است که به دروغ این مطلب را به قرآن نسبت داده است. به هر صورت، به عرض شما می رسانم که چنین مطلبی اصلا در قرآن وجود ندارد.
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
حضور محترم عضو جدید سایت، جناب انصاری نیز عرض ادب و احترام دارم و ورودشان را تبریک می گویم.
دوست گرامی نخست آن که این سایت ظاهرا مشکل قانونی ندارد و البته باید سردبیر محترم این را بگوید. ولی تا آن جا که بنده می دانم چون این سایت صرفا یک سایت علمی است، نباید مشکل قانونی داشته باشد.
دیگر آن که می دانید و می دانیم که اسلام دین دانش و مکتب معرفت است و قرآن کتاب برهان و استدلال و ما هم به عنوان یک مسلمان اصول اعتقادات خود را باید مستدل و منطقی بدانیم و بیاموزیم. حال اگر کسانی پیدا شدند که منکر برخی از اصول اعتقادی ما شدند، باید با آنان بحث علمی و منطقی کرد و مبتنی بر اصول یک گفت و گوی مستدل، بطلان ادعای آنان را ثابت کرد. بهائیت به هر صورت مدعی آن است که آورنده ی یک دین جدید است و ما ناگزیر هستیم که با آنان جدال احسن داشته باشیم . همان جدال احسنی که قرآن به ما دستور داده است. البته ممکن است برخی از افراد مغرض قصد و غرضی دیگر داشته باشند. ولی از آن جا که هدف ما ارائه ی حقائق به منظور روشن شدن دوستان مسلمان و حتی غیر مسلمان و نیز بهائیانی است که حقائق را نمی دانند، معتقدیم که خداوند به لطف و عنایت خویش ما را از کید و مکر حیله گران و مغرضان حفظ می فرماید. ما وظیفه داریم تا به خوانندگان سایت معلومات صحیح را انتفال دهیم و به این وسیله در دورانی که به هر صورت دوران اطلاعات و ارتباطات است، اطلاع رسانی صحیح داشته باشیم. از سوی دیگر حتما اطلاع دارید که بهائیان در سطح جهانی و بین المللی تبلیغات بسیار وسیع و گسترده و وحشتناکی را به راه انداخته اند و بسیاری از مردم از حقیقت تعالیم بهایی بی اطلاع هستند. به عبارت درست تر، بمبلغان بهایی و تشکیلات اختاپوسی بهائیت توانسته اند بسیاری از مردم ساده لوح دنیا و حتی مقامات کشورها و سازمان ملل را فریب دهند و ما حتی در پی آن هستیم تا با بیان باورهای درونی بهائیت، به جهانیان و حتی به بهائیان بی اطلاع و ساده لوح، بنمایانیم که در پس پرده ی مثلا تعلیم فریبنده ی وحدت عالم انسانی چه حقائقی نهفته است. این امر را از آن رو ضروری می دانیم که متاسفانه تبلیغات بهائیان حقایق را وارونه جلوه می دهد. البته هدایت را هم دست خدا می دانیم و باور داریم که همو هر کس را که خود بخواهد، هدایت می فرماید.
نکته ی دیگر آن که دوست گرامی، واقعیت آن است که بهائیت اصلا نظام فکری ندارد که بخواهد آن را تقویت کند. شما مطمئن باشید هر کس که اندکی عقل و خرد و انصاف داشته باشد، با مطالعه و مراجعه با نوشته هایی که در همین سایت آمده است به نکاتی پی می برد که بطلان بهائیت را مثل روز، روشن می کند. البته بنده این را هم می دانیم که برخی از بهائیان برای یاد گیری مقابله با مسلمانان در این سایت و مباحث آن شرکت می کنند، ولی به گل روی برخی بهائیان دیگر که ممکن است به راستی قصد تحری حقیفت داشته باشند، از این مطلب چشم می پوشیم و می کوشیم که حقائق را آن گونه که هست بیان کنیم و از خدا بخواهیم که ما را از شر بدخواهان و نیرنگ بازان حفظ بفرماید و دوستان حقیقت جوی بهایی ما را هم به راهی که پسند و خاطر خود اوست، راهنمایی کند.
در پایان ضمن تشکر از توجه جناب عالی و تذکارهای مفیدتان، از حضور محترم شما درخواست می کنم همین سئوال را از مراجع عظام تقلید بفرمایید و بپرسید در صورتی که بهائیان با تبلیغات خود در پی القای عقاید سوء به مسلمانان باشند، وظیفه چیست و ما را هم از نتیجه ی تحقیق خود، مطلع فرمایید. مزید تشکر است.
دوست گرامی نخست آن که این سایت ظاهرا مشکل قانونی ندارد و البته باید سردبیر محترم این را بگوید. ولی تا آن جا که بنده می دانم چون این سایت صرفا یک سایت علمی است، نباید مشکل قانونی داشته باشد.
دیگر آن که می دانید و می دانیم که اسلام دین دانش و مکتب معرفت است و قرآن کتاب برهان و استدلال و ما هم به عنوان یک مسلمان اصول اعتقادات خود را باید مستدل و منطقی بدانیم و بیاموزیم. حال اگر کسانی پیدا شدند که منکر برخی از اصول اعتقادی ما شدند، باید با آنان بحث علمی و منطقی کرد و مبتنی بر اصول یک گفت و گوی مستدل، بطلان ادعای آنان را ثابت کرد. بهائیت به هر صورت مدعی آن است که آورنده ی یک دین جدید است و ما ناگزیر هستیم که با آنان جدال احسن داشته باشیم . همان جدال احسنی که قرآن به ما دستور داده است. البته ممکن است برخی از افراد مغرض قصد و غرضی دیگر داشته باشند. ولی از آن جا که هدف ما ارائه ی حقائق به منظور روشن شدن دوستان مسلمان و حتی غیر مسلمان و نیز بهائیانی است که حقائق را نمی دانند، معتقدیم که خداوند به لطف و عنایت خویش ما را از کید و مکر حیله گران و مغرضان حفظ می فرماید. ما وظیفه داریم تا به خوانندگان سایت معلومات صحیح را انتفال دهیم و به این وسیله در دورانی که به هر صورت دوران اطلاعات و ارتباطات است، اطلاع رسانی صحیح داشته باشیم. از سوی دیگر حتما اطلاع دارید که بهائیان در سطح جهانی و بین المللی تبلیغات بسیار وسیع و گسترده و وحشتناکی را به راه انداخته اند و بسیاری از مردم از حقیقت تعالیم بهایی بی اطلاع هستند. به عبارت درست تر، بمبلغان بهایی و تشکیلات اختاپوسی بهائیت توانسته اند بسیاری از مردم ساده لوح دنیا و حتی مقامات کشورها و سازمان ملل را فریب دهند و ما حتی در پی آن هستیم تا با بیان باورهای درونی بهائیت، به جهانیان و حتی به بهائیان بی اطلاع و ساده لوح، بنمایانیم که در پس پرده ی مثلا تعلیم فریبنده ی وحدت عالم انسانی چه حقائقی نهفته است. این امر را از آن رو ضروری می دانیم که متاسفانه تبلیغات بهائیان حقایق را وارونه جلوه می دهد. البته هدایت را هم دست خدا می دانیم و باور داریم که همو هر کس را که خود بخواهد، هدایت می فرماید.
نکته ی دیگر آن که دوست گرامی، واقعیت آن است که بهائیت اصلا نظام فکری ندارد که بخواهد آن را تقویت کند. شما مطمئن باشید هر کس که اندکی عقل و خرد و انصاف داشته باشد، با مطالعه و مراجعه با نوشته هایی که در همین سایت آمده است به نکاتی پی می برد که بطلان بهائیت را مثل روز، روشن می کند. البته بنده این را هم می دانیم که برخی از بهائیان برای یاد گیری مقابله با مسلمانان در این سایت و مباحث آن شرکت می کنند، ولی به گل روی برخی بهائیان دیگر که ممکن است به راستی قصد تحری حقیفت داشته باشند، از این مطلب چشم می پوشیم و می کوشیم که حقائق را آن گونه که هست بیان کنیم و از خدا بخواهیم که ما را از شر بدخواهان و نیرنگ بازان حفظ بفرماید و دوستان حقیقت جوی بهایی ما را هم به راهی که پسند و خاطر خود اوست، راهنمایی کند.
در پایان ضمن تشکر از توجه جناب عالی و تذکارهای مفیدتان، از حضور محترم شما درخواست می کنم همین سئوال را از مراجع عظام تقلید بفرمایید و بپرسید در صورتی که بهائیان با تبلیغات خود در پی القای عقاید سوء به مسلمانان باشند، وظیفه چیست و ما را هم از نتیجه ی تحقیق خود، مطلع فرمایید. مزید تشکر است.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 8 آبان 1385, 9:15 pm
جناب جویا
از اشارات هوشمندانه و روشنگر شما بسیار سپاسگذارم و امیدوارم خداوند متعال در این پیکار راستین یاریتان دهد. به راستی که اسلام دین برهان و منطق و استدلال است و مهد دانش و حقیقت پروری.مسلما پیکار با کسانی که در زمین فساد می کنند، جهادی مقدس است و مسلما شما از مبارزان راستین این پیکارید. ولی همچنان که مستحضرید بعضی گروهک های منافق( ) که قصدی جز صدمه زدن به پیکره اسلام ندارند، خود را از مجاهدین فی سبیل الله می شمارند و در لباس مسلمانی بر اسلام ضربه می زنند. این شگردی است که از زمان پیامبر(ص) دنبال می نمایند ولی به حول و قوت الهی و درایت مسلمانان حقیقی و علمای راستین و امامان معصوم توفیق نمی یابند. ما مسلمانان نه تنها باید با مفاسد خارج از دین مبارزه نماییم، بلکه باید ریشه نفاق را قطع نماییم. بنده هیچ گاه مخالف با مبارزه با این القائات سوء نمی باشم. هراس بنده از چنین افرادی است، که با همت حضرت امام (ره) و دیگر رحانیون و هوشیاری مردم انقلابی، جامعه از پلیدیشان پاک شده است.حال چندی است تنها مسیر نفوذ انحرافی خود را به وسایل ارتباطی نوین یافته اند و اینچنین می خواهند توجه مردم را به بهاییت و مارکسیسم و ... جلب نمایند. تاکید بنده این است که ما باید هوشیارانه پیکار راستین را از دورویی تشخیص دهیم و آنانکه این مسیر مقدس را می پیمایند باید از دورویان ممتاز بشوند . حضور و استمرار شما و جناب یاس نشانه صداقت شماست. بنده هم با شما موافقم که جناب سر دبیر خود قانونی بودن این سایت را اعلام فرمایند.
از اشارات هوشمندانه و روشنگر شما بسیار سپاسگذارم و امیدوارم خداوند متعال در این پیکار راستین یاریتان دهد. به راستی که اسلام دین برهان و منطق و استدلال است و مهد دانش و حقیقت پروری.مسلما پیکار با کسانی که در زمین فساد می کنند، جهادی مقدس است و مسلما شما از مبارزان راستین این پیکارید. ولی همچنان که مستحضرید بعضی گروهک های منافق( ) که قصدی جز صدمه زدن به پیکره اسلام ندارند، خود را از مجاهدین فی سبیل الله می شمارند و در لباس مسلمانی بر اسلام ضربه می زنند. این شگردی است که از زمان پیامبر(ص) دنبال می نمایند ولی به حول و قوت الهی و درایت مسلمانان حقیقی و علمای راستین و امامان معصوم توفیق نمی یابند. ما مسلمانان نه تنها باید با مفاسد خارج از دین مبارزه نماییم، بلکه باید ریشه نفاق را قطع نماییم. بنده هیچ گاه مخالف با مبارزه با این القائات سوء نمی باشم. هراس بنده از چنین افرادی است، که با همت حضرت امام (ره) و دیگر رحانیون و هوشیاری مردم انقلابی، جامعه از پلیدیشان پاک شده است.حال چندی است تنها مسیر نفوذ انحرافی خود را به وسایل ارتباطی نوین یافته اند و اینچنین می خواهند توجه مردم را به بهاییت و مارکسیسم و ... جلب نمایند. تاکید بنده این است که ما باید هوشیارانه پیکار راستین را از دورویی تشخیص دهیم و آنانکه این مسیر مقدس را می پیمایند باید از دورویان ممتاز بشوند . حضور و استمرار شما و جناب یاس نشانه صداقت شماست. بنده هم با شما موافقم که جناب سر دبیر خود قانونی بودن این سایت را اعلام فرمایند.
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
با عرض سلام مجدد خدمت دوستان و نیز جناب انصاری
حتما مستحضرید که مجاهدین خلق یا همان گروهک منافقین، عقیده ای به کار فرهنگی ندارند و به مبارزه ی مسلحانه معتقدند و در اصل یک گروهک تروریستی هستند. از سوی دیگر تعریف نفاق را هم می دانید. نفاق یعنی: اظهار ایمان و ابطان کفر. بنابراین، منافقان را به این راحتی نمی توان شناخت. البته رسول خدا یک معیار و میزانی در شناخت منافقان داده است. آن میزان، دوستی علی بن ابی طالب است. چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به نقل شیعه و سنی، خطاب به علی علیه السلام فرموده است: یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق: به جز مؤمن تو را دوست ندارد و به جز منافق تو را دشمن نشمارد. بنابراین فرمایش، یکی از ملاک ها معیارهای شناخت منافقان، دشمنی با علی علیه السلام است. در ضمن قرآن هم صراحتا می فرماید:
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا
به کسانی که به شما سلام می کنند، نگویید که تو مؤمن نیستی. بنابراین شناخت منافق به این راحتی نیست مگر با همان ملاکی که رسول خدا فرموده است.
نکته ی آخر آن که رسول خدا فرموده است:
إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلَّا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ
هنگامی که بدعت ها در امت من رخ می نماید، دانشمند باید دانش خویش را آشکار کند و اگر نکند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم، بر او باد.
ما وظیفه داریم بدعت هایی را که توسط پیشوایان بهایی رخ داده و موجب گمراهی عده ای از مسلمانان شده است، آشکار کنیم.
حتما مستحضرید که مجاهدین خلق یا همان گروهک منافقین، عقیده ای به کار فرهنگی ندارند و به مبارزه ی مسلحانه معتقدند و در اصل یک گروهک تروریستی هستند. از سوی دیگر تعریف نفاق را هم می دانید. نفاق یعنی: اظهار ایمان و ابطان کفر. بنابراین، منافقان را به این راحتی نمی توان شناخت. البته رسول خدا یک معیار و میزانی در شناخت منافقان داده است. آن میزان، دوستی علی بن ابی طالب است. چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به نقل شیعه و سنی، خطاب به علی علیه السلام فرموده است: یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق: به جز مؤمن تو را دوست ندارد و به جز منافق تو را دشمن نشمارد. بنابراین فرمایش، یکی از ملاک ها معیارهای شناخت منافقان، دشمنی با علی علیه السلام است. در ضمن قرآن هم صراحتا می فرماید:
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا
به کسانی که به شما سلام می کنند، نگویید که تو مؤمن نیستی. بنابراین شناخت منافق به این راحتی نیست مگر با همان ملاکی که رسول خدا فرموده است.
نکته ی آخر آن که رسول خدا فرموده است:
إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلَّا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ
هنگامی که بدعت ها در امت من رخ می نماید، دانشمند باید دانش خویش را آشکار کند و اگر نکند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم، بر او باد.
ما وظیفه داریم بدعت هایی را که توسط پیشوایان بهایی رخ داده و موجب گمراهی عده ای از مسلمانان شده است، آشکار کنیم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: جمعه 5 آبان 1385, 3:36 am
جناب جويا سلام
عزيز من اين چه حرف هائيست كه شما ميزنيد. چرا شما از بهائي ها لولو خورخوره درست كرده ايد. ببينيد كه حضرت رسول اكرم اين نور خدا چقدر خوب فرمودند كه ما بايد با شيطان مقابله كنيم. شيطاني كه فقط در ضمير ما است. اما متاسفانه ما ان شيطان رادر ديگران ميبينيم و سعي ميكنيم با مردم بجنگيم. اين رفتار شما جز جوش وخوروش تعصب چيز ديگري نيست. شما را بخدا كمي ارام بگيريد تا من خدمت شما يك قصه كوچكي تعريف كنم.
"حکايت کنند عاشقی سالها در هجر معشوقش جان ميباخت و در آتش فراقش ميگداخت از غلبهء عشق صدرش از صبر خالی ماند و جسمش از روح بيزاری جست و زندگی در فراقرا از نفاق ميشمرد و از آفاق بغايت در احتراق بود چه روزها که از هجرش راحت نجسته و بسا شبها که از دردش نخفته از ضعف بدن چون آهی گشته و از درد دل چون وای شده بيک شربه وصلش هزار جان رايگان ميداد و ميسّر نميشد طبيبان از علاجش در ماندند و مؤانسان از انسش دوری جستند بلی مريض عشق را طبيب چاره نداند مگر عنايت حبيب دستش گيرد . باری عاقبت شجر رجايش ثمر يأس بخشيد و نار اميدش بيفسرد تا آنکه شبی از جان بيزار شد و از خانه ببازار رفت ناگاه او را عسسی تعاقب نمود او از پيش تازان و عسس از پی دوان تا آنکه عسسها جمع شدند و از هر طرف راه فرار برآن بيقرار بستند و آن فقير از دل ميناليد و باطراف ميدويد و با خود ميگفت اين عسس عزرائيل من است که باين تعجيل در طلب من است و يا شدّاد بلادست که در کين عباد است.
آن خستهء تير عشق بپا دوان بود و بدل نالان تا بديوار باغی رسيد و بهزار زحمت و محنت بالای ديوار رفت ديواری بغايت بلند ديد از جان گذشت و خود را در باغ انداخت ديد معشوقش در دست چراغی دارد و تفحّص انگشتری مينمايد که از او گم شده بود . چون آن عاشق دلداده معشوق دل برده را ديد آهی بر کشيد و دست بدعا بر داشت که ای خدا اين عسس را عزّت ده و دولت بخش و باقی دار که اين عسس جبرئيل بود که دليل اين عليل گشت يا اسرافيل بود که حيات بخش اين ذليل شد . و آنچه گفت فی الحقيقه درست بود زيرا ملاحظه شد که اين ظلم منکَر عسس چقدر عدلها در سر داشت و چه رحمتها در پرده پنهان نموده بود بيک قهر تشنهء صحرای عشق را ببحر معشوق واصل نمود و ظلمت فراق را بنور وصال روشن فرمود بعيدی را ببستان قرب جای داد و عليلی را بطبيب قلب راه نمود . حال آن عاشق اگر آخر بين بود در اوّل بر عسس رحمت مينمود و دعايش ميگفت و آن ظلم را عدل ميديد. چون از آخر محجوب بود در اوّل ناله آغاز نمود و بشکايت زبان گشود. و لکن مسافران حديقهء عرفان چون آخر را در اوّل بينند لهذا در جنگ
صلح و در قهر آشتی ملاحظه کنند. "
جناب جويا بيائيم اميدوار باشيم كه شما هم در اين باصطلاح جنگ بهائيان صلح بينيد و در دشمني دوستي بينيد.
گل گندم
عزيز من اين چه حرف هائيست كه شما ميزنيد. چرا شما از بهائي ها لولو خورخوره درست كرده ايد. ببينيد كه حضرت رسول اكرم اين نور خدا چقدر خوب فرمودند كه ما بايد با شيطان مقابله كنيم. شيطاني كه فقط در ضمير ما است. اما متاسفانه ما ان شيطان رادر ديگران ميبينيم و سعي ميكنيم با مردم بجنگيم. اين رفتار شما جز جوش وخوروش تعصب چيز ديگري نيست. شما را بخدا كمي ارام بگيريد تا من خدمت شما يك قصه كوچكي تعريف كنم.
"حکايت کنند عاشقی سالها در هجر معشوقش جان ميباخت و در آتش فراقش ميگداخت از غلبهء عشق صدرش از صبر خالی ماند و جسمش از روح بيزاری جست و زندگی در فراقرا از نفاق ميشمرد و از آفاق بغايت در احتراق بود چه روزها که از هجرش راحت نجسته و بسا شبها که از دردش نخفته از ضعف بدن چون آهی گشته و از درد دل چون وای شده بيک شربه وصلش هزار جان رايگان ميداد و ميسّر نميشد طبيبان از علاجش در ماندند و مؤانسان از انسش دوری جستند بلی مريض عشق را طبيب چاره نداند مگر عنايت حبيب دستش گيرد . باری عاقبت شجر رجايش ثمر يأس بخشيد و نار اميدش بيفسرد تا آنکه شبی از جان بيزار شد و از خانه ببازار رفت ناگاه او را عسسی تعاقب نمود او از پيش تازان و عسس از پی دوان تا آنکه عسسها جمع شدند و از هر طرف راه فرار برآن بيقرار بستند و آن فقير از دل ميناليد و باطراف ميدويد و با خود ميگفت اين عسس عزرائيل من است که باين تعجيل در طلب من است و يا شدّاد بلادست که در کين عباد است.
آن خستهء تير عشق بپا دوان بود و بدل نالان تا بديوار باغی رسيد و بهزار زحمت و محنت بالای ديوار رفت ديواری بغايت بلند ديد از جان گذشت و خود را در باغ انداخت ديد معشوقش در دست چراغی دارد و تفحّص انگشتری مينمايد که از او گم شده بود . چون آن عاشق دلداده معشوق دل برده را ديد آهی بر کشيد و دست بدعا بر داشت که ای خدا اين عسس را عزّت ده و دولت بخش و باقی دار که اين عسس جبرئيل بود که دليل اين عليل گشت يا اسرافيل بود که حيات بخش اين ذليل شد . و آنچه گفت فی الحقيقه درست بود زيرا ملاحظه شد که اين ظلم منکَر عسس چقدر عدلها در سر داشت و چه رحمتها در پرده پنهان نموده بود بيک قهر تشنهء صحرای عشق را ببحر معشوق واصل نمود و ظلمت فراق را بنور وصال روشن فرمود بعيدی را ببستان قرب جای داد و عليلی را بطبيب قلب راه نمود . حال آن عاشق اگر آخر بين بود در اوّل بر عسس رحمت مينمود و دعايش ميگفت و آن ظلم را عدل ميديد. چون از آخر محجوب بود در اوّل ناله آغاز نمود و بشکايت زبان گشود. و لکن مسافران حديقهء عرفان چون آخر را در اوّل بينند لهذا در جنگ
صلح و در قهر آشتی ملاحظه کنند. "
جناب جويا بيائيم اميدوار باشيم كه شما هم در اين باصطلاح جنگ بهائيان صلح بينيد و در دشمني دوستي بينيد.
گل گندم
-
- پست: 7
- تاریخ عضویت: سهشنبه 7 شهریور 1385, 10:32 am
<P>با سلام و تشکر از کلیه پژوهشگران سایت وزین و پر محتوای بهائی پژوهی بنده نیز لازم دانستم مطالبی را به عرض دوستان عزیر برسانم و ان اینکه: در دنیای کنونی اینترنت که در هر ثانیه میلیونها اطلاعات و اخبار علمی و فرهنگی رد و بدل می شود وجود حد اقل یک سایت علمی که بصورت متقن و مستدل به پژوهش در باره این انحراف بزرگ در دیانت اسلام بپردازد بسیار ضروری و کار گشاست .بنده بدلیل مشغله کاری مجبورم بطور پیوسته در اینترنت به جستجو بپردازم و مقالات علمی و فرهنگی تهیه کنم و بجرات میگویم در دنیای اینترنت هیچ سایتی را با این غنا و استدلال مشاهده نکردم و تکاپوی جامعه بهائی برای بی اعتبار کردن این سایت را بوضوع در تبلیغات گسترده ایشان در سایتهای بهائی میتوان مشاهده کرد .به هر حال امیدوارم در ادامه این خدمت بزرگ که قطعا مرضی رسول خدا(ص) و ائمه اطهار می باشدموفق و موید بوده و از هیچ تهدیدی نهراسید.</P>
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
جناب آقا، یا سرکار خانم گل گندم
با عرض سلام دوباره به حضور شما دوست گرامی
اولا از بیانات سراسر احساس و شور و عاطفه ی شما سپاسگرازم و از تذکاری که دادید، متشکرم. از داستان زیبایی هم که تعریف کردید، حظ وافر بردم. لازم است به اطلاع شما برسانم که حضرت علی علیه السلام که بی تردید شما نیز به آن عزیز ارادت دارید، در نامه ای که به جناب مالک اشتر، به عنوان حاکم مصر نوشته است، چنین می فرید:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ بِالرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ
أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ
دلت را از محبت و لطف نسبت به رعیت مالامال کن. و بر آنان مانند درنده ای که خوردنشان را غنیمت می شمارد، مباش. چون آنان دو گروه اند: یا برادران دینی تو می باشند و یا هم نوعان تو.
البته این فرمان رابطه ی حاکم و رعیت را بیان می کند اما مورد استناد بنده آن قسمت است که عرض می کنم: بنده بهائیان جهان را هم نوعان خود می دانم و بهائیان ایران را به علاوه هم وطنان خویش می شمارم و هرگز با آنان دشمنی و کینه ای ندارم. در پی جنگ با ایشان هم نیستم. بنده صراحتا عرض می کنم که پیشوایان بهایی و نیز بیت العدل و تشکیلات کنونی، از صفا و سادگی بسیاری از انسان های ساده لوح و چه بسا خیرخواه، سوء استفاده کرده و آنان را فریفته اند. مطالبی که به عنوان تعالیم به آن می بالند و تبیلغ می کنند، خلاف آن چیزی است که در کتاب هایشان آمده است و در عمل، انجام داده اند. (به برخی از این موارد در تاپیک وحدت عالم انسانی اشاره خواهم کرد.) بنابراین خدمت شما دوست گرامی و نیز همه عزیزان بهایی عرض می کنم که بنده با هیچ یک از بهائیان به هیچ روی سر جنگ و دشمنی ندارم. اما از آن سو، رهبران بهایی را دشمن صداقت و انسانیت و صفا و سادگی و پاکی می دانم. این را هم بر اساس متون اصلی خودشان اثبات می کنم.
چنان که تا به حال هم جز این نبوده است و هر چه در این سایت گفته شده و می شود، مبتنی است بر آن چه که حضرات باب و بهاء و عبدالبهاء و شوقی گفته اند. از سرکار هم خواهش می کنم لطف کنید و به مباحث به صورت ریشه ای و اساسی بنگرید. اساس و ریشه ی کار هم ان است که ما می گوییم بر خلاف ادعای رهبران بهایی، بهائیت، دین نیست. هر چه می خواهد باشد، باشد،؛ اما دین نیست. از طرف خدا نیست. الهی و آسمانی نیست. خلاص!
با عرض سلام دوباره به حضور شما دوست گرامی
اولا از بیانات سراسر احساس و شور و عاطفه ی شما سپاسگرازم و از تذکاری که دادید، متشکرم. از داستان زیبایی هم که تعریف کردید، حظ وافر بردم. لازم است به اطلاع شما برسانم که حضرت علی علیه السلام که بی تردید شما نیز به آن عزیز ارادت دارید، در نامه ای که به جناب مالک اشتر، به عنوان حاکم مصر نوشته است، چنین می فرید:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ بِالرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ
أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ
دلت را از محبت و لطف نسبت به رعیت مالامال کن. و بر آنان مانند درنده ای که خوردنشان را غنیمت می شمارد، مباش. چون آنان دو گروه اند: یا برادران دینی تو می باشند و یا هم نوعان تو.
البته این فرمان رابطه ی حاکم و رعیت را بیان می کند اما مورد استناد بنده آن قسمت است که عرض می کنم: بنده بهائیان جهان را هم نوعان خود می دانم و بهائیان ایران را به علاوه هم وطنان خویش می شمارم و هرگز با آنان دشمنی و کینه ای ندارم. در پی جنگ با ایشان هم نیستم. بنده صراحتا عرض می کنم که پیشوایان بهایی و نیز بیت العدل و تشکیلات کنونی، از صفا و سادگی بسیاری از انسان های ساده لوح و چه بسا خیرخواه، سوء استفاده کرده و آنان را فریفته اند. مطالبی که به عنوان تعالیم به آن می بالند و تبیلغ می کنند، خلاف آن چیزی است که در کتاب هایشان آمده است و در عمل، انجام داده اند. (به برخی از این موارد در تاپیک وحدت عالم انسانی اشاره خواهم کرد.) بنابراین خدمت شما دوست گرامی و نیز همه عزیزان بهایی عرض می کنم که بنده با هیچ یک از بهائیان به هیچ روی سر جنگ و دشمنی ندارم. اما از آن سو، رهبران بهایی را دشمن صداقت و انسانیت و صفا و سادگی و پاکی می دانم. این را هم بر اساس متون اصلی خودشان اثبات می کنم.
چنان که تا به حال هم جز این نبوده است و هر چه در این سایت گفته شده و می شود، مبتنی است بر آن چه که حضرات باب و بهاء و عبدالبهاء و شوقی گفته اند. از سرکار هم خواهش می کنم لطف کنید و به مباحث به صورت ریشه ای و اساسی بنگرید. اساس و ریشه ی کار هم ان است که ما می گوییم بر خلاف ادعای رهبران بهایی، بهائیت، دین نیست. هر چه می خواهد باشد، باشد،؛ اما دین نیست. از طرف خدا نیست. الهی و آسمانی نیست. خلاص!
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 8 آبان 1385, 9:15 pm
جناب جویا
از این که این حقیر را قابل دانستید و پاسخ مرقوم فرمودید از شما سپاسگزارم. و امید وارم شما و جناب یاس نسبت به هویت سایت هایی که در آن به جهاد در راه حق مشغولید، تحقیقات لازم را به عمل آورده باشید.به راستی که شیطان بزرگ هر دم در چهره ی مختلفی ظاهر می شود، زمانی در غالب مجاهدین خلق که با اعمال شنیع خود آبروی اسلام را به خطر انداختند و زمانی ...
ولی همان طور که در پیام های قبلی اشاره نمودم. منظورم از مجاهد سبیل الله مجاهدین خلق نبود. همان طور که اشاره فرمودید هدف آنها مبارزه عقلانی نبود، گروه دیگری در این راستا در تلاشند که با بهاییت و مارکسیسم وهر آنچه توجه مردم را از موضوع اصلی که همانا استکبار جهانی است منحرف نمایند. در زمان انقلاب نیز شاهد کژ روی این گروه منافق بودیم.
و اما در مورد نفاق درست می فرمایید. تشخیص آن کار ساده ای نیست و حتی در حیطه توان بسیاری از ما نه و تنها خداوند از اسرار قلوب آگاه است . اما همین گروه منافق خود را در زمره فداییان شیعه و علی(ع) می داند و دیگران را منحرفانی از مسیر راستین اسلام. تنها راه مبارزه با آنان رجوع به فرمایشات مراجع عظام تقلید در زمان غیبت حضرت بقیه الله است. اگر گروهی قصد مبارزه با فرق انحرافی را دارد، باید به فتوای صریح مراجع عظام تقلیید باشد تا نیتش هویدا گردد. همان طور که اشاره فرمودید هیچ مرجعی با فعالیت های پاکسازی جامعه از مظاهر فساد مخالفتی نخواهد نمود، اما آنچه در خور توجه است صلاحیت کسانی است که در این مسیر قدم بر می دارند. اینجا است که مراجع عظام تقلیید نمی گذارند که فردی به نام اسلام به اسلام لطمه ای وارد نماید. سخن بنده هم این است که همچنان که بسیاری از روحانیون بزرگ برای ارشاد خلق به طور رسمی و آشکار سایت های اینترنتی راه انداخته اند تا دراین فضای مجازی نیز دشمنان فرصت رخنه نیابند و خلق با خیال آسوده گوش به فرمایشات آنان دهد، فتوای مراجع مبتی بر صلاحیت این سایت برای مبارزه با عوامل فساد جامعه و یا مشخص شدن هویت بانیان این سایت در تشخیص نفاق به مسلمانان راستین مدد خواهد نمود.
اگر مخاطبان این سایت بهایت بودند، مشکلی نبود. مشکل انجا است که بسیاری از مسلمانان نیز به این سایت مراجعه می نمایند و ترس این می رود که نیت اصلی چنین سایت ها و گروه هایی انحراف اذهان جامعه از مسیر بنیادین خود که همانا مبارزه با استکبار جهانی و سرافرازی جهان اسلام است؛ باشد. سابقه چنین فعالیتهایی انحرافی بارها و بارها در تاریخ انقلاب اسلامی مشاهده شده است، که با اگاهی مردمی و هوشیاری روحانیت قریب به سه دهه است که سایه شوم آنها و دیگر فرق انحرافی از جامعه کم شده است. همان طور هم که اشاره نمودم آشنایی با بهاییت به طور علمی و اصولی از دوران راهنمایی در این کشور اسلامی صورت می گیرد تا جوانان از انحراف حفظ شوند. بیم آن می رود که ایجاد چنین فضاهایی جامعه را از توازنش خارج نماید و بر مسیر های انحرافی منافقان که چند سالی است مسدود گشته تشویق نماید. انقلاب و اسلام برای کنترل سلامت فکری در کشور بهای گزافی پرداخت نموده و ما آگاهانه و یا ناآگاهانه نباید آن را بر باد دهیم.
\"خون دلي که اسلام از اين دسته افراد خورده است به هيچ وجه قابل انکارنيست. مشابه جريانات صدر اسلام در طول مبارزات تاريخي ملت ايران براي سرنگوني رژيم شاهنشاهي نيز وجود داشته است. جملات بسياري از حضرت امامخميني(ره) شاهد اين مدعاست. به عنوان مثال ايشان در پيام تاريخي خود به روحانيت مي فرمايند:
دسته اي ديگر از روحاني نماهايي که قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي
دانستند و سر به آستانه ي دربار مي سائيدند يک مرتبه متدين شده و بر
روحانيون عزيز و شريفي که براي اسلام آنهمه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد
کشيدند، تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي شعور
مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي گويند
مسئولين نظام کمونيست شده اند. تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و
فسق و حکومت ظالمان براي ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفيد و
راهگشا مي دانستند، امروز از اينکه در گوشه اي خلاف شرعي که هرگز خواست
مسئولين نيست رخ مي دهد فرياد وا اسلاما سر مي دهند. ديروز حجتيه اي ها
مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند
تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از
انقلابي شده اند. ولايتي هاي ديروز که در سکوت و تحجر خود آبروي اسلام و
مسلمين را ريخته اند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را
شکسته اند و عنوان ولايت بر ايشان جز تکسب و تعيش نبوده است امروز خود را
باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي خورند.\"
این سخنان اگرچه به ظاهر در مورد سایتهای پژوهشی این چنینی مصداق ندارد و مربوط به اول انقلاب است. ولی همه می دانیم که اینان آرام نیافته اند و از هر فرصتی برای لطمه زدن بر پیکر نازنین اسلام سود می جویند. این عبارات شاهدی بر هویت اصلی آنان است.
همچنان که اشاره شد این گروه منافق قصد انحراف افکار عمومی و متزلزل ساختن بنیان اسلام و انقلاب را دارند. وظیفه ماست تا در روشن ساختن هویت آنان برای حفاظت از انقلاب و اسلام تلاش نماییم. تنها راه مبارزه با این فعالیت های اینرنتی در این زمان مسدود نمودن آنها است که در پیغام اول بدان اشاره شد. هر چند گاهی مسدود شدن سایت ها به خاطر سوءتفاهمات و مشابهت های نامی سایت ها است. درهر حال با توجه به این شبهات ایجاد این سوال در مورد هویت حقیقی این سایت طبیعی به نظر می رسد.
از این که این حقیر را قابل دانستید و پاسخ مرقوم فرمودید از شما سپاسگزارم. و امید وارم شما و جناب یاس نسبت به هویت سایت هایی که در آن به جهاد در راه حق مشغولید، تحقیقات لازم را به عمل آورده باشید.به راستی که شیطان بزرگ هر دم در چهره ی مختلفی ظاهر می شود، زمانی در غالب مجاهدین خلق که با اعمال شنیع خود آبروی اسلام را به خطر انداختند و زمانی ...
ولی همان طور که در پیام های قبلی اشاره نمودم. منظورم از مجاهد سبیل الله مجاهدین خلق نبود. همان طور که اشاره فرمودید هدف آنها مبارزه عقلانی نبود، گروه دیگری در این راستا در تلاشند که با بهاییت و مارکسیسم وهر آنچه توجه مردم را از موضوع اصلی که همانا استکبار جهانی است منحرف نمایند. در زمان انقلاب نیز شاهد کژ روی این گروه منافق بودیم.
و اما در مورد نفاق درست می فرمایید. تشخیص آن کار ساده ای نیست و حتی در حیطه توان بسیاری از ما نه و تنها خداوند از اسرار قلوب آگاه است . اما همین گروه منافق خود را در زمره فداییان شیعه و علی(ع) می داند و دیگران را منحرفانی از مسیر راستین اسلام. تنها راه مبارزه با آنان رجوع به فرمایشات مراجع عظام تقلید در زمان غیبت حضرت بقیه الله است. اگر گروهی قصد مبارزه با فرق انحرافی را دارد، باید به فتوای صریح مراجع عظام تقلیید باشد تا نیتش هویدا گردد. همان طور که اشاره فرمودید هیچ مرجعی با فعالیت های پاکسازی جامعه از مظاهر فساد مخالفتی نخواهد نمود، اما آنچه در خور توجه است صلاحیت کسانی است که در این مسیر قدم بر می دارند. اینجا است که مراجع عظام تقلیید نمی گذارند که فردی به نام اسلام به اسلام لطمه ای وارد نماید. سخن بنده هم این است که همچنان که بسیاری از روحانیون بزرگ برای ارشاد خلق به طور رسمی و آشکار سایت های اینترنتی راه انداخته اند تا دراین فضای مجازی نیز دشمنان فرصت رخنه نیابند و خلق با خیال آسوده گوش به فرمایشات آنان دهد، فتوای مراجع مبتی بر صلاحیت این سایت برای مبارزه با عوامل فساد جامعه و یا مشخص شدن هویت بانیان این سایت در تشخیص نفاق به مسلمانان راستین مدد خواهد نمود.
اگر مخاطبان این سایت بهایت بودند، مشکلی نبود. مشکل انجا است که بسیاری از مسلمانان نیز به این سایت مراجعه می نمایند و ترس این می رود که نیت اصلی چنین سایت ها و گروه هایی انحراف اذهان جامعه از مسیر بنیادین خود که همانا مبارزه با استکبار جهانی و سرافرازی جهان اسلام است؛ باشد. سابقه چنین فعالیتهایی انحرافی بارها و بارها در تاریخ انقلاب اسلامی مشاهده شده است، که با اگاهی مردمی و هوشیاری روحانیت قریب به سه دهه است که سایه شوم آنها و دیگر فرق انحرافی از جامعه کم شده است. همان طور هم که اشاره نمودم آشنایی با بهاییت به طور علمی و اصولی از دوران راهنمایی در این کشور اسلامی صورت می گیرد تا جوانان از انحراف حفظ شوند. بیم آن می رود که ایجاد چنین فضاهایی جامعه را از توازنش خارج نماید و بر مسیر های انحرافی منافقان که چند سالی است مسدود گشته تشویق نماید. انقلاب و اسلام برای کنترل سلامت فکری در کشور بهای گزافی پرداخت نموده و ما آگاهانه و یا ناآگاهانه نباید آن را بر باد دهیم.
\"خون دلي که اسلام از اين دسته افراد خورده است به هيچ وجه قابل انکارنيست. مشابه جريانات صدر اسلام در طول مبارزات تاريخي ملت ايران براي سرنگوني رژيم شاهنشاهي نيز وجود داشته است. جملات بسياري از حضرت امامخميني(ره) شاهد اين مدعاست. به عنوان مثال ايشان در پيام تاريخي خود به روحانيت مي فرمايند:
دسته اي ديگر از روحاني نماهايي که قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي
دانستند و سر به آستانه ي دربار مي سائيدند يک مرتبه متدين شده و بر
روحانيون عزيز و شريفي که براي اسلام آنهمه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد
کشيدند، تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي شعور
مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي گويند
مسئولين نظام کمونيست شده اند. تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و
فسق و حکومت ظالمان براي ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفيد و
راهگشا مي دانستند، امروز از اينکه در گوشه اي خلاف شرعي که هرگز خواست
مسئولين نيست رخ مي دهد فرياد وا اسلاما سر مي دهند. ديروز حجتيه اي ها
مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند
تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از
انقلابي شده اند. ولايتي هاي ديروز که در سکوت و تحجر خود آبروي اسلام و
مسلمين را ريخته اند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را
شکسته اند و عنوان ولايت بر ايشان جز تکسب و تعيش نبوده است امروز خود را
باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي خورند.\"
این سخنان اگرچه به ظاهر در مورد سایتهای پژوهشی این چنینی مصداق ندارد و مربوط به اول انقلاب است. ولی همه می دانیم که اینان آرام نیافته اند و از هر فرصتی برای لطمه زدن بر پیکر نازنین اسلام سود می جویند. این عبارات شاهدی بر هویت اصلی آنان است.
همچنان که اشاره شد این گروه منافق قصد انحراف افکار عمومی و متزلزل ساختن بنیان اسلام و انقلاب را دارند. وظیفه ماست تا در روشن ساختن هویت آنان برای حفاظت از انقلاب و اسلام تلاش نماییم. تنها راه مبارزه با این فعالیت های اینرنتی در این زمان مسدود نمودن آنها است که در پیغام اول بدان اشاره شد. هر چند گاهی مسدود شدن سایت ها به خاطر سوءتفاهمات و مشابهت های نامی سایت ها است. درهر حال با توجه به این شبهات ایجاد این سوال در مورد هویت حقیقی این سایت طبیعی به نظر می رسد.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
دوست عزیز جناب انصاری5
ضمن تشکر از مراحم شما نسبت به سایت به چند دلیل نقض مقررات نموده اید.
1-در یک سایت مجاز و قانونی وارد شده و باز به خود اجازه دادید در آن تشکیک کنید.
2-غیر مرتبط با تاپیک سخن گفته ایدوموجب مزاحمت برای پژوهشگران در موضوع خاص ایقان پژوهی شده اید.می توانستید از طریق میل با مدیر مطالبتان را بگوئید.
3-دربحث های سیاسی و انگ ها و برچسب های حزبی واردشده ایدکه خط قرمز این سایت پژوهشی است تا مجال برای کار تخصصی باشد.که ما طبق مقررات باید آن را حذف می کردیم.
4-در منظر عمومی حرف های خانگی مطرح کردید که دور ازعقل است فافهم و اعتبر.
به پاس اولین حضور شماو نا آشنایی با قوانین سایت گذاشتیم و تقاضای رعایت داریم.
ضمن تشکر از مراحم شما نسبت به سایت به چند دلیل نقض مقررات نموده اید.
1-در یک سایت مجاز و قانونی وارد شده و باز به خود اجازه دادید در آن تشکیک کنید.
2-غیر مرتبط با تاپیک سخن گفته ایدوموجب مزاحمت برای پژوهشگران در موضوع خاص ایقان پژوهی شده اید.می توانستید از طریق میل با مدیر مطالبتان را بگوئید.
3-دربحث های سیاسی و انگ ها و برچسب های حزبی واردشده ایدکه خط قرمز این سایت پژوهشی است تا مجال برای کار تخصصی باشد.که ما طبق مقررات باید آن را حذف می کردیم.
4-در منظر عمومی حرف های خانگی مطرح کردید که دور ازعقل است فافهم و اعتبر.
به پاس اولین حضور شماو نا آشنایی با قوانین سایت گذاشتیم و تقاضای رعایت داریم.
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
آشنایی با کتاب ایقان (قسمت بیست و سوم : تحلیل نادرست ایقان از قتل
سید باب)
در قسمت های نخستین این مجموعه بحث ها گفته شد بهاءاله در ایقان دستور احتراز از علما را
صادر می کند ومی گوید برای وصول به حقیقت، باید عالمان را کنار گذاشت زیرا در همه اعصار
بزرگترین سد در برابر انبیاء ،علما بوده اند که یا ایمان نیاورده اند یا آخرین گروهی بوده اند که ایمان
آورده اند.(این ویژگی علم گریزی و عالم ستیزی را در بهاءاله ، پیش تر مورد نقد قرار داده نقض
استدلال او را در داستان ایمان آوردن علمای زمان موسی به او بعنوان اولین گروه مومنان نشان
دادیم) در ادامه همین تحلیل بهاءاله در صفحه 47 ایقان حکم اعدام و قتل سید
باب را به علمای آن دوران نسبت می دهد که بدون سوال و جواب یکباره حکم بر کفر و قتل او
نمودندو خلاصه مثل همه دوره های انبیای گذشته در این دوره نیزسید باب ، قربانی دست علما
شد. این تحلیل نویسنده ایقان کاملا نادرست است و ما در این قسمت به نقد آن می پردازیم
1 - به گزارش کتب تاریخی بهائی چندین مجلس بین علما و باب در شیراز و اصفهان و تبریز
منعقد گردید و مذاکرات ومباحثات متعددی بین آنها رد وبدل شدو سوال هایی از ناحیه علما
مطرح شده که سید باب هم به آنها پاسخ گفته و نهایتا به هیچگونه حکم اعدام و قتلی از طرف
علما منجر نشده است و این تحلیل ایقان هیچ مستند تاریخی حتی در کتابهای تاریخی خود
بهائیان مثل تلخیص تاریخ نبیل و کشف الغطاءندارد و کاملا نادرست است.
2 – تحلیل علما پس از گفتگو و سوال وجواب با سید باب از شخصیت او یک" انسان آشفته فکر و
متلون و مخبط" بوده که چرندیاتی به هم بافته و ادعاهای گزافی نموده که وقتی در تنگنای بحث
علمی قرار می گرفته فورا مطلب را تغییر می داده وبر گوینده آن لا طائلات لعن نموده و گفتار
خود را تاویل و تحریف نموده یا بکلی انکار کرده از گفتن آنها استغفار می نموده است. برای نمونه
داستان ادعای بابیت امام زمان توسط باب در شیرازواعتراض مردم و جنجال و اضطراب در شهر و
دخالت حکومت وقت برای خاموش کردن آشوب و توبه نمودن او برمنبر مسجد وکیل شیراز و تبری
جستنش از ادعای بابیت را در کتاب تلخیص تاریخ نبیل در صفحات 130 به بعد می توان مطالعه
کرد.در ص141 میگوید:"حضرت باب رو به جمعیت کرده فرمودند لعنت خدا بر
کسی که مرا وکیل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام غائب بداند.."!
در همین کتاب ص320 در ذکر مجلس ولیعهدباسید باب وقتی ادعای قائمیت خود را مطرح می
کند بعد از چند سوال و جواب از همه ادعاهایش برگشته با دستخط خودش برای ناصر الدین شاه
توبه نامه نوشت و ارسال داشت که متن آن را میرزا ابو الفضل گلپایگانی در کتابش آورده است.
به همین خاطر علما او را نادان مخبط و متلون تشخیص داده( که گاهی ادعای بابیت و گاهی
ادعای قائمیت و گاهی ادعای رسالت وگاهی ادعای ربوبیت کرده بعد هم توبه کرده و برخودش
لعنت فرستاده ) لذا حکم به قتل او ندادند وشایسته تنبیه و تعزیرش شمردندواورا به محبس
چهریق برگرداندند. پس علما نقشی در حکم قتل باب نداشته برعکس بخاطر
نادانی و تلون و توبه تعزیرش نمودند لذا تحلیل ایقان به تصریح این کتب درست نیست.
3 – حکم اعدام باب توسط دولت صادر شدآن هم برای آرامش و رفع آشوب در کشور،
زیرا باب برای زمینه سازی آمدن قائم به همه مریدانش دستور اکید جنگ و
قتال داده در کتاب" تفسیر سوره یو سف"اش چند سوره جهاد و چند سوره قتال داردو در متجاوز از
هشتاد آیه امر به قتال کرده و پیاپی دستور رزم و آدمکشی به پیروانش داده همچنین در کتاب
بیان فارسی هم همین دستورات قتل و کشتار عمومی را داشته وگفته" سلطان" بیان باید هر
کسی را که بابی نیست بکشد.به همین خاطر پیروان او در چند نقطه کشور(زنجان و نیریز و قلعه
طبرسی )جنگ و خونریزی راه انداخته موجب کشته شدن تعدادزیادی از بابیه و مسلمین شدند و
فساد و آشوب رو به تزاید بود لذا دولت حکم به اعدام او داد تا مملکت آرام شودومردم از آشوب
مفسدین آسوده گردند که موید براین موضوع فصل 23 مختصر تاریخ نبیل ص 536 می باشد که
محققین می توانند مراجعه نمایند. وقتی این تحلیل نویسنده ایقان غلط از آب در می آید تمام
مقدمات و موخراتی هم که در طول صفحات زیاد باب اول ایقان بر این اطلاع غلط بنا شده نا گزیر
بنیانش بر آب خواهد بود.
سید باب)
در قسمت های نخستین این مجموعه بحث ها گفته شد بهاءاله در ایقان دستور احتراز از علما را
صادر می کند ومی گوید برای وصول به حقیقت، باید عالمان را کنار گذاشت زیرا در همه اعصار
بزرگترین سد در برابر انبیاء ،علما بوده اند که یا ایمان نیاورده اند یا آخرین گروهی بوده اند که ایمان
آورده اند.(این ویژگی علم گریزی و عالم ستیزی را در بهاءاله ، پیش تر مورد نقد قرار داده نقض
استدلال او را در داستان ایمان آوردن علمای زمان موسی به او بعنوان اولین گروه مومنان نشان
دادیم) در ادامه همین تحلیل بهاءاله در صفحه 47 ایقان حکم اعدام و قتل سید
باب را به علمای آن دوران نسبت می دهد که بدون سوال و جواب یکباره حکم بر کفر و قتل او
نمودندو خلاصه مثل همه دوره های انبیای گذشته در این دوره نیزسید باب ، قربانی دست علما
شد. این تحلیل نویسنده ایقان کاملا نادرست است و ما در این قسمت به نقد آن می پردازیم
1 - به گزارش کتب تاریخی بهائی چندین مجلس بین علما و باب در شیراز و اصفهان و تبریز
منعقد گردید و مذاکرات ومباحثات متعددی بین آنها رد وبدل شدو سوال هایی از ناحیه علما
مطرح شده که سید باب هم به آنها پاسخ گفته و نهایتا به هیچگونه حکم اعدام و قتلی از طرف
علما منجر نشده است و این تحلیل ایقان هیچ مستند تاریخی حتی در کتابهای تاریخی خود
بهائیان مثل تلخیص تاریخ نبیل و کشف الغطاءندارد و کاملا نادرست است.
2 – تحلیل علما پس از گفتگو و سوال وجواب با سید باب از شخصیت او یک" انسان آشفته فکر و
متلون و مخبط" بوده که چرندیاتی به هم بافته و ادعاهای گزافی نموده که وقتی در تنگنای بحث
علمی قرار می گرفته فورا مطلب را تغییر می داده وبر گوینده آن لا طائلات لعن نموده و گفتار
خود را تاویل و تحریف نموده یا بکلی انکار کرده از گفتن آنها استغفار می نموده است. برای نمونه
داستان ادعای بابیت امام زمان توسط باب در شیرازواعتراض مردم و جنجال و اضطراب در شهر و
دخالت حکومت وقت برای خاموش کردن آشوب و توبه نمودن او برمنبر مسجد وکیل شیراز و تبری
جستنش از ادعای بابیت را در کتاب تلخیص تاریخ نبیل در صفحات 130 به بعد می توان مطالعه
کرد.در ص141 میگوید:"حضرت باب رو به جمعیت کرده فرمودند لعنت خدا بر
کسی که مرا وکیل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام غائب بداند.."!
در همین کتاب ص320 در ذکر مجلس ولیعهدباسید باب وقتی ادعای قائمیت خود را مطرح می
کند بعد از چند سوال و جواب از همه ادعاهایش برگشته با دستخط خودش برای ناصر الدین شاه
توبه نامه نوشت و ارسال داشت که متن آن را میرزا ابو الفضل گلپایگانی در کتابش آورده است.
به همین خاطر علما او را نادان مخبط و متلون تشخیص داده( که گاهی ادعای بابیت و گاهی
ادعای قائمیت و گاهی ادعای رسالت وگاهی ادعای ربوبیت کرده بعد هم توبه کرده و برخودش
لعنت فرستاده ) لذا حکم به قتل او ندادند وشایسته تنبیه و تعزیرش شمردندواورا به محبس
چهریق برگرداندند. پس علما نقشی در حکم قتل باب نداشته برعکس بخاطر
نادانی و تلون و توبه تعزیرش نمودند لذا تحلیل ایقان به تصریح این کتب درست نیست.
3 – حکم اعدام باب توسط دولت صادر شدآن هم برای آرامش و رفع آشوب در کشور،
زیرا باب برای زمینه سازی آمدن قائم به همه مریدانش دستور اکید جنگ و
قتال داده در کتاب" تفسیر سوره یو سف"اش چند سوره جهاد و چند سوره قتال داردو در متجاوز از
هشتاد آیه امر به قتال کرده و پیاپی دستور رزم و آدمکشی به پیروانش داده همچنین در کتاب
بیان فارسی هم همین دستورات قتل و کشتار عمومی را داشته وگفته" سلطان" بیان باید هر
کسی را که بابی نیست بکشد.به همین خاطر پیروان او در چند نقطه کشور(زنجان و نیریز و قلعه
طبرسی )جنگ و خونریزی راه انداخته موجب کشته شدن تعدادزیادی از بابیه و مسلمین شدند و
فساد و آشوب رو به تزاید بود لذا دولت حکم به اعدام او داد تا مملکت آرام شودومردم از آشوب
مفسدین آسوده گردند که موید براین موضوع فصل 23 مختصر تاریخ نبیل ص 536 می باشد که
محققین می توانند مراجعه نمایند. وقتی این تحلیل نویسنده ایقان غلط از آب در می آید تمام
مقدمات و موخراتی هم که در طول صفحات زیاد باب اول ایقان بر این اطلاع غلط بنا شده نا گزیر
بنیانش بر آب خواهد بود.
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
هر چند همان گونه که سردبیر محترم سایت یادآوری کرده اند، این تاپیک مربوط به بحث ایقان است، اما برای آن که بی ادبی نشود و مطلب مهم جناب انصاری ابتر نماند لازم است یک نکته ی کلی و عمومی خدمت ایشان و دیگر خوانندگان محترم عرض کنم.
قرآن بزرگ ترین بدبختی انسان ها و بدترین آن ها را کسانی می داند که عقل خود را به کار نمی گیرند:
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ
همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لال هایی هستند که نمی اندیشند.
و نیز می فرماید:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُون
ای پیامبر به این مردم بگو: آیا کسانی که کورند با آنان که بینا هستند، برابرند؟ آیا فکر نمی کنید.
و بالاخره می فرماید:
ِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ
به این مردم بگو: آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، برابرند؟ به راستی که فقط صاحبان خرد، به خود می آیند.
به این ترتیب معلوم می شود که دانایی و خردمندی بزرگ ترین ویژگی انسان هاست و نادانی و بی خردی بزرگ ترین دغدغه ی دین و دین داری است. حضرت علی علیه السلام در سخنی ماندگار و جاودانه از مردم زمان خویش چنین شکایت می کند:
ُ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا
به خداوند شکایت می کنم از گروهی که جاهلانه زندگی می کنند و گمراه می میرند.
دوست گرامی جناب انصاری فراموش نفرمایید که مشکل نادانی یک معضل تاریخی بوده و هست و بهترین وسیله برای سلطه ی استکبار جهانی آن است که مردم در نادانی و بی خبری بمانند و جاهلانه زندگی کنند و گمراه، بمیرند. و همان طور که می دانید در روزگار کنونی بزرگترین رو در رویی استکبار با اسلام و مسلمانان رو در رویی فرهنگی و فکری است. بنابراین کار فرهنگی در هر زمینه ای به نوعی تیری است که بر قلب استکبار می نشیند. چون بزرگترین دشمن استکبار آگاهی و فهم مردم و به ویژه مسلمانان است.
بهائیت در روزگار کنونی از تمامی ابزارهای تبلیغی برای تحت تاثیر قرار دادن افراد ساده لوح بهره می برد و ما وظیفه داریم تا آن جا که می توانیم مستدل و منطقی مردم را از این خطر فکری و اعتقادی آگاه کنیم. این کار را به حکم عقل و دستور دین انجام می دهیم.
قرآن بزرگ ترین بدبختی انسان ها و بدترین آن ها را کسانی می داند که عقل خود را به کار نمی گیرند:
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ
همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لال هایی هستند که نمی اندیشند.
و نیز می فرماید:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُون
ای پیامبر به این مردم بگو: آیا کسانی که کورند با آنان که بینا هستند، برابرند؟ آیا فکر نمی کنید.
و بالاخره می فرماید:
ِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ
به این مردم بگو: آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، برابرند؟ به راستی که فقط صاحبان خرد، به خود می آیند.
به این ترتیب معلوم می شود که دانایی و خردمندی بزرگ ترین ویژگی انسان هاست و نادانی و بی خردی بزرگ ترین دغدغه ی دین و دین داری است. حضرت علی علیه السلام در سخنی ماندگار و جاودانه از مردم زمان خویش چنین شکایت می کند:
ُ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا
به خداوند شکایت می کنم از گروهی که جاهلانه زندگی می کنند و گمراه می میرند.
دوست گرامی جناب انصاری فراموش نفرمایید که مشکل نادانی یک معضل تاریخی بوده و هست و بهترین وسیله برای سلطه ی استکبار جهانی آن است که مردم در نادانی و بی خبری بمانند و جاهلانه زندگی کنند و گمراه، بمیرند. و همان طور که می دانید در روزگار کنونی بزرگترین رو در رویی استکبار با اسلام و مسلمانان رو در رویی فرهنگی و فکری است. بنابراین کار فرهنگی در هر زمینه ای به نوعی تیری است که بر قلب استکبار می نشیند. چون بزرگترین دشمن استکبار آگاهی و فهم مردم و به ویژه مسلمانان است.
بهائیت در روزگار کنونی از تمامی ابزارهای تبلیغی برای تحت تاثیر قرار دادن افراد ساده لوح بهره می برد و ما وظیفه داریم تا آن جا که می توانیم مستدل و منطقی مردم را از این خطر فکری و اعتقادی آگاه کنیم. این کار را به حکم عقل و دستور دین انجام می دهیم.
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 8 آبان 1385, 9:15 pm
با تشکر از جناب سردبیر
به خاطر پاسخ وهدایاتشان که به مدد آن درک نمودم، آن چه را که باید می دانستم. امید وارم من بعد وارد محدوده قرمز سایت نشوم و مخصوصا مسائل سیاسی! با این حال اعلام چند مسئله را لازم می دانم:
1. بهاییت دقت کنند، اخطار دادن در این سایت ربطی به دیانت ندارد، به منوط به حفظ حریم است.
1. جناب سردبیر متاسفانه بنده در طی مدتی که به مطالعه مباحث این سایت می پردازم، قسمتی را مربوط به قوانین سایت نیافتم. مگر بعد از اینکه پاسخ شما را قرائت کرده و به تفتیش این سایت پرداختم و در نهایت تنها در سخنان سر دبیر در تاریخ پنجشنبه، ۳۰ شهریور که سه ماه از تاسیس سایت می گذشت قسمتی از قوانین را قرائت کردم. در صفحه عضویت نیز یک سری قوانین به زبان اینگلیسی نوشته شده است. خواهشمندم برای هدایت بحث در صفحه ی خانه ی سایت، لینکی واضح مربوط به صفحه ی قوانین سایت به زبان فارسی و یا قران در بالای دکمه مقدمه مرقوم بفرمایید. مثلا همین مساله که این سایت در مباحث سیاسی دخالت نمی کند می تواند برای بسیاری محققین کار گشا باشد.
2. به خاطر احترامی که جناب سردبیر نسبت به این جانب قائل شدند و مطالب ارسالی را پاک نفرمودند، ادامه مباحث را به صورت خصوصی با ایشان مطرح خواهم نمود، با این حال، مسائل مطروحه را به هیچ عنوان خانگی و درونی نمی دانم، بلکه به عنوان مسائلی بنیادین که باید به وضوح با آن رو به رو شویم و به جوانان مملکت که سرمایه های فردای جهان اسلامند، اگاهی بخشیم؛ قلمداد می کنم.
3. با توجه به آن که جناب جویا بعد از اخطار جناب سردبیر مبنی بر اینکه خارج از مبحث ایقان مطلبی به میان نیاید، اقدام به پاسخ گویی به بنده نمودند؛ خواهشمند است،برای آنکه عدالت میان هر دوی ما بر قرار شود؛ پاسخ بنده را در جواب ایشان حذف نفرمایید. امید وارم در این پاسخ و مادام که در این سایت حضور دارم، حدود را رعایت نمایم.
4. در ضمن بابت آنکه خارج از موضوع سخن نگفته باشم، می توانید این مذاکره را به تاکید بر رجوع به علما و فقها در هر عصر( که در کتاب بهاییت نفی شده) بحساب آورید. ولی از آنجا که نمی خواهم روی سخنم به ضاله باشد ترجیحا با جناب جویا سخن می گویم.
با احترام
به خاطر پاسخ وهدایاتشان که به مدد آن درک نمودم، آن چه را که باید می دانستم. امید وارم من بعد وارد محدوده قرمز سایت نشوم و مخصوصا مسائل سیاسی! با این حال اعلام چند مسئله را لازم می دانم:
1. بهاییت دقت کنند، اخطار دادن در این سایت ربطی به دیانت ندارد، به منوط به حفظ حریم است.
1. جناب سردبیر متاسفانه بنده در طی مدتی که به مطالعه مباحث این سایت می پردازم، قسمتی را مربوط به قوانین سایت نیافتم. مگر بعد از اینکه پاسخ شما را قرائت کرده و به تفتیش این سایت پرداختم و در نهایت تنها در سخنان سر دبیر در تاریخ پنجشنبه، ۳۰ شهریور که سه ماه از تاسیس سایت می گذشت قسمتی از قوانین را قرائت کردم. در صفحه عضویت نیز یک سری قوانین به زبان اینگلیسی نوشته شده است. خواهشمندم برای هدایت بحث در صفحه ی خانه ی سایت، لینکی واضح مربوط به صفحه ی قوانین سایت به زبان فارسی و یا قران در بالای دکمه مقدمه مرقوم بفرمایید. مثلا همین مساله که این سایت در مباحث سیاسی دخالت نمی کند می تواند برای بسیاری محققین کار گشا باشد.
2. به خاطر احترامی که جناب سردبیر نسبت به این جانب قائل شدند و مطالب ارسالی را پاک نفرمودند، ادامه مباحث را به صورت خصوصی با ایشان مطرح خواهم نمود، با این حال، مسائل مطروحه را به هیچ عنوان خانگی و درونی نمی دانم، بلکه به عنوان مسائلی بنیادین که باید به وضوح با آن رو به رو شویم و به جوانان مملکت که سرمایه های فردای جهان اسلامند، اگاهی بخشیم؛ قلمداد می کنم.
3. با توجه به آن که جناب جویا بعد از اخطار جناب سردبیر مبنی بر اینکه خارج از مبحث ایقان مطلبی به میان نیاید، اقدام به پاسخ گویی به بنده نمودند؛ خواهشمند است،برای آنکه عدالت میان هر دوی ما بر قرار شود؛ پاسخ بنده را در جواب ایشان حذف نفرمایید. امید وارم در این پاسخ و مادام که در این سایت حضور دارم، حدود را رعایت نمایم.
4. در ضمن بابت آنکه خارج از موضوع سخن نگفته باشم، می توانید این مذاکره را به تاکید بر رجوع به علما و فقها در هر عصر( که در کتاب بهاییت نفی شده) بحساب آورید. ولی از آنجا که نمی خواهم روی سخنم به ضاله باشد ترجیحا با جناب جویا سخن می گویم.
با احترام
-
- پست: 0
- تاریخ عضویت: دوشنبه 8 آبان 1385, 9:15 pm
جناب جویا
همان گونه که معروض داشتم، هیچ مسلمانی حاضر نخواهد بود، که از هیچ حرکتی در مبارزه راستین با استبداد و استکبار صرف نظر نماید و یا آن را حقیر شمرد، که این خلاف دیانت و خواست پیامبر (ص) و آرزوی ائمه اطهار(ع) و اهداف ظهور و انتظار حضرت بقیه الله(عج) است و مسلما استکبار تمام قوای تبلیغاتی خود را به کار خواد برد، حتی حاضر است در لباس مسلمانی به اسلام صدمه بزند.
همچنین عرض می شود که مسلما زیباترین خصیصه اسلام تاکید بر تعقل است، که شما به زیبایی به آن اشاره فرمودید، ولی در عین حال تاکید شما بر استدلالات نقلی از قرآن کریم و ... متضمن این واقعیت است که عقل بشر به تنهایی قوای تشخیص صحیح ندارد و مرهون هدایات پیامبران و ائمه معصومین و درزمان غیبت امام عصر مراجع عظام تقلیید است. اگر عقل معیار کاملی برای درک حقایق بود ظهور انبیاء به چه علت یود؟ خداوند متعال قرآن کریم و سنت را برایمان به یادگار نهاد، تا با مراجعه به آنها از خبط عقل ممانعت نماییم. فجایع مکاتب مادی را در چند قرن اخیر مشاهده نمودیم. این وقایع واقع نشد مگر بخاطر سرکشی قوای عقل و عدم مسالمت آن با وحی الهی. امروز نیز وظیفه ما است تا با هوشیاری کامل و تکیه بر قوای عقل و به مدد مراجع عظام و علمای راستین که مثابه حصون اسلامند در این شب تار، راه را از بی راهه تشخیص دهیم.
\"الفقهاء امنا الرسل، ما لم یدخلوا فی الدنیا، قیل یا رسول الله و ما دخولهم فی الدنیا؟ قال اتباع السطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم.\"
ترجمه:\" علمای دین نگهبانان رسالت پیامبرانند، تا زمانی که در دنیا وارد نشده باشند. گفته شد ای رسول خدامفهوم دخول در دنیا چیست؟ پیامبر پاسخ داد: پیروی از فرمانروایان ( ستمگر) که اگر به این کار پرداختند، از آنان بر دینتان حذر کنید.\"
همچنان که از این روایت بر می اید از جمله عواملی که باعث به خطر انداختن کیان اسلام می شود و مسلمانان وظیفه حذر از ان را دارند، وجود علمایی است که اگر چه می توانند امین پیامبر باشند، ولی بخاطر متابعت از ستمکاران به اسفل السافلین سقوط نموده اند. پس ما باید هوشیار باشیم و هر ندای دفاع از اسلام را حقیقت نشمریم وبه مدد فقهای راستین که تحت صون ولایت فقیه و نایب امام عصر(عج) می باشند حقایق مکتوم را دریابیم.
اما انچه عرض می شود این است که اگر استکبار بخواهد برای انکه به منافع بزرگتر برسد، آب را گل آلود کرده و به ظاهر در لباس مسلمانی با استکبار یعنی باخودش به مبارزه ای نمایشی بپردازد، تا توجه مسلمین را از حقایق بزرگتر صلب نماید، تا به انچه می خواهد و هدف اصلی و شوم ان است برسد و حیات اسلام را به خطر اندازد وظیفه مسلمانان چیست؟ اینجاست که وظیفه خطیر فقها که همانا مبارزه با ستمکاری و استبداد و استکبار است ، هویدا می سازد و ما را نسبت به کج روی ها آگاه می سازد. بنده همچنان اصرار دارم که برای هر چه بیشتر اصالت بخشیدن به مبارزات و راستین نمودن آن باید هویت ان را بر خلق هویدا ساخت، تا نیتها اشکار گردد و خلق با گمان آسوده به حقایق گوش فرا دهد.( تا جایی که امکان داشت کلی پاسخ داده شد تا هم جواب جناب جویا باشد و هم پاسخ بهاییت.)
والسلام
همان گونه که معروض داشتم، هیچ مسلمانی حاضر نخواهد بود، که از هیچ حرکتی در مبارزه راستین با استبداد و استکبار صرف نظر نماید و یا آن را حقیر شمرد، که این خلاف دیانت و خواست پیامبر (ص) و آرزوی ائمه اطهار(ع) و اهداف ظهور و انتظار حضرت بقیه الله(عج) است و مسلما استکبار تمام قوای تبلیغاتی خود را به کار خواد برد، حتی حاضر است در لباس مسلمانی به اسلام صدمه بزند.
همچنین عرض می شود که مسلما زیباترین خصیصه اسلام تاکید بر تعقل است، که شما به زیبایی به آن اشاره فرمودید، ولی در عین حال تاکید شما بر استدلالات نقلی از قرآن کریم و ... متضمن این واقعیت است که عقل بشر به تنهایی قوای تشخیص صحیح ندارد و مرهون هدایات پیامبران و ائمه معصومین و درزمان غیبت امام عصر مراجع عظام تقلیید است. اگر عقل معیار کاملی برای درک حقایق بود ظهور انبیاء به چه علت یود؟ خداوند متعال قرآن کریم و سنت را برایمان به یادگار نهاد، تا با مراجعه به آنها از خبط عقل ممانعت نماییم. فجایع مکاتب مادی را در چند قرن اخیر مشاهده نمودیم. این وقایع واقع نشد مگر بخاطر سرکشی قوای عقل و عدم مسالمت آن با وحی الهی. امروز نیز وظیفه ما است تا با هوشیاری کامل و تکیه بر قوای عقل و به مدد مراجع عظام و علمای راستین که مثابه حصون اسلامند در این شب تار، راه را از بی راهه تشخیص دهیم.
\"الفقهاء امنا الرسل، ما لم یدخلوا فی الدنیا، قیل یا رسول الله و ما دخولهم فی الدنیا؟ قال اتباع السطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم.\"
ترجمه:\" علمای دین نگهبانان رسالت پیامبرانند، تا زمانی که در دنیا وارد نشده باشند. گفته شد ای رسول خدامفهوم دخول در دنیا چیست؟ پیامبر پاسخ داد: پیروی از فرمانروایان ( ستمگر) که اگر به این کار پرداختند، از آنان بر دینتان حذر کنید.\"
همچنان که از این روایت بر می اید از جمله عواملی که باعث به خطر انداختن کیان اسلام می شود و مسلمانان وظیفه حذر از ان را دارند، وجود علمایی است که اگر چه می توانند امین پیامبر باشند، ولی بخاطر متابعت از ستمکاران به اسفل السافلین سقوط نموده اند. پس ما باید هوشیار باشیم و هر ندای دفاع از اسلام را حقیقت نشمریم وبه مدد فقهای راستین که تحت صون ولایت فقیه و نایب امام عصر(عج) می باشند حقایق مکتوم را دریابیم.
اما انچه عرض می شود این است که اگر استکبار بخواهد برای انکه به منافع بزرگتر برسد، آب را گل آلود کرده و به ظاهر در لباس مسلمانی با استکبار یعنی باخودش به مبارزه ای نمایشی بپردازد، تا توجه مسلمین را از حقایق بزرگتر صلب نماید، تا به انچه می خواهد و هدف اصلی و شوم ان است برسد و حیات اسلام را به خطر اندازد وظیفه مسلمانان چیست؟ اینجاست که وظیفه خطیر فقها که همانا مبارزه با ستمکاری و استبداد و استکبار است ، هویدا می سازد و ما را نسبت به کج روی ها آگاه می سازد. بنده همچنان اصرار دارم که برای هر چه بیشتر اصالت بخشیدن به مبارزات و راستین نمودن آن باید هویت ان را بر خلق هویدا ساخت، تا نیتها اشکار گردد و خلق با گمان آسوده به حقایق گوش فرا دهد.( تا جایی که امکان داشت کلی پاسخ داده شد تا هم جواب جناب جویا باشد و هم پاسخ بهاییت.)
والسلام