سونامي كنفرانس شيكاگو!
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
سونامي كنفرانس شيكاگو!
پس از پيشنهادات خوانندگان از چند و چون كنفرانس شيكاگو كه حاوي يك تغيير رويه مهم در بهائيت بود براي گشودن يك تاپيك در اين موضوع كه در شما و سردبير نوشتم، ايرانى در صميمانه براي گشودن تاپيك اعلام امادگي نمود و نوشت:
جناب سردبير
ضمن سلام، پيشنهاد شما را مبني بر ايجاد تاپيكي در مورد كنفرانس شيكاگو لازم مي دانم و عليرغم اشتغالات به سهم خوداقدام مي كنم و پيشنهاد مي نمايم اين تاپيك با عنوان " سونامي كنفرانس شيكاگو" گشوده شود و دوستان ديگرهم به بحث بپيوندند.
جناب سردبير
ضمن سلام، پيشنهاد شما را مبني بر ايجاد تاپيكي در مورد كنفرانس شيكاگو لازم مي دانم و عليرغم اشتغالات به سهم خوداقدام مي كنم و پيشنهاد مي نمايم اين تاپيك با عنوان " سونامي كنفرانس شيكاگو" گشوده شود و دوستان ديگرهم به بحث بپيوندند.
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
پاسخ: سونامي كنفرانس شيكاگو!
سلام و عرض ادب به محضر دوستان و بهائي پژوهان.
عليرغم اشتغالات دعوت سردبير گرامي را اجابت نموده و خواستم اين تاپيك را شروع كننده باشم و بعد دوستان ديگر هم مشاركت فرمايند.
عنوان تاپيك
عنوان را من پيشنهاد دادم چون واقعا آنچه در اين كنفرانس اتفاق افتاد يك" سونامي" در تاريخ بهائيت بود زيرا بهائيت كه وفق تعاليم هميشه ادعا مي كرد در سياست دخالت نمي كند در اين كنفرانس بطور غير منتظره اى در سياست دخالت نمود و سخن از تغيير حكومت در ايران و تغيير قانون اساسي و همراهى با اپوزيسيون خارج كشور و دگرگونى زير ساخت هاى نظام به زبان اورد آن هم از زبان فرد شاخصي مثل دكتر شاپور راسخ.
بعضي بهائيان كه متوجه اين تغيير رويكرد و باصطلاح سونامي شده بودند سعي كردند آن را به گردن يك نفر از ميهمانان بنام نوري علاء بيندازند غافل از آنكه خود دكتر شاپور راسخ بر اين موضوع صحه گذاشت و سخنان نوري علاء را تاييد نمود.
تحليل مهرداد مهاجر
ابتدا به تحليل مهرداد مهاجر در وبلاگ بحر فنا توجه كنيد و تعجب او را از اين سونامي ببينيد:
مهرداد مهاجر در وبلاگ بهایی «بحر فنا» مینویسد:
"گردهمایی 3 هزار نفر از احبای بهایی 29 اوت تا ابتدای سپتامبر برگزار شد اما از نکات منفی آن سخنرانی اسماعیل نوری علاء بود که چندین بار با کف زدن و ابراز احساسات احباء قطع شد اما در مجموع مناسب نبود. او در سخنان خود احبا را هموطنانی آواره و سرگردان از وطن و جزئی از اپوزیسیون انحلالطلب حکومت اسلامی دانست و به نمایندگی از سوی جامعه بهائی حکومت ایران را جزء اشرار خطاب کرد و حکومت جهانی آرمانی بهائی را به جای یک حکومت دینمدار، یک حکومت سکولار معرفی نمود.
وی میافزاید: آقای نوریعلاء با استفاده از تریبون مجانی کنفرانس، حکومت اسلامی را یک [...] تاریخی نامید که باید به زبالهدان تاریخ ریخته شود و شرط نوسازی ایران را انحلال حکومت اسلامی قرار داد. او چندین بار سعی کرد تا با تحریک احبا، آنان را به اظهارنظر در امور سیاسی وادار کرده و این کنفرانس را به یک میتینگ سیاسی تبدیل نماید.
او ادامه میدهد: از احبای حاضر در جلسه که در هنگام سخنرانی نوریعلاء نه تنها سالن کنفرانس را ترک نکردند بلکه او را تشویق و تائید نمودند، نمیتوان انتظاری داشت، ولی از گردانندگان کنفرانس و نیز بزرگانی مثل جناب آقای دکتر شاپور راسخ که با نصوص امری و منویات بیتالعدل اعظم آشنا هستند، این سکوت و تایید باعث شگفتی بود. جناب راسخ در سخنرانی پایانی جلسه، ضمن اشاره به فجایع حکومت اسلامی، این حکومت را غیرقابل اصلاح دانسته و خواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن شدند. دل بستن به روشنفکران مشابه نه تنها هیچگونه تغییر پایداری را به همراه نخواهد داشت، بلکه باعث بیاعتمادی دولتها به بهائیت و فشار بیشتر بر احبا خواهد شد. چرا در بین آن 3 هزار نفر کسی اعتراض نکرد؟"
اكنون به گزارش نوري علاء كه پژوهش تلخيص نموده توجه نماييد:
گزارش نوري علاء به روايت پژوهش
اسماعیل نوری علاء جمعه 15 شهریور ماه 1392 ـ (6 ماه سپتامبر 2013) گزارشی را از حضورش به عنوان میهمان در بیست و سومین نشست «انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی» که تشکلی مربوط به بهائیان ایران است و هر ساله گردهمآئی وسیعی را در شهر شیکاگوی امریکا برگزار می کند در فضای مجازی منتشر کرده است که حاوی نکات بسیار مهم و تامل برانگیز ی است و بهتر دیدم نیم نگاهی به آن بیاندازیم.
نوری علاء نوشته است:
"امسال 23 مین گردهمآئی این انجمن، با شرکت بیش از 3100 نفر، که از دورترین تا نزدیک ترین نقاط جهان آمده بودند، برگزار می شد
و من یکی از چند غیربهائی بودم که دعوت داشتم دو سه روزی را با این هموطنان آواره از وطن بگذرانم و در یکی از نشست هاشان، در میزگردی نیز، با شرکت آقای دکتر علیرضا نوری زاده و آقای سیامک دهقان پور، شرکت کنم.موضوع گردهمآئی امسال «اتحاد، کلید بازسازی ایران» انتخاب شده بود اما من در آن دو سه روزه کمتر دیدم که سخنرانان در مورد این «اتحاد» چیزی بگویند(!) مگر آنکه تصور کنیم خواسته باشند بر مبانی و ریشه های گسترده و کهن بیخ اتحاد ایرانیان، مثلاً نقش توجه به میراث فرهنگی کشورمان (که خانم شکوه میرزادگی در این بار سخن گفت و در چند جا احساسات حضار را هم به شدت برانگیخت) در امر اتحاد، تأکید کرده باشند. آقایان دکتر رامین جهانبگلو و پیام اخوان بیشتر بر نقش «خشونت پرهیزی» تأکید داشتند که من البته همه جا گفته ام که تأکید بر این مطلب را حشو زائد و مخل می دانم..."
رویکرد بهائیان به میهمان کردن چهره های شاخص سکولار و مخالف حکومت در سمینارهائی این چنین ، مدتی است که با چراغ سبز بیت العدل شروع شده و بدون اشاره به اینکه بهائیان وفق متون و تعالیمشان اجازه دخالت در سیاست ندارند، از زبان مخالف خوان ها و سکولارها ،نسخه های سیاسی برای ایران می پیچند و علنا در سیاست دخالت می کنند و نشان می دهند که تعلیم عدم دخالت در سیاست فریبی بیش نیست برای نفوذ در حاکمیت ها ...
نوری علاء در باره علت حضورش می گوید:
"و من هم بدان دلیل که می اندیشیدم اگر سکولار دموکراسی باید چتری باشد که در پناه آن همهء صاحبان عقیده و باور و دین و مذهب و بی دینی و دهری گری بتوانند با یکدیگر با صفا و دوستی و در همزیستی انسانی به سر برند، آنگاه حضور مای غیر بهائی و بی مذهب و آئین در این گردهمآئی خود می تواند نشانی از باور راستین به سکولار دموکراسی باشد"!
بگذریم...ایشان در تحلیلش بهائیان را به چند دسته تقسیم می کند تا می رسد به موضوع سیاست ورزی:
" دو دیگر به مسئلهء سیاست ورزی بر می گشت و اینکه بهائیان از دخالت در سیاست ورزی منع شده اند. معتقدان به این نکته سه دسته بودند؛ نخست آنان که معتقد بودند بهائیت دیانتی جهانی است و در پی ایجاد جامعهء واحد و حکومت واحد جهانی (که البته بر تعالیم بهائی استوار خواهد بود و نمی تواند سکولار باشد). آنان توجه چندانی به ایران و وضع ایران نداشتند و حل مسئله را در یک متن برخاسته از جهان مداری یا جهان وطنی می دیدند و نگرانی اگر داشتند از جنس همان نگرانی بود که فرد می تواند دربارهء هر نقطهء دیگر از زمین هم داشته باشد. گروه دوم اما سخت وابسته به وطن شان ایران بودند و گاه در سخن گفتن از آن آب و خاک قطره اشکی نیز دیدگان شان را خیس می کرد اما چون «بیت العدل» شان تغییری در فتوای عدم شرکت در سیاست ورزی را منسوخ نکرده بود، به ناچار، خاموشی می گزیدند و عده شان حتی به این توجیه متوسل می شدند که همین سیاست پرهیزی است که موجب شده تا بهائیان داخل کشور لطمهء کمتری بخورند و یا حتی نوری زاد را به این فکر بکشاند که به پابوس کودک بهائی برود.
اما گروه وسیعی هم بودند که آشکارا اظهار می داشتند که باید در این وضعیت تجدید نظر شود. آنها به محتوای سخنان دکتر شاپور راسخ، استاد دانشگاه و معاون سابق سازمان برنامه، که از برزگان بهائیت است، اشاره می کردند که گردهمآئی را با سخنان خود گشود و از مهالک ناشی از استقرار حکومت مذهبی در ایران یاد کرد..."
او سپس به تمجید و تجلیل از شاپور راسخ رئیس سازمان برنامه و بودجه زمان شاه و اینکه چهارده سال افتخار کارمندی و همکاری او را داشته ،پرداخته و به عنوان سخنران در میزگردی که بهمراه علیرضا نوریزاده و سیامک دهقان پور حضور داشته گفته است:
" نشریهء اختصاصی من "سکولاریسم نو" نام دارد؛ نشریه ای که می خواهد تا مسائل و زوایای این مکتب فکری را توضیح داده و تبلیغ کند...حال تصور کنید که جمع شما بهائیان که معتقدید قرار است دنیا روزی صاحب یک حکومت جهانی واحد شود، که در زیر سقف آن سیاه و سفید و زرد و سرخی که به ده ها هزار زبان و عقیده و شیوهء زندگی حضور دارند، چه راهی برای حفظ صلح و آرامش و همزیستی و برابری در مقابل قانون خواهید داشت جز اینکه آن «حکومت جهانی» را «حکومتی سکولار» بدانید و بخواهید؟...اکنون زمانه ای فرار رسیده است که می توان به پیروزی اندیشهء سکولار دموکرات امیدوار بود و اثر سرایت آن در اقشار وابسته به مذهب حاکم را نیز دید. «می خواهم بگویم که وقتی آقای محمد نوری زاد، که از دل همین حکومت اسلامی برآمده، پای کودک بهائی را می بوسد این تنها یک غنچه از درخت بزرگ سکولار دموکراسی است که در اکنون ایران به گل نشسته است..."
او سپس جمهوری اسلامی را به شدت تقبیح کرده و با الفاظی همچون "کثافت" از آن یاد کرده که باید به زباله دان تاریخ انداخته شود و می گوید:
"من، بعنوان سردبیر یک نشریهء تخصصی، اعلام می کنم که خواستار لغو قانون اساسی حکومت اسلامی و انحلال ساختارهای زائدی هستم که از دل این قانون اساسی برآمده و ما را از وطن مان رانده و آوارهء جهان کرده است.
«پس می گویم اتحاد و همکاری آری، اما نخست برای انحلال حکومت اسلامی و سپس برای نوسازی ایران».
هنگامی که قسمت بعدی بحث فرارسید نیز به این نکته اشاره کردم که اولاً بهائیان اگر در مبارزه علیه حکومت فعلی شراکت نکنند نمی توانند فردا خود را سهیم در پیروزی بدانند و سهم خواه شوند. آنها باید از هم اکنون نشان دهند که جزئی از اپوزیسیون انحلال طلب حکومت اسلامی هستند و دل به وعده های پوچ و دروغین اصلاح طلبان نیز خوش نمی کنند. ثانیاً فرمان سیاست پرهیزی در بین بهائیان به زمانی بر می گردد که بابیان و بهائیان در زیر تیغ آخوندهای عصر قاجار قتل عام و شکنجه می شدند اما باید توجه کنیم که در همان زمان هم ـ بنا بر اطلاعاتی که آقای فریدون وهمن در سخنرانی روز دوم خود بیان داشتند، بصورت فعال در انقلاب مشروطه شرکت داشته و هرگز به بهانهء سیاست گریزی از دخالت در سرنوشت ایران امتناع نورزیده اند.
و برای من حیرت انگیز و سخت نامنتظره بود که سخنانم چندین بار با کف زدن حضار قطع شد و پس از پائین آمدن از صحنه نیز افراد بسیار زیادی برای تأئید سخنانم به سراغم آمدند و نظرم را تصدیق کردند. پس از این میزگرد نیز نوبت به سخنران پایانی مجلس بوسیلهء آقای دکتر شاپور راسخ می رسید که وظیفه داشت مباحث مطرح شده در سه روز گذشته را جمع بندی کند. ایشان در سخنان خود به فجایع انجام یافته به دست حکومت اسلامی اشاره کرده، این حکومت را غیر قابل اصلاح دانسته، و بیان داشتند که این گردهمآئی خواستار لغو قانون اساسی حکومت فعلی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن است.
برای من این پایانی خوش بود. مسئلهء ای که در روزهای دیگر مطرح نشده بود به وضوح تمام به جلوی صحنه آمده و در سخنرانی پایانی، که گوئی حکم قطعنامهء گردهمآئی را داشت، جایگاهی در خور یافته بود و شیرینی واقعیت مزبور این سفر پایان هفته را سرشار از خاطره های در یاد ماندنی می کرد..."
صرفنظر ازسخنان نوری علاء و افکار سکولار و پیشینه اندیشگی و نقد مطالبش می خواهم به روح گزارش او توجه شود که بهائیت بر خلاف آموزه های اصلیش در مورد عدم دخالت در سیاست که بیش از یکصد و پنجاه سال آن را تبلیغ کرده اکنون از زبان افراد شاخصش مثل شاپور راسخ دم از سیاست ورزی می زند و در قامت یک حزب تشکیلات محور ، خواستار تغییر حکومت ایران و لغو قانون اساسی می شود و به جذب سکولار ها و بی دین ها هم از طریق چنین سمینارهائی اقدام می کند.
متاسفانه باید گفت واقعیت این است که رهبران و تشکیلات بهائیت علیرغم ظاهر "عدم دخالت در سیاست "منافقانه در همه طول حیاتشان در سیاست دخالت می کرده اند چه آن زمان که به ترور شاه و مخالفان می پرداخته و چه جنگ ها و برادر کشی هائی که در کشور راه انداخته و چه ارتباط با روس و انگلیس و دریافت لقب "سر" در هنگام حضور سپاه انگلیس در فلسطین و بعد ارتباط تنگاتنگ با اسرائیل و توطئه علیه کشور از طریق بسیج سازمان های بین المللی به نام حقوق بشر و...همچنانکه با ادعای دین جدید و ممنوعیت تقیه در بهائیت،شخص عبدالبهاء منافقانه در نماز جمعه مسلمین در فلسطین شرکت می جسته و خود را یکی از شعب صوفیه جا می زده است!
همین جناب عباس افندی عبدالبهاء در مورد عدم دخالت در سیاست می گوید: «بین قوای دینییه و سیاسیه تفکیک لازم است» و هم اوگفته است که «بهائیان به امور سیاسی تعلقی ندارند» و مهمتر از آن، از منظر وی:«میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند وخارج از وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی نماید همین برهان کافی است که بهائی نیست، دلیل دیگر نمیخواهد..."!
همچنین می گوید:" نفسی از بهائیان اگر بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگران مذاکره بکند اول بهتر است که نسبت خود را از این امر [بهائیت] قطع نماید و جمیع بدانند که تعلق به این امر ندارد. خود میداند، والاّ عاقبت سبب مضرت عمومی گردد» !
برهمین مبنا، به پیروان خود حکم میکند که:
«به نصوص قاطعه الهیه، در امور سیاسی ابداً مداخله ای نداریم و راءیی نزنیم» ...
شوقی هم که پس از عباس افندی رهبری بهائیان را به دست گرفت نیز دراین زمینه سخنان فراوانی دارد. برای نمونه، میگوید:
«معاذالله از مداخله در امور سیاسی، احباء باید به کلی از این شئون در کنار باشند و از هر وظیفهای که منجر به مداخله در امر سیاست شود، بیزار گردند»!
حال تشکیلات بهائی باید به افکار عمومی جهان پاسخ بدهد به عنوان و در قامت یک حزب که هر ساله سمیناری بین المللی با سه هزار نفر در شیکاگو تشکیل می دهد و خواستار لغو قانون اساسی و اتحاد سکولارها و بهائیان و... می شودچرا روش دوروئی را در پیش می گیرد و خود را یک دین می نامد که رهبرانش جواز دخالت در سیاست نداده اند!
"تحليلي ديگر"
مجتبى يزدان پرست هم در سايت " يارجوان" تحليلي دارد كه با هم مي خوانيم:
بیان دیدگاهها و موضعگیریها در تمامی کشورها، دولتها، جوامع، سازمانها و نهادهای رسمی و ساختاریافته در پهنهی این عالم خاکی به عهدهی سخنگوی آن مجموعه بوده و از زبان ایشان بیان میگردد. جامعهی جهانی بهایی نیز از این قاعده مستثنی نیست. زمانی که سخنگوی رسمی فارسی زبان جامعهی جهانی بهایی، فارغ از هر قید و بندی و به صورت مطلق رابطهی نظاممند با هر صدای مخالف حاکمیت در ایران را تایید، تاکید و تصریح مینماید، در واقع جهتگیری تمامی بهاییان جهان را ترسیم مینمایند. چرا که تک تک بهائیان در هر جایی از عالم که باشند، به جامعهی جهانی بهاییان تعلق دارند.[1] جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی فارسی زبان جامعهی جهانی بهائیان، در اعلام موضعی رسمی از سوی تمامی بهائیان جهان در مصاحبهای به مناسبت قتل هموطنمان جناب آقای عطا الله رضوانی در بخشی از سخنان خود در خصوص وجود رابطهی نظاممند با اپوزیسیون (مخالفان دولت ایران) این چنین بیان داشتند: "ما از هر گونه ارتباط نظاممند استقبال میکنیم." اما در فرهنگ سیاسی، اپوزیسیون این گونه معنا میشود: مخالفان دولتی یا (اپوزیسیون) در اصطلاح سیاست، به مجموعه افراد و نهادهای مخالف اصل نظام سیاسی گفته میشود که در صدد بر اندازی نظام حاکم میباشند.[2] و این بدان معناست که آحاد اعضای جامعهی جهانی بهایی در سراسر گیتی بیپرده و آشکارا اظهار دشمنی با دولت ایران نمودهاند آن هم رابطهای نظاممند! چرا که ایشان سخنگوی رسمی جامعهی جهانی بهاییان هستند.
بر این اساس هر بهایی که خود را متعلق به جامعهی جهانی بهائیان میداند، موظف به اقدام علیه حکومت ایران است. عبارت اخیر گذارهای است مطلق که شامل هر بهایی میگردد؛ چه در اسرائیل باشد چه در ایران، چه در بیت العدل مشغول خدمت باشد و چه در ایران از اعضای گروه یاران باشد، همه و همه را شامل میگردد؛ جملگی بهائیان در اقصا نقاط عالم بنا به تصریح و اعتراف جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان دشمن دولت ایران بوده و در صدد براندازی آن هستند. حال تنها پاسخ به یک سوال باقی میماند و آن این که آیا میتوان از دشمنی که کمر به براندازی آن بستهایم و ایمان به نابودسازی او داریم، انتظار مطالبه و استیفای حقی را داشت؟ چه انتظاری از دشمن خود تراشیده خویشتن باید داشت؟
فرض بگیریم در جنگی مسلحانه سرگرم کار و زار با دشمن باشیم؛ اگر سربازی از قوای مقابل به دست ما کشته شود، آیا ما خود را مجازات میکنیم!؟ آیا خودمان را قصاص میکنیم یا این که خون بهای آن سرباز را پرداخت کرده و از بازماندگانش تفقد و دلجویی مینماییم!؟ مسلم است که عقل سلیم حکم به برخورد با دشمن میدهد. بر اساس این گفتار جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، چه انتظار نا به جا و دور از منطقی هموطنان بهائیمان از حکومت ایران دارند! زمانی که هر بهایی چنین آشکارا علم دشمنی بر دوش میکشد، توقع استفیای حق از حاکمیت، کمال سفاهت و بیمنطقی خواهد بود! سوال بنیادیتر این که کدام حق را میتوان از دشمن مطالبه نمود!؟ آیا ما بر گردن دشمن خود حقی داریم که بتوان آن را مطالبه نمود!؟ عقل سلیم حکم میکند طرح هر گونه مطالبه از دولتی که اعتقاد و باور به دشمنی با آن دارید، از اساس باطل بوده و هیچ محلی از اعراب ندارد. گرچه به استناد سخنان سخنگوی رسمی جامعهی جهانی بهاییان، هموطن بهایی ما هیچ حقی هیچ گاه به گردن حکومت پیدا نمیکنند، با این وجود مشکلاتی که برای بهائیان به وجود میآید، به خاطر باورمندی به مسلک بهاییت نیست؛ بلکه ناشی از تخلفاتی است که مرتکب میشوند؛ این که جناب آقای کامران رحیمیان گرفتار قانون شده و محکوم به تحمل حبس گردیدهاند، به خاطر اقدام غیرقانونی ایشان در تاسیس و راهاندازی یک دانشگاه بوده و نه به جهت باورمندی ایشان به مرام بهائیت!
گر چه بیان دیدگاه جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، استاد دانشگاه و سخنگوی جامعهی جهانی بهاییان، مُحِق نبودن بهاییان هموطنمان در هر زمینهای را ثابت مینماید، لکن از این دست اظهار نظرهای رسمی، اعلام جنگهای علنی و اقدامات عملی به کرات از باورمندان شهیر و نام آشنای این مسلک دیده شده است؛ چندی پیش نیز تشکل بهائی «انجمن دوستداران فرهنگ ايرانی» که هر ساله گردهمآئی وسيعی را در شهر شيکاگوی امريکا برگزار مینماید با دعوت از چهرههای مشهور سیاسی همچون جناب آقای اسماعیل نوری علاء به گونهای دیگر صحه بر این دیدگاه جامعهی جهانی بهاییان نهاد. گرچه حضور ایشان بازخورهای بسیار جالب توجهی داشته و تک مقالاتی نیز در مزمت حضور ایشان از سوی برخی بهائیان صورت گرفت، لکن آن چه مهم است در درجهی اول دعوت رسمی از ایشان جهت شرکت در کنفرانس میباشد. نکتهی دیگر این که به استثنای چند بهایی، هیچ یک از نهادهای رسمی جامعهی جهانی بهایی به خاطر این عمل از تشکل انجمن دوستداران فرهنگ ايرانی انتقادی نکرده و آن را تقبیح ننمودهاند. و مهمتر از تمامی موارد بالا، میتوان به سخنرانیهای آغازین و همچنین پایانی همایش توسط جناب آقای دکتر شاپور راسخ ایراد گردیده اشاره نمود. هر چند بهاییان حاضر در این نشست، مهمان خود را غافلگیر نموده و چندین مرتبه با تایید و کف زدن فراوان باعث قطع شدن سخنرانی جناب آقای اسماعیل نوری علاء شده بودند ولی میتوان با اغماض آن را به حساب دیدگاه شخصی حضار گذاشت نه برگزار کنندهگان سمینار. ولی نمیتوان نقطه نظرات استاد دانشگاه و معاون سابق سازمان برنامه، جناب آقای دکتر شاپور راسخ را نادیده انگاشت. در همایشها این چنین مرسوم است که اهداف گردهمآیی در ابتدا بیان میشود و در انتها نیز نتایج و دستآوردها مورد اشاره قرار میگیرد. جناب آقای دکتر شاپور راسخ، این بزرگ بهائيت، هم در ترسیم اهداف همایش و هم در بیان نتایج نشست، همان منشور اعلام شده توسط جناب آقای دکتر ثابتان را سرمشق خود قرار داده و در آغاز کلام با عبارت مهالک ناشی از استقرار حکومت مذهبی در ايران به صراحت محورهای همایش را بیان مینمایند. در روز سوم و پایانی گردهمآیی نیز ایشان در سخنرانی اختتامیه با استفاده از تعابیر "فجايع انجام يافته به دست حکومت اسلامی"، اين حکومت را غيرقابل اصلاح دانسته، و بيان داشتند که اين گردهمآئی خواستار لغو قانون اساسی حکومت فعلی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن است.
رفعت جایگاه و بلندی مرتبهی جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان به حدی است که کلام ایشان، نه تنها مشروعیت رکن رکین بهائیت یعنی بیت العدل اعظم را از بین برده، بلکه ایمان جملگی بهاییان را به دست باد میسپارد؛ همان گونه که شرح آن گذشت، تمامی اعضای جامعه جهانی بهایی در هر جایی از کرهی خاکی که باشند، بر اساس دیدگاه سخنگوی رسمی جامعهی خود، دشمن با برنامه و ساختاریافتهی حکومت ایران هستند. با توجه به این مطلب آیا در این موضوع میتوان تشکیک نمود که اعضای بیت العدل اعظم از مومنترین افراد به مرام بهاییتاند!؟ مسلم پاسخ منفی است. بنابراین تمامی نه عضو بیت العدل اعظم به عنوان اصلیترین و مهمترین اعضای جامعهی جهانی بهاییان که جناب آقای دکتر ثابتان سخنگوی آن جامعه میباشند نیز شامل اصل دشمنی با دولت ایران میشوند. و البته چون مومنتریناند لذا دشمنترین نیز خواهند بود. از این پس چند مشکل پیش آمد مینماید که جهت اختصار تنها به دو مورد اکتفا میگردد: یکی عمل و اعتقاد نامشروع اعضای بیت العدل اعظم و دیگری به کفر گراییدن ایمان باورمندان به آیین بهاییت.
برای تبیین این موضوع، مطالبی از نصوص به استحضار میرسد: جناب بهاء الله در خصوص اطاعت از حکومت این چنین میفرمایند: "قوله تعالي باري به نص قاطع جمال مبارك روحي لاحبائه الفداء ابدا بدون اذن و اجازه حكومت جزئي و كلي نبايد حركتي كرد و هر كس بدون حكومت ادني حركتي نمايد مخالفت به امر مبارك كرده است و هيچ عذري از او مقبول نيست امر قطعي الهي اين است كه بايد اطاعت حكومت نمود و اين هيچ تأويل برنمي دارد و تفسير نميخواهد. از جمله اطاعت اين است: كلمهاي بدون اذن و اجازه حكومت نبايد طبع گردد... تكليف احباي الهي اطاعت و انقياد حكومت است خواه استقلال و خواه مشروطه.[3]" کوتاه سخن این که در جای دیگری میفرمایند: "حق جل و عز، مملكت ظاهره را به ملوك عنايت فرموده، بر احدي جايز نه كه ارتكاب نمايد امري را كه مخالف راي روساي مملكت باشد.[4]" و از این دست نصوص بسیار است که به همین مختصر اکتفا میگردد.
بنا بر نص فرمایش مظهر الله مرام بهاییت، جناب بهاءالله، تمکین به حکومت از جمله مواردی است برای آن نص و دستور وجود دارد. علاوه بر این که نص و متن دستورات در این مسلک قابل تاویل نیست، لکن در این مورد خاص در اصل دستور نیز باز تاکید مجددی بر غیرقابل تاویل و تفسیر شدنش آمده. دوم این که حوزهی عمل عاليترين مقام در ساختار نظم اداری بهائی یعنی بیت العدل منحصر است به غیر منصوصات؛ چرا که میفرمایند: "اين مجمع مرجع كل امور است و موسس قوانين و احكامي كه در نصوص الهي موجود نه[5]" لذا بیت العدل را نسزد در اموری که بدین صراحت نصوص بدانها تصریح دارد، نظری مغایر متون و خارج از حیطهی اختیارات خود ارائه نماید. ملاحظه میگردد که این بیان جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، اعتقاد اعضای نه گانهی بیت العدل اعظم (به عنوان افرادی از جامعهی جهانی بهاییت) را در مقابل نصوص و متون شخص بهاء الله قرار میدهد. بیان روشنتر این چون اعضای بیت العدل اعظم خود عضوی از آحاد جامعهی جهانی بهاییان بوده و سخنگوی همین جامعهی جهانی یعنی جناب آقای دکتر ثابتان به صورت رسمی اظهار دشمنی با حکومت نموده، این بزرگواران نیز خود خواسته در زمرهی مخالفان و حامیان از مخالفان حکومت قرار میگیرند. و این نیست مگر مخالف متون صریح جناب بهاءالله! بهاییان بهتر از نگارنده میدانند که حداقل مجازات مخالفت با نصوص طرد است و لذا اعضای بیت العدل تا زمانی که اعلام برائت از سخنان جناب سخنگو ننموده باشند و بدان راضی باشند، میبایست طرد شوند نسزد که در بیت العدل باقی بمانند که بیت العدل را جایگاه مطرودین نیست.
از سوی دیگر اگر بیت العدل اعظم از اعلام موضع جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان تبری نجوید و همچنان سکوت رضایت اختیار نماید، بر باورمندان بهاییت است که یکی از دو راه در پیش گیرند؛ یا بایستی این بزرگواران به بیت العدلی که اعتقاد به خلاف نص جناب بهاءالله پیدا نموده را کافر شده و نظر بیت العدل را نپذیرند، که در این صورت از این مرام به در خواهند آمد و یا این که با تبعیت از بیت العدل اعظم خلاف نصوص و متون غیرقابل تفسیر و تاویل گام بردارند که این خود کفر آشکارتری به این مرام است.
تنها راه نجات از این بنبست را میتوان در عزل، طرد و تبری از جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان جستجو نمود. بیت العدل اعظم که در دوران فقدان ولی امر الله، به تنها رکن و اصل آیین بهاییت بدل گردیده[6] میبایست اعلام موضع رسمی سخنگوی جامعهی جهانی بهاییان را اشتباه و مغایر متون اعلام نموده، از جناب فرهاد ثابتان بخواهد که بابت این گناه (مخالفت با نص بیان جناب بهاءالله) توبه نماید. بهاییان هموطن ما نیز که خود خواسته گرفتار چنین چالشی گردیدهاند، لااقل به جهت باقی ماندن به مرام بهاییت و حفظ ایمان خود چارهی جز از تبری و جدایی از جامعهی جهانی بهایی و سخنگوی آن ندارند.
[1] سایت عالم بهایی، جامعه جهانی بهایی
[2] دانشنامهی آزاد ویکیپدیا
[3] گنجينه (نشر سوم ) ، باب 75 ، ص 463 و 464
[4] اقتدارات ، ص 324
[5] الواح وصايا، ص 15 و 16 - نظر اجمالي (چاپ اول)، ص 68 - بهاء الله و عصر جديد، ص300 - گنجينه (نشر سوم )، باب27، ص216 و 217
[6] نظر اجمالي (چاپ اول) ، ص 75 (به نقل از لوح سنه 105 شوقي افندي): اين نظم بديع (بهاییت) كه از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز و در تاريخ اديان فريد و بيمثيل و سابقه، بنيادش بر دو ركن ركين استوار، ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبيين است و ركن ثاني بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است هم چنان كه در اين نظم الهي تفكيك بين احكام شارع امر و مبادي اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگر ممتنع و محال.
عليرغم اشتغالات دعوت سردبير گرامي را اجابت نموده و خواستم اين تاپيك را شروع كننده باشم و بعد دوستان ديگر هم مشاركت فرمايند.
عنوان تاپيك
عنوان را من پيشنهاد دادم چون واقعا آنچه در اين كنفرانس اتفاق افتاد يك" سونامي" در تاريخ بهائيت بود زيرا بهائيت كه وفق تعاليم هميشه ادعا مي كرد در سياست دخالت نمي كند در اين كنفرانس بطور غير منتظره اى در سياست دخالت نمود و سخن از تغيير حكومت در ايران و تغيير قانون اساسي و همراهى با اپوزيسيون خارج كشور و دگرگونى زير ساخت هاى نظام به زبان اورد آن هم از زبان فرد شاخصي مثل دكتر شاپور راسخ.
بعضي بهائيان كه متوجه اين تغيير رويكرد و باصطلاح سونامي شده بودند سعي كردند آن را به گردن يك نفر از ميهمانان بنام نوري علاء بيندازند غافل از آنكه خود دكتر شاپور راسخ بر اين موضوع صحه گذاشت و سخنان نوري علاء را تاييد نمود.
تحليل مهرداد مهاجر
ابتدا به تحليل مهرداد مهاجر در وبلاگ بحر فنا توجه كنيد و تعجب او را از اين سونامي ببينيد:
مهرداد مهاجر در وبلاگ بهایی «بحر فنا» مینویسد:
"گردهمایی 3 هزار نفر از احبای بهایی 29 اوت تا ابتدای سپتامبر برگزار شد اما از نکات منفی آن سخنرانی اسماعیل نوری علاء بود که چندین بار با کف زدن و ابراز احساسات احباء قطع شد اما در مجموع مناسب نبود. او در سخنان خود احبا را هموطنانی آواره و سرگردان از وطن و جزئی از اپوزیسیون انحلالطلب حکومت اسلامی دانست و به نمایندگی از سوی جامعه بهائی حکومت ایران را جزء اشرار خطاب کرد و حکومت جهانی آرمانی بهائی را به جای یک حکومت دینمدار، یک حکومت سکولار معرفی نمود.
وی میافزاید: آقای نوریعلاء با استفاده از تریبون مجانی کنفرانس، حکومت اسلامی را یک [...] تاریخی نامید که باید به زبالهدان تاریخ ریخته شود و شرط نوسازی ایران را انحلال حکومت اسلامی قرار داد. او چندین بار سعی کرد تا با تحریک احبا، آنان را به اظهارنظر در امور سیاسی وادار کرده و این کنفرانس را به یک میتینگ سیاسی تبدیل نماید.
او ادامه میدهد: از احبای حاضر در جلسه که در هنگام سخنرانی نوریعلاء نه تنها سالن کنفرانس را ترک نکردند بلکه او را تشویق و تائید نمودند، نمیتوان انتظاری داشت، ولی از گردانندگان کنفرانس و نیز بزرگانی مثل جناب آقای دکتر شاپور راسخ که با نصوص امری و منویات بیتالعدل اعظم آشنا هستند، این سکوت و تایید باعث شگفتی بود. جناب راسخ در سخنرانی پایانی جلسه، ضمن اشاره به فجایع حکومت اسلامی، این حکومت را غیرقابل اصلاح دانسته و خواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن شدند. دل بستن به روشنفکران مشابه نه تنها هیچگونه تغییر پایداری را به همراه نخواهد داشت، بلکه باعث بیاعتمادی دولتها به بهائیت و فشار بیشتر بر احبا خواهد شد. چرا در بین آن 3 هزار نفر کسی اعتراض نکرد؟"
اكنون به گزارش نوري علاء كه پژوهش تلخيص نموده توجه نماييد:
گزارش نوري علاء به روايت پژوهش
اسماعیل نوری علاء جمعه 15 شهریور ماه 1392 ـ (6 ماه سپتامبر 2013) گزارشی را از حضورش به عنوان میهمان در بیست و سومین نشست «انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی» که تشکلی مربوط به بهائیان ایران است و هر ساله گردهمآئی وسیعی را در شهر شیکاگوی امریکا برگزار می کند در فضای مجازی منتشر کرده است که حاوی نکات بسیار مهم و تامل برانگیز ی است و بهتر دیدم نیم نگاهی به آن بیاندازیم.
نوری علاء نوشته است:
"امسال 23 مین گردهمآئی این انجمن، با شرکت بیش از 3100 نفر، که از دورترین تا نزدیک ترین نقاط جهان آمده بودند، برگزار می شد
و من یکی از چند غیربهائی بودم که دعوت داشتم دو سه روزی را با این هموطنان آواره از وطن بگذرانم و در یکی از نشست هاشان، در میزگردی نیز، با شرکت آقای دکتر علیرضا نوری زاده و آقای سیامک دهقان پور، شرکت کنم.موضوع گردهمآئی امسال «اتحاد، کلید بازسازی ایران» انتخاب شده بود اما من در آن دو سه روزه کمتر دیدم که سخنرانان در مورد این «اتحاد» چیزی بگویند(!) مگر آنکه تصور کنیم خواسته باشند بر مبانی و ریشه های گسترده و کهن بیخ اتحاد ایرانیان، مثلاً نقش توجه به میراث فرهنگی کشورمان (که خانم شکوه میرزادگی در این بار سخن گفت و در چند جا احساسات حضار را هم به شدت برانگیخت) در امر اتحاد، تأکید کرده باشند. آقایان دکتر رامین جهانبگلو و پیام اخوان بیشتر بر نقش «خشونت پرهیزی» تأکید داشتند که من البته همه جا گفته ام که تأکید بر این مطلب را حشو زائد و مخل می دانم..."
رویکرد بهائیان به میهمان کردن چهره های شاخص سکولار و مخالف حکومت در سمینارهائی این چنین ، مدتی است که با چراغ سبز بیت العدل شروع شده و بدون اشاره به اینکه بهائیان وفق متون و تعالیمشان اجازه دخالت در سیاست ندارند، از زبان مخالف خوان ها و سکولارها ،نسخه های سیاسی برای ایران می پیچند و علنا در سیاست دخالت می کنند و نشان می دهند که تعلیم عدم دخالت در سیاست فریبی بیش نیست برای نفوذ در حاکمیت ها ...
نوری علاء در باره علت حضورش می گوید:
"و من هم بدان دلیل که می اندیشیدم اگر سکولار دموکراسی باید چتری باشد که در پناه آن همهء صاحبان عقیده و باور و دین و مذهب و بی دینی و دهری گری بتوانند با یکدیگر با صفا و دوستی و در همزیستی انسانی به سر برند، آنگاه حضور مای غیر بهائی و بی مذهب و آئین در این گردهمآئی خود می تواند نشانی از باور راستین به سکولار دموکراسی باشد"!
بگذریم...ایشان در تحلیلش بهائیان را به چند دسته تقسیم می کند تا می رسد به موضوع سیاست ورزی:
" دو دیگر به مسئلهء سیاست ورزی بر می گشت و اینکه بهائیان از دخالت در سیاست ورزی منع شده اند. معتقدان به این نکته سه دسته بودند؛ نخست آنان که معتقد بودند بهائیت دیانتی جهانی است و در پی ایجاد جامعهء واحد و حکومت واحد جهانی (که البته بر تعالیم بهائی استوار خواهد بود و نمی تواند سکولار باشد). آنان توجه چندانی به ایران و وضع ایران نداشتند و حل مسئله را در یک متن برخاسته از جهان مداری یا جهان وطنی می دیدند و نگرانی اگر داشتند از جنس همان نگرانی بود که فرد می تواند دربارهء هر نقطهء دیگر از زمین هم داشته باشد. گروه دوم اما سخت وابسته به وطن شان ایران بودند و گاه در سخن گفتن از آن آب و خاک قطره اشکی نیز دیدگان شان را خیس می کرد اما چون «بیت العدل» شان تغییری در فتوای عدم شرکت در سیاست ورزی را منسوخ نکرده بود، به ناچار، خاموشی می گزیدند و عده شان حتی به این توجیه متوسل می شدند که همین سیاست پرهیزی است که موجب شده تا بهائیان داخل کشور لطمهء کمتری بخورند و یا حتی نوری زاد را به این فکر بکشاند که به پابوس کودک بهائی برود.
اما گروه وسیعی هم بودند که آشکارا اظهار می داشتند که باید در این وضعیت تجدید نظر شود. آنها به محتوای سخنان دکتر شاپور راسخ، استاد دانشگاه و معاون سابق سازمان برنامه، که از برزگان بهائیت است، اشاره می کردند که گردهمآئی را با سخنان خود گشود و از مهالک ناشی از استقرار حکومت مذهبی در ایران یاد کرد..."
او سپس به تمجید و تجلیل از شاپور راسخ رئیس سازمان برنامه و بودجه زمان شاه و اینکه چهارده سال افتخار کارمندی و همکاری او را داشته ،پرداخته و به عنوان سخنران در میزگردی که بهمراه علیرضا نوریزاده و سیامک دهقان پور حضور داشته گفته است:
" نشریهء اختصاصی من "سکولاریسم نو" نام دارد؛ نشریه ای که می خواهد تا مسائل و زوایای این مکتب فکری را توضیح داده و تبلیغ کند...حال تصور کنید که جمع شما بهائیان که معتقدید قرار است دنیا روزی صاحب یک حکومت جهانی واحد شود، که در زیر سقف آن سیاه و سفید و زرد و سرخی که به ده ها هزار زبان و عقیده و شیوهء زندگی حضور دارند، چه راهی برای حفظ صلح و آرامش و همزیستی و برابری در مقابل قانون خواهید داشت جز اینکه آن «حکومت جهانی» را «حکومتی سکولار» بدانید و بخواهید؟...اکنون زمانه ای فرار رسیده است که می توان به پیروزی اندیشهء سکولار دموکرات امیدوار بود و اثر سرایت آن در اقشار وابسته به مذهب حاکم را نیز دید. «می خواهم بگویم که وقتی آقای محمد نوری زاد، که از دل همین حکومت اسلامی برآمده، پای کودک بهائی را می بوسد این تنها یک غنچه از درخت بزرگ سکولار دموکراسی است که در اکنون ایران به گل نشسته است..."
او سپس جمهوری اسلامی را به شدت تقبیح کرده و با الفاظی همچون "کثافت" از آن یاد کرده که باید به زباله دان تاریخ انداخته شود و می گوید:
"من، بعنوان سردبیر یک نشریهء تخصصی، اعلام می کنم که خواستار لغو قانون اساسی حکومت اسلامی و انحلال ساختارهای زائدی هستم که از دل این قانون اساسی برآمده و ما را از وطن مان رانده و آوارهء جهان کرده است.
«پس می گویم اتحاد و همکاری آری، اما نخست برای انحلال حکومت اسلامی و سپس برای نوسازی ایران».
هنگامی که قسمت بعدی بحث فرارسید نیز به این نکته اشاره کردم که اولاً بهائیان اگر در مبارزه علیه حکومت فعلی شراکت نکنند نمی توانند فردا خود را سهیم در پیروزی بدانند و سهم خواه شوند. آنها باید از هم اکنون نشان دهند که جزئی از اپوزیسیون انحلال طلب حکومت اسلامی هستند و دل به وعده های پوچ و دروغین اصلاح طلبان نیز خوش نمی کنند. ثانیاً فرمان سیاست پرهیزی در بین بهائیان به زمانی بر می گردد که بابیان و بهائیان در زیر تیغ آخوندهای عصر قاجار قتل عام و شکنجه می شدند اما باید توجه کنیم که در همان زمان هم ـ بنا بر اطلاعاتی که آقای فریدون وهمن در سخنرانی روز دوم خود بیان داشتند، بصورت فعال در انقلاب مشروطه شرکت داشته و هرگز به بهانهء سیاست گریزی از دخالت در سرنوشت ایران امتناع نورزیده اند.
و برای من حیرت انگیز و سخت نامنتظره بود که سخنانم چندین بار با کف زدن حضار قطع شد و پس از پائین آمدن از صحنه نیز افراد بسیار زیادی برای تأئید سخنانم به سراغم آمدند و نظرم را تصدیق کردند. پس از این میزگرد نیز نوبت به سخنران پایانی مجلس بوسیلهء آقای دکتر شاپور راسخ می رسید که وظیفه داشت مباحث مطرح شده در سه روز گذشته را جمع بندی کند. ایشان در سخنان خود به فجایع انجام یافته به دست حکومت اسلامی اشاره کرده، این حکومت را غیر قابل اصلاح دانسته، و بیان داشتند که این گردهمآئی خواستار لغو قانون اساسی حکومت فعلی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن است.
برای من این پایانی خوش بود. مسئلهء ای که در روزهای دیگر مطرح نشده بود به وضوح تمام به جلوی صحنه آمده و در سخنرانی پایانی، که گوئی حکم قطعنامهء گردهمآئی را داشت، جایگاهی در خور یافته بود و شیرینی واقعیت مزبور این سفر پایان هفته را سرشار از خاطره های در یاد ماندنی می کرد..."
صرفنظر ازسخنان نوری علاء و افکار سکولار و پیشینه اندیشگی و نقد مطالبش می خواهم به روح گزارش او توجه شود که بهائیت بر خلاف آموزه های اصلیش در مورد عدم دخالت در سیاست که بیش از یکصد و پنجاه سال آن را تبلیغ کرده اکنون از زبان افراد شاخصش مثل شاپور راسخ دم از سیاست ورزی می زند و در قامت یک حزب تشکیلات محور ، خواستار تغییر حکومت ایران و لغو قانون اساسی می شود و به جذب سکولار ها و بی دین ها هم از طریق چنین سمینارهائی اقدام می کند.
متاسفانه باید گفت واقعیت این است که رهبران و تشکیلات بهائیت علیرغم ظاهر "عدم دخالت در سیاست "منافقانه در همه طول حیاتشان در سیاست دخالت می کرده اند چه آن زمان که به ترور شاه و مخالفان می پرداخته و چه جنگ ها و برادر کشی هائی که در کشور راه انداخته و چه ارتباط با روس و انگلیس و دریافت لقب "سر" در هنگام حضور سپاه انگلیس در فلسطین و بعد ارتباط تنگاتنگ با اسرائیل و توطئه علیه کشور از طریق بسیج سازمان های بین المللی به نام حقوق بشر و...همچنانکه با ادعای دین جدید و ممنوعیت تقیه در بهائیت،شخص عبدالبهاء منافقانه در نماز جمعه مسلمین در فلسطین شرکت می جسته و خود را یکی از شعب صوفیه جا می زده است!
همین جناب عباس افندی عبدالبهاء در مورد عدم دخالت در سیاست می گوید: «بین قوای دینییه و سیاسیه تفکیک لازم است» و هم اوگفته است که «بهائیان به امور سیاسی تعلقی ندارند» و مهمتر از آن، از منظر وی:«میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند وخارج از وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی نماید همین برهان کافی است که بهائی نیست، دلیل دیگر نمیخواهد..."!
همچنین می گوید:" نفسی از بهائیان اگر بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگران مذاکره بکند اول بهتر است که نسبت خود را از این امر [بهائیت] قطع نماید و جمیع بدانند که تعلق به این امر ندارد. خود میداند، والاّ عاقبت سبب مضرت عمومی گردد» !
برهمین مبنا، به پیروان خود حکم میکند که:
«به نصوص قاطعه الهیه، در امور سیاسی ابداً مداخله ای نداریم و راءیی نزنیم» ...
شوقی هم که پس از عباس افندی رهبری بهائیان را به دست گرفت نیز دراین زمینه سخنان فراوانی دارد. برای نمونه، میگوید:
«معاذالله از مداخله در امور سیاسی، احباء باید به کلی از این شئون در کنار باشند و از هر وظیفهای که منجر به مداخله در امر سیاست شود، بیزار گردند»!
حال تشکیلات بهائی باید به افکار عمومی جهان پاسخ بدهد به عنوان و در قامت یک حزب که هر ساله سمیناری بین المللی با سه هزار نفر در شیکاگو تشکیل می دهد و خواستار لغو قانون اساسی و اتحاد سکولارها و بهائیان و... می شودچرا روش دوروئی را در پیش می گیرد و خود را یک دین می نامد که رهبرانش جواز دخالت در سیاست نداده اند!
"تحليلي ديگر"
مجتبى يزدان پرست هم در سايت " يارجوان" تحليلي دارد كه با هم مي خوانيم:
بیان دیدگاهها و موضعگیریها در تمامی کشورها، دولتها، جوامع، سازمانها و نهادهای رسمی و ساختاریافته در پهنهی این عالم خاکی به عهدهی سخنگوی آن مجموعه بوده و از زبان ایشان بیان میگردد. جامعهی جهانی بهایی نیز از این قاعده مستثنی نیست. زمانی که سخنگوی رسمی فارسی زبان جامعهی جهانی بهایی، فارغ از هر قید و بندی و به صورت مطلق رابطهی نظاممند با هر صدای مخالف حاکمیت در ایران را تایید، تاکید و تصریح مینماید، در واقع جهتگیری تمامی بهاییان جهان را ترسیم مینمایند. چرا که تک تک بهائیان در هر جایی از عالم که باشند، به جامعهی جهانی بهاییان تعلق دارند.[1] جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی فارسی زبان جامعهی جهانی بهائیان، در اعلام موضعی رسمی از سوی تمامی بهائیان جهان در مصاحبهای به مناسبت قتل هموطنمان جناب آقای عطا الله رضوانی در بخشی از سخنان خود در خصوص وجود رابطهی نظاممند با اپوزیسیون (مخالفان دولت ایران) این چنین بیان داشتند: "ما از هر گونه ارتباط نظاممند استقبال میکنیم." اما در فرهنگ سیاسی، اپوزیسیون این گونه معنا میشود: مخالفان دولتی یا (اپوزیسیون) در اصطلاح سیاست، به مجموعه افراد و نهادهای مخالف اصل نظام سیاسی گفته میشود که در صدد بر اندازی نظام حاکم میباشند.[2] و این بدان معناست که آحاد اعضای جامعهی جهانی بهایی در سراسر گیتی بیپرده و آشکارا اظهار دشمنی با دولت ایران نمودهاند آن هم رابطهای نظاممند! چرا که ایشان سخنگوی رسمی جامعهی جهانی بهاییان هستند.
بر این اساس هر بهایی که خود را متعلق به جامعهی جهانی بهائیان میداند، موظف به اقدام علیه حکومت ایران است. عبارت اخیر گذارهای است مطلق که شامل هر بهایی میگردد؛ چه در اسرائیل باشد چه در ایران، چه در بیت العدل مشغول خدمت باشد و چه در ایران از اعضای گروه یاران باشد، همه و همه را شامل میگردد؛ جملگی بهائیان در اقصا نقاط عالم بنا به تصریح و اعتراف جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان دشمن دولت ایران بوده و در صدد براندازی آن هستند. حال تنها پاسخ به یک سوال باقی میماند و آن این که آیا میتوان از دشمنی که کمر به براندازی آن بستهایم و ایمان به نابودسازی او داریم، انتظار مطالبه و استیفای حقی را داشت؟ چه انتظاری از دشمن خود تراشیده خویشتن باید داشت؟
فرض بگیریم در جنگی مسلحانه سرگرم کار و زار با دشمن باشیم؛ اگر سربازی از قوای مقابل به دست ما کشته شود، آیا ما خود را مجازات میکنیم!؟ آیا خودمان را قصاص میکنیم یا این که خون بهای آن سرباز را پرداخت کرده و از بازماندگانش تفقد و دلجویی مینماییم!؟ مسلم است که عقل سلیم حکم به برخورد با دشمن میدهد. بر اساس این گفتار جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، چه انتظار نا به جا و دور از منطقی هموطنان بهائیمان از حکومت ایران دارند! زمانی که هر بهایی چنین آشکارا علم دشمنی بر دوش میکشد، توقع استفیای حق از حاکمیت، کمال سفاهت و بیمنطقی خواهد بود! سوال بنیادیتر این که کدام حق را میتوان از دشمن مطالبه نمود!؟ آیا ما بر گردن دشمن خود حقی داریم که بتوان آن را مطالبه نمود!؟ عقل سلیم حکم میکند طرح هر گونه مطالبه از دولتی که اعتقاد و باور به دشمنی با آن دارید، از اساس باطل بوده و هیچ محلی از اعراب ندارد. گرچه به استناد سخنان سخنگوی رسمی جامعهی جهانی بهاییان، هموطن بهایی ما هیچ حقی هیچ گاه به گردن حکومت پیدا نمیکنند، با این وجود مشکلاتی که برای بهائیان به وجود میآید، به خاطر باورمندی به مسلک بهاییت نیست؛ بلکه ناشی از تخلفاتی است که مرتکب میشوند؛ این که جناب آقای کامران رحیمیان گرفتار قانون شده و محکوم به تحمل حبس گردیدهاند، به خاطر اقدام غیرقانونی ایشان در تاسیس و راهاندازی یک دانشگاه بوده و نه به جهت باورمندی ایشان به مرام بهائیت!
گر چه بیان دیدگاه جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، استاد دانشگاه و سخنگوی جامعهی جهانی بهاییان، مُحِق نبودن بهاییان هموطنمان در هر زمینهای را ثابت مینماید، لکن از این دست اظهار نظرهای رسمی، اعلام جنگهای علنی و اقدامات عملی به کرات از باورمندان شهیر و نام آشنای این مسلک دیده شده است؛ چندی پیش نیز تشکل بهائی «انجمن دوستداران فرهنگ ايرانی» که هر ساله گردهمآئی وسيعی را در شهر شيکاگوی امريکا برگزار مینماید با دعوت از چهرههای مشهور سیاسی همچون جناب آقای اسماعیل نوری علاء به گونهای دیگر صحه بر این دیدگاه جامعهی جهانی بهاییان نهاد. گرچه حضور ایشان بازخورهای بسیار جالب توجهی داشته و تک مقالاتی نیز در مزمت حضور ایشان از سوی برخی بهائیان صورت گرفت، لکن آن چه مهم است در درجهی اول دعوت رسمی از ایشان جهت شرکت در کنفرانس میباشد. نکتهی دیگر این که به استثنای چند بهایی، هیچ یک از نهادهای رسمی جامعهی جهانی بهایی به خاطر این عمل از تشکل انجمن دوستداران فرهنگ ايرانی انتقادی نکرده و آن را تقبیح ننمودهاند. و مهمتر از تمامی موارد بالا، میتوان به سخنرانیهای آغازین و همچنین پایانی همایش توسط جناب آقای دکتر شاپور راسخ ایراد گردیده اشاره نمود. هر چند بهاییان حاضر در این نشست، مهمان خود را غافلگیر نموده و چندین مرتبه با تایید و کف زدن فراوان باعث قطع شدن سخنرانی جناب آقای اسماعیل نوری علاء شده بودند ولی میتوان با اغماض آن را به حساب دیدگاه شخصی حضار گذاشت نه برگزار کنندهگان سمینار. ولی نمیتوان نقطه نظرات استاد دانشگاه و معاون سابق سازمان برنامه، جناب آقای دکتر شاپور راسخ را نادیده انگاشت. در همایشها این چنین مرسوم است که اهداف گردهمآیی در ابتدا بیان میشود و در انتها نیز نتایج و دستآوردها مورد اشاره قرار میگیرد. جناب آقای دکتر شاپور راسخ، این بزرگ بهائيت، هم در ترسیم اهداف همایش و هم در بیان نتایج نشست، همان منشور اعلام شده توسط جناب آقای دکتر ثابتان را سرمشق خود قرار داده و در آغاز کلام با عبارت مهالک ناشی از استقرار حکومت مذهبی در ايران به صراحت محورهای همایش را بیان مینمایند. در روز سوم و پایانی گردهمآیی نیز ایشان در سخنرانی اختتامیه با استفاده از تعابیر "فجايع انجام يافته به دست حکومت اسلامی"، اين حکومت را غيرقابل اصلاح دانسته، و بيان داشتند که اين گردهمآئی خواستار لغو قانون اساسی حکومت فعلی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن است.
رفعت جایگاه و بلندی مرتبهی جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان به حدی است که کلام ایشان، نه تنها مشروعیت رکن رکین بهائیت یعنی بیت العدل اعظم را از بین برده، بلکه ایمان جملگی بهاییان را به دست باد میسپارد؛ همان گونه که شرح آن گذشت، تمامی اعضای جامعه جهانی بهایی در هر جایی از کرهی خاکی که باشند، بر اساس دیدگاه سخنگوی رسمی جامعهی خود، دشمن با برنامه و ساختاریافتهی حکومت ایران هستند. با توجه به این مطلب آیا در این موضوع میتوان تشکیک نمود که اعضای بیت العدل اعظم از مومنترین افراد به مرام بهاییتاند!؟ مسلم پاسخ منفی است. بنابراین تمامی نه عضو بیت العدل اعظم به عنوان اصلیترین و مهمترین اعضای جامعهی جهانی بهاییان که جناب آقای دکتر ثابتان سخنگوی آن جامعه میباشند نیز شامل اصل دشمنی با دولت ایران میشوند. و البته چون مومنتریناند لذا دشمنترین نیز خواهند بود. از این پس چند مشکل پیش آمد مینماید که جهت اختصار تنها به دو مورد اکتفا میگردد: یکی عمل و اعتقاد نامشروع اعضای بیت العدل اعظم و دیگری به کفر گراییدن ایمان باورمندان به آیین بهاییت.
برای تبیین این موضوع، مطالبی از نصوص به استحضار میرسد: جناب بهاء الله در خصوص اطاعت از حکومت این چنین میفرمایند: "قوله تعالي باري به نص قاطع جمال مبارك روحي لاحبائه الفداء ابدا بدون اذن و اجازه حكومت جزئي و كلي نبايد حركتي كرد و هر كس بدون حكومت ادني حركتي نمايد مخالفت به امر مبارك كرده است و هيچ عذري از او مقبول نيست امر قطعي الهي اين است كه بايد اطاعت حكومت نمود و اين هيچ تأويل برنمي دارد و تفسير نميخواهد. از جمله اطاعت اين است: كلمهاي بدون اذن و اجازه حكومت نبايد طبع گردد... تكليف احباي الهي اطاعت و انقياد حكومت است خواه استقلال و خواه مشروطه.[3]" کوتاه سخن این که در جای دیگری میفرمایند: "حق جل و عز، مملكت ظاهره را به ملوك عنايت فرموده، بر احدي جايز نه كه ارتكاب نمايد امري را كه مخالف راي روساي مملكت باشد.[4]" و از این دست نصوص بسیار است که به همین مختصر اکتفا میگردد.
بنا بر نص فرمایش مظهر الله مرام بهاییت، جناب بهاءالله، تمکین به حکومت از جمله مواردی است برای آن نص و دستور وجود دارد. علاوه بر این که نص و متن دستورات در این مسلک قابل تاویل نیست، لکن در این مورد خاص در اصل دستور نیز باز تاکید مجددی بر غیرقابل تاویل و تفسیر شدنش آمده. دوم این که حوزهی عمل عاليترين مقام در ساختار نظم اداری بهائی یعنی بیت العدل منحصر است به غیر منصوصات؛ چرا که میفرمایند: "اين مجمع مرجع كل امور است و موسس قوانين و احكامي كه در نصوص الهي موجود نه[5]" لذا بیت العدل را نسزد در اموری که بدین صراحت نصوص بدانها تصریح دارد، نظری مغایر متون و خارج از حیطهی اختیارات خود ارائه نماید. ملاحظه میگردد که این بیان جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان، اعتقاد اعضای نه گانهی بیت العدل اعظم (به عنوان افرادی از جامعهی جهانی بهاییت) را در مقابل نصوص و متون شخص بهاء الله قرار میدهد. بیان روشنتر این چون اعضای بیت العدل اعظم خود عضوی از آحاد جامعهی جهانی بهاییان بوده و سخنگوی همین جامعهی جهانی یعنی جناب آقای دکتر ثابتان به صورت رسمی اظهار دشمنی با حکومت نموده، این بزرگواران نیز خود خواسته در زمرهی مخالفان و حامیان از مخالفان حکومت قرار میگیرند. و این نیست مگر مخالف متون صریح جناب بهاءالله! بهاییان بهتر از نگارنده میدانند که حداقل مجازات مخالفت با نصوص طرد است و لذا اعضای بیت العدل تا زمانی که اعلام برائت از سخنان جناب سخنگو ننموده باشند و بدان راضی باشند، میبایست طرد شوند نسزد که در بیت العدل باقی بمانند که بیت العدل را جایگاه مطرودین نیست.
از سوی دیگر اگر بیت العدل اعظم از اعلام موضع جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان تبری نجوید و همچنان سکوت رضایت اختیار نماید، بر باورمندان بهاییت است که یکی از دو راه در پیش گیرند؛ یا بایستی این بزرگواران به بیت العدلی که اعتقاد به خلاف نص جناب بهاءالله پیدا نموده را کافر شده و نظر بیت العدل را نپذیرند، که در این صورت از این مرام به در خواهند آمد و یا این که با تبعیت از بیت العدل اعظم خلاف نصوص و متون غیرقابل تفسیر و تاویل گام بردارند که این خود کفر آشکارتری به این مرام است.
تنها راه نجات از این بنبست را میتوان در عزل، طرد و تبری از جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان جستجو نمود. بیت العدل اعظم که در دوران فقدان ولی امر الله، به تنها رکن و اصل آیین بهاییت بدل گردیده[6] میبایست اعلام موضع رسمی سخنگوی جامعهی جهانی بهاییان را اشتباه و مغایر متون اعلام نموده، از جناب فرهاد ثابتان بخواهد که بابت این گناه (مخالفت با نص بیان جناب بهاءالله) توبه نماید. بهاییان هموطن ما نیز که خود خواسته گرفتار چنین چالشی گردیدهاند، لااقل به جهت باقی ماندن به مرام بهاییت و حفظ ایمان خود چارهی جز از تبری و جدایی از جامعهی جهانی بهایی و سخنگوی آن ندارند.
[1] سایت عالم بهایی، جامعه جهانی بهایی
[2] دانشنامهی آزاد ویکیپدیا
[3] گنجينه (نشر سوم ) ، باب 75 ، ص 463 و 464
[4] اقتدارات ، ص 324
[5] الواح وصايا، ص 15 و 16 - نظر اجمالي (چاپ اول)، ص 68 - بهاء الله و عصر جديد، ص300 - گنجينه (نشر سوم )، باب27، ص216 و 217
[6] نظر اجمالي (چاپ اول) ، ص 75 (به نقل از لوح سنه 105 شوقي افندي): اين نظم بديع (بهاییت) كه از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز و در تاريخ اديان فريد و بيمثيل و سابقه، بنيادش بر دو ركن ركين استوار، ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبيين است و ركن ثاني بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است هم چنان كه در اين نظم الهي تفكيك بين احكام شارع امر و مبادي اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگر ممتنع و محال.
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
پاسخ: سونامي كنفرانس شيكاگو!
سخنرانى پايانى شاپور راسخ
سخنان پايانى دكتر شاپور راسخ ( كه مكتوب بوده و از قبل آماده شده بود) تاييد سخنان امثال نوري علاء و اپوزيسيون خارج از كشور و سكولارها بود که با الفاظ گوناگون سخن از تغيير نظام حاكم بلكه نظام مبتني بر دين و تغييرات اساسي در قانون اساسي و زير ساخت ها می نمود و حتي انتخابات را هم زير سوال برده و رسما اعلام كرد تغيير چهره ها دردي را دوا نمي كند (درست عین تعبیری که نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در باره رئیس جمهور جدید ایران به کار برد)و اين راه حکومتی را راه انحراف شمرد. این نحوه صحبت دقیقا منطبق بر سخنان رئیس یک جزب سیاسی است که به تحلیل رقبای سیاسی خود پرداخته و در فکر جایگزینی خود به جای آن است و برای موقعیت آتی برنامه هایش را اعلام می کند.
به عبارات او توجه فرمائيد:
"نظام کنونی ایران جوابگوی آرزوهای ملت ایران نبوده و انحراف سیستم مزبور از راهی که به رفاه و سعادت عموم هموطنان ما می انجامد هر روز بیشتر اشکار می شود.
دل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی که حاصلش تاکنون تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست.
لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی برویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم. مسلما بازسازی ایران محدود به تغییر حکومت و ساختار های آن و حتی کل رژیم نخواهد بود . بلکه از آن مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد..."
سخنان آقای راسخ ( رئیس سازمان برنامه حکومت پهلوی و از رهبران و شاخصین بهائی)در اين عبارات را مي توان اينگونه خلاصه نمود:
١. سيستم فعلى سياسي ايران، انحرافى است
٢.ل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران خطاست
٣.یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی خطاست.
٤.تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی [ولايت فقيه]و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست
راسخ وقتي به سراغ راه حل مي رود مي گويد:
"لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی رویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم"
اولا صحبت از "تحول بنيادي " مي كند و اين يعني براندازي اين نظام كه او آن را انحرافي و استبدادي و زيانبار مي خواند
و ثانيا مي گويد بايد زمينه هاى فكري ان را فراهم و در ميان مردم بسط و گسترش دهيم و اين با توجه به عبات هاي بعدي او كه از عبدالبها نقل مي كند يعني تبليغ بهائيت بين مردم ايران تا با اين تبليغ بر اساس فرمايشات عبدالبهاء دين از سياست جدا گشته و حكومتي سكولار بر سركار آيد!
پس توصيه او اين است كه با براندازي اين نظام و قانون اساسي كه مبتني بر اسلام است بايد يك تحول اساسي ايجاد نمود و سپس فرمايشات عبدالبها را مدّ نظر قرار داد و حكومتي نوين برسركار آورد و تا وصول به اين هدف بايد روي توده مردم كار فكري نمود.
و براي بار دوم تاكيد مي كند:
"بلکه از ان مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد.پس ایران نیازمند به یک برنامه وسیع تربیت شهروندان است..."
سپس بطور صريح ، نسخه اي را براي سياست ايران پيچيده ، رونمائي مي كند:
"اما فکر و دین و قوانین گذشته ادیان، سنن دیرینه آنها و بخصوص عقاید و فتاوی اصحاب شرع را نمیتوان حاکم بر امور سیاسی مردم کرد. تفکیک دین از سیاست و حکومت یک ضرورت حیاتیست که شاید یکی از نخستین کسانی که این مطلب رابیان کرد حضرت عبدالبها در رساله سیاسیه بود..."
حال بفرمائيد اين سخنان اگر دخالت در سياست نيست پس چيست؟!
اين ها را كنار فرمايشات بيت العدل در بعضي پيام هايش بگذاريد كه بهائيان را به تشكيل حكومت جهانى بهائي ( البته از نوع روحاني!) فرا خوانده است تا ببينيد شاپور راسخ در يك حركت جديد و دور از انتظار به همراهي بيت العدل در قامت يك حزب سياسي جديد به دنبال چیست ؟! ( آن هم برخلاف متون اصلی رهبران بهائیت که یکصد و شصت سال مداوم تبلیغ عدم دخالت در سیاست و لزوم اطاعت از حکومت نموده اند)
اين است آن سونامي كه از آن نام برده ام شما خود قضاوت كنيد.
سخنان پايانى دكتر شاپور راسخ ( كه مكتوب بوده و از قبل آماده شده بود) تاييد سخنان امثال نوري علاء و اپوزيسيون خارج از كشور و سكولارها بود که با الفاظ گوناگون سخن از تغيير نظام حاكم بلكه نظام مبتني بر دين و تغييرات اساسي در قانون اساسي و زير ساخت ها می نمود و حتي انتخابات را هم زير سوال برده و رسما اعلام كرد تغيير چهره ها دردي را دوا نمي كند (درست عین تعبیری که نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در باره رئیس جمهور جدید ایران به کار برد)و اين راه حکومتی را راه انحراف شمرد. این نحوه صحبت دقیقا منطبق بر سخنان رئیس یک جزب سیاسی است که به تحلیل رقبای سیاسی خود پرداخته و در فکر جایگزینی خود به جای آن است و برای موقعیت آتی برنامه هایش را اعلام می کند.
به عبارات او توجه فرمائيد:
"نظام کنونی ایران جوابگوی آرزوهای ملت ایران نبوده و انحراف سیستم مزبور از راهی که به رفاه و سعادت عموم هموطنان ما می انجامد هر روز بیشتر اشکار می شود.
دل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی که حاصلش تاکنون تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست.
لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی برویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم. مسلما بازسازی ایران محدود به تغییر حکومت و ساختار های آن و حتی کل رژیم نخواهد بود . بلکه از آن مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد..."
سخنان آقای راسخ ( رئیس سازمان برنامه حکومت پهلوی و از رهبران و شاخصین بهائی)در اين عبارات را مي توان اينگونه خلاصه نمود:
١. سيستم فعلى سياسي ايران، انحرافى است
٢.ل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران خطاست
٣.یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی خطاست.
٤.تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی [ولايت فقيه]و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست
راسخ وقتي به سراغ راه حل مي رود مي گويد:
"لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی رویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم"
اولا صحبت از "تحول بنيادي " مي كند و اين يعني براندازي اين نظام كه او آن را انحرافي و استبدادي و زيانبار مي خواند
و ثانيا مي گويد بايد زمينه هاى فكري ان را فراهم و در ميان مردم بسط و گسترش دهيم و اين با توجه به عبات هاي بعدي او كه از عبدالبها نقل مي كند يعني تبليغ بهائيت بين مردم ايران تا با اين تبليغ بر اساس فرمايشات عبدالبهاء دين از سياست جدا گشته و حكومتي سكولار بر سركار آيد!
پس توصيه او اين است كه با براندازي اين نظام و قانون اساسي كه مبتني بر اسلام است بايد يك تحول اساسي ايجاد نمود و سپس فرمايشات عبدالبها را مدّ نظر قرار داد و حكومتي نوين برسركار آورد و تا وصول به اين هدف بايد روي توده مردم كار فكري نمود.
و براي بار دوم تاكيد مي كند:
"بلکه از ان مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد.پس ایران نیازمند به یک برنامه وسیع تربیت شهروندان است..."
سپس بطور صريح ، نسخه اي را براي سياست ايران پيچيده ، رونمائي مي كند:
"اما فکر و دین و قوانین گذشته ادیان، سنن دیرینه آنها و بخصوص عقاید و فتاوی اصحاب شرع را نمیتوان حاکم بر امور سیاسی مردم کرد. تفکیک دین از سیاست و حکومت یک ضرورت حیاتیست که شاید یکی از نخستین کسانی که این مطلب رابیان کرد حضرت عبدالبها در رساله سیاسیه بود..."
حال بفرمائيد اين سخنان اگر دخالت در سياست نيست پس چيست؟!
اين ها را كنار فرمايشات بيت العدل در بعضي پيام هايش بگذاريد كه بهائيان را به تشكيل حكومت جهانى بهائي ( البته از نوع روحاني!) فرا خوانده است تا ببينيد شاپور راسخ در يك حركت جديد و دور از انتظار به همراهي بيت العدل در قامت يك حزب سياسي جديد به دنبال چیست ؟! ( آن هم برخلاف متون اصلی رهبران بهائیت که یکصد و شصت سال مداوم تبلیغ عدم دخالت در سیاست و لزوم اطاعت از حکومت نموده اند)
اين است آن سونامي كه از آن نام برده ام شما خود قضاوت كنيد.
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: سونامي كنفرانس شيكاگو!
سلام بر دوست و پژوهشگر ايرانى
بنده نيز مطلب زير را براى اين تاپيك آماده كردم كه تقديم مي كنم:
كنفرانس بهائيان براي براندازي اسلام و نظام
بسياري از پژوهشگران و دين پژوهان در بررسي آئين بهائيت و آموزه هاى آن وقتى به تعاليمى "همچون " عدم دخالت در سياست" و "لزوم اطاعت از هرحكومت" برمي خورند و آن را با تاريخ بهائيت مى سنجند به ديده ترديد درآن نگريسته و از خود مي پرسند:
آئينى كه دردهه هاى اول تاريخ خود با وقايعى همچون اقدام به ترور شاه توسط بابيان شاخص همچون بهاءالله و عظيم ، ايجاد سه جنگ داخلى ، اقدام عليه امنيت ملى ، ارتباط با حكومت روسيه و سپس انگليس ، آشوب هاو قتل ها و ترورهاي درون گروهى( بابيان و ازليان) مانند آنچه در دوران تبعيد رهبران به عراق اتفاق افتاد ، دريافت لقب "سر" و دعا براى سران روس و انگليس و عثمانى وبعدها نفوذ در حكومت پهلوي از پزشكي دربار تا دريافت پست وزرات و تا رهبري ساواك و حتى رياست و معاونت سازمان برنامه و بودجه و ساير اركان دولت و سپس ارتباط وثيق با دولت اسرائيل و...همراه بوده چگونه از چنين تعاليمي دم مي زند؟!
آيا اين رفتارها "دخالت در سياست " محسوب نمي شده و با اطاعت از حكومتها سازگار بوده است؟! آيا شعار عدم دخالت در سياست صرفا يك تاكتيك براى فريب حاكميت ها و پنهان كردن نقشه ها و قرار دادن تشكيلات بهائي در امنيت بمنظور پياده سازي برنامه هاى كلى در جهت ايجاد حكومت جهانى بهائي نبوده است؟!
اخيراً كنفرانسي بين المللى توسط بهائيان با حضور سه هزار و صد نفر بهائي از سراسر جهان با تعدادي ميهمانان از اپوزيسيون خارج از كشور( مثل نوري زاده و نوري علاء و جهانبگلوو...) با عنوان "اتحاد، كليد بازسازي ايران" از سوي " انجمن دوستداران ايران" كه تشكلى مربوط به بهائيان است در شيكاگو برگزار گرديد كه سخنرانانى مشهور از شخصيت هاى مشهور بهائي همچون دكتر شاپور راسخ (معاون يا رئيس سازمان برنامه و بودجه حكومت پهلوي) از براندازي نظام حاكم و تغييرات بنيادي در قانون اساسي و برداشتن حكومت دينى و حذف اسلاميت از هويت ايرانى و ايجاد حكومت سكولار بر اساس تعاليم بهائي سخن گفتند و در سخنرانى افتتاحيه و هم اختتاميه، بر لزوم اتحاد همه اقوام و گروهها براي فرو كشيدن نظام جمهوري اسلامي ايران از قدرت تاكيد نمودند.
اين رويداد نشان داد همه آن شعارهاى عدم دخالت در سياست ، بيهوده و تنها يك تاكتيك براي فريب اذهان بوده است. آئيني كه يكي از اركان تعاليم دوازدهگانه خويش را اصل عدم دخالت در سياست معرفي كرده واز قول عبدالبها در متون خود نقل مي كند كه "هرگونه دخالت در سياست موجب خروج از بهائيت مي گردد" چگونه به خود اجازه مي دهد حقوق مسلم هسته اى مردم ايران را زير سؤال برده و با واژه "مزورانه" براى تلاش دانشمندان اين كشور، آب به آسياب اربابان قدرت و سردمداران استكبار جهانى بويژه رژيم اشغالگر قدس بريزد؟! آيا شباهت موضع گيري شاپور راسخ در سخنرانى افتتاحيه خود كه در قامت بيانيه رئيس يك حزب سياسي براي سرنگونى حكومت ايران مي باشد (فايل صوتى و متنى آن ضميمه است) در موضوع هسته اى و بي نتيجه بودن اصلاحات در دولت جديد با سخنان نتانياهو تصادفى است؟!آيا اين شباهت تفسير همان سخن روحيه ماكسول همسر شوقى افندي رهبر جامعه بهائي نيست كه خطاب به رئيس جمهور اسرائيل گفت " ما و اسرائيل همچون حلقه هاي يك زنجيريم"؟! آيا كف زدن هاى متوالى حضار براي سخنان براندازانه سخنرانان آنهم در شرايطي كه عموم مردم ايران بر حقوق هسته اى خود پاي مي فشرند و مزورانه خواندن آن نشانه همراهى با دشمنان ايران بويژه اسرائيل نيست؟!
شاپور راسخ اين تعابيرو جملات را در سخنرانى خود به كار برده است:
"حکومت استبداد مذهبی ، شب سیاه حكومت، اولیای نظام سركوبگركنونى، ملایان حاکم ، تبعیضات ناروای عملی رژیم به نفع سران سپاهیان انقلاب، بسیجی ها و یارانه بگیران یعنی مزدوران حکومت و دیگر اعوان و انصارشان، نظام تفرقه افكن، رهبر معمم ايران، ملیت پرستی کاذب که نمونه اش اهتمام مزورانه برای دسترسى یافتن به نیروی هسته ای است به هوای قدرتمندی ایران،جمهوري اسلامي ا به هیچ یک از اهداف خود نرسیده و آوای ورشکسته آن از همه سو بلند است و ناچار ادامه چنین نظامی در آینده معقول نخواهد بود ،تشیع تبدیل به یک دین عرفی در خدمت قدرتی بهره مند از درامد بی حساب نفت شد، اندیشه ولایت فقیه منجر به استبداد مطلق مذهبی شده و عینا تحقق پذیرفته است،در قالب قانون اساسی فعلی که همه قدرتها و از جمله قدرت نظامی در دست رهبر متمرکز است موفقیت اصلاح گرایی امکان ناپذیر است و...
ودر آخر هم نتيجه مي گيرد كه فقط در سايه تعاليم بهائي و حكومت جهانى بهائي است كه اوضاع ايران بهبود پيدا مي كند و چنين كنفرانس هائي بدين منظور طراحي شده است:
" از جمله این پیش بینی ها (ي بهائيت) يكي در مورد ایران تفکیک سیاست از دین ،سلب قدرت از علمای شرع ،استقرار حکومت مشروطه و پارلمانی برقراری عدالت ... است كه دليلى ندارد بوقوع نپيوندد...که به فرموده حضرت عبدالبها :"جمیع عالم توجه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و دولت ایران در جمیع بسیط زمین محترم ترین حکومات خواهد گشت و ایران معمورترین بقاع عالم خواهد شد."
حال قضاوت را وا مي گذاريم به افكار عمومي ايران و جهان تا قضاوت فرمايند آياشعار عدم دخالت در سياست بهائيان، فريبى بيش نبوده و قصد تشكيلات بهائي حيفا نشين، براندازي همه حكومت ها و ايجاد حكومت جهانى بهائي مي باشديا خير؟!
بنده نيز مطلب زير را براى اين تاپيك آماده كردم كه تقديم مي كنم:
كنفرانس بهائيان براي براندازي اسلام و نظام
بسياري از پژوهشگران و دين پژوهان در بررسي آئين بهائيت و آموزه هاى آن وقتى به تعاليمى "همچون " عدم دخالت در سياست" و "لزوم اطاعت از هرحكومت" برمي خورند و آن را با تاريخ بهائيت مى سنجند به ديده ترديد درآن نگريسته و از خود مي پرسند:
آئينى كه دردهه هاى اول تاريخ خود با وقايعى همچون اقدام به ترور شاه توسط بابيان شاخص همچون بهاءالله و عظيم ، ايجاد سه جنگ داخلى ، اقدام عليه امنيت ملى ، ارتباط با حكومت روسيه و سپس انگليس ، آشوب هاو قتل ها و ترورهاي درون گروهى( بابيان و ازليان) مانند آنچه در دوران تبعيد رهبران به عراق اتفاق افتاد ، دريافت لقب "سر" و دعا براى سران روس و انگليس و عثمانى وبعدها نفوذ در حكومت پهلوي از پزشكي دربار تا دريافت پست وزرات و تا رهبري ساواك و حتى رياست و معاونت سازمان برنامه و بودجه و ساير اركان دولت و سپس ارتباط وثيق با دولت اسرائيل و...همراه بوده چگونه از چنين تعاليمي دم مي زند؟!
آيا اين رفتارها "دخالت در سياست " محسوب نمي شده و با اطاعت از حكومتها سازگار بوده است؟! آيا شعار عدم دخالت در سياست صرفا يك تاكتيك براى فريب حاكميت ها و پنهان كردن نقشه ها و قرار دادن تشكيلات بهائي در امنيت بمنظور پياده سازي برنامه هاى كلى در جهت ايجاد حكومت جهانى بهائي نبوده است؟!
اخيراً كنفرانسي بين المللى توسط بهائيان با حضور سه هزار و صد نفر بهائي از سراسر جهان با تعدادي ميهمانان از اپوزيسيون خارج از كشور( مثل نوري زاده و نوري علاء و جهانبگلوو...) با عنوان "اتحاد، كليد بازسازي ايران" از سوي " انجمن دوستداران ايران" كه تشكلى مربوط به بهائيان است در شيكاگو برگزار گرديد كه سخنرانانى مشهور از شخصيت هاى مشهور بهائي همچون دكتر شاپور راسخ (معاون يا رئيس سازمان برنامه و بودجه حكومت پهلوي) از براندازي نظام حاكم و تغييرات بنيادي در قانون اساسي و برداشتن حكومت دينى و حذف اسلاميت از هويت ايرانى و ايجاد حكومت سكولار بر اساس تعاليم بهائي سخن گفتند و در سخنرانى افتتاحيه و هم اختتاميه، بر لزوم اتحاد همه اقوام و گروهها براي فرو كشيدن نظام جمهوري اسلامي ايران از قدرت تاكيد نمودند.
اين رويداد نشان داد همه آن شعارهاى عدم دخالت در سياست ، بيهوده و تنها يك تاكتيك براي فريب اذهان بوده است. آئيني كه يكي از اركان تعاليم دوازدهگانه خويش را اصل عدم دخالت در سياست معرفي كرده واز قول عبدالبها در متون خود نقل مي كند كه "هرگونه دخالت در سياست موجب خروج از بهائيت مي گردد" چگونه به خود اجازه مي دهد حقوق مسلم هسته اى مردم ايران را زير سؤال برده و با واژه "مزورانه" براى تلاش دانشمندان اين كشور، آب به آسياب اربابان قدرت و سردمداران استكبار جهانى بويژه رژيم اشغالگر قدس بريزد؟! آيا شباهت موضع گيري شاپور راسخ در سخنرانى افتتاحيه خود كه در قامت بيانيه رئيس يك حزب سياسي براي سرنگونى حكومت ايران مي باشد (فايل صوتى و متنى آن ضميمه است) در موضوع هسته اى و بي نتيجه بودن اصلاحات در دولت جديد با سخنان نتانياهو تصادفى است؟!آيا اين شباهت تفسير همان سخن روحيه ماكسول همسر شوقى افندي رهبر جامعه بهائي نيست كه خطاب به رئيس جمهور اسرائيل گفت " ما و اسرائيل همچون حلقه هاي يك زنجيريم"؟! آيا كف زدن هاى متوالى حضار براي سخنان براندازانه سخنرانان آنهم در شرايطي كه عموم مردم ايران بر حقوق هسته اى خود پاي مي فشرند و مزورانه خواندن آن نشانه همراهى با دشمنان ايران بويژه اسرائيل نيست؟!
شاپور راسخ اين تعابيرو جملات را در سخنرانى خود به كار برده است:
"حکومت استبداد مذهبی ، شب سیاه حكومت، اولیای نظام سركوبگركنونى، ملایان حاکم ، تبعیضات ناروای عملی رژیم به نفع سران سپاهیان انقلاب، بسیجی ها و یارانه بگیران یعنی مزدوران حکومت و دیگر اعوان و انصارشان، نظام تفرقه افكن، رهبر معمم ايران، ملیت پرستی کاذب که نمونه اش اهتمام مزورانه برای دسترسى یافتن به نیروی هسته ای است به هوای قدرتمندی ایران،جمهوري اسلامي ا به هیچ یک از اهداف خود نرسیده و آوای ورشکسته آن از همه سو بلند است و ناچار ادامه چنین نظامی در آینده معقول نخواهد بود ،تشیع تبدیل به یک دین عرفی در خدمت قدرتی بهره مند از درامد بی حساب نفت شد، اندیشه ولایت فقیه منجر به استبداد مطلق مذهبی شده و عینا تحقق پذیرفته است،در قالب قانون اساسی فعلی که همه قدرتها و از جمله قدرت نظامی در دست رهبر متمرکز است موفقیت اصلاح گرایی امکان ناپذیر است و...
ودر آخر هم نتيجه مي گيرد كه فقط در سايه تعاليم بهائي و حكومت جهانى بهائي است كه اوضاع ايران بهبود پيدا مي كند و چنين كنفرانس هائي بدين منظور طراحي شده است:
" از جمله این پیش بینی ها (ي بهائيت) يكي در مورد ایران تفکیک سیاست از دین ،سلب قدرت از علمای شرع ،استقرار حکومت مشروطه و پارلمانی برقراری عدالت ... است كه دليلى ندارد بوقوع نپيوندد...که به فرموده حضرت عبدالبها :"جمیع عالم توجه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و دولت ایران در جمیع بسیط زمین محترم ترین حکومات خواهد گشت و ایران معمورترین بقاع عالم خواهد شد."
حال قضاوت را وا مي گذاريم به افكار عمومي ايران و جهان تا قضاوت فرمايند آياشعار عدم دخالت در سياست بهائيان، فريبى بيش نبوده و قصد تشكيلات بهائي حيفا نشين، براندازي همه حكومت ها و ايجاد حكومت جهانى بهائي مي باشديا خير؟!
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
پاسخ: سونامي كنفرانس شيكاگو!
٧٧ روز گذشت!
هفتاد و هفت روز از برپائي كنفرانس شيكاگو گذشت و نه تنها شيوه بديع اين كنفرانس در دخالت در سياست و اقدام حزبي براى براندازي و تغيير نظام و تغيير بنيادي آن از طريق تغيير قانون اساسي و ....از سوي رهبري بهائيان يعنى بيت العدل ،محكوم نشد و بانيان آن از جمله دكتر شاپور راسخ بلحاظ نسخ يكي از اصول اصلي بهائيت كه عدم دخالت در سياست باشد ، طرد و دفع نشدند بلكه شواهد جديدي بدست آمد كه اين حركت با چراغ سبز و اشارت و حمايت و رهبري خود آنها برپاشده است...
به نظر اينجانب اين موضوع آنقدر مهم است كه بايد نقطه عطفى در حيات بهائيت شمرده شود و مورد تحليل واقع گردد...
هفتاد و هفت روز از برپائي كنفرانس شيكاگو گذشت و نه تنها شيوه بديع اين كنفرانس در دخالت در سياست و اقدام حزبي براى براندازي و تغيير نظام و تغيير بنيادي آن از طريق تغيير قانون اساسي و ....از سوي رهبري بهائيان يعنى بيت العدل ،محكوم نشد و بانيان آن از جمله دكتر شاپور راسخ بلحاظ نسخ يكي از اصول اصلي بهائيت كه عدم دخالت در سياست باشد ، طرد و دفع نشدند بلكه شواهد جديدي بدست آمد كه اين حركت با چراغ سبز و اشارت و حمايت و رهبري خود آنها برپاشده است...
به نظر اينجانب اين موضوع آنقدر مهم است كه بايد نقطه عطفى در حيات بهائيت شمرده شود و مورد تحليل واقع گردد...
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
با سلام خدمت دوستان بهائی پژوهی
امروز بطور اتفاقی سری به سایت "نگاه " بهائیان زدم.مطلبی به چشمم خورد با عنوان"پاسخی بر اعتراضات یک نامۀ سر گشاده" که توسط سردبیر روی سایت قرارگرفته بود و مربوط می شد به پاسخی از سوی شاپور راسخ به یک بهائی معترض به واقعه کنفرانس شیکاگو به نام "بهاره مقدم".
برایم جالب بود که بعد از حدود سه ماه از برپائی کنفرانس شیکاگو بالاخره شاپور راسخ و تشکیلات بهائی پاسخی به اعتراضات دست و پا کردند
و با همان لحن تند توهین آمیز به معترضی مثل بهاره مقدم( که نه می شناسمش و نه نامه سرگشاده اش را خواندم که ببینم چه گفته است) او را به جعل هویت و سوء نیت متهم نموده بدخواه جامعه بهائی گفته و به نقض پیمان تهدید نموده اند.کسانی که با این واژه ها آشنایند می دانند این تعبیرات یعنی تهدید فرد معترض به مجازات قرون وسطائی "طرد" که دعب تشکیلات بهائی برای خفه کردن هر اعتراضی در نطفه بوده و می باشد و بسیاری از آزاد اندیشان معاصر بهائی را با همین حربه تا بحال خاموش یا از جامعه بهائی طرد نموده اند.
بنده همانطور که عرض کردم نه بهاره مقدم را می شناسم و نه نامه سرگشاده اش را خوانده ام.اگرچه خیلی دلم می خواست که نامه او را پیدا می کردم و می خواندم تا ببینم چه گفته است که اینقدر تشکیلات بهائی را عصبانی نموده که بعد از سه ماه برای خاموش کردن اثرات این نامه سرگشاده (که لابد برای افرادی از جامعه بهائی هم فرستاده شده)،
امروز جوابیه ای ساخته و پرداخته اند و در همان اول نامه او را به صفات بی هویت و سوءنیت نواخته اند!
هرچه در اینترنت گشتم متاسفانه به متن نامه بهاره مقدم دسترسی پیدا نکردم.سایت نگاه هم که مثل همیشه جرات نقل سخن حریف و مخالف را نداشته و عین نامه او را نیاورده و فقط به جواب بسنده نموده که معمولا این شیوه یکسویه و جاده یکطرفه ، روش ائینی شده است که شعارش را تحری حقیقت نهاده است!
بگذریم ناچار باید به جوابیه قناعت می نمودم تا بلکه از جوابیه این بانوی بهائی به فحوای اعتراض او به شاپور راسخ پی ببرم...متاسفانه دیدم جناب شاپور راسخ با کمال ناجوانمردی منکر سخنان خود شده و سخنانش را در کنفرانس مصداق دخالت در سیاست ندانسته و فضای ضد حکومت و مداخله گر در سیاست را به یکی از میهمانان ( یعنی نوری علاء) نسبت داده و کف زدن حضار برای سخنان حزبی و سیاسی او را،دفعی و خارج از اراده خود شمرده است!
نمی دانم این بزرگوار نمی داند که فایل صوتی سخنرانی او و متن پیاده شده آن موجود است مردم مراجعه کرده و می کنند آن را می خواهد چه کند؟!
لابد فکر می کند آن را هم به نوعی می تواند از بین ببرد! و نیز نمی دانم فریب و احمق فرض کردن مخاطبین تا کجا می تواند ادامه یابد و کاش این حضرات کهنسال به حرمت موی سپیدشان این آخر عمری راه صداقت پیش می گرفتند و به خطای خود یا تغییر استراتژی بهائیت برای دخالت در سیاست اعتراف می نمودند...
بگذریم ،به نامه او توجه کنیم:
سایت نگاه:
نوشته شده توسط دبیر
۰۷ آذر ۱۳۹۲
پاسخی بر اعتراضات یک نامۀ سر گشاده
شخصی بنام مستعارِ بهاره مقدم که در کاذب بودن هویّتش و نیز سوء نیتش جای تردید نیست در تاریخ ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ نامه ای خطاب به این جانب نوشته و آنرا برای اطّلاع همگان بصورت سر گشاده فرستاده و در آن علاوه بر اظهار نظر در مورد سخنرانی بنده در شیکاگو (سپتامبر امسال) سؤالاتی مطرح کرده که لازم است برای رفعِ شبهات به آن پاسخ فوری داده شود:
١- همچنان که هر شخص مجرّبِ فرهیختهای اطّلاع دارد مقالاتی که در کنفرانس ها مطرح می شود کلّاً در حیطۀ مسؤلیّت شخص تهیّه کننده است و عضویّت وی درگروهی یا تعلّق بدیانتی بمعنی آن نیست که همۀ آراءِ مندرجه در آن مقالات مورد تأیید یا تصویب آن مراجع باشد چنان که این جانب که چند تألیف برای سازمان بینالمللی یونسکو انجام داده می داند که حتّیٰ اگر کتابی بدستور آن سازمان تهیّه شود، سازمان کوچکترین مسؤلیّتی در بارۀ محتوای کتاب ندارد. لذا مطالبی که در شیکاگو ارائه کردم نتیجۀ مطالعات شخصی بوده و ارتباط مستقیم با عضویّت بنده در جامعۀ بهائی نداشته و ندارد و این جانب چنان که رسم مجامع علمی است حاصل تحقیقات خود را در اختیار آن مجمع محترم نهادم همان طور که ناطقان غیر بهائی آراء خود را آزادانه مطرح کردند.
٢- بیت العدل اعظم که در صدر تشکیلات بهائی قراردارند در این گونه امور یعنی تعیین برنامه و نحوۀ بر گذاری صد ها و هزار ها مجالس بهائی که در سراسر دنیا منعقد می شود مداخله نمی فرمایند، چه خطّ مشیِ کلّی و نحوۀِ خدمتِ همۀ مؤسّسات از قبل در نظم اداری بهائی مشخّص شده است .
٣- کنفرانس امسال شیکاگو مثل سنوات قبل برای تجلیل از فرهنگ و ادب ایران و تبادل نظر در راههای ترقّی و تعالی آن سرزمین بوده و مطلقاً برای بحث از مسائل سیاسی بمعنی مبارزه برای حصول قدرت و ارائه دیدگاه های ضدّ رژیم ایران تشکیل نشده و اگر کسی سخنی در خلاف آن جهت گفته اعمِّ از ناطق بهائی یا غیر بهائی خود مسؤل آن بوده . بنده در عرایض خود همان طور که در سرآغاز گفتم بجای اظهار نظر شخصی تقریباً همه جا اقوال محقّقان معتبرِ معاصر و عموماً غیر بهائی را نقل کردم که البتّه ردّ یا قبول آنها بر عهدۀ قضاوتِ شنوندگانِ هوشیار بوده است.
٤- اظهار نظر در بارۀ بدی یا خوبیِ یک قانون اساسی بحثی حقوقی است که آیا فِی المثل با اعلامیّۀ جهانیِ حقوق بشر می خواند یانه و این جنبۀِ قضیّه برای بنده مطرح بوده که مطلقاً از آن دعوت به بر اندازی رژیم را نمیتوان استنباط کرد بلکه صِرفاً در جهت خیر اندیشی برای آیندۀ ایران طرح شده و البتّه واقفم که این جامعه است که باید یک قانون اساسیِ اصلاح شده را بپذیرد. اگر به سوابق مراجعه کنند می بینند که این بحثِ کاملاً حقوقی را خانم شیرین عبادی در خود ایران در تألیفی آغاز کردند و کسی آن را بمعنای مخالفت با رژیم فعلی نگرفت.
٥- در مورد سؤال اوّلِ شما باید یاد آور شوم که بیت العدل اعظم در دستخطّ های متعدّد و اخیراً در تاریخ ١٢ اسفند ١٣٩١راهنمائی های لازم را در بارۀ اصل عدم مداخله در امور سیاسی و معنای درست آن که همراه با مشارکت در همۀ خدماتی است که سبب ترقّی و تعالی اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی جامعه گردد بیان فرموده اند و البتّه بر عهدۀ افراد و جوامع بهائی است که آن ارشادات را نصب العین خود کنند.
٦- در مورد سؤال دوّم روشن است که جامعۀ بهائی با هیچ گروه سیاسی اعمِّ از سکولار یا مذهبی اتّحادی نداشته و ندارد تا بگفتۀ نویسندۀِ نامۀ سر گشاده به پشتیبانی آنها متّکی یا خوشبین باشد. این جامعه مستقلّاً و به مددِ تاییداتِ الٓهی و با همکاری افراد و گروه های همفکر و هم آرمان، راه خود را برای حصولِ وحدت عالم انسانی و سعادت حقیقی بشر و اعتلاء اخلاقی و معنوی افراد و جوامع طبق رهنمود های آیین خود ادامه داده و می دهد و القائات مزوّرانۀ برخی نفوس مانع از یگانکی این جامعه درسایۀ هدایت بیت العدل اعظم نخواهد شد.
٧- در پاسخ سؤال سوّم ، رفتار بهائیان در طول دوران اخیر که مورد ظلم شدید بودند مسلّماً اولیای امور را قانع و مطمئن کرده است که این جامعه کوچکترین تمایلی به خشونت و منازعه و در گیری نداشته و ندارد و اساس کار را بر تنویر افکار وتهذیب اخلاق نهاده است واز هر نوع مقابله و مجادله پرهیز داشته و دارد. جامعۀ بهائی ایران که بزرگترین اقلّیّتِ دینی آن سرزمین است عملاً نشان داد که هرگز از فرامین الٓهی و معتقدات روحانی خود تخطّی و سر پیچی نمی کند و از این رو سؤالِ پرسشگر منطقی ندارد ، و بنده هم در عرایض پایانی خود گفتم که دیانت بهائی در عرصۀ سیاست فعّال نمی تواند باشد و فقط در آبادانی و ترقّی ایران کوشاست وهر چه گفته شود از بابِ نیک خواهی است و بس.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
در خاتمه اضافه می کند که نفوسی که با تفسیر مغرضانه از گفتار یا رفتار بهائیان برون مرزی مایلند که تفرقه در جامعۀ بهائی ایران بیندازند بی گمان راه خطا می روند. یگانگی جامعه از آن محکمتر است که به این حیَل متزلزل و منحلّ گردد. بهائیان کوچکترین موضعِ موافق یا مخالفی نسبت به تغییر حکومات در ایران نداشته و ندارند و ایجاد روابط عادلانه با اقلّیّت ها واز جمله بهائیان را در حیطۀ مسؤلیّتِ وجدانی اولیای امور یعنی حکّام می دانند و ناگزیر تا زمانی که عدالت نسبت بهم کیشان آنان در ایران مرعی ومجریٰ نگردد ملزم هستند که بمراجع داد رسی بین المللی برای استیفای حقوق انسانی آن مظلومان مراجعه کنند و تهدیدات اولیای امور مانع عدالتخواهی آنان نخواهد شد.
۸ – و نیز در خاتمه باید بگویم که دیانتی که من با عدم لیاقت به آن دلبسته و پیوسته هستم دو چیز را از روزِ نخست بمن آموخته است:
اوّل تطابق علم و دین و دوّم احساس دلبسنگی و محبّت بهمۀ نوع انسانی. اگر ظلمی بر من رود باید بر ظالم ببخشایم و کینه ای در دل نداشته باشم ولی اگر ظلم بر همنوعانم اعمِّ از همکیش و هم وطن و دگران رود حقّ دارم که ندای اعتراض بر آرم و داد خواهی کنم، کاری که تمام سخن رانیِ من معطوف به آن بود . اصلِ تطابق علم و دین هم بمن تلقین می کند که تحرّی حقیقت کنم و حقایق را در پس پردۀ تظاهر و تملّق به اصحابِ قدرت نگاه ندارم.
۹ - به خاطر سؤالِ عدّه ای که چرا بعضی افراد معروف به مخالفت با رژیم در اجلاس شیکاگو دعوت شده اند و یا چرا سخنران بهائی مطالبی در نقد نظام سیاسی کنونی گفته ناچارم که این چند کلمه را بر آنچه معروض افتاد اضافه کنم:
الف - شیکاگو مجمعی است برای تبادل نظر در فرهنگ ایران و در های آن بروی همۀ افراد، فارغ از عقاید سیاسی آنها باز است. سوء استفادۀ یکی از دعوت شدگان و حملات غیر منتظر او بحکومتِ ایران کاملاَ غیر مترقّبه بوده و مطلقاً مسؤلیّت دعوت کنندگان را در بر نمی گیرد.
ب - این جانب مطلقاً سخن ایشان را تصدیق نکردم و اگر کسانی دست زده اند از روی سوء تفهّم بوده و بحث علمی و حقوقی من در باب نواقص و معایب قانون اساسیِ کنونی بمعنی مخالفت با حکومت کنونی یا آینده تلقّی نتواند شد و این بحثِ شخصی هیچ ارتباطی با موضع رسمی جامعه و تشکیلا ت بهائی نداشته است.
ج - عدم مداخله در سیاست بمعنی بی علاقه بودن به ایران و سرنوشت مردم آن نیست چنانکه چند سال قبل ضمن نطقی در بارۀ سهم بهائیان در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی ایران در همان شیکاگو مفصّلاً از آن صحبتکردم. چه اشکالی دارد که شخص بهائی علم و تجربۀ خود را برای بهبود اوضاع نا بسامان ایران از بابِ خیرخواهی و وطن دوستی بگوید بدون آنکه بر سخنش اتیکت مذهبی زنند؟ و چنین خیر خواهی را چگونه میتوان نوعی خروج از دایرۀ بی طرفیِ سیاسی جامعۀ بهائی تلقّی کرد؟
امید که این توضیحات با همۀ اجمال، حقایق را بر پرسشگر نامۀ سر گشاده نویس روشن کرده باشد .
با احترام به همۀ پژوهندگانِ راستین حقیقت ،
شاپور راسخ
کاش جناب راسخ شجاعت داشتند و می گفتند تشکیل یک چنین کنفرانسی با حضور سه هزار نفر از سراسر دنیا و دعوت سکولارهای مخالف حکومت ایران در چنین میتینگ سیاسی که حرف تغییر نطام و زیر ساخت هایش مثل قانون اساسی و تغییر دین اسلام که مبنای این قانون است بدون اراده ای سیاسی و بدون اطلاع بیت العدل امکان پذیر است؟!
یعنی باید باور کنیم آنطور که جناب راسخ گفته اند تشکیلات حیفا نشین بهائی که افرادی از بهائیان را فقط به جرم مسافرت بی اجازه به اسرائیل یا تالیف کتابی بدون نظر بیت العدل یا دلائلی ساده تر از این طرد نموده نسبت به برگزاری و مدعوین و میهمانان سکولار و سیاسی و مخالف رژیم در یک میتینگ بین المللی سه هزار نفره که یک نمایش قدرت سیاسی است بی تفاوت و خنثی بوده و نه اطلاعی داشته و نه دخالتی کرده است؟!
نه جناب راسخ، همان موقع سونامى شیکاگواز چشم بهائیانی مثل مهرداد مهاجر بهائی که می خواستند گناه این تمرد از نصوص بهائی را به گردن نوری علاء بیندازند دور نماند و در وبلاگشان در اعتراض به شما نوشتند:
""از احبای حاضر در جلسه که در هنگام سخنرانی نوریعلاء نه تنها سالن کنفرانس را ترک نکردند بلکه او را تشویق و تائید نمودند، نمیتوان انتظاری داشت، ولی از گردانندگان کنفرانس و نیز بزرگانی مثل جناب آقای دکتر شاپور راسخ که با نصوص امری و منویات بیتالعدل اعظم آشنا هستند، این سکوت و تایید باعث شگفتی بود. جناب راسخ در سخنرانی پایانی جلسه، ضمن اشاره به فجایع حکومت اسلامی، این حکومت را غیرقابل اصلاح دانسته و خواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن شدند. دل بستن به روشنفکران مشابه نه تنها هیچگونه تغییر پایداری را به همراه نخواهد داشت، بلکه باعث بیاعتمادی دولتها به بهائیت و فشار بیشتر بر احبا خواهد شد. چرا در بین آن 3 هزار نفر کسی اعتراض نکرد؟""
به یادتان می آورم که در سخنرانی اختتامیه گفتید:
"نظام کنونی ایران جوابگوی آرزوهای ملت ایران نبوده و انحراف سیستم مزبور از راهی که به رفاه و سعادت عموم هموطنان ما می انجامد هر روز بیشتر اشکار می شود.
دل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی که حاصلش تاکنون تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست.
لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی برویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم. مسلما بازسازی ایران محدود به تغییر حکومت و ساختار های آن و حتی کل رژیم نخواهد بود . بلکه از آن مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد..."
جناب راسخ یادتان رفته جناب عبدالبهاءگفته بودند بهائی در سیاست دخالت نمی کند اگر دخالت نمود همین دلیل برای بهائی نبودن او کافی است.مقایسه خود باشیرین عبادی نشان نمی دهد در سیاست دخالت می کنید و طبق نظر عبدالبهاء ، بهائی نیستید؟چرا بیت العدل شما را بخاطر این دخالت در سیاست طرد نکرد؟این چرخش در تشکیلات بهائی و تبدیل شدن به یک حزب سیاسی قابل پوشاندن است؟!
قبلا هم عرض کردم سخنان آقای راسخ ( رئیس سازمان برنامه حکومت پهلوی و از رهبران و شاخصین بهائی)در این عبارات را می توان اینگونه خلاصه نمود:
١. سیستم فعلى سیاسی ایران، انحرافى است
٢.دل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران خطاست
٣.یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی خطاست.
٤.تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی [ولایت فقیه]و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست
راسخ وقتی به سراغ راه حل می رود می گوید:
"لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی رویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم"_خلاصه اسلام را عوض نموده و مردم را بهائی کنیم_
اولا صحبت از "تحول بنیادی " می کند و این یعنی براندازی این نظام که او آن را انحرافی و استبدادی و زیانبار می خواند
و ثانیا می گوید باید زمینه هاى فکری ان را فراهم و در میان مردم بسط و گسترش دهیم و این با توجه به عبات های بعدی او که از عبدالبها نقل می کند یعنی تبلیغ بهائیت بین مردم ایران تا با این تبلیغ بر اساس فرمایشات عبدالبهاء دین از سیاست جدا گشته و حکومتی سکولار بر سرکار آید!
پس توصیه او این است که با براندازی این نظام و قانون اساسی که مبتنی بر اسلام است باید یک تحول اساسی ایجاد نمود و سپس فرمایشات عبدالبها را مدّ نظر قرار داد و حکومتی نوین برسرکار آورد و تا وصول به این هدف باید روی توده مردم کار فکری نمود.
و برای بار دوم تاکید می کند:
"بلکه از ان مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد.پس ایران نیازمند به یک برنامه وسیع تربیت شهروندان است..."
سپس بطور صریح ، نسخه ای را برای سیاست ایران پیچیده ، رونمائی می کند:
"اما فکر و دین و قوانین گذشته ادیان، سنن دیرینه آنها و بخصوص عقاید و فتاوی اصحاب شرع را نمیتوان حاکم بر امور سیاسی مردم کرد. تفکیک دین از سیاست و حکومت یک ضرورت حیاتیست که شاید یکی از نخستین کسانی که این مطلب رابیان کرد حضرت عبدالبها در رساله سیاسیه بود..."
حال بفرمائید این سخنان اگر دخالت در سیاست نیست پس چیست؟!
بازهم با جناب راسخ سخن خواهم گفت ....
امروز بطور اتفاقی سری به سایت "نگاه " بهائیان زدم.مطلبی به چشمم خورد با عنوان"پاسخی بر اعتراضات یک نامۀ سر گشاده" که توسط سردبیر روی سایت قرارگرفته بود و مربوط می شد به پاسخی از سوی شاپور راسخ به یک بهائی معترض به واقعه کنفرانس شیکاگو به نام "بهاره مقدم".
برایم جالب بود که بعد از حدود سه ماه از برپائی کنفرانس شیکاگو بالاخره شاپور راسخ و تشکیلات بهائی پاسخی به اعتراضات دست و پا کردند
و با همان لحن تند توهین آمیز به معترضی مثل بهاره مقدم( که نه می شناسمش و نه نامه سرگشاده اش را خواندم که ببینم چه گفته است) او را به جعل هویت و سوء نیت متهم نموده بدخواه جامعه بهائی گفته و به نقض پیمان تهدید نموده اند.کسانی که با این واژه ها آشنایند می دانند این تعبیرات یعنی تهدید فرد معترض به مجازات قرون وسطائی "طرد" که دعب تشکیلات بهائی برای خفه کردن هر اعتراضی در نطفه بوده و می باشد و بسیاری از آزاد اندیشان معاصر بهائی را با همین حربه تا بحال خاموش یا از جامعه بهائی طرد نموده اند.
بنده همانطور که عرض کردم نه بهاره مقدم را می شناسم و نه نامه سرگشاده اش را خوانده ام.اگرچه خیلی دلم می خواست که نامه او را پیدا می کردم و می خواندم تا ببینم چه گفته است که اینقدر تشکیلات بهائی را عصبانی نموده که بعد از سه ماه برای خاموش کردن اثرات این نامه سرگشاده (که لابد برای افرادی از جامعه بهائی هم فرستاده شده)،
امروز جوابیه ای ساخته و پرداخته اند و در همان اول نامه او را به صفات بی هویت و سوءنیت نواخته اند!
هرچه در اینترنت گشتم متاسفانه به متن نامه بهاره مقدم دسترسی پیدا نکردم.سایت نگاه هم که مثل همیشه جرات نقل سخن حریف و مخالف را نداشته و عین نامه او را نیاورده و فقط به جواب بسنده نموده که معمولا این شیوه یکسویه و جاده یکطرفه ، روش ائینی شده است که شعارش را تحری حقیقت نهاده است!
بگذریم ناچار باید به جوابیه قناعت می نمودم تا بلکه از جوابیه این بانوی بهائی به فحوای اعتراض او به شاپور راسخ پی ببرم...متاسفانه دیدم جناب شاپور راسخ با کمال ناجوانمردی منکر سخنان خود شده و سخنانش را در کنفرانس مصداق دخالت در سیاست ندانسته و فضای ضد حکومت و مداخله گر در سیاست را به یکی از میهمانان ( یعنی نوری علاء) نسبت داده و کف زدن حضار برای سخنان حزبی و سیاسی او را،دفعی و خارج از اراده خود شمرده است!
نمی دانم این بزرگوار نمی داند که فایل صوتی سخنرانی او و متن پیاده شده آن موجود است مردم مراجعه کرده و می کنند آن را می خواهد چه کند؟!
لابد فکر می کند آن را هم به نوعی می تواند از بین ببرد! و نیز نمی دانم فریب و احمق فرض کردن مخاطبین تا کجا می تواند ادامه یابد و کاش این حضرات کهنسال به حرمت موی سپیدشان این آخر عمری راه صداقت پیش می گرفتند و به خطای خود یا تغییر استراتژی بهائیت برای دخالت در سیاست اعتراف می نمودند...
بگذریم ،به نامه او توجه کنیم:
سایت نگاه:
نوشته شده توسط دبیر
۰۷ آذر ۱۳۹۲
پاسخی بر اعتراضات یک نامۀ سر گشاده
شخصی بنام مستعارِ بهاره مقدم که در کاذب بودن هویّتش و نیز سوء نیتش جای تردید نیست در تاریخ ٢٥ نوامبر ٢٠١٣ نامه ای خطاب به این جانب نوشته و آنرا برای اطّلاع همگان بصورت سر گشاده فرستاده و در آن علاوه بر اظهار نظر در مورد سخنرانی بنده در شیکاگو (سپتامبر امسال) سؤالاتی مطرح کرده که لازم است برای رفعِ شبهات به آن پاسخ فوری داده شود:
١- همچنان که هر شخص مجرّبِ فرهیختهای اطّلاع دارد مقالاتی که در کنفرانس ها مطرح می شود کلّاً در حیطۀ مسؤلیّت شخص تهیّه کننده است و عضویّت وی درگروهی یا تعلّق بدیانتی بمعنی آن نیست که همۀ آراءِ مندرجه در آن مقالات مورد تأیید یا تصویب آن مراجع باشد چنان که این جانب که چند تألیف برای سازمان بینالمللی یونسکو انجام داده می داند که حتّیٰ اگر کتابی بدستور آن سازمان تهیّه شود، سازمان کوچکترین مسؤلیّتی در بارۀ محتوای کتاب ندارد. لذا مطالبی که در شیکاگو ارائه کردم نتیجۀ مطالعات شخصی بوده و ارتباط مستقیم با عضویّت بنده در جامعۀ بهائی نداشته و ندارد و این جانب چنان که رسم مجامع علمی است حاصل تحقیقات خود را در اختیار آن مجمع محترم نهادم همان طور که ناطقان غیر بهائی آراء خود را آزادانه مطرح کردند.
٢- بیت العدل اعظم که در صدر تشکیلات بهائی قراردارند در این گونه امور یعنی تعیین برنامه و نحوۀ بر گذاری صد ها و هزار ها مجالس بهائی که در سراسر دنیا منعقد می شود مداخله نمی فرمایند، چه خطّ مشیِ کلّی و نحوۀِ خدمتِ همۀ مؤسّسات از قبل در نظم اداری بهائی مشخّص شده است .
٣- کنفرانس امسال شیکاگو مثل سنوات قبل برای تجلیل از فرهنگ و ادب ایران و تبادل نظر در راههای ترقّی و تعالی آن سرزمین بوده و مطلقاً برای بحث از مسائل سیاسی بمعنی مبارزه برای حصول قدرت و ارائه دیدگاه های ضدّ رژیم ایران تشکیل نشده و اگر کسی سخنی در خلاف آن جهت گفته اعمِّ از ناطق بهائی یا غیر بهائی خود مسؤل آن بوده . بنده در عرایض خود همان طور که در سرآغاز گفتم بجای اظهار نظر شخصی تقریباً همه جا اقوال محقّقان معتبرِ معاصر و عموماً غیر بهائی را نقل کردم که البتّه ردّ یا قبول آنها بر عهدۀ قضاوتِ شنوندگانِ هوشیار بوده است.
٤- اظهار نظر در بارۀ بدی یا خوبیِ یک قانون اساسی بحثی حقوقی است که آیا فِی المثل با اعلامیّۀ جهانیِ حقوق بشر می خواند یانه و این جنبۀِ قضیّه برای بنده مطرح بوده که مطلقاً از آن دعوت به بر اندازی رژیم را نمیتوان استنباط کرد بلکه صِرفاً در جهت خیر اندیشی برای آیندۀ ایران طرح شده و البتّه واقفم که این جامعه است که باید یک قانون اساسیِ اصلاح شده را بپذیرد. اگر به سوابق مراجعه کنند می بینند که این بحثِ کاملاً حقوقی را خانم شیرین عبادی در خود ایران در تألیفی آغاز کردند و کسی آن را بمعنای مخالفت با رژیم فعلی نگرفت.
٥- در مورد سؤال اوّلِ شما باید یاد آور شوم که بیت العدل اعظم در دستخطّ های متعدّد و اخیراً در تاریخ ١٢ اسفند ١٣٩١راهنمائی های لازم را در بارۀ اصل عدم مداخله در امور سیاسی و معنای درست آن که همراه با مشارکت در همۀ خدماتی است که سبب ترقّی و تعالی اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی جامعه گردد بیان فرموده اند و البتّه بر عهدۀ افراد و جوامع بهائی است که آن ارشادات را نصب العین خود کنند.
٦- در مورد سؤال دوّم روشن است که جامعۀ بهائی با هیچ گروه سیاسی اعمِّ از سکولار یا مذهبی اتّحادی نداشته و ندارد تا بگفتۀ نویسندۀِ نامۀ سر گشاده به پشتیبانی آنها متّکی یا خوشبین باشد. این جامعه مستقلّاً و به مددِ تاییداتِ الٓهی و با همکاری افراد و گروه های همفکر و هم آرمان، راه خود را برای حصولِ وحدت عالم انسانی و سعادت حقیقی بشر و اعتلاء اخلاقی و معنوی افراد و جوامع طبق رهنمود های آیین خود ادامه داده و می دهد و القائات مزوّرانۀ برخی نفوس مانع از یگانکی این جامعه درسایۀ هدایت بیت العدل اعظم نخواهد شد.
٧- در پاسخ سؤال سوّم ، رفتار بهائیان در طول دوران اخیر که مورد ظلم شدید بودند مسلّماً اولیای امور را قانع و مطمئن کرده است که این جامعه کوچکترین تمایلی به خشونت و منازعه و در گیری نداشته و ندارد و اساس کار را بر تنویر افکار وتهذیب اخلاق نهاده است واز هر نوع مقابله و مجادله پرهیز داشته و دارد. جامعۀ بهائی ایران که بزرگترین اقلّیّتِ دینی آن سرزمین است عملاً نشان داد که هرگز از فرامین الٓهی و معتقدات روحانی خود تخطّی و سر پیچی نمی کند و از این رو سؤالِ پرسشگر منطقی ندارد ، و بنده هم در عرایض پایانی خود گفتم که دیانت بهائی در عرصۀ سیاست فعّال نمی تواند باشد و فقط در آبادانی و ترقّی ایران کوشاست وهر چه گفته شود از بابِ نیک خواهی است و بس.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
در خاتمه اضافه می کند که نفوسی که با تفسیر مغرضانه از گفتار یا رفتار بهائیان برون مرزی مایلند که تفرقه در جامعۀ بهائی ایران بیندازند بی گمان راه خطا می روند. یگانگی جامعه از آن محکمتر است که به این حیَل متزلزل و منحلّ گردد. بهائیان کوچکترین موضعِ موافق یا مخالفی نسبت به تغییر حکومات در ایران نداشته و ندارند و ایجاد روابط عادلانه با اقلّیّت ها واز جمله بهائیان را در حیطۀ مسؤلیّتِ وجدانی اولیای امور یعنی حکّام می دانند و ناگزیر تا زمانی که عدالت نسبت بهم کیشان آنان در ایران مرعی ومجریٰ نگردد ملزم هستند که بمراجع داد رسی بین المللی برای استیفای حقوق انسانی آن مظلومان مراجعه کنند و تهدیدات اولیای امور مانع عدالتخواهی آنان نخواهد شد.
۸ – و نیز در خاتمه باید بگویم که دیانتی که من با عدم لیاقت به آن دلبسته و پیوسته هستم دو چیز را از روزِ نخست بمن آموخته است:
اوّل تطابق علم و دین و دوّم احساس دلبسنگی و محبّت بهمۀ نوع انسانی. اگر ظلمی بر من رود باید بر ظالم ببخشایم و کینه ای در دل نداشته باشم ولی اگر ظلم بر همنوعانم اعمِّ از همکیش و هم وطن و دگران رود حقّ دارم که ندای اعتراض بر آرم و داد خواهی کنم، کاری که تمام سخن رانیِ من معطوف به آن بود . اصلِ تطابق علم و دین هم بمن تلقین می کند که تحرّی حقیقت کنم و حقایق را در پس پردۀ تظاهر و تملّق به اصحابِ قدرت نگاه ندارم.
۹ - به خاطر سؤالِ عدّه ای که چرا بعضی افراد معروف به مخالفت با رژیم در اجلاس شیکاگو دعوت شده اند و یا چرا سخنران بهائی مطالبی در نقد نظام سیاسی کنونی گفته ناچارم که این چند کلمه را بر آنچه معروض افتاد اضافه کنم:
الف - شیکاگو مجمعی است برای تبادل نظر در فرهنگ ایران و در های آن بروی همۀ افراد، فارغ از عقاید سیاسی آنها باز است. سوء استفادۀ یکی از دعوت شدگان و حملات غیر منتظر او بحکومتِ ایران کاملاَ غیر مترقّبه بوده و مطلقاً مسؤلیّت دعوت کنندگان را در بر نمی گیرد.
ب - این جانب مطلقاً سخن ایشان را تصدیق نکردم و اگر کسانی دست زده اند از روی سوء تفهّم بوده و بحث علمی و حقوقی من در باب نواقص و معایب قانون اساسیِ کنونی بمعنی مخالفت با حکومت کنونی یا آینده تلقّی نتواند شد و این بحثِ شخصی هیچ ارتباطی با موضع رسمی جامعه و تشکیلا ت بهائی نداشته است.
ج - عدم مداخله در سیاست بمعنی بی علاقه بودن به ایران و سرنوشت مردم آن نیست چنانکه چند سال قبل ضمن نطقی در بارۀ سهم بهائیان در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی ایران در همان شیکاگو مفصّلاً از آن صحبتکردم. چه اشکالی دارد که شخص بهائی علم و تجربۀ خود را برای بهبود اوضاع نا بسامان ایران از بابِ خیرخواهی و وطن دوستی بگوید بدون آنکه بر سخنش اتیکت مذهبی زنند؟ و چنین خیر خواهی را چگونه میتوان نوعی خروج از دایرۀ بی طرفیِ سیاسی جامعۀ بهائی تلقّی کرد؟
امید که این توضیحات با همۀ اجمال، حقایق را بر پرسشگر نامۀ سر گشاده نویس روشن کرده باشد .
با احترام به همۀ پژوهندگانِ راستین حقیقت ،
شاپور راسخ
کاش جناب راسخ شجاعت داشتند و می گفتند تشکیل یک چنین کنفرانسی با حضور سه هزار نفر از سراسر دنیا و دعوت سکولارهای مخالف حکومت ایران در چنین میتینگ سیاسی که حرف تغییر نطام و زیر ساخت هایش مثل قانون اساسی و تغییر دین اسلام که مبنای این قانون است بدون اراده ای سیاسی و بدون اطلاع بیت العدل امکان پذیر است؟!
یعنی باید باور کنیم آنطور که جناب راسخ گفته اند تشکیلات حیفا نشین بهائی که افرادی از بهائیان را فقط به جرم مسافرت بی اجازه به اسرائیل یا تالیف کتابی بدون نظر بیت العدل یا دلائلی ساده تر از این طرد نموده نسبت به برگزاری و مدعوین و میهمانان سکولار و سیاسی و مخالف رژیم در یک میتینگ بین المللی سه هزار نفره که یک نمایش قدرت سیاسی است بی تفاوت و خنثی بوده و نه اطلاعی داشته و نه دخالتی کرده است؟!
نه جناب راسخ، همان موقع سونامى شیکاگواز چشم بهائیانی مثل مهرداد مهاجر بهائی که می خواستند گناه این تمرد از نصوص بهائی را به گردن نوری علاء بیندازند دور نماند و در وبلاگشان در اعتراض به شما نوشتند:
""از احبای حاضر در جلسه که در هنگام سخنرانی نوریعلاء نه تنها سالن کنفرانس را ترک نکردند بلکه او را تشویق و تائید نمودند، نمیتوان انتظاری داشت، ولی از گردانندگان کنفرانس و نیز بزرگانی مثل جناب آقای دکتر شاپور راسخ که با نصوص امری و منویات بیتالعدل اعظم آشنا هستند، این سکوت و تایید باعث شگفتی بود. جناب راسخ در سخنرانی پایانی جلسه، ضمن اشاره به فجایع حکومت اسلامی، این حکومت را غیرقابل اصلاح دانسته و خواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختارهای برآمده از آن شدند. دل بستن به روشنفکران مشابه نه تنها هیچگونه تغییر پایداری را به همراه نخواهد داشت، بلکه باعث بیاعتمادی دولتها به بهائیت و فشار بیشتر بر احبا خواهد شد. چرا در بین آن 3 هزار نفر کسی اعتراض نکرد؟""
به یادتان می آورم که در سخنرانی اختتامیه گفتید:
"نظام کنونی ایران جوابگوی آرزوهای ملت ایران نبوده و انحراف سیستم مزبور از راهی که به رفاه و سعادت عموم هموطنان ما می انجامد هر روز بیشتر اشکار می شود.
دل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی که حاصلش تاکنون تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست.
لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی برویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم. مسلما بازسازی ایران محدود به تغییر حکومت و ساختار های آن و حتی کل رژیم نخواهد بود . بلکه از آن مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد..."
جناب راسخ یادتان رفته جناب عبدالبهاءگفته بودند بهائی در سیاست دخالت نمی کند اگر دخالت نمود همین دلیل برای بهائی نبودن او کافی است.مقایسه خود باشیرین عبادی نشان نمی دهد در سیاست دخالت می کنید و طبق نظر عبدالبهاء ، بهائی نیستید؟چرا بیت العدل شما را بخاطر این دخالت در سیاست طرد نکرد؟این چرخش در تشکیلات بهائی و تبدیل شدن به یک حزب سیاسی قابل پوشاندن است؟!
قبلا هم عرض کردم سخنان آقای راسخ ( رئیس سازمان برنامه حکومت پهلوی و از رهبران و شاخصین بهائی)در این عبارات را می توان اینگونه خلاصه نمود:
١. سیستم فعلى سیاسی ایران، انحرافى است
٢.دل خوش کردن به تغییرات صوری مثل تعویض چهره زمامداران خطاست
٣.یا تجدید وعده های امید بخش بدون هیچ ضابطه و قطعیتی و خصوصا دل بستن به چارچوب قانون اساسی فعلی خطاست.
٤.تمرکز انواع قدرت ها در دست یک فرد و تقویت استبداد سیاسی و مذهبی [ولایت فقیه]و ضعف کامل قوای مجریه و مقننه بوده بی شبهه خطاست
راسخ وقتی به سراغ راه حل می رود می گوید:
"لذا ما باید دنبال تحولات بنیادی رویم و زمینه های فکری و خصوصا اخلاقی لازم را برای چنین تحولاتی از هم اکنون به وجود اوریم و در میان مردم ایران بسط و گسترش دهیم"_خلاصه اسلام را عوض نموده و مردم را بهائی کنیم_
اولا صحبت از "تحول بنیادی " می کند و این یعنی براندازی این نظام که او آن را انحرافی و استبدادی و زیانبار می خواند
و ثانیا می گوید باید زمینه هاى فکری ان را فراهم و در میان مردم بسط و گسترش دهیم و این با توجه به عبات های بعدی او که از عبدالبها نقل می کند یعنی تبلیغ بهائیت بین مردم ایران تا با این تبلیغ بر اساس فرمایشات عبدالبهاء دین از سیاست جدا گشته و حکومتی سکولار بر سرکار آید!
پس توصیه او این است که با براندازی این نظام و قانون اساسی که مبتنی بر اسلام است باید یک تحول اساسی ایجاد نمود و سپس فرمایشات عبدالبها را مدّ نظر قرار داد و حکومتی نوین برسرکار آورد و تا وصول به این هدف باید روی توده مردم کار فکری نمود.
و برای بار دوم تاکید می کند:
"بلکه از ان مهم تر باید زیربنای فکری و ارزشی جامعه را عوض کرد و در این دگرگونی همه بخش های زندگی اعم از اقتصاد، سیاست تا روحیات و خلقیات مردم را مورد نظر قرار داد.پس ایران نیازمند به یک برنامه وسیع تربیت شهروندان است..."
سپس بطور صریح ، نسخه ای را برای سیاست ایران پیچیده ، رونمائی می کند:
"اما فکر و دین و قوانین گذشته ادیان، سنن دیرینه آنها و بخصوص عقاید و فتاوی اصحاب شرع را نمیتوان حاکم بر امور سیاسی مردم کرد. تفکیک دین از سیاست و حکومت یک ضرورت حیاتیست که شاید یکی از نخستین کسانی که این مطلب رابیان کرد حضرت عبدالبها در رساله سیاسیه بود..."
حال بفرمائید این سخنان اگر دخالت در سیاست نیست پس چیست؟!
بازهم با جناب راسخ سخن خواهم گفت ....
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
جايزه بيت العدل به راسخ و تهديد مخالفان شيكاگو
جناب پژوهش، دوستان عزيز،سرانجام پيش بيني و تحليل بهائي پژوهى مثل موارد سابق درست از آب درآمد و معلوم شد كار كنفرانس شيكاگو نقشه خود بيت العدل بوده است كه توسط شاپور راسخ عملى شده و با بالا گرفتن حرف و سخن ها در ميان بهائيان در مورد سونامى دخالت در سياست در آن كنفرانس ، دار الانشاي بيت العدل در پيام ويژه اى خطاب به محفل ملى امريكا، شاپور راسخ را با لقب " مجرّب" نواخته و ازمخالفان كنفرانس با الفاظي همچون مزوّر و فريبكاربا استدلالات پوچ و بي اساس...يادكرده و آنها را دشمنان امر بهائي و همسوي ناقضان براي كاشتن بذر انشقاق در جامعه بهائي وبراي تضعيف بيت العدل شمرده است. تاريخ اين پيام ٢٦ نوامبر است ولى ترجمه آن امروز بدست من رسيد كه خواستم زودتر دوستان بهائي پژوهى را در جريان بگذارم.
در اين پيام، دار الانشاى بيت العدل پس از حدود سه ماه از برپائي كنفرانس شيكاگو ، نه تنها تعريضي به شاپور راسخ براي اظهارات مداخله گرانه اش در سياست در اين كنفرانس (كه خلاف نصوص اصلي بهائي است كه بيت العدل موظف به صيانت از آنهاست) نداشته بلكه او را "يكي از احبّاى مجرّب"[ بعداً تحليل خودم را در مورد علت بكاربردن واژه مجرّب براي شاپور راسخ خواهم گفت] ناميده و تلاش مخالفان را "تلاشی مزوّرانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبّای عزیز به معهد اعلی. بااستدلالات پوچ و بی اساس با نكات ظاهر فريب و دسيسه هايي براي كاشتن بذر انشقاق در بين پيروان بهائي" خوانده است!
به كار بردن اين همه واژه خشن و تند از سوي رهبري مصون از خطاي (!) بيت العدل كه سفيران صلح جهانى و وحدت عالم انسانى اند(!) براي اعضاي بهائي به جرم يك اعتراض ساده ، چه معنى مي تواند داشته باشد؟كسي كه با يك مخالف درونى كه تنها جرمش وفاداري به نصوص بهائي در مورد عدم دخالت در سياست است اينطور برخورد مي كند و او را به نقض پيمان و تلاش براي انشقاق در جامعه امر ( كه بار حقوقي خاص در ادبيات بهائي دارد و بوي طرد و مجازات از آن در مي آيد)تهديد مي كند با دگر انديشان غير بهائي چه رفتاري خواهد داشت؟! مگر أن نامه اعتراض آميز نسبت به محتواى كنفرانس شيكاگو و سخنان شاپور راسخ كه دار الانشاء محتواى آن را فاش نكرده چه مطالبى داشته كه بيت العدل مصون از خطا(!) را به اينهمه تندي و اتهام واداشته است...؟
به نظر من، عصبانيت بيت العدل بخاطرفاش شدن نقشه جديدش براي دخالت علنى در سياست اما ابتدا غير مستقيم از طريق سازمان هاي زيرمجموعه اش مثل كنفرانس شيكاگو و همايش فرهنگ ايرانى بوسيله افراد "مجرّب" مثل شاپور راسخ( فرد كهنه كار سياست رژيم پهلوي) شروع كند تا پس از آماده شدن توده بهائي با اين فضا، خودش هم علناً وارد گود شود تا هم سرافكندگي را كه جامعه بهائي در دهه اخير از سوي محافل اپوزيسيون براي عدم همراهى با آنان از طريق دخالت در سياست تحمل نموده برطرف كند و هم در مصاف با حكومت ايران نقش پر رنگ تري ايفا كند... اما گمان نمي كرد دستش به اين زودي رو شود و اعتراضات زيادي متوجه او گردد و كار به نامه هاى اعتراض آميز برسد كه دست بدست بين بهائيان مي چرخد و به محفل ملى امريكا مي رسد و آنها از بيت العدل مطالبه جواب مي كنند و موضوع هر روز ابعاد جديدي پيدا مي كند... اين است كه مثل هميشه با ابزار تهديد و ادبيات خشن و تكرار واژه هاى "دسيسه"، " بذر انشقاق"، " تلاش مزوّرانه"، " استدلالات پوچ و بي اساس" و... به صدور يك پيام مبادرت نمود تا بلكه با اين سلاح ، غائله را خاموش كند غافل از آنكه سلاح سركوب ، نتيجه عكس خواهد داد.
پيام را ببينيم بعد بيشتر سخن خواهيم گفت....
ترجمه ای ازنامۀ دارالانشاء بیت العدل اعظم الهی خطاب به محفل روحانی ملّی ایالات متّحدۀ امریکا (از: مرکز جهانی بهائی)
۲۶ نوامبر ۲۰۱۳ ارسال از طریق الکترونیکی
محفل روحانی ملّی ایالات متّحدۀ امریکا دوستان عزیز و محبوب،
بیت العدل اعظم الهی از طریق مراسله ای که توسّط منشی محفل شما ارسال گردیده اطّلاع حاصل نموده اند که نامه ای الکترونیکی به زبان فارسی با مندرجات مشکوک و سبکی که آن را نوشتۀ یک فرد بهائی جلوه می دهد، دربین اعضای جامعه در گردش است، نامه ای که ظاهراً انتقادی بر محتوای سخنرانی یکی از احبّای مجرّب است که در اواسط سال جاری در کنفرانس انجمن دوست داران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ایراد شده است.مقرّر فرمودند مطالب زیر ابلاغ گردد.
قطع نظر از موضوع مورد بحثِ آن، نامۀ مزبور با اظهار تلویحی اینکه بیت العدل اعظم به نحوی از تعالیم الهی به خصوص در مورد عدم مداخله در سیاست، عدول نموده اند تلاشی است مزوّرانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبّای عزیز به معهد اعلی. استدلالات پوچ و بی اساسی که در این نامه دربارۀ بیت العدل اعظم مطرح شده، کالای آشنایی است که دشمنان امرالله در ایران طیّ دهه های متمادی به دست فروشی آن اشتغال داشته اند. نکات ظاهرفریب نامه در نظر هر فرد بهائیِ بصیر، به وضوح اقدامی برای ترویج گفتگوهایی که با تمهیدات عهد و میثاق الهی کاملاً مغایر و متضاد می باشد. آیین حضرت بهاءالله البتّه از صدمات چنین دسیسه هایی برای کاشتن بذر انشقاق دربین پیروانش مصون و محفوظ است، دسیسه هایی که مآلاً همان سرنوشت نافرجام حملات گذشته بر امر الهی را خواهد داشت. در مورد اصول عدم دخالت در سیاست و احتراز قاطع از هر گونه شائبۀ توطئه و فساد، چه لفظی و چه عملی- که از جمله اصول بنیادین بهائی است- همان طور که مستحضرید بیت العدل اعظم در پیام مورّخ ۲ مارس ۲۰۱۳ خود خطاب به احبّای عزیز ایران این مسائل را کاملاً تشریح نموده اند. مطالعۀ دقیق آن پیام به احبّای الهی در همه جا توصیه می گردد.
با تقدیم تحیّات
دارالانشاء بیت العدل اعظم
رونوشت: دارالتّبلیغ بین المللی - هیئت مشاورین قارّه ای امریکا-مشاورین ارجمند
جناب پژوهش، دوستان عزيز،سرانجام پيش بيني و تحليل بهائي پژوهى مثل موارد سابق درست از آب درآمد و معلوم شد كار كنفرانس شيكاگو نقشه خود بيت العدل بوده است كه توسط شاپور راسخ عملى شده و با بالا گرفتن حرف و سخن ها در ميان بهائيان در مورد سونامى دخالت در سياست در آن كنفرانس ، دار الانشاي بيت العدل در پيام ويژه اى خطاب به محفل ملى امريكا، شاپور راسخ را با لقب " مجرّب" نواخته و ازمخالفان كنفرانس با الفاظي همچون مزوّر و فريبكاربا استدلالات پوچ و بي اساس...يادكرده و آنها را دشمنان امر بهائي و همسوي ناقضان براي كاشتن بذر انشقاق در جامعه بهائي وبراي تضعيف بيت العدل شمرده است. تاريخ اين پيام ٢٦ نوامبر است ولى ترجمه آن امروز بدست من رسيد كه خواستم زودتر دوستان بهائي پژوهى را در جريان بگذارم.
در اين پيام، دار الانشاى بيت العدل پس از حدود سه ماه از برپائي كنفرانس شيكاگو ، نه تنها تعريضي به شاپور راسخ براي اظهارات مداخله گرانه اش در سياست در اين كنفرانس (كه خلاف نصوص اصلي بهائي است كه بيت العدل موظف به صيانت از آنهاست) نداشته بلكه او را "يكي از احبّاى مجرّب"[ بعداً تحليل خودم را در مورد علت بكاربردن واژه مجرّب براي شاپور راسخ خواهم گفت] ناميده و تلاش مخالفان را "تلاشی مزوّرانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبّای عزیز به معهد اعلی. بااستدلالات پوچ و بی اساس با نكات ظاهر فريب و دسيسه هايي براي كاشتن بذر انشقاق در بين پيروان بهائي" خوانده است!
به كار بردن اين همه واژه خشن و تند از سوي رهبري مصون از خطاي (!) بيت العدل كه سفيران صلح جهانى و وحدت عالم انسانى اند(!) براي اعضاي بهائي به جرم يك اعتراض ساده ، چه معنى مي تواند داشته باشد؟كسي كه با يك مخالف درونى كه تنها جرمش وفاداري به نصوص بهائي در مورد عدم دخالت در سياست است اينطور برخورد مي كند و او را به نقض پيمان و تلاش براي انشقاق در جامعه امر ( كه بار حقوقي خاص در ادبيات بهائي دارد و بوي طرد و مجازات از آن در مي آيد)تهديد مي كند با دگر انديشان غير بهائي چه رفتاري خواهد داشت؟! مگر أن نامه اعتراض آميز نسبت به محتواى كنفرانس شيكاگو و سخنان شاپور راسخ كه دار الانشاء محتواى آن را فاش نكرده چه مطالبى داشته كه بيت العدل مصون از خطا(!) را به اينهمه تندي و اتهام واداشته است...؟
به نظر من، عصبانيت بيت العدل بخاطرفاش شدن نقشه جديدش براي دخالت علنى در سياست اما ابتدا غير مستقيم از طريق سازمان هاي زيرمجموعه اش مثل كنفرانس شيكاگو و همايش فرهنگ ايرانى بوسيله افراد "مجرّب" مثل شاپور راسخ( فرد كهنه كار سياست رژيم پهلوي) شروع كند تا پس از آماده شدن توده بهائي با اين فضا، خودش هم علناً وارد گود شود تا هم سرافكندگي را كه جامعه بهائي در دهه اخير از سوي محافل اپوزيسيون براي عدم همراهى با آنان از طريق دخالت در سياست تحمل نموده برطرف كند و هم در مصاف با حكومت ايران نقش پر رنگ تري ايفا كند... اما گمان نمي كرد دستش به اين زودي رو شود و اعتراضات زيادي متوجه او گردد و كار به نامه هاى اعتراض آميز برسد كه دست بدست بين بهائيان مي چرخد و به محفل ملى امريكا مي رسد و آنها از بيت العدل مطالبه جواب مي كنند و موضوع هر روز ابعاد جديدي پيدا مي كند... اين است كه مثل هميشه با ابزار تهديد و ادبيات خشن و تكرار واژه هاى "دسيسه"، " بذر انشقاق"، " تلاش مزوّرانه"، " استدلالات پوچ و بي اساس" و... به صدور يك پيام مبادرت نمود تا بلكه با اين سلاح ، غائله را خاموش كند غافل از آنكه سلاح سركوب ، نتيجه عكس خواهد داد.
پيام را ببينيم بعد بيشتر سخن خواهيم گفت....
ترجمه ای ازنامۀ دارالانشاء بیت العدل اعظم الهی خطاب به محفل روحانی ملّی ایالات متّحدۀ امریکا (از: مرکز جهانی بهائی)
۲۶ نوامبر ۲۰۱۳ ارسال از طریق الکترونیکی
محفل روحانی ملّی ایالات متّحدۀ امریکا دوستان عزیز و محبوب،
بیت العدل اعظم الهی از طریق مراسله ای که توسّط منشی محفل شما ارسال گردیده اطّلاع حاصل نموده اند که نامه ای الکترونیکی به زبان فارسی با مندرجات مشکوک و سبکی که آن را نوشتۀ یک فرد بهائی جلوه می دهد، دربین اعضای جامعه در گردش است، نامه ای که ظاهراً انتقادی بر محتوای سخنرانی یکی از احبّای مجرّب است که در اواسط سال جاری در کنفرانس انجمن دوست داران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ایراد شده است.مقرّر فرمودند مطالب زیر ابلاغ گردد.
قطع نظر از موضوع مورد بحثِ آن، نامۀ مزبور با اظهار تلویحی اینکه بیت العدل اعظم به نحوی از تعالیم الهی به خصوص در مورد عدم مداخله در سیاست، عدول نموده اند تلاشی است مزوّرانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبّای عزیز به معهد اعلی. استدلالات پوچ و بی اساسی که در این نامه دربارۀ بیت العدل اعظم مطرح شده، کالای آشنایی است که دشمنان امرالله در ایران طیّ دهه های متمادی به دست فروشی آن اشتغال داشته اند. نکات ظاهرفریب نامه در نظر هر فرد بهائیِ بصیر، به وضوح اقدامی برای ترویج گفتگوهایی که با تمهیدات عهد و میثاق الهی کاملاً مغایر و متضاد می باشد. آیین حضرت بهاءالله البتّه از صدمات چنین دسیسه هایی برای کاشتن بذر انشقاق دربین پیروانش مصون و محفوظ است، دسیسه هایی که مآلاً همان سرنوشت نافرجام حملات گذشته بر امر الهی را خواهد داشت. در مورد اصول عدم دخالت در سیاست و احتراز قاطع از هر گونه شائبۀ توطئه و فساد، چه لفظی و چه عملی- که از جمله اصول بنیادین بهائی است- همان طور که مستحضرید بیت العدل اعظم در پیام مورّخ ۲ مارس ۲۰۱۳ خود خطاب به احبّای عزیز ایران این مسائل را کاملاً تشریح نموده اند. مطالعۀ دقیق آن پیام به احبّای الهی در همه جا توصیه می گردد.
با تقدیم تحیّات
دارالانشاء بیت العدل اعظم
رونوشت: دارالتّبلیغ بین المللی - هیئت مشاورین قارّه ای امریکا-مشاورین ارجمند
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: سهشنبه 12 آذر 1392, 9:18 am
نامه بهاره مقدم
نامه به جناب آقای دکتر شاپور راسخ در مورد کنفرانس شیکاگو
توضیح: اخیرا مکتوبی از دار الانشاء بیت العدل اعظم صادر شد. همچنین جناب دکتر شاپور راسخ نیز پاسخی به نامه ای سرگشاده که خطاب به ایشان ارسال شده بود مرقوم فرمودند. متن نامه سرگشاده به نقل از وبلاگ «دیدگاه های حضرت ولی امرالله« به همراه پاسخ جناب دکتر راسخ و نیز پیام بیت العدل جهت اطلاع خوانندگان عزیز در سه پست منتشر می شود.
با عرض تحیت و در کمال تواضع، ھمانطور كه مستحضر ھستید سخنرانی حضرتعالی در بیست و سومین کنفرانس سالانه انجمن دوستداران فرھنگ ایرانی در شیکاگو سئوالات و ابھامات فراوانی را در اذھان احبا ایجاد نموده و انگیزه نگارش این یادداشت گردید:
بی شک جنابعالی نیز ھمچون اکثر دوستانی که این رویداد عظیم را پی میگرفتند، تصدیق میفرمایید که کنفرانس مذکور، با حضور بیش از ٣٠٠٠ شرکت کننده بھایی و غیر بھایی در عمل به عرصه ای برای طرح مباحث سیاسی وارائه دیدگاه ھای ضد رژیم ایران تبدیل گردید.
حضور مخالفان معروف رژیم ایران ھمچون جنابان اسماعیل نوری علاء،علیرضا نوری زاده و دیگران در این کنفرانس و ارائه
سخنرانی وسردادن شعار براندازی رژیم و به تبع آن حمایت عده ی زیادی ازاحبا و مسئولین کنفرانس علي الخصوص سخنرانی سیاسی وتعجب برانگیز جنابعالي ، فضای ملتھبی را برای ناظران آگاه جامعه به ھمراه داشت.
این پدیده جدید در طول تاریخ دیانت بھایی بی سابقه، غیر منتظره وعجیب بود. چنانکه علاوه بر ایجاد حساسیت در دولت جدید ایران و طرفداران آن، باعث انشقاق و اختلاف بین تعداد زیادی از احبا گردید تا جایی که جمعی برگزاری این کنفرانس را یک موفقیت بی نظیر و در مقابل گروھی نیز آنرا در حد یک فاجعه جبران ناپذیر برای جامعه بھایی تعبیر نموده اند.
به طور طبیعی احبا در انتظار بودند که معھد اعلی بلافاصله در این رابطه عکس العمل نشان داده و با توضیحات وتذكرات خود، ضمن حل مشكل، مسیر آینده جامعه را به روشنی تبیین نمایند اما تأخیردراین مورد وسكوت بیت العدل اعظم شایعاتی را در اذھان احبا ایجاد کرده و ھریک سعی كردند تحلیلی جدید از این پدیده نا آشنا، ارائه نمایند. به عنوان فردی که با دوستان بسیاری اعم ازبھائی وغیر بھائی در تماس ھستم به برخی از این گمان زنی ھا و شایعات که ممکن است بعضا با لحنی تند نیز بیان شده باشد اشاره می نمایم تا جنابعالی در جریان تبعات کنفرانس قرار بگیرید.
١- به گمان بعضی بیت العدل اعظم از روی کار آمدن دولت جدیدایران که وعده اعتدال وصلح ودوستی را با خود یدک می کشد خیلی خوشحال نیست، به ھمین دلیل نسبت به حرکت ھای تند سیاسی علیه حكومت ایران عکس العمل خاصی نشان نداده است.
٢- گروھی میگویند احبای خارج از ایران بدلیل جو موجود در خارج كشوروارتباط مستمر با روشنفکران سیاسی تندرو وسایت ھای مخالف حکومت ایران، راه نجات احبای ایران از گرفتاری و مظالم را در سرنگونی رژیم دانسته و با تشکیل و شرکت در کنفرانس شیکاگو خواسته اند تا سھمی در این رابطه داشته باشند.
٣- شایعه ای که مخالفان امر نیز در اشاعه آن میکوشند اینست که دولت اسرائیل از ایجاد آرامش درایران وكاھش فشار ھاي بین المللي بر آن راضی نیست وایجاد تنش واختلاف در ایران را سرلوحه ی فعالیت ھای خود قرار داده است، ودر این مسیراز جامعه بھائیان ایران ھم انتظار دارد تا در جھت خواست اسرائیل حركت نماید.
۴-باتوجھ بھ فضای باز ایجاد شده در ایران، تعدادی از جوانان بھائی چه بخواھیم چه نخواھیم،علاقمند به ورود به مباحث سیاسی شده ودوست دارندتادر بحثھا وگفتگوھای سیاسی شركت فعال داشته باشند. تشکیل کنفرانس شیکاگو و بحث ھای انجام شده در آن تا حدود زیادی این نیاز را برطرف نموده وتعدادی از جوانان بھائی احساس كردند كه جامعه امرازسكون وسكوت چندین ساله خودخارج گردیده ودر نظر داردتا در تعیین سرنوشت آینده خود مشاركت نماید.مخالفت صریح بیت العدل اعظم با جریانات اتفاق افتاده در كنفرانس شیكاگو ممكن بودبه روحیه ی این دسته از جوانان لطمه وارد نماید.
۵- تصور گروھی این است كه دولت فعلی ایران سعی دارد نسبت به رفتارگذشته ی خود با بھاییان تجدید نظر نموده واز این پس رفتار دوستانه ای با آنان برقرار نماید. در عین حال از آنان می خواھد که دست از فعالیت ھای تشکیلاتی و تبلیغی خود برداشته وبر طبق آموزه ھای دینی خود، به واقع مطیع حکومت گردند ومثل بقیه اقلیت ھا بدون وابستگی به خارج به حیات خود ادامه دھند.درچنین موقعیتی دیگر جایی برای توجه به ھدایات بیت العدل بر جامعه باقی نمیماند ولذا بیت العدل از ایجاد صلح
وسازش بھائیان با حكومت چندان راضی نیست.
۶- عده ای شایع میکنند که بیت العدل اعظم الھی بر سر یک دوراھی مانده است. یا باید به منظور جلب نظر روشنفکران اپوزیسیون و مخالفان حکومت در برخی از نصوص الھی مانند عدم مداخله در امور سیاسیی و اصل اطاعت از حکومت ھا تجدید نظر نماید و یا بایستی نصوص امری و آموزه ھای صریح و ھشدار دھنده در مورد این اصول را نصب العین خود قرار دھد که در این صورت حمایت جامعه مدرن و روشن فکر ایران و سایر کشور ھا را از دست می دھد، بنظر می رسد بیت العدل اعظم گزینه اول را انتخاب کرده و بدنبال آن است که در عمل ، نصوص امری واصول الھی دست و پاگیر را به نوعی به فراموشی بسپارد.
٧-گروھی معتقدند: برگزاری کنفرانس شیکاگو نمی تواند بدون ھماھنگی با مرکز جھانی بھایی انجام شده باشد. آقای دکتر شاپور راسخ فردی محافظه کار، با ادب، با سواد، تشکیلاتی، آشنا به متون امری وعلاقمند به بقای جامعه بھایی است. حرف ھای تند او در کنفرانس و درخواست سرنگونی نظام از سوی او یا بامجوز بیت العدل اعظم صورت گرفته و یا اینکه بگوئیم پس ازشنیدن حرف ھای مخالفین حکومت وتائید آن سخنان توسط حاضرین درجلسه ، ھیجان زده شده و چاره ای جز تأیید ندیده است.
٨-برخی نیز معتقدند سكوت بیت العدل اعظم بدلیل اینست كه اعضای كنونی بیت العدل بعضاً به دلیل سابقه كم، دوری از ایران وعدم آشنائی با اوضاع واحوال آن وعدم بینش سیاسی لازم ، با خلاء تحلیلی مواجه گردیده است علاوه براینكه تعدادی از اعضای با تجربه وایرانی بیت العدل كه با جامعه ایران مرتبط بودند به دلیل فوت یا استعفاء در حال حاضر در جایگاه تصمیم گیری قرار ندارند. البته دراین میان تعدادزیادی ازاحبا نیز اصلا» خبر از برگزاری چنین كنفرانسی نداشته وبه موضوعات مطرح شده در آن بی علاقه بودند.
از اینکه بخشی از نظرات به صورت صریح و بی پرده بیان شد پوزش می طلبم ممکن است خیلی ازگمان زنی ھا بدلیل عدم آشنایی
برخی از احبا با نظرات و منویات جامعه جھانی باشد که در صورت روشن شدن ، خود به خود حل خواھد شد.
جناب آقای راسخ اجازه فرمائید به بحث اصلی برگردم وبعضی از سئوالات موجود در جامعه را مطرح کنم وپاسخ لازم از سوی شما را دریافت نمایم:
مقدمتا» عرض میكنم بسیاری از شركت كنندگان در كنفرانس شیكاگو به عملكرد آن اعتراض داشته ومعتقد بودند ٣٠٠٠ نفر بھائی در شیكاگو در زیر یك سقف جمع شدند تا با ھمبستگي واتحاد به ایران عزیز عشق بورزند وقرار نبود بحث ھابه حاشیه ھای سیاسی،حزب گرائی، قدرت طلبی، براندازی وغیره كشیده شود زیرا دیانت بھائی را با منازعات سیاسي ومشاركت ھای تفرقه آمیز كاری نیست وبفرموده بیت العدل اعظم الھی:
«راه بھائیان از كسانی كه خواھان اصلاح جامعه ھستند كاملا جداست وبھائیان برای رسیدن به اھداف خود به روشھای سیاسی
متوسل نمی شوند»
حضرت عبدالبھا نیز در لوح ابن ابھر می فرمایند:
«نفسی از احبا اگر بخواھد در امور سیاسی درمنزل خویش یا در محفل دیگران مذاکره کند اول بھتر است که نسبت خود را از این
امر قطع نماید و جمیع بدانند کھ تعلق بھ این امر ندارد. خود می داند»
ودر لوح ابن اصدق نیز می فرمایند:
«میزان بھایی بودن و نبودن این است که ھرکس در امور سیاسی مداخله کند… ھمین برھان کافی است که بھایی نیست. دلیل
نمی خواھد.»
آقای نوری زاده در قسمتی از سخنرانی خود در کنفرانس شیکاگو می گوید:
«قبلا ھی می گفتند بھایی ھا توی سیاست دخالت نمی کنند. امروز دکتر راسخ نشان داد که
دخالت می کند، خیلی ھم دخالت می کند، از حقوق بشر ھم دفاع می کند، سرفرازی ایران را
ھم در سرنگونی این رژیم ضد ایرانی می داند.»
خود جناب راسخ نیز در جمع بندی پایانی کنفرانس، حکومت جدید و اصلاح طلب ایران را غیرقابل اصلاح
دانسته وخواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختار ھای برآمده از آن گردید.
سئوال اول:
آیا این دیدگاه و اظھار نظر جنابعالی و برخی دیگر از احبای موجود در کنفرانس یاد شده مورد تأیید بیت العدل اعظم ھست یا خیر؟ و اگر ھست، تضاد آن با آموزه ھای صریح دیانت بھائی چگونه قابل جمع خواھد بود؟
حضرت ولی امرالله فرمودند:
«ملاحظه نمایند که در نیم قرن اخیر چه مقدار از احزاب و نھضت ھای سیاسی بر سر کار آمدند و ھریک در زمان خود ھیاھویی به راه انداختند و سپس از میان رفته اند و ھباء منثورا شده اند ولی حصن حصین امرالله نه تنھا چون خیل راسخی قائم و برپای مانده است بلکه روز به روز اتساعی بیشتر یافته و حرمتی اعظم از پیش بدست آورده است، احزاب سیاسی را مانند امواج تصور کنید و امرالله را به مثابه دریا»
معھد اعلی نیز در پیام ٢٩ دسامبر ١٩٩٠ پس از فروپاشی و سقوط کمونیسم شوروی فرمودند:
«نظام ھای دیگر که در قالب مدنیت مادی ھنوز پا برجا و دائر مدار عالم انسان در این زمان است، چون از نفثات روح القدس محروم است و از قوه نافذه ی خلاقه ی الھیه ممنوع نیز سرنوشتی بھتر از آن نخواھند داشت و چنان به مشکلات لاینحل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی گرفتار گردد که ناچار شکست پذیرد و از پای بست ویران شود»
سؤال دوم:
باتوجه به بیانات فوق آیا می توان به اتحاد با گروه ھای سیاسی سکولاروضد مذھب و مخالف حکومت ھا امید بست وسرنوشت جامعه را
به آنان سپرد؟ و به پشتیبانی آنان دلخوش نمود؟
حضرت ولی محبوب امرالله درجاي دیگر فرمودند:
«مگذارید که اولیای امور ادنی تکدری حاصل نمایند و مگذارید گمان کنند که بھاییان تعلق به وطن خویش ندارند بلکه براستی بدانند
و یقین نمایند که از ھمه بیشتر و از ھمه مخلص تر و از ھمه ثابت ترند.»
سؤال سوم:
آیامذاکرات انجام شده در کنفرانس و حملات تند به حکومت ایران (که اخبار آن در جریده دریده کیھان نیز درج گردید) این زمینه را
برای افراد راست و تندروی داخل حاکمیت ایجاد نمیکند که برای ادامه ی تضییقات و فشار ھای خود بر احبای ایران، بھانه ی قانع کننده ای بیابند و افراد طرفدار حقوق بشر و اصلاحات را خلع سلاح نموده و بگویند که دیدید ما گفتیم بھاییان ایران سر سازگاری با حكومت را ندارند و دنبال درگیری ، براندازی و خشونت ھستند.
ازطرف دیگرجامعه بھائی یك كل به ھم پیوسته است.آیا عضوی از آن میتواند درخارج از كشور درحالیكه از امنیت ورفاه كامل
برخوردار است ، شعارتلاش برای براندازی حكومت سر دھد در حالیكه عضودیگر از آن مجموعه در ایران برای اثبات حقانیت
وصداقت و وفاداری خود خون دلھا خورده وتا پای جان بایستد.
سؤال چھارم :
آیا تضیقات و مظالم صورت گرفته علیھ بھاییان توسط حکومت ایران و فشار و زندان و غیره در طول این مدت می تواند مجوزی برای سرپیچی از فرامین الھی و مخالفت با حکومت باشد ؟
موفقیت شما رادر انجام خدمات روحانی آرزومندم.
دوستدارتان-بھاره مقدم
توضیح: اخیرا مکتوبی از دار الانشاء بیت العدل اعظم صادر شد. همچنین جناب دکتر شاپور راسخ نیز پاسخی به نامه ای سرگشاده که خطاب به ایشان ارسال شده بود مرقوم فرمودند. متن نامه سرگشاده به نقل از وبلاگ «دیدگاه های حضرت ولی امرالله« به همراه پاسخ جناب دکتر راسخ و نیز پیام بیت العدل جهت اطلاع خوانندگان عزیز در سه پست منتشر می شود.
با عرض تحیت و در کمال تواضع، ھمانطور كه مستحضر ھستید سخنرانی حضرتعالی در بیست و سومین کنفرانس سالانه انجمن دوستداران فرھنگ ایرانی در شیکاگو سئوالات و ابھامات فراوانی را در اذھان احبا ایجاد نموده و انگیزه نگارش این یادداشت گردید:
بی شک جنابعالی نیز ھمچون اکثر دوستانی که این رویداد عظیم را پی میگرفتند، تصدیق میفرمایید که کنفرانس مذکور، با حضور بیش از ٣٠٠٠ شرکت کننده بھایی و غیر بھایی در عمل به عرصه ای برای طرح مباحث سیاسی وارائه دیدگاه ھای ضد رژیم ایران تبدیل گردید.
حضور مخالفان معروف رژیم ایران ھمچون جنابان اسماعیل نوری علاء،علیرضا نوری زاده و دیگران در این کنفرانس و ارائه
سخنرانی وسردادن شعار براندازی رژیم و به تبع آن حمایت عده ی زیادی ازاحبا و مسئولین کنفرانس علي الخصوص سخنرانی سیاسی وتعجب برانگیز جنابعالي ، فضای ملتھبی را برای ناظران آگاه جامعه به ھمراه داشت.
این پدیده جدید در طول تاریخ دیانت بھایی بی سابقه، غیر منتظره وعجیب بود. چنانکه علاوه بر ایجاد حساسیت در دولت جدید ایران و طرفداران آن، باعث انشقاق و اختلاف بین تعداد زیادی از احبا گردید تا جایی که جمعی برگزاری این کنفرانس را یک موفقیت بی نظیر و در مقابل گروھی نیز آنرا در حد یک فاجعه جبران ناپذیر برای جامعه بھایی تعبیر نموده اند.
به طور طبیعی احبا در انتظار بودند که معھد اعلی بلافاصله در این رابطه عکس العمل نشان داده و با توضیحات وتذكرات خود، ضمن حل مشكل، مسیر آینده جامعه را به روشنی تبیین نمایند اما تأخیردراین مورد وسكوت بیت العدل اعظم شایعاتی را در اذھان احبا ایجاد کرده و ھریک سعی كردند تحلیلی جدید از این پدیده نا آشنا، ارائه نمایند. به عنوان فردی که با دوستان بسیاری اعم ازبھائی وغیر بھائی در تماس ھستم به برخی از این گمان زنی ھا و شایعات که ممکن است بعضا با لحنی تند نیز بیان شده باشد اشاره می نمایم تا جنابعالی در جریان تبعات کنفرانس قرار بگیرید.
١- به گمان بعضی بیت العدل اعظم از روی کار آمدن دولت جدیدایران که وعده اعتدال وصلح ودوستی را با خود یدک می کشد خیلی خوشحال نیست، به ھمین دلیل نسبت به حرکت ھای تند سیاسی علیه حكومت ایران عکس العمل خاصی نشان نداده است.
٢- گروھی میگویند احبای خارج از ایران بدلیل جو موجود در خارج كشوروارتباط مستمر با روشنفکران سیاسی تندرو وسایت ھای مخالف حکومت ایران، راه نجات احبای ایران از گرفتاری و مظالم را در سرنگونی رژیم دانسته و با تشکیل و شرکت در کنفرانس شیکاگو خواسته اند تا سھمی در این رابطه داشته باشند.
٣- شایعه ای که مخالفان امر نیز در اشاعه آن میکوشند اینست که دولت اسرائیل از ایجاد آرامش درایران وكاھش فشار ھاي بین المللي بر آن راضی نیست وایجاد تنش واختلاف در ایران را سرلوحه ی فعالیت ھای خود قرار داده است، ودر این مسیراز جامعه بھائیان ایران ھم انتظار دارد تا در جھت خواست اسرائیل حركت نماید.
۴-باتوجھ بھ فضای باز ایجاد شده در ایران، تعدادی از جوانان بھائی چه بخواھیم چه نخواھیم،علاقمند به ورود به مباحث سیاسی شده ودوست دارندتادر بحثھا وگفتگوھای سیاسی شركت فعال داشته باشند. تشکیل کنفرانس شیکاگو و بحث ھای انجام شده در آن تا حدود زیادی این نیاز را برطرف نموده وتعدادی از جوانان بھائی احساس كردند كه جامعه امرازسكون وسكوت چندین ساله خودخارج گردیده ودر نظر داردتا در تعیین سرنوشت آینده خود مشاركت نماید.مخالفت صریح بیت العدل اعظم با جریانات اتفاق افتاده در كنفرانس شیكاگو ممكن بودبه روحیه ی این دسته از جوانان لطمه وارد نماید.
۵- تصور گروھی این است كه دولت فعلی ایران سعی دارد نسبت به رفتارگذشته ی خود با بھاییان تجدید نظر نموده واز این پس رفتار دوستانه ای با آنان برقرار نماید. در عین حال از آنان می خواھد که دست از فعالیت ھای تشکیلاتی و تبلیغی خود برداشته وبر طبق آموزه ھای دینی خود، به واقع مطیع حکومت گردند ومثل بقیه اقلیت ھا بدون وابستگی به خارج به حیات خود ادامه دھند.درچنین موقعیتی دیگر جایی برای توجه به ھدایات بیت العدل بر جامعه باقی نمیماند ولذا بیت العدل از ایجاد صلح
وسازش بھائیان با حكومت چندان راضی نیست.
۶- عده ای شایع میکنند که بیت العدل اعظم الھی بر سر یک دوراھی مانده است. یا باید به منظور جلب نظر روشنفکران اپوزیسیون و مخالفان حکومت در برخی از نصوص الھی مانند عدم مداخله در امور سیاسیی و اصل اطاعت از حکومت ھا تجدید نظر نماید و یا بایستی نصوص امری و آموزه ھای صریح و ھشدار دھنده در مورد این اصول را نصب العین خود قرار دھد که در این صورت حمایت جامعه مدرن و روشن فکر ایران و سایر کشور ھا را از دست می دھد، بنظر می رسد بیت العدل اعظم گزینه اول را انتخاب کرده و بدنبال آن است که در عمل ، نصوص امری واصول الھی دست و پاگیر را به نوعی به فراموشی بسپارد.
٧-گروھی معتقدند: برگزاری کنفرانس شیکاگو نمی تواند بدون ھماھنگی با مرکز جھانی بھایی انجام شده باشد. آقای دکتر شاپور راسخ فردی محافظه کار، با ادب، با سواد، تشکیلاتی، آشنا به متون امری وعلاقمند به بقای جامعه بھایی است. حرف ھای تند او در کنفرانس و درخواست سرنگونی نظام از سوی او یا بامجوز بیت العدل اعظم صورت گرفته و یا اینکه بگوئیم پس ازشنیدن حرف ھای مخالفین حکومت وتائید آن سخنان توسط حاضرین درجلسه ، ھیجان زده شده و چاره ای جز تأیید ندیده است.
٨-برخی نیز معتقدند سكوت بیت العدل اعظم بدلیل اینست كه اعضای كنونی بیت العدل بعضاً به دلیل سابقه كم، دوری از ایران وعدم آشنائی با اوضاع واحوال آن وعدم بینش سیاسی لازم ، با خلاء تحلیلی مواجه گردیده است علاوه براینكه تعدادی از اعضای با تجربه وایرانی بیت العدل كه با جامعه ایران مرتبط بودند به دلیل فوت یا استعفاء در حال حاضر در جایگاه تصمیم گیری قرار ندارند. البته دراین میان تعدادزیادی ازاحبا نیز اصلا» خبر از برگزاری چنین كنفرانسی نداشته وبه موضوعات مطرح شده در آن بی علاقه بودند.
از اینکه بخشی از نظرات به صورت صریح و بی پرده بیان شد پوزش می طلبم ممکن است خیلی ازگمان زنی ھا بدلیل عدم آشنایی
برخی از احبا با نظرات و منویات جامعه جھانی باشد که در صورت روشن شدن ، خود به خود حل خواھد شد.
جناب آقای راسخ اجازه فرمائید به بحث اصلی برگردم وبعضی از سئوالات موجود در جامعه را مطرح کنم وپاسخ لازم از سوی شما را دریافت نمایم:
مقدمتا» عرض میكنم بسیاری از شركت كنندگان در كنفرانس شیكاگو به عملكرد آن اعتراض داشته ومعتقد بودند ٣٠٠٠ نفر بھائی در شیكاگو در زیر یك سقف جمع شدند تا با ھمبستگي واتحاد به ایران عزیز عشق بورزند وقرار نبود بحث ھابه حاشیه ھای سیاسی،حزب گرائی، قدرت طلبی، براندازی وغیره كشیده شود زیرا دیانت بھائی را با منازعات سیاسي ومشاركت ھای تفرقه آمیز كاری نیست وبفرموده بیت العدل اعظم الھی:
«راه بھائیان از كسانی كه خواھان اصلاح جامعه ھستند كاملا جداست وبھائیان برای رسیدن به اھداف خود به روشھای سیاسی
متوسل نمی شوند»
حضرت عبدالبھا نیز در لوح ابن ابھر می فرمایند:
«نفسی از احبا اگر بخواھد در امور سیاسی درمنزل خویش یا در محفل دیگران مذاکره کند اول بھتر است که نسبت خود را از این
امر قطع نماید و جمیع بدانند کھ تعلق بھ این امر ندارد. خود می داند»
ودر لوح ابن اصدق نیز می فرمایند:
«میزان بھایی بودن و نبودن این است که ھرکس در امور سیاسی مداخله کند… ھمین برھان کافی است که بھایی نیست. دلیل
نمی خواھد.»
آقای نوری زاده در قسمتی از سخنرانی خود در کنفرانس شیکاگو می گوید:
«قبلا ھی می گفتند بھایی ھا توی سیاست دخالت نمی کنند. امروز دکتر راسخ نشان داد که
دخالت می کند، خیلی ھم دخالت می کند، از حقوق بشر ھم دفاع می کند، سرفرازی ایران را
ھم در سرنگونی این رژیم ضد ایرانی می داند.»
خود جناب راسخ نیز در جمع بندی پایانی کنفرانس، حکومت جدید و اصلاح طلب ایران را غیرقابل اصلاح
دانسته وخواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختار ھای برآمده از آن گردید.
سئوال اول:
آیا این دیدگاه و اظھار نظر جنابعالی و برخی دیگر از احبای موجود در کنفرانس یاد شده مورد تأیید بیت العدل اعظم ھست یا خیر؟ و اگر ھست، تضاد آن با آموزه ھای صریح دیانت بھائی چگونه قابل جمع خواھد بود؟
حضرت ولی امرالله فرمودند:
«ملاحظه نمایند که در نیم قرن اخیر چه مقدار از احزاب و نھضت ھای سیاسی بر سر کار آمدند و ھریک در زمان خود ھیاھویی به راه انداختند و سپس از میان رفته اند و ھباء منثورا شده اند ولی حصن حصین امرالله نه تنھا چون خیل راسخی قائم و برپای مانده است بلکه روز به روز اتساعی بیشتر یافته و حرمتی اعظم از پیش بدست آورده است، احزاب سیاسی را مانند امواج تصور کنید و امرالله را به مثابه دریا»
معھد اعلی نیز در پیام ٢٩ دسامبر ١٩٩٠ پس از فروپاشی و سقوط کمونیسم شوروی فرمودند:
«نظام ھای دیگر که در قالب مدنیت مادی ھنوز پا برجا و دائر مدار عالم انسان در این زمان است، چون از نفثات روح القدس محروم است و از قوه نافذه ی خلاقه ی الھیه ممنوع نیز سرنوشتی بھتر از آن نخواھند داشت و چنان به مشکلات لاینحل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی گرفتار گردد که ناچار شکست پذیرد و از پای بست ویران شود»
سؤال دوم:
باتوجه به بیانات فوق آیا می توان به اتحاد با گروه ھای سیاسی سکولاروضد مذھب و مخالف حکومت ھا امید بست وسرنوشت جامعه را
به آنان سپرد؟ و به پشتیبانی آنان دلخوش نمود؟
حضرت ولی محبوب امرالله درجاي دیگر فرمودند:
«مگذارید که اولیای امور ادنی تکدری حاصل نمایند و مگذارید گمان کنند که بھاییان تعلق به وطن خویش ندارند بلکه براستی بدانند
و یقین نمایند که از ھمه بیشتر و از ھمه مخلص تر و از ھمه ثابت ترند.»
سؤال سوم:
آیامذاکرات انجام شده در کنفرانس و حملات تند به حکومت ایران (که اخبار آن در جریده دریده کیھان نیز درج گردید) این زمینه را
برای افراد راست و تندروی داخل حاکمیت ایجاد نمیکند که برای ادامه ی تضییقات و فشار ھای خود بر احبای ایران، بھانه ی قانع کننده ای بیابند و افراد طرفدار حقوق بشر و اصلاحات را خلع سلاح نموده و بگویند که دیدید ما گفتیم بھاییان ایران سر سازگاری با حكومت را ندارند و دنبال درگیری ، براندازی و خشونت ھستند.
ازطرف دیگرجامعه بھائی یك كل به ھم پیوسته است.آیا عضوی از آن میتواند درخارج از كشور درحالیكه از امنیت ورفاه كامل
برخوردار است ، شعارتلاش برای براندازی حكومت سر دھد در حالیكه عضودیگر از آن مجموعه در ایران برای اثبات حقانیت
وصداقت و وفاداری خود خون دلھا خورده وتا پای جان بایستد.
سؤال چھارم :
آیا تضیقات و مظالم صورت گرفته علیھ بھاییان توسط حکومت ایران و فشار و زندان و غیره در طول این مدت می تواند مجوزی برای سرپیچی از فرامین الھی و مخالفت با حکومت باشد ؟
موفقیت شما رادر انجام خدمات روحانی آرزومندم.
دوستدارتان-بھاره مقدم
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
پاسخ: نامه بهاره مقدم
از جناب sisaكه نامه " خانم بهاره مقدم" را براي سايت فرستادند سپاسگزاريم.
جهت اطلاع دوستان بهائي پژوهى، بويژه ايرانى و پژوهش كه مطالبي در خصوص كنفرانس شيكاگو، اظهارات شاپور راسخ، و بيت العدل مرقوم داشته اند.سردبير
جهت اطلاع دوستان بهائي پژوهى، بويژه ايرانى و پژوهش كه مطالبي در خصوص كنفرانس شيكاگو، اظهارات شاپور راسخ، و بيت العدل مرقوم داشته اند.سردبير
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
پاسخ: نامه بهاره مقدم
دوستان گرامى
بسيار خوشحال شدم كه به متن نامه سرگشاده خانم بهاره مقدم (به لطف پست قبلى كاربر محترم sisa ) دسترسي پيدا كردم.
ظاهرا اين نامه ابتدا در وبلاگ هاى بهائي" بحرفنا" و " ديدگاه هاى حضرت ولى امرالله" خطاب به آقاى شاپور راسخ درج شده و سپس در قالب يك نامه سرگشاده بين بهائيان خارج كشور دست به دست گشته و بعد از طريق محفل ملى بهائيان امريكا براى بيت العدل ارسال شده تا پاسخى داده شود و بيت العدل هم بلافاصله بعد از ارسال محفل امريكا ، پيام ويژه اى تنظيم و ارسال نموده است. البته اين جوابيه بيت العدل بعد از سه ماه از تاريخ برگزاري كنفرانس شيكاگو صادر شده كه در اين مدت اعتراضاتى به اين رويداد (كه تبديل به يك ميتينگ سياسي براي براندازي حكومت ايران شده بود) اوج گرفت و در طول اين زمان بيت العدل سكوت اختيار نموده و اظهار نظري نمي نمود تا اين كه نامه سرگشاده يك خانم بهائي به شاپور راسخ و اعتراضات افراد مختلف، موجب شد بيت العدل سكوت سه ماهه را بشكند و در مورد مطالب اين نامه اظهار نظر نمايد.
وقتى نامه خانم بهاره مقدم را خواندم ديدم با چه لحن متين و مودبانه و احترام آميزي كه واقعا تحسين برانگيزاست مطالب خود را نوشته است. در هيچ كجاي اين نامه سوء ادب و اهانت نه به آقاى دكتر شاپور راسخ ديده مي شود و نه به بيت العدل و لحن مستدل و مستند نامه نشان مي دهد نامبرده خانمي فرهيخته و با اطلاع و دوستدار امر است اما اين تخلف بانيان كنفرانس از اصول بهائي مثل عدم دخالت در سياست كه در سخن رهبران آمده را برنتافته و با صراحت خواستار توضيح و تبيين مستدل از سوي رئيس كنفرانس آقاى شاپور راسخ شده است...
اما وقتى به جواب بيت العدل نگاه مي كنيم مي بينيم بجاى برخورد محترمانه و علمي با نامه اين عضو بهائي، در جايگاه مديريت يك تشكيلات كه او را مصون از خطا مي شمرند، لحني خشن و تهديدآميز غالب شده و بدون پاسخگوئي به سوالات متعدد و اظهار نظر علمي نسبتت به گمانه هاى مطرح شده ، الفاظي تندي چون مزورانه و استدلالات پوچ و بي اساس و... كه شما خود مي توانيد در متن نامه بيت العدل ببينيد، نثار نويسنده مودب و مطلع نموده است....
گمان دارم هيچ توضيح اضافى داده نشود. بنده با كمل ادب و احترام از عموم پژوهشگران و اهل بصيرت مي خواهم يك بار نامه محترمانه و مودبانه اين خانم را بخوانند و سپس جواب بيت العدل را بخوانند و ببينند كه اعتراض چه بوده و پاسخ بيت العدل در جواب سوالات و گمانه زنى هايش در مورد موضع تشكيلات بهائي پس از كنفرانس شيكاگو چيست و خود قضاوت فرمايند.
متن نامه خانم بهاره مقدم از وبلاگ بحر فنا
نامه به جناب آقای دکتر شاپور راسخ در مورد کنفرانس شیکاگو
با عرض تحیت و در کمال تواضع، ھمانطور كه مستحضر ھستید سخنرانی حضرتعالی در بیست و سومین کنفرانس سالانه انجمن دوستداران فرھنگ ایرانی در شیکاگو سئوالات و ابھامات فراوانی را در اذھان احبا ایجاد نموده و انگیزه نگارش این یادداشت گردید:
بی شک جنابعالی نیز ھمچون اکثر دوستانی که این رویداد عظیم را پی میگرفتند، تصدیق میفرمایید که کنفرانس مذکور، با حضور بیش از ٣٠٠٠ شرکت کننده بھایی و غیر بھایی در عمل به عرصه ای برای طرح مباحث سیاسی وارائه دیدگاه ھای ضد رژیم ایران تبدیل گردید.
حضور مخالفان معروف رژیم ایران ھمچون جنابان اسماعیل نوری علاء،علیرضا نوری زاده و دیگران در این کنفرانس و ارائه
سخنرانی وسردادن شعار براندازی رژیم و به تبع آن حمایت عده ی زیادی ازاحبا و مسئولین کنفرانس علي الخصوص سخنرانی سیاسی وتعجب برانگیز جنابعالي ، فضای ملتھبی را برای ناظران آگاه جامعه به ھمراه داشت.
این پدیده جدید در طول تاریخ دیانت بھایی بی سابقه، غیر منتظره وعجیب بود. چنانکه علاوه بر ایجاد حساسیت در دولت جدید ایران و طرفداران آن، باعث انشقاق و اختلاف بین تعداد زیادی از احبا گردید تا جایی که جمعی برگزاری این کنفرانس را یک موفقیت بی نظیر و در مقابل گروھی نیز آنرا در حد یک فاجعه جبران ناپذیر برای جامعه بھایی تعبیر نموده اند.
به طور طبیعی احبا در انتظار بودند که معھد اعلی بلافاصله در این رابطه عکس العمل نشان داده و با توضیحات وتذكرات خود، ضمن حل مشكل، مسیر آینده جامعه را به روشنی تبیین نمایند اما تأخیردراین مورد وسكوت بیت العدل اعظم شایعاتی را در اذھان احبا ایجاد کرده و ھریک سعی كردند تحلیلی جدید از این پدیده نا آشنا، ارائه نمایند. به عنوان فردی که با دوستان بسیاری اعم ازبھائی وغیر بھائی در تماس ھستم به برخی از این گمان زنی ھا و شایعات که ممکن است بعضا با لحنی تند نیز بیان شده باشد اشاره می نمایم تا جنابعالی در جریان تبعات کنفرانس قرار بگیرید.
١- به گمان بعضی بیت العدل اعظم از روی کار آمدن دولت جدیدایران که وعده اعتدال وصلح ودوستی را با خود یدک می کشد خیلی خوشحال نیست، به ھمین دلیل نسبت به حرکت ھای تند سیاسی علیه حكومت ایران عکس العمل خاصی نشان نداده است.
٢- گروھی میگویند احبای خارج از ایران بدلیل جو موجود در خارج كشوروارتباط مستمر با روشنفکران سیاسی تندرو وسایت ھای مخالف حکومت ایران، راه نجات احبای ایران از گرفتاری و مظالم را در سرنگونی رژیم دانسته و با تشکیل و شرکت در کنفرانس شیکاگو خواسته اند تا سھمی در این رابطه داشته باشند.
٣- شایعه ای که مخالفان امر نیز در اشاعه آن میکوشند اینست که دولت اسرائیل از ایجاد آرامش درایران وكاھش فشار ھاي بین المللي بر آن راضی نیست وایجاد تنش واختلاف در ایران را سرلوحه ی فعالیت ھای خود قرار داده است، ودر این مسیراز جامعه بھائیان ایران ھم انتظار دارد تا در جھت خواست اسرائیل حركت نماید.
۴-باتوجھ بھ فضای باز ایجاد شده در ایران، تعدادی از جوانان بھائی چه بخواھیم چه نخواھیم،علاقمند به ورود به مباحث سیاسی شده ودوست دارندتادر بحثھا وگفتگوھای سیاسی شركت فعال داشته باشند. تشکیل کنفرانس شیکاگو و بحث ھای انجام شده در آن تا حدود زیادی این نیاز را برطرف نموده وتعدادی از جوانان بھائی احساس كردند كه جامعه امرازسكون وسكوت چندین ساله خودخارج گردیده ودر نظر داردتا در تعیین سرنوشت آینده خود مشاركت نماید.مخالفت صریح بیت العدل اعظم با جریانات اتفاق افتاده در كنفرانس شیكاگو ممكن بودبه روحیه ی این دسته از جوانان لطمه وارد نماید.
۵- تصور گروھی این است كه دولت فعلی ایران سعی دارد نسبت به رفتارگذشته ی خود با بھاییان تجدید نظر نموده واز این پس رفتار دوستانه ای با آنان برقرار نماید. در عین حال از آنان می خواھد که دست از فعالیت ھای تشکیلاتی و تبلیغی خود برداشته وبر طبق آموزه ھای دینی خود، به واقع مطیع حکومت گردند ومثل بقیه اقلیت ھا بدون وابستگی به خارج به حیات خود ادامه دھند.درچنین موقعیتی دیگر جایی برای توجه به ھدایات بیت العدل بر جامعه باقی نمیماند ولذا بیت العدل از ایجاد صلح وسازش بھائیان با حكومت چندان راضی نیست.
۶- عده ای شایع میکنند که بیت العدل اعظم الھی بر سر یک دوراھی مانده است. یا باید به منظور جلب نظر روشنفکران اپوزیسیون و مخالفان حکومت در برخی از نصوص الھی مانند عدم مداخله در امور سیاسیی و اصل اطاعت از حکومت ھا تجدید نظر نماید و یا بایستی نصوص امری و آموزه ھای صریح و ھشدار دھنده در مورد این اصول را نصب العین خود قرار دھد که در این صورت حمایت جامعه مدرن و روشن فکر ایران و سایر کشور ھا را از دست می دھد، بنظر می رسد بیت العدل اعظم گزینه اول را انتخاب کرده و بدنبال آن است که در عمل ، نصوص امری واصول الھی دست و پاگیر را به نوعی به فراموشی بسپارد.
٧-گروھی معتقدند: برگزاری کنفرانس شیکاگو نمی تواند بدون ھماھنگی با مرکز جھانی بھایی انجام شده باشد. آقای دکتر شاپور راسخ فردی محافظه کار، با ادب، با سواد، تشکیلاتی، آشنا به متون امری وعلاقمند به بقای جامعه بھایی است. حرف ھای تند او در کنفرانس و درخواست سرنگونی نظام از سوی او یا بامجوز بیت العدل اعظم صورت گرفته و یا اینکه بگوئیم پس ازشنیدن حرف ھای مخالفین حکومت وتائید آن سخنان توسط حاضرین درجلسه ، ھیجان زده شده و چاره ای جز تأیید ندیده است.
٨-برخی نیز معتقدند سكوت بیت العدل اعظم بدلیل اینست كه اعضای كنونی بیت العدل بعضاً به دلیل سابقه كم، دوری از ایران وعدم آشنائی با اوضاع واحوال آن وعدم بینش سیاسی لازم ، با خلاء تحلیلی مواجه گردیده است علاوه براینكه تعدادی از اعضای با تجربه وایرانی بیت العدل كه با جامعه ایران مرتبط بودند به دلیل فوت یا استعفاء در حال حاضر در جایگاه تصمیم گیری قرار ندارند. البته دراین میان تعدادزیادی ازاحبا نیز اصلا» خبر از برگزاری چنین كنفرانسی نداشته وبه موضوعات مطرح شده در آن بی علاقه بودند.
از اینکه بخشی از نظرات به صورت صریح و بی پرده بیان شد پوزش می طلبم ممکن است خیلی ازگمان زنی ھا بدلیل عدم آشنایی برخی از احبا با نظرات و منویات جامعه جھانی باشد که در صورت روشن شدن ، خود به خود حل خواھد شد.
جناب آقای راسخ اجازه فرمائید به بحث اصلی برگردم وبعضی از سئوالات موجود در جامعه را مطرح کنم وپاسخ لازم از سوی شما را دریافت نمایم:
مقدمتا» عرض میكنم بسیاری از شركت كنندگان در كنفرانس شیكاگو به عملكرد آن اعتراض داشته ومعتقد بودند ٣٠٠٠ نفر بھائی در شیكاگو در زیر یك سقف جمع شدند تا با ھمبستگي واتحاد به ایران عزیز عشق بورزند وقرار نبود بحث ھابه حاشیه ھای سیاسی،حزب گرائی، قدرت طلبی، براندازی وغیره كشیده شود زیرا دیانت بھائی را با منازعات سیاسي ومشاركت ھای تفرقه آمیز كاری نیست وبفرموده بیت العدل اعظم الھی:
«راه بھائیان از كسانی كه خواھان اصلاح جامعه ھستند كاملا جداست وبھائیان برای رسیدن به اھداف خود به روشھای سیاسی متوسل نمی شوند»
حضرت عبدالبھا نیز در لوح ابن ابھر می فرمایند:
«نفسی از احبا اگر بخواھد در امور سیاسی درمنزل خویش یا در محفل دیگران مذاکره کند اول بھتر است که نسبت خود را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند کھ تعلق بھ این امر ندارد. خود می داند»
ودر لوح ابن اصدق نیز می فرمایند:
«میزان بھایی بودن و نبودن این است که ھرکس در امور سیاسی مداخله کند… ھمین برھان کافی است که بھایی نیست. دلیل نمی خواھد.»
آقای نوری زاده در قسمتی از سخنرانی خود در کنفرانس شیکاگو می گوید:
«قبلا ھی می گفتند بھایی ھا توی سیاست دخالت نمی کنند. امروز دکتر راسخ نشان داد که دخالت می کند، خیلی ھم دخالت می کند، از حقوق بشر ھم دفاع می کند، سرفرازی ایران را ھم در سرنگونی این رژیم ضد ایرانی می داند.»
خود جناب راسخ نیز در جمع بندی پایانی کنفرانس، حکومت جدید و اصلاح طلب ایران را غیرقابل اصلاح
دانسته وخواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختار ھای برآمده از آن گردید.
سئوال اول:
آیا این دیدگاه و اظھار نظر جنابعالی و برخی دیگر از احبای موجود در کنفرانس یاد شده مورد تأیید بیت العدل اعظم ھست یا خیر؟ و اگر ھست، تضاد آن با آموزه ھای صریح دیانت بھائی چگونه قابل جمع خواھد بود؟
حضرت ولی امرالله فرمودند:
«ملاحظه نمایند که در نیم قرن اخیر چه مقدار از احزاب و نھضت ھای سیاسی بر سر کار آمدند و ھریک در زمان خود ھیاھویی به راه انداختند و سپس از میان رفته اند و ھباء منثورا شده اند ولی حصن حصین امرالله نه تنھا چون خیل راسخی قائم و برپای مانده است بلکه روز به روز اتساعی بیشتر یافته و حرمتی اعظم از پیش بدست آورده است، احزاب سیاسی را مانند امواج تصور کنید و امرالله را به مثابه دریا»
معھد اعلی نیز در پیام ٢٩ دسامبر ١٩٩٠ پس از فروپاشی و سقوط کمونیسم شوروی فرمودند:
«نظام ھای دیگر که در قالب مدنیت مادی ھنوز پا برجا و دائر مدار عالم انسان در این زمان است، چون از نفثات روح القدس محروم است و از قوه نافذه ی خلاقه ی الھیه ممنوع نیز سرنوشتی بھتر از آن نخواھند داشت و چنان به مشکلات لاینحل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی گرفتار گردد که ناچار شکست پذیرد و از پای بست ویران شود»
سؤال دوم:
باتوجه به بیانات فوق آیا می توان به اتحاد با گروه ھای سیاسی سکولاروضد مذھب و مخالف حکومت ھا امید بست وسرنوشت جامعه را به آنان سپرد؟ و به پشتیبانی آنان دلخوش نمود؟
حضرت ولی محبوب امرالله درجاي دیگر فرمودند:
«مگذارید که اولیای امور ادنی تکدری حاصل نمایند و مگذارید گمان کنند که بھاییان تعلق به وطن خویش ندارند بلکه براستی بدانند و یقین نمایند که از ھمه بیشتر و از ھمه مخلص تر و از ھمه ثابت ترند.»
سؤال سوم:
آیامذاکرات انجام شده در کنفرانس و حملات تند به حکومت ایران (که اخبار آن در جریده دریده کیھان نیز درج گردید) این زمینه را برای افراد راست و تندروی داخل حاکمیت ایجاد نمیکند که برای ادامه ی تضییقات و فشار ھای خود بر احبای ایران، بھانه ی قانع کننده ای بیابند و افراد طرفدار حقوق بشر و اصلاحات را خلع سلاح نموده و بگویند که دیدید ما گفتیم بھاییان ایران سر سازگاری با حكومت را ندارند و دنبال درگیری ، براندازی و خشونت ھستند. ازطرف دیگرجامعه بھائی یك كل به ھم پیوسته است.آیا عضوی از آن میتواند درخارج از كشور درحالیكه از امنیت ورفاه كامل برخوردار است ، شعارتلاش برای براندازی حكومت سر دھد در حالیكه عضودیگر از آن مجموعه در ایران برای اثبات حقانیت وصداقت و وفاداری خود خون دلھا خورده وتا پای جان بایستد.
سؤال چھارم :
آیا تضیقات و مظالم صورت گرفته علیھ بھاییان توسط حکومت ایران و فشار و زندان و غیره در طول این مدت می تواند مجوزی برای سرپیچی از فرامین الھی و مخالفت با حکومت باشد ؟
موفقیت شما رادر انجام خدمات روحانی آرزومندم.
دوستدارتان-بھاره مقدم
اما جواب بيت العدل در مورد نامه سرگشاده بهاره مقدم:
۲۶ نوامبر ۲۰۱۳ ارسال از طریق الکترونیکی
محفل روحانی ملّی ایالات متّحدۀ امریکا دوستان عزیز و محبوب،
بیت العدل اعظم الهی از طریق مراسله ای که توسّط منشی محفل شما ارسال گردیده اطّلاع حاصل نموده اند که نامه ای الکترونیکی به زبان فارسی با مندرجات مشکوک و سبکی که آن را نوشتۀ یک فرد بهائی جلوه می دهد، دربین اعضای جامعه در گردش است، نامه ای که ظاهراً انتقادی بر محتوای سخنرانی یکی از احبّای مجرّب است که در اواسط سال جاری در کنفرانس انجمن دوست داران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ایراد شده است.مقرّر فرمودند مطالب زیر ابلاغ گردد.
قطع نظر از موضوع مورد بحثِ آن، نامۀ مزبور با اظهار تلویحی اینکه بیت العدل اعظم به نحوی از تعالیم الهی به خصوص در مورد عدم مداخله در سیاست، عدول نموده اند تلاشی است مزوّرانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبّای عزیز به معهد اعلی. استدلالات پوچ و بی اساسی که در این نامه دربارۀ بیت العدل اعظم مطرح شده، کالای آشنایی است که دشمنان امرالله در ایران طیّ دهه های متمادی به دست فروشی آن اشتغال داشته اند. نکات ظاهرفریب نامه در نظر هر فرد بهائیِ بصیر، به وضوح اقدامی برای ترویج گفتگوهایی که با تمهیدات عهد و میثاق الهی کاملاً مغایر و متضاد می باشد. آیین حضرت بهاءالله البتّه از صدمات چنین دسیسه هایی برای کاشتن بذر انشقاق دربین پیروانش مصون و محفوظ است، دسیسه هایی که مآلاً همان سرنوشت نافرجام حملات گذشته بر امر الهی را خواهد داشت. در مورد اصول عدم دخالت در سیاست و احتراز قاطع از هر گونه شائبۀ توطئه و فساد، چه لفظی و چه عملی- که از جمله اصول بنیادین بهائی است- همان طور که مستحضرید بیت العدل اعظم در پیام مورّخ ۲ مارس ۲۰۱۳ خود خطاب به احبّای عزیز ایران این مسائل را کاملاً تشریح نموده اند. مطالعۀ دقیق آن پیام به احبّای الهی در همه جا توصیه می گردد.
با تقدیم تحیّات
دارالانشاء بیت العدل اعظم
رونوشت: دارالتّبلیغ بین المللی - هیئت مشاورین قارّه ای امریکا-مشاورین ارجمند
بسيار خوشحال شدم كه به متن نامه سرگشاده خانم بهاره مقدم (به لطف پست قبلى كاربر محترم sisa ) دسترسي پيدا كردم.
ظاهرا اين نامه ابتدا در وبلاگ هاى بهائي" بحرفنا" و " ديدگاه هاى حضرت ولى امرالله" خطاب به آقاى شاپور راسخ درج شده و سپس در قالب يك نامه سرگشاده بين بهائيان خارج كشور دست به دست گشته و بعد از طريق محفل ملى بهائيان امريكا براى بيت العدل ارسال شده تا پاسخى داده شود و بيت العدل هم بلافاصله بعد از ارسال محفل امريكا ، پيام ويژه اى تنظيم و ارسال نموده است. البته اين جوابيه بيت العدل بعد از سه ماه از تاريخ برگزاري كنفرانس شيكاگو صادر شده كه در اين مدت اعتراضاتى به اين رويداد (كه تبديل به يك ميتينگ سياسي براي براندازي حكومت ايران شده بود) اوج گرفت و در طول اين زمان بيت العدل سكوت اختيار نموده و اظهار نظري نمي نمود تا اين كه نامه سرگشاده يك خانم بهائي به شاپور راسخ و اعتراضات افراد مختلف، موجب شد بيت العدل سكوت سه ماهه را بشكند و در مورد مطالب اين نامه اظهار نظر نمايد.
وقتى نامه خانم بهاره مقدم را خواندم ديدم با چه لحن متين و مودبانه و احترام آميزي كه واقعا تحسين برانگيزاست مطالب خود را نوشته است. در هيچ كجاي اين نامه سوء ادب و اهانت نه به آقاى دكتر شاپور راسخ ديده مي شود و نه به بيت العدل و لحن مستدل و مستند نامه نشان مي دهد نامبرده خانمي فرهيخته و با اطلاع و دوستدار امر است اما اين تخلف بانيان كنفرانس از اصول بهائي مثل عدم دخالت در سياست كه در سخن رهبران آمده را برنتافته و با صراحت خواستار توضيح و تبيين مستدل از سوي رئيس كنفرانس آقاى شاپور راسخ شده است...
اما وقتى به جواب بيت العدل نگاه مي كنيم مي بينيم بجاى برخورد محترمانه و علمي با نامه اين عضو بهائي، در جايگاه مديريت يك تشكيلات كه او را مصون از خطا مي شمرند، لحني خشن و تهديدآميز غالب شده و بدون پاسخگوئي به سوالات متعدد و اظهار نظر علمي نسبتت به گمانه هاى مطرح شده ، الفاظي تندي چون مزورانه و استدلالات پوچ و بي اساس و... كه شما خود مي توانيد در متن نامه بيت العدل ببينيد، نثار نويسنده مودب و مطلع نموده است....
گمان دارم هيچ توضيح اضافى داده نشود. بنده با كمل ادب و احترام از عموم پژوهشگران و اهل بصيرت مي خواهم يك بار نامه محترمانه و مودبانه اين خانم را بخوانند و سپس جواب بيت العدل را بخوانند و ببينند كه اعتراض چه بوده و پاسخ بيت العدل در جواب سوالات و گمانه زنى هايش در مورد موضع تشكيلات بهائي پس از كنفرانس شيكاگو چيست و خود قضاوت فرمايند.
متن نامه خانم بهاره مقدم از وبلاگ بحر فنا
نامه به جناب آقای دکتر شاپور راسخ در مورد کنفرانس شیکاگو
با عرض تحیت و در کمال تواضع، ھمانطور كه مستحضر ھستید سخنرانی حضرتعالی در بیست و سومین کنفرانس سالانه انجمن دوستداران فرھنگ ایرانی در شیکاگو سئوالات و ابھامات فراوانی را در اذھان احبا ایجاد نموده و انگیزه نگارش این یادداشت گردید:
بی شک جنابعالی نیز ھمچون اکثر دوستانی که این رویداد عظیم را پی میگرفتند، تصدیق میفرمایید که کنفرانس مذکور، با حضور بیش از ٣٠٠٠ شرکت کننده بھایی و غیر بھایی در عمل به عرصه ای برای طرح مباحث سیاسی وارائه دیدگاه ھای ضد رژیم ایران تبدیل گردید.
حضور مخالفان معروف رژیم ایران ھمچون جنابان اسماعیل نوری علاء،علیرضا نوری زاده و دیگران در این کنفرانس و ارائه
سخنرانی وسردادن شعار براندازی رژیم و به تبع آن حمایت عده ی زیادی ازاحبا و مسئولین کنفرانس علي الخصوص سخنرانی سیاسی وتعجب برانگیز جنابعالي ، فضای ملتھبی را برای ناظران آگاه جامعه به ھمراه داشت.
این پدیده جدید در طول تاریخ دیانت بھایی بی سابقه، غیر منتظره وعجیب بود. چنانکه علاوه بر ایجاد حساسیت در دولت جدید ایران و طرفداران آن، باعث انشقاق و اختلاف بین تعداد زیادی از احبا گردید تا جایی که جمعی برگزاری این کنفرانس را یک موفقیت بی نظیر و در مقابل گروھی نیز آنرا در حد یک فاجعه جبران ناپذیر برای جامعه بھایی تعبیر نموده اند.
به طور طبیعی احبا در انتظار بودند که معھد اعلی بلافاصله در این رابطه عکس العمل نشان داده و با توضیحات وتذكرات خود، ضمن حل مشكل، مسیر آینده جامعه را به روشنی تبیین نمایند اما تأخیردراین مورد وسكوت بیت العدل اعظم شایعاتی را در اذھان احبا ایجاد کرده و ھریک سعی كردند تحلیلی جدید از این پدیده نا آشنا، ارائه نمایند. به عنوان فردی که با دوستان بسیاری اعم ازبھائی وغیر بھائی در تماس ھستم به برخی از این گمان زنی ھا و شایعات که ممکن است بعضا با لحنی تند نیز بیان شده باشد اشاره می نمایم تا جنابعالی در جریان تبعات کنفرانس قرار بگیرید.
١- به گمان بعضی بیت العدل اعظم از روی کار آمدن دولت جدیدایران که وعده اعتدال وصلح ودوستی را با خود یدک می کشد خیلی خوشحال نیست، به ھمین دلیل نسبت به حرکت ھای تند سیاسی علیه حكومت ایران عکس العمل خاصی نشان نداده است.
٢- گروھی میگویند احبای خارج از ایران بدلیل جو موجود در خارج كشوروارتباط مستمر با روشنفکران سیاسی تندرو وسایت ھای مخالف حکومت ایران، راه نجات احبای ایران از گرفتاری و مظالم را در سرنگونی رژیم دانسته و با تشکیل و شرکت در کنفرانس شیکاگو خواسته اند تا سھمی در این رابطه داشته باشند.
٣- شایعه ای که مخالفان امر نیز در اشاعه آن میکوشند اینست که دولت اسرائیل از ایجاد آرامش درایران وكاھش فشار ھاي بین المللي بر آن راضی نیست وایجاد تنش واختلاف در ایران را سرلوحه ی فعالیت ھای خود قرار داده است، ودر این مسیراز جامعه بھائیان ایران ھم انتظار دارد تا در جھت خواست اسرائیل حركت نماید.
۴-باتوجھ بھ فضای باز ایجاد شده در ایران، تعدادی از جوانان بھائی چه بخواھیم چه نخواھیم،علاقمند به ورود به مباحث سیاسی شده ودوست دارندتادر بحثھا وگفتگوھای سیاسی شركت فعال داشته باشند. تشکیل کنفرانس شیکاگو و بحث ھای انجام شده در آن تا حدود زیادی این نیاز را برطرف نموده وتعدادی از جوانان بھائی احساس كردند كه جامعه امرازسكون وسكوت چندین ساله خودخارج گردیده ودر نظر داردتا در تعیین سرنوشت آینده خود مشاركت نماید.مخالفت صریح بیت العدل اعظم با جریانات اتفاق افتاده در كنفرانس شیكاگو ممكن بودبه روحیه ی این دسته از جوانان لطمه وارد نماید.
۵- تصور گروھی این است كه دولت فعلی ایران سعی دارد نسبت به رفتارگذشته ی خود با بھاییان تجدید نظر نموده واز این پس رفتار دوستانه ای با آنان برقرار نماید. در عین حال از آنان می خواھد که دست از فعالیت ھای تشکیلاتی و تبلیغی خود برداشته وبر طبق آموزه ھای دینی خود، به واقع مطیع حکومت گردند ومثل بقیه اقلیت ھا بدون وابستگی به خارج به حیات خود ادامه دھند.درچنین موقعیتی دیگر جایی برای توجه به ھدایات بیت العدل بر جامعه باقی نمیماند ولذا بیت العدل از ایجاد صلح وسازش بھائیان با حكومت چندان راضی نیست.
۶- عده ای شایع میکنند که بیت العدل اعظم الھی بر سر یک دوراھی مانده است. یا باید به منظور جلب نظر روشنفکران اپوزیسیون و مخالفان حکومت در برخی از نصوص الھی مانند عدم مداخله در امور سیاسیی و اصل اطاعت از حکومت ھا تجدید نظر نماید و یا بایستی نصوص امری و آموزه ھای صریح و ھشدار دھنده در مورد این اصول را نصب العین خود قرار دھد که در این صورت حمایت جامعه مدرن و روشن فکر ایران و سایر کشور ھا را از دست می دھد، بنظر می رسد بیت العدل اعظم گزینه اول را انتخاب کرده و بدنبال آن است که در عمل ، نصوص امری واصول الھی دست و پاگیر را به نوعی به فراموشی بسپارد.
٧-گروھی معتقدند: برگزاری کنفرانس شیکاگو نمی تواند بدون ھماھنگی با مرکز جھانی بھایی انجام شده باشد. آقای دکتر شاپور راسخ فردی محافظه کار، با ادب، با سواد، تشکیلاتی، آشنا به متون امری وعلاقمند به بقای جامعه بھایی است. حرف ھای تند او در کنفرانس و درخواست سرنگونی نظام از سوی او یا بامجوز بیت العدل اعظم صورت گرفته و یا اینکه بگوئیم پس ازشنیدن حرف ھای مخالفین حکومت وتائید آن سخنان توسط حاضرین درجلسه ، ھیجان زده شده و چاره ای جز تأیید ندیده است.
٨-برخی نیز معتقدند سكوت بیت العدل اعظم بدلیل اینست كه اعضای كنونی بیت العدل بعضاً به دلیل سابقه كم، دوری از ایران وعدم آشنائی با اوضاع واحوال آن وعدم بینش سیاسی لازم ، با خلاء تحلیلی مواجه گردیده است علاوه براینكه تعدادی از اعضای با تجربه وایرانی بیت العدل كه با جامعه ایران مرتبط بودند به دلیل فوت یا استعفاء در حال حاضر در جایگاه تصمیم گیری قرار ندارند. البته دراین میان تعدادزیادی ازاحبا نیز اصلا» خبر از برگزاری چنین كنفرانسی نداشته وبه موضوعات مطرح شده در آن بی علاقه بودند.
از اینکه بخشی از نظرات به صورت صریح و بی پرده بیان شد پوزش می طلبم ممکن است خیلی ازگمان زنی ھا بدلیل عدم آشنایی برخی از احبا با نظرات و منویات جامعه جھانی باشد که در صورت روشن شدن ، خود به خود حل خواھد شد.
جناب آقای راسخ اجازه فرمائید به بحث اصلی برگردم وبعضی از سئوالات موجود در جامعه را مطرح کنم وپاسخ لازم از سوی شما را دریافت نمایم:
مقدمتا» عرض میكنم بسیاری از شركت كنندگان در كنفرانس شیكاگو به عملكرد آن اعتراض داشته ومعتقد بودند ٣٠٠٠ نفر بھائی در شیكاگو در زیر یك سقف جمع شدند تا با ھمبستگي واتحاد به ایران عزیز عشق بورزند وقرار نبود بحث ھابه حاشیه ھای سیاسی،حزب گرائی، قدرت طلبی، براندازی وغیره كشیده شود زیرا دیانت بھائی را با منازعات سیاسي ومشاركت ھای تفرقه آمیز كاری نیست وبفرموده بیت العدل اعظم الھی:
«راه بھائیان از كسانی كه خواھان اصلاح جامعه ھستند كاملا جداست وبھائیان برای رسیدن به اھداف خود به روشھای سیاسی متوسل نمی شوند»
حضرت عبدالبھا نیز در لوح ابن ابھر می فرمایند:
«نفسی از احبا اگر بخواھد در امور سیاسی درمنزل خویش یا در محفل دیگران مذاکره کند اول بھتر است که نسبت خود را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند کھ تعلق بھ این امر ندارد. خود می داند»
ودر لوح ابن اصدق نیز می فرمایند:
«میزان بھایی بودن و نبودن این است که ھرکس در امور سیاسی مداخله کند… ھمین برھان کافی است که بھایی نیست. دلیل نمی خواھد.»
آقای نوری زاده در قسمتی از سخنرانی خود در کنفرانس شیکاگو می گوید:
«قبلا ھی می گفتند بھایی ھا توی سیاست دخالت نمی کنند. امروز دکتر راسخ نشان داد که دخالت می کند، خیلی ھم دخالت می کند، از حقوق بشر ھم دفاع می کند، سرفرازی ایران را ھم در سرنگونی این رژیم ضد ایرانی می داند.»
خود جناب راسخ نیز در جمع بندی پایانی کنفرانس، حکومت جدید و اصلاح طلب ایران را غیرقابل اصلاح
دانسته وخواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختار ھای برآمده از آن گردید.
سئوال اول:
آیا این دیدگاه و اظھار نظر جنابعالی و برخی دیگر از احبای موجود در کنفرانس یاد شده مورد تأیید بیت العدل اعظم ھست یا خیر؟ و اگر ھست، تضاد آن با آموزه ھای صریح دیانت بھائی چگونه قابل جمع خواھد بود؟
حضرت ولی امرالله فرمودند:
«ملاحظه نمایند که در نیم قرن اخیر چه مقدار از احزاب و نھضت ھای سیاسی بر سر کار آمدند و ھریک در زمان خود ھیاھویی به راه انداختند و سپس از میان رفته اند و ھباء منثورا شده اند ولی حصن حصین امرالله نه تنھا چون خیل راسخی قائم و برپای مانده است بلکه روز به روز اتساعی بیشتر یافته و حرمتی اعظم از پیش بدست آورده است، احزاب سیاسی را مانند امواج تصور کنید و امرالله را به مثابه دریا»
معھد اعلی نیز در پیام ٢٩ دسامبر ١٩٩٠ پس از فروپاشی و سقوط کمونیسم شوروی فرمودند:
«نظام ھای دیگر که در قالب مدنیت مادی ھنوز پا برجا و دائر مدار عالم انسان در این زمان است، چون از نفثات روح القدس محروم است و از قوه نافذه ی خلاقه ی الھیه ممنوع نیز سرنوشتی بھتر از آن نخواھند داشت و چنان به مشکلات لاینحل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی گرفتار گردد که ناچار شکست پذیرد و از پای بست ویران شود»
سؤال دوم:
باتوجه به بیانات فوق آیا می توان به اتحاد با گروه ھای سیاسی سکولاروضد مذھب و مخالف حکومت ھا امید بست وسرنوشت جامعه را به آنان سپرد؟ و به پشتیبانی آنان دلخوش نمود؟
حضرت ولی محبوب امرالله درجاي دیگر فرمودند:
«مگذارید که اولیای امور ادنی تکدری حاصل نمایند و مگذارید گمان کنند که بھاییان تعلق به وطن خویش ندارند بلکه براستی بدانند و یقین نمایند که از ھمه بیشتر و از ھمه مخلص تر و از ھمه ثابت ترند.»
سؤال سوم:
آیامذاکرات انجام شده در کنفرانس و حملات تند به حکومت ایران (که اخبار آن در جریده دریده کیھان نیز درج گردید) این زمینه را برای افراد راست و تندروی داخل حاکمیت ایجاد نمیکند که برای ادامه ی تضییقات و فشار ھای خود بر احبای ایران، بھانه ی قانع کننده ای بیابند و افراد طرفدار حقوق بشر و اصلاحات را خلع سلاح نموده و بگویند که دیدید ما گفتیم بھاییان ایران سر سازگاری با حكومت را ندارند و دنبال درگیری ، براندازی و خشونت ھستند. ازطرف دیگرجامعه بھائی یك كل به ھم پیوسته است.آیا عضوی از آن میتواند درخارج از كشور درحالیكه از امنیت ورفاه كامل برخوردار است ، شعارتلاش برای براندازی حكومت سر دھد در حالیكه عضودیگر از آن مجموعه در ایران برای اثبات حقانیت وصداقت و وفاداری خود خون دلھا خورده وتا پای جان بایستد.
سؤال چھارم :
آیا تضیقات و مظالم صورت گرفته علیھ بھاییان توسط حکومت ایران و فشار و زندان و غیره در طول این مدت می تواند مجوزی برای سرپیچی از فرامین الھی و مخالفت با حکومت باشد ؟
موفقیت شما رادر انجام خدمات روحانی آرزومندم.
دوستدارتان-بھاره مقدم
اما جواب بيت العدل در مورد نامه سرگشاده بهاره مقدم:
۲۶ نوامبر ۲۰۱۳ ارسال از طریق الکترونیکی
محفل روحانی ملّی ایالات متّحدۀ امریکا دوستان عزیز و محبوب،
بیت العدل اعظم الهی از طریق مراسله ای که توسّط منشی محفل شما ارسال گردیده اطّلاع حاصل نموده اند که نامه ای الکترونیکی به زبان فارسی با مندرجات مشکوک و سبکی که آن را نوشتۀ یک فرد بهائی جلوه می دهد، دربین اعضای جامعه در گردش است، نامه ای که ظاهراً انتقادی بر محتوای سخنرانی یکی از احبّای مجرّب است که در اواسط سال جاری در کنفرانس انجمن دوست داران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ایراد شده است.مقرّر فرمودند مطالب زیر ابلاغ گردد.
قطع نظر از موضوع مورد بحثِ آن، نامۀ مزبور با اظهار تلویحی اینکه بیت العدل اعظم به نحوی از تعالیم الهی به خصوص در مورد عدم مداخله در سیاست، عدول نموده اند تلاشی است مزوّرانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبّای عزیز به معهد اعلی. استدلالات پوچ و بی اساسی که در این نامه دربارۀ بیت العدل اعظم مطرح شده، کالای آشنایی است که دشمنان امرالله در ایران طیّ دهه های متمادی به دست فروشی آن اشتغال داشته اند. نکات ظاهرفریب نامه در نظر هر فرد بهائیِ بصیر، به وضوح اقدامی برای ترویج گفتگوهایی که با تمهیدات عهد و میثاق الهی کاملاً مغایر و متضاد می باشد. آیین حضرت بهاءالله البتّه از صدمات چنین دسیسه هایی برای کاشتن بذر انشقاق دربین پیروانش مصون و محفوظ است، دسیسه هایی که مآلاً همان سرنوشت نافرجام حملات گذشته بر امر الهی را خواهد داشت. در مورد اصول عدم دخالت در سیاست و احتراز قاطع از هر گونه شائبۀ توطئه و فساد، چه لفظی و چه عملی- که از جمله اصول بنیادین بهائی است- همان طور که مستحضرید بیت العدل اعظم در پیام مورّخ ۲ مارس ۲۰۱۳ خود خطاب به احبّای عزیز ایران این مسائل را کاملاً تشریح نموده اند. مطالعۀ دقیق آن پیام به احبّای الهی در همه جا توصیه می گردد.
با تقدیم تحیّات
دارالانشاء بیت العدل اعظم
رونوشت: دارالتّبلیغ بین المللی - هیئت مشاورین قارّه ای امریکا-مشاورین ارجمند
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
تلويزيون مردم و اظهارات بيژن يگانه
طبق اطلاغات واصله ، نامه بهاره مقدم ابعاد وسيعي پيدا نموده و به تلويزيون مردم نيز رسيده است و يكي از گويندگان اين تلويزيون خانم بهاره مقدم را براي يك گفتگوي زنده در مورد محتواي نامه سرگشاده اش دعوت نموده است. طبق اظهارات گوينده اين تلويزيون ، خانم مقدم اظهار داشته از وقتي كه اين نامه را نوشتم مورد هجوم محافل رسمي و تشكيلات بهائي قرار گرفته و تامين جانى ندارم و نمي توانم در برنامه شما حاضر شوم اما شما نامه مودبانه و اخلاقى مرا بخوانيد و نوار سخنرانى آقاى راسخ را هم كه روي اينترنت هست پخش نمائيد ببينيد اظهارات من درست است يا نه و از تشكيلات بهائي پاسخ بخواهيد. ظاهرا مجري برنامه همين كار را كرده و نامه او را خوانده و قسمت هائي از سخنرانى دكتر شاپور راسخ در كنفرانس شيكاگو را هم پخش نموده و از جامعه بهائي خواسته است مگر بهاره چه جرمي كرده كه از سوي شما اينقدر فحش دريافت نموده و ديگر تامين جانى ندارد؟
متعاقبا تشكيلات بهائي به چاره جوئي افتاده و فردي را به نام " بيژن يگانه" براي پاسخگوئي به تلويزيون مردم فرستاده كه اظهارات جالبي نموده است كه بد نيست به آن توجه فرمائيد.
اظهارات بیژن یگانه درشبکه مردم تی وی
در چند هفته گذشته نامه هایی از جانب اشخاص مجهول الهویه و به یقین عرض کنم دارای هویت دروغین و سو نیت به نام بهاره مقدم و متعاقب آن نامه عهدیه دارابی در بین افراد جامعه بهائی که صرفا هدف از ارسال این مکاتیب مشوش نمودن و ایجاد اختلاف بین آرا و همبستگی و یکپارچگی جامعه جهانی بهائی هست منتشر شد که فی الحقیقه همان روش ردیه نگاریست منتهای مراتب با آب و رنگ خاص که این طور به نظر بیاد که حسن نیتی در عمل آنهاست . در حالی که ترفند ردیه نویسی که از قدیم به عبارت دیگر از بدو خلقت روحانی بشر آغاز شده و هم چنان هم ادامه دارد متاع بی ارزشی است که در بازار مکاره هم خریدار ندارد چه برسد به جامعه تیزهوش و با درایت بهائی. هدف ردیه نویسان که مطالب و گفته ها به روال همیشه مملو از دروغ و تهمت و افترا بر علیه حقیقت است ...
من در کنفرانس دوستداران ادب فارسی که هر ساله در ماه سپتامبر در شیکاگو برگزار میشود شرکت نداشتم با دریافت ایمیلهای متعدد به حدی محدود به آنچه گذشته آشنا شدم اما از آنجا که تحری حقیقت محور اصلی تعالیم بهائیست بر آن شدم که جهت آگاهی کامل با درخواست از شما و سایر دوستان به سخنرانی راسخ و نامه های جعلی بهاره مقدم و نامه حمایت شده از بهاره مقدم که عهدیه دارابی که به ظاهر همسر، همراه ، رفیق هستند دریافت کنم و چون از حقایق موضوع اطلاع پیدا کردم با کسب رخصت از شما تمایل دارم نظر خودم را در مورد سخنرانی راسخ در کنفرانس شیکاگو و نامه مجعول که با نام عاریتی نگاشته شده و متعاقب آن پیام بیت العدل اعظم الهی مطالبی را عرض کنم .گویی که شاپور راسخ در اعتراض به نامه سرگشاده به تصریح موضع خودش و مسئولیت صحبت های خودش را به عهده گرفته ....اما به نظر من راسخ با تمام اطلاعاتی که داراست سخنران و ناطق خوبی نیست سخن خوان خوبی هم نیست به جرات بگویم حتی متنی را که خودش می نویسد را با تپق میخواند. سخنرانی حرفه است و احتیاج به تمرینات مکرر در مکرر و دانستن آداب و روشی است که هر کسی نمی تواند خودش را سخنران یا ناطق خطاب کند. صدای گیرا ، نگاه در چشمان مستمعین،بالا و پایین بردن صدا جهت توجه حاضرین به موضوع نطق و ده ها آداب دیگر که به نظر من شاپور راسخ را در جرگه ناطقین حرفه ای قرار نمی دهد ولی استاد مبرز و کاردانیست. حقایق را نباید کتمان کرد. گذشته از آن به نص صریح کتاب اقدس ام الکتاب آیین مقدس بهائی سن شرعی برای ادای واجبات 15 سالگی برای پسر و دختر هست و باز هم به نص قاطع حضرت بهاءالله سن 70 سالگی سن معاف شدن از نماز و روزه است. من به عنوان پزشک و روانشناس هم عقیده با سایر متخصصین عرض کنم که از سن 70 سالگی به بعد قوای انسانی رو به تحلیل میرود و حواس پنجگانه تضعیف می شود . بینایی و شنوایی، تعادل بدن مختل می شود. با کهولت سن حافظه توانایی یاری را از دست می دهد سلول های عصبی از بین میرود سلول های ماهیچه به مرور کاهش پیدا می کند. خلاصه پیری و هزار دردسر! از این رو به نظر من بهاالله سن 70 سالگی را سن معافیت از ادای نماز و گرفتن روزه اعلان نمود و البته این بدان معنی نیست که مرد و زن بهائی که به سن 70 سالگی رسیدند از اجرای سایر وظایف محوله معاف شوند. البته به تندرستی و سلامتی دماغ و جسم هم ارتباط دارد و شرط اساسیست. من زمانی پیش 700 یا 800 نص طلعات مقدسه بهائی را و ده ها لوح و هزار ها لغت را از حفظ داشتم ولی امروز ندارم.البته هنوز یک دهه مانده من به سن 70 برسم...
پیش از این که در خصوص سخنرانی راسخ و نامه پراکنی بهاره مقدم و عهدیه دارابی صحبت کنم باید دو مورد را یاداور شوم : اول اینکه بیت العدل اعظم مرجع کل مصون از خطای جامعه بهائی هست و قیمومیت و زعامت و رهبری جامعه بهائی به ید پر اقتدار این مجمع روحانیست ...مضاف بر این مرجع مصون از خطا بیت العدل اعظم الهی همچون شیر ژیان بر کلیه امور جاری بهائیان در جهان بالاخص ایران ناظر و آگاهند. چنانچه در پیام های مکرر اقدامات فجیعانه رژیم حاکم بر ایران را محکوم نمودند در ایین بهائی نیز بهائیان به عنوان اغنام الله معرفی شده اند که تحت نظارت و حمایت و رهبری الهی که همانا بیت العدل اعظم الهی است قرار می گيرد....تكرار مي كنم دارا بودن اطلاعات و یا انتقال اطلاعات سیاسی و یا مطالعه اخبار سیاسی الزاما بر سیاسی بودن یک فرد یا یک شخص بهائی نیست. همانگونه که من نظرات فرهنگ هلاکویی که دکترا در جامعه شناسی دارا هست کاملا شخصی تلقی می کنم نظرات راسخ هم در سخنرانی کنفرانس شیکاگو هم کاملا شخصی تلقی می شود و چه بسا منظر فرهنگ هلاکویی با آموزه های دیانت بهائی همخوانی نداشته باشد که ندارد در اکثر مواقع و مغایر با اعتقادات بهائی است اما رشته تحصیلی فرهنگ هلاکویی بنا به اقتضای پرسش هایی است که از کشورهای دنیا بالاخص ایران پاسخ داده می شود و طبیعتا به جهات رشته تحصیلی فرهنگ هلاکویی او موظف به دانستن امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ایران می باشد.اگر درباره مسائل خانوادگی تعلیم و تربیت و تعلیم و پرورش و یا امور اقتصادی صحبت می کند همانگونه که عرض کردم اکثرا مغایر با باورهای بهائی است ولی تجارب او و حرفه او بر این قرار می گیرد که امور را به اقتضای جامعه بیان کند و ربطی به دیانت بهائی ندارد. لازم به یاداوری است که وظیفه من نه جانبداری و نه تخطئه کردن از هلاکویی یا راسخ یا کسان دیگر است. نویسنده نامه بهاره مقدم و عهدیه دارابی مزورانه و مغرضانه صحبت های راسخ را به صورت دقایقی منتخب منتشر کردند مثلا در دو دقیقه و 16 ثانیه اول راسخ گفته اولیای نظام سرکوبگر کنونی .بعد ادامه داده در 18 دقیقه و 42 ثانیه در صحبت های شاپور راسخ گفته این تفرقه افکنی بین مردم تا حدی از قانون اساسی مملکت نتیجه می گیرد و در دقایق 19 و 8 و 39و 11 و46و 13 و 47و 45 و قس علی ذلک. حالا من از شما تقاضا میکنم که توجه تام به این روش کنید .آیا این همان روش زشت ردیه نویسی نیست؟ ....پس به رای العین می بینیم و با گوش و هوش می شنویم که نویسنده مجهول الهویه نامه جعلی چگونه با تزویر و دورویی و با غرض و مرض خاص هدفی جز ایجاد تشویش اذهان عموم نداشته. اگر نویسنده دقایق منتخب صحبت های شاپور راسخ ریگی به کفش نداشت و غرض و مرضی در وجودش نبود و شنوندگان صحبت های راسخ را کودن و احمق و ابله تصور نمی کرد فایل صوتی و تصویری راسخ کافی بود. اینکه نمونه برداری از صحبت راسخ شده خود دلیلی واضح و برهانیست محکم بر سوء نیت نویسنده. نویسنده نامه جعلی و هم منتخب نمودن صحبت های راسخ.البته راسخ هم در پاسخ به اعتراضات خود جواب های صریح و قانع کننده ای را ارائه داده و قصد و مرام من دفاع از راسخ و امثال او نیست ..
همانگونه که راسخ در پاسخ به اعتراضات نامه سرگشاده عده ای سودجو به صورت کتبی ارائه داده اشاره به یکی از سخنرانی های غیر بهائی بدون ذکر نام او را نموده از آنجاکه سخنرانی او را شنیدم و نامه ای را که به صورت الکترونیکی برای من ارسال داشت را خواندم لازم میدانم نام او را ذکر کنم گو اینکه راسخ نام او را ذکر نکرد. این شخص اسماعیل نوری علا بود که به عنوان یک سخنران غیر بهائی در مجمع انجمن دوستداران ادب و فرهنگ ایران صحبت کرد. نوری علا با تهدید بهائیان برای من نوشته که اگر بهائیان در اقدامات علیه رژیم آخوندی با اپوزیسیون خارج از کشور همکاری نکنند در آینده ایران جایی نخواهند داشت. عجبا! نوری علا با این جمله حق آزادی بیان و قلم را که اولین منشور حقوق بشر است را از بهائیان به طور کامل سلب می کند و شخص خودش را ناجی بلامانع آینده ایران قلمداد می کند. با مروری به سابقه نوری علا و توهینات پیاپی او به اعتقادات بهائی که در آرشیو رسانه های تصویری لس انجلس موجود هست و به شدت به نورین نیرین جنابان شیح احمد احسائی و سید کاظم رشتی و حضرت باب به طور وقیحانه سخن گفته موجود است.
ناگفته پیداست که اسماعیل نوری علا که به علت انقلاب جمهوری اسلامی نابرده رنج گنج را میسر دید و از جفای روزگار بخت یارش شد و با جاسازی کردن خود با ارائه برنامه هایی در جرگه روشنفکران برون مرزی جلوه گر شد حالا خدا را هم بنده نیست و عجب این انقلاب اسلامی ایران انقلابی بود که فقیر را غنی و شاگرد را استاد و قلمزن را روشنفکر نمود. اسفا! و حیرتا! نوری علا به گمان اینکه شاید جایی بر اریکه فریدون آدمیت و هما ناطق بگذارد لجام گسیخته زبان و قلم را جولان می دهد. بدون اینکه درس عبرتی از عاقبت حال فریدون آدمیت و هما ناطق و اسماعیل رائین ها بگیرد. جهت شناسایی فریدون آدمیت باید بگویم که در زمان رژیم پهلوی دوم آدمیت رئیس کتابخانه دربار شاهنشاهی آریامهری بود و لاجرم از بودجه دربار پهلوی و با حمایت محمدرضا شاه و گروهی از روحانیون کتاب امیرکبیر و ایران رانوشت و آنچه کذب و افترا و تهمت ناجوانمردانه بود به تاریخ دیانت بابی وارد آورد. جالب اینکه فریدون آدمیت خودش را طرفدار میرزا تقی خان امیر کبیر تلقی میکرد و مدعی شده که قتل میرزا تقی خان توسط بابیان انجام گرفته و همین چند هفته پیش بود که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی در برنامه ویژه ای به این موضوع از کتاب آدمیت،امیر کبیر و ایران استناد کردند و این موضوع را مطرح کردند.
از طرف دیگر هما ناطق هم بر خلاف او جانبداری از حاجی میرزا آغاسی وزیر محمدشاه قاجار میکند و فی الحقیقه این دبدبه و کبکبه هما ناطق از روشنفکری و تاریخ نگاری و استادی دانشگاه سوربون فرانسه از زمان به حکومت رسیدن محمدشاه قاجار آغاز شده نه جلوتر. به عبارت دیگر هما ناطق از این طریق به ظاهر تاریخ ایران و در باطن تاریخ بابیت را مورد چالش قرار داده اگر با دقت کتاب هایشان را مطالعه کنیم که متاسفانه دست روزگار هردوی آنها را از امیدی که داشتند که در جمهوری اسلامی به نان و نوایی برسند محروم کرد و هر دو مورد غضب جمهوری اسلامی واقع شدند.در ارتباط با اشتباهات هما ناطق به آرشیو تلویزیون پارس مراجعه کنید. از طرف هما ناطق به صراحت ذکر شده چقدر پشیمان و نادم است.
حالا اسماعیل نوری علا که جلال و ظاهر اطرافیان او را بالاخره به آرزوی دیرینه اش رساندند که جزو روشنفکران جامعه برون مرزی قرار بگیرد قلمداد می شود و برای بهائیان خط مشی مشخص می کند و تهدید می کند که اگر بهائیان با اپوزیسیون خارج از کشور همکاری نکنند در آینده ایران جایی نخواهند داشت و چهارنعل در میدان تاخت و تاز بدون رعایت احترام به اندیشه و باور دیگران می تازد وامیدوارم که در آینده نه چندان دور نادم از گفته خودش شود.
بهاره مقدم و عهدیه دارابی یقینا از مخالفین و ردیه نویسان بر علیه دیانت بهائی هستند و از این راه ارتزاق میکنند. این دو بدون توجه و تفکر و تعمق و به ظاهر دلسوزانه و در باطن خائنانه نقش فلورانس نایتینگل را ایفا میکنند و سنگ آیین بهائی را در نامه هاشون به سینه می زنند و پیام بیت العدل اعظم الهی را که در 12 اسفند 1391 خطاب به بهائیان ایران صادر شده را مطالعه نکردند و این نشان دهنده این است که این نامه پراکنی براساس غرض و مرض است.بعد از اینکه این نامه نگاری انجام شد میخواهم که به طور سریع این مطلب را عرض کنم که ترجمه دارالانشای بیت العدل اعظم خطاب به محفل روحانی ملی بهائیان ایالات متحده امریکا از مرکز جهانی بهائی 26 نوامبر2013 ارسال از طریق الکترونیکی: محفل روحانی ملی ایالات متحده : دوستان عزیز و محبوب، بیت العدل اعظم الهی از طریق مراسله ای که توسط منشی محفل شما ارسال گردیده اطلاع حاصل نمودند که نامه الکترونیکی به زبان فارسی با مندرجات مشکوک و سبکی که آن را نوشته یک فرد بهائی جلوه میدهد، در بین اعضای جامعه در گردش است. نامه ای که ظاهرا انتقادی بر محتوای سخنرانی یکی از احبای مجرب است که در اواسط سال جاری در کنفرانس انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ایراد شده است. مقرر فرمودند مطالب ذیل ابلاغ گردد: قطع نظر از موضوع مورد بحث، نامه مزبور به اظهارات تلویحی اینکه بیت العدل اعظم به نحوی از تعالیم الهی به خصوص در مورد عدم مداخله در سیاست عدول نموده اند و این تلاشی است مزورانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبای عزیز به معهد اعلی. استدلالات پوچ و بی اساسی که در این نامه درباره بیت العدل اعظم مطرح شده کالای آشناییست که دشمنان امرالله در ایران طی دهه های متمادی به دست فروشی آن اشتغال داشته اند. نکات ظاهر فریب نامه در نظر هر فرد بهائی به وضوح اقدامی برای ترویج گفتگوهایی که با تمهیدات عهد و میثاق الهی کاملا مغایر و متضاد می باشد. آیین حضرت بها الله البته از صدمات چنین دسیسه هایی برای کاشتن بذر انشقاق در بین پیروانش مصون و محفوظ است و دسیسه هایی که همان سرنوشت نافرجام حملات گذشته بر امر الهی را خواهد داشت در مورد اصول عدم دخالت در سیاست و احتراز قاطع از هرگونه شائبه توطئه و فساد چه لفظی و چه عملی که از جمله اصول بنیادین بهائیست....
این پیام در رابطه با نامه پراکنی های خانم بهاره مقدم و عهدیه دارابی است.عرایضم را با این موضوع به اتمام برسانم که همان طور که متوجه شدید بیت العدل اعظم بهائیان و امثال این افراد را ارجاع می دهند به پیام 2 مارس 2013 که مصادف با 12 اسفند1391 است. اگر این اشخاص این پیام را خوانده بودند هیچ گاه به این اقدام سفیهانه دست نمی زدند و آبرویشان را از بین نمی بردند..
با سپاس و امتنان فراوان از مدیر محترم مردم تی وی
در مورد اين سخنان بيژن يگانه كه انعكاس سخن تشكيلات بهائي است تقاضا مي كنم اندكي انديشيده شود كه چگونه و با چه لحن زشتى با منتقدان خودي برخورد مي شود. بويژه با روشنفكران بهائي ، روشنفكران غير بهائي سخنى دارم و اينكه بالعيان ببينند چگونه با يك نامه انتقادي برخورد مي شود و صدها انگ بر آن مى خورد. آن هم از سوي مدعيان تحري حقيقت و وحدت عالم انسانى و صلح جهانى!
فاعتبروا يا اولى الابصار!
طبق اطلاغات واصله ، نامه بهاره مقدم ابعاد وسيعي پيدا نموده و به تلويزيون مردم نيز رسيده است و يكي از گويندگان اين تلويزيون خانم بهاره مقدم را براي يك گفتگوي زنده در مورد محتواي نامه سرگشاده اش دعوت نموده است. طبق اظهارات گوينده اين تلويزيون ، خانم مقدم اظهار داشته از وقتي كه اين نامه را نوشتم مورد هجوم محافل رسمي و تشكيلات بهائي قرار گرفته و تامين جانى ندارم و نمي توانم در برنامه شما حاضر شوم اما شما نامه مودبانه و اخلاقى مرا بخوانيد و نوار سخنرانى آقاى راسخ را هم كه روي اينترنت هست پخش نمائيد ببينيد اظهارات من درست است يا نه و از تشكيلات بهائي پاسخ بخواهيد. ظاهرا مجري برنامه همين كار را كرده و نامه او را خوانده و قسمت هائي از سخنرانى دكتر شاپور راسخ در كنفرانس شيكاگو را هم پخش نموده و از جامعه بهائي خواسته است مگر بهاره چه جرمي كرده كه از سوي شما اينقدر فحش دريافت نموده و ديگر تامين جانى ندارد؟
متعاقبا تشكيلات بهائي به چاره جوئي افتاده و فردي را به نام " بيژن يگانه" براي پاسخگوئي به تلويزيون مردم فرستاده كه اظهارات جالبي نموده است كه بد نيست به آن توجه فرمائيد.
اظهارات بیژن یگانه درشبکه مردم تی وی
در چند هفته گذشته نامه هایی از جانب اشخاص مجهول الهویه و به یقین عرض کنم دارای هویت دروغین و سو نیت به نام بهاره مقدم و متعاقب آن نامه عهدیه دارابی در بین افراد جامعه بهائی که صرفا هدف از ارسال این مکاتیب مشوش نمودن و ایجاد اختلاف بین آرا و همبستگی و یکپارچگی جامعه جهانی بهائی هست منتشر شد که فی الحقیقه همان روش ردیه نگاریست منتهای مراتب با آب و رنگ خاص که این طور به نظر بیاد که حسن نیتی در عمل آنهاست . در حالی که ترفند ردیه نویسی که از قدیم به عبارت دیگر از بدو خلقت روحانی بشر آغاز شده و هم چنان هم ادامه دارد متاع بی ارزشی است که در بازار مکاره هم خریدار ندارد چه برسد به جامعه تیزهوش و با درایت بهائی. هدف ردیه نویسان که مطالب و گفته ها به روال همیشه مملو از دروغ و تهمت و افترا بر علیه حقیقت است ...
من در کنفرانس دوستداران ادب فارسی که هر ساله در ماه سپتامبر در شیکاگو برگزار میشود شرکت نداشتم با دریافت ایمیلهای متعدد به حدی محدود به آنچه گذشته آشنا شدم اما از آنجا که تحری حقیقت محور اصلی تعالیم بهائیست بر آن شدم که جهت آگاهی کامل با درخواست از شما و سایر دوستان به سخنرانی راسخ و نامه های جعلی بهاره مقدم و نامه حمایت شده از بهاره مقدم که عهدیه دارابی که به ظاهر همسر، همراه ، رفیق هستند دریافت کنم و چون از حقایق موضوع اطلاع پیدا کردم با کسب رخصت از شما تمایل دارم نظر خودم را در مورد سخنرانی راسخ در کنفرانس شیکاگو و نامه مجعول که با نام عاریتی نگاشته شده و متعاقب آن پیام بیت العدل اعظم الهی مطالبی را عرض کنم .گویی که شاپور راسخ در اعتراض به نامه سرگشاده به تصریح موضع خودش و مسئولیت صحبت های خودش را به عهده گرفته ....اما به نظر من راسخ با تمام اطلاعاتی که داراست سخنران و ناطق خوبی نیست سخن خوان خوبی هم نیست به جرات بگویم حتی متنی را که خودش می نویسد را با تپق میخواند. سخنرانی حرفه است و احتیاج به تمرینات مکرر در مکرر و دانستن آداب و روشی است که هر کسی نمی تواند خودش را سخنران یا ناطق خطاب کند. صدای گیرا ، نگاه در چشمان مستمعین،بالا و پایین بردن صدا جهت توجه حاضرین به موضوع نطق و ده ها آداب دیگر که به نظر من شاپور راسخ را در جرگه ناطقین حرفه ای قرار نمی دهد ولی استاد مبرز و کاردانیست. حقایق را نباید کتمان کرد. گذشته از آن به نص صریح کتاب اقدس ام الکتاب آیین مقدس بهائی سن شرعی برای ادای واجبات 15 سالگی برای پسر و دختر هست و باز هم به نص قاطع حضرت بهاءالله سن 70 سالگی سن معاف شدن از نماز و روزه است. من به عنوان پزشک و روانشناس هم عقیده با سایر متخصصین عرض کنم که از سن 70 سالگی به بعد قوای انسانی رو به تحلیل میرود و حواس پنجگانه تضعیف می شود . بینایی و شنوایی، تعادل بدن مختل می شود. با کهولت سن حافظه توانایی یاری را از دست می دهد سلول های عصبی از بین میرود سلول های ماهیچه به مرور کاهش پیدا می کند. خلاصه پیری و هزار دردسر! از این رو به نظر من بهاالله سن 70 سالگی را سن معافیت از ادای نماز و گرفتن روزه اعلان نمود و البته این بدان معنی نیست که مرد و زن بهائی که به سن 70 سالگی رسیدند از اجرای سایر وظایف محوله معاف شوند. البته به تندرستی و سلامتی دماغ و جسم هم ارتباط دارد و شرط اساسیست. من زمانی پیش 700 یا 800 نص طلعات مقدسه بهائی را و ده ها لوح و هزار ها لغت را از حفظ داشتم ولی امروز ندارم.البته هنوز یک دهه مانده من به سن 70 برسم...
پیش از این که در خصوص سخنرانی راسخ و نامه پراکنی بهاره مقدم و عهدیه دارابی صحبت کنم باید دو مورد را یاداور شوم : اول اینکه بیت العدل اعظم مرجع کل مصون از خطای جامعه بهائی هست و قیمومیت و زعامت و رهبری جامعه بهائی به ید پر اقتدار این مجمع روحانیست ...مضاف بر این مرجع مصون از خطا بیت العدل اعظم الهی همچون شیر ژیان بر کلیه امور جاری بهائیان در جهان بالاخص ایران ناظر و آگاهند. چنانچه در پیام های مکرر اقدامات فجیعانه رژیم حاکم بر ایران را محکوم نمودند در ایین بهائی نیز بهائیان به عنوان اغنام الله معرفی شده اند که تحت نظارت و حمایت و رهبری الهی که همانا بیت العدل اعظم الهی است قرار می گيرد....تكرار مي كنم دارا بودن اطلاعات و یا انتقال اطلاعات سیاسی و یا مطالعه اخبار سیاسی الزاما بر سیاسی بودن یک فرد یا یک شخص بهائی نیست. همانگونه که من نظرات فرهنگ هلاکویی که دکترا در جامعه شناسی دارا هست کاملا شخصی تلقی می کنم نظرات راسخ هم در سخنرانی کنفرانس شیکاگو هم کاملا شخصی تلقی می شود و چه بسا منظر فرهنگ هلاکویی با آموزه های دیانت بهائی همخوانی نداشته باشد که ندارد در اکثر مواقع و مغایر با اعتقادات بهائی است اما رشته تحصیلی فرهنگ هلاکویی بنا به اقتضای پرسش هایی است که از کشورهای دنیا بالاخص ایران پاسخ داده می شود و طبیعتا به جهات رشته تحصیلی فرهنگ هلاکویی او موظف به دانستن امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ایران می باشد.اگر درباره مسائل خانوادگی تعلیم و تربیت و تعلیم و پرورش و یا امور اقتصادی صحبت می کند همانگونه که عرض کردم اکثرا مغایر با باورهای بهائی است ولی تجارب او و حرفه او بر این قرار می گیرد که امور را به اقتضای جامعه بیان کند و ربطی به دیانت بهائی ندارد. لازم به یاداوری است که وظیفه من نه جانبداری و نه تخطئه کردن از هلاکویی یا راسخ یا کسان دیگر است. نویسنده نامه بهاره مقدم و عهدیه دارابی مزورانه و مغرضانه صحبت های راسخ را به صورت دقایقی منتخب منتشر کردند مثلا در دو دقیقه و 16 ثانیه اول راسخ گفته اولیای نظام سرکوبگر کنونی .بعد ادامه داده در 18 دقیقه و 42 ثانیه در صحبت های شاپور راسخ گفته این تفرقه افکنی بین مردم تا حدی از قانون اساسی مملکت نتیجه می گیرد و در دقایق 19 و 8 و 39و 11 و46و 13 و 47و 45 و قس علی ذلک. حالا من از شما تقاضا میکنم که توجه تام به این روش کنید .آیا این همان روش زشت ردیه نویسی نیست؟ ....پس به رای العین می بینیم و با گوش و هوش می شنویم که نویسنده مجهول الهویه نامه جعلی چگونه با تزویر و دورویی و با غرض و مرض خاص هدفی جز ایجاد تشویش اذهان عموم نداشته. اگر نویسنده دقایق منتخب صحبت های شاپور راسخ ریگی به کفش نداشت و غرض و مرضی در وجودش نبود و شنوندگان صحبت های راسخ را کودن و احمق و ابله تصور نمی کرد فایل صوتی و تصویری راسخ کافی بود. اینکه نمونه برداری از صحبت راسخ شده خود دلیلی واضح و برهانیست محکم بر سوء نیت نویسنده. نویسنده نامه جعلی و هم منتخب نمودن صحبت های راسخ.البته راسخ هم در پاسخ به اعتراضات خود جواب های صریح و قانع کننده ای را ارائه داده و قصد و مرام من دفاع از راسخ و امثال او نیست ..
همانگونه که راسخ در پاسخ به اعتراضات نامه سرگشاده عده ای سودجو به صورت کتبی ارائه داده اشاره به یکی از سخنرانی های غیر بهائی بدون ذکر نام او را نموده از آنجاکه سخنرانی او را شنیدم و نامه ای را که به صورت الکترونیکی برای من ارسال داشت را خواندم لازم میدانم نام او را ذکر کنم گو اینکه راسخ نام او را ذکر نکرد. این شخص اسماعیل نوری علا بود که به عنوان یک سخنران غیر بهائی در مجمع انجمن دوستداران ادب و فرهنگ ایران صحبت کرد. نوری علا با تهدید بهائیان برای من نوشته که اگر بهائیان در اقدامات علیه رژیم آخوندی با اپوزیسیون خارج از کشور همکاری نکنند در آینده ایران جایی نخواهند داشت. عجبا! نوری علا با این جمله حق آزادی بیان و قلم را که اولین منشور حقوق بشر است را از بهائیان به طور کامل سلب می کند و شخص خودش را ناجی بلامانع آینده ایران قلمداد می کند. با مروری به سابقه نوری علا و توهینات پیاپی او به اعتقادات بهائی که در آرشیو رسانه های تصویری لس انجلس موجود هست و به شدت به نورین نیرین جنابان شیح احمد احسائی و سید کاظم رشتی و حضرت باب به طور وقیحانه سخن گفته موجود است.
ناگفته پیداست که اسماعیل نوری علا که به علت انقلاب جمهوری اسلامی نابرده رنج گنج را میسر دید و از جفای روزگار بخت یارش شد و با جاسازی کردن خود با ارائه برنامه هایی در جرگه روشنفکران برون مرزی جلوه گر شد حالا خدا را هم بنده نیست و عجب این انقلاب اسلامی ایران انقلابی بود که فقیر را غنی و شاگرد را استاد و قلمزن را روشنفکر نمود. اسفا! و حیرتا! نوری علا به گمان اینکه شاید جایی بر اریکه فریدون آدمیت و هما ناطق بگذارد لجام گسیخته زبان و قلم را جولان می دهد. بدون اینکه درس عبرتی از عاقبت حال فریدون آدمیت و هما ناطق و اسماعیل رائین ها بگیرد. جهت شناسایی فریدون آدمیت باید بگویم که در زمان رژیم پهلوی دوم آدمیت رئیس کتابخانه دربار شاهنشاهی آریامهری بود و لاجرم از بودجه دربار پهلوی و با حمایت محمدرضا شاه و گروهی از روحانیون کتاب امیرکبیر و ایران رانوشت و آنچه کذب و افترا و تهمت ناجوانمردانه بود به تاریخ دیانت بابی وارد آورد. جالب اینکه فریدون آدمیت خودش را طرفدار میرزا تقی خان امیر کبیر تلقی میکرد و مدعی شده که قتل میرزا تقی خان توسط بابیان انجام گرفته و همین چند هفته پیش بود که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی در برنامه ویژه ای به این موضوع از کتاب آدمیت،امیر کبیر و ایران استناد کردند و این موضوع را مطرح کردند.
از طرف دیگر هما ناطق هم بر خلاف او جانبداری از حاجی میرزا آغاسی وزیر محمدشاه قاجار میکند و فی الحقیقه این دبدبه و کبکبه هما ناطق از روشنفکری و تاریخ نگاری و استادی دانشگاه سوربون فرانسه از زمان به حکومت رسیدن محمدشاه قاجار آغاز شده نه جلوتر. به عبارت دیگر هما ناطق از این طریق به ظاهر تاریخ ایران و در باطن تاریخ بابیت را مورد چالش قرار داده اگر با دقت کتاب هایشان را مطالعه کنیم که متاسفانه دست روزگار هردوی آنها را از امیدی که داشتند که در جمهوری اسلامی به نان و نوایی برسند محروم کرد و هر دو مورد غضب جمهوری اسلامی واقع شدند.در ارتباط با اشتباهات هما ناطق به آرشیو تلویزیون پارس مراجعه کنید. از طرف هما ناطق به صراحت ذکر شده چقدر پشیمان و نادم است.
حالا اسماعیل نوری علا که جلال و ظاهر اطرافیان او را بالاخره به آرزوی دیرینه اش رساندند که جزو روشنفکران جامعه برون مرزی قرار بگیرد قلمداد می شود و برای بهائیان خط مشی مشخص می کند و تهدید می کند که اگر بهائیان با اپوزیسیون خارج از کشور همکاری نکنند در آینده ایران جایی نخواهند داشت و چهارنعل در میدان تاخت و تاز بدون رعایت احترام به اندیشه و باور دیگران می تازد وامیدوارم که در آینده نه چندان دور نادم از گفته خودش شود.
بهاره مقدم و عهدیه دارابی یقینا از مخالفین و ردیه نویسان بر علیه دیانت بهائی هستند و از این راه ارتزاق میکنند. این دو بدون توجه و تفکر و تعمق و به ظاهر دلسوزانه و در باطن خائنانه نقش فلورانس نایتینگل را ایفا میکنند و سنگ آیین بهائی را در نامه هاشون به سینه می زنند و پیام بیت العدل اعظم الهی را که در 12 اسفند 1391 خطاب به بهائیان ایران صادر شده را مطالعه نکردند و این نشان دهنده این است که این نامه پراکنی براساس غرض و مرض است.بعد از اینکه این نامه نگاری انجام شد میخواهم که به طور سریع این مطلب را عرض کنم که ترجمه دارالانشای بیت العدل اعظم خطاب به محفل روحانی ملی بهائیان ایالات متحده امریکا از مرکز جهانی بهائی 26 نوامبر2013 ارسال از طریق الکترونیکی: محفل روحانی ملی ایالات متحده : دوستان عزیز و محبوب، بیت العدل اعظم الهی از طریق مراسله ای که توسط منشی محفل شما ارسال گردیده اطلاع حاصل نمودند که نامه الکترونیکی به زبان فارسی با مندرجات مشکوک و سبکی که آن را نوشته یک فرد بهائی جلوه میدهد، در بین اعضای جامعه در گردش است. نامه ای که ظاهرا انتقادی بر محتوای سخنرانی یکی از احبای مجرب است که در اواسط سال جاری در کنفرانس انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ایراد شده است. مقرر فرمودند مطالب ذیل ابلاغ گردد: قطع نظر از موضوع مورد بحث، نامه مزبور به اظهارات تلویحی اینکه بیت العدل اعظم به نحوی از تعالیم الهی به خصوص در مورد عدم مداخله در سیاست عدول نموده اند و این تلاشی است مزورانه برای تضعیف وحدت جامعه و تزلزل اعتماد و ایمان احبای عزیز به معهد اعلی. استدلالات پوچ و بی اساسی که در این نامه درباره بیت العدل اعظم مطرح شده کالای آشناییست که دشمنان امرالله در ایران طی دهه های متمادی به دست فروشی آن اشتغال داشته اند. نکات ظاهر فریب نامه در نظر هر فرد بهائی به وضوح اقدامی برای ترویج گفتگوهایی که با تمهیدات عهد و میثاق الهی کاملا مغایر و متضاد می باشد. آیین حضرت بها الله البته از صدمات چنین دسیسه هایی برای کاشتن بذر انشقاق در بین پیروانش مصون و محفوظ است و دسیسه هایی که همان سرنوشت نافرجام حملات گذشته بر امر الهی را خواهد داشت در مورد اصول عدم دخالت در سیاست و احتراز قاطع از هرگونه شائبه توطئه و فساد چه لفظی و چه عملی که از جمله اصول بنیادین بهائیست....
این پیام در رابطه با نامه پراکنی های خانم بهاره مقدم و عهدیه دارابی است.عرایضم را با این موضوع به اتمام برسانم که همان طور که متوجه شدید بیت العدل اعظم بهائیان و امثال این افراد را ارجاع می دهند به پیام 2 مارس 2013 که مصادف با 12 اسفند1391 است. اگر این اشخاص این پیام را خوانده بودند هیچ گاه به این اقدام سفیهانه دست نمی زدند و آبرویشان را از بین نمی بردند..
با سپاس و امتنان فراوان از مدیر محترم مردم تی وی
در مورد اين سخنان بيژن يگانه كه انعكاس سخن تشكيلات بهائي است تقاضا مي كنم اندكي انديشيده شود كه چگونه و با چه لحن زشتى با منتقدان خودي برخورد مي شود. بويژه با روشنفكران بهائي ، روشنفكران غير بهائي سخنى دارم و اينكه بالعيان ببينند چگونه با يك نامه انتقادي برخورد مي شود و صدها انگ بر آن مى خورد. آن هم از سوي مدعيان تحري حقيقت و وحدت عالم انسانى و صلح جهانى!
فاعتبروا يا اولى الابصار!
-
- فعّال
- پست: 265
- تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm
با روشنفكران و دگر انديشان در موضوع بهائيت
كنفرانس شيكاگو و پي آمدهاى آن، تاييد عملى بود بر آنچه بهائي پژوهى مؤدبانه و مشفقانه و پژوهشگرانه و با استناد به متون اصلى در نزديك به هشت سال در تالارهاى گفتگوى شبانه روزى و مقالات تحقيقى بر آن پاى مى فشرد كه" بين تعاليم بهائي و عملكرد آنها تناقض آشكار وجود دارد" و نمونه هاى تاريخى براى اين موضوع ارائه مي نمود.اما كنفرانس شيكاگو، عملا اين موضوع را اثبات كرده ودر منظر همگان قرار داد. ساليان سال بهائيان بر اساس متون اصلى رهبران خود ادعا مى نمودند در سياست دخالت نمى كنند و اگر يك نفر در سياست دخالت نمود همين دليل بر بهائي نبودن او كافى است، اما در كنفرانس شيكاگو سه هزار نفر بهائي و تعدادي ميهمان از اپوزيسيون خارج كشور را از كشورهاى مختلف جمع كردند و در سياست دخالت نمودند و سخن از تغيير رژيم و زيرساخت هاى آن گفتند و آقاى شاپور راسخ رئيس كنفرانس در سخنرانى افتتاحيه و اختتاميه و نيز سخنرانان ميهمان از بى فايده بودن اصلاحات و لزوم تغيير حكومت و قانون اساسي سخن گفتند كه با كف زدن حضار از سوي آنها تاييد هم شدند.اين تناقض آشكار از چشم بهائيان متحير، دور نماند و در وبلاگ ها و محافل خصوصى اعتراضاتى را بر انگيخت و از رهبران كنفرانس و در رأس آنها بيت العدل خواستار اعلام موضع شدند. سه ماه سكوت حاكم بود و كسي به اين اعتراضات پاسخى نمى داد. پس از سه ماه ، يك خانم بهائي جرأت كرده نامه سرگشاده اى نوشت و خيلى مودبانه اين تناقض را بيان و با طرح سوالات و بيان گمانه هائي خواستار توضيحات پيرامون كنفرانس شيكاگو شد.ظاهرا اين نامه كه حرف دل بسيارى از بهائيان بود انعكاس وسيعى يافت و أنطور كه بيت العدل بعدا نوشت دست به دست بين بهائيان رد و بدل مي شد. پيام اين نامه كه خيلى مودبانه و مستدل و مستند نوشته شده بود آنچنان سهمگين بود كه يكباره سكوت سه ماهه شاپور راسخ و يك روز بعد بيت العدل را شكست و هر دو شتابزده پيام هائى صادر كردند و نويسنده نامه را مجعول و مغرض و مزوّر و... خواندند و در لفافه، تهديد به عواقب نقض پيمان و طرد نمودند تا ديگران حساب كار خود را بفهمند و اعتراضات را ادامه ندهند بدون اينكه پاسخى به سوالات و گمانه هاى نامه سرگشاده داده باشند. شاپور راسخ منكر حرف هاى خود شد و به نوعى آنها را نظرات شخصى خود شمرد، بيت العدل هم خود را بى اطلاع از كنفرانس قلمداد نمود و چند فحش از نوع آنچه ذكر شد حواله نويسنده نامه سرگشاده نمود و از اينكه نامه بين بهائيان دست به دست مى گردد سخن گفت و معترض را كوبيده ولى شاپور راسخ را يك بهائي " مجرّب" ناميد يعنى مى داند كه چه مى كند! اما با اين اشتلم ها و گرد و خاك بيت العدل ، موضوع پايان نيافت و سر از شبكه هاى تلويزيونى خارج در آورد. شبكه مردم تى وى، كه مدتى نقش شبكه اجاره اى خود بهائيان را ايفا نموده بود از موضوع مطلع شد و از نويسنده نامه در خواست نمود كه در استوديوي شبكه حاضر شود و مطالبش را بگويد.ظاهرا نويسنده بدليل حملات تشكيلات به او پس از پيام بيت العدل اظهار مي كند كه بدليل عدم تأمين جانى توان حضور ندارد و خواست كه مجري برنامه نامه او را بخواند و سخنرانى شاپور راسخ را هم پخش كند. مجري در برنامه اى چنين مى كند و از جامعه بهائي توضيح مى خواهد كه جواب يك نامه مودبانه و مستدل كه تهديد جانى نيست و اگر پاسخى دارند ارائه دهند. از ايجا به بعد موضوع جالب تر مى شود. نماينده بهائيان به نام " بيژن يگانه" حاضر مى شود و ضمن ادامه همان فحش ها و بد و بيراه ها به خانم نويسنده نامه( بهاره مقدم) و خانم ديگري به نام ( عهديه دارابى) شاپور راسخ را فاقد هنر سخنوري ناميده و گفته سن بالاى هفتاد سال سن ناتوانى و فراموشي و ضعف قواى عقلى ومعافيت است و خلاصه از شاپور هشتاد ساله انتظار كار معقول نيست!
(غافل از آنكه بيت العدل او را مجرّب ناميده است) و سپس شروع مي كند به بد و بيراه گفتن به ميهمانان كنفرانس مثل نورى علاء و همه كاسه كوزه ها را سر او مي شكند. در حاليكه نورى علاء و نوري زاده و جهانبگلوئى وتنى چند از اپوزيسيون خارج از سه ماه قبل دعوت شده و مقاله خود را هم ارسال نموده بودند... بعد شروع مي كند بد و بيراه گفتن به امثال فريدون آدميت و هما ناطق و اسماعيل رائين و مورخان ديگر به جرم تاريخ نگاري خلاف مذاق بهائيان و حتى به هلاكوئي مبلغ قديمى بهائي كه ظاهرا طرد شده هم رحم نمى كند....
اين همان چيزى است كه بهائي پژوهى اصرار بر آن داشت و علاقمند بود روشنفكران و دگر انديشان را مطلع كند كه فريب شعارهاى قشنگ و حقوق بشري تشكيلات بهائي را نخورند چون به محض اولين انتقاد، همان به سرشان خواهد آمد كه بر سر بهاره مقدم بهائي آمد و القابى مثل معاند و مغرض و مزور و مكار و... نصيبشان خواهد شد و فحش هائي مثل فحش هائي كه به آدميت و هما ناطق و رائين و نوري علاء و...نثارشان خواهد گرديد.
از اين دوگانه ها در بهائيت بسيار است. وقتى بهاء الله و عبدالبها برادرانشان ازل و محمد على را به انواع فحش ها مى نوازند، راه براى پيروان براى فحاشى به روشنفكران و دگر انديشان گشوده است...
كنفرانس شيكاگو و پي آمدهاى آن، تاييد عملى بود بر آنچه بهائي پژوهى مؤدبانه و مشفقانه و پژوهشگرانه و با استناد به متون اصلى در نزديك به هشت سال در تالارهاى گفتگوى شبانه روزى و مقالات تحقيقى بر آن پاى مى فشرد كه" بين تعاليم بهائي و عملكرد آنها تناقض آشكار وجود دارد" و نمونه هاى تاريخى براى اين موضوع ارائه مي نمود.اما كنفرانس شيكاگو، عملا اين موضوع را اثبات كرده ودر منظر همگان قرار داد. ساليان سال بهائيان بر اساس متون اصلى رهبران خود ادعا مى نمودند در سياست دخالت نمى كنند و اگر يك نفر در سياست دخالت نمود همين دليل بر بهائي نبودن او كافى است، اما در كنفرانس شيكاگو سه هزار نفر بهائي و تعدادي ميهمان از اپوزيسيون خارج كشور را از كشورهاى مختلف جمع كردند و در سياست دخالت نمودند و سخن از تغيير رژيم و زيرساخت هاى آن گفتند و آقاى شاپور راسخ رئيس كنفرانس در سخنرانى افتتاحيه و اختتاميه و نيز سخنرانان ميهمان از بى فايده بودن اصلاحات و لزوم تغيير حكومت و قانون اساسي سخن گفتند كه با كف زدن حضار از سوي آنها تاييد هم شدند.اين تناقض آشكار از چشم بهائيان متحير، دور نماند و در وبلاگ ها و محافل خصوصى اعتراضاتى را بر انگيخت و از رهبران كنفرانس و در رأس آنها بيت العدل خواستار اعلام موضع شدند. سه ماه سكوت حاكم بود و كسي به اين اعتراضات پاسخى نمى داد. پس از سه ماه ، يك خانم بهائي جرأت كرده نامه سرگشاده اى نوشت و خيلى مودبانه اين تناقض را بيان و با طرح سوالات و بيان گمانه هائي خواستار توضيحات پيرامون كنفرانس شيكاگو شد.ظاهرا اين نامه كه حرف دل بسيارى از بهائيان بود انعكاس وسيعى يافت و أنطور كه بيت العدل بعدا نوشت دست به دست بين بهائيان رد و بدل مي شد. پيام اين نامه كه خيلى مودبانه و مستدل و مستند نوشته شده بود آنچنان سهمگين بود كه يكباره سكوت سه ماهه شاپور راسخ و يك روز بعد بيت العدل را شكست و هر دو شتابزده پيام هائى صادر كردند و نويسنده نامه را مجعول و مغرض و مزوّر و... خواندند و در لفافه، تهديد به عواقب نقض پيمان و طرد نمودند تا ديگران حساب كار خود را بفهمند و اعتراضات را ادامه ندهند بدون اينكه پاسخى به سوالات و گمانه هاى نامه سرگشاده داده باشند. شاپور راسخ منكر حرف هاى خود شد و به نوعى آنها را نظرات شخصى خود شمرد، بيت العدل هم خود را بى اطلاع از كنفرانس قلمداد نمود و چند فحش از نوع آنچه ذكر شد حواله نويسنده نامه سرگشاده نمود و از اينكه نامه بين بهائيان دست به دست مى گردد سخن گفت و معترض را كوبيده ولى شاپور راسخ را يك بهائي " مجرّب" ناميد يعنى مى داند كه چه مى كند! اما با اين اشتلم ها و گرد و خاك بيت العدل ، موضوع پايان نيافت و سر از شبكه هاى تلويزيونى خارج در آورد. شبكه مردم تى وى، كه مدتى نقش شبكه اجاره اى خود بهائيان را ايفا نموده بود از موضوع مطلع شد و از نويسنده نامه در خواست نمود كه در استوديوي شبكه حاضر شود و مطالبش را بگويد.ظاهرا نويسنده بدليل حملات تشكيلات به او پس از پيام بيت العدل اظهار مي كند كه بدليل عدم تأمين جانى توان حضور ندارد و خواست كه مجري برنامه نامه او را بخواند و سخنرانى شاپور راسخ را هم پخش كند. مجري در برنامه اى چنين مى كند و از جامعه بهائي توضيح مى خواهد كه جواب يك نامه مودبانه و مستدل كه تهديد جانى نيست و اگر پاسخى دارند ارائه دهند. از ايجا به بعد موضوع جالب تر مى شود. نماينده بهائيان به نام " بيژن يگانه" حاضر مى شود و ضمن ادامه همان فحش ها و بد و بيراه ها به خانم نويسنده نامه( بهاره مقدم) و خانم ديگري به نام ( عهديه دارابى) شاپور راسخ را فاقد هنر سخنوري ناميده و گفته سن بالاى هفتاد سال سن ناتوانى و فراموشي و ضعف قواى عقلى ومعافيت است و خلاصه از شاپور هشتاد ساله انتظار كار معقول نيست!
(غافل از آنكه بيت العدل او را مجرّب ناميده است) و سپس شروع مي كند به بد و بيراه گفتن به ميهمانان كنفرانس مثل نورى علاء و همه كاسه كوزه ها را سر او مي شكند. در حاليكه نورى علاء و نوري زاده و جهانبگلوئى وتنى چند از اپوزيسيون خارج از سه ماه قبل دعوت شده و مقاله خود را هم ارسال نموده بودند... بعد شروع مي كند بد و بيراه گفتن به امثال فريدون آدميت و هما ناطق و اسماعيل رائين و مورخان ديگر به جرم تاريخ نگاري خلاف مذاق بهائيان و حتى به هلاكوئي مبلغ قديمى بهائي كه ظاهرا طرد شده هم رحم نمى كند....
اين همان چيزى است كه بهائي پژوهى اصرار بر آن داشت و علاقمند بود روشنفكران و دگر انديشان را مطلع كند كه فريب شعارهاى قشنگ و حقوق بشري تشكيلات بهائي را نخورند چون به محض اولين انتقاد، همان به سرشان خواهد آمد كه بر سر بهاره مقدم بهائي آمد و القابى مثل معاند و مغرض و مزور و مكار و... نصيبشان خواهد شد و فحش هائي مثل فحش هائي كه به آدميت و هما ناطق و رائين و نوري علاء و...نثارشان خواهد گرديد.
از اين دوگانه ها در بهائيت بسيار است. وقتى بهاء الله و عبدالبها برادرانشان ازل و محمد على را به انواع فحش ها مى نوازند، راه براى پيروان براى فحاشى به روشنفكران و دگر انديشان گشوده است...