BBC،بهائیت و خشونت!

ارسال پست
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط Sardabir »

BBC،بهائیت و خشونت

روز یکشنبه هفتم اسفند،پژوهش در تاپیک "اتفاقات نوشت:

{بازهم بی بی سی و بهائیت !

یکی از دوستان خبر داد که تلویزیون فارسی بی بی سی چند شب قبل در برنامه ای به

نام" پرگار" به موضوع بهائیت و نیز سازمان منتقد آن در گذشته( یعنی انجمن حجتیه)

بین سالهای سی و دو تا پنجاه و هفت شمسی در ایران پرداخته است.مطابق معمول و

به شکل جانبدارانه همیشگی ، bbc از زبان نماینده بهائیان در میزگرد (یعنی عرفان

ثابتی) اعلام کرد که در آن زمان علیه آنان خشونت اعمال می شده است و اصلا

مسلمانان شیوه های خشونت آمیز علیه دگر اندیشان به کار برده اند و صحبت نفی و

طرد و شمشیر می نمو ده اند و باز سفره مظلوم نمائی و آن هم در بی بی سی "بنگاه

خبرگزاری بریتانیا"BBC (بخوانید بنگاه خبرگزاری بهائیان)...!


بنده کاری به گذشته ندارم و اطلاع تاریخی کاملی هم از آن دوران ندارم که قضاوت کنم

لیکن تعجب می کتم از بهائیت که در یک رسانه فراگیر صحبت از چیزی می کند که

خودش مرتکب شده و می شود و باصطلاح خشونت را نه تنها برای دگر اندیشان

بلکه حتی برای خود بهائیان اعمال می نماید. غیر بهائیان را به بدترین القاب مثل زنا زاده

صدا می زنند و مشرک می خوانند ونافهم و بی شعور و بی ارزش نام می دهند و حتی

به شواهد تاریخی خود جناب بهاءالله دست به ترور و ضرب و شتم وحذف فیزیکی

مخالفان زده است و بیت العدل فعلی هم به شیوه خشونت آمیز طرد، مخالفان را می

نوازد و حتی بهائیان ارتدکس را به جرم مخالف بودن با بیت العدل از حقوق خود در امریکا

محروم نموده که پرونده آن در دادگاه های امریکا مطرح است...

بد نیست تاپیکی به نام بهائیت و خشونت گشوده شود و هرکس مطالبی در این زمینه

دارد ارائه دهد تا معلوم شود در بهائیت خشونت وجود دارد یا ندارد...}



بعد از آن هم دوباره امروز (5شنبه یازدهم اسفند)تقاضا نمود:

سردبیر گرامی

باسلام و عرض ارادت

در اتفاقات عرض کردم در بی بی سی یک برنامه بود در بررسی بهائیت و حجتیه و

اعمال خشونت علیه بهائیان که به نظر می رسد نیاز به یک تاپیک دارد چنانچه صلاح

دیدید و دوستان هم مایل بودند چنین مجالی با گشودن تاپیکی به نام "BBC،بهائیت و

خشونت" فراهم آید.


این تاپیک گشوده شد تا ایشان و دیگران اگر مطلبی دارند ارائه دهند.
pajohesh
فعّال
پست: 265
تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط pajohesh »

با تشکر از سردبیر گرامی

چون بزرگ ترین ایرادی که نماینده بهائی در میزگرد مطرح نمود انتساب خشونت به مسلمانان بود لازم دیدم

عرض کنم "نشاید رطب خورده منع رطب نماید!" وقتی خود رهبران و تشکیلات بهائی هم نسبت به دیگران و

هم نسبت به مخالفان خودی خشونت روا می دارند نشاید که دیگران را به عدم خشونت دعوت نمایند. ذیلا

نمونه هائی از خشونت در احکام و رفتارهای آنان را متذکر می شوم.

1. خشونت با دگر اندیشان


رهبران بهائی منکران بهائیت را به زشت ترین فحش ها یعنی فحشاء و زنا زادگی می نوازند و می گویند:


کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند.جناب بهاءالله در مورد منکرین خویش چنین فرموده اند:

من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم.

یعنی حتی به برادر و خواهر خود(ازل و عزیه)هم که مخالف او بودند رحم نمی کند و آنها را با این عبارت زنا زاده می نامد !

همچنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از

مادر خود بپرسندچنانکه در صفحه 79 کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه 355 باب یازدهم تصریح شده است که :

قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه

بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است !


2-خشونت با خودی های معترض

تشکیلات بهائی،کسانی را که از فرمان آنها سرپیچی کند با یک تنبیه قرون وسطائی به نام "طرد" ،تنبیه می کنند.بدین

معنا که او را از حقوق اداری بهائیت محروم نموده و اجازه صحبت کردن هر بهائی (حتی فرزند و همسر و پدر و مادر و

برادر و خواهر و دوست وهمسایه و همکار و ...)را با او نمی دهند و ارتباط با او را ممنوع می کنند...

طرد روحانی که از تنبیهات و مجازاتهای دوران پیشا مدرن است و نسبت جذام روحانی به مخالفین

دادن از جلوه های خشونت در بهائیت است. توجه خوانندگان سایت را به برخی از افرادی که توسط

جناب شوقی طرد روحانی شده اند جلب می نمایم:

1- طرد روحانی روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا در سال 1935 بدون

تایید شوقی افندی

2- طرد روحانی زهرا خانم نواده دختری جناب عبدالبهاء همسر ورحی افنان بدلیل ازدواج بدون

کسب موافقت شوقی افندی

3-طرد روحانی ثریا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان به دلیل

ازدواج با یک ناقض عهد (مخالفان داخلی )

4-طرد روحانی فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان

5- طرد روحانی فیضی افنان نواده جناب بهاءالله

3-خشونت با عالمان مسلمان

دادن لقب گرگ زاده به یکی از علمای اسلام (شیخ محمد تقی نجفی ) و "ابن الذئب" خواندن او و نیز کشتن

یکی دیگر از علمای مسلمان به نام شیخ محمد برغانی مشهور به شهید ثالث از مصادیق خشونت در بابیت و

بهائیت است که مخالف با سایر ادعاهای بهاییت مانند وحدت عالم انسانی است و با "عبارات تبلیغی آنان همچون

" همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار... " قابل جمع نیست.

{توضیح اینکه "لوح ابن ذئب" نام کتابی است نوشته جناب بهاالله موسس آیین بهاییت خطاب به آقا نجفی

اصفهانی از علمای بزرگ اسلام نوشته و او را بچه گرگ نامیده و اهانت های دیگر نیز به او نموده است.}



4- خشونت با غیر بهائیان و حیوان خواندن آنان

از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و

حیوانات شمرده می شوند.لذا شهروندان غیر بهائی ،سهمی از انسانیت نداشته و

اصولا انسان نیستند چه رسد به اینکه حقوق شهروندی داشته باشند.این هم شاهد:

میرزا در کتاب بدیع صفحه 213 نوشته است:

«نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی

الله محشور و مذکور»!

بنا بر نصوص بهائی هرکس غیر بهائیان را انسان بنامدیا برای آنها رتبه ای قائل شود، از

همه فیوضات و مراحم خداوندی محروم خواهد بود!

حضرت بهاءالله در کتاب بدیع ، صفحه ی 140 می نویسد :

«الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از

جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه

و مقام نماید»!

5-خشونت از طریق تحریم ملاقات و معاشرت و کاشتن بذر دشمنی

از نظر رهبران بهائی، ملاقات دگر اندیشان حرام است:

"إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین، بدان که خدا بر احبایش

دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است" (مائده آسمانی، ج4، ص 280)

جالب است دانسته شود که از نظر بهائیت ،شیعیان هم جزو مشرکین محسوب می

شوندو طبیعتا لقای این مشرکین هم حرام است چنانکه درص 140 مائده ج 4 و نیز

رحیق مختوم ص 595 آمده است:

«لعمرالله (به خدا سوگند)حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و

مسطور»! یعنی سوگند هم یاد می کند که شیعیان مشرک هستند و تاکید می نماید

که این موضوع در" صحیفه سرخ"(؟!) هم ذکر شده است!

شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضین را ندارند!

سران بهائی صراحتا دستور داده اند که با معرضان از بهائیت ،نشست و برخاست و

همنشینی و انس پیدا کردن،حرام است زیرا ممکن است این دیدارها بهائیان را نسبت به

بهائیت دلسرد نمایدو این دستور از آسمان صادر شده است!:

«باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیم

که قسم به خداکه انفس خبیثه انفس طیبه را می گدازد چنان که نارحطب یابسه را و

حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53)

همچنین : «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز

نه، هذا حکم قد نزل من سماء‌ آمر قدیم» (بهاء الله، مائده آسمانی، ج 8، ص 74 چاپ

جدید، باب معاشرت با معرضین جایز نه!)
pajohesh
فعّال
پست: 265
تاریخ عضویت: دوشنبه 7 آبان 1386, 1:32 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط pajohesh »

6-خشونت با مخالفان

عزیه خانم خواهر بهاءالله در مورد خشونت های برادرش مطالبی نگاشته و پرده از روی اسرار

زندگی ایشان در دوره تبعید به عراق برداشته است.به مطالب او در کتاب تنبیه النائمین توجه فرمائید:

عزیه خانم در ادامه جوابیه خویش به عبدالبها ، به بیان وقایع و رویدادهای دوران بازگشت

میرزا به بغداد می پردازدو بهاءاله را محور شرارت می نامد وبه بیان شرحی از شرارت های

او در قلع و قمع مخالفینش می پردازد ومی گوید "با آن ادعای حسینی کردن ،اشرار شمر

کردار را بدور خود جمع کردند" و خود به عنوان محور شرارت ،مشغول قتل و خونریزی شدند.

تفصیل این مطلب را چنین می نویسد(صفحه 11 ):

"رابعا جمع آوری جمعی از قلاش و اوباشهای ولایات ایران و جسته گریخته های آن سامان را

که در هیچ زمان به هیچ مذ هبی داخل نشده وبه هیچ پیغمبری ایمان نیاورده جز آدمکشی

کاری نیافته و بغیر از مال مردم بردن بشغلی نشتافته با آن ادعای حسینی کردن،اشرار

شمر کردار را بدور خود جمع نمودند از هر نفسی که غیر از رضای خاطر از ایشان نفسی بر

آمد قطع کردند،از هر سری که جز تولای ایشان صدائی بر آمد کوبیدند واز هر حلقی که غیر

از خضوع به ایشان حرفی بیرون آمد ،بریدند واز هر دلی که در او سوای محبت ایشان بود،

شکافتند"...

نتیجه این شرارت ها فرار بابیان رده اول (که حاضر به پذیرش بهاءاله به عنوان جانشین باب

نشده بودند) از بغداد و ایجاد رعب شدید در میان آنان و قتل و کشتار مخالفان بود.عزیه این

تیم شرور را "جلادان خونخوار "نامیده و ادامه می دهد :

"اصحاب طبقه اول که اسامیشان مذ کور شد از خوف آن جلادان خونخواربه عزم زیارت اعتاب

شریفه به جانب کربلا و نجف و برخی به اطراف دیگر هزیمت نمودند.سید اسمعیل اصفهانی

را سر بریدندو حاجی میرزا احمد کاشی را شکم دریدند . آقا ابوالقاسم کاشی راکشته در

دجله انداختند.سید احمد را به پیشدو کارش را ساختند. میرزا رضا خالوی سید محمد را

مغز سرش را به سنگ پراکندندو میرزا علی را پهلویش را دریده به شاهراه عدمش راندندو

غیر از این اشخاص جمعی دیگر را در شب تار کشته اجساد آنها را به دجله انداختند و

بعضی را در روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره کردند چنانکه بعضی از

مومنین و معتقدین رااین حرکات ،فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گردید بواسطه این اعمال

زشت و خلافکاری هااز دین بیان عدول کرده و این بیت را انشاد نموده در محافل می

خواندند و می خندیدند :

اگر حسینعلی ، مظهر حسین علی است هزار رحمت حق بر روان پاک یزید !!

"و می گفتند ما هر چه شنیده بودیم حسین مظلوم بوده است نه ظالم !"(صفحه 12)

این چهره ای است که عزیه از برادرش در دوران بغداد ترسیم می نماید. دوران آغازین دیانت

مدعی مهر و محبت وصلح ویگانگی و وحدت عالم انسانی !!


7- خشونت با مجرمان

یکی از بحث های حقوق بشری امروز عدم خشونت با مجرمان است و روش هائی مثل

شکنجه و کشتن و سوزاندن و خردکردن شخصیت و ...را مخالفت می کنند.

دز بهائیت برای دزد و محترق یک مجازات خشن در نظر گرفته شده مثل انگ زدن به

پیشانی برای دزد و سوزاندن محترق یعنی کسی که خانه ای را آتش بزند:

داغ زدن بر پیشانی دزد

موضوع داغ زدن بر پیشانی یا اعضای بدن بردگان و نوکران را در گذشته های دور به خاطر

دارید. با این داغ ها یک علامت پاک نشدنی را در بدن آن برده حک می نمودند که هم

قابل زدودن نباشد و هم موجب شناسائی او در جمع انبوه آدم های دیگر گردد.از همین

مکانیسم برای مشخص نمودن حیوانات و احشام خود هم بهره می بردند. این مکانیسم

_یعنی داغ زدن _پیشرفته ترین وسیله در این زمینه محسوب می گردید.زیرا علامت

گذاشتن با رنگ و امثال آن یا گذاشتن پلاک و گردن بند و دستبند ،همگی قابل ازاله بود

ولی داغ زدن _یعنی علامتی را با فلز داغ بر پوست فرد یا حیوان نهادن _ قابل محو یا

ازاله نبود.

در کتاب مستطاب اقدس، همین مکانیسم برای مشخص ساختن مجرمی مثل دزد

سابقه دار توصیه بلکه واجب شده است.به عبارت این کتاب توجه فرمائید:


"قد کتب الله علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف

بها لئلا تقبله مدن الله و دیاره.ایاکم ان تاخذکم الرافه فی دین الله اعملوا ما امرتم به من

لدن مشفق رحیم"!!

یعنی خداوند برای سارق ابتدا تبعید نمودن و سپس در مرحله دوم زندان کردن را مقرر

ساخته است و در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا

به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود

تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند.مبادا شما را اندیشه مهربانی نمودن با این فرد ،در سر

بیفتد! این حکمی است که از سوی مشفق مهربان به آن مامور و موظف شده اید !!

در بررسی این حکم و دستور در کتاب مستطاب اقدس ،سوالات و مطالب زیر برای

محققین مطرح می شود:

1- مجازات دزد در مرحله اول تبعید است اما در این حکم مشخص نفرموده اند که تبعید

سارق به عنوان مجازات از محلی که سرقت نموده و مردم و ماموران او را شناخته اند به

محلی غریبه که او را نمی شناسند و راحت می تواند دوباره به کار خود ادامه دهد _و تا

مدتی هم احتمالا گیر نیفتد_چه عواقب و یا فوایدی در پیشگیری از جرم دارد؟!


2-زندان نمودن دزدی که برای بار دوم دست به دزدی زده و ملحق نمودن او در زندان به

جمع دزدان دیگر دستگیر شده _ تا هرچیزی را هم که بلد نیست از دیگردزدها بیاموزد

_چه فایده ای در پیشگیری از جرم دارد؟!

3-در این حکم ،فرق میان دزدان کوچک _که برای امرار معاش ناگزیر به دزدی شده اند _با

دزدان حرفه ای و جهانی که کلان دزد محسوب می شوند گذاشته نشده است و هردو

به طور یکسان باید به زندان منتقل شده در کنار هم زیست نمایندمگر اینکه شارع کتاب

اقدس دستور به ایجاد زندان های متعدد برای انواع دزدان بدهند که کتاب اقدس در این

زمینه ساکت است.

4-این دستور نوین برای داغ زدن یا علامت گذاشتن بر پیشانی دزدان _که در هیچکدام از

ادیان الهی سابقه نداشته است_ به چه وسیله و چه زبان و در چه اندازه و توسط چه

کسانی و پس از احراز از چه دادگاهی باید اجرا شود؟!

5- وظیفه شما در هر محلی که وارد می شوید و با هر کسی که برخورد می نمائید این

است که قبل از هرگونه تماس و سلام و علیک ابتدا و در مرجله نخست پیشانی او را

کنترل نمائید که آیا دزد است یا نیست؟!علامت دارد یا ندارد؟!

6-اصلا دچار جو زدگی نشوید و هوس مهربانی نمودن با این دزدها را ننمائید که در مورد

آنها باید سفت و خشن باشید که این حکم اقدس است و باید در همه جهان (اروپا و

امریکا و استرالیا و آفریقا و آسیا)در قرن بیست و یکم و هزاره سوم اجرا شود.

7-کتاب اقدس به این سوال پاسخ نداده که آیا این حکم اصلا در تناقض با آن حکم که

می گفت گرگان خونخوار را هم مثل آهوان ختن مهربانی کنید و مشک معطر به مشام

رسانید هست یا نیست؟!

اما حکم سوزاندن:


آئینی که مدعی است من پیام آور محبت هستم و با عداوت میانه ای ندارم

و حتی گرگان خونخوار را می گوید ملجا و پناه شوید ومحبت کنید و مشک ختن به

مشامشان برسانید و همه احکام قصاص را می گوید منسوخ داشتیم و دستور به محبت

و رافت دادیم یکباره و در یک چرخش سیصدو شصت درجه ای ،خشن ترین حکم را در باره

خطا کاران صادر می نماید: سوزاندن!!

تعجب نکنید در بهائیت حکم کسی که خانه ای را آتش بزند ،سوزاندن است!

یعنی خود سوزاننده را بیاورند و نفت روی او بریزند و آتشش بزنند یا کنارش آتش افروزند و

او را زنده زنده در آتش افکنند!!

تصور این صحنه قرون وسطائی را بنمائید که مردم بهائی همه در استادیوم جمع شده اند

و مشغول تماشا هستند که ناگاه خطا کار را می آورند و مامور اجرای حکم می گوید :

جناب ولی امر (البته فعلا که بهائیت ولی امر ندارد،لابد می گوید جناب رئیس بیت

العدل)اجازه می فرمائید حکم را اجرا کنیم؟!

و او سری به نشانه موافقت تکان می دهد و در این هنگام جلاد وظیفه خود را آغاز می

کند...

چند لیتر نفت را که از قبل آماده شده روی تمام قسمت های بدن خطاکار می ریزد و

سپس کبریت (یا فندک) را از جیب در می آورد و منتظر فرمان رئیس بیت العدل(که لابد

یکی از همان نه نفر مستقر در اسرائیل است) می ماند.در این لحظه تاریخی ،رئیس

انگشت اشاره را به نشانه کشتن رو به پائین می برد و مامور اجرا فندک را به بدن

خطاکار نزدیک می کند و با گفتن یک "الله ابهی" طرف را آتش می زند...

جمعیت حاضر در استادیوم که همه بهائی هستند یکباره از شوق اجرای حکم حضرت

خدای زندانی( یعنی میرزا حسینعلی بهاءالله )از جا بر می خیزند و یکصدا فریاد"الله

ابهی" سر می دهند و برای جلاد ابراز احساسات می کنند... اما خطا کار مشغول

سوختن است وهرچه بیشتر آن خطاکار سوخته می شود جمعیت بیشتر شادی می

کنندوگویند الحمد لله که حکم دین محبت اجرا گردید...!

****
این عین عبارت کتاب اقدس است:

"ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه "

اگر کسی عمدا خانه ای را آتش زد باید او را بسوزانید !!

البته جناب خدای زندانی یک تخفیف هم داده و گفته اگر کمی دینتان

ضعیف بود و نخواستید حکم الهی مرا اجرا کنید حداقل او را تا آخر عمر در زندان اندازید و

غذا ولباس و پوشاک هم به او بدهید تا در این مسافرخانه مجانی روزگار بگذراند و به

ریش کسانی که خانه شان را آتش زده بخندد.اگر چنین کاری را کردید "لا باس

علیکم"یعنی گناه نکرده اید ولی حکم اصلی همان سوزاندن است: "و ان تحکموا لهما

حبسا ابدیا لا باس علیکم!

باس بر شما نیست یعنی از این تغییر حکم(حبس ابد بجای سوزاندن) گناه نکرده اید ولی

بدانید فرمان درست همان است که گفتم:

سوزاندن و سوزاندن!

کاش بهائیت فراگیر شود و در جهان حاکمیت یابدتا شاهد ساخت این

استادیوم هائی که بمنظور اجرای حکم سوزاندن کتاب اقدس ساخته می شود باشیم !!


8- خشونت بابی ها با مردم بی گناه روستاها



در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او (1264) از سوی مریدان علی محمدباب

،‌آشوب هایی در کشور پدید آمد که از جمله، رویداد قلعه شیخ طبرسی در مازندران بود.

در این آشوب ، جمعی از بابیان به رهبری ملاحسین بشرویه ای (باب الباب)و ملا محمد علی

بارفروشی (ملقب از سوی بهاءالله و قره العین به قدوس)،‌قلعه طبرسی را پایگاه خود

قرار دادند و اطراف آن خندق کندند و خود را برای جنگ با قوای دولتی آماده ساختند. از

سوی دیگر بر مردم ساده دل که در پیرامون قلعه زندگی می کردند، به جرم «ارتداد»

هجوم آورده به قتل غارت ایشان می پرداختند ‌،‌به گونه ای که یکی از بابیان می نویسد:

«جمعی رفتند و در شب یورش برده، ده را گرفتند و یک صد و سی نفر را به قتل

رسانیدند. تتمه فرار نموده ، ده را با حضرات اصحاب حق ، خراب نمودند و آذوقه ایشان

را جمیعاً به قلعه بردند (حاجی میرزا جانی کاشانی ، ص 162) و چنین می پنداشتند

که یاران مهدی موعودند و به زودی جهان را در تسخیر خود خواهند گرفت و بر شرق

وغرب فرمانروایی می کنند؛ چنان که بابی مذکور می نویسد:

«حضرت قدوس (محمد علی بارفروشی) می فرمودند که : ما هستیم سلطان به حق و

عالم در زیر نگین ما می باشد و کل سلاطین مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند

گردید»(همانجا) .

پس میان ایشان و نیروی دولتی جنگ درگرفت و فتنه آنان با پیروزی قوای دولت و کشته

شدن ملامحمد علی بارفروشی در جمادی الثانی 1265 پایان گرفت.

9- خشونت با رقبا

جناب بهاءالله شخصا با رقبای خود در کمال خشونت رفتار می نموده اند.به شهادت

تاریخ نگاری خواهرش این رفتار ها از ایشان سرزده است که عزیه خانم به برادر زاده

اش عبدالبها می گوید:

"جناب ابوی(یعنی بهاءاله که پدر عبد البهاء باشد) کاری کردند بخلاف دیدن ومشی انبیا و

حکم خدا که فرموده "و قولوا قولا لینا " . اشراری که خود را منسوب به اینطایفه کرده و

بی دین و لامذهب صرف بوده چون سید ببر کاشی و شاه میرزای کاشی ،اغوا نموده

علاوه بر قتل آن مظلو مین که از مومنین بیان شهید کردند اراده به قتل ملاآقای در بندی

کرده که اورا کشته اموال او را ببرند و این حرکت زشت چون تیر انداختن به شاه ایران

سبب اختلال حال و اغتشاش امر قاطبه بیا نیین و اسباب تحیر بلکه موجب تنفراغلبی از

علماء بزرگ گردیده که کسی را که برهانی باهر و بینه ای بین در دست است شایسته

نیست که فساد و فتنه آغازد و خود را مورد توبیخ عارف و عامی سازد.(همان .ص 54 )

******************

عزیه خانم در قسمت دیگری از رساله اش ، اشاره به عبارتی از عبد البها که گفته "مقامات

هر کسی از روش وسلوک او واضح و مشهود گردد" می نویسد:

"اینکه نوشته اید مقامات هر نفوسی از روش و سلوک او واضح و مشهود گردد، روش و

سلوکی که عند الله مرضی و محبوب باشد ندانستم کدام بود (؟!) : معارضه بانقطه بیان و

مخالفت با کتاب و سنت و حکم به قتل جمعی از ادلاء بیان چون جناب حاجی سید محمد

اصفهانی و غیره درعکا ودر کربلا چون ملا رجبعلی قهیر و برادرش و درکاظمین مثل میرزا

بزرگ کرمانشاهی ودر عکا جمعی از مومنین دیگر ...احدی را نبایدمحزون نماید چه جای

آنکه با کمال قساوت قلب ، حکم به قتل چنین بزرگواران نماید : من قتل نفسا متعمدا

فجزائه جهنم به گمان اینکه بواسطه قتل این نفوس مقدسه انوار الهی خاموش و عهدی

که بسته اند فراموش خواهد شد .روش و سلوکی غیر از عوام فریفتن وخواص کشتن و

انکار حق کردن و دعوی ناحق نمودن و... شرب دخان کردن و فتوی به ملاهی و مناهی

دادن و صراحه دروغ گفتن و تهمت زدن و افترا بستن و اسمش را پلتیک الهی گذاردن و

نسبت کذب به نقطه بیان دادن ،سلوک و روشی دیگر دیده و شنیده نشده..." (همان ص

63 )

************************

از همه جالب تر آنکه عبد البها سخنان عمه اش را در مورد تروریسم و قتل و غارت بابیان در

عراق به سر کردگی پدرش را انکار نمی کند بلکه به نوعی آن را تایید نموده و با این

عبارت از آن یاد می نماید:

"زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (منظورش بابیان طرفدار ازل ومخالف بهاءاله

است ) را همیشه خائف و هراسان داشت.سطو تش(مقایسه کنید کلمه"سطوت" در

سخن عبد البها را با کلمه" سطوت" به کار رفته در ایقان توسط بهاءاله) چنان درعروق و

اعصاب نفوذ نموده بود که نفسی در کربلا و نجف در نیمه شب جرات مذمت نمی نمود و

جسارت بر شناعت نمی کرد تا آنکه کل طوائف و ملل متفق شدند و پای دول درمیان آمداز

عراق به مدینه کبیره( اسلامبول )هجرت شد.(مکاتیب جلد دوم 177 ).

این است دین مدعی وحدت عالم انسانی و صلح و محبت و …که کارش را با ترور و قتل

وفساد و خونریزی آغاز نموده است به اعتراف کتابهای خودشان و شاهدان واقعه از

نزدیکترین خویشاوند انشان !!

**************
مطالب دیگری از جلوه های خشونت یا خشونت زا بودن احکام بهائی همچون اعراض از

شیعیان به عنون مشرکین و اعراض کامل از ناقضین و اجتناب کامل از ناقضین و مخالفین

ولو اینکه پدر و مادر و برادر و خواهر و همسر باشند ونیز مطالب دیگر ،را به وقتی دیگر

موکول می نمایم.

با تشکر پژوهش
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط Sardabir »

ضمن تشکر از پژوهش برای گشودن بحث منتظر نظر دیگر دوستان هم هستیم.
yas
فعّال
پست: 216
تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط yas »

از بحث دوست عزیز پژوهش استفاده کردم .

شاید به خشونت های تاریخی هم می شد اشاراتی داشت :

به سه جنگ تاریخی و کشته شدن هزاران ایرانی در جریان آن جنگ ها...

و به خشونت های جدید در جریان جنگ عراق و لشکر کشی امریکائی ها و انگلیسی ها

و...به عراق و کشته شدن هزاران انسان و تخریب یک کشور...به بهانه وجود سلاح

اتمی در آنجابه گزارش دیوید کلی و تد پترسون بهائی که گزارش دادند آنجا سلاح اتمی

وجود دارد...

که بعدها خودشان اعتراف کردند سلاحی در کار نبوده و افتضاح آن آشکار شد و بوش

هم در کتاب خاطرات خود نوشت...

.دیوید کلی خزانه دار محفل بهائیان انگلیس را کشتند تا سندی باقی نماند و خانم تد

پترسون افسر امریکائی که دیوید کلی را بهائی کرده بود را هم از انظار مخفی کردند...

خشونت از این بالاتر هم می شود تصور کرد؟!
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط Sardabir »

موضوع "خشونت" را بی بی سی در برنامه های دیگر" پرگار" هم دنبال کرده است و از زبان بعضی میهمانان تلاش نموده آن را بطور اصولی به دین اسلام
آن هم از نوع راستین اش و اسلام صدر با توسل به واژه "ذکر" نسبت دهد!
چنانچه جناب یاس تمایل داشته باشند نقدی بر این موضوع هم داشته باشند.
yas
فعّال
پست: 216
تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط yas »

سردبیر گرامی
ضمن تشکر از لطف شما بنده هنوز آن قسمت را ندیده ام چنانچه متن های آن به دستم برسد با کمال میل فرمایش حضرتعالی را اطاعت خواهم نمود.یکی از دوستان متنی را در باره سخنان نیکفر برایم ارسال نمود ولی باز به نوعی متن اصلی نبود. به دنبال متن آن جلسه پرگار هستم تا به اتکا به اصل گفتگوها دیدگاه ها بررسی یا نقد بشود.

اصل ادعا که خشونت را به اسلام نسبت دهند که جدید نیست.شاید این اتهام از اصحاب کلیسا شروع شد که اسلام را به لحاظ تشریع جهاد،دین شمشیر نامیدند و جهاد را سازمان خشونت.اما آنان که تحقیق های بدون تعصب کردند این داعیه را رد نمودند چون دیدند جنگ های اسلام همه تدافعی بوده و یک مورد هم جنگ پیشگیرانه.
البته برای جلوگیری از خشونت هم گاهی باید خشونت اعمال گردد تا جرم در ریشه خشکانده شود چنانکه در تمام نظامات حقوقی عالم معمول است و هیچ خردمندی با آن مخالفتی ندارد.

داستان اسلام فعلی و نسبتش با اسلام صدر _که طرح کرده اند_ هم مشکلی را حل نمی کند.هرجا که کسی بخواهد نظامی را پیاده کند( از نوع بشری) دچار خطا و لغزش هم می شود و این ربطی به اسلام یا مسیحیت یا حتی نظامات اجتماعی و اقنصادی هم ندارد و همه جا آسمان همین رنگ است.لیکن شیعه یک نگاه دیگر هم دارد.او برای نظام اکمل ،نظام اولی الامر را معتقد است که با اتکا به عصمت ،برترین نظام اجرائی را معمول می دارند که یک جلوه اش در حکومت علوی بود و جلوه دیگرش در حکومت مهدوی خواهد بود که آن توضیحی دیگر می خواهد که در مقالتی تفصیلی به آن بپردازیم...
Sardabir
فعّال
پست: 454
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm

پاسخ: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط Sardabir »

یاس عزیز

یکی از کاربران در مورد این بحث شما تقاضا نموده که ادامه یابد و شما مطالبی در این زمینه داشته باشید .او نوشته است:
"جناب یاس
همانطور که گفتید از بزرگ ترین اتهاماتی که به ادیان امروز مطرح می کنند همین موضوع خشونت است. همه بشریت هم درگیر آن است و نظامات حقوقی جهان هم در شکل های مختلف برای آن راهکارها ئی اندیشیده اند.ربطی به دین خاصی هم ندارد.مگر مسیحیت در گیر پاسخگوئی به خشونت اصحاب کلیسا و دادگاههای انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطی و جنگ های صلیبی نیست؟ برای مقابله با خشونت ،باید تعریف از خشونت و تفاوت آن با راهکارهای مقابله با خشونت که الزاما خشونت در آن است ،تفاوت قائل شد.گاهی برای مقابله با خشونت بزرگتر باید خشونت اعمال شود چنانکه در نظامات حقوقی جهان معمول است.اگر این موضوع را بویژه نوع تطبیقی آن با بهائیت بشکافید همه استفاده خواهیم نمود."ارادتمندمواسات
0066hanifnoor
پست: 0
تاریخ عضویت: دوشنبه 18 اسفند 1393, 1:27 pm

Re: BBC،بهائیت و خشونت!

پست توسط 0066hanifnoor »

جناب ابوی(یعنی بهاءاله که پدر عبد البهاء باشد) کاری کردند بخلاف دیدن ومشی انبیا و

حکم خدا که فرموده "و قولوا قولا لینا " . اشراری که خود را منسوب به اینطایفه کرده و

بی دین و لامذهب صرف بوده چون سید ببر کاشی و شاه میرزای کاشی ،اغوا نموده

علاوه بر قتل آن مظلو مین که از مومنین بیان شهید کردند اراده به قتل ملاآقای در بندی

کرده که اورا کشته اموال او را ببرند و این حرکت زشت چون تیر انداختن به شاه ایران

سبب اختلال حال و اغتشاش امر قاطبه بیا نیین و اسباب تحیر بلکه موجب تنفراغلبی از

علماء بزرگ گردیده که کسی را که برهانی باهر و بینه ای بین در دست است شایسته
[url=http://www.learnalanguage.com/learn-latin/]learnalanguage - learn latin[/url]

نیست که فساد و فتنه آغازد و خود را مورد توبیخ عارف و عامی سازد.(همان .ص 54 )
ارسال پست