نگاهی به کتاب اقدس
-
- فعّال
- پست: 251
- تاریخ عضویت: سهشنبه 31 مرداد 1385, 2:57 pm
اگر دوستان گرامی اجازه دهند برای مزید اطمینان خاطر جناب محمود مبنی بر ادعای جناب باب بر این که او ذات خدا و خود خود خود خداست، سخنی در تأیید این ادعا از جناب بهاء الله بیاورم که راه هر گونه توجیهی بسته باشد. از جناب محمود مثل همیشه جسارتا درخواست می کنم پیش از پاسخ های شتاب زده و احیاناً دور کننده بحث از مسیر اصلی، نخست بیندیشند و لختی درنگ پیشه سازند و سپس پاسخ گویند. از بذل توجه ی ایشان کمال تشکر را دارم.
یکی از الواحی که جناب بهاء الله در بغداد نازل کرده است، صحیفه ی شطیه است. به گفته ی جناب اشراق خاوری:
« چون نسخه صحیفه شطیه بسیار قلیل است، حسب الوعد، در این مقام، آن لوح مبارک را مندرج می سازد. قوله تعالی. صفحه ی 349 رحیق مختوم.
سپس صحیفه ی مزبور را نقل می کند که در بخش پایانی آن چنین آمده است:
... نظر بحب این عبد بآن جناب، این جواب نوشته شد و الا ابدا میل تقریر مطلبی و تحریر حرفی ندارم و کفی بالله شهیدا و علیکم وکیلا. اذا قم برجل الحدید علی الصراط الذی مددناها علی ارض الروح البیضاء و بعین اللبیب فانظر الی ارکانها و قوامها و بسمع الیاقوت اسمع ما ظهر منها فیها فیما سئلت عنها و بکف الذهب و اصابع القدرة خذ ما فیها و علیها و بلسان صف و غنّ و رنّ و کفّ و دفّ بانّه: لا اله الّا هو و ان علیا قبل محمد ذات الله و کینونیّته الباقیة و محمد قبل علی معدن امر الله و ذاتیة الدائمة و طلعة الحی مکمن حکم الله و انیة القائمة و حروف الحی اول مؤمن بالله و آیاته و انا کل به متمسکون و ان هذه کلمة یفصل بین الحق و الباطل الی یوم الذی یقوم الساعة اذا کل یحضرون بین یدی الله و کل بامره قائمون و البهاء علی من آمن به یوم لقائه و کان بین یدیه من القائمین. انتهی. ص 357 رحیق مختوم.
در این سخنان جناب بهاء الله خطاب به یکی از احبا یا کسی که نمی دانیم کیست، فرموده اند که من چون شما را دوست داشتم این جواب را نوشته ام و اگر این دوستی و محبت من به شما نبود، به هیچ روی مایل نبودم چیزی بنویسم. سپس ایشان خدا را بر این سخنشان شاهد و وکیل می گیرند و آن گاه می افزایند:
اینک با پایی آهنین برخیز و بر راه راستی که در زمین روح سپید و روشن گسترانیده ایم، گام بنه و با دیده ای خردمندانه به ستون ها و پایه های آن بنگر و با گوش یاقوت گونه به آن چه که از آن چه که پرسیده ای و آشکار شده است، گوش فراده و با کفی زرسان و انگشتان قدرت آن چه را که در آن و بر آن است، برگیر و با زبان آن را وصف کن و آواز بخوان و فریاد بر آور و کف و دف بزن به این که: معبودی به جز او نیست و همان علی محمد ذات و هستی و بودن باقی و برقرار خداوند است و نیز محمد علی ( قدوس) نیز معدن امر و ذات جاودانه ی اوست و نیز طعلت زنده ( شاید منظور طاهره قرة العین باشد) مکمن ( محل پوشیدگی) حکم خدا و خود پایدار اوست و نیز حروف حی ( هژده نفر مؤمنان نخستین به باب) نخستین مؤمن به خدا و نشانه های اویند و ما نیز همگی به او متمسک ایم و این سخن کلمه ای است که میان حق و باطل را تا روزی که ساعت به پا شود و در آن هنگام همه در پیش روی خداوند حاضر می شوند و همه به امر او قائم خواهند بود. و بهاء بر کسی که در روز لقای او به او ایمان بیاورد و از کسانی باشد که در پیش رویش قیام کرده اند.
ملاحظه می فرمایید که جناب بهاء الله دستور می دهد که پای کوبان و دست افشان و رقص کنان و فریاد زنان و کف و دف زنان، باید بگوییم: لا اله الّا هو و ان علیا قبل محمد ذات الله و کینونیّته الباقیة.
اینک جناب محمود تقاضا می کنم با اندیشه و دقتی که به کار می برید توضیح دهید که این بیان جناب بهاء الله با آن سخن که شما فرموده اید که
بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
چگونه قابل جمع است. از بذل توجه و درنگ و دقت سرکار کمال تشکر را دارم.
یکی از الواحی که جناب بهاء الله در بغداد نازل کرده است، صحیفه ی شطیه است. به گفته ی جناب اشراق خاوری:
« چون نسخه صحیفه شطیه بسیار قلیل است، حسب الوعد، در این مقام، آن لوح مبارک را مندرج می سازد. قوله تعالی. صفحه ی 349 رحیق مختوم.
سپس صحیفه ی مزبور را نقل می کند که در بخش پایانی آن چنین آمده است:
... نظر بحب این عبد بآن جناب، این جواب نوشته شد و الا ابدا میل تقریر مطلبی و تحریر حرفی ندارم و کفی بالله شهیدا و علیکم وکیلا. اذا قم برجل الحدید علی الصراط الذی مددناها علی ارض الروح البیضاء و بعین اللبیب فانظر الی ارکانها و قوامها و بسمع الیاقوت اسمع ما ظهر منها فیها فیما سئلت عنها و بکف الذهب و اصابع القدرة خذ ما فیها و علیها و بلسان صف و غنّ و رنّ و کفّ و دفّ بانّه: لا اله الّا هو و ان علیا قبل محمد ذات الله و کینونیّته الباقیة و محمد قبل علی معدن امر الله و ذاتیة الدائمة و طلعة الحی مکمن حکم الله و انیة القائمة و حروف الحی اول مؤمن بالله و آیاته و انا کل به متمسکون و ان هذه کلمة یفصل بین الحق و الباطل الی یوم الذی یقوم الساعة اذا کل یحضرون بین یدی الله و کل بامره قائمون و البهاء علی من آمن به یوم لقائه و کان بین یدیه من القائمین. انتهی. ص 357 رحیق مختوم.
در این سخنان جناب بهاء الله خطاب به یکی از احبا یا کسی که نمی دانیم کیست، فرموده اند که من چون شما را دوست داشتم این جواب را نوشته ام و اگر این دوستی و محبت من به شما نبود، به هیچ روی مایل نبودم چیزی بنویسم. سپس ایشان خدا را بر این سخنشان شاهد و وکیل می گیرند و آن گاه می افزایند:
اینک با پایی آهنین برخیز و بر راه راستی که در زمین روح سپید و روشن گسترانیده ایم، گام بنه و با دیده ای خردمندانه به ستون ها و پایه های آن بنگر و با گوش یاقوت گونه به آن چه که از آن چه که پرسیده ای و آشکار شده است، گوش فراده و با کفی زرسان و انگشتان قدرت آن چه را که در آن و بر آن است، برگیر و با زبان آن را وصف کن و آواز بخوان و فریاد بر آور و کف و دف بزن به این که: معبودی به جز او نیست و همان علی محمد ذات و هستی و بودن باقی و برقرار خداوند است و نیز محمد علی ( قدوس) نیز معدن امر و ذات جاودانه ی اوست و نیز طعلت زنده ( شاید منظور طاهره قرة العین باشد) مکمن ( محل پوشیدگی) حکم خدا و خود پایدار اوست و نیز حروف حی ( هژده نفر مؤمنان نخستین به باب) نخستین مؤمن به خدا و نشانه های اویند و ما نیز همگی به او متمسک ایم و این سخن کلمه ای است که میان حق و باطل را تا روزی که ساعت به پا شود و در آن هنگام همه در پیش روی خداوند حاضر می شوند و همه به امر او قائم خواهند بود. و بهاء بر کسی که در روز لقای او به او ایمان بیاورد و از کسانی باشد که در پیش رویش قیام کرده اند.
ملاحظه می فرمایید که جناب بهاء الله دستور می دهد که پای کوبان و دست افشان و رقص کنان و فریاد زنان و کف و دف زنان، باید بگوییم: لا اله الّا هو و ان علیا قبل محمد ذات الله و کینونیّته الباقیة.
اینک جناب محمود تقاضا می کنم با اندیشه و دقتی که به کار می برید توضیح دهید که این بیان جناب بهاء الله با آن سخن که شما فرموده اید که
بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
چگونه قابل جمع است. از بذل توجه و درنگ و دقت سرکار کمال تشکر را دارم.
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
شهاب جون
ما چند باره جوابت رو می دیم ظاهرا مطالب ما رو نمی خونی هی می یای جواب می دی1 اگه جئابت رو بدم هم دوباره که نم یخونی عزیزم!
عزیز من، شما یک جمله را بیرون از کل متن آورده ای می خاوهی آن را بررسی کنی ونتیجه بگیری! که ظاهرا همین کار را کرده ای و مشکل شما هم در همین است.
سوالت را باید با در نظر گرفتن آن متن کلی طرح کنی و با پیفرض های آن مطلب.
آن را بیاور تا بحث کنیم پیرامونش.
ما چند باره جوابت رو می دیم ظاهرا مطالب ما رو نمی خونی هی می یای جواب می دی1 اگه جئابت رو بدم هم دوباره که نم یخونی عزیزم!
عزیز من، شما یک جمله را بیرون از کل متن آورده ای می خاوهی آن را بررسی کنی ونتیجه بگیری! که ظاهرا همین کار را کرده ای و مشکل شما هم در همین است.
سوالت را باید با در نظر گرفتن آن متن کلی طرح کنی و با پیفرض های آن مطلب.
آن را بیاور تا بحث کنیم پیرامونش.
-
- پست: 92
- تاریخ عضویت: سهشنبه 17 مهر 1386, 4:59 am
حتما این کار رو انجام بده، منتها یه حرفاییم خودت قبلا زدی که هر چه قدر ازت خواهش کردیم که تکلیفشون رو روشن کنی تا حالا این کار رو انجام ندادی.mahmoud نوشته شده: چشم عزیزم
به زودی در این مورد هم برایت می نویسم!
mahmoud نوشته شده: متن راب اید در تکست خود بررسی کرد و معنا و مفهومی را که از آن می پنداریم باید با دریافت ما از پارادایم بحث و پیش زمینه ی فکری باشد و یا پیش زمینه ی مفهومی که بحث در آن رشد یافته است. گاهی اوقات بعضی افراد تعریفی متفاوت از یک مطلب ارائه می دهند بعد با آن واژه ی قدیمی که معنایی جدید یافه بحث را ادامه می دهند. کسی که بیاید و عجول باشد و از وسط متن بخواند فکر می کند که نویسنده یا پیامبر اشتباه کرده است! (عیک خیلی از ایراداتی که به قرآن می گیرند و با خواندن آیه ی قبلی اش رفع می شود!)
شما دوست عزیز و محقق و جویای حقیقتم! برو و آیات قبل و بعد هیکل الدین را بخوان تا بدانی منظور از آن جمله چیست؟ ا
ر خوانده ای خوب عزیزم توضیح بده که در آن متن آن دو شرطی که برای استشهاد ئوجود دارد را باب چه گونه ترسیم می کند و راه عرفان و واژه هایی را که تعریف می کند چکونه است. اگر هم توانستی متن را بیاور اینجا عزی دلم تا رویش صحبت کنی و دریابی که تحقیق علمی چیست!
اصلا آن صفحات را اسکن بگیر بیار اینجا عزیزم تا با هم بررسی کنیم.
آقا جون ما که نگفتیم حضرت مارکس چی گفتن که شما بیای فرمایش ایشون رو برای ما توجیه کنی. ما گفتیم حضرت باب فرمودن "ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته"، شماهم ادعا کردی که می تونی از روی لوح هیکل الدین، این جمله رو توجیه کنی (با استفاده از اون دو شرطیه که حضرت باب ترسیم کردن و راه عرفان و واژه هایی که تعریف می شن!!!). خیلی خوبه.mahmoud نوشته شده: هر بچه ای اگر آن جمله را در متنش بخواند می فهمد که تناقضی در کار نیست و آن حرف در آنجا درست است. عزیزم. بگذار مثالی برایت بزنم تا بفهمی.
مثلا در آثار مارکس، ایدئولوژی معنایهای متفاوتی و حتی متضاد دارد. گاهی به واقعیت دلالت دارد گاهی به تخیل و توهم. معنایش را باید در خود متن جست. شما آن جمله را بیاورید در متن تا با هم بررسی کنیم.
امیدوارم که فهمیده باشی عزیزم.
فرق حضرت باب با حضرت مارکس که فکر می کنم کاملا روشن باشه. اینم که لوح هیکل الدین با تورات و انجیل و قرآن یه مقوله متفاوته، اینم کاملا واضحه. حالا شما لطف کن بیا و همون ادعایی که خودت مطرح کردی رو اثبات کن، یعنی با استفاده از لوح هیکل الدین نشون بده که حضرت باب وقتی که فرمودن "ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته"، و وقتی اون "ذات" و اون "کینونیت" رو عنوان کردن، در واقع اینجوری نبوده که بگن: من خود خدام ها، خودشم ها، نه اسمشم، نه آیتشم، نه تجلیشم، نه مظهرشم، بلکه ذاتشم، کینونیتشم، خود خودشم.
شما گفتی که اون جمله حضرت باب در آن متن کلی معنا و مفهومش عوض می شه بعدشم گفتی که بلدی این کارو انجام بدی، منتها به جایی این که بیای سند حرفات رو نشون بدی، یا حداقل یه جوری اونها رو توضیح بدی که خودت ازشون سر در بیاری، از بقیه خواهش کردی که هم بیان صفحاتشو برات اسکن بگیرن، هم بیان حرفای خودتو برات توضیح بدن. هر چه قدر هم گفتیم که بابا اینها رو اگر از روی باد هوا نگفتی، از کجا در آوردی، تا حالا هیچ جوابی ندادی. حالا برای این که اون مدارکی که باید فراهم کنی یه وقت از قلم نندازی، دوباره اونها را یادآوری می کنم:mahmoud نوشته شده: ما چند باره جوابت رو می دیم ظاهرا مطالب ما رو نمی خونی هی می یای جواب می دی1 اگه جئابت رو بدم هم دوباره که نم یخونی عزیزم!
عزیز من، شما یک جمله را بیرون از کل متن آورده ای می خاوهی آن را بررسی کنی ونتیجه بگیری! که ظاهرا همین کار را کرده ای و مشکل شما هم در همین است.
سوالت را باید با در نظر گرفتن آن متن کلی طرح کنی و با پیفرض های آن مطلب.
farid نوشته شده: می گی یه "دو شرطی که برای استشهاد وجود داره" بفرمایید کجای لوح هیکل الدین این استشهاد عنوان شده؟
می گی "حضرت باب این دوشرطی رو ترسیم کردن"، بفرمایید کجای اثرشون ترسیم فرمودن.
می گی "راه عرفان و واژه هایی که ترسیم می کنن"، بفرمایید چیه این راه عرفانو و اون واژه هایی که ترسیم می شه.
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
به نام خدا
خدمت همه عزیزان سلام می کنم.
اگر دوستان سیر کلام را پی گیری کرده باشند به روشنی دیده اند که از زمانی که بحث تناقض آن سه گزاره در صفحه سوم این تاپیک طرح شد، جناب محمود هیچ جوابی نداده اند.
به نظر میرسد که ایشان نیازمند وقت بیشتری برای تدبر در عمق این جملات هستند .
لذا این مطلب باعث شده است به تذکر به جای همه کاربرانی که در این گفتگو حاضر شده اند هیچ گونه وقعی ننهند و تنها در تمام طول این مدت بر خلاف تمام روشهای علمی دنیا، به این شیوه کلام بسنده کنند که "درست است ایشان ادعایی دارند ولی مدرک ادعای ایشون را ما بایستی بیاوریم!"
متاسفانه دست آخر هم به جای این که این همه تذکر باعث شود ایشان روش غلطی را که پیش گرفته اند اصلاح کنند و ادعاهایشان را (که فرید مجددا آن ها را یادآوری کرده) اثبات کنند، میفرمایند که ما انگار مطالب ایشان را نمی خوانیم!
شاهد صدق کلامم که ظاهرا ایشان نیازمند زمانی برای تفکرند، نوع پاسخگویی متفاوت ایشان به متنی است که جویای عزیز از جناب بهاء آورده اند.
اگر محمود عزیز در راستای اثبات کلام خویش به راستی فقط منتظر بودند که جمله را در متن آن بررسی کنند و ادعا می کردند که در حضور متن میتوان معنای جمله را برداشت کرد چرا پس از این که همین جمله در متن آورده شد آن را ندیده انگاشتند و کوه استدلالات خویش را که در انتظار تکست بود ارائه نکردند و ارجاع به آینده کرده اند؟
ظاهرا در ورای تمام سخنان ایشان، این مساله نهفته است که ایشان طلب وقت میکنند چه تصریح بفرمایند چه نه و همه راههای که در طول این چند صفحه پیموده اند در همین راستا است.
از نظر ما شمرده سخن گفتن همراه با تدبر و تامل، نه تنها نکوهیده نیست و طعنی بر شخص وارد نمی سازد که امری بسیار نیکو و محمود(!) است و لذا اگر ایشان بخواهند حاضریم به ایشان فرصتی برای تامل و جمع آوری مستندات لازمه بدهیم به شرط این که در این فرض ایشان چنین شجاعتی از خود نشان دهند و مثل یک محقق آزاده وقتی با مساله ای رو به رو شدند که جواب آن را نمی داند، خیلی صریح و شجاعانه بگویند: نمیدانم. و اگر نیاز به زمانی برای بررسی دارند اعلام کنند. قطعا در این صورت ما نیز به علمی بودن و موثر بودن مسیری که با هم میپیماییم امیدوارتر خواهیم شد... و البته که همه انسان های فرهیخته و آزاد اندیش چنین رفتاری را از ایشان خواهند ستود...
در صورتی هم که گمان ما اشتباه است ما هم چنان بی صبرانه منتظر توضیحات ایشان در راستای رفع تناقض گزاره های یادشده ایم...
خدمت همه عزیزان سلام می کنم.
اگر دوستان سیر کلام را پی گیری کرده باشند به روشنی دیده اند که از زمانی که بحث تناقض آن سه گزاره در صفحه سوم این تاپیک طرح شد، جناب محمود هیچ جوابی نداده اند.
به نظر میرسد که ایشان نیازمند وقت بیشتری برای تدبر در عمق این جملات هستند .
لذا این مطلب باعث شده است به تذکر به جای همه کاربرانی که در این گفتگو حاضر شده اند هیچ گونه وقعی ننهند و تنها در تمام طول این مدت بر خلاف تمام روشهای علمی دنیا، به این شیوه کلام بسنده کنند که "درست است ایشان ادعایی دارند ولی مدرک ادعای ایشون را ما بایستی بیاوریم!"
متاسفانه دست آخر هم به جای این که این همه تذکر باعث شود ایشان روش غلطی را که پیش گرفته اند اصلاح کنند و ادعاهایشان را (که فرید مجددا آن ها را یادآوری کرده) اثبات کنند، میفرمایند که ما انگار مطالب ایشان را نمی خوانیم!
شاهد صدق کلامم که ظاهرا ایشان نیازمند زمانی برای تفکرند، نوع پاسخگویی متفاوت ایشان به متنی است که جویای عزیز از جناب بهاء آورده اند.
اگر محمود عزیز در راستای اثبات کلام خویش به راستی فقط منتظر بودند که جمله را در متن آن بررسی کنند و ادعا می کردند که در حضور متن میتوان معنای جمله را برداشت کرد چرا پس از این که همین جمله در متن آورده شد آن را ندیده انگاشتند و کوه استدلالات خویش را که در انتظار تکست بود ارائه نکردند و ارجاع به آینده کرده اند؟
ظاهرا در ورای تمام سخنان ایشان، این مساله نهفته است که ایشان طلب وقت میکنند چه تصریح بفرمایند چه نه و همه راههای که در طول این چند صفحه پیموده اند در همین راستا است.
از نظر ما شمرده سخن گفتن همراه با تدبر و تامل، نه تنها نکوهیده نیست و طعنی بر شخص وارد نمی سازد که امری بسیار نیکو و محمود(!) است و لذا اگر ایشان بخواهند حاضریم به ایشان فرصتی برای تامل و جمع آوری مستندات لازمه بدهیم به شرط این که در این فرض ایشان چنین شجاعتی از خود نشان دهند و مثل یک محقق آزاده وقتی با مساله ای رو به رو شدند که جواب آن را نمی داند، خیلی صریح و شجاعانه بگویند: نمیدانم. و اگر نیاز به زمانی برای بررسی دارند اعلام کنند. قطعا در این صورت ما نیز به علمی بودن و موثر بودن مسیری که با هم میپیماییم امیدوارتر خواهیم شد... و البته که همه انسان های فرهیخته و آزاد اندیش چنین رفتاری را از ایشان خواهند ستود...
در صورتی هم که گمان ما اشتباه است ما هم چنان بی صبرانه منتظر توضیحات ایشان در راستای رفع تناقض گزاره های یادشده ایم...
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
farid نوشته شده:حتما این کار رو انجام بده، منتها یه حرفاییم خودت قبلا زدی که هر چه قدر ازت خواهش کردیم که تکلیفشون رو روشن کنی تا حالا این کار رو انجام ندادی.mahmoud نوشته شده: چشم عزیزم
به زودی در این مورد هم برایت می نویسم!
mahmoud نوشته شده: متن راب اید در تکست خود بررسی کرد و معنا و مفهومی را که از آن می پنداریم باید با دریافت ما از پارادایم بحث و پیش زمینه ی فکری باشد و یا پیش زمینه ی مفهومی که بحث در آن رشد یافته است. گاهی اوقات بعضی افراد تعریفی متفاوت از یک مطلب ارائه می دهند بعد با آن واژه ی قدیمی که معنایی جدید یافه بحث را ادامه می دهند. کسی که بیاید و عجول باشد و از وسط متن بخواند فکر می کند که نویسنده یا پیامبر اشتباه کرده است! (عیک خیلی از ایراداتی که به قرآن می گیرند و با خواندن آیه ی قبلی اش رفع می شود!)
شما دوست عزیز و محقق و جویای حقیقتم! برو و آیات قبل و بعد هیکل الدین را بخوان تا بدانی منظور از آن جمله چیست؟ ا
ر خوانده ای خوب عزیزم توضیح بده که در آن متن آن دو شرطی که برای استشهاد ئوجود دارد را باب چه گونه ترسیم می کند و راه عرفان و واژه هایی را که تعریف می کند چکونه است. اگر هم توانستی متن را بیاور اینجا عزی دلم تا رویش صحبت کنی و دریابی که تحقیق علمی چیست!
اصلا آن صفحات را اسکن بگیر بیار اینجا عزیزم تا با هم بررسی کنیم.آقا جون ما که نگفتیم حضرت مارکس چی گفتن که شما بیای فرمایش ایشون رو برای ما توجیه کنی. ما گفتیم حضرت باب فرمودن "ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته"، شماهم ادعا کردی که می تونی از روی لوح هیکل الدین، این جمله رو توجیه کنی (با استفاده از اون دو شرطیه که حضرت باب ترسیم کردن و راه عرفان و واژه هایی که تعریف می شن!!!). خیلی خوبه.mahmoud نوشته شده: هر بچه ای اگر آن جمله را در متنش بخواند می فهمد که تناقضی در کار نیست و آن حرف در آنجا درست است. عزیزم. بگذار مثالی برایت بزنم تا بفهمی.
مثلا در آثار مارکس، ایدئولوژی معنایهای متفاوتی و حتی متضاد دارد. گاهی به واقعیت دلالت دارد گاهی به تخیل و توهم. معنایش را باید در خود متن جست. شما آن جمله را بیاورید در متن تا با هم بررسی کنیم.
امیدوارم که فهمیده باشی عزیزم.
فرق حضرت باب با حضرت مارکس که فکر می کنم کاملا روشن باشه. اینم که لوح هیکل الدین با تورات و انجیل و قرآن یه مقوله متفاوته، اینم کاملا واضحه. حالا شما لطف کن بیا و همون ادعایی که خودت مطرح کردی رو اثبات کن، یعنی با استفاده از لوح هیکل الدین نشون بده که حضرت باب وقتی که فرمودن "ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته"، و وقتی اون "ذات" و اون "کینونیت" رو عنوان کردن، در واقع اینجوری نبوده که بگن: من خود خدام ها، خودشم ها، نه اسمشم، نه آیتشم، نه تجلیشم، نه مظهرشم، بلکه ذاتشم، کینونیتشم، خود خودشم.
شما گفتی که اون جمله حضرت باب در آن متن کلی معنا و مفهومش عوض می شه بعدشم گفتی که بلدی این کارو انجام بدی، منتها به جایی این که بیای سند حرفات رو نشون بدی، یا حداقل یه جوری اونها رو توضیح بدی که خودت ازشون سر در بیاری، از بقیه خواهش کردی که هم بیان صفحاتشو برات اسکن بگیرن، هم بیان حرفای خودتو برات توضیح بدن. هر چه قدر هم گفتیم که بابا اینها رو اگر از روی باد هوا نگفتی، از کجا در آوردی، تا حالا هیچ جوابی ندادی. حالا برای این که اون مدارکی که باید فراهم کنی یه وقت از قلم نندازی، دوباره اونها را یادآوری می کنم:mahmoud نوشته شده: ما چند باره جوابت رو می دیم ظاهرا مطالب ما رو نمی خونی هی می یای جواب می دی1 اگه جئابت رو بدم هم دوباره که نم یخونی عزیزم!
عزیز من، شما یک جمله را بیرون از کل متن آورده ای می خاوهی آن را بررسی کنی ونتیجه بگیری! که ظاهرا همین کار را کرده ای و مشکل شما هم در همین است.
سوالت را باید با در نظر گرفتن آن متن کلی طرح کنی و با پیفرض های آن مطلب.
farid نوشته شده: می گی یه "دو شرطی که برای استشهاد وجود داره" بفرمایید کجای لوح هیکل الدین این استشهاد عنوان شده؟
می گی "حضرت باب این دوشرطی رو ترسیم کردن"، بفرمایید کجای اثرشون ترسیم فرمودن.
می گی "راه عرفان و واژه هایی که ترسیم می کنن"، بفرمایید چیه این راه عرفانو و اون واژه هایی که ترسیم می شه.
عزیزم
من هم گفتم شما هیکل الدین را بیورید بگذارید اینجا تا با هم بحث کنیم. ظاهرا می ترسید از اینکه ادامه ی بحثمان را انجام دهیم بابی جون ...
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
shahab نوشته شده:به نام خدا
خدمت همه عزیزان سلام می کنم.
اگر دوستان سیر کلام را پی گیری کرده باشند به روشنی دیده اند که از زمانی که بحث تناقض آن سه گزاره در صفحه سوم این تاپیک طرح شد، جناب محمود هیچ جوابی نداده اند.
به نظر میرسد که ایشان نیازمند وقت بیشتری برای تدبر در عمق این جملات هستند .
لذا این مطلب باعث شده است به تذکر به جای همه کاربرانی که در این گفتگو حاضر شده اند هیچ گونه وقعی ننهند و تنها در تمام طول این مدت بر خلاف تمام روشهای علمی دنیا، به این شیوه کلام بسنده کنند که "درست است ایشان ادعایی دارند ولی مدرک ادعای ایشون را ما بایستی بیاوریم!"
متاسفانه دست آخر هم به جای این که این همه تذکر باعث شود ایشان روش غلطی را که پیش گرفته اند اصلاح کنند و ادعاهایشان را (که فرید مجددا آن ها را یادآوری کرده) اثبات کنند، میفرمایند که ما انگار مطالب ایشان را نمی خوانیم!
شاهد صدق کلامم که ظاهرا ایشان نیازمند زمانی برای تفکرند، نوع پاسخگویی متفاوت ایشان به متنی است که جویای عزیز از جناب بهاء آورده اند.
اگر محمود عزیز در راستای اثبات کلام خویش به راستی فقط منتظر بودند که جمله را در متن آن بررسی کنند و ادعا می کردند که در حضور متن میتوان معنای جمله را برداشت کرد چرا پس از این که همین جمله در متن آورده شد آن را ندیده انگاشتند و کوه استدلالات خویش را که در انتظار تکست بود ارائه نکردند و ارجاع به آینده کرده اند؟
ظاهرا در ورای تمام سخنان ایشان، این مساله نهفته است که ایشان طلب وقت میکنند چه تصریح بفرمایند چه نه و همه راههای که در طول این چند صفحه پیموده اند در همین راستا است.
از نظر ما شمرده سخن گفتن همراه با تدبر و تامل، نه تنها نکوهیده نیست و طعنی بر شخص وارد نمی سازد که امری بسیار نیکو و محمود(!) است و لذا اگر ایشان بخواهند حاضریم به ایشان فرصتی برای تامل و جمع آوری مستندات لازمه بدهیم به شرط این که در این فرض ایشان چنین شجاعتی از خود نشان دهند و مثل یک محقق آزاده وقتی با مساله ای رو به رو شدند که جواب آن را نمی داند، خیلی صریح و شجاعانه بگویند: نمیدانم. و اگر نیاز به زمانی برای بررسی دارند اعلام کنند. قطعا در این صورت ما نیز به علمی بودن و موثر بودن مسیری که با هم میپیماییم امیدوارتر خواهیم شد... و البته که همه انسان های فرهیخته و آزاد اندیش چنین رفتاری را از ایشان خواهند ستود...
در صورتی هم که گمان ما اشتباه است ما هم چنان بی صبرانه منتظر توضیحات ایشان در راستای رفع تناقض گزاره های یادشده ایم...
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
عزیزم. من ادعا نکردم. شما اول این را گفتید. من هم گفتم خوب باید رد متن اصلی بررسی رد. متن اصلی را چرا نممی آورید تا بررسی کنیم؟ می ترسید؟ نکند می ترسید که مطالبتان روشن شود که بر روی هوا است؟لذا این مطلب باعث شده است به تذکر به جای همه کاربرانی که در این گفتگو حاضر شده اند هیچ گونه وقعی ننهند و تنها در تمام طول این مدت بر خلاف تمام روشهای علمی دنیا، به این شیوه کلام بسنده کنند که "درست است ایشان ادعایی دارند ولی مدرک ادعای ایشون را ما بایستی بیاوریم!"
ایک کار را شمال اول انجام دادید مدرک جان!!!متاسفانه دست آخر هم به جای این که این همه تذکر باعث شود ایشان روش غلطی را که پیش گرفته اند اصلاح کنند و ادعاهایشان را (که فرید مجددا آن ها را یادآوری کرده) اثبات کنند،
مضحک است می گویید مدرک را به خاطر غلط املائی مرجع نوشته اید ...
منتنظرم تا قنل نید تا رویش صحبت کنیم عزیزانم...
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
برای این که راه هر گونه بهانه جویی بسته شود، من قول خواهم داد که اگر محمود جواب متن جویا را بدهد گواهی یادشده در لوح هیکل الدین را به صورت کامل اینجا بیآورم تا همه انسانهای آگاه مقایسه کنند و قضاوت کنند که آیا آن متن هم در دلالت کلام ما، نکته ای غیر از آن چه در متن جویا آمده است دارد یا خیر؟
البته یک فضای علمی می طلبد که محمود بعد از آوردن متن لوح تمامی حرف هایی را که بی دلیل گفت (و فرید آن را تکرار کرد) روی متن نشان دهد و اثبات کند. اما ما این طلب را به بعد از پاسخ ایشان به متن جویا موکول میکنیم.
برای این که سیر بحث گم نشود تکرار می کنم که الآن (از صفحه 3 تا اینجا!) از محمود خواسته شده است که سه گزاره زیر را با هم جمع کند:
1- بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
2- "معنی آن جمله این است که در اعتقاد بهاییان ذات خدا با پیامبر الهی فرق داره. یعنی بهالله ذات خدا نیست و با آن متمایز هستش."
3- " ان علیا قبل محمد ذات الله و کینونیّته الباقیه "
البته یک فضای علمی می طلبد که محمود بعد از آوردن متن لوح تمامی حرف هایی را که بی دلیل گفت (و فرید آن را تکرار کرد) روی متن نشان دهد و اثبات کند. اما ما این طلب را به بعد از پاسخ ایشان به متن جویا موکول میکنیم.
برای این که سیر بحث گم نشود تکرار می کنم که الآن (از صفحه 3 تا اینجا!) از محمود خواسته شده است که سه گزاره زیر را با هم جمع کند:
1- بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
2- "معنی آن جمله این است که در اعتقاد بهاییان ذات خدا با پیامبر الهی فرق داره. یعنی بهالله ذات خدا نیست و با آن متمایز هستش."
3- " ان علیا قبل محمد ذات الله و کینونیّته الباقیه "
-
- پست: 48
- تاریخ عضویت: جمعه 3 اسفند 1386, 1:34 pm
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
-
- پست: 65
- تاریخ عضویت: یکشنبه 13 اسفند 1385, 7:15 pm
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
سلام خدمت همه خوانندگان گرامی...
با کلیت پیشنهاد جناب محمود خان و جناب علی بنده نبز موافق هستم اما از ادمین محترم میخواهم که این انتقال را به بعد از این که جناب محمود به سوال یادشده در همین تاپیک جواب دادند، موکول کنند به نظر میرسد که جناب محمود به عمد یا غیر عمد گاهی اوقات مباحث پیشین خود و سیر بحث را فراموش میکنند لذا خواهشمندم برای روشن شدن مطلب این انتقال را تا آن زمان به تعویق بیاندازید.
از محمود جان هم که پیشنهاد این انتقال را داده اند خواهشمندم که سریعتر پاسخ مکنون خود را بفرمایند تا این مجموعه بتواند به آن تاپیک منتقل شود و پیشنهاد ایشان عملی شود...
یادآوری میکنم ایشان قرار است به تناقض سه جمله قرمز رنگ نقلهای قبل پاسخ گویند...
با کلیت پیشنهاد جناب محمود خان و جناب علی بنده نبز موافق هستم اما از ادمین محترم میخواهم که این انتقال را به بعد از این که جناب محمود به سوال یادشده در همین تاپیک جواب دادند، موکول کنند به نظر میرسد که جناب محمود به عمد یا غیر عمد گاهی اوقات مباحث پیشین خود و سیر بحث را فراموش میکنند لذا خواهشمندم برای روشن شدن مطلب این انتقال را تا آن زمان به تعویق بیاندازید.
از محمود جان هم که پیشنهاد این انتقال را داده اند خواهشمندم که سریعتر پاسخ مکنون خود را بفرمایند تا این مجموعه بتواند به آن تاپیک منتقل شود و پیشنهاد ایشان عملی شود...
یادآوری میکنم ایشان قرار است به تناقض سه جمله قرمز رنگ نقلهای قبل پاسخ گویند...