نگاهی به کتاب اقدس
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
محمود جان
بها در همان زندان که گفته است :"لا اله الا انا المسجون الفرید" ادّعای خدایی کرده است. این حرفم کاملاً سند دارد و بعد از حدیثی که در جواب این جمله ی جناب بهاالله آوردی که پیامبر اسلام هم ادّعای خدایی کرده است و آن را سند دار کردید هم چنین بحث در مورد فحش های جناب عبدالبها به برادرش ثابت شد، سند این جمله و سند بقیه ی حرف هایم را خواهید دید.
بها در همان زندان که گفته است :"لا اله الا انا المسجون الفرید" ادّعای خدایی کرده است. این حرفم کاملاً سند دارد و بعد از حدیثی که در جواب این جمله ی جناب بهاالله آوردی که پیامبر اسلام هم ادّعای خدایی کرده است و آن را سند دار کردید هم چنین بحث در مورد فحش های جناب عبدالبها به برادرش ثابت شد، سند این جمله و سند بقیه ی حرف هایم را خواهید دید.
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
در اين مورد آيه قبلش را حذف نموده اید بهاالله می گوید که:habibollah نوشته شده:محمود جان
بها در همان زندان که گفته است :"لا اله الا انا المسجون الفرید" ادّعای خدایی کرده است. این حرفم کاملاً سند دارد و بعد از حدیثی که در جواب این جمله ی جناب بهاالله آوردی که پیامبر اسلام هم ادّعای خدایی کرده است و آن را سند دار کردید هم چنین بحث در مورد فحش های جناب عبدالبها به برادرش ثابت شد، سند این جمله و سند بقیه ی حرف هایم را خواهید دید.
« الاعظم الاعظم، ان استمع ما يوحي من شطر البلاء علي بقعه المحنه و الابتلاء من سدره القضاء انه لا اله الّا انا المسجون الفريد.»؛
يعني از طرف خداوند به من وحي شده و كلمه توحيد را به طريق وحي از جانب خداوند نقل فرموده اند؛
عينأ مثل اينكه در قرآن فرموده :« قل انني انا الله » و كسي كلمه قبل را حذف كند و بگويد حضرت محمد فرموده انني انا الله.
در ضمن دوست من، فحش های میرزا محمد علی بحثی جدا دارد. آن مارک را بیاور من بررسی کنم. بگو کجا گفته بروم پیدا کنم بخوانم دیگر این همه ناز و عشوه برای چیست؟!
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
محمود جان
خوب شد که مدرکی که از من خواسته بودی را خودت پیدا کردی و آوردی، حالا بیا در موردش صحبت کنیم ببینیم که این جمله ی جناب بهاالله شبیه همان است که از قرآن مطرح کردی یا نه، اگر جناب بهاالله هم می گفتند که لا اله الا انا، حرفت را این طور رد نمی کردم، اما ایشان گفته که لا اله الا انا المسجون الفرید، یعنی کسی که زندانی و تنهاست، او خداست! پس جناب بهاالله به خدایی خودش معتقد بوده است.
خوب شد که مدرکی که از من خواسته بودی را خودت پیدا کردی و آوردی، حالا بیا در موردش صحبت کنیم ببینیم که این جمله ی جناب بهاالله شبیه همان است که از قرآن مطرح کردی یا نه، اگر جناب بهاالله هم می گفتند که لا اله الا انا، حرفت را این طور رد نمی کردم، اما ایشان گفته که لا اله الا انا المسجون الفرید، یعنی کسی که زندانی و تنهاست، او خداست! پس جناب بهاالله به خدایی خودش معتقد بوده است.
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
خوب! اول بگو ببینم چرا قبلش را حذف کردی؟ لابد کور شده ای تا جمالش بینی ها؟!
دوم: نظرت در مورد این چیست؟:" ای خدای من، چون خود را منسوب به تو می بینم، فریاد انی انا الله بر آرم "
یا این:
" ذکر مقام الوهيّت بر آن نفس اعظم و اطلاق جميع اسماء و صفات الهيّه بر آن ذات مکرّم نبايد بهيچوجه به خطا تفسير شود و در فهم آن اشتباهی حاصل گردد . زيرا بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است و آن خدای غيبی که وجود او ثابت و الوهيّت مظاهر مقدّسهاش مورد ستايش اهل ارض است هرگز حقيقت نامتناهی محيطهء ازليّهء لا يدرک خود را در قالب فانی عنصری محدود تجسّم ندهد"
دوم: نظرت در مورد این چیست؟:" ای خدای من، چون خود را منسوب به تو می بینم، فریاد انی انا الله بر آرم "
یا این:
" ذکر مقام الوهيّت بر آن نفس اعظم و اطلاق جميع اسماء و صفات الهيّه بر آن ذات مکرّم نبايد بهيچوجه به خطا تفسير شود و در فهم آن اشتباهی حاصل گردد . زيرا بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است و آن خدای غيبی که وجود او ثابت و الوهيّت مظاهر مقدّسهاش مورد ستايش اهل ارض است هرگز حقيقت نامتناهی محيطهء ازليّهء لا يدرک خود را در قالب فانی عنصری محدود تجسّم ندهد"
-
- پست: 68
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 2 فروردین 1386, 10:10 pm
من که فکر می کنم این محمود بهائی نیست و برای خراب کردن بهائیان آمده است!
(همچنانکه این تکسوار هم به احتمال زیاد مسلمان نیست و برای خراب کردن آمده است.اصلا شاید خود محمود باشد که با دو نام کاربری آمده باشد که جنگ زرگری راه بیاندازند.اگر اینطور نیست بهتر است دیگر ننویسد و کار نقد بهائیت را به اهلش بسپارد و برود کمی مطالعه کند...)
ایعنی بهائیان اینقدر بیسوادند که معنی عبارت لا اله الا انا المسجون الفرید ...را نمی فهمند ؟!
بعید می دانم!
اگر "المسجون الفرید "صفت "انا" نیست پس موصوفش چیست؟!
ربط المسجون الفرید با لا اله الا انا چیست؟!
عبارت انه لا اله الّا انا المسجون الفريد عطف به چیست و ها در انه به چه معنی است؟!
اگر این عبارت به معنی"خدائی جز من زندانی تنها نیست" پس ترجمه صحیح آن چیست؟!!
سردبیر محترم تقاضا دارم نگذارد میدان بحث توسط بحث های نازل نظیر اینها فروکش کرده پژوهشگران از این روند دلگیر شوند...
(همچنانکه این تکسوار هم به احتمال زیاد مسلمان نیست و برای خراب کردن آمده است.اصلا شاید خود محمود باشد که با دو نام کاربری آمده باشد که جنگ زرگری راه بیاندازند.اگر اینطور نیست بهتر است دیگر ننویسد و کار نقد بهائیت را به اهلش بسپارد و برود کمی مطالعه کند...)
ایعنی بهائیان اینقدر بیسوادند که معنی عبارت لا اله الا انا المسجون الفرید ...را نمی فهمند ؟!
بعید می دانم!
اگر "المسجون الفرید "صفت "انا" نیست پس موصوفش چیست؟!
ربط المسجون الفرید با لا اله الا انا چیست؟!
عبارت انه لا اله الّا انا المسجون الفريد عطف به چیست و ها در انه به چه معنی است؟!
اگر این عبارت به معنی"خدائی جز من زندانی تنها نیست" پس ترجمه صحیح آن چیست؟!!
سردبیر محترم تقاضا دارم نگذارد میدان بحث توسط بحث های نازل نظیر اینها فروکش کرده پژوهشگران از این روند دلگیر شوند...
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 3:34 am
سلام آقا بها و آقا باب ! دل آدم برای این برو بچه های بهایی می سوزه . چون واقعا غافل هستند. بزرک ترهاشون تطمیع میشوند . این آدم های ساده را جلو انداختند . خود اینها کمی باید فکر کنند. وجدان را قاضی کنند . ببیند دنبال چه افراد و دینی می روند.
بله آقا بها بله آقا باب . چه عذاب ابدی برای خود درست کردید.واقعا دو روز دنیا ارزش این گرفتاری ابدی را داشت. من یک سوال از این عزیزان بهایی دارم . واقعا این دین چه چیز جدیدی را بسبت به دین اسلام آورده. کمی فقط فکر کنید. بی خود دنیا و آخرت خودتون را خراب نکنید.
بله آقا بها بله آقا باب . چه عذاب ابدی برای خود درست کردید.واقعا دو روز دنیا ارزش این گرفتاری ابدی را داشت. من یک سوال از این عزیزان بهایی دارم . واقعا این دین چه چیز جدیدی را بسبت به دین اسلام آورده. کمی فقط فکر کنید. بی خود دنیا و آخرت خودتون را خراب نکنید.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
خیر مقدم به عزیز تازه وارد شکیب!گفتمان سایت تحقیقی است.مطالب تحقیقی ارائه می شود قضاوت با خود افراد.به نمایه مراجعه کنید فهرست مطالب آنجا هست مطلب خود را خواهید یافت.اما به گمانم تو همان محمود و تکسوار هستی که با نام جدید آمدی به اسم اسلام به محمود فحش دهی بعد خود محمود فریاد مظلومیت سر دهد و حرف های خود را پیش برد!
از پیشنهادت هم پیداست که همان پیشنهاد محمود است !
این حیله ها کهنه شده است.هزاران صفحه در این سایت مطالب تحقیقی با سند و مدرک وجود دارد که در آن ها جواب مقنعی از سوی باحثین بهائی دریافت نشده است در بحث تساوی حقوق رجال و نساء و وحدت عالم انسانی و تطابق دین با علم و عقل و صلع جهانی و...
از پیشنهادت هم پیداست که همان پیشنهاد محمود است !
این حیله ها کهنه شده است.هزاران صفحه در این سایت مطالب تحقیقی با سند و مدرک وجود دارد که در آن ها جواب مقنعی از سوی باحثین بهائی دریافت نشده است در بحث تساوی حقوق رجال و نساء و وحدت عالم انسانی و تطابق دین با علم و عقل و صلع جهانی و...
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
ضمن خسته نباشید به همه...
چون من یه ذره کلمات قلمبه سلمبه رو سخت میفهمم می خوام از محمود بخوام به زبون قابل فهم ما این جمله که لطف کردن گذاشتن رو توضیح بدن...
به خصوص به زبون ساده بگن بالاخره تو این جمله کی از کی یا کی از چی یا چی از کی و یا چی از چی متمایزه؟!!
" بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
ضمنا از محمود میخوام بنا به عادت خوبی که داره ، منبع هم بده...
چون من یه ذره کلمات قلمبه سلمبه رو سخت میفهمم می خوام از محمود بخوام به زبون قابل فهم ما این جمله که لطف کردن گذاشتن رو توضیح بدن...
به خصوص به زبون ساده بگن بالاخره تو این جمله کی از کی یا کی از چی یا چی از کی و یا چی از چی متمایزه؟!!
" بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
ضمنا از محمود میخوام بنا به عادت خوبی که داره ، منبع هم بده...
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
چون محمود جواب نداد سوالم رو با کمی(!) توضیح بیشتر تکرار میکنم رجاء است که جواب دهاد:...
یه مثال خیلی خیلی ساده اینجا لازم میدونم طرح بشه تا همه فهم باشه و مطلب رو بهتر بشه تحلیل کرد...
دو کاراکتر رو در نظر بگیریم:یکی، بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیسار ...
دومی بسیار فقیر بیچاره و ادعا می کنه که حقوق بگیر (کارمند) همان نفر اول بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیسار است...
خب
حالا فرض کنیم که نفر دوم در یک لحظه ویژه که او (و نه نفر اول)یه جایی گیر افتاده گفته باشه که "هیچ آدم قوی متمول کار درست فلان و بیساری به جز من که الآن اینجا گیر افتادم نیست!"
خدا وکیلی کی میتونه قبول کنه که این آدم وقتی داره در این لحظه ویژه این حرف رو می زنه قائل به یکی دیگه غیر و متمایز از خودشه که اون بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیساره که منزه از گیر افتادن و زندانی شدنه ...؟!!! ( متاسفانه صفت "مسجون" صفتی است که فقط میتونه در مورد جناب بهاء، صدق کنه، البته مگر این که محمود جان قائل باشند خدای یگانه احد و واحد هم میتونه زندانی بشه که در اون صورت روی بر و بچ یهودی رو هم کم کردند، چون بدبخت یهودی ها فقط میگفتند دست خدا بسته است و دیگه خدا رو حبس نفرستادن!)
آقا جان ما هر چی به این مخمون فشار می آریم، عقلمون به جز یکی از این حالات راه نمیده
*یا اصلا جناب بها این حرف رو نزده
* یا این حرف رو گفته ولی این تقسیم و تفکیک از بیخ غلطه و این دو متمایز نیستند. که در این صورت ما هنوز مشتاقیم بدونیم پس بالاخره کی از کی یا کی از چی یا چی از کی یا چی از چی متمایزه!
*شاید هم این دو متمایزند ولی در اون لحظه ویژه جناب بها اشتباه کردند و در به کار بردن صفت و موصوف حواسشون بنا به علتی! پرت شده ، صفت انحصاری خودشون رو چسباندند به خدا!
*یا حرف جناب بها رو با عقل نمیشه فهمید!
از محمود باز هم میخوام این تفکیک رو یه جوری توضیح بده که بشه فهمید،
آخه ردیف کردن آیات برا ما که خیلی قلمبه سلمبه هم نمی فهمیم، توضیح نمیشه!...
یه مثال خیلی خیلی ساده اینجا لازم میدونم طرح بشه تا همه فهم باشه و مطلب رو بهتر بشه تحلیل کرد...
دو کاراکتر رو در نظر بگیریم:یکی، بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیسار ...
دومی بسیار فقیر بیچاره و ادعا می کنه که حقوق بگیر (کارمند) همان نفر اول بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیسار است...
خب
حالا فرض کنیم که نفر دوم در یک لحظه ویژه که او (و نه نفر اول)یه جایی گیر افتاده گفته باشه که "هیچ آدم قوی متمول کار درست فلان و بیساری به جز من که الآن اینجا گیر افتادم نیست!"
خدا وکیلی کی میتونه قبول کنه که این آدم وقتی داره در این لحظه ویژه این حرف رو می زنه قائل به یکی دیگه غیر و متمایز از خودشه که اون بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیساره که منزه از گیر افتادن و زندانی شدنه ...؟!!! ( متاسفانه صفت "مسجون" صفتی است که فقط میتونه در مورد جناب بهاء، صدق کنه، البته مگر این که محمود جان قائل باشند خدای یگانه احد و واحد هم میتونه زندانی بشه که در اون صورت روی بر و بچ یهودی رو هم کم کردند، چون بدبخت یهودی ها فقط میگفتند دست خدا بسته است و دیگه خدا رو حبس نفرستادن!)
آقا جان ما هر چی به این مخمون فشار می آریم، عقلمون به جز یکی از این حالات راه نمیده
*یا اصلا جناب بها این حرف رو نزده
* یا این حرف رو گفته ولی این تقسیم و تفکیک از بیخ غلطه و این دو متمایز نیستند. که در این صورت ما هنوز مشتاقیم بدونیم پس بالاخره کی از کی یا کی از چی یا چی از کی یا چی از چی متمایزه!
*شاید هم این دو متمایزند ولی در اون لحظه ویژه جناب بها اشتباه کردند و در به کار بردن صفت و موصوف حواسشون بنا به علتی! پرت شده ، صفت انحصاری خودشون رو چسباندند به خدا!
*یا حرف جناب بها رو با عقل نمیشه فهمید!
از محمود باز هم میخوام این تفکیک رو یه جوری توضیح بده که بشه فهمید،
آخه ردیف کردن آیات برا ما که خیلی قلمبه سلمبه هم نمی فهمیم، توضیح نمیشه!...
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
شکیب جون!shahab نوشته شده:ضمن خسته نباشید به همه...
چون من یه ذره کلمات قلمبه سلمبه رو سخت میفهمم می خوام از محمود بخوام به زبون قابل فهم ما این جمله که لطف کردن گذاشتن رو توضیح بدن...
به خصوص به زبون ساده بگن بالاخره تو این جمله کی از کی یا کی از چی یا چی از کی و یا چی از چی متمایزه؟!!
" بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
ضمنا از محمود میخوام بنا به عادت خوبی که داره ، منبع هم بده...
فکر می کنم در ابتدا باید بیایی و به تهمتی که سردبیر به شما زده است جواب گویی. او می گوید:"خیر مقدم به عزیز تازه وارد شکیب!گفتمان سایت تحقیقی است.مطالب تحقیقی ارائه می شود قضاوت با خود افراد.به نمایه مراجعه کنید فهرست مطالب آنجا هست مطلب خود را خواهید یافت.اما به گمانم تو همان محمود و تکسوار هستی که با نام جدید آمدی به اسم اسلام به محمود فحش دهی بعد خود محمود فریاد مظلومیت سر دهد و حرف های خود را پیش برد! "
در جواب سوال شما، معنی آن جمله این است که در اعتقاد بهاییان ذات خدا با پیامبر الهی فرق داره. یعنی بهالله ذات خدا نیست و با آن متمایز هستش.
عادت خوب منبع دادن ما متاسفانه به خاطر همنشینی با این دوستان دارد کم رنگ می شود! اما اشد عزیز من. برو کتاب دور بهائی را بخوان در آنجا آمده است.
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
چه کسی می تواند این را بپذیرد که:shahab نوشته شده: حالا فرض کنیم که نفر دوم در یک لحظه ویژه که او (و نه نفر اول)یه جایی گیر افتاده گفته باشه که "هیچ آدم قوی متمول کار درست فلان و بیساری به جز من که الآن اینجا گیر افتادم نیست!" خدا وکیلی کی میتونه قبول کنه که این آدم وقتی داره در این لحظه ویژه این حرف رو می زنه قائل به یکی دیگه غیر و متمایز از خودشه که اون بسیار قوی متمول کار درست و فلان و بیساره که منزه از گیر افتادن و زندانی شدنه ...؟!!! ( متاسفانه صفت "مسجون" صفتی است که فقط میتونه در مورد جناب بهاء، صدق کنه، البته مگر این که محمود جان قائل باشند خدای یگانه احد و واحد هم میتونه زندانی بشه که در اون صورت روی بر و بچ یهودی رو هم کم کردند، چون بدبخت یهودی ها فقط میگفتند دست خدا بسته است و دیگه خدا رو حبس نفرستادن!)!...
" و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی" ؟
به قول بهاییان:مظهر امرالله هیکل الله است و وجه او مظهر وجه الله
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
ان قرمزه که آیه ی قرآنی بود عزیزم! قلمبه سلمبه نبود!
در مورد خطر سبز منظورم این است که بهاییان را اعتقاد بر این است که پیامبر خداوند مظهر خداوند بر روی زمین است. اطاعت از او اطاعت از خداست. شناخت او (عرفان او در معنا ی خودش) شناخت خداست. دیدن او دیدن خداست.
نه اینکه او خدا باشد. اما صفات خدا را داراس. زیرا پیامبر الهی مظهور ظهور صفات خداست! به سایت های بهایی برای شناختن مقام بهاالله بروید.
در مورد خطر سبز منظورم این است که بهاییان را اعتقاد بر این است که پیامبر خداوند مظهر خداوند بر روی زمین است. اطاعت از او اطاعت از خداست. شناخت او (عرفان او در معنا ی خودش) شناخت خداست. دیدن او دیدن خداست.
نه اینکه او خدا باشد. اما صفات خدا را داراس. زیرا پیامبر الهی مظهور ظهور صفات خداست! به سایت های بهایی برای شناختن مقام بهاالله بروید.
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
آفرین به تو!
می بینی ؟ میشه ساده هم حرف زد!
اصلا درستش هم همینه!
... اما در مورد آن که نوشته ای من هنوز یه چیز رو نفهمیدم.
نوشته بودی:
نه اینکه او خدا باشد. اما صفات خدا را داراس. زیرا پیامبر الهی مظهور ظهور صفات خداست!
چیزی که نمی فهمم اینه که در این مواردی که شما نوشتی صحبت از ظهور صفات خدا در مظهر ظهور صفات( یعنی به زبون ساده همون پیامبر الهی )کرده ای و من هنوز مثالی از ظهور صفت مظهر در خدا را نمی توانم پیدا کنم! راستش اگه قرار بود این جوری باشه خدا باید صفات آکل و شارب و نائم و ماشی و راکب و جالس و گلاب به روتون صفات دیگه هم پیدا می کرد چون قطعا پیامبران الاهی بشر بودند و مثل سایر بشریت میخوردند و می آشامیدند و ...عجیبتر این که اگر این جوری بود الآن باید میگفتیم خدا رحلت کرده است!
خلاصه کلام اینکه در جمله مورد پرسش" مسجون " صفت خدا نیست که به مظهر رسیده باشد بلکه صفت به زعم شما مظهر خدا است که به خدا رسیده !...و ان هذا لشئ عجاب!
در مورد آیه ای هم که نقل کرده ای خودت خوب میدانی که پس از یک اتفاق معجزه گونه که خارج از توان طبیعی و مورد تصور بود، آیه نازل شد و خدا این فعل را به خود نسبت داد و در کارهای دیگر چنین تعبیری نداریم.
یه چیز جالب هم اینه که همین آیه رو جناب قدوس برای باب الباب در جریان شجاعتی که( مطالع الانوار مدعی است ) باب الباب از خود نشان داده میخواند و پس از آن مطالع الانوار توضیح میدهد که ایشان در توان طبیعیشان نبود که چنین شجاعتی از خود نشان دهند!معلومه که جناب قدوس هم میدانسته اند در صورت پیشآمد یک اتفاق عجیب باید این آیه رو بخونند نه این که...!
ما که هنوز نتونستیم تمایز رو از اون جمله کذایی با عقلمون بفهمیم و البته که هنوز نفهمیدیم توی اون جمله کی از کی و کی از چی و چی از کی و چی از چی متمایزه !
می بینی ؟ میشه ساده هم حرف زد!
اصلا درستش هم همینه!
... اما در مورد آن که نوشته ای من هنوز یه چیز رو نفهمیدم.
نوشته بودی:
نه اینکه او خدا باشد. اما صفات خدا را داراس. زیرا پیامبر الهی مظهور ظهور صفات خداست!
چیزی که نمی فهمم اینه که در این مواردی که شما نوشتی صحبت از ظهور صفات خدا در مظهر ظهور صفات( یعنی به زبون ساده همون پیامبر الهی )کرده ای و من هنوز مثالی از ظهور صفت مظهر در خدا را نمی توانم پیدا کنم! راستش اگه قرار بود این جوری باشه خدا باید صفات آکل و شارب و نائم و ماشی و راکب و جالس و گلاب به روتون صفات دیگه هم پیدا می کرد چون قطعا پیامبران الاهی بشر بودند و مثل سایر بشریت میخوردند و می آشامیدند و ...عجیبتر این که اگر این جوری بود الآن باید میگفتیم خدا رحلت کرده است!
خلاصه کلام اینکه در جمله مورد پرسش" مسجون " صفت خدا نیست که به مظهر رسیده باشد بلکه صفت به زعم شما مظهر خدا است که به خدا رسیده !...و ان هذا لشئ عجاب!
در مورد آیه ای هم که نقل کرده ای خودت خوب میدانی که پس از یک اتفاق معجزه گونه که خارج از توان طبیعی و مورد تصور بود، آیه نازل شد و خدا این فعل را به خود نسبت داد و در کارهای دیگر چنین تعبیری نداریم.
یه چیز جالب هم اینه که همین آیه رو جناب قدوس برای باب الباب در جریان شجاعتی که( مطالع الانوار مدعی است ) باب الباب از خود نشان داده میخواند و پس از آن مطالع الانوار توضیح میدهد که ایشان در توان طبیعیشان نبود که چنین شجاعتی از خود نشان دهند!معلومه که جناب قدوس هم میدانسته اند در صورت پیشآمد یک اتفاق عجیب باید این آیه رو بخونند نه این که...!
ما که هنوز نتونستیم تمایز رو از اون جمله کذایی با عقلمون بفهمیم و البته که هنوز نفهمیدیم توی اون جمله کی از کی و کی از چی و چی از کی و چی از چی متمایزه !
-
- پست: 97
- تاریخ عضویت: جمعه 10 اسفند 1386, 4:50 pm
روزی روزگاری محمود
داستان کی و چی!
پیشاپیش خدمت همه عزیزانی که از خواندن این تراژدی ناراحت میشوند عرض پوزش دارم و خواسته ای دارم که در انتها خواهم گفت...
داستان پر هیاهوی کاراکتر جذاب محمود ما به اون جا کشید که محمود گفت:
" بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
بعد که از این عالم فرهیخته توضیح خواسته شد، از گمراهان تفقدی کرده فرمودند :
"معنی آن جمله این است که در اعتقاد بهاییان ذات خدا با پیامبر الهی فرق داره. یعنی بهالله ذات خدا نیست و با آن متمایز هستش."
در آخرین پرده این تراژدی از محمود که تلاش می کرد بگوید بهاییان قایل به خدایی مظاهر الاهیشان نیستند، میخواهم که این دو گزاره که تبیین کردند را با این گفتار باب جمع کنند که در مورد خودش آورده است:
"ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته "
هرچند که بعید می دانم هیچ استاد توجیهی در دنیا پیدا شود که بتواند این جملات را به هم ببافد اما در انتظار کلام حکیمانه محمود میمانیم .
البته به او این وعده را می دهیم که او را درک کنیم که دیگر این دور و برها آفتابی نشود و به او قول می دهیم که فراموشش نکنیم چگونه تا لحظات آخر تلاش میکرد با هر روش اخلاقی و غیراخلاقی که شده بر این جملات متضاد تشابهی بیآفریند و به منطق بلند خویش، تمایز کی و چی را نشان دهد!!!
در انتها دو خواسته دارم یکی از همه دوستان که میخواهم نظر خود را در مورد این چند گزاره یاد شده بدهند...
دوم هم از محمود:
محمود جان ازین به بعد اگه خواستی بازم این طرفها بیای، به حرف سردبیر گوش کن و تو یه تاپیک مثل بچه های خوب سوالت رو بپرس نه اینکه مثل الآن چند جا گرد و غبار کنی،
میدونی چیه؟ بالاخره:
سینجلی ان کشف الغبار
ا فرس تحتک ام حمار!!!
داستان کی و چی!
پیشاپیش خدمت همه عزیزانی که از خواندن این تراژدی ناراحت میشوند عرض پوزش دارم و خواسته ای دارم که در انتها خواهم گفت...
داستان پر هیاهوی کاراکتر جذاب محمود ما به اون جا کشید که محمود گفت:
" بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
بعد که از این عالم فرهیخته توضیح خواسته شد، از گمراهان تفقدی کرده فرمودند :
"معنی آن جمله این است که در اعتقاد بهاییان ذات خدا با پیامبر الهی فرق داره. یعنی بهالله ذات خدا نیست و با آن متمایز هستش."
در آخرین پرده این تراژدی از محمود که تلاش می کرد بگوید بهاییان قایل به خدایی مظاهر الاهیشان نیستند، میخواهم که این دو گزاره که تبیین کردند را با این گفتار باب جمع کنند که در مورد خودش آورده است:
"ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته "
هرچند که بعید می دانم هیچ استاد توجیهی در دنیا پیدا شود که بتواند این جملات را به هم ببافد اما در انتظار کلام حکیمانه محمود میمانیم .
البته به او این وعده را می دهیم که او را درک کنیم که دیگر این دور و برها آفتابی نشود و به او قول می دهیم که فراموشش نکنیم چگونه تا لحظات آخر تلاش میکرد با هر روش اخلاقی و غیراخلاقی که شده بر این جملات متضاد تشابهی بیآفریند و به منطق بلند خویش، تمایز کی و چی را نشان دهد!!!
در انتها دو خواسته دارم یکی از همه دوستان که میخواهم نظر خود را در مورد این چند گزاره یاد شده بدهند...
دوم هم از محمود:
محمود جان ازین به بعد اگه خواستی بازم این طرفها بیای، به حرف سردبیر گوش کن و تو یه تاپیک مثل بچه های خوب سوالت رو بپرس نه اینکه مثل الآن چند جا گرد و غبار کنی،
میدونی چیه؟ بالاخره:
سینجلی ان کشف الغبار
ا فرس تحتک ام حمار!!!
-
- فعّال
- پست: 532
- تاریخ عضویت: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386, 3:11 pm
سلام شهاب جان
خیلی مطلب جالبی را نوشتی، من می خواستم بحث را با محمود پی بگیرم، دیدم که به به، شما خیلی بهتر از من آن را ادامه داده اید.
این مدرک آخر هم که غوغاست، غوغا. جناب باب، حضرت نقطه ی اولی، کسی که بهاییان در ادامه ی نامش دعا می کنند که: "روح من سواه فداه" او هم ادّعای خدایی دارد، ادّعایی بس گزاف، هم ذات خداست و هم کینونیت خدا.
خیلی جالب است.
خیلی مطلب جالبی را نوشتی، من می خواستم بحث را با محمود پی بگیرم، دیدم که به به، شما خیلی بهتر از من آن را ادامه داده اید.
این مدرک آخر هم که غوغاست، غوغا. جناب باب، حضرت نقطه ی اولی، کسی که بهاییان در ادامه ی نامش دعا می کنند که: "روح من سواه فداه" او هم ادّعای خدایی دارد، ادّعایی بس گزاف، هم ذات خداست و هم کینونیت خدا.
خیلی جالب است.
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
عزیزم. پیامبر از اون جهت که مظهر طفات الهی هست می تواند ادعای خدایی کند. مثل آینه ای که خورشید در آن متجلی است. (اناالله)shahab نوشته شده:چیزی که نمی فهمم اینه که در این مواردی که شما نوشتی صحبت از ظهور صفات خدا در مظهر ظهور صفات( یعنی به زبون ساده همون پیامبر الهی )کرده ای و من هنوز مثالی از ظهور صفت مظهر در خدا را نمی توانم پیدا کنم! راستش اگه قرار بود این جوری باشه خدا باید صفات آکل و شارب و نائم و ماشی و راکب و جالس و گلاب به روتون صفات دیگه هم پیدا می کرد چون قطعا پیامبران الاهی بشر بودند و مثل سایر بشریت میخوردند و می آشامیدند و ...عجیبتر این که اگر این جوری بود الآن باید میگفتیم خدا رحلت کرده است!خلاصه کلام اینکه در جمله مورد پرسش" مسجون " صفت خدا نیست که به مظهر رسیده باشد بلکه صفت به زعم شما مظهر خدا است که به خدا رسیده !...و ان هذا لشئ عجاب!!
اما این اینه شیشه و جسمی نیز دارد که نور در آن منعکس شده است. این آینه به جسمه می تواند محدود باشد. (مسجون)
ایا فردی که از پیامبر اطاعت کند از خدا اطاعت نکرده است؟در مورد آیه ای هم که نقل کرده ای خودت خوب میدانی که پس از یک اتفاق معجزه گونه که خارج از توان طبیعی و مورد تصور بود، آیه نازل شد و خدا این فعل را به خود نسبت داد و در کارهای دیگر چنین تعبیری نداریم.
-
- فعّال
- پست: 153
- تاریخ عضویت: دوشنبه 6 اسفند 1386, 1:25 pm
shahab نوشته شده:" بر طبق معتقدات اهل بهاء هيکل عنصری که جلوهگاه چنين ظهور مهيمنی است کاملاً از کينونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمايز است"
بعد که از این عالم فرهیخته توضیح خواسته شد، از گمراهان تفقدی کرده فرمودند :
"معنی آن جمله این است که در اعتقاد بهاییان ذات خدا با پیامبر الهی فرق داره. یعنی بهالله ذات خدا نیست و با آن متمایز هستش."
در آخرین پرده این تراژدی از محمود که تلاش می کرد بگوید بهاییان قایل به خدایی مظاهر الاهیشان نیستند، میخواهم که این دو گزاره که تبیین کردند را با این گفتار باب جمع کنند که در مورد خودش آورده است:
[colo=green]"ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته "[size][/color]
عزیز من! معلوم است که خیلی جوانی و دوست داری که تند گازش را بگیری و بروی. 2 نکته را باید در کار علمی مد نظر داشته باشی.
1- مستند کن مطالبت را
2- (این را بعد از پست بعدیت که مطلب بالا را مستند کردی می گویم که جواب این مطلب است عزیز من!)