ادمین گرامی نامه یکی از کاربران را آورد ه که از عبارتی در اقدس در
مورد اعتراض بر حاکمان سوال نموده است . لذا تصمیم گرفتم این قسمت را به پاسخ
ایشان اختصاص دهم:
قسمت بیست و هفتم : حرام بودن اعتراض بر زمامداران !
جناب میرزا در اقدس ،هرگونه اعتراضی رابر حاکمان و زمامداران جائز ندانسته و اکیدا
دستور می دهد امور آنها را به خودشان واگذاریدو به آنها اعتراض ننمائید و به
جای آن به قلوب توجه نمائید.عبارت او چنین است:
لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد!
دعوا لهم ما عندهم و توجهوا الی القلوب
یعنی جائز نیست بر احدی که بر زمامدارانی که بر بندگان حکم می رانند اعتراض نماید!
واگذارید برایشان آنچه نزد آنان است و به دلها توجه نمائید!
چون در این دستور هیچ قیدی توسط میرزا ذکر نشده طبیعتا این عدم اعتراض ،هر گونه
اعتراض زبانی و کتبی و رسانه ای و انواع مبارزه بیانی و سیاسی و فرهنگی و چریکی
و... را دربر می گیرد و هیچ بهائی حق ندارد در هر مسندی که نشسته است بر
حاکمانی که به خطا می روند انواع اعتراضاتی که بر شمرده شد را اعمال نماید!
از عبارت "توجهوا الی القلوب" بر می آید که میرزا با این دستور می خواهد بگوید حکومت
ظاهری را برای زمامداران واگذارید تا بر ابدان مردمان حکمروائی نمایند و خودتان به فکر
حکومت بر دل ها باشید و تسخیر قلوب را وجهه همت خود سازید.بر این اساس چون
باید کار حاکمان را به حاکمان واگذاشت پس اعتراض به آنها به هیچوجه جایز نبوده و
نیست و بهائی حق هیچ اعتراضی بر حاکمان را ندارد!
بر همین قیاس است تعلیم "عدم دخالت در سیاست" که جزو تعالیم دوازدهگانه بهائی
است و ناظر به این است که بهائی حق ندارد به هیچوجه در امور سیاسی کشوری که
در آن زندگی می کند بپردازدو این هم بطور عام است و هر معنائی که امروزه بر
"سیاست"اطلاق می شود را در بر می گیرد.
اکنون نمی خواهم به عدم اجرای این حکم و تعلیم توسط خود میرزا و سایر رهبران و
تابعان بهائی در طول تاریخ یکصد و شصت ساله و تناقضاتی که در متون و عمل آنها
وجود داشته و دارد ، بپردازم (که البته بسیار مهم است و هم امروز به عیان می بینیم
تشکیلات بهائیت و اعضای آنها از اصلی ترین معارضان حاکمیت اند و با انواع ابزار ها این
معارضه را برپانموده و جنگی تمام عیار را علیه حاکمیت در پهنه بین المللی ترتیب داده
اند )و آن را به زمانی دیگر وامی گذارم اما این پرسش ها را که برای بنده و پژوهشگران
است مطرح می نمایم:
1-اگر بر حاکمان اعتراضی نشود امر دنیای مردم در موارد خطای حاکمان چگونه سامان
گیرد؟!
2-آیا این عدم اعتراض و خنثی بودن ،نوعی جهت گیری در مسیر ظلم آنها نیست و
شرکت در گناهشان محسوب نمی شود؟!
3-آیا وقتی می خواهید به قلوب بپردازید مردم را دستور می دهید اقلا در قلوب معترض
حاکمان باشند یا آنجا هم می گوئید اعتراض قلبی هم طبق دستور کلی میرزا جائز
نیست و اگر اعتراض قلبی جائز باشد حاکمان شما را به نفاق در مورد خود متهم نمی
سازند؟!
4-تکلیف کسی که به حاکمان اعتراض به حق نماید چیست ؟ آیا از بهائیت طرد اداری
یا روحانی می شود؟! چه کسانی تا بحال به این وضع دچار شده اند؟!
5-آیا این حرمت اعتراض بر زمامداران ،خود تاکتیکی جهت نفوذ در حاکمیت ها _چنانکه
در دوره پهلوی دوم دیده شد_ نبوده است؟!
6-آیا ظالمان زمانه با این روحیه بهائیان همراه نشده در خاطر جمعی کامل از آنها ،تیغ
ظلمشان را بر اقشار دیگر ملت فرود نمی آورند؟!
7- اگر این تعلیم در بهائیت هست چه نسبتی بین آنها و سیدالشهداء سلام الله علیه
می باشد و آیا دعوی دوستی با آنحضرت تاکتیکی برای سوار شدن بر معتقدات جامعه
عاشق اباعبدالله علیه السلام و نوعی نفاق نیست یا اینکه بهتر است بگوئیم روش
آنحضرت در ظلم ستیزی چون فطری است مقبول همگان است و خود ابطال طبیعی این
حکم اقدس است؟!
نگاهی به کتاب اقدس
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت بیست و هشتم: آزادی مشروط در پرسیدن!
در کتاب اقدس جناب میرزا،یک لطف بزرگ در حق انسانها به عمل می
آورد و آن اینکه تحریم شریعت باب در موضوع " پرسش کردن "را مرتفع نموده و بطور
مشروط آن را آزاد می نماید!
این عبارت اقدس است:
چون در آئین باب و کتاب بیان ، پرسش کردن و سوال نمودن برای شما حرام شده بود
خدا تصمیم گرفت این حکم را از شما بر دارد تا بتوانید سوال نمائید!
البته این اجازه مشروط است به اینکه از چیزهائی بپرسید که به آن احتیاج دارید نه آن
چیزهائی که مردان قبل از شما به آن سخن می گفتند...!
پرسش های شما باید از چیزهائی باشدکه به نفع شما باشد در موضوع امر الله(بهائیت)
و اقتدار آن . خدا اینگونه باب فضل و بخشش خود را بر همه کسانی که در آسمانها و
زمین ها هستند گشوده است!!
حرم علیکم السوال فی البیان عفاالله عن ذلک لتسئلوا ما تحتاج به
انفسکم لا ما تکلم به رجال قبلکم...اسئلو ما ینفعکم فی امر الله و سلطانه قد فتح باب
الفضل علی من فی السموات و الارضین!
***********
اگر تاریخ نگارش دو کتاب بیان و اقدس را در نظر بگیریم که به یک قول حدود بیست و
پنج سال فاصله دارند در این مدت طبق شریعت بیان کلیه بابیان و معتقدان به این کتاب
ازپرسش نمودن منع شده و این عمل برای آنها حرام شده بود.یعنی حتی خود میرزا که
معتقد به باب بود نمی بایست سوالی بنماید.به قول خود او اساس شریعت باب بر
سوزاندن و خراب کردن اماکن و بقاع و کشتن افراد غیر بابی که مصدق بابیت نیستند
می بود...اما جناب میرزا که خود بابی بود شریعت جدید آورد و این نقص بابیت را مرتفع
نموده بخاطر لطفی که بر مردم داشت سوال کردن را بطور مشروط_نه مانند روش مردان
قبل(؟)_آزاد نمودتا بروند و شاکر باشنداما سوالی در مورد اقتدار بهائیت کنند که به آنها
سود رساند!
با این مقدمه پرسش های مطرح در مورد این حکم را مطرح می نمائیم:
1-هزاران سال بود که سوال کردن در ادیان آسمانی آزاد بود چه شد که در مرام بابیت
سوال نمودن حرام شد؟!
2-بابیان از جمله خود میرزا در مدت بابی بودن سوال و پرسش می کردند یا طبق بیان
در تحریم بودند و سوال نمی کردند؟!
3-چه شد که خدا در این فاصله کم نامهربان بود و اجازه سوال نمی داد بعد نظرش
عوض شد و اجازه داد؟!
4-این "رجال قبل "چه کسانی بودند که سوال کردنشان باطل بوده و نباید به طریقه آنها
سوال نمود؟!
5-اگر سوال کردن ممنوع یا مشروط باشد چگونه باید پژوهش و تحقیق نمود؟!
6-آئینی که پرسش کردن را ممنوع می سازد آیا مردم را به تبعیت کورکورانه دعوت نمی
نماید؟!
7-خدائی که مردم را به پرسیدن در دین خاتم دعوت می نمود و منت هم نمی گذاشت
(فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون:از دانایان بپرسید اگر نمی دانید)چه شد که دین
بیست ساله فرستاد و سوال را حرام کرد بعد دین دیگری فرستاد که با آزاد کردن
مشروط پرسیدن ، بر مردم منت گذاشت و گفت این یک فضل است که بر شما روا
داشتیم!
8-منظور از اهل آسمانها چه کسانی هستند که حالا مجاز شده اند ومی توانند سوال
مشروط بنمایند!
9-از کجا تشخیص داده می شود که این سوال به نفع ما در مورد اقتدار امر الله است
تا مجاز باشیم آن را بپرسیم؟!
در کتاب اقدس جناب میرزا،یک لطف بزرگ در حق انسانها به عمل می
آورد و آن اینکه تحریم شریعت باب در موضوع " پرسش کردن "را مرتفع نموده و بطور
مشروط آن را آزاد می نماید!
این عبارت اقدس است:
چون در آئین باب و کتاب بیان ، پرسش کردن و سوال نمودن برای شما حرام شده بود
خدا تصمیم گرفت این حکم را از شما بر دارد تا بتوانید سوال نمائید!
البته این اجازه مشروط است به اینکه از چیزهائی بپرسید که به آن احتیاج دارید نه آن
چیزهائی که مردان قبل از شما به آن سخن می گفتند...!
پرسش های شما باید از چیزهائی باشدکه به نفع شما باشد در موضوع امر الله(بهائیت)
و اقتدار آن . خدا اینگونه باب فضل و بخشش خود را بر همه کسانی که در آسمانها و
زمین ها هستند گشوده است!!
حرم علیکم السوال فی البیان عفاالله عن ذلک لتسئلوا ما تحتاج به
انفسکم لا ما تکلم به رجال قبلکم...اسئلو ما ینفعکم فی امر الله و سلطانه قد فتح باب
الفضل علی من فی السموات و الارضین!
***********
اگر تاریخ نگارش دو کتاب بیان و اقدس را در نظر بگیریم که به یک قول حدود بیست و
پنج سال فاصله دارند در این مدت طبق شریعت بیان کلیه بابیان و معتقدان به این کتاب
ازپرسش نمودن منع شده و این عمل برای آنها حرام شده بود.یعنی حتی خود میرزا که
معتقد به باب بود نمی بایست سوالی بنماید.به قول خود او اساس شریعت باب بر
سوزاندن و خراب کردن اماکن و بقاع و کشتن افراد غیر بابی که مصدق بابیت نیستند
می بود...اما جناب میرزا که خود بابی بود شریعت جدید آورد و این نقص بابیت را مرتفع
نموده بخاطر لطفی که بر مردم داشت سوال کردن را بطور مشروط_نه مانند روش مردان
قبل(؟)_آزاد نمودتا بروند و شاکر باشنداما سوالی در مورد اقتدار بهائیت کنند که به آنها
سود رساند!
با این مقدمه پرسش های مطرح در مورد این حکم را مطرح می نمائیم:
1-هزاران سال بود که سوال کردن در ادیان آسمانی آزاد بود چه شد که در مرام بابیت
سوال نمودن حرام شد؟!
2-بابیان از جمله خود میرزا در مدت بابی بودن سوال و پرسش می کردند یا طبق بیان
در تحریم بودند و سوال نمی کردند؟!
3-چه شد که خدا در این فاصله کم نامهربان بود و اجازه سوال نمی داد بعد نظرش
عوض شد و اجازه داد؟!
4-این "رجال قبل "چه کسانی بودند که سوال کردنشان باطل بوده و نباید به طریقه آنها
سوال نمود؟!
5-اگر سوال کردن ممنوع یا مشروط باشد چگونه باید پژوهش و تحقیق نمود؟!
6-آئینی که پرسش کردن را ممنوع می سازد آیا مردم را به تبعیت کورکورانه دعوت نمی
نماید؟!
7-خدائی که مردم را به پرسیدن در دین خاتم دعوت می نمود و منت هم نمی گذاشت
(فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون:از دانایان بپرسید اگر نمی دانید)چه شد که دین
بیست ساله فرستاد و سوال را حرام کرد بعد دین دیگری فرستاد که با آزاد کردن
مشروط پرسیدن ، بر مردم منت گذاشت و گفت این یک فضل است که بر شما روا
داشتیم!
8-منظور از اهل آسمانها چه کسانی هستند که حالا مجاز شده اند ومی توانند سوال
مشروط بنمایند!
9-از کجا تشخیص داده می شود که این سوال به نفع ما در مورد اقتدار امر الله است
تا مجاز باشیم آن را بپرسیم؟!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت بیست و نهم : تقویم جعلی نوزده ماهه
پژوهشگران در کتاب اقدس ، با آئینی آشنا می شوند که به نو آوری ها و ابتکاراتی چند
در احکام و دستورات مزین است که در تاریخ ادیان بی سابقه است. ابتکاراتی همچون
دفن اموات در بلور ، انگ زدن به پیشانی دزد ، آتش زدن مجرم در انظار مردم ، فرق
گذاشتن بین مهریه زن شهری و روستائی ، حرام بودن تراشیدن موی سر ، حرام نبودن
ازدواج با محارم و اقارب بجز زن پدر ، پرداخت طلا برای جریمه فحشاء توسط زانی و
زانیه به بیت العدل ، پرداخت طلا بخاطر محزون ساختن ،نماز خواندن بسوی یک آدم در
زمان حیاتش و بسوی قبراو پس از مردنش ، حرام بودن اعتراض به حاکمان و زمامداران
ظالم و پاک شدن همه نجاسات با آمدن میرزا و مواردی از این قبیل...
اما پژوهشگر اصلا انتظار ندارد در کنار این ابتکارات که به رفتارهای انسانها بر می گردد
در این کتاب شاهد وضع و جعل یک تقویم هم باشد که به طبیعت هم دست اندازی
شده تا بدین وسیله از رقبا ممتاز گشته و ابتکار و نوآوری نموده باشد!
آری در کمال شگفتی می بیند جناب میرزا به تبعیت از جناب باب در کتاب "بیان" تعداد
ماه ها را نوزده ماه به جای دوازده ماه اعلام نموده و تازه این موضوع را هم به کتاب
خدا نسبت داده است!
آری عبارت اقدس چنین است :
ان عده الشهور تسعه عشر شهرا فی کتاب الله قد زین اولهابهذاالاسم المهیمن علی
العالمین!
همانا تعداد ماه ها در کتاب الهی ،نوزده ماه است که اولینش به این اسم فراگیر و
مهیمن بر جهانیان( اسم خود میرزا یعنی بها !) زینت یافته است!
لذا باید همه تقویم های قبلی که بر اساس دوازده ماه طبیعی تنظیم شده بود منسوخ
گشته و تقویم نوزده ماهه ،حاکم و مهیمن بر کل گردد!!
***********
در نهایت پژوهشگر پس از خروج از شوک حاصل از این ابتکار و نو آوری(!) به حال خود باز
گشته و این سوالات برای او پیش می آید (البته پژوهشگر اگر بهائی باشد خیلی مجاز
به سوال نیست چون طبق اقدس فقط سوالاتی مجاز است که موجب سودمندی او در
امر پر شوکت بهائی باشد!):
1-چه لزومی به دست اندازی در تقویم طبیعی و تغییر ماه های دوازدهگانه به نوزدهگانه
بودکه ابتدا باب و سپس بها آن را تغییر دادند؟!
2-خدای متعال چرا چند هزار سال به پیامبرانش ماه های دوازدهگانه را که بر اساس
حرکت ماه به دور زمین است ابلاغ نمود تا بوسیله آن زمان های طبیعی را بشناسند و
عبادات را در زمان های خاص بر اساس آن به جا آورند ، یکباره نظرش عوض شد و به
این پیامبران جدید(!)چیز دیگری گفت که هیچ کاربرد طییعی ندارد و آن را در کتابی قرار
داد که باب و بها ببینند و بیان نمایند.آن موقع مردم سرکار بودند یا اکنون؟!
آیا این اهانت به خدای متعال نیست؟!
3-این کدام کتاب الهی است که میرزا در آن ماه ها را نوزده تا دیده و پیامبران قبلی
دوازده تا دیده بودند؟!آیا خدا نظرش عوض شده یا دید بعضی به خطا رفته است؟!
4-این نوزده ماه، که باحرکت طبیعی ماه به دور زمین تطبیق ندارد و استفاده نجومی هم
از آن نمی شود پس به چه کار می آید؟!
5- چون این ماه نوزده روزه اقدس ، هیچ ربطی به ماه(یعنی کره قمر که گردشش
حدود سی روز است )ندارد چرا نامش در اقدس ،ماه( به فارسی)و شهر (به عربی)
گفته شده است؟!
6- چه استفاده شرعی بر این نوزده ماه مترتب است که موجب شده خدا آن را قرار
دهد؟! آیا مقصود آن بوده که ماه روزه به جای سی روز ،نوزده روز شود تا مومنین به این
دین خوشحال شوند که کمتر روزه می گیرند؟! بفرمایند به غیر از این چه کاربرد دیگری
دارد؟!
7-به هم ریختگی این تقویم در رابطه با تقویم رایج شمسی که چهاریا پنج روز در سال
کم می آورند(19*19=361 )و مجبورند آن را وصله پینه کنند تا بر تقویم طبیعی شمسی
منطبق شود ،نقض فاحش این تقویم جعلی نیست؟!
8-تقویمی که نه فایده نجومی دارد نه فایده شرعی ، جعل و وضعش امری لغو و بیهوده
نیست؟!
9-بفرمایند در کشورهای غربی که با تقویم های میلادی و غیر آن کار می کنند این
تقویم جعلی را چگونه توجیه می نمایند؟!
پژوهشگران در کتاب اقدس ، با آئینی آشنا می شوند که به نو آوری ها و ابتکاراتی چند
در احکام و دستورات مزین است که در تاریخ ادیان بی سابقه است. ابتکاراتی همچون
دفن اموات در بلور ، انگ زدن به پیشانی دزد ، آتش زدن مجرم در انظار مردم ، فرق
گذاشتن بین مهریه زن شهری و روستائی ، حرام بودن تراشیدن موی سر ، حرام نبودن
ازدواج با محارم و اقارب بجز زن پدر ، پرداخت طلا برای جریمه فحشاء توسط زانی و
زانیه به بیت العدل ، پرداخت طلا بخاطر محزون ساختن ،نماز خواندن بسوی یک آدم در
زمان حیاتش و بسوی قبراو پس از مردنش ، حرام بودن اعتراض به حاکمان و زمامداران
ظالم و پاک شدن همه نجاسات با آمدن میرزا و مواردی از این قبیل...
اما پژوهشگر اصلا انتظار ندارد در کنار این ابتکارات که به رفتارهای انسانها بر می گردد
در این کتاب شاهد وضع و جعل یک تقویم هم باشد که به طبیعت هم دست اندازی
شده تا بدین وسیله از رقبا ممتاز گشته و ابتکار و نوآوری نموده باشد!
آری در کمال شگفتی می بیند جناب میرزا به تبعیت از جناب باب در کتاب "بیان" تعداد
ماه ها را نوزده ماه به جای دوازده ماه اعلام نموده و تازه این موضوع را هم به کتاب
خدا نسبت داده است!
آری عبارت اقدس چنین است :
ان عده الشهور تسعه عشر شهرا فی کتاب الله قد زین اولهابهذاالاسم المهیمن علی
العالمین!
همانا تعداد ماه ها در کتاب الهی ،نوزده ماه است که اولینش به این اسم فراگیر و
مهیمن بر جهانیان( اسم خود میرزا یعنی بها !) زینت یافته است!
لذا باید همه تقویم های قبلی که بر اساس دوازده ماه طبیعی تنظیم شده بود منسوخ
گشته و تقویم نوزده ماهه ،حاکم و مهیمن بر کل گردد!!
***********
در نهایت پژوهشگر پس از خروج از شوک حاصل از این ابتکار و نو آوری(!) به حال خود باز
گشته و این سوالات برای او پیش می آید (البته پژوهشگر اگر بهائی باشد خیلی مجاز
به سوال نیست چون طبق اقدس فقط سوالاتی مجاز است که موجب سودمندی او در
امر پر شوکت بهائی باشد!):
1-چه لزومی به دست اندازی در تقویم طبیعی و تغییر ماه های دوازدهگانه به نوزدهگانه
بودکه ابتدا باب و سپس بها آن را تغییر دادند؟!
2-خدای متعال چرا چند هزار سال به پیامبرانش ماه های دوازدهگانه را که بر اساس
حرکت ماه به دور زمین است ابلاغ نمود تا بوسیله آن زمان های طبیعی را بشناسند و
عبادات را در زمان های خاص بر اساس آن به جا آورند ، یکباره نظرش عوض شد و به
این پیامبران جدید(!)چیز دیگری گفت که هیچ کاربرد طییعی ندارد و آن را در کتابی قرار
داد که باب و بها ببینند و بیان نمایند.آن موقع مردم سرکار بودند یا اکنون؟!
آیا این اهانت به خدای متعال نیست؟!
3-این کدام کتاب الهی است که میرزا در آن ماه ها را نوزده تا دیده و پیامبران قبلی
دوازده تا دیده بودند؟!آیا خدا نظرش عوض شده یا دید بعضی به خطا رفته است؟!
4-این نوزده ماه، که باحرکت طبیعی ماه به دور زمین تطبیق ندارد و استفاده نجومی هم
از آن نمی شود پس به چه کار می آید؟!
5- چون این ماه نوزده روزه اقدس ، هیچ ربطی به ماه(یعنی کره قمر که گردشش
حدود سی روز است )ندارد چرا نامش در اقدس ،ماه( به فارسی)و شهر (به عربی)
گفته شده است؟!
6- چه استفاده شرعی بر این نوزده ماه مترتب است که موجب شده خدا آن را قرار
دهد؟! آیا مقصود آن بوده که ماه روزه به جای سی روز ،نوزده روز شود تا مومنین به این
دین خوشحال شوند که کمتر روزه می گیرند؟! بفرمایند به غیر از این چه کاربرد دیگری
دارد؟!
7-به هم ریختگی این تقویم در رابطه با تقویم رایج شمسی که چهاریا پنج روز در سال
کم می آورند(19*19=361 )و مجبورند آن را وصله پینه کنند تا بر تقویم طبیعی شمسی
منطبق شود ،نقض فاحش این تقویم جعلی نیست؟!
8-تقویمی که نه فایده نجومی دارد نه فایده شرعی ، جعل و وضعش امری لغو و بیهوده
نیست؟!
9-بفرمایند در کشورهای غربی که با تقویم های میلادی و غیر آن کار می کنند این
تقویم جعلی را چگونه توجیه می نمایند؟!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
قسمت سی ام : پاک شدن آب نطفه (منی)
از دیگر امتیازات آئین بهائی "پاک بودن آب نطفه یا منی است!
اگرچه اقدس یکبار حکم به پاک بودن همه نجاسات و قازورات نموده و ما در قسمت
بیست و ششم آن را مورد بحث قرار دادیم اما ظاهرا کتاب مستطاب اقدس و نویسنده
آن به لحاظ مهم بودن "منی" بطور اختصاصی هم پاک بودن آن را مد نظر قرار داده حکم
ویژه به پاک بودن آن داده است.عبارت اقدس چنین است:
"قد حکم الله بالطهاره علی ماءالنطفه رحمه من عنده علی البریه
اشکروه بالروح و الریحان و لا تتبعوامن کان عن مطلع القرب بعیدا!"
یعنی خداوند به خاطر لطف و مرحمتی که بر بندگان دارد، بر آب نطفه
(منی) حکم طهارت و پاکی رانده است!
اورا بخاطر این حکمی که داده با روح و ریحان شکر کنید و از کسی که از افق قرب دور
است پیروی نکنید!
***********
اگر چه پرسش های خود را در قسمت "پاک شدن همه نجاسات و قازورات" (قسمت
26) مطرح کردیم اما به لحاظ اینکه اقدس جداگانه و اختصاصی به منی پرداخته مجبوریم
سوالات خود را اینجا هم ارائه نمائیم:
1- چه شد که نظر خدا برگشت و یکباره حکم چند هزار ساله خود را در مورد نجاسات
عوض کرد و یکباره همه آنها را پاک اعلام نمود؟!
و یا چه اتفاق فیزیکی و شیمیائی در نجاسات و قازورات رخ داد که یکباره همه آنها
طاهر و پاک شدند و قلب ماهیت دادند؟!
2-"منی " در میان نجاسات چه ویژگی داشت که اقدس باید پاک شدن آن را اختصاصی
و جداگانه هم اعلام نماید و کلیت قبلی در مورد آن کفایت نمی کرد؟!
3-پاک شدن منی چه ویژگی دارد که خدا آن را موهبت و رحمت از جانب خود می
شمرد(ربط بین پاک شدن منی و رحمت خدا چیست)؟!
پاک شدن یک چیز عفن و بد بو و نجس که تا دیروز همین خدا یک ذره آن را بر
لباس و بدن نمازگزار بر نمی تابیده، چگون یک رحمت محسوب می شود؟
4-نظر دانشمندان و پزشکان در مورد ناپاکی و میکربی بودن و زمینه ساز عفونتی آن با
این حکم چگونه سازگار است؟!
5-چرا خدا چند هزاره یا چندین قرن ،این رحمت خود را از بندگان دریغ می نموده و آنها را
با بیان نجاست منی دچار زحمت و سختی قرار می داده و یکباره در بهائیت به فکر
مهربانی بر بندگان افتاده و منی را پاک کرده است؟!
6-"پاک شدن منی "،چه موهبتی است که شکر لازم داردو باید بخاطر آن خدا را شکر
نمود آن هم شکر با روح و ریحان!
(شکر با روح و ریحان لابد مراسم شکر با موسیقی و رقص و اظهار شادمانی و شعف با
سرود و نوازندگی و...بخاطر پاک شدن منی است !)
7-منظور از کسانی که باید از آنها تبعیت ننمود چه کسانی است؟ آیا منظور کسانی
است که چند هزار سال طبق حکم الهی منی را نجس و ناپاک می دانسته اند؟! مگر
آنها فرمان الهی را اطاعت نمی کرده اند؟! چرا می گوید آنها از مطلع قرب دورند؟!
8-وقتی منی پاک شد بودن آن بر لباس و بدن اشخاص منعی ندارد و بهائی می تواند با
آن لباس و بدن در همه جمع ها ظاهر شود و نماز بخواند و به این خاطر عمل قبیح یا
گناهی مرتکب نشده است؟!
9-آیا این نوع احکام موجب ملعبه شدن دین و دینداران از سوی بی دینان نمی شود که
یک خدای نعوذ بالله متلون المزاج هر روز یکنوع مردم را دست می اندازد؟!
از دیگر امتیازات آئین بهائی "پاک بودن آب نطفه یا منی است!
اگرچه اقدس یکبار حکم به پاک بودن همه نجاسات و قازورات نموده و ما در قسمت
بیست و ششم آن را مورد بحث قرار دادیم اما ظاهرا کتاب مستطاب اقدس و نویسنده
آن به لحاظ مهم بودن "منی" بطور اختصاصی هم پاک بودن آن را مد نظر قرار داده حکم
ویژه به پاک بودن آن داده است.عبارت اقدس چنین است:
"قد حکم الله بالطهاره علی ماءالنطفه رحمه من عنده علی البریه
اشکروه بالروح و الریحان و لا تتبعوامن کان عن مطلع القرب بعیدا!"
یعنی خداوند به خاطر لطف و مرحمتی که بر بندگان دارد، بر آب نطفه
(منی) حکم طهارت و پاکی رانده است!
اورا بخاطر این حکمی که داده با روح و ریحان شکر کنید و از کسی که از افق قرب دور
است پیروی نکنید!
***********
اگر چه پرسش های خود را در قسمت "پاک شدن همه نجاسات و قازورات" (قسمت
26) مطرح کردیم اما به لحاظ اینکه اقدس جداگانه و اختصاصی به منی پرداخته مجبوریم
سوالات خود را اینجا هم ارائه نمائیم:
1- چه شد که نظر خدا برگشت و یکباره حکم چند هزار ساله خود را در مورد نجاسات
عوض کرد و یکباره همه آنها را پاک اعلام نمود؟!
و یا چه اتفاق فیزیکی و شیمیائی در نجاسات و قازورات رخ داد که یکباره همه آنها
طاهر و پاک شدند و قلب ماهیت دادند؟!
2-"منی " در میان نجاسات چه ویژگی داشت که اقدس باید پاک شدن آن را اختصاصی
و جداگانه هم اعلام نماید و کلیت قبلی در مورد آن کفایت نمی کرد؟!
3-پاک شدن منی چه ویژگی دارد که خدا آن را موهبت و رحمت از جانب خود می
شمرد(ربط بین پاک شدن منی و رحمت خدا چیست)؟!
پاک شدن یک چیز عفن و بد بو و نجس که تا دیروز همین خدا یک ذره آن را بر
لباس و بدن نمازگزار بر نمی تابیده، چگون یک رحمت محسوب می شود؟
4-نظر دانشمندان و پزشکان در مورد ناپاکی و میکربی بودن و زمینه ساز عفونتی آن با
این حکم چگونه سازگار است؟!
5-چرا خدا چند هزاره یا چندین قرن ،این رحمت خود را از بندگان دریغ می نموده و آنها را
با بیان نجاست منی دچار زحمت و سختی قرار می داده و یکباره در بهائیت به فکر
مهربانی بر بندگان افتاده و منی را پاک کرده است؟!
6-"پاک شدن منی "،چه موهبتی است که شکر لازم داردو باید بخاطر آن خدا را شکر
نمود آن هم شکر با روح و ریحان!
(شکر با روح و ریحان لابد مراسم شکر با موسیقی و رقص و اظهار شادمانی و شعف با
سرود و نوازندگی و...بخاطر پاک شدن منی است !)
7-منظور از کسانی که باید از آنها تبعیت ننمود چه کسانی است؟ آیا منظور کسانی
است که چند هزار سال طبق حکم الهی منی را نجس و ناپاک می دانسته اند؟! مگر
آنها فرمان الهی را اطاعت نمی کرده اند؟! چرا می گوید آنها از مطلع قرب دورند؟!
8-وقتی منی پاک شد بودن آن بر لباس و بدن اشخاص منعی ندارد و بهائی می تواند با
آن لباس و بدن در همه جمع ها ظاهر شود و نماز بخواند و به این خاطر عمل قبیح یا
گناهی مرتکب نشده است؟!
9-آیا این نوع احکام موجب ملعبه شدن دین و دینداران از سوی بی دینان نمی شود که
یک خدای نعوذ بالله متلون المزاج هر روز یکنوع مردم را دست می اندازد؟!
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
با سلام به همه کاربران و دوستان عزیز "بهائی پژوهی"
ضمن تبریک سال نو به همه دوستان و یاران بهائی پژوه و با عرض پوزش از
اینکه به دلیل مشغله های شخصی توفیق حضورم در سایت کم شده است به نظرم
رسید اکنون که یادداشت های "نگاهی به کتاب اقدس" به سی امین قسمت خود
رسیده است نگاهی به این عناوین سی گانه بیاندازیم و با راهنمائی های شما در مورد
ادامه همین روند یا طرح دیگری در همین راستا (مثلا موضوعی کردن این قسمت ها یا
نقد تکمیلی فرازهای یاد شده یا مقایسه تطبیقی این فرازها با سایر تعالیم بهائی یا...)
تصمیم گیری کنیم.اجالتا عناوین سی گانه "نگاهی به کتاب اقدس را می آورم و منتظر
دیدگاهها ی شما پژوهشگران هستم.
با عرض مجدد ارادت:یاس
*******************************
قسمت نخست: اولین واجب چیست؟:شناخت من !!
قسمت دوم: ملاک هدایت و ضلالت:من!
قسمت سوم: انحصار خیر در من!
قسمت چهارم: ویژگی های" مشرق وحی" یعنی من!
قسمت پنجم: ابعاد عرفان من!
قسمت ششم: ادعاهای من!
قسمت هفتم: نماز اما رو به من!!
قسمت هشتم: نماز جماعت ممنوع!
قسمت نهم: خطا کار را بسوزانید !!
قسمت دهم: اگر مرادوست نداشته باشید...
قسمت یازدهم: زنان شهروندان درجه دوم!
قسمت دوازدهم :سر تراشی ممنوع!
قسمت سیزدهم : داغ زدن بر پیشانی دزد
قسمت چهاردهم: پرداخت جریمه فحشاءبه بیت العدل !
قسمت پانزدهم : تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار!
قسمت شانزدهم: وجوب شستن پا !
قسمت هفدهم : رفع اختلاف با اقدس!
قسمت هیجدهم : دفن اموات در بلور!!
قسمت نوزدهم : طلا بدهید اگر غمگین بسازید!
قسمت بیستم : تبعیض مضاعف نسبت به زنان !
قسمت بیست و یکم :اعتراض جایز نیست!
قسمت بیست و دوم : شاهکار ارث در بهائیت!
قسمت بیست و سوم : جواز چند همسری در بهائیت
قسمت بیست و چهارم: اقدس و انحصار طلبی !
قسمت بیست و پنجم: ازدواج با محارم و اقارب
قسمت بیست و ششم : همه نجاسات جهان پاک شد!!
قسمت بیست و هفتم : حرام بودن اعتراض بر زمامداران !
قسمت بیست و هشتم: آزادی مشروط در پرسیدن!
قسمت بیست و نهم : تقویم جعلی نوزده ماهه
قسمت سی ام : پاک شدن آب نطفه (منی)
ضمن تبریک سال نو به همه دوستان و یاران بهائی پژوه و با عرض پوزش از
اینکه به دلیل مشغله های شخصی توفیق حضورم در سایت کم شده است به نظرم
رسید اکنون که یادداشت های "نگاهی به کتاب اقدس" به سی امین قسمت خود
رسیده است نگاهی به این عناوین سی گانه بیاندازیم و با راهنمائی های شما در مورد
ادامه همین روند یا طرح دیگری در همین راستا (مثلا موضوعی کردن این قسمت ها یا
نقد تکمیلی فرازهای یاد شده یا مقایسه تطبیقی این فرازها با سایر تعالیم بهائی یا...)
تصمیم گیری کنیم.اجالتا عناوین سی گانه "نگاهی به کتاب اقدس را می آورم و منتظر
دیدگاهها ی شما پژوهشگران هستم.
با عرض مجدد ارادت:یاس
*******************************
قسمت نخست: اولین واجب چیست؟:شناخت من !!
قسمت دوم: ملاک هدایت و ضلالت:من!
قسمت سوم: انحصار خیر در من!
قسمت چهارم: ویژگی های" مشرق وحی" یعنی من!
قسمت پنجم: ابعاد عرفان من!
قسمت ششم: ادعاهای من!
قسمت هفتم: نماز اما رو به من!!
قسمت هشتم: نماز جماعت ممنوع!
قسمت نهم: خطا کار را بسوزانید !!
قسمت دهم: اگر مرادوست نداشته باشید...
قسمت یازدهم: زنان شهروندان درجه دوم!
قسمت دوازدهم :سر تراشی ممنوع!
قسمت سیزدهم : داغ زدن بر پیشانی دزد
قسمت چهاردهم: پرداخت جریمه فحشاءبه بیت العدل !
قسمت پانزدهم : تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار!
قسمت شانزدهم: وجوب شستن پا !
قسمت هفدهم : رفع اختلاف با اقدس!
قسمت هیجدهم : دفن اموات در بلور!!
قسمت نوزدهم : طلا بدهید اگر غمگین بسازید!
قسمت بیستم : تبعیض مضاعف نسبت به زنان !
قسمت بیست و یکم :اعتراض جایز نیست!
قسمت بیست و دوم : شاهکار ارث در بهائیت!
قسمت بیست و سوم : جواز چند همسری در بهائیت
قسمت بیست و چهارم: اقدس و انحصار طلبی !
قسمت بیست و پنجم: ازدواج با محارم و اقارب
قسمت بیست و ششم : همه نجاسات جهان پاک شد!!
قسمت بیست و هفتم : حرام بودن اعتراض بر زمامداران !
قسمت بیست و هشتم: آزادی مشروط در پرسیدن!
قسمت بیست و نهم : تقویم جعلی نوزده ماهه
قسمت سی ام : پاک شدن آب نطفه (منی)
-
- فعّال
- پست: 216
- تاریخ عضویت: دوشنبه 23 مرداد 1385, 2:04 pm
چند نکته کوتاه در نقد مقاله "بهائی پژوهی و مسئله تحریف"
وقتی قسمت بیست و پنجم این سلسله مقالات با عنوان "ازدواج با محارم و اقارب" را
نوشتم و نشان دادم که ازدواج با محارم و اقارب (بجز زن پدر)بر اساس نص صریح اقدس
منعی برای بهائیان ندارد فردی بهائی به نام "کوشا" شتابزده در این موضوع وارد شده
بود و نوشته بود:
"
1-مخالفان دین بهائی آیه مبارك را تحریف كرده و از آیه استنباط كرده كه (حرمت ازدواج
با محارم منحصر به زنان پدر است در حالی كه در این حكم اشاره به سایر محارم نشده
و از این نمیتوان استنباط كرد كه تحریم منحصر به زنان پدر است.
2-روش كلی حضرت بهاءالله در وضع قوانین چنین بوده كه اصل حكم را بیان فرموده و
فروعات را به بیت العدل اعظم راجع فرموده. جناب زین المقربین در مورد حلیت و حرمت
نكاح اقارب سئوال كرده در جوابش حضرت بهاءالله چنین فرموده «در این امور هم به
امنای بیت العدل راجع است» (سوال 50 از رساله سوال و جواب) تعیین حدود محارم را
بیت العدل اعظم تعیین خواهد كرد و در مورد حد زنا و لواط و سارق و مقادیر آن نیز
فرموده تعیین مقادیر حد به بیت العدل راجع است (سوال 49) لذا ملاحظه میشود كه
حرمت ازدواج منحصر به زنان پدر نیست و یا نمیتوان از این آیه استنباط كرد كه چون در
ادامه آیه مطلبی در این باره ذكر نشده دلیل بر این است كه ازدواج با بقیه محارم حلال
است و كلاً این نوع تصور شایسته عالم انسانی نیست كه خود را آنچنان پست و حقیر
شمارد كه در فكر ازدواج با خواهر و مادر و دختر خود باشد در عالم حیوان شاید مصداق
داشته باشد ولی در عالم انسانی بسیار بعید است مگر از افرادی كه در نهایت توحش
و حیوانیت باشند از نظر شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است و نمونههای آن را
میتوان در آثار مباركه زیارت كرد"
همان موقع به اختصار برای او این مطلب را نوشتم و گمان کردم که برایش مفید خواهد
افتاد.نوشتم:
"جناب کوشا آنقدر از متون بهائی بی اطلاع بوده اند که نمی دانند خود
بیت العدل که مرجع تعیین انحصار یا عدم انحصار تحریم ازدواج با اقارب به زن پدر است
صراحتا اعلام کرده است که:
"تصمیم گیری در این مورد به عهده خود نفوس مومنه محول شد..."!
و منشی بیت العدل گفته است:
"در این نامه شما راجع به محدودیت های حاکم بر ازدواج با اقارب سوای موردی که
ازدواح با زن پدر را ممنوع می سازد سوال کرده ایدبیت العدل اعظم همچنین خواسته اند
به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی
راجع به ازدواج با اقارب مقتضی نمی داند" !
("انوار هدایت صفحه 487 حکم 1289 در موضوع ازدواج بین فامیلی)
بنابر این ایراد تهمت از سوی کوشا به مخالفان بهائی که به تحریف حکم اقدس پرداخته
اند و بیان این مطلب که تحریم ازدواح با اقارب در بهائیت منحصر به زن پدر نیست ،امری
یاوه و فرافکنی است و بهتر است کوشاها اول بروند متون خود را بخوانند بعد به دفاع از
بهائیت برخیزند و به دیگران تهمت تحریف زنند.
وقتی خود بهاءالله حرمت را منحصر در زن پدر می داند و تفصیل را به بیت العدل ارجاع
می دهد و بیت العدل هم می گوید موضوع به خود بهائیان ارجاع شده که هر طور
خواستند عمل کنند و شرایط برای تکمیل دایره تحریم ازدواج با اقارب بجز زن پدر هنوز
فراهم نیست ،ایشان چکاره اند که می گویند سایر اقارب هم در دایره تحریم می
گنجند؟!
آیا کوشا نقش بهاءالله را دارد که حکم اقدس را عوض یا تکمیل نماید یا به جای بیت
العدل نشسته است؟!
اما با این حرف کوشا موافقیم و از قول ایشان این مطلب را خطاب به بیت العدل می
گوئیم که:
"كلاً این نوع تصور شایسته عالم انسانی نیست كه خود را آنچنان پست و حقیر شمارد
كه در فكر ازدواج با خواهر و مادر و دختر خود باشد در عالم حیوان شاید مصداق داشته
باشد ولی در عالم انسانی بسیار بعید است مگر از افرادی كه در نهایت توحش و
حیوانیت باشند ...."!!
و در باره این گفته شان که : "از نظر شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است و
نمونههای آن را میتوان در آثار مباركه زیارت كرد"
طلب مدرک می کنیم و می گوئیم وقتی بیت العدل صراحتا گفته هنوز تحریم منحصر در
زن پدر است و کار به خود افراد بهائی واگذار شده دیگر به چه دلیلی می گوئید "از نظر
شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است" یعنی بیت العدل خبر ندارد و شما خبر
دارید؟!..."
اما ظاهرا او موضوع را رهاننموده و مطالبی را در سایت های بهائی نوشته بود و
ادعاهای مضحکی دال بر اینکه "اقارب" با "محارم " فرق دارد و آنچه مطرح است بحث
جواز یا عدم جواز ازدواج با اقارب است نه محارم و ازدواج با محارم در بهائیت جائز نیست!
بنده تعصب و عدم تحقیق و متاسفانه بی بهرگی از دانش را در بعضی از باحثین بهائی
(علیرغم وجود بعضی افراد فاضل) در این سایت مشاهده کرده بودم اما باور نمی کردم
مدعیانی مثل کوشا آنقدر از سواد علمی بی بهره باشند که با تشبث به تفاوت اقارب با
محارم بخواهند خود و دیگران را بفریبند و از نتایج تحقیق باز مانند .
چنانچه همین فرد در همین مقاله در پاسخ مقاله بعدی اینجانب در موضوع "پاک شدن
همه نجاست ها در اول رضوان"در بهائیت بر اساس این عبارت اقدس که گفته"قد
انغمست الاشیاءفی بحر الطهاره" برای گریز از نتیجه بحث (که پاک شدن همه نجاسات
و قاذورات مثل خون و ادرار و مدفوع و خون و منی و...باشد) ،اشیاء را به معنی"انسان"
گرفته و گفته منظور از اشیاءدر این عبارت میرزا " انسان مشرک و اموال او"(!)می باشد
یعنی مشرکین و اموالشان نجس نیستند!
این بی بهره از علم ندانسته که"اشیاء" که در اینجا عام بکار برده شده به معنی
عامش یعنی همه اشیاء روی زمین است و بعد از آن مقیدی ذکر نشده که اشیاءرا از
معنی عامش جدا کرده باشد که او چنین حرفی را به غلط بگویدو عبارت عام اقدس
سخن از پاک شدن همه اشیاء دارد نه فقط مشرکین و اموال آنها چنانچه او پنداشته
است... وتازه خود میرزا در قسمت بعدی در اقدس تو دهنی به او زده و گفته
است:""و کذلک رفع الله حکم دون الطهاره عن کل الاشیاءو عن ملل اخری موهبه من
الله..." یعنی هم اشیاء و هم ملل دیگر در بحر طهارت داخل شدند!!
بنابراین ،میرزا ملل اخری را از اشیاء جدا کرده و این نشان می دهد که منظور او از
اشیاءچیزی غیر از مشرکین و انسانهای دیگر است و مقصودش پاک شدن همه
نجاسات است چنانچه در مورد پاک شدن نجاست منی هم همین امر را به صراحت ذکر
نموده است...(به مقاله 26 همین عنوان مراجعه فرمائید)
حالا این غیرتمند بهائی با این میزان بهره از علم و سواد فارسی و عربی می خواهد
موضوع ازدواج با محارم و اقارب را که نص صریح اقدس فقط تحریم زن پدر است رارفع و
رجوع نماید لذا ناشیانه متشبث به فرق بین محارم و اقارب شده و می گوید آنچه منظور
میرزا و بیت العدل است ازدواج با اقارب است نه محارم...!
بالاخره زن پدر از محارم است یا اقارب؟! مادر و خواهر مثل زن پدر محارمند یا اقارب؟!
اگر زن پدر محارمند چرا مادر و خواهر و ...محارم نباشند؟!
جناب کوشا همانطور که در معنی "اشیاء "گاف بزرگی از خود بجای گذاشتید بدانید در
اینجا نیز موجب معرفی جایگاه علمی خود برای خوانندگان آثارتان شدیدزیرا میرزا با
واژه "حرمت "می خواهد حدمحارم را معین کند چنانچه واژه محارم از همین ریشه تحریم
بمعنی "کسانی که ازدواج با آنها حرام است"می باشد و این را هر بچه محصلی که
اندکی با صرف و نحو عربی آشنا باشد می فهمد.میرزا می خواهد با عبارت "حرمت
علیکم ازواج آبائکم" بگوید حد محارم ،زن پدر است که ازدواج با او حرام است.اصلا صحبت
اقارب را پیش نکشیده است که شما برای فرار بگوئیداز میان اقارب فقط زن پدر حرام
است!
تازه به فرض هم که منظور میرزا اقارب باشد باز شما محکومید چون از میان اقارب فقط
زن پدر حرام است و بقیه اقارب در دایره تحریم نیستندهمچون مادر و خواهر و خاله و
عمه وخواهر زاده و برادر زاده و...زیرا هیچ نصی دال بر تحریم اینها در اقدس وجود ندارد!
استناد به حرف عبدالبهاء در مورد وسیعتر بودن دایره تحریم هم سودی به حال ایشان
ندارد زیرا اولا عبدالبها شارع نیست و فقط مبین است و تازه خود او هم موضوع را به بیت
العدل ارجاع داده و بیت العذل هم پس از سالها سکوت بالاخره گفته هنوز نمی تواند
حرفی بزند و دایره تحریم (محارم یا اقارب) را از زن پدر اتساع دهدو موضوع را به خود
نفوس مومنه ارجاع داده است!
اینکه کوشا ی غیرتمند بخواهد به نوعی مشکل اقدس را رفع و رجوع کند خوب است
ولی غیرت بی جا همان تعصب کوری است که در بهائیت آنرا هادم بنیان انسانی گفته
اند و کوشا باید این غیرت را به خاطر حفظ بنیان انسانی کنار بگذارد و به سخن میرزا در
انحصار تحریم ازدواج با اقارب و محارم به زن پدر ،ملتزم بماند.
با فحاشی به سردبیر بهائی پژوهی و ایراد انواع تهمت ها به ایشان (که مصداق روح و
ریحان بهائی است)هم راه به جائی نمی برد حتی او را با بنده عوضی گرفته و از فرط
تعصب اسم مرا که نویسنده این مقاله هستم ندیده و آنرا به سردبیر نسبت داده است !
بازهم در این زمینه با امثال او سخنانی دارم که اگر وقت مساعد پیش آید معروض
خواهم داشت.
برای همگان آرزوی توفیق و تحقیق دارم.یاس
وقتی قسمت بیست و پنجم این سلسله مقالات با عنوان "ازدواج با محارم و اقارب" را
نوشتم و نشان دادم که ازدواج با محارم و اقارب (بجز زن پدر)بر اساس نص صریح اقدس
منعی برای بهائیان ندارد فردی بهائی به نام "کوشا" شتابزده در این موضوع وارد شده
بود و نوشته بود:
"
1-مخالفان دین بهائی آیه مبارك را تحریف كرده و از آیه استنباط كرده كه (حرمت ازدواج
با محارم منحصر به زنان پدر است در حالی كه در این حكم اشاره به سایر محارم نشده
و از این نمیتوان استنباط كرد كه تحریم منحصر به زنان پدر است.
2-روش كلی حضرت بهاءالله در وضع قوانین چنین بوده كه اصل حكم را بیان فرموده و
فروعات را به بیت العدل اعظم راجع فرموده. جناب زین المقربین در مورد حلیت و حرمت
نكاح اقارب سئوال كرده در جوابش حضرت بهاءالله چنین فرموده «در این امور هم به
امنای بیت العدل راجع است» (سوال 50 از رساله سوال و جواب) تعیین حدود محارم را
بیت العدل اعظم تعیین خواهد كرد و در مورد حد زنا و لواط و سارق و مقادیر آن نیز
فرموده تعیین مقادیر حد به بیت العدل راجع است (سوال 49) لذا ملاحظه میشود كه
حرمت ازدواج منحصر به زنان پدر نیست و یا نمیتوان از این آیه استنباط كرد كه چون در
ادامه آیه مطلبی در این باره ذكر نشده دلیل بر این است كه ازدواج با بقیه محارم حلال
است و كلاً این نوع تصور شایسته عالم انسانی نیست كه خود را آنچنان پست و حقیر
شمارد كه در فكر ازدواج با خواهر و مادر و دختر خود باشد در عالم حیوان شاید مصداق
داشته باشد ولی در عالم انسانی بسیار بعید است مگر از افرادی كه در نهایت توحش
و حیوانیت باشند از نظر شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است و نمونههای آن را
میتوان در آثار مباركه زیارت كرد"
همان موقع به اختصار برای او این مطلب را نوشتم و گمان کردم که برایش مفید خواهد
افتاد.نوشتم:
"جناب کوشا آنقدر از متون بهائی بی اطلاع بوده اند که نمی دانند خود
بیت العدل که مرجع تعیین انحصار یا عدم انحصار تحریم ازدواج با اقارب به زن پدر است
صراحتا اعلام کرده است که:
"تصمیم گیری در این مورد به عهده خود نفوس مومنه محول شد..."!
و منشی بیت العدل گفته است:
"در این نامه شما راجع به محدودیت های حاکم بر ازدواج با اقارب سوای موردی که
ازدواح با زن پدر را ممنوع می سازد سوال کرده ایدبیت العدل اعظم همچنین خواسته اند
به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی
راجع به ازدواج با اقارب مقتضی نمی داند" !
("انوار هدایت صفحه 487 حکم 1289 در موضوع ازدواج بین فامیلی)
بنابر این ایراد تهمت از سوی کوشا به مخالفان بهائی که به تحریف حکم اقدس پرداخته
اند و بیان این مطلب که تحریم ازدواح با اقارب در بهائیت منحصر به زن پدر نیست ،امری
یاوه و فرافکنی است و بهتر است کوشاها اول بروند متون خود را بخوانند بعد به دفاع از
بهائیت برخیزند و به دیگران تهمت تحریف زنند.
وقتی خود بهاءالله حرمت را منحصر در زن پدر می داند و تفصیل را به بیت العدل ارجاع
می دهد و بیت العدل هم می گوید موضوع به خود بهائیان ارجاع شده که هر طور
خواستند عمل کنند و شرایط برای تکمیل دایره تحریم ازدواج با اقارب بجز زن پدر هنوز
فراهم نیست ،ایشان چکاره اند که می گویند سایر اقارب هم در دایره تحریم می
گنجند؟!
آیا کوشا نقش بهاءالله را دارد که حکم اقدس را عوض یا تکمیل نماید یا به جای بیت
العدل نشسته است؟!
اما با این حرف کوشا موافقیم و از قول ایشان این مطلب را خطاب به بیت العدل می
گوئیم که:
"كلاً این نوع تصور شایسته عالم انسانی نیست كه خود را آنچنان پست و حقیر شمارد
كه در فكر ازدواج با خواهر و مادر و دختر خود باشد در عالم حیوان شاید مصداق داشته
باشد ولی در عالم انسانی بسیار بعید است مگر از افرادی كه در نهایت توحش و
حیوانیت باشند ...."!!
و در باره این گفته شان که : "از نظر شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است و
نمونههای آن را میتوان در آثار مباركه زیارت كرد"
طلب مدرک می کنیم و می گوئیم وقتی بیت العدل صراحتا گفته هنوز تحریم منحصر در
زن پدر است و کار به خود افراد بهائی واگذار شده دیگر به چه دلیلی می گوئید "از نظر
شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است" یعنی بیت العدل خبر ندارد و شما خبر
دارید؟!..."
اما ظاهرا او موضوع را رهاننموده و مطالبی را در سایت های بهائی نوشته بود و
ادعاهای مضحکی دال بر اینکه "اقارب" با "محارم " فرق دارد و آنچه مطرح است بحث
جواز یا عدم جواز ازدواج با اقارب است نه محارم و ازدواج با محارم در بهائیت جائز نیست!
بنده تعصب و عدم تحقیق و متاسفانه بی بهرگی از دانش را در بعضی از باحثین بهائی
(علیرغم وجود بعضی افراد فاضل) در این سایت مشاهده کرده بودم اما باور نمی کردم
مدعیانی مثل کوشا آنقدر از سواد علمی بی بهره باشند که با تشبث به تفاوت اقارب با
محارم بخواهند خود و دیگران را بفریبند و از نتایج تحقیق باز مانند .
چنانچه همین فرد در همین مقاله در پاسخ مقاله بعدی اینجانب در موضوع "پاک شدن
همه نجاست ها در اول رضوان"در بهائیت بر اساس این عبارت اقدس که گفته"قد
انغمست الاشیاءفی بحر الطهاره" برای گریز از نتیجه بحث (که پاک شدن همه نجاسات
و قاذورات مثل خون و ادرار و مدفوع و خون و منی و...باشد) ،اشیاء را به معنی"انسان"
گرفته و گفته منظور از اشیاءدر این عبارت میرزا " انسان مشرک و اموال او"(!)می باشد
یعنی مشرکین و اموالشان نجس نیستند!
این بی بهره از علم ندانسته که"اشیاء" که در اینجا عام بکار برده شده به معنی
عامش یعنی همه اشیاء روی زمین است و بعد از آن مقیدی ذکر نشده که اشیاءرا از
معنی عامش جدا کرده باشد که او چنین حرفی را به غلط بگویدو عبارت عام اقدس
سخن از پاک شدن همه اشیاء دارد نه فقط مشرکین و اموال آنها چنانچه او پنداشته
است... وتازه خود میرزا در قسمت بعدی در اقدس تو دهنی به او زده و گفته
است:""و کذلک رفع الله حکم دون الطهاره عن کل الاشیاءو عن ملل اخری موهبه من
الله..." یعنی هم اشیاء و هم ملل دیگر در بحر طهارت داخل شدند!!
بنابراین ،میرزا ملل اخری را از اشیاء جدا کرده و این نشان می دهد که منظور او از
اشیاءچیزی غیر از مشرکین و انسانهای دیگر است و مقصودش پاک شدن همه
نجاسات است چنانچه در مورد پاک شدن نجاست منی هم همین امر را به صراحت ذکر
نموده است...(به مقاله 26 همین عنوان مراجعه فرمائید)
حالا این غیرتمند بهائی با این میزان بهره از علم و سواد فارسی و عربی می خواهد
موضوع ازدواج با محارم و اقارب را که نص صریح اقدس فقط تحریم زن پدر است رارفع و
رجوع نماید لذا ناشیانه متشبث به فرق بین محارم و اقارب شده و می گوید آنچه منظور
میرزا و بیت العدل است ازدواج با اقارب است نه محارم...!
بالاخره زن پدر از محارم است یا اقارب؟! مادر و خواهر مثل زن پدر محارمند یا اقارب؟!
اگر زن پدر محارمند چرا مادر و خواهر و ...محارم نباشند؟!
جناب کوشا همانطور که در معنی "اشیاء "گاف بزرگی از خود بجای گذاشتید بدانید در
اینجا نیز موجب معرفی جایگاه علمی خود برای خوانندگان آثارتان شدیدزیرا میرزا با
واژه "حرمت "می خواهد حدمحارم را معین کند چنانچه واژه محارم از همین ریشه تحریم
بمعنی "کسانی که ازدواج با آنها حرام است"می باشد و این را هر بچه محصلی که
اندکی با صرف و نحو عربی آشنا باشد می فهمد.میرزا می خواهد با عبارت "حرمت
علیکم ازواج آبائکم" بگوید حد محارم ،زن پدر است که ازدواج با او حرام است.اصلا صحبت
اقارب را پیش نکشیده است که شما برای فرار بگوئیداز میان اقارب فقط زن پدر حرام
است!
تازه به فرض هم که منظور میرزا اقارب باشد باز شما محکومید چون از میان اقارب فقط
زن پدر حرام است و بقیه اقارب در دایره تحریم نیستندهمچون مادر و خواهر و خاله و
عمه وخواهر زاده و برادر زاده و...زیرا هیچ نصی دال بر تحریم اینها در اقدس وجود ندارد!
استناد به حرف عبدالبهاء در مورد وسیعتر بودن دایره تحریم هم سودی به حال ایشان
ندارد زیرا اولا عبدالبها شارع نیست و فقط مبین است و تازه خود او هم موضوع را به بیت
العدل ارجاع داده و بیت العذل هم پس از سالها سکوت بالاخره گفته هنوز نمی تواند
حرفی بزند و دایره تحریم (محارم یا اقارب) را از زن پدر اتساع دهدو موضوع را به خود
نفوس مومنه ارجاع داده است!
اینکه کوشا ی غیرتمند بخواهد به نوعی مشکل اقدس را رفع و رجوع کند خوب است
ولی غیرت بی جا همان تعصب کوری است که در بهائیت آنرا هادم بنیان انسانی گفته
اند و کوشا باید این غیرت را به خاطر حفظ بنیان انسانی کنار بگذارد و به سخن میرزا در
انحصار تحریم ازدواج با اقارب و محارم به زن پدر ،ملتزم بماند.
با فحاشی به سردبیر بهائی پژوهی و ایراد انواع تهمت ها به ایشان (که مصداق روح و
ریحان بهائی است)هم راه به جائی نمی برد حتی او را با بنده عوضی گرفته و از فرط
تعصب اسم مرا که نویسنده این مقاله هستم ندیده و آنرا به سردبیر نسبت داده است !
بازهم در این زمینه با امثال او سخنانی دارم که اگر وقت مساعد پیش آید معروض
خواهم داشت.
برای همگان آرزوی توفیق و تحقیق دارم.یاس
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: سهشنبه 29 اردیبهشت 1388, 3:29 pm
- محل اقامت: کرج
آن ها اینهمه واقعیت را می بینند، اما نمی دانم به چه امیدی باز هم به فرقه ی ساخته ی خوشان دل بسته اند. اینهمه اشکال (اغلاط املایی، اغلاط دستوری، اشکالات فاحش در احکام، عدم وجود خصوصیتی آسمانی در باب و بهاء، توبه نامه باب، مناظره باب، زندگینامه ی حقیقی باب و بهاء، تناقضات در سخنان رهبرانشان، عدم تطابق رهبرشان و زندگی اش با روایات درمورد امام زمان و ظهورش، روایات درمورد خاتمیت پیامبر اسلام و غیره و غیره.) اینهمه را می بینند اما به همه، برچسب تهمت یا جعلی می زنند یا اینکه ساکت می مانند و میدان را ترک می کنند.
-
- فعّال
- پست: 454
- تاریخ عضویت: یکشنبه 18 تیر 1385, 3:01 pm
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: دوشنبه 16 شهریور 1388, 1:16 pm
سلام خدمت دوست عزیز آقا رضا و تمام بهایی پژوهان گرامی :
مطلبی که شما ارسال کرده اید مطلبی نیست که فقط در مورد بهاییان صحت داشته باشد . بلکه پیروان تمام ادیان دروغین و تمام ادیان تحریف شده ی دیگر هم ، اینچنین پافشاری و اصرار در حقانیت دین خود دارند . همین عناد و لج بازی است که چشم انسان را به روی حقایق می بندد و مانع از رسیدن به حقیقت می شود . من تازه عضو این سایت شده ام و تا حدی با این سایت و مخصوصا بهاییت آشنایی پیدا کرده ام . از نظر من این سایت واقعا پژوهشی است و دلایل مستند و مستدلی ارائه می شود . لذا از بهاییان می خواهم با به دور از عناد و تعصب با این دلایل برخورد کنند و راه درست را تشخیص دهند .
با تشکر از تمام کسانی که در این سایت زحمت می کشند .
مطلبی که شما ارسال کرده اید مطلبی نیست که فقط در مورد بهاییان صحت داشته باشد . بلکه پیروان تمام ادیان دروغین و تمام ادیان تحریف شده ی دیگر هم ، اینچنین پافشاری و اصرار در حقانیت دین خود دارند . همین عناد و لج بازی است که چشم انسان را به روی حقایق می بندد و مانع از رسیدن به حقیقت می شود . من تازه عضو این سایت شده ام و تا حدی با این سایت و مخصوصا بهاییت آشنایی پیدا کرده ام . از نظر من این سایت واقعا پژوهشی است و دلایل مستند و مستدلی ارائه می شود . لذا از بهاییان می خواهم با به دور از عناد و تعصب با این دلایل برخورد کنند و راه درست را تشخیص دهند .
با تشکر از تمام کسانی که در این سایت زحمت می کشند .
-
- فعّال
- پست: 339
- تاریخ عضویت: جمعه 22 آذر 1387, 9:23 pm
چناب سردبیر
بنده هم جای خالی جناب یاس را در این تاپیک حس نموده و امیدوارم ایشان دوباره فرصت
کنند و ادامه دهند.
ضمنا من بخاطر بحث تاپیک معاد جسمانی ناگزیر شدم تورقی در کتاب اقدس بنمایم
و این کتاب را از این دید بررسی گذرائی داشته باشم که نتیجه این بررسی را در آن
تاپیک قرار داده ام.
انتظار دارم جناب یاس یا دیگر کاربران این برداشت مرا از اقدس ببینند و نظر خود را
ااعلام نموده و مرا راهنمائی فرمایند.
بر داشت من بطور خلاصه این بوده که ما هیچ رد پائی از باورداشت معاد جسمانی در
کتاب اقدس پیدا نمی کنیم...
لطفا به تاپیک "بهائیت و معاد جسمانی "مراجعه فر مائید.
بنده هم جای خالی جناب یاس را در این تاپیک حس نموده و امیدوارم ایشان دوباره فرصت
کنند و ادامه دهند.
ضمنا من بخاطر بحث تاپیک معاد جسمانی ناگزیر شدم تورقی در کتاب اقدس بنمایم
و این کتاب را از این دید بررسی گذرائی داشته باشم که نتیجه این بررسی را در آن
تاپیک قرار داده ام.
انتظار دارم جناب یاس یا دیگر کاربران این برداشت مرا از اقدس ببینند و نظر خود را
ااعلام نموده و مرا راهنمائی فرمایند.
بر داشت من بطور خلاصه این بوده که ما هیچ رد پائی از باورداشت معاد جسمانی در
کتاب اقدس پیدا نمی کنیم...
لطفا به تاپیک "بهائیت و معاد جسمانی "مراجعه فر مائید.