پرسش – آیا از نظر بهائیان امکان تحریف در کتب آسمانی وجود دارد؟

پرسش

آیا از نظر بهائیان امکان تحریف در کتب آسمانی وجود دارد؟

پاسخ نخست

– “بهائیان حسب التعلیم خداوند منان قائل به تحریف لفظی کتب مقدسه نیستند و تحریف را معنوی می دانند “
اشراق خاوری در محاضرات، ص 130 و 131
– و حضرت بهاء الله در ایقان ، کتاب های آسمانی را مصون از تحریف می دانند.

هنگامی که این دو مطلب را در کنار فرمایش زیر قرار می دهیم به نتایج جالبی می رسیم:

– در کتاب قرن بدیع، صفحه 286 ، در مورد کتاب ایقان از بیان حضرت شوقی می خوانیم:
“پس از کتاب مستطاب اقدس اعظم و اشرف از كلّ محسوب است [منظور، کتاب ایقان است]. با ظهور اين کتاب مستطاب و فصل الخطاب که مفتاح معضلات کتب سماويّه است و بفاصلهء قليل قبل از اعلام امر حضرت ربّ الارباب از سماء ارادهء الهی نازل گرديده ”

و هنگامی که در ویرایش های! کتاب ایقان نظر می کنیم، می بینیم که از تحریف لفظی مصون نمانده است. (آیات قرآن که در ویرایش های پیشین اشتباه! بود، تصحیح شده است.)
پس:
در اعتقاد اهل بهاء، کتاب های آسمانی تحریف لفظی نمی شوند که خانوم مریلا دقیقا خلاف آن را ادعا کردند. گذشته از صحت این حرف (که آیا به راستی تورات و انجیل تحریف شده اند یا نه)، پس از بررسی این بیانات، حداقل به یکی از نتایج زیر می رسیم:
1- ایقان کتاب آسمانی نیست، چون تحریف لفظی شده، و این یعنی حضرت شوقی که ولی امر الله هستند اشتباه فرموده اند که ایقان از آسمان نازل شده،
2- یا آسمانی هست ، اما کتاب های آسمانی تحریف می شوند و این یعنی حضرت بهاء الله اشتباه می کنند که می فرمایند کتاب های آسمانی تحریف نمی شود، و باز این یعنی پیامبر عصر جدید اشتباه می کند!

و چگونه می توان به آئینی که ادعا می کند الهی است ورهبران تراز اول آن اشتباهی به این بزرگی می کند اطمینان کرد و آن را الهی دانست!

پاسخ دیگر

حضرت بهاء الله در کتاب ایقان صفحه 55 می فرمایند:

“چون عاجز از جواب می شوند تمسّک به اين نمايند که اين کتب تحريف شده و من عنداللّه نبوده و نيست و حال آنکه خود عبارات آيه شهادت می دهد بر اينکه من عنداللّه است. و مضمون همين آيه در قرآن هم موجود است، لو انتم تعرفون. براستی می گويم مقصود از تحريف را در اين مدّت ادراک ننموده‏اند”

و در صفحه 57 همین کتاب ادامه می دهند:

” در اين مقام مقصود از تحريف نه چنان است که اين همج رعاع فهم نموده‏اند چنانچه بعضی می گويند که علمای يهود و نصاری آياتی را که در وصف طلعت محمّديّه بود از کتاب محو نمودند و مخالف آن را ثبت کردند. اين قول نهايت بی معنی و بی اصل است. آيا می شود کسی که معتقد به کتابی گشته و من عنداللّه دانسته آن را محو نمايد؟ و از اين گذشته، تورات در همه روی ارض بود، منحصر به مکّه و مدينه نبود که بتوانند تغيير دهند و يا تبديل نمايند. بلکه مقصود از تحريف همين است که اليوم جميع علمای فرقان به آن مشغولند، و آن تفسير و معنی نمودن کتاب است بر هوی و ميل خود.”

بنابراین:
1- به فرموده حضرت بهاء الله، آنگاه که شما عاجز از جواب می شوید می فرمایید که ” اين کتب تحريف شده و من عنداللّه نبوده و نيست”
این پاسخ مناسبی از طرف شما نخواهد بود.
2- تغییر و محو کتابی که من عند الله (=آسمانی) است ، بی معنی و بی اصل است، به دیگر کلام قرآن تحریف نشده است.
3- منظور از تحریف، تفسیر و معنی نمودن کتاب است بر هوی و میل خود، نه تحریف و تغییر لفظی.
در این مورد نیز اشراق خاوری توضیح می فرمایند و می گویند:
“بهائیان حسب التعلیم خداوند منان قائل به تحریف لفظی کتب مقدسه نیستند و تحریف را معنوی می دانند “
محاضرات صفحه 130 و 131

پاسخ دیگر

« … بهائيان با وجود آنكه ميرزا حسينعلي (بهاءالله) در لوحي مندرج در كتاب «مائده آسماني» و در كتاب «ايقان» و «سوره الملوك» جزماً اعتراف و اذعان مي دارد كه:

قرآن به هيچ وجه و صورتي تحريف درآن راه نيافته و قرآن تمام بوده و اكنون نيز همان است كه بوده است،

«بيان» را ناسخ قرآن و «اقدس» را ناسخ «بيان» مي دانند.
زعما و مبلغان بهايي، درپاسخ اين سؤال كه چرا «بيان ناسخ قرآن است؟» عموماً پاسخ مي دهند: به دليل تحريف قرآن مجيد.
و اين در حالي است كه عبدالحميد اشراق خاوري عقيده بهائيت را در خصوص شبهه تحريف قرآن مجيد، چنين اذعان مي دارد:

«به صراحت در الواح الهيه نازل گرديده كه قرآن مجيد تمام و كامل و از دستبرد سارقين و مغرضين محفوظ است».(كتاب «محاضرات»، عبدالحميد اشراق خاوري، ص 1093.) …»
پس با توجه به سخن پیشوای آیین بهایی (بهاءالله) و بزرگترین نویسنده بهائیان (عبدالحميد اشراق خاوري) ، قرآن در هر صورت از هجوم تحریف گران مصون و محفوظ است و اینکه زعما و مبلغان بهايي چه می گویند و چه تفسیر می کنند اصلا مهم نیست ، چرا که آنان به هیچ عنوان اجازه توضیح و تفسیر کتبشان را ندارند . چنانکه « باب 54 کتاب گنجینه حدود و احکام » به موضوع عدم جوازتفسیر و تأویل کلمات الهیه پرداخته است. از جمله در همین باب از جناب عبدالبهاء”>عباس افندی نقل می کند که: « ا ز جمله وصایای حتمیه و نصایح صریحه ی اسم اعظم این است که ابواب تأویل را مسدود نماید و به صریح کتاب یعنی به معنی لغوی مصطلح قوم تمسک جویید.»

این نشان می دهد که زعما و مبلغین بهایی مکلفند که در متون کتب خود ، تنها معنای لغوی عبارات را مورد استناد قرار دهند و از خود حق توجیه ندارند. پس تا اینجا اینکه « منظور حضرت … این است که … » دیگر نمیتواند مورد قبول واقع شود.
از طرفی دیگر هیچ بهایی نمی تواند آراء خود را به عنوان بهائیت مطرح کند زیرا بهاءالله در صفحه ی 111 کتاب اقدس عباراتی دارد که ترجمه اش این است:

« هر کس به غیر آنچه در نوشته های من آمده سخنی بگوید ، از من نیست.»