مقاله شخصی سیاح

چکیده

در طبقه بندی کتب امری، کتاب «مقاله شخصی سیاح» از منابع تاریخی بهائیان به شمار می آید. این کتاب توسط عباس عبدالبهاء، رهبر دوم بهائیت نوشته شده است.
نویسنده کتاب «شخصی سیاح» مدعی است که در قالب یک گردشگر به کشور ایران آمده و با جریان بابیت برخورد نموده است. او معتقد است افراد مختلف با حب و بغض در این جریان مطالبی نوشته اند که چندان با واقعیت منطبق نیست! لذا وی تصمیم گرفته تا بدون تعصب و جانبداری، وقایع تاریخی بابیه را بنگارد.
در حال حاضر تمام نویسندگان بهائی معتقدند که این کتاب را عباس افندی نوشته است. نکته جالب توجه اینجاست که او در سن 9 سالگی از ایران به همراه پدرش به عراق تبعید شده و هرگز به ایران بازنگشته است. بنابراین بی طرف بودن او در نگارش تاریخ بابیه همانند ادعای سفرش به ایران تناقضی آشکار است.

کتاب شخصی سیاح و نشر آن

تاریخ تدوین این رساله دقیقا معلوم نیست، اما براساس متن کتاب می توان تاریخ تقریبی صدور آن را در سال های آخر دهه نهم قرن 19 دانست.
اولین چاپ کتاب شخصی سیاح در سال 1890 میلادی (برابر با 1307 هجری قمری) به همت پروفسور ادوارد براون و از روی نسخه خطی اهدایی عبدالبهاء به خط زین المقربین انجام شد و در سال 1891 در دانشگاه کمبریج به طبع رسید. در همان ایام نیز چاپ سنگی نسخه خطی در بمبئی (هند) اقدام شد. چاپ سوم بمبئی در سال 1313 هجری قمری و چاپ چهارم در تهران سال 1311 شمسی انجام شد. 30 سال بعد، در سال 1962 میلادی در تهران توسط مؤسسه ملی مطبوعات امری ایران به چاپ پنجم رسید.
در 28 سپتامبر 1999، هیئت دارالانشاءبهائیت طی نامه ای اعلام می کند این نسخه علیرغم اینکه موثق است اما عبدالبهاء پس از آن تغییراتی را داده که در این نسخه چاپی مورد توجه قرار نگرفته است. از آن جمله اضافه کردن لوح سلطان ایران در سال 1308 هجری قمری بوده. بنابراین پس از آن نسخه مذکور توسط لجنه آثار امری چاپ و نشر یافت.
رساله شخصی سیاح توسط پروفسور ادوارد براون، در سال های 1891-1890میلادی به زبان انگلیسی تحت عنوان «A Traveller’s Narrative» ترجمه شد.
در سال 2023 میلادی با اعلامی رسمی از سوی محفل ملی استرالیا، نسخه انگلیسی دیجیتال کتاب مقاله شخصی سیاح، از طریق کتابخانه نور بهائی در دسترس عموم قرار گرفت.

تناقض های تاریخ نگاری مقاله شخصی سیاح

نکته مهم این نقل به ظاهر تاریخی آنست که نویسنده از ماجرای علیمحمد باب شیرازی و گروه بابیه برای جلوه سازی اهمیت میرزا حسینعلی بهاالله رهبر بهائیان طرح ریزی کرده است.
1-مقام مبشر به من یظهره الله
عبدالبهاء با مقام تراشی برای باب ، وی را مبشر ظهور بهاءالله نامید. به این ترتیب مقام پدر خود را بالاتر از باب معرفی کرد. این درحالی است که بشارت به پیامبر بعدی هیچ گاه در میان انبیاء مقام و رتبه محسوب نشده است. با توجه به اینکه الهی بودن و پیامبری باب و بهاءالله همچنان مجعول است.
بعلاوه در صفحات 3 و 4 کتاب مقاله شخصی سیاح مقام بابیت را مستند به اولین کتاب سید باب بیان می کند. این مدرک در کتاب قیوم الاسماء باب آمده است. در ادامه همین موضوع اذعان دارد که باب خود را فدایی شخصی غائب به نام بقیه الله می دانسته است. لذا چون واسطه فیوضات از این شخص بوده ادعای بابیت را داشته است.
«آغاز گفتار نمود و مقام بابیت اظهار و از کلمه بابیت مراد او چنان بود که من واسطه فیوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پرده عزت است و دارنده کمالات بی حصر و حد، به اراده او متحرکم و به حبل ولایش متمسک.
و در نخستین کتابی که در سوره یوسف مرقوم نموده، در جمیع مواضع آن خطابهایی به آن شخص غائب که از او مستفید و مستفسض بوده نموده و استمداد در تمهید مبادی خویش جسته و تمنای فدای جان در سبیل محبتش نموده، از جمله این عبارت است: یا بقیه الله قد فدیت بکلی لک و رضیت السب فی سبیلک و ما تمنیت الا القتل فی محبتک و کفی بالله العلی معتصما قدیما»
عباس افندی با طبعی نیرنگ وار، مقصود از کلمه بقیه الله را پدر خود ، بهاءالله معرفی می کند. حال آنکه نصوص و منابع امری خلاف این ادعا را اثبات کرده است. فاضل مازندرانی ( نویسنده معتبر بهائی ) در کتاب اسرارالآثار ج 2 ص 67 ذیل حرف باء و در کلمه بقیه الله چنین می گوید: «منظور از بقیه الله حضرت حجه بن الحسن العسکری امام دوازدهم شیعیان است.»
2-درس ناخواندگی بهاءالله
در بخشی از کتاب مقاله شخصی سیاح، به لوحی از بهاءالله معروف به لوح سلطان اشاره می شود. این لوح نامه میرزاحسنعلی به ناصرالدین شاه است. عبدالبهاء از قول پدرش چنین نقل قول می کند:
« یا سُلطانُ اِنّى کُنتُ کَاَحَدٍ مِنَ العِبادِ وَ راقِداً عَلَی المِهادِ مَرَّتْ عَلَىَّ نَسائِمُ السُّبحانِ وَ عَلَّمَنى عِلمَ ما کانَ لَیسَ هذا مِنْ عِندى بَلْ مِنْ لَدُنْ عَزیزٍ عَلیمٍ وَ اَمَرَنى بِالنِّداءِ بَینَ الاَرضِ وَ السَّمآءِ بِذلِکَ وَرَدَ عَلَىَّ ما تَذَرَّفَتْ بِه عُیُونُ العارِفینَ ما قَرَأتُ ما عِندَ النّاسِ مِنَ العُلُومِ وَ ما دَخَلتُ المَدارِسَ فَاسْئَلِ المَدینَةَ الَّتى کُنتُ فیها لِتُوقِنَ بِاَنّى لَسْتُ مِنَ الکاذِبینَ هذا »
بنابراین به ادعای میرزاحسینعلی و تایید پسرش ،وی ادعا می کند که علوم خود را با درس خواندن در مکتب بشری نیافته و همه آنها در بدو تولد از طریق نسائم رحمانی به او رسیده است. این نقل با دیگر تاییدات عباس افندی در تناقض است. وی در تایید کتاب تاریخی کواکب الدریه اثر کاتب خویش عبدالحسین آیتی (معروف به آواره) اعتراف می کند پدرش در کودکی خواندن و نوشتن را آموخته و در مجالس و مجامع وزراء و بزرگان خود را چنین معرفی می کرده است (کواکب الدریه، ج 1 صص 257-256).

نتیجه گیری :

مواجهه با حقایقی از این دست در کتب رهبران بهائی، نه تنها در ذهن هر بهائی، که در دل هر انسان حقیقت جو چنین طنین انداز می شود:
«وقتی نویسنده یک کتاب از قول خودعلی محمد باب می گوید: «من باب و واسطه امام دوازدهم هستم نه خود آن شخص…» چگونه بهائیت ادعا دارد که امام دوازدهم شیعیان شخص میرزا علیمحمد باب بوده است؟! در واقع عبدالبهاء نقل قولی را در کتاب تاریخی خود آورده و به میل خویش آن را تفسیر کرده است! آیا چنین روایت تاریخی می تواند معتبر تلقی شود و منبع تحری حقیقت بهائیان در سایر موضوعات گذشته بهائیت قرار گیرد؟»

لینک انگلیسی معرفی این کتاب :

https://en.bahairesearch.org/book/a-travellers-narrative/

نام کتاب: 
مقاله شخصی سیاح
سال نشر: 
1341
نام نویسنده: 
عباس افندی
ناشر: 
موسسه ملی مطبوعات امری
محل نشر: 
تهران
قطع: 
رقعی